1- سوار ماشین "سفر در زمان" شدم و گفتم بروم ببینم چه خبر است که اینهمه خوابم نمی برد! رسیدم به رودخانۀ خروشانی که روی تابلو اش نوشته بود: "رودخانۀ ملت مدرن و زندگی خواه ایران". گفتم بروم ببینم این رودخانه از کجا سرچشمه می گیرد. اما قبل از رسیدن به قلۀ امید مردم که منشاء و مبداء رودخانۀ ملت ایران بود در دامنه خوردم به صدها نفری که با لهجه های تند خارجی داشتند تف می کردند به سطح خروشان رود. شاخ در آورده بودم که دیگر اینها چه جاهل هایی هستند که بجای لذت بردن از خروش ملت؛ در حال آلوده کردن ارادۀ ملت هستند. از یکی که قد بلندتر از بقیه - همه کوتوله - بود پرسیدم ماجرا چیست؟ گفت ما تصمیم گرفته ایم با تف کردن بروی رود ملت آبش را چنان افزایش بدهیم که طغیان کند و تبدیل به سیل ویرانگری شود مثل همان سیل بنیان کن سال 57 و همه را جارو کند از بد و خوب و آباد و خراب و تمام. کمی باعث تفریحم شد این همه جهالت؛ اما بیشتر غمگین شدم که یعنی انسان می تواند تا این حد عقب مانده باشد! و تصور کند با تف چند صد نفر می توان یک رودخانه را به طغیان واداشت.
2- بی خیال تف پردازان شدم و سرخر ماشین زمان را کج کردم بسوی مصب رودخانۀ ملی. اما بازهم به اقیانوس اصلاح و عرف - مقصد نهایی رود ملی - نرسیده؛ خوردم به چند صد نفر دیگر با همان بوی عرقریزان غربتی؛ و دیدم که اینان دیگر نوبر تف کنندگان در دامنه هستند. این دسته داشتند همه با مشت هایشان آب از رودخانه برمی داشتند و می ریختند روی خاک و هوا. از همان قد بلند تر این ها هم با تعجب سؤال کردم که "اینکار یعنی چه آنوقت"! پاسخش جالب بود. او گفت: ما تصمیم گرفته ایم اینقدر با مشت و دست مان از رودخانۀ خروشان آب برداریم که رودخانه خشک شود و در نتیجه بشود مصداق ضرب المثل "دیگی که برای من نجوشد / برای هیچ هموطن دیگری هم نباید بجوشد". بیشتر از دیدن صف تف اندازان خندیدم. اما غمم را با که می گفتم از این همه جهالت. پس ناچار خودم را از ماشین زمان خواب بیدار کردم و رفتم سراغ بچه تهرون ها که ببینم در عالم بیداری چه اتفاقی افتاده است.
3- اما اینجا دیگر از تف بر رودخانه و آب مشت کردن رودخانه خبری نبود چون من وسط خود رودخانه پیاده شده بودم و همۀ قطره های ملی از خنده ریسه رفته بودند چه جور. یعنی می گویم اِند خنده و قهقهه و شنگولی که می توان تصور کرد. اشکی هم اگر بود که بود - مثل همیشه - از زور خندۀ تازه بود؛ و نه مرثیه ای کهنه بنام حسینی خامنه ای. خود بخود من هم می خندیدم و سخت می شد حرف زدن یک خندان با یک رودخانۀ خروشان. اما با هر زور و زحمتی که بود چندتا از خاطرات بسیار بد این سی و هفت ساله را واسطه کردم تا خنده ام بند بیاید بتوانم بپرسم: "نازنین جوانان ملت برای چه ریسه رفته اید"؟ یکی از کوتاه ترین بلند قدهای جمع دستش را بلند کرد که: "آقا اجازه"! و بدون اینکه منتظر اجازۀ کسی باشد بریده بریده از زور خنده گفت:
"آقا تاکتیک رأی سلبی چه کار که نکرده و نمی کند. امروز احمد خاتمی و تقی مصباح یزدی سخنرانی انتخاباتی کرده اند. آقا فکرش را بکن - می خندد به بزرگی اقیانوس - مثلث و مربع راه افتاده اند دنبال کون مردم برای دریوزگی رأی. اصلاً بگو ما شکست بخوریم و هیچ اتفاقی هم فردای 7 اسفند نیفتد. آقا مگر کم شادی است اینکه حتی یک دقیقه - حالا که حداقل ده روز خواهد بود - این آدم های ضد بشر اینجوری به پل بروند در مقابل چشمان حسرتبار "جوانی تباه کرده شدۀ ما از سوی خامنه ای و این چند رأس پشتیبان تحجر زندگی سوز او"!4- باز می خندند و می خندند و می خندند. و خودشان را پیروز می دانند قبل از رسیدن به استمرار روز عزای سالیان دور. و می دانند که هوای تهران هنوز کثیفتر از آنی خواهد ماند که انتظار نفوذ نور و گرمای خورشید طبیعی را انتظار بکشند. البته چشم بینا می خواهد که خشم و تصمیم و ارادۀ این جوانان در حال خنده را در شکن چروک زودرس لبهای خوشگل و دهان های شیرین شان ببیند و تغییر را مطمئن نشود. خب من درست است که بیناییم ضعیف است ولی؛ این همت را داشتم که رفتم و آن اراده و تصمیم را برای شما گزارش میدانی کردم با اطمینان و امید: "ما ایدئولژی عبوس را عقب خواهیم راند." یا...هو
بعد از تحریر: هیچ پدیده ای درجهان در تکامل زاده نمی شود و لذا خوشبختی و بدبختی کاملی هم وجود ندارد. سرمستی لحظه های کوتاه و پایداری از زندگی ما هستند که قاعدۀ طبیعی اش رنج ناپایدار است. اما اگر بهانه های خوشبختی را خوب رصد و شکار کنیم حتماً تعداد این لحظات را بیشتر خواهیم کرد و پایداری اش را فزونتر. و انسان نیک بخت جز این راهی ندارد. رنج دادن لحظه ای انسانی که - به حماقت یا رذالت فرقی نمی کند - جز رنج تو را نمی خواهد؛ خودش لحظه ای بزرگ از سرمستیست!
