1- حسن روحانی را کسی اعم از - حقیقی و حقوقی - نیاورده است. همانطور که خاتمی و حتی احمدی نژاد را کسی نیاورده بود. آمدن هر سه این ها زاییدۀ فشل بودن ایدئولوژی حکومت اسلامی اولاً، زاییدۀ انقلاب توده ای بودن آن ثانیاً و وجود چندگانگی (هرج و مرج) در حکومت بدلیل تعدد مراکز اجتهادی در مذهب شیعه ثالثاً بوده است و تمام. بنابراین حسن روحانی آدم مشخصی با ایدۀ مشخصی است که از خلل و فرج پیش گفته و ذاتی جمهوری اسلامی استفاده کرده و به ریاست جمهوری رسیده است. ایدۀ او همانند هاشمی رفسنجانی یک ایدۀ مبتنی بر نوعی از آریستوکراسی ناقص (شایسته سالاری نخبگان مذهبی) است. او انسانی عملگرا و معتدل و واقعگراست و تصمیم دارد ایران را از استراتژی سیاست خارجی "وحدت ایدئولوژیک" به استراتژی "وحدت سیاسی" تغییر دهد و تا کنون نیز موفق عمل کرده است. او این شانس را داشته است که درست همزمان با شکست استراتژی "وحدت ایدئولوژیک" خامنه ای در طول دورۀ رهبریش سرکار آمده. زیرا استراتژی خامنه ای در منطقه شکست خورده بود که آخرین میخ تابوت آن با ظهور یک رقیب خونریز جدی بنام داعش کوبیده شد که مراسم تشییع جنازۀ "وحدت ایدئولوژیک" هم روزی زده شد که خامنه ای به نوری المالکی دستور داد که منصب نخست وزیری عراق را واگذار کند. پس تا اینجا دانستیم که استراتژی سیاست خارجی خامنه ای شکست خورده و این استراتژی "وحدت سیاسی" روحانی است که در حال حاضر وارد شده و سعی بر عملیاتی کردن خودش را دارد. البته روحانی همۀ بافته های خامنه ای در منطقه را دور نخواهد ریخت و از سلول های تشکیل شده در وحدت ایدئولوژیک خامنه ای مثل حزب الله لبنان یا سپاه بدر عراق و یا حوثی ها در یمن استفادۀ جدید با صبغۀ سیاسی خواهد کرد. این هم ممکن است و هم موفق خواهد شد مشروط بر اینکه بتواند اقتصاد ایران را از بیماری هلندی بسیار خطرناک این روزهایش را نجات بدهد - به این مورد برخواهم گشت. این پاسخ به آن کسانی است که راجع به اوضاع منطقه و نقش ایران می پرسند. پس دقیقتر می گویم: "روحانی کماکان بزرگی و محوریت ایران در منطقه را تعقیب کرده و می کند اما نه با ابزار هلال شیعی بلکه با ابزار ژئوپولتیک غیر قابل رقابت و جایگزین ایران در منطقه - مدل زمان شاه اما نه با تکیه بر امپراطوری های ساسانی یا صفویه - بلکه او دنبال وزن خالص "موجودیت طبیعی ایران در منطقه" روان است.
2- این استراتژی "وحدت سیاسی روحانی در منطقه" معارض و مخالف عمدۀ منطقه ای نخواهد داشت غیر از عربستان. زیرا کشورهای کوچک منطقه خودشان را هم عرض ایران نمی دانند که با آن مخالفت کنند. حتی اسرائیل نیز در میان مدت به این استراتژی روحانی روی خوش نشان خواهد داد. چون این استراتژی نکته اتکایش سیاسی است و نه ایدئولوژی. و مهمتر اینکه این استراتژی سکولار است و منفعت محور و نه مکتبی و آرمان محور. مصر و ترکیه نیز به این روند خواهند پیوست. زیرا نه تنها از سوی ایران تهدیدی احساس نخواهند کرد بلکه منفعت ثبات منطقه نیز به آنان هم خواهد رسید. اما عربستان تا سر دارد سر خواهد شکست و جز در میانۀ راه و فهم عجز از مقابله است که به اجبار و مصلحت به این استراتژی سیاسی گردن خواهد سپرد. این استراتژی روحانی یک معارض جدی داخلی خواهد داشت که آیت الله خامنه ای و مهمتر از او نهادهای قدرت سخت و نرم ایدئولوژیک مثل حوزۀ قم و سپاه پاسداران خواهند بود. به این معنا که پس از رفع تحریم ها و رونق نسبی اقتصاد ایران مجدداً تلاش خواهند کرد همان استراتژی شکست خوردۀ "ایدئولوژیک" را بازسازی و احیاء کنند. لذا روحانی با مانع سختی در داخل روبرو خواهد بود. در ادامۀ بحث سیاست داخلی خواهم گفت که روحانی چه تدبیر و نقشه ای برای این مشکل در سر دارد.
3- در سیاست داخلی روحانی مشکلات ایدئولوژیک بیشتری دارد. مهمترین مشکل او هم در حوزه های فرهنگی خواهد بود. در جاهایی که طبقۀ متوسط (گردانندۀ اصلی هرنوع توسعه ای در هرجا) خواستار آزادی اجتماعی و فرهنگی بیشتر و متساهل تری در حوزه های زیست و تفریح و هنر و سبک زندگی خواهد شد - نیروهای مذهبی و ایدئولوژیک بشدت با این نوع گشایش ها مخالفند و لاجرم بمقابله و مبارزه برخواهند خاست - و اگر پاسخ مناسب نگیرند بهره ور و علاقه مند کار نخواهند کرد و توسعه پیش نخواهد رفت. روحانی برای این حوزۀ بسیار مشکل و در عین حال بسیار مؤثر در توسعۀ ایران نقشه ای پیچیده و البته خطرناک از جنبۀ اجرایی کشیده است. حسن روحانی می خواهد از یک فرمول معکوس استفاده کند برای غلبۀ نسبی به این مشکلترین مشکل. به این معنا که اگر در همه جا از سیاست داخلی برای سیاست خارجی هزینه می کنند؛ روحانی می خواهد از سیاست خارجی برای سیاست داخلی اش بهره برداری کند. او بدرستی حوزۀ اقتصاد را در اولویت کاری خودش تعریف کرده است. او می خواهد با گشایش در حوزۀ اقتصادی سایر حوزه ها را متأثر کرده و با تزریق شادابی به جامعه از سویی و وارد کردن عناصر فرهنگی مدرن از طریق اقتصاد بحوزۀ اجتماع و فرهنگ از جانب دیگر نیروهای متحجر را وادار به عقب نشینی کند. به این ترتیب که او کماکان منتظر توافق نهایی هسته ای است نه فقط برای رفع تحریم ها بلکه بیشتر بخاطر جلب و جذب سرمایه گذاری خارجی اعم از سرمایۀ ایرانیان مهاجر و کشورهای دیگر بویژه غربی. اینکه دولت روحانی همۀ تلاش تیم اقتصادی دولتش را مصروف پایین آوردن تورم کرده و گوش شنوایی برای خارج کردن اقتصاد از رکود ندارد به این دلیل است که می داند که سرمایۀ خارجی فقط در تورم پائین و ثبات مدیریتی قبل قبول است که به هر کشوری (در اینجا ایران) وارد می شود و رکود و رونق پیشینی اقتصاد عناصر تأثیر گذار در تصمیم سرمایه گذاران خارجی نخواهند داشت به اندازۀ مانع بالا بودن تورم. البته روحانی درست می گوید که تورم را کم کرده و رشد منفی اقتصاد ایران را متوقف کرده است. اما این موضوع مطلقاً در سطح زندگی خانوار محسوس نیست و عکس آن هم جریان دارد. زیرا ایران فعلی بدترین دورۀ رکود اقتصادی همراه با افزایش شدید ضریب جینی (شکاف طبقاتی) در دورۀ مدرن را تجربه می کند و رشدهای اقتصادی یکی دو درصدی در سبد خانوار علامت منفی هم نشان می دهد که البته دلایل آن به ته کیسه رسیدن همۀ پس اندازهای ناشی از ریخت و پاش های پوپولیستی احمدی نژاد در قاعدۀ وسیع جامعه و متمرکز شدن همۀ ثروت در کمتر از 15 درصد از مرفه ترین قشر نوکیسه و کهنه کیسۀ جامعه است. و افراد معمولی دیگر توانی برای مقاومت ندارند.
4- البته تیم اقتصادی روحانی درست فکر می کنند که این دو سال کاهش تورم همراه با ادامۀ رکود را به رونق اقتصاد به بهای افزایش تورم انتخاب کردند و کماکان بر آن مصر هستند. زیرا اقتصاد ایران ورشکسته است و سرمایه ای برای سرمایه گذاری نه در بازارهای پولی و نه در بازارهای مالی ندارد و اگر مجوز رونق اقتصاد را بدهند بیشتر به رشد تورم خواهد انجامید تا رونق تولید. روحانی حتی به رفع تحریم ها و آزاد شدن دارایی های ایران و فروش نفت و این مسایل با اولویت نگاه نمی کند. زیرا می داند که اولاً تولید نفت ایران محدود و محدودتر شده است و قیمت نفت پائین است و حتی برای نفتش مشتری دست بنقدی نخواهد داشت. او می داند که بیشتر آن صد میلیارد دلار دارایی بلوکه شدۀ لعنتی هم اگر حتی یکشبه آزاد بشود و جیرینگی بخزانه ریخته شود را پیش خور کرده اند - چه احمدی نژاد و چه روحانی - و به پیمانکاران متعدد بدهکارند و باید بدهند به طلبکاران شان. روحانی می داند که بازگشت ایران به رونق اقتصادی نیازمند ایجاد شغلی - در خوشبینانه ترین حالت - برابر با نصف کل تعداد جمعیت در جستجو یا شرایط کار ایران دارد. زیرا اقتصاد ایران بهره ور نیست به این دلیل که حداقل یکسوم بازار کار ایران در دست سازمان ها و بنگاه های موازی است که باید بتدریج حذف شوند. و دوم اینکه همۀ سطوح کاری در ایران از وزارت خانه گرفته تا کارخانه با تورم شدید نیروی کار - فعلاً جزو نیروی شاغل - رنج می برند و یکی از دلایل عدم بهره وری و گران بودن تولید در ایران استخدام سه نفر برای یک شغل واحد است. بعبارت دیگر سه نفر برای یک شغل استخدام شده اند که هم دستمزد یک نفر را بین خودشان سه نفر تقسیم می کنند و هم در هنگام کار مزاحم همدیگر و ناراضی و باری بهر جهت هستند.
5- روحانی همۀ این گرفتاری های غیرقابل وصف را به جذب سرمایۀ خارجی در بعد از توافق و بهبود مناسبات با دنیا گره زده است. او فکر می کند که با استفاده از نیازی که گفتم و غیر قابل مقاومت است مقاومت ایدئولوژی و آیت الله خامنه ای را بشکند و سیل سرمایۀ خارجی را بکشور فرا بخواند و هم از راه ورود این سرمایۀ خارجی که همراه با تکنولوژی های نو وفرهنگ نو خواهد بود حوزه های فرهنگی و اجتماعی را نیز از این طریق جلو ببرد. این استراتژی از نظر تئوری ظاهرا! منسجم و قابل دستیابی است اما در جامعۀ بلاصاحب و بلاتکلیف ایران فقط به یک معجزه می ماند عملیاتی کردن آن. اما موانع اصلی:
الف- اولین مشکل حسن روحانی این است که بنام "تکنوکراتیک" عمل کردن بیش از حد بوروکراتیک هم عمل می کند. به این معنا که بنام "تصمیم سازی و تصمیم گیری کارشناسانه" - امری ممدوح است - خیلی اداری و کاغذی - لاجرم کند - تصمیم می گیرد. در حالی که اگر دقت در تصمیمات مهم است که است اما سرعت در تصمیمات هم مهم است و نباید یکی فدای دیگری شود. این البته از روحیات شخصی روحانی بعلاوۀ کج خوانی ایشان از واژۀ اعتدال است و چنین گمان می کند که هر تصمیم سریع و بموقع نوعی انقلابی گری و تندروی است.
ب- مشکل دوم که در ادامه و متأثر از بند الف است مربوط است به چینش کابینه اش که از شیوخ پرتجربه اما مسن تشکیل شده است و به اندازۀ مورد نیاز شرایط فعلی جامعه تحرک و شادابی وقدرت ریسک ندارد. در حالیکه جوانی و پویا بودن لزوماً نباید به شتاب زدگی و تصمیم های خلق الساعه تعبیر و فهم شود. اگر احمدی نژاد تصمیمات تک نفره و خلق الساعه می گرفت و همه را در آفساید قرار می داد دلیلی بر چشم پوشیدن به قاطعیت و سرعت خوب تصمیم گیری او نمی شود. و اصولاً نباید روحانی از اینهمانی شدن با احمدی نژاد در مواردی که اقتضا می کند بهراسد. چه اینکه بالاترین حسن اجماعی برشمرده شده برای احمدی نژاد همین "من رییس جمهور هستم. پس تصمیم می گیرم" ایشان بود.
پ- مشکل سوم روحانی روحیۀ لابی گری افراطی و محافظه کار اوست که در ترکیب با شخصیت امنیتی و ناشفاف او در برخورد با خامنه ای و حوزۀ قم او را به راه های غیرقابل بازگشتی سوق می دهد. به این معنا که بجای رونمایی شفاف از اصلی ترین مشکل جمهوری اسلامی که ایدئولوژی متحجر مذهب شیعه است. می خواهد آن را در سطح گروه های پیاده نظام امثال پایداری مصباح و خودسرها محدود نگاه داشته و چالش های اصلی را به پشت پرده و دور از چشم ناظر جامعۀ مدنی ببرد. در توضیح بیشتر می توانم اینطور بگویم که روحانی گره اصلی کار را خوب می شناسد و حتی در طرح رادیکال آن و صورت بندی مؤثر واژه ها استادی نشان می دهد مثل گفتن از "مخالفت روحانیت با آب لوله کشی" یا "پلیس مسئول اجرای قانون است و نه اسلام" و از این قبیل خوب طرح موضوع می کند. اما بجای تعقیب ماجرا در سطح افکار عمومی فقط این بهره برداری را می کند که حوزۀ ایدئولوژی (قم) را وادار به واکنش منفی بکند و او بتواند با مراجعه به مراجع - از جمله خامنه ای هم - چانه زنی کند و آنان را وادار به عقب نشینی های ذره ذره کند. در حالیکه این تاکتیک مطلقاً جواب نخواهد داد در نهایت و نه جامعه زمان دارد و زمان خواهد داد به این قبیل لاس خشکه های بی حاصل و نه ایدئولوگ های متحجر عقب نشینی میلیمتری خواهند کرد در مقابل روحانی.
ت- مشکل بعدی روحانی که ناشی از هر سه مشکل بالاست این است که برخلاف ادعایش خیلی بقدرت جامعۀ مدنی (فشار از پایین) باور ندارد و بهمین خاطر هم است که در دوسال گذشته نتوانسته الیت دانشگاهی و روشنفکر را از انفعال کر کننده خارج و به پشت دولت خودش بیاورد. او (روحانی) مرتب گله و شکایت می کند که چرا نخبگان او را حلوا حلوا نمی کنند و به یاریش نمی آیند. در حالیکه او می داند که نخبگان دیگر شجاعت وارد شدن در میادین مین را ندارند و در سال های گذشته به اندازۀ کافی هزینه داده اند. و اگر روحانی می خواهد که پشتیبانی مدرن ها را تحصیل کند ناچار اول باید خودش پنجه در پنجۀ خامنه ای و روحانیت پرقدرت متحجر و سنتی بیاندازد. و مهمتر اینکه اینکار را نه در پشت پرده بلکه در ملاء و منظر جامعۀ مدنی بکند.
