1- من که معتقدم "علت تامه"ی انقلاب شدن درایران، آنهم ازنوع مذهبی وواپسگرا؛ عدم توجه کافی شاه به حوزۀ اجتماع وفرهنگ جنسی بوده است؛ نمی توانم امروز مدافع ترویج همان نقطه ضعفی باشم که درسال 57 روحانیان متحجر ومروج فرهنگ متعصب ناموس پرستی را سوارسرنوشت ایران نازنین ماکرد. من حتی بسیاری از رسانه های دیداری بعداز انقلاب را که به تلویزیونهای لوس آنجلسی معروف وشناخته هستند ستون پنجم حکومت دینی می دانستم- وقتی که دیده می شدند زیاد- برای بقای محکم تر روحانیان مرتجع درقدرت. ولذا من به هیچ وجه من الوجوه مدافع بی ضابطه ویلۀ آزادیهای رابطه وپوشش دربین جوانان دختر وپسر ایرانی درداخل ایران نیستم ومی دانم که چنین تجویزی قبل از آزادی بخشی سخت آزادی سوز خواهد بود. چرا که می دانم اگر هنوز حوزه ای از زیست ایرانیان مانده باشد که مردم همراهی وهمیاری وهم باوری نشان می دهند با آخوند های ریز ودرشت؛ همین بخش تعصبات غیرتی درحوزۀ ناموسی وجنسی است.
2- حرف من این است که بدون وجود زنان همراه ودوش بدوش مردان زندگی شکل نمی گیرد. واگر زندگی شکل نگیرد بتبع شادی- که بزرگترین معرفۀ زندگی است- تولید نمی شود. وهنگامی که شادی ونشاط تولید نشد نیروی کاربهره ورومبتکر وپرشروشورشکل نمی گیرد. ونهایتاً جامعه اززایش وتولید وپیش رفت وتوسعه باز می ماند. لذا معتقدم که همانطور که درده وروستا همراه وهمگام بودن زنان را درکنار وهمراه مردان درهمۀ شئون زندگی (مثل کارهای داشت وبرداشت کشاورزی؛ کارهای باغداری، رسیدگی به حیوانات خانگی، تهیۀ مایحتاج زندگی، بردن وعرضۀ محصولات به بازار، عروسی وشادی ورقص و...) پذیرفته بودیم- یعنی دین وروحانیان پذیرفته بودند- اکنون هم لاجرم باید درشهر وجود زنان را بپذیریم واجازه بدهیم که مردان وزنان شهری – وبامعیارهای شهری- جوامع متنوع، شاد، بهره ورخودش را سامان بدهد. البته که همواره مرز آزادی های اجتماعی وفرهنگی را عرف غالب جامعۀ ملی یا منطقه ای ویامحلی( بسته به اهمیت وحساسیت عرف درمعرض چالش) تعیین می کند. ایضاً البته که این عرف پذیرفته برای رهبران کشورهای پیرامونی همیشه با "یک گام"جلوترتعریف می شود؛ ونه مثل رهبران پیشاتاریخ ایران با ده گام عقب تر. واینجا همان نقطه عطف "جامعۀ درحال گذار"علم جامعه شناسی است ومن برای ایران گیر افتاده درتفکر طالبانی آیت الله خامنه ای وشرکاء آنرا قبول ندارم. ومرتب تأکید می کنم که ما فقط درزمان شاه جامعۀدرحال گذاربودیم که حماقت حکومت پهلوی وشرایط روز سیاست های جهانی آن بهترین فرصت را ازما گرفت. وماناچاریم مجدداً به یک حکومت مدرن- بدون حساسیت زیاد به صورت بندیش- صعود کنیم تا آنموقع حرف وحدیث دموکراسی وآزادی وحقوق بشر و...! سازکنیم.
