چندین و چند بار تیتر زده ام: تیترهای شرم آور تا تیترهای محرک. اما دقیقه ای بعد تیتر را پاک کرده ام. زیرا نمی خواهم ایران تکه پاره شود از قلم منی که وطنم را یکپارچه به اشغال اسلامگرایان داده ام و آن را یکپارچه آزاد می خواهم. اما نتوانسته ام از خشم و غضب ناشی از تحقیر تبریز سر به بالین مرگ بگذارم. قصه از کجا آغاز شد:
1- محمد رضا شاه آخرین پادشاه ایران بعد از اینکه ماشین سازی و تراکتورسازی را بعنوان دو صنعت مهم مادر به تبریز داد. فیلش یاد هندوستان کرد - اما از نظر منافع ملی تا حدودی حق داشت - و استراتژی توسعه اش را متوجه جنوب ایران کرد و شهرهای نزدیک دریای خلیج فارس؛ هرچند که اصفهان و شیراز هم همواره از توجه ویژۀ اعلیحضرت همایونی! برخوردار بودند بخاطر رونق دادن به صنعت توریسم. و البته مشهد که امام رضا را داشت و ثروت بی کران نذر و وقف مذهبی و خودش به اندازۀ کافی درآمدهای توسعه ای را تأمین می کرد. لذا از همان آغاز دهۀ 50 تبریز تنها شهر مهم و مرکز استان عمده بود که از مدار توجه خارج شد و به طفیلی اولویت های توسعه ای تنزل یافت. در حکومت شاه اما اگر تبریز در سال های دهۀ 50 از مدار توجه و اولویت توسعه و آبادانی تا حدودی دور شد و مورد محبتی که جنوب و اصفهان و شیراز و مشهد می دیدند قرار نگرفت در عوض ترکان آذربایجانی که هم به سبب گسترش سکونتی در گسترۀ خاک میهن و هم به دلیل استعداد های ناب علمی و مدیریتی که مردمانش داشتند؛ همواره در مرکز توجه نخبگانی کشور بودند و هیچ دولتی در حکومت پهلوی دوم نبود که کم و بیش نزدیک نیمی از اعضا و مدیران ارشدش اصلیت و اهلیت تبریزی نداشته باشند.
2- جمهوری اسلامی که آمد اما اوضاع نه تنها بهبود نیافت بلکه در همۀ زمینه ها با تبعیضی نشان دادنی تبریز تنبیه شد و هنوز ادامه دارد. به این معنا که نه تنها توجه به تبریز و توسعۀ تبریز رتبه های پایین تر از زمان شاه را هم گرفت بلکه ترکان آذربایجانی دیگر در کابینه و اعضای بالای حکومت هم هیچ جایگاه مشخصی نیافتند. نگاهی به آمار کارگزاران درجه اول جمهوری اسلامی نشان می دهد که سهم ترک ها از مقامات بیشمار بعد از انقلاب بسیار محدود که آن هم همیشه رو بکاهش بوده است تعداد اندک و ناچیزی بوده است. فقط در کابینۀ محمد خاتمی است که ما چند وزیر نسبتاً شاخص غیر سیاسی مثل عبدالعلی زاده و پزشکیان و آقازاده را داریم و بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد همین وزرای اندک ترک هم به چهره های شاخص تبریزی نرسید. جمهوری اسلامی تعمداً همۀ توجه توسعه ای گران و شلختۀ خود را متوجه فلات مرکزی ایران با محوریت دو استان اصفهان و کرمان کرد. لذا از همان فردای انقلاب جمهوری اسلامی را دو باند پرنفوذ اصفهانی ها و کرمانی ها در قبضه گرفتند که گاهی این باند و زمانی باند دوم قدرت و امکانات را در اختیار داشتند. حالا که دیگر بعد از احمدی نژاد و روحانی سمنانی یک ضلع سومی هم اضافه شده؛ هر چند هنوز هم اصفهان و کرمان در اکثریت هستند.