6- این مطلب را برای روزکارگر نوشته بودم و منتشرش نکردم برای ملاحظاتی. اما اینک که می بینم سال 94 سخت ترین سال هم ملت و هم حکومت و هم دولت در بعد از انقلاب خواهد شد. ناچار تصمیم به انتشارش گرفتم تا همه بدانیم که چه روزهای سخت و سرنوشت سازی در ده ماه باقیمانده از امسال انتظار ایران را می کشد. زیرا تأکید می کنم که توافق هسته ای باعث کمترین گشایشی برای امسال نخواهد شد و حساب روی بار روانی خوشبین کنندۀ آن هم سرابی خیالی است و توده های مردم فقط با نگاه به زیست و زندگی روزانۀ خود کنش و واکنش نشان می دهند و اهل تحلیل و تفسیرهای "بزک نمیر..." نیستند. و این خطر را وقتی کاملاً حس کردم که معلوم شد سال 94 بر عکس سال 93 که با رحمت آغاز شده بود با خشونتی غیرقابل وصف (ستم به خویشتن و جان خویش) آغاز شده است و خدا رحم کند.
7- یادمان است که پارسال همین موقع با یک موج رحمت دومینویی مواجه شدیم در بخشش اعدامی ها در پای چوبه های دار و روزی نبود که خبری از بخشش یک اعدامی از سوی اولیاء دم منتشر نشود. امسال اما این موج دومینویی رسیده به انواع خودکشی با انگیزه های متفاوت. و در 15 روز گذشته روزی نبوده که با خبر خودسوزی و خودکشی جوانی یا میانسالی در ایران همراه نبوده باشد. این نشان می دهد که جامعه در مرز فروپاشی کلان است و بچه های لمپن های نوکیسه با پورشه و بی ام دبلیو در خیابان ها و بزرگراه ها و بچه های دانشجو و فرهیخته و نا امید در خوابگاه ها و دیگر اقشار مردم جوان و میانسال در پرتگاه ها برای از بین بردن خودشان مسابقه گذاشته اند. و ظاهراً کک کسی هم نه در حکومت و نه در دولت نمی گزد و گویی نه خانی آمده است و نه خانی رفته است. البته شنیدم - ندیدم - که صدا و سیما یک گریزی می زند در تبلیغات خودکشان و صد البته نه برای درمان و چاره که برای استفادۀ سیاسی - جناحی در بازی قدرت ها.
8- این خودکشی های در حال اپیدمی شدن - دلایل روانشناختی دارد سرایت از یکی بدیگری - عنقریب با اعتراضات سکوت - مثل معلمان - ترکیب خواهد شد و موجی از خودکشی های جمعی (در قالب شورش های کور و مخرب و ناپیوسته و سازمان نیافته) را ببار خواهد آورد که می توانند هر نتیجه ای داشته باشند غیر از "خیر عمومی و مردم" و روحانی باید هرچه سریعتر تغییرات مهمی هم در خودش و هم در برنامه هایش و هم در همکارانش بدهد. و این را هم بداند که بعد از معلوم شدن پشت پردۀ توافق هسته ای که معمارش خامنه ایست جامعه خیلی هم کردیت نخواهد داد به نقش تسهیل کنندۀ این تسلیم که روحانی و ظریف باشند. و روحانی باید در زمین سفت مطالبات دو سال عقب انداختۀ مردم - قول های انتخاباتی - بازی مردانه ای را شروع کند و پیروز شود اگر مایه اش را دارد. یا...هو
۹۴ نظر:
عالیییی بود ... عالی ...مرسی مرسی ...
دلقک ما انقلاب میخواهیم .رسوب را باید با اسید شست.فقط در یک فرایند انقلابی است که میشود دولت را کوچک کرد .انقلاب همین الان هم شروع شده است .از دو سه سال اول نترس .آمریکا هم اینرا میداند برای همین مجسمه داعش و سوریه مفلوک را هرروز جلوی چشم میگذارد .عروسکی چون مریم رجوی را به کنگره میبرد از انطرف تحریم میکند تا ایرانی گشنه بماند تا ما بترسیم .نمیشود این رنسانس را بیش از این عقب برد و شیادانه زغال نیمسوز جنگ شیعه و سنی باد زد .هر دویی سه هم دارد و ما موج سوم هستیم . من از همین الان سر شیخ فضل الله را بر بالای دار میبینم فقط مانده یک حادثه روی دهد یک حادثه کوچک .پدران ما در پنجاه سال پیش چه حقی داشتند برای ما تعیین تکلیف کنند . روشنفکر باید به فکر بعد از طوفان باشد طوفان در راه است .الان باشد بهتر از بعد از خشکسالی است . چون جامعه آزاد در شرایطً سخت راحت تر کنترل میشود تا جامعه زندانی .
اعتراضات معلمان رو در کنار شورشهای کور آوردی منظورت اینه اینا یکی هستن یا تفاوت دارن؟ همین که اعتراضات معلمان خامنه ای و گردن کلفت بسیج نقدی رو وادار به واکنش کرده نشون میده که اینگونه اعتراضات نتیجه میدن اینکه اعتراضات 88 جواب نداد به دلیل شرایط اون زمان قدرت حکومت و پول سرشار نفتی بود الان حکومت در ضعیفترین شرایط تاریخش قرار داره و اتفاقا الان هست که این اعتراضات جواب میده لازم نیست شما روحانی رو از شورشهای کور بترسونی به جاش حتی باید تشویق کنی مردم رو به حرکتهای اعتراضی اگر تجمع و اعتراض نشد اعتصاب اگر اعتصاب نشد تشکیل حزب و سازمان و تبلیغ در دانشگاه و خانواده و فرستادن نمایندگان مستقل و آدم حسابی به مجلس لازمه جنابعالی تعریف خودتون رو از شورشهای کور ارائه بدین تا موضعتون رو روشنتر بدونیم
اعتراض جواب نمیده مگه اینکه اخوند ها رو با اسید امر به معروف کنید و بعد سراغ ناموس و بچه ها و نوه های ان ها بروید هر کس که می خواهد خودکشی کند مختار است ولی خواهشا مثل بزدل ها از این دنیا نروید، دستکم چند اخوند یا بسیجی هم با خود ببرید انشالله که مشکلات حل می شود با این روش.
شما یا جوان و بی تجربه هستی و یا پیر و سنتی. لذا تبلیغ و تهییج را فقط در قالب بکن نکن و دِ یالله و آ بارک الله و جانمی یک ابر روشنفکر و لیدر می دانی خطاب به مردمی که منتظر رسیدن دستور هستند و رفتن به خیابان و فداکردن جان. در حالیکه این خیال تو یک امر کاملاً انتزاعی و دور از واقعیت "چگونگی ساز وکار تبلیغات مدرن" و غیر مستقیم از راه "فقط توصیف صحنه و واگذاری تصمیم به مخاطب" است و هر نوع امر ونهی نگاه از بالا و من می دانم و تو نمی فهمی و بیا بهت بگم چکار کن و از این مزخرفات جز ایجاد حساسیت تدافعی و شکاکیت به گویندۀ حرف حاصلی ندارد. و البته نسخۀ نادان تو در سازمان و حزب و سیستم های تعریف شده و دارای تشکیلات و بزرگ و کوچک می تواند عملی شود و می شود و نه در جامعۀ اتمیزه که تو همانقدر ادعای لیدری و فهم نهایی را داری که بقیه. و البته من غلط می کنم جزیی از قبیلۀ شما لیدرها باشم و همواره گفته ام که صحنه را از زاویۀ دید خودم می نویسم و چکار کردنش به تصمیم خود مختار مخاطب منحصر است والسلام. شورش کور هم که مشخص است و آن عبارت از شورش های صنفی و محلی و کم تعداد و نا پیوسته که نه رهبری دارند و نه سازمانی دارند و نه کنترل و هدایتی رویشان است و اعتراض می کنند برای بدست آوردن یک امتیاز صنفی یا محلی و معمولاً هم اگر خیلی جدی بشود - متأسفانه در شرایط فعلی - یک مجاهدی یا انجمن پادشاهی احمقی هم نفوذ می کند و چندتا مرده باد زنده باد می کنند و تعدادی کشته می شوند و در خارج نوستالوژی مبارزه درست می کنند و در داخل فضا را امنیتی. انقلاب هم کردنی نیست که به تحریک و دستور و ایکس و ایگرگی معطل باشد. انقلاب یک حادثۀ بسیار بسیار نادری است که در یک لحظه ناشناخته از سوی هیچکسی حادث می شود و طوفانی در می گیرد و نظم مستقر را زیر و رو می کند. و حالا اگر خیلی دوست داری که من جبهۀ خودم را مشخص کنم. بدان که من یک دلقکم گزارش صحنه می کنم بقصد آگاهی و سازوکار سیاسی را به تصمیم جامعه وامی گذارم از راه فروتنی. در ضمن خیلی نگران نباش چیزهایی که من می گویم بیشتر از اینکه رژیم سرکوب را بیدار کند - خودشان بیدارند و این موارد را می دانند و اگر اقدام نمی کنند از ناتوانی است و نه نادانی - به بیداری هشیار مردم کمک می کند. یا...هو
خوب راه حل شما چیست که لیدر نیستی؟ با بیضه هامون بازی کنیم تا آخوند ها ایران را پیشرفت دهند؟
نادان و بیشعور خودتی
و البته دلقک هم هستی و بهتره بگم مترسک که بهترین لغت در تعریف شماست
انتظار نداشته باش وقتی مودبانه جواب نمیدی من مودبانه جواب بدم نمیدونم کی بهت اجازه داد شروع به تحلیل شخصیت من بکنی این عادت شماست که هرکی رد شد رو بگیری تحلیل کنی؟ از اونجایی که شما به خودت این اجازه رو دادی پس من هم همینکار رو در مورد شما انجام میدم
دو ساعت مزخرف نوشتی به عالم و آدم از خامنه ای و قم گرفته تا وزرا و وکلا و روحانی و مردم دستور دادی بعد میگی تو دستور میدی به مردم و ادعا داری
مترسک جان من ادعایی ندارم من به قول شما فقط یک اتفاق رو به صورت خبری بیان کردم اتفاق اعتراضات معلمان این شما هستی که ادعای روشنفکری داری و قلمبه سلمبه حرف میزنی من یه آدم عادی هستم هیچ کدوم از مزخرفاتی که گفتی نیستم هر چند استفاده ات از این عناوین به عنوان فحش نشون میده که چقدر خودبین و خودخواه و دیکتاتور هستی و اگر قدرتی داشته باشی چه کارها که در جهت پیشبرد ایده و فکر خودت نمیکنی تو آدمی هستی که مثال میگم حتی برای برپایی یک خیریه حاضری آدم بکشی یا مثلا برای برپایی یک سازمان مبارزه با فساد رشوه بدی! من خودم به شخصه در ایران آینده جا رو برای همه باز میدونم و اعتقاد دارم ایران باید آغوش مهربانش رو به روی همه ایرانیان باز کنه ایران برای همه ایرانیان هست بدون تبعیض و مطلق. از پیر و جوان مردم عادی فقیر و غنی بسیحی اطلاعاتی و امنیتی و سپاهی که جنایت نکرده باشن گرفته تا روشنفکر تاریک فکر (همانند شما) مذهبی لامذهب کمونیست سوسیالیست جمهوری خواه مشروطه خواه سلطنت خواه حتی مجاهدین خلق دون پایه غیر از روسا که جنایت نکرده باشن
حرکت مردم رو شورش نام میذاری و حتی تاب تحمل اعتراض صنفی رو هم نداری. و به امر شما مردم باید از ترس رعد و برق و باران و باد هم باید با ترس و لرز در خونه بمونن اگر خیلی میترسی جناب تیمسار شجاع دستور بدم دو تا نگهبان در خونه تون هم شب تا صب پاس بدن
مترسک عزیز که همانند نامت فقط یک مجسمه پوشالی و توخالی هستی اینو بفهم که حرکات صنفی رو شورش کور نامگذاری نمیکنن و در ضمن اینقدر که به مدرن بودن خودت مینازی بدون که اتفاقا این اعتراضات از مدرن ترین انواع اعتراضات مدنی در دنیا هست
من وقتی لیدر نیستم انتظاری هم برای راه حل نه دارم و نه دامن می زنم. نحوۀ سقوط رژیم های انقلابی را هم هزار بار گفته ام یا استحاله از درون است یا جنگ از بیرون. و بهمین خاطر هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم به موضوعات روز سیاست روی میز داخل و خارج ایران را نگاه می کنم و ترکیبی از بهترین آن ها را که به استحاله از درون کمک می کند تحلیل می کنم و می نویسم و اجازه می دهم دیگران هم هر حرفی دارند بزنند و هم خودمان و هم خوانندگان در سکوت بجمع بندی خودمختار برسیم و برسند و امیدوار و نا امید شوند و شویم و از این کنش واکنش ورژن نهایی زاده شود که من نمی دانم چیست. اما امیدوارم که استحاله باشد و نه شورش و جنگ. اما این فقط ترجیح من است و اگر جامعه تصمیم رادیکالی بگیرد هم در کنارشان خواهم ماند. یا...هو
نادان را صفت نسخۀ "بمردم بگو چکار کنند و به حکومت نگو نقطه ضعفت کجاست" آورده بودم و فکر نمی کردم بشخص حقیقی خودت بگیری. اگر لحنم تفرعن داشت و نثرم سوء تفاهم برانگیخت عذرخواهی می کنم و مطلقاً آدم متفرعنی نیستم. یا...هو
فکرش رو بکن وقتی یک گفت و گوی خیلی سطح بالا (گمان نمیکنم موضوع و سطح مباحث اینجا -اعم از متن و نظرها- توی تاکسیها خریدار داشتهباشد) به این راحتی به تنش و عصبیت و افسارگسیخته میشود، آن وقت ما خیلی راحت از انقلاب صحبت میکنیم.
همین نیروی انتظامی بیبخاری که از نظامیگری حتی لباس پوشیدنش را هم نمیداند و سرهنگش بخاطر 50 تومن رشوه چانه میزند اگر سایهاش از روی سر شهر برداشتهشود، بانکها، مغازهها و خانههای ویلایی که هیچ، حتی آپارتمانهای خارج از ردهٔ طبقهٔ متوسط و چهارتکه مبلمان قسطی درونشان هم امنیت ندارند و در روز روشن چپو میشوند.
گویا نویسندهٔ انقلابی سنش قد نمیدهد که چپوهای اول انقلاب را بیادآورد. که تازه مردم چشم و دل سیر و رفاه آموختهٔ سال 57 انجام دادند.
فرض کنیم اصلا اینها هم مهم نیست و هزینهٔ براندازی حکومت آخوندها شود فکر میکنید اصولا اگر همین الآن انتخابات آزاد در این کشور صورت بگیرد چه کسی انتخاب خواهد شد؟ شانسهای اصلی تازه به دوران رسیدههایی که با جیب پر پول توان تبلیغات گسترده و آگهیهای مردم پسند و چشم نواز را داشتهباشند؛ و تندروهایی که از فریبدادن مردم برای اهداف متعالی نترسند. چون پایههای اصلی دموکراسی به قول دلقک به شدت اتمیزه شدهاند و سرمایهٔ اجتماعی همهٔ گروهها و افرادی که توان و اندیشهٔ حفظ منافع ملی رو داشتهباشند صفر است.
فکر میکنم دولت روحانی باید هرچه زودتر تجمعی برای حمایت از توافق هستهای برگزار کند.
متاسفانه دوستاني مثل حزب الله يا ارژنگ يا پراگماتيست و جاي خودشان را به كساني داده اند كه در روزهاي جنبش سبز پايشان به خيابان هم نرسيده و انتظار انقلاب كور بر اساس اموزه هاي هاي زرتشت را دارند
خواب ديدي خير باشه
جالبه همه شان هم ناشناسند!!!!!
پري سا
همین نیروی انتظامی بیبخاری که از نظامیگری حتی لباس پوشیدنش را هم نمیداند و سرهنگش بخاطر 50 تومن رشوه چانه میزند اگر سایهاش از روی سر شهر برداشتهشود، بانکها، مغازهها و خانههای ویلایی که هیچ، حتی آپارتمانهای خارج از ردهٔ طبقهٔ متوسط و چهارتکه مبلمان قسطی درونشان هم امنیت ندارند و در روز روشن چپو میشوند.......] چه ادبیات دیکنز ی ای! داری رمان می نویسی. مزاج مبارک سالمه؟ خوب همین وضعیت قمر در عقرب را چه کس یا کسانی بوجود اورده اند؟خودت را گول می زنی یا بقیه را.خوب حالا تگلیف چیست؟ باید چکار کرد.تا از این وضعیت اسفناک رها شد. یا شما دوس داری در این کاسه گند زندگی کنی و نفس بهاری بکشی؟ضمنا انها که سال 57 اموال عمومی و سلطنتی را چپو کردند. مردم عادی نبودند. همین مسئولین دزدت بودند. تو اون موقع بچه بودی.و اکنون قاشق نشسته!
