یک برش کامل و کوتاه اما بسیار سریع و مجملی از داستان انرژی هسته ای ایران می نویسم در اینجا تا اولاً به علاقه مندانی که جمع بندی منسجم و درستی از این ماجرا ندارند کمک کند، ثانیاً مشخص کنم که جمهوری اسلامی به دنیا دروغ گفته است و حسن روحانی را انذار بدهم که مرتب به این دروغ که "ما به دنیا دروغ نگفته ایم" متوسل نشود که نه تنها در بین خواص مقبول نیست بلکه در بین عوام هم کسی آنرا باور ندارد و نمی کند؛ چون نگفتن راست و حتی گفتن دروغ در سیاست امر مذمومی نیست همیشه. و نهایتاً یک نگرانی استراتژیک و بسیار عمیق خودم را معرفی کنم در قالب یک معیار سنجش "خدمت یا خیانت حسن روحانی" از طریق رصد موضوع هسته ای بویژه در قالب همکاری های رو به تزاید ایران و روسیه.
1-داستان از آنجائی شروع شد که شاه تصمیم گرفت در قالب دفاع از منافع ملی ایران و صیانت از مرزهای غربی کشور - با اولویت بعث عراق و و حافظ اسد سوری و پان عربیسم ناصری آن سال ها - ایران را به سلاح هسته ای مجهز کند. غرب اما با نگاه به تهدید کمونیسم مرزهای شمالی ایران و دوستی دوفاکتوی علنی و رسمی مخفی شاه با اسرائیل حاضر شد با اتمی شدن ایران کنار بیاید. لذا شاه شروع کرد به ساختن نیروگاه بوشهر با آلمانی ها و تصمیم داشت بعد از عملیاتی شدن نیروگاه در دهۀ 60 خورشیدی؛ ایران دهۀ 70 خورشیدی را صاحب بمب اتمی ببیند. انقلاب که شد اما یکی از اولین هدف های حمله و هجوم و تخریب روحانیان انقلابی صنعت هسته ای شد و نماد آن نیروگاه نیمه ساز بوشهر. تا جائیکه هاشمی رفسنجانی در سال 58 و طی نوشتۀ مفصلی در صفحۀ 7 روزنامۀ اطلاعات هر آنچه می توانست در خائنانه بودن این طرح و این نیروگاه نوشت و آن را برجسته ترین نماد خیانت شاه به منافع ملی ایران معرفی کرد.
2- جنگ ایران و عراق که شروع شد هنوز تنور هیجانات داغ بود و بمب انسانی خطرناک تر از بمب اتم (بسیجیان داوطلب از 12 تا 90 سال) در دسترس کاریزمای مذهبی آیت الله خمینی بودند و با انبوه اجساد متلاشی شده شان هدف را پیش می بردند. تا اینکه رسیدیم به سال 64 و 65 خورشیدی و نفت بشدت ارزان شد و تولید هم کاستی گرفت و سرمایۀ "انسان قربان"ی هم فروکش کرد و جنگ به فرسایش و سراشیبی کامل دچار شد. در اینجا هم اولین نفری که متوجه شد "نشاشیده شب دراز است" رفسنجانی بود. لذا همۀ آن مقالۀ آتشین علیه سیاست هسته ای شاه را پس گرفت و تصمیم گرفت برگردد به طرح و سیاست شاه - همانطور که در دورۀ ریاست جمهوریش هم عملاً همۀ طرح ها و برنامه ریزی های قبلی شاه را احیاء کرد و رؤیای اجرا داشت حتی در موضوعات خردی مثل بزرگراه های داخل تهران در زمان کرباسچی - در صنعت هسته ای برگردد و برگشت. اما موضوع به این سادگی ها نبود زیرا کشور به افلاس رسیده بود و آه در بساط نداشت و مهمتر اینکه هیچ کشور عمده ای - حتی اتحاد جماهیر شوروی سابق - رغبتی برای ورود به احیاء نیروگاه بوشهر نداشتند.
3- رؤیای رفسنجانی اما لنگ لنگان به حیات خود ادامه می داد که آیت الله خمینی مرد و خامنه ای رهبر شد. و این بار این خامنه ای بود که افسار هسته ای شدن ایران را در دست گرفت با تغییر در اهداف ضد اهداف شاه. به این ترتیب که نوک منافع تاکتیکی اتمی شدن را از مقابله با اعراب به نابودی اسرائیل و هدف استراتژیک آن را از جلوگیری از نفوذ شوروی و شرق بسمت امریکا و غرب تغییر داد. تا اینکه بالاخره موفق شدند در دهۀ 70 خورشیدی روس ها را مجاب به همکاری کنند و ماجرای اتمی تجدید حیات رسمی یافت.
