عاشورای حسین بر متدینان کشورم تسلیت باد. |
الف- یک بانوی عزیز عربستانی توئیت خوشحالی کرده بود که طنزی هم داشت با عنوان ضمنی"ما آخرین کشور کرۀ زمین در اخذ حق رانندگی زنان شدیم". این توئیت به نکتۀ درستی اشاره کرده است. اما به انقلابی بودن این گذر عربستان از خط پایان مسابقۀ زن ستیزی اسلامی عنایت نداشته است. زیرا حالا دیگر بطور رسمی و تاریخی ماراتون "آیا زنان هم انسان هستند" در بین مسلمانان بپایان رسیده و بساط داوری از روی شکل آلت تناسلی برای همیشه برچیده شده است. درست است که عربستان آخرین ملت از خط پایان گذشتۀ مسابقۀ مدرنیزاسیون شد. اما "گذشتن از خط پایان برای یک افلیج تاریخی پیروزی نفر اول را نداشته باشد؛ چیزی هم از برنده شدن کم ندارد". زیرا باید موانع و وزنه ها و سنگینی ها و جثۀ دونده را هم در جایگاه بدست آورده اش بحساب بیاوریم:
1- ملت عربستان بطور مطلق مسلمان هستند. و اسلام معاصر از جنبۀ نوع نگاه به زنان بسته ترین و متعصب ترین و ستیزه جو ترین در میان همۀ ادیان تاریخ معاصر - بعد از مدرنیته - است.
2- عربستان سرزمین وحی و زادگاه پیامبر اسلام است و یکی از بزرگترین مناسک مسلمانان (حج) هم در آن برگزار می شود. لذا هم بلحاظ تاریخی و هم بجهت مذهب بنیادگرای وهابیت دارای عرف منطبق بر شرع است و برعکس همۀ کشورهای دیگر اسلامی که عرفشان مخلوطی از عناصر ملی و باستانی بعلاوۀ مؤلفه هایی از شریعت اسلام است با همۀ دیگران فرق بنیادی و عمده داشته و هنوز هم دارد.
3- عربستان سیستم سیاسی پادشاهی موروثی دارد و این قبیل سیستم ها معمولاً بسیار محافظه کار و سخت تغییر پذیر هستند. درست است که در عربستان سلطان و مفتی یکی نیستند - مثل جمهوری اسلامی - و پادشاه حق اعمال برخی نظرات اصلاح دینی منطبق بر زمانه را دارد. اما بدلیل عرف منطبق بر شریعت مفتی ها قدرت زیادی دارند و پادشاهان را تحت تأثیر هژمون بنیادگرای توده ها سخت کنترل می کنند.
ب- سه عنصری که در بالا تیتروار اشاره کردم که می تواند عناصر دیگری را هم شامل شود؛ خودشان چنان وزنه های سنگینی بودند - هنوز هم خواهند بود - که هر ملتی غیر از عربستان را هم از ورود به پیست مسابقۀ مدرنیزاسیون بازمی داشت تا چه رسد که هم شرکت کند و هم نهایتاً از خط پایان مارتون تغییر خواهی عبور کند حتی بعنوان آخرین دونده. که عربستان چنین کرد و حالا یک برهۀ سخت از تاریخش را بپایان رسانده است. واقعیت امر این است که عربستان می توانست و باید در دهه های 80 یا 90 قرن بیستم میلادی مسابقۀ شروع مدرنیزاسیون را طی می کرد و داشت هم به آخر خط می رسید در الگوبرداری از ایران و ترکیه و مصر و مدرنیزاسیون جامعه اش. اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران و مطرح شدن هویت طلبی اسلامی در "بازگشت بخویشتن" ترمز مدرنیزاسیون در منطقه را کشید و بدیهی بود که عربستان بیشترین ترس و بیشترین تأثیر را گرفته باشد در متوقف کردن تغییرات اجتماعی. چه پادشاهان روز عربستان با این واقعیت روبرو شدند که نه تنها ایران بعنوان پیشتاز مدرنیزاسیون از بالا به انقلابی واپسگرا دچار شد بلکه حتی ترکیۀ سکولار و نیمه دموکراتیک هم بازگشتی معکوس به عصر "مذهب بجای ملیت" رجعت کرد و بدیهی بود که وقتی الگوهای عربستان برای مدرن کردن جامعه فروپاشیده بودند عربستان نیز پروژۀ مشابه خودش را در همان ابتدای رشد جنینی متوقف کند که کرد.
پ- اما وقتی به قرن بیست و یکم رسیدیم کم کم معلوم شد که سرنوشت محتوم بشر رفتن بسوی مدرنیته و لیبرالیسم است و پادشاهان عربستان هم به این موضوع وقوف یافتند. اما دو عنصر کلیدی سد راه حکام عربستان در شروع مجدد مدرنیزاسیون فرهنگی شد. عنصر اول همان بود که اشاره کردم و هنوز هم ایران و هم ترکیه و هم سایر کشورهای مسلمان در جادۀ "بازگشت بخویشتن" بودند و عنصر دین و مذهب وجه غالب در سیاست های آنان را داشت. اما عنصر دوم به این برمی گشت که عربستان دچار عدم ثبات مدیریتی شده بود و فرزندان بلافصل ملک سعود بهرم های سنی بالای 70 و 80 سال رسیده بودند و قدرت ریسک شروع تغییرات را از دست داده بودند. نه فقط به این دلیل که چون پیر بودند محافظه کارتر شده بودند. بلکه به این دلیل مهم که تداوم هرنوع پروژۀ مدرن سازی تضمین کافی نداشت. شاهی که می خواست تغییرات را شروع کند با مواجه شدن با این حقیقت که در عرض چند سال کوتاه مدت خواهد مرد و جایش را به پادشاهی فرسوده تر خواهد داد پاپس می کشید و از اقدام رادیکال خودداری می کرد. البته دنبال کردن شکست شیعه از طریق تجهیز متقابل سنیان به اسلام سیاسی هم بی تأثیر در غفلت از مدرنیزاسیون نبود.
ت- حالا اما همۀ موانع ریز و درشت یا از بین رفته اند؛ یا شکست خورده اند و یا در حال هزیمت نهایی هستند. بشرح زیر:
1- بدون دست آوردهای سخت افزاری مدرنیته تداوم زیست و زندگی محال قطعی است. لذا یا باید مدرنیته را شرعی کرد و یا شریعت را مدرن. گفتم که عربستان عرفش همان شرعش است و جدایی دین از سیاست بسادگی دیگر ممالک ممکن نیست.
2- شرعی کردن مدرنیته در مذهب شیعه منجر به پیدایش جمهوری اسلامی شده است و شرعی کردن مدرنیته در مذاهب سنی - با هدف مقابله با جمهوری اسلامی در قالب جنگ مذهب علیه مذهب - به بروز فاجعۀ القاعده و الشباب و داعش منجر شده و شکست خورده است.
3- بروز و ظهور داعش و القاعده منتج به این نتیجۀ مبارک شده است که اسلام بمثابه ایدئولوژی شکست بخورد و توده های وحشت زدۀ مسلمان بیشتری از شریعت گرایان را به عرفی گرایان و متساهلان دینی سوق داده ومبدل کند. تا جائیکه شعار "متشرعم اما مدرنم هم هستم" را به پائین ترین سطح باور و آرزوهای متوهمان هویت طلب مذهبی در بین هم نخبگان و هم تودگان رسانده است. و اینک "مدرنم اما متدین هم هستم" وجه غالب تفکر مسلمانان متشرع را تشکیل داده است.
4- ملک سلمان کبیر مشکل عدم ثبات در رأس مدیریت عربستان را هم حل کرده است و با انتقال ولیعهدی به محمد پسر سی و چند ساله اش مطمئن از تداوم پروژۀ مدرنیزاسیون از بالای کشورش بدست یک جوان جاه طلب و کارآمد شده است.
5- وسایل ارتباط جمعی همه گیر و پیشرفته در کنار همان وحشتی که بنیادگرایی داعش و القاعده ایجاد کرده پذیرش تغییرات بسمت مدرن کردن شریعت - بجای شرعی کردن مدرنیته - را از هر زمان دیگری راحت تر و با مقاومت کمتری روبرو کرده است.
6- اگر استراتژی شکست خوردۀ "مذهب علیه مذهب" حتی رادیکال ترین طبقات مدرن دشمن (ایران و جمهوری اسلامی) را علیه عربستان بسیج می کرد اینک پروژۀ مدرنیزاسیون نه تنها دشمنی توده های ایران را کم خواهد کرد بلکه بشدت مورد استقبال ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی هم قرار خواهد گرفت.
7- حیثیت جهانی جدیدی به عربستان خواهد داد و مشروعیت رفتارهای سیاسی عربستان را خواهد افزود. تا جائیکه بزرگترین سلاح تبلیغاتی دشمن را که همانا مربوط به محدودیت آزادی های اجتماعی - در رأس همه حقوق زنان - در عربستان است را از او خواهد گرفت. درست است که جمهوری اسلامی قطعاً حتی یک دست آورد مؤثر در حوزۀ حقوق زنان را نداشته است. اما توانسته با سوء استفاده از میراث آزادیهای اجتماعی باقی مانده از دوران پهلوی - که برخی مثل تحصیل زنان و رانندگی و موسیقی و سینما و ... به امضای ناگزیر خمینی رسید و توانست از دست متحجر خامنه ای و پیروپاتال های قم نجات یافته و افتان و خیزان تداوم یابد - تفکر خودش را مدرن تر از عربستانی ها جار بزند و دنیا را بفریبد. بعبارت دیگر حالا دیگر نه ظریف و نه زمخت نخواهند توانست - با علم بر ضد زن بودن دو آتشۀ مذهب شیعه - پز بدهند که جمهوری اسلامی زنان را و جوانان را و مدرنیته را بیشتر از عربستان ساری و جاری کرده است. البته که دروغ است و قطعاً خامنه ای و مراجع قم شدیدتر از سلطان ها و حتی مفتیان عربستان ضد زن و فرهنگ مدرن هستند.
8- طولانی شد و اگر ادامه بدهم ممکن است سال دیگر این موقع تمام شود و شما شاکی شوید برای فاصلۀ یکساله بین دوپست. پس سخن آخر را که پرسش اصلی شما هم است می نویسم. و آن این است که همۀ اینهایی که گفتم برای ایران چه فایده ای خواهد داشت: بضرس قاطع می گویم که تحول اخیر در عربستان یک نقطۀ عطف تاریخی در چرخش همۀ جوامع مسلمان بسمت مدرنیته خواهد بود و مطمئنم که تاریخ اسلام به قبل و بعد از این تصمیم تاریخی ملک سلمان تقسیم خواهد شد. همانطور که گفتم عربستان بدلیل شاخصه هایی که در اول مقاله برشمردم مرجع مذهبی رسمی همۀ مسلمانان - حتی شیعه - در بنیادگرایی یا تساهل است و در کمتر از یکی دو سال پیش رو خواهیم دید که چه تأثیرات عمیق و مبارکی هم در عربستان و هم در همۀ کشورهای مسلمان خواهد گذاشت. و از جمله اینکه طبقات مدرن ایران را دلگرمی مبارزۀ بهتر و مستمرتر با تحجر خواهد داد و مجتهدان غیر سیاسی قم را هم متساهل تر و غیر سیاسی تر خواهد کرد و ایران را هم در چرخۀ مدرن کردن شریعت بجای شرعی کردن مدرنیته درخواهد نوردید و کار خامنه ای را بازهم مشکل تر و حکومتش را نامشروع تر خواهد کرد. زمان اگر می خواهید باید عرض کنم که این تحول نه پروژه است که زمان مشخص کوتاهی داشته باشد و نه پروسه است که زمان طولانی گذشت سالیان را لازم داشته باشد. بلکه این روند چیزی بین پروژه و پروسه است و اثراتش هم سریع و هم عمیق خواهد بود و هرچه زمان طی شود سرعتش نیز زیادتر خواهد شد. یا...هو
۷۷ نظر:
دلقک یک بار به خاطر یکی از مطالبت که دقیق یادم نیست و حکام عربستان رو مانند حکام ایران جزم اندیش ندونسته بودی و معتقد بودی که حکومت عربستان تئوکراسی و دیکتاتوری مانند ایران نیست (فکر کنم اوایل روی کار آمدن حکام جوان عربستان بود که مطلبی در تمجید سیاست ها و حمله نظامی به یمن و تحت فشار دادن حکومت خامنه ای نوشته بودی) یکی از خوانندگان ازت پرسید چطور عربستان رو مدرن میدونی و از حکام جوان سعودی تمجید میکنی در حالیکه در عربستان زنان حتی حق رانندگی نیز ندارند؟ تو در پاسخ گفتی که تفاوت حکام سعودی با حاکمی عقب مانده مثل خامنه ای اینست که آنها از لحاظ عرف و افکار جلوتر از مردم خود هستند. یعنی مردم از طرف حکومت تحت فشار مذهبی و شریعتی نیستند بلکه این خود مردم هستند که خواهان چنین محدودیت های مذهبی هستند و هنوز آمادگی لازم رو ندارند. درحالیکه در ایران کاملا برعکس است و این مردم هستند که فرسنگ ها جلوتر از حاکمان هستند و حاکمان هستند که خواسته های مردم رو سرکوب میکنند به همین دلیل در جامعه ایران، مردم تحت فشار و سرکوب هستند ولی در عربستان نه. به همین دلیل بود که سعودی را دیکتاتوری ای جزم اندیش مانند دیکتاتوری خامنه ای ندانستی. وقایع اخیر در عربستان مانند اجازه برگزاری کنسرت مختلط، اجازه حضور مختلط زنان و مردان در استادیوم و اجازه رانندگی زنان نشان داد که این حرف شما تقریبا درست بوده. و چنین مسائلی رو حکام سعودی در ذهن و افکار خود داشته اند منتها به خاطر فضای خاص عربستان و خود مردم عربستان بوده که زمان رو مناسب نمی دونستند برای مطرح کردن این مسائل. تا اینکه در اولین فرصت توانستند افکار خودشون رو تبدیل به عمل کنند.
همه اش خوب بود به غیر از "بازگشت به خویشتن" چون یک جنبه مثبت توهمی در ذهن ایجاد می کند انگار باید به غار های خودمان بازگردیم و این بازگشت به اصل خود است! اون بازی با ظریف وزمحت هم خیلی ظریف بود.
دست مریزاد دلقک نازنین,
امیدوارم پیش بینی شما نه با سرعت معمولی که با سرعت سرسام آور اتفاق بیفتد , که حتی سرعت سرسام آور هم برای زنان ایران کم است . دوستی که تابستان به ایران رفته بود میگفت بیشتر وقتها در خیابان روسری اش میافتاده و کسی اعتراض نمیکرده و تذکری نمیداده حتی آخوندها. آه و ناله علم الهدی و مصباح از سکولار شدن طلبه های جوان هم نشانه آمادگی جامعه برای گذر از سیاه چاله عهد محمد و آشتی با زمان حال و مدرنیته است.
كافه چاتاناگا، كاباره شكوفه نو، موزيك رآك ان رول با صداى فرهاد و جاز شهبال شپره(بهتر از ورژن اورجينال امريكايى)، موتور سوارى گوگوش و بهروز تو همسفر، مسعود كيميايى، عباس كيارستمى، وزير زن اموزش پرورش و ...
عربا خيلى از ماعقبند، ما شصت هفتاد سال پيش شروع به مدرنيزه شدن كرديم و قطار مدرنيزه دنده عقب نداره حتى بزور اخوندا!
