سومین دوره لیگ پرشین جام آوای صلح در مستطیل سبز با همت جمعیت امام علی و با شرکت تیم های فوتبال کودکان و نوجوانان محلات حاشیه از 10 الی 17 شهریور در زمین چمندانشگاه شهید بهشتی تهران برگزار خواهد شد. این بازی ها با شعار قهرمانان بزرگ، نان آوران کوچک هر ساله برگزار می شود و کودکان کار در این مسابقات شرکت خواهند کرد. |
1- بشهادت همۀ سال های وبلاگ نویسی ام من یکی از معدود - اگر تنها نه - فعالان مدنی بوده ام که همواره مشوق و مبلغ فعالان غیر سیاسی جامعۀ مدنی بوده ام. زیرا که اعتقاد دارم - بویژه بعد از اشتباه جنبش سبز و شکست آن - فعالیت سیاسی هم ناممکن و هم بی موضوع شده است و اگر هم تا قبل از آن کورسویی برای موفقیت از راه فعالیت سیاسی کلاسیک قابل تصور بود بعد از بسته شدن جامعه از سوی نیروهای واپسگرا و تو زرد از آب در آمدن شاکلۀ اصلی اصلاح طلبان مذهبی - استمرار طلبان فعلی - دیگر سیاست نمی تواند نجات دهندۀ ایران عزیز از وضعیت فلاکت بار فعلی بشود. خوشبختانه اما اگر من فقط طرح کنندۀ نظریۀ - هرکس در حد توان و تشخیص خود المان های شکلی مدرنیتۀ ایرانی را از راه جلوه دهی در پوشش و خورش و هنر و رفتارهای همدلانۀ مدنی حفاظت کند - بسیاری از ایرانیان داخل و خارج از کشور عملاً و با فداکاری و احساس مسئولیت چنین کرده اند و می کنند. و ما شاهد این بوده ایم که ده ها و صدها پروژه های یکنفره و چند نفره و گروهی و جمعیتی دست به اقدامات بسیار مبارکی می زنند که نشان از پویایی جامعۀ مدنی و رشد تشخیص آنان در جستن راه های حفاظت از آسیب های اجتماعی ناشی از بدکارکرد حکومت متحجر و میراست.
2- سوگواری ام در اینجاست که بدلیل سترون شدن جامعه در بخش نخبگان مدیا و رسانه این کوشش و پویش جامعۀ مدنی پوشش خبری و تبلیغی کافی دریافت نمی کند و اکثریت قریب به اتفاق رسانه های رسمی و نیمه رسمی و حتی ظاهراً مستقل تمام همت و توان شان را یا در خدمت استمرار طلبان فاسد - در داخل کشور خودشان هم جزیی از این قبیله هستند - صرف می کنند و یا با تکرار مهوع استفراغ های چهل سالۀ اپوزیسیون فاقد غلبه بر یک ایدئولوژی بشدت متحجر دینی را در سیاست و سیاست ورزی کلاسیک جستجو و خودشان را با توهم های براندازی انقلابی یک انقلاب - طبیعی است که نشدنی است زیرا انقلاب عدم تعادل را جار می زند و عدم تعادل موجود را نمی توان با عدم تعادلی جدید برانداخت. انقلاب هم فقط می تواند حکومت ها را براندازد و نه انقلاب ها را - فریب و من آنم که رستم بود پهلوان گفتن ها و پهلوان پنبه نمایی های بی بنیاد خودشان را غرغره های میلیون بار می کنند.
3- بعنوان مثال چند رسانه در داخل یا خارج همین حرکت هموطن مشهدی مان را پوشش تیتر یک داده اند یا چند رسانه تا کنون موسیقی های خیابانی یا زیر زمینی را مهم شمرده اند و از ان مهمتر تاکنون چند رسانۀ داخلی یک گزارش مهم و تبلیغی از هزاران ان جی او هایی که در زمینه های کم کردن آسیب های اجتماعی، حفاظت از کودکان کار، کمک به تحصیل بچه های بی بضاعت و ده ها و صدها موارد مشابهی - که بویژه بعد از وقایع 88 و قطع امید فرهیختگان غیر سیاسی از نهادهای دولتی - فعال شده اند و هستند و هر روز بر تعدادشان افزوده می شود پرداخته و برجسته کرده اند. می توانم اعتراف کنم که تقریباً هیچ. مگر اینکه موضوع به فضای مجازی آمده باشد از سوی شهروندان معمولی و رسانه ها هم خطی یا جمله ای چند خطی آن را کار کرده باشد.