3-وچنین است که من یکی از معدود راه های پیش پای ایران مدرن را از کانال پیشرفت وتوسعه وگسترش کمی وکیفی جنبش زنان می دانم والبته مسألۀ مبارزه با حجاب اجباری- حتی برای زنانی که خود به پوشیدن حجاب معتقد وپایبندند- می دانم، وهرگونه خبری که حاکی از فشار خون بالای روحانیان متحجرازاین طریق باشد مرابشدت خوشحال می کند.
4- من خیلی علاقه مندم که بتوانم محل نزاع ایرانیان با روحانیان حاکم را از حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، قضایی، نظامی، رشوه، تبعیض، فساد، دموکراسی، مطبوعات وووو...بباورانم به فقط حوزۀ فلسفی؛ تا درآنجا متوجه بشویم که نزاع های متفرقه درمیدان هایی که درزیربنای فلسفی حکومت تعریفی آیت الله خامنه ای ویاران محلی از اعراب ندارند؛ شمشیرزدن درخلاء است.
ما باید با آدرس های ساده از موضوعات بسیار کوچک ولی مؤثربا نتایج بسیار بزرگ شروع کنیم تا روحانیان رادرجلو چشم مردم عادی به گوشۀ رینگ ببریم.مثل همانهایی که بارها مطرح کرده ام(تعیین نام برای تیم فوتبال، گذاشتن صندلی درحسینیۀ جماران، آزادی پوشیدن کراوات، درخواست صدور اطلاعیۀ رسمی وبا امضاء از روحانیان عضو درمجمع تشخیص، مجلس خبرگان، شورای نگهبان، جامعۀ مدرسین حوزۀ قم، جامعۀ روحانیت مبارز تهران که: "ما روحانیان امضاءکنندۀ زیر شهادت می دهیم که دنیا عوض شده است" وازاین قبیل خواسته های اساسی ومنجر به تغییر پارادایم."
5- واینکه اخبار همه خوب بوده از این منظر: آیت الله خامنه ای مجبورشده پادرمیانی کند بین نیروی انتظامی ودولت ومجلس وامام جمعه ها ومراجع. وبه احمدی مقدم دلداری داده که کمی مؤدب باشد وخوددار ومهربان وآخرش با صدتا وسواس اشاره ای هم به بگیر وببند بی حجاب هاکرده که نه دولت حاضراست مسئولیت برخورد سخت را بپذیرد ونه احمدی مقدم ونجاروخوب جایی هم کلیدکرده اند:"کارفرهنگی" باید کرد وآن هم فقط به اندام روحانیان دین پروشده است. وزیر کشور هم که هرچه دارد وندارد ازصدقه سراحمدی نژاد است درجلسۀ استانداران حرفی از بگیر وببند عفتی نکرده است. ومهمتر رییس جمهور احمدی نژاد که از راه تنگۀ بسیار خطرناک "رفیق رابرت موگابه" نرسیده سخنرانی مبسوطی کرده برای نیروی انتظامی. وجالب تراینکه معنوی ترین، تئوریک ترین، پرمحتوا ترین، وسنگین واژه ترین نطق همۀ عمرقبل وبعدازریاست جمهوریش را کرده برای پاسبان هایش؛ ودریغ از یک جمله درمورد دغدغۀ حجاب وعفاف وبگیر وببندو...
6- البته منتظر هستیم که این قصه بالاخره با پادرمیانی پاسدار رادان یک شلنگ تخته ای بیندازد درچند روز آینده ولی مطمئنم که درحد گفتن جملۀ رفع دغدغۀ مراجع ومؤمنان تمام خواهد شد وتهران تابستان آزادتری نسبت به سالهای 80تا87 تجربه خواهد کرد. وپیشنهاد می کنم که جوانان از این ترس واحتیاط رژیم حداکثر استفاده را بکنند درکشاندن خنده وشادی به خیابان وعرصۀ عمومی. ویک خط فکری هم می دهم که اگر بشود جوانان تهرانی بروند بسمت ایجاد موزیک ورقص های خیابانی. قطعاً بسیار هول آوربرای تحجر وروحیه بخش برای زندگی دوستان خواهد بود. یا...هو
پی نوشت سه شنبه:
موضوع حجاب به سرمقالۀ کیهان رسید. حیف دلقک که به من می گویید. ببین چه کثافتی نوشته گماشتۀ برادر حسین. اف براین همه رذالت.
