۱۳۹۴ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

غرب از کمک به سقوط شاه در ایران پشیمان شده و در حال احیای نقش ایران عرفی در منطقه است!



پنجرۀ ورود: خب حالا که موضع گیری ها در مورد آشتی ایران و غرب بیرون آمده می توانم یک تحلیل مادر و همه جانبه و بسیار امید بخش بدهم. و تأکید کنم که این تحلیل علاوه بر بخش های مستند به سیاست روز در جامعۀ بین المللی به بخش شهودی ناشی از شناخت عمیق خودم از وقایع سی سال گذشتۀ ایران و جهان و علی الخصوص نگاه فلسفی به "چرا دنیا به این روز افتاد" است و با ضریب خطای کمتر از ده درصد از آینده خبر می دهد.

الف- صورت مسئله چیست:

1- صورت مسئله این است که بدلایل بسیار گوناگون و از جمله موضوع نفت؛ غرب اواخر دهۀ 70 میلادی قرن بیستم از بلندپروازی های شاه ایران در تجدید قدرت امپراطوری ایرانی در خاورمیانه دچار نا دلشادی بود و شد. و هنگامی که بهردلیل حکومت شاه در ایران دچار تنش و اعتراض قرار گرفت؛ به سقوط شاه چراغ سبز نشان داد و نه تنها به او و رژیمش کمک نکرد بلکه در جهت پیروز شدن انقلاب ایران هم با انقلابیون همراه شد: یا مثل بریتانیا علنی و تبلیغاتی و یا مثل کارتر در امریکا متزلزل و با بی عملی. قبلاً راجع به تأثیر انقلاب ایران در بیداری اسلامی (بخوان فرقه گرایی و جنگ های مذهبی) در منطقه نوشته ام و گفته ام که جز از راه عرفی شدن حکومت ایران تهدید از منطقه بیرون نخواهد رفت. اما حالا می گویم که غرب از بی تفاوتی تا همراهی با انقلاب ایران نه تنها بهیچ سود و دست آوردی در هیچ - با تأکید برهیچ - زمینه ای نرسید؛ بلکه متحمل خسارت ها و هزینه های مادی و معنوی بیشماری نیز شده است. - این بخش از گفته ام از نظر خودم پرواضح و از نگاه دیگری چالش برانگیز است اما بدلیل رعایت اختصار نمی توانم دلایل پرواضح خودم را در اینجا احصاء کنم ولی حاضرم پاسخگو باشم -

2- غرب که از مواضع جدید و استقلال ملی شاه  یکه خورده بود بدون شناخت درست از منطقه و نقش غیرقابل جایگزین ایران - بعنوان لنگرگاه ثبات منطقه - توسط کشور دیگری؛ بعد از اینکه متوجه جمهوری اسلامی بنیادگرای مذهبی در حال رویش از رؤیای "ایران تو دهانی خوردۀ ذهنی اش" - منظورم تصویر و تصور غرب از انقلاب ایران است - شد تلاش کرد که یک لنگر ثبات دیگری در منطقه بوجود بیاورد. اما تلاشش نافرجام ماند چون کشورهای عرب منطقه هیچکدام از جهت جمعیت و سطح مدرنیزاسیون و ریشه دار بودن تمدنی و البته از جنبۀ مهمتر ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک هم قابل تبدیل شدن به محور منطقه نبودند؛ و ترکیه هم بدلیل جغرافیای سیاسی و جغرافیای طبیعی (معلق بودن بین آسیا و اروپا) و مصر بدلیل خارج بودن از قلب خاورمیانۀ نفتی شایستگی و شرایط جایگزین شدن بجای ایران شاه را نداشتند. خب در چنین اوضاع بی ثباتی خاورمیانه؛ غرب در همان فرمول "هیچ چیز بدست نیاورد و هزینه های بسیاری داد" گرفتار شد و با رهبری آیت الله خامنه ای چشم اندازی هم برای نفوذ و روی آوری مجدد به ایران را پیدا نکرد.

3- اینک و در لحظۀ تاریخی که ایستاده ایم اولین فرصت بسیار مهم تاریخی از جهت آیندۀ ایران و منطقه و جهان و بعد از سی و شش سال بوجود آمده است و ایران و غرب (بخوان امریکا) در حال نزدیک شدن بهم هستند - دلایل هرچند مهم اصلاً اهمیتی ندارند و نفع و ضرر و اجبار کی و اختیار کی و چه کسی تسلیم شد و چه کسی فاتح شد مطلقاً ارزش درنگ ندارند - نزدیکی ایران و غرب آن نقطۀ امید واقعی برای غرب است که مجدداً با کمک به محور منطقه شدن ایران ثبات لازم به خاورمیانه را برگرداند و نقطه امید واقعی برای ایران است که در راه تبدیل شدن مجدد بمحور منطقه به تشویق و کمک غرب عرفی تر و سکولاریزه شود. مطمئن نیستم که آیا استراتژیست های غربی به این تحلیل و راه کار رسیده اند از جهت استراتژی بین المللی شان و دارند در پازل درست اوباما پیش می روند یا نه. اما امیدوارم که چنین بوده باشد. زیرا غیر از این راه هیچ راه دومی برای ناآرامی های خاورمیانه وجود ندارد. من می خواهم جرأت بکنم و بشما نوید بدهم که حتی اگر استراتژیست های غربی اینقدر کودن باشند که براه حل درستی که گفتم نرسیده باشند هم؛ باز روند شروع شده در همان قالبی که گفتم (ایران بسمت سکولاریزم - جهان بسمت ایران) پیش خواهد رفت. در ادامۀ نگاهی مجمل خواهم انداخت بموافقان و مخالفان این روند مبارک شروع شده:

ب-  اسرائیل کجا ایستاده است:

1-  اسرائیل از چه می ترسد؟ قبلاً بارها گفته ام که اسرائیل و ایران در منطقه و امریکا در فرامنطقه بیشترین همپوشانی منافع مشترک و پتانسیل نزدیکی بهم و اتحاد با هم را دارند. اسراییل اما دو جناح عمده دارد. جناح لیبرال و سکولارتر در اسرائیل خواهان قدرت گرفتن ایران همزمان با سکولاریزه شدن است و چون اهداف توسعه طلبانه ندارد موافق ثبات در خاورمیانه و همزیستی امن با مسلمانان منطقه است. اما جناح مذهبی و تندرو اسرائیل که اهداف توسعه طلبانه دارد بشدت از وضع موجود در منطقه خشنود است و می خواهد هرچقدر ممکن است منطقه را در این حالت فریز کند و تنش بین مسلمانان حفظ شود تا علاوه بر تأمین اتوماتیک امنیت اسرائیل فعلی بتواند با تضعیف مسلمانان در جنگ های فرقه ای و مذهبی نقشۀ اسرائیل بزرگ در آینده را قابل تحقق ببیند و از هر گونه فشاری در اکنون برای سازش با فلسطینی ها در قالب "طرح دو دولت اسرائیلی و فلسطینی" جلوبگیرد.  بنابراین نتانیاهو کمترین بیمی از اتمی شدن ایران ندارد - چون مطمئن است که دوستان فرامنطقه اش در غرب چنین اجازه ای را به ایران نخواهند داد - و تنها نگرانی اسرائیل از نزدیک شدن ایران با غرب فروکش کردن جنگ های حیدری نعمتی در منطقه است و شروع شدن مجدد بازخواست از اسرائیل هم از سوی غرب و مهمتر از آن "هم از سوی اعرابی که فعلاً مشغول مسلمان کشی های بی پایان هستند در بین خودشان". بعبارت دقیقتر آیت الله خامنه ای همراه دولتی مثل احمدی نژاد ایده آل ترین نیاز اسراییل نتانیاهو در ایران هستند.  اینکه اسرائیل نتانیاهو قبل از هرگونه توجهی به مفاد توافق پیش روی ایران و غرب بشدت هیستریکی از آن انتقاد کرده و خواهان شرایطی غیرقابل دستیابی (برچیدن همۀ تأسیسات هسته ای تا پیچ آخر) و یا مسخره تر از آن گنجاندن یک خط مشی سیاسی (ایران متعهد شود که اسرائیل را تهدید زبانی نکند) بعنوان شرط در یک توافق امنیتی - فنی  از غرب و اوباماست؛ فقط بخاطر اطمینان از ناممکن بودن آن است. و الا اگر نتانیاهو بداند  خواسته اش دست یافتنی است آن را اصلاً مطرح نمی کند. چون مشکل او با عدم ثبات در خاورمیانه حل می شود و هر گونه ثبات در خاورمیانه بضرر امنیت ارضی فعلی و بلندپروازی های استراتژیک آینده اش که صهیون های مؤسس اسرائیل آن را مانیفست کرده اند است.

پ- اعراب چه می گویند:

1- کشورهای عربی - بدون الزام به تسری به افراد عربی. بویژه جوانان مدرن - مطلقاً با موجودیت ایران در کنار و منطقه شان مشکل دارند گاهی حتی بیشتر و مقدم بر موجودیت اسراییل. زیرا اولاً کشورهای عربی با ذهنیت تاریخی رسوب کرده از امپراطوری عثمانی و ثانیاً بدلیل موقعیت ژئوپولیتیک ایران و ثالثاً بعلت عدم سلطه پذیری ایرانیان و استعداد بالقوه و همیشگی "بزرگ منطقه شدن" ایران و دلایل فرعی بیشمار؛ ایران را تهدیدی همیشگی بر موجودیت خود می دانند. ضمن اینکه باید اعتراف کنم که در طرف ایرانی (باستانگرا) هم این ذهنیت ضد عرب وجود دارد اما ذهنیت ایرانی فقط مخلوطی از سروری طلبی و "ترس از تهدید موجودیت است چون ایران در منطقه هم از جهت تمدن و فرهنگ و زبان و هم از جهت مذهب شیعه یگانه و برتر اما در اقلیت است؛ و ترس اقلیت از اکثریت موجه. در یک نگاه کمی ریزتز اعراب چون نتوانستند بعد از غلبۀ فیزیکی به ایران و گستردن اسلام در ایران زبان و فرهنگ و تمدن پیشروتر ایران نسبت بخودشان را تحت تأثیر قرار داده و عوض کنند؛ و در همان زمینۀ اسلامی شدن هم ایران با گرایش به مذهب شیعه خودش را با اعراب متمایز کرد؛ لذا اعراب ایران را نه جزیی از عربیت خود و نه پاره ای از اسلامیت خود نمی دانند و از قدرت ایران همواره بیمناکند. بعبارت ساده تر و در نتیجه گیری: کشورهای عربی همانقدر از ایران باستان گرای پهلوی ها وحشت داشتند که اینک از ایران اسلامگرای شیعۀ فقها. کشورهای عربی با سقوط شاه موافق بودند به این دلیل که شاه را بدنبال امپراطوری منقرض کورش متصور بودند وبا حکومت شیعه به این دلیل مخالفند که ایران را بدنبال امپراطوری شیعۀ صفوی متصورند. در یک گزارۀ نمادین اعراب هم با ایران شاه بدلیل تهدید هویت عربی شان و هم با جمهوری فقیه بدلیل تهدید هویت مذهبی شان مخالفند.

