1- نمی دانم که این توضیح اولاً لازم است یا نه. و ثانیاً اگر لازم بود مؤثر هم است یا نه. زیرا که ماهیت دنیای مجازی و اینترنت و وبلاگ چنین است که بغیر از دسته ای کوچک از خوانندگان خاص و پی گیر و مشتری دایمی؛ اغلب خوانندگان و بازدید کنندگان گذری هستند و گاهی می آیند و گاهی نیستند و وقتی هم می آیند آیا مطالب را عمیق می خوانند یا نه. لذا هرگونه شرحی از خط مشی نویسندۀ وبلاگ می تواند اولاً خوانده نشود تا ثانیاً بخاطر سپرده شود و خواننده با عطف به "خود تعریف" نویسنده از مشی نوشتاری اش مطالب را پی بگیرد. بویژه هنگامی که نویسندۀ وبلاگ - مثل من - نخواهد و نتواند با تداوم در محتوا و شکل نوشتاریش گروه همنظران و همفکران را گرد وبلاگش فراهم آورد. اما چه خوب باشد یا بی اثر مجبورم این توضیح را بنویسم برای خواننده هایی که هر چند جزو علاقه مندان هستند اما خیلی از موارد هنگ می کنند از دیدن برخی قالب ها و محتواها و سوژه ها و بویژه مواجه شدن با تیترها! مثل خواننده ای که چند روز پیش نوشته بود که من مبلغ قالیباف بودم و بحسن روحانی رأی نداده ام و ادعایم در رأی دادنم به روحانی کمال گستاخی و پررویی و دغل بازی است. آنجا که تیتر زده بودم من به روحانی رأی دادم و با خامنه ای آشتی کردم و خوب کردم. مثال ها زیاد است که این آخری از مستانۀ لنگ دراز! (جودی ابوت) رسیده در پست قبلی و از التماسم به خامنه ای خوشش نیامده که چرا التماس و درخواست و خواهش تمنا!
2- گفته ام که دلقک نامیدن خودم صدها وجه تسمیه دارد که حداقل 50 فقره از آن ها همیشه در ذهنم حاضرند و حالا می شود این را هم اضافه کرد که نوشته های دلقک را نمی توان مثل نوشته های هر شخص با مشخصات حقیقی یا مجازی در سایت ها یا وبلاگ های دیگر خواند و انتظار داشت؛ و قبل از همه اینکه من اولین نفری هم هستم که تحلیل سیاسی با مزۀ پررنگی از ادبیات در انواع سبک و صنایع آن می نویسم. مثل داستان و طنز و استعاره و ایهام و گزارش و مصاحبه و ... و البته گاهی هم تحلیل سیاسی کلاسیک که سخت ترین کارها هم همان ها هستند برای من. بنابراین مرا باید دلقکی (آکتوری) بشناسید که نمایش های گوناگونی را به صحنۀ سیرک می آورد که هر کدام شان بازیگران اول مشخصی دارند از متن جامعه. زیرا اولین افتخار دلقک نوکر توده های مردم بودن است. این توده ها از پرفسور و فیلسوف دارند تا لمپن و بی سواد. و از خداباور و متدین و متشرع دارند تا لائیک و سکولار و خداناباور. کسانی هستند که با نفرین حقوق شان را مطالبه می کنند و دسته ای دیگر با تضرع و التماس و گروه سوم با فحش و فضیحت و روشنفکرانی با منطق و دلالت و ...