پ.ن دوم: این هم عصارۀ سرمقالۀ کیهان اززبان خبرآنلاین.
روشهای مبارزه با بدحجابی کارمندان و دانشجویان و فروشندگان لباسهای نامناسب
در سرمقاله کیهان آمده است:
- بدحجابی خاص کوچه و خیابان نیست، مراکز آموزشی، اداری و... که مستقیماً زیرنظر دولت است از پول بیت المال اداره می شوند- البته با نسبتی کمتر- به بدحجابی آلوده اند.
- بعضی از اشخاص موثر و یا دستگاههای مسئول به نفع خود نمی دانند که از وضع بدحجابی در بعضی از خیابان ها حرفی بزنند و عزمی نشان دهند چرا که گمان می کنند با عدم اقبال رأی دهندگان- با عرض پوزش از مردمی که روحشان با چنین برداشتی بیگانه است- مواجه می گردند.
- در مبارزه با بدحجابی دولت اگر فقط شروط الزامی خود را اعمال کند و یا خود را به اعمال آن ملزم بداند بسیاری از مشکلات حل می شود و فضای کنونی تغییر می کند.
- براساس آمار موجود در کشور حداکثر 1000 واحد تولید عمده لباس وجود دارد و بخش اعظم لباس های مردم را تولید می کنند از جمله لباس هایی که مظهر و مشوق بدحجابی اند این واحدها از دولت انواع خدمات- نظیر آب، برق، گاز، تلفن، تسهیلات و خدمات بانکی، تسهیلات گمرکی و بندری- دریافت می نمایند. دولت می تواند در گام اول به صاحبان آن دسته از واحدهای عمده تولید البسه اخطار دهد که در صورت عدم اصلاح روند خود از دریافت خدمات دولت محروم می شوند
- مراکز مختلف وابسته به سه قوه و سازمان ها و مراکزی که تحت مدیریت نظام تعریف می شوند و مخصوصا دولت که از بیشترین ابواب جمعی و کارکنان تحت مسئولیت خود برخوردار است بایستی یکی از نقاط اصلی و شاید اولین نقطه برای شروع مقابله با بدحجابی و تامین حجاب و عفاف تلقی شود. این مراقبت علاوه بر محل کار می تواند در بیرون از عرصه کاری نیز وجود داشته باشد. به عنوان مثال، آن عده از کارکنان دولت یا سایر مراکز وابسته به نظام که خدای نخواسته در بیرون از محل کار با وضعی زننده ظاهر می شوند و یا دست به مواردی از فساد اخلاقی می زنند، شایسته حضور در مراکز یاد شده نیستند. در اینگونه از موارد، می توان از یک طرح پلکانی بهره گرفت، نظیر تذکر اولیه، درج در پرونده، و نهایتا اخراج در صورت تکرار و بی توجهی به تذکرات و تنبیهات اولیه.
۸ نظر:
این لینک( حجاب کیهان) درست کار نمیکنه. میشه همین جا یادداشت رو وارد کنید؟
دلقك عزيز بسيار زيبا بود. چيزي نداشتم اضافه كنم، نه پيشنهاد و نه انتقاد؛ اما حيفم آمد نيايم و خوش حالي ام را اعلام نكنم. شاد باشيد.
به آشنا سلام.
لینک کارمیکند. ولی ابتدا به وسط صفحۀ 2 کیهان بازمی شود. برای رفتن روی سرمقاله باید بروید به اول صفحه وتیتر یادداشت روز به نام "بیدار نمایید که خواب نمانید". ضمناً از واردکردن همۀ سرمقاله دروبلاگم معذورم. چون بوی گندش همین شما معدود دردانه ها را هم که می آیید برای بازدید دلقک فراری می دهد.
من اودکلن BVLGARI مصرف می کنم برای به تورانداختن شما! وخیلی ممنون که می آیید. یا...هو
واما به سرورم ابراهیم خان سالک.