انشالله بلایی که سر شاه آمد سر سلمان نیاید و درس گرفته باشد ما که از خدامونه عربستان و افغانستان و عراق مدرن شوند بلکه کمال همنشین در ما هم اثر بکنه
واقعا باید تاسف خورد برای شمایی کە داری از برداشتن غل و زنجیرهای جامعه سنتی عربستان حرف می زنی، اونوقت خرافات و مردەپرستی و عوام فریبی هایی که تو ایران هست رو ترویج می کنی(عکس رو پستت). تنها محدودیت عربستان تو زمینه زن بود کە اونم برداشتە شد.و حالا ببین با چە سرعتی قد میکشن. داد از روشنفکرای ما کە خودشون از صد تا آخوند بدترن
بحث های گسترده این روزها درباره ایران و کردستان خیلی عمیق و جدی نیستند، چون بر دوگانه منطق-احساس سوارند. اکثر ما ایران را دوست داریم، دوست داریم همین شکلی بماند و چه بسا دوست داشته باشیم بزرگ تر شود ولی دوست نداریم کوچک تر شود. می دانیم مرزها مقدس و ابدی نیستند، تاریخ هم این را می گوید ولی ایران است، وطن است، پای دل در میان است، بحث پیچیده تر از آن است که با منطق سروتهش را هم آورد. با این حال دو نکته مهم نباید حاشیه روند:
۱- ترس از تجزیه ایران طبیعی است ولی وضعیت غیرطبیعی این است که صورت بندی خیلی بحث ها طوری است که انگار برای تجزیه نشدن ایران، وجود جمهوری اسلامی ضروری است. دغدغه و نگرانی آدم هایی که ایران مسئله اصلی ذهن شان است، نباید معطوف به بقای جمهوری اسلامی باشد. جمهوری اسلامی بزرگ ترین دشمن ایران است و اگر جایی می خواهد مستقل باشد، برای رهایی از شر جمهوری اسلامی است نه جدا شدن از کشور ایران. تا همین چند ماه اخیر، ترس از سوری شدن میل به تن دادن به جمهوری اسلامی را پررنگ کرده بود حالا ترس از تجزیه. حکومت که سال ها می گوید چون نمی خواهیم اینجا آمریکایی شود، از خر قدرت پیاده نمی شویم. این ترس ها موهوم و دست ساز حکومت است. ایران بدون جمهوری اسلامی، تجزیه و غرب زده و شرق زده نمی شود، ایران می ماند، قدرتمندتر، متحدتر، توسعه یافته تر و محترم تر.
۲- قبلا هم نوشتم چیزی که خیلی ها نگرانش هستند و با سرعت گرفتن استقلال کردستان عراق، تشدید شده، اقتضائاتی داشته و دارد. مهم ترین کانون زندگی شما، خانه و خانواده تان بوده ولی اگر رنج و فشار اعضای خانواده تان غیرقابل تحمل شود، از خانه می زنید بیرون. این طبیعی ترین و حتی گاه انسانی ترین واکنش هاست، نه خیانت است، نه طلبکاری و نه مزدوری. خانه که زندان شود، جای ماندن نیست. همین روزها را ببینید. بارزانی و خیلی های دیگر وقتی پیشنهاد مذاکره با دولت مرکزی را جلویش می گذاشتند، گفت فایده نداشته، وقتی از زیست در عراق به او گفتند، گفت همیشه توام با رنج بوده و وقتی از تحریم و حمله گفتند، گفت از حمله شیمیایی صدام که بدتر نمی شود. اینکه چه شد که به اینجا رسید، پرسش مهمی است. نمی توانید به بهانه نگرانی برای ایران، این ها را سانسور کنید، فقط خودتان را فریب می دهید و اگر به این نقطه رسید، کسی به این نگرانی و خشم و حتی رجزخوانی های شما اهمیتی نمی دهد. هرکس در نگرانی اش درباره ایران و بزرگی و احترام و اعتبارش صادق است باید درباره مردم کردستان ایران هم صادق باشد. آنها چهار دهه است که درد، رنج و محرومیت و ظلم را با تمام وجودشان حس کرده اند. از روز اول جمهوری اسلامی به آنها بی اعتماد بوده و است. این بزرگ ترین دروغ ممکن است که آنها بی اعتمادی ایجاد و آشوب کرده اند، پس حکومت مرکزی سرکوب کرده، سرمایه گذاری نکرده و پیوند نداشته است. این را صرفا بلندگوهای تندروهای جمهوری اسلامی تبلیغ می کنند، نه انسان های باوجدان. در کنار ایران از مردم کردستان هم حرف بزنید، آنها هم ایرانی هستند.
این حرف حقیقت نژادم بخونیم بد نیست.
۷ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۶
واقعا باید تاسف خورد برای انهایی که گریز دلقک به سبک "دریاسالار اصلاحات" و"مقام معظم رهبری" را درک نمیکنند...
تلوزیون های کشورهای عربی، قبل از انقلاب ایران، فیلم هایی با مضامین و صحنه های اروتیک پخش می کردند که بعد از وقوع انقلاب اسلامی بسیار محدود شد. نمونه روشن آن فیلم های مصری دهه هفتاد میلادی است که اگر با دهه های بعد مقایسه شوند، بسیار سهل گیر تر بودند.
حال این دید سکسی در جوامع شرقی چه کارکردی دارد، خوب است یا بد کاری به آن ندارم، فقط محض اطلاع گفتم.
محض اطلاع هم موضوع متفاوت دیگری می گویم.
موشک خرمشهر که رونمایی شد، کارشناسان آن را نمونه مشابه یک موشک کره شمالی ارزیابی کردند (حداقل در قسمت موتور موشک).
خودتان را جای یک کارشناس مسائل نظامی در پنتاگون بگذارید.
با وجود چنین همکاری نظامی بین ایران و کره شمالی، آیا هم اکنون ایران غیر مستقیم صاحب تکنولوژی بمب اتمی نیست؟
من فکر می کنم که باید منتظر حوادث تعیین کننده ای در آینده نزدیک بود.
امیدوارم تغییرات در راستای منافع میهن باشد.
مذهب و شیعه بخش مهمی از هویت ایرانیان است و من به همۀ متدینان سکولار - فارغ از حتی نوع دین ومذهب از جمله هموطنان عزیزم - احترام می گذارم و حرمت شعائرشان را رعایت می کنم. ضمن اینکه من خیلی علاقه مندم که ب هموطنان مؤمنم - حتی حزب اللهی های هوادار حکومت اسلامی - دیالوگ برقرار نمایم. و اصلاً یکی از انگیزه های اصلی ام از ادامۀ نوشتن بعشق چند نفری از موافقان جمهوری اسلامی است که منت بر پلک چشم من می گذارند و گاهی برای خواندن وبلاگم قدم رنجه می کنند. مطلقاً برای همفکران سکولارم نوستالوژیا نمی نویسم و جذب و دفع آنان برایم اهمیتی ندارد. خب اگر قرار بر گپ و گعدۀ مخالفان اسلام سیاسی و دورهمی باشد غیر از عقده گشایی های بدون بازده چه حاصلی دارد که من بنویسم و شما هم بخوانید و حداکثر سر ویرگول و کاما با هم بحث بیهوده هم بکنیم. لذا انتخاب هرنوع نمادی برای گرامیداشت المان های فرهنگی اکثریت مردم ایران را نه تنها لازم بلکه واجب هم می دانم. مطلقاً اپوزیسیون نماهای بددهن و ضد دین و ضد توده و بی مصرف و نق زن و دنبال تخلیۀ خود را نه دوست دارم و نه از اینکه به وبلاگم بیایند خوشحالم. من برای عشق و حال نمی نویسم هرچند که خودم از کاری که می کنم لذت می برم و باید هم رضایتم جلب شود که انگیزۀ ادامه دادن داشته باشم. عاشورا ثیش از چندین قرن است که عاشوراست و تا قرونی متمادی هم عاشورا باقی خواهد ماند و با ایران آزاد و آباد هم جایگاه خودش را بازیافته و ادامه خواهد داد. این مطلب به اعتقادات شخصیم ارتباطی ندارد و مسئولیتی اجتماعی و شرط مهم در کنار مردم بودن است. یا...هو
"عاشورا بیش از چندین قرن است که عاشوراست و تا قرونی متمادی هم عاشورا باقی خواهد ماند و با ایران آزاد و آباد هم جایگاه خودش را بازیافته و ادامه خواهد داد"
کسی که اینو بگه حق نداره مدعی مبارزه با خرافه پرستی باشه
خیلی جالبه شما که رفتی اونور با خیال راحت روزی نیم ساعت پشت نت میشنی ..شعر تفت میدی میشی آدم حسابی.
ما که صبح تا شب با خرافه پرستی و عمالش میجنگیم و بگا میریم میشیم ضد توده و نق زن و بی مصرف.
جمع کن بابا حال نداریم..
آخه عاشورا چه گلی به سر مردم زده؟ مگه نمی گن هدف عاشورا دفاع از آزادگی، و نپذیرفتن ظلم و مبارزه با حکومت غاصبه؟ کدام یک از انقلاب ها، با عاشورا به انجام رسید؟ انقلاب فرانسه؟ انقلاب روسیه؟ انقلاب مائو؟ انقلاب کاسترو؟ حتی قبل از انقلاب ما این حد از عاشورا پرستی نداشتیم و انقلاب شد. تو کشورهای عربی اصلا عاشورا ندداریم و بهار عربی شد.
محرم الان شده محل ارضای شهوت و خودنمایی جوانان هیچ نداشتە مون.
شما داری از فرهنگی حمایت می کنی کە ربطی به اسلام نداره، این یک، دوما فقط بازی با عواطف و احساسات و گریاندن مردمه.سوما از دریچه ناظر بیرونی بهش نگا کن با اون حمله های قابلمه ای به نذری ها و قمه زنی ها و کودک آزاری و ... اگه مردم قبل از انقلاب با شنیدن افسانه رستم و سهراب حس پهلوانی و مردانگی بهشون دست میداد، الان با شنیدن داستان حسین چه حسی پیدا می کنن؟ علم کردن محرم و عاشورا فقط برای زدودن همه حس انسان دوستی و هم نوع دوستی و ایجاد تنفر نسبت به دیگرانه.
هدف کوبیدن شخص خامنه ای یا آخوندها نیست. نقد کردن اونا هیچ فایده ای ندارە. تفکری رو نقد کن کە باعث شد وضع به الان برسه.
ان الله لا یغیرو ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.
دین اگر بخش اخروی و غیبی و پاداش در آینده و بعد از مرگ را می دهد؛ خرافه بخش دنیوی آن است و قول پاداش سریع در همین دنیا را می دهد. پس دین و خرافه پس و پیش یک جنس هستند و قابل تفکیک نیستند. دین اما مثل خود خدا از روی نیاز و برای پاسخ به ترس ها و ناتوانی ها و ناشناخته ها و از سوی خود بشر کشف و یا اختراع شده است. لذا نه دین و نه خرافه اش اولاً عقلانی و ثانیاً بهمین خطر عقلانی نبودن "زدودنی استدلالی" نیست. پس هرکس ادعا می کند که با خرافات و دین مبارزه کرده یا می کند مزخرف و چرت و پرت می گوید و تنها راه کمرنگ کردن خرافه و دین آگاهی بخشی "غیرمستقیم در حوزه های ظاهراً نامرتبط و بدون حمله به باورهای مستمع و مخاطب" است که امثال من ده ها هزار بار بهتر و بیشتر و مؤثرتر از مدعیان پروفسول ناشناس انجام داده ایم. من فقط متوجه نشدم که کارگر ساده از کدام مبارزۀ عملی با خرافه حرف می زند و مشخصاً بگوید که چکار می کند و بطور مشخص چند نفر را تاکنون از باورهای خرافی اش پاکسازی کند. من حداقل بشهادت وبلاگم ده ها هزار نفر را زاویۀ دیدجدید، امید و لذت و تصحیح رفتار و خوداتکایی و نحوۀ مواجهه و کمک به رفتارهای زندگی خصوصی و جوانمردی و انصاف یاد داده ام و فیدبک گرفته ام. حالا متوجه نمی شوم که چطور فرد ناشناسی مثل کارگر ساده بدون نام و بدون دوسیه و بدون دفتر و کتاب و منبر و تریبون و مخاطب و هیچ و هیچ خودش را جلوتر از من هم نمره می دهد در مبارزه علیه نه تنها رژیم بلکه ریشه کن کردن خرافه و دین. خب آدمی که تا این حد کورذهن باشد که فکر کند با دین می توان مبارزه کرد آن هم تا زدایش کامل آن از جامعه و تازه منتظر هم باشد که در 40 سال باقیمانده از عمرش - فرض گرفتم 35 ساله باشد - با زدایش دین و خرافه انقلاب معکوس اتفاق بیفتد و از نعمات سقوط آخوندها هم برخوردار شود. حوصلۀ قدیم را ندارم که مطالب ده ها بار تکرار کرده ام را مجدد بنویسم. اما بدترین نوع هر مبارزۀ فرهنگی و اعتقادی حملۀ مستقیم به باورمندانش و بسخره و مضحکه گرفتن اعتقادات آنان است. یا...هو
دلقک گرامی:
بگذارید از اینجا شروع کنیم که در "ایران ازاد واباد" عاشورا هم میتواند جایگاه خود را داشته باشد، چون در این صورت این جایگاه اصولا اهمیتی ندارد. ولی ایا همین "ایران ازاد و اباد" نوعی خرافه نیست؟ اصولا در نحوه استدلال شما یک کاستی وجود دارد: اگر ما دو گزینه الف و ب را داشته بشیم و توافق کنیم که گزینه الف وحشتناک یا بی ثمر است لزوما این نتیجه حاصل نمیشود که گزینه ب ما را به هدف میرساند. حقیقت این است که برای بسیاری از مشکلها هیچ راه حل قابل قبولی وجود ندارد. اگر ما واقعگرا هستیم صلاح است که فعلا تلاش برای یافتن یک راه حل انساندوستانه برای رسیدن به یک ایران ازاد واباد را متوقف کنیم و برای تعامل با یک جامعه که دچار فروپاشی خواهد شد برنامه ریزی کنیم.
من البته که باهوش هستم اما نه اینقدر که متن به این مشکلی شما را هم بفهمم. اگر توضیح ساده تری بدهید امکان فهم نظرتان فراهم می شود و مرا نیز بصف مدافعان و مبلغان
"...اگر ما واقعگرا هستیم صلاح است که فعلا تلاش برای یافتن یک راه حل انساندوستانه برای رسیدن به یک ایران ازاد واباد را متوقف کنیم و برای تعامل با یک جامعه که دچار فروپاشی خواهد شد برنامه ریزی کنیم."
می پیونداند! یا...هو
"اگر توضیح ساده تری بدهید امکان فهم نظرتان فراهم می شود..."
این توضیح غیر مستقیم را بیشتربه احترام امر شما مینویسم، چون من نیاز زیادی برای دفاع ازمواضعم ـ که اکثرا به نظرم پیش پا افتاده می ایند ـ احساس نمیکنم. ضمنا صادقانه عرض میکنم که به هیچ وجه قصد اثبات خود از طریق نفی شما را ندارم، بخصوص چون گمان میکنم که تفکرات ما تضاد گذرناپذیری ندارند، با این تفاوت که شما در بیان انها از فارسی شیواتری استفاده میکنید.