2- بنابراین کشورهای عربی هم از بمب اتم ایران نمی ترسند همانطور که از بمب پاکستان نترسیدند. زیرا اگر هم ایران سلاح اتمی داشته باشد بازدارندگی اش شامل امنیت کل مسلمانان خواهد شد و نه تهدیدگر کشوری از مسلمانان. دلیلش هم واضح است که ایران شیعه می خواهد ریاست مسلمانان را در مواجهه با دنیای مسیحیت سفید - از جمله اسرائیل یهودی - بدست بیاورد و با بمب نمی شود ریاست بدست آورد و ابزار ریاست مهربانی و جلب ایمان مشترک در هدف است و رفتار حاتم بخش جمهوری اسلامی در 36 سال گذشته در مقابل خسارت های جنگ و کمک به فلسطینیان و عدم تقابل با تهدیدهای عربی از این استراتژی سرچشمه می گیرد و جنبۀ کشورگشایی و مسلط کردن هژمون مذهبی ندارد بلکه حاکمان ایران طبق دکترین امام خمینی دنبال برتری دادن دین اسلام بر مسیحیت غرب - اخراج نماد تمدن غرب اسرائیل از منطقه - هستند و متوجه هستند که با تکیه بر مذهب شیعه - اقلیت - چنین هژمونی قابل گسترش و دست یافتن نیست. بنابراین تأکید می کنم که جمهوری اسلامی مطلقاً دنبال تجدید مجد و عظمت ایران چه بهویت تمدنی قبل از اسلام - مثل شاه - و چه بهویت تمدنی شیعه بعد از اسلام نیستند. نه اینکه نخواهند بلکه به این دلیل که رسالت شان را برتری دادن دین انتخاب کرده اند که شدنی باشد. و این در قالب فقط شیعه شدنی نیست.

ت- محافظه کاران امریکایی و متحدان شان در فراقاره چه می گویند: بنظرم می رسد که مخالفان نزدیکی امریکا به ایران سه گروه درهم تنیده هستند:

1- دستۀ اول و بزرگی از آنان همان تحلیلی را دارند که نتانیاهو دارد و بخاطر منافع امنیتی و جاه طلبانۀ اسراییل هر نوع آرامشی در خاورمیانه - بین مسلمانان - را سرباز کردن دمل 70 سالۀ تشکیل دولت یهود ارزیابی می کنند و تحت فشار قرار گرفتن اسرائیل برای صلح در سرزمین های موجود.

2- بخش دومی از محافظه کاران حافظ منافع کمپانی های تسلیحاتی هستند و تنش در خاورمیانه را بنفع تجارت اسلحه می دانند و تعقیب می کنند - چه در قالب خرید و انباشت از سوی کشورهای نفتی و ثروتمند منطقه و چه از راه خرید آن از سوی خود ارتش امریکا و مصرف آن  در دخالت های منطقه ای -

3- اما بخش دیگری در محافظه کاران امریکایی هستند که به خاورمیانه نگاه نوعی جنگ صلیبی هم دارند. به این معنا که این دسته از محافظه کاران که می توان آنان را بنیاد گرای مسیحی هم نام داد به مسلمانان در هیبت جانوران مزاحم نگاه می کنند و خیلی بدشان نمی آید که تحت هر عنوانی از این حشرات کم شود. البته این خط خیلی رو بازی نمی کند. اما جان و روح فلسفه اش را در قالب های متفاوت و ممکن جاسازی و جلو می برد.

ث- ایران در چه وضعیتی است:

1- از استراتژی صدور انقلاب امام خمینی اگر شروع کنم. بنظرم می رسد که استراتژی کاملاً درستی بود و حکومت های ایدئولوژیک جز از راه گسترش فرامرزی خود و جلب اقمار هم  ایدئولوژی توان ماندگاری ندارند. به این معنا که ایدئولوژی جز در گسترش و تکثر حاملان خود و ماندن در داخل مرزهای یک کشور مثل گنداب می میرد و حداکثر می شود کشوری مثل کرۀ شمالی فعلی که حتی از تأمین معیشت و نیازهای اولیۀ مردم خودش هم عاجز می ماند. این استراتژی صدور انقلاب که در زمان رهبری آیت الله خامنه ای با حدت و شدت پرهزینه ای هم دنبال شد نتوانست به موفقیت برسد. زیرا آیت الله خامنه ای نه وسعت و جمعیت و زیرساخت های شوروی جنگ جهانی دوم را داشت و نه مهمتر از آن در یک جنگ مشترک با غرب (دشمن) به پیروزی رسیده بود که اقمارش را بعنوان جایزۀ پیروزی مشترک از رقبای دیگر سهم بگیرد. لذا صدور انقلاب ایران برای ایجاد اقمار همسو خلاصه شد در ایجاد - برنامه ریزی شده عمدی یا استفاده از سلول های ایجاد شدۀ تصادفی ناشی از اوضاع منطقه - سلول های تروریستی در کشورهای مقصد (اسلامی).

2- این پروژۀ اقمار سازی ایدئولوژیک از راه صدور انقلاب شکست خورد. البته بهزار دلیل معلوم بود شکست می خورد اما خامنه ای چاره ای نداشت جز اصرار بر پروژۀ ناهمخوان با عصر "پایان ایدئولوژی". زیرا در صورت قبول شکست باید می توانست پاسخگوی عقب ماندگی ها و پسروی ایرانیان بشود و چون قادر به پاسخگویی ناکارآمدی ذاتی حکومت شرعی نبود ناچار بود حکومت اسلامی را در ایران نیز دفن شده بیابد. لذا خامنه ای سماجت احمقانه اش را ادامه داد و منتظر ماند که سلول های ایجاد کرده اش و یا "ایجاد شدۀ شرایطی" در کشورهای اسلامی مثل انواع انصارها و القاعده و شاخه های تندرو اخوان المسلمین و فلسطینیان تندرو و غیره سمت و سوی ضد غربی بگیرند و تلاش اصلی شان را بسمت دشمن اصلی (تمدن غرب) متوجه کنند. هنگامی که دنیا وارد قرن بیست و یکم میلادی بود نشانه هایی از موفقیت رؤیای - اسلام علیه غرب - جمهوری اسلامی را بروز داد. القاعده مستقیماً غرب و نماد آن شیطان بزرگ را نشانه می رفت، حملۀ غرب به افغانستان و عراق علاوه بر تشدید ضدیت با غرب خودش نیز در از بین بردن رقبای منطقه ای جمهوری اسلامی و گسترش حوزۀ نفوذ حکومت اسلامی ایران مؤثر واقع می شد و شد و خامنه ای از اوضاع بوجود آمده راضی بود و این همه را الطاف خفیه خداوند می دانست و به گسترش هژمونی دینی بر ضد غرب امیدوارتر می شد. اوج این مقطع تاریخی زمانی بود که دومینوی سقوط رژیم های "استبدادی - سکولار" کشورهای عربی شروع شد و علایم اولیه از برتری هژمون اسلام سیاسی و تشکیل دولت های ایدئولوژیک دینی را نشان داد. این مقطع روز عروسی خامنه ای هم شد و او با چه حرارتی از بثمر رسیدن پروژۀ صدور انقلاب خبر می داد و مطمئن شده بود که بزودی یک اتحاد جماهیر اسلامی ایجاد خواهند کرد علیه اسرائیل و غرب.

3- داستان را همه از حفظید و من قصد تاریخ نگاری ندارم. اما داستان به آنجا رسید که وقایع طبق پیش بینی و رؤیای خامنه ای و ایدئولوژیست های ایرانی پیش که نرفت هیچ؛ بلکه شمشیر تیز بنیاد گرایی اسلامی برگشت بسوی ایران و خامنه ای. به این ترتیب که ظهور و بروز داعش در سوریه و بویژه آن شوک بزرگش در پیشروی برق آسا در عراق خامنه ای را از خواب که پراند هیچ بلکه کابوس وحشتناک مذهب علیه مذهب را هم توی مغز متحجران داخلی قطعی و هولناک کرد. حالا نه تنها سلول های تروریستی در کشورهای منطقه بنفع جمهوری اسلامی و بضرر غرب توسعه نیافته بود بلکه گسترده ترین و بی رحم ترین و مصمم ترین گروه اعلان موجودیت کرده در سی سال گذشته و در خاورمیانه؛ هدف اصلی اش را جنگ با حکومت ایران و نابودی شیعیان اعلام کرده بود. خامنه ای و حکومتش که در اثر تحریم های فلج کنندۀ غرب و از دست رفتن "دلارهای نفتی ستارالعیوب ناکارآمدی حکومت ایران" بشدت در تنگنا قرار گرفته و تضعیف شده بود، و مجبور شده بود بمذاکره با غرب تن بدهد؛ در مقابل شوک ایدئولوژیک داعش - نمایندۀ اسلام سیاسی سنی - و حجم تهدیدهای هرروز گسترنده و بی سابقه اش؛ قالب تهی کرد و مذاکره با غرب را از گاهی به نعل و گاهی به میخ بسمت تسلیم جاه طلبی های ایدئولوژیک و نجات روزمرگی حکومت تغییر داد. و دست دولت روحانی را باز گذاشت.

4- اینکه چرا ظهور داعش میخ نهایی پایان اسلام سیاسی در منطقه است و خواهد بود من در همۀ چهار سال گذشته راجع به افول اسلام رادیکال نوشته ام. و هنگام بروز و ظهور داعش در عراق هم این را گفته ام. منطق استدلالی هم از همان ضرب المثل فواره چون اوج گیرد سرنگون شود است و ایدئولوژی هم چون خاصیت بی بنیاد و ناپایدار آب در فواره و جهیدن به بالا را دارد لذا اوج گرفتن نهایی اش نقطه عطف سقوط نهایی اش هم است. اما فارغ از این بحث افول ایدئولوژی شریعت دلایل متعدد سیاسی بسیاری هم کمک کرد و می کند - از جمله تغییرات شگرف جامعۀ ایران از سنت به مدرنیته و از دست رفتن پایگاه وسیع بالای 80 درصدی سال 57 به کمتر از 20 درصد در سال 92، البته ناکارآمدی ذاتی حکومت شرعی و شکاف های عمیق اختلافی بین روحانیان عملگرا با حکومت شرعی از سویی و شکاف های روحانیت سنتی و مراجع "مذهب برای مذهب و نه حکومت" با بخش روحانیت ایدئولوژیک از جانب دیگر - که حکومت در ایران مجبور از عقب نشینی از شریعت بسوی عرفیت بشود و حالا که نتوانسته "حکومت مکتبی" را بثمر برساند؛ حداقل از سقوط یکباره و زیانبار "حکومت روحانیان بدون اسلام شرعی" جلو گرفته و آنرا تداوم بدهد. و اینک در این مقطع تاریخی هستیم.

