1- محمدی گیلانی فقیه قاضی و جلاد انقلابی دیروز مرد. هرچند که هنوز اجازۀ دفن داروغۀ مرده - مرگ مغزی - مهدوی کنی صادر نمی شود از سوی شیاطین دنیا زده به رسم و معناگرا به اسم. این دو را از این جهت در یک متن دیدم که اولاً از نزدیک تر شدن مرگ به خودم خبر بدهم در آغاز مرگ انقلابیون هفت جان روحانیان نسل پیش از خود؛ و رضایتم را اعلام کنم بخاطر خسرانی که بزندگی در ایران زده شد توسط انقلاب اسلامی. و هم خبر بدهم که "ای وای روحانی رییس جمهور معتدل شده چه نامۀ عاشقانه ای نوشته در سوگ این قاضی جلاد استحکام بخش شروع جمهوری اسلامی." (اینجا)
2- و طرفه اینکه این دو روحانی گیلانی و کنی هر دو فقیه برجسته اولی در نقش قاضی و جلاد و دومی در نقش داروغه چه بموقع جفت شدند مجدداً بعد از سی سال در مردن. زیرا ایندو گیلانی و کنی همان دو نفر مؤثری هستند که در بدو انقلاب؛ کنی دستگیر می کرد در کمیته اش؛ و گیلانی اعدام می کرد در بیدادگاهش. اولی با همکاری اغلب پااندازها و اراذل و اوباش لات محلات تهرانی مثل ماشاء الله قصاب ها؛ و دومی با همیاری خشکه مقدس ترین عناصر عقب ماندۀ ذهنی در تربیت اسلامی نظیر اسدالله لاجوردی ها.
3- خب حسن روحانی سه علاقه و محظور توأمان داشت در گفتن تسلیت اجباری. اول اینکه هردو آخوند بودند و هستند و از یک منشاء دین و مذهب خرافی معرفت نوشیده اند. دوم به این دلیل مهم که روحانی رییس جمهور حکومتی است که پایه هایش بر روی خونچکان احکام قضایی گیلانی بنا شده است و قدرشناسی از منبع اولیۀ این "رییس جمهور ملتی بعظمت ایران به روحانی رسیده است" شرط مروت و حق شناسی است و البته رییس جمهور اسلامی نمی تواند هم یکباره از مهره های اصلی الیگارشی مشترک برائت بجوید و بشود اپوزیسیون. و سوم اما یک دلیل همذات پندار پدر بد بودن است چه در مورد گیلانی که نتوانست حتی یکی از پسرانش را براه حق خودش تربیت کند و هر سه در عنفوان جوانی رودرروی پدر خویش مردند و کشته شدند. و چه در مورد روحانی که او هم نتوانست حداقل از پس تربیت پسرش در تأیید فکر و عمل مذهبی اش موفق باشد و او نیز خودخواسته نقاب در خاک کشید. اما:
4- اگر حسن روحانی به یک تسلیت رسمی و بدون پروپاگاندا و بدون نمک پاشیدن بروی زخم همۀ بازماندگان کشتارهای بحکم گیلانی بسنده می کرد؛ من هم زیر سبیلی رد می کردم نادیده که در مناسبات حکومتی ناگزیر باید خیلی از ناخواسته ها را هم خواست یا حداقل تحمل کرد. اما نه اینکه حسن روحانی اولاً نخستین مقام رسمی جمهوری اسلامی فعلی باشد که پیام تسلیت صادر می کند و بدتر از آن تنها مقام رسمی جمهوری اسلامی باشد که گیلانی را در حد قدیسین به انواع دانش و عرفان و شجاعت و قاطعیت و خداپرستی متصف بکند بی کمترین واهمه ای از تاریخ ناظر بر برون داد خونین و بی رحم این همه صفات برجسته در همین نزدیکی 30 ساله. جالب اینکه حتی پیام تسلیت با تأخیر معنادار خامنه ای یک پیام رسمی و خشک و خالی است (اینجا) - در مقایسه با پیام او در مرگ خوشوقت مثلاً - و کمترین پروپاگاندایی در سجایا و مناقب او را شامل نیست. یا هاشمی رفسنجانی که هنوز پیامش را ندیده ام و رؤسای دو قوۀ دیگر برادران لاریجانی که در حال رصد کردن "غش بکدام طرف" هستند.