4- موضوع هسته ای ایران از این تاریخ تا امروز با دو رویکر متفاوت دنبال شده است:
الف- تا قبل از 2003 میلادی و لو رفتن برنامۀ هسته ای ایران در غرب: تا این تاریخ - با شدت و ضعفی خارج از کنترل کامل خامنه ای - برنامۀ هسته ای ایران اولاً متمرکز اداره می شد و ثانیاً اگر در بعد بین المللی طبقه بندی بکلی سری داشت در داخل حاکمیت اما طبقه بندی ضعیف تر و سری داشت. به این معنا که اولاً همۀ دانشمندان و پژوهشگران و تکنیسین ها و دست اندرکاران برنامۀ هسته ای در یک مجموعه و اطلاع از همدیگر کار می کردند؛ و ثانیاً اخبار و موضوعات برنامۀ هسته ای در اختیار اغلب بخش های سیاسی و الیگارشی روحانی مثل مجلس و مراجع و وزرا و نیروهای مسلح و از این قبیل قرار می گرفت. علت های خیلی مهم هم مشخص بود:
1)- به این خاطر که شروع هسته ای حالت جنینی داشت و لازم بود تمرکز دانش و پژوهش انجام شود تا به رشد هم افزای بخش های مختلف برنامه سرعت بدهد.
2)- هنوز حاکمیت یکپارچه بود و احتمال سوء استفاده یا استفادۀ جناحی از برنامۀ هسته ای در داخل حاکمیت متصور نبود.
3)- جهان غرب و مخالف جمهوری اسلامی کم خبر یا بی خبر بودند و تهدید مهمی احساس نمی شد که با تجزیۀ فعالیت های هسته ای به سرعت آن لطمه بزنند.
ب- بعد از لو رفتن برنامۀ هسته ای ایران در سال 2003 میلادی ابتدا آیت الله خامنه ای در موضع ضعف قرار گرفت و دچار خود زنی شد بدست اصلاح طلبان؛ و آن دو سال آخر ریاست خاتمی شد که بین ماندن و نماندن برنامۀ هسته ای در نوسان بود. و می شود گفت که این دو سال، سال های انفعال روبجلو بطئی برنامۀ هسته ای هم شد. تا اینکه با روی کار آمدن احمدی نژاد خامنه ای هم قوت قلب گرفت و خیلی سریع و باشدتی هم در عمل و هم در تبلیغات برگشت به خانۀ اول و برنامۀ هسته ای را بروز کرد. به این معنا که خامنه ای این بار طبقه بندی داخل حاکمیت مسایل هسته ای را هم افزایش داد و بکلی سری کرد تا بغیر از خودش و پسر معنویش و چند سپاهی و معدود دانشمندان هسته ای هیچکس از کم و کیف هسته ای ایران با خبر نشود. و برای اینکار اقدام مهمی که انجام داد تجزیۀ فعالیت های هسته ای از متمرکز و یکجای قبلی به سلولی کردن فعالیت ها و مراکز تخصصی متعدد و بی خبر از همدیگر. تا جائیکه ممکن است بسیاری بخش ها و آدم ها عملاً برای صنعت هسته ای کار می کردند ولی خودشان هم خبر نداشتند. جمع بندی همۀ این فعالیت های پراکنده در همان هستۀ سخت و بسیار فشرده ای انجام می شد که اشاره کردم خامنه ای رأساً اداره می کرد. بهمین خاطر هم است که غرب نتوانست به استنادات محکم و قابل ارائه ای برسد در مورد نظامی بودن ادامۀ فعالیت هسته ای ایران بعد از 2003 میلادی.
5- شش سال اول ریاست جمهوری احمدی نژاد فوق تصور خامنه ای عالی بود. دلار بسیار فراوان با احمدی نژاد پسر و همسو چنان خویشتن باوری را به خامنه ای داده بود که دیگر خدا را هم بنده نباشد و یکی از دلایل اصلی هم مهندسی و هم سبوعیت سرکوب منتقدان در ماجراهای سال 88 از این غرور فرعونی نشأت می گرفت و گرفت. تا اینکه اوباما و امریکا بفرمول طلایی از نگاه خودشان و کذایی از نگاه خامنه ای و رقت آور و رنجبار از نگاه ملت ایران رسیدند و تحریم های یک جانبه را طراحی کردند و به سرعت به حوزۀ معاملات نفت و طلا و بانک سرایت دادند. و خامنه ای دچار شوک شد. زیرا احمدی نژاد هم قدرت آن ها را فهمیده بود و می خواست به اردوگاه دشمن بپیوندد و خامنه ای را رها کرد. خامنه ای هر آنچه سرخوشی آن شش سال بود را در دو سال آخر ریاست پسرش بالا آورد و این دو سال شد سخت ترین و تاریک ترین سال های رهبریش از ابتدا تا کنون. لذا دست از رؤیای اتمی شدن سریع شست و خودش را بسمت نوشیدن زهر مهیا کرد تا چه پیش آید. و آن حق الناس گفتن ها و عدم مهندسی و دخالت در انتخابات و دعوت از مخالفان جمهوری اسلامی برای رأی دادن در سال 92 رقم خورد.
6- چکیدۀ بسیار فشرده و با مرجع های ذهنی زیاد تحقیقاً تمام جزییات و تناقض ها و سؤالات شما در این مورد را هم جوابگوست و می تواند ریشۀ بسیاری از سیاست های آیت الله خامنه ای در طول رهبریش را هم توضیح بدهد. البته بجد معتقدم که شخصیت حقیقی آیت الله خامنه ای یک وجه پررنگ "دراکولایی" را هم داراست که امیدوارم در آینده به این وجه شخصیت ایشان هم بپردازم. لذا معتقدم که آیت الله خامنه ای تا سال 2003 بصورت نیمه علنی در داخل و مخفی در خارج و از آن ببعد هم بصورت کاملاً سری در داخل و خارج سعی در دستیابی به سلاح هسته ای داشته است و فقط در دو سال اخیر است که این سیاست را تعلیق کرده و در حال حاضر درست می گوید که بدنبال ساخت سلاح اتمی نیست.
اما بعد:
7- حسن روحانی یکی از عناصر مؤثر و موثق حاضر در حاکمیت سی و پنج ساله است که به دقایق تحلیلی که نوشتم واقف است و گاهی - تا 2003 - عامل و در زمانی - بعد از 2005 میلادی - ناظر آن بوده است. بنابراین از اینکه بدون جهت و بی مناسبت و بسیارمخرب؛ اصرار دارد که دروغ "ما بغرب دروغ نگفته ایم" را تکرار کند نا امید و مشکوکم. واقعیت این است که سیاست های هسته ای ایران چه در زمان شاه و چه پی گیری آن در جمهوری اسلامی هردو صحیح بوده است. بدین معنا که اگر شاه می خواست بمب داشته باشد برای منافع ملی حق داشته و اگر خامنه ای می خواسته بمب داشته باشد برای منافع اسلام ایدئولوژیک و گسترش آن محق بوده است. این گزاره را اولاً همه می دانند در داخل و خارج و هم ایرادی به آن ندارند اگر موافق منطق "منافع ملی شاه" و منافع اسلامی خامنه ای" بوده باشند یا باشند. حالا روحانی با اصرار به انکار این سیاست از بدو تأسیس حکومت اسلامی و از سر گیری تشدید فعالیت های هسته ای دنبال بدست آوردن کدام امتیاز و کدام منفعت است معلوم نیست. زیرا موضوع هم آفتاب آمد دلیل آفتاب است در چهارچوب امنیت ملی - فارغ از نوع رژیم حاکم در ایران - و هم قابل افتخار و دفاع و قدرت افزایی در مذاکرات هسته ای با غرب. اصلاً یکی از مشکلات غرب با جمهوری اسلامی همین دروغ گفتن علنی و مخفی و اصرار بر راست بودن این دروغ است. در حالیکه اگر ایران حداقل در پشت میزهای محرمانه با شجاعت بگوید که: "بلی ما هم بدلیل تجربۀ جنگ با عراق و تنهایی و تهدیدهای امنیتی و مثل هر کشور دیگری در دنیا قصد رفتن بسمت سلاح هسته ای داشته ایم". قدم بسیار بزرگی بسمت اعتماد افزایی برخواهد داشت. البته ممکن است پرسش این باشد که در چنین حالتی غرب هم گیر خواهد داد که اگر شما قبلاً چنین قصدی را داشته اید از کجا معلوم که بعداً چنین قصدی را نداشته باشید. این پرسش سؤال بی جایی است در سیاست. زیرا چه جمهوری اسلامی به قصد نظامیش در گذشته اعتراف بکند یا نه؛ برای غرب ماهیتاً فرقی نمی کند. و آنان می دانند که همۀ کشورها بالقوه دنبال امنیت از همۀ راه های در دسترس شان هستند و ایران نیز از این قاعده مستثناء نیست. لذاست که غرب به پایش های اطلاعاتی و جاسوسی خودش متکی است و نه به قول و قرارهای شفاهی سیاستمداران. پرسشم از حسن روحانی این است که شما که از همۀ جزییات مطلعی چرا حداقل این "ایران بغرب دروغ نگفته است" را مسکوت نمی گذاری و بی جهت و غیر لازم به این دروغ بال و پر می دهی و تجدید می کنی.