پی نوشت توضیح غیر لازم: بدیهی است که تف کنندگان فرنگی نشینان هموطن و آواره هستند و مشت کنندگان ایران نشین های متحجر و خشکه مقدس. اولی با ته لهجۀ فرنگی و دومی با زبان عربی در حال همکاری و تلاش برای ضد منفعت ملی هستند. انتخابات مجلس برای اولین بار با تحریم داخلی اصلاح طلبان مذهبی در 1390 بازهم میانگین جهانی 50 درصد ببالا شرکت کننده را آورد. لذا تحریم در هیچ ورژنی موفق نبوده است تا کنون - حتی اگر قبول کنیم که برای خامنه ای مهم است - بنابراین فرمول این می شود: وقتی بهردلیل توده با تو نیست؛ تنها راه باقی مانده سوار شدن بر موج و راه توده با دو هدف است: اول بهره بردن از همراهی با توده؛ و دوم تصحیح مسیر توده در صورت امکان.
۴۴ نظر:
امشب برنامه میزگردی با شرکت رضا علیجانی، بیژن حکمت، عبدالله مهتدی و یک خانم که نامش را فراموش کردم در شبکه من و تو با موضوع انتخابات پخش شد. ذهنیت مجری برنامه دمکراتیک نبودن انتخابات و پیشنهاد مجلس موسسان و سعی در جهت دادن برنامه در آن سو بود ولی بیژن حکمت، رضا علیجانی و عبدالله مهتدی به صورت مشروط به برنامه داشتن موافق شرکت در انتخابات و استفاده از فرصت پیش رو بودند و درگیری در سطوح بالا را واقعی و فرصتی برای بهبود وضع اقتصادی و در نهایت سیاسی مردم و جامعه دانستند.
احساس درونی من می گوید دوم خرداد دیگری در راه است.
سلام دلقک
یا خیلی جو گیر شدی یا انگار متوجه نیستی که داری تو زمین کی بازی میکنی
خامنه ای چنان ماهرانه زمین بازی رو چیده که در هر صورت پیروز انتخابات خودشه
فقط کافی بود به رد شدن صلاحیت سید حسن توجه میکردی که متوجه بشی قضیه چیه
تمام بدبختی نسل ما همین شماها و همنسلانتون بود و هست که در خوشبینانه ترین حالت قدرت تشخیص نداشته و ندارید و نخواهید داشت اگر که خائن به ملت نباشید
این تحلیل رو در دیگربان بخون برا مزاجت خوبه
https://www.digarban.com/node/23800
تام
عالی.دست مریزاد.
آب در خوابگه مورچگان ریخته ای دلقک جان.
در دوم خرداد مردم خاتمی را نمی شناختند ولی جوی در جامعه ایجاد شد که ناطق نوری نماینده حکومت و خاتمی نماینده مخالفین شد و .....
تحریم انتخابات سودی نداره ولی رای دادن هم سودی نداره پس همون بهتر توی شناسنامه آدم مهر شرکت توی انتخابات جمهوری اسلامی نخوره
این پاسخ مستوفا و بسنده ای است برای نوشتۀ سردبیر دیگربان که خواننده ای مرا به دیدن آن فراخوانده است. البته که این پاسخ را من ننوشته ام و عین آن را از زیر همان مطلب که کاربمهمان فرستاده کپی پیست کرده ام:
"معلوم نیست چقدر سردبیر محترم زحمت کشیده که این تحلیل را بهم ببافد.شاید فکر نکرد است که خواننده هم بالاخره فکری دارد و این آسمان ريسمان ربطى به جنك واقعى كه در جامعه و حاكميت جمهورى اسلامى در گرفته است، نه در فكر خامنه اى بلكه در صحنه ى واقعى كشاكش قدرت جريان دارد.طبيعى است كه خامنه اى حيله ى خود را دارد و نيروهاى مقابل او برنامه هاى خود را. اين را هر كسى نفهمد وهمه چيز را در طشت توطئه ببيند، چيزى از سياست نفهميده است"
"یا خیلی جو گیر شدی یا انگار متوجه نیستی که داری تو زمین کی بازی میکنی"
تام عزیز
شاید شرکت در انتخابات درست باشد ان هم به شرط ها و شروط ها ولی دل بستن و جشن گرفتن قطعا اشتباه است. اینکار به مردم یک امید کاذب می دهد تا بروند بنشینند تا ببینند انتخاب بدی که نسبت به بدتر کرده اند چه گلی به سر انها خواهد زد. مانند این است که غذا نداری بخوری و مجبور باشی از سطل اشغال یک چیزی بیابی و بخوری که تا اینجای کار مجبور بوده ای و ناچار و درست بوده است ولی اینکه بعد بروی برای در و همسایه از کیفیت آشغالی که خورده ای تعریف ها بکنی ! و دهن بقیه را هم اب بیاندازی اساسا موضوع دیگری است!
آقاجان به این نتیجه رسیدی بروی رای بدهی برو بده. نظرت محترم است ولی این به به و چهچه برای چیست؟ رای خود را به صندوق بیانداز و ولی دنبال کار خود باش . اگر رایت درست بود که بعدا نتیجه را خواهی دید و اگر نبود شما هنوز راه خود را رفته ای و عقب نمانده ایو پشیمان نیستی.
غواص در عمق 400 متری
تام گرامی
ضمن حفظ احترام برای نظر دلقک . او مانند شطرنج بازی است که غرق طرح های حمله خویش است و لذا از طرح حمله حریف غافل! او مدام به توانایی ها و مهره های خود می اندیشد و بعد از اینکه طرح های او خوب پیش نمی رود گلایه می کند. در صورتیکه دیدن طرح های حریف هم بسیار مهم است شاید مهم تر از طرح های خودی.قهرمان شرنج جهان تیگران پتروسیان کلا استراتژی بازی خود را بر اساس کشف حمله حریف گذاشته بود و می گفت شما خیلی مواقع نمی خواهد کاری بکنید. بگذارید حریف حمله کند ولی یک حمله ضعیف و ناقص. بقیه کارها به نفع شما پیش خواهد رفت!فقط کشف کنید حریف شما چه نقشه ای در سر دارد و بعد چوب لای چرخش بگذارید.یک خمله نیاز به محاسبات دقیق و مانور های عالی دارد.از همین موضع او بشدت ضربه پذیر است.در یکی از تماشایی ترین بازی های او حریف او حمله سختی را علیه شاه او اغاز کرد با این فرض قطعی که شاه پتروسیان در خانه امن همیشگی در گوشه شطرنج قرار دارد ولی ناگهان در میان دیدگان حیرت زده تماشاچیان شاه پتروسیان خانه امن خود را ترک کرد و پیاده بسمت مهره های حریف راه افتاد! نتیجه اینکه حمله شکست خورد چون شاه در خانه نبود!در همین مورد نیز ما باید این را در نظر بگیریم که چرا خامنه ای از دست خود مطمئن است و چرا همه را به شرکت در انتخابات دعوت می کند؟ این بازی برای او حتی اگر اصلاح طلبان هم نسبتا پیروز بشوند برد است. نمی خواهم نتیجه بگیرم که عدم شرکت در انتخابات بازی او را بر هم خواهد زد نه فقط می خواهم بگویم رای بدهیم ولی زیاد مطمئن نباشیم.
