1- می خواستم بنویسم بغیر از برخی "جوادبازی"های در حین مسابقۀ تیم های ملی ایران و قطر همه چیز خوب بود؛ از همبستگی ملی ایرانیان تا ورزشگاه مالامال از تماشاچی آزادی. دیدم خیلی بد می شود چون اسم مبارک نکونام عزیز هم جواد است - و اتفاقاً او هم عامل اصلی جوادبازی ها بنظر می رسید - لذا پشیمان شدم از نوشتنش تا خدای ناکرده گردی بدامان اولین تجربۀ مربیگری کاپیتان بسیار فهمیدۀ چندین سالۀ تیم ملی ننشیند. اما جواد نکونام هم حق داشت چنین از خود بیخود شود در شادی شکست قطر. زیرا که او بدجوری از قطری ها دلخور است بخاطر ضایع کردن یک فصل فوتبال او در آماده ترین زمان سنی وقتی از ایران به قطر رفت و بی معرفتی دید و برای اثبات شایستگی هایش به اوساسونا و لالیگای اسپانیا پیوست. و اتفاقاً بعد از کامیابی در اسپانیا و پایان فوتبال اوجش هنگامی که دوباره از استقلال به قطر رفت بازهم بیشتر از نیم فصل دوام نیاورد بخاطر قدرناشناسی قطری ها. البته این مسئله در بعدی کوچکتر برای سیدجلال حسینی هم تکرار شد و او هم یک فصل بیشتر دوام نیاورد در قطر و مجبور به بازگشت بوطن شد. و این هردو خیلی زیاد خوشحال بودند از شکست قطری که مرتب روی اعصاب بود.
2- همین عادت بد قطری ها برای روی اعصاب رفتن هم بود که گره بازی را گشود و باعث برد بسیار شیرین و دراماتیک آخرین دقیقه ها شد. ماجرا را اینطور دیدم که دروازه بان الجزایری - فرانسوی قطری ها با اطمینان از اینکه بازی مساوی شده، آمد شیرین کاری کند و یک چشمۀ آخر را هم او بیاید برای سربسر ایرانیان گذاشتن و اعصاب خردی. و الا یاشین و دخیا و کاسیاس و نویر هم جرأت نمی کند که در دقیقۀ نود بازی مساوی شده بخواهد از بین دو بازیکن مهاجم روبدروازۀ رقیب (ایران) پاس کم جان بدهد به بازیکن خودی. ولی الکانته داد و انصاریفر هم قاپید و قوچان نژاد هم - مثل اینکه زاده شده برای درخشش در تیم ملی - حسابش را رسید. و وقتی جهانبخش روی پاس خوب آندو آن سوپر گل دقیقۀ 100 را زد دیگر قطر فهمیده بود که با دم شیر بازی کرده و خورده شده.
3- هر دو بند بالا مقدمه ای بود که بگویم بازی ایران و قطر بازی قشنگی نبود از جهت فوتبال زیبا که نیمۀ اول کمی چربش با قطر بود و در نیمۀ دوم با همان کمی چربش اینبار بنفع ایران. علت هم این نبود که بچه ها خوب بازی نمی کردند - البته که فشار روانی در اوج بود برای اولین بازی آن هم جلو 90 هزار تماشگر مشتاق و برای اولین بار نیمی سفید پوش مثل فوتبال های دنیا - اما دلیل اصلی گره خوردن بازی تاکتیکال بودن شدید بازی بخاطر دو مربی برجستۀ هر دو تیم در دو طرف بود که با دقت و وسواس تیم های مقابل را آنالیز کرده و راه تحرک تیم ها را بسته بودند. اما زیبایی فوتبال یکبار دیگر همه چیز را تغییر داد و کاری که در 93 دقیقه ممکن نشده بود در آخرین دقایق وقت تلف شده ممکن شد و توی استادیوم بوده ام و می دانم چنین بردهای دراماتیکی چقدر شادی بخش و هیجان آفرین است.
4- اما هر سه بند بالا مقدمه ای بود تا برسم به این شادی که حال مردم ایران خوب است و خدارا شکر. چون دیروز هم خبر داشتم که سینما روهای ایرانی ترکانده اند و ساعت 6 صبح صف کشیده اند و رفته اند و فیلم فروشندۀ اصغر فرهادی عزیز را تماشا کرده اند. همیشه سالن های پر سینما و استادیوم و کنسرت و ... نماینده ای از حال خوب بودن مردم است بویژه طبقۀ متوسط. و این برخلاف سیاست های این روزهای حاکمان بود که سعی می کنند بهر زور و زحمت و بگیر و ببندی هم شده حال مردمان را بگیرند و ابزار شادی شان را بعزا بنشانند. خوشحالیم از این جهت است که مردم بی خیال دعوای سیاست و دعوت به خمودگی و ناامیدی توسط رفتارها و گفتارهای امام جمعه های کفتار؛ همبستگی ملی شان را تقویت می کنند و شاد و سرخوش پیام "ما عقب نشینی نخواهیم کرد" می فرستند و این بهترین پیام ممکن است.
5- و حرف سیاسی اش هم این می شود که: می دانستیم که خلع سلاح هسته ای آیت الله خامنه ای یک سری تبعات ناخواسته و تحمیلی دارد که تغییر سیاست منطقه ای انقلابی دخالتگر به سیاستی متعارف تر مهمترین آن هاست. و این تغییر در حال رخ دادن است و حال مردم را از این هم که هست بهتر خواهد کرد. حسن روحانی را تشویق می کردم که سوار این دست آورد لاجرم برجام شود و کمی تغییر را در خارج سریعتر پیش ببرد و کمی در داخل بهتر و سفت تر مقاومت کند. خب تشویقم جواب نداد و حسن روحانی بجای زیاد کردن فشار بر روی متحجرین خودش هم برگشت کنارشان و مردم را فروخت به امامان جمعه و رضایت الیگارشی ضد زندگی و شادی. طبیعی است که بدلیل عدم نیازمان به احدی در هیئت حاکمه از این به بعد - چون فشار تغییر از بیرون ادامه خواهد یافت - به حسن روحانی درمانده در فیش های حقوقی هم برنخواهم گشت و این اوست که بزودی بدنبال ما موس موس خواهد نمود. و من مرتب دارم به او و سایر حاکمان اخطار می کنم که متنبه بشوند و اگر مانعی از سرراه شادی مردم بر نمی دارند حداقل موانع جدید هم نتراشند در هراس از تحجر و عبوسی و ضد زندگی.