8- اما همۀ این بحر طویل را گفتم که به مهترین نگرانی خودم برای آینده بپردازم: نگرانی که از آن "ما نیاز به 190 هزار سو اورانیوم غنی شده داریم" خامنه ای شروع می شود و به مصاق های آن در گسترش ساخت نیروگاه های هسته ای جدید راه می برد که در زمان احمدی نژاد با گزاره های تبلیغاتی "دستور دادم 20 نیروگاه جدید هسته ای مکان یابی شود" شناخته می شد تا الان که "در حال بستن قرارداد جدید برای حداقل دو نیروگاه هسته ای جدید با روسیه هستیم" روی میز سیاست است. و چون اخیراً روحانی با ناامیدی نسبی از تحویل گرفته شدنش از سوی غرب سیاست پررنگ تری را در گرایش بشرق در پیش گرفته و در سفرش به آسیای میانه مذاکرات مهمی هم با پوتین داشته است؛ بنابراین نگرانیم تشدید شده و بیم ترسناکی دارم که نکند در یکی از این نشست و برخاست ها قراردادی یا توافق نامه یا پروتکلی حتی امضاء شود راجع به این موضوع؛ و کشور را دچار خسارت بی پایانی در آیندۀ نه چندان نزدیک بکند. زیرا قراردادهای نیروگاه های هسته ای هم بسیار گران است و هم بسیار زمان بر و تعهد روحانی زیر چنین قراردادهایی منابع نسل بعد ایران را هم بفنا خواهد داد.
9- علت این نگرانی عمیقم هم به مخالفتم با جمهوری اسلامی برنمی گردد. بلکه من - بدون اینکه کمترین دانش و آگاهی از تکنولوژی هسته ای داشته باشم اما متکی بر قوۀ حسی عمیق و پیش بینم که ناشی از اطلاعات عمومی و هوش شهودیم است - اخطار خود تکنولوژی هسته ای مورد مصرف برای تولید الکتریسیته در جهان در 30 سال آینده را دارم. به این معنا که علاوه بر اینکه وقایع نیروگاه های چرنوبیل و فوکوشیما اصل استفاده از اتم برای تولید برق را زیر سؤال جدی برده و تقاضا برای چنین برقی بشدت رو به افول گذاشته است. و همچنین فارغ از اینکه دانشمندان کشورهای پیشرفته - بویژه امریکا چهارنعل بسوی انرژی های سبز و جایگزین رفته اند و دست آوردهای پایلوت خوبی هم داشته اند و بطور قطع بزودی - قبل از 20 سال - به تولید انبوه هم خواهند رسید؛ تکنولوژی فعلی نیروگاه های اتمی است که زیر سؤال و پژوهش است. و حتی اگر قرار باشد در آینده هم اجبار باشد که بشر از اتم برق بگیرد نه با نیروگاه های بسیار پیچیده و زمخت امروز بلکه با تکنیک های ساده تر و ایمن تری خواهد بود. و در چنین روزهای آینده ای در جهان خواهد بود که سرمایه گذاری های سنگین ایران در دامن روس های بدقول و نان بنرخ روز خور - حتی هرکشور دیگر هم - روی دست ملت ایران خواهند ماند و هزینه های بی پایانی که صرفشان شده. لذا به حسن روحانی اخطار می کنم که یکی از معیارهای خدمت یا خیانتش امضاء یا انصراف از این بازی خطرناک و بازنده است/ یا...هو
۱۵ نظر:
سلام و ارادت رفیق جان
هر چه کمتر و دیرتر مینویسی، زیباتر و عمیق تر مینویسی. دست میرزاد و ایول. کیپ گویین آن
...
دلقک جان داستان خوبی بود! یادم باشد شب برای بچه ام بگویم تا خوابش ببرد!