3- بنابراین من در مقام هرکدام از این شخصیت های واقعاً موجود در جامعه قرار می گیرم مطلبم را و بویژه تیتر مطالب را با ادبیات و خواست او تنظیم می کنم و تطبیق می دهم با چاشنی شوک به خوانندۀ ناشناس. این کار را علاوه برای پوشش دادن به امر همۀ کارفرماها و عزیزانم به این خاطر هم انجام می دهم که به حاکمان پالس بفرستم که خواستن زندگی در ایران و جلوگیری از نابودی ایران اولاً و مخالفت با استراتژی منجر به وضع فعلی آیت الله خامنه ای ثانیاً چیزی نیست که چندتا روشنفکر غرب زده و فراری و وبلاگ نویس خارج نشین و ... از خودشان اختراع کرده باشند برای برکناری او از قدرت یا تغییر استراتژی. بلکه این یک خواست عمومی است از سوی همۀ مردم ایران با هر فرهنگ و فهم و گویش و زبانی که دارند. لذا گاهی التماس می کنم و مطلب بعدی دشنام می دهم و مطلب سوم از جامعه شناسی و فلسفه می نویسم و مطلب چهارم از آشتی و عربده و خط و نشان و الاماشاء الله.
4- می دانم که بخاطر همین عدم مفاهمه و غیرقابل انتظار بودن و غیرقابل توجیه بودن ادارۀ سیرک از سوی من برای کسانی که بعمق فلسفۀ روش های انتخابی من آگاه نیستند - با ادبیات و هنر کم نشین بوده اند - بسیاری از خوانندگان را در حد از دست دادن می رنجاند و حتی اخیراً که خیلی از کسانی که مرا یکطرفه لینک داده بودند در وبلاگ هایشان نامم را حذف کرده اند بعد از انتخابات و موضع گیری های نزدیک به تعصب من از قالیباف و ... بگذریم. اما خواستم بگویم که اولاً اینجا بهمین دلیل نامش سیرک است و من دلقک. و ثانیاً خیلی هم بی خبر نیستم از برخی نارضایتی های شما از برخی تیترها و متن ها. و ثالثاً خودم هم خسته ام و نه گمانم وبلاگ نویسی تنها بتواند خودم را هم ارضاء کند بعد از این و مفید باشد. لذا دنبال روش دیگری هستم که یک کار میدانی بامزه بکنم که آن هم حتماً تک خواهد بود و فداکارانه. و رابعاً این روش سیاسی نویسی با ادبیات داستانی و کمتر عبوس اولاً و وبلاگ نویسی در حد روزنامه نویسی منظم و پی گیر ثانیاً را من به دنیای وب فارسی آورده ام و خیلی هم ناراضی نیستم از مدرسه ای که چهار سال بصورت شبانه روزی اداره اش کرده ام. یا...هو
بعد از تحریر: خانم جودی ابوت عزیز تو را بهانه کردم و نوشتم و الا می دانم که خودت اهل بخیه هستی و پر وپیمان و بخاطر همین مرا به فرزندی! قبول کرده ای. دوستت دارم دخترم.
۹ نظر:
کشته مرده جمله های تک ات هستم! و امروز هم ( باادبیات و هنر کم نشین بوده اند) قشنگ تر از این میتوان گفت و مطلب راخیلی محترمانه رساند؟
هر طور میخواهی ادامه بده سیاسی , ادبی ,ارتشی, مذهبی که توی همه شان میشود از هنر نوشتن ات لذت برد.حتی منی که با 85% عقایدت نمیتوانم کنار بیایم.
کلک شیرینت پایدار!
دفاع شما از قالیباف (هفته های منتهی به انتخابات) مانند ماشینی بود که از مسیر اصلی منحرف و به جاده ی خاکی افتاده بود.
البته روز بعد از اعلام نتایج به مسیر اصلی برگشتید ولی از آن زمان تا کنون نوشته هایتان بگیر نگیر دارد. نمیدانم چه چیز موجب این ضعف شده، ولی به نظر من باید دستی به سر و روی این ماشین کهنه و خسته بکشید. شاید لازم است چند هفته ای ننویسید...نمیدانم....ولی غیر از چند مورد، پست های اخیرتان رضایاتم را جلب نمیکند. شاید هم علت را باید در خودم جستجو کنم.
شهریار
اوایل که مطالب شما را میخواندم شور و حس وطن پرستی داشتید که مرا به خواندن ترغیب میکرد. کم کم یا به خاطر ترس و یا واخوردگی و یا نرسیدن اخبار صحیح و کافی به شما، به مسیر جمهوری اسلامی افتادیدو شدیدن از مسیر منحرف گشته و دارید از آن سر پشت بام می افتید. چطوره اصلن چیزی ننویسید که خاطره شما بیاد ماندنی شود.
گیج
سلام مجدد به بابای دوسداشتنی خودم که قد بابای نداشته خودم دوستش دارم...
بابا تیمسارعزیزم...میدونم و اگاهم به قلم شیوا و واژه های پر مغزتون در نگارش مطالب و همیشه ارزوم بود که کاش من هم اندکی-تنها اندکی-نوشته هام رنگ و بوی زیبای رنگین کمانی دل نوشته و روح نوشته ها و مغزنوشته های شما رو داشت..
شاید اگه کمی از پست قبلی تعجب کردم بخاطر وسعت روح تون بود که حس کردم منیت فرعونی(بقول دوستان)عاقا،به دورش حصار التماس کشیده..
و ببخشید اگه در شناخت هزار لایه زیبای شخصیتی شما من هنوز اندر خم یک کوچه ام!....
همیشه با تمام وجود و با شوق فراوان به وبلاگ میام و میخونم مطالب رو و در محضر استادم کسب شناخت میکنم.
هر کجا که باشید و با هر شیوه رخ نمایی،یقینا"تک"بوده و هستید و ما هم میدانداران همیشگی شما..
فرزند که قرار شد من باشم قربونتون برم!قول میدم ناخلف نباشم(چشمک)
ما بیشتر دوستتون داریم..مواظب خودتون باشید..(شکلک بووس)
دلقك عزيزم،
به خلوت خودم برگشتم، از هياهوى ايران و كمتر اميدوار، و اول از همه سرى به سيرك زدم كه كمى حالم جا بيايد كه اين مطلب شما روبرويم باز شد. دلقك عزيزم، چيزى كه سيرك را از تمام وبلاگها ومقالات متمايز مىكند را خودت به خوبى توضيح دادى، ما هم به سيرك مياييم كه از همين وجه تمايز لذت ببريم، اما مشكل اينجاست كه بسيارى به علل مختلف سيرك رفتن و خنديدن و گريستن تواما دلقكها را فراموش كرده اند، و اين تمرين مى خواهد، قرار هم نيست كه سيرك حكم روزنامه روزانه براى همه مخاطبين باشد. سيرك مال دلقكهاست و آنهايى كه مى فهمندش چون خودشان هم دلقك زندگى خودشانند .
سيرك و دلقكش را همانجور كه هست دوست دارم و تماشاچى هر روزه اش در سكوت و غرق در فكر نمايش روزانه اش.
دوستدار تو ، افشين قديم.
دلقك شيرين سخن
حمايت شما از يك كانديدا به نوع تفكر شما برميگرده كه به نظر منقابل احترامه. دليل ناخرسندي بقيه رو از اين قضيه متوجه نميشم مگر همان دسته بندي قديمي " يا با مايي ا عليه ما". مدت هاست خواننده مطالب پر مغز شما هستم و پيشنهاد ميدم براي به روز موندن اين سيرك سري به ايران بزنيد در صورت امكان. دو تيپ هستند كه نميتونن از دور دستي به اتيش داشته باشند و كارشون رو هم خوب از اب در بيارند. يكي شاعر هست و ديگري نويسنده جامعه شناس. در هر صورت اميد دارم كه روزي بشه هممون تحمل همديگر رو داشته باشيم. ما تماشاچي ها اتيشمون خيلي تند و البته زود هم ميخوابه :)
ارادتمند
تماشاگر
سالها از انقلاب گذشته ولی خدابیامرز در تاکسی تاریخ نشسته.چون یک انقلاب هیچ رخ داد.انقلابی دروغین.وقتی کامنتها در مورد این مستند وهیاهوی مردم را مبینیم ، یادم می آید که گفته بودیم رنسانس می آید.اشتباه نکردیم.نرفتیم عکس مصدق روی میز بگذاریم و بعد به پهلوی حمله و توهین کنیم و بعد به اسلام حمله کنیم تا معروف شویم.ولی واقع بینانه گفتیم یک رنسانس ایرانی خواهد آمد و مجددا پهلویسم همان سکولاریسم ، ناسیونالیسم و مدرنیسم به خیابانها خواهد آمد.امروز 4 مرداد با پخش این مستند،در تقویم تاریخ ایران به یک خانه سفید بدل خواهد شد.دیگر کسی در تقویم تاریخ دنبال خانه سیاه 28 مرداد نخواهد گشت.