اصولا انگیزه من برای اظهار نظر این بوده که عموما حتی در مرحله انالیز مسئله دقت لازم به کار گرفته نمیشود. مثلا مکرر گفته میشود که "این نظام فقط با تبلیغات و خرافه پروری دوام اورده" یا "این رژیم فقط به زور سرنیزه و اعدام برپاست." اگر من مجبور به ساده انگاری بودم مینوشتم "برای بقای این حکومت نفت کفایت میکند"، به این معنی که یک حکومت درجه سوم میتوانست با این مقدار سرمایه های زیرزمینی با کارنامه بهتری پابرجا باشد. بر عکس من اطمینان دارم که غالب اراجیف اخوندها، ضد تبلیغات صدا و سیما و اکثراعدامها رویهمرفته برای حکومت بار منفی نیز داشته اند.
به طور خاص در مورد تحلیل شما برداشت من این است که شما برای عامل تحجر مذهبی درایران کنونی وزنی بیشتر از ان که ارزشش را دارد قائل هستید. من از خوانندگان در خواست میکنم که پیش خود یا در صحنه سیرک قضاوت کنند که ایا این برداشت من با مشاهدات خودشان تطابق دارد: زمانی که شما از بطن یک جامعه اروپایی به ایران سفر میکنید تقریبا در هیچ جا این استنتاج را ندارید که شما با یک جامعه بنیادگرای مذهبی روبرو هستید، بلکه تقریبا همه چیز شما را به این نتیجه ناخوشایند میرساند که شما با یک جامعه سردرگم و متظاهر سرو کار دارید که نوعی ضد اخلاق بر ان حاکم شده است.
من فکر میکنم این یکی از مواردی است که قوانین دیالکتیک کاربرد دارند: روشهایی که حکومت به طورخاص و احاد جامعه به طورعام جهت تامین منافعشان به کار میبرند در درازمدت منافع هر دو را به طرز غیر قابل جبرانی نابود خواهند کرد. چون طولانی شد فعلا اینگونه متوقف میشوم: اگر من قصد داشتم مبلغ چیزی باشم از اینجا شروع میکردم که اگر میخواهند زرنگ باشند حداقل در مواردی که برایشان فایده ای ندارد (مثلا وقتی که مخاطب دستشان را خوانده است) دروغ نگویند...
هر مذهب و دين و ايين و منش و مكتبى كه تبديل به ايدئولوژى نشود، محترم است. اما اگر تبديل به ايدئولوژى شد، تا نابودى بايد با اون مبارزه كرد! هركسى در هرجايى به مكتبى كه بنياد ايدئولوژى است احترام بزاره، هيچ چيزى از سكولاريزم و اومانيزم و بطوركل انسان مدرن و مدرنيته نفهميده!
اگه حسين و كربلا دست مايه بست و گسترش فرهنگ شهادت و مردن در راه ايدئولوژى باشد، بر هر ايرانى وطن پرست و هموطن دوست وظيفه است تا با اون مبارزه كنه. اين احترام دلقك براى عاشورا در حالت خوشبينانه از روى ترس و خود سانسورى است و در حالت بدبينانه پشت پا زدن به تمام مفاهيم مدرنى است كه سالها در و ديوار سيركش رو با اون تزئين كرد و خواننده ها رو فريب داد!
دلقك ميتونم از توضيحاتت قانع نشم؟
دلقک جان، "عرف منطبق بر شرع" و "گذشتن از خط مدرنیزاسیون" عربستان . با شواهد تاریخی جور در نمی آید:
۱. عرف حاکم عربستان سعودی عرف قبایل نجد است که تا صد سال پیش حرفی در شرع برای گفتن نداشتند.
۲. وهابیت که از نجد برخواست حداکثر سابقه ای سیصد ساله دارد از نظر فکری خیلی هم مدرن است، چون فکر می کند بدون مراجعه به سنت سینه به سینه منتقل شده، با خواندن کتابهای ۱۴۰۰-۱۳۰۰ سال پیش می تواند آنها را بفهمد و به آنها عمل کند. اینست که عملا همان عرف قبایل را اجرا می کند چون کتاب که صامت است
۳. کوکا کولا و مک دونالد و آرامکو و غیره سالهاست که در عربستان حاضرند. حاجیهای ما برای خریدن تلویزیون های سونی و سامسونگ در بازارهای مکه سر و دست میشکستند ۴۰ سال پیش. پس از این جهت هم آنجا مدرنیزاسوین انجام شده بود.
۵. ممنوعیت رانندگی بانوان، نه تنها ربطی به شرع نداشت بلکه امری مدرن بود. حکم حکومتی یک دولت-ملت (پدیده مدرن)به نام عربستان سعودی.
این دولت-ملت ها هم در هزار رنگ می آیند و هر روز سازی کوک می کنند، ولی خوب و بدشان ربطی به دین و سنت ندارند، که دین و سنت جدیدی هستن ولو اسم دینهای قدیمی مثل اسلام را یدک بکشند.
۶. حکومت ما هم یک حکومت قرن نوزدهمی (دولت تمام) است و ربطی به سنت شیعه ندارد، پس انقدر بر این طبل "مدرنیزاسیون" نکوب و ببین مشکلات مدرنیزاسیون مثل فاشیسم و نازیسم و میلیتاریسم و اتاتیسم (حکومت سالاری) چه هستند و از کجا ناشی می شوند. فردا که ظاهر دین هم از مملکت ما رفت دوباره با همین غول در لباس دیگری دست و پنجه نرم کنیم.
"زمانی که شما از بطن یک جامعه اروپایی به ایران سفر میکنید تقریبا در هیچ جا این استنتاج را ندارید که شما با یک جامعه بنیادگرای مذهبی روبرو هستید، بلکه تقریبا همه چیز شما را به این نتیجه ناخوشایند میرساند که شما با یک جامعه سردرگم و متظاهر سرو کار دارید که نوعی ضد اخلاق بر ان حاکم شده است."
گمان میکنم این سردر گمی نتیجه اجتناب ناپذیر گریز از قانون است که گریبانگیر جامعه ایران از بالا به پایین شده و امروز هم شروع نشده. وقتی بالاترین مقام مملکت قانون میشکند زیر دستانش هم قانون را به آسانی زیر پا میگذارند. خمینی و خامنه ای و پهلوی اول و دوم بزرگترین مشوقان این قانون گریزی بوده اند و توده مردم هم گاه نیاز نه از روی میل به قانون شکنی دست میازند و سپس عادت میکنند. زمان مشروطیت که قرار شد اداره جامعه بر اساس قانون باشد تازه ایران گامی کوچک برداشته بود این رضا شاه بود که اول از همه قانون را زیر پا گذاشت و سپس اطرافیانش. پسرش هم همچنین.
جامعه ایران از سر در گمی زمانی رها خواهد شد که به این باور برسد که قانون در همه جا رعایت و اجرا میشود و فقط نمایش نیست. تلاش نخست وزیران زمان شاه و تلاش خاتمی و روحانی به این دلیل که آنها به رعایت قانون اصرار داشته اند از نظر مردم پنهان نمانده و ابن است که مردم آنان را دوست دارند و شاه و خامنه ای را نه . علاقه مردم به خاتمی امروز و عشق مردم به مصدق تا امروز نشانه ایست حد اقل برای من که مردم سالم اند و میدانند چه میخواهند اما دستشان خالیست. اما همیشه چنین نخواهد بود.
کسی کە فرهنگ عاشورایی دارد، خواستە یا ناخواستە دستی در خون دارد. عاشورا یعنی خون.
و هر کس حتی اگر مبادرت به تقبیح این فرهنگ نکند، دستی در تمام خون های ریختە شده خواهد داشت، ناگزیر.
دوباره یکی اسم مک دونالد را آورد، مانی سر و کله اش پیدا شد.
آخر مرد حسابی هر وصله ای به رضا شاه پهلوی و پسرش چسباندید شما ملی مذهبی ها. فقط قانون گریزی اش کم بود که الحمدالله اضافه شد. قوه دادگستری پهلوی و قضات آن دوره را رژیم آخوندی هم نتوانست ایراد بگیرد از باب حتی تبلیغاتی.
به عنوان یک میهن پرست ایرانی، رضا شاه و محمد رضا شاه و مصدق را برای کارهای خوب شان تحسین می کنم. اما حالا که صحبت قانون گریزی شد؛ جناب مصدق با دستگیری فرستاده شاه و عدم اطاعت از حکم عزل نخست وزیری کودتای بیست و پنج مرداد را رقم زد.
دلقک محترم،
شما فرض کن توی یک کشور غربی نشستی و یه وبلاگ توی همین مایه ها داری. اگه مثلا سالروز مرگ هیتلر رو به بازدیدکنندگان نازی وبلاگ تسلیت بگی انتظار داشته باش چهار تا بد و بیراه بشنوی. درسته شما خدای این سیرکی و هر کار دلت میخواد میتونی بکنی ولی بقیه هم سیب زمینی نیستن!
خدای سیرک بودن لزوماً به معنی محق بودن نیست. در مورد اخیر هم حق با شما نیست. دلایلش نیاز به چند جلد کتاب و کار علمی تاریخی داره و با 4 تا کامنت نمیشه گفت. اما بطور کل بگم متاسفانه تز سیاسی شما رو در مورد اصلاح و آزادی ایران- حداقل در حوزه استراتژی- زیر سوال میبره.
بهرحال بعنوان یک مخالف توصیه میکنم کتاب های تاریخ اسلام و تاریخ تشییع رو یکبار دیگه مطالعه بفرمایید.
- استفاده از تعبیر نازیسم بجا و دقیق است
جناب مانی
اگه قرار باشه مثل شما و دوست ناشناس مخالف شما منتظر اومدن نجات بخش- با عمامه یا تاج- باشیم باید بگم که مشکل ما نبودن قانون خوب و مجری خوب -بطور همزمان- بوده است.
به همین دلیل حمایت شما از خاتمی و روحانی و در یک کاسه قرار دادن شاه و خمینی غلط و ناجوانمردانه است
مانی عزیز:
از نظر شما (که در قالب جواب به یک برداشت من بیان شده بود) متشکرم.
گمان میکنم که رهنمود اصلی نوشته شما جامعه مدنی به جای استبداد بود، که برای من هم روشنتر از روز است. ولی از انجا که متن نوشته شما تاکید شدیدی بر "رعایت قانون" در همه جا داشت از فرصت استفاده میکنم تا توجه خوانندگان را به تله خطرناکی که در مقطع کنونی در راه جامعه ایران است جلب کنم: کدام قانون؟ این حرف ظاهرالصلاح که "هر قانونی بهتر از بی قانونی است" ـ اگر چه میتوان در پس ان حکمتی کشف کرد ـ از نظرمنطقی مزخرف است (تمرین: خودتان یک مثال نقض طرح کنید، مثلا با کلمه داعش). واقعیت این است که بسیاری از قوانین در ایران خود باعث شر هستند وجای شکرش باقی است که عموما جایی برای دور زدنشان وجود دارد. دوستان توجه کنند که این اشکال مختص قوانین شرعی نیست، بلکه به طرز موذیانه تری درمورد قوانین مدنی هم صدق میکند. من عمیقا اعتقاد دارم که یکی از ملزمات نجات جامعه ایران این است که عموم قوانین و مقرراتی که فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی... شهروندان را محدود میکنند بدون هیچ جایگزینی حذف شوند.
ضمنا (و چون خیلی هم مربوط است): با این نظر نویسنده «۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۳:۱۲» موافقم و فکر میکنم که نقطه خوبی برای ادامه تحلیل است: "حکومت ما هم یک حکومت قرن نوزدهمی (دولت تمام) است..."
به به چه بحث های خوب و محترم و همه هم درست از زوایای دید گوناگون. ضمن تشکر و اعلام قطعی و چندبارۀ اینکه من یک اپسیلون هم محدودیت برای نظرات - و نه حملات شخصی - مخالف دیدگاه های خودم قائل نیستم بلکه دیدن هر کامنت "یک حرف دیگر یا یک نگاه تازه" از سوی شما هم خوشحالم می کند و هم تشویق به روشن نگه داشتن چرغ سیرک. اما بعد:
همۀ نظرات بیان شده در پس پاسخی که ناشناس بمن داد راجع به توضیح بیشتر کامنت قبلی اش؛ همه یدون استثناء درست است منهای آن جملۀ بی سر و ته و سوپر روشنفکری "هرکسی فرهنگ عاشورایی داشت در ریخته شدن همۀ خون های تاریخ سهیم است". اما نظرات صحیح و درست بیان شده همه هم غلط است زیرا ربطی به پروژۀ وبلاگ نویسی من که عبارت باشد از "تضعیف اسلام سیاسی از راه آموزش و بزرگنمایی نقاط ضعف حاکمان و متفکران بالفعل مدافع جمهوری اسلامی شرعی و با اولویت پرداختن به فلسفۀ پدیده - تحجر و خشکه مقدسی - بجای خود پدیده" ندارد. برای هر کدام یکی دو خط می نویسم و بیش از آن در حوصله و وقتم نیست و امیدوارم با هنر مینیمال نویسم بتوانم هستۀ اصلی فکرم را بازتاب بدهم:
1- دوستی که ایراد تاریخی گرفته راجع به اصل موضوع؛ و موضوع سنت های قبایل عربستان را مطرح کرده و الاآخر. عرض می کنم که هر قبلی تاریخی یک قبلی تر تاریخی هم دارد. مثلاً کل اسلام خودش ترکیبی از سنت های قبایل عرب شبه جزیرۀ عربستان و دین یهود است. اما مهم این است که همۀ این ها بعد از امضا و تأیید آن از سوی حضرت محمد شده اند دین اسلام و امروزه - توده های مسلمان - آن ها را آوردۀ ماورایی پیامبر می دانند و فقط بعنوان سنت اسلامی از آن دفاع خونریز و متعصب می کنند و من هم لاجرم همۀ آن ها را سنت های اسلامی دست و پاگیر می دانم و برای هر زدایش کوچکی از این گره های تاریخی مبارک باد و تبلیغ راه می اندازم.
2- در مورد ادعای کارگر ساده که در پایان کامنتش هم اینهمانی هیتلر و امام حسین را در قالب فاشیسم دقیق تأکید کرده باید بگویم که اصلاً هم دقیق نیست و هیتلر یک فاشیست معاصر بود که بعد از مرگش فلسفه اش هم بکناری گذاشته شد و هوادارن حکومتش هم به امت تبدیل نشدند. در حالیکه امام حسین یک اسطوره است و خوب یا بد دارای امت است و نمی شود با اسطوره ها شوخی های "من بدم می آید" کرد بویژه اگر در مقابل امت حسین احساس مسئولیت هم داشته باشی و در حال تلاش برای برقراری دیالوگ روشنگر استپ بای استپ باشی و نخواهی در همان بدو بحث دروازۀ بحث را گل بگیری.
3- در مورد فرمایش جناب مانی هم موافق نیستم اول به این دلیل که قانون اساسی ها را قانو سیاسی می دانم و نه قانون حقوقی. لذا قانون گریزی حقوقی توده را مرتبط با قانون گریزی سیاسی حاکمیت نمی دانم و بدیهی می دانم که توده های قانون گریز اصلاً اطلاعی اولیه هم از قانون اساسی کشور و برخورد حاکم بالفعل با آن نداشته باشند. پس نه قانون اساسی گریزی پهلوی ها و نه قانون اساسی گریزی آخوندها مبنای حتی ثانوی قانون گریزی مردم نبوده و نیست تا چه رسد که اولی (قانون شکنی حاکمیت) را مبنای اصلی و اولیۀ دومی (قانون گریزی توده) معرفی کنیم. ضمن اینکه من هم تأیید می کنم که حتی در مقام "در مثل مناقشه نیست" نیز مقایسۀ حکومت پهلوی ها با آخوندها قیاس کاملاً مع الفارق است و حتی غیر از انصاف انسانی از انصاف سیاسی هم بدور!
