۱۳۹۴ دی ۱۸, جمعه

دولت و ملت عربستان رقیب محترم ماست و روحانیان سیاسی متحجر (مخالفان شادی و زندگی و موسیقی و کنسرت) دشمن قسم خوردۀ ما!


1- اینکه فلان دولت - در اینجا عربستان یکی از 200 دولت مستقر در دنیا - با اتباع خودش در داخل کشورش چه رفتاری می کند ارتباطی بمن پیدا نمی کند. همانطور که تباهی زندگی 37 سالۀ من توسط حاکمان کشورم برای هیچ دولت و ملت دیگری در جهان مهم نبوده و نیست. بعلاوه اینکه من و کشورم در موقعیتی از قدرت و ثروت و تأثیر گذاری بر سیاست های جهانی نیستیم که من و ما داروغۀ جهان بتوانیم شد در بازخواست دولت های دیگر در "چگونه رفتار کردن" با اتباعشان. بنابراین برای من تنها عنصر مهم در سیاست خارجی کشورها نسبت و ارتباط آن به حاکمان کشور خودم است که موضوعیت دارد و باید به اتخاذ موضع بیانجامد. اگر حکومت حاکم در کشورم بمیل و خواست و رو به سعادت مادی و معنوی من سلوک و رفتار بکند. لاجرم من هم در کنار حاکمان کشورم قرار می گیرم و خط مشی اتخاذ شده از سوی آنان نسبت به سایر دول را دنبال و پشتیبانی می کنم. اما اگر حاکمان بمن و مردم کشورم همۀ تلاش و ایدئولوژی و فکرشان نابود کردن من و زندگی و شادی و پیشرفت ما باشد. - داوری نرم جهانی و استعدادهای بالقوۀ مادی و معنوی ملاک سنجش مورد نظرم است - لاجرم من از اختلافشان با دول خارجی خوشحال می شوم و برای تضعیف آنان (حاکمان کشورم)  بهره برداری می کنم. و چون بازگشت خون به رگهای ایرانیان و خدای مهربان به سرزمین ایرانیان و ترنم موسیقی و آواز پرنده و زن و هنر و شادی و نان به سفره های ایرانیان تنها در صورت زدودن شریعت متحجر از سیاست امکان پذیر است. لذا زد و خورد حاکم شیعۀ ایرانی با حاکم سنی عربی را پاس می دارم و آرزو می کنم که این اختلاف ذاتی بین مذاهب سیاسی هرچه پررونقتر بشود تا هم سنی و هم شیعه و هر مذهب دیگری بجایگاه خود در قلب مؤمنان برگردد و کشورم از لوث وجود کابوس 37 سالۀ قدرت ویرانگر روحانیان متحجر آزاد شود.

2- خیلی اعتقادی به ترهات رودررویی عرب و عجم و ایرانی و بیگانه ندارم و این موج های هیستریک"این ضد آن و آن ضد این" را معتبر نمی دانم. چون نفرت های ابراز شده از جایگاه های متعدد و متنوعی برمی خیزد که مهترین هایش عقده و حسرت و حسادت و رقابت در طبقات مختلف کشورهای متنازع است و ترسناکترینش همان نزاع ذاتی بین مذاهب است که خوشبختانه در بین مردم ایران خریداری ندارد و این حاکمان هستند که گوز و شقیقه را مرتبط می کنند برای بهره بردن سیاسی. ولی آن هم جواب نمی دهد چون مردم سرزمینم هم گرفتارند و هم آگاهند و هم زخم خورده از مذهب و دین. پس فریب دنیای پرغوغا و پوچ مجازی را نمی خورم و برای هیاهوهای غیراصیل اینترنتی ارزشی بیش از "جوگیری در لحظۀ آدم های مزخرف و از خود راضی و خود مرجع پندار" قائل نمی شوم. فعلاً تنها چیزی که می دانم لینک هجوم چند شیعۀ باقی مانده در اوهام و یا فریب خورده یا مزدور؛ به سفارت عربستان دارد خوب کار می کند و حاکمان بخش ایدئولوژیک ایران شدیداً دچار سرگیجه و بی تعادلی هستند و هنوز نتوانسته اند راهی برای تخفیف تحقیرشان پیدا بکنند.

3- بیشتر نوشته ها و گفته ها و تحلیل و تفسیر های ایرانی و جهانی را رصد کرده ام و در هیچکدام حرف درست و درمانی که بتواند بروز این کشمکش را اولاً و ادامه و آیندۀ آن را ثانیاً بنفع حاکمان اصلی ایران (روحانیان ارشد قم و خامنه ای و دست و پایشان) ارزیابی کرده باشند پیدا نکرده ام. هرچه هست حکایت یتشبث بکل حشیش است و دیگر هیچ. چه مقاله هایی که غربی ها نوشته اند و چه حسین موسویان - مهمترین نظریه پرداز لیبرال مدافع حکومت دینی خامنه ای - که 14 مؤلفه برای شکست عربستان برشمرده که اکثریتش نوستالوژی و مراثی گذشته است و اقلیتش آرزو و دروغ و آروغ های "چیزی هم او گفته باشد". حتی مدافعان اصلاح طلب خارجی هم مثل محمد سهامی بیشتر آشفتگی را نمایان می کنند تا تعقیب استراتژی مشخصی برای نجات ایران. - جای بحثش اینجا نیست - حتی این مستمسک فکاهۀ حمله به سفارت ایران در صنعا نیز جز به ضرر حاکمان ایران کار نخواهد کرد.

4- معضل بوجود آمده یک راه حل ابتدایی داشت که عبارت بود از: "حسن روحانی بلافاصله عذرخواهی رسمی و علنی می کرد و همزمان ضمن برکناری فرمانده نیروی انتظامی و رؤسای پلیس تهران و مشهد آمران این رسوایی را بنام مشخص و بصورت علنی تحویل دادگاه می داد و محاکمه ای اضطراری برای تنبیه شان برپا می شد. حالا دیگر آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت و متأسفانه نه در روحانی اراده و خواست و توانی بود و است و نه خامنه ای حاضر به عقب نشینی و تنبیه "علت موجده و علت مبقیۀ حکومتش (حزب اللهی های تیفوسی و رهبران رانت خوار آنان) می شد و شد. حتی خامنه ای تا آنجا ترسیده که دیدارهای عمومی چهارشنبه هایش را تعطیل کرد که مجبور از موضع گیری نشود. و هنوز هم بعد از یکهفته مسئول سیاست خارجی حکومتش - یعنی خود خامنه ای طبق اعلان صریح و چندبارۀ خودش در همین اواخر و ماجرای هسته ای - قادر به کمترین ابراز نظر و موضعی نشده است.

5- اما قبلاً هم گفته ام و باز تکرار می کنم که عربستان پتانسیل رهبری طولانی مدت چنین لقمۀ بزرگی - بزرگ منطقه و اعراب - را ندارد و خیالم از جانب تهدید آنان راحت است. البته این عدم داشتن پتانسیل رهبری عربستان نه در ترهاتی است که تحلیلگران و مفسران ریز و درشت اشاره می کنند مثل قیمت نفت و کسری بودجه و فساد شاهان و نارضایتی های داخلی و اختلاف در بین خاندان سلطنتی و این مزخرفات - برخی هم حتی صحیح - است بلکه عربستان به این دلیل ظرفیت رهبری ندارد که پشتوانۀ ملیتی و مدرن و اجتماعی ندارد. بعبارت دیگر عربستان از نظر شاخص های توسعه یافتگی نیروی انسانی مدرن عقب مانده ترین کشور منطقه است و چنین جثۀ کوچکی نمی تواند بر منطقه و اعراب توسعه یافته تر از خودش سیطره و رهبری داشته باشد. اما عربستان تنها و تنها کشوری است که بهترین و بیشترین پتانسیل و استعداد برای راه انداختن جنگ مذهبی - سرد - را دارد با هدف عقب راندن مذهب شیعه از حکومت ایران. ایرانی که درست برعکس عربستان در همۀ شاخص های مادی و معنوی عام از عربستان عقب تر مانده بغیر از همان سرمایۀ اجتماعی و مردم مدرن و توسعه یافته. بعبارت دیگر ایران امروز هیچ چیز و هیچ چیز ندارد غیر از مردمی که اگر با حکومت شان آشتی باشند می توانند تنها قدرت دارای پتانسیل رهبری منطقه ای را بنمایش بگذارند. که سوگوارانه چنین نیست و حاکمان ایران نه تنها از این نقطه قدرت استفاده نخواهند کرد. بلکه در نابودی آن هم کوشیده و خواهند کوشید. نتیجه اینکه اگر عربستان حداقل یکسال از موضع تهاجمی فعلی عقب نشینی نکند؛ خواهد توانست موازنۀ قوا در ایران را بنفع عرفی گرایان تغییر بدهد که هم بنفع ما خواهد بود و هم بنفع بازگشت آرامش به منطقه. پس فعلاً اوضاع بنفع و بسوی اجبار تغییر در ایران است و باید خوشنود بود.