ج- نتیجه و آینده:

1- مقاله مدعی است که نظم خاورمیانه جز با همان فرمول "نظم سال 1357 خورشیدی" و قبل از سقوط شاه ایران قابل تنظیم نبوده و نخواهد بود. این را یا غرب فهمیده و یا نفهمیده فهمیده که ثبات در خاورمیانه جز با تکیه دادن گرانیگاه خاورمیانه بر شانه های ستبر ایران ژئو استراتژیک ممکن نخواهد شد.

2- موضوع تغییر استراتژی امریکا از توجه به خاورمیانه بسمت آسیای جنوب شرقی و حوزۀ نژاد زرد اگر چه حرف مزخرفی نیست اما اهمیت پروپاگاندایی که بر این پایه تحلیل و خاورمیانه را بی اهمیت می کند را هم ندارد و خاورمیانه تا نفت دارد و گاز؛ و غرب (شامل کل دنیای صنعتی و پیشرو) نیازمند انرژی خاورمیانه است از اهمیت بالا و همیشگی و استراتژیکش برخوردار خواهد ماند.

3- خاورمیانۀ بی ثبات و پر آشوب بغیر از اسرائیل و حامیان جهانی یا ایدئولوژیکش؛ برای غرب کمترین فایده ای نداشته و نخواهد داشت. لذا تحلیل کسانی که بر مبنای تئوری توطئه آشوب در خاورمیانه را خواست و ساخت غرب می دانند را بی اعتبار می داند.  نه فقط برای ارجحیت انرژی امن برای غرب بلکه بخاطر سرایت ناامنی خاورمیانه به امنیت داخلی غرب هم.

4- مقاله مدعی است که ایران نیز ناچار از پذیرش مرگ ایدئولوژی شده و نشانه های پررنگی برای قبول نقش اصلی اش در مناسبات منطقه ای - کپی نقشش در قبل از 1979 میلادی - را بروز داده که اوج آن در مذاکرات اتمی و همسانی ادبیات اوباما و روحانی با هم است.

5- بعد از امضای نهایی توافق هسته ای بین ایران و غرب. خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته، برنامه ریزی شده یا برنامه ریزی نشده؛  سمت و سوی حرکت های سیاسی در خاورمیانه از فورمول "غرب بسوی ایران، ایران بسمت غرب. حالا برعکس" تبعیت خواهد کرد به این معنا که:

هرچقدر حکومت ایران عرفی تر و سکولارتر بشود؛ غرب حمایت خودش از نقش و نفوذ هژمونیک ایران در منطقه را تأیید و تقویت خواهد کرد. در مقابل هرچقدر غرب نقش و نفوذ هژمونیک - نه شرعی و مذهبی - ایران در منطقه را تأیید و تقویت کند حکومت در ایران سکولاریزه و عرفی تر خواهد شد. وقوع این بده بستان "مرغ و تخم مرغی" بین ایران و غرب قطعی است. سرعتش اما بستگی به تحرک جامعۀ مدنی در ایران و تقویت عرفی گراها و تحت فشار قرار دادن تندروها و ایدئولوژیک ها خواهد داشت و توانایی هوشمند غرب در تقویت جامعۀ مدنی ایران. اعتقاد شخصی ام این است که شروع این پروسه با کمی درد و تأخیر و کندی و انکار مواجه خواهد شد از سوی آخوندهای سیاسی متحجر و توابع؛ اما وقتی شروع شود پیشروی بعدیش از تصاعد هندسی پیروی خواهد کرد و هر تغییری دومینو وار با عث دو برابر شدن تغییر قبلی در تغییر بعدی خواهد شد. می توانم پیش بینی کنم که اگر روحانی درست عمل کند - کابینه اش را جوان و مبتکر کند - و دوره اش 8 ساله شود در نیمۀ دوم دهۀ 90 خورشیدی نظم جدید قابل رؤیت با چشمان معمولی شهروندان خواهد بود. به امید آنروز! یا...هو

بعد از تحریر: این مقاله را تکه تکه نوشته ام اما بر مبنای ذهنیت تحلیلی اولین روز شروع. بنابراین توجهی به تحلیل ها و اتفاقات 20 روز گذشته نداشته ام. اما حالا می توانید نشانه هایی از درستی تحلیلم را در رسانه ها و مطبوعات ببینید یا دیده اید. که مهمترین آن یادداشت ظریف در نیویرک تایمز است و پیام اصلی اش دقیقاً منطبق بر تحلیل در دسترس حاضر شماست. و آن این است:

"ما می توانیم ایران را پیشرو و خاورمیانه را امن کنیم اگر شما لجبازی نکنید و بما عرفی گراها کمک کنید."

۴۲ نظر:

ناشناس گفت...

دنیا بیدار شده و پله پله توسعه طلبی های رژیم ملاها را نابود خواهد کرد

1_مقدمات حزف حزب‌الله لبنان کلید خورد

فرانسه نوسازی ارتش لبنان را برعهده گرفت

ریاض و پاریس قرارداد سه میلیارد دلار کمک نظامی به ارتش لبنان را امضا کردند

2 _اینم از عراق

نخست‌وزیر عراق: حضور آشکار سلیمانی در نبردها «فکر بدی» بود

مسعود بارزانی: ایران در نبرد آزادسازی موصل حضور نخواهد داشت

روزنامه لبنانی المستقبل (نزدیک به اپوزیسیون طرفدار غرب) نوشته نخست وزیر عراق درصدد جایگزین کردن شخصیتهای نزدیک به آمریکا به جای شخصیت های نزدیک به رژیم ایران در دستگاه های دولتی بویژه در دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق است.

به نوشته این منبع، مذاکرات حیدر العبادی نخست وزیر عراق با دولت آمریکا در واشنگتن در حال نتیجه دادن است چون دفتر نخست وزیری عراق تاکید کرده است وی در صدد برکناری وزیر امنیت ملی عراق است که به رژیم تهران نزدیک است.

ناشناس گفت...

به نظر من تحولات اجتماعی و نسلی هم نقش تعیین کننده ایی در رسیدن به نقطهٔ عطف کنونی داشت. گرچه عوامل خارجی‌ بسیار مهم هستند اما تحولات اجتماعی و علل داخلی‌ نیز مهم هستند. سعی‌ می‌کنم اشاره کوچکی به تحولات بین نسلی داشته باشم. نسل دهه ۱۳۳۵-۱۳۴۵ یا با کمی‌ اغماض نسل ده چهل، پیاده نظام انقلاب بود که بخش پیروز آن‌ در انقلاب، با الگو گیری از شریعتی‌ توهم حل مشکلات از طریق مذهب اسلام را داشت. پیشینه هم به مشروطه بر میگردد. در اینجا بحث فرعی است و تکرار مکرارت. نسل ده ۵۰ در برزخ بین انقلاب و زمان شاه بود. در دوران شاه دبستانی بود و در در دوران انقلاب بالغ شد. این نسل که اوج علمی‌ آن‌ مریم میرزا خانی است نقش بسیار مهمی‌ در تحولات جامعه و نقطه عطف کنونی دارد. این نسل در مدرسه با معلم‌های دینی، در خانه با ویدئو‌های تی‌۷ و کتابهای ذبیح الله منصوری شروع کرد. این نسل با استفاده از تجربه‌های پیشین و از طریق کتابها و ترجمه‌ها توانست به فهم عمیقی از مشکلات اجتماع خود برسد. مثلا نوشته‌های هدایت، ناصرالدین صاحب زمانی‌، سعیدی سیرجانی توسط این نسل فهم و ترجمهٔ اجتماعی یافت. تا اواخر دهه ۸۰ جایگاهی در پست‌های مدیریتی و اجرایی نداشت. اما توانست دوم خرداد و ۱۸ تیر را خلق کند. این فهم اجتماعی به نسل ۶۰ رسید و اتفاقات ۸۸ اوج اعتراض نسل ۵۰ و ۶۰ بود. اما نسل ۷۰ با تکیه بر تکنولوژی و لقمهٔ آماده در جهت سکولاریزاسیون جامعه به سرعت در حرکت است. به نظر من اتفاقات ۸۸ پیش زمینه بروز بهار عربی‌ و داعش شد. و داعش همان اوج فواره ایدئولوژی مذهبی‌ است که دلقک می‌گوید. احساسم اینست که آرزوهای نسل ۵۰ در نسل ۹۰ تبلور خواهد یافت.

شیرین

ناشناس گفت...

اقا خسته نباشید مشخصه خیلی وقت گذاشتید برای این پست از روی تغییر چینش و ترکیب متن.

فقط چند تا نکته، در الف_1 شما گفتید غرب از حمایت علنی و ضمنی از آخوند ها هزینه بیشماری داده، منظور چیست؟ به نظر میاد که هزینه بیشمار از جیب ملت بدبخت ما رفت درسته که غرب ضرر کرده ولی توی همین شرایط نفت خودشون رو که از پستان ما می مکند، پس دیگر چه هزینه ی بی شماری غرب داده که ما خبر نداریم؟ اشاره به هزینه بیشمار برای غرب، همان تحلیل معروف و تکراری این وبلاگ انقلاب اسلامی، منبع گسترش جنگ های هویتی هست؟


اون قسمت بمب اتم خیلی خوب بود، همیشه حس می کردم که اسرائیل و اعراب دارند از کاه کوه می سازند با اون دلایل مسخره مثل اغاز مسابقه تسلیحاتی در منطقه با اتمی شدن ایران، ناسلامتی اسرائیل این مسابقه رو اغاز کرده 50 سال پیش و الانم اگه ما اتمی میشدیم تازه میشدیم نفر چهارم بعد هند و پاکستان.