مازیار وطن پرست
کسی باید بترسد که چیزی برای از دست دادن داشته باشد. وقتی توده مردم به جایی رسیدند که بود و نبود امنیت برایشان فرقی نکرد آنوقت خواهند گفت دیگی که برای من نمی جوشد بگذار سر سگ بجوشد! کسی از شورش می ترسد که پورشه دارد! عمال حکومت برای امنیت خانه و زندگی اشان هم که شده باید تکه نانی جلوی معلمان و کارگران بیاندازند.بی مایه فطیر است. امان از دلقکی که نه جامعه شناسی خوانده و نه تاریخ بلد است و فقط رمانتیک است و نگاه عاقل اندر سفیه به بقیه دارد . اصلا نمی داند فشار اجتماعی چیست و اگر هم بداند خود را به تغافل می زند. امان از آدم ناشی که پایش را از گلیمش درازتر می کند و در حوزه ای وارد می شود که در آن بی اطلاع است.تنها توصیه اش شادی است. فکر می کند تاریخ را با دایره و تنبک نوشته اند! تاریخ را همین فشار اجتماعی , همین اعتصابات , همین شورش های کور که اتفاقا بینا می کند شکل داده است. اعتراضات صنفی را شورش کور می نامد و شورش کور را هم مترادف انقلاب . همین شورش کور مردم مهاباد ببین چقدر حکومت را بینا کرد! بله چهارتا کشته می شوند ولی هزاران نفر زنده می شوند.شما یک چکش می زنید هزاران سلول دست شما بر اثر ضربه به دسته چکش می میرند ولی شما اصلا توجه نمی کنید بلکه به چکش زدن ادامه می دهید تا گلگیر ماشینتان صاف شود. برای صافکاری گلگیر جامعه هم از چکش زدن نباید ترسید.
مثل اینکه مکتب نخوانده و مدرس شده ها زیادند و بی آنکه متن نوشتۀ مرا بخوانند بنام من تئوری صادر می کنند. در متن مشخص گفته ام که ترکیب این خشونت "خودکش" با اعتراضات آرام و مدنی صنفی به مشاطه گری تک گروه های چند نفرۀ ایدئولوژیک و جدایی طلب که کم هم نیستند وقت شلوغ شدن معرکه می شود شورش کور. من کجا اعتراضات مدنی مسالمت آمیز - از جمله اعتراضات اخیر معلمان - را نفی و انکار کرده ام. انصاف همیشه یادتان نرود و قبل از رویش رگ های عصبیت و جاهلیت گردنتان کمی درست خوانی یاد بگیرید و بیشتری جامعه شناسی میدانی مطالعه کنید و ذهنیت تاریخی تان یادتان نرود. یا...هو
شما این را نوشته اید. در آخر هم گفته اید که "هر نتیجه ای داشته باشد بجز خیر عمومی و مردم! نکته همین جاست. عمل جراحی درد دارد ولی همه اش خیر و برکت است برای مریض! والا مریض سر 6 ماه بر اثر سرطان خواهد مرد. کسی که شما را از عمل جراحی بترساند و آنرا فاقد خیر بداند قاتل شماست .شما نوشته اید:
"این خودکشی های در حال اپیدمی شدن - دلایل روانشناختی دارد سرایت از یکی بدیگری - عنقریب با اعتراضات سکوت - مثل معلمان - ترکیب خواهد شد و موجی از خودکشی های جمعی (در قالب شورش های کور و مخرب و ناپیوسته و سازمان نیافته) را ببار خواهد آورد که می توانند هر نتیجه ای داشته باشند غیر از "خیر عمومی و مردم"
حسن روحانی در ۱۳۶۵ به مشاور نخستوزیر اسرائیل در پاریس گفت: «با او [خمینی] نرم برخورد کردهاید. اگر کمی خشنتر عمل میکردید، حالا دست بالاتر میداشتید.» روحانی او را با یکی از مقامهای آمریکاییها اشتباه گرفته بود.
http://news.gooya.com/politics/archives/2015/05/196893.php
مصباح یزدی می گوید. مگر نه اینکه می گویید فلان میوه غیر بهداشتی است و بهمان سبزی آلوده است و نباید خورد چون ضرر دارد. بهمان دلیل هم ما می گوییم این کتاب ها ضاله اند - قرائتی که می گوید از دم گشت بغیر از قران - و ضرر دارند و نباید اجازۀ انتشار بگیرند. چون اولی اگر به جسم صدمه می زند دومی بدتر روح را فاسد می کند. مقایسۀ شورش - و حتی حدنهایی اش انقلاب - با جراحی تومور سرطان همان استدلال گوز به شقیقۀ مصباح یزدی است و مطلقاً مردود است. انقلاب مرده است و باید هم بمیرد. زیرا هیچ انقلابی - با تأکید بر هیچ - باعث نیک بختی جوامع انقلاب شده نشده اند و تاریخ بصراحت گواهی می دهد. اگر اینقدر سطحی و چیپ بحث کنی دیگر پاسخت را نخواهم داد. بعد هم چرا جهل می کنی انقلاب کردنی نیست و با بالا پریدن من و تو اتفاقی نمی افتد. سعی کنیم اختلاف درون حاکمیت را گسترش بدهیم با شادی و ادی خواهی در مقابل عبوسی! یا...هو
یکی از دلایل پویایی و پیشرفت مردم ژاپن وجود فرهنگ بالای مرگ و خودکشی در این جامعه است. یک ژاپنی دیدی کاملا متفاوت از دید حضرت عباسی ما نسبت به مرگ دارد. از نظر یک ژاپنی زندگی یعنی شرافت. زندگی بودن شرافت یعنی خود مرگ. آدم زنده است و راه می رود ولی در حقیقت مرده است. بر همین اساس در ذهن یک ژاپنی یک زندگی بدون شرافت بی معناست. چندی پیش دلایل خودکشی ژاپنی ها را می خواندم دیدم یکی از بیشترین موارد آن از دست دادن کار بود! روسای ادارات و شرکتها نهایت مراقبت را می کنند تا کسی را اخراج نکنند. از نظر دید حضرت عباسی ما این یک ملت افسرده است که به کوچکترین علتی خودکشی می کند ولی حقیقت این نیست این نشان از پویایی یک ملت دارد یا یک زندگی بر وفق مراد خود می کند و یا داغ برده بودن و مدام التماس کردن به این و آن را بر دل صاحبان قدرت می گذارد.آنقدر این مسئله برای آنها حیثیتی است که وزیر آموزش و پرورش آنها به این علت که در جریان سیل سونامی نتوانسته بود خدمات کافی برای درس و مشق عقب افتاده بچه ها را بدهد خودکشی کرد.خودکشی یک حرکت مدنی پیشرفته محسوب می شود.یک دستفروش بی اهمیت که از نظر حکومت یک قران هم ارزش ندارد, در اهواز خودش را کشت و معضل بزرگی برای آنها درست کرد.ترس از خودکشی مردم بیجاست.به هر خفتی و هر زبونی نباید به زندگی چسبید.اینهایی که خودکشی می کنند راحت می شوند و تاثیرات مثبت و عمیق اجتماعی نیز این امر دارد.فقط از دید این آخوندها به مرگ نباید نگاه کرد.مرگ موجد زندگی است.نظر شما در مورد خودکشی اشتباه است.
رهبر ایران روحانی را آورد چون می دانست دوران سختی و محنت در راه است روحانی آمده تا در این باخت قطعی مربی باشد و خامنهای به مردم فخر بفروشد و بگوید دیدید گفتم میانه روی و اصلاحات جواب نمی دهد.
موضوع هستهای ایران هم قطعاً سرانجام خوشی ندارد و در آن امتیاز بزرگی نیست وگرنه رهبر ایران یک رییس جمهور از تیم اصولگرایان نزدیک به خود را می آورد تا این جریان همفکر خود از این امتیازات استفاده کند
نه یک آدم از جناح رقیب و هم فکر هاشمی برنده این بازی باشد پس مطمئنا این بازی جز باخت نتیجه ای برای ایران ندارد
جمهوری اسلامی با دخالت های خون آلود خود در کشور های منطقه از لبنان و سوریه گرفته تا یمن و عراق دیگر روی خوش نخواهد دید و خون و آه مردم مظلوم این کشورها بزودی دامان ایران و ایرانی را خواهد گرفت
دوران خوش ایران همین یک سال باقی مانده اوباما است و مطمئنا با برنده شدن جمهوری خواهان و اتحاد جدید میان ، مصر،ترکیه، اسرائیل، عربستان، آمريکا موضع ایران در منطقه بشدت تضعیف می شود
روحانی به علت سَر خورده شدن مستمر قشر جوان و روشنفکران جامعه از وعده های پوشالی تکراری و عدم تحقق آنها از دوره خاتمی تا به حال همان پایگاه اندک اجتماعی خود را از دست داده
و قشر کم سواد و مذهبی ایران که پای ثابت صندوق های رای هستند شکست های سختی به او وارد خواهند کرد همان جماعت نادانی که از همین الان می گویند خدا پدر احمدی نژاد را بیامرزد!
اما آینده نزدیک جمهوری اسلامی برخلاف سیاست این 36 سال که حالت آزمون و خطا در داخل و رابطه کج دارو مریض با دنیای خارج بود آینده ای با تصمیمات بزرگ خواهد بود
این کشور یا با تغییرات گسترده مثبت داخلی و تحولات عمیق سیاسی از انزوای بین المللی خارج و به آغوش جامعه جهانی باز می گردد
یا با پس زدن حکومت آخوندها توسط نظامیان سپاهی به طور موقت به دالان سیاهی و تباهی عمیق تری فرو می رود هرچند این دوره چندان طولانی و پایدار نخواهد بود
بعید می دانم این جوان پرشور از روی بدنیتی چنین بد صحبت می کند، اینها واقعیات جامعه است که جا به جا خود را نشان می دهد و نشان خواهد داد. همچنین بسیار بعید می دانم که تیمسار نمی داند تحلیل های او بصورتی اغراق آمیز نگاهی مثبت دارد، به عمد می دانم این اغراق را. احتمالا تجربه بالای او یادآوری می کند که آلترناتیو نگاه مثبت، بسیار دردناک خواهد بود و البته جابجا به این مسائل اشاره می کند منتها عصب ها تحریک شده است حتی خود جناب تیمسار.
من خیلی مثبت نمی بینم آینده را تیمسار جان، می دانی از چه می ترسم؟ از این میترسم که بالا تا پایین همه بروند کفشهای مجاهدین خلق را ببوسند که بیا و مملکت را از آشوب بیرون بیاور خواستی رهبر باش خواستی رئیس جمهور مقاومت اما جان و مال و همه چیزمان رفت، یک کاری کن.
یادم هست با عزیزان اصلاح طلب چند سال پیش صحبت می کردم و از روی یک دو دو تا چهار تا گفتم این مقدار بد و بیراه به امپریالیسم آمریکا بار نکنید، دور نمی بینم که قربان قد و قامتش بروید که فکری به حالتان بکند. گذشت و گذشت تا در چنین روزی امپریالیسم آمریکا امام حسین و امام علی ابن ابیطالب را از زیر دست و پای داعش جمع کرد، یک فکری به حال امام نقی در سامرا کرد. بروید سایت های حزب اللهی های استخوان دار، ببینید چگونه می گویند که باید خیلی هم با اسرائیل کل کل نکرد..... بله واقعیت ها اینگونه سر آدم خراب می شود جناب تیمسار
مطمئنم که به مجاهدین مرا نخواهید چسبید که گذشته نه چندان روشنم چنین نمی گوید. گفتم که من می بینم سیاست در خط دیگری می افتد و مقصر همین هایی هستند که اسم نبرم.
سوپاپ اطمینان دیگر جواب نمیدهد.
مسکن دیگر جواب نیست باید جراحی کرد .
مجاهدین هم اگر بیایند دیگر نمیتوانند قوانین خشک ایدئولوژیک بر مردم ایدیولوژی زده بیاورند این مردم از ایسم به تنگ آمده اند .
از دلقک متعجبم که از هرح مرج میترسد انقلاب رهبرش و نرم افزارش و سخت افزارش را در خود میپرورد .این میراث شوم نسل شما حالا چه گهی هست ما همش آنرا بر دوش خود حمل کنیم.
اتفاقا امر بسیار مبارکیست که گنداب را میشورد و خون تازه وارد رگها میکند خودت میگویی ناتوان است چشم دارد ولی دست ندارد.خوب چه کارش میشود کرد . این انقلاب اسلامی در تله بنیانگذار گیر کرده و نمیتواند از زیر سایه خمینی بیرون بیاید .این انقلاب فقط یک چادر مشکی کشیده سر همه چیز .این حکومت تایک پیر پاتال قمی زر میزند میدود که نظر مراجع یکوقت زمین نماند کدام مراجع تمام مقلدانشان از بیت فراتر نمیرود اینها نمیتوانند توله های خودشان را مقلد خود بدانند .مریم رجوی هم اگر جوهر اش را دارد بیاید بیست هزار نفر را بکشد و بیماری را در مان کند وگرنه اینجا خر داغ میکنند بد هم داغ میکنند .اگر قبل از خشکسالی انقلاب نشود بعدش فاجعه است.
باز هم میگویم شیرخشک مدرسه کار. خانه و بعد از آن کمبود خانه سالمندان و بعد از قحطی گور است تجزیه مجزیه را فراموش کنید گورتان را بکنید از الان فعلا مساله این است .
اشتباه نشود، من که عرض کرده ام قطار سیاست در ریل دیگری پیش خواهد رفت ارزشگذاری نکرده ام که مجاهدین خوب هستند بد هستند یا راه حل هستند یا انقلاب خوب است یا بد است، من می گویم پازل ها را که می چینم بنظر می آید این گروه را انتخاب کرده اند برای آینده ایران، و قبلا هم توضیح داده ام که چرا این گروه انتخاب شده است چون اپوزیسیونی غیر از این گروه که واقعا اپوزیسیون باشد وجود ندارد پس با احتمال بالا اینها انتخاب شده اند. انتخاب کننده ها هم تا آنجایی که می بینم هیچ کاری با مردم ایران و خواسته های آنها ندارند چرا؟ صحبت به درازا خواهد کشید اما در یک کلام بگویم او که این همه سال نشسته و شاهد بوده و بسیار هم باهوش است می بیند که به خواسته یا ناخواسته این مردم نباید وقعی نهاد که به وقت خود در خیابان خواهند رقصید، یعنی ظواهر اینگونه نشان می دهد ولی در عمل چه پیش آید که نمی دانیم. او که انتخاب کرده گروهی را انتخاب می کند که حرف زیادی نزند، از جیب امپریالیسم نخورد که چهار تا لگد بیاندازد طرف نتانیاهو، زر مفت نزند سر و صدا نکند. اصلا من نمی گویم که این انقلاب است یا انقلاب نیست یا خوب است یا بد است، مجموعه اتفاقات و تصمیمات درست و غلط و بالا و پایین می بینم که کار را به اینجا رسانید که البته اگر دوستان بخواهند می توان در مورد جزئیات صحبت کرد.
من فقط دو تا کامنت در بالا نوشتم و از اعتراضات معلمان دفاع کردم در مقابل حرف اشتباه مترسک که شورش کور نامید مترسک امر فرمود همه بشینن تو خونه گرم و نرم و لم بدن و استراحت کنن یه وقت زهره ترک نشن با این منطق ما حتی برای رفع مشکلات اداری مون هم نباید مراجعه کنیم به ادارات چون یک وقت ممکنه یک عده سلطنت طلب و جنگ طلب سواستفاده کنن! (همون منطق ظریف دروغگو)
بقیه کامنتها هم به من ربطی نداره
با انقلاب هم در حال حاضر موافق نیستم و معتقدم باید حداقل تا پایان دوره روحانی صبر کرد اگر روحانی معتدل هم موفق نشه که یکی از خودشون هست اونوقته که واقعا دیگه چاره ای جز انقلاب نمیمونه در ضمن اصولا نسل جدید جوونای ایرانی تو فاز انقلاب نیستن اونا اصلا تو یه باغ دیگه ن تو باغ پارتی و خوش گذرانی و دور همی و مشروب خوری و دوس دختر دوس پسر بازی من نمیدونم چرا بعضیا اصرار به انقلاب دارن وقتی آدمش نیست!