غواص در عمق 400 متری
من واقعا تعجب ميكنم از اين مردم ! آخه با راي ندادن چه اتفاقي قرار است بيفتد ؟ هنوز يك نفر پاسخ نداده كه با راي ندادن به چه هدفي و چگونه خواهيد رسيد ؟ تمام بحران هاي جمهوري اسلامي تا كنون به خاطر انتخابات اتفاق افتاده و خامنه اي هم آرزوش اينه كه اصلا انتخاباتي نباشه ولي فعلا روش نشده كه كارو يكسره كنه . فعلا كه مردم كاملا به خواب رفتند و هيچ حركتي ندارند و هيچ برنامه و رهبري هم براي ايجاد تغيير ندارند .اين انتخابات حداقل فرصتي است كه مردم يادشون بياد كجا بودند و براي چي انقلاب كردند و با هم تمرين دموكراسي كنند براي آينده ايران .ما تو منطقه حداقل از اين نظر جلوتريم كه تمرين دموكراسي كرده ايم و در آينده نزديك كه شرايط عوض شد بستر را براي گذار به دموكراسي فراهم كرديم .خدايي ناكرده اگر اين تمرينو ادامه نديم بعد از چند سال دوباره فراموش ميكنيم و شرايطمون ميشه مثل كشورهاي اطراف كه بعد از يك انتخابات دوباره به حكومت فردي تبديل شدند. به نظرم ما تا اينجاي كار خوب گام برداشتيم به سمت حاكميت ملي هزينه هاشم داديم نبايد اين چند قدم آخر را نرفته برگرديم . نبايد افراد براي ما اهميت داشته باشند كه طرف در گذشته كي بوده يا چيكار كرده بايد به آنها مثل وسيله هايي نگاه كنيم كه مارو در جهت رسيدن به هدفمون كمك ميكنند.نميدونم چرا فهميدن اين قضيه براي بعضي ها انقدر سخت است .
دلقک یک هفته پیش همه میگفتن ما رای نمیدیم. الان وضعیت یک نمه فرق کرده.
آقای سینا من از شما سئوال میکنم با رای دادن چه اتفاقی فراره بیفته؟
انتخابات فعلی کمترین لوازم انتخابات آزاد رو حتی در مقایسه با انتخابات قبلی در جمهوری اسلامی نداره .فقط کافیه به روند رد صلاحیت ها از مجلس سوم به این طرف نگاه کنید تا متوجه بشید همین به اصطلاح اصلاحطلبان چطوری سنگر به سنگر عقب نشینی کردن و هیچ دستاوردی در جهت پیشبرد دمکراسی نداشتن
متاسفانه دعوای دو جناح اصلی حکومت بر سر منافع باندی و گروهی خلاصه میشه و منافع کشور و مردم قربانی اصلی این دعواست و اصلاح طلبان مزورانه با مستمسک قرار دادن منافع ملت فقط به قکر کسب قدرت و ثروتی هستند که به حریف پرزور خودشون واگذار کردن
جمهوری اسلامی بسیار زیرکانه از آنچه شما بحران انتخاباتی مینامید در جهت تثبیت حکومت و قلع و قمع مخالفان بالقوه و بالفعل استفاده میکنه و کاملا آگاهانه بحران سازی محدودی در جهت تشویق مردم به رفتن در پای صندوق های رای میکنه
تنها موردی که حکومت با چالش جدی مواجه شد در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بود که محاسبات حکومت بخاطر پایمردی میرحسین اشتباه از آب در اومد
از اون سال به بعد به نظر من شرکت در هر انتخاباتی در جمهوری اسلامی با همین ساختار فعلی خیانت به ملت و ایرانه
تنها را مجبور کردن حکومت به برگزاری انتخابات آزاد قهر علنی با حکومت و مقاومت منفی یا مدنیه که تفصیلش در اینجا ممکن نیست
تام
غواص در عمق 400 متری
در تایید فرمایش شما کافی است قدری به مهره جینی و تاکتبک حکومت در انتخابات خبرگان توجه کنیم
سیدحسن خمینی با بوق وکرنا و پشتیبانی تیم رفسنجانی وارد میشه >> افکار عمومی تههیج میشه و رسانه های وابسته سید حسن رو آیت الله خطاب میکنن وبی نیاز از شرکت در امتحان فقاهت(موضع گیری مصنوعی در مقابل شورای نگهبان) >> شورای نگهبان (بخوان جنتی) بدستوربیت پس از کش وقوس فراوان صلاحیت سیدحسن رو احراز نمیکنه( جنگ زرگری)>> رفسنجانی یکی از تند ترین واکنش ها رو نشون میده (تههیج افکار عمومی)>>کوتاه نیامدن شورای تگهبان وعدم ورود به مجلس خبرگان و منزه ماندن سیدحسن از دست داشتن در هیچ عنوان حکومتی >>>و نتیجه نهایی:سید حسن با همکاری حکومت به جایگاهی والا نزد افکار عمومی میرسه و پتانسل بالایی برای رهبری بعدی پیدا میکنه
استراتژیست های گردن کلفت داخلی و خارجی که به حکومت مشاوره میدن و روند ها رو تعیین میکنن کار خودشون رو خوب بلدن تعجب من از اشخاصی مثل دلقکه که با این همه سابقه و ادعا چطور بازیگر این زمین شدن
امیدوارم از سر کم حواسی باشه نه چیز دیگه
تام
سال 88 مجاهدین انقلاب اسلامی می خواستند علیه خامنه ای کودتای انتخاباتی و انقلاب رنگی بکنند که فرماندهی را دادند به میرحسین و آخرش هم شکست خوردند. نه حرکت مستقل ملی انجام شده و نه توده های مردم حمایت کردند و نه بعد از 25 خرداد رأی دهندگان در صحنه مقاومت کردند. مانده ها هم ملغمه ای از انبوه جوانان بی گناه و معصوم - بدون درس سیاست - بودند تا بزرگانی سیاسی و هدفمند از گروه های مسلح تا گروه های خشونت طلب و شکست خوردند از رژیم مستقر. همین. نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. در ضمن راجع به جملۀ آخر
تنها را مجبور کردن حکومت به برگزاری انتخابات آزاد قهر علنی با حکومت و مقاومت منفی یا مدنیه که تفصیلش در اینجا ممکن نیست.
