خیلی وقت است که نمایشی در سیرک برپا نکرده ام و چقدر دلم پر است و تنگ است و نیاز است که در اینجا یا پلتفرم دیگری با شما دوباره حرف زندگی بزنم. بهترین خبر امروز هدیه کراوات شیخ طادی به وزیر ارشاد اسلامی بود و حرفهای کوتاهش و بدترین خبر دیروز رفتن مهرآیین به مناظره با جمشیدی نامی در تلویزیون و بلاهت روشنفکران ایرانی که با سه سال شنیدن و دیدن دو باره شان به قطعیت رسیدم. بیایید همینجا بحث کنیم که چکار کنیم و من چکار کنم و کدام از شما چکاری میتوانید بکنید یا کمک کنید. یک هفته منتظر می مانم. فاشیسم مذهبی در حال تکامل از رگ گردن بما نزدیک تر شده است.
Dalghak.Irani
۱۴۰۲ بهمن ۱۲, پنجشنبه
۱۴۰۲ شهریور ۲۹, چهارشنبه
بخش مهم دیگری از کامنتهایم درچت روم کلاب.بخوانید. بفهمید. ایده بگیرید. خودم هم دارم میام!
روز آخر
حکومت توتالیتر اجازه اپوزیسیون نمیدهد. بیخودی اشکم هامون صابون ساده سازی نزنیم. ماهم که نمیخوایم انقلاب مخرب دیگری بکنیم. ما فقط میخواهیم با رقص و شادی و بازی؛ عبوسی انقلاب ۵۷ را منحل کنیم. همین. گرفتید یا بازهم میرید سراغ انقلاب توده ها. خنگید مگه.
در دنیای جدید و در ایران بطریق اولی «امر اجتماعی» مقدم است بر «امر سیاسی». کسی. که این گزاره پدیده شناسانه را درک کند نمیتواند پدیدارها را شناخته و راه حل بدهد.
اتفاقا تنها کسی هم که برنامه ارجاعی - نه ارتجاعی که چپ ها و جمهوری خواهان میگویند - دارد رضا پهلویست. حداقلش میشود بازگشت به روابط اجتماعی قبل از انقلاب آزادی زندگی غیرسیاسی.
مذهبی ها و نو اندیشان دینی و ملی مذهبی ها هم تا نگویند «احکام عبادی و طهارتی و احکام فقهی را از کدام آخوند مرجع تقلید میکنند باید کلا حذف بشوند از حرف زدن. چون اگر نماز نمیخوانند پس چرا دینی هستند. و خودشان هم که فقیه فتوا دهنده نیستند. پس چرا از بسط شریعت همیشه مقبوض جو میدهند.
و این کاری که میکنند تنها راه حل صورت مسئله است: تشدید نافرمانی مدنی کم هزینه و موضوعی برای سرعت بخشیدن بیشتر به فروپاشی که تنها راه شکست رژیم توتالیتر است.
شارمین از پیروزی ترسناک فاشیسم کامل - تا کنون ناقص - سخن میگوید و بسیار وحشتناک که جامعه مدنی ضعیف و به حداقل رسیده بدلیل استیصال فردی استعداد تسلیم در مقابل فاشیسم تازه را پیدا کرده و میکند و اگر این اتفاق بیفتد فاتحه ایران تا فروپاشی محتوم از درون خوانده است.
حالا دیگر - حداقل یادگرفته مان این باشد - که اگر انتظار داریم تا خامنه ای کلمه «مردم» را به طرفداران خود مصادره به مطلوب نکند. ما هم واژه «مردم» را مصادره به لیبرال ها و مدرن ها و نخبگان نکنیم. و همیشه از واژه ترکیبی «بخشی از مردم» - زیاد یا کم هم عیبی ندارد - استفاده کنیم.
مرجعیت انقلاب در دانشگاه بود. این مرجعیت با جرقه حوزه بخاطر خمینی افتاد در دست دانشجویان ایدئولوژی اسلامی شریعتی. مرجعیت دانشگاه انقلاب با طعم مذهب را سیاسی کرده و به سایر مرجعیت های آقلیت سیاسی دانشگاه تسری دادند. آنگاه خمینی و رفقای روحانیش را برهبریت بالا کشیدند.
ودر نهایت خمینی انقلاب سیاسی را سوار دوش توده های سنتی کرد و به پیروزی رساند.
یعنی انقلاب ایران را دانشگاه سیاسی شروع کردند و خمینی آنرا با توده های اجتماعی به پایان رساند. بخاطر همین هم ما در حوزه اجتماع از مدرنیسم و تجدد دچار انقطاع تاریخی شدیم. و برای مبارزه با این انقلاب ۵۷ باید از همان نقطه انقطاع اجتماعی شروع میکردیم برای بازگرداندن عرف مدرن.