بعضی ازاین کامنتها و نظر ها چنان مغشوش هستند که اگر به کامنت گذاران بگید یکبار دیگه حرف خودت را تکرار کن نمیتونند!
بله نشانههای انقلاب نزدیکه، یکیش اینکه اگه ادبیاتت خوب باشه مورد نفرت فارغالتحصیلان دانشگاههای تولید انبوه قرار میگیری که تو مثل ما نیستی پس یه طوریت میشه!
انقلاب در چنین حالتی از جامعه، فقط در رسالههای ایدئولوگهای پیش خود خوانده اتفاق میافتد. بررسی همهٔ انقلابهای کلاسیک نشان داده قریب به اتفاق انقلابها در یک دورهٔ رکود پس از شکوفایی و رشد طولانی اقتصادی رخ دادهاست. مقالهاش هم ترجمه شده توسط دکتر حسین بشیریه بروید بخوانید.اگر اصولا اهلش باشید. مگر مقصودتان انقلاب فیس بوکی باشد که بعید میدانم نتایجی که شما منتظرش هستید ازآن منتج شود.
تازه جواب پاراگراف دوم من را هم ندادید.
روزی خدمت امام بودیم از ایشان پرسیدیم بعد از جمهوری اسلامی ما کسی را نداریم بگذاریم در راس کار ایشان فرمود چرا نداریم مثلا همین خانم نسرین ستوده .
روز دیگری از امام پرسیدند سربازان انقلاب ات کجا هستند گفت همینایی که توی باغ نیستند و به جایش فکر پارتی و ... بازیند به وقتش پای کارند
بدبختی این کشور از دیکتاتوریست. چه پیش و چه پس از انقلاب. دیکتاتوری باعث میشود که روشنفکران و جوانان و همچنبین خود مردم از سازوکار ادارهٔ جامعه بدور بمانند. برای من تا مدتها جای سئوال بود چطور همهٔ مردم، روشنفکران و فعالان سیاسی پیش از انقلاب از درک درست وضع اقتصادی جامعه ناتوان بودند؟ یکی دو نفر از چپها که پیش از انقلاب تا حدودی قادر به درک شرایط بودند (ملکی و توکلی) آنچنان بین جوانان منفور بودند که لقب مارکسیست آمریکایی را اولین بار برایشان اختراع کردند.
حالا هم وضع چندان فرق نکرده. تنها اصلاح طلبها تجاربی از ادارهٔ کشور دارند که آنها هم بند نافشان به دیکتاتوری ولایت فقیه وصل است. بدبختی در این دور باطل است. خدا رحمت کند افرادی مثل سحابی را علیرغم همهٔ اشتباهاتش دست کم میدانست راجع به چه حرف میزند.
چه آش شله قلمکاری شده این پست شما دلقک ، با کامنتدونیش !!
پراکنده گوئی و تخیله ذهنی و هرچه میخواهد دل تنگت بگوی....
دوستانی که واقعآ بیننده هستند و نه........ ، لطفآ دلایل حرفاتونو هم بیارین ، بعضیا یه چیزائی میگن که مرغ پخته دوباره تخم میزاره !!!
دلقک خودت میزنی به صحرای کربلآ ، ما هم با هر وسیله ای دستمون بیاد میایم دنبالت ، بپا مثل قضیه هخا نشه سیرکت ، که بشه اسباب خنده.
او آمد این اعلامیه ای بود که فصل جدیدی از سیاست را بشارت میداد فصل بر کشتن آب به جوی .از سال ۷۶که آن سید خندان آمد تا نود و پنج چقدر جلوتر آمده ایم. یکی از علومی که جوامع مدرن بدرستی از آن استفاده میکنند و بیانگر واقعیات میباشد .علم آمار میباشد که بسیار همه فهم و در عین سادگی بسیار راهگشاست .عزیزان در این چند سال چقدر از انزوا بیرون امده ایم . چقدر رشد اقتصادی داریم روند مهاجرت سرمایه و نیروی انسانی چگونه هست.سن فحشا واعتیاد و تعداد آن کجاست . آیا علم پیشرفت کرده یا خرافی تر شده ایم. رشد اقتصادی و پول ملی در کجا قرار دارد. آموزش کجاست سطح فقر کجاست .شکاف طبقاتی در چه وضعیتیست .کشاورزی و آب و زیست بوم ایران در چه جایگاهیست .اقا مازیار کسی را که در کماست شربت چهار تخمه نمیدهند ماسک اکسیژن میزنند و شک میدهند .چه خوش باوری اگر هنوز در نوستالژی اصلاحات باطعم صدای گروه ارین و نوستالژی فیلم اعتراضی
دوست نا شناس در مورد مجاهدین فکر نمی کنم تحلیل ات درست باشد.فقط از یک منظر ممکن است درست باشد. امریکا یی ها و انگلیسی ها برای کنترل انقلاب در ایران و هدایت ان نسخه پیشر فته تری از اسلام ناب !!!را بخواهند بما حقنه کنند. تا سرزمین کوروش و داریوش از اسلام بی نصیب نماند. البته اینها ظاهر قضیه است. و اسمان سیاست ایران مثل سیرک این دلقک کاملا غیر شفاف است.
«حداقل یکسوم بازار کار ایران در دست سازمان ها و بنگاه های موازی است»
از آن هم بیشترش دست خامنهای است. جنگ بقول شما روحانی (یا در واقع مردم و نیکان ایران) با خامنهای هم ایدئولوژیک است هم اقتصادی، الان بیشتر اقتصادی شده خامنهای و پیرامونیانش به این سادگی از این ثروت بی حساب که حتا مجلس هم روی آن کنترل ندارند، نخواهند گذشت. تازه این مجلسیان خودی در این بخور بخور سهم دارند، چکار دارند به آقا. صحبت خامنهای در مورد خصوصی سازی، مانند سایر حرفهایش بی خود و بی ارزش است. برای خصوصی سازی اول باید از خودش و مال و اموالش بیآغازد.
ادعا نمیکنم که این همه مال و اموال و اینهمه شرکت، بانک، حوزه علمیه مصطفوی، سازمان، موسسه، بنیاد و شرکتها در داخل و خارج و کارخانههای متعلق و سهم بری ها و املاک بدون مالک و اجناس بدون صاحب را در جیب خودش میگذارد. گرچه این هم بعید نیست. ولی مهم این است که در جهت اهداف سیاسی، ایدئولوژیک و قدرت و دیدگاههای خود خرج میکند. به من هم همین اموال خامنهای را بدهید، قول میدهم یک قرانش را در جیبم نگذارم! به مهاجرانی طعنه میزنم که چند سال پیش گفت، آقا پاک است و مال مردم خور نیست!!
به کودکان کاربه آقا زدگان پورشه سوار به کارتن خوابها به جماعت بنگی گوشه خیابان به آلودگی و ریزگرد به قاچاق مواد و اعدام دسته دسته به مدارس کپری به حوزه علمیه و جنگل فروشی به خشک شدن وطن .به اینهمه پروژه کلنگ زده شده به سکس زیر چادًر عربی به خودسوزی به بیکاری به پارازیت سرطان فکر کنید به وبا. بیاندیشید .جمهوری اسلامی وبا است و باید ریشه کن شود و ریشه کنش می کنیم .بنشینند در قم در حجره هایشان علامه مجلسی از بر کنند . فکرش را بکنید بودجه یا مفتی را که اینها میگیرند و کامپیوترهای حوزه را از برق بکشی ببری در دانشگاه بگذاری به برنامه نویس بگو نرم افزار بنویس چه در امدی به وجود می اید . یا پولی که صرف نشر چرندیات اینها میشود خرج اموزش واقعی شود و اموزش در مدارس ارتقا یابد .در مدارس به جای دوازده سال تعالیم دینی دروس مدرن و درس همزیستی داده شود چه تغییر بزرکی حادث میشود فکر کنید اگر در باره مسایل جامعه همچون سکس اعتیاد الودگی هوا محیط زیست هنر سینما اقتصاد هر کسی که تجربه دارد در راس کار باشد و علمی برخورد شود نه روش مفاتیح الجنان حال ما بهتر نمیشود تو را خدا قدری فکر کنید لا سلامتی شما مدرن هستید .بیاییم یکبار هم که شده علمی با این مشکل برخورد کنیم .ایا نخبگان و رجل ما همین چهار شپشو چون احمد خاتمی و علم الهدی هستند خجالت نمیکشید بگویید اینها مناصب بالاتری دارند چون از ما بیشتر میفهمند .
داشتم کامنتها را میخواندم که به یک جمع بندی کلی رسیدم.
۱- همه موافق اند که این رژیم فاسد است و باید برود و در آنچه نمیخواهیم مشترکیم. پس ناسزا و انگ برای چیست؟
۲- همه موافق اند که ایدئولوژی اسلامی مجاهدین از رژیم فاسد تر است.
۳-همه به دموکراسی پایبند هستند.
۴- عده ای میگویند این رژیم با انقلاب باید برود پس همه جمع شویم و انقلاب کنیم و آنرا به عنوان تنها راه معرفی و تبلیغ کنیم. و دلیل درستشان بر فساد بی سابقه در رژیم است. محدویت آزادی ها، اختناق، مشکلات اقتصادی و . . .
۵- عده ای دیگر میگویند هیچگاه انقلاب به دموکراسی منجر نمیشود. شرایط پیرامونی ایران، بهار عربی و تجارب جهانی از آمریکا تا آسیا و اروپا همه تایید میکنند که هیچ انقلاب به دموکراسی نرسیده است. راهکار این گروه مبارزه بی خشونت، نافرمانی مدنی، حمایت از اعتصابها، گسترش آگاهیهای مدنی، تغییر قوای درونی رژیم به نفع عرفی گراها (نقل به مضمون از دلقک عزیز)، و ....
گروه بند ۵ در فضای مجازی با ایجاد وبلاگ و گفتگو در جهت پرورش و ایجاد یک فکر اجتماعی تلاش میکند. این گروه سعی میکند با ایجاد گفتگو در اجتماع و تحریک اجتماع به فکر کردن به همراه دادن تجارب جهانی در فرایند تصمیم اجتماعی تاثیر گذر باشد نه تصمیم گیر. اما نظر گروه بند چهار بر ارایه راهکار نهایی یعنی انقلاب دارد و تاکید میکنند سازش با قدرت موجود به قوام بیشتر قدرت موجود میانجامد. گروه بند ۵ هم سعی در قانع کردن آنها که انقلاب جز هرج و مرج نتیجه دیگری ندارد و ظاهراً پایانی بر این درگیری متصور نیست.
چه باید کرد؟ گروه بند چهار میتوانند به فعالیت در فضای مجازی بپردازند و جلب مخاطب نمایند. متاسفانه این گروه تنها به گروه بند ۵ به عنوان خأنن به وطن میتازند و هیچ کوششی در پردازش و پرورش ایده خود ندارند. توصیه اینست گروه مزبور یک وبلاگ "دلقک انقلابی" بزنند و در آنجا هرچه میخواهند تبیین کنند حتا میتوانند به گروه بند ۵ ناسزا بگویند. اما بدانیم ناسزا در اولین گام فکر ناسزا گوی را بسته است. پس با فعالیت هر گروه و طرفدارانشان جامعه در فرایند ایجاد کنش بین این دو روش تصمیمگیری خواهد کرد و ما نیز قسمتی از این تصمیم خواهیم بود.
شیرین
بنظرم می رسد که مطلب این پست متن خوبی است و به ایدۀ مرکزی من که عبارت باشد از "امیدوار نگاه داشتن جامعه بسمت تغییر - اصلاح یا براندازی - " بسیار نزدیک است. زیرا هم اصلاح طلبان را امید می دهد و هم براندازان را. اصلاح طلبان را امید می دهد در فشار بروحانی جهت رادیکال تر شدن برای تعمیق و گسترش دو قطبی ایدئولوژیک با نتیجۀ لاجرم استحاله از درون و براندازان را امیدوار نگه می دارد زیرا متن حاوی این بشارت است که نارضایتی مردم در حال بروز و ظهور آشکارتر و دینامیک تری است. درست است که من در اینجا به دولت روحانی اخطار ناصح می دهم که دارد فرصت از دست می دهد و باید بجنبد. اما در عین حال این را هم رونمایی می کنم که جامعه در حال فروپاشی است. بنابراین خوانندگان بدون توجه به ترجیح من در اصلاح یا انقلاب تحلیل وتفسیر خودشان را سوار گزارش وصفی من از اوضاع می کنند و امیدوار می مانند. و این مهمترین عنصری است که باید هیچکاه از دست نرود: "امید".
اتفاقاً اینجا با مازیار وطنپرست زاویه دارم که وضعیت جامعۀ ایران امروز را از جنبه های کمّی انقلابی نمی داند. من معتقدم که بیماری هلندی اقتصاد امروز ایران شباهت های کمّی زیادی را همپوشان دارد با اقتصاد منجر به انقلاب 57. زیرا همانطور که خودش هم از بشیریه فکت آورده است انقلاب ها در جوامعی اتفاق افتاده یا می افتد که بعد از یک دورۀ شکوفایی اقتصادی به رکود سخت و تورمی گرفتار شده باشند. اگر جامعۀ ایران در سال های 56 و 57 دچار بیماری هلندی شد بعد از شکوفایی سال های نیمۀ اول دهۀ 50 خورشیدی. امروز هم اقتصاد ایران دچار همان شرایط است بعد از شکوفایی آن در نیمۀ دوم دهۀ 80 خورشیدی در زمان پخش پول احمدی نژاد. درست است که در جزییات فرق های عمده دارند اما هردو اتفاق زمانی رخ داد که دلارهای نفتی زیاد تزریق شده به اقتصاد ایران جامعه را مصرفی و وارداتی کرد. در اوایل سالهای 50 هم ایران ترکید از واردات کالای غربی و تغییر شدید الگوی مصرف و سبک زندگی. در اواخر دهۀ 80 هم همین اتفاق توسط احمدی نژاد افتاد. نگاهی به شمال تهران و دیدن مال ها و هایپر مارکت ها و انواع مظاهر جوامع غربی - امریکایی - شکی باقی نمی گذارد که احمدی نژاد هم همان بلایی را به اقتصاد ایران تحمیل کرد که شاه کرده بود. وارد جزییات نمی شوم اما قصدم اینهمانی کردن کامل نیست فقط به مؤلفه های کلان متمرکزم و نه عملکرد هم کانال هر دو دولت شاهی و فقیهی. بحث بشدت کلان و قابل چانه زنی گسترده ایست اما در اینکه سال 94 خیلی از فاکتورهای منفی سال 57 را داراست تردیدی ندارم. منتها بنظرم نمی رسد که این سال مشابه با سال انقلاب اسلامی می تواند همان نتایج فروپاشی و انقلاب را بدنبال داشته باشد بدلایل خیلی زیاد و از جمله:
ادامه در کامنت بعدی...
ادامه از کامنت قبلی...
دو جامعۀ 57 و 94 ایران از جنبۀ کیفی بسیار متفاوت هستند. هرچقدر جامعۀ 57 دارای نظم و خواست مدرنیته و نیروی کیفی تغییر خواه داشت جامعۀ 94 علیرغم تحصیلکردگان چندین برابر مردمی بی آرمان و له شده و بدون غروری دارد.
ضرب المثل است که در یک نسل دوبار انقلاب نمی شود. یعنی تا طعم تلخ انقلاب قبلی زدوده نشود مردم به طعم شیرین توهمی جدید فریب نمی خورند.
رژیم شاه یک سیستم مدرن بود اولاً و مجبور بود قواعد بازی جهانی را تا حدودی رعایت کند و این امتیازی برای ناراضیان بود که بهره برداری می کردند. در حالیکه حکومت انقلابی فقیهان چنین قواعدی را لازم الاجرا نمی داند و زیر بار نمی رود.