اتفاقاً باید بهمین نکته فشار داد و اصل حرف را پرسید. این رؤیای شما چیست و چگونه دست یافتنی است و با چه ابزار عملاً موجودی پش بردنی است. تا که سهل است تام تام هم هیچ و هیچ وهیچ وهیچ و... حرف و نکته ای ندارند در این زمینه و همواره با شرحش اینجا ممکن نیست ما را در بلاهتمان رها می کنند. در حالیکه هرجا وقتش است و محلش است تام عزیز منت بگذار بنویس و آدرس بده تا پشت کوه قاف بیاییم و این معجون مبارزۀ منفی مدنی را کشف کنیم از زبان و فکر شما. قرار نیست مزخرف بگوییم و حرف را روی هوا رها کنیم و خودمان را کیمیاگری بنمایانیم که فرمول طلا کردن مس را کشف کرده ایم و عنقریب که ملت به انتهای بدبختی و فقر و درماندگی رسیدند رو خواهیم کرد و مردم را به گنج قارون مهمان خواهیم کرد. هر حرفی هست که وجود خارجی دارد و شنیدنی و عمل کردنی و نتیجه بخش و بنفع ملت است همینجا هم جایش است و هم وقتش. منتظرم تام. یا...هو
دلقک توی حذف جیم و خلع اگه اتفاق بیفته تو هم نقش داشتی. تو یکی از اولین ها بودی که حمایت کردی و رسانه ات هم کم بیننده نیست.
تام و غواص در عمق 400 متری اسپمر هستند مگر تا زمانی که راه حل عملی و راهنمای خودشان را بنویسند. و الا چرت و پرت های تکراری صف تف تفو ها و صف فش فشو ها را هر کدام از ما هزاران بار قرقره کرده ایم. شما از حکومت چه می کند می گویید البته غلط هم می گویید. درحالیکه سؤال و دغدغۀ ما "ملت چکار کند یا می کند" است. هر کسی حکومت را گنده و مغز فراتر از بهترین سیاسیون جهان بنماید و ملت را فریب خورده و در دام افتاده. قطعاً خود چنین انسان خودباخته و جبونی بیشتر از همه نیازمند مراقبت است چون افسرده ها بیشتر از خشمگین ها آسیب رسان و برای جامعه خطرناکند. هر کسی از ملت حرف می زند آن 50 درصد شرکت کنندۀ همیشگی در انتخابات را هم باید جزو ملت حساب کند. یا...هو
مجید مظفری هم از کمپین دو میلیون رای به هاشمی حمایت کرد.
دلقک
سال88 انقلاب طبقه متوسط بود که میرحسین انتخابشان بود و اتفاقا تا آنجا که از این طبقه انتظار بود مقاومت کردند ولی بقول شما توده های مردم(طبقه زیر متوسط) دغدغه دیگری داشتند و احمدی نژاد انتخاب آنان بود اما حکومت با کودتای انتخاباتی در همان مرحله اول کار را یکسره کرد و اجازه نداد در مرحله دوم میرحسین از دوقطبی انتخابات پیروز بیرون بیاید
اینکه این حرکت بقول شما شکست خورد را از منظر نیل به هدف اولیه مجاهدین انقلاب قبول دارم اما از منظر نتایج ثانویه منجمله روشدن فریبکاری و عدم امانت داری حکومت در مقابل عامه مردم دستاورد بسیار ارزشمندی بود که متاسفانه توسط به اصطلاح اصلاح طلبان استفاده نشد و به گفتمان غالب و خواست عمومی توده ها مبنی بر برگزاری انتخابات آزاد تبدیل نشد(بخوان خیانت اصلاح طلبان) بگذریم
در مورد مقاومت مدنی
متاسفانه نسخه شفا بخش حل مشکلات ایران و حکومت اسلامی نیاز به مداومت ،صبر و تحمل،عاقلانه عمل کردن و فاکتورهای دیگری دارد که نزد ما ایرانیان کم یافت میشود .قصد اهانت به هموطنان ندارم ولی کدام یک از ما آمادگی تحمل مصائب و سختی های مبارزه ای طولانی مدت جهت ساختن کشورمان را داریم
انتظار من از نخبگان و روشنفکران کشورم این است که اگر آنها هم مثل من چراغ جادویی ندارندحداقل آدرس غلط هم به توده ندهند
دلقک
شما بهتراز من میدانبد که عامل فقر و بدبختی اقشار مردم ریشه دارتر وعمیق تر از این حرفهاست که با شعارهای این روزهای انتخاباتی حل شود و من متاسفم که نسخه عاجلی برای حل این مشکلات ندارم ولی خوشحالم که به هموطنانم دروغ نمی گویم
تام
دلقک
تو با شخصی کردن بحث و مارک زدن به من نمیتونی منو وارد درگیری دو طرفه با خودت بکنی
منطق من مشخصه و نیازی به دفاع از خودم نمیبینم پس از این کارت دست بردار و بجای انگ زدن به من راجع به موضوع صحبت کن
تام
فقط آنچه که عملی است نامش سیاست ورزی است بقیه اش نزد با استعدادها تخیل مثبت است و درنزد بی ذوق ها توهم منفی. ملت ایران صبور ترین و مقاوم ترین و متحمل ترین هستند در مقابل سختی های راه و اینهمه هزینه داده اند بخاطر پیشرفت گام بگام بسوی هدف "استحاله از درون حاکمیت" و برچیده شدن بادوام انقلاب - ضدانقلاب صد و پنجاه سال اخیر. خیلی ممنونم از خواننده ای که تأثیر مثبت مرا یادآورده فقط اعتراف کنم که خیلی کردیت ندهید بمن که آدم بی ظرفیتی هستم و نزده می رقصم. تا جائیکه چند روز پیش به این داشتم فکر می کردم که چطور شد رضا کیانیان همیشه محافظه کار و در حاشیۀ سیاست آن اعلامیل رادیکال را داد راجع به ماجرای کاشان و معتمد آریا و اخیراً هم وارد فضای تبلیغ مشارکت در انتخابات شده است؟ و لبخندی بصورتم می نشست که ممکن است یک درصد از این تحرک هنرمند هم مربوط باشد به آن مطلبی که راجع به جوان و خندوانه و سرافراز نوشتم و تیترش را با نام "رضا کیانیان هنرمند دستم را خط نزن..." گذاشتم. چرا که نه. آری من در اینجا مرتب پالس های راهنما می فرستم بداخل وطنم. و این هم جای غرور دارد و هم جای شکر که در خدمت مردم گیرافتاده باشم. یا...هو
یک تحکیمی :
بیایید انواع حالت ها را نظر بگیریم :
اکثر مردم منتقد و مخالف حکومت در انتخابات شرکت می کنند:
1. تقلب نمی شود و رای ها خوانده می شود:
- پس برخی افراد که حداقل بگوییم کمی تا قسمتی شبیه اصلاح طلب ها هستند با رای بالا به عنوان اکثریت به مجلس می روند. از فردای مجلس رفتن شان انتظارات مردم نسبت به آن ها بالا می رود و فشار اجتماعی زیادی برای تغییرات در هر مرحله به آن ها وارد می شود.
