نام خودم سیف الله مرندی یا سیامک مرندی است و نام مجازیم دلقک ایرانی یا تیمسار مرندی. اتاق اولیست که باز میکنم و قبلاً دوتا اتاق یکسال و 4 ماه پیش که آومدم کلاب هاوس باز کردم و جمعآً در کمتر از یکساعت بستم. امروز هم ممکن بود منصرف شوم که دیدم50 نفر اظهار علاقه کرده اند و تو رودربایستی و احترام جرأت کنسل کردن اتاق را پیدا نکردم. حالا هم در خدمت و خیانت شما پاک نهادان هستم واقعاً نمیدانم قرار است چه پیش بیاید و آیا ضرری به وقت و تشخص شما خواهم زد یا نه. چون اتلاف وقت شما برای من خط قرمز است و بهمین خاطر هم خیلی بندرت روی استیج ها حاضر میشم و با اینکه یکی از بازنده های میلیونی و ده ها میلیونی جمهوری شریعت اسلامی هستم و افسرده و اغلب تنها و سرگردان و حیرانم میایم اینجا وقت خودم را تلف کنم گاهی هم بندرت چیزی یاد بگیرم که مثل کباب کوبیده می ماند در چلوکباب سلطانی. وقتی اون پائین نشسته ام راضیم چون فقط وقت خودم را تلف میکنم و اخلاقاً مجازم اما روی استیج که میام همیشه این وسواس را دارم که در تلف شدن وقت شما هم کمی مسئولیت دارم و این اخلاقاً درست نیست. بقیه اش میماند اینکه بخاطر مطلبی که اخیراً و در پی تشویق ممتد رفقای بازمانده از وبلاگم در توئیتر جمع بندی از وقایع اخیر را نوشتم که عصاره اش همان صعود رضا و سقوط مجتبی است که در تیتر اتاق آورده ام. خب من خیلی انرژیک و پرکار بودم هنگام وبلاگ نویسی و چون استعداد نشانه سناسی ناشی از تجربه زیسته ام داشتم ودارم تحلیل های فلسفی - توده ای اغلب نایاب و از نگاه دیگر مینوشتم اینجا و آنجا دیگران استفاده میکردند یا از ایده هایم ویا برداشتی غیر مستقیم از تحلیل هایم و یا مستقیم از خود تحلیل هایم اما اکر هم میفهمیدم زیاد گیر نمیدادم چون اغلب منصف بودند و اگر مستقیم تحلیلم را کپی پیست میکردند معلوم و نامعلوم از منبع اصلی هم یک نشانه ای میگذاشتند. تا اینکه یکی از بهترین دوستان مجازیم دیروز خبر داد که ایران تی وی نامی مطلب آخرم را ویدیو کرده از قول یک خبرنگار آلمانی و یک روزنامه آلمانی. دیدم بد هم نیست کمی سربسر این تلویزیون اینترنتی بگذارم و چند روز سرگرم باشم بسمت سوکردن بدون سود او. چون گفتم بهشان که اینکار زشته و ترتیب اثر ندادند مجبور شدم به یوتیوب بگویم و گفتم منتظر نتیجه. حالا به این بهانه امده ام در خدمت و خیانت شما - یعنی خودم هم نمیدونم دارم بشما حضار نازنین خدمت میکنم یا خیانت - که بهانه ای هم بشما بدهم نظرتان را از من سؤال کنید چون بطور بدیهی من اصلی ترین فک زن روی استیج کلاب سیرکم خواهم بود. مرثیه و توصیف وضعیت و درد نه خودم بلدم و نه بکس دیگری اجازه خواهم داد که چرت و پرت و جفنگ و مزخرف بگوید و وقت شما را تلف کند. بغیر از سه کلمه ای که گفتم کسخل و کسشعر هم دو واژه دیگر هستند که در زبان ادبی من به گزیده گویی و عریانی بیان دلقکیم کمک میکند. تا همین جا بس است مقدمه و وارد اصل داستان میشویم که با لینک مطلب در تلویزیون در بالا شروع میکنم و قرائت مقاله ای که نوشته ام در وبلاگ و سؤالات و نظرات شما. مخلصم.
2- 24 اسفند سال 58 شیک و پیک کردم با یک متن و دو دوست و شاگرد سابقم رفتم تلویزیون قطب زاده بدون هیچ تأییدی ازسوی ارتش و هیچ نهاد و سازمانی که میترسیدند از من و نوشته ام برای دفاع از ارتش و افسران و دعوت بخدمت مجدد و دولت بازرگان! قصه طولانی است اما نتیجه اش این بود که مهندس سیاوش سمیعی مدیر پخش را راضی کردم که بروم اتاق خبر و کنار شهرام میریان عزیز مجری خبر بنشینم تا بعد از خبر 8 بعد از ظهر تلویزین برم روی آنتن و سخنرانیم را بکنم. میریان که خبر را تمام کرد دوربین روی من نیامد و من شاهد دعوای دو خبرنگار تلویزیون بودم که یکی اش حسینی عزیز اعلام کننده صدای انقلاب پیروز هم بود و دیگری موفرفری و ریش داشت. بحث و دعوایشان این بود که حسینی میگفت اگر سخنرانی علامه مطهری روی آنتن برود بعد از خبر مردم تلویزیون را خاموش میکنند و سخنان من هم قربانی میشود. در مقابل خبرنگار مخالف اصرار داشت که بعد از خبر سخنرانی ضبط شده استاد مطهری پخش شود و بعد از آن مرا ببرند روی آنتن. خب میتوانید حدس بزنید که ریشوی اورکتی بر بی ریش کراوات پوشیده پیروز شد و من افتادم بعد از مطهری. منظورم از این خاطره کوتاه این است که درست از فردای 22 بهمن نگاه ما و طبقۀ متجدد جامعه چقدر روحانیت پس زننده بود و پشیمان از انقلابی که کمکش کرده بودند برای پیروزی. اغراق نمیکنم که مردم اعم از متجدد و سنتی حداکثر در یکمین سالگرد انقلاب هروقت و هرجا مورد پرسش قرار میگرفتند - تجربه زیسته ام را میگویم - که انقلاب با شما چه کرد و چه دستاوردی یک ساله ای داشت. اکثریت قریب به اتفاق پاسخ ها این بود که ارزیابی یکساله از کارنامه انقلاب زودرس است و میتوان صبر کرد. اما این را حس میکنیم و ناراحتیم که انقلاب دلخوشی را از ما گرفت. دلخوشی هم یعنی تمام زندگی. حالا اگر برگردم به سؤال خوب شما در تاپیک میتوانم همان را پاسخ بدهم که مردم زندگی میخواهند و زندگی یعنی دلخوشی. و دلخوشی هم یعنی اینکه بما گیر ندهید بگذارید خودمان زندگیمان را سامان بدهیم. پس مخلص کلام این میشود که مردم زندگی میخواهند و هرکدام از گزاره های شما در تاپیک بتواند زندگی و دلخوشی ملی را برگرداند هم پیروز است و هم راه حل. البته الیت ایران بویژه در حوزۀ سیاسی و آزادیهای سیاسی و دموکراسی و سکولاریسم که بیشتر هم فانتزی و شوخیست همه 40 سال گذشته اش در مقابل مردم و علیه خواست مردم عمل کرده اند و بجای کمک به بازگرداندن زندگی و دلخوشی قدرت خواهی خودشان را اولویت داده اند که شوربختانه از بدجنسی شان نیست بلکه از نفهمیشان است. اما خلاصه عرضم این باشد که مردم در تعریف سیاسی میخواهند کشورشان بجای حکومت شریعت فعلی بازگردد به حکومت عرفی مثل همۀ کشورهای دیگر حاضر در بعد از رنسانس و گذر اروپااز قرون وسطای حکومتهای شریعت مسیحی. آیا شما دیده اید که بجای این همه کلمات قلنبه سلمبه و شعار در برهوت کسی از الیت ایرانی از کلمه عرف استفاده کرده باشد. حکومت شرعی توسط هرکس - حتی خود حکومت روحانیان فعلی - آهسته یا بشدت از شریعت به عرفیت عبور کند یا داده شود مورد اقبال و خواست مردم ایران است و خواهد بود. ماخیلی عمیق بدبختیم رفقا! دست و پا زدنهایی که غیر از این را هدف دارد. نوعی استیصال است و فک زدنهای مورد اشتیاق روشنفکران تاریک فکر ایرانی! مخلصم.
3- اعتقاد دارم که فدراتیو شدن ایران مفید نیست ضمن اینکه فدراتیو شدن احزاب و گروه های اتنیکی را راضی نمیکند. بویژه در مورد ترکها و کردها بجز تجزیه نمیتوانند در ایران فدراتیو بهدف خودشان برسند
4- چندتا گزاره را که مرتب در تحلیل ها تکرارمیشود را قبول دارم. واقعیت این است که نوعی از جنگ سرد اینبار در قالب لیبرالیسم غربی و اقتداگرایی شرق شکل گرفته که فعلاً تکلیف نامعلومی داره. اما من موافقم که نهایتاً داستان لیبرال ها مجدداً پیروز خواهد شد چون اقتدارگرایی شرق یک سیاست و روش است و داستانی قابل ارائه به جهان ندارد. داستان ایران هم چون پیشاتاریخ و مبتنی برفقه یکی از مذاهب اقلیت اسلام است و از قدرت جمعیتی و جغرافیایی خاص و یکپارچه ای هم پشتیبان ندارد و داستان جهانی شدنش منتفی پیشینی است. اما این را قبول دارم که محتمل در یک حداکثر زمان میان مدتی 20 ساله نظم تک قطبی فعلی امریکا با چالش روبرو خواهد بود و ایا قطعاً هزمون امریکا شکست خواهد خورد پیش بینی قطعی ندارم و تمایل تحلیلم در انسان لیبرال خودبنیاد پیروزی هژمون لیبرال غرب و امریکاست. در چنین جهانی که یک چشم انداز چند قطبی تثبیت شده در 20 سال آینده است من بازی ایران در تعلیق امروز و با حکومت مبتنی بر شریعت و با اقتصاد بسیار ضعیف در چنین پازلی را به امید احتمال کم جهان جند قطبی در حداقل 20 سال دیگر را نه می پسندم و نه ممکن میدانم.