4- می ماند پاسخ دوست عزیزی که گویا می خواهد در قالب "از ماست که برماست" معروف و غلط تاریخی بگوید که اشکال جامعۀ ایران یک مشکل فرهنگی و اخلاقی است و خیلی ربطی به تحجر مذهبی حاکمان ندارد. این مناقشه که متأسفانه عام و فراگیر و غلط پذیرفته شده از سوی خیلی از مراجع فکری مدرن ایران هم است - و خودش باعث کامنت های بعدی دوستان هم در اینجا شد - می ماند برای کامنت جداگانه و کمی مشروح تر که در پایین خواهم نوشت. یا...هو
خیلی خلاصه با این اعتقاد اصلی ام شروع می کنم که دین عنصری غیر عقلانی و قانون پدیده ای عقلانی است. بعبارت دیگر هرچقدر تلاش شود که دین را با عقل توضیح بدهیم باعث افول دین خواهیم شد زیرا دین موضوعی تعبدی-تربیتی است و نه آموزشی-اکتسابی. منظور از عقل و عقلانی هم معیار و محک هزینه - فایده کردن مادی و دنیوی است. هرچقدر که نمی توان با تشریح فواید مادی دین در زندگی از دین دفاع کرد برعکس می توان بخاطر زندگی بهتر و لذت بخش تر و آسوده تر از قانون دفاع عقلانی کرد. و از همین راه مشخص می شود که دین غیر قابل آموزش و قانون قابل آموزش است. و نه تنها چنین است بلکه تلاش برای ترویج و تقویت دین از راه آموزش - عمل جهل سالۀ جمهوری اسلامی - بزوال دین می انجامد در حالیکه قانون پذیری از راه آموزش نه تنها تقویت می شود بلکه تنها راه قانون پذیر کردن جامعه هم است و جزو بایدهایی است که فقدانش جامعه را قانون گریزتر می کند. منظورم اما از آموزش فقط آموزش تئوریک و درسی و مدرسه ای نیست بلکه بیشتر متوجه آموزش از راه باورمندی حاکمان به مدرنیته - قانون پدیده ای مدرن است - و استفاده از تبلیغات و همۀ رفتارها و ابزارهای در دسترس جامعه است.
2- بنابراین نتیجه می گیرم که جامعه ای قانون پذیر می شود که اولاً حاکمان و مجریان و قانوگذاران آن جامعه از لحاظ مبانی فلسفی فکری خود مدرنیته را - بعنوان منشاء قانون انسانی - پذیرفته باشند و ثانیاً قوانینی را وضع کنند که از جنبۀ عقلانیت - هزینه فایده مادی - قابل ارزش و دفاع باشند و ثالثاً با آموزش و تبلیغ و تشویق و تنبیه مردم به پذیرش آن اهتمام کنند. در ایران امروز هر سه عنصر پیش فرض قانونمدار شدن جامعه غایب هستند. زیرا ایدئولوژی حاکم مدرنیته را قبول ندارد و به تبع آن قوانین عقلانی را تدوین نمی کند و بطور بدیهی آموزش و تبلیغی هم صورت نمی گیرد. البته که در ایران قوانینی وجود دارند و حکومت هم سعی در حقنۀ آن بمردم دارد. منتها چون مبنای قانون دین غیر عقلانی و خدای جبار ماورایی است و چنین قوانینی قدرت اقناع و دفاع و جذب مردم را از حیث "هزینه- فایده" ندارند مردم هم به آن ها بی اعتنایی می کنند. البته که بسیاری از قوانین جاری هم وافعاً با مشخصات قانون - بمثابه مفهوم مدرن - همپوشانند و باز هم از سوی مردم رغبتی به آن ها دیده نمی شود. علتش آن است که قوانین ضد مدرنیته که بیسیک زندگی روزمرۀ مردم را تهدید و تحدید می کند چنان رعب آور و برخلاف زمانه و زندگی سوز است که رعایت قوانین مفید پائین دستی را هم در ملغمه ای از مخالفت با حکومت و لج با حکومت و فرصت طلبی منافع شخصی - همۀ انسان ها در همۀ جوامع بدون استثنا دارند و منتظر فرصت برای گریز از قانون های علیه منافع شخصی خود هستند - را بطاق نسیان و عدم رعایت می سپارند. این کامنت بخش دومی هم دارد که در ادامه خواهم نوشت. یا...هو
"در مورد ادعای کارگر ساده که در پایان کامنتش هم اینهمانی هیتلر و امام حسین را در قالب جفاشیسم دقیق تأکید کرده باید بگویم که اصلاً هم دقیق نیست و هیتلر یک فاشیست معاصر بود که بعد از مرگش فلسفه اش هم بکناری گذاشته شد و هوادارن حکومتش هم به امت تبدیل نشدند"
-منظورم بنده اینهمانی فاشیسم-تشیع ایرانی(با همه عناصر ملی و سنتی و مذهبی) و نه این همانی هیتلر و امام حسین بود. ازین نقطه نظر بسیاری از عناصر به ظاهر مدرن- جماعت اصلاح طلب و بخش زیادی از طرفداران و خوشبینان به آن- در داخل دایره و بخش زیادی از بدنه حاکمیت ( قشر متحجرین)خارج از دایره فاشیستم مورد نظر بنده میتوانند باشند (به دلیل داشتن - نداشتن همه عناصر سنتی و مذهبی و ملی).
- در مورد نحوه مقایسه هیتلر و امام حسین با شما موافق نیستم چون هر دو شخصیت تاریخی و حقیقی بودند و نه اسطوره. حجم قابل قبولی از مستندات تاریخی در مورد سبک زندگی واقعی پیامبر و ائمه وجود دارد که در مقایسه با پایه ای ترین اخلاقیات مورد قبول بشر در عصر جدید ( و حتی جنبه های مثبت اخلاق ایرانی)عیارش مشخص است. اصولا مشکل از اسطوره نبودن این دوستان عزیز شروع می شود وگرنه قادر به ماست مالی موضوع و گذر ازین گردنه بودیم.
- در ضمن فاشیسم یک ایدئولوژی متهاجم است که به عقیده بنده در شرایط خاصی از برخی جوامع زخم خورده و تحقیر شده میتواند ظهور کند. بدین معنی هیتلر و موسیلینی هنوز در ایران نداریم اما بخش قابل توجهی از جامعه به سمت تبدیل شدن به جامعه آلمان ماقبل هیتلر در حال حرکت است. توصیه میکنم شرایط جامعه آلمان بعد از جنگ جهانی اول و نحوه مواجهه سهل گیرانه دول غرب با نازی های المان رو قبل از بقدرت رسیدن هیتلر بیشتر مورد تحقیق قرار بدهید.
"نمی شود با اسطوره ها شوخی های "من بدم می آید" کرد بویژه اگر در مقابل امت حسین احساس مسئولیت هم داشته باشی و در حال تلاش برای برقراری دیالوگ روشنگر استپ بای استپ باش"
-در این مورد هم موافق نیستم چون که فکر نمیکنم تضعیف اسلام سیاسی نیازی به باج دادن افراد مدرن و غالباً زجر کشیده داشته باشد. شوک و سرگیجی ناشی از مواجهه روز افزون با پیشرفت های فرهنگی و علمی غرب کار خودش رو بخوبی انجام داده و میدهد.
جناب تیمسار مرندی
دو کامنت اخیرت را خواندم، استفاده کردم و متشکرم هم از لحاظ لحن و هم محتوا. بعد از مدتی که با نظرات شما ارتباط برقرار نمی کردم و حتی دروغ نگفته باشم روی اعصاب بودید، کامنت های دوگانه خوبی بود و حسابی. حرف حساب هم که جواب ندارد.
منتظر کامنت سوم هم هستم.
اما این نوشتۀ من در پاسخ دوستی بود که خودش مستقیماً از قانون حرف نزده بود بلکه منظورش را در قالب زوال اخلاق در جامعه بیان کرده بود. اینکه چرا با قانون شروع کردم تا به اخلاق برسم به این دلیل بدیهی است که اخلاق در جوامع سنتی بر "قانون خدا" - ایمان مذهبی و زیست بهتر اخروی - متکی است و در جوامع مدرن به "قانون بشر" - ایمان غیر مذهبی به زیست بهتر دنیوی - به این معنا که مرد قدیم حرمت و حق همسایه را به این دلیل محترم میشمارد که خدا گفته است و مرد جدید همان حرمت و حق همسایه را به این دلیل محترم می شمارد که عقل جمعی بشر در قالب قانون گفته است. پروسۀ گذر از اخلاق خدامحور به اخلاق بشر محور هم به این ترتیب بوده است که بعد از بروز و ظهور مدرنیته در پس سال های قرون وسطای اروپایی جوامع بیدار شده همۀ دستورات اخلاقی مورد نیاز جامعه را بصورت قانون تدوین کردند و به اجرا گذاشتند تا جائیکه در اثر تداوم اجرای این قوانین در طول قرون معاصر - بعد از رنسانس - قانون از صرف امر و نهی بودن - مشخصۀ قانون - بعرف اخلاقی جوامع شان هم ارتقاء یافت و تبدیل شد تا آنجا که بسیاری از قوانین جوامع پیشرفته ملکۀ ذهنی و روزمرۀ مردم کشورهایشان شده و امروزه قانون به اخلاق تبدیل شده و طرف بدون ترس از تنبیه قانونی بسیاری از قوانین را در قالب اخلاق انسانی رعایت می کند. این پروسه در هرجایی اتفاق افتاده یا بیفتد کمی زمانبر است و عبور از اخلاق خدایی به اخلاق بشری تنش ها و خسران هایی هم همراه می آورد که جامعه شناسان آن را با "دورۀ گذار از سنت به مدرنیته" صورتبندی کرده اند و ناگزیر هم است و عیبی هم ندارد. بنابراین بخشی از بی اخلاقی جامعۀ ایران هم بهمین دوران گذار مربوط است مثل همۀ جوامع در حال توسعه و لاجرم است و عیبی هم ندارد.
2-پروسه ای را که در بالا شرح دادم مربوط به همۀ دولت-ملت های - فارغ از صورت بندی استبدادی یا دموکراتیک و اغلب هم مخلوطی از این دو - مدرن حال حاضر جهان است که هیئت حاکمه مدرنیته را قبول کرده و سعی دارد با کمترین خسارت ملت خودش را از سنت بمدرنیته عبور داده و کشورش را توسعه بدهد. - حکومت شاه ایران هم از این قبیل بود - اما در ایران ماجرا فرق می کند و ایران تنها کشور جهان حاضر است که هیئت حاکمه اش نه تنها مدرنیته را قبول ندارد. و نه تنها اراده و خواستی برای عبور دادن سالم مردم سنتی به مرحلۀ لاجرم بعدی "مدرنیته" ندارد بلکه خیال و آرزوی برگرداندن بخش های مدرن شدۀ جامعه به سنت های تاریخ گذشته را هم دارد. خب بدیهی است که این حکومت با این طرز تلقی و فکر نازمان و نامکان بوجود آمده و قدرت معکوس کردن سنت تاریخی پیشرف بشر را نداشته باشد و ندارد. اما - این اما مهمترین است - بجای تسلیم به سنت لایتغیر تاریخ بشر و پذیرش مدرنیته و کمک بمردم برای عبور سالمتر از این مرحلۀ گذار؛ بخش هایی از مردم را که سبک زندگی و المان های نرم افزار مدرنیته را قبول کرده اند رها کرده به اختیار خود. این بخش مورد نظر در هنگام وقوع انقلاب اسلامی در اقلیت بود و کنترل کردنشان ممکن. اما هرچه زمان گذشته از سنتی ها و مذهبی ها کم شده و به مدرن خواهان اضافه شده تا جائیکه امروز به اکثریت جامعه تبدیل شده اند. و چون دیگر قابل کنترل هم نیستند حکومت در موضع "وظایف آموزشی و تربیتی و کنترلی" خود نسبت به این جمعیت انبوه بی تفاوت و منفعل شده و غیر از مواقعی که عدم کنترل توده های مدرن به در قدرت ماندن خودش ضرر مستقیم دارد - مثل کم حجابی در تلویزیون بعنوان نمونه یا سیاسی شدن دانشگاه - توده های مدرن شده از راه ماهواره و فیلم و مسافرت بکشورهای دیگر و متأثر شده از نسل های مدرن قبل از انقلاب و ... را رها کرده به امان خودشان و هرکاری می کنند اهمیتی نمی دهد.
ادامه دارد...
ادامه...
خب بدیهی است که مدرنیتۀ زیر زمینی (حاصل شده از مشاهدات ماهواره ای و زندگی های تبلیغاتی هالیوودی و لذت های شهوانی و جوانی جوامع غربی نمی تواند بخش های مهم و مفید و اصلی مدرنیته را منتقل کند. بخش هایی که حکومت - با حاکمان مدرن - موظف به آموزش و تربیت و تبلیغ آن ها را مسئولیت دارد مغفول مانده و تقریباً همۀ آسیب های مدرنیته نصیب ایران شده و از انتقال بخش های 90 درصدی و مفید مدرنیته - در رأس آن اخلاقمداری و قانونمداری - غفلت شده است. البته این بمعنای قبول مدعای شما در بی اخلاقی افراطی جامعۀ ایران نیست زیرا که مورد قبول من نیست. - حرف من هم شامل 60 تا 70 درصد جمعیت مدرن امروز جامعۀ ایران نمی شود - اما قبول دارم که 20 30 درصد از این آسیب ها در ایران بیشتر از سایر جوامع همسان با ما هست و من خوشحالم که بیشتر نیست. چون اگر از ده فرزند یک خانوادۀ بی پدر و فقیر حتی نصفشان هم سلامت روانی و اجتماعی داشته باشند آن فرزندان قابل ستایشند. سه چهارم جمعیت شهری امروز ایران بی پدر و بی سرپرست و خودگردان هستند.
3- یک گریز هم بزنم آن "دولت تمام قرن نوزدهمی" که دوستی گفته و دوست دیگری هم تأیید کرده. به اعتقاد من کاملاً غلط است و همۀ دولت های قرن نوزدهمی مورد اشاره - که دولت های غربی است - دولت-ملت های مدرن بودند که بتناسب تاریخ و گذشته شان در حال طی کردن آخرین مراحل گذر از سنت - بمعنای اکثریت یافتن مردمان مدرن به باقی ماندگان در سنت - به مدرنیته بودند. حکومت ایران شباهت تامی بدولت های قرون وسطای انگیزسیونی قرون 15 و 16 میلادی اروپا دارد و اگر قدرت توتالیتر شدن مذهبی کامل را نداشته به این معنا نیست که قصد آن را هم نداشته یا ندارد. اتفاقاً بهمین دلیل که قدرتش را نداشته و اینطور بلاتکلیف مانده خودش نقطۀ قوت اصلی شده برای ماندگاری و طول عمرش. زیرا بسیاری از روشنفکران ایرانی مثل این دو دوست عزیزمان نتوانستن آخوندها در گسترش تحجر را به نخواستن آن ها معنا کرده اند و با کردیت دادن دولت تمام قرن نوزدهمی به یک تئوکراسی تمام آدرس عوضی داده و به روحانیان خدمت کرده اند. تحجر مذهبی زیر بنای همۀ بدبختی های ریز و درشت مردم است و فقط و فقط با حمله به آن و کمک بزوال آن روحانیان مجددا بحجره بازخواهند گشت. یا...هو
سلام تیمسار. جدای از درست یا غلط، ممنون که می نویسی. متشکرم. مخصوصا که ذهنت از تله های ذهنی مثل قالیباف و اون حواشی آزاد شده و برگشتی به تصویر بزرگ. یک خواننده همیشگی. یا...هو
دلقك جون تعريف شما از حكومت مدرن چيه؟
حكومت ايران در ذات خودش مدرنه بدليل اينكه تمام اركان اون مشمول موئلفه هاى يك حكومت مدرن است و أركان اصلى اون قائل به اصل تفكيك قواى سه گانه است!
مگر اينكه شما بفرماييد ركن رياست جمهورى و مجلس و قوه قضاييه از قران و صحراى كربلا گرفته شده! صدر تا ذيل حكومت جمهورى اسلامى برداشت از جوامع مدرنه با اين توفير كه با ايدئولوژى اسلام سياسى قاطى پاطى شده!
مسأله اصلى فقه پوياى شيعه است كه داره مفهوم مدرن حكومت رو از ولايت فقيه استخراج ميكنه و بمردم ايران قالب ميكنه. حالا تو هم اين وسط عاشورا كه يكى از اصلى ترين ستونهاى ايدئولوژى اسلام سياسى است رو تابلو كن بزن سردر سيرك!
بادبادك باز
تو پست قبلی نوشتم اینجا هم میارم که ببینی و ببینند تماشاچیان سیرک:
حالا که نوبت کردهای بدبخت مظلوم رسید که برای علاج بدبختی و توسری خوردن تاریخیشان فکری اساسی بکنند شد نقشه جدید غرب و توطئه اسرائیل و فلان و بهمان؟
تو هم که داری مثل شریعتمداری و احمد خاتمی در مورد کردها قضاوت می کنی! نا امید شدم میگم نکنه رگه ترکی داری و یه دفعه تحریک شدی؟ تورک سن؟
یک سئوال که پاسخش را نیافته ام و دست به دامن شما میشوم: این آمدنیوز به چه منابعی وصل است که این اخبار محرمانه را میگیرد؟ تحلیل شما از این گروه و میزان اعتماد به اخبارشان چیست؟
واقعا ممنون میشوم پاسخ بدهید. در کار این گروه مانده ام.
دلقک گرامی، "زوال اخلاق" هستم...
من با تقریبا تمام انچه شما در کامنتهای جوابیه نوشته اید کاملا موافقم و خوشحالم که اظهار نظر من انگیزه ای برای ارائه این تحلیل شد که میتواند برای خوانندگان بسیاری سودمند باشد. فقط از جهت پیشبرد بحث دو نکته را مطرح میکنم:
۱) من فکر میکنم دقیقتر باشد اگر بگوییم در ایران همزمان چند نوع نظام وجود دارد (اصولا این پدیده نوعی ماشین زمان است که متاسفانه فقط در یک جهت کار میکند): یک بخش انکزیسیونی قرون وسطایی که لازمه جنبه ولایت فقیه است و یک اتاتیسم قرن نوزدهمی که توسط بخش دیوانسالاری نمایندگی میشود. این اخری مقداری از نظام قبلی به ارث رسیده و مقداری هم سهوا توسط اقایان از جوامع مدرن اقتباس شده (مثل همین کلمه جمهوری). این تدقیق به این خاطر مهم است که همزمان با "استحاله" نظام ما باید گرای توپخانه را به تدریج به سمت بخش دوم تغییر دهیم.
۲) هدف من از کلمه فروپاشی اغراق نبود. میدانید که فعالان مطلع اقتصادی قبل از یک اتفاق تاثیر گذار پورتفولیوی خود را تطبیق میدهند، به طوری که وقتی ان اتفاق رخ داد تصحیح عمده ای لازم نباشد (البته این درمورد دیگران صدق نمیکند، وگرنه کل بازی تغییر میکرد...). اگر شما تاثیر همه عواملی که در نوشته های اخیرتان در نظر گرفتید به اینده بسط دهید به چه نتیجه ای میرسید؟
دوستان و دلقک گرامی ,
خوشبختانه یا برعکس من چندان وقت آزادی ندارم که بیش از این بنویسم و برداشت و منظورم را از سر در گمی مردم ایران روشنتر و باز تر کنم و سهمی در گفتگوی روشنگری که اینجا به راه افتاده داشته باشم.اما با شور و علاقه فراوان گفتگوها را در خرده زمانهای آزادم میخوانم و به شما درور میفرستم و افتخار میکنم.
و برای دوستان سلطنتی هم آرزوی بهروزی دارم و پاسخشان حواله میدهم به وجدان بیدار ملت ایران که 800 سال پیش گفت: گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم.
"بسیاری از روشنفکران ایرانی مثل این دو دوست عزیزمان نتوانستن آخوندها در گسترش تحجر را به نخواستن آن ها معنا کرده اند و با کردیت دادن دولت تمام قرن نوزدهمی به یک تئوکراسی تمام آدرس عوضی داده و به روحانیان خدمت کرده اند."
این بهترین جمله پس از برگشت شما بود. روشنفکران ایرانی از همان زمان انقلاب خمینی همیشه در حال کوتاه آمدن بودند. چه در همان ابتدا که روشنفکران نهضت آزادی قدرت رو در دست داشتند و صد رحمت به آنها که حداقل در اعتراض به کارهای خمینی استعفا دادند و رفتند و جایشان رو در دوره های زمانی مختلف در طول حکومت اسلامی روشنفکرانی گرفتند که در هر دوره نسبت به دوره قبل افرادی ضعیف النفس تر و عافیت طلب تر بودند. در ابتدا جبهه ملی که شاخص اش بختیار بود بعد ملی-مذهبی ها که افرادی تسلیم تر مانند یزدی بودند، بعد اصلاح طلبان اولیه مانند خاتمی بعد اصلاح طلبان اصلاح شده مانند جهانگیری! و الان هم که اعتدال گرایان که همان اصول گرایان هستند با چاشنی رانت حکومتی که اکثرا دکتر و پروفسور هستند مانند ظریف و روحانی و...
فقط سوال این هست که استراتژی رو که الان شما مشخص کردید، ولی در مرحله تعیین تاکتیک اینطور به نظر میرسه که شما استحاله پیدا میکنید به سمت همان اعتدال گرایان و همان مشی تسلیم شدن عافیت طلبی؟ برای من جای سوال هست که تاکتیک های پیشنهادی شما چه تفاوتی با شعارها و اهدافی داره که اعتدال گرایان حکومتی اعلام میکنن؟ آنها هم می گویند که حجاب زنان رو نباید زیاد کاری داشت. آنها هم می گویند که بهشت رفتن اختیاری است و نه اجباری، دین اختیاری است نه اجباری. شما هم همین تاکتیک رو در پیش گرفتید. ولی در عمل شاهد چی هستیم؟ به قول رئیس بانک مرکزی تقریبا هیچ! بعد از 40 سال حکومت اسلامی از لحاظ اجتماعی به مرحله عقبگرد رسیدیم یعنی آزادی های اجتماعی که حدود 20 سال پیش در زمان اصلاحات به دست آمد رو الان حکومت قصد داره که دوباره محدود کنه و پس بگیره. اقتصاد هم که به قول خمینی مال خر است. یعنی عقبگرد کامل.
البته اینکه آیا این تاکتیک ها و چیزی که شما در این وبلاگ سعی در انتشارش دارید جواب میده یا نه به نظر میرسه من و شما نمی تونیم جواب بدیم و باید واگذار کنیم به زمان ببینیم بالاخره سمت و سوی خود مردم و تاریخ به کجا گرایش پیدا خواهد کرد. تا این لحظه که نتیجه منفی بوده. و در حالیکه ما در ایران درحال درجا زدن هستیم، افغان ها، عراقی ها، تونسی ها، مصری ها و حتی سعودی ها مشغول حل مشکلات کشورشون و پیشرفت با سرعت زیاد هستن. عربستان برنامه مفصلی داده برای سال 2030 و با این سرعت که مشغول عمل به این برنامه هستن تقریبا به یقین میتوان گفت که به اهداف مدنظرشون هم خواهند رسید. و به یقین هم میتوان گفت که در سال 2030 در ایران اگر ما عقبگرد نکرده باشیم و کره شمالی نشده باشیم قطعا پیشرفت چندانی هم نخواهیم کرد و مردم مشغول ستایش یک سردار سلیمانی دیگر که جنگی دیگر در بحرین و کویت را هدایت میکند و یک شهید حججی دیگر و یک عزاداری پرشور حسینی دیگر خواهند بود.
تیمسار جان نظرتون در مورد این خبر چیه؟ (نمایندگان مجلس ایران از احتمال تغییر نظام حکومتی میگویند)
همونطور که گفتم حکومت ایران به طور جدی قصد عقبگرد داره و این قضیه اصلاح قانون اساسی که ناگهان مطرح شده در همین راستاست. تمام کشورهای منطقه در حال ارائه برنامه و اصلاحات هستند ولی حکومت ایران قصد داره با یک عقبگرد وحشتناک به دیکتاتوری کامل تبدیل بشه. هدف نهایی هم مدل کره شمالی هست. علت مطرح شدن احیای نخست وزیری هم این هست که اولا حکومت برای همیشه از دردسرهای انتخابات ریاست جمهوری راحت بشه و فقط یکبار انتخابات مجلس برگزار کنه و بعد مجلس هم نخست وزیر رو انتخاب کنه و تمام. به این ترتیب همه چیز تحت کنترل سپاه و مقام عظما در میاد چون کنترل انتخابات مجلس بسیار راحت تر هست و شورای نگهبان به راحتی میتواند تمام افراد غیرخودی رو قلع و قمع کرده و یک مجلس فرمایشی که بنا به فرمایشات مقام عظما قانون وضع میکنه و نخست وزیر انتخاب میکنه رو تشکیل بدن. دومین دلیل این هست که حکومت قصد داره بدون دردسر و خطر اعتراض یا سنگ اندازی رئیس جمهور، ولی فقیه جدید و تازه نفسی رو جایگزین خامنه ای بکنه و به همین دلیل باید از شر مقام ریاست جمهوری راحت بشن تا بتونن مجتبی خامنه ای رو رهبر بکنن.
حکومت داره کار خودشو میکنه درحالیکه شما با وعده های سرخرمن استحاله از درون خوش هستید. زمان اعتصاب های سراسری و حرکت های اعتراضی جدی فرا رسیده. اگر همینطور زمان بدیم به حکومت، 10 سال دیگه ما شاهد بحث بین دلقک و خوانندگان خواهیم بود که کدام "نخست وزیر" می تواند اجازه کنسرت و آزادی زنان رو از مجتبی خامنه ای و سپاه بگیرد؟! توله ی دارای ژن خوب عارف یا توله ی حداد عادل؟
من همیشه در عجب بودم که اقتصاد حکومت اسلامی ایران از چه نوعی هست، نه به اقتصاد شوروی شبیه هست نه به چین نه حتی به اقتصاد نداشته کره شمالی، همه اش هم دعوا بر سر پول و سود و دلار و سرمایه داری افراطی بیشتر هست با این وجود اقتصاد حکومت ایران از نوع سرمایه داری آزاد کشورهای غربی هم نیست. دلقک جمله بسیار خوبی برای بخش سیاسی این حکومت ابداع کرد که به خوبی میتواند بخش اقتصادی حکومت رو هم توصیف کند: حکومت شترگاوپلنگ! خب البته این جمله از آنجایی که تنها یک هجو است نمی تواند کنجکاوی ما را در فهمیدن دقیق و علمی نوع اقتصاد حکومت برطرف کند.
البته حدود 8 سال پیش ژنرال دیوید پترائوس فرمانده نیروهای نظامی آمریکا گفته بود حکومت دین سالاری ایران در حال تبدیل به حکومت اوباش سالاری (Ochlocracy) است. اوباش سالاری تاحدودی میتوانست اقتصاد به قول دلقک شترگاوپلنگ حکومت را توجیه کند ولی باز هم توصیف چندان دقیقی نبود و بیشتر بر سیاست حکومت منطبق بود (به یاد بیاورید حملات اوباش را به سفارت های انگلیس و عربستان و حملات گروه های فشار علیه خود مقامات حکومتی!) تا بر اقتصاد. ضمن اینکه اوباش هرگز نمی توانند اقتصاد را چنین سازمان یافته و مافیایی در چنگال خود در بیاورند و اجازه نفس کشیدن و سر برآوردن حتی یک شرکت خصوصی سالم را ندهند. بنابراین همچنان این مسئله نوع اقتصاد حکومت برای من گنگ و مبهم باقی ماند.
در نهایت امروز مطلبی دیدم که بعد از مدتها توانسته جواب نسبتا دقیق و قانع کننده ای به این سوال بده و کلمه ای بسیار جالبی رو برای توصیف اقتصاد به کار ببره که کاملا نوع اقتصاد حکومت ایران رو پوشش میده و رفتارهای سرانش رو توجیه میکنه. افرادی که علاقه دارند بدانند اقتصاد جمهوری اسلامی بر اساس اصول اقتصادی از چه نوعی است و چرا به این فلاکت افتاده است مطلب زیر رو حتما بخوانند:
http://rowzane.com/content/ht/article=102020
سعی کنید مثل من که چندان با چپ ها نمی توانم همذات پنداری کنم، نشان کمونیستی سایت رو نادیده بگیرید و روی محتوای مطلب به جای ظاهر سایت تمرکز کنید.
جالب هست که حمید تقوایی نویسنده مطلب از نظر ظاهری شباهت هایی با تیمسار نویسنده این وبلاگ هم داره!
روح سرگردان👻:
پیشگویی شماره 1: در صورت اعلام عدم پایبندی آمریکا به برجام از سوی عالیجناب دونالد داک ترامپ، در ایران زلزله سیاسی به پا خواهد شد و پروژه بی کفایتی سیاسی حسن روحانی و عزل او و همچنین برکناری و حذف علی لاریجانی به عنوان عوامل اصلی تحمیل برجام بر نظام کلید زده خواهد شد.
مستندات و شواهد پیشگویی:بازگشت دیرهنگام ظریف از نیویورک که به علت اصرار برای مذاکره با مقامات مربوطه آمریکایی و منصرف کردن آنها بود لکن بدون نتیجه ماند و بعد دوره گردی او در عمان برای وساطت، درز اطلاعات مربوط به وابستگی کانادایی لاریجانی از طریق آمد نیوز، زمزمه شروع فرآیند نظام پارلمانی به عنوان بهانه ای برای منحرف کردن حواس مردم.
تا پیشگویی دیگر خدانگهدار.
1- دولت مدرن را به این دلیل با ساختارهای شکلی مثل تفکیک قوا و پارلمان و نمایندگی تعریف کرده اند و می کنند که بدیهی بودن فونداسیون آن که انسان مدرن مختار و مسئول است آفتاب امد دلیل آفتاب است. هر قاطی از خدا و ایدئولوژی جمع گرا و هر عنصری بغیر از انسان فردیت یافتۀ بماهو انسان در برپایی دولت مدرن نقض غرض است و فرقی نمی کند که ساختار شکلی آن چه باشد یا نباشد.