اولن
در این داستان مواردی را به شاه منتسب کرده بودی که فاقد سندیت کافی است. نیروگاه بوشهر یک نیروگاه معمولی است و قابلیت نظامی ندارد.ضایعات این نیروگاه پلوتونیوم خواهد بود که می تواند برای ساخت بمب اتم مورد استفاده قرار بگیرد که آن پروسه ای جداگانه و با تاسیسات خاص می خواهد و شاه بر روی این قسمت سرمایه گذاری نکرده بود.پس هدف بمب اتمی نداشت.همانگونه که جمهوری اسلامی نیز در برنامه اتمی اش دندان استفاده از نیروگاه اتمی بوشهر را کشیده و انداخته بود و کلا راه جداگانه ای را برای اینکار انتخاب کرد از جمله نیروگاه آب سنگین اراک.
دویم
می فرمایی خامنه ای حالا قصد ساخت بمب اتمی ندارد. آیا با شناختی که از این مادر قهوه (قهوه یک نوشیدنی است!) داریم براستی اینگونه است؟ من به شما می گویم با اسلحه به شما شلیک نخواهم کرد بخاطر اینکه حالا اسلحه ندارم! ولی اگر اسلحه داشته باشم آنوقت این سوال ممکن است جوابی دیگر داشته باشد.
سیم
من مطمئنم که ایران به نوع دیگری از پنهان کاری روی آورده است.بعید نیست که هم اکنون در زیرزمین همان دبیرستان دخترانه ای که دانشمند هسته ای بیرون داد دستگاه سانتریفوژ کار گذاشته باشند و با آبکش و کفگیر مشغول پختن کیک زرد کلوچه پلوتونیومی باشند.اینها ماهیتا غرب را دشمن می پندارند و از هیچ عملی برای رسیدن به اهداف خود ابا ندارند.
چارم
می رسیم به مهمترین نکته و آن اینکه کلا بمب اتمی برای کشوری مانند ایران مایه هلاکت است.بمب اتمی امنیت نمی آورد.بسیاری از کشور های جهان مانند ژاپن فاقد این سلاح نکبت هستند و مشکلی هم بابت امنیت خود ندارند. اصولا در یک جنگ اتمی همه بازنده اند .بویژه در دست کشورهایی که ظرفیت تصمیم گیری صحیح را ندارند.
مشکل اینجاست که من هویتی معلوم دارم و مطالب را بر مبنای دانش و تجربه و مطالعاتم می نویسم. اما شما که نه سن و سالت و نه تجربه ات و نه سطح دانشت و نه اسم و رسمت مشخص است با این گمان که من شیریاخط می کنم و خط می نویسم شما هم سکه را می چرخانی و شیر می نویسی. و من حوطلۀ رسیدگی و پاسخ به همۀ گامنت ها را ندارم و نتیجه این می شود که خودت در جهل می مانی و مهمتر اینکه خوانندگان دیگر را هم دو بشک می کنی و از گزینۀ درست مقاله منحرف.
اولاً که هیچ کشور و حاکمی در دنیا با ساز و دهل و تبلیغات و جشن و پایکوبی بمب اتم نساخته و نخواهد ساخت. بلکه ابتدا توجیهات استفادۀ صلح آمیز و الکتریسیته را مطرح می کنند و در خفا بدنبال سلاح می روند با اجازۀ بزرگترها. شاه هم همین کار را شروع کرده بود و سند منگوله دار به ارث نگذاشته که کسی پیوست بکند.
ثانیاً تقریباً همۀ تأسیسات عمده و اصلی صنایع هسته ای ایران در زمان شاه طراحی و شروع شده بود و بویژه رآکتور آب سنگین اراک از این جمله است. جمهوری اسلامی فقط ابعاد کار را گسترش داد و از جنبۀ ورود بمراحل تکمیل و پیشرفت تا رسیدن به غنی سازی صنعتی تعقیب کرد.
ثالثاً من کجا ادعا کرده ام که خامنه ای دست از ایده اش برای همیشه برداشته است. من فقط نوشته ام که در حال حاضر و بدلیل مشکلات پیش آمده موضوع را تعلیق نامحدود نزدیک کرده است. اگر شمای دایی جان اعتقاد داری که اینطور نیست و چه بسا در گوشه ای مخفی همین الان هم در حال ساخت بمب است دیگر در اینطورت باید به مجامع بین المللی و قدرت غرب و امریکا گلاب برو کرد که همه جا را می گردند ولی خامنه ای گذاشته شان سرکار. و البته در چنین حالتی باید تخم خامنه ای را بوسید برای این همه درایت و سیاست و کارآمدی.