تو بخش ث_4 گفتید اسلام رادیکالی رو به افول میره شاید درست باشه ولی انگار کلا رادیکالیسم داره تو دنیا زیاد میشه نمی دانم چرا، شاید رادیکالیسم اسلامی کاهش پیدا کند و ماهیتش تغییر کند به ناسیونالیستی و... ولی این افراطی ها همدیگه رو تقویت کردند در دنیا و می کنند همچنان، منطقه ما هم که فقر و بدبختی توش زیاد شده انتظار میره تعداد این سلول های سرطانی بیشتر هم بشه.

در اخر هم این پیش بینی نظم جدید شما یکم زیادی خوشبینانه نیست؟ با توجه به اینکه متحجرین راحت توی قبر نمی خوابند و روحانی اگر هنر کند 8 سال بعد ما را ببرد به دوران پیش احمدی نژادی یا یکم بهتر نظم جدید دستکم یه 20 سالی زمان نیاز دارد، تازه اگر سر خر را همه مدت صاف نگه داریم.

شهروند گفت...

هم در سقوط شاه و هم در ادامه و اداره جمهوري اسلامي . شوروي و روسيه نقش عمده اي داشته و دارند ، جناب دلقك گرامي ، به نظر شما روسيه نقشي در آينده خاورميانه و روابط ايران و غرب نخواهد داشت ؟
حالا چه وقت تحويل اس- ٣٠٠ به جمهوري اسلامي بود ؟
كشوري كه قصد تعامل با غرب داشته باشد ، پيش از امضاء قرداداي به اين اندازه حساس و مهمي ، آيا بايد به دنبال خريدي چنين جنجال ساز و حساسيت برانگيز باشد ؟
چرا فرمانده اي مثل محسن رضايي دهه آينده را دهه آشوب ، جنگ و بي ثباتي در منطقه مي داند ؟ محسن رضايي سال ٨٨ هم به درستي پيش بيني كرده بود كه ادامه كار دولت احمدي نژاد كشور را به لبه پرتگاه مي كشاند
متأسفانه نشانه هاي خوبي در اين بيست روز اخير نديديم

رومی گفت...

سپاس بی‌ کران برای این مقاله کامل و امید بخش و به خاطر وقت و انرژی که برای نوشتن اون گذاشتید.

دوستدار پدر عزیز و تیمسار گرمی،
رومی

Dalghak.Irani گفت...

مرسی شیرین نگاهت را دوست دارم. مرسی رامی عزیزم. راستش آره و نه. چون موقع نوشتن و همراه با نوشتن نوشته هایم قالب می گیرند. بنابراین راحت ترم و معولاً یک نفس می نویسم. این نوشته را هم تا پایان نقش اعراب همان روز اول نوشته بودم و تنبلی ام می آمد تمامش کنم یکی هم به این دلیل که وقتی می خواستم ادامه بدهم قالب جدید توی مغزم با قالب قبلی مقاله هماهنگ نمی شد و ولش می کردم. تا اینکه بالاخره تصمیم گفتم امروز بهر زور و زحمتی شده تمامش کنم و انجام دادم. چون تحلیل و تفسیر سیاسی و کلاسیک و روزنامه ای نمی نویسم و بیشتر تحلیل هایم از زاویه دید جامعه شناسی و فلسفه و اجتماعی است که قالب روایی اش هم جنس ادبیات دارد و نیاز به مراجعۀ خارج از ذهنم ندارم کل نوشتنم وقت زیادی نمی برد. بهرصورت برگ سبزی است تحفۀ دلقک و امیدوارم هم مفید باشد و هم صادق. انشاءالله یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس عزیز. اگر منطق من درست باشد و کل دگرگونی های سی سال اخیر در خاورمیانه و بین مسلمانان را سقوط رژیم پهلوی و برآمدن امام خمینی رقم زده باشد. هر آنچه بعد از انقلاب ایران اتفاق افتاده از تسخیر سفارت امریکا و پیامدش جنگ ایران و عراق و حملۀ صدام به کویت و الگو برداری مجاهدین افغان و بروز طالبان و ظهور القاعده و جنگ های خلیج فارس و الا ماشاءالله سایر بلاهای نازل شده بر مسلمانان را تحقق دومینو وار تغییر رژیم در ایران و بویژه تشدید شده در اثر فروپاشی بلوک شرق بدانیم که من معتقدم همۀ این ها چه از جهت مادی و مالی و چه از جنبۀ نظامی و چه مهمتر از همه امنیتی بضرر غرب و امریکا بوده و معلوم نیست تبعاتش را تا کی بتوان جمع کرد. تازه اگر طبق تحلیل من روند بازگشت به نظم پیشین شروع بشود. لیستش خیلی سنگین است و فقط تمهیدات امنیتی را که کشورهای غربی مجبور از طراحی و اعمالش در کشورهای خودشان شده اند نگاه کنید سر به ده ها تریلیارد هزینه می شود و تازه با زیر سؤال رفتن دموکراسی هایشان در عدم رعایت حقوق شهروندان شان در بررسی های سختگیرانۀ پلیسی و امنیتی و کاویدن زندگی های خصوصی. یا تلفات غرب در عراق و افغانستان و هزینه چند هزار میلیاردی غرب و امریکا در این جنگ ها نمونۀ دیگری از این خسارت هاست. و اتفاقاً یکی از دلایل امریکائیان مخالف اوباما برای سازش با جمهوری اسلامی بجای براندازی نظامی آن برمی گردد بهمین نوستالوژی خسارت های زیاد که البته تحقیر امریکائیان در جریان گروگانگیری هم تکمیلش می کند. البته من ساده می بینم و ساده تحلیل می کنم و مسلماً مثل تحلیلگران آگاه به پشت پرده ها و تبعیت دایی جان ناپلئون های وطنی در گفتن اینکه "آقا شما خبر نداری و بجای این هزینه های ظاهری غرب و امریکا چند ده هزار برابر استفاده کرده اند از قبل آخوندها" را نه می فهمم و نه اطلاعاتش را دارم و نه سیاست را اینقدر پیچیده می دانم. سیاست بهمین سادگی است که احمقی در گوشه از دنیا زنبوری - بجای پروانه - را بال می دهد به وزوز و در سر دیگر دنیا طوفان کاترینا! درو می کند. همین. در ضمن راجع به طول زمان هم که گفتی 20 سال ممکن است بیشتر هم طول بکشد پروژه کامل و ایران بهشت دوباره شود. اما شروع این پروژه اینقدر داخل را نرم وجذاب خواهد کرد که اولاً ایرانیان مجبور بفرار نشوند و ایرانیان خارج هم انتخاب کنند که اینجا یا آنجا ولی بدون دلهره های ایدئولوزی بلاتکلیف و زایندۀ عدم امنیت روانی زندگی و مسافرت و اقامت کنند. دنیا هم عوض شده و ایرانی ها هم عوض شده اند لذا هیچکس انتظار بازگشت یکباره به سکولاریسم و دموکراسی ناب را ندارد و همینقدر که اوضاع در مسیر تغییر و رو بهبود و امید برود راضی شده و کمک خواهند کرد پروسۀ این پروژه کوتاهتر شود. البته که همیشه احتمال وقایع ناخواسته چه بضرر تحلیل من و چه بنفع و مثبت تر کردن پیش بینی من کمک کند. هر چه باشد اینجا خاورمیانه است و مسلمانان عقب مانده ترین مجموعۀ انسانی عصر مدرنیته. یا...هو

ارد گفت...

جناب تیمسار تحلیل کاملا درستی است ضمن اینکه خود خامنه ای هم برای مذاکرات فراتر از هسته ای چراغ سبز نشون داده. من تصور میکنم حکومت ایران در طول مذاکرات هسته ای از رفتار نتانیاهو، جمهوری خواه ها، اعراب و حتی روسیه کاملا متوجه شده که تفاهم با غرب یا به شکل کلی رفتن به سمت آمریکا چه مواهبی خواهد داشت و البته غرب هم از این روند استقبال خواهد کرد.
در آخر دعا میکنم رئیس جمهور بعدی آمریکا خانم کلینتون باشد
آمین

ناشناس گفت...

عجب عطر امیدی پیچیده تو سیرک..به به..بار سفر برگشت رو ببندیم که توی غربت دیگه موندن نداره!
حیرون.

یک نفر آدم گفت...

جناب تیمسار عالی بود ، فقط تحلیل شما در مورد قدرت مخالفان داخلی یک مقدار کم داشت . گروه حاضر در راس قدرت الان نه از سر تحجر و خشکه مغزی که برای لفت و لیس و کاسه لیسی دور خامنه ای جمع شدند و متاسفانه مثل آخر دوران شوروی مافیای قدرت مندی را تشکیل داده اند که حالا حالا نمی شود از شرشان راحت شد . هر عاملی که حیات انها را به خطر بیاندازد توسط انها نابود می شود. متاسفانه ضعف اقتصادی مردم هم دست این گروه را برای اجیر کردن مزدور و خریدن مخالف باز می کند . یا هو

ناشناس گفت...

دم شما گرم. با بیشتر نوشته خوب شما موافقم.

ناشناس گفت...


https://m.youtube.com/watch?v=Ao8cGLIMtvg



https://m.youtube.com/watch?v=TYkzRd2O_0k

ناشناس گفت...

دلقک تحلیل مختلفی بود اگر چه فکت هایی داخل آن بود ولی از نظر من تحلیلی بر پایه متریال کهنه بود .اگر این تحلیل در سال های اواخر دهه هفتاد شمسی بود حرف شما درست بود .
غرب در حال حاضر توان مداخله مستقیم در خاورمیانه را ندارد به دلایل واضح و تجربه گذشته لذا دولت اوباما کارهایی میکند که شاید حکایت سردرگمی داشته باشد در عراق با ایران است در یمن با عربستان در حالیکه در واقع هدف فقط یک چیزست مهار اوضاع تا یک طرف کلا دست برتر نداشته باشد .