6- پیروزی شیرین و بسیار مهم تیم ملی فوتبال در اولین بازی را تبریک می گویم و از خوشحالی مردم هم در لحظه خوشحالم و هم برای نشانه های مقاومت مردم برای زندگی بهتر در آیندۀ نزدیک خوشحالم. اگر هم از حال خودم بپرسند اعتراف می کنم که تنها آرزوهای واپسینم یکبار دیگر در شعاع نفس شادی آن ها از نزدیک قرار گرفتن تنها دغدغۀ و نوستالوژی همیشه بامن است و می خواهم با همۀ آنان از پیر تا جوان و البته زنان همراه و همصدا ایران ایران فریاد کنم! مرسی کی روش. مرسی جواد و مرسی ملت. و همۀ فوتبالیست های ملی. یا...هو
بعد از تحریر: جنگ روانی جزیی از بازی های مدرن امروز فوتبال است و مربیان اگر جنگ روانی را ببازند در زمین هم می بازند. لذا هیچکدام از حرکات و گفتارهای پیش و در حین بازی - البته بدون فحش و فضیحت - چه راجع به ملیت های مختلف قطریها یا آن شادی تحریک کنندۀ جواد نکونام خارج از عرف و قابل نکوهش نیست و فوتبال یعنی همی کری ها و منم زدن ها!
۵۲ نظر:
اولا که جواد نکونام از امارات به اوساسونا رفت و قبل از اون تو قطر بازی نکرده بود.
دوما اینکه اتفاقا ورزشگاه رفتن مردم در این بازی به اعتبار توییت ها و پست های اینستاگرام و ... آنها تا حدودی از روی نژادپرستی و ادامه جنگ شیعه و سنی بود. حکومت هم از این قضیه در سوریه و عراق برای خودش ژتون میخرد که پس مردم هم با ما هستند بریم که خوب سوارشان شدیم.
سوما بزرگان و اسطوره های فوتبال اتفاقا در سخت ترین بازی ها و بزرگترین نبردها دست از کری خواندن برمی دارند (نمونه هایش در فوتبال امروز دنیا دیده می شود) و به احترام دوستان خود در تیم حریف و تماشاگرانشان از شادی های تیفوسی وار خودداری میکنند و این قبیل کارها را به تماشاگران بیرون از گود محول می کنند.
این اولین بار نیست که در مورد فوتبال تفسیر چیپ ارائه می دهی تمیسار عزیز
با تشکر
والسلام
. . . . .
عرض سلامی مجدد دارم خدمت همه دوستان اعتدالگرا و اصلاحطلب بزرگوار
. . . . .
به سـهـم خـود این پـیـروزی را به وزیر محترم ورزش و نیز دیگر کارکنان محترم این وزارتخانه محترم و کارکـنـان مـحترم
اداره کل تربیت بدنی استان محترم تهران و همچنین رئیس محترم هیأت محترم وزیران که برای ما چـنـین وزیر فوتـبـال بلدی
را انتخاب کردند صـمـیـمـانـه تـبـریـک و تـهـنـیـت عـرض نـمـوده و برای همه بازماندگان و دیگر درگذشــتـگان ، علوِ درجات
و صبر جمیل و اجر جزیل، و غفران و رحمت واسعه الهی را از درگاه بـاریـتـعـالـی خواستارم.
. . . . .
موفق و مؤید و پیروز و سربلند و سرافراز باشید . در پناه ایزد منان . . . . .
به خدا می سپارم همگی شما عزیزان را . . . . .
قانون تحریمهای ایران که با نام «داماتو» شناخته میشود، سال 2016 پایان می یابد و اعضای کنگره به خصوص چهرههای جمهوریخواه اصرار دارند، که تحریمها باید 10 سال دیگر تمدید شود. باراک اوباما اصرار دارد فعلاً با توجه به همراهی ایران با مفاد برجام، زمان مناسبی برای این اقدام نیست ولی خانم هیلاری کلینتون که نامزد دموکراتهاست وارد این معرکه شده و از تمدید تحریمهای ایران دفاع کرده.
سخنگوی رسمی خانم کلینتون گفت:
خانم کلینتون از کنگره میخواهد که حتماً قانون تحریمهای ایران را تمدید کند.
وی افزود: «هیلاری کلینتون از تمدید قانون تحریمهای ایران حمایت میکند و اعتقاد دارد که کنگره باید پس از بازگشت از تعطیلات (آگوست)، در زمانی کوتاه این کار را انجام دهد.»
هیلاری کلینتون با صراحت گفت: پس از توافق تاریخی که سال گذشته منعقد شد و قدمی مهم به سمت منع ایران از دستیابی به سلاح هستهای بود، باید حالا گرایش بیاعتمادی را در پیش بگیریم.
با سلام. یادم هست که در یکی از پست ها کارلوس کی روش را به عنوان نمونۀ یک انسان مدرن و در عین حال مبارز که راه رسم مدرن بودن را به دیگران یاد می دهد ستوده بودید. هنوز هم نفهمیده ام که چطور و با چه انگیزه ای در برابر فشارهای داخلی استقامت میکند و میجنگد . قطعاً انگیزه مالی نیست چون برای مربی مثل او فرصت های بهتر در جهان هست. با مخالفانش توی فدراسیون مبارزه کرد با مربیان وطنی مبارزه کرد با وزارت ورزش مبارزه کرد و در این شرایط فوتبال مدرن را کم کم به تیمش تزریق کرد. در این شرایط چه چیزی کی روش (انسان مدرن) را به حرکت کردن و مهمتر انگیزه دادن به دیگران وا میدارد؟ من (انسان با تربیت شرقی- ایرانی) بودم قطعا جا میزدم!!! (قصد توهین ندارم به ایران و ایرانی عزیز، فقط می خواستم دو مدل انسان مقابل هم را بگویم)
پیروزی تیم ملی فوتبال را به خوانندگان محترم تبریک می گویم. امیدوارم تیم را در جام جهانی ببینیم.