3- این درد کهنه را برای این نیشتر زدم تا بگویم که این تبعیض بسیار آشکار و غیر قابل توجیه یک خطا یا یک پیش آمد همینجوری نبوده است و اصفهانی ها و کرمانی های قدرت مطلقه در بین کل کارگزاران نظام از دولت و ارتش و سپاه و اطلاعات و امنیت و چه و چه گرفته تا استاندار و فرماندار و ... در حال جنگ برای تبعیض و تحقیر دیگران بویژه تبریز قهرمان هستند. و این بغض و کینه یک پا در تقابل حزب جمهوری اسلامی با حزب خلق مسلمان در اوایل انقلاب و رویارویی آیت الله شریعتمداری با آیت الله خمینی دارد. لذا ورود به سناریوی ورزشکاه ال گلی تبریز را الزامی نمی بینم به دلایل اولاً سرخوردگی خودم از هجوم زامبی های حیدری نعمتی و گه کاری تپه های گل کاری کرده ام در مصرف 5 سال عمر بی مصرفم در سیرک. ثانیاً غیر ورزشی بودن اکثریت خوانندگان سیاسی وبلاگ و ثالثاً بدلیل مطول شدن شرح جزییات سناریوی مسابقۀ فوتبال تبریز که نه زمان و نه مکان آن را ندارم. لذا در یک بند به سرفصل های نقشۀ کثیف دیروز اشاره می کنم.
4- سناریوی دیروز فقط جنبۀ ورزشی داشت و آن قهرمان کردن اصفهان و سپاهان با حداکثر تلاش ممکن بود. تیموریان دقیق اخراج شد و اگر نفت 3 بر 1 جلو بود ایمان مبعلی اخراج می شد. سناریوی هواداری از سپاهان یک نقشۀ در طول فصل بوده و آخرین سکانسش با دقت بسیار اما با امید کم بسته شده بود. روند مسابقه بعد از اخراج آندو طوری پیش رفت که نقشۀ قهرمانی سپاهان فقط ده دقیقه کنترل لازم داشته باشد و این ایده آل مرکز فرماندهی عملیات بود. و چون همه چیز پیش بینی شده و روز های قبل تمرین شده بود در کمتر از کسری از ثانیه همۀ مقامات استان و فوتبال توانستند رابطۀ مخابراتی استادیوم را قطع و شایعۀ تساوی بازی سپاهان را پخش کنند. البته اگر تراکتورسازی توانسته بود نتیجه برد خود را تا دقایق آخر حفظ کند این سناریو اجرا نمی شد اما وقتی قلب تراکتور را توسط فغانی (داور) از کار انداختند و بازی مساوی شد ترس سیاسی هم بوسط آمد و ارتباطات بکلی قطع شد. زیرا بسیار محتمل بود که با توجه به فروپاشی تراکتورسازی در اواخر بازی نفت تهران می توانست گل چهارم را بزند و قهرمان شود. اما این هم مطلقاً با مواضع سپاه و امنیتی ها و مخابرات و اینترنت در انحصار سپاه همخوانی نداشت. چون نفت اینک اردوگاهی از دشمن است با بودن زنگنۀ کارگزارانی و در دولت روحانی عرفی نگر. و نباید قهرمان می شد.