6- در لحظۀ حاضر خامنه ای حتی اندازۀ یک تخم کفتر هم کارت برنده ندارد برای ادامۀ بازی. تنها کارت نیمسوخته اش اسد و سوریه بود و است که آن را هم روسیه قبضه کرده و اسد سکولار هم تمایلی به ماندن در زیر نام بدنام خامنه ای و تحجر مذهبی او ندارد. جمهوری اسلامی اوضاعی غیر قابل تحمل دارد در حال حاضر و بویژه در حوزۀ اقتصادی به افلاس کامل دچار شده است و یارای کمترین مانوری ندارد - عربستان همین الان 600 میلیارد دلار ذخیرۀ ارزی نقد و هزاران میلیارد دلار سرمایه گذاری در سایر کشورهای جهان دارد - ایران اگر نتواند بزودی گره از روابط گسسته اش با اعراب و همسایگان بردارد تنها چاره اش منوط می شود به نزدیکی با امریکا و استفاده از پتانسیل این دوستی برای زدن عرب ها. اما چون خامنه ای بسمت امریکا نخواهد رفت و روحانی هم مرد استفاده از فرصت ها و توانستن نیست. لذا وضع در داخل ایران روزبروز بدتر خواهد شد - امیدوارم به شورش های کور منتهی نشود - و این بلاتکلیفی و بلاتصمیمی آخرین استحکامات حکومت دینی فرسوده را خواهد جوید. متأسفم برای بیکاران و محرومان و فقرا و جوانان. اما ایران چاره ای جز رهایی از ایدئولوژی و استراتژی خامنه ای ندارد. این مسیر مسیر درستی است در این هدف گذاری. قرارمان این بود که فقط از جنگ بترسیم و حمایت نکنیم. که نکردیم و درست هم نکردیم و نخواهیم کرد. حالا دیگر جنگ گرمی در کار نخواهد بود - آیندۀ بعد از انتخابات امریکا را نمی گویم - و بهتر است به این سختی بیشتر برای حکومت تن بدهیم و امیدوار به یک تغییر اساسی باشیم. تا خامنه ای و قم بغلط کردن نیفتند دولت های در سایه چه تندرو باشند و کندرو ومتعادل تغییری بیشتر از منها و بعلاوۀ ده درصد را قادر به تأثیر گذاری نخواهند بود. هنوز هم التماسم به عرفی گرایان داخل حکومت  پابرجاست که هموطنان داریم غرق می شویم کمی بیشتر اراده بخرج بدهید. ما سقوط شما را نمی خواهیم. ما صعود مردم را می خواهیم. یا...هو

۵۶ نظر:

شاگرد تنبل ته کلاس گفت...

عالی بود. درست و دقیق و درمان
زنده باشی دلقک

ناشناس گفت...

احسنت تیمسار عزیز با این تحلیل دقیق انگار واقعا دراین ماتمکده زندگی میکنی

ناشناس گفت...

تابلوتر از همه ایت الله علم الهدی (ارواح الائمه اطهار لهو الفداء) بود که اول به عربستان گفت "رفتید که رفتید به جهنم که رفتید!" بعدش معلوم نشد مشاورانش با چه زبونی عمق فاجعه رو بهش حالی کردند که اومد به بسیجی ها گفت "غلط کردید رفتید سفارت عربستان رو گرفتید"

ناشناس گفت...

ایران لات بی سر و پای محله شده که هر شب کلانتری است! اصلا یک ذره سازندگی در این جماعت نیست که انسان دلش را خوش کند بگوید این کار را لاقل کردند. این عرب های سوسمار خور فلان فلان خیلی از ما ها حتی در تقید مذهبی جلوتر هستند. خیلی مدرن تر از ما هستند همین پول نفت عربستان در ایران هم ریخته است ولی آن یکی مدیریت کرده و الان یکی از بزرگترین سرمایه داران جهانی است و این یکی همه اش را خرج اتینا کرده است و الان هم که ورشکست شده است.به همین خاطر می گویم که حکومت عربستان یک حکومت ایدئولوژیک نیست چون یک حکومت ایدئولوژیک قادر به نخوه مدیریت و پابه پایی با نظام اقتصاد جهانی نیست. عربستان در تمام این سالها تنها یک اشتباه بزرگ داشت و ان کمک به سقوط صدام بود که عاقبت هم نتیجه اش را دید.

رویا گفت...

دلقک عزیز از اینکه به این زیبایی و روشنی حس های مبهم ما را به تصویر می کشید .سپاس گزارم . یک زن میانسال در رویای رشد و توسعه ایران

ناشناس گفت...

تیمسار جان این دو پستت را که بعد از استراحت سال نو نوشته ای هر بار که می خوانم به وجد می ایم(درست همان حسی که در پستی که با عنوان داعش برای سکولاریسم در ایران می جنگد به من دست داد) افرین بر شما برای این همه موشکافی و دقیق بینی

اراد

ناشناس گفت...

تیمسار دست مریزاد، این بار تخت گاز صحبت کردی و همچین از وسط (مخصوصا نگفتم "میان" که حال و هوای نوشته تیمسارو حفظ کنم) همه رد شدی. یک مورد تکمیلی را می خوام (نه "می خواهم،" این عبارت درد را نمی رسونه، سبک رو ادامه می دم تا آخر این کامنت) بگم، این که: بله فقط سرمایه اجتماعی برامون مونده، ولی تیمسار جون بخشی از اون سرمایه ام داره می گنده. شما یه رجوعی بکنید به آخرین کامنت نوشته قبلی تون تحت "ناشناس" که چقدر به جا به پوچ نگری جامعه (بخش بزرگی از جوونا) اشره کرد. پس ما وقتمون کمِ و این فتیله سوزم داره نفت اش (بر خلاف شبانه فرهاد) تموم می شه. آخه نمی شه فقط ایران بشه "کداک و آرامگاه کوروش" که؟

اما در مورد عربستان: با زهم در موضع خودم هستم که بر سرسره نزول قرار گرفته. نوشته غربی را، تا آن جایی که در مورد سرسره ست قبول دارم، جالب این که این ایده که سعودی نزولی شده را فقط بعد نوشتار ماقبل شما به سرم خطور کرد. بعد از آن نوشته های غربی ها رو دیدم. وقت شمارو نمی گیرم: یه ولیعهد مزغل در سعودی می خواد سعودی رو شدید یه روزه مدرن کنه (کلی خرج و فرهنگ می خواد)؛ گروپ گروپ داره جنگنده خیلی گرون می خره، نیم ساعت بعد از آتیش سفارت رابطه برقرار می کنه، داره مالیت ها جدید معرفی می کنه، در شرق و جنوب با شیعه ها مسئله داره، اعراب را به قطع رابطه دعوت می کنه، وجه پوشالی سعودی را در عرب پوشال زدایی ملکه تا پروپاچه خراب کاریاش هرروز در جراید غرب بازنگری بشه و الکی ایران رو گنده کنه که (در صورتی که ملت فلک زده از این گندگی چیزی نسیب اش نمی شود). آخه مگه جمع جبری با لا می تونه برای عربستان آینده وثبات بیاره؟

خلاصه عربستان با همین دست فرمون برو به نفع مردم ماست، اما مردم، گیرم این بساط رژیم فردا ناپدید شد، چِقَد آخه از ایرونیت ما مونده که بتونیم در اون بهار رشد کنیم؟

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس محترم که پیم آخر در ساعت 1 و 40 مال شماست. حتماً تازه شریف آورده ای و به مقررات سیرک آشنایی ندار. در پست قبل هم غیر مستقیم قانون را تکرار کردم ام شما متوجه نشده ای. در سیرک دلقک تنها مرجع است و بقیه همه مقلد. بهمین خاطر هم من هیچ کدام از پسرخاله هایم را نه به سیرک آورده ام و نه قصد تغییر رویه دارم. هرچه بذهنت می رسد بنام خودت و بدون رفتن زیر میز من بنویس استفاده کنیم و نیازی به این همه صمیمیت نیست. شأن من اجل از شماست و نباید خودتان را به قد من فریب بخورید. یا...هو

nasser گفت...

و ترس همه ما از همان شورشهای کوری است که نام بردید واقعا درک اینکه بعضی افراد خواستار نابودی کشور هستند برای من سخت است

یه نفر گفت...

جناب دلقک، یک سوال بحران سوریه الان 5 سال است که حل نشده ان هم بیشتر برای اینکه کشور سوریه شده محل امتیازگیری جهانی غرب و شرق، یعنی امریکا مخالفتش با بشار بخاطر ادمکش بودنش نیست بخاطر روسی بودنش هست و روسیه هم نمی خواهد بشار از دستش برود، به نظر کره شمال هم گرفتار گیر کردن بین ابر قدرت ها و قفل شدن کل کشور شده است یعنی اوضاع تغییر نمی کند از ترس اینکه نفوذ ابر قدرت ها از دست برود، در نتیجه صلحی در کار نیست مگر اینکه یکی بر دیگری غالب شود، حالا در مورد ایران به نظر شما نفوذ امریکا در ایران وارد شود، رقیبان امریکا را به مقابله و حفظ وضع موجود نمی اندازد؟ این بی تحرکی و بلا تکلیفی شاید جنبه بین المللی هم داشته باشد. چرا امریکا از اعتراضات سال 2009 پشتیبانی نکرد و اگر روش اوباما برای نفوذ به ایران کارساز نباشد، ممکن نیست امریکا تغییر رویه دهد؟

Dalghak.Irani گفت...

ناصر.
نگرانی من با نگرانی شما همپوشان نیست من از آسیب به مردم نگرانم و شما از آسیب به کشور. نگهبانی و نگهداری از کشور اولین وظیفۀ حاکمان است و ارتباطی به شهروندان ندارد. بعبارت دقیقتر مسئولت با قدرت مستقر است و نه چریک مبارز. چریک بمب منفجر می کند که مردم را به ناامیدی از حاکمان برساند تا به او و جبهه اش بپیونددند در فرمول "قدرت جاذبه دارد". و مسئولیتی متوجهش نیست. اما حکومت باید چه بصورت کسب رضایت عامه از طریق اهرم های قدرت های سیاسی و اقتصادی و رفاهی و غیره که در اختیار دارد و از جهت سخت افزاری از تحرک چریک بدون پشتوانه در بین مردم جلو بگیرد قبل از تخریب. پس مردم نه مسئولیت دارند و نه باید از خرابکاری شان هراس داشت. منظورم عقلای حکومت بودند که اقدامات عقلانی بکتند تا جامعه منفجر نشود. یا...هو

ناشناس گفت...

". . .بهمین خاطر هم من هیچ کدام از پسرخاله هایم را نه به سیرک آورده ام و نه قصد تغییر رویه دارم. هرچه بذهنت می رسد بنام خودت و بدون رفتن زیر میز من بنویس استفاده کنیم . . "
تیمسار در نوشته قبل از آخر (در پست پیشین شما) نسبت به خویشتن شما غریب (غ) نبودم و در کامنت آخرم نیز (1:04) به خویشتن شما قریب (ق) نیستم. با نوشتار رابطه پیدا میکنم (از در شوق و یا اسف). من سوز سرد پاسخ آخرین شما در پست پیشین تان را به خوبی در یافتم ( در حضور خوانن (ه گان)، ممکن ست شما این را به تصوری بیش نسبت ندهید: اما آدمی می داند آنی را که می داند.) پاسخ آخرین شما به من گفت: "آقا من به تو می گم با پاسخ پیشین ات حال نکرده ام و کلی در پست بالا جواب عیر مستقیم آن را دادم. حالا تو داری فرار رو به جلو می کنی با من پسر خاله بازی در می آوری. اگر این تصویر به شما و آرام بودن فضای نوشتار آینده کمک می کند بگذارید روی دیوار بماند.

در ضمن امید دارم، بر خلاف نظر شما، به مانند پیشین نه پشت میزی نه زیر میزی (از آن شما حتی) به همیاری فکری ام بپردازم، بل با تکیه بر دیواری با ماشین تایپ فرسوده ای ( به مانند نامه نگاران خیابان سپه، در کنار پست خانه، که برای رهگذر یادداشتی بر دل کاغذ میریختند.) درد آدمی نخست، و ایرانی، پس از آن، ندا کنم. چون آدمی که چونان کند، نه از فروریختن و سقوط در هراس، و نه از تمجید پرنیاز، که این شرط بودن ناظر به دور از منیٍٍت ست.

اما نظر من این که: این فقط نشیب ع. سعودی ست که فراز موفقت کشورم را پشت بانه شده.

امید اینکه این نوشتار بگذارد نوشتار عینی، تجریدی و ذهنی همگان ما مسیر مفید خویش طی کند در آینده و سردی گزنده در دالان یک نوشتار به نوشتار پسین، گرمی دل های متمرکز بر بهروزی آدمیان و کشورم، ولا غیر، را برهم نزند.

در پی وست: پوزش از خواننده به خاطر اشتباه املایی در کامنت (ام) در پست پیشین تیمسارِ گرامی، و آن می باشند: "کثر" به جای "کسر."

Dalghak.Irani گفت...

یه نفر تحلیلت دقیق نیست و بیشتر به جهان دو قطبی قبل از دهۀ 1980 منطبق است تا امروز جهان. اما در مورد بلاتکلیفی و بلاتصمیم عام - و مشخصاً امریکا و ایران - برداشت تان درست است. به این تعبیر که اوباما بیش از حد لیبرال و روشنفکر و انسان خوب است که لزوماً برای سیاستمداری خوب کفایت نمی کند. خامنه ای اما بیش از حد ایدئولوژیک و جاه طلب و انسان خشن است - این هم لزوماً سیاستمداری خوب را تعریف نمی کند حداقل در موقعیت کشوری با قدرت سخت و نرم اعشاری فعلی - لذا اوباما نمی تواند اوباما بخصائل انسانیش برمی گردد در مردد بودن ها. اما نمی تواند خامنه ای ناشی از فقدان قدرت است در حد جامعۀ عمل پوشاندن به جاه طلبی های ذهنیش. در نتیجه اوباما مثل خطبای روشنفکر اغلب موعظه می کند در مقابل خامنه ای مثل ژنرال های بی لشکر و تجهیزات اغلب رجزخوانی می کند. و هیچکدام قادر به تصمیم مناسب موقعیت خود و کشورهایشان در لحظۀ تعیین کننده نیستند. بدیهی است که خامنه ای اشتباه می کند و حسن روحانی بی عرضگی نشان می دهد در نزدیکی - همین حالا وقتش است - به امریکا. چون اوباما خیلی شرایط سهلی دارد برای پذیرش ایران و دیگر چنین رییس جمهوری در امریکا پیدا نخواهد شد. موضوع حمایت از جنبش سبز قبل از اینکه به بلا تصمیمی اوباما ارتباط داشته باشد بدلیل عدم پیوستن توده ها بجنبش در طول ماه های اولیه اش است و غرب نمی توانست وارد بازی شود که شکست خوردنش از فردای 25 خرداد معلوم شده بود. یا...هو

یه نفر گفت...

با تشکر از پاسخ شما، به نظر برخی تحلیل گران که من دنبالشان می کردم، دیکتاتوری در ایران 3 ستون دارد یکی منابع طبیعی نامحدود دوم رابطه خصمانه با کشور های دیگر و بیگانه ستیزی و سوم نوع ایدئولوژی حکومت. مورد اول و دوم به نظر در حال حاضر در ایران تضعیف شده است به عبارتی ما نه نفت و منابع طبیعی سرشاری و دست به نقدی داریم فعلا و هم بخاطر توافق هسته ای روی بیگانه ستیزی ایران شکاف افتاده! و فشار هست برای برقراری رابطه با بیگانگان، در نتیجه فشار به ایدئولوژی حکومت هم بیشتر می شود و شاید همین موجب بروز اختلاف در راس هرم قدرت شود، پس احتمال تغییر خیلی هم کم نیست (خطاب به کسانی که ایه یاس می خوانند) ولی از طرف دیگر جامعه مدنی ایران آماده است تغییر را به نفع خود کند؟ چقدر اقتصاد خصوصی در ایران توانایی دارد از ضعف اقتصاد دولتی استفاده کند؟
به نظر نکته منفی ما اینکه خیلی اگر هنر بکنیم بتوانیم از این رژیم تمامیت خواه (توتالیتر شکست خورده نظر شماست؟) به یک رژِیم دیکتاتوری حداقلی شبیه مدل شاه برسیم که توی نوع پوشش و فرهنگ ملت دخالت نکند و وقت و انرژی را بگذارد روی اعدام سیاستمداران مخالف!

ناشناس گفت...

در دفاع از چریک ها بگویم حداقل تجربه انقلاب های عربی نشان داد خشونت نه تنها بد نیست، بلکه بعضی جاها واجب است و چاره دیگری وجود ندارد، مثلا مردم سوریه که نمی توانستند وسط بمب و موشک تظاهرات سکوت برگزار کنند! وقتی دستگاه سرکوب حکومت به سرعت مخالفین مسالمت امیز را حذف می کند، طبیعی است که بقیه در صورت بودن گلوله و تفنگ، شلیک را از حکومت دریغ نمی کنند. به نطر برخی خیلی خوشبین هستند که چون انقلاب مسالمت امیز در معدود کشور هایی جواب داده پس همه جا باید مسالمت امیز مبارزه کرد! این ایده را انگار خود حکومت ها برای جلوگیری از سرنگونی تقویت می کنند، وگرنه مبارزه با سلاح یا بدون سلاحش بستگی به نوع حکومت دارد و نباید جزمی داشت که باید تحول به این وسیله صورت بگیرد، به نظر مبارزه با سلاح فقط به این دلیل به دیکتاتوری می انجامد که گروه های مسلح برای تحقق ارای مردم سلاح به دست نمی گیرند و اساسا کسی حاضر به سلاح به دست گرفتن برای چنین هدفی نمی شود و معمولا مبارزان مسلح برای خشونت نیاز به مقدار زیادی نفرت دارند و در نتیجه خود حامل ایدئولوژی دیگری می شوند.

Dalghak.Irani گفت...

زبانت مغلق و متن هایت بسمت چرندیات است. اگر لباس عوض کرده ای خودت شرت را کم کن که ح.صله ندارم تا مجدداً به خشم روفتن از سوی من دچار شوی. پاسخ کامنت من روده درازی بیهوده و ادای نوابغ را در اوردن نبود. کافی بود بگویی چشم تیمسار؛ دیگر چرندیات نمی نویسم. یا...هو

nasser گفت...

تیمسار عزیز سلام. شاید به دلیل ضعف سواد از کلمات مناسب استفاده نکردم ولی صرف نظر از اینکه حکومت چگونه است ما عامه مردم نیز در برابر داشته هایمان از قبیل همین دموکراسی در حال موت و جامعه مدنی- اگر مانده باشد- و البته ثروتهای عام ونگهداری اینها مسئولیم و شورشهای کور مردمی و تحریمهای انتخاباتی و ... دقیقا همینها را نشانه میگرد و نه حکومت!

ناشناس گفت...

جناب دلقک ایرانی
همین روحانیان سیاسی متحجر که بعنوان دشمنان قسم خورده از آنان یادکرده اید را میتوان تغییر داد.
یک نمونه جالب رفتار امام جمعه مشهد یعنی علم الهدی است که ابتدا در تجمع معترضان به اعدام شیخ نمر از غارت کنندگان سفارت عربستان حمایت کرد ولی روز بعدش در نماز جمعه مشهد از این کار انتقاد و آنرا محکوم کرد!
هرچندکه من معتقدم هنوز در درونش حامی آن اوباش است ولی حداقل با فشار افکار عمومی و دولت روحانی، امثال علم الهدی مجبورند حداقل در مجامع عمومی کمی رعایت کرده و با چرندگویی برای کشور بحران و هزینه آفرینی نکنند.
آیا نباید این رفتار را بفال نیک گرفت؟
آیا نباید فشار عمومی بر اینها را زیاد کرد؟
میرحسین زمانی گفته بود نباید با اظهارنظرهای نابخردانه امنیت ملی و وجهه ایران را بخطر انداخت...

ناشناس گفت...

با سلام به دلقک
خوشحالم که برگشتید. به نظر من ایران مانند قایقی هست که به طرف یک آبشار در حرکت هست. دیگه کسی امکان نجات این نداره . این حرفای ما هم مانند یک باد میره. ایران مشکلتی داره که دیگه با حرف دودروست نیمشه,
۱- نابود شدن تمام منابع آبی . هر روز کمتر از دیروز. تاریخ نشون داده همین کم شدن آب تمدن های بزرگی از بین برده. مانند مصر
۲- مهاجرت سالیانه حدود ۱۵۰۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰۰ از ایران . مهاجرت مردم مداومان در حال بیشتر شدن هست. مردم در هاله کمک و تشویق فامیل هستن که بیان . این محاجرت دلیل خروج بسیار سرمایه از ایران نیز هست.یادمه تا چند ساله پیش اخوندا میگفتن هر کی دوست نداره بره از اینجا . فکر کنم دارن میفهمن که خیلی خوب هم نیست.
۳- ازدواج کم, طلاق زیاد و فرزنده کم که به خاطر شرایط بد ما لی , احساسات داغون مردم , افسردگی شدید در هاله نابودی مردم ایران هست. مهندسی فرهنگی مردم مانند مهندسی سد ها فرهنگ مردم را هم نبود کرد.
۴- اعتیاد, آلودگی , بیماریهای ماند ایدز در هاله نابودی تمام زیربنا ی ایران شده.
۵- اقتصاد که ایران بسیار میبالد نیز در هاله نابودی هست. نفت سی دلار شده. و با نفته سی دلاری هیچ کسی سرمایه نمیریزه .بدون نفت هم ایران پول نادره چیزی بخره. به تر مثال کاملا معلومه که حتی کمپانی ماشین سازی پژو نمیخاد ایران بیاد. چون میدونه دیگه پولی ندآرن مردم.
در مورده عربستان که معلومه خوب داره کارتشو بازی میکنه . هی داره به ایران کیش میده. همین دیروز گفت میخاد سهم آرامکو را بفروشه. یعنی با ی تیر چند تا نشونه زد .
۱- اگه تو این زمان بی پولی کسی بخاد چیزی بخره میره آرامکو میخره نه اینکه پولشو قمار کنه تو ایران.
۲- پولی دستش میاد که بتونه با نفته ۳۰ دلار ادامه بده.
۳- حالا آمریکا بخره یا چین دیگه بیشتر مواظب سرمایه گزاریشون هستن . و دیگه انقلاب نمیخوان.
۴-با فروش آرامکو خیال ایرانم راحت میکنه از اینکه همش تو فکر اینه که این نفتها تو منطق شیه هاست.
۵ عربستان تصمیم گرفته مسله نروژ بشه که نشون میده از ایران خیلی جلوترن .
در آخر به نظر من دلیل حمله به عربستان بیشتر به مردم ایران بر میگشت. هر دفه عربستان کاری کرد. ایران به مردم گفت بیان تظاهرات جلو سفارت , والی فوقش ۵۰۰ نفر جم شدن . دیدن داره آبروشون میره گفتن ی کاری بکنن ولی انگار تو تله عربستان افتادن.

Dalghak.Irani گفت...

ناشناسی که در مورد چریک و سلاح نوشته ای و خیلی هم معلوم نشده که منظورت چیست و اگر مبارزۀ مسلحانه منجر به تفکر ایدئولوژیکی در چریک ها و تداوم خشونت بعد از پیروزی می شودچرا باید از مبارزۀ مسلحانه حمایت کرد.بنابراین برداشتت از حرف من اگر این بوده که خشونت مسلحانه در مبارزات می تواند توجیه شود کاملاً غلط فهمیده ای و من هر نوع خشونت مبارزاتی را غیر کدنی و مضر و کثافت خالی می دانم.اصولاً آدم لیبرال و دنبال دموکراسی که اسلحه بدست نمی گیرد بلکه چریک مسلح قطعاً تفکر ایدئولوژیکی قبلی دارد و باید داشته باشد. من در جواب ناصر از ترسم که جامعۀ مدنی هر نوع اعتراضی را شورش کور تعبیر و خودداری کند از مثال مسئولیت حکومت و چریک حرف زدم. حالا که اصلاً معلوم شده من اشتباه کرده بودم و منظور ناصر این نبوده که مردم را بتساند بلکه می خواسته از مسئولیت پذیری مردم گلایه و آنان را ترغیب به ساختن جامعه کند از راه های هرچند بظاهر ناممکن اما ممکن! مثل انتخابات و اعتراضات مدنی و غیره. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

رؤیا.
خوشحالم که در کنارمان هستی. دیروز که دیدم سبکتر شده ای با خواندن مطلب و کامنت با شوقی گذاشته ای جوابت را ندادم که حال خوشت وجود داشت و نیاز به دخالت من نبود. پاسحت را ذخیره کردم برای امروز که با سبک کردن بارهای سنگین "حس های مبهمت" سبک بالی و خوشحالی ات را به دو روز تداوم بدهم. دو روز کمی آرامتر بودن و شوق زیستن و آواز خواندن کم زمانی نیست در زمانه ای که خوشحالی و سبک روحی را باید در لحظه ها شکار کرد و الا آوار رنجها هماره شبانه روزی است. از بودن لطافت شما خانم ها در وبلاگم هم خودم بوجد می آیم و هم دوست دارم به بهانۀ حضور زیبایی شما خانم ها محیط سیرک را تلطیف وآب و جارو کنم برای همۀ آقایان و خانم های اعضا و تماشاچی سیرک. کماکان مرا تعقیب کن و هرجا بشوق آمدی کامنت بده تا حس خوبت بیشتر تداوم یابد. مرسی. یا...هو

ناشناس گفت...

سخنرانی امروزش شاید در تایید حرف های دلقک باشه که دوباره گفته مخالفان رای بدید، ولی بازم نمیگه من بی خیال انقلاب شدم.

ناشناس گفت...

شفاف سازی در مورد جیبوتی و تنگه باب المندب

( اختیار فروش نفت ایران به اروپا به دست عربستان افتاد)
خیلی مهم حتماً بخونید

دوستان جیبوتی کشوری در حاشیه تنگه باب المندب (به معنی دروازه اندوه و غم) است که همراه با یمن بر تنگه باب المندب تسلط دارند

هر تنگه یا و آب راه بین المللی دارای یک قانون عام و پذیرفته شده بین المللی است و هم یک قانون خاص که کشورهای اون منطقه تصویب کردن و این هم در بین الملل پذیرفته شده که با آب راه یا تنگه دیگر متفاوت است

تنگه باب المندب یکی از باریک ترین تنگه های دنیاست و راه ورود دریای سرخ و سپس دریای مدیترانه است
که در عریض ترین منطقه تنها 35 کیلومتر عرض دارد (اما تنگه هرمز در عریض ترین منطقه 180 کیلومتر عرض دارد)

برای همین عرض کم کشتی های بازرگانی دنیا مجبورند از آب های سرزمینی یمن و جیبوتی عبور کنند و این دو کشور هم به همین خاطر سالانه میلیارد ها دلار از این طریق درآمد دارند و مهمترین منبع درآمد کشورشان از همین منبع است

درضمن لازم بدانید قسمت دیگر تنگه باب المندب ماه پیش توسط عربستان از اختیار حوثی ها خارج و به کنترل کامل دولت عبد ربه منصور هادی حاکم مورد حمایت سعودی رسید است

پس اینکه برادران عرزشی اومدن میگن جیبوتی هیچ غلطی نمی تونه بکنه کذب محض است

حالا فاز دوم ماجرا

تازه بعد از گذر از تنگه باب المندب نفتکش ها نفت خود را به خط لوله سومد در پایانه نفتی العین واقع در بندر سیدی کریر مصر واریز میشه
خط لوله سومد به طول ۳۲۰ کیلومتر از پایانه العین السخنه در خلیج سوئز تا بندر سیدی کریر در غرب اسکندریه در مدیترانه کشیده شده است.