تصمیمات کلان در سیستم دولتی جمهوری اسلامی در چهار چوب ایدئولوژیک در بیت رهبری و هسته های وابسته به آن اخذ، مدون و ابلاغ می شود. تصمیماتی از جنس شادی مردم هم در این دسته بندی است. روحانی و خاتمی و احمدی نژاد قدرت چندانی در شنا بر خلاف مسیر جریان مورد نظر پولیت بوروی اسلامی انقلابی ندارد.
پولیت بوروی کمونیستی در برابر پولیت بوروی اسلامی بسیار مترقی تر بود و حتی یک گورباچف هم از آستینش بیرون می آمد.
ابن مقفع
درست می گویی اما اول خیلی از دستت شاکی بودم چون نمی دانم چرا اینقدر مطمئن بودم که نکونام از قطر به لالیگا رفته. حالا که حق با شماست می توانم بدون دست بردن در متن اصلی - که نشانۀ آلزایمرم بماند - فرمان را بچرخانم بسمت اعراب خلیج فارس و رفتار جواد نکونام را در قالب این حساسیت آدرس بدهم. زیرا هیچ جور دلم نمیاید قبول کنم حرکت جواد جواتی بود. از تذکرت ممنون و از چیپ خواندن نوشته هایم به بهانۀ فوتبال کماکان دلخور می مانم. چون من کار مطبوعاتی را با نوشتن از فوتبال و همپوشانیش با اجتماع شروع کردم ضمن اینکه خودم را مسئول می دانم که علاوه بر روضه خوانی سوته دلانه در مجاز با زندگی واقعی اکثریت مردمی هم که در داخل ایران هستند همراهی و همدلی و خوشحالی کنم. یا...هو
خوشحالی مردم بود یا تلاش حکومت در تشدید ملی گرایی هیتلری؟ حالا که به نام دفاع از حرم و وطن رفتیم کودکان سوری را با لبخند کشتیم و حقیقت را وارونه جلوه دادیم برای مردم ایران و ان ها هم قبول کردند، که نفوذ ما به سوریه طبیعی و عادی است.
شهروند
ديشب بازي رو تا دقيقه هفتاد ديدم و بعد ناگزير به سمت سينما حركت كردم با اشتياقي فراوان براي ديدن شاهكارديگري از جناب فرهادي دردانه ، خوشبختانه با شنيدن پيروزي ايران بر قطر از راديو ، نشستم به تماشاي فيلم ، ولي آنچه آزار دهنده بود در حين تماشا ، خنده هاي احمقانه نيمي از تماشاگران سالن به واكنش ها و ديالوگ هاي بسيار جدي فيلم !!! آيا جامعه اي كه راه شاد بودن طبيعي اش را مسدود كرده اند ، سر به ابتذال سطحي و مسخره گذاشته است ؟ اينكه تماشاگر يك سيلي به صورت متجاوز در فيلم توسط شهاب حسيني ، خنده مستانه مي زند !!! و خواستار قتل متجاوز مي شود !!! نشانه ي زندگي خواهي ست جناب استاد ؟ آيا هجوم مردم براي ديدن فيلم فرهادي و فوتبال ملي مي تواند تأكيدي بر شادي خواهي باشد ؟ آيا نشانه اي ست براي اينكه طبقه متوسط ، رشد فرهنگي داشته است ؟ به نظرم با همه گير شدن استفاده از شبكه هاي اجتماعي و دسترسي اكثريت به اينترنت ، مردم گله وار به هر چيزي هجوم مي برند براي سرگرمي و وقت گذراني ، در حاليكه كمترين تفكري در مورد ، موارد هجوم ، نمي كنند !
مصاحبه بعد از بازي كي روش رو كه خواندم ، مطمئنم كي روش هم يكي از ماست ، يا يكي مث ما شده در اين شش سال ، قبل از بازي اختلاف با برانكوي محبوبم را كنار گذاشت ، مرتبا دم از اتحاد ملي و حمايت از تيم ملي مي زد ، تا تماشاگران بيشمار پرسپوليسي را به ورزشگاه بكشاند ، چند دقيقه بعد از بازي ، براي سرپوش كذاشتن بر بازي مزخرف و بي برنامه ي تيم ملي ، مخفي كردن يك پيروزي الابختكي و شانسي ، به برانكو تاخت و خواهان عذر خواهي وي شد ، در حاليكه ملي پوشان به گفته ي برانكو و به دستور كي روش كه تكذيب مي كرد ، هيچكدام حاضر به تست پزشكي در ايفمارك نشدند ، اگر رفتار كي روش ، يك ايراني بازي تمام عيار و رياكارانه نيست ، پس چيست ؟
ببخشيد استاد هنوزم خشمگينم از ديشب ، پيروز و پاينده باشيد
سخت است برای شما توضیح دادن موضوع و مسئولیتی که من با آن قلم می زنم. حتی اگر حرف شما کمترین نشانه ای از حقیقت و واقعیت هم باشد من نه حق دارم و نه درست است که روبروی مردم کشورم نه تنها بایستم بلکه آنان را سرزنش هم بکنم و شادیشان را عیش منقص گردانم. طبیعی است که هرچه خوبی و زیبایی از آدم و عالم است حکومت بخواهد مصادره بنام خودش بکند و این هم باید بدیهی باشد که من سعی کنم مردم کشورم را از دستبرد حکومت واپسگرا محافظت کنم. خب خیلی ها معتقدند که ایران امروز و ایرانیان داخل را باید مرتب کوبید و سرزنش کرد و زامبی وار خونشان را مکید که چرا در سال 57 انقلاب شد که ما آواره شویم و حالا انقلاب نمی شود که ما برگردیم. اینها تعدادشان هم زیاد است و انواع رسانه را هم دارند و هر روز هم مزخرفاتشان را تکرار می کنند و کم هم نمی گذارند. من و معدودی هم معتقدیم که اصل اول و آخر مردم داخل کشور هستند و آنان باید هر نوع بهبودسازی را پیش ببرند. بدیهی است که من هم هم برای همراهی باآنها و تشویق و روحیه دادن و هم برای شادی در هنگامه های پیروزی های ملی غیر قابل مصادره از سوی مذهب دست افشان بشوم. یا...هو
شهروند می دانم چه می گویی و از چه می گویی. در کامنت قبلی پاسخ حرف شما هم است ولی یک جمله را هم خطاب بخودت می نویسم:
توی ورزشگاه آزادی و توی سینمای فرهادی نه می توان و نه باید غیر از خوش آمدگو و همدل و همراه بود با جمعیت. چون جمعیت جای نصیحت نیست. جای خوب و بد در خلوت و با حرمت باید باشد. اما برای کشاندن جمعیت بخلوت باید همه جا با او بود با صمیمیت. مشکل جامعۀ روشنفکری ایران هم این است که گمان می کند هر مزخرفی را هر جایی و بهر تعدادی و با هر زبانی بگوید باید گوش شنوا بیابد. خب نمی یابد. و ایرانیان هم کم کم می شوند سطحی تر از همیشه و دادت را در میاورند و متأسفم اما مشکل مراجع فکری جامعه هستند علاوه بر حکومت. یا...هو
یعنی اگر مردم کشور همه متحد شدن در کشتار و اعدام زندانیان سیاسی یا دفاع از مدافع حرم و حکومت هم پاداش رقص بدون قر داد به مردم بدبخت، شما مشکلی دیگه نخواهی داشت؟ کدوم بهبودسازی را مردم پیش ببرند؟ این حکومت مردم را از اصل خودشان خالی و تهی کرده و این مردم خودشان زامبی هستند.