و نکردیم چون الیت ما بینش لازم را نداشت تا رسیدیم به ابرجنبش مهسا که گفت «مشکل شماره یک ایرانیان رندگی خواهی است» و بطور فلسفی زنهار داد که در ایران جمهوری اسلامی و برای تغییر «امراجتماعی» مقدم است بر «امرسیاسی» و البته هنوز هم اکادمیسین های خودشیفته و دانشمند اما بدون بینش حرف
بچه هارا نمیفهمند و فاجعه اینجاست.
من در اسفند سال ۵۷ در تلویزیون قطب زاده بیست دقیقه سخنرانی کرده ام برای ارتش. و شهادت میدهم که در همان ۲۴ اسفند آخوندا - مشخصا مطهری که میخواستند سخنان ضبط شده اش را قبل از آنتن دادن بمن پخش کنند و دعوای بزرگی شد - در بین دانشگاهیان و طبقه متوسط مدرن محبوبیت نداشتند و نه اتوریته
ادیان همه برای انحصار و کنترل بازار سکس و گران کردن آن آمده اند. دانسته بودن علت تامه (سکس) «موجودیت دین» را به همه پیامبران و روحانیان ادیان نسبت نمیدهم. حس شهودی فلسفی مستند به تاریخ ادیان خودم مبتنی بر «بودگی» است و نه مشخصاً به نمودگی.
یاد بگیرید که توسعه مفهومی بدون صفت های مختلف تخصیصی است. توسعه سیاسی. توسعه اقتصادی. توسعه فرهنگی و و و غلط است. توسعه شامل همه وجوه با هم و همزمان است. پیش شرط توسعه پیشرفت اقتصادی است. که بعد از یک رشد میان مدت و با ثبات حاصل میشود.
راه حل فقط فروپاشیست. نقش مخالفان باید تلاش جهت تسریع فروپاشی از راه اعتراضات مدنی موضوعی و خوشه ای فراگیر - الگوی جنبش مهسا - است. و اولین اصل بازگشت به جاده اصلی قبول قطعی ناممکن بودن انقلاب سیاسی در مقابل این رژیم شریعت است.
نقش مخالفان بدون مسئولیت و بدون بینش هم همراه با رژیم در تبدیل یک رنسانس اجتماعی فرهنگی به انقلاب مخرب را هم نباید نادیده گرفت.
اسلام تا نتواند برای انسان داستان دنیوی تعریف کند. قطعاً شکست خواهد خورد اما ایران تاوان این داستان نداشتن را خورده و اغلب برتری های ژئو جغرافیایی وژئوپولتیک خود را از دست داده و اگر چندسال هم با فاشیسم کامل بگذراند وای بحال ایرانیان در غیاب من.
داستان لیبرالیسم فلسفی دو بار به چالش مارکسیسم شوروی و سوسیالیسم فرانسوی ۱۹۶۸ رفت و پیروز شد. این دفعه سومیست که اینبار با ملغمه ای از اسلام سیاسی و مائوئیسم سرمایه دارچینی و اقتدار اسلاو روسی بچالش خارجی گرفته شده. و هرچند بنظر میرسد که دچار نوعی سرگیجه هم شده اما باز پیروز میشود چون دیگران داستانی ندارند برای انسان.
الان یک ویدیو از جشن موزیکال خیام خوانی در پارک نهج البلاغه دیدم. و رقص یک نوه روی قبر پدربزرگش برای درخواست شاباش. اینها مهمترین مبارزان ایران فعلی هستند.
البته من جزو مخالفان همیشه حاضر و همیشه ناظر کلاب هاوس قبل از آپدیت بودم و اتاق های چندهزار کا مخاطب کلاب هاوس را مضر به ابرجنبش مهسا و هرگونه فعالیت میدانی مدنی در داخل ایران میدانیم. و امیدوارم برنگردد.
بحث نظری جناب خلجی را درست میدانم و نتیجه گیری منطقی من این است که تا رژیم توتالیتر هست تفاهم و اعتماد بزبان ممکن نیست. و تا زبان و تفاهم به انسان های هم سرنوشت تسری نیابد برانداختن حکومت توتالیتر امکان ندارد.
پس تنها راه باقی مانده کلنی های خوشه ای همزبان و متفاهم دست به نافرمانی های مدنی کم هزینه و موضوعی و خوشه ای بگستره جغرافیای ایران - الگوی جنبش مهسا - است تا فروداشی محتوم را تسریع بکند.
شریعت اسلام چون مثل شریعت مارکس جدید نیست و قدیم است. شریعتش سوراخ سنبه زیاد داره مثل اجتهاد و مرجع لذا بسرعت استالین قابل عبور از ایدئولوژی به پیشوا نبود. خامنه ای تلاشش را کرد ولی نشد. قول داده در گام دوم به مونارشی تک روحانی با بازوی سپاه به تکامل توتالیتاریسم خواهد رسید.
چکش کاری با هوک های ریز باعث فروپاشی خواهد شد. توتالیتر ناک دان و ناک اوت نمیپذیرد. اینقدر باید هوک ریز ریز بزنی که خودش سرپا که هست در کمال ناباوری بیفتد کف رینک و دهانش کف کند.