حالا موضوع جالب و اینکه این خط لوله زیر نظر شرکت سومد هست که این یه شرکت نیمه دولتیه

بگونه ای که نیمی از سهام آن در اختیار دولت مصر (دولتی که با ایران رابطه ندارد)
نیمی دیگر سهام بین چهار کشور عربستان، قطر، امارات و کویت تقسیم شده

نتیجتا اینکه الان با جریانات اخیر ضربه بزرگی به جریان فروش نفت ایران به اروپا وارد شده و حتی میشه گفت اختیار فروش نفت ایران به اروپا به دست عربستان افتاده

مگر اینکه ایران کل قاره آفریقا رو دور بزنه که با توجه به هزینه تولید 12 دلاری نفت ایران و قیمت زیر 30 دلار فروش نفت به اروپا دیگر بصرفه نیست

در همین رابطه عضو هیات رییسه اتاق بازرگانی تهران سیده فاطمه مقیمی در گفت وگو با خبرنگار ایسنا؛

" اگر از سوی کشور جیبوتی مانعی برای عبور کشتی‌های ایرانی به وجود بیاید مطمئنا راه‌های دیگری وجود دارد که می‌تواند جایگزینی برای کشتی‌های ایرانی شود.

وی ادامه داد: همان کشور کوچک نیاز به ارتباطات تجاری با دنیا دارد و اگر قرار باشد برای کشتی‌های ایرانی در رسیدن به آب‌های آزاد مشکلی به وجود بیاید مطمئنا درآمدی که جیبوتی از این راه بدست می‌آورده است متوقف می‌شود و به ضرر خودشان خواهد بود."

پس مشخصه جیبوتی و در واقع عربستان میتونه اینا رو حسابی اذیت کنه

Unknown گفت...

تیمسار ادامه بده این نوشته هارو

ناشناس گفت...

دلقک یه فایل صوتی از رنانی بیرون اومده حتما بشین گوش بده. تکون دهنده ست.

ناشناس گفت...

سلام
وزیر خارجه عربستان مجددا یکی از مطالب تیمسار را جای دیگر تایید کرد.
با تشکر از تیمسار که همچنان مینویسد.

🔸بیانیه شورای همکاری علیه ایران

🔹الزیانی دبیر کل شورا: برای تشکیل مکانیزمی برای مقابله با دخالت‌های ایران توافق کردیم

🔸نشست خبری عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان و الزیانی دبیر کل شورا :

🔹الجبیر: ایران عضو سازمان همکاری اسلامی است و به همین دلیل به نشست سازمان دعوت شده تا حمله به سفارت محکوم شود

🔹الجبیر: اگر دخالت‌های ایران ادامه پیدا کند، دنبال اقدامات بیشتر علیه ایران خواهیم بود

🔹الزیانی: موضع شورای همکاری در قبال ایران کاملا روشن بود و فردا اتحادیه عرب در این خصوص نشست دارد

🔹الجبیر: ایران است که اوضاع را علیه ما تشدید می‌کند نه عربستان


🔹ایران از زمان انقلاب خود طرح‌های طائفی‌گرانه برای تجزیه منطقه دنبال می‌کند و زمان آن رسیده که دست از آن بردارد

🔹ایران باید تصمیم بگیرد که کشور [ی رسمی] است یا انقلابی؟

ناشناس گفت...

فایل رنانی رو الان گوش دادم، الان دارم گریه می کنم.

Dalghak.Irani گفت...

جالب است که هر چرت و پرتی سفارش مطالعه می گیرد از فلان سایت و وبلاگ در پیتی اما دوستانی که به رنانی ارجاع می دهند یا داده اند از ذک لینک مطلب استنکاف کرده اند. اکر کسی هم علاقه مند به انجام توصیه داشته باشد نمی داند منظور توصیه کننده کدام سخن رنانی و در کجاست! یا...هو

ناشناس گفت...

تنها دموکراسی و آزادی وسکولاریسم

ناشناس گفت...

http://renani.ir/index.php/component/jdownloads/download/9-lecture/200-renani-lecture-63

مازیار وطن‌پرست گفت...

دلقک جان، متاسفانه بسیار بسیار تلخ اما واقعیت است:

http://storage.renani.ir/renani-lecture/renani-lecture(63).mp3

گمگشته گفت...

سلام تیمسار

سخنرانی دکتر رنانی

http://renani.ir/

در صفحه اول قرار داده

ناشناس گفت...

ناشناس، با تشکر از یادآوری نوار استاد رنانی. همان طور که گفتید بی نهایت مهم است، شروع سیاهی برای آینده ایران را در انتخابات اسفند ماه پیش بینی می کند:
http://entekhabkhabar.ir/VisitorPages/show.aspx?IsDetailList=true&ItemID=6631,1

که بعد از کلیک منتج به دانلود در:
http://entekhabkhabar.ir/VisitorPages/show.aspx?IsDetailList=true&ItemID=6631,1

میشود.

ناشناس گفت...

منم گریه کردم. تف به این روزگاری که توش گیر کردیم!

شاگرد تنبل ته کلاس گفت...

شرائطی که ایشان(جناب رنانی) توصیف می کنند شبیه شرائط قبل از انتخابات ۸۸ است که متاسفانه ملت ایران ان را یک بار از سرگذرانده. اما نکته کلیدی در این است که سپاه تا زمانی میتواند در امور سیاسی مداخله مستقیم و غیر مستقیم کند که نظام در تهدید باشد و خود سپاهیان با ایجاد این شرائط، در حال استدام حضور خود(البته با تایید و همایت خامنه ای) در سیاست هستند و تنها راه گشای قطع این حضور نامیمون، همان سیاست تنش زدایی دولت است که روحانی افتان و خیزان ان را دنبال میکند تا سیاست ورزی را به خانه اولیه خود که همان سیاستمداران سنتی جمهوری اسلامی است، باز گرداند.
حال تا چه اندازه موفق شود، دیگر زمان نشان میدهدو کم وکیف ان را دلقک تحلیل میکند. اما بنظر من حرف های ایشان خیلی جدید و هیچکس نادان نیست

Dalghak.Irani گفت...

سخنان دکتر رنانی را شنیدم. اما نه گریه کردم و نه حتی تحت تأثیر قرار گرفتم. چون چیز جدیدی نداشت و حتی یک گام به عقب هم بود. البته با پیش بینی ایشان هم موافق نیستم. نه اینکه با فاجعۀ در پیش موافق نباشم بلکه با راه نجات ایشان که اگر انتخابات پیش رو کثیر الانتخاب باشد فاجعه اتفاق نخواهد افتاد موافق نیستم بدیهی است که حرف ایشان را هم کسی گوش نخواهد کرد. ایران یک راه بیشتر ندارد: تغییر رادیکال در استراتژی خامنه ای از انقلاب به حکومت. غیر از این هیچ معجونی قادر به جلوگیری از فاجعه نیست و بدیهی تر اینکه خامنه ای اجازۀ تغییر استراتژی نخواهد داد. یک تحلیل انتخاباتی خواهم نوشت بزودی. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

فقط اضافه کنم که در مورد نظامیان - لابد منظورش سپاه است - معتقد به امدن شان نیستم. با این اشاره که رنانی معلوم نمی کند که منظورش از آمدن نظامیان آمدن مستقل و نوعی کودتاست یا تحت مدیریت همین ولایت فقیه و خامنه ای - چیزی مثل دولت های نظامی شاه - است. اگر اولی باشد که من استقبال می کنم و هرکسی را - حتی سپاهیان - را بروحانیان ترجیح می دهم ولی اگر دومی باشد خود روحانیان نمی توانند تحمل کنند و سه سوت با مدیریت سپاه بمشکل برمی خورند و دعوا بدتر هم می شود. یادتان باشد ایران رییس جمهور ولی فقیه دارد و استاندار و امام جمعه دارد و در همه ارکان حکومت این دو دولت حاضرند. دولت حوزویان متشکل از ولی فقیه و امامان جمعه و نمایندگی های گوناگون وقضا و ... دولت مختارند و دولت دانشگاهیان مرکب از رییس جمهور و هیئت دولت و استانداران هم دولت مسئول. لذا اگر دولت مسئول را سپاه بگیرد ناچار با دولت مختار دعوایش می شود و همین بساط ادامه می یابد. چون دولت مسئول احتیار ندارد و نمی تواند کار کند حالا سیویل باشد یا نظامی یا خود خدای رجیم و یا شیطان رحیم. یا...هو

رامیار گفت...