اما در مورد کیروش
کیروش یک جهان سومی بزرگ شده در جهان اول - دوم پرنغال و کار کرده در جای جای جهان است. او از سویی درد جهان سوم بودن دارد و از طرفی فهم جهان اول بودن. او ملغمه ای از صفات خوب است که مثل همۀ انسان ها غرایز و ترجیحات شخصی هم دارد. او که بدلیل نوع شخصیت و نگاهش به جهان مردی از جنس فیلسوف اجتماعی است بسیار علاقه مندو کوشاست که محیط هایی را که وارد می شود تحت تأثیر فرهنگ درست اندیشی و درست رفتاری قرار بدهد. از این جهت است که با اکثریت همپالکی های خود در این حرفه تفاوت های بنیادی دارد. من خودم هم چون جنسم از نوع فیلسوف اجتماعی است خوب می توانم با او همذات پنداری کنم. او می خواهد به اطرافیانش و مخاطبانش کمک کند درست بیندیشند و درست رفتار کنند چه در زندگی شخصی و چه زندگی سیاسی و اجتماعی. اما این به این معنا نیست که نفع و قیمت خودش برایش مهم نباشد. اتفاقاً او به این دلیل هم بسیار گران فروش و ناز کن است که می داند در افواه عمومی بالفعل انسان در جهان امروز شخصیت ها با قیمت هایشان ابتدا پذیرفته و آنگاه داوری فکری و عملی می شوند و آدم های ارزان اگر علامۀ دهر هم باشند به ارزشی گرفته نمی شوند که در ثانی مدل و الگو هم قرار بگیرند. و بداوری من اصرار او به قیمت و جایگاه خودش هم بیشتر از این جنبه می آید تا نیاز یا ماده پرستی شخصی. من خودم هم چنین شخصیتی دارم و حاضر به مفت فروشی در قالب هدیه هستم اما نه ارزان فروشی و کمتر از قیمتی که خودم برای خودم تعیین می کنم. بخاطر همین هم است که در 7 سال گذشته یک پنی هم فکر و قلم فروشی نکرده ام با وجود این همه مدیا و حزب و گروه و رسانه. در حالیکه هم کالایش را دارم و هم بازار فروشش را. دو بار در مدت 8 سال رو انداخته ام مستقیم برای عرضۀ خودم که هر دو نیز به بی بی سی فارسی بوده یکبار با نامه به صادق صبا همراه با تبریک ریاستش و یکبار هم اخیراً برای رزیتا لطفی در قالب تبریک ریاستش. اما هر دو بار ارتباط برقرار نشده و مورد درخواست قرار نگرفته ام. اما هرگز پائین تر از بی بی سی را حتی حاضر به امتحان کردن هم نبوده ام. اینجا اما من برای تغییر رژیم و مبارزۀ سیاسی نمی نویسم. بلکه من بنام سیاست حرف های گفتار و پندار و رفتار نیک را می نویسم که بطور آموزش غیر مستقیم بخوانندگانم کمک کنم که انسان های بهتری باشیم و زندگی آسوده تری فراهم کنیم و به آرامش خود و خانواده مان کمک کنیم. و می دانم که روی هزاران نفر از خوانندگان آمده و مانده یا رفته این تأثیر را گذاشته ام و آنان دانسته یا نادانسته انسان های متعادل تری شده اند در زندگی. و الا اگر غیر از انتقال این مفاهیم بود من خیلی از کامنت های پرخاشگر در مقابل پرخاشگری را هیچگاه نمی نوشتم. یا اینقدر اصرار بر ماندن تا آخرین نفس بر سر عقیدۀ ابطال نشده ام چه در مورد شخص یا ایدۀ خاص نمی کردم. تلاشم این است که رفتار مدرن یک انسان مدرن را نمایش بدهم تا بتوانیم خودمان بعنوان اولین مخاطبان؛ انسان های طبیعی تری بشویم تا در ثانی این آموزه های رفتاری را به خانواده و جامعه تسری و باعث پیشرفت جامعه مان بشویم. خب آن دوستی که مردم ایران را زامبی معرفی می کند قطعاً با فرزند کوچک خودش هم رفتاری آمرانه و تحقیر کننده خواهد داشت و هر کدام از آنان را جلو جمع یا دیگر فرزندان مورد آزار کلامی و نصیحت پدرانه قرار خواهد داد. چون با زامبی خواندن اکثریت صاحب خانه - حتی اگر واقعاً هم باشند که دور باد از من چنین فکر کثافتی - کمکی به حل مشکل نمی کنیم بلکه فقط اعصاب خودمان را خرد و از زندگی طبیعی خود نیز بازمی مانیم. حرفم زیاد است خلاصه اینکه کیروش دغدغۀ اجتماعی قوی دارد که منفعت شخصی و برخی جاه طلبی های مشروع هم او را تکمیل می کند. یا...هو
ما جنبش سبزیم و علمدار حسینیم
همه با میر حسینیم
من خیلی تحت تاثیر این بیان اخر در معرفی شخصیت و منش خودتان قرار گرفتم.