5- آنچه که مسلم است پیام خیلی زیاده از انتظار صمیمانۀ روحانی نمی تواند مربوط به منتزع شدن غیر رسمی گیلانی از پست های سیاسی حکومت بعد از روی کارآمدن خامنه ای غیر فقیه و نا مجتهد باشد و به عدم مقبولیت تام خامنه ای از سوی محمدی گیلانی مربوط. زیرا روحانی نشان داده که قصدی برای هیچ نوع چالشی با خامنه ای ندارد چه مستقیم و چه غیر مستقیم و چه با اشارۀ دور در دست زدن به استقبال از خمینی چی هایی که خامنه ای چی تیر و تیفوسی نشدند بعد از مرگ او. اما نکتۀ مهم و بشدت توی ذوق زننده در پیام "غش و ضعف روحانی نسبت به گیلانی" این است که پس روحانی موضوع "کراهت بزور به بهشت بردن"، "متحجران در دهۀ چهل آب لوله کشی و حمام دوش را حرام و نجس دانستن" و "برخی هنوز در عصر حجر زندگی می کنند" و این قبیل تعابیر زیبا و در عین حال مؤثری که بکار برده و می برد ناظر به چه کسانی و چه تفکری است. اگر گیلانی و تفکرش مصداق عینی و خون خوار و جنایت زاد این تفکر نیست؛ پس چه کسانی هدف اخطار روحانی هستند. آیا احمد جنتی یا احمد خاتمی و از این قبیل انگشت کوچکۀ بی رحمی ها و خشکه مقدسی های گیلانی می شوند. و اگر روحانی همۀ وقایع رویداده تا قبل از سال 84 احمدی نژاد را - هنوز - تأیید می کند و انقلاب اسلامی را موفق می داند؛ آیا حاضر است بهمان سؤال علی جنتی که پرسید "از ما می پرسند شما که همۀ امکانات در 35 سال گذشته را در اختیار داشتید چه دستاورد مادی و معنوی برای جامعه داشته اید ما چه داریم بگوییم؟" پاسخ بدهد.
6- در اینکه روحانی عرفی تر از محمدی گیلانی هم بوده و هم شده است شکی ندارم. در اینکه هم اینک تلاش می کند که منشاء اصلاحاتی بنفع جامعه بشود هم مناقشه نمی کنم. اما او باید بداند که تا با خودش خلوت نکند و یکبار برای همیشه تصمیم نگیرد که بین دین و دنیا تقدم "از دین به دنیا رسیدن" یا "از دنیا به دین رسیدن" قائل نشود و دومی گزینۀ منتخب و سرلوحۀ کشورداریش نشود؛ نخواهد توانست در راهی که انشاءالله آرزویش را دارد مثمر ثمر و مفید واقع شود. و این موضوع هنگامی کامل است که وقتی تکلیف خودش با خودش را روشن کرد آن وقت این روشنفکری باید در همۀ شئوناتش از حرف زدن و عمل کردن گرفته تا صدور یک پیام رسمی حکومتی و تشریفاتی نمود و ظهور داشته باشد! یا...هو
۲۶ نظر:
شما خیلی خوش بین هستید، روحانی امده جلوی سقوط حمهوری اسلامی را بگیرد، وگرنه نمی خواهد اصلاحات و پیشرفتی انجام دهد، چرا باید انجام دهد؟ مدرن شدن ایران کابوس روحانی و روحانیون هست.
ان شاالله 100 سالگی رو تجربه کنی تیمسار بزرگ.
به نظرم با توجه به شباهت ساختار نامه اش با نامه خامنه ای ، خواسته پوز خامنه ای را بزند!
گیلانی در تلویزیون هر هفته درس فقه و اصول اخلاق و ... می داد. یکبار گفته بود انشالله هفته آینده "بحث شیرین لواط " را ادامه خواهیم داد!