من هم با تآیید حرف فتاپور این پز را بدهم که بعنوان یک توده از ۲۰ سال پیش نوشته ام که در ۱۹۸۰ و انقلاب در ایران ماشین تاریخ کیلومترش را صفر کرده و مجدداً راه افتاده است. تکنولوژی در غرب رو به جهنم جلو و هویت طلبی گذشته گرا در شرق رو به جهنم عقب.
بسیار سخت نیست براتی جان. اپوزیسیون برای حکومت ج ا ناممکن و محال است. بهمان دلیلی که فرمودید هیچگونه تعریف قابل پیش بینی ندارد. وقتی پدیده ای خودش شناخته شده نباشد چطور میتوان با تحلیل پدیدارها به اپوزیسیون - آنهم در زبان تخریب شده - رسید.
آقا گفتمان را متفکران نداشته مان نساختند در ۴۰ سال گذشته. حالا هم که مردم خودشان گفتمان رندگی خواهی را ساختند بازهم الیت ما دور هم جمع شده اند که گفتمان درست کنند. این مایه شرم جامعه دانشگاهی و تفکری ایران است.
ولی ایشان نمیتواند هواداران تیغغویی اش را مهار کند و نباید هم مهار کند. چون اگر از شاهزادگی برایت بجوید دیگر محبوبیت و مرکزیت ندارد. برانی جان. شاهزاده در نقش پدر مای ایفا میکند و اگر خواستیم شاه پارلمانی هم میشود. البته من بازگشت پادشاهی به ایران را پررنگ نمیدانم چون امریکا مخال
امریکا مخالف بازگشت پادشاهی به ایران مخالف است همانطور که با بازگشت ظاهرشاه به افغانستان های رغم اروپا امریکا در کنار ج. ا ایستاد و با پادشاهی در افغانستان مخالفت کرد.
پادشاهی خواهان با تاکتیک فروپاشی کنترل شده گذار خواهند کرد آنهم با نافرمانی های مدنی خوشه ای و سراسری و موضوعی مثل مدل ابرجنبش مهسا.
احسان در مقام «جستجوی راه حل برای شناسایی مشکل و تعریف صورت مسئله» درست میگوید. شما در جوابش جوامع متعارف - یعنی دارنده حکومت عرفی و مدرن - را و زندگی در شرایط «رقص کودکان بیافرا» پاسخ میدهید.
۱۴۰۱ اسفند ۲۲, دوشنبه
بخش دیگری از کامنت های پراکنده ام در مورد اوضاع در حال اتفاق
سبکزندگی مدرن برای انسان یک غریزه شده که ارتباط وثیقی هم باغریزه طبیعی حیوانات و از جمله انسان دارد. رژیم های توتالیتر جهاندر دنیای معاصر هیچگاه به اندازه حکومت شرعی ج ا حاکم بر ایران درسرکوب غریزه عمل نکرده است. قابل توجه جامعه شناسان. دلقکایرانی.
انقلاب بچه ها انقلاب غریزه است. و ناشی از سرکوب همیشگی -تشدیدغیرقابل تحمل آن در گام دوم انقلاب - غریزه بوده که آنهم بخاطرماهیت و ماموریت ادیان برای گران کردن سکس و در دست کرفتنتقسیم و تخصیص آن بوده است.
هم هشدار و بیشتر اخطار: ابرجنبش زنان در جریان یک انقلابسیاسی نبوده است. این جنبش اجتماعی خواسته های حقوق طبیعیبشر - اجتماعیات و بدیهیات انسان در جهان مدرن - تجدد در مقابلتحجر است. لذا هر کس شخصیت حقیقی از این جنبش حمایتصددرصد نکند. در جبهه فاشیسم مستولی در آینده کشور است.
بعبارت دیگر اگر کسی هم طرفدار سیاسی - سیاست محض - رژیمباشد و خودش انسان با سبک زندگی مدرن - مثل مرد کراواتی یا زنبیحجاب - باشد اما بدلیل سیاسی از این ابرجنبش اجتماعی تجددشکلی در مقابل تحجر محتوایی حمایت نکند. قطعاً باید در عداد ویرانیخواه ایران و تمدن بشر ایرانی ثبات نام شود.
مقایسۀ دو انقلاب؛ مژده ای که خیالتان را آسوده میکند:
#انقلاب_بزرگسال 1357 هسته اش سخت و مخرب و پوسته اش نرم وفریبکار بود تا پیروزی.
#انقلاب_بچه_های 1401 هسته ای نرم و سازنده دارد؛ هرچند پوستهاش سخت و با هزینه شود لاجرم تا پیروزی.
محصول نهایی: 57 نفرت.1401 عشق.
رژیم در حوزه زنان و حجاب عقب نشینی بنیادی بکند و حجاب رااختیاری کند. ابرجنبش فروکش میکند.
به اینجاها نمیرسه یا حکومت عقب نشینی میکنه و یا فرومی پاشه. باتداوم همین ابرجنبش تا عید نوروز. سناریوهای وحشتناک جنگی کهشماها ترسیم میکنید انفاق نمی افتد. تنها آخرین ابتکار در فکر رژیموارد شدن در یک جنگ محدود منطقه ای در مرزهای آذربایجان و ارمنستان است.