4- درد در این باره بسیار زیاد و هولناک و شرمسارانه است اول به این خاطر که اهمیت این قبیل فعالیت های مدرن و تأثیر دو سویۀ آن هم در جهت حفاظت از جامعه و رویاندن امید و هم از جهت ترساندن تحجر مذهبی برای عقب نشینی از کوچه و خیابان بسمت حجره های 1400 ساله شان را درک نمی کنند و دوم به این دلیل که جامعه هم آدم های حسابی جامعه اش را نمی شناسد و هم از راه های موجود بیرون رفت از یأس و ناامیدی و غیر مفید بودن در دل شهر و دیارش را پیدا نمی کند . این یک مقالۀ کامل نیست و کمی گنگ می نماید در توضیح ارتباط علت و معلولی کلان مسأله و من هم چون بارها به موضوع پرداخته ام قصد مفصل نگاری - نشدنی است جز در یک کتاب - ندارم. و فقط آمده ام تا هم تشکر کنم از بانیان مسابقات فوتبال نان آوران کوچک (پرشین لیگ) و هم از همۀ هموطنانم - بویژه بانوان - در خواست کنم که فردا جمعه به استادیوم محل برگزاری فینال مسابقات این بچه ها بروند که هم فال است و هم تماشا. فال است زیرا این بچه ها مثل بچه های خودتان می مانند با محرومیت های انواع. و تماشاست اگر در حجم وسیعی بروید و ویدئوهای حضور مبارکتان دست بدست خواهد شد بین ایرانیان و تحجر مذهبی را اذیت خواهد کرد. یا...هو
پی نوشت:
بگذارید تلاش کنم با یک مثال منظورم را روشنتر بکنم. بنظرم می رسد که جمهوری اسلامی شباهت زیادی دارد به مجسمه های زنده ای که در اغلب میادین توریستی و تفریحی شهرهای مهم جهان هنرنمایی می کنند. این مجسمه ها باید فقط بتوانند - معمولاً هم می توانند - کودکان کم سن و سال را به ثابت بودن خود و حیرت افزایی و لذتشان قانع بکنند. و اغلب بزرگسالان شاهد این مجسمه ها می دانند که هنرمند در حال اجرای نقش مجسمه در کسری از ثانیه می تواند وضعیت دست و پا و انگشت و چشم و سر و ... اش را تغییر داده و مجدداً به نقش با ثبات ظاهری در بیاید. جمهوری اسلامی مانند این مجسمه های زنده است و درحالی که ظاهراً ثبات دارد و تغییری را نشان نمی دهد مرتب در حال دگرگون کردن اعضای بدنش است و هر شیطنتی از سوی تماشاگرش را در نمایش ثبات بعد از هرشیطنت - ضربه خوردن - حل و هضم می کند. و در حالیکه تعادل ندارد تعادل گول زنک برای کودکان را بازسازی می کند. تنها چارۀ پی بردن به بی ثباتی آن و وادار به تغییر وضعیت - در حد فرار از معرکه - روشن کردن آتش زیر باسن مجسمه است. این آتش مقدس فراری ساز" در مورد این مجسمۀ زنده قطعاً باید از جنس شادی و بی حجابی و تفریح های دسته جمعی و جلوه های خیابانی و هنر و موسیقی و پوشش و نوشش و آرایش و فعالیت های مدنی و بازی (در یک کلام سبک زندگی اجتماعی مدرن) باشد و لاغیر! یا...هو
۲۷ نظر:
بشين بينم بابا حال ندارى! هشت سال ازگار از عمامه خامنه اى بالارفتى و از ريش قاليباف پايين اومدى بعد حالا برا ما كنشگر مدنى شدى؟ اين نوشته اصلا جاش تو سيركت نبود! تو رو خدا از اين حرفا بكش بيرون و حركتهاى مدنى رو تو سيركت لوث نكن بزا فعالاى مدنى كار خودشون رو بكنن! دير اومدى داداش اسانسور پره
سلام دلقک جان.