مردکه رسما روانی بود.روحانی بیخود نگفته ! چهره نورانی داشت ولی نورانیتش مال مرغ و پلو و بیعاری و تن پروری و تن لشی بود! آدم مدام یکجا بنشیند و آفتاب و مهتاب نبیند و دستان لطیفش روی کار سخت را نبیند سفید و خوشگل می شود! معلوم نیست در جوانی آیا ایام خوش ماضیه در حوزه را به سلامتی و صحت پاس کرده بود یا نه؟!
دلقک حواستو جمع کن و ببین با کیا طرفی! این بچه خوبه,روحانی رو می گم ایکی ثانیه زیراب هر چه اصلاح طلبی و نفی خشونت و مدنیته را زد! همه شون همین جور هستن.استاد بزرگشون که کمربند مشکی بوقلمون صفتی را داشت خاتمی بود که الان می خواهند او را ممنوع القلم کنند! مثل اینکه تا الان قلمش خیلی زهر دار بوده و از ولایت فقیه دفاع کافی نکرده است! حواستو جمع کن! اینارو با احتیاط باید پشتیبانی کرد. همیشه در برخورد با اینا باید آدم یک دستش به جیبش باشد و یک دستش هم به پشتش! که مبادا اغفال نشود! حواستو جمع کن!
حواس جمع گفت
اینکه ناسیونالیسم و اسلام عزیز بوحدت میرسند، مساله ای است که از صدر مشروطیت تا کنون، بزرگترین سد برای دسترسی مردم به آزادی بوده است. ناسیونالیسم و مذهب از صدر مشروطیت دست در گردن یکدیگر و بعنوان یک دکان دونبش ظاهر شده اند. هر وقت یکی ورشکسته میشود، کرکره را پایین می کشند، تا کرکره دیگری را بالا ببرند. از خوابهای شاه سابق که امامان را در خواب میدید گرفته تا سیستمی که همه را سرکوب میکرد بجز مساجد که قدرت را بعد در دست گرفتند و امروز که اسلام عزیزشان به خطر افتاده است، به دامان کوروش و ایران عزیز پناه برده اند که باز این دیکتاتوری را نگه دارند. این بی بتگی و بعرضگی ناسیونالیسم در ایران ریشه در آن پولهای باد اورده ای دارد که هم این ناسیونالیستها و هم اسلامیون در پاکت می کنند و برای این چپاول محتاج دیکتاتوریند. تمام مقالات شما در توجیه روحانی نشانه همین مساله تاریخی در ایران است. این اصطبل محتاج نیرویی است تازه که انرا پاگیزه کند. از ناسیونالیسم و اسلام عزیز کاری ساخته نیست
یکی از خوانندگان محترمت چندی پیش داستانی نقل کرده بود از اینکه تعدادی راهزن به زن و شوهری حمله کرده بودند و پول هایشان را برده و زنک را وادار به رقص کرده بودند . وقتی رفتند . زنه دید که شوهره ناراحت است پس به او گفت چرا ناراحتی ؟ دیدی که مجبور بودم. شوهره گفت نه من مشکلی با رقص تو نداشتم بلکه مشکلم آن قر ریزی بود که برای آنها می دادی! این را که آنها از تو نخواسته بودند!
اینهاهم "قر های ریزی" است که توسط روحانی داده می شود و جگر ما را می سوزاند.