شاه در عین استقلال خواهی برای ایران تحت تأثیر قدرت های غربی بود و نقش آنان را در تنظیم مناسبات جهانی پذیرفته بود و خودش را قادر به سرپیچی رادیکال - در حد بتوچه مادر قهبه - از سیاست غرب نمی دانست. در حالیکه فقیهان سیاستی مستقل دارند تا جائیکه حتی بزرگترین بازیگران امروز جهان امریکا و بریتانیا در تهران سفارتخانه ندارند.
مردم ایران علاوه بر همۀ موانع پرهیز از انقلاب بدلیل تضعیف پارامترهای هویتی از این جهت هم که سطح تحصیلات در قاعده زیاد شده است عاقلانه تر و غیر متوهم تر شده اند در انتخاب راه های ناکجاآبادی؛ با توجه به هم اوضاع منطقه و هم دست آورده های قبلی ما پدران انقلاب کرده شان.
این چند فاکتور مهم را اگر بگذاریم در کنار ضعف جامعۀ مدنی امروز ایران نسبت بدوران شاه - منظورم از جنبۀ سازماندهی و بسیج و هدایت مردم بسوی یک کنش واحد است - نبودن رهبر کاریزماتیک و سازمان های جایگزین بعد از فروپاشی نظم موجود و ... که از همه مهمترش پایگاه مردمی سفت و بسیار مصمم جمهوری اسلامی نسبت به رژیم شاه و داشتن عنصر سپاه پاسداران بسیار تعیین کننده و همچنین داشتن ارادۀ سرکوب در رزیم های انقلابی - از جمله جمهوری اسلامی -لذا بنظر شخصی خودم جامعه در عین حال که حداکثر شرایط شورش های انقلابی طبق انقلاب های اتفاق افتاده در تاریخ را دارد اما مطلقاً در این جهت و قادر و حاضر به چنین کاری نیست.
البته که کامنت دهندۀ ناشناس خوب
وبا را و بلاهای نازل شده از سوی
جمهوری اسلامی را احصاء کرده و بویژه در آنجا که اشاره به پول هایی می کند که صرف چاپ های فاخر چرندیات و خرافات آخوندی و انبار کردن آکبند و یکجای آن ها می شود جیغ درد جانکاه مرا هم در می آورد. اما آرزو چیزی است و عمل در واقعیت حکایتی دیگر دارد. یا...هو
فرمایش تیمسار را درست می دانم در کلیت برای همین از همان اول به انقلاب اشاره نکردم که امکان آنرا نخواهند داد خارجی ها به نتیجه ای دیگر رسیده اند و ابزار آنرا هم دارند براحتی: سوریه ای شدن ایران
باز هم ارزشگذاری نمی کنم که خوب است یا بد است، به همان اندازه (شاید) تیمسار می دانم که چه هرج و مرجی در ایران حاکم خواهد شد اما این اتفاقی است که با سرعت به سمت آن می رویم. تمام مقدمات این اتفاق طی سالهای گذشته افتاده است. یعنی چنان با سرعت به سمت سوریه ای شدن می رویم که بعضا فکر می کنم شاید دوباره سراغ تئوری توطئه باید رفت؛ دست هایی بوده که حامعه حکومت و اپوزیسیون را به چنین جایی رسانید.
شیرین دست خطت را دوست دارم عزیزم. اگر کامنتت را دیده بودم اینهمه روده درازی بعدی را نمی کردم. تو یک گوهری برای من. یا...هو
کامنت ویرایش شده:
وزن کشی گرایش های سیاسی مختلف جامعه ایران انسان را از گمراهی می رهاند. با فرض شرکت همه پنجاه میلیون ایرانی واجد شرکت در انتخابات در یک انتخابات آزاد، سبد آرا چنین خواهد بود:
1. میانه روهای مذهبی: 25 تا 30 میلون رای. کاندیدای شاخص: محمد خاتمی، میرحسین موسوی، حسن روحانی
2. میانه روهای غیرمذهبی: 10 تا 15 میلیون رای. کاندیدای شاخص: رضا پهلوی
3. تندروهای مذهبی: 5 تا 7 میلیون رای. کاندیدای شاخص: علی خامنه ای
4. مجاهدین خلق: 500 هزار تا یک میلون رای. کاندیدای شاخص: مسعود رجوی
5. گرایشات کمونیستی: 500 هزار تا یک میلیون رای. کاندیدای شاخص: حمید تقوایی
6. مشنگی سیاسی: 1 تا 2 میلیون رای. کاندیدای شاخص: محمد غرضی، هخا
با وجود افزایش چشمگیر پرسنل و سازوبرگ سرکوب به دلیل فرسودگی مغز و گیجی و دودلی تصمیم سازان اصلی از یکسو و گردن کلفت شدن تدریجی جامعه مدنی به دلیل عملکرد نسبتا خوب روحانی و البته اقتضائات منطقه ای و جهانی، مردم و حکومت مجددا به سمت زورآزمایی می روند. در صورت وقوع این زورآزمایی چه در قالب اردوکشی خیابانی چه در قالبهای دیگر، حکومت نسبتا کم هزینه و نسبتا آسان ناچار به عقب نشینی خواهد شد. برخلاف داوری های خام، حضور مردم در انتخابات پیش رو بیشتر از انتخابات گذشته در حمایت از روحانی خواهد بود. منتظر تشکیل مجلسی با فراکسیون دویست و پنجاه نفره حامی روحانی باشید.
این لینک زیر جوابی است که به قدرت ایران و عمق استراتژیک ایران پی نبرده اند.
http://news.gooya.com/didaniha/archives/2015/05/196900.php
جمع بندى خانم شيرين از اغتشاش برخى از كامنتهاى كسل كننده ،ياوه گوييهاى و فحاشيهاى بى ارزش اخير در اين پست و خصوصا پست قبلى بسيار بجا و صحيح است. ممنون.
افشين قديم
به نظر من دو نفر درخط استارت ایران نشسته اند و هرکدام به دیگری نگاه میکند انقلاب کودتا و بالاخره یکی خواهد دوید .تا حالا هم کنترل جامعه بر اصل اشتباه پدران بوده ولی همیشه جواب نمیدهد و پرده در می افتد طوفان در راه است همین مردمی که در ایستگاه مترو هل میزنند که کنسرو وار جا بکیرند تا سر وقت به سر کار بروند ممکنست دیگر از هرج مرج نظم پذیرفته تبعیت نکنند .عدم تبعیت از هرج و مرج نظم پذیرفته این کلید ماجراست دیگر نمیشود کنترلش کرد .من بوی انقلاب را حس میکنم. انقلاب همراه ماست و ما همیشه او را دور میکنیم و دست نه به سینه اش میزنیم ولی او سمج است و بالاخره واقعیت خود را بر سرمان آوار خواهد کرد .کامنتهای نه نمیشود خراب تر میشود این راه حل نیست مسخره کرده اید همه و همه حکایت پس زدن های ماست حتی همان کامنت عمق استراتژیک اینها پس زدن جامعه است و طبیعی ولی گریز از هرج و مرج نظم پذیرفته بر اثر یک حادثه غیر قابل گریز است.
درخواستی دارم از ناشناسان اگر ممکنه حد اقل یک امضا در پایان کامنت خود بگذارید که خواننده بداند آیا این ناشناس همان فرد قبلی است که مثلا دو کامنت بالا را گذاشته یا فرد دیگری است. البته این کمک میکند به پیگیری بهتر مطلب عنوان شده از جانب شما.
سلام تیمسار
جایی که امثال خانم ها و آقایانی مثل شیرین، رومی، ببعی، مازیار وطن پرست، سایر شاگرد اول ها و آرسین هستند سیاه لشگرهای مثل من باید فقط خواننده باشند اما بقدری از خواندن آخرین مقاله شما ذوق زده شدم که نتوانستم خودم را کنترل کرده و دوست دارم به چند نکته اشاره کنم.
1. اگر قبول کنیم می شود افراد جامعه را به دو بخش مرجع و مقلد تقسیم کرد بدون شک تیمسار(شخصیت حقوقی اش) یک مرجع تمام و کمال هستند و فکر میکنم ایشان مصداق بارزی از یک نخبه(علامه) هستند. مثالی میزنم، دوستان دانشگاه دیده احتمالا با اساتیدی برخورد داشته اند که فقط برای شاگرد اول ها (و یادم هست فقط برای 1 نفر برای ورودی یک سال) وقت میگذارند ایشان معتقد هستند سایرین توان و فهم درک مطالبی که آنها میگویند را ندارند. این مثال را زدم که بگویم این خاصیت جامعه نخبگان است که ذاتا از بالا به پایین نگاه میکند دست خودشان نیست خوب یا بدش را بروید از خدا بپرسید. عزیزان پس اگر نمیتوانید حرفهایشان را قبول کنید خواهشا توهین نکنید و بیایید و نظر خود را همانطور که بارها و بارها تیمسار فرمودند بگویید "من می گویم که ..." و حالا صد در صد مخالف، چه لزومی دارد توهین کنید نمیدانم. برخی دوستان میگویند تیمسار به ما توهین کرد و شروع می کنند به فحاشی. اولا این کار از شخصی مثل تیمسار بعید است با اینکه به نظریه نسبیت معتقد هستم اما تا زمانی که تیمسار در سلامت روح و جسم باشند می شود ادعا کرد مطلبی را بی دلیل نمی گویند. دوما با نگاه کردن به تیمسار به عنوان یک بزرگتر، کمی خویشتندار باشیم که البته با وضعیت روحی داخل کشور این توقع بسیار زیادی است.
2. به نظر من می توان این مقاله را از نظر اقتصادی بعنوان سند چشم انداز هشت ساله روحانی قبول کرد، فوق العاده بود هر چه تعریف کنم کم است.
3. برسیم به بحث شیرین انقلاب، ای دوستان انقلابی، کجایید کجایید بیایید بیایید که رمز امسال را حضرت آقا در فرمایشات تحویل سال اعلام کردند و گفتند مبادا شورش کنید. دوستی گفتند تفسیر این جمله یعنی حتما شورش کنید تا فضا امنیتی شود و حکومت خشک و تر و هر که صدایش درآمد را له کند. کجای کار هستید، بودید سال 88 کف خیابان ها یا نه، عاشورای 88 بودید یا نه، حکومت سقوط کرده بود ولی کسی نبود جای اینها را بگیرد و مجبور شدند خودشان دوباره بر مسند حکومت بنشینند. تا به حال جایی ندیدم که کسی اشاره ای داشته باشد به علت دستگیری های گسترده روزهای قبل از انتخابات 88. باز دوستی فرمودند که تمام افرادی که دستگیر شدند خودشان یک بار انقلاب کرده بودند و به ابعاد عملیاتی یک انقلاب اشراف داشتند، برای محکم کاری هم که شده بود همه را جمع کردند دور هم برای یک مهمانی چند ساله، یعنی اگر جانشینی هم بود همان اول رفت آنجایی که عرب نی انداخت. دنبال انقلاب و جنگ نباشید که اگراز راهی که تیمسار بشارت داده و سایر روشهای مدنی که دیگر مراجع می گویند به نتیجه ای رسیدیم که هیچ، اما اگر راه انقلاب و جنگ را در پیش بگیریم قطعا دیسکو و شنای دونفره در شمال و جنوب کشور را هرگز نخواهیم دید و تنها چیزی که میتوانیم از نزدیک ببینیم سوریه کنونی ست در ایران. و باز تیمسار چه زیبا به این مطلب نیز در کامنت دانی اشاره کردند.
4. این مقاله حاوی نکات بسیار کلیدی ست شاید این صرفا نظر من باشد و اشتباه کنم اما باید بارها آن را مطالعه کرد.
5. تشکر فراوان از تیمسار و ممنون که بی مزد و منت سالهاست سنگ ملت را بر سینه میزنند. اگر من و امثال من به عنوان سیاه لشگر مطلب اشتباهی بگوییم اشکال ندارد اما ای کاش شاگرد اول هایی مثل جناب آرسین و سایرین در مواقع بحث کردن با تیمسار بیشتر دقت کنند تا به قول حاج منصور، "مهمان یک شبه ای ها" از این روند سوء استفاده نکنند. نمی گویم بز باشید، دور از جان جناب آرسین اما بهترین روش استفاده از " نظر من این است که..." می باشد، مانند شیرین خانم که واقعا شیرین می نویسند. شاید ایشان و سایرین به طور کامل تیمسار را قبول دارند و به همین دلیل است که تضادی در نوشته هایشان نیست اما اگر باور کنیم (فارغ از شخصیت حقیقی ایشان که البته فکر کنم خودشان موافق این جدا سازی نیستند) در این برهوت کمتر از الماس نیستند. بیایید قدر بدانیم و یا حداقل کمی انصاف داشته باشیم و سعی کنیم بقدر فهم مان از این منبع بی منت حداکثر استفاده را ببریم چرا که مانند پیشگوها آینده را پیشگویی می کنند. ببخشید طولانی شد.
از اراذل ته کلاس
دلقك جان، اين هم نشانه اى از فشار عرفى گرايان به شريعت گرايان در تلوزيون جمهورى اسلامى. البته شايد ديده باشيد.
http://news.gooya.com/politics/archives/2015/05/196922.php
ارادتمند افشين قديم.
من نمی خواستم کامنتی بگذارم ولی حالا که میبینم ته کلاس رندانه سعی در گذاشتن هندوانه زیر بغل دارد و از آن طرف انقلاب را به دیسکو سر محل ته محل فرو کاهیده و باز سوریه را یکبار تعزیه گردانی میکند مجبور شدم کامنت بگذارم.
در همه نظامهای دموکراتیک دنیا احزاب وقت دارند در یک تایم معین کابینه داشته باشند و هم خود به پول برسند هم جامعه لیاقتشان را بشناسد اگر چنانچه تایم تمام شد یا کابینه از نصاب افتاد حزب دیگر طی سازو گار قانونی به ریاست میرید حال ما اینجا برای تعویض این حکومت ۳۶ساله جز انقلاب چه داریم .
نکته بعد روشنفکر نباید خود را به خواب بزند روشنفکر وقتی انقلاب را دید نمیگوید نه و بد است انقلاب رخ میدهد چه تو بخواهی چه نخواهی ولی میتوانی این توده را هدایت کنی. مثالی میزنم از تاریخ معاصر مرحوم بازرگان به شواهد غیر قابل انکار و مستدل همیشه مخالف انقلاب و تحریکات رادیکال بود و دنبال سازندگی و خدمت رسانی به مردم بود ولی وقتی طوفان ۵۷را دید خود را به حماقت نزد ترجیح داد وجه دموکراتیک انقلاب را تا جایی که میتواند حفظ کند .
ما سوریه نمیشویم چون ارتش دست نخورده باقی میماند تا سازوکار جدید ما تجزیه نمیشویم چون کوچکترین قطعه کشور ما از دل همین نقشه همین ایران خواهد بود حواستان کجاست آذری های عزیز کجا که نیستند همانند باقی قومیت ها .این پانترک بازی هم برای اینست که آذربایجان به جنبش نپیوندد که دیگر کسی یارای مقاومت ندارد .
به نظرم انقلاب طرح هوشمندانه ایست .تمام کسانی را که میشناسم یا فردی از خانواده را در نوبت شیمی درمانی دارند یا فردی را بر اثر سرطان از دست داده اند . من ترجیح میدهم قبل از اینکه هیولای سرطان دندانش را در کالبدم کند خود او را از پای در بیاورم .
حاصلضرب حرف در عمل مساویست با عدد ثابت. لطفا خیلی رویا پردازی نکنید. هنوز هم پیش پا افتادهترین تظاهرات آرام مدنی در کشورمان ممنوع است و کسی جرات آنرا ندارد. ، لطفا پیاده شین ، با هم بریم.
ما دیگر نمیترسیم جان به لبمان آمد با وعده و وعید و تهدید و ارعاب .چقدر باید سگ دو زد برای زندگی سگی .برای کشته شدن سگها اعتراض میکنند ولی برای مرگ خاموش من هیچ روشنفکری وقت ندارد . وقتی امیدی نیست و مرگ در دسترس پس ترس از کجاست.