۱.روسیه برای اولین بار در تاریخ هم مرز ما نیست و این واقعه مهمی است روسیه سعی میکند تا هژمونی سابق را در منازعه با امریکا دوباره تا حدی احیا کند .احساس میکند میتواند قیمی برای خاورمیانه و ایران شود مواضع در حمایت از ایران عمدتا نمایشی است و از پنج درصد بالاتر نمیرود دلایل آنها یک ایدئولوژیک. بودن جمهوری اسلامی و ثانیا ترس از ایران قوی در وکیوم قدرت خاورمیانه و اسیای مرکزی

۲. ترکیه بعد از شکستهای فراوان در اروپایی شدن و طرد از اتحادیه اروپا به سمت خاورمیانه امد الگوی ایران را با دز رقیقی در مخالفت با اسراییل در پیش گرفت و حتی حماس را های جک کرد . ان کشور در دوران کوتاه ریاست بلنت اجویت اصلاحات اقتصادی را با اهنگ شتابان ادامه داد ولی از آنجایی که این مجریان این اصلاحات منفور خواهند بود به تدریج پایگاه اجتماعی را از دست داده و میراث اتاتورک عملا مدفون شد و دولت رفاه و توسعه میوه چین اصلاحات اقتصادی بود بعد از وکیوم قدرت در منطقه زمامداران ترکیه اهنگ عثمانیگری کردند و جنگی نرم را با معتدلترین جبهه اسراییل اغاز کردند این کشور نقش بسیار مخربی در بهار عربی بازی کرد نتوانست بکشد ولی زخمهای کاری در عراق و سوریه به جای گذاشت .ترکیه هم چوب را خورد هم پیاز را هم خاورمیانه را از دست داد و هم اروپا را پاپ چندی پیش در کلیسای ارامنه نسل کشی عثمانی را برکشید و اردوغان گفت پاپ به شیطان نزدیک شده است و بلافاصله اتحادیه اروپا به حمایت از پاپ روی اورد . این کشور بعد از اگاهی از طرح خط لوله گاز ایران از عراق و سوریه و لبنان و اروپا اقدام به تجهیز داعش نمود تا نقش دلالی گاز ایران را همچنان حفظ کند .

این کامنت ادامه دارد و باید مثل برنج خوب خیس بخورد تا خوب قد بکشد .
حزب الله

ناشناس گفت...

این شد یه مقاله درست و حسابی و متفاوت. من دو سه سالی هست به شما سر می زنم.

ناشناس گفت...

تیمسار عزیز

دو تا مقاله عالی‌ هست از جفری لوئیس ، که تحلیلش بسیار شبیه به مقاله شماست . لینکش رو اینجا میزارم اگر حوصله‌‌ انگلیسی‌ خوندن دارید یه نگاه بهش بیاندازید


http://foreignpolicy.com/2015/04/02/a-skeptics-guide-to-the-iran-nuclear-deal-2/

http://www.vox.com/2015/3/31/8319103/iran-nuclear-jeffrey-lewis


به طور خلاصه میگه اوباما از حتی قبل از انتخابش به این فکر میکرده که ایران رو دوباره تبدیل به پلیس منطقه کنه و سکوتش در قبال جنبش سبز، سوریه و عراق هم به همین دلیل بوده .. البته اون نگاهش بدبینانه است به این دلیل که میگه ملّاهای ایران هنوز تفکر ایدئولوژیک شون ضعیف نشده

م . پیروز

ناشناس گفت...

کسانی که هنوز به ابر قدرتی ایران پی نبردند، فقط این خبر را که خبر را که محرمانه است را بگم که ایران روی استقلال طلبان کبک کانادا حسابی سرمایه گذاری چندین ساله کرده و حالا داره کم کم به ثمر میرسه. به زودی استان کبک از کانادا جدا شده و حیات خلوت ایران خواهد شد. ایران قول سرمایه گذاری سنگین در کبک در صورت جدایی از کانادا را به مسولان استقلال طلب کبک داده است. جدا شدن کبک آغاز جدا شدن ایالت های کشور بقلی کاناداست

ناشناس گفت...

۳اروپا . اروپا به طور خلاصه به دو دسته المان و پرو امریکا تقسیم شده المان ایتالیا اسپانیا به طور عام هیچ مشکلی با ایران ندارند و مایل به همکاری میباشند در این میان کشور بریتانیا نقش خرابکاری اقتصادی درون اتحادیه را برعهده گرفته تا حوزه یورو از هم بپاشد امری که قریب الوقوع است .مرکل میکوشد تا اتحادیه ای با روسیه تشکیل دهد و از فشار مضاعف بر روسیه در حذر است تا رویا اوراسیا تحقق یابد . ا وپا به ایران به عنوان ذخیره هیدرو کربن نظر دارد تا از طریق گاز مصرفی اقتصادش را بسط دهد . از حوزه اروپا تنها میتوان به کشور ایتالیا چشم داشت که جزو هشت کشور صنعتی دنیاست و اولین همکاری ساخت ماهواره در ایران در دولت چپگرا کلید خورد و در بحث های تک و انتقال تکنولوژی مفید است روابط ایران با اروپا به همین نسبت با تهییج و ترس از ازدست رفتن بازار ادامه مییابد .
۴.اعراب .اعراب و اسراییل که من اینها را در یک گروه قومی سامی قرار میدهم اعراب با میل خود وارد این بازی نشده اند بلکه با تهییج اروپا و به لیدری اسراییل وارد این گود شده اند و لی ورودشان مفید بوده و سهم ایران را بیشتر کرده .در این میان عربستان مصداق بارزدشمن اشکار را بازی میکند در جنگ هشت ساله همه گونه پترو دلار را در اختیار صدام گذاشت نقل است زمانی فیصل وزیر خارجه سعودی با صدام کفتگو داشت صدام از شرایط جنگ و تعداد کشته ها ناراحت بود فیصل حواب داد تو چرا ناراحتی بگذار فرزندان فاطمه همدیگر را بکشند اشاره به شیعیان ایران و عراق . دیوار عراق حدود پانصد سال سدی در برابر ایران بود این سد ریخته هست و هیچگونه امری قادر به بازگشت ان نیست پیشروی ایران به سمت غرب باز هم ادامه میابد .عربستان بازیهای بزرگی را باخته و سرانجام از ترس به ایران حمله خواهد کرد و این امر غیر قابل اجتناب است .
۵.چین ابرقدرت کوتوله بعدی دنیا خواهد بود بازار فایننس خوب برای ایران اخیرا ایران را به عضویت بانک توسعه زیر ساخت پذیرفته روسیه سعی میکند ایران را در چتر پیمان دفاعی شانگهای وارد کند . چین قصد دارد راه باستانی جاده ابریشم را احیا کند . و ایران سعی میکند چین را وارد معادله نظامی خلیج فارس کند این کشور تا سال ۲۰۲۵امریکا را پشت سر خواهد گذاشت . هند را هم میتوان در این سال کتگوری قرار داد ولی به علت مناسبات فاسد این کشور به عنوان بمب ساعتی مخرب بشریت تیک تاک خواهد کرد .

ایران .ایران نه قدرت نو ظهور که بیداری از خواب دویست ساله به عنوان بلوک قدرت طبیعی میباشد . بازگشت قدرت مندانه ایران معادله دنیا را تکان میدهد .به قول پرنس نایف این ایران از ایران پهلوی صد برابر قویتر خواهد شد . امریکا در سی سال گذشته با انواع روشها سعی کرده تا ایران را منزوی و ضعیف کند این روش در دو ران اوباما به اهسته کردن اهنگ رشد ایران تغییر داده شده .علیرغم تبلیغات وسیع نفت شیل اهمیت خاورنیانه برای چندین دهه باقی خواهد ماند و دنیا همچنان تشنه ذخایر معدنی خاورمیانه خواهد ماند .ایران امروز با چهره ظریف و سلیمانی رل را خوب بازی میکند این دو سپاه و دولت روحانی در ظاهر با یکدیگر معارضه دارند ولی در باطن یکدیگر را ساپورت میکنند یکی میجنگد و ان دیگری معامله میکند . از آنجایی که ما در دنیا کنونی زندگی میکنیم بهترین حالت همین حالت کنونی است روسیه را ترسانده از انها امتیازات مهم از جمله حل و فصل پرونده رژیم مشاع خزر را بگیریم و ازًطرف دیگربه امریکا نشان بدهیم که تمایل به نزدیکی هستیم . در این میان خامنه ای برای ایران نه نقش پلیس خاورمیانه که قدرت مطلق منطقه را میخواهد و برای ایران احترامی بالاتر از نقش ژاندارم غرب قایل است .حزب الله

ادوارد البی دوم گفت...

حزب‌الله از نگاه تمدنی بحث می‌کند و این نگاه خیلی کلیدی است. قطعا خطا در هر تحلیلی وجود دارد، اما کلیت موضوع را به درستی تشریح می‌کند.

Dalghak.Irani گفت...

ادوارد آلبی دوم. حزب الله مزخرف می گوید و چیزی بارش نیست. یک مشته چرند و پرند سرهم می کند وسطش هم دو کلمه حرف آشنا یا حساسیت بخش بگوش ها می گذارد و چون تحقق تمدنی اش هم برای چند قرن دیگر است مطمئن است که نه معارض پیدا می کند و نه مخالف. چون ربطی به امروز و فردا و یک سال و ده سالۀ آینده ایرانی زندگی باخته و در حال انتقال از گینۀ استرالیا به کامبوج ندارد. اگر هم گاهی اعتراضی به ترهات حزب الله می شود نه بخاطر تمدن سازی "ایران ابرقدرت"ی اش است بلکه بخاطر نقش دادن به شیعه و اسلام و بویژه روحانیت و خامنه ایست. اعتبار وبلاگ من او را هم وسوسه می کند که یک مشت مواد خام بدون ارتباط و قفل و بست را اینجا بنویسد حالا که به مجمع الجزایر نوستراداموس رسیده. حرف حزب الله همانقدر معتبر است که خبر محرمانۀ کامنت گذار خل و چل پائین ترش راجع به بومیان کانادا و ایالت کبک. یا...هو

ناشناس گفت...

دلقک یا همین حالا از من عذر خواهی کن و حرفت را مبنی بر مزخرف نویسی من پس بگیر و زمین شاگردی ببوس و یا پشت گوشت را دیدی کامنت منرا در وبلاگت خواهی دید .
حزب الله

پراگماتیست گفت...

با درود بر دلقک

از آنجا که مطلب شما بلندتر از حد عادی بوده و به گفته شما یکباره نوشته نشده من نیز الگو می گیرم و بخش اول از کامنت چند قسمتی خود را در اینجا می آورم:

اتحاد جامعه مدنی/مردم ایران با غرب /ایالات متحده به رهبری مدبرانه اوباما، جمهوری اسلامی ایران را به اضمحلال کشانده و جز لاشه ای از آن باقی نگذاشته است. از زوایای فرهنگی، نرم، سیاسی، اجتماعی، منطقه ای و نظامی بررسی می کنیم:

1. فرهنگی. اکثریت قاطع مردم ایران در زمان انقلاب با سبک زندگی غربی آمریکایی مشکل جدی داشت. شرایط در حال حاضر تا حدود زیادی معکوس شده و سبک زندگی آمریکایی با چاشنی ایرانی (سبک زندگی امروزی ایرانی) چنان مورد پسند مردم ایران قرار گرفته که حاضرند برای نزدیکی به آن هزینه دهند. به عبارت دیگر در ابتدای انقلاب مردم ایران حاضر بودند هزینه بدهند تا از سبک زندگی آمریکایی فاصله بگیرند، اکنون حاضرند هزینه دهند (مثلا جریمه داشتن تجهیزات ماهواره ای) تا آن سبک زندگی را در آغوش بکشند.