چرا؟امروز نسل فردایی ایران همین نسل شیک،همین نسلی که نمیداند در پی چیست ولی آینده را صدا میزند با هزاران کامنت ،نشان دادند رضاشاه به ایران برنگشته ولی پهلویسم به ایران بازگشت.با سایه بلند اقای رضا شاه ،همان رضا میرپنج،همان رضاخان.با سایه بلندی که ایران ویران شده را ایران کرد.با دانشگاه تهران ، تهران را ساخت.سایه مردی که حجاب از سر ایران قرون وسطایی برداشت.کسی که ایران را مدرن کرد.حالا سایه وی دوباره راه افتاده.ما گفتیم پهلویسم خواهد آمد.امروز دیگر طاغوتی بودن ننگ نیست .خمینی چی بودن ننگ است.در شاه راهی که تمدن بزرگ دوباره راه خواهد افتاد دیگر تمدن بزرگ فانتزی نیست بلکه انها که راه و خط امام را طی میکنند دنبال یک سراب هستند.ما گفته ایم شما میتوانید مخالف پهلوی و ضد خاندان پهلوی باشید ولی پهلویسم را نمی توانید رد کنید.ما در عصر پس از خمینی و اسلام سیاسی حتی رحمانی و اصلاح طلبی زندگی میکنیم.ما داریم صدای پای رنسانس ایرانی را می شنویم.
سوال اینجاست پس از این عصر در ایران چه اتفاقی خواهد افتاد...حوادث ترکیه و سوریه و مصر بر مردم ایران تاثیر زیادی داشت.وقتی جوانان ترک عکس اتاتورک را بلند کردند و در مصر ناسیونالیسم مصری برنده شد جوانان ایرانی از خود پرسیدند ما چرا این راه را نرویم...
چرا ما بدنبال پهلویسم نرفتیم که آنسوی سکه اتاتورکیسم است و به همه جهان پیام دهیم ما از تمامیت و کلیت این نظام عبور کرده ایم و خواهان دوران " پس از نظام اسلامی " هستیم . و رفتیم بدنبال جنگ جمارانی ها با جمکرانی ها...
در این میان خوشحالیم که نسل جدید دارد به آنچه تاریخ واقعی ایران است پی میبرد و دیگر دروغ گویان انقلاب هیچ حرفشان که همه تحریف و تخریب تاریخ بوده است خریداری ندارند.
باید فرصت را غنمیت شمارد.نرفت دنبال بازیهای روحانی و خاتمی و تیم هاشمی.دنبال داستان سرایی های منحرفانه بی بی سی چی ها نرویم...
آقای ناشناس سلطنت طلب خودت میدونی چی به هم بافتی؟ آنهم به این درازی؟ ما میاییم اینجا از خواندن دلقک لذت ببریم .حالمان را به هم زدی با این ناتوانی درنوشتن و افکار تهوع آور.
دلقک عزیز ادامه بده که راه تو ادامه خواهد یافت ،من به راه تو اعتدال پائیزی نام می نهم ،تقریراتت ،از این شاخه به ان شاخه پریدن ،ایهام در مطلب ،چندان بی توجه به آرژما کردن جمله همگی از خصوصیات زیبای توست ،با اینحال تو فیلسوف عموم مردم هستی ،پس ادامه بده دوست عزیز ..........شایلین
ارسال یک نظر