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده می ترسانی
ما گر زسر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
در محفل عاشقان خوشا رقصیدن
دامن زبساط عافیت برچیدن
در دست سر بریده ی خود بردن
در یک یک کوچه کوچه ها گردیدن.
با تشکر از تیمسار گرامی به نظر من این پست دو فراز بسیار گرانقدر داشت .
اول بدرستی دلقک کالبد شکافی کرد .یعنی خاتمی احمدی نژاد و روحانی سه وجه اصلاحات در اریستوکراسی ناقص هستند که نظام برکشیده بلکه گره از مشکل باز کند . همانطور که خاتمی نماینده بخشی از جامعه هست احمدی نژاد نماینده گروهی دیگر و روحانی نماینده جامعه. بروکراتیک
دومین مطلب جامعه در حال فروپاشیست و آژیر ها به صدا در آمده اند . تعریف آکادمیک انقلاب به زبان ساده اینست که وقتی بخشهای جامعه به تدریج از قدرت کنار زده میشوند ناگهان در یک فر آیند انقلابی سعی دارند همه با هم به قدرت باز گردند .انقلاب با همه تابو بودن نیاز به یک جنون آنی دارد حتما از خود پرسیده اید واقعا مردم در سال ۵۷ باور کرده بودند عکس خمینی در ماه است .انقلاب یک جنون ملی است و حرکات غیر قابل پیش بینی و کنترل جامعه است و وقتی آغاز میشود دیگر نصیحت بردار نیست و هیچ لشکری قادر به مقاومت با آن نیست شما را رفرنس میدهم به اتحاد جماهیر شوروی یکشبه در جلوی چشم نا باور میلیاردها انسان شوروی فرو ریخت چون جامعه در یک آن به جنون رسید یا رومانی وقتی رییس جمهور از سفر به ایران بازگشت و سوغات ولایتی را در یافت کرد روزی از سر عرق فندقی به کنار بالکن رفت تا برای مردم سخنرانی کند ناگهان گروهی علیه او شعار دادند به هفته نرسیده دادگاهی و تیر باران شد .حالا رومانی یک کشور دموکراتیک است که صنعتی هم شده و اثری از بحران اقتصادی در او نیست چون مردم به موقع دست به کار شدند .ما به انقلابهای ایدئولوژیک عادت کرده ایم گویا باید رنگ داشته باشد ولی به موجهای بیرنگ و شدیدا طبیعی شدیدا کرخت و نابینا شده ایم خوب به اطراف خود بنگرید آیا رانندگیها جنون امیز نشده است ایا خبر خودکشی سریالی نمی اید ایا کسی در کنار شما با خودش حرف نمیزند .چرا راه دور میرویم آیا اسید پاشی واکنش کور و جنون آمیز بخش سنتی جامعه نیست .از جنون ملی غافل نشوید فیلم زامبیها مسخره نیست تمثیل است که زامبیها مثل امیب تکثیر میشوند هرچند از هم میگریزند ولی سر اخر مبتلا هم میشوند و ویرانگر.
با تشکر و پوزش از روده درازی
تقدیم به همه فرهیختگان انشالله گربه هست.
http://khabaronline.ir/detail/415522/society/problems
مردم پول ندارند آب بخرند.
آن بی شعوری که گفت کامپیوتر از حوزه ببرند و دلقک هم جز جگر زد از کتب منتشر شده خرافات تشریف ببرند یکبار جامع المقدمات و سیوطی و لمعه را بخوانند تا متوجه بشوند درس یعنی چه و عالم به که میگویند .
«مثالی میزنم، دوستان دانشگاه دیده احتمالا با اساتیدی برخورد داشته اند که فقط برای شاگرد اول ها (و یادم هست فقط برای 1 نفر برای ورودی یک سال) وقت میگذارند ایشان معتقد هستند سایرین توان و فهم درک مطالبی که آنها میگویند را ندارند.»
یک توضیح حاشیهای نا مربوط به اصل مطلب شما، بدون اینکه منظورم رد کردن دیگر سخنان شما باشد: علت «فهم و درک مطالب» نیست که احتمالا از زبان خود آن استادان شنیدهاید. دانشگاههای ما را هم فساد و باند بازی و رقابتهای کثیف گرفته است. توضیح زیاد لازم دارد که اینجا جایش نیست. ولی در آن مورد: علت اصلی این است که دانشجوی کاری و با استعداد باعث انجام پژوهش، پایاننامه و مقاله در اسرع وقت میشود بدون اینکه استاد بخواهد وقت زیادی برای وی بگذارد. در برخی موارد استاد دانشجو را رها میکند ولی چون دانشجو خوب است کار را به نتیجه میرساند. برای همین استادان به دنبال دانشجوی اول هستند، چون وقت کمتری از آنان میگیرد. یعنی استاد نمیخواهد برای دانشجو وقت بگذارد. و البته علت اصلی این است که استاد برای ماندن در دانشگاه و پرستیژ علمی و البته پول نیاز به امتیازاتی دارد که از طریق همین دانشجویان معمولا فراهم میشود. دانشگاههای ما هم مثل بازار شده است. اینجا لزوما منظورم دانشگاه آزاد نیست.
یک سئوال تاریخی:
چرا محمدرضاشاه پهلوی بجای آنهمه تعویض بیثمر نخست وزیرهای بیعُرضه و سرانجام رها کردن بختیار با ارتشی اختهشده -که اصلا خود همین عزل و نصبها هم خلاف قانون اساسی بود- بجایش مجلس را منحل نکرد؟ و دستور برگزاری یک انتخابات آزاد را نداد؟
اشاره به این موضوع را نخستین بار از محسن سازگارا شنیدم. اما بدجوری در ذهنم مانده. یعنی هیچکس از مشاورین هم چنین پیشنهادی به او نداده؟
ندارم آگهی زآغاز و انجام
ولی این حسرت از من برده آرام
که یوسف را چه یارب! در دل افتاد؟
که آن روز از زلیخا غافل افتاد؟!
:)
هم تو هم محسن سازگا رایت چقد از مرحله پرتید. اگر الان که مملکت بخاک سیاه نشسته خامنه ایت اجازه یک رفراندوم ازاد داد. شاه نیز خود را موظف می دید. استبداد یعنی همین دیگر. خاصیت استبداداین است که مرگ خود را باور نمی کند. تا زمانی که ان لحظه تاریخی اتفاق بیفتد. سلامت و پیروز باشی.
دلقک جان عالی بود .به منتها درجه خوب نوشتی وتحلیل کردی. لذت بردم عزیز ......شایلین....... متخصصان اقتصاد سیاسی می فهمند شما چی میگی
هيچ وقت دوست نداشتم از دلقك بخواهم دست به مميزي بزند ولي واقعا يك نفر اين اقاي شديدا انقلابي را كه حتي حاضر نبست يك نام مستعار براي خودش بگذارد از برق بكشد براي من عجيب است كه هم اكنون كه جامعه به ارامش نياز دارد اين فرد ياد انقلاب افتاده !!!!
برادر يا خواهر گرامي شما برو انقلاب را شروع كن نامرديم اگر پشتت نياييم به نظر من ميدان ازادي جاي خوبي براي شروع اين انقلاب است البته بهتر بود زمان احمدي نژاد اين انقلاب را شروع مي كرديد ولي ان موقع مشكل ساماندهي و رهبري داشتيم كه با ناشناساني چون شما اين مشكل حل شد و شما را به عضويت كميته ي انقلاب در مي اوريم
عجب گيري كرديم ها
پري سا
درسته که زمان حاضر زمان سرعته و همه باید با حداکثر توان به سمت هدف حرکت کنند ولی توانایی آدمها برای سرعت محدوده و ما حق نداریم به نام سرعت همه چیز را زیر پا بگذاریم شاید برای ما این بهتر باشه دیر زسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه.انقلاب ۵۷هم شاید برای ما لازم بود . بعضی وقتها مینیمال دیدن همه چیز شاید جوابگو نباشه . انقلابها را ناشناسهای بی اصالت میکنند و بعد صاحب شناسنامه میشوند از هیچ پترنی هم پیروی نمیکنند .شاید قدری مهربانی بهترین با خود و دیگران ما را به توسعه برسونه .
م. ح.
همه دوستان انقلابی بدون نام هستند و نمیتوان به سخن این عزیزان استناد کرد و یا پاسخی داد. پیشنهاد میشود حداقل از یک شماره مانند ۲ یا ۳ جهت شناسایی استفاده کنند. البته این وضعیت خود گویای شجاعت انقلابی این عزیزان است.
یک ناشناس از بازرگان گفتند. ایشان قبل از انقلاب در قرآن به دنبال فرمولهای ریاضی بودند و فرزند خلفشان در لوس آنجلس به همین امر مقدس مشغولند و فعلا مشغول تطهیر عایشه و پیامبر گرامیشان میباشند. اگر ایشان انقلابی نبودند چگونه اولین دولت انقلاب را تشکیل دادند؟ بازرگان با علم کردن ملی مذهبیها از جبهه ملی و بختیار جدا شد و بزرگترین ضربه را به بختیار زد. بختیار میگفت ما هرچه میخواستیم از شاه گرفتیم چرا به دنبال خمینی برویم اما بازرگان به دنبال انقلابی اسلامی بود تا آیات قرآن را پیاده کند. پس بدانیم آگاهترین و دنیا دیدهترین و درس خواندهترین انقلابیهای ۵۷ یعنی بازرگان، ابراهیم یزدی، قطب زاده، شریعتی و ... افرادی با این سطح فکر بودند و بختیار، هویدا، ... ضدّ انقلاب بودند که با خشونت انقلابی به قتل رسیدند. دقیقا با شناسایی انقلابیون واقعی همچون ملی مذهبیها میتوان گفت چگونه بزرگترین تئوریسینهای انقلاب اسلامی جزو تنبلترین شاگردان کلاس اجتماعی بودند (شریعتی متقلب مدرک دکترا بود.) و شاگرد اولهای ما همچون بختیار ضدّ انقلاب بودند. ما هنوز در تأسف از دست دادن بختیارها میسوزیم.
هر انقلابی، جامعه را به دوگانه انقلابی و ضدّ انقلاب رهنمون است و ضدّ انقلاب به ناچار بر سر دار است همچون نادر جهانبانی و چپیهای ۶۷ و .... متاسفانه جامعه ما فاقد متفکرانی است که اصولی تولید کنند که جامعه بتواند بر این اصول تکیه کند و پیش برود. به عنوان مثال آرامش دوستدار اصل امتناع تفکر در فرهنگ دینی را تولید کرده و اکنون ما میتوانیم با تکیه بر این اصل، مسائلی بنیادی را حل کنیم و قطعا جامعه دیگر شریعتی باز تولید نخواهد کرد. البته این خود جای بحث دارد. حال اگر اصل "هیچ انقلابی در تجربه بشریت به دموکراسی نرسیده است" توسط یک متفکر ایرانی برای جامعه نخبگان اینهمانی و باز تولید میشد آیا با باز تکرار اجتماعی چنین اصلی، چنین درگیریهایی در این وبلاگ و به تبع در جامعه وجود میداشت؟ آری فرهنگ ما بیش از روشنفکر به متفکر نیاز دارد و بین این دو فرق بسیار است.
اما سخن آخر اینکه، عزیزانی که در اینجا خشونت کلامی میکنند بدانند براحتی در فردای انقلاب خشونت کلامی تبدیل به خشونت کرداری و عملی خواهد شد. زرتشت نه پیامبر که این متفکر بزرگ ما میگوید پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک. آری خشونت کلامی اولین مرحله خشونت کرداری است و بنیاد آن بر پندار زشت است.
شیرین
بانو شیرین
ضمن تمام احترامی که برای بختیار قائلم باید چند نکته را خاطر نشان کنم:
زمانی که بختیار مسئولیت پذیرفت واقعا دیگر هیچکس نیم نگاهی ادامه به وضع موجود نداشت و همه مثل این دوست ناشناس ما انقلابی شده بودند. بازرگان نه تنها خود را انقلابی نمیدانست بلکه از اساس اتفاق 57 را نهضت مینامید و نه انقلاب. از هر دگرگونی بیزار بود و تنها میخواست سربرگ ادارات و وزارت خانهها عوض کند و با همان ترکیب در بدنه ادارات و ارتش کشور را اداره کند. اعتبار و شناسهٔ بختیار از جبههٔ ملی بود. اما هر دو به هم پشت کردند. جبههٔ ملی میگفت او ما را در جریان تصمیمش قرار ندادهاست. از سوی دیگر سنجابی بود که به پاریس رفت و عملا بختیار را از نظر اعتباری نابود کرد.
از همهٔ اینها گذشته، تا این بچهها دارند انقلاب میکنند فکر کنیم چرا شاه که ادعای شنیدن ندای انقلاب را داشت، انتخابات آزاد مجلس برگزار نکرد؟ این کار خیلی بیشتر جواب میداد تا تغییر بیثمر نخست وزیرهای بدون اعتبار و اختیار. واقعا انفعال شاه در یکسال منتهی به بهمن 57 اصلا قابل توجیه نیست. خوبست این گفت و گو را بشنوید. بخصوص حرفهای شهریار آهی را:
http://downloads.bbc.co.uk/podcasts/worldservice/pargar/pargar_20130206-1318a.mp3
اخه شیرین دو مسا له است. یکی اینکه اگر نظام حاکم که معمولا حوزه قم است تن به حداقل مدرنیته ندهد. این ملت تا کی و این کشور تا کی باید به فنا بروند.دوم اینکه در انقلاب 57 مردم هیچی از دنیا نمی فهمیدند. امروز مردم ایران همه چیز را می فهمند. خیلی موضوع فرق کرده است.تجربه انقلاب 57 پشت سر انهاست. مانند جویباری راه خود را پیدا خواهند کرد. البته انقلاب در شرایط امروز ایران مصیبت هایی هم دارد. اما میوه ان شیرین است. حکومتی که 40 سال است روز بروز بدتر شده چه انتظاری می شود از ان داشت.امدن و رفتن اشان (ریاست جمهوری) هم همه از روی حیله است. مثلا همین روحانی خودش از کسانی بوده که در حجاب اجباری نقش فعال داشته امروز به اخوندی دستور می دهد برو بگو حجاب اجباری اشتباه بوده. این همه حر فهای قشنگ قشنگ را از کجایش در می اورد این عنصر اطلاعاتی؟ در این 40 سال کجا بود که یهو ظهور کرد؟ خوب ما با همچین موجوداتی طرفیم. تگلبف چیست. تا کی؟ لابد تا وقت گل نی؟
دلقک بزرگوار
این ویدئو را دیدهای؟ اوایلش رو دیدم به نظرم باید جالب باشه. اما انگار قدیمیه:
https://www.youtube.com/watch?v=9V7YjmmM6yk
نگاه صفر و یک به یک مقوله اجتماعی باعث بروز مشکلات تصمیم گیری می شود . یک نفر بر طبل انقلاب می کوبد و یک نفر مانند پری سا نتیجه می گیرد که چون انقلاب ممکن نیست پس بپریم بغل خامنه ای بعد هم بچه گانه خط و نشان حضور در میدان آزادی را می کشد که اگر مردی بیا برویم آنجا تسویه حساب! مثل اینکه خمینی هم از همان ابتدا دوید میدان شهیاد و از همان جا آغاز کرد. اگر هدف مردمی انقلاب باشد راه آن را هم بلد است و ساده لوحانه از میدان آزادی شروع نمی کند.بگذریم
انقلاب تمام عیار به آن شکلی که در 57 دیدیم قابل تکرار نیست. حکومت هم این موضوع را می داند چون احتیاج به یک فرد کاریزماتیک و شبکه ای تحت فرمان دارد. رهبران کاریزماتیک فعلی جامعه ما چه موسوی و چه رضا پهلوی اصولا معتقد به چنین روشی نیستند. و توصیه هم نمی شود ولی در عوض جانشینان بسیار بهتری برای آن وجود دارند. فشار های اجتماعی از طریق نرم و چه از طریق خشن همین حکومت را به اصلاح مجبور می کند. مدیریت فشار و یادگیری چگونگی بکار بردن اهرم های فشار رمز موفقیت یک ملت است. بنابراین بین یک انقلاب تمام عیار و اصلاح طلبی ذلیلانه طیف گسترده ای از اعمال و روش های مختلف وجود دارد.نکته مهم پرهیز از فرا فکنی انقلاب به رویداد های دیگر نظیر شورش و اعتصاب است . اینها مقولاتی کاملا جدا هستند. تهمت انقلاب زدن به این روش ها که اهرم های قدرتمندی برای اصلاح یک حکومت هستند در حقیقت خلع سلاح جامعه از ابزار و لوازم اصلاح خویش است . یک چنین جامعه ای که از اهرم های فشار خشن خود نظیر اعتصاب و شورش استفاده نمی کند عاقبت دارای مطالبات انباشته جنون آمیز خواهد شد و بدام انقلاب خواهد افتاد از سر ناچاری. پرهیز مطلق از خشونت خود به خشونت کلان منجر خواهد شد. فشار دیگ جامعه را باید با اعتصابات و مطالبات صنفی و شورش های محدود کم کرد و ذره ذره حکومت را به تغییر رفتار واداشت.اگر این کار انجام نشود یا به ضعف و تجزیه کشور خواهیم رسید و یا باید حتما انقلاب کنیم.دو راهی انقلاب و یا اصلاحات ذلیلانه فرض درستی نیست. موضوع دیگر این است که عده ای بر سر دو راهی دیگری گیر کرده اند که اگر اصلاحات ذلیلانه نکنیم پس چکار کنیم این عده ترس از انقلاب را نیز پیراهن عثمان می کنند و راه خود را محق جلوه می دهند . باز این دو راهی هم راه صحیحی نیست. اگر قرار باشد بین اصلاحات بی سرانجام و هیچکار نکردن یکی را انتخاب کنیم قطعا دومی معقول تر بنظر می آید تا اینکه بیایم و حرکت مشکوکی را حمایت کنیم و بعد هم ببینیم آب به آسیاب خامنه ای ریخته ایم. در فیلم راه اژدها بروس لی در دام رییس بزرگ افتاد و از هر طرف که رفت خود را گرفتار در پشت میله ای آهنین دید. پس قوتی که دید کاری از او ساخته نیست به حالت مراقبه نشست و نانچوکایش را هم به گردنش آویخت و به حالت ابر آگاهی فرو رفت.حالا یک ملت نیز حتما نباید الزاما کاری انجام دهد که نتیجه آن برایش روشن نیست. بلکه مانند یک شکارچی زمان در کمین می نشیند و در حالت ابرآگاهی فرو می رود.البته موقعیت فعلی را من موقعیت نشستن نمی بینم . از این مرحله رد شده ایم. اکنون موقع بروز مطالبات صنفی است.