مشدابرام! من قبل از اینکه دلقک بشوم ودراداره ای که کار می کردم آدم اسمی وتعریفی بودم. یکروز که هنوز خیلی جوان بودم مثلاً درسالهای دهۀ 40 خورشیدی. یکی از رؤسای اوهم نامی اداره که رییس مستقیم من هم نبود مرا صدا کرد به دفتر کارش وگفت: "فلانی این روزها هرجا که هستم توی اداره می بینم که از تو تعریف می کنند. آفرین؛ هرآدمی احتیاج به تعریف شدن وتعریف شنیدن دارد. پس من هم بتو تبریک می گویم وسفارش می کنم که کاری کنی که همیشه ازت تعریف کنند"(پایان نقل قول).
حالا شازده ابراهیم حکایت کامنت های شما دوستانم است. آمدن به وبلاگ یک طرف وگذاشتن نظر "همه طرف". راستش من که خیلی هم بدون مخاطب سخنرانیم نمی آید درسالن خالی. خیلی زیاد به اثر انگشت شما سروران نیازمندم پای نوشته هایم برای تأیید، انتقاد، تکمیل، تحلیل وحتی تجلیل! وچرانه؟ ما باید همدیگررا پیدا کنیم وبهمدیگر روحیه بدهیم و کشورمان را ازاین طاعونی که گرفتارشده نجات بدهیم. یا...هو
دلقك بزرگوار! داستان زيبايي بود. باز هم درود بر شما و طبع شادتان.
استاد ارجمند،
۱. امروز داشتم از بازار برمیگشتم که دیدم دو نفر روی یک پودیوم مشغول هنرنمایی هستند، آخر امروزدر هلند روزملکه است.
یکی دلقک با چهره ی گریم شده و دیگری دلقک تر از خودش با شمایل مردی، کمی جوانتر روی پودیوم مشغول هنر نمایی بودند !
به یاد شما افتادم،و اینکه امروز کامنتی برای شما بگذارم، اما اجازه میخوام خلاصه مطلب دلقک را در آن دقایقی که من ناظر بودم کوتاه بیاورم . فکر میکنم ارزش دارد.
دلقک کلهاش را نشان داد و گفت: این یک کلاه جادویی است ! حالا برای همه شما نمایش میدهم !
باد رو کار به مرد جوانتر و گفت ده eur داری، و آنرا گذشت زیر کلاه و به همکارش گفت : حالا این کلاه را آرام و دو دستی بردار، و وقتی وی این کار را کرد. پول را برداشت و توی جیب گذاشت .
یکدفه این سوال به ذهنم آمد که چطور امکان پذیر است و چرا قریب به اتفاق ما جادوگران را بیشتر میپسندیم از دلقکان ؟
۲. دیروز بعد ازخواندن انتقاد بجای شما ,رفتم و گشتم دنبال سخنان آقای احمدی نژاد که برای شما کپی/ پست کنم برای اثبات این که هرچند ناکافی اما اشاره کرده اند، پیدا نکردم .
پس اجازه دهید بطور خلاصه شده از ایشان نقل کنم:
تهاجم فرهنگی بالا رفتن فکل نیست تهاجم فرهنگی سعی دارد ریشه ها را بخشکاند !
حتا همین هم از میان جمله ها حذف شده است.
حالا خودتان حدس بزنید نازک بودن دیواره های این دموکراسی نوپا را.
۳. امروز داشتم به این فکر میکردم که اگر ما این کاره باشیم! در واقع همه مدلها جواب میدهند، به نظر حقیر همین دموکراسی سلطنتی یکی از سخت ترین مدلهاست شاید.
به عنوان یک خدا شناس میتوانم ادعا کنم که امروز به این باور رسیده ام که همین دموکراسی اسلامی اش هم امکان پذیر است.