پیروز باشید.
امیدوارم منهم بتوانم اندکی اینطور باشم.
با سلام محضر استاد عزیز. من خودم یه فوتبالیستم، و بی نهایت لذت میبرم از تحلیل های فوتبالی شما...
هیچ تحلیلی قشنگتر از تحلیل شما برای کار دروازه بان قطری که تو بند 2 اشاره کردید نبود... به قول خودتون فوتبال مثل زندگیه و کسیکه زندگی رو خوب تحلیل میکنه حتما تحلیل های قوی ای هم از فوتبال خواهد داشت. مثل شما...
با اجازه میخوام جواب ابن مقفع! رو هم بدم: گرچه پاسخ مورد اول رو تیمسار داد و گفت که منظور همون کشورهای عربی خلیج فارس تازه به دوران رسیده در مفهوم کلی است و بسیار زشته ایراد حافظه ای گرفتن از شیرین دهنی مثل تیمسار.
پاسخ مورد دوم ابن مقفع، خود به خود در بازی ایران و کره جنوبی، ایران و چین، ایران و ازبکستان و ... در ورزشگاه آزادی داده میشود، وقتی که ورزشگاه پر شد در حالی که بحث شیعه و سنی هم مطرح نخواهد بود!
و برسیم به مورد عجیب سوم ابن مقفع! در فوتبال مدرن امروز ، بازی روانی و بردن اون، بسیار مهمتر از بازی تو زمینه... از قضا در بازیهای بزرگ که شما اشاره کردید، چون به لحاظ استرس بالا مسایل تاکتیکی و تکنیکی کمرنگ میشه، این بازیهای روانی قبل و حین بازی هست که برنده رو تعیین میکنه. و اینکه فوتبال بدون کری خونی میشه شطرنج! کری خونی و شادی تیفوسیه که این ورزشو تبدیل به محبوبترین ورزش کرده... و کیه که نگه مدرنترین مربی دنیای فوتبال یعنی مورینیو، استاد بازی روانیه، قبل از اجرای تاکتیک. بارسلونا، تاکتیکی ترین تیم 10 سال اخیر رو فقط و فقط یک نفر شکست داد ، (در قالب مربی گری سه تیم مختلف چلسی، اینتر و رئال)، و اونم کسی نبود جز مورینیو. گواردیولا اصلا از دست مورینیو و بازی های روانیش فرار کرد و رفت از بارسا.
متاسفم برای ابن مقفع و حرفاش که حال یکی مثل من فوتبالیست رو به هم زد...
و کماکان شوریده میشم از تمام تحلیل های تو تیمسار عزیز. حتی اگه یک در هزار هم اشتباهی رخ بده توی اطلاعات یا آمارت( و نه تحلیل هات).
به قول مولانا: خطا می کن ، خطای تو صواب است!!!
مرسی p
اما بگذار به بهانۀ "حالا که تنها نیستم تا از شاخش بترسم" شده راجع به ابن مقفع یک توضیحی بدهم. اولاً که این مقفع یک گاوه! چون از کلیله و مدنه بیرون آمده بهویی. ثانیاً آن پسره دراز فرانسوی الجزایری قطری گویا قسمت سنت عربی اش به عقلانیت غربی اش غلبه کرد در کسری از ثانیه و پیش خودش این دیالوگ را واگویه کرد: این آخرین توپی است که در اختیار من است و تا توپ برود و دست بدست بشود سوت بازی زده شده و ما امتیازی شیرین را گرفته ایم. پس حالا که ایرانیان تنوانسته اند در 94 دقیقه دوتا خطر صد درصد هم روی دروازۀ من ایجاد کنند بهترین کار این است که یک چشه بیایم بنشانۀ تحقیر مهاجمانشان و بورشان کنم تا هم یک ترس و کری حسابی ذخیره کنم برای بازی برگشت در قطر و هم تعصبم را بملیت قطری ام ثابت کنم و هم محبوب قطری ها بشوم و همه جا از پاس چیپ من در حضور دو مهاجم ایران تعریف و تمجید کنند و چه بسا مورد لطف امیر قطر هم قرار بگیرم و کلی حال بمن داده شود" و الا بلانسبت گاو کدام خری است که بجای شوت محکم توپی که هیچ تهدید بالقوه ای هم رویش نبود تا دچار دستپاچگی شود توپ را از میان دو مهاجم حریف پاس چیپ می دهد. اگر شوت کرده بود و سوتی داده بود و یا شوتش نگرفته بود و توپ مستقیم به مهاجم ایران خورده و برگشته بود می شد قبول کرد که اشتباه کرده. اما در واقعۀ اتفاق افتاده کاملاً مشخص بود که پسره تصمیم ارادی گرفته برای تحقیر ایرانیان و خب همیشه نقشه های زرنگ ها درست از آب در نمی آید. این هم کی دیکر از فرق های انسان مدرن و سنتی است. انسان مدرن اگرچه ابله بنظر برسد کار ابلهانه نمی کند. اما آدم سنتی در عین زرنگی کارهای ابلهانه می کند. یا...هو
آقا یا خانم p
مهفوم ناسیونالیسم و پتریوت و این قبیل واژه در دایره المعارف ما کج تعریف شده اند. ناسیونالیسم مساوی است با ایرونی بازی. دیروز آیدین سیارسریع توییت جالبی کرده بود: «ظاهرا ما اینرانی ها اینجوری فکر میکنیم که در آخر هر قانونی نوشته شده "در صورت داشتن غیرت رعایت هیچکدام از بندهای فوق الزامی نیست"
اگر تو فوتبالیستی دلیل نمی شود که تحلیلهایت درست باشد. در بازی اسپانیا و ایتالیا هنگامی که اسپانیا چهار گل به ایتالیا زد کاسیاس سمت داور رفت از او خواست وقت اضافه نگیرد تا کمتر آبروی ایتالیاها در مقابل طرفدارانشان برود. بازیکنان آلمان بعد از اینکه هفت گل زدند خوشحالیشان در حد یک بازی معمولی بود و آن هم داخل رختکن. مثال از این نوع فراوان است و در داخل ایران هم رخ داده است مثلا کریم باقری از این که با گلش باعث ناراحتی استقلالی ها شده از هواداران عذرخواهی کرد. تا به حال دیدی توتی، بوفون، زیدان و بزرگانی شبیه به آنها برای حریفان کری بخوانند؟ اتفاقا همیشه از حریف قوی تمجید کرده اند و از آنها ترسیده اند. من نگفتم تیفوسی بودن بد است گفتم بازیکنان بزرگ این مهم رو به طرفدارانشان واگذار می کنند.