حواس جمع گفت
البته شخص من خودم هم از بحث های میزان دخول و عدم دخول حضرت ایشان بسیار مشعوف شده و در آنزمان با فرهنگ سکس ممنوعۀ عرفی شاخ هایی هم درآورده ام از تدریس انواع سکس در بدو یک انقلاب سیاسی. اما مقصد اصلی ام در این نوشته نه شخصیت حقیقی ایشان که معطوف است به شخصیت حقوقی ایشان و آن هم نه درست و غلط بودن احکام وحشیانۀ صادره صرفاً؛ بلکه می خواهم این گزینه را برجسته کنم که حالا که همه و از جمله هاشمی و روحانی معترفند که رفتارهای هیجان انقلابی در آنزمان درست نبود و نتیجۀ بدست آمده عقب ماندگی کشور است باید حداقل معیار برای بخشودگی آن ویرانگری ها انتقاد از خود باشد و حتی شده تلویحی و اظهار پشیمانی. در غیر اینصورت آن شخص بدلیل انکار آفتاب و باقی ماندن در جهل خود مستوجب هیچگونه خوش امدی نباید باشد تا چه رسد که از او تعریف و تمجید "خدمتگزار" هم بشود. البته روحانی مشاوران خوبی ندارد و خودش هم یا کم هوش است یا زیادی گرفتار که نمی تواند خودش را با انتظارات جامعۀ هدف (رأی دهندگان سکولار) به او تنظیم کند. و الا مطلقاً نه جای اینهمه عجله بود در دادن پیام و نه جای اینهمه مداهنه در پیام. کما اینکه می بینیم هیچکدام دیگر از سران قوا و هاشمی رفسنجانی پیام کتبی نداده اند و در تشییع جنازه اش هم همه نفرات دوم سوم را فرستاده اند. در حقیقت او یک فراموش شده و کم اهمیت بود در این مقطع و روحانی خودش بخودش سور زده است. یا...هو
او خود را غواص اقیانوس فقه می دانست که در زیر دریاها مروارید جمع می کند! او مسائل بسیار پیچیده ای را حتی در تلویزیون مطرح می کرد که حتی اینشتین هم از حل آنها در می ماند! یکی از مسائلی که بسیار معروف هم هست و ذکر آن به مناسبت عروج روح نجیبش خالی از لطف نیست مسئله زیر بود:
فرض کنید خانه ای دوطبقه باشد و در طبقه پایین زنی از اتفاق لخت مادرزاد خوابیده باشد و از اتفاق در طبقه بالا هم اتاق خواب باشد و اتفاقا مردی لخت و مادرزاد بطور دمر خوابیده باشد! و اتفاقادچار نعوظ شده باشد و بر حسب اتفاق زلزله ای بیاید و زمین طبقه دوم سوراخ شود و از اتفاق مرد مستقیم روی زن بیافتد و از اتفاق چور مبارکشان داخل رحم زن شود و از اتفاق مرد در لحظه اوج ارگاسم باشد و از اتفاق انزال صورت گیرد! و از اتفاق زن در مدت تخمک گذاری باشد! و از اتفاق لقاح صورت گیرد حال ای غواصان اقیانوس فقه پیدا کنید که این طفل حلال زاده است یا حرامزاده!
خوب شش خیلی از خوانندگان حال آمد از این تیتر رادیکال و کسی هم اعتراض نکرد. اما تیتر اینقدر رادیکال بود که دوست نازنینم که معمولاً مطالب را به اشتراک می گذارد هم نپسنید اینقدر عریانی با مرگ - حتی یک جلاد - را. بنابراین با قبول خیلی تند بودن تیتر و قبح اخلاقی شادی بر مرگ انسان ها از جانب دیگر تیتر این مطلب را نرم تر می کنم. البته تیتر قبلی "لیسیدن جنازۀ گیلانی توسط روحانی شرم آور است" یک تیتر ادبی کنایی است و منظور از لیسیدن جنازه همان مبالغه و غلو در تعریف از صفات نیک بود. اما خوانندۀ عادی با دیدن کلمۀ جنازه دچار نوعی "حرمت جسد" می شود و حالش گرفته می شود. یا...هو
شهرداری تهران در تفاهمنامهای به ارزش ۲۰ هزار میلیارد تومان، تقریبا تمام پروژههای عمرانی پایتخت را به قرارگاه خاتمالانبیاء سپاه واگذر کرد.
اگه قالیباف رئیس جمهور شده بود الان کل مملکت رسمن دست سپاه بود!