5- هم پیش بینی و هم آرزو می کنم که مجموعۀ تبریز اعم از آنطرفی و اینطرفی دست بدست هم بدهند و احقاق حق کنند و روحانی را بصلابۀ توضیح و وزارت اطلاعات را وادار به استقلال بیشتری - در مقابل اطلاعات سپاه - کنند. اما اگر چنین نشد - البته بعید می دانم به این راحتی درز گرفته و تمام شود - هم روحانی و هم خامنه ای بدانند که بر سر بن نشسته اند و شاخ می برند و تبریز همیشه تبریز است! و بترسند از آن روزی که نخبگان ترک آذربایجانی - ستون فقرات هم دانش و هم هنر و هم حتی ادبیات فارسی ترک ها هستند! - به نیت شوم حذف تدریجی شان از اثر بخشی بر سرنوشت کشور اطمینان کامل پیدا کنند. یا...هو
۲۱۰ نظر:
«قدیمی ترین ‹قدیمی تر 201 – 210 از 210جمهوری اسلامی همین طور که از اسمش مشخصه بغیر از یه دروغ بزرگ هیچ چیز دیگه ای نیست
به جرات میگم اکثر انتخاباتش هم مهندسی شده است حتی همین رای روحانی هم مهندسی شده چون الان دیگه مثل روز روشنه که آقا قبلش بخاطر تحریم ها و وضعیت اقتصادی مجبور به عقب نشینی شده بود و یکی رو میخواست که این کار رو با اون شروع کنه و وجهه خودش رو حفظ کنه
حالا بمحض اینکه پولا بیاد دستشون دوباره هار میشن حالا شما هی دم از عرفی گرایی بزنین
اصلا این مسئله رو شما چطوری حل میکنین کهآخوندی که بابت نماز جماعت و حق امام و خمس و زکات و رانت بیکران حکومتی مال مفت خورده و ثروتی بهم زده رو با زبون خوش و من بمیرم تو بیمیری میتونی راضی کنی ول کنه بره قم تو حجره؟
راه حلتون چیه؟
خربان
اتفاقا حرف تحول خواهان هم اینست که اول اصلاح بعد انقلاب.
خب پس فعلا کمک کنین به اصلاح.
دلقک این بحث مبتذل انقلاب و اصلاح رو جمع کن به موضوعات روز بپرداز. یکی حرفای تند خامنه ای و یکی هم کشتی ایران نجات
دلقک جان رکورد دویست کامنت رو رد کردی. تبریک
ناشناسی که میگی اونایی که دم از انقلاب میزنن همگی ترسو هستن و فقط شعار میدن
اولا ترسو بودن صفت اکثریت آدم هاست و شجاعان استثناعات جوامع هستن پس من اگه ترسو باشم اشکالی نداره ثانیا شعار دادن اصلا هم بد نیست و حرف حق رو باید زد بلند هم زد و تکرار هم کرد تاهمه بشنوند و تو ضمیرناخودآگاه ضبط بشه و ثالثا قرار نیست هر کس راجع به یه مسئله مهم اجتماع مثل انقلاب نظرش رو میگه خودش هم اولین محری نظرش باشه شاید توانایش رو نداره یا شاید بقول تو ترسو هستش شاید بیماره شاید پیره شاید خارج از کشوره و هزار شاید دیگه
وقتی نظر درست مطرح بشه و راه از چاه مشخی بشه اونی که توانایش رو داره عمل میکنه
خربان
خب به اندازه کافی و خیلی بیشتر از کافی از انقلاب حرف زدین. دیگه بس کنین. از قدیم گفتن دوصدگفته چون نیم کردار نیست.
به جای حرف برین عمل کنین. اگه نمی تونین عمل کنین هم به اندازه کافی اطلاع رسانی کردین ممنون. حالا می شه بس کنین؟
ترسو بودن صفت آدما می تونه باشه اما صفت انقلابی ابدا نمی تونه باشه. به همین دلیله که گوشی برای شنیدن حرفای انقلابیون ترسو نیست. صدای شما فقط آلودگی صوتیه. در حقیقت کامنتاتون.
صدای من مثل زنگ ساعت صبحگاهیه میتونی بزنی روسرش و خاموشش کنی ولی مطمئن باش خواب میمونی
من ادعا ندارم که انقلابی هستم این صفتیه که شما بمن میدید . من از انقلابیون دفاع میکنم و میگم نظرشون درسته
خربان
من هم با انقلابیون مخالفت می کنم و می گم نظرشون نادرسته.
هیچ انقلابی در کار نیست، البته ممکنه شورش هایی مثل هماباد رخ بده. تقصیر دولته که به اندازه کافی تخت برای بستری شدن در تیمارستان نساخته. .. تو مطمئنی تخت برای بستری شدن لازم نداری؟ هفتاد میلیون ادم همه مریضند. و البته دولت عزیز و شریف تو هم این تدبیر را هنوز نداشته که برای این همه ادم تخت روانی بسازد. پول از کجا بیاورد؟
ارسال یک نظر