دموکرات های جنگ درست کن. ایران غرب ژنتیک. پوتین خودش افسر کاگ ب اتحاد جماهیرشوروی بوده و جکومت های توتالیتر و تمامیت خواه را هم خوب میشناسد و هم سرنوشت محتومش را تجربه زیسته دارد. فارغ از بجثهای تاریخی که پیمان عارف عزیز مسلط است خود مشاهدۀ جامعه موجود ایران هم به پوتین میگوید که در یک حکومت عرفی بعد از اتمام و سقوط حکومت شریعت محور امروز و فارغ از اینکه غرب چه خواهد کرد خود مردم ایران با حکومت عرفی اجازه اتحاد استراتژیک با روسیه را نخواهند داد. لذا پوتین در حال حاضر و بدلیل مقابله اش با غرب میخواهد ایران را قبل از عبور از حکومت شریعت عبوس - که پوتین محتوم میداند - تا جای ممکن شیره اش را بدوشد و آیت الله خامنه ای هم تا کنون و ناگزیر هم ایدئولوژیک و هم سیاسی بخواسته پوتین لبیک گفته.
تضمین خواستن ایران از امریکا
شکل یک موضوع فلسفی و از آنجا جامع شناختی است. سربازی. کلاه پهلوی. هم محتوا سازی از را همشکل سازی. شریعت متحجر
نکته فعلی خطر هولناک
دین و مذهب جزیی از گفتمان و ارزش دنیای قدیم یک وجه جمع گرایی
سه بخش را شامل میشه
آیا اتمیزه
ایا این اتمیزه تشدید شده است بله تشدید شده است و بهترین نشانه اش این است که مشکل به احساس شماها که قریب به اتفاقتان جزو طبقه متوسط هستید یا بوده اید رسیده. یعنی شماها کسانی هستید - همه کلاب هاوسی ها را میگویم - یابه همنوع خودش پناه میبرد یا بخدا. عروسی و عزا اتمیزه تحمل کمتری داره جهانیست
راه حل چیست
عبور از شریعت به عرف و تازه فکر اتمیزه شدن در جامعه مدرن مبتلا بشیم و همراه با همه جهان دنبال این احساس تک افتدگی میکند و تنهایی جامعه مدرن برویم.
شوخی زیرنویس ندا
شریعت
قرائت
عرف
جلو میرویم که به عقب برسیم.
ایا خامنه ای در طول 33 سال رهبریش یک بار از واژۀ "ایرانِ عزیز" استفاده کرده است؟ لطفاً لینک مطلب را اعلام کنید. این کشور و این ملت و از این قبیل را نمیگویم و مقصدم مشخصاً کلمه ایران است و صفت عزیز به دنبال آن ثانیاً ایران عزیز. مرسی
خداباور و امداد غیبی
در گذشت شاه فقید
سخنان ایت الله خامنه ای
حجاب
شکل
شاه مرد
بیرجند
سلام به جمع. عرض خاص و سؤال "وامانده ای" - توی گیومه - ندارم. بعد از توضیح ماه منیر، دستم را بلند کردم که اول خانم رحیمی را به صداقت بیازمایم؛ و دوم خودم را بواقعی بودن امتحان کنم. که خوشبختانه هر دو یعنی هم ماه منیر و هم دلقک ایرانی نمره قبولی گرفتیم.! لذت های من از راه گوش منتقل میشود و نه از فک و زبان. شنوایی ام در حال زوال و اختلال است، میترسم. دعا کنید که بازهم همه شما عزیزان و بحث های زیبایی شناختی تان را بشنوم.من دین را جز به شریعت بماهو شریعت دگم و جزم و لایتغیر ولاجرم عاجز از پیش ران شدن و دین عرفیت که مقدار نشت شریعت در بین مردمان و مورد پذیرش هنجاری آنان قرار گرفتن است برسمیت نمیشناسم و با واژه های غیر از شرع و عرف مأنوس نیستم. درود بشما
برای سرگرمی میام اینجا ولی رسوب کرده ام
سیاست خارجی بیشتر مخاطب میگیرد سرگرمی ما از عبوسی و جدیت میاد و نه از شادی و شوخی گوینده اغلب میداند که دارد چرت و پرت تکراری میگوید مخاطب هم میداند که چرت و پرت میشنود.
دعوا در گسل های حاکمیت
دعوا بین خود طیف ها
سیاست داخلی
یک سال و نیمه اینجام و چندین ورژن متفاوت کدام اتاق میروم را تجربه کرده ام و الان یکسال است که این ورژن نهایی رسیده ام.
آدما برام مهم نیستند غیر ازحسین قاضیان اگر رو استیج باشه میرم گوش میکنم.
راجع به حجاب اختیاری باشد حتماً میرم و اگر فرصتی دست بدهد روی استیج هم میرم و یک کتاه سخن و میام خبر
اتاق های شلوغ را میرم برای تفریح و تو
اتاق های حزب اللهی ها را میرم برای شناخت نبض جامعه
دورهمی ها را میرم برای تأسف که آیا اونا اینقدر بیمزه اند در شوخیها یا من نسل فرسوده ام و حالیم نمیشه مزه.
هرجا هم که چت روم باز باشه و نواخت کامنت ها اهسته باشه سعی میکنم استفاده کنم و برخی حرف های کلیدی ام را بنویسم برای آموزش و آگاهی آنانی که از من جوانتر و کم تجربه ترند
اما مسئله مهم این است که من از خلاف آمد عادت اینجا هستم و بیشتر برای وقت گذرانی و تفریح میام همه جاخدا و
خدا و خود جسم و روح فریاد در سینه و برای مسافرت یا ماندن. امنیت روانی
سلام به همه بزرگان و همه بزرگان روی استیج و مخاطبان و سلام ویژه به مایلوی عزیز که مرا در روی استیج پذیرفتند و اعتراف میکنم که همیشه یکی از آرزوهایم آمدن به روی استیج مجید رسولی محترم بود و است. بویژه امروز که در اشتراک گذاری اتاق هم نوشتم که تقریباً همه دارایی نخبگی و سرشناسی کلاب هاوس بخصوص در حوزه های اجتماعی و سیاسی و مذهبی در اینجا جمع مبارکی دارند. خیلی از تقی رحمانی یاد گرفتم در بعد دیگری از شخصیت امام خمینی که تا حالا هم حس میکردم اما به این وضوح و فکت و تبیین شده نمیدانستم.
با این مقدمه دیگر معلوم میشود که هر حرفی بزنم میشود مصداق معلق بازی در پیشگاه غازی! و بهترین عمل در اینجا میتواند سکوت مایک دار باشد که خودش رفتاری آموزنده است امیدوارم. و تنها وظیفه ای که برای من میماند ظاهر شدن در نقش کهنه سربازیم است و نگهبانی از اینهمه ذهن زیبای موجود در روی استیج.
از سوءقصد تروریستی بجان سلمان رشدی بسیار نگران و متنفرم. زیرا او هم یکی از زیباترین ذهنها در حیطۀ رمان نویسی و ادبیات است که پنجره تنفس من بوده و است و اگر ادبیات نبود من هم به این درازی زنده نمی ماندم.
این را هم بگویم که بشدت با نواندیش دینی در حضور حکومت شرعی مخالفم که میخواهد شریعت را از احکام و فقیهان منها کند و نمیتواند و بجای عرف دینی کلمات پیچیده و بحث های بیهوده ای جایگزین میکند و با در انداختن قرائت های مختلف از شریعت باعث تحکیم و تداوم حکومت شرعی در ایران شده و میشود. در حالیکه ما یک شریعت دینی یا مذهبی داریم که بدلیل شریعت بودنش دگم و جزم و سخت تغییر است و باید باشد مثل همه شریعت های ادیان و مذاهب دیگر که اگر شریعت فشل باشد و تند تند تغییر کند دین و مذهب از دین و مذهب بودن خودش تهی میشود و متشرعین و متدینین ادیان و مذاهب دین و مذهبی را که هر روزو هرسال تغییر حکم بدهد را نمیپذیرند. اما ما یک عرف دینی یا دین عرفی هم داریم که آن عبارت است از "هر چقدر از شریعت که به جامعه نشت میکند و مورد پذیرش عرف غالب جامعه قرار میگیرد تا جاییکه به هنجار عرفی تبدیل میشود را دین عرفی میگوییم و این دیگر قرائت جدید از شرع نیست و نامش دین عرفی است و هرچقدر نواندیش دینی با کلماتی مثل قبض و بسط شریعت و دین حداقلی دین حداکثری و سکولاریسم و حقوق بشر و لاس زدن های کلامی جامعه را گیج میکند و از قضا سرکنگبین صفرا می افزاید که در کشور گیرافتاده ما چنین کرد و هنوز هم من یک انسان مؤمن نواندیش دینی ندیده ام. یعنی نمیدانم که این مؤمنان نو اندیش احکام عبادی خود را بر فتوای کدام مرجع حوزه انجام میدهند و اگر خودشان مجتهد نواندیش دارند چرا تقلید از او را به توده های مؤمن معرفی نمیکنند.
اره ما در ابتدای انقلاب از عرف غالب جامعه عقب بودیم اما الان چه چرا عرف غالب را گفتمان روز نمیکنیم که توده میفهمد و از انی بحث های بیهوده برویم سر اصل مطلب که آن این است حکومت باید از شریعت به عرف شیفت کند و در آنجا هم دین هست و ضد مذهب نیست.