در بازی با قطر حجم ناسزاهای ایرانی ها بیش از حد تصور بود.حرف من این است که بسیاری در ایران بردهای تیم ملی و خوشحالی بعد از آن را نمی توانند در کانتکست فوتبال ببینند و آن را به خارج از زمین بازی خصوصا عرصه های سیاسی تعمیم می دهند. چه قطر باشد، چه چین و ازبکستان. برای تماشاگر سودازده اگر ایران چین را ببرد انتقام اجناس بنجل چین آباد را گرفته است و اگر قطر را ببرد انتقام خون شهیدان مدافع حرم.
در ضمن این برای "تیمسار" هم نشانه خوبی نیست. چرا که نشان می دهد عده کثیری از مردم، دروغ جمهوری اسلامی در مورد "اگر ایران آزاد نشود جهان نابود می شود" را سخت باور کرده اند
"آدم مدرن اگر چه ابله به نظر برسد کار ابلهانه نمیکند اما آدم سنتی در عین زرنگی کارهای ابلهانه میکند "
جا دارد این دو جمله را در چند پست توضیح دهید تفسیر کنید. تا مخالف خوانان همیشگی چون ابن موقفع و شهروند و خیل ناشناسان روشن شوند و اینقدر آه ناله راه نیاندازند و اعصاب شما را خورد و ما را به سر پل نا امیدی هل ندهند.که همه مان
"از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم"
«رهبر جمهوری اسلامی با ابلاغ «سیاستهای کلی خانواده» از مقامهای کشور خواست همزمان با فرهنگسازی در زمینه «کراهت» طلاق٬ برای «نفی تجرد» نهضت فراگیر ملی به راه انداخته و زنان سرپرست خانوار را به ازدواج دوباره «تشویق» کنند.
بر اساس یکی از بندهای این سند، همسری٬ مادری و خانهداری تنها «نقش و رسالتی» است که وی در این سیاستهای ابلاغی برای زنان در نظر گرفته و نقش «اقتصادی» تماما به مردان واگذار شده است.
به گزارش روز شنبه، ۱۳ شهریور، وبسایت آیتالله علی خامنهای٬ وی این سیاستها را به روسای قوای سهگانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام پس از تصویب در این مجمع ابلاغ کرده است.»
نظر دلقک در مورد مدیریت قالیباف در اجرای منویات مقام معظم رهبری به خصوص دغدغه ایشان که در بالا ذکر شد را بدانم. در صورتی نظر ایشان مثبت باشد پشتیبان ایشان به سهم خود باشم.
ابن مقفع عزیز
این مطلب را که من با گفتن "نمی خواستم بگویم" جواد بازی شروع کرده ام و نمی خواستم بگویم را گفته ام؛ در کانتکست یک فان پس از کشمکش جدی - البته اعصاب خردکن اکثریت خوانندگان مخالف تعصب من نسبت به قالیباف - بر سر شهردار تهران گذاشتم که کمی فضا تلطیف شود. حتی در جائیکه از خودم تعریف کردم نخواستم انصاف را رعایت کنم و بگویم که چه مقدار نکات و ظرایف و دانش و چیزهای خوبی که من متقابلاً از خوانندگان یاد گرفته ام در این 7 سال؛ - در حالیکه واقعیت این است که حتی بخش مهمی از تنفس حقیقی من در 7 سال گذشته از کلیک های مجازی شما حیات گرفته - به این دلیل بود که هیچ گزاره ای را در حد نزدیک به یقین هم جدی نکنم و کمی نفس عمیق بکشیم با شادی های کوچک. و الا بدیهی است که حرکت دست نکنونام - خوشبختانه تا کنون تصویری منتشر نشده است - در مقابل نیمکت قطری ها جرقۀ مهمی بوده در به اوج رساندن تنش ها. اما با همۀ مثال هایی که زده ای و نام های بزرگی که ردیف کرده ای می دانم که این قبیل حرکات - نه سندرم فحاشی اپیدمی شده و در هه جای جمهوری اسلامی - بخشی از فوتبال است و حتی کیروش برنامه ریزی کرده و دستور داده برای پررنگ کردن جنگ در کناره ها چون او بدرستی تقریباً مطمئن است که فیفا و کنفدراسیون آسیا هم بجد دنبال تأثیر گذاری به گروه ایران هستند تا قطر یکی از تیم های صعود کننده باشد. زیرا خیلی ضایع خواهد بود که جام جهانی فوتبال در شیخ نشین کوچکی برگزار بشود که حتی یکبار هم در عمر خود به مسابقات نهایی صعود نکرده باشد. ضمن اینکه قطعاً آسیا با اروپا نباید مقایسه شود و کیروش علاوه بر ایران آسیایی با تیمی هم سر و کار دارد که در حالت عادی خیلی هایشان با حاکمان کشورشان و پرچم شان آشتی و همنظر نیستند. کیروش با انواع و اقسام ترفندهای روان شناختی بچه ها را بکل ایزوله می کند از تفکر ایرانی مرسوم در کشور و آنان را در موقعیت یک تیم ملی ایرانی - فارغ از کی حاکم است و ایدئولوژی - قرار می دهد که محتمل کمی هم افراطی بشود بسوی شوونیسم. رفته چین و نیم بیشتر هواپیمای چارتر - بالاخره با چارتر تیم را برده - را پر از آب معدنی کرده و برده. این موضوع نشان می دهد که کیروش فقط بخاطر عدم اعتماد به آب و غذای چین نیست که چنین کاری کرده بلکه بخاطر این هم است که به بچه ها بگوید تا کجا بفکر آنان و مواظب آنان است و ثانیاً چقدر باید جدی باشند که حتی در چین هم ممکن است توطئه ای در کار باشد. یا...هو
مدیر عامل بانک شهر چهره ماندگار مدیریت
مدیرعامل بانک شهر به عنوان چهره ماندگار مدیریت در بین دهها شرکت و سازمان کشوری برگزیده شد.