ترکیه و ایران از دو سوی یک مدل اسلامی ، یعنی سکولاریسم و مذهبی در مسیر یک دموکراسی اسلامی در حرکتند. اینکه آقای احمدی نژاد میگویند: آقای اوباما ایران آخرین شانس شماست به نظر حقیر چندان هم بیراه نیست .
بر اساس این سوال که جهان غرب میخواهد در آخر با این جهان اسلام چه کند؟ چه میتواند ؟
آقای اوباما شانست را بگیر، فرصت تنگ است و وعده های شما باقی!
با تشکراز زحمت ها یتان ،
برزو
سوء تفاهم نشود:
در بند دوم کامنت قبلی ام اجازه بدهید این نکته را هم تاکید داشته باشم که منظور حقیر از :
این نیست که آقای احمدی نژاد آنرا آورده اند، بلکه آن مدل سی سال پس از تولد ولی به بلوغ کامل نرسیده است. که انقلابش نامیدیم، درست مثل دفعات قبلی، تجربه ی بلوغ مجاز نیست گویا در این دیار …
به راستی آقای موسوی چه ویژگی و توانایی خاصی دارند، حتا اگر هم داشته باشند این ویژگی برای به ثمر رسیدن نیاز به توانایی دارد.
حال آنکه رییس جمهورعلاوه بر اینکه با فاصله پیروز انتخابات بودهاند، هزار ویژگی و توانایی دارند که حتا کم آنرا هم در آقای موسوی نمیتوان یافت. دلیل، یکی مثل این کپی/پست :
برزو
سوء تفاهم نشود:
در بند دوم کامنت قبلی ام اجازه بدهید این نکته را هم تاکید داشته باشم که منظور حقیر از :
این نیست که آقای احمدی نژاد این دموکراسی را آورده اند، بلکه آن مدل سی سال پس از تولد ولی به بلوغ کامل نرسیده است. که انقلابش نامیدیم، درست مثل دفعات قبلی، تجربه ی بلوغ مجاز نیست گویا در این دیار …
به راستی آقای موسوی چه ویژگی و توانایی خاصی دارند، حتا اگر هم داشته باشند این ویژگی برای به ثمر رسیدن نیاز به توانایی دارد.
حال آنکه رییس جمهورعلاوه بر اینکه با فاصله پیروز انتخابات بودهاند، هزار ویژگی و توانایی دارند که حتا کم آنرا هم در آقای موسوی نمیتوان یافت. دلیل، یکی مثل این کپی/پست :
برزو
استاد محترم،
نمیدانم که آیا مشگلی که در چاپ دو کامنت قبلی ام است و یا شما (که البته مجاز هم هستید ) آنرا حذف میکنید؟ در حالت دوم فکر میکنم که حذف اول چندان ملزوم نباشد چرا که این تکراری از کامنت قبلی ترم کپی/پست شده!
پروسه ی تغییر نرم دارد اینجا قربانی میشود آقایان! جامعه ی روشنفکر ایرانی تا کی میخواهد گند بزند؟ و حالا که حقیر معتقد شده ام که همین راه بهترین نیست ، ولی ما وظیفه داریم تلاش کنیم و کمک کنیم به این اتفاق تا بتواند محقق بدهد به آنچه که میگوید .
صواب دارد موفق کردن جامعه اسلامی به تحقق یک دموکراسی مقبول همه جهان ! نیروی مخالف همیشه موجود است . در بهترین شرایط هم حتا ، جماعتی بدون این که منطق انتقاد شان را محک زده باشند مخالفند!
حالا این را از آقای مشایی در خصوص دختر آقای امیر احمدی کپی/پست میکنم ، امیدوارم تایید شود.
< مشايي در پاسخ به سؤال ديگري مبني بر اينكه آيا اين اظهارات در خصوص بحث دختر هوشنگ اميراحمدي در ادامه اتهاماتي است كه قبلاً از طرف برخي از رسانهها مطرح ميشد، تأكيد كرد: اتهام كه مفت است با يك دست خودكار دارند و با يك دست ديگر سيگار كه با سيگار خودشان را ميسوزانند و با خودكار ما را. >
برزو
ارسال یک نظر