داشتم یک مقاله خوب در فارین پالیسی میخواندم که به نظرم رسید بد نیست خلاصه کوتاهی از آن را اینجا بنویسم. البته بدون تردید این مقاله اصلاً در سطح تحلیلهای خلاق و جذاب دلقک نیست و به اندازه آنها مطلب و بینش ندارد. فقط به دلیل علاقه احتمالی برخی خوانندگان و ادامه دادن بحث بر سر متغیری که مطرح کرده آن را مینویسم:
مقاله به واکنش زیاده از حد ایران پرداخته است و اینکه چرا رهبران ایران از یک محکوم کردن ساده اعدام یک شهروند سعودی کار را به این همه جار و جنجال کشانده اند. با فرض درگیری میان ایران و عربستان مزایای هر یک را بررسی کرده که خب چیز چندان جدیدی نیست. اما نکته ای که این تحلیل را خواندنی کرد دست گذاشتنش بر یک متغیر کلیدی است: سرعت تحولات و اهمیت زمان در اقدامات و تصمیمها.
از نظر اقتصادی جیب خالی ایران و کسر بودجه عربستان را بررسی کرده. نتیجه گرفته که عربستان در رویارویی مستقیم با ایران دست چندان بالایی را نخواهد داشت و اصلاً هدف عربستان هم درگیری مستقیم نیست. بلکه برای عربستان هدف پیروزی در جنگهای نیابتی است در یمن و سوریه و عراق و لبنان. پس عربستان به این سیاست نفت ارزان ادامه خواهد داد تا هم نفت شیل را غیراقتصادی کند و هم ایران و روسیه را تحت فشار اقتصادی بگذارد. هدف اصلی یک نقطه زمانی است: نقطه ای که حمایت از جنگهای نیابتی برای ایران بسیار گران شود و ایران از حمایت گروههیا تحت نفوذش دست بکشد. آن نقطه، نقطه پیروزی عربستان است.
از طرف دیگر ایران تحت فشارهای اقتصادی طاقت فرسایی است و بعید نیست که هر چه زودتر خم شود. برخلاف عربستان ایران و خزانه اش تاب تحمل فشار زمانی را ندارند و مجبورند سریعتر برنامه هایشان را پیش ببرند. این همه بی تابی در واکنش به عربستان و تلاش برای فشار هر چه بیشر به عربستان برای افزایش قیمت نفت تحت تاثیر متغیر زمان نیز هست. باید دید فصل آینده روابط این دو کشور که هنوز نوشته نشده چه خواهد داشت.

این خلاصه را نوشتم تا اهمیت متغیر "فشار زمانی" را در تحلیلها مطرح کنم و اینکه گاهی استراتژیها خوبند ولی زمان کافی برایشان وجود ندارد. ایران امروز هم تحت فشار زمانی است و احتمالا خزانه خالی فشار زیادی میاورد که در تحلیل تصمیمهای سیاسی و احتمالهای آینده کمک کننده است.
اگر مقاله خوبی نبود از قبل عذرخواهی مرا بپذیرید.
این لینک مقاله:
http://foreignpolicy.com/2016/01/07/the-next-front-in-the-saudi-iran-war/

رامیار گفت...

همزمان با ارسال نظر قبلیم این تحلیل آخرتان درباره دولت مختار و دولت مسئول اضافه شد. آن را خواندم و لذت بردم. به نظر من که منظور رنانی قطعاً همان مورد دوم یعنی تسلط سپاه بر صحنه است و هیچی نیتی بر کودتا ندارد. ولی تحلیل شما از اینکه سپاه اگر دولت را بگیرد میشود دولت مسئول و با دولت مختار دعوایش میشود بسیار خوب و عالی بود.
من شخصا طرفدار روی کار آمدن دولتهایی از درون خود اصولگراها هستم تا بینشون دعواها شدیدتر شود و در اثر در برابر هم قرار گرفتن تفرقه بیشتری بینشان بیفتد. مثل دوره احمدی نژاد که سبب شد کلی از بدنه اصولگراها ریزش کند. هر چه بیشتر بخش از نظام به دولت مسئول تبدیل شود سبب درگیری بیشتر درون نظام میشود و احتمالا ما را زودتر به نقطه سرانجام نزدیک کند. ممنونم بابت بازگو کردن ساده این تئوری.

ناشناس گفت...

سخنان دکتر رنانی که در ایران انجام شد، و نه در خارج، که حاشیه امنیتی ایشان در آن محدود ست، نقشه راه را ترسیم کرد. این که تیمسار آن را قدمی رو به عقب دیده و نوشتار خود را خواهد نوشت، موضوعی ست دیگر. به هدف تبدیل (به اصطلاح) از انقلابی به متعارف بودن نه با روش روحانی توان رسید، و نه از خارج نسخه آن را، با داشتن حاشیه ایمنی بالا و در گیری فقط از نوع هم فکری صرف، می توان پیچید. البته، باید نوشتار در راه را اول مرور کرد.
به شخصه نظرات د. رنانی را به عنوان یک کلیت بسیار کار گشا دیده ام تا کنون. از سوی دیگر با منصب والا و جایگاه مردمی (در بین افراد درگیر و نیمه درگیر) که ایشان دارند، فروتنی این استاد را ستودنی دانسته، برای ایشان آرزوی توفیق دارم، که ما نیز از آن بهره مند شویم.

عسکر گفت...

. . . . .
جناب تیمسار ، از خواندن مقاله ی شما بسیار متاسف و متاثر شدم و فهمیدم که نظرات بنده
با جنابعالی بیش از 90 درصد ، تضاد دارد.

آیت الله هاشمی و جناب روحانی به حق و به درستی مسأله وحدت بین شیعیان و اهل تسنن و ساختن
یک "بدر اسـلامی" را در پیش گرفته اند و به حـمـدالله مسـاله ایجاد یک "هلال شـیعی" را تا حد
زیادی متوقف نموده اند

ولی متاســفانه شما نـظـریـه آقای هاشمی و آقای روحانی که هدف آن ایجاد یک "بدر اسـلامی"
است را قبول ندارید

ناشناس گفت...

بخوانید لطفا:
http://divanesara2.blogspot.co.uk/2015/11/blog-post_30.html

Dalghak.Irani گفت...

اول: در مورد سطح دانش، معروفیت، محبوبیت، احساس مسئولیت، نگاه جامع و عمیق جامعه شناختی - فلسفی و سختی و هزینه دار بودن فعالیت های ایشان در داخل ایران نه من و نه هیچ آدم منصفی تردید ندارند و نداریم. و این خود من بودم که برای بسیاری از شما رنانی را معرفی و تبلیغ کرده ام حتی با اشتراک گذاشتن برخی آراء و نوشته های ایشان. لذا از کامنت من که مخاطبش "نوع برداشت" برخی خوانندگان لینک داده به سخنان اخیر ایشان نباید برداشت اظهار فضل و "من هم عدد صحیح هستم در مقابل بزرگی چنین شخصیت های نازنینی" درست نبوده و حقیر هم گلیمم را و هم درازی پایم را خوب می شناسم و اندازه نگه می دارم. پس دعوای! نظرتان با من را به زمین بزرگ رنانی نکشید و نبرید. فقط گفتم که این فرمایش شان به اندازۀ سوز و گداز ایجاد کرده در شما در من اثر نکرد همین.

دوم مطلب وبلاگ آرمان امیری نازنین در دیوانسرا را دیدم. همۀ حرفش صحیح و مستند است و من هم گذرا به آن اشاره کرده ام. تنها نکته ای که من جامعۀ خودمان را برتر دانسته ام مربوط به بخش شکلی مدرنیته است که بیشتر در حوزه های هنر بطور عام و موسیقی و حجاب و سینما و در یک باکس کلی اینتر تینمنت (entertainment) قابل شناسایی است. و چون این ملات لازمۀ اصلی ترکیب شدن با لیبرالیسم و مدرنیتۀ فراگیر است لذا عربستان قادر به ارائۀ خود به جامعۀ جهانی نیست و در یک مثال اگر همین امروز برشی از جامعۀ ایران را به نیویورک امریکا ببریم خیلی سریعتر و زودتر و بی زحمت تر در آن فرهنگ به همزیستی تا سطح ادغام می رسند تا همان برش را از جامعۀ عربستان به نیویورک ببریم. این نکته بسیار مهم است در مورد کشورهای رهبر و الگو که در جهان مسلمان و عرب این عربستان است که از همۀ جوامع مسلمان مثل ترکیه و مثل مصر و حتی امارات کوچک ضعیفتر و غیر قابل هضمتر است. منظور من از عدم ظرفیت رهبری عربستان بدلیل دور بودن از شاخص های مدرن لیبرال همین بود و بس. یا...هو

رامیار گفت...

سلام. من دیشب خلاصه ای از یک گزارش فارین پالیسی فرستادم در همین بخش نظرات ولی هنوز نمیبینمش. میخواستم بدانم نرسیده یا احیاناً شما صلاح ندیده اید آن را تایید کنید؟
سپاس

تیرگر گفت...


ایرانیان مثل علی خامنه ای
علی خامنه ای مثل ایرانیان
دو روی یک سکه، . . .