من نویسنده این ابرجنبش هستم و میدانم چطور بازی میکند. اختلاطشهری پذیرفته شود ابرجنبش بخواسته تغییرات بنیادیش رسیده و نخبههای زن و جوان که پایه گذار جنبشند. صحنه را ترک میکنند.
احساسی نشوید این زیبایی ما را که از خون سرخ بچه هایمان است شما رنگ خون نزنید. ما به اندازه کافی خون روییم. خونریزی کار اینجنبش نیست. باید دنبال انقلاب دیگری بروید.
پسا در فارسی معنا و مفهوم فلسفی دارد. لذا اتلاق پسا به هر شیئ مادی و مقوله غیر علم الاجتماعی غلط است. چرا نمی گویید پس ازکرونا. زبان نمیجرخد بخاطر حال روشنفکری خود را خوش کردن.
امپریالیسم! مرحلهٔ بعد از هژمون شدن است. قدرت برتر ابتدا نرم وارد وهژمون خودش را توسعه و تثبیت میکند. آنوقت وقتی هژمون برتر - درتعریف از انسان منظورم است - شد در مقابل تهدیدات هژمونیشدست به اقدامات سخت میزند. بریتانیا هر دو مرحله را طی کرد و تمامشد. امریکا در مرحله دوم است. چین در مرحله اول. نشاشیده شب درازاست.
این یک ابرجنبش زنان و جوانان است که دال مرکزی اش غریزه وزندگی خواهیست و هیچ نبوغ سیاسی و الیت و این نیستند. خواستشانقدرت نیست همین الان رژیم از دخالت در زندگی خصوصی شان دستبردارند و روابط اجتماعی را آزاد کنند میرند خونه و دست از اعتراضبرمیدارند.
اینا خواستشون سیاسی نیست و تا بخواستشان نرسند دست ازاعتراض برنمیدارد. چون حکومت کثافت نمیتونه غریزه و زندگی خواهیاین بچه ها را جواب مناسب زمان بدهد. خودرژیم میره بطرف فروپاشی. این بچه کم و پراکنده اند اما سمج و مصممند و قابل سرکوب نیستند.
همه مادر. … ها میگفتند با حجاب اجباری مخالفند آنا وقتی دخترااومدن وسط تا همین مرز حجاب هم کنار مردم نایستادند و پریدند توبغل کثافت تحجر آخوندا. مرگ و زشتی و گه بگیره شرافت شمارا.
اپوزیسیون و برانداز کی هست چرا روشن نمیکنید مخاطب مشخصتانکدام اپوزیسیون است. اپوزیسیونی را که وجود ندارد حتمی میگیرید تااز میئولیت اجتماعی و سیاسیتان در مقابل یک رژیم قرون وسطایی بنفعزنان و جوانان استفاده و پشتیبانی نکنید. لعنت بفهمتان اگر نمیفهمید. ونفرین بر زندگی تان اگر میفهمید.
در اینکه مسعود در تشخیص اجتماعیات معطوف به هنر تیز فهم تجربیو هنریست شک ندارم. مقاله رونقی هم درست. اما من هم اضافه کنم کهاگر ابرجنبش اجتماعی فلسفی شکلی زنان شکست بخورد و دست آوردضد حجاب اجباری بار نیاورد فاشیسم هولناکی در پیش است کهخیانت قطعی الیتی که حمایت نکردند بهر تحلیل سیاسی شرمنده ایرانو ایرانی خواهند شد.
پیروزی عالی بچه ها در مقابل ولز را تیریک میگویم. و از اینکه برخلافشناخت تحلیلی ام از ابرجنبش زیبای زنان و جوانان ایران که موافقهیچگونه خشونت مخرب در مورد هیچکس بغیر از آخوند نیستند ازهمراهی خوشحالم از باخت به انگلیس عذرخواهم. فقط یک شعارو یککلام و دیگر هیچ
در واقعیت امر اما اعتراض اقتصادی خودش نیازمند کمی اقتصاد هماست. یعنی جامعه باید یک توان حداقلی از اقتصاد باشد تا اعتراض«جنبشی» و نه «شورشی» اقتصادی داشته باشد. ایران در حالحاضر این سطح از اقتصاد حداقلی را برای اعتراض جنبشی ندارد.
و به این خاطر هم است که زنان و جوانان رفته اند بسمت ابرجنبش«شور زندگی» و خواسته شان عبور از شریعت به عرفیت است. کهاصولا حکومت شریعت فعلی استعداد گذر از شرع بعرف را ندارد. زیراهرنوع عبور از شریعت شکلی «حجاب و سبک زندگی» نفی حکومتفقیهان است.
بن بست تداوم می یابد و آهسته آهسته ابرجنبش اجتماعی فعلی کههنوز سیاستش از پشت شیشه های شهرک اکباتان بسطح خیاباننیامده در پروسه تکامل خود سیاسی شده و بفروپاشی رژیم منجر شود.