راسته حسینیش اینه که من بیشتر از اینکه حرفی برای گفتن داشته باشم از دعوتی که فرید مدرسی میکنه بیام بالا ذوق زده میشم و میام بالا. اول راجع به مصطفی تاجزاده بگم که من هم مثل فرید تاجزاده را یکم گناهکار میدونستم هرچند با زاویه ای متفاوت اما حالا یکی از حامیان بالقوه اش شده ام چون حسم اینه که او از همه اصلاحطلبا مسئولیت پذیرتره و چون خودشو در بد وخوب 40 سال اخیر دخیل و مسئول میدونه میگه من باید این مسئولیت را داشته باشم که اگر خرابکاری کرده ام بقدر وسع در جبران آن کاستی ها بکوشم. لذا از این موضع و صداقتی که دارد او را تحسین میکنم هرچند به رویه اش باور نداشته باشم. زیرا در مورد میرحسین هم گفتم روی استیجی که انسان ها قبل از اینکه کی و چی بودنشان مهم باشه خود بودن شان و خود ماندن شان مهمتر است و هم میرحسین خود خودش است و هم تاجزاده خود خودش و این با ارزش است. امیدوارم که گرفتاری جدیدش همطول نکشه و ایشان مجدداً به حیطه فعالیتش برگرده. در مورد اوضاع ایران هم دارم از خودم نا امید میشم و من دیگر این ایران را نمیشناسم. واقع قضیه این است که من چون از بیرون به ایران نگاه میکنم تصاویر کاملتری را می بینم از شماهایی که دارید در ایران زندگی میکنید و تغییرات آهسته و پیوسته را خوب حس نمیکنید. در سال 97 یک توئیتی نوشتم که ایران دیگر ذهن زیبا تولید نمیکند و در وبلاگم هم یک مطلب سه گانه نوشتم با عنوان تهران دیگر نمیخنده. الان حسم اینه که ج. ا بعد از یک مدت سیاست های داخلی و خارجی تدافعی اخیراً تغییر تاکتیک داده و سیاست ها را برگردانده روی فاز هجومی. که بحث مفصلیه و ورود به آن در حوصله و موقعیت این اتاق نیست. پس نگرانی اصلیم را میگم و زحمتو کم میکنم. من بیشتر از هر چیز در ایران نگران ذهن های کوچک شده هستم چون وقتی ذهن زیبا زاده نشد و ذهن های زیبای موجود هم تحت فشار مدام آب رفت انسان ها کوتوله میشن و برای هرنوع دست کاری عقب رانده شدن آماده میشن. فرهنگ را میگویم و تولیدات فرهنگی و هنری و کالاهای تفریح و سرگرمی و شاداب ساز و بهره ور کننده جامعه. خیلی مأیوس کننده است این بی رنگ و بی رنگی و خاکستری شدن همه رنگ ها در انواع کالاهای فرهنگی تولید شده برای عموم. درسته که همه پز میدن که ما اصلاً صدا و سیما را نگاه نمیکنیم و از این قبیل شواف های روشنفکری واقعیت اینه که بغیر از برخی پرهیزهای اخبار سیاسی برنامه های صدا و سیما که کمتر مورد مراجعه است بویژه در ورژن سریال و سرگرمی دیده میشن هم در داخل و حتی در خارج. این وضع داره ذهن های ایرانیان را در خود میفشرد و امکان کم وزن کردن حجم مغزهای جوانان راافزایش حتمی میده و تسلیم شدن در مقابل این سیاست های هجومی و کم آوردن در مقابل این فرهنگ نازل و پمپاژ مدام آن و برعکس امیدواری هایی که هی میشنوم از همه هموطنان داخل و خارجم که با تعجب میگن مگه میشه و از این آروغ های ناشتا من دارم میبینم که بدون ذهن زیبا و بدون رؤیا و بدون شادی و بدون رنگ و موسیقی و تفریح و جشن و از این قبیل جنس. ذهن ها زنگ میزنند و از هرنوع خلاقیت اولاً و مقاومت ثانیاً تهی میشوند و توده های فقیر هم که تکلیفشان معلوم است و در غیاب آموزش های مدرن و شردن گلوی دانشگاه ها و استادان استخوان درشت و معلمان متعهد به انسانیت بوهای خوبی استشمام نمیکنم و انشاءالله که دلیلش کور چشمی بینایی پیرم باشه. اما خواهش میکنم حساسیت هایتان را فقط به حوزه سیاست و اقتصاد منحصر نکنید و شیطان در جزییات است و این جزییات در فرهنگ جامعه است.
اما اتاق برای تاجزاده باشه و آرمان او فراموش شود شرط ادب نیست. ارمان فعلی تاجزاده فقط یک چیز است گفتگو و آگاه سازی و آگاهی رسانی
1- از نظر شخصیت حقیقی آدم علیه السلامی نیستی. از نظر هوشی در حوزه ای که فعالیت میکنی هم با هوشی و هم بدلیل تمرکز روی کارت و سوژه و بقول خودت ذوب شدن در کارت حس شهودی خیلی خوبی داری در تشخیص هم پشت پرده ها و هم تحلیل ها و بطور بدیهی شناخت خوبی از جمهوری اسلامی داری. و برعکس سایر همکاران داخل و خارج نشینت جمهوری اسلامی را دیو و دد نمیدانی و به آن اعتراف هم میکنی برعکس برخی همکارانت که ممکن است هم از جمهوری اسلامی دارای رهبران زاهد و سیاستمداران فاسد شناخت داشته باشند ولی هنگام موضع گیری برمبنای تشخیص غلط شان که فکر میکنند اگر بگویند جمهوری اسلامی سویه های سفیدی هم دارد
جریان سازی هایت
سوالی ندارم چون میدانم چه میکنی. و میدانم که کار بدی نمیکنی و هرکاری میکنی خودت تشخیص میدی و اراده قایم بذاتت محرک اصلیت است.
شخصیت حقیقیت. اول خیالت را راحت کنم که آدم علیه السلامی نیستی. با هوشی. هیجانی هستی. کمی خودشیفته ای. ناسازگاری و در میان جمع تنهایی و منزوی و ترسویی اما تنهاییت باعث میشود که شجاع باشی چون نه کارمند خوبی هستی و نه میتوانی کار تشکیلاتی بکنی.
شخصیت حقوقیت: پرکاری اما خیلی فیزیکی پرجنب و جوش نیستی. بلکه ذهنت را بیشتر از پاهایت و تحرک فیزیکیت فعال نگه میداری. بر هدفی که داری چنان تمرکز داری و میکنی که نوعی حس شهودی برای کشف پشت پرده های سخت جمهوری اسلامی میرسی و رسیده ای. بهمین خاطر هم روی سیاست در داخل - منظورم صرفاً سیاست داخلی نیست - بهتر از سیاست در خارج سواری و وقتی مثلاً هوس میکنی فیل جریان شناسی اپوزیسیون را هوا کنی خیلی بیشتر از تحلیل های سیاسی نشئت گرفته از داخل کشورت میزنی به شانه خاکی. نوعی بالانس مورد نیاز احتیاط و سلامتت را رعایت میکنی و موفق هم میشی. شناخت دقیق تر از اکثریت غالب پوزیسیون و اپوزیسیون هم از شخصیت های جمهوری اسلامی داری و هم خود جمهوری اسلامی را بهتر از اغلب موافقان و مخالفان جمهوری اسلامی داری. چون بتعبیر من حکومت رهبران زاهد و گردانندگان فاسد که تعریفم از جمهوری اسلامیست را حکومت خاکستری میدانی و دیو ودد مخالفان و فرشته و قدیس موافقان را نداری.
هنگام عمل اما همه خصوصیات همه آدمها مثل رقیب و حریف و حسود و مسابقه و مبارزه و خود را برنده کردن را هم با خودت وارد عملت و موضع گیری هایت میکنی و مخاطبان آنها را یا جذب میکنی یا شک و تردید درست میکنی البته که این خصوصیت همه آدمهاست و حریف و رقیب های تو هم از همه ابزار - حتی ممکن است بی اخلاق تر از تو هم - استفاده میکنند. جنجال هم دوست داری ولی برای جنجال کردن هم وقت میذاری و بی کله وارد جنجال سازی نمیشوی.
راجع به اف بی آی
سلام به جمع. اول تشکر کنم از امیر وظیفه شناس که بعد از آن رفاقت تنگاتنگ ورودمان به کلاب هاوس دوباره مرا پذیرفته و ماموریت استیج بمن واگذار شده. دوم از اینکه اقای رشیدی روی استیج است خیلی خوشحالم بخاطر ارادتی که به لهجۀ گیلکی دارم و امیر در پروسه کلاب هاوس کمی لهجه اش استحاله شد و حالا جناب صالح رشیدی بهمان اصالتی که من دوست دارم حرف میزنه! و البته امیدوار هستم که رشیدی جان بهمراه ابراهیمی مهر بزرگوار به خواسته های من واکنش داشته باشند. اما بعد:
انسان لیبرال فلسفی خود بنیاد
بحث کلاسیک در موقعیت غیر کلاسیک بحث متعارف در موقعیت نامتعارف
زندگی رنج مدام است با سرمستی لحظه ها
دیگران کاشتند و ما خوردیم
بزک نمیر بهار میاد
محرومیت پدر سعادت پسر
من نخورم تا برای سعادت نوه ام
جمهوری اسلامی یک پدیده است و هر دیده ای ماهیت فلسفی دارد.
سوال فریبا داوودی مهاجر
اونی که میگه من سیاست خارجی حکومت را تایید میکنم اما با سیاست های داخلی زاویه دارم.