شهریار
http://www.dw.de/انتقاد-از-تفاهمنامه-۲۰-هزار-میلیاردی-سپاه-و-شهرداری/a-17772968
چنین متوهم بودم که گویا شما علاقه مندان به وبلاگ که زحمت دادن کامنت را هم می کشید دیگر اند رفاقت وبلاگی هستید و تعقیب می کنید بحث ها را. حالا می فههمم که شما هم مرا گرفتید و پیرمرد دلقک را دست انداخته اید این آخر عمری. این بحث قالیباف و خاتم الانبیاء مثل اینکه بدجوری روی دلتان سنگینی می کند البته نه خودش که بخاطر شکستن شاخ هواداری چند وقت پیش من از قالیباف. مرد حسابی شهریار این موضوع چه ربطی دارد به این مطلب و ثانیاً عین همین متلک و باصطلاح مچگیری را شهروند مفصل نوشت و من به احترام شماها مشروح پاسخ دادم. حالا باز شما یک ماوس گرفتی دستت و مرا بهماوردی کپی پیست دو ثانیه ای خودت می خوانی و لغز میگویی. نه که از این تعقیب ناراحت باشم بلکه از اینکه استعدادتان اینقدر پائین است که اصلاً رشد نمی کنید ناامید می شوم. مراجعه کن پست قبلی پاسخت را بخوان. یا...هو
سلام دلقك عزيز
بنده قصد مچگيري نداشتم ، از پاسخ مشروح شما هم كاملا قانع شدم و ممنونم ، دو دليل براي نوشتن در مورد قاليباف و تفاهم نامه داشتم
١- چنين تفاهم نامه ها يا قراردادهايي را بسيار مخرب در جهت تضعيف وضعيت اقتصادي مردم عادي مي دانم و خواستم چون صداي شما شنيده مي شود ، خواهش كنم اعتراضي كنيد اگر صلاح مي دانيد
٢- دليل دوم هم بر مي گردد به خواندن هميشگي مطالب شما و تا حدودي شناختن نوع نگاه جنابعالي به رفتار جوانمردانه ، تنفر از منت گذاشتن ، و توصيه به سعي و تلاش براي رفتار مدرن و انساني ، معرفي مشخصات انسان مدرن ، خواهشي كردم نه براي برائت از قاليباف يا كوبيدن وي يا به قصد ديدي اينم از قاليبافت ، براي اينكه زيبايي تصويري كه از شما در ذهن دارم ، خدشه اي بدان نيفتد .
بنده چون توي ايران زندگي مي كنم مثل خيلي هاي ديگر خيلي بدبين هستم ، به هر كجا هم كه دخيل بستيم براي اينكه بفهميم راه نجاتي از نكبت جمهوري اسلامي وجود دارد و درد كجاست كه حريف آخوندا نميشيم ، ديديم دست آخر تو زرد از آب در اومد ، از خاتمي و اصلاح طلبانش بگيريد تا صداي امريكا و بي بي سي و اپوزيسيون در خوابي كه يك هزارم جنابعالي هم از ايران و جمهوري اسلامي شناخت ندارند ،
فقط حرف ميزنن . بيشتر ترس از نااميد شدن از تيمساري ست كه راهكاري را دنبال مي كند كه هم به جيب ما عوام مي خورد ، هم به زورمان و هم به شعور اكثريت عواممان ، مچگيري كجا بود ! همين
وقت سحر هم ميايم سيرك به سلامتي . سلامت و پاينده باشيد
دلقک جان؛
اولن، من آن جواب را ندیدم چون سوال و جواب در دل دو نظر طولانی بین شما و شهروند گنجانده شده بود ولی حالا خواندم و قانع که نشدم هیچ کمی ناخرسند هم شدم. زیرا شما یا از ریدمان سپاه در انجام پروژه هایش (از نفت تا راه سازی) خبر ندارید یا هنوز سر دفاع از بهترین بودن سردار قالیباف لجاجت می کنید. دومن، شما در همه چیز نه تنها نظر می دهید (من هم طرفدار خوش فکری و نکته بینی سیاسی تان هستم) بلکه با شم سیاسی خوبی که دارید پیش بینی های درستی هم می کنید ولی حالا چطور شده از این موضوع حتی سر در نمی آورید؟!