گام اول. چهارتا صندلی ارج تاشو زیر باسن پاسداران نظام در حسینیهامام خمینی. گام دوم نشان دادن ساز موسیقی در تلویزیون. گام سومآزادی پوشیدن کراوات با کت شلوار غربی. گام نهایی اختیاری کردنپوشش عرفی برای زنان و حجاب اختیاری. و دیگر هیچ. بقیه مسایلبسرعت حل میشود.
اون رفیق کردی که راجع به احزاب کرد حرف زد حرفش درست نبود. اینابرجنبش زنان اجتماعی و فلسفی و شکلیست. و بسختی هم نمیتوانروی آن سیاست سوار کرد تا چه رسد بسادگی. درحقیقت احزاب کردمسلح فاند بگیر نمیتوانند روی جنبش سیاست خودشان را سوار کنند ونه اینکه نخواستند یا نمیخواهند.
رژیم از نظر کنترل روی ابرجنبش با حیله های فکر شده را از دست دادهو عمدی در انتشار موارد درون خود را ندارد. لذا اخبار و بولتن و ویدیو وصداهای لو رفته بیشتر کار نیروهایی است که پیوند عقیدتی با رژیمنداشتند - اکثریت غالب کارمندان دولتی - و حالا که رژیم اتوریته اش رااز دست داده
اسناد را لو میدهند.
مرتب باید به زنان مولد و پیش برنده جنبش تأکید کنید. هم بخاطریادآوری بمردان زن ستیز ایرانی و هم بخاطر واقعیت میدانی و البته بهاین علت اصلی مه زنان را از کلامتان حذف کنید این جنبش بی هویتاصلی شکست میخورد.
چرا روشنفکران مدعی در ۴۰ سال عمر تثبیت حکومت نکبت نتوانستندگفتمان اجتماعی و فلسفی و شکلی زنان و جوانان منجر به ابرجنبشزیبای امروز را کشف و تولید کنند؟ چون الیت ما ذهن های انباشته ازسیاست داشتند. هنوز هم این کندذهنی سترون قادر به تحلیل وتشخیص و راهنمایی ابرجنبش جوانان را ندارد
هرکی روزی یک حرف غلط زده قدرت بازپس گیری اشتباهش راندارد. دانشگر هم یک روزی این اتفاقات مربوط به مسئله پروژه جانشینی استرا ادعا کرده و حالا افتاده رو قوز. هی تکرار میکنه.
همه تفکر دیروز احزاب کرد باید فراموش شود. چون نه لازم است نهممکن است که آن اتوپیاهای مارکسیستی در جامعه فردای ایرانابرجنبش زیبا محلی از اعراب ندارد. و نخواهد داشت.
فرج حداقل از نام گذاری من «ابرجنبش زنان و جوانان» استفاده کنبجای این لفظ انقلاب مخرب خودت هم که معتقدی این مادر چندینجنبش پی درپی خواهد بود. چه نامی بهتر از ابرجنبش. حداقل تاوقتیکه خود ابرجنبش بمرحله زایش سیاسی برسد.
من که بیشترین مقاله و مطلب پیش بین این ابرجنبش زنان و جوانان رانوشته ام شهادت میدهم که بدون تلویزیون من و تو و شهرداری قالیبافدر تهران که نرم افزار و سخت افزار این جنبش زیبا را فراهم کردند آینابرجنبش براحتی شکل نمیگرفت. الان هم اینترنشنال اطلاع رسانیخوبی میکند. هرچند من همیشه از رادیکالیسم خیلی تند اینتر ثنشنالبیمناکم. ولی در الان بد نیست.
مردان ایرانی حداکثر زن ستیزی آشکار و پنهان دارند و ج ا این را همگسترش داده و هم تعمیق بخشیده. لذا اول باید بمردان و زن ستیزینهادینه بها بدهید. تا به جنبشی یثبپیوندند که زنان عامل و رهبر وپیشتاز آن هستند.
فانی هم یجوری تو همون فاز انقلاب مخرب مانده. تنها تلاش مؤثر درحال حاضر جلوگیری از دورافتادن ابرجنبش زیبای زنان است وگسترش را باید بزمان سپرد تا خود ابرجنبش سیاست بزاید.
ابرجنبش زنان زندگی خواه است. و حتی. حاضر نیست مرگ را بکشد. چون میدانند مرگ مردنی نیست و زندگی باید کرد. ترویج و تزریقخشونت به زیبایی ابرجنبش زنان تنها تهدید ترسناک است. و نباید بهرژیم سیاسی اجازه داد که خشونت خودش را به جنبش هم تحمیل کند.
انقلاب در شرایط فعلی ممکن نیست. فروپاشی محتمل تر است و بایدهمه موضع گیریهای که باعث متشرعین وفادار به رژیم را تقویت کنیم. تافقط مافیای اقتصادی و سرکوبگران اراذل و اوباش در صحنه بمانند وفروپاشی تسریع شود.
