۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۰, جمعه

مقاومت پسابرجام خامنه ای بیهوده است. همانطور که مقاومت مائو و برژنف بیهوده بود پس از شکست در مقابل امریکا!



1- وقایع و اتفاقات قابل تحلیل های جزء به جزء زیاد بوده در ده روز گذشته؛ اما پرداختن به تک تک آن ها حداقل هرکدام یک نوشتۀ مستقل می طلبد که در لحظۀ نوشتن این مطلب نه مقدور است و نه مفید. لذا بگذارید بروم سراغ "علت تامه" نویسی مألوفم تا نشان بدهم که امیدم از کجا نشأت می گیرد و تا کجا قد می کشد و آینده را چگونه ارزیابی می کند. طبق فهم مطالعاتی و مشاهداتی و تجربیاتی من انقلاب های ایدئولوژیک از سه مرحلۀ شکوفایی، سراشیب ایدئولوژی و مرگ ایدئولوگ عبور می کنند و به پایان عمر خود می رسند.

الف- مرحلۀ شکوفایی: در این مرحله که تقریباً از هنگام پیروزی انقلاب - بویژه پس از تثبیت ایدئولوژی در یک قرائت واحد آغاز می شود؛ جوانان پرشور و حامی انقلاب با حذف الیت - کم و بیش فاسد - رژیم قبلی و به حاشیه راندن طبقۀ متوسط اداره کنندۀ دیوان سالاری قدیم خودشان جای آنان را گرفته و با سعی و خطا - اما پرشور و آرمانگرا و پاکدست و فداکار - آبی زیر پوست توده های محروم و حاشیه نشین می فرستند و با تقسیم و گسترش امکانات زیست اولیه به گسترۀ جغرافیایی کشور - بویژه در حوزه های بهداشت و آموزش و ... -  نوعی از تشخص و غرور را بمردم نادیده گرفته شده در رژیم ساقط شده تزریق می کنند. در ادامه این مرحله که فاز تثبیت و شکوفایی ایدئولوژی است و بین ده تا بیست سال طول می کشد دو اتفاق با هم می افتد. اول اینکه کادرهای جوان و آرمانگرا با اخذ تجربه و متأثر از لذت ورود به دیوانسالاری ادارۀ کشور خودشان دچار فساد و تبختری می شوند که دیوانسالاری رژیم قبلی را بخاطر آن ها ساقط کرده اند؛ و از جانب دیگر توده های محروم را به وضعیتی می رسانند که خواست های فراتر از بخور و نمیری که دارند - انقلاب داده - طلب می کنند؛ و مهمتر اینکه حاضر به کارکردن در شرایط جدید "برابری شاهزاده و گدا" - انقلاب خودش شعار داده و باعثش بوده - نمی شوند.

ب- مرحلۀ به سراشیب افتادن ایدئولوژی و ناکارآمدی پیشرونده: هنگامی که مرحلۀ اول - کم و زیاد حدود بیست سال - سپری شد انقلاب دچار ناکارآمدی شده و اولین نشانه های جدی اختلاف بین رهبران و ایدئولوگ ها بروز و ظهور می کند. دسته ای از آنان که ایدئولوژی را نجات بخش توده های محروم پاس می داشتند با دسته ای از ارتدکس ها که ایدئولوژی را بعنوان امری مقدس باور دارند دچار اختلاف در ادامۀ راه می شوند. دستۀ آرمانگرایان مردمی و میهن پرست پیشنهاد رقیق سازی ایدئولوژی را می دهند تا حکومت انقلابی دوباره کارآمد شود و امور کشور از قفل شدگی رها شود. اما ایدئولوگ های ارتدکس که همیشه رهبران اصلی در بین آنان هستند تجدیدنظر در ایدئولوژی را برنمی تابند و اشکال ناکارآمدی را نه از ایدئولوژی بلکه از نحوۀ اجرای ناصحیح آن معرفی می کنند. در اینجاست که اگر هدیه ای آسمانی چون جنگ - مثل وضعیت اتحاد شوروی و شروع جنگ جهانی دوم - از راه نرسد ایدئولوگ های ارتدکس دست به ارتقاء ایدئولوژیک تحت عنوان انقلاب - کودتا - فرهنگی می زنند. مثل انقلاب فرهنگی بیوۀ مائو در چین - یا در مقیاسی بسیار کوچکتر کار ارتقاء ایدئولوژیک مسعود رجوی و همسر ابریشمچی در پاریس - مدتی هم با این بگیر و ببندهاست که ایدئولوژی حاکم بحیات نیمه جان خودش ادامه می دهد. 