پکیج و نه سیاست روز
هوش مصنوعی
در مورد شخص سعید لیلاز و مواضع یک سالاخیرش نظرم این است اول اینکه من هیچوقت نتوانستم تشخیص بدهم که لحن ایشان شوخی است یا جدی. چون خودش هم بطور پرسنلی شخصیت طنزی دارد مشکل را دو چندا میکنه. دوم اینکه تا نتوانم انگیزه اش از بیاناتش را کشف کنم نمیتونم بگم که داره چکار میکنه و هدفش کدومه. لیلاز عزیز اکر ته فکرش این باشد که غرب نمیتواند فروش نفت ایران را زیر 500 هزار بشکه در روز فروبکاهد منظورش تقویت آیت الله خامنه ای و استراتژی اوست چون ج.ا شریعت محور روحانیان بدون فروش نفت نمیتواند دوام میان مدتی داشته باشه. اما اگر لیلاز مطمئن است که غرب در قدرتی است که میتواند فروش نفت ایران را در زیر 500 هزار بشکه فریز کند در این صورت سعید لیلاز دنبال تسریع فروپاشی حکومت شریعت در ایران است. چون تأکید میکنم که حکومت مونوپول روحانیت نمیتواند بدون فروش زیر زمین ایران؛ روی زمین ایران دوام بیاورد.
اما یک مورد مهمتر در باره حضور خودم در فضای مجازی سیاسی از جمله کلاب هاوس است که فکر میکنم طبق مشاهدات عینیم حدس میزنم شامل 90 درصد باشندگان در این اتاق و در هرجای مجازی سیاسی دیگری هم است. من خواسته هام از جمهوری اسلامی چه چیزهایی است. بدون اولویت: یکی اینست که مسئله حجاب خانم ها را حل کند. دومیش اینست که کراوات زدن مردا در دانشگاه و اداره و ارتش و هرجا که دلشون میخواد حلال اعلام کند. سومیش این است که همان قدر از موسیقی که حلال شده و از تلویزیون ورادیو پخش میشود سازهای تولید کننده همین موسیقی حلال را از تلویزیون نشان بدهد. یعنی بگذارد ویلیونی که صدایش حلال شده خودش هم حلال باشد برای دیده شدن در سیما. چهارمی که از همه مهمتر است اینه که آیت الله خامنه ای دستور بدن تعدادی صندلی ارج تاشو مدل قدیم را قابل جابجایی هم باشد در حسینیه امام خمینی بگذارند در دیدارهای مقامات تا این همکاران و همرزمان پاسدار من که ترکش در بدن دارند و سنشان هم به پادرد و کمردرد رسیده راحت تر بنشینند در محضر فرمانده کل قوا تا بتوانند بهتر حرف ها و دستورات ایشان را گوش کنند. نود درصدی هم که گفتم ممکنه خواسته هاشون بیشتر از من باشه اما از همین چیزهای پیش پا افتاده عرفیست. مثل برگزاری جشن و کنسرت و سینما و هنر و بازیهای اسیایی و یک کم تفریح و از این موارد غیر عبوس و غیر غصه دار. خلاصه اش این میشود عرضم که حکومت شریعت یک کم فضای تنفس عرفی بما بدهد و گیر دادن بما را کمی شل کند تا ماها بریم دنبال زندگی روزمره مان مثل همۀ 200 کشور دیگر جهان حتی مثل عربستان و عراق و لبنان و یمن و سوریه رفیقها و دشمنان ما هردو. تا چه بشود؟ آهان ما نود درصد دنبال زندگی و گور بابای سیاست بریم دنبال خودمان و زن و بچه و روزمرگی هایمان و شما نخبگان سیاسی و تحلیلگر هم بنشینید در فضای مجازی یا واقعی و بحث کنید که سیاست خارجی رئالیسم تهاجمی خوب است یا رئالیسم تدافعی یا لیبرالیسم و یا گلو بالیسم .خیلی دوست دارم این خواسته های مارا رشیدی با آن لهجه و اطلاعات عالیش و همشهری لندنیم که مهر فراوان دارد به همه از جمله انشاالله بمن کهنه سرباز بنفیت بگیر ملکه. مهر ابراهیمی هم همان ابراهیمی مهر است. و جمله اخرم چرا خواسته هایم را بنیادی و مهم میدانم به این دلیل بدیهیست که جلو فرار و مهاجرت را میگیرد وحتی مهاجرت را معکوس میکند و ثانیاً طبقه متوسط را که موتور توسعه است به رفاه نسبی و رضایت و بهره وری میرساند و این کلید اصلی عرفی شدن حکومت است. چون معتقدم که حکومت تا شریعت محور است بدلیل جزم و دگم و بسیار بسیار سخت تغییر بماهو شریعت است امکان هرنوع رشد و پیشرفت و توسعه سد است. دست از سر ملت بردارید تا انها دست از سیاست بردارند و حکومت بماند و نخبگان مورد اعتمادش و راجع به اولیت های سیاست خارجی تصمیم بسازند و بگیرند. اما اول باید تکلیف ما در داخل را مشخص کند تا ما مطمئن شویم که سیاست خارجی ضد هژمون امریکا و غرب باعث تداوم فشار حداکثری بسبک زندگی و فرهنگی و آزادی های اجتماعی روی زنان و جوانان نخواهد شد.
پدران زاهد و متحجراخروی. پسران فاسد و متبحردنیوی.
موسیقی و مایلو و شاعرش خراسانی و دامون و نیما
گرامافون
اون 40 درصد هولناک
فرمودید سیستم یک دست راحت تر از حاکمیت دوگانه به تصمیم برسد و برجام
نحوه رهبری آیت الله خامنه ای عدم تصمیم است یا افعال معکوس
واگذاری برجام به دولت و بولد کردن آن
40 درصد
با گفته های شما که نوشته اید کاملاً موافقم. البته آن را در بعد آگاهی رسانی مطرح میکنید و تلاشتان مآجور است. منتها چون این آگهی در خلاء است خیلی مشکلی را نه از هرنوع کنشگر چه پوزیسیون یا اپوزیسیون حل میکند. و نه در این استفاده یا سوء استفاده ها اثرچندانی نمیگذارد
آرمان امیری مجمع دیوانگان مصدقی بود مقاله های خوانده ات را هم از جنبه نظری منطقی میدانم چه از کدیور و چه از امیری
راجع به تحلیل مجید محمدی نظر نمیدهم چون او بعد از فروپاشی را میگوید که به فاکتورهای زیادی بستگی دارد. اعتبار اصلاح طلبانی که محمدی میگوید به این دلیل بود و است که با اصلاح از فروپاشی جلو بگیرند. معلوم نیست و محتمل منفی هم باشد که بعد از فروپاشی هم اعتبار داشته باشند.
اما سخنی که میتوانم بخاطر آمدنم روی استیج بگویم بعنوان کسی که مخالف قطعی حکومت شرعی فعلی هستم.
من این چیزهایی را که شما میگویید نمیفهمم همانطور که حرف براندازان را هم نمی فهمم. من تنها چیزی که میفهمم این است که بشر در طول تاریخ خودش دو نوع حکومت داشته و دارد که عبارتند از یاحکومت شرعیست و یا حکومت عرفیست! حکومت شرعی از خدا میپرسد چه میخواهی و برمبنای ان عمل میکنه و حکومت عرفی از مردم میپرسه چه میخواهی و برمبنای ان عمل میکنه!
من هرکس را که خواهان تغییر در فلسفه حکومت از یک قدم تا صد قدم بسمت عرفی شدن حکومت در داخل را جزو خودم و مواضع خودم میدانم کلمه تغییر باشد من دوست دارم.
حکومت فعلی تن به هیچکدام از این دگر دیسی های تدریجی یا دفعی نمیدهد و نهایتاً فروخواهد پاشید. البته اگر کماکان حمله نظامی از بیرون و کودتا از داخل را منتفی بدانیم. و نهایتاً اینکه اگر حکومت شرعی فعلی یک گام در جهت تغییر فلسفه سیاسی از شرع به عرف بردارد بلافاصله براندازی بلاموضوع میشود.
حکومت شریعت
فروپاشی استحاله
سیستم شریعت قبول نخواهد کرد حداقل در رهیری فعلی نخواهد پذیرفت و هم نمیتواند بدلیل پایگاه اجتماعی بپذیرد.
نام شما نام برنامه شما وقت برنامه شما تم برنامه شما و مرا در چه چهارچوبی میخواهید. دلقک ایرانی تیمسار مرندی برنامه ضبط میشود یا زنده است. پروتکلهای برنامه شما
یک برنامه ده تا پانزده دقیقه ای بدهید برای وبلاگ خوانی من.
ایران سرای امید سایه سرود لطفی نواخت و شجریان خواند هرسه رفتند و چه حیف
نمیدانم چه بگویم خان انظاری. ایران حالش خوب نیست ابتهاج به ایران برگشته اما مرده نمیدانم پشت این سایه
جائیکه اب باشد تیمم حرام است. بابای
فاشیسم
فرق انارشیسم و دموکراسی. شاه خودش میگفت هرکی نمیخواد بره خامنه ای نمیگه به زینب السادات میگه
تنها حکومتیست که حتی یکنفرازش راضی نیست
فاشیسم حکومتی
در حکومت بر مبنای شریعت صحبت از عرف فایده ای ندارد و حرف شریعت هم فقط مختص فقه و فقیه و مرجع شریعت و ولی فقیه است.
این حکایت را قبول دارم که ایران انقلابش را حوزوی استارات زد و سیاسی پرورش داد و توده ای به پیروزی ر
فرد بحای سیستم وقتی شما دنبال انسان برتر و تقوا دارید
قهر و اشتی
استراتژی اتصال و انفصال
دیپلمات و رزمنده
تضمین خواستن مثل هژمونی در مقابل موشک را
برجام امنیتی است. امریکا میگوید امنیتت را در امنیت من هم تعریف کن تا اقتصادت را در اقتصاد خودمتعریف کنم. ج.ا هم میگه امنیتم را بر ضد تو تعریف کرده ام چشت کور منو با اقتصاد خودت مرتبط کن..