برای بدست آوردن زندگی جمعی فیک ۴۳ ساله را تعطیل کنیم. هرنوعتجمع غیر اعتراضی در استادیومهای ورزشی یا سالن های هنریبضرر ابرجنبش است و باید اجازه نداد رژیم عادی سازی کند. برایرهایی از نکبت چشم پوشی از نمایش فیک رژیم ضد زندگیست.
راحت ترین و موثرترین و مدنی ترین و مسالمت تمیزترین راه حل را مننشان میدهم. شش ماه از زندگی فیک رژیم بخشیده چشم بپوش اگرزندگی نرمال میخواهی در غیاب رژیم شرعی.
راه حل من برای تداوم ابرجنبش زیبای زنان حاصل این دو پند است: ۱- ابرجنبش مدرن باید شاد و زندگی خواهبماند. ۲- از برگزاری هرنوع تجمع مدرن ورزشی و هنری از سویرژیم و سواستفاده از المان های مدرن جلوگیری کند.
تو اشتراک اتاقتان نوشتم. شماها کلاً صورت مسئله را غلط میخوانید. چون هیچکدام از شما در سن حقیقی یا فلسفی نیستید که مثل دخترپسرهای ابرجنبشی را درک کنید که مهمترین آرزو و خواسته شان یکجلوه گری در عرصه عمومی یا سلف مختلط است. پس شماها نمیتوانیدصورت مسئله را اولاً درک وثانیاً حل کنید. چون گرای مغز شما رویمرگ دیگری قفل کرده است.
خیلی خوب شد. ما در مرحله آزادی همین «وزیدن هوای زنانه»ایهستیم که بزیبایی بین خانم زند و آقای مایکل شکل میگیرد هنگامصمیمیت انسانی!
البته من با اینکه از خشونت شریعت مطنئنم. اما خودم هم شدید مدافعایده خشونت پرهیزی مطلق هستم.
ما مشکلمان خشونت لانه کرده در پس ذهنی ۹۰ درصد مردانایرانیست. که حکومت شریعت هم همه پایه هایش را روی آن محکم کردهو هم این خشونت مردانه پدرسالار را تقویت کرده است.
نسل جوان «عشق» میخواد. شما و ما مردان ایرانی با آخوندا عشق راممنوع کردیم و اونارو سرگردان پیدا کردن یک جرعه زندگی کرده ایم. مامردان وپدران ایرانی افتضاحیم.
ابرجنبش زنان و جوانان ما جنبش عشق و زیبایی و آوردن هیجانبعرصه عمومی و دمیدن هوای زنانه به شهرهای ماست. آلردی خشونتپرهیز حداکثری است و لطفاً به شریعت بگویید از سکس شاپ دیدنشهر بپرهیزد. البته که نمیتواند.
زنان ایرانی تباری که لچک در مسافرت های لاکچری بداخل ایران را یکنوع فان میدانند برای خودشان باید بدانند که این لچک لعنتی اجباریهمه زندگی ایرانیان طبقه متوسط ۴۰ ساله ایران را بگروگان گرفته وطناب دارشان شده و سرزمین کهن تمدن مارا نابود کرده
دکتر فروزنده جواب من به آن سوال گرایش به جادو جنبل و حلقه ومدیتیشن و … - البته با تسامح همراه آوردیده - را فرموله میکنم و درکامنت بعدی مینویسم. هرچند اینهمانی نمیکنم غرب و شرق را ولی دالمرکزی در همه جوامع کمی همپوشان است.
نابرخورداران در هنگام تنگناهای بزرگ و ناامیدی های بدون چشمانداز بسمت خارج از عقل خود شتاب میکنند به امید یافتن تسکین مادیدر معنا. برخورداران اما هنگام گشایش های بزرگ و ناامیدی از چشمانداز لذت بازهم بیشتر به خارج از عقل خود گرایش نشان میدهند برایرهایی از پوچی معنایی.
نفرت فرزند خلف تعصب است. تعصب پدر خلف شریعت است. اینموضوع راه حلی ندارد. اگر اصرار به آب در هاون کوبیدن بکنید. آنوقتبه انگیزه هایتان شک میکنم.
فقط به این دلیل که مطمئنم نمیخواهید ارتباط برقرار کنید حرف نمیزنم. شماها تغییرات مدنی در سیستم های عرفی - بر پایه اصل اومانیسم(انسانیسم)! - را با تغییر بنیادی یک حکومت - بر پایه اصل تئیسم(خداییسم)! - قاطی میکنید و از داخلش معجون هایی استحصالمیکنید که مهلکه را به مضحکه میکشاند.
درسته دکتر فروزنده. اتفاق امروز ایران از همین نوع است. اما آن نقطهعطف باید از داخل جنبش - وحدت میانه روهای مخالف داخل و خارج - بوجود بیاید. مشکل فعلی این است که تندرو های دو طرف عجله دارند ومیخواهند نقطه عطف را از بیرون سوار جنبش جنینی بکنند.
دین بدون تعصب دیگر دین نیست. پس خشونت زدایی از دین ممکننیست. یک مشت اعتقادات شخصی متساهل هرگز نامش دین نیست.
بی عقلی به اندازه کافی برای تداوم ادیان موجود است. و نترسید شمامه عقل تان دین را تأیید نمیکند نگران بخطر افتادن موجودیت دیننباشید.
این وضعیت را استحاله از درون میگوییم. رژیم های انقلابی بغیر ازجنگ از بیرون یا کودتا از درون و یا استحاله ایدیولوژی در حاکمیتقابل براندازی نیستند. الان ما در مرحله فبل از تکمیل استحاله وفروپاشی هستیم. و باید به ابرجنبش زنان در ورژن اجتماعی ادامهبدهیم.
این ابرجنبش به انقلاب ختم نمیشه. این ابرجنبش اما جمع کردنی همنیست و در همین شکل جنبش اجتماعی میتواند رژیم را در فروپاشیتسریع بدهد.
بنی صدر کراوات دانشگاهیان و ارتشیان را زودتر از حجاب اجباری ازیقه مردان متجدد باز کردند و ما مردان هنوز نتوانسته ایم آنرا پسبکیریم. لذا خیلی از این مردان تحلیل ابرجنبش زنان شاکیم. و دلممیسوزه که مردان ایرانی اینقدر دچار ضعف و تاریک فکری و در عینحال پهلوان پنبه هستیم.
اگر بر سر حجاب میماند موفقتر از الان که انقلاب همه جانبه شده بدوندستاورد مشخص و رو هوا. خب اگر رژیم از حجاب عقب نمی نشیند ماچرا از بیحجابی عقب نشینی بکنیم. اینقدر همین جا را فشار بدید تاخود رژیم مجبور از رسوایی شود.
خب مشکل اینکه زنان و جوانان فعلاً مهمترین خواسته شان حجاباختیاری و دانشگاه و شهر و سلف مختلط - آن هم تازه بهداشتی تر ازسال ۵۷ - است. منظورم کردیت به پهلوی نیست. منظورم نفی سیاسیخوانی ابرجنبش زنان از سوی آقای رحمانیست.
نامه اسماعیلیون تنها راه عبور از این جهل ۴۳ ساله است. این ابرجنبشزنان و جوانان تنها در صورت مدنی میتواند مفید باشد و انقلابسیاسی ممکن نیست. نگه داشتن افکار عمومی جهان و از این معبر نگهداشتن سیاست مداران لیبرال غربی پشت ابرجنبش و مخدوش نکردنزیبایی چهره ابرجنبش است سامان ببخشد.
خصیصه مهم ابرجنبش زنان و جوانان «وحدت بخشی» آن از راهآغوش مهربانی است که در این صد روز در بین ملت جاری بوده و شدهاست. تنها و تنهها کوشش باید کرد که جنبش از دور نیفتد و از خیابانجمع نشود.
خشونت فقط غریزی و در حد رفع خطر آنی و رها کردن بعد از رفعمزاحمت مجاز است و مطلقاً نیاز به ترویج و تزریق و تجویز هم ندارد. وغریزه خود بخود عمل میکند. مثل خشونت حیوانات هنگام خطر. این نهبخاطر اخلاقی بلکه بخاطر پیروزی سیاسی هم خیلی خیلی مهم است. خشونت کار را قطعا بشکست میکشاند.
راهش هم فعلا که رهبری مشخص نداره. این است که سعی کنیم وجهمدنی ابرجنبش کماکان از وجه سیاسی آن جلوتر بماند. این کمک میکندکه افکار عمومی برانکیخته متفکران و هنرمندان جهانی را از دستندهیم. و دولت های غربی را هم تحت فشار افکار عمومی ملت هایخودشان علیه ج ا نگه داریم.
من بعنوان برجسته ترین نشانه شناس شهودی - ممارستی و نویسنده۱۵ ساله ج ا وآیت الله خلمنه ای راجع به پروژه - فان برای خامنه ای-همسرو فرزند علی دایی آنرا نه شلختگی شناخته شده ج ا که پروژهای بشدت منضبط وطراحی شده می دانم که برایتان مینویسم. درستیاش را به اسناد تاریخی پسا ج
۱- تمایل علی دایی به فرستادن همسر و فرزندش یا گزارش شده یا ازطرف رابطین بوجود آمده. ۲- بر مبنای این تمایل پروژه رفع ممنوعالخروجی خانواده علی دایی و بازگرداندن آن از آسمان دبی در سپاه وماهان بدقت طراحی و محرمانه ابلاغ شده. ۳-پروژه عیناً اجرا شده وگل از گل آیت الله خامنه ای شکفته است. جدی
زیبایی شناسی بحث های چرت و پرت در کلاب هاوس سیاسی ورییسی و عمله جات خامنه ای ستایشگر مصباح یزدی در حال کلوناندازی نهایی ایران. شرم بر من توده و بر شماهای نخبه! این کامنتارتباطی با سخنران خاصی ندارد و کل کنشگران مدنی و سیاسی ورسانه ای مشغول در کلاب هاوس است.