رابعاً من ادعا نکرده ام که اتم امنیت می آورد آنچه نوشته ام نقل قول غیر مستقیم است از بمب خواهان و بمب سازان. ضمن اینکه مدعیم بمب اتمی امنیت فیزیکی کشورهای در معرض تهدید مثل هند و پاکستان یا رژیم های توتالیتر مثل کرۀ شمالی را تأمین می کند زیرا در هراس متقابل کسی جرأت نزدیک شدن به آنان را پیدا نمی کند مثل جنگ سرد و هراس امریکا از زرادخانه های شوروی سابق. یا...هو
دلقک جان
شما هم که نه آدرس معلوم داری و نه اسم و مشخصات و نه هویت!و مثل من هوم لس هستی! معیار ما سخنان شماست بدون اعتنا به شخصیت حقیقی شما. اصلا شخصیت اصلی شما مهم نیست چون باید به مضمون حرف شما پرداخته شود.ما جواب حرف شما را می دهیم و تقابل منطق هاست حال از طرف چه کسی عنوان می شود مهم نیست. این هم از برکات اینترنت است که ما می توانیم فارغ از هر حاشیه ای به محتوا به پردازیم.
اولن
شما چنان از بمب اتم شاه حرف می زنی که انگار خودت حضور داشتی. عجیب است که در تمام مدارکی که از ساواک و رژیم گذشته افشا شده است اثری از این مدعی نیست.
دویم
برای ادامه فعالیت های اتمی خامنه ای از من مدرک می خواهی ولی خود شما برای اثبات فعالیت نظامی اتمی شاه ساز و دهل می زنی!
سیم
نیروگاه آب سنگین اراک هم در جمهوری اسلامی ساخته شد .
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%A7%D8%AA_%D8%A2%D8%A8_%D8%B3%D9%86%DA%AF%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D8%B1%D8%A7%DA%A9
چارم
حتی اگر قرار باشد ایران به بمب اتم برسد پیش نیاز های زیادی را باید طی کند. قبل از همه یک دولت مسئول و دموکراتیک و مردمی است. درست است که فرض بر دفاع است ولی سلاح اتمی بی مسئولیت می تواند خطر بیشتری برای مردم ایران داشته باشد تا فرض نادر حمله یک کشور خارجی.درست مانند اینکه شما تفنگی را با فشنگ آماده در خانه گذاشته باشی تا "اگر" یکروز دزد آمد به حسابش برسی ولی مشکل اینجاست که خانه شما شلخته و بی در و پیکر است و هر لحظه ممکن است یکی از بچه های شیطان خانه تفنگ را بردارد و برادرش و یا خواهرش را مانند خرگوش شکار کند! کشور بی در و پیکری مانند ایران نیز خطر بمب اتمی از ناحیه خودی بسیار بیشتر است تا دشمن مفروض خارجی! برای مثال ممکن است شب خامنه ای بخوابد و خواب نما شود که فلان امام به خوابش آمده و می گوید تو خود را شیعه می نامی و نشستی و کشته شدن شیعیان مثلا در فلان جا را تماشا می کنی؟, تف به رویت بی غیرت!! و فردا این آخوندهای متوهم دکمه قرمز شلیک را فشار می دهند که از آدم ایدئولوژیک هیچ چیزی بعید نیست.
حالا تا رسیدن به این دولت مسئولیت پذیر و عاقل و دموکرات و سکولار و فارغ از ایدئولوژی چقدر راه داریم خدا داند!
آخری که بشه پنشتا
من بجای شیر و خط , تفال می زنم! این هم جواب آمد:
بدگهر را علم و فن آموختن
دادن تیغی به دست راهزن
تیغ دادن در کف زنگی مست
به که آید علم ناکس را به دست
علم و مال و منصب و جاه و قران
فتنه آمد در کف بدگوهران
پس غزا زین فرض شد بر مؤمنان
تا ستانند از کف مجنون سنان
جان او مجنون تنش شمشیر او
واستان شمشیر را زان زشتخو
آنچ منصب میکند با جاهلان
از فضیحت کی کند صد ارسلان
عیب او مخفیست چون آلت بیافت
مارش از سوراخ بر صحرا شتافت
جمله صحرا مار و کزدم پر شود
چونک جاهل شاه حکم مر شود
مال و منصب ناکسی که آرد به دست
طالب رسوایی خویش او شدست
یا کند بخل و عطاها کم دهد
یا سخا آرد بنا موضع نهد
شاه را در خانهٔ بیذق نهد
این چنین باشد عطا که احمق دهد
حکم چون در دست گمراهی فتاد
جاه پندارید در چاهی فتاد
راه نمیداند قلاووزی کند
جان زشت او جهانسوزی کند
طفل راه فقر چون پیری گرفت
پیروان را غول ادباری گرفت
که بیا تا ماه بنمایم ترا
ماه را هرگز ندید آن بیصفا
چون نمایی چون ندیدستی به عمر
عکس مه در آب هم ای خام غمر
احمقان سرور شدستند و ز بیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم
دلقک جان این را هم اضافه کنم ,سومین گروگان که اینگلیسی هم بود را با شرمندگی پخ کردند و چهارمی را هم نشانده اند در نوبت. من حراسم این است که این امر مانند 11 سپتامبر موجب یک عکس العمل غیر معقول مانند حمله بی جهت و نسنجیده به عراق شود. اینگونه پیش برود وزرای خارجه آمریکا و احیانا انگلیس سقوط خواهند کرد. آنموقع که اوباما در مورد سوریه گفت ما "پلیس جهان نیستیم" باید فکر اینجا را هم می کرد!