2. تقلب می شود و رای ها خوانده نمی شود:
- شوک وارد شده به مردم حالات پس از سال 88 را تداعی کرده و مردم به خیابان می ریزند یا حداقل با خشم بیشتری به خانه برمی گردند که این به لحظه سرریز شدن نزدیک تر است و نیز احتمال افشاگری کسانی نسبت به تقلب ممکن است که باعث بوجود آمدن لحظه انفجاری شود
اکثریت منتقد و مخالف حکومت در انتخابات شرکت نمی کنند:
1. همان حالات قبل بعد از رای ندادن ها که بود مثل همه سال هایی غیر خاتمی و موسوی و روحانی ادامه می یابد. با این فرق که یک بار دیگر پتانسیل درک رفتار مشترک ملی از بین رفته است زیرا که کسی با اطمینان نمی تواند بگوید که آن که در خانه نشست حاضر است روزی به خیابان بریزد در طلب آزادی.
تام سعی نکن از اتهامات دستان خالی تهیه کنی برای انحراف بحث. مشخصاً گفته ام و از متن کامنتت جملۀ اخر را نقل قول کرده ام که ترفند مفصل است و اینجا جایش نیست ترفندی تابو از دستان خالی گوینده است اغلب و یک نوع آدرس نیست در جهان. پس بجای چرت و پرت نویسی سؤال تکراریم را پاسخ صریح بده:
تنها را مجبور کردن حکومت به برگزاری انتخابات آزاد قهر علنی با حکومت و مقاومت منفی یا مدنیه که تفصیلش در اینجا ممکن نیست
تام
این جمله ای مزخرف و از زور دستان خالی است. و الا همین جا خیلی هم جایش است که بگویی انجام این جمله یعنی چه و چگونه و با چه ابزار و روشی و در چه بازۀ زمانی قابل اجرا و چه نتیجه دادنی است.
دلقک
دلقک
چرا اصرار داری بگی دست من و امثال من خالیه؟
مقاومت مدنی کشف و اختراع من نیست که بخوام اینجا توضیحش بدم
همه کاربران اگه علاقه ای به موضوع داشته باشن با یه سرچ ساده تو اینترنت به صدها مقاله و کتاب و نظر تو این زمینه دسترسی پیدا میکنن و احتیاجی به نسخه پیچی من ندارن
من نظر تو در حمایت از شرکت در انتخابات رو زیر سئوال بردم و دلایلم رو هم توضیح دادم و تو بجای دفاع از نظرت با پرخاشگویی و انگ زدن و کشاندن بحث به موضوعی دیگر که روش رائج برای فرار ازپاسخگویی به سوال اصلی هست سعی میکنی منو تخطئه کنی
تو صریح به من جواب بده این کاندیداهایی که مورد حمایتت هستن واقعا حرف مورد نظر تو رو میزنن؟تو حاضری بعدا که اینها انتخاب شدن مسئولیت رفتار سیاسیشون رو قبول کنی؟ حاضری اگه در خلاف شعارهاشون رفتار کردن بیای اینجا بگی ملت من اشتباه کردم ؟
تام
تام عزیز،
اگر با منطق شما، شرکت در انتخابات بازی در زمین خامنه ایست، شما که دارید در زمین مجاهدین و سلطنت طلبان بازی میکنید گرامی...
گنده های ایده شما، رضاپهلوی (شاه قسم خورده) و مسعود رجوی هستند نه میرحسین نازنین. اگر ایده مسعود رجوی قابل دفاع باشد، حرف شما متین است. اما ایده ات در نگاه اول من را بعنوان توده نه جذب، بلکه دفع میکند. حال روشن فکر که با عیارش برعدد توده تاثیر دارد، جای خود
جناب نام. من هم به عنوان یک خواننده، مشتاق جواب مشخص تری از سوی شما در مقابل پرسشهای دلقک هستم. با تشکر.
این هنر ایرانیان است که در طول تاریخ استیلای یونانی ها، اعراب، مغول ها و ... را به سر بردند و آنان فرهنگ ایرانی را پذیرا شدند و فرهنگ ما هم از آنان متاثر شد.
دلقک
راه حل من ساده است من مشکل ایران رو فرهنگی میدونم نه سیاسی پس راه حلم در درجه اول فرهنگیه
مردم رو تشویق کنیم به کتاب خوندن
مردم رو تشویق کنیم به شنیدن و تحمل نظزات مخالف ومدارا با دیگران
مردم رو تشویق کنیم به تفکر در غالب علت و معلولی ونه تقدیری و امام زمانی
مردم رو تشویق کنیم به سفر و آشنایی با دیگر اقوام حتی داخل کشور
مردم رو تشویق کنیم به وجدان کاری داشتن
مردم رو تشویق کنیم به پرسشگری و نه تقلید
مردم رو تشویق کنیم به احترام به حقوق زنان ، کودکان و دیگر اقوام
و
صدها کار نیک دیگه
من سیاست و رو روبنای فرهنگ و اقتصاد میدونم و تا وقتی این دوتا سامان نگیره سیاست ورزی در ایران راه به جایی نمیبره فقط مردم بازیچه دست سیاستمداران میشن برای کمک به بقای وضع موجود و تامین قدرت و ثروت باندهای حکومتی
البته که راه حل من با طرز فکر شما جور نیست
کی حالشو داره واسه یه هدف بیست سی ساله زحمت بکشه بچسب به انتخابات و تشویق مردم به حذف جیم و میم
تام
خود انتخابات در این حکومت تعیین کننده نیست ولی حواشی آن چرا!
برای حکومت تعداد شرکت کنندگان هیچگونه تاثیری در روند سیاست ندارد. اگر معتقدیم که حکومت با تقلب آنهایی را که میخواهد راهی مجالس می کند، پس میتواند با همان روش عدد مشارکت را هم بالا اعلام کند. یعنی اگر به «رای ندادن» از دید «ضربه زدن» به مشروعیت حکومت بخواهیم نگاه کنیم، اتلاف وقت است.