از سوی جناب مشیری راجع به مطالبه مشخص صحبت شد. عرضم ایناست که این ابرجنبش زنان و جوانان مطالبۀ مشخصی در حوزۀ سبکزندگی و حجاب اجباری و شرعی داشت و هنوز هم دارد و خواستاربازگشت بعرف جامعه در مورد حجاب زنان و اختلاط جامعه شهری بودو است که بدیهی تبدیل جامعه روستایی به جامعه شهری است که بحثمفصلی است و در صلاحیت من و در حوصله شما نیست. حرف من وپرسش من این است. اگر این مطالبه مشخص پاسخ مشخصی میگرفتیا بگیرد آیا این التهابات ادامه می یافت و می یابد یانه که پاسخ منقطعی و نه است و ادامه نمی یافت. اما در عمل چه اتفاقی در مقابل اینمطالبه مشخص افتاد عبارت از این بود و است که رهبر بلامنازع اینحکومت آیت الله خامنه ای 8 بار سخنرانی کرد و حتی بطور ضمنی اینمطالبه و حاملان آن را مورد کمترین اشاره و اهمیتی قرار نداد. نه درتاریخ معاصر جهان بلکه حتی در قرون وسطای اروپایی شما نمونهحتی نزدیک به این خشونت هولناک سراغ دارید و میتوانید مثال بزنید. اره خشونت هولناک این تحقیر و ایگنور کردن 80 درصد یک جامعهاست. متأسفم و گریه میکنم.
من هیچ تغییری نکردم. چون ۲۰ سال ابرجنبش زن زندگی آزادی فلسفیاجتماعی شکلی را هر روز نوشته ام و فریم به فریم آنرا تمرین ذهنیکرده ام. البته سیاسیون با شتاب و کند ذهنی دارند انقلاب بچه ها راخراب میکنند.
خانم صیدال اول حرفتان را شنیدم. تلفن را نیمه کاره رها کردم که بیام وبگم محتمل بخاطر علاقه ام به شما در رابطه با ابرجنبش مهسا زیادیسخت گرفتم در مورد لحنتان با نازنین نامی که نمیشناختم. لذا متأسفم. اما از راه احساس خوبی بود و است که به مواضع جنبشی شما دارم.
حالا راجع به راه حل صحبت کنیم: تبدیل حکومت شرعی (پیشامدرن) بهحکومت عرفی (مدرن) انجام شود. و ۹۰ درصد مخاطبان شماها در ایناتاق بروند دنبال کار و زندگی خودشان. آنوقت شماها بنشینید در اتاقهای تخصصی واقعی یا مجازی (تفاوتی نمیکند) و بحث و برنامه ریزیعلمی بکنید و بدهید به تکنوکراسی اجرا.
هیچکس نمیخواست از چیزی عبور کند یا نکند. بچه ها میخواستندزندگی کردن خودشان را آزاد کنند. حالا اگر رژیم نمیتواند به اینخواسته تمکین کند احساس براندازی میکند. یا اپوزیسیون چلاق از هرابتکار و اقدام آنرا سیاسی می بینند به ابرجنبش زنان چه ارتباطیدارد.
برتری اخلاقی مطلق فوق العاده درست است. رضا پهلوی و حامداسماعیلیون نشان داده اند که به این گزاره کاملا باور دارند و عملمیکنند. هرچند هنوز رهبری سیاسی را قبول نکرده اند و بدرستی آنرازود می دانند. اما فعالان سیاسی بقیه اصولا خودشان اخلاقی نیستندکه بتوانند پروژه برتری اخلاقی مطلق را پیش ببرند
این مزخرفات لاریجانی برای از سکه انداختن درخواست زندگی وآزادیهای پیشا دموکراسی انسان های لیبرال فلسفی ابرجنبش زنزندگی آزادی است. البته اصلاح طلبان متحجر زن ستیز ذهنی هم ازهمین ادبیات تقدم فانتزی سیاسی به زندگی اجتماعی استفاده میکنند.
یک توضیح در مورد مسعود بهنود. من دو ترم روزنامه نگاری خوانده ام. بهنود همین دو ترم را هم نخوانده است. من خودم و بهنود بطریق اولا نثرروزنامه نگاری نداریم و بهنود بیشتر اهل قبیله هنر و ادبیات است. لذاعدم برقراری ارتباط با طرز روایت او طبیعیست. و دوستان نباید انتظارروایت روزنامه ای با نثر ساده داشته باشند. او بیشتر از آنکه روزنامهنگار باشد آنهم از نوع پژوهشگر بیشتر یک مشاهده گر میدانی خیالپرداز هستند. که اتفاقاً ورژن جالب و گاهی مجذوب کننده هم است. طرز بیانش در کلاب هاوس هم مزید بر علت شده و کمی به گنگی طبیعیادبیاتش افزوده.
تنها مشکل اینه که رضا پهلوی سرمایه اجتماعی از راه محبوبیتدودمانی دارد. بقیه خودشان هستند و تنها. چون حتی خانواده هایامثال شریعتمداری و نگه دارو امثال آنها هم به رضا پهلوی رایمیدهند