می گویند لره کنار رودخانه ایستاده بود و یک خرس را داشت آب می برد.لره فکر کرد که این خیک روغن است! پس به همراهانش گفت من می روم این خیک روغن را بگیرم! پس به آب زد و تا به خرسه رسید خرسه او را گرفت و ولش نکرد! همراهانش داد زدند داری چکار می کنی؟ مشک را ول کن و بیا! لره گفت من خیک را ول کرده ام ولی خیک مرا ول نمی کند! اوباما هم خاورمیانه را ول کرد ولی خاورمیانه ولش نمی کند!
این را گفتم تا بخندی و تلخی کیک اتمی یادت برود!
خیک روغن!
تیمسار از کجا می دانید که خامنه ای مشغول ساخت بمب اتم نیست؟ مگر بازرسان ایران را بازرسی کرده اند؟ ما چه می دانیم سپاه زیر این کوه ها و در پادگان های نظامی اش چکار دارد می کند؟ خیلی به سخن افراد اعتماد بیش از حد می کنید.
با تشکر
تحلیل بسیار عالی.
گاهی فکر میکنم دلقک حق دارد که نخواهد بنویسد اینقدر که بدو غلط فهمیده میشود. گاهی کامنتها چنان است که انگار جای دیگر چیزی خوانده اند و جوابش را اینجا مینویسند... خلاصه دلقک حق دارد حوصله اش سربرود.
این تازگی ندارد که خیلی از اطلاعات نوشته شده در ویکی پدیا یا غلط یا بقصد خاص و یا مزخرف است و در مورد کارخانه اب سنگین اراک هم همینطور است و جدی نگیر. یا...هو
پی نوشت: البته در همان نوشته هم ماجرا را تا 1363 عقب برده و گفته که از آن سال مطرح شد. خب معلوم است که سال 63 جمهوری اسلامی دنبال طراحی ساختن بمب اتم نرفته و آب سنگین اراک با نام "کارخانه آب سنگین" و نه نیروگاه و هر اسم دیگری طراحی و مکان یابی و استارت را از زمان شاه به همراه کشیده تا سال 1363.
کم پیدا میگوید :
جناب تیمسار : ممنون از به اشتراک گذاشتن بحث هسته ای ایران
1- نطفه نیروگاه هسته ای ( بوشهر ) و حتی مترو تهران در زمان شاه منعقد شده است . شاه حتی برای آموزش ، تکنسین هایی (از اقوام خودم ) را برای کار در نیروگاه هسته ای بوشهر به فرانسه اعزام نمود .
2- معلوم است که غرب حرف حکومتیان ما را باور نمیکنند : آیا کشوری / کارخانه ای را دیده اید که قبل از اینکه نصب دستگاه ها و ماشین آلات ( نیروگاه اتمی بوشهر ) و تولید محصول ( برق ) شروع شود بروند ابتدا مواد اولیه آن را ( اورانیوم ) تولید کنند ؟!! مواد اولیه ای که روسها در قراردادشان متعهد به تامین شده اند .
3/1 – در بحث اقتصادی ، بقول آقای زیبا کلام ، قیمت تمام شده اورانیوم تولیدی در ایران معلوم و آشکار نیست بنابراین موضوع صرفه / هزینه / فایده اقتصادی اینکار همیشه مسکوت بوده است ( زیباکلام برای این پرسش محکوم به زندان شده است ) و ببینید چه هزینه های کلانی در این صنعت از جیب ملت صرف میشود و شده است در حالیکه تا کنون هیچ درآمدی و منافعی برای کشور و مردم نداشته است .