662578297993792
من حرفی ندارم فقط به خوانندۀ محترمی که بدرستی ملت امروز ایران را جهانی تر و آگاه تر از سال 57 می دانند و معتقدند که اگر انقلاب کنند انقلاب مثبت و بینایی خواهد بود و من معتقدم که بخاطر همین آگاهی بیشتر امروز مردم است که انقلاب نخواهد کرد. اما مزاحتم برای اسن بود که ایشان حسن روحانی را از این تحول که کل ایرانی ها را شامل شده کشیده اند بیرون و او را در همان چهل سال پیش فریز کرده اند و سؤال کلیدی شان را مطرح کرده اند. درحالیکه این چهل سال گذر زمان آگاهی بخش شامل همه بوده و از جمله حسن روحانی و همۀ آدم ها. اگر روحانیت سنتی قم تغییری نکرده اند و نخواهند هم کرد علتش آگاه نبودن به گذر زمان نیست بلکه بخاطر عدم پذیرش و تلاش برای پس زدن این آگاهی است. که بخش سیاسی برای قدرت و بخش غیرسیاسی برای حفاظت از دین و موقعیت مرجعیت خود اینکار را می کنند. یا...هو
http://iranwire.com/features/7488/
عمو دلار
با عرض پوزش از همه حضار و دلقک امیدوارم به کسی برنخورد من مدعی هستم اصلاحات برای چهارپایان هست .فکت میخواهید اگر هجده تیر هفتاد وهشت انقلاب کرده بودیم الان دست کم یک اقتصاد آزادتر و آزادی اجتماعی بیشتر داشتیم به همین نصاب هرچه عقبتر برویم سخت تر است ما خاینین به نسلهای بعد هستیم و تاریخ قضاوت سختی در مورد ما خواهد کرد .نگاه کنید حالا هلالی و سایر هفتیر کشان مداخ هم به حاکمیت اضافه شده اند عجب این شجره طیبه پر بارتر میشود روز به روز
این یکی از بهترین و واقع بینانه ترین تحلیل هایتان بود. دم شما گرم دلقک خان
یکی از ضروریات موفقیت یک جنبش یا انقلاب برتری توان بسیج و سازماندهی هواداران تغییر بر توان بسیج و سازماندهی موافقان وضع موجود است و یکی از ضروریات این توان، قدرت رسانه ایست. در سال هفتاد و هشت ما ابدا توان تجمع علیه حکومت را حتی در تهران نداشتیم (کسی همراه دانشجویان نشد.) و همچنین هیچ رسانه ای برای پوشش اخبار مبارزه نداشتیم، در حالی که آنها در سراسر کشور از طریق پایگاه های مقاومت بسیج و ستادهای ائمه جمعه توان بالای تجمع و از طریق رسانه پرمخاطب صداوسیما توان بالای تبلیغاتی داشتند.
اگر در سال هفتاد و هشت حکومت را برانداخته بودیم، در برقراری ثبات دچار مشکل جدی می شدیم و آنها به راحتی تجمعات بزرگ ضد حکومت جدید تشکیل می دادند. اگر سرکوب می کردیم، پایگاه مردمی ما با جنجال رسانه ای آنها آسیب جدی می دید و شاید ظرف کمتر از سه ماه حکومت جدید به زباله دان تاریخ می رفت و دیکتاتوری مذهبی شدیدتری برقرار می شد.
اکنون اما ما در تجمع و در رسانه در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت! هستیم. در تهران حکومت کل توانش را بسیج کند می تواند یک دهم و به زحمت یک پنجم ما هوادار جمع کند. در شهرستانها قدرت تجمع ما به تدریج افزایش یافته و به سطح قابل قبولی رسیده است. (تجمع صنفی معلمان از نظر گسترش جغرافیایی از جنبش سبز گسترده تر بود + مراسم غرورآفرین مرگ پاشایی در شهرهای متعدد.) هم اکنون قدرت رسانه ای ما تا حدیست که کوچکترین جنایت نظام را یک بحران برای آن نبدیل می کنیم.
با افزایش ضریب نفوذ اینترنت و شبکه های ماهواره ای، امپراتوری رسانه ای ما جمهوری اسلامی را در جنگ رسانه ای و در افکار عمومی کاملا خلع سلاح می کند.
جمهوری اسلامی که پیشترها معتقد بودند صدها سال دوام می آورد، با شرایط جدید ظرف چند سال آینده مانند برف آب خواهد شد.
پرگماتیست دفعه قبل موفق نشدید چون در زمین آنها بازی کردید اگر من برای ده درس بخوانم پنج هم نمیگیرم اگر برای بیست درس بخوانم هجده روی شاخ است .گفتم که اصلاحات برای چهار پایان است گوش نمیدهید.
من "ناشناس" ی هستم که موضوع سوریه ای شدن ایران و توافق های پشت پرده برای کمک به سازمان مجاهدین خلق را مطرح کرده ام با جزئیات احتمالی دیگری که عرض شد و این مسئله را فاجعه می دانم و این فاجعه نتیجه یک مسائلی است که طی ده بیست سال گذشته اتفاق افتاده، اینجا هم با کسی کل کل نخواهم کرد. روز بروز هم بیشتر شواهد گفته من خود را نشان می دهد از سکه یک پول کردن اوباما توسط عرب ها گرفته تا زوم کردن عرب ها روی مسئله مهاباد، حتی دوستی یکی دو روز پیش گفت که این زوم کردن عرب ها علتش آنست که..... که یک دلیل بسیار پیش پا افتاده را بیان کرد که البته باز هم خوب است، متوجه یک موضوع جدیدی شده است که ممکن است دیگران فقط رگ گردنشان ورم کند و نه اینکه دنبال علت مسئله باشند. بد نیست عرض کنم که توئیت هایی که مسئله سوریه را دنبال می کنند و اخبار دست اول از صحنه نبرد ارائه می کنند و رفرنسی ها برای همه شده است، دقیقا مسئله مهاباد را به همانصورت دنبال کرده اند این یک هشدار است که دلیلی پشت این مسائل است. خیلی هم استقبال می کنم اگر روی این نظری که داده شده دوستی نظریه ای بدهد رد کند تایید کند شواهد بیاورد که روی آن صحبت شود -نه کل کل-، البته و صد البته به شرط آنکه صاحب خانه تمایل به ادامه صحبت در این موضوع داشته باشد. عرض کردم که این فقط یک نظریه هست که شواهد آن از مدتها پیش خود را نشان داده است و بمرور هم بیشتر نشان می دهد اگر هم کسی مرا بخواهد نامی بگذرد همین "یک نظر" می شود نام من. مسئله ای به این مهمی و حیاتی مطرح است و متاسفانه بجای اینکه به مسئله پرداخته شود توهین می شود که "پریزش را بکش" امیدوارم واقعیت ها سرمان خراب نشود بلکه به استقبال واقعیت ها برویم هر چند تلخ. ادعایی هم ندارم و نمی شود داشت اما با یکی دو نفر از اپوزیسیون کاملا مطرح صحبت می کردم در مورد همین موضوع واقعا حرفی برای گفتن نداشتند اصولا اگر حرفی داشتند که در کنگره آمریکا اینها صحبت می کردند، نوبت به آن خانم نمی رسید.
ضمنا مسئله ای که بسیار آزار دهنده هست آنهم از طرف کسانیکه دیگران را به تندروی و انقلابی و بی فکر امثالهم متهم می کنند چنین است که وقتی یک کاربری بحث نظری در مورد انقلاب می دهد - چه درست چه غلط - بلافاصله جواب چنین می شود که بفرما انقلاب کن، اصلا برو میدان آزادی انقلاب را شروغع کن. این روش در سیرک مدت هاست برقرار است چنانکه کاملا جا افتاده حتی برای گوینده هم جا افتاده که ..... کاربر عزیز ای دانای کل، این یک نظریه است که طرفدار نظریه آنر ا می گوید، یعنی کسی بخواهد نظریه ای بدهد باید چگونه بگوید که قشنگ مچش را نگیرید که برو انقلاب کن؟ این نظریه است نظریه، چه درست چه غلط. مثلا شما که می فرمایید که راه حل عرفی سازی حکومت است، کسی بگوید می خواهی عرفی سازی کنی بفرما میدان شوش کبابی حسن آقا طرفدار حکومت، بفرما عرفی سازی را از همانجا شروع کن........ چقدر حرف عجیبی است؟ یک کمی سخت است دیگر واقعا سخت است با بعضی منطقها و دانشها کنار آمدن
"یک نظر"
آقای مازیار وطن پرست،
مطلب شما در مورد سنجابی صحیح است. اما در مورد بازرگان به نظر من با اینکه او خدماتی همچون سازمان آب داشته، اما از ابتدا نیز فکری آشفته داشته کافیست نگاهی به لیست کتابهایش در ویکی پدیا بیندازیم. بعد همین فرد اولین دولت انقلابی را تشکیل میدهد. اینکه فعالیت او به چه چیزی منجر شده مهمتر از نامگذاری انقلاب و یا نهضت است. این افکار آشفته و سطحی (بازرگان، شریعتی، ....) یکی از منابع اصلی انقلاب بودند که با تکیه بر توده مذهبی و نا آگاه انقلاب کردند. البته افکار قوی و منسجمی همچون جبهه ملی، توده ایها و چپها هم بودند که بیشتر با قشر متوسط جامعه در ارتباط بودند. متأسفانه طبقه متوسط نو بنیاد و به لحاظ جمعیتی لاغر بود.
شیرین
خانم ها و اقایان. همانطور که می دانید یکی از کاسبی های هر سیرکی نمایش های حیوانات تربیت - و نه اصلاح - شده است و من هم از ابتدا که با شما تماشاگران عزیز شروع کردم گفته بودم که بند مهمی از مرامنامۀ سیرک ما هم تربیت حیوانات و نمایش دادن حیوانات اصلاح! شده است. امروز بمناسبت جفتکی که یکی از چهارپایان سیرک انداخته است مجبور شدم این توضیح را بدهم که نگران نباشید و همۀ حیوانات در یک بازۀ زمانی مشخصی - مثلاً 5 سال - اصلاح نمی شوند اولاً و برخی از حیوانات اصلاح شدۀ کودن هم در هنگام نمایش جفتک های برنامه ریزی نشده می اندازند ثانیاً. بنابراین شما تماشاچیان و سهامدران سیرک هم از این جفتک های حیوانات اصلاح نشده و یا تربیت شده و کودن بیشتر بوجد بیایید تا تعجب و نگرانی. مطمئنم که هر حیوانی را هم می توان در گذر زمان تربیت - اصلاح - کرد و دیر و زود هم داشته باشد سوخت و سوز ندارد. یا...هو
من یک سوال میپرسم مرد و مردونه جواب بدید شما ترجیح میدهید بخشی از یک کشور رو به زوال باشید یا یک کشور کوچک خنثی خوب معلومه زمین بایر افراز میشه مگه اون کرد عزیز ... خله وقتی ببینه منافع اینوره جدا بشه .مگه نبود زمان قاجاریه میرزا کوچیک هم میخواست جدابشه خزعل هم همینطور و قشقایی و امثالهم چون کشور رو به زوال بود پس به این نکته عزیزان دقت و توجه داشته باشند .یکسوال هم از برادران و خواهران اصلاحاتچی (صلوات بفرستید لال از دنیا نروید) میپرسم خواهشا پروفسورشان جواب بدهد آیا اصلاحات در لحظه خرداد ۷۶داری پشتوانه تئوریک بود . آیا تئوری اصلاحات به تدریج ایجاد شد و آیا بالاخره اصلاحات از تیوری اش رونمایی کرده یا میکند .
یکی از مسایل مهم همیشه. برای من توانایی رقابت سالم و پرهیز از حسادت بوده که متاسفانه در این رژیم از ما دریغ شده و ما توانایی هم افزایی را از دست داده ایم باید در یک جامعه مدرن از یبس بازی و تنگ چشمی فاصله بگیریم و از روی دست هم دیگر یاد بگیریم و به موقع در نقشهای خودمان حاضر شویم بیتردید لازم نیست حتما انسان گرگ انسان باشد سرقفلیها محفوظ است بلکه ما دنبال افزودن ارزشیم با تشکر از سروران و علی الخصوص دلقک که همیشه سعه صدر داشته است .
دلقک : من معتقدم که بخاطر همین آگاهی بیشتر امروز مردم است که انقلاب نخواهد کرد
ومن معتقدم انقلاب میشود در لحظه و در جا و توسط کسی یا گروهی که انتظارش را نداریم و حتی فکرش را هم نمیکنیم چون توده ایران اصلا پیش بینی پذیر نیست
نه میرزا کوچک و نه قشقایی هیچکدام نمی خواستند جدا بشند. خزعل چرا.عامل انگلیس بود. این جدایی طلبی رو کی تو دهانتون انداخته. یه جوری می گید کرد.انگار کردا ایرانی نیستند. امروز کردا به هیچ وجه دنبال این امور نیستند.روی زبانشان اندکی تعصب دارند و فضای باز بیشتری می خواهند که همه ما دنبال انیم.
جمهوری اسلامی ایران همیشه در بوق و کرنا کرده که کلی شبکه رادیو و تلویزیونی ملی و استانی داریم که صبح تا شب چرندیات را در گوش و ذهن مردم زمزمه میکنند اگر ما ضریب اینترنت مان در مقیاس کشوری بالا بود و از طرف دیگر این دیتا به صورت رایگان و نا محدود به مردم عرضه میشد چه پویایی جامعه پیدا میکرد .اینها نکات مهمی است که یک دگر اندیش با زمینه اقتصاد اجتماعی باید وارد شود ولی متاسفانه اغلب منفعل هستند و ریاکارانه اصلا راهکار ندارند .کجایند چپها اگر امروز وارد این میدان نشوند فردا ممکن هست دیر باشد و نتوانند یارکشی کنند و سهم ناچیزی از امر آموزش را بدست بیاورند .
