آخوند نمازی این پوشش معتمد آریا را طوری توصیف کرده که گویی ایشان لخت مادرزاد رفته به کاشان.
عمق رذالت را خواستم نشان بدهم و با کی طرفیم!
1- محتمل قطعی است که برای شما رد صلاحیت سید حسن خمینی - مثبت یا منفی - مهمترین خبر روز باشد و انتظار تحلیل مرا می کشید. اما من راه خودم را گم نکرده ام. و هنوز سفت و سخت و پافشار بر عهد و قول اولیۀ خود باقی هستم که: "نبض نجات و آزادی ایران در حوزۀ اجتماعی و فرهنگی و هنر و شادی و موسیقی و سینما جریان دارد" و این اختاپوس 37 ساله جز بدست زندگی خواهان و زندگی کنندگان مدرن راه زدودن نزدیکی ندارد. بنابراین بدیهی است که برای من بهترین خبر روز جیغ بنفش امام جمعۀ کاشان باشد که می خواهد بدستاویز قدم های مبارک خانم روسری آبی و ننه گیلانۀ بسیار باوقار و دردانۀ ملت ایران (فاطمه خانم معتمدآریا) بر خاک ادب پرور و هنرمند خیز شهر کاشان خودش را جر بدهد و عزای عمومی اعلام کند. می دانم که ناامیدتر و خشن تر و افسرده تر از آنی هستید برخی ها که خبر را دقیق تعقیب کرده باشید. پس اول یک خط خبر را می نویسم تا بعد بروم سراغ این شادی مضاعف:
ماجرا از این قرار است که خانم معتمد آریا بهمراه عوامل سازندۀ فیلم در حال اکران "یحیی سکوت نکرد" به کاشان دعوت شده و رفته اند تا در جلسۀ نقد و بررسی فیلم شرکت کنند. و طبق معمول اراذل و اوباش ارزشی سعی در برهم زدن مراسم کرده اند که نیروی انتظامی برای اولین بار حمایتشان نکرده و مسئولین و جوانان مراسم هم چند تا فاطمه اره و چند نفر رمضون یخی و شعبون استخوانی مفنگی را با اردنگی بیرون کرده اند. هرچند که بازهم مراسم درحد برنامه ریزی قبلی پیش نرفته است اما همین مقاومت اندک در مقابل اراذل هم برای امام جمعۀ متحجر کاشان چنان گران آمده که ضمن اهانت بساحت مقدس سیمین بانوی سینمای ایران - بویژه در جایی که گفته این خانم با پوشش بسیار زننده ای بوده که قابل تحمل نبوده است - از کتک زنندگان دو سه زن چادری و بیرون کردن چند اوباش بفغان آمده و علاوه بر خواستار تنبیه نیروی انتظامی و جوانان کاشانی شدن از تصمیم و آرزویش در حد اعلان عزای عمومی پرده برداشته است!2- من یک مطلب نیمه کاره دارم در مطالب منتشر نشده ام با عنوان "حالا وقتش است که کنسرت برگزار کنیم و آواز بخوانیم و زندگی را بخیابان بکشیم". که آن را درست در روز آتش زدن سفارت عربستان سرانداختم و می خواستم همان شب منتشر کنم و توصیه کنم به جوانان و هنرمندان تا از فرصت گیجی حکومت و ضعف اوباش ناشی از مخالفت حکومت با تصرف سفارت، استفاده کنند و تا دوباره جان نگرفته اند یک دلی از عزای عبوسی خیابان های شهرها دربیاورند. بهر علت آن را تمام و منتشر نکردم و مقصودم از اشاره ام به آن مطلب این بود که برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی نیروی انتظامی خامنه ای؛ اراذل و اوباش - بمن ربطی ندارد واعظ طبسی گفته حزب اللهی ها بیمارند - تیفوسی هوادار او را همراهی نکرده در بهم زدن یک مراسم؛ و حتی کمی هم جلوگیری کرده از شلتاق های فرهنگ سوزشان. و این اتفاق خوبی است که ناشی از همان انفعال در مقابل سفارت عربستان بوده و بیچاره پاسبان ها که شده اند چوب دوسر هرچی. برخورد نکرده اند مورد بازخواستند و حالا که برخورد ملایمی کرده اند بدتر از قبل مورد شماتت و بازخواستند. - البته ماحصل این قبض و بسط مهم است که خود پاسبان ها هم منفعل می شوند از بلاتکلیفی و می برند و نارضایتی بروز می دهند در مأموریت های سرکوب مردم.