3/2 – اگر فردا درب مراکز هسته ای ایران را ، به هر دلیل ، ببندند اقتصاد کشور هیچ آسیبی نمیبیند و ضرر که نمیکند هیچ ، فایده هم میکند ( از راه صرفه جویی در هزینه ) و فقط چند صد نفر کارکنان آن جا بیکار میشوند که آن افراد هم بدلیل تخصص بالا و فوق تخصص بلافاصله در بازار جهانی با حقوق و مزایای بالاتر استخدام خواهند شد . حال اگر درب کارخانه فقط ایران خودرو را ببندند ببینید چه فاجعه کارگری و بیکاری و افزایش قیمت خودرو رخ خواهد داد .
بقيه در كامنت بعدي
كم پيدا هستم :
4- سه راه بیشتر نداریم :
الف : تمام مراکز هسته ای را بدلیل بی خاصیت بودن آن ( چون قرار نیست بمب اتمی بسازیم – فتوا یادمان نرود ) تعطیل کنیم . ( جلوی ضرر را هر جا بگیریم منفعت است ) در اینصورت ، تحریم ها هم تعطیل میشود .
ب : تمام مراکز هسته ای را به روی دنیا باز بگذاریم و بطور قطع بی خیال بمب هسته ای شویم و همچون طرحهای مشترک عظیم نفتی و پتروشیمی عسلویه ، استخراج و تهیه اورانیوم را با کشورها / شرکتهای خارجی شریک شویم : تولید اورانیوم بصورت علنی و صادرات آن و کسب درآمد ارزی و همچنین مصرف آن در نیروگاه ها و مراکز پرتونگاری و تحقیقاتی .
که در اینصورت تحریمها برداشته خواهند شد و شرایط عادی در روابط بین کشورها دایر خواهد شد .
ج – رسما و علنا به دنیا اعلام کنیم که میخواهیم بمب اتمی تولید کنیم ( حق قانونی همه کشورها ) و اینکار را هم انجام بدهیم ( فقط حرف نباشد ) که در اینصورت حکومت / ارتش / سپاه و مردم باید تا پای جنگ و تحریم های خانمان سوز و حکومت برانداز ( بدتر از شرایط تحریم فعلی ) بایستیم همانند کره شمالی .
لئونید مسکوویچ هستم:
تحلیل شما بر این پایه مبتنی است که در سیاست نباید دروغ گفت در حالی که اتفاقا تنها جایی که باید دروغ گفت در همین عالم سیاست است اما باید طوری دروغ گفت که راست بنماید. تصور اینکه امثال جان و کری و اوباما در پیشبرد سیاستهای خود متوسل به دروغ نمی شوند بسیار مضحک است
به لئونید عزیز، حدس بنده این است که منظور دلقک از اینکه سیاستمدار دروغ نباید بگوید این است که " دروغ شاخدار نباید بگوید " توضیح اینکه دروغ شاخدار دروغی است که شنونده با حداقل ضریب هوشی نیز با شنیدن آن یک جفت شاخ از بناگوش درآورده ، فغان کرده و سر به بیابان میگذارد. دنیای سیاست قبل از اینکه "دنیای دروغ" باشد،"دنیای زیرکی" است رفیق. نمیشود که همه را خر فرض کرد و هر" دروغ شاخداری " را از دهان مبارک انتشار داد به نام سیاستمدار ( در حالیکه شاید اصلا نیاز به دروغ گویی نباشد ).حرفهای سیاستمداران یک حکومت باید با هم بخواند و اعمالی را که به وضوح میتوان به این حرفها نسبت داد نیز باید تا حد زیادی با این حرفها بخواند.
ضمن تأیید فرمایش غریب آشنا منظور کلان من - فارغ از دروغ جمهوری اسلامی در مورد برنامۀ هسته ای که لزومی به تکرار آن از سوی روحانی نیست - کاملاً مشخص است در متن و آن این است که سیاستمدار نباید بگوید "سیاستمدار دروغ نمی کوید یا نگفته است". چون این خودش بزرگترین دروغ سیاستمدار است. یا...هو
یادم هست وقتی احمدی نژاد رییس جمهور بود، هاشمی را منجی ایران می دانستی و هر روز از وی تعریف می کردی. اما اکنون هر روز به ایشان اهانت می کنی، معلوم می شود هر زمان طبق تقاضای همان زمان حرکت می کنی. جناب دلقک توقع داری با این تغییر مواضع عجیب و قریب روی تحلیل هایت حساب کنیم؟!
از طرفی اصلا معلوم نیست که هستی، به چه طرز فکری تعلق داری و از کدام آخور می خوری، پس چرا باید حرفها و نظراتت را بپذیریم؟!
ارسال یک نظر