مشکل داخلی هم اینست که آیت الله خامنه ای که موافق برجام برای حفظ یه باریکه از ارتباط با هزمون مسلط امریکا نمیخواهد با تصمیم خودش
اما پاراگراف آخر که این جا جملۀ اخر مد است. من 20 سال بر مبنای این نگاه فلسفی نوشته و گفته ام و کارم تمام است و باید صحنه را ترک کنم چون نه سواد و نه زبان و نه حوصله و نه انر/زی کوبیدن بدری که شما میکوبید را ندارم. اما دنیا در اینجا تمام نمیشود و خدا قوت میگویم بشما و تشویق میکنم که بخاطر ایران به کوبیدن شدیدتر به این در بسته بکوبید تا بالخره شنیده شوید و در اگر هم باز نمیشود از قفل اخرالزمانی لااقل دربیاد
سخنرانی در تلویزیون قطب زاده
جنبش برای آزادی
پدر فرهنگ بی کلاه
نقش نهایی و بسیار تأثیر گذاری ایت الله طالقانی در تردید زدایی از دانشگاه برای آمدن تمام عیار به پشت آیت الله خمینی
گریه سه روزه
نقل قول با یک واسطۀ مطمئن از آیت الله طالقانی که در تابستان 58 شنیدم که مشکل مبارزه با آخونداست.
بنظرم هم آیت الله طاقانی اشتباه میکرد که مذهب را مدرن کند و هم ایت الله خمانی اشتباه میکرد که فکر میکرد میتواند فتوا را مدرن کند
لذا امروز معتقدم که هرگونه دخالت دین در سیاست به حکومت شریعت سنتی می انجامد و غیر قابل بخشش است چون شریعت غیرقابل تغییر جلوتر یا حتی همزمان با عرف است
شوخی با استاد زیباکلام
روشنفکران مسئولیت و وظیفه دارن که موضوعات پیچیده را ساده کنند و بما توده ها شرح کنند. اما ماتوده ها عیبمان این است که ساده شده روشنفکران را پیچیده میکنیم تا هیچکس نفهمد چه میگوییم. لذا من بعنوان توده اسلام را همانقدر دین و شریعت قدیم می دانم که مارکسیسم را دین و شریعت جدید. زیرا این هر دو ادعا میکنند که بجلو میرویم تا بعقب برسیم. مراکسیست ها میخواهند پیشرفت کنند که به کمون اولیه برسند و اسلامیست ها میخواهند با پیشروی بجلو به مدینة النبی برسند. آیا کسی میتواند جلو برود تا بعقب برسد؟ پاسخش را من نمیدانم و روشنفکران باید این پیچیدگی را ساده کنند.
چمله مربوط به شادروان ایت الله طالقانی شما برای مبارزه با
فرهنگ دو نهاد اموزش و رسانه در دست حکومت است
اشکال روشی دارم به اساتید
سرزنشی نباشد حفاظتی باشد
جامعه مثل نداریم آنومیک ودر تقابل با ایلغار وهجوم اگر فرد توانست از خودش تاحدودی حفاظت کند روحیه اش بهتر میشود و در جامعه هم اثر میگذارد.
فلسفه شریعت
انسان لیبرال با ازادی انسان تحت نیمه کنترل و انسان تحت کنترل
15 ساله بلوغم تاخیر
سال 48 فرمانده همافران تازه راه افتاده شدم
فریدون صوفی
32 ساله بودم وسروان که انقلاب شد
10 سال جوانی خوبی کردم
همه اش از دماغم در اومد در باخت 43 ساله ام
اما خب هنر و ادبیات رهایی بخش زبان روز بود و سیطره مطلق داشت
و امروز این نوستالوزی را دارم که در حالیکه حوزه اجتماع و فرهنگ بهتر نبود کمی بیشتر مارا مهار میکرد از افراط در تجدد شکلی و جامعه نمیترکید و اگر هم میترکید در دامن مذهب متحجر افراطی نمی افتاد نمیدانم میخواهم نظر جمیله جان را بدانم چون کنترل عرف جامعه از سوی فرهنگ و هنر ممنوع نبود مثل سیاست و بهترین نسل روشنفکری و هنرمندی ایران میتوانست بجای افراط در کوبیدن به سانسور و سیاست به عرف غالب جامعه احترام تزریق میکرد.
عذرخواهی از تاریخ
جغرافیا
بهنود و تولد تیپ و استعداد
ذهنیت قصه گو هنر حسن و عیب
خود ادمها در اظهار نظر و مواضع سیاسی
بازنده باشی یا برنده توهین به عقیده و نظر عیبی نداره اما فحش رکیک شخص و خانوادگی را باید جلو گرفت.
شرع نه قرائت بردار است و نه نصیحت بردار
اقای داوری
من سوپوارم اما اعتراضی ندارم به حکومت شریعت ضد تجدد و مدرنیته و پیشامدرن
من دارم بشما مردان حاضر در اتاق این چند کلمه را میگویم
حکومت مونوپول اخوندها برهبری ولی فقیه مطلقه تخت سلطه اش را در پس ذهن غیرت و ناموس و ابروی شما و ما مردان نهاده و محکم کرده
ستار بهشت
حکومت شریعت و حکومت عرفی عرفی جوابگوست شرعی جوابگو نیست چون در حکومت عرفی روبروی ما یه ادم است مثل خودمان و در حکومت شرعی روبروی ما خداست ماهم که نه زبان خدا را میدانیم و نه مجاز به پرسش هستیم اونی هم که مجوز ارتباط با خدا را دارد بما میگه بودور که واردور
حجاب شرعی را چرا قانون گذار کلی اورده و حجاب شرعی را تعریف کمی نکرد
هیچکس از خودش تهی نیست. من در صف بازنده ها حرف میزنم بدون اینکه مستقیم یا غیرمستقیم نفعی برای من داشته باشد.
خطاب به حکومت حرفی ندارم. چون با حکومت شریعت نمیتوان حرف حکومت عرفی زد. این چیزهایی ک میشنوم همه در قالب بحث متعارف در وضعیت شریعت است
تجدد شکلی تحجر شکلی کت مائو و استالین اخوندا نشدیم
لوان جاگاریان سفیر روسیه در تهران
«دولتهای غربی فقط هدفشان این است که ارزشهای پوچ خود مانند همجنسگرایی و چیزهای خیلی کثیف را به ایران بیاورند ولی ما مخالفت میکنیم.»
ایت الله خامنه ای و زبان شریعت را خوب میفهمد. شریعت گوش ندارد و فقط جنسش از زبان است فقط میگوید و گوش نمیکند چون شنیده هایش از خداست و خدا مرده است. یعنی با خدای روز که از طریق وحی ارتباط ندارد بلکه از خدای 1400 سال پیش وحیپیامبرش
خدا لعنت کند به اخوندا که ما را به چه بحث هایی کشاند
سرنوشت بشرغریزه وحیوان سکس و دین
توتم و بت پیامبر ادم خدای انسان شده بت و غیر ذیروح
مادرشاهی زن ذلیل
عقل بکمک غریزه جنسی میاید
ما در یک جای نازمانی گیرافتادیم در بستر شریعت
من نسل چریک و اسلحه و محتوا و کلت هستم. با فروپاشی شریعت مارکسیسم لنینیسم نسل من ور افتاد در کشورهای اتحاد و اقمار شوروی و چین استبداد تک حزبی اما امریکایی شد! انقلاب ایران که خود زاده همان ادبیات رهایی بخش چپ مارکسیسم اسلامی بود که اگرفروپاشی شوروی قبل از انقلاب اسلامی بوقوع پیوسته بود هیچگاه در ایران انقلاب نمیشد. بعد از پیروزی انقلاب ایران و فروپاشی مارکسیسم جناح چپ که به مارکسیسم اسلامی نزدیکتر بود دچار استحاله ایدئولوژیک شد و بساط اصلاح طلبان را راه انداخت و رهبری اصلی انقلاب ایران رحلت کرد. رهبری دوم انقلاب و اصولگرایان راست همراه ایشان تصمیم گرفتند که ادبیات رهایی بخش وام گرفته از شریعت مارکس را تحت عنوان اسلام سنتی بازتولید و تبدیل به ادیئولوژی اریجینال اسلامی بکنند. اما کار سخت بود. به این خاطر که هاشمی رفسنجانی حاضر به پذیرش این قرائت از دین نشدو دیگر اینکه اسلام بخاطر شریعت کهن بودن قادر به تولید و سازماندهی مدرن حتی در حد شریعت مارکس فروپاشیده نبود. 30 سال نبرد بین چپ های اسلامی پشیمان و راست های ارتدکس اسلامی ادامه یافت. و چپ ها قادر به لیبرال کردن حکومت نشدند و راست ها نتوانستند ایدئولوژی ناکارآمد شریعت خودشان را تولید و بقدرت برسانند. حالا اما باقی مانده های آخرین اسلام ارتدکس فرصت تشکیل دولت پیدا کرده اند و 5 سال است که میخواهند ثابت کنند که ادبیات رهایی بخش اسلامی را اولاً تثبیت کرده اند و ثانیاً به کارآمدی خواهند رساند. در حالیکه اصولاً زمان ادبیات چریک و انقلاب و اسلحه و محتوا و کلت تمام شده و مردن در راه انتزاعی امید به آینده تاریخ مصرفش گذشته. و دنیا شده زمان حال محور و شکلی و لذت و زندگی و دیگر هیچ انسانی حاضر نیست حتی برای فرزند خود بمیرد تا چه رسد به سعادت دروغین وعدۀ نجات همسایه و همشهری و هموطن. نسل 80 و 90 ایران را ببینید تا بفهمید از چه حرف میزنم. لذا تصور اینکه کسی بخاطر - غیر زندگی شخص خودش - مثل ملت و قوم و قبیله؛ اسلحه خواهد کشید برای نجات دیگری امر موهومی است. و در این تصویر فلسفی کلی که گفتم انقلاب و تجزیه طلبی و از این قبیل مفاهیم تاریخ مصرف گذشته است بدلیل نیاز به خشونت طلبی ادبیات رهایی بخش منقضی شده. البته که ممکن است رهبران چند گروه و دستۀ باقی مانده در ادبیات قبل از فروپاشی شوروی زرت و زورتی بکنند برای دریافت بنفیت ازبیگانگان برای زندگی های لاکچری خود و چند جوان را هم فریب داده باشند. اما اینکه خطری برای یکپارچگی ایران و ایرانیهای لیبرال و سکولار کرده جمهوری اسلامی در همه قوم ها و گویش های متنوع ایرانی باشد مطلقاً غیر ممکن است.
