۱۳۹۲ تیر ۱۱, سه‌شنبه

بخاطر حرکت فوق العادۀ محمد خاتمی برای رفتن به ملاقات نسرین ستوده؛ کلاه از سر برمی دارم.


1- سید محمد خاتمی عزیز به دیدار نسرین ستوده رفته است. درست بخوانید نسرین ستوده به ملاقات سید محمد خاتمی نرفته است بلکه این رهبر اصلاح طلبان مذهبی جمهوری اسلامی است که به دیدار خانم وکیل رفته است. و چه امر مبارکی.

2- یکی از کارهای واجبی که  سید محمد خاتمی درطول ریاست جمهوری خودش نکرد این بود که به نخبگان لیبرال - سکولار تریبون نداد و وجود آنان را برسمیت نرساند. در حالیکه به اعتقاد من و خیلی های دیگر هم اگر خاتمی بخش مدرن نخبگان منتقد به حکومت بر مبنای شریعت را بازی حداقلی هم می داد و از آنجائیکه این قبیل روشنفکران مغزهای بشدت توسعه یافته ای هم دارند حتی می توانست امیدوار باشد که این نخبگان یاران مذهبی تند رو خود خاتمی را هم مهار می کردند و نمی گذاشتند زیادتر از تحمل جامعه و رژیم افراط کرده و اصلاحات مورد نظر خاتمی را با مشکلات مواجه کنند.

3- اینک اماخاتمی که نشان می دهد می خواهد بازیگر مؤثری در جامعۀ مدنی باشد جبران مافات کرده و برای اولین بار به دیدار بانویی رفته است که یک وکیل اصلاح طلب سکولار - لیبرال است و کشمکش های حقوقی اوبا قوۀ قضائیه در زندان و برسر حجاب اجباری برگ درخشانی از مبارزات این وکیل سرشناس زندانی است. اولین بار اگر مبالغه است به این خاطر است که هم لیبرال باشد و هم زن یادی از دومی ندارم در ملاقات های از این دست خاتمی در این سال ها.

4- من البته مطلقاً مدعی نیستم که ملاقات خاتمی با نسرین خانم یک حرکت سیاسی بوده است. اما فارغ از اینکه انگیزۀ خاتمی از این عمل بسیار میمون چه بوده است نمای بیرونی این ملاقات باید سیاسی خوانده شود و مهمتر اینکه به چشمان باباغوری شده و مستأصل این روزهای مصباح و شریعتمداری فرو شود تا اگر حتی سرسوزنی غیرت تحجر مذهبی هم دارند از غصه دق کنند و هم خودشان زودتر به جهنمی که علاقه مندند برسند و هم بهشت روی زمین و ایران را از لوث وجود نامبارک شان برهانند.

5- این خوشحالی را نوشتم که به حسن روحانی هم بگویم که اگر می خواهد جامعه بر مبنای اعتدال شکل بگیرد و راه برود یکی از کارهای واجبش باید آزادی عمل دادن به روشنفکران سکولار باشد. زیرا همانطور که گفتم اینان بشدت مسئولیت پذیر و معتدل هستند و می توانند شاخص اعتدال را طوری شاقول کنند که روشنفکران مذهبی تازه به دوران رسیده هم از خط قرمز تحمل معدل جامعه و نظام بیرون نزنند و دوباره نشود که این فرصت آخرین هم از دست برود.

6- این یادداشت کوتاه را فقط برای ادای احترام به این حرکت خیلی زیبای خاتمی نوشتم و به او و به خانم ستوده سلام می کنم. یا...هو

۱۲ نظر:

ناشناس گفت...

عالی بود. کاملا موافقم.

ناشناس گفت...

صحیح است...صحیح است...

شهریار

تبریزی گفت...

سلام بر دلقک عزیز
بسیار زیبا بود خصوصا تقدیم ان به روحانی او وارث ریاستی است که همواره در دور اخر و روزهای آخر هر کدام به نوعی تحت فشار بودن ونامهربانی رهبر. خصوصا استا محمودکه در جریان دستگیری نمایشگاه کتاب کتک هم خورد و بعد اش هم همکاران هوانیروز شما ایشان را در هلی کپتر به قدر مرگ ترساندن تا بدانددنیا دست کیست وآقای روحانی باید بداند که پا جای کفش چه کسانی میکند.

چایی شیرین! گفت...

از اینکه می بینم خاتمی تازه دارد راه و رسم صحیح اصلاح گری را یاد می گیرد خوشحالم. امیدوارم این کودک نوپا زمانی بتواند روی پای خود بایستد! ولی باید مواظب بود ناگهان نیافتد!

ناشناس گفت...