3- لذا حادثۀ کاشان بسیار مهم بوده و باید به کاشانی های همواره هنرمند پرور و یکی از قطب های فکر و هنر ایرانی در همۀ عرصه های سنتی و مدرن - چنان بیشمارند بزرگان کاشان که از عدد خارج است - تبریک بگویم که این حرکت در شهر آن ها و بدست و بنام آنان انجام شده است. و خوب است که همین جا بهمۀ اتفاقات خوب دیگری هم که در روزهای اخیر اتفاق افتاده مثل اعتراض استاد علیزاده به موسیقی ستیزی روحانیت و مصاحبۀ سالار عقیلی با تلویزیون من و تو و کوچ جمعی از هنرمندان کم نام تر ایران بخارج از کشور برای شرکت در برنامه ها و سریال های تلویزیون های فارسی زبان در خارج که دارای مخاطب و بیننده های زیاد در داخل هستند، و تحرکی که هنرمندان نامی در داخل کشور شروع کرده اند هم اشاره ای کرده و از همه شان تقدیر بکنم. هرچند که بشدت با کوچ هنرمندان استخوان دار و دارای پایگاه و جایگاه در بین مردم و نخبگان مخالفم و معتقدم که آنان باید در داخل بمانند و کمک کنند تا ازبسته شدن فضا جلوبگیرند. نه اینکه سیاسی شوند بلکه با آزاده و هنرمند ماندن و عدم تبعیت از سبک زندگی دیکته شده از سوی حاکمیت متحجر و خود نمایی - منظورم خود بودن است نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم خود خود بودن در هر حال - و خوب است همین جا توضیح بدهم که حرکت اخیر سالار عقیلی مطلقاً جنبۀ مخالفت و اعتراض و فعالیت بقصد سیاست و حکومت نداشت و فقط "خود بودن"ش بود در تعقیب حرفه اش و بازاریابی برای کالایش دقیقاً مثل کار عوامل فیلم یحیی سکوت نکرد. اما چون حکومت همۀ حوزه های خصوصی و شغلی را هم مصادره کرده است. لذا هر کار معمولی هم در تضاد با ایدئولوژی زندگی سوز قرار می گیرد و بهره ای هم بجامعه می رسد از این جلز و ولز حکومت. این از این جهت هم بعد از این مهم است که حکومت دیگر پول ندارد تا هنرمند مزدور بتراشد یا به بی هنران رانت بدهد که دستگاه های تبلیغاتی و رسانه های انحصاری اش را بگردانند و این فقر حاتم بخشی های پیشین بداهتاً به رهایی هنرمندان از مواجب حکومتی و قطع ریشۀ بی هنران نشسته برگرد سفره های نفتی سال های گذشته خواهد انجامید و گامی مهم به پیش خواهیم رفت. یا...هو
بعد از تحریر: برای احترام به سیاسیون وبلاگ این را هم اضافه کنم که هنوز هم معتقدم که سیدحسن خمینی می تواند به چرخۀ انتخابات برگردد از طریق خامنه ای و باید منتظر ماند و دید خودش چه تصمیمی می گیرد. و آیا حاضر است با حکم حکومتی بیاید یا نه. در مورد سایر رد صلاحیت شدگان نامی خبرگان هم تقریباً از ابتدا معلوم بود که امجد و غرویان و محقق داماد و ... تأیید نخواهند شد. در عوض پایداری های مصباح را هم حذف کرده اند و یک نوع نشانه های میانه روی با احتیاط استشمام می شود که انشاء الله در پایان ماراتن صلاحیت ها خواهم نوشت.
پی نوشت: این مطلب را با تیتر "هنر و زیبایی و وقار یک زن (سیمین بانوی هنرمند) یک مرد (امام جمعۀ چرک کاشان) را زیر گرفت و له کرد. در.د به کاشان و سهرابش!" با اشتراک مجدد گذاشتم. و با تیترهای زیر هم به اشتراک مجدد خواهم گذاشت:
1- درکاشان یک زن تازه یک مرد کهنه را زیرگرفت و کشت! درود به آن زن و کاشان اش.
2- یک زن روسری آبی یک مرد چادر نمازی مشکی را له کرد. آنجا کاشان ایران است!
3- دفع حملۀ تحجر ضد زن توسط مدرن های کاشان امام جمعه را تا مرز سکته پیش برد. این درست است.