پ- شکست قطعی ایدئولوژی: روزی که بالاخره و پس از مقاومت های بسیار ایدئولوژی مجبور از ملاقات با لیبرالیسم می شود روز شکست قطعی ایدئولوژی فرا می رسد. مثل مذاکرات و مناسبات پینگ پونگی امریکا و چین در دهۀ 70 و زمان ریاست جمهوری نیکسون. یا روز عقب نشینی خروشچف در مقابل کندی در ماجرای موشک های مستقر در کوبا. اما این لحظۀ شکست قطعی ایدئولوژی پایان کار نیست. بلکه این شروعی است که بسته به واکنش ایدئولوگ های ارتدکس و رهبران اصلی و پرقدرت انقلاب می تواند بین 10 سال مدل چین و 20 سال مدل شوروی کوتاه یا بلند بشود. بعنوان مثال اگر مائو بعد از 6 سال از ملاقات با نیکسون نمرده بود امکان اینکه پروسۀ رهایی چین از ایدئولوژی بیشتر طول بکشد قطعاً بود. همانطور در مورد شوروی که اگر خروشچف توسط برژنف ساقط نمی شد محتمل پایان ایدئولوژی در همان بهار معروف پراگ اتفاق می افتاد. پس نتیجه اینکه بعد از شکست قطعی ایدئولوژی معمولاً هرزگردی بی فایده و عقب مانده و قفل شدۀ کشور با شعار - فقط هم شعار و شاخ و شانه کشیدن های تسلیحاتی در مقابل دشمن خلق ها (لیبرالیسم) - ادامه می یابد تا مرگ ایدئولوگ و رهبر اصلی.

2- ما وایران ما پس از ملاقات ایدئولوژی با لیبرالیسم در موضوع هسته ای و برجام وارد مرحلۀ سوم و آخر شده ایم که ایدئولوژی مرده اما ایدئولوگ و رهبر (خامنه ای) زنده است. و او نیز چون مائو و برژنف قصد دارد کماکان شعار "ایدئولوژی زنده است" بدهد تا روز مرگ حقیقی خود. اینکه کی خواهد مرد و آیا قبل از مرگش می توان به پایان عصر ایدئولوژی اسلام سیاسی برسیم یا نه؛ سؤال مشکلی است که وقایع آینده تکلیفش را معلوم خواهد کرد. آنچه که مسلم است خامنه ای مرگ ایدئولوژی را با عقلانیت و میهن دوستی و سعادتمندی ایرانیان نخواهد پذیرفت. اما اینکه خواهد توانست تا آخر و رسیدن مرگ حقیقی خودش مقاومت کند جای تردید است. زیرا هم زمانه زمانه ای دیگر است. هم خامنه ای ساز وبرگ و کشورهای اقمار شوروی را ندارد. هم عدد وحشتناک جمعیتی چین را ندارد و از همه مهمتر تنها ابزار مشکوکش (بمب اتم) را هم به لیبرالیسم باخته است. و مطلقاً هیچ و هیچ قدرتی برایش نمانده که با استناد به آن - بتهدید دشمنان و تحبیب دوستان - بتواند مثل مائو و برژنف خودش را از تک و تا نیاندازد. البته که رفتار حوزۀ علمیۀ قم و مهمتر از آن فشار هرچه بیشتر عرفی گراهای شریک نسبی در قدرت و بازکردن فضای بیشتر برای لیبرالیسم فلسفی تأثیر عمده ای خواهد داشت در طول عمر مقاومت هرزگرد خامنه ای روی جوجه های اسلام سیاسی که از روز اول مرده بدنیا آمده بودند.