2.نرم. نرم همپوشان است با فرهنگی اما گسترده ترست. بخش بزرگی از مردم ایران چنان به سازوکار آمریکایی/غربی علاقمند شده اند که سازمانها، ساختارها، نهادها، موسسات و شرکتهای آمریکایی را بر موارد مشابه جمهوری اسلامی ترجیح می دهد. حکومت بارها تلاش کرد موتور جستجوی ایرانی، ای میل ایرانی، یا شبکه های اجتماعی ایرانی را با هزینه گزاف و تبلیغات گسترده به مردم ایران عرضه کند با این توضیح که کاربران باید مراقب باشند که اطلاعات خصوصی شان مورد سوء استفاده سازمانهای جاسوسی غرب قرار نگیرد. با این حال مردم و به خصوص جوانان ایران به سازوکار آمریکایی بیشتر اعتماد دارند تا سازوکار جمهوری اسلامی و جاسوسی غرب را به مورد عتاب قرار گرفتن از سوی امر و نهی کنندگان جمهوری اسلامی ترجیح می دهند.

ادامه دارد ...

Dalghak.Irani گفت...

حزب الله. هرچند از کم شدن پرت و پلا نویس ها در وبلاگم بشدت استقبال می کنم. اما برای اینه یک فرصت دوباره بتو بدهم که خواننده ها و مرا متقاعد کنی که مزخرف نمی نویسی یک نیم جمله از بدو شروع کامنت اولت را نقل می کنم و می خواهم توضیح بدهی که منظورت چیست:

تو نوشته ای: "۱.روسیه برای اولین بار در تاریخ هم مرز ما نیست و این واقعه مهمی است ..."

حالا توضیح بده که این هم مرز نبودن روس ها با ما چرا مهم است. مزیت است چرابرای کی. ظرفیت جدیدی است چرابرای . محدودیت است چرا و برای کی. و در اینصورت چطور برای استراتژی پوتین هم مرز نبودن با ما چنان کلیدی است که تو ترهاتت را با این مهم شروع کرده ای. خلاصه بگو برای چه همین اولین جمله را هم مزخرف و روی هوا نوشته ای. تا بعد. یا...هو

پراگماتیست گفت...

ادامه کامنت:

3. سیاسی. جنبش سبز به نتیجه نرسید اما محو جنبش سبز نیز به نتیجه نرسید. نتیجه این که این جنبش تبدیل شد به کابوسی برای حاکمیت. خامنه ای به شدت از دوقطبی شدن جامعه و بروز تنش و رویارویی میان خود و رییس جمهور منتخب ملت هراسان است (این موضوع را در یک سخنرانی علنا اعلام کرد) و به همین دلیل و دلایل دیگر روحانی دست نسبتا بازی در اداره امور کشور پیدا کرده و خامنه ای از هارت و پورت کردن های بیجا دست برداشته است. به بیان دیگر چون خامنه ای می ترسد که در نتیجه درافتادنش با روحانی مردم پشت روحانی سنگر بگیرند و منفوریت او در میان مردم بر آفتاب افتد و خطراتی نظام را تهدید کند، مجبور به کوتاه آمدن های بسیار در مقابل اوست که این عملا بسنده کردن او به سلطنت و پرهیز از حکومت را تداعی می کند. به عبارت دیگر ما توانستیم بخشی از حق خود را از حاکمیت پس بگیریم.

4. هسته ای. رهبر گنده نه تنها سرانجام از پیگیری برنامه پرهزینه و پرخطر هسته ای دست برداشت که با استانداردهای خودش مجبور به پذیرفتن قواعدی مذلت بار شد. مطابق توافق لوزان نه تنها سالها تاسیسات هسته ای (البته دکوری) تحت نظارت آژانس قرار خواهد گرفت که بازرسی های سرزده از هر مکان مشکوک ایران در دستور کار خواهد بود. "اجازه بازرسی از اماکن نظامی نمی دهیم" یا "بازرسی از مراکز نظامی خط قرمز ماست" یا "پاسخ درخواست بازدید از مراکز نظامی سرب داغ خواهد بود." و ... صرفا در حد شوخی باقی خواهد ماند و اگرچه با مقاومت بسیار و جنگ اعصاب های گسترده این بازرسی ها صورت خواهد گرفت چرا که وقتی شما از گیت امنیتی فرودگاه رد می شوید شوخی خواهد بود اگر بگویید این قسمت را اجازه بازرسی ندارید! توافق هسته ای صرفا با بازشدن کامل مشت جمهوری اسلامی در مقابل آمریکا (سازش) عملیست و در غیر این صورت توافق بی اثر خواهد شد که البته در طول اجرا بارها و بارها تا حد لغو توافق و حتی آغاز تحریم و حتی جنگ پیش خواهد رفت. دو نمونه عراق و کره شمالی را توجه کنید که حکام دیکتاتورشان چه عذابی از بازرسیها کشیدند و سرانجام نیز از عقد قرارداد پشیمان شدند. وقتی خامنه ای بر صدونود هزار سو پافشاری می کند و سرانجام شش هزار سو تحویل می گیرد و حتی حاضر به اعتراض هم نیست پیدا کنید سبزی فروش را.

ادامه دارد

Dalghak.Irani گفت...

این جمله را از هوشنگ مرادی کرمانی نویسندۀ برجستۀ ایرانی شنیده ام که گفته است: "از ذلیل شدن می ترسم و نه از مردن". من هم در جای دیگری نوشته ام که بالاترین وحشتم زمانی است که توانایی خودکشی نداشته باشم از فرط "در اختیار نبودن خودم در دست خودم".
حسین قندی روزنامه نگار و استاد برجستۀ خبر نویسی و تیتر زنی امروز درگذشت. او که از من کوپکتر بود به سن در سال 73-74 خورشیدی استادم بود در مرکز رسانه های وزارت ارشاد و چند سال پیش دچار بیماری نادر و وحشتناکی شد که حافظه اش را از دست داد فراتر از آلزایمر. ماندن بعد از آنش خواه ناخواه با ذلت توأم بود تا اینکه چند هفته پیش بکما رفت و امروز در گذشت. ادای احترام می کنم به او با خدا رحمت تا حق استادیش برکردنم را سبک کنم. او استحقاق زندگی و مرگ بهتری داشت که نصیبش نشد. خدا هیچ بنده ای را از این راه به عزرائیل نسپرد. آمین.

پراگماتیست گفت...

ادامه کامنت:

5. منطقه ای. لات بازی های جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه به مانعی بزرگ برخورد. جمهوری اسلامی با موفقیت توانسته بود در لبنان، سوریه و عراق مداخله و ویروس خود را با مهارت قابل تحسین در آنها تکثیر کند. با چنین پیشینه موفقیت آمیزی جمهوری اسلامی به سمت یمن تاخت و آنجا نیز با موفقیت تمام توانست جنگ حیدری نعمتی برقرار کند و این کشور ستمدیده را این "یاور مستضعفان جهان" به خاک سیاه بنشاند. اما مشکل آنجا بروز پیدا کرد که حد تحمل کشورهای منطقه به سر رسید و آنان ائتلافی نظامی برای مقابله با دخالت های منطقه ای ایران تشکیل دادند. این ائتلاف با رهبری عربستان موفقیت چندانی به دست نیاورد و حتی عدن را نتوانست از شر حوثیها، ویروسهای تکثیر شده جمهوری اسلامی مصون بدارد. عربستان که رهبری این اتئلاف را به عهده دارد چنان آشفته و سردرگم است که پایان عملیات توفان قاطعیت را اعلام می کند، اما ساعتی بعد آن را ادامه می دهد! با توجه به پیش بینی ناپذیر بودن رفتار عربستان در این جنگ برای نخستین بار جمهوری اسلامی احتمال می دهد که در اثر لات بازی منطقه ای مورد تهاجم نظامی قرار گیرد. مقاله ظریف در نیویورک تایمز و سخنان روحانی در اندونزی نشانه تجدیدنظر در تمایل جمهوری اسلامی برای چاقوکشی در منطقه به دلیل احساس خطر مورد تهاجم نظامی واقع شدن از سوی عربستان بود. اگر این برداشت درست باشد، جمهوری اسلامی بعد از انرژی هسته ای در یکی دیگر از سیاستهای تنش آفرین خود تجدیدنظر می کند و گام مهم دیگری برای آشتی با جهان بر می دارد.

نکات دیگر وجود دارد اما فعلا این بحث خاتمه می یابد.

Dalghak.Irani گفت...

پراگماتیست. خیلی ممنون از همۀ توضیحات ریزی که دادی و کمک بزرگی است برای فهم بهتر ادعاهای مقاله ام. اما در مورد کامنت آخرت راجع به یمن نقد دارم و من معتقدم که جمهوری اسلامی بهمان دلایلی که گفته ای و تضعیف اقتصادی و ظهور داعش و البته روی کار آمدن روحانی از دو سال پیش سیاست توسعۀ نفوذ مذهبی و برهم زدن ثبات منطقه اش را کنار گذاشته و در ماجرای یمن هم مترین نقش سخت افزاری و حمایتی از حوثی ها انجام نداده است و عربستان و ائتلاف شکست خورده اش با عمد بقصد دخالت در مناسبات جدید منطقه که ناشی از توافق ایران و امریکاست دست به این انتحارزده و به شکست بدیهی و قابل پیش بینی هم شده است. وضع یمن را فقط با نگاه به سمت و سوی علی عبدالله صالح می توان درست تحلیل کرد. چون ارتش هنوز به صالح وفادار است و مردم هم با دیدن اوضاع بعد از سقوط صالح - مثل مصر - از انقلاب بهار عربی شان سرخورده اند و می خواهند از طلا شدن شان را با مس سابق شان معامله کنند. و ربطی به ایران ندارد. یا...هو

ناشناس گفت...

آیا جمهوری اسلامی آمادگی نقش مثبت جهت برقراری امنیت منطقه فارغ از جهت گیری های مذهبی را دارد؟

ناشناس گفت...