زیرا دیدم که همۀ اخبار مربوط به حادثۀ کاشان با کلیشۀ همیشگی مظلومیت مدرن ها و در قالب "حمله به معتمد آریا در کاشان" کار شده است. در حالیکه دقیقاً برعکس بوده و دفع حمله به معتمدآریا بوده که جگر امام جمعه را سوراخ کرد. و الا اگر حمله موفقیت آمیز بود که امام جمعه حاجی حاجی مکه می کرد و انکار که نه من خبرندارم و کسی به کسی چیزی نگفته و این ها ساخته و پرداختۀ ضدانقلاب و دشمن وحدت جامعه است و دار المؤمنین کاشان دوتا را چهارتا کرده و از این مزخرفات چنانکه افتد و دانی. حساسیتم هم به این خاطر است که معتقدم باید مقاومت در کاشان الگوی قطعی جوانان مدرن بشود از این پس در ایلغار سیاه تحجر به تجمعات شادشان. یا...هو
۲۴ نظر:
به به. حرف از هنر، موسیقی، فیلم... مرسی که این اتفاقات اینجوری رو تحلیل میکنید.
واقعا که با هنر و فرهنگ، هر جامعه ای سعادتمند میشه...
بزرگترین راه اعتراض به حکومت متحجر: شادی و مدرن بودن...
فقط یک سوال عکس موضوع داغ بالاترین را کدوم نابغه ای انتخاب کرده؟
خنده داره که معلوم نیست عزای عمومی آرزوی اون اخوند برای مردم کاشان بوده و صرفا خواسته اطلاع رسانی کنه یا از روی حرص و عصبانیت بوده.
ببخشید تیمسار از این کامنت،
حال خوشی دارید خدایی. می دانید، دارم به همان مثال اطرافیان بیمار و پزشک که خودم زدم شک می کنم. راستش دیگر نایی نمانده است برای این جور دلخشکنک ها. درست است، قطره های آب دل سنگ را می شکافند، اما در طول هزار سال. آن موقع هم که دیگر ما نیستیم، مثل تا امروز که نبودیم...
از آن طرف، به فرض که حرف شما در فروپاشی ایدئولوژی درست باشد، که را قرار است بگذاریم جای اینها؟ دروغ گوی آلوده ای مثل روحانی یا آدم کثیف و رجاله ای مثل ظریف؟ همیشه مثالهای جالبی می زنید از ارتباط میان رویدادهای کوچک و اتفاقات کلان. اجازه بدهید بعد از چندین سال ما هم در این مکتب درس پس بدهیم؛
ماجرای شورت کردن به پای مجسمه های عریان پاریس را حتما شنیده اید. به نظرتان چه کسی موفق شده شورت پای این بندگان خدا کند؟ چه کسی توانایی چانه زنی داشته برای این کار، بر اساس روابط نزدیک دوساله اخیر؟ چه کسی جز حضرت ظریف؟ تن پوش مدرن تن ایدئولوژی کردن را دستکم نگیرید که جمهوری اسلامی دستکم سه بار با این مانور خودش را از زیر فشار درآورده. من به ایدئولوگها احترام می گذارم. چون حرف می زنند و عمل می کنند. کثیف ترین ها به نظرم خیاطان این لباس اروپایی تسماح و لبخند هستند بر تن همان افکار بوگندویی که دیگران آشکارا فریادش می زنند!
ببخشید اگر جسارتی بود در کلامم، حالمان خوش نیست دیگر!
خانه از پایبست ویران است خواجه در فکر نقش ایوان است. مملکت از بیخ به فنا رفته اونوقت حالا 4 تا هنرمند برن این ور و اون ور مگه چی میخواد بشه. دموکراسی و حقوق بشر و توسعه اقتصادی میشه؟! این انقلاب فرزندش که هیچی نوه ش رو هم خورد بعد زورش به این خانم بازیگر نمیرسه؟ بخواد کاری بکنه میکنه. میگه بذار مردم با این سلبریتی ها خوش باشن.
فریدالدین.