دکتر حسین محمدپورزرندی در میان دهها شرکت و سازمان به دلیل خدمات ارزنده در حوزه بانکداری به عنوان چهره ماندگار انتخاب شد.
بر این اساس در این مراسم که در کتابخانه ملی و مرکز اسناد جمهوری اسلامی ایران و با حضور جمعی از مدیران شرکتها و موسسات بزرگ کشور، کارشناسان و صاحبنظران و اساتید دانشگاه در حوزه مدیریت برگزار شد، دکتر پورزرندی به عنوان چهره ماندگار این حوزه از سوی داوران و کارشناسان معرفی شد.
در این همایش، مدیران برتر بر اساس ارزیابی عملکرد، دستاوردها و مستندات ارائه شده و به انتخاب هیات داوران، گواهینامه و تندیس زرین مدیریت ایران را دریافت کردند
تبریک می گویم دلقک. مخالفین شهردار خجالت
دوست عزیز که راجع به مدیر عامل بانک شهر کامنت فرستاده اید. عرض می کنم خدمتتان که من کمترین شناخت مستندی از بانک شهر نداشتم - جالب اینکه من فقط دیروز به سایت شخصی قالیباف کلیک کردم و تا کنون حتی یکبار هم سایت ایشان را جستجو نکزده بودم - اما اخیراً از بچه هایم در تهران شنیده بودم که چند ملیون تومان - کمتر از 50 میلیون - پس اندازشان را به بانک ضهر سپرده اند و در علت آن خوشنامی و خوش حسابی و شفافیت بانک شهر در بین تمام بانک های خصوصی و دولتی را گفتند. من کمترین اجباری به بچه ها نمی کنم کما اینکه در انتخابات 92 با علم بر ارادت من به قالیباف تحت تأثیر رفقا و جو ایجاد شده به حسن روحانی رأی داده بودند. می خواهم این را بگویم که حتی یک اپسیلون هم شک نکنید که من اطلاعات دروغ و هضم نشده در حس غریزی پاکم را در اینجا منتشر نمی کنم و بارها محک زده ام که حس بینا و متکی بر تجربه و شناخت و تجربه ام بندرت اشتباه می کند و معمولاً روسیاهم نمی کند. یا...هو
مدیر عامل بانک شهر و کارمندان بانک شهر وقتی قابل دفاع هستند که اعتقادشان به رهبران اصلاحات، محرز شود. امسال دیگر با کسی تعارف نداریم. هر فردی باید موضع خودش را در خصوص سران اصلاحات به صورت شفاف و گویا بیان کند.
الآن وضعیت در ایران طوری نیست که بشود به امثال این جور آدم ها که با ستون فقرات اصلاحات هماهنگ نیستند اعتماد کرد.
جناب اصلاح طلب
از اعتقاد این مدیر توانا همین بس که در موسسه ثامن ائمه منشا خیرات و برکات فراوانی گشته اند.
ایشان تحصیلات خود را در دانشگاه های معتبر داخل و خارج کشور گذرانده اند.
رئیس قوه قضائیه در نامهای به دادستان کل کشور خواستار «برخورد» با رسانههای به گفته او «متخلف» در زمینه افشای واگذاری املاک شهرداری تهران به اعضای شورای شهر شده و سازمان بازرسی کل کشور نیز اعلام کرده که نامه منتشر شده از این سازمان «گزارش نهایی محسوب نمیشود».
خبرگزاری میزان، خبرگزاری رسمی قوه قضائیه، روز شنبه ۱۳ شهریور، خبر داد که رئیس قوه قضائیه در دستوری دادستان کل کشور را مأمور رسیدگی به درخواست مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران، کرده است.
صادق لاریجانی در این نامه خواستار «برخورد قانونی» با مدیران مسئول رسانهها و وبسایتهای به گفته او «متخلف» شده و خطاب به محمدجعفر منتظری نوشته است که «پیگیری شود اصحاب رسانه و مسئولین سایتها خارج از ضوابط قانونی از درج مطالبی که موجب هتک حیثیت افراد و تشویش اذهان عمومی میشود خودداری» کنند.
خبر بالا پیروزی دیگری است. قضات مومن و حزب اللهی، اجازه نخواهند داد چهره انقلاب مخدوش شود.
خلاصهی فرمان 16 مادهای رهبر ایران: بگایید و بزایید!
http://www.bbc.com/persian/iran/2016/09/160903_l57_family_policy_command_iran_leader?post_id=872351059546867_1054800787968559#_=_
دلقک خیلی از وضعیت جامعه عقب موندی.
شما نسل قدیمی هستی و حاصل تربیت زمان شاه. فکر می کنی همه مردم ایران صبح ساعت 4 بیدار میشوند و دیسیپلین نظامی دارند تخت شان را آنکارد میکنند و مرتب و منظم می روند سر پست شان سخت کار می کنند و هرگز هم ترک پست نمی کنن.
تمام عمرت را در پادگان بودی بعدش هم رفتی ساکن لندن زیبا و همیشه بارانی شدی
روشنفکران رو محکوم می کنی که زبان جامعه را نمی فهمند اما خودت را نمی بینی که بسیار عقب تر از روشنفکرانی که خود عقب هستند ماندی
نه عزیز من اینجوریا نیست.