گفتن «دروغگو» به یک شخصی که در میان مردم اعتبار دارد، ضربه سنگینی به آن شخص وارد میکندولی برای یک آدم دروغگو باعث مزاحش میشود.
«مشروعیت » حکومتی که کارش از صبح تا شب فقط و فقط با دروغ و جنایت و اختلاس پیش میرود را نمیتوان با «رای ندادن» گرفت!
حالا که یک نوشته ساده توانسته در مرکز نظام رخنه کرده و واکنش افراد شاخص آن را برانگیزد، چرا نباید از آن بهره برد؟
چه واکنشی بهتر از این که نظام خودش فعلا داره این ایده رو تبلیغ میکنه.
بخون خائن بخون
https://khodnevis.org/article/66300
تام عزیز،
یک کامنت اختصاصی برایت نوشته بودم ولی فکر کنم میان کامنت ها گم شده ولی دوباره برایت مینویسم.
با منطق خودت اگر رای دادن، بازی در زمین خامنه ای است، خودت با رای ندادن درحال بازی در زمین ساطنت طلبان و مجاهدین هستی! اما پیشنهادت شروع خوبی است برای اینده واین مهم را فراموش نکن که در اینجا (سیرک) سنگ کسی به سینه زده نمی شود. ارزوی ما نوای بربط و شادی و دیگ های جوشان پر از گوشت است برای توده مردم ایران و هر خری زمینه فراهم کردنش را بچیند، روی چشم جادارد
ارادت
پس لطفاً کسانیکه راجع به سیاست و انتخابات و "اقدام ممکن در زمین ناممکن" حرف و نظری ندارند و روضه خوان فرهنگ عمومی هستند در اینجا و اینموقع نظر ندهند و راجع به امر سیاسی اظهار فضل نکنند. انشاء فرهنگ مردم که به فرهنگ استادان باسواد و با فرهنگ شان رسید جامعه شان هم تغییر می کند و راحت می شوند. اینها را به طنز تلخ و عصبانیت نوشتم چون تازه فهمیدم که تام اصلاً درک این را ندارد که راجع به چه جیزی دارد نظر می دهد. متأسفم از وقت تلف شده ام. با یک مدنی چسباندن به دم هر کلمه ای که تغییری حاصل نمی شود. باید بگویی من بجای رأی دادن به بدتر در مقابل بدترین. بدترین را که نعلینش توی حلقم است چکار کنم تا پروژۀ مدنی یا پروسیۀ فرهنگی شما بثمر برسد. مجبور نیستید که حرف بزنید می توانید در سکوت مطالعه کنید. یا...هو
https://khodnevis.org/article/66300
تا چشات از کاسه دربیاد تیمسار سایبری
این رای دادن داورها تو برنامه استیج من و تو شباهت عجیبی داره به انتخابات ۷ اسفند. دیشب تو برنامه استیج من و تو سه تا آخری حسین، مژده و سهراب بودند.خوب بابک نظر نداد اما حامد نیک پی به سهراب رای داد و اون اومد بالا. اینهم داد خیلیها رو در آورد چون مژده آهنگ بسیار قشگی اجرا کرد و حسین روز به روز بهتر میشد اما سهراب هیچ وقت در حدی که میگفتن استعداد داره نتونست ظاهر بشه. خوب احتمالی در نظر بگیریم احتمال رای دادن بابک به سهراب ۱/۳ بود. به عبارتی بابک با رای ندادنش باعث شد سهراب یا اون ۱/۳ بیاد بالا. حالا تحریمیهای عزیز شما با رای ندادنتون مثلث جیم رو غیر مستقیم بالا میارین و هم دست اونا میشین. برین تحریم کنین تازشم سر ما نق میزنین که چرا با شما قاطی نمیشیم!!!
تام عزیز،
نقل شما نقل مریضی هست که در حالت بحرانی به سر میبرد و نیاز به یک جراح قابل یا حد اقل یک دکتر متخصص برای نجات او یا نزدیک تر شدن به نجات اوست (الان چه کنیم ، چه جوری یک قدم به هدف نزدیک تر شویم، آینده نزدیک چه خواهد شد،،،،) ولی شما به عنوان یک شفا بخش سنتی از تاثیرات گرمی و سردی غذاها برایش میگویید، (مطالعه،خوب بودن، دروغ نگفتن، ،،،،)
بهترین حرف در مورد شما این است که میگویند ، بزک نمیر بهار میاد،
آقای عزیز، همانطور که جناب تیمسار نقل قول کردند از جناب خرس، نظر دادن یک وظیفه نیست، لطفا به لیست خود گوش کردن به حرف دیگران قبل از نظر دادن را هم اضافه کنید
باور کنید اثر بخشی آن اگر کمتر از نسخه پیچی شما نداشته باشد حد اقل ضرری را هم متوجه مریض نخواهد کرد
با احترام
شهریار ایرانی
شاگرد تنبل ته کلاس
من به اشخاص سیاه و سفید نگاه نمیکنم پس هر چی که رضا پهلوی یا مسعود رجوی میگه فارغ از اینکه چی بگن از نظر من نمیتونه غلط باشه بنابراین ترسی ندارم که حرف من با حرف اونها در این مقطع یکی باشه البته با کسی عقد اخوت نبستم و چه بسا فردا در موضوعی دیگه نظرم 180 درجه با اونها متفاوت باشه کما اینکه خیلی از نظرات اجتماعی دلقک رو مثل تشویق کردنش به زندگی خواهی مردم و عقب راندن فقه از جامعه رو کاملا درست میدونم و میپسندم اما وقتی نظرات و تحلیل های سیاسی دلقک رو میخونم از سهل انگاریش و به در و دیوار زدنش تعجب میکنم
ارادت
تام
خادم جان!