فکرش را کرده بودم که یکی همینجوری سیخکی و با پای برهنه بیاید روی صحنه و هنرنمایی کند. اما فکر نمی کردم اسمش فریدالدین باشد چون نامت هنری نیست و باید یک اسم هنری انتخاب بکنی! کدام سلبریتی پدرجان کدام عشق و حال و سرگرمی. اگر این بود که دیگر غصۀ توسعه و رشد و اقتصاد و کار نداشتیم. همۀ این بدبختی ها از همین نبودن سلبریتی ها در ایران عبوس و غمزده است. یارو آمده زده و فحش داده و لیچار بسته و اخ و تف انداخته و مراسم را زهرمار هنرمند و تماشاگرش کرده و ما دلمان به این خوش بوده که بچه های مدرن و هنردوست هم توانسته اند دوتا چادر بکشند و چهارتا کف گرگی یواش بزنند و کون امام جمعه را بسوزانند که جیغش در بیاید. همینجوری بدون اطلاعات و بدون زحمت و بدون پیشینه و پسینه که نمی شود راجع بهمه چیز نظر داد. احتیاط کن عزیزم. یا...هو
الف. یاد ملانصرالدین افتادم که برای جلو انداختن نوبتش توی صف کذا یک چویی انداخت توی جمعیت که کوچه بالایی هم همین تحفه را می دهند و صف هم نیست. بعد که جمعیت رفت خودش هم هوایی شد که نکند واقعاً کوچه بالایی هم آش می دهند و او غفلت کرده وناگزیر دنبال جمعیت راه افتاد و مجدداً رفت ته صف. حالا حکایت من است که یک چیزی می گویم و خواننده ها را می فرستم دنبال سیاهی و خودم م باورم می شود سیاهی مطلق و راه می فتم دنبالتان. البته که اینطور نیست و اوضاع بضرر تغییرات مثبت که نیست بلکه از هر زمانی در عمر جمهوری اسلامی هم بهتر و سفید تر است. اگر منتظر انقلاب و تغییر حکومت هستیم نه براحتی و در این نزدیکی. اما اگر دنبال تغییرات رو بجلو باشیم اوضاع مطلقاً سیاه نیست. ح.صلۀ بسطش را ندارم الان دراینجا اما برکی گردم یا در اینجا و یا روی صحنه می گویم که نفت نداریم که عالی است عربستان سخت گرفته و چه خوب و چهرۀ خارجی روحانی امیدوار کننده بود و است و نوعی از صمیمت و احترام - نه فقط نفع طلبانه - دیدم در مجالس اروپائیان نسبت به ملت ایران و کاروان در سفر. کمتر از چهار سال مانده به آخر عمر خیلی از این دایناسورها و همین الان هم به نوعی گوز گوز آخر افتاده اند و زورشان از سر بیچارگی است. هیچ نقطۀ ناامیدی که حاکی از قوت ایدئولوژی باشد نمی بینم. در بیرون تمام شده و در داخل هم تمام خواهد شد اما اگر داخل را به مقاومت می خواهم بدلیل اتحاد روحانیان سنتی اعم از سیاسی و غیر سیاسی بر سر المان های زیست مدرن مثل زنو هنر و شادیست که مقاومت شان جان سخت تر است. مشکل هست اما اگر این مشکلات نبود پروژۀ شکست ایدئولوژی پیش نمی رفت. حالا که داریم می رسیم و رسیده ایم به نشیب زیاد بی تابی نکن. کمی دیگر زمان بده به نکبت. ولی یادت باشد که باید با غلغلک هم شده اول باید خندید تا نیروی حرکت داشت. یا...هو
با سلام خدمت استاد عزیز.
از مطلب شما بسیار لذت بردم.
از کامنت هایی که بعضا لطف میکنید در جواب ما قرار میدهید بیشتر!!
دوستدار همیشگی شما.
دلقک ایرانی فکر می کنم توجه بیش از حد شما به برخی اتفاقات حاشیه ای روی تحلیل کلی و نگاه سیاسی شما اثر گذاشته و موجب دور شدن از واقع گرایی شده است. واقعیت این هست که حکومت با موفقیت توانسته انتخابات رو در جمهوری اسلامی با کمترین واکنش هم از طرف مردم و هم از طرف دولت و منتقدان به زباله دانی تاریخ بفرسته. انتخابات چنان کنترل شده و مهندسی شده است که 20 درصد کرسی های مجلس خبرگان به علت تک کاندیدایی بودن از هم اکنون مشخص هست توسط چه کسانی اشغال می شود. برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی یک جناح سیاسی یعنی اصلاح طلبان تقریبا به طور کامل از انتخابات مجلس حذف شده است. متاسفانه شما طوری می گویید شکست ایدئولوژی نزدیک است گویا واقعا ایدئولوژی حکومت عنقریب در حال فروپاشی است.
تحلیل باید بر اساس مطالعه میدانی اخبار و اتفاقات روز و رسیدن به ریشه ها، عمق و دلایل این اتفاقات باشه. یعنی تحلیل گر باید سوال طرح کند که واقعا چرا فلان اتفاق افتاده است؟ در حالیکه شما مطالعه میدانی رو انجام میدهید ولی در تحلیل چرایی و دلایل اصلی موفق نمی شوید و تنها به دلایل ظاهری می پردازید. در طی روند انتخابات مجلس و خبرگان اتفاقات بسیاری افتاد. خمینی احراز صلاحیت نشد. روزنامه کیهان از روند بررسی صلاحیت ها توسط شورای نگهبان ابراز خرسندی کامل کرد. خامنه ای نگذاشت فرزندانش از جمله مجتبی خامنه ای در انتخابات خبرگان شرکت کنند در حالیکه فرزند بزرگ او از جمله گزینه های بسیار جدی رهبری است. شما باید از خود میپرسیدید دلایل این اتفاقات چیست؟ چرا چند روز قبل از اعلام صلاحیت ها مقام سپاه اعلام می کند شورای نگهبان باید کم کاری هیات های اولیه بررسی صلاحیت ها را جبران کند. و چند روز بعد شورای نگهبان به طرز گسترده و بی سابقه ای صلاحیت کاندیداها را رد می کند.
متاسفانه شما حکومت رو بسیار دست کم گرفته اید و فکر می کنید حداکثر توان حکومت واکنش لحظه ای به اتفاقات روزمره در همان روز است درحالیکه حکومت (که ستون فقرات هم اقتصادی و هم سیاسی اش سپاه است و خامنه ای در نقش پوشش دهنده و توجیه کننده مذهبی برای سپاه عمل می کند) کاملا بر اساس برنامه و اتفاقا بر اساس برنامه های طولانی مدت عمل می کند. با تصفیه های اخیر در انتخابات مجلس و خبرگان حکومت خود را جهت انتخاب رهبر بعدی آماده می کند. برخلاف تصور همه که فکر می کنند حکومت با رد صلاحیت گسترده افراد صاحب نام و صاحب نظر در انتخابات مجلس می خواهد جلوی تصویب قوانین در جهت توسعه سیاسی یا گسترش آزادی های اجتماعی یا پیگیری فسادهای نهادهای حکومتی را بگیرد هدف تنها و تنها ساکت کردن مجلس در هنگام انتخاب رهبر بعدی است. به همین دلیل به دقت تمام افرادی که تایید صلاحیت شده اند تک به تک از بین افرادی انتخاب شده اند که ساکت و تو لاک خودشان هستند. بنابراین مجلس بعدی ساکت ترین و خفه ترین مجلس تاریخ جمهوری اسلامی خواهد بود. مجلس خبرگان نیز به همین ترتیب دستچین شده است. هاشمی تایید شد چون مطمئن شده اند که او در خبرگان تاثیر گذار نیست و رای کمی دارد. روحانی نیز تایید شد چون رئیس جمهور است و قطعا رد او حتی بیشتر از رد خمینی سوال برانگیز می بود و در ضمن رد او موجب زیر سوال رفتن ریاست جمهوری او (که توسط خامنه ای تنفیذ شده است) نیز می شد.
حکومت با چنین برنامه ریزی میان مدت و طولانی مدتی، با انتخاب رهبری دلخواه بقای طولانی مدت خود را با انتخاب رهبری جوان حداقل برای چند دهه آینده نیز تضمین کرده است. با این شرایط چطور می گویید که عنقریب ایدئولوژی حکومت در حال فروپاشی است در حالیکه که حکومت پایه و اساس و منبع ایدئولوژی حکومت یعنی مجلس خبرگان و رهبر آینده از هم اکنون برای آینده طولانی مدت برنامه ریزی شده است.
پوشاندن مجسمه های هنری احترام به فرهنگ متفاوت ایرانی ها نیست، فرهنگ متفاوتی وجود ندارد، اون حرکت نمایش بی فرهنگی و تمسخر روحانی و هیئت حاکمه ایران بود که با لبخند و خنده بر ریش ملت ما توسط رومی ها انجام شد.
این سوپاپ اطمینان های نظام (اصلاح طلبها) باز مردم رو دارن راضی به شرکت توی انتخابات میکنن. موندم به کی میخوان برن رای بدن!! همه تون رو که رد کدن خام بر سرها چرا انقدر ذلیلین که باز میخواین شرکت کنین!