جناب دلقك در مورد نظر شما درباره نقش ايران در ايجاد را يكاليسم مذهبي با شما تا حدي موافقم ولي تمايل جمعيت فراوان و فقير عرب را به راديكاليسم نبايد ناديده گرفت
اينكه غرب با ايران كنار امده است را مي توان در فشارامريكا به عربستان براي قطع حملات هوايي به يمن ديد.٠عربستان در يمن نه تنها چيزي بدست نياورد كه دست از پا درازتر به لانه خزيد !! ايران هم در ظاهر به حرفهاي نرم رو اورده وگرنه دست از گسترش نفوذ خود بر نمي دارد و اصلا ماهيت ايديولوژي جديد ايران در مرزهاي ايران فعلي نمي گنجد اين را باور كنيد كه نظريه پردازان دانشگاهي ايران در سالهاي اخير و نظاميان ايراني به كمتر از رسيدن به مرزهاي چين و درياي مديترانه راضي نيستند (نمونه اجراي اين راهبرد را در بازگرداندن هزاره ها به افغانستان دادن بورسيه هاي انچناني به دانشجويان لبناني و عراقي و يمني و سوري و افغاني مي توان ديد)
در عين حال پراگماتيست تا حدي درست مي گويد كه سبك زندگي ايراني تا حد زيادي غربي شده است و اتفاقا گسترش نفوذ ايران سبك زندگي كشورهاي پيراموني را غربي خواهد كردو منجر به كاهش افراط گرايي و كنترل رشد جمعيت اين كشورها خواهد شد
به هر حال من از طرف خودم از حزب الله مي خواهم باز هم نظر در اينجا بنويسد اگرچه با ٥٠درصد سخنانشان مخالفم ولي تضارب ارا زيباست
پري سا

ناشناس گفت...

حزب الله! از طلا گشتن پشیمان گشته ایم. مرحمت فرموده ما را مس کنید.! http://www.ettelaat.net/15-april/news.asp?id=85923&sort=Iran

Dalghak.Irani گفت...

آیا جمهوری اسلامی آمادگی نقش مثبت جهت برقراری امنیت منطقه فارغ از جهت گیری های مذهبی را دارد؟

پاسخ من: اصلاً همۀ دست افشانی من برای توافق نهایی برای این است که حکومت ناچار از عقب نشینی ایدئولوزیک خواهد شد. در این مورد تردیدی وجود ندارد. زیرا ایران حکومت و توانی ندارد که بتواند هم با امریکا قرار داد امضاء کرده باشد و در راه رابطه باشد و هم همزمان دشمنی ایدئولوژیکش را هم ادامه بدهد. اتحاد شوروی اگر در عین رابطه با امریکا دشمن ایدئولوژیکش هم بود فقط بخاطر ظرفیت های هژمونیک و نظامی باقی مانده از جنگ همراه با غرب بود و او قراردادی یکسویه بغرب نداده بود برای لطیف کردن موضع غرب. چین هم البته چندسالی بعد از رابطه با امریکا هنوز دشمنی ایدئولوزیکش - تا پایان مائو - ادامه داد اما علاوه بر فاکتور جمعیتی در ان مدت نتوانست از غرب توشه ای هم بگیرد و فقط زمانی براه آمد که دن شیائوپینگ اقتصاد چین را باز کرد. با این افزوده که نه روس ها و نه چینی ها در مورد الگوها و سبک زندگی خیلی با امریکا چالش و تفاوت نداشتند و حوزه ای که بشدت مراقبت می کردند و هنوز هم تا حدوی - چین بیشتر روسیه کمتر - مراقبت می کنند و بسته نگاه داشته اند حوزه های سیاسی است - در ایران هم این حوزه برای خود من اهمیت اولیه ای ندارد -. بعبارت دیگر همانطور که در متن هم نوشته ام این بده بستان ایران و امریکا مرغ و تخم مرغی است و ایدئولوژی باشد امریکا کمک که نمی کند بلکه مقابله هم می کند و در چنان حالتی اصل اجرای این قرار داد هم امکان پذیر نخواهد بود و غرب با اولین بهانه آن را تعلیق خواهد کرد. حرف و نگرانی من راجع به سرعت این تحولات و عقب نشینی ایدئولوژی است - در سیاست خارجی زودتر و سریعتر و در داخل دیرتر و کندتر خواهد بود - که بنظرم خیلی زیاد با عملکرد و عرضۀ و خواست روحانی گره خواهد خورد که امیدوارم در مطلبی دیگر نگرانی هایم از روحانی و رفتار بعد از توافقش بنویسم. یا...هو

ناشناس گفت...

متشکرم از پاسخ بالا به سوالم. امیدوارم ادامه روند با سرعت مناسب و برگشت ناپذیر باشد. اوباما آنقدر سیاست مدار باهوشی است که میداند با یک تعارف ساده و نامیدن خامنه ای به رهبر عالیقدر کشور می تواند بدون هزینه کردن یک دلار منافع ملی کشورش که همسو با منافع ایران است را تامین کند.
ادامه بازرسی ها به مدت بیست و پنج سال و قابل برگشت بودن تحریم ها با سازو کار خاص خود می تواند رابطه جدید ایران وغرب را در یک مسیر یک طرفه قرار دهد.
سپاه ، قوه قضاییه، ریاست مجلس و صدا سیما با نهایی شدن توافق در مسیر تغییرات مثبت قرار خواهد گرفت.

ناشناس گفت...

خبر پورشه سوارانی که رفتند توی درخت رو خوندین؟ از غذا از اغا زاده ها بوده با زیدش، هر کاری می کنم نمی تونم خوشحالی خودم رو پنهان کنم، فکر کنم منم از موفقیت این کار آفرینان 20 ساله و بچه سرمایه داران ایرانی که از راه حلال یک شبه میلیاردر شدند، حسودیم شده :)

میدونم که اگه بابای منم پولدار بود شاید همینطور رفتار می کردم و میدونم نباید نوه ایت الله رو مسخره کرد که تصمیم گرفته به جای دنبال کردن راه پدر بزرگ دنبال مظاهر زندگی مدرن اونم فوق مدرن! 2015 باشه، ولی همه این درک متقابل بازم باعث نمیشه نیشم تا بناگوش باز نشه، نمیدونم بخاطر روحیه رعیت پرستی هست که همیشه در ما فقیر ها هست که پرنس به دنیا نیامدیم؟ یا اخلاقیات مون رو به قول اون جامعه شناسه از دست دادیم؟ به هر حال هر چقدر هم که پز روشنفکری بدم نفرت از سرمایه دار ها هنوز هم هست درونم.

Dalghak.Irani گفت...

خوشحالیت حوشحالی نیست خنده های عصبی است. نفرتت هم نفرت نیست و عنادت هم با ثروت نیست. نفرتت غیض است و عنادت با بی عدالتی (عدالت بمثابه انصاف). چون تو یکی نیستی که خوشحال شده ای بلکه این یک واکنش فراگیر جامعه است که هیچکس از مرگ پریوش جوان ناراحت نشده. زیرا او را مستحق پورشه سواری در تهران نمی دانستند. البته ربطی به فقر و غنا و فقیر و غنی ندارد بلکه ناشی از لیاقت بی لیاقتی نسبی است. شرحش مفصل است ممکن است در مطلبی دیگر بیشتر منظورم را شرح بدهم.

ناشناس گفت...

اخ جون دلقک یعنی شما میگی قرار دلار هفت تومن بشه و جانی واکر بجای اتانول بدیم بالا و جمیله بیاد برامون قر بده دهاتیها را هم بکنیم تو حلبی اباد ایرانیهای بی پرنسیب حقشونه.اخ که دلم چقدر برای فیلمهای بهروز و تو دماغی حرف زدنش تنگ شده فیلم کاکا سیا یادته اون سیاهه چه کشتی میگرفت تو تخت لامصب .یادش بخیر اونوقتا همه تیمسارا گماشته داشتند .کابارهشکوفه نو یادش بخیر فرار از مدرسه و شهر نو یادش بخیر جاده چالوس و چتول یادش بخیر .این بی بی سی پدر سگ اینا را کرد تو کونمون و اون کارتر هم مثل بز اخفش تایید کرد حالا افتادند به گه خوری ماست خیار ایرانی را ادم ول میکنه میره فلافل عربی میزنه خوب معلومه رودل میکنند .من برم کفش ورنی هام را برق بندازم و با شلوار لوله تفنگی ست کنم تا پست بعدیتون اپ میشه.

ناشناس گفت...

سرتان شلوغ نشوت اگر وقت کردید، چون بالاخره تیمسار هستید نظر شما در مورد تشکیل ارتش مشترک عربی چیه؟ می خواهند ایران رو تهدید کنند؟

پراگماتیست گفت...

با درود مجدد بر تیمسار ایرانی

این توضیح تکمیلی را در مورد قسمت فرهنگی کامنتم بیافزایم که اصولا جمهوری اسلامی در زمینه فرهنگی و حتی نرم متحمل شکست مفتضحانه ای از ایالات متحده و غرب گردیده و این شکست مدام عمیقتر می شود.

به حکومتهایی که قدرت اعمال حاکمیت را بر تمام منطقه جغرافیایی خود از دست می دهند دولت درمانده می گویند. به عنوان مثال دولت بشار اسد تنها بر بخشی از سوریه حاکم است و مناطق وسیعی از این کشور تحت کنترل مخالفان اعم از داعش و جبهه النصره و ارتش آزاد و ... است. به طور مشابه جمهوری اسلامی در زمینه فرهنگ یک دولت درمانده است و قدرت اعمال حاکمیت را بر تمام مردم ایران از دست داده و بخش هایی بزرگی از آن را به مخالفان و دشمنان خود سپرده است. است. به عنوان مثال اکنون صداوسیمای جمهوری اسلامی تنها در بخشی از مردم دیده می شود. بخشی دیگر همزمان به تماشای آن و شبکه های ماهواره ای می پردازند و بخشی دیگر از مردم صرفا شبکه های ماهواره ای را تماشا می کنند.

هم اکنون به دلیل گران بودن کپی رایت سریالهای آمریکایی و غربی و دلایل دیگر گروه شبکه ای جم که از بریتانیا پخش می گردد و مشتمل بر هفت تا هشت شبکه است و سحر و صبح و ظهر و عصر و شب و نصفه شب در حال پخش سریالهای ترکیست پرمخاطب ترین بخش ماهواره ای در ایران است.

صداوسیمای جمهوری اسلامی در سی سال گذشته به شدت در مقابل سریالها و فیلمهای غربی و آمریکایی مقاومت کرد و با نمایش محصولات ژاپنی، هندی، کره ای، سوری و هر کشور ناتوان دیگری وضعیت ناخوشایندی را برای ما متولدین دهه شصت رقم زد. اما خرد سرانجام به این سازمان نیز اگرچه نصه و نیمه رسید و به تدریج نمایش محصولات آمریکایی را گسترش داد و اکنون تقریبا هر روز در حال پخش فیلمهای آمریکاییست و تمامی فیلمهای آمریکایی برتر سال را البته تکه تکه شده پخش می کند.