درود یا شیخ .
روشنفکر مذهبی در ایران نمانده است از نوع تندرو آن . یک چپ ارتدوکسی عباس عبدی مانده است که او هم به غلط کردن هاشمی کشانی خود هم واقف است و هم به نوعی معترف . ضمن این که ایران امروز ، ایران 76 نیست و لگدی که احمدی نژاد با امام زمان بازیش به خواب سکولاری مردم ایران زد مردم را چند سالی به جلو انداخت و با این حساب به گمانم شاید از او هم باید ممنون بود .

ناشناس گفت...

ع مسيح
سلام شما كه هنوز مطلب مينويسي!!؟ لطفا براي مورد دوم دو تل مثال بنويس كه خاتمي به بازي شان نگرفت. اين اصلاح طلبان ليبرال سكولار !؟

ناشناس گفت...

vaghean khaili zahmat keshid khatami,fekr konam pole ajansho ham bichare nasrin sotodudeh dad.
ma badbakhta be ki omid dari ,bad az 34 sal hanooz fekr mekonim akhoond be fekr ma irani ha hast.

ناشناس گفت...

او سیاستمداری است که بجز لبخند و اعمال پوپولیستی و فریبکارانه چیز دیگری نمی داند. تا یکی از بستگان فوتبالیست ها می میرد فوری مثلا استقلالی می شود و نامه تسلیت می نویسد! آخه ترا سننه؟! این دیدارش با نسرین هم حتما کاسه ای زیر نیم کاسه کرده است . حتما بعدا خواهد گفت پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت خود آسیبی نرسانید.

ناشناس گفت...

یکی از لوس بازی های همیشگی!

ناشناس گفت...

سید محمد خاتمی عزیز؟؟؟ کی بود میگفت پست تر و خائن تر از این آدم (خاتمی) تو جمهوری اسلامی سراغ ندارم؟؟ لابد اون مقاله ای که در این مورد نوشته بودی رو هم پاکش کردی؟ نه؟؟

سه چرخه گفت...

دلقک عزیز در این پست خوب گفتید و در پست قبل هم خوبتر در بند آخری که حاوی زنهار برای رئیس جمهور روحانی بود، و نشان دادید واقعا نظامی بوده اید و برای پله های جلوتر از حال هم همیشه برنامه عملی میچینید، که اگر نظامی ها همه اینطور باشند که من از جمهوری اسلامی خواهم ترسید با آن نقش قوی نظامیان در ارکان قدرتش، اما شانس ما شاید این هست که شما نظامی تربیت شده زمان شاه هستید و اینها شاید اصلا به عنوان نظامی تعلیمات آکادمیک درست و درمون هم ندیدند متحجرین نظامیشان. حالا اینهمه تقدیر و تشکر برای چه؟؟

در چند کامنت آخر از بس که مشغول به کشیدن ترمز دوستان بودم که تند نروید و تند روی ما رو به هچل مجدد میندازه وقت نشد که به دغدغه هایی که در نهتوی ذهنمون بود برسم یا شما برسید(اگر داشتید)، و چیزی که که هی من رو قلقلک میداد این بود که خب حالا ما از فردا آروم رفتیم معتدل، واقعا حالا نقشه راهبردی خود ما چی میتونه باشه برای اصلاح امور خرد اول و کمی هم اگر شد کلان دوم؟ و دیگر از اون به بعد به چیزی فکر نکردم.
تا زنهار شما رو خوندم و دیدم ای بابا ما که امثال شریعتمداری رو نمیتونیم تغییر بدیم، چون آدمی هست که میفهمه اما خودشو به نفهمی میزنه، نمی دونم هم که حتی میشه کاری کرد تا از ترس له شدن زیر بار تغییری که در جامعه اتفاق افتاده خودش خودش رو تغییر بده یا خیر؟!
(البته این خبر بیماری میرحسین عزیز هم نهیبی بود برای اینکه از هی ترمز دیگران رو کشیدن در بیام و کمی هم به اون دغدغه پس ذهنم فکر کنم).

و پیشنهادی که در مورد توجه به روشنفکران سکولار دادید هم که اگر عملی بشود و امثال خود مطهری هم آمپر نچسبونن خیلی خوب میتونه باشه، البته که اگر خود مطهری-نوعی- هم آمپر بزنه تمام امیدها برای اصلاح تدریجی از بین میره که!

به نظر من سازنده ترین بحث ها از این به بعد بین جماعت تحول خواه میتونه این باشه که با چه روش های عملی ای میتوان به تحقق خواسته های دموکراتیک برسند در عین حالی که به زمان رسیدن به هر خواسته ای هم توجه کنند و نقشه راهشون طی مسیر تهران تا پاریس در عرض 4 یا 8 سال نباشه، و اینکه در هر نوشته دوستان باید توجه کنند که چطور میشه بهانه دست تندروها داد تا شلوغ کنند و اتفاقا از این کارها دوری بجویند.