ناشناس محترم تحلیل کنندۀ طولانی. وارد جدل دو بدو نخواهم شد چون حرف های من مبتنی بر مسیری است که تا اینجا آمده ام و معلوم است که شما یا با زیربنای فلسفی تحلیل های من آشنا نیستی و یا ارتباط لازم را برقرار نکرده ای. خلاصه اش این است که تو تحلیل سیاسی روزمره کرده ای و من تحلیل فلسفی در طول زمان. یا بعبارت دقیقتر تو به نیمۀ لیوان پر حریف و نیمۀ خالی خودی فریفته و ترس خورده ای و من به برعکس به نیمۀ خالی لیوان حریف و نیمۀ پر لیوان خودی متکی و شجاعم. در ورژنی بازهم نزدیک تر تو نیروی برتر نهایی را در قدرت سازماندهی حکومت در رأس هرم شناخته ای در حالیکه من نیروی نهایی را در قاعدۀ ملت می دانم و مورد توجه قرار می دهم. برای تو بودن یا نبودن احمد خاتمی در خبرگان مسئله است اما برای من آمار رسمی غلبۀ تعداد زنان مانتویی به چادری که از مرز 50 درصد گذشته است. تو فکر می کنی که کارآمدی نظام در ادارۀ جامعه فرع است بر انسجام جبهۀ تحجر در حالیکه من کارآمدی حکومت در ادارۀ جامعه را فاکتور اصلی تحولات یک جامعه می دانم. تو گمان کرده ای و ... خلاصه اینکه من بریزش ها و ضعف ها متمرکزم و تو به سفت تر شدن هستۀ مرکزی تحجر بدلیل ترس و فشار از بدنۀ جامعه. حرف تو غلط نیست. زیرا نیروی در خطر منقبض می شود برای حملۀ نهایی مثل گربه ای که در گوشه ای گیرافتاده باشد. اما آیا این نمایش موهای سیخ شده برای درشتنمایی جثه و ترساندن طرف مقابل پیروزی هم بهمراه می آورد یا نه. تاریخ می گوید نه! یا...هو
اقای دلقک رد سید حسن یعنی برنامه ریزی برای رهبری سید مجتبی. ایدئولوژی ات برقرار.
دلقک از خوندن این کامنت آخرت اشک توی چشمام جمع شد. نه ما که ایران به تو نیاز داره و افتخار می کنه.
براوو دلقک عزیز .هرگز با هیچ نوشته ای از شما مانند اخرین پاسخ به کامنت گذار محترم ارتباط برقرار نکرده بودم .سپاس و درود اصطلاحی هست در انگلیسی که اگر اشتباه نکرده باشم میگویند :hats off چیزی مانند به احترام شما
ارادتمند galaxy 1360.
این را هم بعنوان بالا بلاگ منشر کردم اینجا هم می گذارم برای شما:
خوشبختانه نیروهای متحجر معروف بخود سر در اثر گیجی ناشی از آتش زدن سفارت عربستان و تبعات سنگین آن برای نظام اشتباه وحشتناکی کردند در انتخاب هدف بعدی و فاطمۀ معتمد آریا را در کاشان مورد هجوم قرار دادند. این انتخاب هدف وحشتناک و اظهار نظر بسیار سخیف نمازی امام جمعه و نمایندۀ ولی فقیه در کاشان جامعۀ هنری و فاخر داخل کشور را بشدت تحت تأثیر قرار داد و حالا همه بمیدان آمده و اتفاق مزبور را به انحاء گوناگون محکوم می کنند. این خیلی زیاد اتفاق خوبی است. و یکی از بهترین حرکات اعتراضی هنرمندان در سال های اخیر. البته همانطور که گفتم اگر هدف این حمله خانم معتمد آریا نبود این وفاق و یکدلی ایجاد نمی شد. چون معمتدآریا سمبل هنر و وقار و اندیشه و رفتار معیار در بین هنرمندان است و تقریباً حتی یکنفر هم نه جسارت و نه بهانۀ لازم برای مخالفت با او را ندارد. - یعنی می گویم حتی خفن در حد سلحشور که خدا شفایش بدهد و اینروزهای سرطانی و بسیار بدحال است - اینها همه را گفتم که برسم به یادداشت رضا کیانیان دردانه و ضمن دعوت چشم و دل مبارکتان بصفای ذهن و قلم زیبای آقا رضا بگویم که این حرف کیانیان عصاره و آخر حرف است. و از او متشکریم:
*