دختر کوچکم از امریکا زنگ زده بود با چشمان پف کرده
جز از شکل و زن وزندگی وتفریح و. کنسرت نگفته ام
قاب عکس رنگی مادر بزرگ چادری و مادر روسری بسر و دختر بی حجاب را تبدیل کردیم به عکس سیاه و سفید مادر بزرگ بی حجاب و مادر مقنه بسر و دختر چادری
حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت شرعی است
من را از هر طرف بندازید می افتم روی بنی صدر
کت استالین کت مائو
شکل و محتوا من لیرال نیستم ولنپاری و مدینهةالنبی
ربا و مالکیت
شکل عوض شود شریعت پشتیبانیش را میگیرد
عرف توجیه ماندن فقیه در رأس حکومت را منتفی میکند
الان چه وضع است امر اجتماعی
اپیکوریست بدبینی عقل و خوشبینی اراده جزیخ
منطق خشونت
محصول خشونت
انقلاب برای صعود است اما ضدانقلاب برای جلوگیری از سقوط است
دال مرکزی جنبش
جنبش نامتقارن است
در مشهد تعطیلی مدارس و دانشگاه فردوسی
توزیع این ابر جنبش شهر ها و حالا محله ها
حکومت نظلمی در شمال اون هم شب ها
دست اورد و نوع شورش وجنبش گرسنگان
فردا ائمه جمعه
دو قاب عکس
مشکل اصلی این است که همه ما اینجا تحت تایتل دلسوزی و خدمت و فداکاری و خیر عمومی وارد میشویم
عدالت و ازادی
دافوس
20 سال تمام نوشته ام و 20 سال قبل از آن هم گفته ام که جز از راه رهایی زنان و نجات زندگی به ازادی نخواهیم رسید. در نزدیک دوسالی هم که در کلاب هاوس هم بوده ام جز از سبک زندگی و تغییرات شکلی و تمرگز بر زنان و جوانان نگفته ام حتی در همۀ اتاق های مطلقاً سیاسی. حتی در انتخابات 1400 که از تحریم به همتی رسیده بودم.
نظرم هم همیشه شاذ است و نه خوب فهمیده میشود و نه اصراری به فهماندن آن دارم
راجع به ساقط کردن هواپیمای اوکراینی
از سوی جناب مشیری راجع به مطالبه مشخص صحبت شد. عرضم این است که این ابرجنبش زنان و جوانان مطالبۀ مشخصی در حوزۀ سبک زندگی و حجاب اجباری و شرعی داشت و هنوز هم دارد و خواستار بازگشت بعرف جامعه در مورد حجاب زنان و اختلاط جامعه شهری بود و است که بدیهی تبدیل جامعه روستایی به جامعه شهری است که بحث مفصلی است و در صلاحیت من و در حوصله شما نیست. حرف من و پرسش من این است. اگر این مطالبه مشخص پاسخ مشخصی میگرفت یا بگیرد آیا این التهابات ادامه می یافت و می یابد یانه که پاسخ من قطعی و نه است و ادامه نمی یافت. اما در عمل چه اتفاقی در مقابل این مطالبه مشخص افتاد عبارت از این بود و است که رهبر بلامنازع این حکومت آیت الله خامنه ای 8 بار سخنرانی کرد و حتی بطور ضمنی این مطالبه و حاملان آن را مورد کمترین اشاره و اهمیتی قرار نداد. نه در تاریخ معاصر جهان بلکه حتی در قرون وسطای اروپایی شما نمونه حتی نزدیک به این خشونت هولناک سراغ دارید و میتوانید مثال بزنید. اره خشونت هولناک این تحقیر و ایگنور کردن 80 درصد یک جامعه است. متأسفم و گریه میکنم.
شیوه حکمرانی ایت الله خامنه ای در سیاست داخلی عدم تصمیم است و در سیاست خارجی تصمیم.
یکی هم راجع به ترجیح مظلوم کشی به عادت کشی همیشه یک مشیری در میان
کسی که تلاش میکند برای حرف درست خود توضیح بیشتری بدهد. در حقیقت تلاش میکند برای حرف غلط خودش توجیه بیشتری بتراشد. چون حرف درست نزدیک به بدیهیات عقلی و منظق استدلالی ساده است و اگر مخاطبی متوجهش نشود یا از نفهمی است و یا عناد که در هردوحالت تلاض توضیحی بیشتر گوینده کاری عبث و از سر نفهمی خود گوینده است.
اول اینکه بررسی بفرمائید چرا قرار است کلاب هاوس رفع فیلتر شود و سایر اپلکیشن های اتفاقاً مؤثر در کسب و کار و اقتصاد و پر کاربر چنین آزاد شدنی را مشمول نشده اند. من خودم اعتقاد به سرگرمی سازی کلاب هاوس دارم و علت تامه را در این جا جستجو میکنم. اما چون من علاقمند اجتماع و فرهنگ و هنر هستم و گیر اصلی ج ا در این حوزه ها میدانم و این را در سالهای پرکاری نوشتنم بارها گفته و نوشته ام
یک فاجعه را گزارش میکنم و از همه مردان ایرانی میخواهم که مزاحم و مانع تمام شدن حکومت شریعت در ایران نشوند و کمی بفکر فرزندان اعم از نوه هایشان هم باشند. ماجرا این است که دیروز یک فیلم مستندی از بی بی سی فارسی پخش شد که سودابه بیضایی ساخته و اسمش هست پگاه مثل خودم
مهمترین تغییری که در 40 سال گذشته رصدکرده ام این بود و است که اصلاح طلبان ملی مذهبی شده اند. اما خود ملی مذهبی ها برایم علامت سؤال بزرگی بودند و هستند که مثلاً آیا اینان نماز میخوانند و روزه میگیرند و حج و طهارات و عباداتشان که در مجموع فروع دین گفته میشود را چگونه انجام میدهند و ایا از فقیه یا فقهایی تقلید میکنند مثل ما لادین ها یا خودشان رساله عملیه ای دارند به اجتهاد خودشان. البته از اصلاح سلبان هم یک گله دارم که مردانشان حالا که بعداز چهل سال به ملی مذهبی ها رسیده اند چرا با کت شلوار غربی کراوات نمیپوشند مثل مهندس بازرگان و دکتر یزدی و سرورم جناب دکتر نوربخش. راستش من سال 40 که از دهاتمان در شبستر آمدم تهران و یک دهه تمام سرگیجه داشتم تا بتوانم تشخیص بدهم که عین الله باقر زاده چطور باید شهرنشین شود! تا اینکه یک روز در شروع دهه 50 خورشیدی گذرم به میدان شهیاد افتاد و آنجا مسعود بهنود را دیدم که با چه دک و پز غبطه برانگیزی - مثل همین عکسش - ایستاده بود بر دروازه شهر و قاب عکس رنگی را بنمایش میگذاشت که سه زن در داخلش بودند: مادربزرگ چادری در کنار مادر روسری بسر و دختر بیحجاب و ورود بشهر مرا و مارا اندازه میگرفت و تبریک میگفت. و یادم مانده بود که رضا مشیری را هم در باب همایون ملاقات کرده بودم با ریختی شلخته و تیره - ایضاً مثل همین عکسش - که قاب عکس سیاه و سفید رنگ و رورفته ای را نمایش میداد جلو عکاسی چهره نما در ابتدای کوچه امام جمعه که عبارت بودد از مادر بزرگ بی حجاب و مادر مقننعه بسر و دختر چادری. و جالب تر اینکه هردوی این بزرگواران با دوقاب عکس رنگی و سیاه و سفیدی که شرحش رفت توی اتاق روزگار در جیب همدیگر رفته بودند متحد که این بچه های آنارشیست دهه 80 و 70 و حتی 90 چه میخواهند از جان این مملکت. راستش پاسخ این سؤال را بهتر از همه رائفی پور داده بود: سکس. اما او سکس را تنگ سنتی میخواند میشد جماع خالص و چه بسا مهوع هم و من سکس را گسترده میخواندم و میشد عشق زمینی و موسیقی و سینما و هنر و تفریح و رفاه و هوای زنانه در خیابان های شهر و زیبایی زندگی شهری که در جایی آنرا آزادی هیجان در عرصۀ عمومی هم موکد کرده ام. راستش من یک روز که دیر از خواب بیدار شده بودم با این گیرسه پیچ در مغزم روبرو شدم که چرا من در لندن گرفتار غار نشینی شده ام. و طبیعی بود که غار شد برایم عقده و کنکاش کردم همه عاقبت غارنشینان را و جالب اینکه بلافاصله یاد حضرت محمد افتادم و غارهای حرا. البته دروغ چرا خجالت میکشم که بنویسم اول به چرایی غارنشینی خودم یاد افتادم در لندن. که پاسخش یک کلمه بیشتر نبود: خجالت از بچه هام. دخترهایی که هنگام همبستری با مادرشان با قول و قرارهای اله میکنم و بله میکنم برایتان و حالا درمانده بودم از وفای بعهد جز راه فرار از دستشان پس چی شد بابا چاره ای نداشتم. ولی حضرت محمد چرا؟ با داشتن همسری به سخاوت و تجارت و مالداری حضرت خدیجه که بجای یک منزل 80 پنت هاوس میتوانست تهیه کند برای شویش باز محمد رفته بود کوه حرا و غار حرا چرا؟ و چله نشینی با بریدن از همه خدم و حشم ماجرا. القصه برگشتم به همه ادیان و ایین های اینجا و آنجا و همه جای تاریخ و مطمئن شدم که اینکه میگویند همیشه پای یک زن در میان است چقدر صادق است. یکی سکس را گران میکرد با تخصیص ان به حواریون و دیگری انرا ارزان میکرد با ممنوعیت برای حواریون اما کنترل بازار سکس بعنوان بهترین و طبیعی ترین لذت طبیعی و خواسته همیشه تاریخ خلقت بشرهمیشه در کف با کفایت روحانیان ادیان باقی بود و میماند. اینجا بود که دیدم اگر این قصه اروتیک را ادامه دهم به پورنوگرافی خواهم رسید و همین درد دلم هم از زردی ممنوع خواهد شد و لطفاً جمع بندی کنید بعنوان قطعه ای ضاله. رهایش کردم تخیلم یا توهمم را که برگردم به مطالبه محوری بهترین مرد اتاق آقای مشیری عزیز و تمام کنم با این جمله که ابرجنبش زنان و جوانان یک جنبش غریزه خواه بود و است که در مقابل سرکوب غریزه رژیم حاکم قد علم کرده که بگوید رهایمان کنید حداقل در حد اجدادمان حیوانات که با هم چرا برویم و با هم سلفسرویس برویم و در خیابان با هم باشیم و دورهمی های بزن بکوب و خور و نوشمان را در حد عرف جامعه مان آزادی کنیم و هرکی هستید گور بابایتان شاهید یا شیخ شما هم ریاستتان را بکنید لعنت بر بخیلش. واز رضاجان بپرسم که آیا همیشگی تر و واضحتر و پیگیرتر و یک روز هم تعطیل نشده تر از این سبک زندگی را عرفی کنید وجود داشته و میتواند وجود داشته باشد و بکجا رسیده جواب. خسته شدم و فقط خواسته ام این است که آن دو قاب عکس پیش گفته ام در دستان بهنود و مشیری را اگر هم با هم ادغام میکنید نگویید هر دو قاب یکی بوده و دکتر نوربخش هم کراواتش را هم به تقی رحانی و اکبر گنجی بدهد و هم به رضا مشیری و عباس عبدی. یکبار هم توصیه مرا عمل کنید جای دوری نمیره بعد از اینهمه دموکراسی که عاشقش هستید. و لاف در غربت میزنیم همه این هوا. مرسی آقای مشیری که امروز هم بمن وقت دادید. گرته برداریم از رؤیا پاکسرشت. ملتی بدون رؤیا پاکسرشتی را گند میزند به زندگی.