من هرگز به کسی که حتی در اوج جوانی اینقدر نان به نرخ روز خور و ریا کار بوده که فامیل اصیل ایرانی خود یعنی فریدون را تغییر داده و برای کسب قدرت در نظام جدید روحانی گذاشته است اطمینان نمی کنم. یک بار در دوره خاتمی فریب خوردیم بس است
خیانتی که اصلاح طلبانی همچون بازرگان، موسوی، هاشمی، خاتمی به ایران کردند تندرو های مذهبی نکرده. در این 36 سال همین افراد بودند که با درایتشان این نظام منحوس ضد منافع ملت ایران را اداره کردند و به جای کام ملت کام دیکتاتور مذهبی را در حفظ قدرتش شیرین کردند
و گرنه اَعمال بی تدبیرانه ی تندرو های مذهبی همچون خامنه ای و احمدی نژاد ها و جلیلی ها و لاریجانی ها بیشتر این حکومت را به سقوط نزدیک می کند
پس اگر می خواهیم این نظام سقوط کند باید کاری کنیم تا این اصلاح طلبان همچون شیخ کلید ساز و وزیر خارجه دروغ گویش در ماموریتشان شکست بخورند
و افراد تندرو مذهبی در سایه، که بیشتر به حوزه های علمیه نزدیک هستند راس کار بیایند (جلیلی) تا با بی عرضگی هاشان و عقاید ماقبل تاریخشان این نظام را هر چه بیشتر به سقوط نزدیک کنند
برای همین در ابتدای امر از قلع و قمع کاندیدا های اصلاح طلب توسط شوراي نگهبان و رد صلاحیت گسترده آنان و حضور کم رنگ مردم عادی و پیروزی تندرو های اصولگرا در انتخابات مجلس آینده و لای منگنه رفتن هر چه بیشتر شیخ مکار حسن روحانی شدیداً استقبال می کنیم
گمگشته عزیز،
اولا که بیشتر از مثال کلاس علاقه داشتم که در قالب یک میزگرد با شرکت کنندگانی در وسط و حضاری در پشت و قسمت تاریک این کامنتدان رو توصیف می کردید که تیمسار به عنوان رییس جلسه موضوع جلسه و نظراتش رو در قالب محتوای پست منتشر میکنه و بعد با خاموش، روشن کردن میکروفن ها و تذکر، نظم جلسه رو برقرار میکنه و احیانا سوالی رو جواب میده یا نظری صادر میکنه.
در این وضعیت نه من "شاگرد اول" هستم و نه شما –دور از جان!- "اراذل ته کلاس" که اتفاقا همگی "درعرض هم" و "باهم" صحبت میکنیم -حتی تیمسار-. و به وزن دانش و آگاهی موثر هستیم...
این توصیف صحنه را کردم که نقد اصلی را به برداشت صحیح شما از رفتار غلط تیمسار در تحمل ناپذیری نقد و کنایه بکنم.
با توجه به آدرسی که به شخص من داده اید مشخص است که درجریان مناظره های من و تیمسار در ماه های گذشته بوده اید (دوماه اخیر نهایتا 2 کامنت داشته ام!) در هیچکدام از آنها نه ردی از شروع توهین پیدا میکنید و نه حتی جوابی متناسب با توهین های مسلسل وار تیمسار داده ام، گرچه که نقد و قلم من -به شدید ترین شکل مجازی، حتی بی سابقه در سیرک- تحمل نشد.
اساسا با همین فرهنگ "نخوت پرور نخبه" مشکل دارم، چرا که هیچ کس را در جایگاه دانای مطلق نمی دانم و همه ما نیاز به شنیدن نظرات و بهبود عملکردمان داریم. و این فرهنگ –مرجع/مقلد- را پایه ای میدانم که افرادی از آن بالا می روند و یا سایه خدا می شوند یا نایب برحق او بر ایران زمین، و دیکتاتور یکی پس از دیگری زاده می شود.
تیمسار که خوب است اگر خود خامنه ایِ یاعلی گو هم باشد، انتقاد به حرف پوچ او باید بدون حاشیه و شفاف و حتی اندکی تیز باشد، چرا که اتفاقا سن تیمسار و خامنه ای اقتضایش اندکی تندی در طعم است، -بدلیل انبان تجربه و چشیدن سرد و گرم روزگار-.
بحث دراز است اما خواستم تاکید کنم که عبارت "نظر من این است که.." حشو است و مشخص است که نظر آرسین این کامنت است همانطور که نظر تیمسار آن و نظر شما آن دیگری. و اتفاقا تمامی سایه نشینان رو دعوت میکنم که به وسط بیایند و صحبت کنند هرچند که حتی خودم هم فرصت خواندن نظرات همه عزیزان را نمی کنم! اما تا این نظرات نباشد، هیچ سره ای از ناسره تشخصی داده نمی شود و حتی "نظرات درخشان تیمسار"، "سخنرانی دیکتاتور" به نظر می رسد.
در نهایت عرض کنم که دیدگاه های من و تیمسار تاجایی که متوجه شده ام –تمثیلا- حدود 5درصد تفاوت دارد، و اولا این 5درصد قابل اغماض است در طیف رنگین نظرات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران، ثانیا وقت و انرژی که تیمسار تا اینجای کار گذاشته، ارزشمند و قابل تقدیر و توجه است –اساسا به همین دلیل پیگیر مطالب و با ذره بین بدنبال اشتباهات چنین فرد سختکوشی هستم!- و ثالثا چون تیمسار پادشاهی در اقلیم خود هستند، من مگر در اشتباهی فاحش یا روشن کردن بُعدی از ماجرا و ... داخل اقلیم نخواهم شد.
بازهم از مشارکت شما تشکر میکنم و از تیمسار همچنان عاجزانه تقاضا دارم که اندکی سعه صدرشان را افزایش دهند و حتی اگر کامنت گذاری، جمله ای امری صادر کرد، برنیاشوبند و به مشق دوران نظامیگری که امربر فرماندهان و درجات بالاتر بوده اند، ضمن تحمل، با زبان منطقی و نرم سخن بگویند که این زبان شیرین از الزامات زندگی در فضای مجازیست. (گرچه انصافا نرخ و طعم تندی های تیمسار نسبت به قبل بسیار کمتر شده، که هزینه اش از دست رفتن دوستان فعال و ارزشمند بود)
برقرار باشید.
سلام- هواپیمای ایرانی که گفته شده بود حامل کمک های انساندوستانه برای یمن بوده، متعلق به هلال احمر بود اما 6 تن از اعضای سپاه قدس سرنشین آن بودند. این هواپیما توسط چند فروند جنگنده عربستان اجبارا به ایران بازگشت. جت های جنگنده عربستان وقتی به هواپیمای ایرانی دستور میدهند برگردد وفرود نیاید، افراد سپاه قدس که در هواپیما بودند خلبان و پرسنل پرواز را تهدید می کنند که به هشدار توجه نکنند و هواپیما را در خاک یمن به زمین بنشانند. خلبان مقاومت میکند و میگوید که ما نظامی نیستیم و نمی خواهیم توسط جنگنده ها کشته شویم. آنها تهدید می شوند که در صورت بازگشت به ایران محاکمه نظامی خواهند شد. خلبان به این تهدیدها توجه نکرده و هواپیما را به ایران باز می گرداند. گزارش این واقعه در ایران به رئیس جمهور گزارش می شود. وی از وزیر اطلاعات میخواهد تا گزارش دقیق تهیه کند. این گزارش نیز که تائید کننده گزارش خلبان بوده تهیه می شود و روحانی با هر دو گزارش راهی بیت رهبری می شود و ضمن اعتراض سئوال می کند: هدف از این ماجراجوئی ها چیست؟
پیک نت 21 اردیبهشت
http://www.pyknet.net/1394/11ordibehesth/21/page/khabar.php
"هر کار دلتان میخواهد با افغانهای اسیر در دستتان بکنید. میتوانید بکشیدشان. اینها مزدوری بیش نیستند، میتوانیم برایتان هزاران تن از آنها بفرستیم."
این پاسخ افسر ارتش سوریه به درخواست مخالفین سوری برای تبادل زندانیان، بخشی از مقاله این شمارهی هفتهنامه اشپیگل آلمان است که در مطلبی به بررسی حضور افغانهای مقیم ایران در جنگ سوریه پرداخته است. ترجمه قسمتهایی از این مقاله را در زیر میتوانید بخوانید:
http://a3mooon2020.blogspot.ca/2015/05/blog-post_13.html
حتی به خودم اجازه نمیدهم که یک لحظه جدایی اقوام را تصور کنم:
نمیخواهم صحبت از امپراطوری و وسعت خاک و تمامیت ارضی بکنم، فقط یک لحظه تجسم کنید در آذربایجان غربی و همدان و کرمانشاه و گیلان و قزوین و ... دیگر استانها که قرنها کرد و ترک و لر و گیلک و تات در کنار هم زندگی کردهاند چه برادرکشی راه بیفتد؟ حتی به خودم اجازهٔ تجسم آن حمام خون را نمیدهم. حمام خونی که جنگ بالکان در مقایسهاش به یک بازی فوتبال تقلیل مییابد. فقط اگر مطالب چاپ شده در سایت معلومالحالی به نام "دانشجویان آذربایجان جنوبی" منتشر شدهبود را میخواندید که چطور مردم ارومیه را بر علیه کُردهایی که در ماجرای کوبانی دعوت به تجمع کردهبودند، فرامیخواند. فقط به این دلیل که "اینها میخواهند وانمود کنند این استان کُرد نشین است!" و آنها را عوامل بیگانه لقب میداد!
دانشجویان؟!! سر و شکل سایت آنقدر حرفهای و خوش ساخت است که هیچ یک از سایتهای ایرانی به گردش نمیرسند. معلوم است که پول ترکیه یا "آذربایجان شمالی!" خرجش میشود. به وقتش پول اسلحه را هم خواهند داد.
جدیدترین خودسوزی اینبار در قزوین
http://www.qazvin.info/105747/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D8%A7%D8%AF%D8%AB%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B2%D9%88%DB%8C%D9%86%D8%9B%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6-%D8%A8%D8%A7-%D8%B4%D8%B9%D9%84%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D8%AA%D8%B4.html
هیچ یک از مسوولین تا به این ساعت موضع گیری رسمی درباره این حادثه نداشتند. تنها ذوالقدر مدیرعامل سازمان آتش نشانی قزوین به یکی از سایت های خبری قزوین گفته بود: این حادثه خودسوزی نبوده اما علت آن هم هنوز مشخص نیست و مصدومان بصورت سرپایی معالجه شدند. بخدا هیچی بهتر از اسلاب ناب نیست. بخدا هیچی بهتر از عرفی گرایی نیست. یک رگ راست. یک حرف راست . یک شفاف سازی. یک حقیقت نه در تن اسلام است. نه در تن این بیشر فهای مدعی اسلام . مثلا اگر حقیقت گفته شود چه می شود. اصلا عادت کرده اند دروغ بگویند. اگر دروغ نگویند. بازی نمی شود. با این حکومت مسخره قمر در عقرب ادم تگلیفش چیست. پیش به سوی عرفی گرایی.
مازیار سایبر پرست
نمیخوام. منفی باف باشم ولی لینک زیر آوار را روس سر آدم خراب میکنه بعضی وقتها بی خیالی گفتن به من چه خیلی سخت میشه.
http://www.dw.de/%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%AE%D8%AA%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%DB%B4%DB%B0%DB%B0-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%A7-%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%86/a-18448504
https://khodnevis.org/article/64745 جهت ملا حظه
سلام
هر چند با فرمایش تیمسار در مورد عبور از حکومت مذهبی از طریق افزایش مطالبات اجتماعی - مدنی بعنوان بی خطر ترین راه موافقم و نشانه هایی از آن هم قابل مشاهده است، لیکن متاسفانه ضعف شدید قوه قضاییه در برقراری عدالت موجب شده که قطار بزرگ و سنگینی پر از درخواست عدالت خواهی نیز براه بیفتد که با اینکه دیرتر براه افتاده ولی توقف ان مشکل است و قرار هم نیست در ایستگاه مشخصی بایستد. حرکت این قطار روز به روز تندتر میشود. این قطار از قطار مطالبات مدنی جلو خواهد زد ولی نمیدانم نتیجه حرکت آن به کجا خواهد رسید
ارادتمند - یزد
خيلي از ناشناسهايي كه اينجا دعوت به انقلاب مي كنند از همان هايي هستند كه در ارزوي برادر كشي بدون هدف دعوت به شورش ني كنند اشتباه نكنيد اعتراض معلمان و فعالان محيط زيست و حتي اعتراض مردم مهاباد بدون اتش زدن ان هتل شورش كور نبود ولي وقتي دعوت به اتش زدن هتل تاراي مهاباد مي كنيد و سرمايه داران را فراري مي دهيد بدون دليل مردم را به شورش فرا ني خوانيد عده اي هم هستند كه كرد و ترك را به جان هم بياندازند به هر حال ان ناشناسي كه اصلاحات گام به گام را كار چارپايان توصيف كرده بود و احتمالا با ناشناسان ديگر نسبت دارد بايد توضيح دهد انش زدن كارخانه ها و كاباره ها و هتلها چه توجيهي دارد ؟؟؟از منظر غير چارپايي چون ايشان ؟؟؟؟
پري سا
اگر پایش بیفتد. بانکها را هم باید اتش زد.به تمام نماد های اخوندی حمله ور شد تا بلاخره بجایی رسید. فراموش نکن عن اسلامی هم با همین شورشهای اینگونه ای شروع شد. وقتی حکومتی در اوج پیشر فتگی جهان نیت خیر دارد ما را به سمت مکه و مدینه.انهم مکه و مدینه زمان ابوبکر و شعب ابی طالب رهنمون شود. بشینیم . یار مبارک باد بگیم. برو بابا تو هم. دهنت بو شیر میده. سیاستمدار هم شده ای.
بروم زیر تیغ جراحی طرف بیاید غده را در بیاورد بیهوش بشوم خون ریزی کنم از کار بیفتم پول هم بدهم که بیست سال دیگر زندگی کنم شش ماه زندگی میکنم برو بابا دهنت بوی شیر میدهد . شب دراز است قلندران چند وقت دیگر همینهایی که انقلاب را تمسخر میکنند خود صف اول وایستاده اند .جامعه ایران تمام سیاسی است ولی بلوغ سیاسی ندارد.انقلاب لاجرم قلعه حیوانات است ولی چه اشکالی دارد جای اخوندها مثلا با تکنوکراتهابا یک معلم با یک تکنسین یا کارگر با یک نظامی. یا یک وزرشکار عوض شود مثلا فرض کنید جای اخوندها یک برنامه نویس کامپیوتر بیاید دیکتاتور شود چون زمینه اش جیز دیگریست میرود سخت افزار و نرم افزار و ویروس میسازد ولی یک اخوند فقط مسجد و حوزه میسازد چرا نمیگیرید بحث انسانهای زمینی است با متافیزیک
مردم ایران کاملا اصلاح را بر انقلاب ترجیح می دهند و ایده انقلاب ابدا طرفدار ندارد و نهایتا یک موج زودگذر است. پیشنهاد انسان دوستانه من این است که انقلابیون از شوخی کردن دست بردارند. اما پیشنهاد فرصت طلبانه من این است که این انقلابیون هرچه زودتر دست به کار شوند و مطمئن باشند که ما نه تنها یاد و خاطره آنها را گرامی می داریم بلکه با مهارت تمام تلاش آنان را به نفع خود مصادره می کنیم.
پراگماتیست
ورودت را به رسته ۴ پایان اصلاحاتی خوش آمد میگویم .البته بهتر بود ای دیت اخته ا یست بود.
نظام چون بوی انقلاب را از چند متر دورتر احساس کرده دست به کار شده و بزودی فرمانده سپاه را عوض میکند .اگر یکروزی دیدید سلامی جای جعفری را گرفت تعجب نکنید .بالاخره پورشه سواری آدابی دارد قبلش باید روی درازگوش آموزش ببینی. راستی میدانستید بهای هر پورشه معادل ۳۴۰۰۰نفر یارانه هست .
ارسال یک نظر