2- من بارها و بارها بطور مکرر نوشته ام که در هرنوع تحلیل و تفسیری از من فقط بعلت تامه می پردازم و بدلایل و علت های فرعی و متنوع گوناگون اهمیتی نمی دهم. این بمعنای این نیست که آن علت ها و اشکال و جعلیات و مؤثرات مهم نیستند بلکه به این دلیل است که تا مشکل اصلی و علت تامه زدوده نشود رنگ و لعاب و شاخ و برگ مدرن نمی تواند از یک سیستم ناسیستم متکی بر امر قدسی و ارادۀ خدا و ایدئولوژی دولت مدرن استحصال بکند. بنابراین همۀ عناصر مورد اشارۀ دوستان برای اثبات تئوکراتیک نبودن حکومت ایران - مدرن قرن نوزدهمی بودنش - غیر از مغالطه ای شکلی چیز دیگری نیست و بخاطر همین هم من از آن با عنوان حکومت شترگاوپلنگی یاد کرده ام و می کنم.
3- دوستمان - بگفتۀ خودش زوال اخلاق - که بحث اولیه را سرانداخت مجدداً راجع به جدی بودن فروپاشی اشاره کرده که من هنوز هم نفهمیده ام منظورش از فروپاشی چیست و برای چه نوع فروپاشی نگران و فکر و نسخه می خواهد. اگر منظور فروپاشی حکومت است که ما هم دنبالش هستیم ولی بدبختانه هنوز در چشم انداز نزدیک نمی بینیم و نهایت آرزوی ماست که فروپاشی حکومت اتفاق بفتد که لاجرم باید از نوع اتحاد جماهی شوروی باشد و در این صورت نگرانی وجود ندارد و ساختارهای موجود نخواهد پاشید و فقط ایدئولوژی ساقط خواهد شد. اما اگر نگران فروپاشی جامعه قبل از فروپاشی حکومت باشد من درست نمی فهمم که چطور حکومت می تواند باشد اما جامعه فرومی پاشد. اگر هم منظورش انقلاب مردم علیه حکومت و فروپاشی همزمان حکومت و ساختارهای جامعه - شبیه انقلاب های دیگر - است که من بازهم چنین چشم اندازی نمی بینم. و تازه اگر هر اتفاقی بیفتد و فروپاشی کامل اجتماع هم پیش بیاید من و ما که نه سر پیازیم و نه تنه پیاز چکار می توانیم و باید بکنیم که از همین الان کار و زندگی سیرک بازیمان را رها کنیم و برویم جکار کنیم که نگرانی دوستمان برطرف شود.
در مورد اینکه من استراتژی را برانداز تعریف می کنم و تاکتیک را اصلاح طلب و اعتدالی. خب دوست دیگرمان پیشنهادمشخصش چیست. یا باید بام تا شام فقط استراتژی را تیتر بزنم و خب فایده اش چیست و یا دنبال تاکتیک بگردم که یا مبارزۀ مسلحانه است و یا حمله از بیرون و جنگ خارجی و یا بازی تبلیغاتی در گسل های حاکمیت و تضعیف ایدئولوژی و کم کردن از هواداران جمهوری اسلامی. جنگ از بیرون که دست ما نیست و باید دولت های متخاصم اقدام کنند و تره هم بار صدتا گنده تر از ما نمی کنند. برای مبارزۀ مسلحانه هم که من دیگر خیلی پیرم و خودتان یک فکری بکنید و مثل وزیر صنعت حداقل یک ششیری در صحرای کربلا بکشید. البته آن دوستمان خودش هم متوجه شده که ایرادش بمن در تاکتیک های رفتن به اعتدالی و اصلاح طلبی و هر خر وخرزهره ای وارد نیست و معصومانه اعتراف کرده که باید منتظر باشیم ببینیم نتیجه می دهد یا نه.
در مورد آمد نیوز من همین صفحۀ قبل موضعم را نوشتم و کمترین اعتنایی به این قبیل افشاگری های یا بی ارزش مثل جنتی زن گرفته یا داستان های با دقیق ترین جزییات از پروژه های فوق سری مثل دختر لاریجانی جاسوس از آب درآمده قائل نیستم. و بنظرم می رسد پسر زم باهوش است که می تواند زندگی اش را از این راه اداره کند. راستی کسی می داند که زم برای مجاهدین سایت زده یانه. و آیا با مجاهدین حشر و نشری دارد یانه. چون قالب های ترسناکش را خیلی شبیه اخبار مجاهدین می بینم البته غیر از جنتی زن گرفت هایش!
این مورد رفراندوم و نظام پارلمانی هم یک لوس بازی و ایجاد سرگرمی است و به اعتقاد من امکان ندارد تا خامنه ای زنده است اجازۀ تغییری در قانون اساسی را بدهد چون ترس و وحشت عجیبی دارند که هر نوع قبول تغییر در قانون اساسی نه فقط قاتق نان شان نشود که قاتل جانشان هم بشود. چون وقتی موضوع مطرح شود تقریباً یک چهارم از اصول مهم قانون اساسی که نقایص ساختاری ناکارآمدی جمهوری اسلامی را باعث هستند باید یا تغییر کنند و یا اگر خامنه ای بتواند مقاومت کرده و تغییر های خواست ملی را جلوبگیرد از کسب رأی مردم بعد از تغییر عاجز باشد. چون رقراندوم قانون اساسی مثل انتخابات فصلی نیست که ناگزیر از بد و بدتر شویم و حتماً اکثریت مهمی از جامعه تحریم کرده و رأی نمی دهند و یا رأی منفی می دهند. موضوع اگر جدی شد مستدل تر و مشروح تر می نویسم. اما نه گمانم بعمر هم من و هم جمهوری اسلامی قد بدهد. یا...هو
ﺧﻮاﻧﻨﺪه ﻗﺪﻳﻤﻲ
ﺁﻗﺎﻱ ﻣﺮﻧﺪﻱ ,ﺑﻌﺪ اﺯ ﻧﻘﺎﺏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ اﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺑﺮﻛﺸﻴﺪﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﺗﻮﻥ ,ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﻣﺤﺘﻮﻱ ,ﺗﻜﺮاﺭ ,ﻣﻂﺎﻟﺐ ﻗﺒﻠﻲ و اﺭﺟﺎﻋﺎﺕ ﻣﻜﺮﺭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻲ ﻫﺎﺳﺖ و ﻣﻴﺸﻪ ﻋﻨﻮاﻥ ﻣﻂﻠﺒﺘﻮﻥ ﺭﻭ ﺩﻳﺪ و ﺣﺪﺱ ﺯﺩ ,ﭼﻪ ﻣﻂﻠﺒﻲ ﺩﺭ ﺭاﻩ اﺳﺖ ,ﻧﻤﻴﺪاﻧﻢ اﻳﻦ ﺭﺑﻂﻲ ﺑﻪ ,ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﻮﺩﻥ ﻳﺎ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻳﻚ ﻧﺎﻡ ﺩاﺭﺩ ﻳﺎ ﻧﻪ ,ﺷﺎﻳﺪ ﻫﻢ ﺣﺲ و ﺣﺎﻟﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ و ﻗﻠﻢ ﺭﻭ ﺁﺏ ﻣﻴﺒﻨﺪﻳﺪ و ﺑﺴﺎﻥ ﻧﻮﻋﻲ ,ﺷﻜﻤﺮﻭﺵ ﻗﻠﻤﻲ
همین آشنایی با مطالب شما -ولو بعضی مواضعتان قابل پذیرش نباشد- برای توجیه وقت و عمر بیدریغی که پای اینترنت گذاشتهام کافیست. وسعت دید و گسترۀ احاطۀ شما بر مباحث -همزمان با اعترافتان به عدم تخصص در علوم انسانی- تنها با کلمۀ نبوغ قابل توصیف است.
از همین رو در صفحاتی که -مثل این صفحه- از حملۀ ترولها و خشکه مغزان (با هر گرایشی)در امان میماند، شاهد حضور نویسندگانی هستیم که -موافق یا مخالف- میکوشند سطح مباحثه را در حد نوشتار شما نگهدارند. الحق که بیشتر این صفحه را میتوان چکیدۀ گرایشات مختلف سیاسی/اجتماعی فضای مجازی در بالاترین سطحش دانست و به همۀ نویسندگان تبریک گفت.
از شگفتیها یکی هم این که کامنت گذار 3:46 (11 مهر) حتی شکمروش دلقک (به زعم خود) را نیز برای ادامۀ حیات کامنت نویسانۀ خویش جذاب مییابد.
لطفا مثل سابق، صفحات جدید را در فیس بوک نیز ابلاغ کنید.
سلام
باور بفرمایید اصلا راه نداره راجع به قضیه اخیر اقا صادق لاریجانی ننویسید. میدونم تیپ نوشته هاتون به مطلب صادق نمیخوره ولی گاهی بزرگی مطلب و مفرح بودنش طوریه که اصلا نمیشه در موردش مقاومت کرد. خیلی خوشحالم که اینطور شده . حداقل بر اساس نظر شما که هر کدام از این اتفاقات باعث ریزش هواداران میشه، میشه براش مطلبی نوشت
ارادتمند- یزد
سلام
با این دست فرمان که عربستان در حال انجام اصلاحات هست اگر چپ نکنن به زودی ما برای مهاجرت نیازی نیست خیلی سختی بکشیم و تا اروپا و آمریکا بریم انشالله بزودی به عربستان مهاجرت مکنیم جهت زیارت، تجارت و زندگی همه با هم...
جزییاتی که امد نیوز از جلسات فوق محرمانه منتشر کرده، ما که هیچ خود شرکت کنندگان جلسات را هم شوکه کرده
بر اساس خبرهای واصله سردار وحید بعد از خواندن آخرین مطلب در مورد این جلسات به سبک سیامک انصاری به دوربین زل زده و گفته کی من!!!
پسر زم خیلی خوبی نوش جانت
اگر دقت کنید می بینید ژن های خاص در هر ژانری توانایی هنر نمایی دارن از جمله اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ...
در مورد هر مطلبی که می نویسم حتماً باید بخش مهمی از حقیقت و واقعیت خبری یا تجربی یا علمی را شامل باشد و مهمتر از آن اینکه بهتان و اتهام نباشد تا ناجوانمردانه و غرمنصفانه نباشد و فقط از این راه است که سعی در متوجه کردن هواداران حکومت بمضار آن برای جامعه و وطن و خودشان می کنم و در غیر صداقت نتیجه قطعاً عکس خواهد بود. در مورد اینکه دختر لاریجانی جاسوس ام آی سیکس بوده من چگونه مطلب بنویسم که کمترین اطلاعات خبری ندارم. ممکن است اصل خبر شایعه فقط در مورد گرفتاری دختر لاریجانی - فارغ از اتهام مشخص - درست باشد اما اینکه یک آدم در پیتی بنام روح الله زم در منتهای الیه کرۀ خاکی حتی پچپچه های بیت خامنه ای و دفتر روحانی و ستاد سپاه و دفترچه خاطرات وزیر اطلاعات - بقول خودش همه هم با طبقه بندی بکلی سری (او وارد نبوده نوشته مافوق سری) - و ... را همزمان حاضر و ناظر و راوی دقیق باشد یک کمی بیشتر از کمی تا قسمتی غیر قابل باور است است. بخاطر همین هم پرسیدم که آیا سایت زم سایت پوششی مجاهدین است یا نه. تا اگر پاسخ آری بود حداقل بتوانم یک اعتماد نصفه نیمه به بنیان این خبر شایعه بکنم. چون مجاهدین یک تشکیلات بسیار قدیمی و قوی از جهت نفوذ و دارای امکانات بالفعل بسیار زیاد و چه و چه می تواند گاهی از این جور افشاگری ها بکند که اصلش - و نه شاخ و برگ و افسانه هایش - صحیح و قابل بهره برداری باشد. لذا از هرگونه اظهار نظری در مورد اخبار جدید علیه لاریجانی ها تنوانم کرد. یا...هو
«زوال اخلاق» هستم (تسمیه موجه است...)
چون احساس میکنم دلقک هم قلقلک میدهد تا بیشتر بنویسم سعی میکنم منظورم را در مورد «چه چیز در انتظار جامعه ایران است» مشروحتر و حتی الامکان مفهومتربنویسم (هر چند که شاید مصلحت نباشد...). ابتدا دو مقدمه را برای امادگی ذکر میکنم:
۱) برای اینکه خوانندگان تصوری از جایگاه فکری من داشته باشند اذعان میکنم که من تقریبا با هر انچه دلقک در کامنتهایش ذیل این پست نوشته عمیقا موافقم. تنها موردی که من در عمق بیشتر تفاوتهایی میبینم در مورد ماهیت حکومت ایران است، ولی فکر میکنم که ما میتوانیم موقتا بر روی "شتر گاو پلنگ" توافق کنیم.
۲) برای درک بهتراز ماهیت سیستم اقتصادی ایران من هم رجوع به ادرس توصیه شده در"۱۱ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰:۲۰" را مفید میدانم. اصولا تحلیلگران چپ مانند خود مارکس و انگلس در نقد سیستمهای استثمار درخشان هستند (مشکل انجا شروع میشود که تصور میکنند راه حل را هم در دست دارند...).
اصل مطلب را اینگونه اغاز میکنم که حکومت بدتراز ما گیر افتاده و مفری پیدا نمیکند! برای توضیح ابتدا یاد اور میشوم که دلقک بخش مهمی از کار را انجام داده و مثلا دربند۳ اخرین کامنتش تمام گزینه های مربوط به فروپاشی را به درستی برشمرده است. من ادعا میکنم که کارگزاران نظام (حداقل انهایی که بهره هوشی بالای ۱۰۰دارند) مدتهاست که به دنبال فروپاشی از نوع شوروی هستند!
(ادامه دارد...)
نویسنده: زوال اخلاق، موضوع: فروپاشی، قسمت۲:
روند کار به این شکل است که (شبیه انچه در شوروی و بویژه در جماهیر اسیایی ان رخ داد) ابتدا با استفاده از زور و ابزارهای امنیتی و اطلاعاتی مواضع سوق الجیشی اقتصادی و اجتماعی را اشغال کنند و سپس "قاشق و چنگال بدست بگیرند"، یعنی ظاهرا متمدن شوند و پایبندی به قانون و به خصوص احترام به مالکیت را تبلیغ کنند (ترجمه اش این است که کسی متعرض دستاوردهای ما نشود). این مسیری است که ازمدتها پیش دنبال میشود، بویژه توسط همین دولت روحانی که کارگزارنش را حتی تا سطح بخشداراز عوامل امنیتی، اطلاعاتی و حراستی مهره چینی کرده است.
سوال اینجاست که چرا این راه به مقصد نمیرسد، ایا بخش ایدئولوژیک حکومت مانع است؟ شاید تا حدودی، ولی این مانع قبل عبوراست.اما ورای ان مانع بزگتری وجود دارد که (حداقل در کوتاه و میان مدت) قابل عبور نیست.
(ادامه دارد...)