شلختگی زبانی و ادبیاتی تحفه روحانیان به ادبیات ایرا راکنترل کنند.
پروفسور مصطفی مهرآیین
سکس عشق مهربانی دیگر خواهی فرق ما نسل چریک دیگرخواه و نسل 70 80 و 90 خودخواه
راستش آمدم بالا که تا جلسۀ جدیت مسخره شما نخبگان شروع نشده یک مسخرۀ جدی بگویم خطاب بشماها و توئیت اخیرم را باز کنم بلکه هم ذهنتان را یک خلجانی بدهم که به کجا چنین شتابان. چون ما توده ها که ذهنی ساده داریم و مسایل را پیچیده میفهمیم تا ساده بیان کنیم بر عکس ذهن های پیچیده شما که موضوعات را ساده میفهمید و پیچیده بیان میکنید؛ نگران فوق العاده هستیم برای ایران.
هر آنچه گفته اند و میگوئید و خواهند گفت و تکرار و تکرار خواهیم کرد روبنای یک تجدید رابطه را توضیح میدهد که اهمیتی اگر دارد هم مهم نیست.
دو اتفاق : دو ناو ایرانی در سواحل برزیل لنگر انداختند. همزمان پیام ایت الله خامنه ای خطاب به مردمان و دولتمردان امریکای لاتین منتشر شده
نرخ مهاجرت. نرخ بازماندگان از تحصیل. فقر و زندگی معیشتی بدون رفاه. پتانسیل بالقوه ایران برای توسعه
من بیشتر نگران جنگ رسمی اعلامی از سوی فرمانده رادان با زنان وجوانان کشورم هستم و امیدوارم که برد نهایی با زنان و زیبایی و غلبۀ زندگی بر مرگ باشد. و البته بسیار ناراحتم از این جنگ نابرابر با بچه های خیابان
شازده هم بمن مأموریت نداده برای حفاضت از او چون نه او شاه است فعلا و نه من نظامی پایورپس چشمش چهارتا باید درایت فاظت
شاهزاده یک محبوبیت دودمانی دارد. یک کاریزمای محتوای جذاب شخصی هم به آن علاوه کرده و یک مانیفست کامل هم دارد که ان هم عبارت از حکومت تجربه شده پدرش در قبل از انقلاب بوده و هر ایرانی که حرف بازگشت او را میشنود بلافاصله یاد دهۀ 50 می افتد همسن های من مستقیم و نسل های جوان تر با واسطه رسانه و تونل زمان و شنیدن از ما پدر مادر بزرگها میدانند بازگشت رضا پهلوی یعنی حداقل ان زندگی اجتماعی و فرهنگی سالهای 55 56 57 برخواهد گشت.
انقلاب علیه انقلاب ممکن نیست.ما اعتماد داریم کارش درسته. فغالیت مدنی ذله کننده در داخل محاصره دیپلکاتیک ج. ا در خارج بویزه غرب.
سلام آقای غفوری عزیزو همه خانمها و آقایان محترم
داشتم اتاقتان را به اشتراک میذاشتم و کلمه خودم را نوشته بودم که دعوت نامه رسمی حضرت عالی نمایان شد.و دیدم که نمیتونم بدون رد یا قبول لطف شما کامنت اشتراک گذاری اتاقتان را بنویسم. و با اینکه خیلی خیلی بندرت دعوت های ناشده اغلب مطلق و دعوت های شده بندرت را در اتاق ها -بویژه اتاقهای پابلیک - قبول نمیکنم اما دست ردم بدعوت شما با کامنتی که در تعریف اتاقت مینوشتم همخوان نبود و اومدم بالا که کامنت اشتراکم را بنویسم با این متن خودم شرکت نمیکنم اما اتاق های حسین غفوری اغلب اتاقهای مفید و خوبی است.
و امدنم هم برای تبریک قهرمانی پرسپولیس بود و آرزوی جام دوم در حذفی و من یونایتد که فردا سهمیه مون. عقل و احساس زندگی
1- حرفهای ظریف را در مورد امنیت زدایی از افکار عمومی جهان در مورد ایران اسلامی را قبول دارم.- هرچند این اولین بار بود که ظریف هدف اصلی از مذاکرات برجام را تا این حد پررنگ در امنیتی زدایی میکرد. من موفق بودن این امنیت زدایی از جهان علیه ایران را هم - چه بعنوان شاهد عینی در لندن و چه از بابت مطالعات میدانی و انعکاس رسانه ای - مطلقاً قبول دارم و معتقدم که موضوع تا ان حد موفق بود که چه تندروی ها و شکستن بهبود روابط با جهان از سوی حاکمیت ج ا و چه 4 سال تلاش دولت دونالد ترامپ4 هم خدشه ای به این موفقیت بزرگ برجام وارد نکرد. در مورد طراح آن اسراییل هم مناقشه ای ندارم. حتی یک قدم جلوتر هم میگذارم که توافق کمپ دیوید بین مناخم بگین نخست وزیر راست تندرواسراییل وانور السادات لیبرال و میانه رو مصر در سال 1979 را هم حاصل هراس شدید و شوک حاصل از پیروزی انقلاب اسلامی میدانم که شرحش مفصل میشود و من عادت ندارم. اما مشکل من با ظریف و اعتدالیون راشنال در اینجا شکل میگیرد
فوق العاده است
بغض شادمانه
ما چاره ای جز عبور از حکومت شریعت ماقبل مدرن به حکومت عرفی پسا رنسانس نداریم. برای تسریع این عبور هم چاره ای جز متقاعد کردن مؤمنان تعبدی نابرخوردار را که نقش پیاده نظام اسلام معطوف بقدرت کور حاکمان گیرافتاده در خطای فهم دینی را ایفا میکنند را نداریم. نواندیشان دینی موفق به اصلاح جامعه نشدند به این دلیل که خاستگاه چپ داشتند و به ادبیات مخرب چپ مجهز بودند
قبض و بسط سیاست. قبض و بسط سلطنت. قبض و بسط چپ و انسان مستاصل.عاملیت نخبه در میدان.هوک های ریز بجای ناک اوت. سیاست زدایی از امر اجتماعی سه تا اگاهی بخشی.
رنج کثیر و قلیل مربوط است به فاصله شرایط ذهنی و عینی شخص رنجور. هرچقدر این فاصله کمتر باشد رنج شخص قلیل است و هرچقدر این فاصله شرایط ذهنی و عینی شخص بیشتر باشد رنج شخص حداکثر است. اوج بی رنجی هنگام تطبیق کامل شرایط ذهنی و عینی شخص است که تقریباً هیچگاه اتفاق نمی افتد جز در لحظات کوتاهی که شخص بتواند شرایط ذهنی را در مستی یا فراموشی این مقایسه را بطور مصنوعی حذف کند.
۱- عاشق ان اقتدارگرایی اقای داوری هستم و بخاطر ان امدم بالا تقصیر سهند اینانلوی عزیز هم است که حکایت افتادن ان هموطن از ابشار نیاگارا را بالاخره من قبل از دلقکی در لندن کهنه سرباز در داخل بودم.البته به اندازه داوری تا شش ماه پیش بفاشیسم نزدیک نیستم. و حکومت اقتدارگرایی را لاجرم میدانم در صورت فروپاشی حکومت فعلی ولی میتوانیم با اصلاح این انارشی شرعی فعلی بسوی حکومت عرفی ان اقتدارگرای حتی کمی دموکراتیک مورد علاقه مرا ایجاد کنیم.
۲- فعال مدنی هستم و سیاسی و دموکراسی خواه نیستم و زندگی خواه هستم و ۲۰ سال گذشته هم نوشته ام.
۳- همیشه در ایران فعلی امر اجتماعی را مقدم بر امر سیاسی دانسته و نوشته و میدانم و راه حل را در سیاست زدایی الیت منتقد و اصلاح طلب و سرنگونی خواه از همه امور حتی خود سیاست میدانم. و بصرف اینکه حکومت علاقه زیادی به سیاسی کردن همه حوزه ها دارد را نپذیرند و اولین اقدامشان هم میتواند این باشد که خودشان را کنشگر سیاسی معرفی نکنند و این فعال سیاسی انفرادی مسخره را تعطیل کنند.
۴- مشکل را در سیاست داخلی می دانم و نه سیاست خارجی. چون روحانی تلاش کرد از سیاست خارجی نیرو بیاورد برای تصحیح سیاست های داخلی و شکست خورد.
۵- کماکان مشکل ایران را اجتماعی فلسفی و شکلی می دانم و معتقدم که اگر قرار است تغییری انجام شود باید ساختن انسان تراز مدینه النبی که همان کمون اولیه است رها کنیم و انسان ساخته شده در کارخانه های غری بسرکردگی کارخانه امانوپل کانت یعنی انسان لیبرال فلسفی را بپذیریم و اجازه بدهیم هیجان بعرصه عمومی برگردد و جامعه مختلط شهری شکل بگیرد تا مهاجرت متوقف و طبقه متوسط تحرک توسعه را کارآفرینی بنفع توده های محروم بکنند و حکومت عرفی شکل بگیرد.
۶- ما در سال ۶۰ دچار انقطاع در امر اجتماعی شدیم و باید از همان جزییات مثل حجاب و کراوات و نشان دادن ساز در تلویزیون و قرار دادن چند ده صندلی ارج تاشو در حسینیه امام خمینی برای راحت تر نشستن پاسدارهای جمهوری اسلامی پیرمرد شده و تیر و ترکش در بدن راحت تر بشود برای شنیدن اوامر فرمانده کل قوا و دیگر کارگزاران نظام بشود.
۷- در حوزه اقتصادی تیمهای فوتبال پرسپولیس و استقلال را خصوصی کنیم.
۸- راه حل کلیم هم فقط نافرمانی مدنی اجتماعی شکلی کم هزینه توسط نخبگان و الیت بعنوان عامل فیزیکی این نافرمانی ها بدلیل جنس این نوع جنبش ها که به توده سرایت نمیکند. جنس جنبش های متوالی هم همه باید
نیما جوادپور فیلسوف و با هوش و زبان دندانه دار دارد و حرفهایش درست است. اما چون جمهوری اسلامی جامعه را دچار امتناع گفتگو کرده است ایرانیان نمیتوانند گفتگو کنند و هر کس محاسن خودش را و معایب دیگران را خوب میگوید اما هنگام رسیدن به راه حل هر دو الکن و بدون حرف ایجابی و ایده هستند و ناگزیر بهمدیگر گیر میدهند. وقتی من کهنه سرباز دلقک لندن نشین این را می فهمم بطریق اولی جوادپور هم میداند و بدلیل شناخت از برد کم اثر حرفهایش - مثل همه شما عزیزان هم - لزومی به تحمل هر چرت و پرت و بحث های انحرافی را ندارد و بنظرم درست است. نی ما چون فیلسوف است میگوید به بود بپردازید تا نمود. و درست میگوید چون وقتی شما پدیده را نشناسی چطور ممکن است راجع به پدیدارها شناخت پیدا کنی. نی ما آنجا عصبانی میشود که از او راه حل مشخص میخواهیم و او بغیر از تشکیلات و انسجام و سازماندهی احزاب راه انضمامی دیگری ندارد و میداند که اپوزیسیون به این راه حل نه گردن گذاشته و نه میکذارد و بنظر شخص من سیف الله مرندی نمیتونست و نمیتواند هم بگذارد. اگر ترس از توهین دوست مثل من پادشاهی پارلمانی را بهترین صورت بندی حکومت های موجود در جهان میداند نداشتم. یک کم بیشتر حرف میزدم. فقط بعنوان یک دلقک ۷۷ ساله بشما استادان توصیه میکنم که به آیدی های مستعار و ناشناس - اکثریت قریب به اتفاق شان هم مثل من ساکن خارج کشور هستند و اگر در داخل باشند قطعا سایبری هستند اعتماد نکنید بهشان امکان حرف زدن ندهید و اگر در اتاقتان بودند و میکروفون گرفتند و هوا را الوده کردند ریموو کنید. کوروش بگم که انسان موجود لذت جو است و بودن همه ما در اینجا لذت میبریم که هستیم و منتی به دیگران نداریم و نباید داشته باشیم و اگر اسمش را بگذاریم فداکاری یا دیگری خواهی اوضاع بدتر هم میشود و دم خروس میشود.
بیدار که میشوم اگر خوابیده باشم اصلاْ! میگم ای لندن مهربون و زیبا و خندان چرا همیشه دلت گرفته مثل من. لعنتی تغییرات اقلیمی چرا بمن و تو سرایت نمیکنه.من جنگل را میترسونم.چون زیبا نیستم.من یک دلقکم.اما جنگلتان خیلی خوشمزه است.
دلخوشی فانتزی علیه فانتزی راسته کفن فروشان
سؤال نادر. راجع به نسل حاضر
حس مشترک توده
زنانگی
خبرهایی که منتشر نمیکنند حاکی از خبرهای بد است مگر اینکه ارمیتا به هوش امده باشد و حکومت برای عادی سازی از پخش خبر بهبودش هم جلو گرفته که بی اهمیت بودنش را بعدا بولد کند. البته این گفته من خیلی بعید است و در چنین حالتی اگر ارمیتا هنوز در کما باشد خبر تلخیست و چنین مدت طولانی برای کما در اثر ضربه مغزی خیلی غیرقابل توجیه از نظر پزشکی است.
واگن مترو و تیزی ضریه مغزی.
افتادن خودبخودی
کیانا علی و ارمیتا
من دوگانه سوزم و هم کهنه سربازان ایران را و هم دلقک های ایران را نمایندگی میکنم و چقدر سخت بالاخره آمدم یه دقیقه بگویم که واجب بود چون جدید است. ادبیات هم کمکم میکند انشاالله
توده ام و حسم را میگیم.
کمیته صلح نوبل ذوق زده و شوکه شده از رایی که داده چون
بوسه به دست شیرین عبادی زدم در منزلشان در یوصف اباد و البته به نرگس هم تبریک مستقیم گفتم در اتاقی که سیاووش رفیعی چند ساعت پیش راجع به اخبار ارمیتا زده بود و نرگس هم مطمپنم که انجا بود چون ایمان دارم که نرگس بجای تالار افتخاراتش در اینجا به بالین دخترش در کما رفته است.
انقلاب اسلامی در ایران
ادیان بطور کلی و ادیان ابراهیمی بطور خاص و اسلام بویژه
موتیف ما مکلف به تکلیفیم محرک کی بوده ممکنه روسها حتی.
هویت طلبی مذهبی
جنگ
احمدی نژاد
فرانسه
نتیجه اقتدارگرایی
لیبرالیسم
تظاهرات برلین به این دلیل به آن عظمت رسید که برای اولین بار یک جنبش غیرسیاسی و از نوع زندگی خواهی شکل گرفته بود که با ۹۰ درصد مهاجران ایرانی در جهان همذات پنداری ایجاد میکرد و کرد.
ابرجنبش زن زندگی آزادی یک جنبش اجتماعی زندگی خواه فلسفی نه به شریعت و اری به عرفیت و شکلی نه بهمشکلی و اری به چند شکلی بود و مطلقاْ ادعایی در مورد سیاست بمفهوم قدرت نداشت.
فروپاشی
من کیم
این ابر جنبش شکلی فلسفی اجتماعی بود و سیاسی دیدند تنهاوجهی که نبود
عاملیت فیزیکی الیت و
دست اورد
اقتدارگرای رو به فاشیسم
کراوات مردان
نمیام بالا چون سحنه ادبیات مقدس است و من صلاحیت ندارم.
یه بار هم ازاده بخاطر کامنت هایم همین تذکر شما زارا را داد و مرا کامنت ممنوع کرد در همان اوایل که امدم و البته من پذیرفتم.
کامنت هایم همیشه در جهت تقدیس ادبیات و تشویق و تأیید اتاق بوده و است و خواهد بود. در این اتاق هم هینطور بوده و در ستایش شما نوشتم. یک خوبی شما دیکتاتوری تان است و ادبیات مدرن و شفاف و بدون تعارف شما و تشویق کرده ام که درست است و ادامه بدهید. نظر علیرضا بوشش و ازاده را تأیید کردم و من هم مخالف اتود زدن در لحظه هستم و داستان تمام را می \سندم. و ان دورهمی مبتذل شده هم حرفم واضح بود و نظرم این بود که در کلاب هاوس دورهمی یک کلمه مبتذل شده است و ادبیات نباید از این کلمه غیر جدی بفرمایش درست بوشش استفاده کند برای اتاق هایش. و مطلقاْ راجع به مبتذل کردن یا شدن ادبیات نبود.
این جمله نویسی های بی ربط بهم در دو سال اول کلاب هاوس را که ممکن هم است بدرد همه نخورد در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۳ و به احترام کنسرت کاروانسرای پرستو احمدی عزیز بنمایش عمومی میگذارم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر