1- خواننده ای دیر هنگام ایمیلی برایم فرستاده که فروتیش رضوانیه که مدتی در مطبوعات شهرداری قلم می زد و طنزش را هم دوست دارم گفته است که "هر چه من می گفتم قالیباف خبرنگاران و اصحاب رسانه را می خرد کسی باور نمی کرد. و حالا خدا را شکر که "شایعه"ی پولشویی اش را بر سر زبان ها انداخته اند و ایم و دیدید من راست می گفتم! من اما گفتم که لابد مربوط به زمانی است که من ستاد تبلیغات سردار راه انداخته بودم و موضوع منتفی است با باخت - بدجوری هم - قالیباف به حسن روحانی. اما امشب دیدم که نه! و نه تنها گویا خطر قالیباف کماکان بالفعل است و دوستان روزنامۀ شرق رهایش نمی کنند بلکه گویا تصمیم دارند که بجای شریعتمداری و فحاشی هایش این سردار پاک سرشت را گردن بزنند در ادامۀ آن گزارش نچسبی که راجع به اختلاف حقوقی ناشران با شرکت بازنشستگان شهرداری منعقد کرده بود و در بحبوحۀ تبلیغات انتخاباتی شرق تیتر یکش کرد بی ارتباط با قالیباف ولی بنام قالیباف که من هم انتقاد کردم و حتماً یادتان است.
2- نعمت احمدی حقوقدان باغدار امشب دو مطلب همزمان دارد در روزنامۀ اعتماد (اینجا) و روزنامۀ شرق (اینجا). در روزنامۀ اعتماد ایشان چه به به و چه چه ای کرده است به طرح نمایندگانی که خواستار سلاح و پاسپورت سیاسی مادام العمر و طرح ترافیک و ... شده اند تا بعد از نمایندگی نیروی بی بدیل شان هرز نرود و نشوند مثل یکی از ما بدبخت بیچاره ها. وکیل احمدی عزیز دو قصه ساز کرده از هلند و ترکیه که در جریان خرید سم برای کشاورزیش اتفاقاً با دو مدیری آشنا شده که هر دو نمایندگان سایق مجالس کشورهایشان بوده اند و از مزایای مادام العمری هم برخوردار. و با اینهمانی کردن نمایندگان مجلس اصولگرای مطلقاً رانتی و انتخاب شده در فضای غیر دموکراتیک جمهوری اسلامی با همپالکی های هلندی و ترکیه ای ثابت کرده است که چقدر هم خوب و بجاست خواستۀ این نمایندگان حضرت آقا. البته مطلقاً کاری نداشته است "به کدام نماینده" و بروی خودش هم نیاورده که نمایندگان مورد اشارۀ او در کشورهای غربی - اگر نقل قولش صادق باشد - چه ربطی به بردگان رهبری دارند در ایران که در خوشبینانه ترین حالت فقط رأی "17 درصد" رأی دهندگان ایرانی را پشتوانه دارند. زیرا انتخابات ریاست جمهوری اخیر نشان داد که "جبهۀ متحد و جبهۀ پایداری" (برندگان انتخابات مجلس نهم) روی هم بیش از آرای جلیلی 12 درصد (جبهۀ پایداری) و آرای ولایتی 5 درصد (جبهۀ متحد) پایگاه ندارند در جامعه. بگذریم ...
3- اما شاهکار دیگر نعمت احمدی در روزنامۀ شرق منتشر شده است و ایشان اینبار نه بعنوان وکیل و نه بعنوان باغدار و کشاورز بلکه در قامت یک شهرساز ظاهر شده و هشدار داده است که اصلاح طلبان اسب قالیباف را پی کنند. زیرا او بر عکس اردوغان که استانبول را ساخت و صعود کرد به ترکیه ساختن و برخلاف شیراک که پاریس را آراست و رییس جمهور فرانسه شد. می خواست تهران را بسازد که رییس جمهور ایران شود و این خطرناک بود و - لابد هنوز هم - است. بعد هم مطلبی واقعاً بی سر و ته و پر از چاله چوله نوشته که قالیباف به زیربناها اهمیت نداده و آنچه که کرده نمایشی است. و البته مثل همیشه و همۀ قالیباف ستیزان بعد از 8 سال دل و قلوه دادن در شورای شهر پروژۀ بزرگراه صدر را انتخاب کرده برای نمایاندن خیانت این فرزند مردم. او می گوید با یک کارشناس مجهول دست اندرکار پروژه صحبت کرده و از او پرسیده که آیا برای زیر اتوبان صدر مترو هم تعریف شده و طرف گفته آری تعریف شده اما هر چه من و ما اصرار کردیم که حفاری مترو در زیر صدر هم شروع شود؛ گفتند که اول باید دوطبقه کردن صدر را تمام کنیم تا بعد. و نعمت احمدی در مقام مهندس شهرساز اظهار نظر کرده است که قالیباف به این دلیل اجازۀ شروع حفاری مترو را نداده است که پروژۀ دو طبقه کردن صدر به انتخابات نمی رسید و کُند می شد.
4- واقعاً دلم بدرد می آید از این همه ناجوانمردی وقتی که شخصیت با نامی مثل این وکیل اصلاح طلب چنین مغرضانه به خادمی مثل قالیاف نگاه می کند و نمی تواند تشخیص بدهد که اتمام پروژۀ صدر بدلیل معطل بودن ترافیک شهری در روی زمین سرعتی شتابناک را دیکته می کند بهر مدیری و هر عمل دیگری از جمله حفاری همزمان تونل مترو که به این سرعت لطمه بزند باید در اولویت دوم تعریف بشود. البته من دلیل کلی و عامه فهم را می گویم و الا دلیل و دلایل اصلی را باید از اجرا کنندگان و خود قالیباف سؤال می کرد احمدی و یا هر کس دیگری که قصدی برای خدمت دارد. البته وکیل احمدی رطب و یابس بیشتری هم بافته مثل همۀ مخالفان قالیباف و از جمله به بافت های فرسوده اشاره کرده و بروی مبارکش هم نیاورده که احمدی نژاد و دولتش از کارد و پنیر هم تیز تر بودند در بستن دست این سرباز خوشفکر و خدمتگزار.
5- تازه این همۀ ماجرا نبود و دیدم که امروز توی شورای شهر هم ماری (بخوان معصومه) ابتکار تذکری داده راجع به "ای وای تهران از دست رفت در بلندمرتبه سازی و تخلف هم شده است" و با اعتراض علی رضا دبیر مواجه شده که "خانم ابتکار روز قبل که جلسۀ غیر علنی داشتیم و قالیباف و معاونش هم حضور داشتند چرا مشکل را طرح نکردی تا پاسخ لازم را بشنوی و امروز که جلسه علنی است و خبرنگاران حضور دارند چنین موضوعی را ابتدا بساکن مطرح می کنی." البته مترجم اشغال کنندۀ سفارت امریکا و باعث تغییر تاریخ ایران و انقلاب و مسبب بی گفتگوی همۀ بدبختی های فعلی پاسخی دموکراتیک داده که "من خودم تصمیم می گیرم که چه موضوعی را کی و چگونه مطرح کنم".
6- درد دلم زیاد است در این نمونه ها و دلم بدرد می آید از گندیدن اصلاح طلبان در تعقیب چریکوار یک رزمنده و تکنوکرات و سازندۀ بی همتا. و بدتر از همه این است که حتی ماکیاول هم سفارشی ندارد به شهریاران که رقیب شکست خورده را هم چنان تعقیب کنید که از هستی ساقطش کنید با هر انگ و تهمت دروغ باسمه ای که می توانید به او بزنید. ترسم از منفعل شدن قالیباف و از دست رفتن یک مدیر خوب نیست. زیرا که او بعد از آن باخت بهت آور خیلی سریع لباسش را عوض کرد و بر سر مسئولیت هایش حاضر شد با تمام روحیه و قوا. مشکلم ناظر به روحانی حسن است که چه اصلاح طلبان جوانمردی خودشان را می خیسانند به او که "تخم هر آنچه غیر باند خودشان است" را از حیز انتفاع ساقط کنند. گویا خانم ابتکار که ماری یا معصومه بودنش مهم نیست مرده شور ابتکارش را ببرد یکی از مشاوره دهندگان به رییس جمهور جدید هم است در حوزۀ زنان و محیط زیست. و البته روزنامۀ شرق مجدداً مردود شد و باید شرمنده باشد. فاعتبرو یا اولی الالباب! یا...هو
۱۴ نظر:
ببین دوست گرامی من هم با برخورد بی منطق با هر کسی مخالف حالا اونکس احمدی نژاد باشه یا قالیباف یا رهبر! اما مطالب شما خیلی جانبدارانه است از قالیباف! ببین دوست گرامی این سردار شما اگر در همین انتخابات هم رنگ عوض نمیکرد و از حول بدست آوردن رای 3-4 ملیون فدایی رهبر صرفه نظر میکرد و تو این دیگ نمیافتاد میتونست رئیس جمهور هم بشه اما کسی که پرنسیب نداره عزیزم جای این همه طرفداری نداره!(من نمیگم حالا روحانی داشت یا ... بحثم اینه که الکی خودت رو خرج قالیباف نکن_ این که قالیباف مدیر ویترینیه رو خیلیا میگن و شما هم اگه میخوای باهاش مخالفت کنی با منطق برو جلو و دلیل بیار و .... و اینجوری کورکورانه هی نگو نه این خیلی خوبه و همه کاراش رو توجیه نکن، همین بندبازیه توی انتخاباتش که باعث شد با کله بخوره زمین نشون داد که حتی صداقت جلیلی رو هم نداره که مثه مرد به جای بندبازی یه جا وایسه)
ببین دوست عزیزتر.