از اینکه در این نوشته اشاره به نقش مخرب و ترمزی استمرار طلبان کردید خوشم آمد.
پیشنهاد حضور بانوان در فینال مسابقات یاد شده هم از پیشنهاد های ناب و عالی با هزینه کم و برد زیاد است در صورتی که رسانههای دلسوز به آن بها دهند.
کاملاْ موافق نیستم دلقک جان. نمی شود کنش سیاسی را متوقف کرد. همین الان هم میانگین مردم چند قدم از حکومت مدرن تر هستند این حکومت است که مقاومت می کند. البته این یک تئوری است. تئوری دیگر این است که اساساْ در پشت فشارهای فرهنگی منافع اقتصادی خوابیده است. حداقل از سال ۹۰ به بعد، موضوع تنازع سنت-مدرنیته موضوعیتو انقلاب-ضد انقلاب خود را از دست داده و دعوا اقتصادی است. از دین به عنوان ابزار استفاده می شود. نظر شما در این باره چیست؟
شک ندارم که یکی از عمال نظام آخوندی هستی. مردم مسائل سیاسی رو ول کنن به یک سری مسائل پیش پا افتاده و بی اهمیت بپردازن که در عرصه سیاست اربابان مرتجع و سرکوب گر شما هر غلطی خواستن بکنن؟؟؟ کور خوندید
مبارزه سیاسی هم نکنیم پس چه غلطی بکنیم. ای تف به قبر هر چی آخونده. باید همه شون رو تیربارون کرد
متاسفانه تحلیل درستیه. سیاست حداقل تا زمان مرگ خامنه ای مسدوده و باید به پیشروی سانت به سانت فرهنگی و اجتماعی بسنده کرد.
بحث فرهنگی نافع و مانع فعالیت سیاسی نیست. یک روز چند فوتبالیست مطرح به یک پارک بیایند و گل کوچک بازی کنند و زن و مرد هم تشویق کنند. نه استادیومی لازم است و نه تمهیداتی. فقط چند جوان با ذوق.
این قدم کوچکی نیست و باعث دلگرمی مردم در اهداف سیاسی خود هم می شود. نافرمانی مدنی.
https://www.youtube.com/watch?v=8sIlQ9pLT9g
تیمسار عزیز خواهشمندم در صورت امکان مقاله ای در مورد اینکه چرا در ادیان مختلف بخصوص ادیان ابراهیمی زنان را سر کوب میکنند بنویسید.با تشکر
همانطور که چند نفر از خوانندگان هم بدرستی اشاره کرده اند و تعقیب کنندگان جدی من هم شکی ندارند بدیهی است که منظور من از درخواست برجسته کردن فعالیت های اجتماعی مدرن و ضد تحجر از سوی اصحاب رسانه های جدی تخطئۀ سایر فعالیت ها از جمله فعالیت های سیاسی نیست و اعتراض من به روال فعلی پرداختن به موضوعات از سویۀ صرفاً سیاسی با محوریت حکومت به سویۀ اجتماعی با محوریت ملت است. بعبارت روشن تر معتقدم که پرداختن به تراژدی های ناکارآمدی حکومت مثل مرگ و میرها و تصادفات و از این قبیل با القای تیتر هموارۀ "ما چقدر بدبختیم" و در عین حال تیترهای درشت بیانات رهبر معظم و انواع و اقسام سیاستمداراند در صحنۀ درپیتی و تعریف و تمجید از آنان در کنار و بالای سر آن با القای ما "چقدر خوشحالیم" باید تیترهای فعالیت های مدنی ملت محور کار و برجسته شود با القای تیتر "ما چقدر می توانیم خوشبخت بشویم". زیرا نه از آن القای مدام "ماچقدر بدبختیم" حرکت و امیدی زاده می شود و نه از آن القای همزمان "ماچقدر خوشحالیم". زیرا کسی با نقل حرف های مستمر و سفیه سیاستمداران خوشحال می شود و نه کسی با احساس بدبختی دست به حرکت سازنده ای می زند. یا...هو
در سالگرد 17 شهریور 57 از تیمسار سوالی دارم که آیا واقعیت دارد که 36 نفر از نیروهای گارد در این واقعه کشته شدند و سربازان(به غیر از افسران که یک خشاب طبق مقررات حمل می کردند) با گلوله های مشقی به ماموریت فرستاده شدند؟
در ضمن به عنوان یک ایرانی که دستم به جایی بند نیست به جز این سیرک، از کسانی که این کامنت را می خوانند و احتمالاً صدایی فراگیر دارند می خواهم از بی بی سی درخواست کنند که فایل صوتی رادیو بخش فارسی را در سالهای 56 و 57 منتشر کند. فکر می کنم حقایق بسیاری روشن خواهد شد.
تیمسار عزیز
با آنکه عمیقا به راه حل غیرسیاسی شما باور دارم، اما به نظرم می رسد که شرایط منطقه به شدت در حال سخت افزاری شدن است. اگر رفراندوم کردستان برگزار شود و کشور مستقل کردی به وجود بیاید، قول می دهم ظرف ده سال آینده سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. همین حالا هم در شهرهای کردستان ایران بلوا به پا شده که هرچند ظاهرا در اثر کشته شدن دو کولبر است، اما در واقع نشانه های اولیه شورش در کردستان خواهد بود، و اگر این جرقه در یک جا زده شود، در جاهای دیگر هم زده خواهد شد.
نکته ناراحت کننده این داستان این است که در هر دو حالت ایرانیان بازنده خواهند شد. اگر کردستان ایران جدا شود (که نوش جانشان، به من چه!) معنایش این نیست که آنها خوشبخت خواهند شد و ما بدبخت، ایران وزنه تعادل این منطقه است و اگر نباشد، واویلایی می شود در ابعاد سوریه در تمام این منطقه. اگر هم کردها و دیگر اقوام ببازند، معنایش پیروزی نظام است و باز هم واویلا! از این وضعیت خوشم نمی آید، ولی چه می شود کرد.
و نکته آخر اینکه کردهای عراق متاسفانه بد مبنایی را دارند پایه گذاری می کنند. راه حال فدرالیسم در یک وضعیت آرام راه حل قابل اعتنایی است برای کشورهای رنگارنگ خاورمیانه. اما از این به بعد کوچکترین جریان تمرکززدایی توسط هر قومیتی در ایران و احتمالا ترکیه، با استناد به اینکه «ببین از فدرالیسم عراق چه در آمد؟» شدیدا سرکوب خواهد شد. البته تا زمانی که شدت فشارها همه چیز را با هم منفجر کند.
عذر میخوام. الف روی سخن ات با دلقک بود که حتما جوابت رو میده. ولی من هم سوالی داشتم ازت اگر خواستی جواب بده. تو خودت کرد هستی؟ یادمه یه بار گفته بود کردی. یا تو نبودی؟
تو عراق تنها منطقه امن و منظم و در حال پیشرفت منطقه کردهاست. کردهای ایران هم فکر نمیکنم جدا بشن ولی اگر جدا بشن قطعا در قالب حکومت کردستان پیشرفت میکنن و کشور پیشرفته ای مثل اسرائیل میشن. علت اینکه میگم قطعا، وضعیت امروز کردستان عراق هست که خیلی خیلی وضع شون نسبت به بقیه عراق خوبه. تو ایران هم تا حالا که پس از 4 دهه حکومت اسلامی به چیزی نرسیدن. و همیشه هم مشکل ایجاد کردن هم برای حکومت هم سایر ایرانیان. من خودم کرد نیستم ولی خیلی دلم میخواد یکبار برای همیشه مشکل کردها حل بشه و جدا بشن و برن سر خونه و زندگی خودشون و دیگه بحرانی ایجاد نشه. چیزی هم از ایران کم نمیشه تو کردستان ایران که نفتی نیست. جمعیت چندان بزرگی هم ندارن. باعث تحریک بقیه قومیت ها به جدایی هم نمیشن چون برخلاف کردها که همیشه خواستار جدایی بودن بقیه قومیت ها چندان خواسته های جدای طلبانه شون قوی نبوده.
راستی یه چیزی هم یادم رفت اضافه کنم که ایران در زمان حکومت اسلامی نه تنها وزنه تعادل منطقه نبوده بلکه همونطور که یکبار دلقک در یک پست معروفش اشاره کرد، ایران حکومت اسلامی عامل اصلی به آتش کشیده شدن خاورمیانه و به جان هم افتادن شیعه و سنی هست و تا زمانیکه که سر این مار (حکومت اسلامی ایران) زده نشه این جنگ شیعه و سنی به رهبری ایران و عربستان ادامه خواهد داشت.
وزنه تعادل خاورمیانه ایران سکولار زمان شاه بود که کل منطقه در آرامش بود و خبری از گروه های ریز و درشت جهادی و تروریستی شیعه و سنی نبود. مثل انصارالله، حزب الله، داعش، طالبان و... نبود.
کردها از نظر فرهنگی از بسیاری ایرانیان، ایرانی تر هستند. شما تکلیف قشریون مذهبی شیعه را یکسره کنید، آنگاه ایران نه تنها تجزیه نمی شود که بسیاری از کشورها حول ایران بزرگ جمع می شوند.
اختراع دروغ!
در مسير بازگشت به خانه مدام به شاهكار ریکی جرویس و ماتئو روبینسون ميانديشم. شايد روزي كه اين دو كارگردان تصميم به ساخت فيلم «اختراع دروغ» گرفتند، هرگز تصور نميكردند كه در گوشهاي از ايران، فضاي همان فيلم حاكم باشد. جمعه شب انگار، دروغ اختراع نشده بود، مردم با يكديگر مهربان بودند و گويي هيچكس هيچ مشكلي نداشت. همه ميخنديدند، همه خوشحال بودند و بدون توجه به اتفاقات اطرافشان فقط سعي در رقم زدن يك روز هيجانانگيز براي ديگران بودند. جمعهشب در ورزشگاه دانشگاه شهيد بهشتي، هيچ دروغ و ريايي اختراع نشده بود. مردم خودشان بودند، باوركردني نبود اما آنجا هيچ كينهاي جريان نداشت.
دیشب که "اختراع دروغ" را در روزنامه میخواندم خدا خدا میکردم که شما این نوشته را ببینید و لذت ببرید و شاید اندکی از اندوه بد فهمیده شدن و نا فهمیده شدن تان در این وبلاگ کاسته شود. دوستان عجول و همیشه آماده حمله به هر چیز و هر کس هم دیر یا زود درخواهند یافت که شما واقعا چه میخواهید و چه میگویید.
من فهميدم دلقك چى ميخواد! يه ادم تنها گوشه غربت كه داره با وبلاگ نويسى و مخاطباش حال ميكنه! تحليل مينويسه چون فكر ميكنه استعداد داره ولى اصلا نداره به چندين دليل كه حالا حوصله واكاوى ندارم. تحليل هاى دلقك بدون در نظر گرفتن اينكه اصولا درى ورى و جفنگه يه أشكال اساسى داره كه چون بروز و همگام با اكت هاى قالبا گل درشت و گاها كشف هاى خودشه، قابل مصرف چند روزه است و بعد از گذشت نهايتا يه هفته منقضى ميشه و قابل باز خونى نيست. بهترين نوشته دلقك چه به لحاظ نثر و چه عمق محتوى فقط نوشته معرفى خودش با عكس و تفسير بود و است كه قابليت بازخونى چندباره رو داره. از اين رو دلقك هشت سال تموم فقط انرژى بيخود مصرف كرد براى هزاران صفحه نوشته بى سر و ته منقضى شده كه اگه اين نوشته ها رو در قالب يه داستان با لإيه هاى سياسى اجتماعى كاناليزه ميكرد و منتشر ميكرد، شك ندارم خودم اولين كسى بودم كه تا ته داستانش رو درنمى اوردم كتاب رو زمين نميزاشتم و البته دلقك هم يه يادگارى با ارزش از خودش برا فارسى زبونها بجا گذاشته بود اما حيف اين دلقك و حيف كه كلا ادم حرف گوش نده و خودخواه و يه دنده ايه.
فينيش
به ناشناس فینیش !
چه خوب که بعد از هشت سال دنبال کردن جفنگیات دلقک بالاخره فهمیدی که چی میخواد. اما من نفهمیدم جنابعالی توی جفنگیات دلقک چی میخوای که لحاف تشکتو اینجا پهن کردی و در حالیکه ته نوشته های بی سر و ته منقضی شده ایشونو در آوردی منتظری تا داستان دربیاره و اونو زمین نزاری.
حکایت شما حکایت سوزن زدن ملا به بیضه هاشه
وقتی تیتر را دیدم و کمی در متن پیشتر رفتم مسائل بیشتر جا افتاد:
مملکت جواد ظریف اپوزیسیون هست، جمعیت امام علی و اون یارو امامی و دار و دسته و اصغر اسکاری جامعه مدنی، تو هم که منتقد که قراره با همین قرشمه ها انشالله شریعت از بدنه حکومت جدا شود
کسی هم زیادی حرف بزند برانداز پشت کامپیوتر است و الهی که تو چقدر ماهی
بنفش همین است، خالی کردن مفاهیم از درون
در این رنگ فلان قمه کش یه کته ای می شود چپ
ابراهیم نبوی می شود راست
تو هم که منتقدی
یک مشت بیکاره و لاشی به اسم خبرنگار مشغولند و شکم پر می کنند، آویزان هر سفره ای که پهن باشد
فرشته قاضی و صدجور بیکاره دیگر را می گویم
آنچه می ماند یک چند صد میلیارد دلار زبان بسته است که بر و بچه ها دور همی تقسیم کرده اند
که اگر راست می گی برو از خود بچه ها بپرس تا نشانت دهند کی کیه و چه خبره
فينيش هستم،
ناشناس پاچه خور اولا دلقك بلده از خودش دفاع كنه تو خودتو ننداز وسط الكى ( يه پس گردنى از طرف دلقك) دوما اين قضيه "لحاف توشك" ديگه تو سيرك لوث شده و قرقره كردنش نشون از ذهن كندت داره براى خلق مفاهيم جديد ( يه پس گردنى ديگه اين دفه از طرف خودم). سوما فضاى مجازى همه جور فرج و شعرى توش پيدا ميشه از جمله تحليل هاى دلقك، تا وقتى نخونى فرق دوش و دوشاب رو نميفهمى كودن! ابى و شجريان و تتلو همشون خواننده ان و همشون هم قد هم طرفدار دارن، اين كه دليل نميشه سه تاشون از لحاظ موسيقايى هموزن تلقى شن! دلقك تو تحليل نوشتن نه شجريانه نه ابى، در واقع تو مايه هاى تتلوئه. حالا تتلو طرفدار داره دلقكم طرفداراى پاچه خور و بادمجون دور قاب چين مثل تو داره ( پس گردنى سوم از طرف طرفداراى ابى و شجريان)
فينيش اپ
به فینیش
گه زیادتر از دهنت می خوری اینجا فضای مجازی و با نوشته هات وقت من رو نگیر
می تونم از مال تیمسار بالا میرم چه گهی می خوای بخوری حق انتخاب با خودته
راستی باز زر زر نکنی تو رو که از گلوت پایین نمیره...
تمام
شرمنده از همه عزیزان، دوستان اهل ادب و تیمسار بزرگوار؛ یک جا هم کمی آرامش داریم همین رو هم دارن از ما میگیرن...
به فینیش
قضیه لحاف تشک قضیه ملا و سوزنه که قبلتر برات گفتم. تا قیامت هم سوزن به تخمت بزنی و از درد هوار بکشی جوابش یک چیزه اونم اینکه نابغه جان اگر دردت میاد به خودت سوزن نزن. دلقک جفنگ مینویسه برو یه جای دیگه نخون جفنگیات اینجارو.
برای درک بین تتلو و شجریان نهایت یکی دو آلبوم از هرکدوم گوش بدی - اگر بیش از حد کودن نباشی - کفایت میکنه. اینکه توی طرفدار شجریان هشت سال تک تک آهنگهای تتلو رو هم گوش کنی تا به خیال خودت فرق دوش و دوشابو بفهمی یا نشان از مازوخیسم داره یا پایین بودن خطرناک میزان آی کیو
پاچه خار
دوستان اینطور تحریک آمیز و تند و تحقیرآمیز نوشتن مخصوص این بچه های 17-18 ساله (حداکثر دور و بر 20 سال) نسل تلگرام و رپ. زیاد دهن به دهن شون نذارید که اتفاقا از اینکار لذت میبرن و اصلا هدف شون هم همین تحریک و ترولیسم هست.
من خودم منتقد دلقک هستم ولی هیچ وقت اینطور مبتذل و توهین آمیز انتقاداتم رو مطرح نمیکنم چون ادب و منطق در نوشته و مکتوبات هر شخصی در درجه اول شعور و شخصیت نویسنده رو نشون میده.
بگذریم...جدیدا در جمهوری اسلامی قضیه میانمار خیلی پررنگ شده تاجاییکه کار به پیشنهاد دخالت نظامی از طرف نماینده به اصطلاح پیشرو مجلس یعنی علی مطهری هم رسیده! میخواستم از دلقک بپرسم تحلیلش راجع به این قضیه چی هست؟ چرا اینقدر میانمار در جمهوری اسلامی مطرح میشه درحالیکه ما در سابقه همین جمهوری اسلامی بی تفاوتی کامل نسبت به کشتار مسلمانان چچن (از طرف کشور دوست و برادر روسیه) و کشتار مسلمانان تبت (از طرف کشور کمونیستی دوست و برادر چین) و نمونه های دیگر رو هم داشتیم. چرا در این مقطع زمانی جمهوری اسلامی نسبت به مسلمانان میانمار حساسیت نشان میدهد. این قضیه البته با واکنش یکباره خامنه ای نسبت به مسلمانان کشمیر شروع شد درحالیکه قبلا جکومت اسلامی ایران سالهای سال نسبت به کشمیر سیاست سکوت کامل رو در پیش گرفته بود. حالا هم که به میانمار رسیدیم. آیا این واکنش ها نوعی سیاست حکومت هست برای فرافکنی و دور کردن اذهان از مشکلات داخلی، یا سیاستی برای دشمن سازی جدید و مشغولیت جدید خارجی برای سپاه با هدف توجیه بقای سپاه؟
نه خیر! گویا موضوع فینیش خیلی جدی شد و من ناگزیر یک نقطۀ پایانی می گذارم و خواهش می کنم. کش ندهیم. این جناب فینیش خیلی هم دشمن نیست. زیرا که اصلاً جدی نیست که دشمن هم باشد. بیشتر برای جلوه گری می آید و دوست دارد خودش را لوس کند و قاطی دیالوگ با من بشود. قبلاً هم ایده هایی مثل توصیه بمن برای دست از تحلیل سیاسی نویسی بردارم و اجتماعی و داستان و کتاب بنویسم و از این قبیل کامنت گذاشته و نظراتش آشناست. مواردی هم در مغزش چرخ می خورد که ممکن است خیلی هم بی ربط نباشد و از خود من اخذ کرده باشد. اما مشکلش این است که خیلی سواد و عمق ذهنی خاصی ندارد که حرفش را درست بزند. مثلاً این موضوع بدیهی را نمی فهمد که اصولاً تحلیل و تفسیر سیاست مطلقاً دارای تاریخ مصرف کوتاه مدت و در زمان و مکان و موضوع خاص است و فرقی نمی کند که شجریان نوشته باشد یا تتلو و با گذر از شرایط منجر به آن تحلیل قابل بازخوانی بهره ور نخواهد بود. فردا کمی بیشتر توضیح می دهم و لطفاً فعلاً دعوا را تمام کنید و از دامنۀ کدورت بکاهید. یا...هو
فينيش اپ استند هستم.
جواب اونى كه فحش داد: صداقت بيب بيب بيب. بيب بيب بيب ( جاى هر بيب به سليقه خودت يه فحش بزار بى تربيت)
اونى كه قضيه ملا و سوزنو كش ميده: حالا يه درصد فكر كن من كارم رصد فضاى مجازيه كودن! دلقك رو هرجا سرچ كنى از بركت خواننده هاى مثل تو كه روزى ١٠٠ بار كليك ميكنن خودبخود ميره تو چش و چار ادم و بخاطر نثر خوبى كه دلقك داره شخصا ميخونم حتى اگه با محتوى موافق نباشم.
به خود دلقك: مگه تو ترامپى كه بخوام باهات ديالوگ داشته باشم؟! مثلا ديالوگ داشتن باتو چه سود مادى و معنوى برام داره اخه؟! توهم دارى انگار
فينيش اپ داون اسمارت
دستت درد نکنه.
خوشبختانه جمع جبری فهم و شعور نویسنده اینقدر زیاده که در جمع با تعریضات چگواراهای فیس بوکی همچنان نتیجه مثبت است.
ارسال یک نظر