به هر حال؛ من ارگان فاسد و جنایتکار سپاه را بزرگترین مانع در برابر خواست مردم می بینم و ریختن آب در آسیابش را خیانتی نابخشودنی. چه رسد به اینکه پروژه های عظیم کلان شهر تهران را بدهند دستش!
اگر ناراحت نبودی مرا متهم به لغز گویی و کم استعدادی نمی کردی.......ناراحتی ات هم از این است که من چرا دوباره اینجا از قالیباف بد گفتم.......دلیلش در بلافاصله به خود گرفتن شما نهفته است.....شما دفعه ی قبل دفاع سفت و سختی از وی کردید....ولی این دفعه فهمیدم که همانطور که بر عکس تابستان که به شدت جوگیر روحانی شده بودید و بعد به مرور واقع بین شدید (بحث مفصلی هم با هم داشتیم)، نظرتان در مورد قالیباف هم نشانه هایی از تغییر را بروز داد که این مبارک است حتی اگر از سر غرور تیمساریتان تکذیبش کنید :)
به هر حال دلقک عزیز من از دو سه سال پیش (غیر از تابستان و پاییز گذشته) تقریبن همه ی پست های شما را خوانده ام و استفاده می برم......اما - این اما مهم است - در مورد معدود اختلاف نظرهای گذشته ام با شما (مثل ریاست جمهوری قالیباف یا دفاع تمام عیارتان از هاشمی روحانی مطهری... و یا مغلطه و توهین در جواب امروزتان) سکوت نخواهم کرد .....جواب نمی دادی بهتر از این بود که توهین کنی.
شهریار
تمیسار جان، دلیلی نمی بینم که این همه با تندی و تعصب و بعضا عصبانیت در مورد قالیباف، حمایتی که از این آقا کرده اید و منتقدین برخورد داشته باشید حتی می توانم بگویم اگر کسی بخواهد اذیتتان کند خودتان راه نشان می دهید.
قالیباف جان به جان آفرین تسلیم بکند یک سپاهی است و اگر این مهم را از ایشان بگیرید می شود یکی مثل میلیون ها ایرانی که باید مسافرکشی کند یا خلبانی کند تا خرج زن و بچه اش را در بیاورد یا نتواند، دلیلی نیست که خودتان را متعصب نشان دهید (حتی اگر گفته ام اشتباه است). این مهم را از این آقا بگیرید چه از او می ماند؟ آقازاده اش می تواند شرکت تبلیغاتی بزند برای رقم های چندین میلیاردی؟ شما هم می دانید بهتر از دیگران هم می دانید که نه قالیباف انیشتین است و نه آقازاده اش بلگیتس، نه خاتمی یک موجودی افسانه ای است و نه بهزاد نبوی یک سیاستمداری عجیب و غریب. همه اینها ممکن است بتوانند یک زندگی سالمی داشته باشند با نان بخور و نمیر در وضعیت امروزین ایران بدون رانت های چسبیده بر پیشانی عزیزان، چرا من و شما سر این رانت خورها با هم تلخی کنیم؟
مطلقاً برایم هیچ خری از جمله قالیباف مهم نیست مگر اینکه بکشورم و به ملتم خدمتی کرده باشد. دلیل ناراحتی ام هم بغیر از مسایل زندگی خصوصی و حالات شخصی و لحظه ای - که هر شخصی در هر شرایطی متفاوت دارد از خوشی تا ناخوشی و نشاط یا کدورت که من دیشب در حالت نرمال روانی بودم - این بود که من برای جواب دادن چندساعت پیش به شهروند انرژی گذاشته بودم و شهریار که نمی پذیرم آن پاسخ را میس کرده باشد بلافاصله همان سؤال را در تشییع جنازۀ یک آخوند کپی کرده از دویچه وله یا هرجا گذاشته برای من. حتی خودش حاضر نشده وقتش را صرف کند و یا نظر انتقادی خودش را بنویسد یا نظر دیگران را خلاصه کند و بنویسد و یا نکتۀ جدیدی را غیر از بلغورهای شرق و غرب اضافه کند.... فایده ندارد ادامه اش چون نمی توانم تأسفم را کنترل کنم از اینهمه نمک نشناسی.... یا...هو
دلقک اگر تو را برای رشد جامعه ام مفید نمی دانستم....اگر شخصیتت را دوست نداشتم.....اگر یکی از بهترین وبلاگهایی نبودی که من هفته ای چند بار سر میزنم....اگر...اگر ....و اگر.................... جواب دندان شکنی برای هرزگویی آخرت می نوشتم!.....ولی نمی توانم سکوت کنم و تیتروار به چند نکته اشاره می کنم:
- چند بار با خودت تکرار کن که "شهریار آن دو نظر (که حتی نشان ظاهری از موضوع قالیباف نداشت) را نخوانده بود" تا دیگر ندانسته تهمت دروغ گویی به کسی نزنی.
- تیتر دویچه را با منبع نوشتم چون حق مطلب را ادا کرده بود وگرنه دست به نوشتنم خوب است....خطایی نکرده ام که مغلطه می کنی.
- آخر میبایست کجا کامنت می گذاشتم؟ معمولن در قسمت نظرات آخرین پست. پس باز مغلطه کردی.
- من را به نمک نشناسی متهم نکن!....قبلن بارها از زحمتی که می کشی سپاسگزاری کرده ام. اما - این اما باز مهم شد - ٩٩ درصد، ما از شما یاد می گیریم؛ شما هم ظرفیت ١ درصدی تصحیح خود از انتقادهای امثال من را با مغلطه و اتهام زنی پاسخ نده لطفن!
شهریار
ehsase khobi ndaram ke az marge yek ensan .khoshhala shodeam .ama in adam .pishe khomeino yek dalghak bood ..va pishe jamaat .khoonriz zede irani .
چرا تیتر پست رو عوض کردید؟ قبلی کوبنده تر بود. چماقدارای اصلاحطلب چیزی گفتند!
مسأله کاملاً داوری شخصی ام است و ممکن است صد در صد غلط باشد اما از نوع ارزیابی شما از خودم بشدت نا امید شدم و مطلقاً فکر نمی کردم که شاگردان داوطلب شرکت در کلاس های عمومی به انتخاب خودشان در کمین استادشان باشند که شاخ او را بشکنند. البته خودخواهی و صیانت از نفس حق و نیاز و مورد علاقۀ همۀ انسان هاست. اما نه با تشبث بهر خس و خاشاک بی بنیه و اساس و غیر مستدلی. امیدوارم قالیباف هرچه زودتر یک کار خلاف عقل و بضرر کشور - در قالب حکومت فعلی - انجام بدهد تا با دشنام و جزیی از مافیا نامیدن او و هزاران اتهام من درآوردی به خانواده و فرزندانش هم بگذارم رویش و چنان کوبنده بکوبمش که حس نفرت ناشی از ضعف روحی خودخواه شما تسلی یابد و من که مهم نیستم بلکه خودتان از این کابوس مگر می شود "یک سپاهی سابق هم خادم معرفی شده باشد" رها شوید. به امید آن روز. البته تأکید می کنم که خیلی کثیف بود این خواسته. چون می خواهم قالیباف سقوط اخلاقی کند که پیکر پیزوری خودم را نجات بدهم. اما عیبی ندارد اگر شما هم به آسودگی "دیدی ما درست می گفتیم" برسید. یا...هو
من فقط موندم كه چرا تا دلقك به روحانى مى توپه فورى بعضى از تماشاچى ها من جمله اين آقا شهريار مى پره رو صحنه دعواى پارسال قاليباف و پيش مى كشه، با با جون فهميديم از قاليباف و سپاه و غيره بدت مياد و مى خواهى ثابت كنى كه بر حق مى گى، همون بهتر كه كه نوشتن بلدى و نمى نويسى ، همين يه خورده اى هم كه مى نويسى پر از منم منم و منت به سر دلقك كه خواننده اشى و طعنه است ، عزيز جون يه وبلاگ درست كن و لينكش و هم بذار توسيرك هر كى خواست مياد نوشتن بى بديلتو مى خونه، خسته شديم انقدر پريدى وسط سيرك و هى قاليباف قاليباف كردى، گور باباى قاليباف ، حرف جديد ندارى يا راجع به موضوع كامنت بذار ، يا برنامه خودت رو راه بنداز و آدرس بده ، هر كى خواست مياد تماشا، موضوعت كهنه شده و برنامه پارسال سيرك بود انقدر پارازيت ننداز كه خودتو نشون بدى.