من هم با همین ادبیات مشکل دارم. مدیر ویترینی یعنی چه! از کجا و چه کسی باید تشخیص بدهد که مدیر ویترینی است یا نیست. مگر نباید به نتیجه ها متمرکز باشیم بجای انگیزه های ناپیدا برای هر کسی بغیر از شخص عامل. اصلاً گیرم که هر مدیری با انگیزۀ شخصی هم خدماتش را به جامعه عرضه کند - و اغلب هم همینطور است - این چه عیبی دارد من نمی فهمم. آخر مگر می شود مدرن باشیم و مثل همین طایفه ریا و بندبازی مذهبی دم از لله کارکردن بزنیم. باخت قالیباف در انتخابات موضوعی نیست که تک علی باشد و او بنظرم بر مبنای شناخت کلاسیک از حکومت اسلامی نقشش را خوب بازی کرد اما گمان نمی کرد که کشتیبان را سیاستی دگر آید در دقیقۀ نود. البته نمی خواهم دوباره وارد جدل های کلامی بشوم برای کاری که انجام شده و دیگر بحث فایده ای ندارد. اما من حرفم این است که اصلاح طلبی با این ابزاری که دوستان بکار می برند امکان ندارد و باید با توانایی هایشان رقیب را ساقط بکنند و نه هوچی گری هایشان. این حرکت برازندۀ شریعتمداری ها و رسایی ها و مصباح هاست و نه کسانی که حقنه می کنند بما که ما بازی را شفاف انجام می دهیم. این همه کثافت کاری لازم ندارد شهردار عوض کردن و کافی است که لابی بکنند و نیروی شورای شهرشان را به عددی برسانند که رقیب را بیرون کنند و لزومی ندارد دروغ ببافند و بما هم منت بگذارند که این ماییم طاووس علیین شده. یا...هو
به نظرم قالیباف در انتخابات مشاورانِ خوبی نداشت و یک مشت بچه دورش بودند به عنوان مشاور، همونطور که یکی از این بچه ها بعدن در پیام تبریکش به روحانی گفت که: رقابت خوبی بود، خوش گذشت!!! کسی نیست که بگه مردک به عنوان مشاور کسی که قبل از انتخابات بخت اول ریاست جمهوری بود و کلا اگر در تبلیغات شرکت نمیکرد رای بیشتری میاورد، کمی احساس مسئولیت کن و اینقدر کول نباش.
موضوع حرفم این نیست.
اما از این جهت با شما موافقم دلقک عزیز، اینکه این جماعت اصلاح طلب هنوز خیلی هاشون آدم نشدند.
و نمی دونن اگر امثال قالیباف و شاید حتی مقدار کمی لاریجانی(علی شون) بعد از سال 88 جلوی خیلی از تندروی های جناح تندروِ دست راستی رو نمی گرفتند جبهه اصلاحات چه بسا رمقی برای سر برآوردن در این انتخابات نداشت. هیچ توجه ندارند که نیمی از تخریب مؤثرِ دولت احمدی نژاد که چه عرض کنم نیمی از حقایق وحشتناکی که در مورد دولت احمدی نژاد گفته شد و جامعه رو به فکر فرو برد از صدقه سر جریانات مستقیم یا غیر مستقیم مرتبط با قالیباف داریم، کاری ندارم که به خاطر منافع خودشون بود یا نه. در سیاست عاشق چشم و ابرو نداریم که! در هر صورت میخوام بگم اینقدر شعور باید داشته باشند که کسانی که منافعشون با منافع شما اینقدر تداخل نداره رو اینقدر نکوبن، همین خانم ابتکار که داره به قالیباف انتقاد میکنه یادش رفته در زمان اقتدار اصلاح طلب ها چه گندی زدن به شهر تهران و رفتن، هر هفته تهران یک شهردار داشت، یک بار الویری، یک بار ملک مدنی و الخ. . . این هست که جمعیتی که به این اصلاح طلب ها رای دادند باید یک جور حالیشون کنند که اونها نهایت آمال و آرمانهای اون جمعیت نیستند و عدم اقبال مردم در دوره دوم شورای تهران(؟) و همین بلاتکلیفی تا چند روز مانده به انتخابات 92 که فقط به خاطر کاریزمای محمد خاتمی و هاشمی و یک سری مسائل دیگه که هیچ ارتباطی با کسانی که امروز مدعیِ تملک 100 درصد رای مردم شدند نداره، مردم اقبال نشون دادند به خوبی نشون میده که خانم ابتکار بهتر هست کمتر رگ گردنشون از اعتماد به نفس باد کنه در موقع حرف زدن. و یادشون نره چه گندهایی که به قول شما نزدن به همراه دارو دسته حالا مدعی روشنفکر بودنشون.
در نهایت اینکه این جماعت (پیر پاتال هاشون، که مربوط به نسل قبل میشن، وگرنه امثال محمد قوچانی از نسل ما نشان دادند که میتونن از حوادث درس بگیرند) دارند همون اشتباهی که سر هاشمی پیاده کردند رو این بار در اشِل کوچک تر در مورد قالیباف ادامه میدهند، که به همون اندازه برای مملکت به نظرم ضرر خواهد داشت در بلند مدت. و شاید قالیباف رو مجبور کنن برای اینکه به سرنوشت هاشمی دچار نشه به دامان طیف متحجرین کوچ کنه! که این بار اون وقت اگر خدایی نکرده جایی شلوغ شد ببینیم که امثال آقای روحانی و خانم ابتکار میتونن جلوی بساط برخورد گاز انبری نیروهای آقای طائب رو بگیرند؟ و از اون مهم تر آیا بعد از این حادثۀ فرضی هیچ رسانه مؤثری دارند که فیلتر نشده باشه و بتونه تا حدودی از حقوق مردم در لفافه هم شده دفاع کنه؟
جالب این هست که اینها بلد نیستند یاد بگیرن که همه تخم مرغ هاشون رو در یک سبد نچینن که فردای روز اگر دولت عوض شد دیگه هیچ تریبونی برای گفتن نداشته باشند مثل بساطی که بعد از اومدن احمدی نژاد سرمون اومد، نمیخوان روی یک صندلی چهارپایه هیچ وقت بشینند، همش باید روی یک سه پایه و اگرم میتونستن دوپایه بتمرگن.