◘ جمهوری اسلامی ایران (مجموع اصلاح طلب رادیکال و حتی تکنوکرات) در یک دوره ی زمانی به مدت 37 سال و به رهبری روح الله خمینی موفق شدند یک نشل از انسان های کودن را به نام شهروندان ایرانی پرورش بدهند . (یعنی بنده و امثال من که میانگین دوازده سال در سیستم آموزشی ان تحصیل کردیم و از رسانه های دیداری و شنیداری آن استفاده کردیم و در مجموعه های اقتصادی آن کار کردیم)

◘ نسل احمق ها امروز برای یکی از رهبران تروریسم در منطقه (قاسم سلیمانی) دست افشانی میکند
نسل احمق ها امروز به شدت اسرائیل و یهود ستیز است
نسل احمق ها بهائیان و دگر جنسان (اقلیت های مختلف عقیدیتی و جنسیتی) را فاسد میداند
نسل احمق ها شاد نوشی را معصیت و گناه میداند و در ماه رمضان بایت شاد بودنهایش توبه می کند(از خدایی که نیست عذر خواهی میکند)
نسل احمق ها هر سال در نیمه ی شعبان برای آمدن مردی جشن میگیرد که وجود واقعی و خارجی ندارد
نسل احمق ها همین امروز عرب را کثیف و حرامی میداند
نسل احمق ها در کمال حماقت همزمان مخالف علی خامنه ای است و در تک تک امور بالا در کنار خامنه ای قرار دارد.

◘ دوسال قبل که مشخص شد جمهوری اسلامی میخواهد از شر تشکیلات هسته ای خلاص بشود برای من جای سوال بود که نظام و حکومتی که بدون دشمن خارجی نه مقبولیت دارد و نه حرفی برای گفتن چگونه میخواهد حکم نابودی خود را امضاء کند؟!علی خامنه ای چگونه میخواهد بدون دشمن سخنرانی کند؟! اصلا اگر دشمن نباشد که خامنه ای حرفی برای گفتن نخواهد داشت ، درست مثل سلف نکبتش خمینی بزرگ، درست مثل همه ی نکبت های پیرامون جمهوری اسلامی از سازمان رجوی تا موتلفه ی اسلامی

◘ متاسفانه شهروند ایرانی هم نمیتواند بدون توهم و دشمن خاجری نفس بکشد ، این حکومت ما نیست ، این ما مردم هستیم.

◘ پدربزرگ ها و پدران خرفت و نفهمِ ما با دشمنی به نام اسرائیل و آمریکا روزگار میگذراندند.

◘ نسل بعدی و بعدی که پسران دختران و نوه ها باشند (یعنی ما) در یک سال گذشته با دشمنی به نام عرب سرگرم شده ائیم ... دقت کنید که ما را سرگرم نکرده اند ، ما خودمان وارثان احمق های پسین هستیم و در مسیر آن ها به دشمنی جدید یعنی عرب مشغول شده ائیم.

◘ به این نتیجه رسیده ائم که ما ایرانیان یک ملت احمق و کودن هستیم
یک ملت که به شدت با تفکر سر ستیز دارد ، تفکر برای او فعلی آزار دهنده است و در مقابل عاطفی و توهمی است .... نمی دانم بین توهم و عاطفه آیا مرزی وجود دارد یا خیر؟!

◘ اسم ها عربی ، فرهنگ روزهای شادی عربی ،مشخص کردن روز عقد و عروسی به تاریخ ولادت های عربی حسن و حسین و مهدی.....خدای مورد پرستش عربی..... دعاها عربی ، ادبیات و نوشتار عربی ، سر تا پا عرب زده و همزمان در توهم نیکان بزرگ ایرانی ....

◘ به لحاظ توسعه پائین تر از عربستان به لحاظ فرهنگی پائین تر از عربستان به لحاظ توسعه سواد پائین تر از عربستان و در عین حال با قاطعیت کامل عموم ایرانیان در توهم اندوخته ایی که دور تر از 1400 قبل داشتند....

◘ من حتی به گذشته ی ایران مشکوکم ، که اگر فرهنگ و سازمان داشتند آنگونه با خفت در مقابل اعراب زانو نمی زدند .. تا قلب حجاز پیش میرفتند و بت خانه ی محمد در کعبه را زیر سم اسبان آریایی با خاک یکسان می کردند...

◘ مثل فلان فرزند زاده ی قاجار که گوشه ی خیابان فردوسی تسبیح ، انگشتر و تمبر میفروشد و خود را از تک تک میلیاردهای زعفرانیه و فرمانیه بالاتر میداند.

اندوخته ی او چیزی بیشتر از داستان زندگی پنج نسل قبل از او نیست ، . . . /// حتی معلوم نیست از تبار شازده ها است یا از نسل آبدارچی های صمصام خان!

طولانی بود و آشفته
ببخشید

Dalghak.Irani گفت...

رامیار
گفتی رفتم از حبس در آوردم هم نوشته ات از فارن پالیسی خوب بود و منطبق بر نظر من در جایی که ارزو کرده ام که عربستان بتواند یکسال فشار سیاست تهاجمی اش را حفظ کند. و هم کامنت خودت درست است و هرچه متحجرها دولت را بگیرند باعث فروپاشی سریعتر می شود. اما مظکلات نزدیک خودش را هم تحمیل می کند که بخش مهمی از جامعه در داخل نمی توانند تحمل بکنند.

تیرگر خوش آمدی به کامنت دادن. دوس دارم گاهی از آن طنزهای نابی که می نویسی اینجا ببینم. کامنتت بیش از حد عبوس و دلخور است و نوعی مرثیه. و الا نه مردم را تغییر می دهد و نه بدرد تسکین درد روزمره ای می آید. احمق یا دانا همین هستیم که هستیم و با همین جامعۀ بالفعل باید راه بپیماییم و از این برزخ دوزخی عبور کنیم. البته که مطمئنم موافق نبودن من با احمق احمق هایت در مورد خودم و مردم را می دانی. یا...هو

ناشناس گفت...

"...اگر همین امروز برشی از جامعۀ ایران را به نیویورک امریکا ببریم خیلی سریعتر و زودتر و بی زحمت تر در آن فرهنگ به همزیستی تا سطح ادغام می رسند تا همان برش را از جامعۀ عربستان به نیویورک ببریم..."

جامعه آمریکا، و شامل بخشی {فقط بخشی} از فرهیخته گان به همچنین، بسیار تنبل و کند ذهن ست در تفسیر آنی که در جهان رخ می دهد، و وجه رامبویی آن بسی بر وجه رواقی آن می چربد. اروپا نیز، با این همه که راجع به فرهنگ و عینیت نگری اش در بوغ و کرنا کرده، به خاطر در خود نگری و گَندِه دماغ بودنش از عارضه آمریکایی رنج می برد، اما در بعدهای پایین تر و دوزهای کوچک تر و به دلایل مختلف نسبت به اولی. به همین خاطر اگر می خواهی تو را بشناسند، خود را در یک سانتی دیدشان بگذار. از همین روست که با گفته بالا، در بین دو ""، تا آن جا که به نوشته من ربط دارد، هم نظرم.

از سوی دیگر اتفاقات این چند سال با اوج اخیرش، باعث شده که دید بسیاری در آمریکا، که ماهیتن سیاه قلب نیستند، نسبت به مردم ایران عوض شده و از این کنار آبی نیز به جوی مزیت شعیه بودن نسبت به سنی بودن، سرازیر شود. امیدم این بود که خوبی را نسبت می دادند به فرهنگ طولانی که ما داریم (با همه نکات تاریکش که در اقلیت ست) و نه به مذهب. ولی، خُب، همین نیز ". . در بیابابان نعمتی ست (Beggars can't be choosers)."

از سوی دیگر، واین یک پدیده بسیار آمریکایی ست و در اروپا رشد کمتری دارد، ایرانی های صاحب سرمایه، دانش در بالاترین رده ها، برش در کار وتجارت، چنان جای پای محکم و قابل تمجیدی برای خود، و در کنارش مقداری {و فقط مقداری} برای ایرانیان در داخل باز کرده اند، که ایران بتواند روی این سرمایه برای آینده اش حساب قابل اعتمادی باز کند. این سرمایه جنبه معنوی اش، در دراز مدت ایران، از بعد مادی اش بسا مهمتر ست، با این وجود که در حال حاضر سرمایه تحت مدیدیت، مستقیم و غیرمستقیم، ایرانی های مطرح، مستقر در آمریکا بالای چهار تریلیون دلارست (در حدود 27% سرانه ناخالص سالانه ملی).

در نتیجه، ما هرچه بیشتر بتوانیم از فراسوی خاک ایران، ایران منهای خشونت و ویران گریش را بیشتر به دنیا بشناسانیم، کمک شایسته بری به رسیدن به سرمنزل مقصود کرده ایم. تحولی در آمریکا ایجاد شده، (و) آن این که مردم به راستی در بسیاری از موارد برای حرف دولت مردان شان تره نیز خرد نمی کنند؛ بایستی مردم ایران خود را به آمریکایی تنبل ولی مایل به شناختی متفاوت ارایه کنند. بهترین کار، کار برد درست از شبکه های اجتمایی، با پرهیز از رذیل و دروغ و "عشق صرف آریایی بودن" نویسی ست.




ناشناس گفت...

تیرگر گرامی،
با آن که بسیاری از عارضه هایی را که بدان اشاره داشتید با شما هم نظرم، ولی نگرش شما بسیار تند بود. مردم در داخل به بیماری واگیری مبتلا شده اند، که بسیاری نیز خیر، که از پزشک شان به آنها منتقل شده، (این) بدان معنا نیست که هم دست او شده اند. یک نمونه آن خود شما، که از بستر این بیماری گریخته اید و فریاد نهیب می زنید بر سر بیمار شوربختی که دست رسی به آنتی بیوتیک ندارد، که "اوی، پاشو مردک، منو، مگر نمی بینی؟" اگر قرار ست نوری در دل این سیاهی شب تابیده بشود، نباید لنز چراغ قوه را قیر گونی کرد. شادی تان را خواهانم.

اژدها گفت...

تلخک،

"ایران یک راه بیشتر ندارد: تغییر رادیکال در استراتژی خامنه ای از انقلاب به حکومت."

این یعنی انقلاب یک راهبرد [استراتژی] است و حکومت راهبردی دیگر است و آقای خامنه‌ای باید راهبرد و آقای خامنه‌ای باید راهبردش را از انقلاب به حکومت دگرگون کند؟

ناشناس گفت...

دوستان عزیز بویژه باسوادها حتی در پاره ای از موارد خود تیمسار عزیز،

وقتی مطلبی را در بخش نظرات منتشر میکنید لطفا یکبار مرور و از نظر دستوری و بویژه املایی تصحیح کنید.دقت را فدای سرعت نکنید تا محتوا و معنی پیام آسانتر و بهتر خوانده و درک شود.در غیر اینصورت خواننده یا عصبی میشود و یا از خیر خواندن میگذرد.
جمله ای مثل در هاله یا حاله خوندن مطلب بودم بجای در حال خواندن مطلب بودم یا راجب بجای راجع واقعا در حد کلاس پنجم نظام آموزشی قدیم هم نیست.
سپاسگزارم

ناشناس گفت...

تغییر استراتژی مملکت با تیم حاکم موجود ، درست مثل این میماند که انتظار داشته باشیم که عضوی مثل کبد بتواند کاری که ریه انجام میدهد را انجام دهد و البته که نمی تواند چون ذات وجودی کبد و ریه با هم تفاوت دارد .
بعضی وقتها احساس میکنم که تمام این تحلیلها و کامنتهای خوانندگان ، فقط نوعی تفریح و سرگرمیست ، بدون هیچ امیدی به رهایی ، چیزی شبیه برزخ ما را فراگرفته ، از زندگی به معنای واقعی بریده و در انتظار رستاخیزی هستیم که بهشت و دوزخ آن بر ما پوشیده و جسارت ریسک هم نداریم برای فرار از این برزخ لعنتی.

ناشناس گفت...

تیمسار فرمودی "هرکسی را - حتی سپاهیان - را بروحانیان ترجیح می دهم "
از خاطرات زندانیان اوایل انقلاب چندین مورد خواندم که در آن جا آرزویمان این بود که بازجوی ما یک نفر معمم باشد تا کلاهی !

زیرا
- معممین در طول تاریخ همواره اهل مذاکره بوده اند
- معممین خود بهتر از هر معتقد دیگری می دانند که آن چه به آن اعتقاد دارند پوچ است .
- آخوند جماعت از هیچ لذت شرعی تا بیخش رویگردان نیست در حالی که کلاهی معتقد آمر به مستحبات و حاضر به دوری از بسیاری از لذت های شرعی است .

البته این قاعده است و گرنه استثناعات همیشه هست
لذا اگر چه در کل آخوند خوب آخوند مرده است ولی در بین سپاه و آخوند ترجیع سپاه سخت می آید.

یک تحکیمی

مازیار وطن‌پرست گفت...

ناشناس ۲۱ دی ۱۳۹۴ ه‍.ش.، ساعت ۷:۲۶ جملات آخرت اینقدر روی اعصابم رفت که ناخودآگاه از دست هجوم اینهمه نومیدی به یه جوک پناه بردم:
یاد شوخی هموطنان ارمنی افتادم که می‌گن: "این مسلمون‌ها از بیکاری، فلان جای بچه‌شون رو می‌برن بعد یه هفته نذر و نیاز و دوا درمون می‌کنن تا خوب شه"

بلایی به سر خودمون آوردیم که بعد از 4 دهه هنوز دوا درمون نشده، بماند؛ بعضی‌ها هنوز اصل مشکل رو قبول ندارن، بعضی‌ها هم منکر مسؤلیت و عاملیت هستن و می‌گن کار کار اینگلیسی‌هاست، خودشون بیان دوا درمون کنن!

به دوست تحکیمی خاطر نشان می‌کنم که حرفش در تفاوت آخوند و سپاه کاملا درسته. ولی کدوم سپاهی؟ سپاهی امروز با 140 کیلو وزن و سفرهای متعدد به روسیه، ونزوئلا و کرهٔ شمالی با جت‌های خصوصی یا بلیط فرست کلاس، و متعه‌های طاق و جفت لبنانی و سوری، هیچ شباهتی نه در ظاهر و نه در باطن با اون پاسدارهای زردنبوی 50 کیلویی اول انقلاب نداره؛ که همینکه به عنوان محافظ حاج آقا سوار یه پیکان مدل 50 می‌شدند و باد چادر نماز صبیهٔ حاج آقا بهشون می‌خورد، قند توی دلشون آب می‌شد و حالی به حالی می‌شدند. وقت کردی به سایت م. قائد سری بزن که هیچکس سیر این تحول رو بهتر از اون تصویر نکرده.

ناشناس گفت...

ناشناس گفت...
تغییر استراتژی مملکت با تیم حاکم موجود ، درست مثل این میماند که انتظار داشته باشیم که عضوی مثل کبد بتواند کاری که ریه انجام میدهد را انجام دهد و البته که نمی تواند چون ذات وجودی کبد و ریه با هم تفاوت دارد .
بعضی وقتها احساس میکنم که تمام این تحلیلها و کامنتهای خوانندگان ، فقط نوعی تفریح و سرگرمیست ، بدون هیچ امیدی به رهایی ، چیزی شبیه برزخ ما را فراگرفته ، از زندگی به معنای واقعی بریده و در انتظار رستاخیزی هستیم که بهشت و دوزخ آن بر ما پوشیده و جسارت ریسک هم نداریم برای فرار از این برزخ لعنتی. از کامنت این دوست عزیز لذت بردم. کاملا درست می گوید.این اخوندا یک خیمه شب بازی برای ما درست کرده اند که در ان همه ما عروسک های خیمه شب بازی شده ایم.ای لعنت به این شانس.

مازیار وطن‌پرست گفت...

دلقک عزیز
یک سؤال فانتزی:
رهبر که ابتدا روحانی‌ای امروزی‌تر، رمان خوان و موسیقی شناس بود، جز برای غلبه بر حریفی قدر به نام رفسنجانی پناه به قدرت حوزه‌های تحجر برد؟ (ممکن است این‌ها همه یاوه گویی و افسانه‌سرایی بوده؟) آیا دلایل دیگری هم داشت؟ فرض کنیم دلیل دیگر، بی‌سوادی مطلق او در فقه باشد (به استناد کتاب محسن کدیور)، با گذشت زمان این دلیل بلا موضوع نشده؟

در صورت حذف کامل رقبا (رفسنجانی و نیزاصلاح طلبی)، قاعدتا نمی‌بایست اعتماد به نفسش بیشتر شود و از امتیازاتش به مراجع متحجر قم (که پس از فوت بهجت چندان اعتباری برایشان نمانده) کاسته شود؟

اگر به نظرت سؤال مهمی نیست، اصلا منتشر نکن.

Dalghak.Irani گفت...

مازیار من قبلاً راجع به گروه روحانیان "مذهبی - سیاسی" و روحانیان "سیاسی مذهبی" توضیح داده ام. خامنه ای جزو دستۀ اول و هاشمی جزو دستۀ دوم بوده از بدو پیروزی انقلاب در بهمن سال 57 و کمترین تغییری نکرده است. آیت الله خمینی خودش در میانۀ این طیف بود اما بیشتر بسمت سیاسیون گرایش داشت تا گروه مذهبیون. من خاطرم می آید که دو ماه بعد از انقلاب بحثی بین من و یکی از رفقا در مورد مقایسۀ هاشمی و خامنه ای که هر دو عضو شورای انقلاب بودن در گرفت و من صراحتاً در آنجا تحجر خامنه ای نسبت بهاشمی را تبیین کردم. بنابراین این روحانی ژیگولو بودن و اهل شعر و موسیقی بودن خامنه ای افسانه نباشد مربوط به فرصت طلبی او بوده در هنگامی که قدرت نداشتند و سوء استفاده از پتانسیل ادبا و شاعران و هنرمندان چپ زمان شاه بود. و تأکید می کنم که اگر خامنه ای کمترین و کمترین گرایشی به المان های جهان مدرن داشت از سوی فقهای سنتی - اغلب مخالف خط مشی سیاسی خامنه ای بودند - در خبرگان به رهبری قبول نمی شد. بعبارت دیگر آنان دقیق انتخاب کردند و فریب خوردگان روحانیان اقلیت سیاسی و روشنفکرتر بودند که همین آوازه را اصیل و جدی می دانستند مثل تو. چون من که یک سروان ارتش بودم و سیاست را هم نمی شناختم با حس توده ایم می توانستم فرق جنس ایندو را تشخیص بدهم از روی رفتار و گفتار و ادبیات حداکثر سه ماهۀ این دو آخوند. یا...هو