با سلام
فرمایش جناب تیمسار متین است که اگاهی از زوایای پنهان این قضیه در حال حاضر غیر ممکن است ولی با توجه به موضع گیری اخیر حزب اعتماد ملی درباره ی لزوم پاسخگویی صادق لاریجانی به شبهات، حداقل به نظر میرسد که اصل مطلب، بدون شاخ و برگهای ان، خیلی هم بیراه نیست. امروز در پیک نت هم این خبر کار شده بود با کمی تفاوت نسبت به گزارش امدنیوز. بهرحال اول مطلب هم عرض کردم که اینجور مسائل که منبع ان خیلی هم واضح نیست، مورد توجه شما نیست . در هرحال در جمهوری اسلامی اگر منتظر باشیم که اخبار ساعت 21 این خبر را اعلام کند که انتظار باطلیست چون پنهان کاری ذات این حکومت است.قوه قضائیه هم از نهادهای انتصابیست و انتظار برای اعلام توسط رهبری در سخنرانیها غیر ممکن است. فقط یک استعفای نابهنگام میتواند صحت اخبار را بطور نسبی تایید کند. ظن خودم اینست که خبر صحت دارد. جزئیات را نظری ندارم. ولی اصل خبر صحت دارد.
ارادتمند- یزد
نویسنده: زوال اخلاق، موضوع: فروپاشی، قسمت ۳:
تشریح مانع را اینطور شروع میکنم که در صورت به وقوع پیوستن چنین گذاری اولین انتخاب ازاد اخرین انتخاب ازادخواهد بود (تا گذار عمیقتری انجام شود). ریشه مشکل در اینجاست که در نتیجه حداقل چندین دهه سیستم رانتی در ایران تقریبا هیچ چیزتوان رقابت در یک فضای باز را ندارد. به عنوان تنها راه حل کلاسیک ـ در بعد اقتصادی ـ یک دوره ریاضت کشی توصیه میشود. ولی از یک طرف بخش عمده ای از جامعه ایران در سالهای اخیر کفگیرش به ته دیگ خورده و واقعا ظرفیت فشار بیشتر را ندارد. از طرف دیگرـ و این عامل تعیین کننده است ـ در ایران یک نیروی بسیار بزرگ جوان وجود دارد که طالب جایی بر سر سفره است. از انجاکه در طرف عرضه این جاهای خالی نه وجود دارند ونه میتوان انها را بوجود اورد (این را میشودبه کفایت اثبات کرد) خواه نا خواه این جوانان مدعی جایگاهای اشغال شده خواهند شد، وچون نسل فعلی در ایران باهیچ لالایی به خواب نمیروند (درایجاد این ویژگی ما هم سهیم هستیم) و بخصوص چون اشغالگران استحقاقی ندارند یا باید از منافعشان چشم بپوشند (که نقض غرض است) و یا باید به سرکوب متوسل شوند. خوب مگر سیستم سرکوبی جامع الشرایطتر از سیستم فعلی قابل تصور است؟ پس این راه برای هیچ بخشی ازحاکمیت به مقصد نمیرسد.
(ادامه دارد...)
سلام بر شما
تیمسار از بابت تجزیه نگرانی ندارید؟ داستان کردستان به نظرم جدی است و یک بذری دارد در منطقه کاشته می شود که احتمالا ده بیست سال دیگر میوه خواهد داد. وقتی شرایط سخت افزاری شود، دیگر این مباحث رنگ می بازد، مثل سوریه!
تیمسار جان به خدا عشقی تو. واقعا تنها رسانه ای هستی که بهت ایمان دارم. بی بی سی هم قشنگ داره وبلاگتو کپی میکنه (عربستان و شاه ایرانو و کردستان ...)
حیف که ما ابلهان قدرتو نمیدونیم.
نویسنده: زوال اخلاق، موضوع: فروپاشی، قسمت ۴:
به اینجا رسیدیم که از طرفی برای هیچ جناهی ازحاکمیت خروج از چارچوبهای فعلی مقدر نیست (حتی اگر بخواهند و حتی اگرموفقیت اولیه کسب کنند) و از طرف دیگر در این چارچوبها هیچ یک از معضلات اصلی جامعه قابل حل نیست. حالا میرسیم به این نکته دلقک که "چطور حکومت می تواند باشد اما جامعه فرومی پاشد".
اینطور شروع کنم که برای بسیاری انسانها کلماتی مانند فاجعه، فروپاشی، ... یک سانحه ناگهانی و پر گرد وخاک را تداعی میکند که ممکن است در اینده اتفاق بیفتد (مثل برخورد یک شهابسنگ به یک شهر، حمله نظامی...)، در صورتی که معمولا عذاب دهنده ترین وموثرترین فجایع به تدریج اتفاق میافتند و مدتهاست که در حال وقوع هستند. به عنوان مثال میتوان ادعا کرد که هم اکنون در ایران مردم مشغول خوردن همدیگر هستند!
واقعیت این است که مردم (و حکومت) مشغول خوردن حق و مال همدیگرهستند. شما کمی در مورد امار "بیش از۱۵میلیون پرونده قضایی در سال ۹۵" در کشوری با۲۴ میلیون خانوار(در همان سال) تامل کنید، این چه چیزی را در موردنحوه تعامل ساکنان ان کشور نشان میدهد؟ این منطقی نیست که
ما واقعیات را با یک جمله احساسی مانند "ولی مردم خوبند" رفع ورجوع کنیم یا به جای تمرکز روی مسائلی که عموم مردم را به شدت تحت تاثیر قرار مینهند خود را سرگرم رویدادهایی کنیم که اگر رسانه ای نمیشد تقریبا برای هیچکس فرقی نمیکرد (مثالها را خودتان پیدا کنید).
دقت کنید که من از موضع اخلاقیات به عنوان چیزی که در کتابی نوشته شده صحبت نمیکنم، بلکه از عواملی صحبت میکنم که برای زندگی ( یا به قول دلقک لذت از زندگی) سرنوشت سازند.
به عنوان مثال من (با اگاهی از موارد واقعی) اطمینان دارم که شاید بزرگترین مانع سرمایه گذاری مولد (چه داخلی و خارجی) در ایران عدم اعتمادبه شرکای بالقوه است (شریک به معنی عام کلمه، بالاخص کارگزاران حکومت). شما میتوانیداسیب ناشی از یک بمباران را ترمیم کنید و کارتان را ادامه دهید، ولی در نظرگرفتن مخاطرات بالقوه ای که تعامل با گروهی «کفتار» با خود میاورد ریسک سرمایه گذاری را انقدربالا میبرد که در بهترین حالت فقط برخی فعالیتهای رانتی صرف میکنند.
خوب حالا سوال این است که ادامه روند فعلی چه مصادیق چشمگیری از فروپاشی را دراینده با خود میاورد؟ (برای مصادیق کنونی به عنوان مثال ان ۱۵میلیون پرونده را مطالعه کنید.)
(ادامه دارد...)
زنده یاد ایرج میرزا و سروده اش در وصف محرم
بیچاره چه میكشی خودت را دیگر نشود حسین زنده
كشتند و بمرد و رفت و شد خاك
خاكش عـلف و علف چرنده
من هم گویم یزیـد بد كرد
لعنت به یزید بدكنـــنده
اما دگر این كتل متل چیست
وین دسته خنـده آورنده
تخم چه كسی بریده خواهی
با این قمــههای نا برنده
آیـا تــو سكینـــهای كـه گـوئی
سو ایستمیرم عمیم گلنــــده
كو شمـر و تو كیستی كه گوئی
گل قویـما منی شمیـر النـــده
تو زینـــب خواهـــر حسینـی
ای نره خر سبیــل گـُنـده؟
خجلـت نكشی میـان مـردم
با این حركات مثـل جنده
در جنگ دو سـال پیش دیـدی
شد چند كــرور نفس رنده
از اینهمـه كشتـگان نگـردید
یك مو ز زهــار چرخ كنده
در سیـزده قرن پیـش اگـر شـد هفتاد و دو سر ز تن فكنده
امـروز چرا تو می كنی ریش
ای درخور صد هزار خنده
كی كشته شـود دوبـاره زنـده
با نفــریــن تو بــر كشنــده
بــاور نكنـی بیـــــا ببنـــدیـم
یك شرط به صرفه برنده
صد روز دگـر برو چـو امروز
بشكاف ســر و بكـوب دنــده
هی بر سر و ریش خـود بزن گل
هی بر تن خــود بمال سنــــده
هی با قمه زن به كلۀ خویش
كاری كـه تبر كند به كنـده
هی بر سـر خــود بزن دودستـی
چون بال كـــه میزنـــد پرنـده
هی گـو كـه حسیـن كفــن ندارد
هی پـــاره بكــن قبــای ژنده
گر زنـده نشــــد انـم به ریشـت
گر شـد ان تو به ریش بنده پایان
نظر شما
نویسنده: زوال اخلاق، موضوع: فروپاشی، قسمت اخر:
من ابتدا قصد داشتم که دراین قسمت یک پیشبینی فنی برای بخشهای مختلف اقتصاد ایران ارائه کنم، ولی فعلا منصرف شدم. چون اینجا سیرک است و تماشاگران انتظار دیدن چیزهای چشمگیررا دارند من هم این نوشته را اینگونه به پایان میبرم که اول نظرم را در مورد چند موضوع داغ که ظاهرا ذهن بسیاری از خوانندگان را مشغول کرده ذکر کنم و سپس متقابلا توجه انها را به یک موضوع جلب کنم که ذهن مرا مشغول کرده است:
۱) جنگ: این موضوع ممکن ولی فعلا نامحتمل است، و محاسبه احتمالش در اینده بستگی به رفتارهای رژیم دارد (چون در طرف دیگر هیچ کس ابتدا به ساکن قصد اقدام ندارد). ولی من اطمینان دارم که در صورت لزوم طرف دیگر ابایی از حمله (حتی با سلاحهای نامتعارف) ندارد.
۲) جنگ داخلی و تجزیه: این موضوع هم ممکن و هم (در دراز مدت) محتمل است، ولی (اگر اصلا) پس ازیک دوران بی ثباتی رخ خواهد داد.
۳) ناامنی: این موضوع هم ممکن و هم محتمل است (با احتمال صد در صد). و این پدیده ایست که به نظر من روی صفحه راداربسیاری از هم میهنان مغفول مانده است. من پیشبینی میکنم که در اینده نه چندان دور تقریبا هیچ چیز درایران امنیت نخواهد داشت. به عنوان یک نمود ما مجبور خواهیم شد که در کنار دو نیروی تشکیلاتی فعلی (اول دولت و دیوانسالاری و دوم سپاه و نهادهای مشابه) مافیاهای تبهکاری راهم به عنوان بازیگران اصلی در محاسباتمان منظور کنیم.
نويسنده "زوال اخلاق" جان. زحمت كشيدى خدا كنه بلاهت ما به نوشته شما قد بده! اصلا وبلاگ بزن كى به كيه، لاأقل اينجورى نوشته هات حروم نميشه (با حفظ احترام سيرك البته). ما تا امثال شما منورالفكر ها رو داريم، ديگه غم نداريم! خسته نباشى كاكو!
پنچرى گير
اين زوال اخلاق اومده بقل دكون دلقك، دكه زده! ببينيم دلقك كى حالشو ميگيره 🤣
قابل توجه زوال اخلاق :
سوم مهر امسال، یکی از چوپانهای مهاباد با جسدی سوخته کنار جاده روبهرو شد و به پلیس خبر داد. با حضور ماموران در محل، جسد به پزشکی قانونی منتقل و شناسایی هویت او آغاز شد.
همزمان خانوادهای نیز با مراجعه به کلانتری از مفقود شدن پسر 19 سالهشان به نام صادق خبر دادند و گفتند: «صادق دیشب همراه چهار نفر از دوستانش سوار خودروی پراید شد و از خانه بیرون رفت. آنها هم دانشگاهی و از دوستان چندین ساله هم هستند.»
پس از تشخیص هویت مشخص شد، جسد سوخته متعلق به صادق است.
با کشف این سرنخ، بازداشت متهمان به جریان افتاد و آنها در عرض 24 ساعت از سوی پلیس دستگیر شدند و در بازجوییها به قتل صادق بهدلیل اختلافات شخصی اعتراف کردند.
همزمان با دستگیری متهمان، فیلمی از صحنه قتل پسر جوان بهدست آمد که در آن متهمان از صحنه قتل و آتش زدن مقتول فیلم گرفته بودند.
صادق دانشجوی حسابداری بود و یک خواهر کوچکتر از خود دارد. یکی از بستگانش که فیلم لحظه قتل و آتش زدن او را دیده، درباره جزئیات حادثه به جامجم گفت: «هر چهار پسری که دستگیر شدهاند بین 18 تا 20 سال دارند و همیشه در دانشگاه و بیرون با صادق بودند. آنها شب حادثه، صادق را به بهانه تفریح سوار پراید کردند و با هم به چند کیلومتری مهاباد رفتند اما در یک لحظه با ساطور و چاقو او را مجروح کردند و صبح روز بعد نیز در حالیکه هنوز نفس میکشید با بنزین آتشش زدند.»
او درباره محتوای فیلمی که متهمان از صحنه قتل و سوزاندن تهیه کردهاند نیز گفت: «فیلم حدود 15 دقیقه است و چندبار قطع و وصل میشود. اولین ثانیههای آن نیز صادق را در حالیکه سرش زخمی است و به حالت تقریبا بیهوش در صندلی عقب ماشین نشسته و سرش روی بالشتک خودرو افتاده، نشان میدهد. متهمان خیلی خونسرد و آرام هستند، صدای ضبط خودرو را بلند کردهاند و ماشین هم در حال حرکت است. آنها دستکش سفید دارند و به صورتشان نیز ماسک زدهاند.»
وی افزود: «فیلم لحظهای قطع میشود اما در شروع دوباره میبینیم متهمان ماشین را به بیرون از شهر بردهاند و در حال پیاده شدن از آن هستند. سپس با ساطور و چاقو ضرباتی به صادق میزنند. در این لحظه، صدای یکی از متهمان میآید که به دیگری میگوید برو تو هم بزن... داره بلند میشه...»
آشنای صادق، لحظه آتش زدن مقتول را نیز اینگونه توضیح میدهد: «فیلم خیلی فجیع است و نمیتوان به راحتی به آن نگاه کرد. ثانیههای آخرش، صادق را در حالیکه در آتش است، نشان میدهد. آنها بنزین ریختند و او را آتش زدند. در بخشی از فیلم دو نفر از متهمان را دیدم که دوربین را بالا میآورند و ـ به حالت سلفی ـ ژست میگیرند.»
به گفته وی، مراسم تشییع صادق روز جمعه در مهاباد برگزار شد و پدر و مادر او نیز با حضور در دادسرا، درخواست قصاص کردند.
قابل توجه زوال اخلاق :
بررسیها نشان داد قاتل، پسری 14ساله است که با انگیزه سرقت Stealing گوشوارههای دختربچه، او را به قتل Murder رسانده است. تجسسهای افسران پلیس در این خصوص از عصر روز سهشنبه هفته گذشته همزمان با مفقود شدن دختر 8سالهای به نام ملیکا در منطقه هوره شهرستان هفتکل در استان خوزستان آغاز شد. دختربچه برای بازی با دوستانش از خانه بیرون رفته اما در راه بازگشت مفقود شده بود. چند ساعت از آغاز تلاشها برای یافتن ملیکا گذشته بود که مأموران جسد او را درحالیکه در خانهای متروکه در نزدیکی خانهشان دفن شده بود کشف کردند.
هنوز معلوم نبود چهکسی و با چه انگیزهای مرتکب این جنایت هولناک شده است اما 72ساعت بعد مأموران پسری 14ساله را که در همسایگی خانه ملیکا زندگی میکرد بهعنوان متهم به قتل دستگیر کردند. او در اعترافات اولیهاش گفت که با انگیزه سرقت گوشوارههای ملیکا او را به قتل رسانده است. این جنایت هولناک موجب بهوجود آمدن شایعات زیادی شد.