شبکه توزیع غیرقانونی فیلمها و سریالهای آمریکایی و غربی نیز سالهاست که ابتکار از خود به خرج می دهد و صدای دوبله فیلمهای آمریکایی که در تلویزیون نمایش داده می شود را با نسخه اصلی و بدون سانسور فیلم میکس می کند و آنگاه برای دانلود در سایت ایران فیلم (پیشتاز در این زمینه) قرار می دهد. فیلمها و سریالهای معدودی را نیز به صورت آماتور و بدون یک ثانیه سانسور دوبله می کند و البته تمام سریالها و فیلمها با صدای اصلی بدون سانسور در این سایت قرار می گیرد.

با توجه به افزایش ضریب نفوذ اینترنت و وعده وزیر مبنی بر دوبرابر شدن سرعت اینترنت و کاهش یا عدم افزایش قیمت اینترنت به دلیل رقابت و پیشرفت تکنولوژی نمایشی و ارائه انکودر هِوِک در دو سه ماه اخیر که حجم فیلم را حتی به نصف ام کی وی که خود حجم را به نصف ام پگ کاهش داده بود، هر کس تمایل داشت میزان افزایش حجم درماندگی فرهنگی جمهوری اسلامی را مثلا در شش ماه آینده تخمین بزند (دو نمره)!

ناشناس گفت...

تیمسار خوندی صدیقی چی گفته؟

"کاظم صدیقی٬ امام جمعه موقت تهران گفته مقام‌های دولتی می‌گویند اصل نظارت از مراکز نظامی را بپذیریم و زمانی که بازرس‌ها به ایران آمدند اجازه بازدید به آنها ندهیم.
آقای صدیقی در خطبه‌های این هفته نماز جمعه تهران این مطلب را بی‌آنکه نامی از تیم مذاکره کننده هسته‌ای و دولت حسن روحانی ببرد٬ بیان کرده است.
وی خطاب به آن‌ها گفته اگر در مذاکرات اصل بازرسی پذیرفته شود و آنگاه به بازرس‌ها اجازه بازرسی داده نشود٬ غرب می‌تواند بگوید که جمهوری اسلامی «عهد‌شکنی» کرده است.
صدیقی خطاب به مذاکره کنندگان هسته‌ای ایران اظهار کرده اگر «می‌توانند» باید در مذاکرات زیربار چنین خواسته‌ای نروند و چنین تعهدی «نه قانونی است و نه شرعی.»
امام جمعه موقت تهران همچنین اضافه کرده مسئله هسته‌ای بسیار پیچیده است و به این سادگی‌ها نیست که با «لبخند‌ها» و یا «درگوشی حرف‌زدن‌ها» همه چیز حل شود.
وی افزوده بازرسی از مراکز نظامی جمهوری اسلامی «ذلتی آشکار» و امری «خلاف شرع» و یک «تجاوز آشکار» محسوب می‌شود.
فرماندهان نظامی نیز پس از انتشار بیانیه «لوزان» اعلام کرده‌اند به هیچ عنوان اجازه بازرسی از مراکز نظامی را به بازرسان آژانس نخواهند داد."

Dalghak.Irani گفت...

نظر شما در مورد تشکیل ارتش مشترک عربی چیه؟ می خواهند ایران رو تهدید کنند؟

نظر من این است که طبق مستندات تاریخی که اوج آن در دورۀ ناصریسم در مصر و اسدیسم در سوریه بجا مانده.عرب ها حتی قادر نیستند متحد با هم تا توالت هم بروند تا چه رسد ارتش متحد تشکیل بدهند. این ها همه پروپاگاندای دوستان مگسان دور شیرینی دلارهای عربستان است و بس. یک حرفی همرته با عربستان می زنند که ممۀ کمک ها قطع نشود و الا خبری از اقدام عملی نخواهد بود. توافق ایران و غرب نهایی شود همۀ این مانورهای کاغذی هم تمام می شود. چون مطلقاً برای جلوگیری از همین تفاهم کلید زده شده اند. یا...هو

ایرانی گفت...

دلقک جان نامه سید حسین موسویان در مورد مذاکرات لوزان خیلی نزدیک به نگاه شماست
http://alef.ir/vdcgn79xnak93w4.rpra.html?268355
نظر خود شما چیه؟

Dalghak.Irani گفت...

ایرانی عزیز. درست می فرمائید. البته این خطی که من هم معرفی کردم دیگر امروز یک خط کاملاً غالب است و هیچ کارشناس و مفسر صلح خواه و نیک اندیشی نیست که غیر از این نظر داشته باشد. اما فرقی که گفتۀ من با موسویان دارد - و طبیعی هم است چون او در کانتکست جمهوری اسلامی مقاله و تحلیل می نویسد اما من در فراغ از هر ملاحظه ای در داخل. نه فقط بخاطر اهمیت سیاسی موسویان و بی اهمیتی نام من بلکه به این دلیل که او در نقش پوزیسیون تحلیل باید بکند و من اختیار اپوزیسیون بودن دارم - در این است که موسویان همۀ گزاره های درست را می چیند بغیر از دو مورد: اول سعی می کند موضوع تغییر رژیم از سوی امریکا را بدون ذکر دلایل و چرایی آن یک "خواست عشقی" - اگر لفافش را برداریم می شود امپریالیستی هم گفت - معرفی کند و دشمنانۀ بی علت. و دوم مجاز نیست که بگوید رویکرد اوباما هم نوعی براندازی جمهوری اسلامی در قالب جمهوری اسلامی است در میان مدت. و سعی می کند که القاء کند که اوباما استراتژی امریکا در تغییر ماهیت رژیم ایران - و نه لزوماً شکل آن - را بازنگری کرده و از تصمیم برای تغییر رژیم دست برداشته است. در حالی که امریکا تغییر استراتژی نداده است و دعوا بر سر این است که اوباما معتقد است از طریق راه دادن به بخش عرفی و انتخابی حکومت ایران و حمایت از آن راحت تر و مطمئن تر می توان به تغییر رفتار آن رسید. دکترین نیکسون در آشتی با ویتنام و سیاست پینگ پونگش با مائو دو نمونه از کارهای موفق خود محافظه کاران بوده در این زمینه. منتها چون این بار یک رییس جمهور کاکاسیاه - باعذرخواهی از اوباما- دموکرات توانسته به این تاکتیک دست بیابد و دارد عمل می کند مورد لعن و تنفر است. باز تأکید می کنم که موسویان قطعاً بهتر از من می داند تبعات سیاسی این توافق بر تغییر گام بگام ماهیت ایدئولوژیک رژیم تهران چقدر قطعی و چقدر مهم است. اما او نمی تواند مثل یک اپوزیسیون صریح و نقطه سر خط حرف بزند. یا...هو

ناشناس گفت...

مازیار وطن‌پرست
مقالهٔ دکتر ظریف در نیویورک تایمزو نیز مقالهٔ آقای موسویان کاملا با نظرات شما همسوست.
متاسفانه من تازه خوانندهٔ وبلاگ شما شده‌ام. اما قاعدتا باید یاس و نومیدی و انسداد سیاسی دوران احمدی‌نژاد و سرخوردگی تلخ پس از اتفاقات 88 در وبلاگ شما هم منعکس شده‌باشد. می‌شود با حوصله‌تر شرح دهید که چه شد که از آنجا به اینجا رسیده‌ایم؟ بیش از 8 سال تلاش سیستماتیک حاکمیت در تخریب رفسنجانی و خانواده‌اش و حتی رد صلاحیت او چگونه به ریاست جمهوری کسی منجر شد که همه می‌دانند از نزدیکترین افراد به اوست؟ و چگونه شد که افراد تیم او مشغول بکرسی نشاندن دکترین هاشمی هستند؟
من از شرایط بگونه‌ای که شما تفسیر می‌کنید بسیار خرسندم. اما از روزی که روحانی رئیس جمهور شده، برایم سخت است درک کنم چه اتفاق افتاده. اگر بخواهم درست تصویر کنم دقیقا شرایط بچه‌های انجمن اسلامی در فردای 27 تیر 1367 را دارم!
با این تفاوت که از آغاز 67 نشانه‌هایی از ضعف مفرط ایران قابل مشاهده‌بود، اما اینبار انگار ...

ضمنا 100٪ با شما موافقم که اعراب قادر به اتحادی ولو نمایشی با یکدیگر نیستند.

Dalghak.Irani گفت...

مازیار پاسخ سیاسی به سؤال شما خیلی زیاد طولانی است و نه مقدور وبلاگ است و نه خواسته و حوصلۀ من. اما اگر پاسخ فلسفی اش را کافی بدانید عبارت است از "مرگ پریوش در پورشه!"
گفته اند که خانم جوان مرفه درگذشته در تصادف پورشه نوۀ آیت الله ربانی است - شیرازی یا املشی اش را مطئن نیستم - این خبر اگر دقیق باشد که مستند می کنم و اگر دقیق نباشد حاضرم دختران کون برهنۀ آیت الله کاشانی را نشان بدهم بعد از ماجرای سال 32 و مدرنیزاسیون شتابان ایران. تا بگویم که ای نوه چه دختری یا پسری آیت الله بسیار انقلابی و سنتی بنام ربانی - هم شیرازی و هم املشی - با این زندگی و با این ریخت و قیافه و پوشش و منش و روش اگر 50 در صد هم فراگیر باشد که من مطمئنم بیشتر است بدیهی است که پدر بزرگ ها را هم یک تکانی بدهد و داده. پس این فشار مدرنیزاسیون لاجرم جامعه و خواست تغییر از سویی و ناکارآمدی شریعت در حکومت - اخرین ورژنش احمدی نژاد بود - عامل اصلی همۀ تغییرات جهان تا کنون و ایران اکنون بوده و است. حالا دیر و زود هم داشته باشد سوخت و سوز ندارد و خامنه ای کمی بزور پرزورتری نیاز داشت که سیاست دنیا هم بکمک مان آمد و زور دو طرفه دیکر قابل مقاومت نبود. البته که این تازه شروع کار است و هول نشویم. بعد از اینش بستگی دارد که چقدر هاشمی و روحانی و عرف گراهای حکومت صادق باشند و چقدر جامعۀ مدنی توانایی پیش بردن پروسه را داشته باشند. یا...هو