بعد از تحریر: این مطلب را ناگزیر نوشتم تا مسیر رهایی از ایدئولوژی را که از شکست ایدئولوژی آغاز و با مرگ ایدئولوگ پایان می پذیرد را نشان بدهم تا از این نکته نقب بزنم به خزانۀ امید ملتمان که ممکن است در شکست خوردن قطعی ایدئولوژی جمهوری اسلامی شک داشته باشند و اره گوزهای  این روزهای خامنه ایرا در همان متنی ارزیابی کنند که قبل از برجام و قبول شکست می فهمیدند. ایدئولوژی اسلام سیاسی دیگر قابل احیاء نیست و هر آنچه خامنه ای و اعوان و انصارش می گویند مرثیه ای برای همین شکست است. و بهمین خاطر هم هر روز که می گذرد آه و فغان و سوز دلشان و فریاد های وامصیبت هایشان الو بیشتری تولید می کند. البته که عرضم راجع به مسیر ایدئولوژی در سه انقلاب عمدۀ ایدئولوژیک قرن بیستم یک خط از درشت ترین حرف های یک کتاب قطور چندین صد صفحه ای می تواند باشد - تازه اگر باشد -  و قصدم ورود به هزاران هزار مؤلفه های ریز و درشت تأثیر گذار در این سه انقلاب متفاوت نبود و می دانم که هر کدام از سه انقلاب اتحاد شوروی و چین و ایران تفاوت های عمده و فاحش در همۀ زمینه ها داشته اند و دارند. تا جاییکه ممکن است حتی مقایسۀ آن ها در همین حد فوق کلان هم - من نوشتم - بمذاق خیلی ها خوش نیاید و درست ندانند و حق هم داشته باشند. اما از آنچه نوشته ام می توانم بریز اطلاعات دفاع بکنم. نتیجۀ کلی هم اینکه اصلاً نگران تند شدن فضا نباشیم و هرچقدر فضا تندتر شود ناگزیر این ایدئولوژی است که شکست خوردگی اش را بیشتر علنی و گسترش خواهد داد. محتمل یقینی است که تندی فضا در کوتاه مدت دولت روحانی را اذیت کند. اما سقوط روحانی به دست بالاتر خامنه ای منجر نخواهد شد. البته که برخی تحرکات را رصد کرده و خواهم نوشت. یا...هو

۲۱ نظر:

عصبانی گفت...

خیلی خوب بود. مثال سازمان مجاهدین خلق هم جالب بود که بعد از مرگ (؟) مسعود عملا به زور خواهر مریم لنگ لنگان تا نقطه پایانش میرود.
اما یک سوال : کره شمالی هم حکومتی بر اساس ایدئولوژی جوچه است که بعد از مرگ دو ایدئولوگ همچنان به حیات خود ادامه میدهد. آیا امکان این نیست بعد از مرگ خامنه ای به جای سرنوشت چین و شوروی دچار وضعیت کره شمالی شویم؟ یا به نظر شما کره شمالی هم در همین مسیر قرار دارد؟

Dalghak.Irani گفت...

عصبانی جواب حرفت خیلی زیاد و مفصل است. زیرا که باید وارد همان جزییاتی بشوم که نمی شود بشوم. که یکی از آن جزییات کلی هم این است که اصولاً اطلاق رژیم ایدئولوژیک بجمهوری اسلامی کمی تا قسمتی پاره سنگ برمی دارد زیرا اسلام چون دین قدیم است بیشتر فرهنگ شناخته می شود و نه فلسفۀ زیست و بخاطر همین هم است که جمهوری اسلامی هیچگاه نتوانست اسلام را به ایدئولوژی - مثل هر آنچه از مارکسیسم می توان مثال زد - ترجمه کند و ده ها مورد دیگر که حوصله اش را ندارم و وقت هم تنگ است در اینجا. اما در مورد کرۀ شمالی یک نکتۀ بسیار عجیب و ظریفی وجود دارد که آدم دلش کباب می شود برای مردمشان. کرۀ شمالی درست است که دوستی ندارد اما مشکلش اینجاست که دشمنی هم ندارد و گویی قطعه ای فراموش شده از کرۀ زمین است. برخی اخبار هم که از آنجا بصفحات روزنامه ها و مدیا می آید - حتی در مورد آزمایش اتمی و موشکی و غیره - جزو خبرهای فان تلقی می شود تا خبرهای جدی و ای وای چه برسر دنیا خواهد آمد. در حالیکه ایران چشم خاورمیانه است و خاورمیانه چون اره ای است فروشده در ماتحت لیبرالیسم غرب. یا...هو

ناشناس گفت...

سلام
ممنون از نوشتنتان. خیلی لذت بردم. انشالله سلامت باشید. کاش کتابی بنویسید با همین سبک و سیاق و تحلیل
ارادتمند- یزد

p گفت...