یکی از این شایعات آزار و اذیت دختربچه پیش از قتل بود که حجتالاسلام والمسلمین مرعشی، دادستان هفتکل این شایعه را رد کرد. وی همچنین درباره اینکه گفته میشود در ریه مقتول خاک و گل کشف شده و این موضوع حاکی از آن است که وی هنگام دفن شدن زنده بوده و نفس میکشیده نیز گفت: تحقیقات در این پرونده هنوز در مراحل اولیه است و باید تا آماده شدن گزارش نهایی پزشکی قانونی صبر کرد.
وی ادامه داد: شواهد نشان میدهد متهم به قتل 14ساله از قبل برای این جنایت نقشه داشت اما اینکه آیا او به تنهایی دست به این جنایت زده یا همدستی هم دارد موضوعی است که افسران پلیس در حال تحقیق درباره آن هستند.
قابل توجه زوال اخلاق :
یک شاهد عینی گفت: ساعاتی قبل در شهرستان فسا مادری سر کودک ۲ ساله خود را برید.
وی افزود: این مادر ۲۸ ساله پس از کشتن کودک خود خانه را آتش زد و با خوردن سم خودکشی کرد.
این شاهد عینی با اشاره به اینکه آتش سوزی منزل با تلاش مردم مهار شد افزود: مادر بیهوش و به بیمارستان انتقال داده شده است.
علت قتل توسط کاراگاهان زبده پلیس در دست بررسی است.
قابل توجه زوال اخلاق :
قصدم از کامنت های بالا این بود که علاوه بر تشکیل باندهای فساد و دزدی متنفذین که سالهاست فعال هستند؛ به زوال اخلاقی در سطح جامعه هم دچار شده ایم. سه حادثه نمونه بالا در مدت زمان کوتاهی رخ داده است.
آرزو می کنم هر چه زودتر ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم دهند تا طرحی دیگر در میهن درافتد و گرنه سرمایه های اجتماعی ایران رو به زوال و انحطاط می رود. برآیند اوضاع به نظر من در جهت استحاله مثبت نیست بلکه در جهت انحطاط است. مگر اینکه نیروهای خاموش جامعه و وجدان های آگاه به صدا درآیند.
حالمو بدكردى با اين كامنتات!
دلقك جون ازت استدعا دارم اين چنتا كامنت اخر رو پاك كنى، حال منم بد شد! اينجا صفحه حوادث كه نيست. من ميام اينجا از ذوق تو لذت ببرم نه اينكه با اراجيف بعضى خواننده ها حالم بد بشه!
سنگ كف رودخونه
متاسفانه این فجایع مکرر روی میدهند و مردم هم به این امید که انشاالله گربه است زیر سبیلی رد میکنند. به هر حال کامنت گزار نظر خود را
گفتند و بهتر است نظر کوتاه باشد. هر چند تذکر ایشان بی راه هم نبوده.
آرش خان
در قضیه کردستان چیزی که بیش از همه جالب بود اتحاد فاشیستی فارس عرب و ترک علیه کردها بود یعنی اینها مقابل جانیان داعشی اینقدر با هم متحد و هم نظر نبودند که علیه کردها هستند... چرا؟
متأسفانه لپ تابم از ناحیۀ مچ دست و پا ضرب خورده بود - شانس آوردم رباط صلیبی پاره نکرد - و چندروز از تمرینات گروهی دور بود. لذا برای خاتمۀ کامنتدانی این پست عرض می کنم که نتشار نظرات زوال اخلاق لاجرم بود چون پایۀ بحث بر ادعی او شکل گرفته بود. اما متأسفانه بعد از شرح و بسط کافی هم از جانب ایشان من هنوز هم متوجه نشده ام که توصیۀ ابتدایی اش برای "نگران فروپاشی جامعه باشیم و کاری بکنیم" برای چه بود و چه انتظاری از این تذکر بمن داشت. اما در مورد خود اظهاراتش عرض می کنم که این قبیل حوادث کم و بیش بدیهی جوامع گوناگون است و ایران کمی بیشتر از حد طبیعی دچار عوارض دورۀ گذار است که علتش البته عدم قبول مدرنیته از سوی حکومت بوده و به خودرویی و خود رشدی و رهاشدگی جامعه از سویی و سایر کمبودهای تشدید کننده که ناشی از عدم کارآمدی حکومت است از جانب دیگر شده است. اما نه به این معنا که خیلی ترسناک و خارج از همۀ معیارها و فقط مختص ایران بوده باشد. من هنوز هم فروپاشی جامعه در عین وجود مستقر حکومت مرکزی را نمی فهمم و معتقدم که اگر جامعه فروبپاشد لاجرم باید از کنترل حکومت - چه به اعتبار اتوریتۀ حاکمیت و چه به وسیلۀ فورس و زور فیزیکی حاکمیت - خارج بشود که خودش منجر به فروپاشی حکومت هم می شود. اما برفرض قبول مدعای زوال اخلاق محترم من و او و شما هیچکاری نمی توانیم انجام بدهیم زیرا بدون داشتن قدرت سیاسی کنترل و هدایت جامعه در سطح کافی ممکن نیست. مگر اینکه منظور این باشد که ما حکومت مستقر و مسلط و گردن کلفت و پررو و ... را رها کنیم و با پند و نصیحت به جامعه سعی در آرامش دادن و کنترل درون فردی افراد و تحمل ناملایمات حاکمیت باشیم. که این خود نقض غرض است. لذا این بحث تمام است و نوعی برون ریزی "وای چه جامعۀ وحشتناکی" از سوی عزیزمان بود که تمام شد. یا...هو
دلقک قبلا یکی از خوانندگان به احتمال رهبر شدن مجتبی خامنه ای اشاره کرد
امروز هم یک دیپلمات پناهنده ایران که قطعا ارتباطاطی با داخل داره و اطلاعاتی بهش میرسه تحلیل جالبی از وقایع اخیر نوشته:
http://news.gooya.com/2017/10/post-8074.php
نظرت چیه؟ آیا رژیم مرحله گذار تبدیل به یک حاکمیت توتالیتر و دیکتاتوری تمام عیار رو داره طی میکنه؟
ناشناس 2:56 اینکه حکومت دنبال جانشین برای خامنه ای باشه کاملا طبیعیه و عجیب نیست.
اینکه حکومت بخواد قبل از اینکار بگیر و ببند راه بندازه هم کاملا قابل پیش بینی و طبیعی هست. چون میخوان با کمترین دردسر و احتمال اعتراضات مردمی اینکارو انجام بدن
ولی اینکه حتما و لزوما مجتبی خامنه ای رهبر خواهد شد رو نمیشه پیش بینی کرد. همین وقایعی که فرمودید رو میشه طور دیگه ای هم دید برای مثال از دید من این وقایع بیشتر شبیه کودتا علیه خامنه ای از طرف علم الهدی، رئیسی و سپاه هست. دیدار ناطق نوری با رئیسی و علم الهدی بسیار عجیب هست. حکم محدودیت خاتمی رو هم رئیسی زده. رئیسی خودش رو صاحب 16 میلیون رای و مشروع برای رهبری میدونه. بنابراین احتمالش کاملا هست که با کمک سپاه بخواد شبه کودتایی رو علیه خامنه ای و مجتبی راه بیندازه تا خودش رهبر بشه. احتمال رهبر شدن مجتبی رو میشه 50-50 دونست چون هیچ اعتبار مذهبی و مقام مذهبی ای نداره و خیلی سخت میشه تصور کرد که آیت الله های به شدت متحجر مجلس خبرگان همچین جوانکی رو رهبر کنن. به نظر من کودتای رئیسی با همراهی سپاه دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد و کشور دست عده ای دزد مسلح سرگردنه (سرداران قاچاقچی) و عده ای دزد غیرمسلح طمع کار و سیری ناپذیر مذهبی (نسل جدید روحانیون تندرو) خواهد افتاد.
انتخاب مجتبی خامنه ای به رهبری محاله. اصلا بهش فکر نکنید. خیال تون راحت! ضمن اینکه کی گفته خامنه ای در حال مرگه؟ اصلا معلوم نیست کی بمیره. شاید 15 سال دیگه هم عمر کنه! به فرض هم بمیره هاشمی شاهرودی یا حسن روحانی رهبر میشه.
بصرف اینکه یک فرد ناشناسی که خودش هم ادعا می کند دیپلمات پناهنده است و هیچ فکتی هم نمی دهد در معرفی خودش دنبال خیالبافی های نچسبش راه نیفتید. آخر خدای ناکرده شما خوانندۀ وبلاگ دلقک ایرانی هم هستید. اینکه امثال گویا نیوز هم این قبیل ترهات را چاپ می کند گولتان نزند که همۀ سایت های کاسب اینروزها بدجوری توی بی رونقی هستند و هر شایعه و جنجالی را کار می کنند به امید بازدید کننده بیشتر مثل مطالب انبوه شهوانی در بالاترین و غیره. گویا نیوز تا آنجا دنبال کلیک است که حتی ف م سخن را هم وادار بخود زنی و مزخرف نویسی های بی سر و ته می کند - نگاه کنید به نامۀ زیر 21 سالش بدختری بنام پری! - حرف این قلم مورد اشاره - نمی دانم از کجا - لینک دهنده هم بهزار و یک دلیل غلط اندر غلط است و هزار و یکمین دلیلش هم این است که مدعی شده خامنه ای با محمد خاتمی و روحانی و ناطق نوری و موسوی خوئینی و ... با هم متحد تصمیم گرفته اند که سناریویی را اجرا کنند برای جانشینی مجتبی پسرش و جامعه را فریب بدهند. البته که روحانیان گوشت همدیگر را بخورند استخوان همدیگر را دور نمی اندازند اما اینکه خامنه ای و خاتمی و موسوی خوئینی ها و ناطق نوری و روحانی چنان اتحادی بهم بزنند که نتیجه اش رهبری مجتبی بشود خیلی داوری بی رحمانه و بی انصافانه ایست حداقل در مورد محمد خاتمی و حسن روحانی. البته که خامنه ای سخت بدنبال یکدست کردن حاکمیت در دست انقلابیون طرفدار خودش است در برهۀ کنونی که هم ترامپیسم در امریکاست و هم احتمال تغییر پیش بینی ناپذیر در سطح رهبری جمهوری اسلامی اما نقشه اش ارباطی با رهبر کردن پسرش ندارد و یک تصمیم بخش ایدئولوژیک حکومت است و دلایلش مشروح است انشاء الله تا فردا شب خواهم نوشت. که رویدادهای روز را هم در برمی گیرد. بدشانسی آنجاست که وقتی انگیزه برای نوشتن ندارم تنبلی سخت جلو می گیرد از نوشتن برای حداکثر 100 نفری که مرا تعقیب جدی می کنند و 50 نفری که بمن باور دارند و مرجعیت تحلیل های مرا پذیرفته اند. بگذریم از اینکه پالس های منفی و مخفی و توهین های مشنمئز کننده در برخی کامنت های غیرقابل انتشار هم همواره عامل تولید بی انگیزگی بیشتر است. یا...هو
تیمسار از شیش هزار نفر اعضای کانال تلگرامت خیلی بدبینانه ست که میگی فقط 100 تا مخاطب جدی داری
کدام کانال تلگرام جوون. من که کانال خودم را آدرس نداده ام تا کنون. البته سوء تعبیر نشود. منظورم از مراجعه کنندگان جدی و پی گیر اخیرم است و معلوم است که من اگر فعال باشم خواننده به نسبت زیاد دارم چون با سابقه و متفاوت هستم و بیش از سه میلیون کلیک خورده ام که ناشی از حداقل شهرت و اسمم (دلقک ایرانی) در نزد مینیمم بیش از چند ده هزار نفر آشناست. یا...هو
تیمسار به نظر من مسئله در جانشینی مجتبی خامنه ای نیست آنطوریکه در تحلیل دیپلمات پناهنده آمده است چون بین رهبران جمهوری اسلامی اختلافات شدیدی است حدس من این است که می خواهند برخورد جدی با احمدی نژاد بکنند پیام تسلیت خامنه ای به مناسبت مرگ برادر احمدی نژاد فقط اسم احمدی نژاد را روی عنوان پیام داشت وگرنه در داخل پیام به خانواده فرد متوفی و بستگان وی تسلیت گفته و صراحتا نامی از احمدی نژاد نبرده است.
به نظر میرسه که توافق و بده و بستون پشت پرده بین حسن روحانی و خامنه ای باز متزلزل شده و بگیر و ببند ها و محدودیت های جدید برای خاتمی و برادر جهانگیری و هفت فعال اصلاح طلب و ... هم در همین راستاست. از اون طرف روحانی هم بعد یه مدت سکوت دوباره زبون باز کرده و حرفای قشنگ قشنگ میزنه (هرچند فقط در حد حرف).
این مطلبت هم خیلی خوب بود تیمسار دمت گرم. اصولا وقتی کمتر مینویسی بهتر مینویسی. اگه یکم از غرور و تکبر و منم منم کردنت کم کنی واقعا انسان نازنینی هستی. حیفه که آدمی که ذهن ورزیده ای داره درگیر دهن به دهن گذاشتن و توهین های شخصی بشه.
با تشکر
سلام دلقک جان
بابت مورد دختر لاریجانی از نظر نوع واکنش شدیدی که به مورد داشتند می شود فهمید قضیه شاید درست باشد اگه بتوانیم دستگیری مداحان جاسوس را قبلش در نظر بگیریم می توانیم استدلال کنیم که یک سر نخ پیدا شده و مثل رشته های زنجیر به سر نخ های بعدی برسند دوستانی که ریاضیا خوندن می دونن تو ریاضی بعضی وقت ها مجبور یک سری فرضیات را درست بدونی و بعد می تونی فرض ابتدا مسئله را گسترش بدی مگر این که به نتیجه خلاف اولیه برسی خب بیایید ما هم مثل ریاضی فرض اولیه یعنی جاسوسی را درست فرض کنیم و شروع به بسط دادن مسئله کنیم اگر فرض کنیم که واقعا جاسوسی رخ داده رخنه اطلاعات به سایت آمدنیوز به چه صورت بوده ما سه متهم داریم اینجا اول'-باند مشهد رییسی و علم الهدی 2-کسانی در بیت آیت الله خامنه ای 3-اصلاح طلبان - از آنجا که این افشا گری بعد از دیدار علی لاریجانی با خاتمی صورت گرفته می تونینم و با توجه به انفعال این گروه سودی براشون نداره پس میتونم بگیم آون ها تبرئه هستند می مونه گروه اول و دوم شما اگر کتابهای تاریخی خونده باشید تو تاریخ کم مورد نداریم که یک خوانواده تو مراکز قدرت نفوذ کردند و با اتحاد با هم تونست مدارج ترقی را بالا برن دقیقا مانند خوانواده لاریجانی و همیشه هم عده ای بودند از جهت ترس حاکم یا رقابت دیگر طرفها درصدد ضربه زدن به خوانواده بودند خب مسئله روشن هست یک نفر یا گروهی درصدد ضربه زدن به این خوانواده هستند و باید بتوانیم شناسایی کنیم و من در حل بقیه این مسئله عاجزم...
ولی یک نتیجه روشن هست یا خوانواده لاریجانی میتونه این مورد را جمع و جور کنه و آینده درخشانی در آینده ایران برایشان متصور شد یا سیر به نزول و محو شدن برای آن ها با این مورد شروع شده است
مخلص
امیر
ارسال یک نظر