اما شاید در این بین تندترین اعتراض متعلق به رضا کیانیان است. کیانیان که پیش از این فیلمهایی چون «صد سال به این سال ها» و «یک بوس کوچولو» همبازی معتمدآریا بوده در یادداشتی تند و تیز خطاب به معترضان حضور معتمدآریا نوشته:« تروریسم شاخ و دم ندارد، تروریسم یعنی نابود کردن آنچه دوست ندارند! تروریسم یعنی قانون را قبول نداشتن! تروریسم یعنی خودشان تصمیم بگیرند چه خوب است و چه بد! تروریسم یعنی این است و جز این نیست! تروریسم یعنی خودسری! تروریسم یعنی خود را تحمیل کردن به دیگران! تروریسم یعنی دیگران مهم نیستند! تروریسم یعنی همۀ دیگران نمیفهمند! یعنی زور، قلدری، قمه کشی، هفت تیر کشی، نارنجک پرت کردن، منفجر کردن، حقوق دیگران را له و نابود کردن، بیارزش شمردن حقوق فردی و جمعی، بیاعتباری قانون، بیاعتباری دولت، بیاعتباری نظم، نابودی آرامش، نابودی فهم و ادراک... تروریسم با لمپنیسم دو قلو هستند! تروریسم یعنی همین چند مشت جوانی که در داعش جهان را تهدید میکنند و همین جوانانی که به سفارتخانهها حمله میکنند، بهسخنرانیها حمله میکنند. و همین چند نفری که بهسینمایی که فاطمه معتمدآریا در آن حرف مىزد، حمله کردند؛ که مجلس را بههم ریختند؛ که شهر را بههم ریختند؛ که بهبازیگری که این همه افتخار برای کشورش آورده توهین کردند و فحشهای رکیک دادند! از دهانهایی که فحشهای رکیک خارج میشود اسامى مقدس هم خارج میشود!»*
کامنت ارجاعت به کلمه و از آنجا به انصاف نیوز و از انجا به شایعه ای که خودشان ساخته اند را حذف کردم که بحث انحرافی بود. و قالیباف با اینکه در کوچۀ اصولگرایان ساکن است اما شرف دارد هم به کلمه چی ها و هم به انصافی ها و هم به هرآنکه یک مشت نافهم و خودمنفعتی و فریفتگان آن ها چون شما زامبی محترم. قالیباف در هفتۀ گذشته دو ورزشگاه افتتاح کرده و داده به تیم های پرسپولیس و استقلال که الاخون والاخون بودند و جای تمرین نداشتند بعد از مصادرۀ اموالشان از سوی حکومت. و او هر روز در تهران یک کار خوب و فرهنگی و عمرانی می کند و عزیز است و با عرضه است و غیرسیاسی است و سیاست را فقط در جهت پیشبرد مأموریتش وسیله قرار می دهد. چون او شیفتۀ قدرت نیست. دوستش دارم هنوز هم و از اینکه چه کسی به او می چسبد یا نمی چسبد حساسیتی ندارم چون عیار خودش خالص از خدمت است و خدمتش عیار مهمی از مدرنیته است. یا...هو
این فقر حاتم بخشی های پیشین بداهتاً به رهایی هنرمندان از مواجب حکومتی و قطع ریشۀ بی هنران نشسته برگرد سفره های نفتی سال های گذشته خواهد انجامید و گامی مهم به پیش خواهیم رفت. یا...هو
هضم این پاراگراف برای من کمی سخته ، تیمسار !
رضای دردانه راست میگه ، تروریسم که شاخ و دم نداره . یعنی هر که را دوست نداری حذف کن . از جمله دختر بچه های با استعداد مردم را در صف های طولانی بازیگری ، حتی یک سکانس بی اهمیت .
ویشکا آسایش رو با هر گریم مزخرفی به دختر چهارده پانزده ساله دهه شصتی تبدیلش کن ! که نشد و دیدیم که نشد . بعد بچه مردم استعداد که داره و تلاش هم که میکنه و زار میزنه ، زار میزنند . کیانیان حرفی نزد . نخواهد زد . مواجب دولتی میگرفتند ! نوش جانشان . لابد انقلاب برای این بود که استیو مک کویین از روی پرده بیاد پایین و رضا بره بالا و بجای موتور سوار یکی از همین سفینه ها بشه .
مخاطب شما در تولید شادی و رنگ و نور و هیجان من هستم که به جان حمایلت ، از پنج سال پیش تا الان ، گوش کردم و توصیه کردم و تا توانستم زباله از روی زمین جمع کردم و تا توانستم و تا میتوانم . . . چشم .
اما نوررستگاری در جبین این جماعت نمیبینم و به حرف شما هم گوش نخواهم داد در "این رضاست طاووس علیین شده ".