امید امید امید...
مرسی استاد.
اما من همیشه برام سواله که بعد از مرگ ایدئولوگ ، دقیقا یا تقریبا چه اتفاقی برای ایران خواهد افتاد؟ (با توجه به حضور داعش و طالبان و تجزیه طلبان و ...). به این معنی که مرگ ایدئولوگ در شرایط این روزها چقدر به نفع و به ضرر است. شاید برای ایران بهتر این باشه که قبل از مرگ ایدئولوگ، ایدئولوژی بمیره...
ممنون میشم اگه پاسخ بدید.

پارسا گفت...

احمدی نژاد در انتخابات سال آینده نامزد نــخواهـد شد
علاوه بر نکته فوق، در میان اصولگرایان نزدیک به رهبری نیز ، نامزد قوی و یا نامزد قابل رقابت با اعتدال گرایان وجود نـدارد
بنابراین مثلث هاشمی، روحانی و ناطق نوری (مثلث اعتدال گرایان) از همین الآن مطمئن هستند که قطعا پیروز انتخابات سال آینده
خواهند شد و به نظر من هم همین اتفاق خواهد افتاد

پری بلنده گفت...

با کلیت بحث که موافقم ولی با اینکه خامنه ای نمیتونه مثل مائو و برزنف کارش رو فعلا پیش ببره موافق نیستم. چون جامعه ایران با وجود همه دق و دلی هاش از خامنه ای ترس از وضعیت پساخامنه ای داره و دغدغه امنیت براش جدیه خامنه ای کارش رو پیش میبره. روحانی رو هم با موفقیت مهار و مدیریت میکنه.

ناشناس گفت...

با پیروزی ۳۴ اصلاح طلب، ۲۱ اصولگرا و ۱۳ مستقل در مرحله دوم، ترکیب مجلس دهم این گونه شد:
لیست امید: ۱۱۹ نماینده
لیست اصولگرایان: ۱۱۷ نماینده
مستقلین: ۵۲ نماینده

ناشناس گفت...

دلقک یادته می گفتی بروید در انتخابات به زنان مدرنی رای دهید که حداقل با روسری عکس دارند؟ این عکس را یکی از تندروها برای تخریب مینوخالقی منتشر کرده:
http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/_hfPulfB8sgGUH5JDnfyL9xZUNgKd5D9u_2-E3DilNSGAFArYqh7nw/s/w535/

andromeda گفت...

پری بلنده تو هر وقت جواب منو دادی که چرا این اقاتون که همه رو مدیریت میکنه پس چجوری پوتین رید به هیکلش سر اون نسخه خطی من میگم باشه اره تو راست میگی.

ناشناس گفت...

سخنرانی اخیرشون عجیب بی حوصله بود. انگار به ته خط رسیده اند. و با گفتن من از برند بدم میآید واقعا خود را مضحکه فضای مجازی کردند!!

ناشناس گفت...

كم پيدا ميگويد :
بنظرم سرنوشت كشورمان با مرگ ايدئولوگ تغيير نخواهد كرد ، زيرا قبل از مرگ و در زمان حيات رهبر فعلي ، رهبر جديد و آينده ايران ( وليعهد ) مشخص و مورد تاييد رهبر و شوراي خبرگان رهبري قرار ميگيرد و همچون كره شمالي ، رهبر جديد بدون هيچگونه كشمكش و درگيري و راي گيري بلافاصله بعد از مرگ رهبر فعلي در جايگاه رهبريت جلوس خواهد كرد . .
و يا حتي مثل قطر ، رهبر فرزانه ايران ، جانشين خود را در زمان حيات خودش تعيين و بازنشستگي خود را اعلام مي كند . . .
و يا اينكه وصيت نامه سياسي ايشان در روز مرگش قرائت و در آن نام رهبر جديد را اعلام ميكند كه با فشار سپاه و ديگر نيروهاي اصولگرا ، مورد تائيد خبرگان رهبري قرار ميگيرد . . .
در هر سه الگوي رفتاري فوق ، آب از آب تكان نميخورد : مثل هر دو كشور كره شمالي و قطر و عربستان . . .
غالب مردم انقلاب گريز ايران ، به هر سه الگوي فوق تن مي دهند : چون ديگه حوصله انقلاب كردن ندارند .

مرگ ايدئولوژي سياسي ( ديني ) فقط از طريق فشار و اعتراض هاي مدني - مثل آزادي حجاب ، درخواست برگزاري كنسرت و تعامل با دنباي غرب ( ليبرال ) و آزادي مطبوعات . . . ميسر خواهد شد : پس بهتره منتظر مرگ ايدئولوگ نباشيم . . .

كم پيدا هستم .

كم پيدا هستم

Dalghak.Irani گفت...

چقدر هم کم پیدا هستی کم پیدا هستم کم پیدا هستم. اشکال کار تو اینجاست که صورت مسئله را عوض کرده ای و اینهمانی های نوستراداموسی ات را نوشته ی. در مود بحث های طولانی و تکرار مکررات نیستم و بیشتر از منظر "مرجع تحلیلی قابل اعتماد برای خواننده های ثابت" می نویسم. اما ان قلت های امثال حرف شما هم کم نیست در بدفهمی. من فلسفۀ پدیده را نقد و تحلیل می کنم اما شماها کماکان نگاه صرف سیاسی دارید. در حالیکه من هیچگاه نگفته ام در پایان عصر ایدئولوژی حکومت روحانیان هم از بنیاد برانداخته می شود و سلسله ای جدید حکومت را در دست می گیرد. مگر چین الان بنام حزب کمونیست حکومت نمی شود؟ و آیا کسی هم در دنیا هست که حکومت چین را یک حکومت کمونیستی بداند؟ حکومت فعلی چین چیزی شبیه حکومت حزب رستاخیز شاه در ایران است و حتی همینطور است حکومت پوتین در شوروی. ایران بروایت اسلام سیاسی بپایان رسیده و فقط اعلام آن علنی نشده و خامنه ای زیربار شعاری آن نمی رود. کرۀ شمالی حداقل این قدرت را دارد که حرفی هم شده کرۀ جنوبی و ژاپن را تهدید کند با یکی دوتا بمبی که آوازه اش است که دارد. و قطر و عربستان که سلسله های موروثی و سیاسی هستند چه ربطی دارد وضعشان به جمهوری انقلابی ایران که از چرخۀ جهان بیرون انداخته شده است. همین الانش هم در حال پوست کندن همدیگر هستند در حکومت ایران فکر می کنی چند بار دیگر روحانی یا هر رییس جمهوری می تواند بپذیرد که در کنفرانس های سران منطقه یا کشورهای اسلامی سنی به او با تحقیر بگویند: "برو بچه بگو بزرگترت بیاد ببینیم چه می گوید/ ما با تو پسر خوب که مشکلی نداریم/ آبارک الله بدو برو داخل ایران بگو رییس خامنه ای خودش بیاد بمیدان / گریه هم نکن تو تقصیری نداری". هر خری که طبق نا امیدی تو بیاید سرکار بالاخره پول و نفت و بده بستان با همسایه و سلام علیک با همدین را که باید داشته باشد. اینها دیگر در دسترس نخواهد بود مگر در صورت عرفی شدن حکومت ایران و دست از شعار و انقلاب و جهان اسلام و این مزخرفات برداشتن. البته که من اعتقاد دارم عملاً از کار افتاده و فقط مانده که راهی برای اعتراف خامنه ای پیدا کنند. یا...هو

ناشناس گفت...

چرا راجع به مرحله دوم انتخابات دیگه چیزی ننوشتید؟ مهم نبود یا از روحانی قطع امید کردید؟

چشمه گفت...

دلقک چقد خوشحالم میکنی دستت درد نکنه هر چند اینجا گرونی بیداد میکنه دادگاهها به زنان اسیب دیده بی محلی میکنن و...

ناشناس گفت...

استاد عزیز، برقراری دوباره این وبلاگ از بهترین کارهای زندگیت خواهد بود، حتی با اهمیت تر از ایجاد اولیه ان. هیج وقت از این کارت پشیمان نخواهی شد! هیچ وقت.
پاینده باشی و پر توان!

ناشناس گفت...

درود بر تو
خیلی آقایی

Dalghak.Irani گفت...