ارادتمند دلقك، افشين قديم
افشین قدیم؛
من و خیلی های دیگر اختلاف نظری اساسی با دلقک بر سر رئیس جمهور شدن قالیباف داشتیم. فقط گذشت زمان می توانست ثابت کند که انتخاب قالیباف کمک بزرگی به استحکام حکومت خامنه ای و سپاهش می کرده است. قصد شاخ شکنی، مچ گیری، خود نمایی، و...... نداشته ام. حتی این را هم درست نمیدانم که "یک سپاهی سابق نمی تواند خادم باشد" چون امثال محسن سازگارا کم نبوده اند..........................این بحث را برای همیشه اینجا تمام می کنم.
طرفدار روحانی هم نیستم و با انتقاد هایی که دلقک در ماه های گذشته از حسن روحانی داشته صد در صد موافقم......روحانی اجازه پیدا کرد که رئیس جمهور شود تا هم غرب را (برای رهایی از مخمصه جاه طلبی های اتمی خامنه ای) فریب دهد و هم تقلب در انتخابات قبل را کمرنگ کند. در مورد اول که تا حالا تیر خامنه ای به سنگ خورده و غربی ها (با هوشیاری اسرائیل در پشت پرده) خر نشده اند......و این است راز عصبانیت تندرو ها از گشایش های فرهنگی بسیار کمرنگ روحانی.....زیرا آنها به هدفشان نرسیده اند که هیچ، کاسه کوزه ها هم بر سر خودشان برای تحمیل این همه تحریم بر کشور خواهد شکست.......خب برایشان سنگین است دیدن کوچکترین گشایش فضای سیاسی که به محبوبیت رقبایشان می انجامد.
شهریار
????Afshin khaan shomaa ro in vasat sanana
سلام دلقك عزيز
آقاي قاليباف هر اشتباهي كه كنه دودش به چشم چند ميليون ايراني يا حداقل تهراني ميره ، اين ديگه چه جور خواسته اي كه كسي ميتونه داشته باشه ! مردم چوب بخورن تا چند تماشاچي سيرك به قول آقاي افشين بتونند ثابت كنند كه قاليباف آدم فاسدي است ! و پز ما كه گفته بوديم بدهند ! كه چي بشه ؟
شهريار عزيز،در مورد اشتباهات قاليباف بحثى ندارم ، كما اينكه يك سال پيش هم در اين مورد خودم با دلقك تبادل نظر و اختلات مى كرديم، نكته اينجاست كه موضوع يك خورده حالت زور آزمايى پيدا كرده كه چون دلقك هوادار خدمات قاليباف است ، تماشاچيان هم بايد هر از چند گاهى اشتباه دلقك را گوشزد كنند، و ثابت كنند خوب شد رييس جمهور نشد
شهروند جان ، دود جمهورى اسلامى و رهبر عظيم الشان و خيلى ها گنده تر از قاليباف از ٣٥ سال پيش به چشممون رفته و هر روز داره مى ره، اصل قضيه جاى ديگه است و فوكوس رو قاليباف يك هوا بى مزه شده
ارادتمند همگى عقلا و تماشاچيان سيرك و دلقك.
افشين قديم
درود!
...و سپاس از تحلیل های روشن شما...!!
روحانی سرخه ای دقیق تر...
و هم خوش آهنگ!!! تر نیست؟!!
*شهرستان سرخه،زادگاه روحانی؛
که با لهجه محلی"سور" خوانده می شود!!
ارسال یک نظر