خواندم چس ناله های عبدالستار دوشوکی را که مصداق معروف سر بدیوار سمنتی کوبیدن یک بازندۀ مطلق است و مثل گربه ای که سبیلش را زده باشند جهت گیری اش را گم کرده است. همه اش چرت و پرت است و حتی یک گزارۀ مبتنی بر تحلیل واقعیت ایران ندارد و مهمترین ادعاهایش همان نشخوار سایر براندازان مسلح است که خودشان هم نمی دانند چه می گویند. دو شوکی اول با اتهام تصریحی یا تلویحی به کوشندگان استحاله از راه مشارکت در انتخابات شروع می کند و ترهات بازنشسته های سرگردان در بالاترین یا فرقه های رجوی و انجمن پادشاهی را تثبیت می کند مثلاً در "آدم رژیم" معرفی کردن شخصیت هایی مثل اکبر گنجی که حداقل 7 سال زندانی خامنه ای بوده و تاریکخانه نویس سال های نه چندان دور که دوشوکی های فراری هنوز هم از اطلاعات تحلیلی او لقمه می گیرند برای خودشان. بعد از شخصیت های زیاد داخلی و خارجی فکت می خواهد بدهد که انتخابات را تحریم کرده اند و سرلوحه اش اشاره به نامۀ 300 استاد دانشگاه داخلی به روحانی می بالد که نه معلوم است نامه کجاست و نه معلوم است که چه نوشته اند و نه معلوم است این 300 نفر که هستند و نامشان و اعتبارشان چیست. دوشوکی عصبی و مستأصل است و خودش هم حواسش نیست - هست و چاره ای ندارد - که هر ادعایش ادعای قبلی اش را نقض می کند. او ادعا می کند که دولت های خارجی و مؤثر هم دولت حسن روحانی را پذیرفته اند و عملاً مخالف تحرکات بی حاصل چندنفر ایرانی عصبی باقی مانده مثل دوشوکی هستند. بعد ادعا می کند که رژیمی را که تادیروز غربی ها پشتش نبودند و هر کمکی هم که اپوزیسیون می خواست می دادند نتوانسته ایم ساقط کنیم و حالا که بقول خودش غرب هم رژیم را برسمیت شناخته چطوری می خواهیم ساقط کنیم آن هم با حربۀ سلبی و منفی و مسخرۀ تحریم انتخابات. اما شاهکار دوشوکی آنجایی است که متوسل می شود به جنبش سبز و می خواهد از راه سوار شدن به احساس جوانان صدمه دیدۀ جسمی و روحی از وقایع 88 و می نویسد: رأی دادن در این انتخابات پشت کردن به خون شهدا و زندانیان جنبش سبز است". در حالیکه اولاً به دوشوکی و بمن دلقک و بهر خارج نشینی در سال 88 چه ربطی دارد جنبش سبز. دوشوکی و من و ... سرپیازبودیم یا ته پیاز؟ در انتخابات شرکت کرده و دنبال رأیمان بودیم؟ در خیابان تظاهرات کرده و صدمه خورده بودیم؟ ما چکار کرده بودیم برای جنبش سبز که حالا صاحب اصلی اش شده ایم. غیر از اینکه خواستیم از معصومیت جوانان بجان آمده در داخل بنفع خودمان بهره برداری کنیم و با رادیکال کردن جنبش با نفوذ دادن عناصر خشونت طلب در جنبش سبز حرکت مدنی داخلی را به شکست کشاندیم. و طرفه اینکه دوشوکی از زندانیان و شهدایی مایه می گذارد که خود آن زندانیان و خانواده های شهدا در صف اول تشویق به مشارکت هستند. البته حرف دوشوکی ها فهمیدنی است و در بهترین حالت برمی گردد بهمان ترس از قطع کمک های فرنگی ها به مهره های اپوزیسیون. به این معنا که چون فرنگی ها دارند روابط عادی برقرار می کنند با دولت ایران دیگر دلیلی برای پرداخت های زیر میزی و روی میزی به امثال من و دوشوکی ندارند و بدتر دیگر بعد از این ما راجع به چه مقاله بنویسیم و کارشناسی کنیم و سایت و بلاگ اداره کنیم. کمی هم فکر کنید دوشوکی که سهل است نگذارید حتی خود حضرت استالین هم مغزتان را در اختیار بگیرد کمپلت و به ریشتان بخندد. من یک دلقکم و بردی ندارم که شمارا بفریبم. یا...هو
مازیار وطنپرست
آنهایی که گمان میکنند رای دادن در انتخابات به معنای تایید ماهیت و تحکیم بنیان نظام است خوب است کمی به تاریخ نه چندان دور نگاه کنند. لازم نیست به خیلی دور و به زمان مشروطه یا رضا شاه یا مصدق برگردیم، همین سال 1355 یا به قول اسناد رسمی آن موقع سال 2535 شاهنشاهی (دو سال پیش از انقلاب) برگردیم و تعداد اعضای حزب رستاخیز را بشماریم و ببینیم آیا آن تعداد نقشی در ابقای بنیانِ نظام سلطنتی داشت؟
رای ندادن در انتخابات، تنها صرف نظر کردن از تنها فرصت ابراز وجود و انگشت کردن در چشم حاکمین است. وگرنه هر وقت سیل بزرگ راه بیفتد همه به آن خواهند پیوست. همانطور که در تظاهراتهای سال 57 کسی از مردم نمیخواست عدم پیشینه در حزب رستاخیز ارائه کنند، اگر وقتش شود که به خیابان بریزیم، مهر توی شناسنامه مانع آن نخواهد بود.
از سوی دیگر اکنون هیچ کس مطمئن نیست که ریختن به خیابان و “بُنهکن” کردن جامعه بهترین گزینه باشد. نظام بزودی با بزرگترین چالش حیات خویش (بهانه نداشتن برای سوء مدیریت پس از برجام) روبرو است. مردم باید در این چالش فعال باشند و در تعریض و تعمیق گسلهای حاکمیت بکوشند.