راجع به انتخابات. من که برای شما نوشتم وقتی ریل از شرعی بعرفی عوض شد دیگر بازگشت شریعت خیلی سخت خواهد بود. بنابراین من اطمینان قطعی داشتم که اصولگرایان دیگر قافیه را باخته اند و هر روز بیش از پیش بسمت قهقرا خواهند رفت. لذا موضوع انتخاباتی که نتیجه اش از اول معلوم بود نیازی به نوشتن نداشت. یا...هو

ناشناس گفت...



سلام تیمسار

روز معلم بر شما مبارک انشالله سلامت و شاد در کنار عزیزانتان سالیان سال زنده باشید.

کم پیدا؛ خیلی وقت بیرون نرفتی از خونه. در بیشتر امکان عمومی دقت بفرمایید در شهرهای بزرگ عملا 80 درصد مردم دیگه از پوششی به نام چادر استفاده نمی کنند. از طرفی اگر رنج 15 تا 30 سال ملاک جامعه هدف باشه باز تو شهر های بزرگ کیلومتر ها فاصله گرفتن با مسئله ای به اسم حجاب. این فشارهای اخیر هم نفس های اخر هست خیالت تخت یک ذره بیشتر بکشن شلواره پای عزیزان پاره میشه. الان بانوان گرامی با پیراهن و شلوار طی طریق می فرمایند که البته دمشان هم گرم. فقط عمر ما به فنا رفت همین... بین 5 تا 10 سال فوقش درد مونده.......

پری بلنده گفت...

آندرومدا واقعیت همیشه خودش رو تحمیل میکنه. هر چقدر فحش و حرف های جیگر خنک کن علیه خامنه ای بزنیم و بگیم آی خامنه ای دیگه ته خطه و تموم شد و به فنا رفت و دیگه آخرشه و اینجور حرفها تغییری در واقعیت ایجاد نمی کنه. فرمون دست خامنه ایه.

ناشناس گفت...

سلام دلقک


سوالم اینه که اگه ایران به سمت عرفی شدن حرکت کنه که به یه معنی دیگه یعنی آزاد بشه ... ایا واقعن این امکان وجود داره ؟‌
یعنی :‌
۱- فرهنگ عامه جمعیت ۸۰ میلیونی اماده پذبرش آزادی هست ؟‌
۲- حزب اللهی های کنونی ساکت میشینن یا ایران رو نا امن می کنن تا دوباره برگردن سر کار ؟‌
۳- مهم تر از همه کشور های کلنگی ( از نظر فرهنگ و قشر متوسط در مقایسه با ایران ) منطقه مثل عربستان آیا خواهند گذاشت ایرانی قدرتمند
ثروتمند و آزاد توی منطقه وجود داشته باشه ؟‌

میشه خواهش کنم نظرتو در این مورد بگی ؟‌

قربانت
شمس
( به علت ارادتم به حضرت شمس الحق تبریز )

پراگماتیست گفت...

با درود بر تیمسار ایرانی و سپاس از تحلیلهای درست


پوزش میخواهم به دلیل تغییر شرایط کار امکان حضور اینترنتی مانند گذشته را ندارم.

1. اگر خوانندگان عزیز به یاد داشته باشند تیمسار اولین کسی بود که رهبری صادق لاریجانی را مطرح کرد. آن زمان همه جا خوردند و به ایشان تاختند. البته الان شرایط عوض شده و خامنه ای و ارازل اوباش به پایان خط رسیده اند. اما لازم دیدم یادآوری کنم که مشخص شود تحلیل ایشان در آنزمان قابل تقدیر است اگرچه الان دوره و زمانه آش را با جاش یا خامنه ای را با لاریجانی و بقیه ارازل بلعیده است.

2. نظر من هم همین است که خامنه ای مثل برف در مقابل روحانی آب خواهد شد. تهدیدهای خامنه ای و سپاه چرند خالص است. اگر فرض کنیم که انها عاقلانه عمل میکنند چرت و پرت گویی انها در مورد برجام تنها یک هدف میتواند داشته باشد: این که پس از تغییر ریاست جمهوری در امریکا بیش از این امتیاز ندهند وگرنه برای من بدیهیست که با وجود قمپز در کردن باز هم امتیاز بیشتر خواهند داد.

3. جالب اینجاست که اصولگراها میگویند در انتخابات مجلس اکثریت با آنهاست اما در ادامه می گویند روحانی و مجموعه دولت برای ریاست مجلس لاریجانی را بیشتر از عارف قبول دارد!

موفق باشید.