حالا برای اولین نظر که نظری هم نیست و بیشتر یک تحلیل هست میخوام بگم که اگر روحانی و نیروهای تحول خواه کمکش کنند و بتوانند اون وضعیت تعادل و آرامش رو در جامعه حفظ کنند خود به خود به خیلی از خواسته های-در چهارچوب شدنی ها طی 4 سال- مورد نظر تمام تحول خواهان میرسند، چون در هر صورت نیروهای دموکراسی خواه که در درون جامعه هستند فعالیت ذهنی و برون دادهای عملیشون رو که متوقف نمیکنند، مثل جمعیت فرض کنید زنانی که خواهان حقوق مساوی هستند، در یک فضای آرام و منطقی و تعادلی که دولت بتواند ایجاد کند طبعا منطق این طرف قوی تر از منطق طرف مقابل هست (البته شانس ما این هست که ما شیعه هستیم و گرنه اگر سنی بودیم و شاقول قضاوتمون از آسمون نه از زمین میومد که شانسی برای این خوش بینی در زمینه منطق قوی تر زیاد هم نبود) و هر روز شاهد جذب تعداد بیشتری از جامعه در داخل طیف تحول خواهان و زندگی دوستان خواهند شد و از اینجاست که طیف تندرو در اون سر خط همیشه تمایل به برهم زدن بازی داره و دنبال کوچکترین بهانه ای هست که زیر میز بزنه و اردوکشی خیابونی راه بندازه. (وای که اگر از قالیباف در وزارت کشور استفاده بشود چقدر خوب میشه، البته این خطر هست که چون هنوز به پتانسیل صددرصد مطلوب خودش، ریاست جمهوری نرسیده، باز هم خودش نباشه و یکی به نعل بزنه و یکی به میخ! به نظرم همون بهتر که از قالیباف در یک کار اجرایی- اگر قصدش رو دارند- مثل وزارت راه استفاده کنند که زیاد مجبور نباشه جواب اصولگرایان تند رو بده، و اتفاقا هر وقت خودش خواست حرف بزنه، و اینطوری میتونه خودش باشه. و وزارت کشور رو مثلا به دست کسی مثل ناطق-نمی دونم سنش اجازه میده یا نه- بدهند). و دولت روحانی واقعا باید یک فکری برای اردوکشی خیابونی کفن پوش ها انجام بده-درسته که الان خیلی هامون فکر میکنیم دیگه دورانش سر اومده ولی خدا رو و اصولا این جماعت رو چه دیدی؟ که فکر میکنم بهترین راهش کمک گرفتن از معتدلین اصولگرا هست که چند روز پیش یک مطلب خوب سایت الف نوشته بود در انتقاد از استادی که باز میخواد به کف خیابون گویا برگرده(الله کرم). شاید هم یک سیگنال به روحانی بود که اگر به ما بازی بدی فقط این ما هستیم که در میدان عمل توانایی برخورد با این طور مسائل رو داریم!! نمیدونم، چه سیگنال بود یا از روی حس وظیفه شناسی که مطلب خوبی بود.

زنده باشید تیمسار.

Dalghak.Irani گفت...

سلام به همگی و سپاسگزار.

توی ذهنم خیلی نفرات هستند از نیروهای ملی و نخبگان محذوف ولی از همین از خودشان به لیبرالیسم رسیده ها را چندتا می گویم مثل مرتضی مردیها و جواد طباطبایی و حاتم قادری و موسی غنی نژاد و محمد طبیبان و از این دست نخبگان و یادمان نرفته که برخورد خاتمی با شیرین عبادی هم خیلی مناسب نبود. این از برای مسیح.

من یادم نمانده که به خاتمی حرف درشت در حد دشنام آن هم خائن گفته باشم و همواره حرمتش را نگه می دارم مگر اینکه ذم بدل از مدح کرده باشم و بعنوان رهرویی که رهبرش را بباد بازخواست بگیرد. ضمناً اینقدر وبلاگم کلنگی است که گاهی خودم را هم تویش پیدا نمی کنم برای حذف کردن آنوقت تو نگران این هستی که دشنام ها را حذف کنم. نه وقتش و نه حالش و نه امکانش و نه باورش را دارم. خیالت تخت.

برای سه چرخۀ عزیز هم بگویم که منظور من از صبر و انتظار این است که مدرن ها شروع کننده نباشند. بزودی خودشان دعوا را شروع می کنند چه جور. و مطمئنم که خرده جنبش های مدرن هم پیشی نخواهند گرفت به اراذل و اوباش در تند کردن فضا. فعلاً از آرامش قبل از طوفانی دیگر لذت ببریم - هرچند تهران خیلی گرم است - تا خودشان ماهیت متحجرشان را نمودار کنند و البته که ما هم مجهز برای مقابله بمثل خواهیم بود. فقط ما بازی را متمدنانه پی می گیریم و می گوییم انشاءالله همۀ 24 سال گذشته گربه بود و قرار است کشتی را همان کشتیبان از راه گشوده تری دور از صخره های یخی به ناکجاآباد هدایت کند. یا...هو