The Three Philosophers |
1- یکی از ایراداتی که خود اصلاح طلبان به جناح خودشان گرفته اند و می گیرند گریز از "خودانتقادی شفاف" در عرصۀ عمومی است. و با اینهمه اما هیچگاه نشد و ندیدیم که اصلاح طلبان به این ایراد مهم و "خود معترف" خویش عمل هم بکنند و خودشان را در معرض نقد شفاف قرار بدهند در طول 16 سال گذشته. تنها چیزی که ما شنیده ایم و دیده ایم گفتن برخی جملات و کلمات کلی است که "بلی ما هم اشتباه کردیم" یا "درست است که ما هم تندروی داشتیم" و از این قبیل ناله های بی سر و ته. بدون اینکه مشخصاً بگویند کجا و چرا اشتباه کردند و برای درمان آن چه اندیشیده یا تصمیم گرفته اند. البته این موضوع دلایل گوناگون دارد و جای بحث آن اینجا نیست و در یک نمای عمومی می توان آن را به عدم تعریف "اصلاحات مورد اتفاق اصلاح طلبان" مربوط دانست. بنظرم می رسد که اصلاح طلبان مذهبی علی رغم تلاش قابل تحسینی که می کنند تا فضا را تند نکنند و حسن روحانی را تحت فشار قرار ندهند. اما کماکان بر لجاجت سمج خویش در عدم انتقاد از خود را هم پی می گیرند و این خطرناک است و دیر یا زود در عرصه های مهمی از سیاست های دولت آینده مسئله ساز خواهد شد.
2- بشهادت مکتوب و نزدیک دکتر محمد رضا عارف اگر اولین نفر نبود اما قطعاً جزو اولین نفراتی بود که نامزدی خودش برای ریاست جمهوری یازدهم را اعلان کرد. و مستند بهمان شهادت مکتوب در رسانه های قبل از انتخابات محمد رضا عارف تا یک هفته مانده به روز رأی گیری از سوی هیچ حزب و گروه و دسته و شخصیتی - و در رأسش اصلاح طلبان - جدی گرفته نشد. تعدادی که او را اصلاح طلب بدلی نامیدند و عده ای دیگر که حرمت نگه داشتند گفتند که عارف نمی تواند و ظرفیت نمایندگی جریان اصلاحات را داشته باشد و ندارد. و اصولاً بحث فقط بر روی "یا خاتمی یا هاشمی" متمرکز بود و به گزینه های دیگری نه تمایل و نه امیدی بود. و بهمین خاطر هم نامزد حداقلی اصلاح طلبان مثل آقایان نجفی و جهانگیری هم اجازه یا توصیۀ ثبت نام پیدا نکردند.
3- این ماجرا تا آنجا طولانی شد که حتی تا ده روز بعد از رد صلاحیت هاشمی از سوی شورای نگهبان هم ادامه یافت و هنوز هیچ گروه و جریانی صاحب محمد رضا عارف نشده بود. اما درست در زمانی که تبلیغات کاندیداها شروع شد و بویژه بعد از مناظرۀ سوم کم کم صاحبان عارف پیدا شدند و چنان با سرعت پیش رفتند که هنگام طرح موضوع "اجماع روحانی و عارف" دکتر عارف شده بود نامزد حداکثری و محبوب جریانات اصلاح طلب. اما از ابتدا کاملاً مشخص بود که این "تصاحب عارف" نه برای رییس جمهور کردن ایشان بلکه برای مهار ایشان و وادار به کناره گیری بنفع حسن روحانی بود.
4- این درست است که حسن روحانی هم بلحاظ شخصی و هم بجهت توانایی در ارتباط هیجانی با مخاطبان خود کاریزمای بهتر نشان داد و قوی تر از عارف ظاهر شد و جلو افتاد؛ اما این تفاوت نمی توانست اختلاف برنده و چشمگیری ایجاد کند در گرفتن رأی از مردمی که ذهنشان را با "یا تحریم یا هاشمی" بسته بودند در روزهای بعد از ثبت نام هاشمی در روز آخر. بعبارت دیگر این بار این هاشمی بود که نبض جامعه را در اختیار داشت هم بدلیل حجم انبوهی از درخواست های جامعۀ مدنی از او در یکسال و نیم اخیر و هم بخاطر فداکاری که کرده بود در هزینه دادن تا رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان. در حالیکه خاتمی - فارغ از دلایل درستش - به چنین قمار بازنده ای وارد نشده بود. و بهمین خاطر هم بود که نقش تعیین کنندۀ موضع گیری هاشمی از خاتمی جلو زده بود. و بدیهی بود که هاشمی هم به دلیل رأی آوری و هم بعلت نزدیکی بیشتر با حسن روحانی ترجیحش روحانی باشد و نه عارف از بین این دو بزرگوار.
5- در تعریفی دیگر اهمیت کنار رفتن عارف نه از این جهت بود که رأی انبوه او بسمت روحانی سرازیر خواهد شد. بلکه به این جهت مهم بود که خاتمی را از بلاتکلیفی "آمدن به پشت سر هاشمی" نجات می داد اولاً و در عین حالیکه موضع گیری بدیهی هاشمی بنفع روحانی را هم راحت تر می کرد و مؤثرتر ثانیاً. بهر حال اوضاع درست پیش رفت و اصلاح طلبان با یک کار تشکیلاتی سیاسی صحیح در دقیقۀ نود عارف را وادار به کناره گیری کردند و هم هاشمی و بیشتر خاتمی را فراغ بال دادند در اعلام حمایت سفت و محکم از روحانی. و این کار درست با استقبال انبوه رأی دهندگان بدون تصمیم قبلی قرار گرفت و روحانی انتخاب شد.
6- کناره گیری اخلاقی و نه سیاسی عارف که بشدت هم از عمل سیاسی صحیح تشکیلات اصلاح طلبان از سویی و هم از شیطنت های سیاسی مرسوم و ناگزیر "بازی قدرت" ستاد روحانی در فضاسازی بضرر او از جانب دیگر ناراضی و رنجیده بود؛ و فقط بخاطر ارادتش به محمد خاتمی انجام شد، و دکتر روحانی در میان شگفتی همۀ ناظران انتخابی غیر منتظره کسب کرد؛ صحنه را بسرعت دگرگون کرد و اصلاح طلبان تشکیلاتی تمام نیروی متراکم خودشان را بسیج کردند که "انصراف اخلاقی" عارف را "انصراف سیاسی" معرفی کنند و کردند. تمام تجلیل و تحبیب های خارج از عرف سیاسی و پارامتر های ائتلاف از دکتر عارف بعد از انتخاب حسن روحانی را باید در این کانتکست خواند و فهمید. و قطعی است که از هیچ منصرف سیاسی چنین تجلیل خارج از عرفی انجام نشده در تاریخ و نمی شود. چون مرد سیاسی برای همین کار سیاسی بمیدان می آید و یکی از مسئولیت های بدیهی و واجب او تن دادن به ائتلاف های تشکیلاتی است. و اگر چنین نکند باید مؤاخذه شود و الا وظیفه اش را انجام داده و منتی بر تشکیلاتش ندارد.
7- هر آنچه را که جویده جویده گفتم همۀ شما خوب می دانید. اما منظورم از بازخوانی مجدد امهات قضیه از این جهت است که اصلاح طلبان - آخرین نمونه مناظرۀ جلایی پور با سلیمی نمین در خبرآنلاین (اینجا) - کماکان بر این طبل خالی می کوبند که انگیزۀ عارف در کناره گیری از انتخابات انگیزه ای سیاسی بود و نه یک تعهد اخلاقی صرف - می توانی بخوانی رودربایستی شدید ناشی از ارادت عارف به خاتمی - و این به این دلیل خطرناک است که نشان می دهد اصلاح طلبان تشکیلاتی حاضر به اعتراف به آنچه که روی داده نیستند و می خواهند با بزرگنمایی خودشان به این مهم مقر نیایند که "ابر و باد و مه و خورشید و فلک" دست بدست هم دادند و ما (اصلاح طلبان) اینک برنده ایم از سویی؛ و به تیز هوشی و برنامه ریزی و کار تشکیلاتی منسجم و دور و دراز خود پیوندش بدهند از جانب دیگر.
8- اما دکتر عارف نیز از این عارضه جان سالم بدر نبرد و او نیز در این دام افتاد که گویا اولاً کناره گیریش سیاسی و از روی رضایت خاطر بوده و بطور طبیعی اینک نیمی از این پیروزی را سهم او باید حساب کرد. در حالیکه بیانیۀ انصراف ایشان کاملاً مشخص می کند که ایشان بنفع روحانی و در یک ائتلاف سیاسی کنار نرفته و فقط بخاطر تصمیم بسیار تلخ خاتمی - از جنبۀ اخلاقی برای خاتمی - کنار رفته و مانع خودش را از جمع شدن دو شخصیت حقیقی هاشمی و خاتمی در پشت روحانی - و نه اصلاح طلبان و اعتدال گرایان و از این قبیل مفاهیم تشکیلاتی - بر طرف کرده است. در نتیجه و بعبارت پایانی: ذائقۀ جامعه بر عکس سال 76 و 80 و 88 بسمت هاشمی سنگین تر بود تا بسوی خاتمی. و بهترین تصمیم همین بود که خاتمی بعنوان نفر دوم بیاید پشت هاشمی و فرد مورد تأیید او و نه برعکس. دکتر عارف هم حداکثر می تواند مدعی باشد که کنار رفتن ناراضی و اخلاقی اش نتیجۀ سیاسی مبارکی هم رقم زد و او نیز خوشحال است. لذا نه خود دکتر عارف و بدتر از آن مجموعۀ اصلاح طلبان نباید بازهم بر سر لجاجت با رقیب روایتی مستند و بدون خدشه از آنچه که اتفاق افتاده است را بحساب جاری "من آنم که رستم بود پهلوان" سیاست خودشان واریز کنند که بسیار خطرناک است. یا...هو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر