۱۳۹۶ خرداد ۲۷, شنبه

ننگ فاجعۀ آتش سوزی برج گرنفل لندن بر دامن دنیای پیشرفته؛ و شوربختی انسان مستأصل!

Image result for grenfell tower fire
Image result for grenfell tower fire

دوست محترمی از من خواسته است که از حال و هوای خودم و تجربیات شخصی ام هم بنویسم. و من در تردید از "بچه کاری می آید تجربیات شخصی من" و با تدقیق در فاجعۀ آتش سوزی بسیار بسیار بسیار بسیار دردناک و ننگین برج گرنفل در لندن؛ این مطلب را اختصاص می دهم به حال و هوای 9 ساله ام در غربت تا چرایی پناهندگی ام به این سیرک پرزحمت هم چهره کند. و تقدیم می کنم بهمان دوست محترم:

1- ساختمان بلند مرتبه ای با 27 طبقه در مرکز ثروتمند لندن آتش گرفت. و چنان آتش گرفت که تا بکل سوخت و جزغاله شد آتشنشانان لندن نتوانستند خاموشش کنند. بعبارت دیگر آتش در برج لندن توسط نیرویی از بیرون مهار و خاموش نشد. بلکه اینقدر سوخت که دیگر ماتریالی برای سوختن نمانده بود و خود بخود خاموش شد. حالا صحنه های این آتش سوزی مداوم و 24 ساعته را از دید ساکنان تصادفی نجات یافته اش روایت می کنم. و از دهشتناکی آن برای خواننده های - حتی قسی القلب و بی شفقت - پوزش می خواهم.

2- یکی از صدها نجات یافتۀ برج - مثلاً یکی از مادران - را در ذهنتان تصویر کنید - اگر قادر نیستید عین واقعه را از شبکه های تلویزیونی و تصویری ببینید یا تشخیص بدهید - مادر در بیرون ساختمان است و فرزند در داخل ساختمان در حال سوختن. مادر می خواهد برای نجات فرزندش بداخل ساختمان برگردد. اما پلیس و آتشنشان مانع می شوند. فرزند می خواهد خارج شود. اما پلیس و آتشنشان مانع می شوند با این تمهید دستورات ایمنی که "هنگام آتش سوزی در داخل ساختمان بمانید و سعی کنید با انواع وسایل حوله ها و پارچه های خیس درزهای ورود دود و آتش بمحل ماندنتان را ببندید تا ما برسیم و شما را نجات بدهیم". مادر از بیرون و فرزند از درون ساختمان هرلحظه ضجه می زنند و مادر اذن ورود می خواهد و فرزند اذن خروج و آتشنشان لعنتی مانع است بخاطر دستور اداری که در بالا ذکر کردم. آتش لحظه به لحظه گسترش و عمق می گیرد و بجای عقب رفتن آتش؛ خود آتشنشان را هم عقب و عقب تر می راند. اما به ساکنین فرمان خروج نمی دهند و ساکنان هم به اعتبار اطمینان به سیستم و پیشرفت کشورشان و لندن بودن یا هرچه؛ کماکان در انتظار کمک لحظه شماری می کنند و ... و .... خدای من تا وقتی که زنده زنده در آتش کباب می شوند و دیگر هیچ. این یک روایت سرراست و عینی و سبک - فاجعه ای هنوز در جریان روز - از انسانی است که بر محیطش اشراف دارد و می داند چه فاجعه ای در حال رقم خوردن است. اما قدرت هیچگونه اقدامی ندارد: "خارج شده از ساختمان بخاطر ممانعت پلیس و آتشنشان. و گیرافتاده در داخل بخاطر اعتماد به سیستم و همان پلیس و همان آتشنشان!

3- حال این مدل بازسازی شده ام از آتش سوزی در برج گرنفل را با من و امثال من (مادر از کشور خارج شده) و بچه های (مردم ایران) گیرافتاده در داخل کشور در یک فرمول قرار بدهید - البته که در مثل مناقشه نیست و مثال ها برای توضیح بهتر رویدادهاست و اینهمانی کردن نعل بالنعل مدنظر نیست - وقتی دیدم ایران آتش گرفته خودم را انداختم بیرون تا سطلی آب بیابم برای نجات فرزندم. اما اینک پلیس و آتشفشان مانع از ورودم به ایران هستند با این تمهید دلیل که فرزندم در سلامت است و نیازی به تو قاتل و جاسوس و ضدانقلاب ندارد و من فریب زده از اینکه انشاءالله هنوز آتش به طبقۀ سکونت او نرسیده است. و فرزندم ناگزیر و با اعتماد به نجات عنقریب توسط پلیس و آتشفشان؛ از کپسول اکسیژن موقتش استفاده می کند و منتظر! من اما همان یک سطل آب را هم نجستم در سراب غرب و بهردلیل نتوانستم تمهیدی برای نجات فرزندم را عملیاتی کنم.

4 - حالا مادر فرزند کباب شده در برج و من فرزند گیر افتاده در ایران در یک وضعیت مشابه هم هستیم بعنوان دو انسان شوربخت مستأصل! کاری که از دست آن مادر و من - آگاه بر تمام جزییات ماوقع و مربوط بخودمان-  برمیاید اکنون و لاجرم: واگویه های خود سرزنشی بعد از واقعه است که: مادر می گوید: اگر فلان کرده بودم و بهمان نکرده بودم الان فرزندم نجات یافته بود و زنده و خودش را مقصر مرگ جگرگوشه اش می داند. و همینطور من که می گویم: اگر فلان را نکرده بودم و بهمان را کرده بودم الان وطنم را از طعمۀ آتش جهل و تحجر نجات داده بودم. مادر لندنی و من این دیالوگ باخود "خودسرزنش" را ادامه می دهیم و ادامه می دهیم تا جائیکه بالاخره تمهیدی بیندیشیم برای این عذاب الیم وجدان. نمی دانم آن مادر ممکن است چه کند: آیا برای تسکین خود معتاد می شود؟ آیا برای رهایی خود خودکشی می کند؟ آیا برای انتقام از سیستم بداعش می پیوندد؟ اما خودم را می دانم چه کرده ام برای فرار از دست خودسرزنشی و بی لیاقتی: تأسیس سیرک و دلقک شدن و گریه ها را در پسله مخفی کردن و خنده ها را به صحنه آوردن! پیشنهاد بهتری دارید؟ بسم الله. یا...هو

۹۱ نظر:

حکایت گفت...

تمثیل زیبایی بود از اتش و فرزند و مادر و ایران وسطل اب و غیره اما از لحاظ داستانی ناقص بود چون نفرمودی، ما اتش گرفتگان داخل ایران=گیرافتادگان در اتش برج، شما خارج از اتش و سطل بدست = وابستگان بیرون، پلیس و اتش نشانان مانع بین من و شما= ؟
در اینجا نقش پلیس و اتش نشانان را پر کنید دلقک جان و بفزمائید دقیقا تمثیل چه کسانی هستند که نمیگذارند شما بداد من و ما برسید؟!

Hej گفت...

می تونید برید رای بدید تیمسار جان

Dalghak.Irani گفت...

این یک متن بسیار کامل و بی باگ است. اگر نتوانید ارتباط دقیق بگیرید دوباره بخوانید. سهل انگاری تنبل فکریتان را به این دلیل مطمئنم که کلمۀ "آتش فشان" در بند مربوط به ایران را "آتش نشان" خوانده اید. یا...هو

حکایت گفت...

3- حال این مدل بازسازی شده ام از آتش سوزی در برج گرنفل را با من و امثال من (مادر از کشور خارج شده) و بچه های (مردم ایران) گیرافتاده در داخل کشور در یک فرمول قرار بدهید - البته که در مثل مناقشه نیست و مثال ها برای توضیح بهتر رویدادهاست و اینهمانی کردن نعل بالنعل مدنظر نیست - وقتی دیدم ایران آتش گرفته خودم را انداختم بیرون تا سطلی آب بیابم برای نجات فرزندم. اما اینک پلیس و آتش فشان مانع از ورودم به ایران هستند با این تمهید دلیل که فرزندم در سلامت است فعلاً و آتش به طبقۀ سکونت او نرسیده است. و فرزندم ناگزیر و اعتماد به نجات عنقریب توسط پلیس و آتش فشان از کپسول اکسیژن موقتش استفاده می کند و منتظر! من اما همان یک سطل آب را هم نجستم در سراب غرب و بهردلیل نتوانستم تمهیدی برای نجات فرزندم را عملیاتی کنم.
.....
وقتی اتش فشان کپسول اکسیژن موقت در میاورد، ناخوداگاه اتش نشان را به ذهن خواننده متبادر میکند! درواقع اگر همان اتش نشان نوشته بودید درست تر بود. مع هذا پلیس را توضیح بفرمایید که تمثیل چه کسی است؟
تشکر

حکایت گفت...

اکنون که سه باره بند مورد نظر را خواندم متوجه منظور شما شدم. فکر میکنم یک ویلگول پشت عبارت اتش فشان دوم بگذارید، مقصود اصلی را میرساند. عذر میخواهم که دخالت در امر نوشتن شما کردم که خودتان استادید، صرفا جهت یخطا نرفتن ذهن خواننگان عرض کردم

Dalghak.Irani گفت...

عزیزم شما باید ابتدا دوتا قصۀ تمثیلی فاخر خوانده باشی تا مجبور از مراجعه به مؤلف نباشی که نه براحتی در دسترس است و نه می خواهد متنش را توضیح بدهد. که اگر می خواست ساده تر و عامه فهم تر می نوشت و دنبال زیبایی های ادبیاتی نیازمند تفکر و هرمنوتیکی نمی رفت. البته من اصلاً قلمم قادر به طولانی نویسی و حسین کرد شبستری نویسی نیست.بدیهی است که هرگونه تطابق نعل بالنعل این کیست و آن کدام انتظار بیهوده ایست از متن های نشانه گذار و طرفه اینکه در متن من مصداق هم پلیس و هم آتشفشان تابلو هستند در ایران! یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

پسر تیمسار همکار عزیز
وقتی تازه وبلاگ ها گل کرده بودند در ده سال پیش. عده ای از خوانندگان هم مسابقۀ کامنت اول می دادند و البته خودشان هم در کامنت شان می نوشتند:
اول
و دیگر هیچ. یا...هو

ناشناس گفت...

اختلال پسیکوتیک:
بعضی افراد بر اثر یک رویداد استرس زا دچار این اختلال میشوند و از علائم مشهود ان بعنوان مثال این است که فکر میکنند میتوانند دنیا را نجات دهند! دیگر علائم ان عبارتند از:
الگوی تفکر«همه یا هیچ» : از این الگوی تفکر گاهی به عنوان تفکر«دو قطبی» یا «تفکر سیاه و سفید» یاد می شود که در آن جایی برای بروز رنگ خاکستری باقی نمی ماند. فرد مبتلا به این نوع خطای فکری، امور را غلط یا درست می بیند؛ بر روی این یا آن پافساری می کند؛ حالت اغراق آمیز هر کاری را در نظر می گیرد از حالت میانی غفلت می کند؛ افراد یا اشیا یا کاملاً خوب و یا کاملاً بد تلقی می شود. این گونه تعبیر و تفسیر واقعیات، به بروز افراطی واکنش های عاطفی منجر می شود که دامنه آن از ناامیدی تا شور و شعف و از خشم شدید تا آرامش کامل و سرخوشی متغیر خواهد بود.
استدلال هیجانی: در این الگوی تفکر، فرد از هیجان به عنوان شاهدی برای وجود حقیقت استفاده می کند. برای مثال، فرد وقتی عصبانی می شود، نتیجه می گیرد که حتماً طرف مقابل کار غیر منصفانه ای انجام داده است و دلیل آن همان عصبانی بودن او است.
خواندن ذهن: در صورتی که این الگوی تفکر بر فرد حاکم باشد، تصور می کند که از احساسات و انگیزه های دیگران اطلاع دارد. اگرچه این پندار غلط است ولی، فرد مبتلا نتیجه گیری خود را واقعی و رفتار ناشی از این پندار را موجه ارزیابی می کند. خواندن ذهن می تواند نوعی فرافکنی باشدکه در طی آن، فرد احساسات و افکار خود را به دیگران نسبت می دهد. در این الگوی تفکر، فرد فرضیاتی در باره علت رفتار دیگران می سازد و بدون آزمایش، آنها را می پذیرد.
الگوی تفکر بزرگ نمایی و فاجعه سازی: در این الگوی تفکر، فرد مبتلا نقاط ضعف و شکست ها را بیش از اندازه بزرگ می کند و ازدرک اهمیت واقعی آنها ناتوان است. چنین افرادی ممکن است یک سردرد معمولی را نشانه بارز بیماری خطرناکی مانند سرطان تلقی کنند یا یک انتقاد معمولی را تهدید کلی شخصیت خود ارزیابی کنند و یا موانع ملایم زندگی را به عنوان سد راه فولادین و غیر قابل نفوذ در نظر بگیرند

اصلاح‌طلب خط امامي گفت...

بزرگ کردن و پوشش دادن حادثه آتش سوزي برج گرنفل لندن ، يقينا و قطعا و صد البته: کار روزنامه‌هاي حامي قاليباف و حامي احمدي نژاد است.

بايد همگي به همراه همه اعضاي خانواده هايمان مراقب باشيم که در دام پهن شده توسط روزنامه‌هاي حامي قاليباف و احمدي نژاد نيافتيم.

الآن بسياري از خبرگزاري‌هاي معتبر مثل BBC و Reuters و CNN و CBS News و بسياري ديگر از خبرگزاري‌ها و شبکه هاي راديو تلويزيوني معتبر جهان در دام قاليباف و احمدي نژاد افتاده اند.

به نظر بنده، شوراي امنيت سازمان ملل، بايد هر چه سريع‌تر تشکيل جلسه دهد و براي جلوگيري از تحرکات روزنامه‌هاي حامي قاليباف و احمدي نژاد، قطع‌نامه هاي متعدد و گوناگوني صادر کند و جلوي تبليغات روزنامه‌هاي حامي قاليباف و احمدي نژاد هر چه سريع‌تر گرفته شود. در اين قطع‌نامه‌ها يقينا بايد از اصلاح‌طلبان شوراي شهر تهران نيز به صورت واضح وعلني حمايت شود تا شاهد تهراني آباد و آزاد و با طراوت و با شور و نشاط باشيم.

و من الله التوفيق

مانی گفت...

این نوشته زیبائی وحشتناک رئالسیم جادویی مارکز را به یاد میاورد. خون در رگ میماسد مغز از داد و ستد داده ها سرباز میزند.. اشک هم نمیتوان ریخت.

ناشناس گفت...

Psychotic disorder
اختلال سايكوتيك
اول برو اسمشو درست ياد بگير بعد برو ادب ياد بگير بعد برو مطب بزن بعد منتظر بشين اگه كسی پيشت اومد و ازت پرسيد كه بش بگی چشه اونوقت بش بگو.... و الا چایتو نوش جان كن...

عمو دلار

ناشناس گفت...

اول برو #فلسفه لیبرالیزم رو یاد بگیر بعد برو وبلاگ بزن بعد بادمجون دور قاب بچین بعد برو پاچه خوری کن اونوقت بیا تو کار بزرگترا دخالت کن... و علا ویسکیتو بریز تو حندق بلا :)

عمو ریال

Dalghak.Irani گفت...

با تشکر از مانی عزیز و تعریفش و خیر مقدمی بالابلند به عمودلار نازنین
عمودلار عزیز سرشوقم آوردی که حرفی دیگر بزنم. عزیز بسیار عزیزی از ایران طلوع الصبح لندن بمن زنگ زد برای اطمینان از کشته نشدنم در آتش سوزی لندن. تردید ندارم که او مرا بسیار دوست دارد و نگران سلامتم بود جداً. اما انسان موجود پیچیده ایست و نمی توان با قاطعیت گفت که لذت ثانوی هم در این تماس تبفنی می توانست در ناخوداگاه او نبوده باشد برای "اولین شدن" در گزارش خبر با احتمال - متأسف و گریان - دچار حادثه شدن من. نه اینکه او مرگ مرا می خواست و منتظر بود. بلکه به این دلیل که اگر حادثۀ ناگزیر و خارج از ارادۀ هیچکس لاجرم مرا هم شامل شده بود او اولین گزارشگر و منبع خبر باشد برای یک فاجعه حتی. کمی بی رحم و غیر متعارف بنظر می رسد و زشت و وحشتناک. اما انسان موجود پیچیده ایست و این لذت اول شدن در گزارش حتی فاجعه نیز اصلاً قابل سرزنش که نیست باید برسمیت شناخته شود. دوست یا دشمن محترمی که ان کامنت مورد اشارۀ شما را فرستاده بود اشارۀ خیلی سرراستی نکرده بود در مخاطب قرار دادن من. هرچند که نشانه ها گویای شیطنتی خبیث را عیان می کرد. من تا حسادت در ترکیب با کثافت نتواند اوج وقاحت را تولید کند در خطاب قرار دادن مستقیم من؛ معمولاً حمل به صحت می کنم و از درگیر شدن با رذالت خودداری می کنم. و چون این روان نویس نسخه نگار خبر از حال و روز هنر و هنرمند ندارد نمی فهمد که هنرمند جماعت بسیار بندرت دچار بیماری ها و اختلالات روانی می شوند. بگذار با خاطره ای ازتهران ادامه بدهم. در اوایل دهۀ هشتاد در محفلی گفتم که خاتمی بدرد سیاستمداری نمی خورد. زیرا توانایی ها و استعدادهایی دارد نزدیک به هنرمندان بویژه در واژه گزینی و سخنرانی. و هنرمندان سیاستمداران خوبی نمی شوند. و در پاسخ چرایی اش توضیح دادم که هنرمندان هیچگاه از درد "مردم مچاله از درد" مچاله نمی شوند. چون بمحض مواجهه با مرد مچاله مچالگی را برون ریزی می کنند با نقاشی اش یا فیلم کردنش یا نمایشش روی صحنۀ تئاتر یا نوشتنش یا عکاسی اش یا سخنرانی اش یا شعر سرودنش و ... و اگر مردی نتواند از درد مردم مچاله شود سیاستی را که درد مردم را چاره کند عمل نمی کند پس خاتمی سیاستمدار خوبی نمی شود. حالا طرف فکر می کند که هرکسی متنی نوشت برای تصویر موجز و زیبا و اثر گذار یک درد و جلب احساسات و بیداری مردمان؛ قطعاً خودش هم دچار بیماری روانی منبعث از "نقل از ویکی پدیای لعنتی" است. در حالیکه چنین نیست و هنرمند شراب سرخش را با همان راحتی می نوشد در کنار صنم که بزمی را تعریف می کند یا رزمی را. انسان موجود پیچیده ایست و فقط هنرمندان پیچیدگی انسان را هم می فهمند و هم برسمیت می شناسند و هم محترم می دارند. یا...هو

تکمله: حالا خجستۀ دومی پیدا می شود و ادعا می کند که من گفته ام غیر هنرمندان همه سیاستمداران خوبی می شوند. در حالیکه سیاستمداران هم برای خودشان مشخصات ارزشمندی باید داشته باشند که جز در بین برجستگانی معدود پیدا نمی شود.

breaking news گفت...

فوری .... فوری

سید محمد خاتمی لحظاتی پیش با اطلاعیه ای رسما با دنیای سیاست بدرود گفت... خاتمی در متن این اطلاعیه دلیل پایان فعالیت سیاسی خود را نظر منفی استاد پروفسور فیلسوف هنرمند تحلیلگر جناب تیمسار سیف ا... مرندی(دلقک) اعلام کرد. شایان ذکر است استاد پروفسور فیلسوف هنرمند تحلیلگر تیمسار مرندی صاحب حق امتیاز ثبت مکتب #فلسفه لیبرالیزم است.
پایان خبر

Dalghak.Irani گفت...

برکینگ نیوز
خوش خبر باشی سمپات شیفته یا مأمور پخته!
من یکی از صالح ترین و بی غش ترین هواداران متعصب پیروزی اصلاح طلبی در ایران هستم و هر آنچه می نویسم نه از جهت تخریب اصلاح طلبان مذهبی بلکه از جهت هشدار برای درست سیاست ورزی هستم. نشان به آن نشان که نقد آنان را - مثلاً تقلب محرز در 84 و روی کارآوردن تعمدی احمدی نژاد و باخت به و تصمیم به انتقام از او در 88 با بزور "تو صد در صد برنده ای" القایی در حد تزریق به میرحسین موسوی - موسوی که 20 سال بود سیاست را ترک کرده بود و هیچ تمهیدی برای برگرداندن او به صحنه کارگر نیفتاده بود قبلاً، حتی تا موقع اعلام نامزدی مجدد خاتمی. شرحش مفصل است - حتی به صفحۀ اول وبلاگم نیاورده ام و هرچه بوده درگوشی در کامنتدانی بشما گفته ام. اما چون می دانم اصلاح طلبان مذهبی دچار فساد سیاسی کمتر دیده شده ای شده اند برایم مثل روز روشن است که اگر زودتر نجنبند و علاج واقعه قبل از وقوع نکنند شما دوستان خوبم را بطور قطع در چهارسال آینده با وضعی بدتر در همۀ زمینه ها به احمدی نژاد دومی خواهند سپرد و بدتر. بعنوان یک مثال خیلی خیلی ساده برای مستند کردن نقدم. نگاه کنید به بزرگان اصلاحات و روزنامه ها و رسانه هایشان. هر جا را که نگاه می کنی خواهی دید که اصلاح طلبان با حدت و شدت در حال تجزیه و تحلیل اصولگرایان و پیدا کردن علل شکست های اخیرشان و راهنمایی آنان به اینکه "باید چکار کنند که دفعۀ بعد پیروز شوند" هستند و دریغ از یک نقد جدی از خودشان و در جستجوی راه تداوم پیروزی هایشان. این به این دلیل بدیهی مسخره است که فکر کنیم حزب محافظه کار خانم می و دیوید کامرون و اشخاص مؤثر و رسانه های هوادارشان هم و غمشان این باشد که علل شکست حزب کارگر را واکاوی کنند و راهی پیدا کنند برای نشان دادن به جرمی کوربین برای بردن دولت در انتخابات بعدی! اما سوگند خورده ام که در اینجا جز حقیقت و تمام حقیقت حتی یک واو زیادی و دروغ و دغل عمدی ننویسم. و هر آنچه می نویسم قطعاً مستند است و اگر رفرنسی نمی دهم بدلیل تنگ بودن حوصله ام است و قلت توان وبگردی و یافتن لینک های مربوطه و گذاشتن برای شما. این ها را گفتم که بگویم این ادعای هنرمند بودن خاتمی را مستند کنم زیرا برایم مهم بود و آدرسش در ذهنم نقش بسته. این نمونه کمی هم طنز شیطان قاطی دارد. واما وجه هنرمند جدی بودن با بار مثبت هم برای خاتمی عزیز قائلم و سراغ دارم:
روز تحلیف دور دوم انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری در مجلس ایران بود که پای تلویزیون نشسته بودم و کارگزاران نظام هم گوش تا گوش روی صندلی های مجلس نشسته بودند. طبق پروتکل های مربوطه ابتدا هاشمی شاهرودی بعنوان رییس قوۀ قضائیه آمد پشت تریبون و سخنرانی اش را شروع کرد و جابجایش تهدید و زنهار بود به خاتمی رییس جمهور منتخب. فیلم بردار وارد و شیطان کارم را راحت کرده بود زیرا مرتب بین تریبون مجلس و هاشمی شاهرودی تا زوم کردن روی چهرۀ محمد خاتمی در حال سعی بین صفا و مروه بود. هرچه از سخنان تند شاهرودی می گذشت چهره خاتمی بیشتر و بیشتر توی هم می رفت. تا جائیکه نزدیک پایان سخنان هاشمی شاهرودی من بیم سکتۀ درجا می دادم برای رییس جمهور عزیز و محترم. القصه حرف شاهرودی تمام شد و در حالیکه در همان پشت تریبون باقی مانده بود برای تحلیف خاتمی. خاتمی ره افتاد بسمت تریبون و من متب دستهایم را بهم می مالیدم از هم خوشحالی که الان خاتمی می ترکاند و حق یاوه های شاهرودی را کف دستش می گذارد و هم اضطراب داشتم که این رویارویی حتماً به یک تراژدی تبدیل می شود. محمد خاتمی ده متر فاصله اش با تریبون را طی کرد و پشت تریبون قرار گرفت و از شروع ب بسم الله تا پایان رحمان الرحیم چنان میکروفون و تریبون معجزه کرد که سید محمد خاتمی در حال سکته از زور عصبانیت چنان شکفت و سرحال آمد و سخنرانی اش را تَکرار کرد که گویی نه خانی آمده بود بنام شاهرودی اهانتگر و خانی رفته بنام محمد خاتمی مورد اهانت قرار گرفته. و من انجا بود که به هنرمندی خاتمی ایمان آوردم. زیرا هیچ هنرمندی در جهان نیست که در طول ده قدم از یک قیافۀ تراژیک جدی و دژم بتواند به یک قیافۀ کمدی آرته برسد. و محمد خاتمی چنین هنرمندی است. این فیلم را با یک جستجوی ساده در دنیای مجازی می توانید بیابید و ببینید. نام فیلم هم باید همان مراسم تحلیف ریاست جمهوری سال 80 در مجلس یا یک چنین مضمونی باشد. یا

ناشناس گفت...

چون در این اواخرحملات شخصی به دلقک به خصوص با محتوای انالیز شخصیت بخش عمده ای از نظرها را اشغال کرده اند فکر میکنم بد نیست یک جواب متفاوت (صرف نظر از اینکه دلقک کیست وچه میگوید) ارائه کنم و ان بیهوده بودن این روش است. شما میتوانید شبیه همین تشخیصها را با صحتی به مراتب بالاتر برای هریک از مشاهیر تاریخ (مثل اکتاویان، هیتلر یا استالین) صادر کنید، ولی این درعمل کمکی به شما نمیکند (به خصوص اگر شما یکی ازمیلیونها انسانهایی باشید که سرنوشت زندگیتان به قلم این افراد رقم خورده باشد). نهایت دقت این تشخیص در باره خود خدا صدق میکند، چو واضح است که اگر دچار انواع عقده های روانی نبود ادعای خدایی نمیکرد و نیازی به این نداشت که خود را با اعمال مطلق قدرت ارضاء کند...
اگاهان متوجه هستند که این نوع هجوها با این هدف انجام میشود که هر قامت بلندی را یک سر و گردن کوتاهتر قلمداد کنند.

Breaking bad گفت...

باور كن خيلى دارم تلاش ميكنم كامنت اخرت رو باور كنم دلقك دوست داشتنى ولى با محمد باقر قاليباف چه كنم؟

Dalghak.Irani گفت...

گر صبر کنی زغوره حلوا سازم. فقط دو سال صبر کنی حقیقت قالیباف و شهرداریش در مقایسه با شهردار اصلاح طلبان مشخص می شود و می دانی چه کنی. اما اگر اینقر خوشبختی و نازنینی که به سید محد خاتمی دسترسی داری لازم نیست صبر کنی و از او استعلام کن راجع به قالیباف هرچه گفت دربست قبول دارم. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

یادم رفت بنویسم که سلام مرا هم به محمد خاتمی برسان و نقدهایم بخودش و به روحانی و اصلاح طلبان را هم نشانش بده اگر حتی یک اپسیلون براشفت بیا بگو دیگر نقدشان نکنم. چون محمد خاتمی انسانی وارسته و صادق و خیرخواه است. اما سیاستمدار خوبی نیست. یا...هو

yaser گفت...

دلغک جان فقط مردم تهران نگران نیستن ما شیرازیها هم چون شهردارمون قالیبافی بود و بعد انقلاب واسه اولین بار به شهر میرسید نگرانیم.

ناشناس گفت...

چه تمثيل دقيق و غمگينى. دلقك عزيز.
سلام به عمو دلار.
افشين قديم.

ناشناس گفت...

چه متن عالی و تاثیر گذاری.
گویی اطلاعات مخفی از ابعاد این حادثه دارید.
شما عضو سازمان امنیت داخلی انگلستان "Mi 5" نیستید؟
چند روز پیش در مورد سینما رکس آبادان از شما سوال کردم که برآشفته شدید و نوشتید من مگر رییس ساواک یا واواک هستم.

ناشناس گفت...

از جمله موارد مهم در لیست بلند بالای تناقضات جناب دلقک اینست که ایشان تقلب را در سال 84 محرز می دانند ولی تقلب در سال 88 رو دروغ. حالا اینکه ایشان چطور به قول خودشان "مدارک محکمی" را در تقلب 88 ندیدند ولی بدون مدرک به این نتیجه که "تقلب محرز" در سال 84 اتفاق افتاده رسیده اند رو دیگر فقط خودشان و همکاران اطلاعاتی اش در حکومت می دانند.

اصلاح‌طلب گفت...

مدیر محترم وبلاگ توجه فرمایید:

از آنجا که اصلاح کردن "شهر تهران" به مراتب ساده تر است از اصلاح کردن "کشور ایران"،
فـلـذا یـقـیـن بـدانـیـد: اگر یک شخصیت اصلاح‌طلب حقیقی و واقعی مثل جناب "جامع مـسچـدی" و یا جناب "صفدرحسینی" در راس هرم شهرداری تهران قرار بگیرد، یـقـیـنـا خواهند توانست که هــرم شهرداری تهران را بدون فروش تراکم، حداکثر ظرف 100 روز اصلاح کند. (چون اصلاح کردن "شهر تهران" به مراتب ساده تر است از اصلاح کردن "کشور ایران").

شما در 100 روز نخست شاهد خواهید بود که یک اصلاح‌طلب حقیقی، هـرم شهر تهران را با همان سرعتی اصلاح خواهد کرد که جناب "ملک مدنی" در دوران شهردار بودن خود یک "فرد کـچـل" را اصلاح کرد. احـسـنـت احـسـنـت.

توجه داشته باشید که حجم یک هرم برابر است با ارتفاع هرم ضربدر یک سوم مساحت قاعده هرم و این فرمول حتی به تایید شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان نیز رسیده (تکبیر حضار). و آقای "جامع مـسچـدی" و یا جناب "صفدرحسینی" به این فرمول ها در هنگام محاسبه ی حقوق و مزایای خود و خویشاوندان خود و اطرافیان خود و خانواده خود و حق اوقات فراغت فرزندان خود و هـمـسـر خود و حق تاهل و حق اولاد و حق ایاب و ذهاب، آگاهی و وقوف کامل دارند و مثل مهندسین قبلی، بی سـواد نـیــسـتـنـد.

مجرد هم نیستند که حق اوقات فراغت فرزندان خود را فراموش کنند.

و من الله التوفیق

ترول گفت...

دلقک گرامی شما تلاش های موثر اصلاحات را نادیده می گیرید، همین تازگی ها بود که الله کرم گفت ما با حضور زنان در ورزشگاه مشکل نداریم بلکه با حضور زنان و ایجاد "هیجانات" مثبت و منفی مشکل داریم! این خود اصلاحات عمیقی است! به یاد دارم از یکی از مراجع عظام پرسیدند نظر شما راجع به رانندگی زنان چیست؟ فرمودند اگر از سوراخ روبنده بتوانند جلوی خودشان را ببینند اشکالی ندارد! یا حدیثی دیگر که ما با موسیقی مشکل نداریم بلکه با ساز مشکل داریم! واقعا این اصلاحات بعد از سال ها مبارزات امثال اقای خاتمی به وجود آمده و علت خندان بودن ایشان هم همین است.

Hej گفت...

https://youtu.be/qhwbUNGVI4Q

ناشناس گفت...

از كى تا حالا الله كرم إصلاح طلب شده ما خبر نداريم؟ اونوقت بهتون ميگن كوتوله بهت بر ميخوره

اصلاح‌طلب دوم خردادی گفت...

با سپاس و تشکر از کامنت نویس ساعت ۱۴:۱۷

عارضم که، بنده حقیر، هم از مسیر بسیار صحیح و بسیار موشکافانه اصلاحات و اصلاح طلبان راضی هستم و هم از سرعت خارق العاده جریان اصلاحات و اصلاحطلبان کاملا راضی بوده و راضی هستم و راضی خواهم بود. و جناب آقای سیدمحمد خاتمی و یار غار ایشان جناب آقای سید محمد موسوی خوئینی ها را به عنوان رهبران حقیقی اصلاحات و اصلاحطلبان قبول داشته و قبول دارم و حاضرم نوکری این عزیزان را بکنم.

ولی، نکته اصلی اینجاست، که در مقابل چنین بزرگوارانی که حقیقتا سایه بزرگوارشان بر سر یکایک ما ملت ایران فضای خوبی ایجاد کرده و به عبارتی آحاد ما ملت ایران مدیون این دو بزرگوار بوده و هستیم، حالا ما و خانواده های ما و اطرافیان ما چه وظایفی داریم؟ چگونه باید لطف و مرحمت این دو بزرگوار را جبران کنیم؟

من معتقدم، که اگر همه ما آحاد ملت ایران تا آخر عمر، نوکری و برده گی و چاکری و غلامی این بزرگواران را بکنیم، باز هم وظیفه خود را آنطور که باید و شاید انجام نداده ایم. و باز هم مدیون این دو بزرگوار هستیم و مدیون این دو بزرگوار باقی خواهیم ماند.

و من الله التوفیق

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس گفت...
از جمله موارد مهم در لیست بلند بالای تناقضات جناب دلقک اینست که ایشان تقلب را در سال 84 محرز می دانند ولی تقلب در سال 88 رو دروغ. حالا اینکه ایشان چطور به قول خودشان "مدارک محکمی" را در تقلب 88 ندیدند ولی بدون مدرک به این نتیجه که "تقلب محرز" در سال 84 اتفاق افتاده رسیده اند رو دیگر فقط خودشان و همکاران اطلاعاتی اش در حکومت می دانند.

پاسخ:
هر گزارۀ خبری - در جایی مثل ایران که اطلاعات منتشر نمی شود و مخفی کاری جزو اصول دین است - وقتی به قطعیت درستی و نادرستی می رسد که از قراین و شواهد تحلیلی، منطقی و شناخت عاملین در صحنه برخوردار باشد یا نباشد. حالا در مورد سؤال شما عناصر برشمرده ام را مطرح می کنم تا خودتان نتیجه گیری بکنید که آیا استنتاج محرز بودن تقلب در 84 درست است یا احتمال تقلب در 88.

1- ادعای مستمر یازده سالۀ مهدی کروبی در مورد تقلب در 84 و پس گرفتن ادعای سه ساله و جدید خودشان در مورد 88 و استفاده از کلمات مهندسی بجای تقلب است. عین گفتۀ کروبی در بند آخر نامۀ فروردین 95 اش به روحانی چنین است:

...


اینجانب نه از شما طلب رفع حصر دارم و نه این کار را در اختیار شما می دانم؛ لیکن از شما می خواهم براساس تکلیفی که قانون اساسی و مردم برعهده تان گذاشته اند، از حاکمیت مستبد بخواهید تا دادگاه علنی ام، مطابق اصل ۱۶۸ قانون اساسی، ولو با ترکیب مورد نظر ارباب قدرت را تشکیل دهد تا به یاری خداوند و به اتفاق وکلای ام با استماع کیفرخواست، ادله خود مبنی بر تقلب انتخابات ریاست جمهوری ۸۴، مهندسی انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ وآنچه بر فرزندان این کشور در بازداشتگاه های قانونی و غیر قانونی گذشت را به اطلاع عموم برسانم. خروجی این دادگاه مشخص خواهد کرد که برگشته از انقلاب و نانجیب، و ادامه دهنده راه انقلاب و نجیب، کدامیک از طرفین دعوا و نزاع انتخابات ۸۸ قرار دارند. قل کفى بالله بینی و بینکم شهیدا. تاکید می‌کنم حکم صادره از این محکمه را با جان و دل پذیرا هستم و بدون در نظر گرفتن حق تجدید نظر از آن استقبال می‌کنم، زیرا عالم محضر خداست و جانشین و خلیفه او در زمین مردم اند و چه داوری بهتر از خدا و مردم.
و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین
مهدی کروبی
۲۱ فروردین ۱۳۹۵

2- این واقعیت آماری که اختلاف رأی کروبی و احمدی نژاد در دور اول انتخابات 84 کمتر از 200 300 هزار رأی - دقیقش را در اطلاعات منتشر شده می توانید بیابید - و اختلاف رأی موسوی و احمدی نژاد در انتخابات 88 بیشتر از 12 میلیون. خب هر منطق کوری هم احتمال تقلب 200 هزار نفری در مقابل 12 میلیون نفری را محتمل تر و محرز تر تشخیص می دهد.

3- اصلاح طلبان اصلی متشکل از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و تعدادی از سران مرکزی حزب مشارکت سبقۀ قوی چپ و تحت تأثیر آموزه های مارکسیستی معتقد به هدف وسیله را توجیه می کند بودند و بارها در دهۀ شصت از این آموزه استفاده کرده بودند. دشمنی آنان با کروبی هم که جای بحثی ندارد و فقط کافی است به روزنامه های آن زمان مراجعه کنید و ببینید که چقدر از کروبی متنفر بودند. لذا تقلب 300 هزار رأی هم با هدف وسیله را توجیه می کند آنان همخوان بود و هم با نفرت آنان از پیروزی کروبی بدلی.
ادامه در کامنت بعدی

Dalghak.Irani گفت...

4- یک نکته هم بگویم که تازه است. خامنه ای چرا باید دستور یا اجازۀ تقلبی به گستردگی 12 میلیون نفر را می داد برای جلوگیری از انتخاب موسوی. مگر موسوی و احمدی نژاد چه فرق های مهمی با هم داشتند که خامنه ای حاضر به تحمیل و تحمل چنین تقلب ناشدنی از نظر منطقی باشد. موسوی و احمدی نژاد تا قبل از وقایع 25 خرداد 88 چه اختلاف مبنایی با هم داشتند؟ تحقیقاً هیچ! هر دو مروج ساده زیستی و پوپولیسم و هوادار محرومان و خواهان بازگشت به اهداف اولیۀ انقلاب در دهۀ شصت بودند. فیلم های تبلیغاتی و مقایسۀ سخنرانی ها و رفتارهای تبلیغاتی هر دو نفر مستند موجود است و هر دو عین همدیگر است. تنها اختلاف احتمالی - در صورت بقدرت رسیدن موسوی - در روش های آنان بود که موسوی الگوی نخست وزیری خودش در سال های دهۀ شصت را هدف داشت و احمدی نژاد نوعی دیکتاتوری فردی با حذف روحانیت واسطه بین توده ها و امام زمان را تعقیب می کرد. در حالیکه موسوی هم در مورد لیبرالیسم اجتماعی و آزادی های فردی بسته تر از احمدی نژاد و نزدیک به خامنه ای و متحجرین بود و فقط مثل علی مطهری بنوعی آزادی های سیاسی بیشتر چپ ها - بدون آزادی های اجتماعی توده ها - تمایل داشت. بررسی موضع گیری های گاه بگاه و معدود موسوی در 20 سالی که خانه نشین بود نشانه ای قطعی از مخالفت بنیادین او هم با هاشمی رفسنجانی و هم محمد خاتمی - بویژه در بحث اقتصادی و اقتصاد بازار و رشد اقتصادی - دارد. زیرا او مثل احمدی نژاد معتقد به عدالت توزیعی برای نجات محرومان بود. حالا آن اتفاق افتاد و موسوی چه تغییراتی کرد و یکباره شد ماندلای مدرنتر قرن بیست و یکمی بحث بعد از انتخابات است و از بحث ما خارج. تنها و تنها و تنها نکته اتکاء چرایی مخالفت خامنه ای با موسوی که توسط چپ های مجاهدین انقلاب و مشارکت پمپاژ شده است و می شود؛ اختلاف خامنه ای و موسوی در هنگام نخست وزیری موسوی است که آن هم غلط خوانده شده است. به این معنا که خامنه ای بعنوان یک سیاستمدار بسیار جاه طلب جنگ قدرت با موسوی داشت و نه اختلاف ایدئولوژیک. یعنی خامنه ای فکر می کرد که اگر کس دیگری بجای موسوی نخست وزیر باشد او خواهد توانست زمام اصلی امور را دردست بگیرد. در حالیکه مشکل لولو سر خرمن بودن رییس جمهور در ان زمان به شخص نخست وزیر ارتباط نداشت و قانون اساسی اولیه قدرت رییس جمهور را در حد یک مقام تشریفاتی پائین اورده بود. و لذا هر کس دیگری هم بجای موسوی نخست وزیر می شد خامنه ای با او دچار همین مشکل می شد. کما اینکه با اینکه قانون اساسی تغییر کرد و نخست وزیر در ریاست جمهوری ادغام شد خامنه ای در کسوت رهبر بازهم بخاطر جاه طلبی و خواهان انحصار همۀ قدرت در دست خودش - دیروز در لباس ریاست جمهور و امروز در لباس رهبر- با هیچ مقام زیر دستی - بخوان رییس جمهور - نتوانسته کار کند و با همه از هاشمی تا خاتمی و تا احمدی نژاد و تا روحانی دچار مشکل شد و است. یا...هو

ناشناس گفت...

قاه قاه. من که گفتم تظاهرات ، حتی برای پولهای بالا کشیده شده در بانکها، ممنوع شده به دلیل حمله داعش .
ولی کو گوش شنوا. حالا کتک بخورید و نوش جانتون .

https://m.youtube.com/watch?v=-rErD-3xT_8

ناشناس گفت...

سر شما سلامت. من خرابم ز غم یار خراباتی خویش.

ناشناس گفت...

يکي از خدمه کـشـــتـي غـول پـيـکر و عـظـيـم الـجـثـه اصلاحات ساعت 17:28
سلام علیکم

ناشناس گفت...

دلقک شما با این 4 دلیلی که صادره از جانب خودتان هست به چنین نتیجه مهمی رسیدید که تقلب در 84 محرز است؟! آن هم با این کلمه بسیار قاطع: محرز!
شما مگر مدام سند و مدرک واقعی از میلیون ها ایرانی ای که در سال 88 می دانستند به چه کسی رای دادند و اعتراض کردند به تقلب نمی خواستید؟ پس کو مدارک خود شما از تقلب سال 84؟ نه سند رسمی ای، نه نامه ای وزارت کشور، نه مثلا گفته های شاهد عینی و نه هیچی! فقط ادعاهای من درآوردی خودتان. دلیل چهارم تان هم که از همه آبکی تر و خنده دار تر!. گفته اید که خامنه ای چرا باید احمدی نژاد را به موسوی ترجیح دهد. اینها که کاملا شبیه هم بودند! مرد حسابی خودت هم داری خودت رو گول میزنی. الماس مصنوعی هم دقیقا شکل ظاهری و سختی الماس واقعی رو داره ولی یک هزارم الماس واقعی هم قیمت نداره.

شما در تناقض هات گیر کردی دلقک به همین دلیل هم هست که حرفت در همین وبلاگ محدود مونده و گسترده نشده. علت این هست که شما متناقض و بی منطق حرف میزنی. در حالیکه یک تحلیل گر خوب به منطق اش مشهور می شود.

ناشناس گفت...

در تقلبی بودن انتخابات سال 88 همین یک مدرک بس است که محسن رضایی اصولگرا و خودی حکومت از همه بیشتر به نتایج معترض بود و تا هفته ها بعد هم اعتراض خودش رو ادامه داد. او تنها کسی بود که به طور جدی پیگیر شمارش مجدد آرا شد. امیدوار رضایی برادرش از طرف او مامور شد در هنگام شمارش مجدد آرا حضور داشته باشد. پس از شمارش مجدد، امیدوار رضایی اعلام کرد آرا مخدوش بوده، تعرفه های بسیاری به صورت تا نخورده بوده و بسیاری از آرا به نظر می رسید که دستخط یکسانی دارند.

حالا شما دلقک بشین تو لندن و با توهین به جوانانی که سال 88 در خیابان ها بودند با در خطر انداختن زندگی شان، اونها رو به مجاهدین خلق نسبت بده! بعد بیا در عرض 2-3 روز بعد از انکار تقلب در سال 88، تقلب محرز در انتخابات 84 رو اعلام کن! راست میگن که دروغ گو کم حافظه ست.

ناشناس گفت...

«داعش به دروغ مسئولیت حمله در اسرائیل را پذیرفته است»
پس از حمله تروریستی روز جمعه در شهر اورشلیم (بیت‌المقدس) "دولت اسلامی" مسئولیت آن را به عهده گرفت. سازمان حماس اما ادعای "دولت اسلامی" را رد کرده و این اقدام داعش را عملی برای "گیج کردن" افکار عمومی خوانده است.

پذیرفتن عملیات تروریستی تهران هم از سوی داعش زیر سوال می رود.

ناشناس گفت...

در انتخابات سال 84 اختلاف آرا احمدی نژاد با کروبی در دور اول 700 هزار رای بود و نه 200-300 هزار رای. اختلاف رای احمدی نژاد با رفسنجانی هم نیم میلیون رای بود. و تقلب هم در تمام انتخابات جمهوری اسلامی کم و زیاد بوده و این رو خود رهبر هم اعتراف کرده، ولی هنوز دلقک قبول نمیکنه!. تقلب را هم در سال 84 باز هم نظامیان انجام دادند یعنی همپالگی های شما دلقک. مطهری همین چند وقت پیش ماجرای محکومیت 110 فرمانده نظامی رو مرتبط با انتخابات سال 84 فاش کرد و گفت که رفسنجانی بعدا شکایت اش رو پس گرفت و این نظامیان رو بخشید به خاطر مصلحت نظام. آیا این نظامیان رو اصلاح طلبان هماهنگ و فرماندهی کرده بودند؟ اون هم در سال 84 یعنی بعد از 8 سال درگیری و کشمکش بین اصلاح طلبان و نظامیان و سپاهیان؟!
می تونید صحبت های مطهری رو در لینک زیر بخونید:
http://www.dw.com/fa-ir/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%B7%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%81%D8%B3%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA/a-37358198

حالا هی دم از مدرک بزنید و دروغ ببافید و مثل دردانه تان قالیباف، نمایش و show و فیلم بازی کنید.

ناشناس گفت...

چه ننگی بابا ؟؟؟ ششصدنفر آدم توی برج بوده اند در سنین مختلف و حالتهای گوناگون ، سی نفرشون مردند . بالآخره آدم بوده اند ، سوپرمن که نبوده اند . هی میگی دنیای پیشرفته . دلت خوشه دلقک

امیر گفت...

خب مثل اینکه نوشته قبلی هم از وزارت ارشاد سیرک مجوز پخش نگرفت. میریم که داشته باشیم پلان سوم رو تا قبل از حذف کامل. صدا ، دوربین ، حرکت :
خب ایندفعه سعی می کنم به زبان سینما و هنر مفهوم مورد نظرم را منتقل کنم تا شما انقدر در شناخت شخصیت من دچار شک و دوگانگی نباشید.
من عاشق شخصیت فرفره فروش دوره گرد فیلم مسافران مهتاب هستم و دیالوگ بین نمکی و فرفره فروش رو از بی آلایش ترین و انسانی ترین دیالوگ های فیلم های ایرانی معاصر می دونم.(https://www.youtube.com/watch?v=rv1ywEHlnDQ&t=3635s از دقیقه 56 به بعد)
نمکی هاج و واج مونده از شهر مدرن ها و امروزی ها و رفتارشون گلایه می کنه به فرفره فروش که اینا منو اذیت می کنند. کیا؟ همون هایی که برای محض پنج دقیقه خنده و سرگرمی و به خاطر بی مایگی و دریوزگی ذاتی اما عدم قبولش به عنوان یک " حقیقیت" زورشون به زبون بسته ای مثل نمکی رسیده.چقدر این آدمها برای من آشنا هستند. فرفره فروش می گه بزنشون بهشون بگو برین گم شین که نمکی گفته کدخدا گفته کتک زدن کار بدیه. فرفره فروش می گه کدخدا کیه ؟ نمکی هم می گه کاکامه. و حالا وارد می شود به صحنه : کدخدا ، کاکای نمکی یا همون دلقک سیرک ما. کدخدا می خواد هر طور شده همه چی رو راست و ریست کنه ، هم می خواد مراقب نمکی باشه ، هم مراقب داداش معتاد و فراری از دست پلیسش مراد و هم پرنسیب های اخلاقی شو نگه داره و هم در آرمانشهر فاخرنما زندگی کنه. غافل از اینکه شهر پر است از بادکنک ترکون های تو پارک ، پر از کارچاق کن های قسم بخور به جقه همایونی و پر از رانندگان و دست بوسان همان کارچاق کن ها و پر از آدم های بی وجودی مثل برادرش مراد.
حالا چرای قاطی همه این کارکترها فرفره فروش رو دوست دارم؟ چون نقشش بسیار کم اما تاثیرش بسیار زیاد است. راه رو به نمکی نشون می ده. "اگر اذیتت کردن بگو برین گمشین و بگیر کتکشون بزن." هر چی هست " خودش" است. پلیس می گیره نمکی و فرفره فروش رو . کدخدا میره دنبال نمکی. نمکی رو ول می کنن اما فرفره فروش رو نه ؟ چرا ؟ چون مخل " نظم موجود"است . ونه مثل کدخدا عقلش می رسه نه می خواد که همه چی رو با هم درست کنه. تکلیفش خیلی وقته با خودش معلومه:اگر کسی بادکننتو ترکوند کتکش بزن.
کدخدا هم اینو می دونه با اینکه نگران حال فرفره فروش هم هست می دونه که کاری از دستش بر نمیاد.به هر حال کدخدا بیشتر عمرشو توی یک روستای با صفا زندگی کرده نه وسط پارک و به فرفره فروشی. چه خبر داره ازحال فرفره فروش.
نمکی برمی گرده فرفره فروش داره بهش لبخند میزنه. تنها کسی که تو این شهر با نمکی مهربون بود فرفره فروش بود. فرفره فروش خیلی وقته به آخر خط رسیده . لبخندش متعلق به یک انسان رها و آزادست و برای همین به دل میشینه.
اگر قسمت دوم فیلم رو می ساختند ، نمکی یا مرده یا بردنش تیمارستان. فرفره فروش تو زندان در حال پوسیدنه .و کدخدا نشسته با مراد داره از همون کوفتیهایی می کشه که مراد می کشه. کدخدا واقعا می خواست با نمکی برگرده به دهشون اما دهشون خیلی وقته که خشکیده و بی آب و علف شده وباقی سکنه هم کوچک کردن به شهر و یا شدن کارچاق کن های جقه همایونی دوست و شبه مراد ویا بادکنک ترکون های سایق و دست نوازش به سر نمکی ها بکش های فعلی جلوی دوربین عکاسی و فیلم برداری.

فرفره فروش رو دوست دارم چون مظلوم ترین و مهربون ترین کارکتر داستانه. چون دریوزه نیست. چون حتی کاکا هم نداره که بیاد از کلانتری آزادش کنه. و کسی در پایان فیلم دلش براش نمی سوزه. فرفره فروش هم یه روزی مثل کدخدا دوست داشته همه رو. یه روزی می خواست همه چیز رو درست کنه. می خواسته زیربار بی شرفی نره. اما خب آخر عاقبتش شده زندان و یه لبخند تلخ. فرفره فروش های " نامرئی " هستند.

راستی امروز رفتم سینما کارتون ماشین های والت دیسنی رو ببینم. البته بیشتر رفتم شاید در تاریکی صدای خنده ها و بالا و پایین پریدن های بچه های کاپیتان ون ترپ اشک ها و لبخندها(صدای موسیقی) رو بشنوم چون که خیلی وقته که چه در ایران و چه در خارج ایران و در روشنایی روز بازی کردنشو، آواز خوندنشونو و دوچرخه سواریشونو ندیدم. https://www.youtube.com/watch?v=pLm07s8fnzM

پایان پلان سوم... روز خوبی داشته باشید!

ناشناس گفت...

https://www.balatarin.com/permlink/2017/1/10/4398523

آبغوره گفت...

ُسلام دوستان. این مطلب طنز، به ریشه زده. توصیه میشود!اتفاقا به همین دلیل عمده شرکت در انتخابات کار درستی بود.


کشف «باگ» در نظام!
(منتشر شده در نشریه طنز حلزون /
جمعه 1 اردیبهشت 1396)


وقتی که نور خورشید هست چه حاجت به شعله لرزان شمع؟
از نظر منطقی ملتی که «ولی فقیه» دارد نیاز به «رئیس جمهور» ندارد.
باید قبول کنیم که رئیس جمهور در نظام اسلامی ما یک «باگ» است که در ابتدای انقلاب به علت بی‌تجربگي و عجله‌ای که در تهیه پیش‌نویس قانون اساسی شد وارد نظام مقدس ما گردید. این‌که چرا تا به امروز این باگ برطرف نشده است دلایل متعددی دارد ولی شاید علت اصلی‌اش رودربایستی نظام با پیش‌وند «جمهوری» بوده که از ابتدای انقلاب همینجور مثل سیریش چسبیده به انقلاب اسلامی ما.
مقصر این امر هم همه آن کسانی بودند که برای نوشتن پیش‌نویس قانون اساسی، به جای الگو قراردادن صدر اسلام، آمدند و آن را از روی قانون اساسی کشور فرانسه کپی کردند و بعد شاخ و برگ اسلامی به آن دادند و ان را خواستند با صدر اسلام هماهنگ کنند.
حاصل هم شترگاوپلنگی شد که از دل آن خرمگس معرکه‌ای به نام رئیس جمهور افتاد توی دامن مقام معظم رهبری.
البته به‌حمدالله معظم له با بصیرت خاص خود و برخی تمهیدات معظم لهانه توانست که این خرمگس را به شکلی مهار نماید و همانطور که آن سید بزرگوار و آن مرد ممنوع الهمه چیز فرمودند رئیس جمهور در کشور ما در اصل یک «تدارکاتچی» ست.
دیگر تدارکاتچی که می‌دانید چیست.
برای اینکه متوجه اهمیت وظیفه یک تدارکاتچی بشوید کافیست بدانید که در تیتراژ پایانی فیلمها معمولا اسم مسئول تدارکات بعد از نام کارگردان و بازیگرها و تهیه کننده و صدابردار و مسئول نور و افکت و نودال و منشی صحنه و گریمور و اینها و یکی قبل از خانواده محترم رجبی می‌آید.
این جایگاه یک مسئول تدارکات در یک فیلم است و جایگاهش در کشور نیز چیزی مشابه همان است. تازه همان را هم معظم له کلا واگذار نمی‌کند به اختیار ما.
مملکت که بچه بازی نیست.
در همین سطح هم ایشان احساس مسئولیت می‌کند و تعدادی تدارکاتچی را خودشان انتخاب می‌کنند و بعد آنها را به ما معرفی می‌کنند و می‌گویند حالا شما هرکدام را که می‌خواهید انتخاب کنید و رئیس جمهور صدایش بزنید.
حالا کاری نداریم…
ان شاء الله کم کم این مشکل و باگ هم در سیستم نظام مقدس ما یک‌جور به صورت ریشه‌ای حل خواهد شد و نشانه‌ها نیز حاکی از این است که مقدمات این کار فراهم شده است.
با رد صلاحیت احمدی نژاد در انتخابات این دوره حالا با افتخار می‌توانیم بگوئیم که تنها دموکراسی خاورمیانه هستیم که تمامی رئیس جمهورهای تاریخ انقلاب‌مان یا فراری هستند یا در حصرند، یا ممنوع الهمه چیز شده‌اند و یا فاقد صلاحیت تشخیص داده می‌شوند.
این مساله یک پیام و نتیجه واضح دارد و آن این است که حاصل انتخاب مردم همیشه «توزرد» از آب در می آید.
ولی هزار الله و اکبر شما نگاه کنید به انتخاب های رهبری.
نگاه کنید به ائمه محترم جمعه و فرماندهان سپاه و فقهای شورای نگهبان و روسای قوه قضائیه از ابتدای انقلاب تا به امروز.
مو لای درزشان نمی‌رود!.
یکی از یکی گل تر و بهتر و انقلابی‌تر.
دویست سال هم انقلاب عمر کند و یا اینها عمر کنند محال است یک سر سوزن از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب منحرف شوند و ته‌شان باد بدهد.
در مقابلش نگاه کنید ما مردم چه انتخاب کرده‌ایم؟ معاند فراری و خواص بی بصیرت وعامل فتنه و جریان انحرافی.
البته این جریان انحرافی آخری را درست است رهبر خودش در دور دومی که انتخاب شد، زحمتش را کشید.
ولی در دوره اول که ما انتخابش کرده بودیم و بنده خدا رهبر را هم به اشتباه انداختیم.
خلاصه اول و آخر دستپخت خود ما بود!
خلاصه اینکه انتخاب‌های ما در این چهل سال همه در نهایت از زباله دانی نظام سر در آورده‌اند. چه اصراری‌ست وقتی که بصیرت نداریم انتخاب کنیم؟
چرا کار را به کاردان نمی‌سپاریم؟
اصلا ریاست جمهوری یعنی چه؟
هر قطبی را بخواهیم در برابر رهبری عَلَم کنیم مملکت قطبی می‌شود.
چقدر رهبری باید بگوید که قطبی شدن کشور خوب نیست و ضرر دارد؟
بگذاریم کشور با همان یک قطب (ارواحنا فداه) اداره شود!

دکارت گفت...

در کامنت ناشناس ساعت ۲۰:۲۱ آمده است:

""مطهری همین چند وقت پیش ماجرای محکومیت 110 فرمانده نظامی رو مرتبط با انتخابات سال 1384 فاش کرد و گفت که رفسنجانی بعدا شکایت اش رو پس گرفت و این نظامیان رو بخشید به خاطر مصلحت نظام !! ""
____________________________

ناشناس محترم ساعت ۲۰:۲۱

شما آنچنان به سخنان علی مطهری اسـتـنـاد می کنید که گویا دارید در یک کنفرانس علمی به قوانین فیزیک نیوتن اسـتـنـاد می کنید. تو را به خدا این جور اسـتـدلال نـکـنیـد.
____________________________

حرف من این است: هم وطن عزیز
شما باید به چیزی اسـتـنـاد کـنـیـد کـه با عـقـل جـور در بیاید ، ضمنا شـمـا بـاید رفـرنـس بدهید و بگویید که نام این 110 فرمانده نظامی چیست ؟ در ضمن باید بگویید که این 110 نظامی به چه جرمی و در کدام دادگاه محکوم شده اند؟

اگر هاشمی رفسنجانی، شاکی این 110 نفر بوده، موضوع شکایت رفسنجانی دقیقا چه بوده است؟

آیا اساسا این نظامیان به حکم دادگاه محکوم شده بوده اند، که احتیاجی بوده باشد به بخشیده شدن آنها توسط آقای رفسنجانی؟

اسناد ارائه شده توسط آقای رفسنجانی در دادگاه، بر علیه این 110 نظامی چه بوده است؟

قاضی پرونده چه کسی بوده، و پرونده این 110 نظامی در کدام دادگاه و در کدام شعبه رسیدگی شده؟

چرا با گذشت 12 سال از این موضوع، هیچ رسانه معتبری در خصوص محکومیت این 110 نظامی، هیچ سندی را منتشر نکرده؟ و چرا هیچ رسانه معتبری ، در خصوص اسناد ارائه شده توسط آقای رفسنجانی به دادگاه هیچ مطلبی را منتشر نکرده؟ و صد ها سوال دیگر .......

داداش گفت...

طرفدار موسوی، طرفدار احمدی، طرفدار خامنه آی یا ضد رژیم لفظی فرقی نمی‌گند ... همه عاشق اهل بیت.
پس از اتمام کار داعش نوبت بقیه مجنونهای عالم است. موقع روبرو شدن مردم امام پرست ایران با سرنوشت خود نزدیک است.

Dalghak.Irani گفت...

امیر نازنین و و عزیز
از کامنت زیبایت لذت بردم و مرسی که هستی. از فیلم مهدی فخیم زادۀ هنرمند همینقدر یادم مانده که دیده ام. اما نه بیشتر. پس یک تشکر اضافه برای تدارک دیدن مجدد این فیلم اینبار با راهنمای قشنگ تو. ولی قبل از رفتن و دیدن فیلم می خواهم پاسخ کامنتت را بدهم. و در همین ابتدا بگویم که برداشت کلیت از من مستأصل در اینجا پر بی ربط نیست اگر حتی همۀ واقعیت نباشد که نیست! نقش کدخدا را بمن داده ای و گفته ای که من فرفره فروش کدخدا شده هستم و دلت بحالم سوخته است. زیرا اعتراف کرده ای که تو هم کدخدایی هستی که لاجرم فرفره فروش شده ای. و راضی! اما من خودم ترجیح می دهم که همان نمکی باشم همیشه که کند ذهنی ام هم پوشش داده شود با نقشی که بازی می کنم. با برداشتت از فیلم ساخته شده را کاملاً تأیید می کنم اما برای فیلم نمکی 2 ساخته نشده با تو اختلاف نظر عمیق دارم. لذا بخشی از فیلم نامۀ "نمکی شماره 2" را از منظر و نگاه خودم می نویسم:

ما فیلم دوم را از آنجایی می بینیم که فرفره فروش بعد از تخریب زندان و مردن زندانبان آزاد شده و برگشته نزد نمکی در پارک معهود. فرفره فروش یک بادکنک مشکی پر کلاغی دستش دارد که حتی نخ هوا کننده اش هم مشکی است و نمکی بادکنکی رنگین کمانی رنگ را پرواز می دهد که نخش هم سفید برفی است. فرفره فروش در حال قانع کردن نمکی است که برای کم کردن احتمال ترکاندن بادکنک هایشان آن دو را به یک بادکنک تقلیل بدهند. او استدلال درستی هم میاورد و می گوید در اصل "هرکسی بادکنکت را ترکاند کتکش بزن و بگو بروگمشو" دفاع گروهی از یک بادکنک خیلی زیاد ممکن و عقلانی و شدنی است تا دفاع تک تکی هرکس از بادکنک خودش. نمکی حرف فرفره فروش را می فهمد و با کج کردن گردن روی سر لرزانش تأیید هم می کند. اما در مورد ارجحیت نگهداری بادکنک مشکی بجای بادکنک رنگین کمانی زیر بار نمی رود. خب معلوم است که نمکی عاشق رنگ و رنگین کمان باشد که هست. اما فرفره فروش هم زیرک است و حالا که از زندان هم درآمده اتوریته ای بیشتر دارد و نمکی را وادار به تسلیم در برابر خواست خود می کند. فرفره فروش می گوید اولاً که رنگارنگی بادکنک طمع ترکاندنش را بیشتر می کند بدلیل زیبایی و چشم نوازی. ثانیاً مشکی رنگ مقاوم تری است در مقابل تهدید؛ و هرچه رنگ مشکی داشته باشد ترسناک است و پوست کلفت تر بنظر می رسد. و ثالثاً رنگین کمان در تاریک و روشن همه جا معلوم است و مورد تهدید. در حالیکه بادکنک مشکی تمام ایام ظلمات و تاریکی را در امان است چون دیده نمی شود.
ادامه دارد

Dalghak.Irani گفت...

نقطۀ افتراق من نمکی و تو فرفره فروش در این است که تو فرفره فروش فیلم اول مانده ای یا فکر می کنی که مانده ای. اما من نمکی فیلم دومم. نمکی دومی که وقتی فرفره فروش فیلم دوم با فریب ناراضی بادکنک رنگین کمانی ام را بدست خودم نابود کرد – کاشکی حداقل خودش ترکانده بود تا اینقدر دچار عذاب وجدان نمی شدم – سعی کردم با بازیگوشی ام جبرانش کنم و شروع کردم پاشیدن انواع رنگهای روشن روی بادکنک مشکی مان. اما نشد که نشد زیرا چنان مشکی غلیظ و لایه لایه بود که هر رنگ روشنی بلافاصله شره می کرد و می ریخت پائین و برنگ اولیۀ "مشکی رنگ عشق است!" جولان ابدی می داد. من هم سر به بیابان گذاشتم از دست فرفره فروش و سعی کردم بجای بادکنک از دست داده ام صورتم را رنگین کمانی کنم با دماغ قرمز و گونه های سبز و موهای نارنجی و... و لباس ابلق هم زندانیان و هم دلقکان! که دلقک تنها زندانی مادام العمر رنگ ها و رنج های بشری است.
فرفره فروش ما وقتی که با زمزمۀ "زمستان بس ناجوانمردانه سرد است" مهدی اخوان توسی گرم می شد و یا حتی هنگامی که به زندان رفت و کاکایش هم کدخدا نبود و تنها بود. ما دوستش داشتیم و همۀ نمکی های ده عاشقش بودیم اما حالا زندان فرو ریخته و فرفره به چرچره – از فعل چریدن! - تبدیل شده و زندان های جدید و بسیاری ساخته شده اند برای فرفره فروش های جدید به امر فرفره فروش فیلم نوستالوژی تو. و تو بی رحمانه از رنگین کمان های شکسته و خرد شده و پاشیده در جای جای پارک با نام رجاله و رنگ و روغن و زشتی های تند و زننده یاد می کنی و یادت می رود که اینان پرومته در زنجیرهای تاریخ نکبت یک ملت هستند که از روشنایی نور و گرمایش اتش شهوت مقدس – عشق – قدغن شده اند و ناگزیر برای تخلیۀ خویشتن ناگزیر از افراط هستند در استفاده از یک لحظه هایی مثل بازی فوتبال یا انتخابات و هر کوفت و زهرمار دیگر! یا...هو

توضیح ناگزیر:
متن زیباتر و گویاتر و لطیف تری نوشته بودم که در یک رفت و برگشت لپ تاب لعنتی نابود شد و از بین رفت. و پرواضح است که هیچ قلم غیر عبوسی - نویسنده های متن های کلاسیک و تحلیل های روزنامه ای و پزوهشی و هر چه - قدرت تکرار هیچ متن نابود شده ای را دوباره ندارد و اگر راجع به یک موضوع هزار متن هم بنویسد - جز در موضوع کلی محتوا - کمترین مشابهت شکلی و احساسی را نخواهند داشت. و چقدر عصبانی می شوم وقتی متنی از دستم می رود.

ناشناس گفت...

شلیک موشک! نظرتان راجع به شلیک موشک چیست؟ بی خیال نمکی و بادبادکش!

Dalghak.Irani گفت...

بی خیال نمکی و بادکنکش زیادی تود. اما راجع به شلیک موشک نظر خاصی ندارم و حسم این است که فعلاً همۀ صحنه بنفع خامنه ایست. هم موشکش را به نمایش گذاشت هم با یک هدف حقیقی آزمایشش کرد و هم به نقطه ای شلیک کرد که همۀ دنیا همراهش هستند در هدفگیری و بسیار دور از ذهن است که کسی بتواند به او ایراد منطقی بگیرد و سیاستش را محکوم کند. گفته ام که لولو بازی های ترامپ و عربستان جنبۀ ترساننده از راه شوک اولیه را دارند و اگر رقیب و حریف نترسید و موج اول را رد کرد لولو بومرنگی می شود برگشته بدامان خودشان. یا...هو

ناشناس گفت...

سلام
در نت متن مورد نظرتان را ننويست بصورت مستقيم بلكه
ابتدا در فايل وورد word نوشته و ذخيره كنيد سپس در وبلاگتان متن را كپي و پيست كنيد...
در word ميتوانيد هر چند خط كه مينويسيد يك control+ S بزنيد تا فايل ذخيره شود سپس ادامه دهيد به نوشتن و تا انتها تكرار كنيد...
ارادت

Dalghak.Irani گفت...

مرسی. حوصلۀ بکش واکش را ندارم و کمتر چنین اتفاقی می افتد و بدبحتانه اغلب هم در مورد متن های طولانی و سخت پیش مده در دو مورد اخر که در سه سال اخیر خهمین دومورد بود بخاطر مشکلی که لپ تاب پیدا کرده ظاهراً. ذخیره و بیا برو وقت می خواهد و حوصله که من برعکس در خدمت دوستان بودن حوصله نمی کنم چنین محکم کای هایی را. مرسی بازهم از راهنمایی. یا...هو

ناشناس گفت...

پیرمرد بی حوصله دیگه آخر شب ها یواشکی کامنتها رو فله ای حذف میکنی

Dalghak.Irani گفت...

گه زیادی نخور برات سوء هاضمه میاره جوان بی پدر مادر! یا...هو

ناشناس گفت...

من فکر میکنم که اوضاع خیلی هم به نفع نظام نیست آنطور که شما مدعی هستی ، احتمالآ واقف به چزی هستند و سعی میکنند که آنرا کنسل یا حداقل به تآخیر بیاندازند. دسته گل داعش در تهران هم کار خودشان بود بصورت غیر مستقیم و غیر عامل . دنبال سناریوی جنگ هستند چون توان اداره کشور در شرایط فعلی را ندارند ، فکر میکنند که در شرایط جنگی امکان بقا بیشتر واهد بود ولی اشتباه است ، بهترین راحت نجات برگشت به قواعد بین المللی است که سخت افزارش در نظام آنها نایاب است . پس جنگ اجتناب ناپذیر است و جمهوریخواهان هم همین را میخواهند در آمریکا و سپاه هم همینطور.

ناشناس گفت...

دلقک، قالیباف عزیزت هم به زودی رئیس ستاد فرمان امام میشه. یعنی همون جایی که پایه و اساسش اموال مصادره ای (دزدی) مردم هست و کاملا غصبی. البته بهترین جا که به قالیباف میخوره دقیقا همین ستاد فرمان امامه. قالیباف میتونه رانت خوارهای اطرافش و همسرش و پسرش رو هم اونجا به نون و نوا برسونه. زمین های مصادره ای مردم رو به دوستان و نزدیکان خودش و رهبر ببخشه. املاک نجومی رو به همکارانش اعطا کنه و هزاران مفت خور و رانت خور و مشهدی و طرقبه ای و فرزندان مداحان رو هم استخدام کنه. نوش جونش.

ناشناس گفت...

خوشبختانه ستاد فرمان امام هم زیر نظر رهبره و هیچ بازرسی و حسابرسی ای هم نمیشه و هیچ وقت هم مدرکی علیه قالیباف درنمیاد و دلقک تو هم که نسبت به مدرک و سند کلا حساسیت داری و کهیر میزنی دیگه خیالت تخت میشه که راحت و بی صدا خورد و بردها انجام میشه.

اصلاح‌طلب دوم خردادی گفت...

ما در دوم خرداد سال 1376 همه تلاش خود را کردیم، و توانستیم حدود 20 میلیون رای برای آقای سید محمد خاتمی جمع آوری کنیم.

حالا، فقط پس از گذشت بیست سال، توانستیم حدود 23.5 میلیون رای را برای جناب آقای روحانی جمع آوری کنیم. و این یعنی یک پیروزی بزرگ و شگفت انگیز.

در حقیقت ما توانستیم ظرف فقط بیست سال، چیزی حدود 3.5 میلیون رای به آرای شخص مورد نظر خودمان اضافه کنیم که در نوع خود اعجاب آور و تا اندازه ای مـحـیـر الـعـقـول است.

انشاالله و با یاری خداوند تبارک و تعالی و وحدت کلمه و یاری همه دوستان و آشنایان و اطرافیان، من یقین دارم که ما در ظرف بیست سال آینده دوباره خواهیم توانست چیزی حدود سه تا چهار میلیون رای دیگر به آرای جناح اصلاح طلبان اضافه کنیم و یقینا مردم اصلاح طلب ایران در سال 1416 هجری شمسی، شاهد رای 27 میلیونی و یا شاید 28 میلیونی به نامزد اصلاح طلبان خواهند بود و چه دستاوردی عظیم تر از این.

انشاالله تا سال 1416 هجری شمسی، همه مان زنده باشیم و تولد 94 سالگی آقای سید محمد خاتمی را جشن بگیریم.

اجرکم عندالله

Dalghak.Irani گفت...

اصلاح طلب دوم خردادی
آمارهیت اشتباه زیاد دارد. پس ناچار تصحیحش می کنم:
1- در سال 76 تعداد واجدین شرایط رأی دادن 36 میلیون نفر و در سال 96 این تعداد 56 میلیون نفر بوده است.
2- در سال 96 اختلاف رأی خاتمی و ناطق - که هم قاتل نبود و هم سابقۀ مدیریت اجرایی داشت و هم رییس مجلس خوبی هم بود - 13 میلیون نفر بود و اختلاف رأی روحانی و رییسی در سال 96فقط 8 میلیون.
3- بعبارت ریاضی اصلاح طلبان از 20 میلیون رأی اضافی در سال 96 فقط کمتر از 4 میلیون جمع کرده اند آن هم برای دولتی که سرکار است و از انواع تمهیدات و مهندسی رأی با استفاده از ریخت و پاش های تبلیغاتی در دادن پول به بخش هایی از جامعه و ... در حالیکه رییسی قاتل و بدون کمترین معروفیت و سابقۀ اجرایی و محبوبیت و شهرت 8 میلیون از 20 میلیون اضافه در سال 96 را جمع کرده است.
4- در حسابی ساده تر از 20 میلیون واجد شرایط جدید 8 میلیون اصولگرایان و کمتر از 4 میلیون اصلاح طلبان جذب کرده اند و 8 میلیون به تحریمی ها اضافه شده است.
5- قبل از سال مورد نظر شما و طبق منطق ریاضی حاکم بر بی عرضگی روبجلو اصلاح طلبان احتمال باخت کامل آنان در 1400 بیش از برد ضعیف سال 96 خواهد بود.
6- البته اگر فاکتورهای تغییرت ناگهانی مدیریت شده از انباشت نارضایتی مردم و دخالت از بیرون را حذف کنیم فرمول تداوم مورد اشاره ام عملیاتی خواهد شد و ایران همیشه در مظان تغییرات ناکهانی هم است که اصلاح طلب و اصولگرا را یک ندازه از سیاست ایران حذف خواهد کرد. یا...هو

طنزت را متجهم اما اعداد را تصحیح کردم که زیاد هم خوش خوشانت نشود و تعقیب و مراقبت بکنی که بالاخره قالیباف بعنوان خطرناکترین عنصر تاریخ سیاسی ایران چه موقع نابود مطلق خواهد شد. چون تا ایشان زنده است نباید از اصولگرایان تندرو و کندرو دیگر بیمی بدل راه داد. هدف سیبل مقابل نا قالیباف بازنده و دلقک مصر بر فساد و ناکارامدی و چپاولگری اصلاح طلبان چپ سیاسی و نو لیبرال اقتصادی! یا...هو

ناشناس گفت...

تیمسار جان سلام
به نظر من سال هشتاد و هشت اصلا رای گیری نبود و رایی شمرده نشد بلکه شیشکی بزرگ و بلندی بود به ریش همه اونایی که برای اولین بار رای دادند که البته من از اونا نبودم . آقای خامنه ای در جریان نبود و وقتی که فهمید چاره ای جز همراهی نداشت . از موسوی انتظار داشت کوتاه بیاد و اجازه بده خود او مدیریت کنه و چهار سال بعد دوباره کاندید بشه که موسوی قبول نکرد . الان هم که نگاه میکنیم بعد از هشت سال تمامی عناصر مرتبط در وقایع پیش و پس از خرداد هشتاد و هشت ، در هر دو سوی حادثه به نوعی حذف و حصر شده اند . یک گروه بخاطر تقلب و تصرف در رای مردم و گروه دیگر بخاطر نافرمانی و تحریک مردم .
سند میخوای ؟
ندارم .
فقط میدونم در اون روزهای ملتهب که از یک ماه قبل از روز انتخابات شروع و تا ماه ها بعد ادامه داشت هیچ کار دیگه نمیشد کرد . هیچ کدام کوتاه نیامدند و بر مدعای خود پافشاری کردند .
من فکر میکنم رایی شمرده نشد و سند هم ندارم .

ناشناس گفت...

اصلاح طلب دوم خردادی که از کامنتش مشخصه که یک ترول برانداز هست و این کامنتو برای مسخره کردن گذاشته و دلقک هم با جدیت تمام به خوش خدمتی و خایه مالی جناح تندرو داعشی ادامه میده و همچنان مصره که تنها جناح و گروهی که داره به صورت تاثیرگزار و قابل توجه با سیاهی و تحجر مبارزه میکنه رو بکوبه.

سال 94 موقع انتخابات مجلس که قابل قیاس با این انتخابات نبود همین دلقک یک بساطی راه انداخته بود که بیا و ببین! آه عرفی گری جای ایدئولوژی را گرفت و آه نظام به پایان رسید و آه این آزادی را به همه ی ملت تبریک میگم. حالا که نظام بیشتر از هر روزی به دریوزگی افتاده و خامنه ای و طرفداراش هیچوقت انقدر خوار و ذلیل نبودن توی افکار عمومی و عملا دارن با جنگ افروزی و حرکتهای انتحاری و لجن پراکنی به طرف مردم و رای مردم سعی میکنن جو رو به نفع خودشون عوض کنن کار دلقک شده شب و روز چس ناله. واقعا نمیفهمم چرا!!! اگه آدم بهتری نبودم ذهنم میرفت طرف این که دلقک هم از اون پیرمردایی هست که ته دلشون از تغییر متنفرن و شاید عشق و ارادت خودآگاه و یا ناخودآگاهی نسبت به خامنه ای توی وجود این بشر هست! شایدم کمتر از قبل به جزییات توجه میکنه... چون امکان نداره آدمی که به جزییات توجه میکنه این واقعیتو نبینه! حتی احمدی نژاد هم داره اعلیحضرتو به بهترین شکل ممکن میکوبه... پروژه خامنه ای سازی با رییسی هم که به بن بست خورد!

ایران الان در جایگاهی نیست که بخاطر چهارتا تخم مرغ دزدی (در مقیاس دزدی های برادران) بزرگترین نیروی خودشو در راه بسیج کردن توده ها و جلوگیری از افتادن کشور به دامن جنگ و داعشی گری پس بزنه! اینو بفهم دلقک! وقتی از شر غول اصلی خلاص شدیم نوبت شفافیت اقتصادی و رسیدن به حساب اصلاح طلب های فاسد هم میرسه! تا اون روز کمتر چس ناله کن.

در ضمن دمت گرم که نسبت به کامنت قبلیم با این که لحنم یکم تند شد واکنش معقول و مهربانانه نشون دادی. مطمئنم راه سعادت آینده ی ایران هم از همین مهربونی و همدلی میگذره.

ارادتمند
مازیار.

Dalghak.Irani گفت...

وقتی بود که طبق تشخیص مستند من توازن قوا بسمت شرعی گرایان و تحجر مذهبی بود لذا سعی من هم براین بود که جناح تحجر را تضعیف و جناح عرفی را تقویت کنم. بعد از انتخابات مجلس در سال 94 و طبق نوشته هایم در آن زمان به این نتیجه رسیدم که توازن قوا در جامعه بنفع عرفی گرایان تغییر پیدا کرده و اگر از آن تاریخ به بعد عرفی گرایان نتوانند از این تغییر توازن قوا بنفع تغییر استراتژی ایدئولوژیک محور خامنه ای بهره برداری کنند و آن ها را پس بزنند ناشی از ضعف و نخواستن خودشان است و نه قوت طرف مقابل. لذا من هم تغییر استراتژی دادم در هرچه تندتر کردن شرعی گرایان در مقابل روحانی و اصلاح طلبان تا اینان نیز رادیکال و تهاجمی شوند و اگر نیت و انگیزۀ خیری دارند کشور را بسمت غلبۀ عرف بر شرع هدایت کنند. عملاً اما من نتوانستم نشانه هایی از خواست واقعی اصلاح طلبان و روحانی بیابم در این مسیر و استفاده از برتری توازن قوای بوجود آمده. لذا دلیلی نمی بینم که بمظلوم نمایی های "نمی گذارند قبلی" برگردم و مجدداً دنبال کنترل تندروانی باشم که پایگاه اجتماعی شان را از دست داده اند. مجلس و دولت و شوراهای شهر و روستا همه در احتیار اصلاح طلبان است اما بجای اقدام و عمل و رودررویی شکست دهنده با تندروان و مرجع سنتی بازهم شاهد چس ناله های "ما خوبیم ولی نمی گذارند" این قوم بی عرضه و ناخالص و قول ها و وعده های الکی و در روی کاغذ یا شفاهی شان باشم. این تغییر تاکتیک مبتنی بر مستندات توازن قوا بوده و الکی رخ نداده است. یا...هو

الف گفت...

تیمسار شلیک موشک ها را چطور می بینید؟ داریم به سمت جنگ می ریم؟
شما بهتر از همهع ما می دونید که اگر توازن قوا به نفع ایران تغییر کنه، عربستان ساکت نمونه، به نظر من جنگ داره نزدیکتر میشه!

Dalghak.Irani گفت...

اول این را برای آن دوست اصلاح طلب مان اضافه کنم که اگر سربازی نکرده و هیچ قاعدۀ جنگی هم نمی داند این را متوجه بشود که در جنگ دفاع کردن یک تاکتیک برنده نیست بلکه ارتش ها دفاع می کنند که اغتنام فرصت کنند و در زمان و مکان ضعف دشمن مهاجم به او یورش ببرند و کارش را بسازند. هیچ ارتشی بدون حمله در هیچ جنگی برنده نشده و نخواهد شد. البته اگر نیت جنگ اصلاح . تحجر دو جبهۀ الیگارشی حکومت را مثل من و شما باور داشته باشیم. و الا تا قیامت هم دولت خواهد گفت نمی گذارند و در مقابل هم خواهد شنید که اینان بیگانه پرست و نفوذی هستند. اینجاست که جنس آدم ها را باید مورد کندوگاو قرار داد و دید که چقدر اصلاح طلبان قدرت را برای قدرت و رانت و فساد می خواهند و یا چقدر در گفته ها و شعارهایشان جدی و خیرعام خواه هستند. پس تا موقعی که صفدر و حسین و این قبیل اراذل فاسد طرد نشده و کماکان جزیی از انان باشند داوری در مورد حسن نیت میهنی اصلاح طلبان زیر هم سؤال و هم رادیکال است.

الف عزیز
نه من چنین تشخیصی ندارم نه بخاطر اینکه عرب ها و ترامپ خیلی محتاط باشند بلکه به این دلیل که تقریباً هیچ ماتریالی از منطق و توجیه کنندۀ خطر بالفعل ایران برای جهان در دست ندارند و خامنه ای نیز بسیار زیاد مراقب است که هیچ بهانه ای بدست شان ندهند. شما موشک اندازی اخیر را نگاه نکن و خامنه ای کماکان سیاست سکوت عملی سیاست منطقه ایش را - جز در موارد خیلی نامحسوس و حساسیت کمتر - ادامه خواهد داد زیرا با همین بی عملی تحریک کننده هم دست بالا با اوست و نیازی به اقدامات تحریک امیز ندارد. یا...هو

ناشناس گفت...

"لذا دلیلی نمی بینم که بمظلوم نمایی های "نمی گذارند قبلی" برگردم و مجدداً دنبال کنترل تندروانی باشم که پایگاه اجتماعی شان را از دست داده اند. مجلس و دولت و شوراهای شهر و روستا همه در احتیار اصلاح طلبان است اما بجای اقدام و عمل و رودررویی شکست دهنده با تندروان و مرجع سنتی بازهم شاهد چس ناله های "ما خوبیم ولی نمی گذارند" این قوم بی عرضه و ناخالص و قول ها و وعده های الکی و در روی کاغذ یا شفاهی شان باشم. این تغییر تاکتیک مبتنی بر مستندات توازن قوا بوده و الکی رخ نداده است. یا...هو"
مگر مردم را تشویق به رای دادن نکردند که انتخاب بین بد و بدتر است!
خوب حالا که بدها سرکارند و مردم به خواسته خود رسیده‌اند. تو چه کاره مملکتی که خودت هم مردم را به رای دادن تشویق کردی! دلقک بی برنامه

ناشناس گفت...

من فکر کنم با این جوی که در مملکت بوجود آورده اند اگر جمهوری فرانسه هم بخواهد در مملکت مستقر شود؛ هفتاد درصد مردم بگویند نه! اصلاح طلبان را می خواهیم و این اصلاح طلبان هم حکومت خواهند کرد بدون اینکه بفهمیم که چه چیزی را می خواهند اصلاح کنند !!!.

اصلاح‌طلب دوم خردادی گفت...

سخنی با برادر بزرگوار جناب آقای مازیار خان ۲۳:۳۷

خدمت شما سرور گرامی، عـارضــم که: عجیب است که شما، از یکــســو، خودتان را اصلاح طلب می دانید و از سوی دیگر به ما فعالان اصلاح طلب، دقـیـقـا هـمـان تـهـمـتـی را می زنید که جناح محافظه کار و جناح احمدی نژاد و مردم و رسانه های داخلی و رسانه های خارجی، نیز دقـیـقـا همین تهمت را به ما اصلاح طلبان می زنند.

احمدی نژادی ها و جناح محافظه کار و ملی گراها و بسیاری از رسانه های داخلی و خارجی نیز به ما دقیقا همین تهمت را ("تخم مرغ دزدی") به ما اصلاح طلبان می زنند.(مقصودتان از تخم مرغ دزدی نیز مشخص است: مقصودتان: رانـتـخواری های گسترده، تصاحب املاک و اموال میلیاردی دولت تحت عنوان خصوصی سازی، دریافت حقوق های نجومی، دریافت وام های میلیاردی کم بهره و بی بهره، پاداشهای نجومی، استخدام فامیل و قوم و خویش در بهترین سمتهای نون و آب دار و همچنین بریز و بپاش های نجومی برای حفظ ظواهر و تشریفات، دریافت مجوزهای گوناگون و رنگارنگ برای واردات کالا، فرار مالیاتی و قـس عـلـیـهـذاسـت ..... و این ها دقیقا همان تهمت هایی است که همه عالم و آدم به ما اصلاح طلبان می زنند).

مازیار خان، شما که خود را اصلاح طلب می دانید ، هرگز و هرگز نباید با تکرار همان اتهامات رسانه های داخلی و خارجی که ما اصلاح طلبان را "تخم مرغ دزد" خطاب می کنند، نمک به زخم ما اصلاح طلبان بپاشید.

تهمتی که شما زدید ممکن است باعث تفرقه در صفوف متحد ما اصلاح طلبان و اعتدال گرایان شود. پس باید دقت کنید.

عـرضـم را با آرزوی توفیق و سلامتی روز افزون برای یکایک رهبران اصلاحات و اعتدال گرایان و کارگزاران سازندگی و جبهه مشارکت و جنبش بـنـفـش و دیگر رهبران گروه های اعتدال گرا و اصلاح گرا به خاتمه می رسانم.

موفق و موید باشید.

و اما یک نکته دیگر که باید حواسمان را جمع کنیم این است که اجازه ندهیم که اتهامات گوناگونی که به ما وارد میشود از محدوده "تخم مرغ دزدی" فراتر برود.

باید مراقب باشیم که بحث هایی همچون تسلط جناح اصلاح طلب بر قوه مجریه در اکثر سالهای این 38 سال و نیز حاکمیت ما اصلاح طلبان بر بانک مرکزی و نهادهای مالی و وزارت نفت در طول 38 سال گذشته ، زیاد به میان کشیده نشود .

"""هر راسـت نـشـایـد گـفـت."""

Dalghak.Irani گفت...

مگر مردم را تشویق به رای دادن نکردند که انتخاب بین بد و بدتر است!
خوب حالا که بدها سرکارند و مردم به خواسته خود رسیده‌اند. تو چه کاره مملکتی که خودت هم مردم را به رای دادن تشویق کردی! دلقک بی برنامه

تو چرا اینقدر خنگی فرزند
هنوز توی انتخاباتی که تمام شده ماندی. در حالیکه امروز روز پوست کندن سیاستمدار منتخب است. اصلاً بی خیال من شو حداقل برو مصاحبۀ امشب تاجزاده با شرق را بخوان اگر فکر می کنی که من از خودم مطلبی درکرده ام. تاجزاده ای که بنظر من اگر نه همه یا نصف همه حداقل بیش از چهل درصد بدبختی های این وطن ویران از زیر سیاست ورزی زیرک و محیل و رادیکال او نشأت گرفته تا این زمان. تاجزاده همان حرف های مرا زده و البته گفته طوری یواش بگوییم که تیتر رسانه های اصولگرایان نشود. او که صاحب علّه است و چنین می گوید من که تازه ضدانقلاب هم هستم چرا باید خفه شوم. لذا من بتاجزاده هم گیر می دهم که حالا چه اصراری داری که همۀ مصاحبه هایت را هم توی لابی برج مجلل خانۀ فراخت بکنی تابلو. یا این بدبخت خبرنگاران را هم راه بده به اندرونی برجت و با یک چای و شربت و مصاحبۀ اندرونی کار را تمام کن. یا حداقل در یکی از ده ها و صدها ملک و دفتر حزبی و شخصی تان در سطح شهر قرار مصاحبه بگذار. هیچ دیده ای یک اصولگرا در لابی یک برج مجلل بارها و بارها مصاحبه کند. اینها نکته هایی نیست که آموختنی باشد اینها بدیهیاتی است که یک نیروی سیاسی اصلاح طلب باید ذاتاً دارا باشد. چند روز پیش خانم متشخصی را دیدم که به حسن روحانی رأی داده بود و تیفوسی هوادار خاتمی و اصلاح طلبان بود و ایراد کوچکی گرفته بود که چرا در مقابل حداکثر کمتر از 20 درصد اقازاده های اصولگرایان در فرنگ؛ آقزاده های اصلاح طلبان بالای 80 درصدشان فرنگ رفته هستند و از این مقایسه های ریز ریز! تعجب می کنم که تو یک اتاق نه متری هم از خودت ندارد و از برج نشین های 400 متری چه دفاع بیستی می کنی! بخدای بزرگ به قالیباف ربطی ندارد اینها و برای گشاد شدن چشم های خودت می گویم. گریه می کنم از کج فهمی شما یک لاقباها! یا...هو

ناشناس گفت...

عجب دنیای پر تناقضی. تو کشوری زندگی می کنیم کە باورش جانشینی علی بعد از پیامبره اما رهبرش کە در حال مرگه هنوز جانشینش مشخص نیست. اونوقت عربستانی کە باورش بە ولایت و جانشینی نیست، از همین حالا جانشین پادشاه مشخصه.... ای وای من

مجهول گفت...

وای که چقدر تو حالیته به اصطلاح تیمسار. کل دنیا فهمیده خامنه ای تو ضعیفترین موضع کل دوران حکومتشه و این عرعر کردناش و موشک پروندناش هم نشونه همین ضعف مفرطشه چون دیگه رسیده به آخر خط و داره دست به هرکاری میزنه اونوقت این به اصطلاح تیسمار پروفسور میگه خامنه ای دست بالا رو داره و تو موضع قدرته!!!!!!!!! خخخخخخخخخخخخخخخ... آغا به اصطلاح تیمسار فهمیدیم خیلی حالیته ... فهمیدیم... بسه دیگه اینقدر همش نزن .... یه کارشناسی داشتیم تو فوتبال به اسم هوشنگ نصیر زاده واسه اینکه بگه من خیلی حالیمه همیشه خلاف جهت آب شنا میکرد و همیشه نظرش برخلاف بقیه کارشناسا بود

ناشناس گفت...

حملات روحانی به خامنه ای شدت گرفته و اصولا یه موج گنده بعد از مرگ رفسنجانی مرحوم که همیشه خودشو سپر خامنه ای میکرد، از داخل بسمت خامنه ای راه افتاده و بشدت موضعش رو ضعیف کرده چه تو بحث نظری و چه عملی! یادمه دلقک هشت سال در گوش خامنه ای میزد با نوشته های فاخر اما حالا که ماهی به دمش رسیده و خامنه ای داره ریق رحمت رو قبل از مرگ فیزیکی سر میکشه دلقک داره موضعش رو محکم میکنه! واقعا جای تاسف داره. دلقک جون الان وقت حملات شدید و کمر شکن به خامنه ایه، بجنب تو رو خدا تو قبلا بدجوری خامنه ای رو میزدی، خلاف جهت نرو حیفه بخدا

Dalghak.Irani گفت...

پاسخ دوستان را در مطلب بعدی خواهم نوشن ناگزیر. حالا که ارتباط بدجوری مختل است و گیرنده و فرستنده روی امواج خیلی دور از همی تنظیم شده اند. اما تا پست بعدی و حرف بعدی دلم می خواهد یک مطلب مرتبط را به اقتراح رفقا بگذارم و استدعا کنم که هرکس می تواند و می داند و یا نظری دارد را کامنت بدهد تا من هم یاد بگیرم. فرق ریش پرفسوری با ریش بزی چیست؟ آیا فرقی ندارند پس چرا از هر دو تعریف در معرفی ریش یک شکل استفاده می کنیم. و بویژه در فارسی که هردو ریش را مترادف و مساوی هم بکار می بریم! یا...هو

داریم از این پست نامتعارف رد می شویم و قول می دهم که این اخرین سؤال نامتعارفم باشد.

ناشناس گفت...

هردو یکی هستند ، ریش بزی جنبه تمسخرآلود ریش پروفسوری است.

ناشناس گفت...

دلقک نتیجه این "ترقه بازی" موشکی سپاه اگر اثرات سیاسی اش رو در نظر نگیریم از نظر معادلات نظامی چی بود؟
هاآرتص روزنامه اسرائیلی نزدیک به ارتش و منابع امنیتی اسرائیل که معمولا اخبار دقیقی ارائه میکنه میگه اولا 6 موشک نبوده و 7 موشک بوده و دوما 3 تا در همان عراق سقوط کرده و بقیه خطا رفتن. 2 تا از موشک ها هم با خطای چند کیلومتری به خطا رفتن. موشک ذوالفقار هم بنابر ادعاهای سپاه دقیق ترین موشک نیروهای نظامی ایران هست. جالب هست که قبل از اینکه ایران فیلم هایی از اصابت دو موشک به اهدافی در سوریه رو منتشر کنه منابع اسرائیلی از اصابت دو موشک خبر داده بودند. عکسی هم که خود ایران منتشر کرده محل چاله انفجار که در عکس سیاه دیده میشه کنار یک ساختمان بزرگ دیده میشه و بوضوح محل اصابت یک محل خالی هست. با در کنار هم قرار دادن این اطلاعات آیا نمیشه گفت که هیچ کدام از موشکهای سپاه به هدف نخورده و دو موشکی هم که در فیلم های ایران اصابت شون نشون داده میشه در واقع موشک های شلیک شده از پهپادهای ایرانی هستن؟ با توجه به اینکه پهپاد ایرانی شاهد 129 مجهز به موشک هم هست و سرنگون شدن دو فروند از این پهپاد طی روزهای اخیر توسط نیروهای آمریکایی نمیتونه بی ارتباط با مانور موشکی سپاه باشه.

ناشناس گفت...

دلقك جون ريش بزى يا همون پرفسورى فارغ از شكل مساوى، ربط مستقيم به صورت گذارنده دارد! اگر پشت ريش زير چونه سواد و كمالات نهفته باشد ميشود پرفسورى اما اگر زير ان خنگى و جفنگ نهفته شود ميشود بزى! بعبارتى پرفسورى يا بزى بودن اون ربط مستقيم به كله فرد ريش گذار دارد.

ناشناس گفت...

عملیات ایران علیه داعش در سوریه یک نکته مهم دیگر هم داشت روشن شد که عملیات تروریستی داعش در تهران در پایگاه داعش در دیراالزور سوریه طراحی شده بود و نه در عراق. شاید به همین دلیل هم بود که نیروهای اطلاعاتی ایران قادر به کشف این عملیات تروریستی نشده بودند چون ایران در سوریه برخلاف عراق که در همه جا نیرو و جاسوس و مزدور دارد. در بسیاری از نقاط خاک سوریه هیچ نفوذ و اطلاعاتی ندارد. چون خاک سوریه عملا در دست چندین گروه مختلف تقسیم شده. کردها، ارتش آزاد، نیروهای دولتی و داعش.

داداش گفت...

goatee و extended goatee و round beard : اولی که بزیه سبیل نداره. بزی با سبیل میشه بزی با اضافات، مشابه پرفسوری کم پشت است. ریش گرد مشابه پرفسوریه پر پشته. کلا ریش پرفسوری اصطلاح ایرانیه و معادل round beard یا ‌‌extended goatee هست.

Dalghak.Irani گفت...

دوست محترمی که راجع به شلیک موشکهای سپاه اظهار نظر کرده.
من منابع اسرائیلی - و حتی امریکایی را - به تنهایی معتبرتر از منابع جمهوری اسلامی نمی دانم. لذا فرض محال بر اینکه داستان تخیلی شما صحت هم داشته باشد من دوست ندارم آن را باور کنم. چون من هم پرتاب موشک از سوی سپاه را دوست داشتم و تأیید می کنم و هم با همۀ وجود آرزو می کنم که توان جنگی سپاه در هر زمینه ای بهترین کارآمدی را داشته باشد. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

در مورد ریش پروفسوری و بزی هم پاسخ ها نه به برداشت منطقی و استدلالی من نزدیک بود و نه منظور من از طرح سؤال. لذا راگع به برداشت منطقی خودم اشاره می کنم اما منظورم را بیان نمی کنم و منتظر برداشت شماها می مانم تا شاید وقتی دیگر و جرأت بیان منظورم را پیدا بکنم.
ریش محدود به چانه و اطراف آن از نظر شکلی بزی است زیرا شبیه ریش بزهاست. و از نظر محتوایی القاء کنندۀ پروفسوری است. زیرا بزها پروفسور گله های گوسفندی هستند: دیده بان؛ پیشتاز؛ باهوش، فضول؛ هشدار دهنده، و گریزان از خطر.
در این نکته خوب توجه کنیم که منظورم پرفسوری بز در بین حیوانات نیست. زیرا ممکن است شیر و پلنگ و خرچسونه و موریانه وزرافه و سگ و گربه و گاو وخر و اسب و الاغ و پشه و هر حیوان ریز و درشت دیگری معترض بشوند که از بز باهوش تر و فهمیده تر و پروفسور هستند. اما در بین گله های گوسفندی - لاجرم با بزها در آمیختگی دارند همه جا - بز در بین گوسفندان - فقط گوسفندان را تدکید می کنم - پرفسور است بدون نیاز به هیچگونه مدرک و لایسنس و پی اچ دی نشان دادنی. من چون پیامبرم و پدرم چوپان بودند و خودم هم در نوجوانی چوپانی کرده ام این را بهتر از همۀ شما می دانم. یا...هو

ناشناس گفت...

در مورد اظهار نظر شما که فرمودین: "آرزو می کنم که توان جنگی سپاه در هر زمینه ای بهترین کارآمدی را داشته باشد"
اولا دلقک آرزو بر "جوانان" عیب نیست.
دوما متاسفم برای یک تیمسار "ارتش" که به چنین خفتی رسیده که آرزوی بهترین کارامدی رو برای یک نیروی نظامی ایدئولوژیک داره. اگر زمان شاه فقید بود، حتما به خاطر چنین اظهار نظری تنزل درجه میخوردی و تبدیل به یه گروهبان میشدی چون هنوز اصول اولیه و پایه ای و وظایف یک ارتش ملی رو نمی دونی.
تو باید آرزویت این باشد که سپاه روزی منحل شده و امکانات و تجهیزات و بودجه اش (که حدودا 3 برابر ارتش هست) به ارتش ملی ایران برسد. ارتشی که مانند هند بتواند "جنگنده واقعی" بسازد. و مانند کره جنوبی "تانک زرهی پیشرفته" و مانند آفریقای جنوبی "هلیکوپتر نظامی تهاجمی". نه اینکه چند تا موشک "نقطه نزن" که آبروی نیروهای نظامی ایران را در دنیا ببرد. نیروی نظامی ای که روزی در دنیا به عنوان یکی از قوی ترین ارتش های دنیا شناخته میشد.

ناشناس گفت...

موشک های سپاه با قابلیت نقطه زن هستند و حمله در شب بوده است.
درجه حرارت هوای دیرالزور را در شب به 27 درجه سانتیگراد می رسد که در کنار رودخانه و نسیم خنکی که می وزد، شرایط دلپذیری را جهت خواب شبانه در فضای آزاد مهیا می کند.
نیروهای پلید داعش در این فضای باز به خواب رفته بودند که موشک سپاه خواب آنها به خواب ابدی تبدیل نمود.

ناشناس گفت...

گزارش سایت مشرق نیوز نزدیک به سپاه رو بخونید که با عکس هم همراه هست:
http://www.mashreghnews.ir/photo/739523/%D9%85%D9%88%D8%B4%DA%A9-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D9%85%D8%AF%D9%86%D8%AF-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C

خود این خبرگزاری، اصابت موشکها رو اینطور گزارش کرده: اصابت "نسبتا" دقیق دو موشک!. بله خود سپاه می گوید که موشکها "نسبتا" دقیق اصابت کردن. جالب هست که این سایت در عکسی که از محل هدف منتشر کرده، محل اصابت موشک رو داخل یک دایره قرمز قرار داده که یک فضای خالی رو نشون میده! میتونید عکس رو مستقیما در لینک زیر ببینید:
http://cdn.mashreghnews.ir/d/2017/06/19/4/1969576.jpg

در گزارش مذکور هم تنها به اصابت دو موشک اشاره می شود که به صورت تلویحی گزارش رسانه های اسرائیلی را که در همان ساعات اولیه گفته بودند تنها 2 موشک به نزدیکی اهداف برخورد کرده تایید می کند. به عبارت دیگر دقیق ترین موشک ایرانی با درصد موفقیت تنها 28 درصد در رسیدن به منطقه هدف (از 7 موشک، تنها 2 موشک موفق به رسیدن به منطقه هدف شدند) و ضریب خطای دایره ای چند کیلومتری (به گفته منابع اسرائیلی) و چند متری (به گفته برخی منابع ایرانی، برخی دیگر هم خطای صفر یعنی اصابت دقیق رو گزارش کردن!) کارنامه ی قابل قبولی رو ارائه نکرد. ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که از سالها قبل، منابع نظامی غربی ضریب خطای موشک های بالستیک دوربرد ایران رو بین چند کیلومتر تا حداکثر 500 متر برآورد کرده بودند که با این شلیک مشخص شد که این برآوردها نه تنها درست بوده بلکه وضعیت موشکهای ایران بسیار بدتر از برآوردها بوده.

الف گفت...

آن دوست عزیزی که از هاآرتص نقل قول کرده، خب بله ما منتقد و مخالف جمهوری اسلامی شاید باشیم، اما نمی خواهیم خال به ایران بیفتد. اسرائیل هم اگر جز این بگوید تعجب آور است. چون موشک زدن به سوریه معنای وسیعی خواهد داشت از نظر توازن آسمان برای اسرائیل و عربستان. این یکی از معدود سیاستهای درست جمهوری اسلامی بود که به سمت تولید موشک رفت. چون به هر دلیل، درست یا غلط، به ما هواپیما نمی دهند و این یعنی ایران بدون موشکها کلا بی دفاع بود. به این دلیل ساده که امروز بدون داشتن آسمان جنگ بی معنی است. درست است که موشک جای هواپیما را نمی گیرد، اما به هر حال لنگه کفشی است. در ضمن مطمئن باش که موشک ها هدف را کوبیده اند، وگرنه اصلا چنین گزارشاتی در نمی آمد!!
حالا شما نگویید اصلا چرا باید با اسرائیل درگیر باشیم، این یک بحث دیگری است که چهل سال ادامه دارد. در وضعیت کنونی است که محاسبه درست بوده و این همه فشار آمریکا و تحریم و بی ثبات می کنند و چه و چه هم برای این است که دندان دوم ایران را هم بکشند. بعد وقتی این دندان را کشیدند حساب کل کشور را با هم برسند. همان بلایی که ریگان بر سر گوباچف آورد بعد از امضای خلع سلاح. این استراتژی منطقه ای و نظامی است که اصلا حقوق بشر و دموکراسی بردار نیست! متاسفانه!!
البته راستش را بخواهید من به اندازه تیمسار خیالم راحت نیست، ترامپ یک جنگ می خواهد برای کنترل داخل و از ایران بهتر کشوری نیست.

ناشناس گفت...

دلقك دوباره دارى شروع ميكنى ها! از اونور ميگى از درك تفاوت بزى و پرفسورى عاجزى از اينور خودت جواب معما رو ميگى! خوب اگه ميخواى مارو گوسفند خطاب كنى خودت رو بز گله ديگه چرا معما طرح ميكنى؟ ببين دلقك حالا پالاديوم بياد حال گيرى كنه خوبه؟ اونوقت نگى نگفتى ...

Dalghak.Irani گفت...

تعمیم اگر بهمه داده ای مطلقاًً نادرست است و من خاکپای کثیری از شما عزیزان قدرشناس و قدر بین هستم. اما اگر خودت را با برخی رفقای پارازیت رفتار منظور داری بله می تواند درست باشد. چه با پالادیوم و چه بی پالادیوم! و البته نام خودت را هم از لیست گوسفندان خط زدم و تو سگ باوفای مراقب سیرک هستی و سرور بزهای گله. و هوشت این امتیاز را بتو می دهد و من این وسط هیچکاره ام!

yaser گفت...

دلقک جان چه صبر و حوصله ای داری, واقعا دمت گرم.
قبلا کمتر بودن الان خیلی زیاد شدن.

اصلاح‌طلب دوم خردادی گفت...

عارضم خدمت همه ی برادران عزیز و بسیار دوست داشتنی هم حزبی و اصـلاح طـلـبــم (و همچنین بقیه هم وطنان که آنها نیز بالاخره شهروند ایران هستند و در داخل خاک ایران روز را به شب می رسانند)

بنده معتقدم که شلیک این موشکها باید یک فرآیند حقوقی و دموکرانیک و توام با اصلاح و اعتدال را طی می کرد تا اثرات بسیار بیشتر و بسیار موثرتری داشته باشد.

مثلا بهتر بود که موضوع شلیک این موشکها ابتدا در جلسات هیات وزیران با حضور رئیس جمهور محترم و معاون حقوقی محترم ایشان مطرح می شد و تمامی جنبه های شلیک موشک به لحاظ حقوقی و به لحاظ قانونی مورد بحث و کار کارشناسی دقیق و همه جانبه و تدبیر و امید و اعتدال قرار می گرفت. در این صورت راه انتقاد نهادها و سازمانهای بین المللی در خصوص پرتاب موشک، تا حدودی (ولو کم) محدود می شد.

البته سازمانهای بین المللی و نهادهای بین المللی، همیشه اقدامات ایران را به لحاظ حقوقی و قانونی زیر سوال می برند ، ولی من معتقدم که ما باز هم باید و تاکید می کنم که باز هم باید خیلی بیشتر احتیاط کنیم و در حقیقت قبل از هر شلیکی و قبل از هر تصمیمی، می بایست کلیه تبعات حقوقی و قانونی و حقیقی آن را توسط حقوق دانان محترم حاضر در شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان بررسی و تایید و تصویب کنیم و سپس برای مطالعه بیشتر و اخذ تصمیم نهایی ، قضاوت نهایی در خصوص هر نوع شلیکی را به مصوبه مجلس محترم موکول کنیم.

با آرزوی توفیق برای همه سروران بزرگوار.

ناشناس گفت...

سلام
جنگ لفظی بینشون در مورد جایگاه رئیس جمهور اتفاق خوبیه
در ضمن دیروز در تجمع مالباختگان کاسپین و آرمان یکی از شعارها
ای رهبر فرزانه ایران شده دزد خانه
بنظرم خطاب قرار دادن علت العلل اینهمه بی نظمی و ناکارامدی مسئله مهمی بود

ناشناس گفت...

الف ممنون از پاسخ ات. متاسفانه فکر نمیکنم ایران محاسبات درستی در زمینه حمله موشکی اخیر داشته. ایران خیلی راحت میتونست به جای حمله موشکی از پهپادهای مسلح اش جهت حمله استفاده کند نتیجه حمله هم دقیق تر میبود. برخلاف نظر شما، موشک ها هم اهداف رو نکوبیدن! چون این فقط هاآرتص نیست که به ناموفق بودن حمله موشکی اشاره کرده بلکه خود رسانه های رژیم هم بعد از خوابیدن هیجان های اولیه الان میگن که حمله موشکی "نسبتا" دقیق بوده.

اما در مورد اینکه میخواهند دندان دوم ایران رو بکشن بعد هم حساب کل کشور رو برسن هم موافق نیستم. شما گفتید نپرسین ولی من میپرسم که اساسا چرا باید ایران نیازی به برنامه موشکی داشته باشه؟ آیا زمان شاه ایران برنامه موشکی داشت؟ خیر. آیا زمان شاه با وجود نداشتن برنامه موشکی، ارتش ایران ضعیف بود؟ خیر. کسی جرات حمله به ایران رو نداشت. پس مشکل جای دیگری است الف عزیز. محاسبات ایران هم در این شرایط تحریم و فشار که اصلا درست نبوده. حتما خبر دارید که طرح تحریم اخیر ایران که در سنا و مجلس نمایندگان مطرح شده پس از آزمایشات موشکی پی در پی ایران مطرح شد. پس آزمایش موشکی مساوی است با تحریم بیشتر. می بینید که اینجا هم محاسبات حکومت درست نبوده.
ترامپ هم با وجود دردسرهای فراوانی که دارد قطعا نمی خواهد یک دردسر دیگر را با شروع یک جنگ برای خودش ایجاد کند. همانطور که وزیر خارجه اش گفت سیاست این کشور تغییر مسالمت آمیز رژیم از طریق عناصر داخل کشور هست. قصد ندارند حمله نظامی کنند.

ناشناس گفت...

" آیا زمان شاه ایران برنامه موشکی داشت؟ خیر. آیا زمان شاه با وجود نداشتن برنامه موشکی، ارتش ایران ضعیف بود؟ خیر. کسی جرات حمله به ایران رو نداشت. پس مشکل جای دیگری است"

زمان شاه نیروی هوایی به اندازه کافی به روز و قوی بود. در حال حاضر یک عدد جنگنده به روز و کارآمد هم نداریم. پس جایگزین آن سیستم موشکی است.

ناشناس گفت...

"در حال حاضر یک عدد جنگنده به روز و کارآمد هم نداریم"
به نظرت چرا زمان شاه داشتیم و حالا نداریم؟
به خاطر لات بازی در منطقه و دنیا.
اگر مثل کره جنوبی یا آفریقای جنوبی سرمون تو کار خودمون بود، هم کشوری پیشرفته داشتیم و هم اقتصادی قوی و هم ارتشی سرآمد در خاورمیانه.

"پس جایگزین آن سیستم موشکی است."
خیر جناب. جایگزین آن، موشک پرانی نیست، آدم شدن و نرمال شدن حکومت ایران هست. هر وقت حکومت ایران از دست سپاه و ولایت فقیه آزاد شد، اون روز شروع پیشرفت و قدرت گرفتن واقعی ایران هست. اگر حکومت ما دست از لات بازی بردارد میتواند مثل از حکومت نرمال دیگری در دنیا به روزترین تجهیزات نظامی را از روسیه و آمریکا و چین بخرد و بعد از مدتی تولید تحت لیسانس خودش هم صاحب تکنولوژی نظامی شود. همانطور که الان کشورهایی مثل هند، ترکیه، آفریقای جنوبی، کره جنوبی و سوئد صاحب تکنولوژی نظامی پیشرفته هستند و در عین حال جزو ساکت ترین و دموکرات ترین کشورهای دنیا هم هستند و در منطقه خودشان لات بازی در نمی آورند و در کشورهای همسایه شان نیروی شبه نظامی و حشد الشعبی ایجاد نمی کنند.

ناشناس گفت...

... ماه سوم حکومت قلندرها درست برخورد به ماه قوس، سرمای زمستان گذاشت پشتش و تا اهل آمدند بجنبند، سه تا برف سنگین افتاد و بوران و یخ‌بندان شهر را که از سر و صدا انداخت هیچ چی، راه‌ها را هم بست. و دیگر نه خبری از اردوی حکومت رسید و نه آذوقه‌ای به شهر آمد. درست است که خیال موافق و مخالف، تخت شد که حالا حالاها خبر از اردوی حکومت نمی‌شود، و ناچار سوسه و تحریک مأمورهای خفیه‌ی حکومت فروکش کرد، اما درست اواخر ماه سوم بود که ظهر یک روز تو شهر چو افتاد که ده تا از توپ‌های قلندرساز ترکیده و سی تا قلندر توپچی را درب و داغون کرده و پنجاه تاشان شل و پل شده‌اند. حالا نگو فقط دو تا از توپ‌ها ترکیده و سه تا از قلندرها را کشته.

جانم برای شما بگوید؛ رسم قلندرها این بود که هر توپی را می‌ساختند؛ می‌گذاشتند روی عراده و می‌بستند به دو تا قاطر قیران و از کوچه بازارهای شهر با بوق و کرنا و دهل می‌بردندش بیرون و کنار چاله‌ی خرکشی بزرگی که آن ور خندق بود امتحانش می‌کردند. و این خودش برای اهل شهر تماشایی بود. به خصوص برای بچه‌ها که جز قاپ‌بازی و جفتک چارکش، سرگرمی دیگری نداشتند. این بود که زن و مرد و بچه دنبال قافله‌ی توپچی‌ها راه می‌افتادند و دست‌زنان و شادی‌کنان می‌خواندند:

قربون برم خدارو توپ قلندرا رو
توپ قلندرونه خونه‌ی شا ویرونه
و آن روزی که این اتفاق افتاد، قضیه از این قرار بود که قلندرها پنج تا توپ را با هم برده

باری، اولین نتیجه هول و هراس اهل شهر این شد که از فردا دم در دکان‌های نانوایی شلوغ شد. عین زمان قحطی. ترازودارها که تا روز پیش به هزار زحمت با هر پنج تا نان تازه یک نان بیات شب‌مانده هم به مشتری‌ها می‌دادند، حالا دیگر فرصت سرخاراندن نداشتند. و ترازوداری و نان کشمینی که ور افتاد هیچ، هنوز بار تغارها ور نیامده، شاطرها خمیر چونه می‌کردند و می‌زدند سینه‌ی تنور؛ و هنوز پخته و برشته نشده، درش می‌آوردند و می‌دادند دست مردمی که در دکان دو پشته ایستاده بودند و از سر و کول هم بالا می‌رفتند. عین همین بلبشو و و جنجال در دکان بقال‌ها و علاف‌ها و رزازها هم بود. و دو روز بعد از ترکیدن توپ‌ها، دیگر هیچ بقال و چقالی نه بنشن داشت، نه آذوقه. البته یک هفته که گذشت حرص و ولع مردم خوابید و دوباره نانوایی‌ها خلوت شد و بقال‌ها جنس تازه از انبارهای شهر تحویل گرفتند و نان رو منبر نانوایی‌ها ماند و بیات شد. اما ناراحتی مردم به جای خودش بود و عمله اکره‌ی حکومت هم تازه جاپا پیدا کرده بودند. این بود که یک هفته بعد از ترکیدن توپ‌ها، عصر یک روز برفی یک دسته‌ی پانصد نفری از زن‌های محله ی در کوشک که بیشترشان اهل و عیال سربازها و قراول‌هایی بودند که با اردو از شهر رفته بودند، راه افتادند و قرآن به سر آمدند دم در ارگ تا قلندرها را برای حفظ جان و ناموس حرمسرای قبله‌ی عالم قسم بدهند. به تراب ترکش‌دوز که نمی‌شد خبر داد، چون از سربند ترکیدن توپ ها، چله نشسته بود و جز یکی دو نفر از محارم کسی نمی‌توانست برود سراغش. ناچار قلندرها دست به دامن آمیرزا عبدالزکی شدند که عصرها تو ارگ می‌پلکید. میرزا هم رفت خانلرخان را با من بمیرم تو بمیری از توی اندرون کشید...
ن والقلم
جلال آل احمد

چرند گفت...

بعد از گذشت چهار روز از حمله موشکی هیچ واکنشی از طرف سازمان های جاسوسی امریکا و همینطور سازمان جاسوسی عربستان دیده نشده.در حالی که در مواقعی که ازمایشات موشکی کره شمالی با شکست روبرو میشه با فاصله زمانی اندک این شکست ها با پوشش خبری رومیشه.و در مورد سعودی ها هم نکته جالب این هست که شبکه العربیه که از پوشش کوچکترین خبری علیه ایران خودداری نمیکنه کلا این خبر رو بایکوت کرده.سوال جالبی که میشه مطرح کرد که این موشک ها کجا فرود اومدن که دو ضلع یعنی امریکا و عربستان از مثلث دشمنان فعال جمهوری اسلامی(ترامپ،عربستان و اسراییل)روزه سکوت گرفتن و فقط رییس ستاد مشترک ارتش اسراییل در مورد اون به شکل کلی و مبهم اظهار نظر کرده.به نظر میاد مابقی موشک ها در نقطه ای فرود اومده که طرف مقابل حداقل در مقطع فعلی قصد رونمایی از اون رو نداره.به اعتقاد من مقصد موشک هایی که از اون ها خبری نیست بسیار مهم تر از موشک هایی هستن که گفته میشه به دیرالزور اصابت کرده

الف گفت...

ناشناس بی نام عزیز

ممنونم از شما. راستش درباره مسائل نظامی دیدگاه هم را نمی فهمیم و من سخنم را واضح گفتم، پس دیگر حرفی ندارم. اما درباره باقی ماجرا و داستان «سرنگونی مسالمت آمیز!» آن هم توسط «ترامپ!!!» می خواهم همان سوالی را بپرسم که تیسمار سالها است که می پرسد و ما هم سالها است که از هواداران «سرنگونی» و «تغییر» و غیره می پرسیم که روش پیشنهادی شما چیست؟ البته به شرط اینکه عملی باشد و نه از سنخ «اینها تا آخر ماه رفته اند» مجاهدین و شاه دوستان و دیگران.
کلید بیرون آمدن از این وضعیت این است که مردم ما از رویای پردازی و تفکر سودایی و آرزو را به جای واقعیت گرفتن بیرون بیایند. این جمهوری اسلامی به این سادگی ها کنار رفتنی نیست و اصلا چرا برود حالا که مردم بازی را برده اند! راهکاری باید داشت واقعی و در غیر این صورت هر اقدامی از طرف همین جمهوری اسلامی برای حفاظت از «ایران» کاملا پسندیده و درست است، ولو اینکه عربده کشی و رجزخوانی بعدی آن گوشمان را آزار بدهد!