شاید این حوادث ساختگی که گفتم دیگر تکرار نشود و امیدوارم که نشود، ولی برای تک تک این جملاتی که عرض کردم به امثال قالیباف در سال های اخیر مدیون(در همان قالب زمانی و مکانی صرفا) و در آینده نیازمندیم. اگر بفهمند اینها . .
دلقک عزیز
قالیباف را قبول دارم داند ناجوانمردانه می زنند چون هم حلقه ضعیف زنجیر است و هم شما از یاد نبر که ابتکار و دار و دسته اصلاح طلبی که از سال 58 روی دیورا سفارت آمریکا تا حالا ول کن ما نیتسند دارند دورخیز می کنند برای گرفتن شهرداری و آلاف و علوف و ای جان!
این نماینده های ... هم طبیعی است که همین کارها را بککند چون اینها باید بروند غاز بچرانند در خراب شده هایشان پس از پایان دوره...
اما قالبیاف خدایی حقشم هم هست... این آدم که من به شخصه مجلات مجموعه ش رو می خونم و کارهاش رو توی شهرداری دنبال کردم و اگه نگم لیبراله قطعادستکم خیلی لیبرال مابه... این آدم لای کثافت اصول گراها چیکار می کنه... به نظرم این صرفا به خاطر یک اشتباه محاسبه و البته یک دورهی چند ده سالست... نمی گم بیاد تو کثافت اصلاح طلبا ولی به هر حال اگه با طبقه متوسط همراهی بیشتری نشون می داد قطعا رای می آورد...
این اصلاح طلبان هم دوباره دارند بر می گردند سر خونه ی اولشون بعد از 76... آدم بشو نیستند... خدا بخیر کنه آخره بازیو... یه مصاحبه خیلی جالب داره عبدی با مهرنامه که اشاره به همین اشتباها کرده و نوشته تمام بدبختی این سالها اثر اشتباه مستقیم اصلاح طلبان بود...
خیلی ممنون از دوستان که توضیحات خیلی خوبی را به بحث الکن من اضافه کرده اند. بویژه از کامنت مفصل و خوب سه چرخۀ عزیز. فقط این توضیح را هم اضافه کنم که درد من عمیقتر از آنی است که می نمایانم و اگر خاطر دوستان قدیمی باشد من همواره تأکید می کردم که از دادن "آدرس های غلط" به بدنۀ جامعه از سوی روشنفکران و سیاستمداران بیشتر از هر عامل بازدارندۀ دیگری می ترسم. بحث ابداً مربوط به شخص قالیباف هم نیست و او اگر سوژه شده فقط به این دلیل است که فعلاً تنها آدمی است که می شود به بهانۀ او حرف های اساسی زد. موضوع ساده و بشدت پیچیده ایست کاری که نیروهای دارای تفکر سابقاً چپ می کنند. حتی ممکن است در خیلی از موارد خودآگاه هم نباشد و ناشی از تربیت ذهنی خاصی باشد که بعد از همه گیر شدن تفکر مارکسیسم لنینیسم شاکلۀ اصلی نیروهای ترقی خواه شد و در حال حاضر تداعی کنندۀ ضرب المثل ترک عادت موجب مرض است شده است. خلاصۀ کار اینان چنین بود و است که ابتدا مفاهیم با ارزش مثل دموکراسی و لیبرالیسم و بی ارزش مثل تحجر و واپس گرایی را در قالب هایی که تدارک می بینند مثل "اصلاح طلبی" "اصولگرایی" چپ و راست و ترقی خواه و محافظه کار و از این قبیل می ریزند و جامعۀ هدف (تحصیل کردگان و دانشگاهیان طبقۀ متوسط و متجدد اما احساسی و کم عمق) را نسبت به قالب ها شرطی می کنند. آنوقت هنگامی که جامعه به قالب های برساختۀ آنان شرطی شدند مفاهیم یاد شده را از محتوا خالی می کنند و خود قالب و نام و تقسیم بندی را تا سرحد مقدس کردن ترویج و توجیه می کنند. تا جائیکه دیگر جامعۀ هدف نیازی به فکر کردن نداشته باشد و هر آدمی را که اینان در یکی از قالب های اصولگرا یا اصلاح طلب نشان داد بدون تطبیق دادن آن شخص با معیارهای محتوایی اصلاح طلب یا اصولگرا در قالب آشنای دیو و دلبر بپذیرند. و از اینجاست که دیگر کار اینان راحت است و با تقسیم کردن آدم ها تحت نام هایی که فقط قالبی بیش نیستند به دادن آدرس های غلط مبادرت می کنند. درد بزرگ از اینجاست که آغاز می شود. بعنوان مثال در همین ماجرای شورای شهر مراجعه به کامنت های خوانندگان خبر نشان می دهد که بیش از 90 درصد کامنت گزاران بنفع ابتکار رأی داده اند و اظهار نظر کرده اند و اغلب هم علیرضا دبیر را با کلماتی مثل کشتی گیر و ورزشکار و بدون صلاحیت و ... هر آنچه دلایل شکلی است مورد هجوم و تحقیر قرار داده اند بدون اینکه کمترین توجهی به چگونگی محتوای عمل این دو نفر بیاندازند. زیرا که از نظر ذهنی شرطی هستند که ابتکار اصلاح طلب است و دبیر و قالیباف غیر اصلاح طلب و معلوم است که باید از اصلاح طلب دفاع کرد.
ادامه در کامنت بعدی...
در مورد تصمیم اصلاح طلبان برای بدست آوردن شهرداری تهران اما کاری بهنجار و درست است و اصولاً هر نیروی سیاسی باید برای گسترش حوزۀ نفوذ خود تلاش بکند. و اتفاقاً تغییر قالیباف از شهرداری تهران هم عین صواب مدیریتی است زیرا دنیای مدرن حداکثر سقف ثبات مدیریت را - که بسیار با ارزش است - بین 4 تا 8 سال پذیرفته و بیشتر از آن را مجاز نکرده است به این دلیل بدیهی که هر مدیر هر چقدر توانایی هم می تواند در طول 8 سال ایده های خودش را پیاده کند و آمدن نیروی جدید با نگاه جدید و ایده و انرژی جدید باعث پیشرفت بهتر مجموعه می شود. مشکل فقط در جهت اتخاذ شیوه هاست که چهره می کند. نیازی به تخریب مدیر قبلی نیست و فقط کافی است که نیروی سیاسی جدید (در اینجا اصلاح طلب) وزن سیاسی اش را تا آنجا افزایش بدهد که در هنگام تعیین شهردار جدید بتواند آرای بیشتر خودش را اعمال و شهرداری را به فرد مورد وثوق خود واگذار کند.
اما در مورد باخت قالیباف قبلاً هم گفته ام که موضوع خیلی بحث عمیق و مفصلی است و قصد پرداختن ندارم اما همینطور نشانه شناختی عرض می کنم که ضمن قبول مشاوران ضعیف و برخی ضعف های تاکتیکی خود قالیباف در جریان مبارزات انتخاباتی استراتژی قالیباف را درست می دانم و اتفاقاً همان ضعف ها هم از اصرار قالیباف به وفاداری به استراتژیش ناشی می شد. قبلاً هم اشاره کرده ام به فرق آرای اجتماعی و آرای سیاسی. معتقدم که استراتژی قالیباف رییس جمهور شدن با آرای اجتماعی بود و خودش عمداً نمی خواست آرایش را سیاسی تعریف کرده و پیروز شود چون با آرای سیاسی انگ سیاسی می خورد و ناچار در چنبرۀ سیاست باید خواه ناخواه به رویارویی تندروان تحجر و آیت الله خامنه ای می رفت و این چیزی نبود که او بخواهد زیرا می دانست که سیاسی شدن انتخابش او را از هدف خدمت به زندگی مردم غیر سیاسی محروم خواهد کرد.
نمی خواهم شگون بد بزنم اما باید تأکید کنم که تفکر قالیباف با هاشمی و روحانی خیلی زیاد همپوشانی دارد و روحانی قالیباف پیرتری بود که مجبور شد برای پیروزی ارای خودش را سیاسی بکند و فراتر از خود اجتماعی اش برود. این البته پیروزی او را ممکن کرد اما این میراث شوم را هم با خود آورد که دیگر او از این آرای سیاسی نخواهد توانست رهایی یابد و می بینیم که همۀ تلاش بعد از انتخابش برای برگرداندن رأی های سیاسی به آرای اجتماعی تحت عنوان فراجناحی و اعتدال و دولت کار و عملگرا و از این قبیل تا کنون موفق نبوده و او کماکان یک انتخاب سیاسی محسوب می شود و تازه این اول راه است و بمحض وارد شدن به عرصۀ رسمی قدرت این کشمکش ها شدیدتر هم خواهد شد و او ناچار باید خودش را تحت نفوذ یکی از جناح های اصولگرا و اصلح طلب پر رنگ تر تعریف کند و جناح مقابل را علیه خودش بشوراند و فرصت مورد نیازش برای خدمات دولتی - بی نیاز به سیاست - را به حداقل کاهش خواهد داد. قالیباف نمی خواست به چنین دامی گرفتار شود چون تشخیصش این بود که نمی تواند در چنین فضای پر تنشی خدمت مورد نیاز جامعه را فراهم کند. البته این به این معنا نیست که رییس جمهوری قالیباف سیاست های رژم را بسمت باز شدن تحت تأثیر قرار نمی داد. بلکه حتی به اعتقاد من باعث گشادگی بیشتر سیاسی هم می شد. موضوع فقط در حیطۀ "انتظار و توقع" جامعه بود و است. در صورت پیروزی با رأی اجتماعی جامعۀ دچار التهاب سیاسی و جناحی نمی شد در حالیکه با آرای سیاسی فعلی روحانی جامعه دچار چنین التهابی شده است و بنظر من پس زدن این جو دیگر امکان ندارد. یا...هو
ای کاش دو تا نظری رو که در ساعات ۰:۱۹ و ۰:۲۰ نوشتید بعدا به صورت یه مطلب جدا هم بنویسید. به عنوان یه دانشجوی ۲۶ ساله که از نوجوانی همیشه کتاب و روزنامه میخوندم و سعی میکنم احساسم بر عقلم غلبه نکنه باید یه اعتراف کنم. واقعا اینکه یکی جزو اصلاحطلبان دسته بندی بشه باعث میشه ذهنم مغرضانه ازش طرفداری کنه و از تندرویش حمایت کنه. تشکر از بیان قشنگ شما که مثل آینه بود برای من.
سیاوش
دلقك عزيز، من در سفر ايران هستم و در حال مواجهه با بعد ديگر قضيه كه برايم ملموستر شده. اولا مثالى كه يكى از دوستان زده بود و مردم را به مثابه مريضى تشبيه كرده بود كه دكتر جراح (روحانى)را بالاجبار پيدا كرده اند و با نگرانى اميدوارند كه نتيجه جراحى همانى باشد كه ميخواهند.
دوما، در خصوص قاليباف، همانطور كه شما هم مى دانيد من هم هميشه همراه شما موافق انتخاب او به عنوان مديرى لايق بودم. اما بعد از ديدن تهران پس از دو سال الان متوجه مى شوم چرا دوستان با اين شدت و حدت به شما و من مى تاختند، پروژه هايى نظير اتوبان صدر و پل نيايش و امام على و غيره بسيار لازمند و به نحو احسنت و با مديريتى عالى و مثال زدنى اجرا شده اند ويا در حال اجرا . ما كمتر مديرانى داشته ايم كه حتى توانايى اجراى اينچنينى پروژه هاى كوچكتر از اين را داشته باشند. اما و از آن اما هاى مهم شما، اگر به صورت كلان تر به اين موضوع نگاه كنيم ميبينيم كه بهائى كه براى اجراى اين پروژه ها پرداخته ايم به قدرى زياد و غير قابل جبران است كه كاملا مديريت شهرى تهران وشهردار آن را با استانداردهاى جهانى زير سوال مى برد . شهردارى تهران به علت در گيرى سياسى با دولت و نبود بودجه تصميم به تامين آن با قرض گرفتن از برگى از كارنامه كرباسچى ولى با مقياسى وسيعتر ميگيرد، او تصميم به فروش آسمان و زمين تهران به صاحبان آن و بالطبع رانت نو كيسه برج سازان و پورشه سواران تهران مى گيرد و وارد راه بدون بازگشتى شده كه هنوز هم ادامه دارد، با تمركز بر شمال تهران و باغات شميران به راحتى مجوز تخريب فضاى سبز خصوصى تهران و ايجاد برجهاى يازده طبقه در كوچه باغى هاى ٦ و ٨ مترى را داده، الان كل شميران تبديل به يك كارگاه ساختمانى عظيم شده تا بودجه پروژه هاى عظيم شهر تهران تامين شود و ساختار شهر و طرح جامع آن كاملا نابود شده است. اتفاقى كه افتاده به راحتى فاجعه شهر سازى است و مديرى كه مجوز اين چنين اتفاقى را مى دهد واقعا لايق نيست. مثالى ساده مى زنم، فرض كنيد كه شهردار لندن به دليلى بتواند بدون به چالش كشيده شدن مجوز تخريب هايد پارك را بدهد آنرا كاملا تبديل به صد ها برج بالاى ٢٠ طبقه كند و تا ١١ طبقه آسمان لندن را به ساختمانهاى اطراف هايد پارك و كنزينگتون تا محله ناتينگ هيل بدهد تا بودجه دو طبقه كردن هاى وى و ايجاد تونل زيرزمينى به هيترو و گتويك را تامين كند. سوال اينجاست آيا ايجاد پروژه هاى لازم ولى فلشى و در چشم به نابودى ساختار تعريف شده يك شهر مى ارزد. من كه با ديدن تهران خون گريستم و مطمئنم اگر گذار شما هم به تهران بيفتد همين خواهيد كرد.
با ارادت، افشين قديم
حمید- قم
دلقک عزیز و دوست داشتنی سلام
از خوانندگان قدیمی شما هستم مزاحمتان شدم میبخشید اگر بی ربط می پرسم:اوائل تولدت در دنیای وب یک خواننده دیگر هم همراهمان بود بنام "هلن" که وبلاگ "روزهای زندگی" را داشت رفتم سراغش دیدم کلبه اش را خصوصی کرده و قفل زده و دعوت نامه می خواهد!اگر ایمیلش را داری و زحمتت نیست برای من یک دعوت نامه جور کن.اگر هم کامنت من را میخواند که"سلام خانم هلن!من را به کلبه ات دعوت کن.سپاس"
سلام به افشین قدیم نازنین.
پاسخ ویژه:
بالاخره اینقدر این قصه کش آمد که تنها یار موافق و همراهم را نیز با خود برد و مرا تنها گذاشت. اما اگر من را می خواستی همراه ببری بهتر بود دوماه زودتر می رفتیم تهران که هوا پاک و دما ملایم بود. نه الان که دمای چهل درجه و آن هوای ناپاک خون های سرد را هم می جوشند از کلافگی قبل از هر نوع قضاوتی.
پاسخ عام:
1- برخلاف فرمایش شما معتقد هستم که مخالفان پست های قبلی مخالف سیاسی بودند و کمترین توجه را به - بقول شما - به ابعاد کلان فاجعه داشتند و اگر از انشای پرسوز و گداز آن خانم مجازی در ستون خوانندگان رادیو زمانه هم رفرنس می آوردند برای محکم کاری بود و نه نشانه ای از کلان نگری به تخریب تهران برای ساختن تهران. شاهد مثال هم اینکه وقتی انتخابات تمام شده حتی یک نفرشان هم دیگر دغدغه ای برای مخالفت نداشته اند در مطلب جدید.
2- من برعکس شما که با معاینۀ میدانی به منابع درآمدی شهرداری بیشتر وقوف یافته اید از ابتدا هم می دانستم که قالیباف منبع اصلی درآمدش فروش تراکم بوده است در شمال تهران. همانطور که منبع درآمد کرباسچی هم بود و احمدی نژاد هم و هر انکس که از سال 70 به بعد شهردار تهران بوده است. زیرا مشخص است که شهری به ابعاد تهران که نه توریستی دارد و نه منبع عوارض کلانی از شهروندان برخوردار و صدها منبع در امد ریز و درشتی که کسانی مثل بوریس جانسون شهردار خوش تیپ لندن دارند فقط از دو منبع می تواند تغذیه کند یا شیر نفت و یا آسمان تهران. شیر نفت را که اینقدر کور و کچل در حال خوردنش هستند که بسوی تهران بسته باشد و این خیلی هم به احمدی نژاد هم ارتباط ندارد - هرچند او برای مخالفت با قالیباف پیاز داغش را زیاد کرد - و این سرنوشت محتوم تهران جمهوری اسلامی است. شهردار و نامش کمترین اهمیتی ندارد.
3- این تخریب و ساخت و سازی که انجام شده است. حاصل 8 سال مدیریت قالیباف بوده است بر شهرداری . یادمان نرود که 6 سال از این 8 سال را چهار اصلاح طلب دانه درشت در شورای شهر تهران حاضر بودند. حتی اگر من از ابتکار خوشم نیاید یا مسجد جامعی را کمی سیاسی تر بدانم در بهترین بودن محمد علی نجفی نازنین شک ندارم. می خواهم بگویم که اینکارها همه زیر بلیط آقایان و خانم ها هم بوده. و اگر تا کنون صدایشان در نیامده یا بدلیل خیانت دوستان بوده - که من جرأت نمی گنم به دکتر نجفی چنین اتهامی را بزنم - یا چاره ای غیر از هرآنچه قالیباف کرده نبوده است. یادمان نرود که ابتکار خودش هم یک محیط زیستی بوده در دولت خاتمی و اصلاً خاصیتش باید جلوگرفتن از تخریب محیط زیست بوده باشد. و شش سال همراه و موافق کار کرده اند. چون قالیباف اگر رأی اصلاح طلبان شورا را نداشت ساقط می شد.
4- لذا بگذار سر همان که از اول توافق داشتیم بمانیم و تأیید شما را هم داشته باشیم که قالیباف کارهایش را درست انجام داده ولی برای منابعش نتوانسته وردی بخواند بغیر از فروش تراکم. تا آنوقت این "فروش تراکم" برای ادارۀ شهر را به شورای متخصصینی چون حضرت عالی و سایر تحصیلکردگان حوزه های شهرسازی و مدیریت شهری واگذار کنیم که خوب بحث و بررسی کنند که چه می شد کرد که قالیباف یا دیگری نکرده اند برای تأمین منابع درآمدی برای شهرداری تهران. چون روزنامه ای کردن موضوعات تخصصی قبل از بررسی های کارشناسی و تخصصی و یافتن راه های جایگزین هیجانات موافق و مخالف را هم دامن بزند در انضمام مشکلات شهر توفیری ایجاد نخواهد کرد.
5- اما اگر چنین جلسه ای تشکیل شد دو تا موضوع را هم من می گویم بررسی و اعلام نظر کنند.
الف- آیا قالیباف به ازای تخریب کوچه باغ های شمیران و فربه کردن پورشه سواران و برج سازان - کمی حس هیجان دارم وقتی ارتباط مستندش را ضمیمه نمی کنم - پارک و فضای سبز و چیزی تنفسی برای شهر هم ساخته. و اگر پاسخ این بود که بلی بهترین پارک ها و صدها هکتار جنگل کاری اطراف تهران هم در زمان قالیباف انجام شده کمی تنفسم راحت تر شود.
ب- وضعیت ساخت و ساز مرگبار بالای ارتفاعات 1800 متر چگونه بوده است و کدام شهردار با قاطعیت اما موفقترین نسبی بوده در جلوگیری از تخریب بنیادی اکو سیستم تهران از دست تعاونی های سپاه و صدا و سیما و شورای نگهبان و الاماشاءالله گردن کلفت های کپر نشین دیروز.
6- و نهایت اینکه خوشبختانه شما فرموده اید که در مقایسه با استانداردهای جهانی غیر قابل قبول است این مدیریت. و خیال مرا راحت کرده اید. زیرا ما در اینجا نه تنها در استانداردهای جهانی بحث نمی کنیم بلکه سال هاست که استانداردهای ایرانی را هم فراموش کرده ایم. ما فعلاً در استانداردهای جمهوری اسلامی غر می زنیم و سردار را با انگشت نشان می دهیم.
برایت سفری خوب و لذت بخش آرزو می کنم. و مرسی از کامنت خوب و مشوقت مثل همیشه. یا...هو
قالیباف در سفرهای تبلیغاتی (همراه با مدیران شهرداری) در شهرستان ها به شرکت کنندگان مراسمش تراول 50هزارتومانی می داد! از کجا؟
قالیباف در طرح بزرگراه امام علی، خانه های(نه اپارتمان ها) ی مردم را به قیمت نصف بهای آپارتمان می خرید(اجباری) وپولش را شش ماه بعد می داد هر کس اعتراضی داشت سرو کارش باکهنه سربازان جبهه بود. قالیباف کرایه اتوبوسها را سرسام آور بالا برده(فکر کنید خانواده ای شاغل با دو چه مدرسه ای هر روز چقدر باید بپردزاند) ولی اینترنت رایگان در یک خط راه انداخته تا اسمش سر زبانها بیفتد. قالیباف بجای توسعه مترو، مزایا و حقوق مداحان و ... را توسعه داده ... مردم تهران اینها را دیدند و به ایشان رای ندادند. شما هم کمی در جریان باشید و با این نظامی که وظیفه اش تدارکات جنگ در پشت جبهه بود اینقدر همذات پنداری نکنید!
دلقك عزيزم،
من انقدر شما را دوست دارم كه به زودى بر مى گردم و تنهايت نمى گذارم.
بله كاملا با هم موافقيم كه مديريت اجرايى قاليباف در جمهورى اسلامى بى بديل است و كشاندن او به روزنامه ها و كوبيدنش كاملا فرو مايگى است. كاملا هم درست است كه استاندارد ما جهانى و حتى ايرانى نيست.
اگر هم جلسه اى تشكيل شود جهت بررسى كارشناسانه، اين جلسه نبايد براى بررسى عملكرد قاليباف باشد بلكه بايد بر نگاه كلان رژيم بر تهران به عنوان قطب اصلى كشور و وزنه سياسى آن بر مديريت كلان كشور باشد، كما اينكه به علت كمبود اين نگاه همه شهرداران ريز و درشت تهران به تراكم فروشى دست زدند. حالا بايد پرسيد تا چه مقياسى .
شوك و افسوس من و شايد به قول شما جوش آمدن خونم به علت گرما و هواى كثيف تهران نيست بلكه مقياس و اندازه اين روش خيلى فراتر از استانداردى است كه من انتظار داشتم حتى با معيار جمهورى اسلامى است، كما اينكه تراكم فروشى اصلا چيز تازه اى نيست.
شايد ايراد من ايده اليست بودن و بيش از حد خوشبين بودن باشد و چه بسا هر كس در مقام شهردار اين رويه را تكرار كند با اين تفاوت كه نتواند در حد قاليباف پروژه هاى لازم و عظيم را اجرا كند. و شايد هم وجود نوستالژى كودكى و نوجوانى من نسبت به شهر زادگاهم است كه بر خلاف خيلى چيزها اين يكى برگشت ناپذير شده و باعث افسوس بيش از حد من شده باشد
.به هر حال به زودى به زندگى روزمرگى خودم بر مى گردم و از راه دور با سيرك عزيزمان نگران ، خوشحال، شاداب و گاهى هم غمگين خواهيم بود.
ارادتمند هميشگىو دوستدار تو، افشين قديم.
من به قالیباف رای ندادم یعنی کلا رای ندادم اما کمال بی انصافیست اگر کارهای او را چه در زمان تصدی فرماندهی نیروی انتظامی و چه در سمت شهردار تهران نادیده بگیریم . دستکم در این دوره اخیر چند تجربه بی واسطه و با تاکید میگویم بی سابقه در طول تاریخ از زمان تاسیس بلدیه در تهران دارم در رویارویی با مدیران شهرداری به عنوان یک شهروند صاحب حق .
چند ماه پیش دختر کوچکم حین بازی در پارک کنار منزل به زمین افتاد و دستش از ناحیه ساعد مو برداشت . شهرداری ناحیه مقصر صدرصد بود در این اتفاق .
تلفن را برداشته و حسابی از خجالت تلفنچی و کارمند گرفته تا حضرت شهردار ناحیه درآمدم / درآمدیم به اتفاق همسرم .
صادقانه عرض میکنم در حالیکه خود را برای یک جدال لفظی و حقوقی آماده کرده بودم در کمال شگفتی با برخورد بسیار انسانی و مدرن ودر تراز کشورهای پیشرفته ،کل مجموعه ، حقیقتن و انصافن و انسانن فقط خجالت کشیدم ! تعجب نکنید ؛ به خدا خجالت کشیدم . تقریبن هر روز از
شهرداری زنگ میزدند و جویای حال دخترم میشدند و در کمال احترام .
دوستی میگفت در این زمانه عسرت اگر شکایت میکردی کمتر از ده میلیون نمی سلفیدند . شاید هم خیلی بیشتر !
اما من دچار چنان خلسه و رضایتی عمیق از انفجار چنین بالنی به انبساط در رگهایم فرو رفته ام که حاشا فرونشانمش به سمنی بخس . من این همه را از او میبینم که چنان مجموعه بی در و پیکری را چنین پاسخگو نموده .
با دوستان موافقم و دلگیرم از اینکه سردار حتی جمله ای به دلجویی نگفت در مواجهه با ستمی که بر ما رفت / میرود در همه این سالها ی تحقیر وهرچند که عملش حکایتیست دیگر .
درود بر او و بر روان برادر شهیدش .
ممنون از ناشناسی که روایت مستندش را با ما به اشتراک گذاشت. و من شک ندارم که قالیباف مدرن ترین موجود جمهوری اسملامی است. البته مدرن با متجدد کمی تا بی نهایت فرق دارد و نه هر که سر بتراشد قلندری داند.
افشین عزیزم. چقدر تو شبیه منی. نه یعنی من شبیه توام در راستی و صادق بودن با خود و دلم غنچ می رود برایت از این همه پاکی و روشن بینی و انصاف. من نیشی نداشتم در آن جوش آوردن و قضاوت و فقط قلم ادبیم گویا بی ادبی کرده در غیر جای خودش و این داوری را بضرر من رقم زده است. قصدی نداشتم و دستم را جا رفتم. منتظرت هستم همیشه. یا...هو
ا
ارسال یک نظر