دلقک عزیز،فرهنگ مشکل مهمی است .آن را دست کم نگیرید. منتهااشتباه این است که ما ایرانی ها غالبا تقلیل گرا و از آن بدتر تک هحصولی و تک علتی فکر می کنیم و می خواهیم یک علت را که معمولا در باره اش بیش تر می دانیم علت منحصر به فرد همه مشکلات معرفی کنیم.دگرگونی فرهنگی کاری فرسایشی و دراز مدت است. سارتر و ریمون آرون را که یادتان هست؟ خب، این ها در دو قطب مقابل هم در فرانسه کار فلسفی و نقد فرهنگ میکردند.اما آنجا که علیه یک ستم آشکار تظاهرات می شد هر دو دست در دست هم در صف اول حرکت می کردند. کار سیاسی اگر مانع کار دراز مدت فرهنگی شود حاصلش از اینجا راندگی و از آنجا ماندگی است دوست عزیز.ناصرالدین شاه در عمرش یک حرف درست زد:" همه چیزمان به همه چیزمان باید بخوره".بخشی اساسی از پیشروند مدرنیته نه در نوشته های امثال ولتر و کانت و دکارت بل در نشر این افکار بوده.اول در میان نحبگان و روشنفکران و بعد در میان طبقات تحصیل کرده.همسو و هماهنگ با آن تکتوکرات ها ،مخترعان و اهل سیاست نیز کار خود را کرده اند.یک تقسیم کار نانوشته موتور پیشرفت رایش برده.منتهانقدآفات فرهنگی غیر از همدردی با مردم نیاز به دانشی دارد که نادر افرادی دارند.همه نمی توانند فیلسوف باشند، در هیچ جا، اما اندیشمندان یک جامعهمی توانند با صبر و حوصله و موشکافی و شرحه شرحه کردن تاریخ فرهنگ روشن کنند که چرا مردم ما هنوز زنجیرهای موروثی خود را تقدیس می کنند.چرا پرسش و اندیشه در جای حساس و تعیین کننده با چوب تکفیر و خطوط قرمز متوقف می شود. چرا صغیر ماندن و فرمانبری از یک مرجع بیرونی را ترجیح می دهند به به کارگیری خرد خود آیین خود؟چرا همبستگی سیاسی این همه دشوار و هراسناک است؟ چرا هر کس یک شاه یا مفتی اعظم در درون خود دارد؟ چرا فرهنگ ما این همه مرگ اندیش و زندگی گریز است؟و چراهای دیگری که یافتن پاسخ آنها مقدمه پیله شکافی سنت متحجر و پرواز در فضای آزادی اندیشه و گفتکو است. می بخشید که پرگویی کردم. منظورم این است که هرکاری جای خود را دارد ، یافتن راه حل برای مسایل عاجل جای خود را دارد، فرهنگ شناسی و به قول آشوری فرهنگ درمانی جای خود دارد،یافتن راه های بهبوداقتصادی و صنعتی جای خود را داردو قس علیهذا. ما به یک تقسیم کار هماهنگ نیاز داریم.همین. شاد باشید
این عبدالستار دوشوکی کیه؟؟
در متنی که به لینک https://khodnevis.org/article/66300 ارجاع داده شده است
برای آبکی بودن وبچه گانه بودن این تحلیل همین بس
آمده است:
"و اما واضحتربگویم؛ شرکت جستن در انتخابات مجلس خبرگان توهین به خرد و شعور تک تک افراد رای دهنده است.زیرا آنها میپذیرند که صغیر هستند و قدرت تشخیص و یا حق انتخاب مستقیم رهبر مملکت خویش را ندارند و باید بر مجتهدانی صحه بگزارند که «حق ویژه» دارند و..."
حکومت هنوز سواره مردمه.با افساری مثل: حجاب و غیرت، امام حسین ونوکریش، اسلام وعاقبت بخیری،و...
خیلی ها فهمیدن دارن سواری میدن وته دلشون خالی شده. حداقل موفقیت حذف جیم وامثال اون نشون میده چقدر اینو فهمیدن!!
گو...گل
تام عزيز،
ديدگاه دلقك را نفهميدى، يك جمله طلايى برايت مينويسم مثل يه هديه، به يادت بسپار:
كسى موفق ميشود كه درحال سقوط بين زمين و هوا، براى خودش دو تا بال خوشگل بسازد و نجات پيدا كند.
در ضمن نظرت را مثل نظرات من نوشتى، يك لحظه فكر كردم منى!
رای دادن یا ندادن به خودتان مربوط است اما:
تا زمانی که اندک امیدی به تغییر در حاكمیت وجود داشته باشد هیچ تغییری در حاكمیت ایجاد نخواهد شد.
تاثیر این امید جزئی حتی از ترس و خفقان نیز بیشتر است. مردم باید نه انقدر ناامید شوند که باعث رویگردانی از حاكمیت شود و نه انقدر امیدوار که شور و نشاطشان موجب تغییر .
.............................
ببعی
آقایان دوشکی و فکت آورنده گان از او
بنده یکی از همان اساتیدامضا کننده نامه گفته شده معروف به نامه 300 نفر هستم.
خلاصه این که ته نامه ما هدف این بود که بعنوان یک نیروی پذیرفته شده اجتماعی یعنی اساتید دانشگاه بتوانیم قدرت چانه زنی بیشتری جهت تایید صلاحیت افراد اصلاح طلب به رییس جمهور کشور بدهیم و این که قشر اساتید کشور در خصوص سلامت انتخابات بسیار حساس و پیگر است . امضا کننده گان نیز تا جایی که من خبر دارم می خواهند در انتخابات 7 اسفند شرکت کنند.
البته رجا واثق داریم که تنها برخی از افراد لیست اصلاح طلب ها مورد تایید کامل ما هستند و برخی دیگر اما با لرزه ای در دستانمان و اشمئزازی در دل هایمان فقط به امید گشایشی برای این ملت که حق اش است بر روی برگه های رای خواهیم نوشت.
یک تحکیمی
ذلقک تام اصلا تو باغ نیست. بی خیالش شو.
پدرام
من از گروه تحریم کننده هستم. ولی فکر میکنم که دلیل اصلی تحریم انتخابات بیشتر عاطفی هست تا عقلانی. من به دلیل عاطفی و ذاتی نمیتوانم که به یک حرامزاده مثل رفسنجانی رای بدم. مشکله دیگر تحریمکنندهها هم به احتمال قوی مثل من هست. بهتر که سعی نکنیم که همدیگر را متقاعد کنیم. متقاعد کردن کسی که ذاتاً و عاتفا با حرامزادههای مثل رفسنجانی و ریشهری مشکل دارد، امکان پذیر نیست. به همین دلیل رای نمیدهم ولی برای شما رای دهندگان آرزوی پیروزی میکنم. اگر که پیروز شوید، با شما جشن میگیریم، و اگر که شکست خوردید، با شما در نبرد بعدی همفکری و همراهی میکنیم.
خطاب به تحریم کنندگان همفکر خودم: بگذارید که این مخالفینی که رای دادن را تبلیغ میکنند انرژی خود را بیشتر در راه استراتژی و هدف خودشان بکار گیرند تا به متقاعد کردن من و شما. من و شما ضرر نمیکنیم.
. . . . . . .
در انتخابات تهران شرکت کنیم و برای برقراری
آرامش و امنیت در ایران به فهرست مورد تایید
آقای هاشمی رفسنجانی رای بدهیم:
1- هاشمی رفسنجانی
2- حسن روحانی
3- دری نجف آبادی
4- موحدی کرمانی
5- محسن قمی
6- سید محمودعلوی
7- فاضل گلپایگانی
8- ری شهری
ارسال یک نظر