حرفت درست و لحنت خسته و انصافت ناامید است. من هم شش سال است که دارم زباله جمع می کنم برای کمی شفافیت بیشتر. اما من زباله جمع کن کجا و هنرمند تأثیرگذار مثل رضا کیانیان کجا. حرف او در هر متنی که زده باشد اثر سالها فریاد مرا در کوتاه زمان دارد. هنرمندان مبارزان سیاسی نیستند و نباید هم باشند. هنرمندان سفیران آگاهی و وزیران نورپاشی هستندبرای هم امید و هم شادی و هم آموزش جامعه و انتظار اینکه همه برسر سفرۀ منابع نفتی کشور نشسته اند دستور خشن به بلندکردن هنرمندان از سر همین سفره داده شود علاوه برنشدنی بودن منصفانه هم نیست. زندگی در واقعیت جریان می یابد و با نقشۀ راه روی کالک روشنفکران سیاسی تطابقی ندارد. یا...هو
تیمسار عزیز و با حوصله!
روزگاری مسعود ده نمکی دست به قلم بود و گاهی نقد سینما مینوشت . سواد نقد فیلم که نداشت . از سوپر استارهای زیبا و به قول محمد قائد آدرنالین افزا ، صندلی های عقب سالنهای سینما ، عزب اوغلی های سرباز و چنانکه افتد و دانی و دانیم . بعد دید که این جماعت اصلا پرستیژی ندارند و حتی حاضر به همکاری با او ، اوی نا آشنا با هنر هفتم و صنعت سینما و قصه و رمان و تعلیق وچه چه ، هستند پس دست به کار کارگردانی شاید مزخرفترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران ، چه از نظر ساخت و فرم و دیالوگ و چه محتوا شد . در رسوایی می خواهد بگوید هر کژی و ناراستی که هست با حاج آقای بازاری زنباره و پول پرست است و گردی بر دامن کبریایی روحانیون نبوده ، نیست و نخواهد بود . دروغی بزرگ در لفافه ای از راستهای کوچک . دردانه های سکولار سینما با سر دویدند و این قصه سر دراز دارد .
تیمسار عزیز ! به خدا که معتمد آریا یک هزارم بچه های مردم برای نوع پوشش بی احترامی و کتک ، هزینه نداده و نباید هم میداده ! هر چی آنها گفتند ، اینهاگفتند روی چشم !
پای درد دل گوشه های دل مردم در صفحات شخصی و شبکه های اجتماعی بنشین و ببین چه بلایی سر این بچه ها آوردند . من که هر کدامشان رو ببینم التماس میکنم نزدیک این جماعت نشین .
اسامی دبستان دخترم را که ابتدای سال روی دیوار مدرسه نصب کرده بودند را نگاه کردم تعداد اسامی مذهبی به پنج درصد هم نمی رسید. حالا نهادهای مذهبی مجبورند در مناسبتهای مذهبی سکه طلا به کسانی بدهند که اسامی اهل بیت دارند. فاصله بین مردم و طبقه متحجر مذهبی هرچه بیشتر می شود. مردم کاشان با اینکه مردم سنتی هستند اما در انتخابات با درصد بالایی به اصلاح طلبان رای دادند.در شهر کاشان دو امام جمعه وجود دارد یکی نمازی که اهل کاشان نیست و دیگری که کاشانی است و مردم مذهبی پای منبر او می روند. جالب است در شهرهای مذهبی مخالفین محافظه کاران بسیار قابل توجه است.
"که بحث انحرافی بود" نیازی به ماستمالی نیست، بحث انحرافی که خوراک خودت و وبلاگت هست، بگو خوشم نیامد از بیان واقعیت، شما متاسفانه تعصب و عشق کوکورانه دارید به این گازنبری، قالیباف هم یک مدیر بی لیاقت دیگر است و پروژه های طویل المدت ایشون و رتبه دار شدن سازمانش در فساد بر همه کسانی که عاشق کله کچل و چشمان شهلای ایشان نیستند واضح است، من که دیگه نظر نمی دهم در وبلاگ داهیانه و شامل ناز و ادای عقل کلی چون شما، ولی یادت باشه با جا نماز ابکشی نمی توانید کلاغ را رنگ کنید جای قناری به زامبی های مورد نظرتان بفروشید.
معلمی گفت : #توانا بود هرکه... ؟
دانش آموز گفت :
"#توانا بود هرکه #دارا بود"
ز #ثروت #دل #پیر #برنا بود
#تهیدست به جایی نخواهد رسید
اگر چه #شب و #روز #کوشا بود
ندانست فردوسی پاکزاد
که شعرش در این ملک بیجا بود
گر او را خبر بود از این روزگار
که زر بر همه چیز والا بود
نمیگفت آن شعر معروف را
"توانا بود هرکه دانا بود"
ارسال یک نظر