سرت رو مثل کبک فرو کردی در برف. یک تحلیل گر سیاسی خوب باید تحلیل گر اجتماعی خوب هم باشه و مردم رو خوب بشناسه. تو که میگی درس روزنامه نگاری هم به صورت آکادمیک خوندی که باید این اصل اولیه رو که خوب بدونی. بعضی وقت ها میشینی واسه خودت مردم رو تحلیل میکنی بعضی وقتها هم میای میگی نه من نوکر مردم هستم و پیروشون هستم و اجازه تحلیل مردم رو به خودم نمیدم.
دیگه زیادی داری ایده آلیستی فکر میکنی. اتفاقا همه جای دنیا اول مردم اصلاح شدن بعد حکومت. برعکس اش رو که شما مدام تبلیغ می کنی امکان نداره و هیچ نمونه تاریخی هم نداره. شما غرب رو ببین. در لایه اول، نظریه پردازان و روشنفکرانش آمدن نظریه پردازی کردن بعد در لایه دوم، افرادی مانند هنرمندان و آرتیست ها و روزنامه نگاران و فعالان آمدن نظریات لایه اول رو به صورت وسیع به مردم منتقل کردن بعد مردم به عنوان لایه سوم که نظریات جدید رو پذیرا شدن، حکومت رو بر اساس این ایده های جدیدشون تغییر دادن. شما میای تمام این وقایع تاریخی رو رد میکنی و میگی نه! مردم جلو هستن و من پیروشون و پشت سرشون میرم!
همینه که میای و تحلیل های از اساس اشتباه ارایه میدی. همینه که مثلا فوتبال تحلیل می کنی و از یه بازی بی معنی و بی هدف تعریف می کنی و رفتار و حرکات مبتذل و سراسر فحش و توهین تماشاگران رو ربطش میدی به شادی مردم. همینه که میای به مردم القا میکنی که سقف انتظارات شون رو در سطح آدم کوتوله ای مانند قالیباف پایین بیارن.
و به هر حال اشتباه می کنی چون مردم رو نمی شناسی و نفهمیدی و عقب ماندی و نخواهی هم فهمید چون پیر هستی و مغرت دیگر کشش تغییر و پذیرفتن ایده های جدید را ندارد. اما این حرف من هم به این معنا نیست که مثلا من می فهمم و عقل کل هستم. بلکه به این معنا است که بیاییم و بگردیم و بیفتیم دنبال مراجع و پیشروها و آنهایی که خود ما به دست خودمان با توهین و تحقیر فرستادیم شان به پستوی تاریک خانه های شان و بعد هم ادعا کردیم که آنها زبان ما را نمی فهمند و برج عاج نشین اند. وقتی جامعه ای اینطور بی هدف و بی هویت و بی مرجع میشه نهایت سقوط و ابتذال اخلاقی رو تجربه میکنه و اثبات این ادعای من هم حی و حاضر در جامعه است.
ما روزی در همین جامعه جوشش نسلی از هنرمندان و روشنفکران و آزادی خواهان رو داشتیم روزی که مردم در این کشور جنبش مقاومت راه می انداختند و حرف از مشروطه می زدند هیچ بنی بشر دیگری در آسیا حتی تصور نوع حکومت دیگری غیر از شاه و ژنرال را نداشت. الان به چی رسیدیم؟ به جنبش تتلیتی ها که یک یادداشت تتلو رو که نوشته بود: بغ بغو! رو ده ها هزار بار لایک کرده بودند! و نمایش ابتذال و سقوط اخلاقی در سطح یک استادیوم کامل 100 هزار نفری به جهانیان!
همه جای دنیا اول مردم اصلاح شدن بعد حکومت
+ + + + +
متنی نوستالوژیک و بدون منبع و مرجع و اتهامات بیخودی و توهین بمن و ربط دادن هر چرت و پرتی به افکار و اعمال من بود و متوجه نشدم که بالاخره مردم می فهمند و یا نمی فهمندو کامنت گزار که خودش هم با فروتنی پذیرفته که نمی فهمد از کجا فهمید که راه حل مراجعه به فهمیده هاست. بدون اینکه یک نفرشان را هم معرفی کرده باشد. چون لاجرم کسی که نمی فهمد اولین انصافش باید این باشد که نظریه ندهد که کار فهمنده هاست! یا...هو
اینجا ظرفیت کشش بحث های نظری را ندارد. اما چون برخی گزاره های پوپولیستی و استبدادخواهان خیلی زیاد در بین نیمچه سوادها محبوبیت دارد - بدون اینکه بتوانند غیر منطقی بودن آن را فکر و درک کنند - مجبورم توضیح بدهم که "اول آگاهی آنوقت آزادی" - که عصارۀ همین تفکر است و حتی شریعتی و خاتمی هم به این گزاره اشاره یا متوسل شده اند - گزاره ای بیشتر غلط است تا صحیح - البته در اصل همان کشمکش مرغ اول بود یا تخم مرغ فلسفی است - زیرا اولاً جامعه ای که آگاه باشد نیاز به اصلاح سیاسی - تغییر حکومت - هم ندارد زیرا در طول پروسۀ کسب آگاهی اصلاح سیاسی هم بتدریج انجام شده است. و مهمتر اینکه وقتی حاکم مستبد اجازۀ نشر آگاهی را مانع است و توده ها را در ناآگاهی کامل مدیریت می کند چطور این آگاهی مردم اتفاق خواهد افتاد که در ثانی منجر به تغییر حکومت شود. بالاخره این سؤال نهایی که این لقلقۀ زبان مردم آگاه شوند را چه کسی و از کجا و چگونه باید شروع و ادامه و به نتیجه برساند. یا...هو
همه جای دنیا اول مردم اصلاح شدن بعد حکومت
نه.منهم مثه دلقک معتقدم حکومت هاهستند که فرهنگ سازی می کنند.مردم عادی بخودی خود قادر به این کار نیستند.جمهوری اسلامی ایینه تمام نماست.مردم خیلی سطحی و مبتذل شده اند.حتی قادر به کنترل هیجان خود نیستند.اینجا کلاس درس نیست که بشینیم درس روانشنا سی و جامعه شنا سی بدهیم.حکومت شتر گاو پلنگ خیلی مشکلات اساسی ایجاد کرده. شما خبر نداری.وقتی می گیم تا بکل نابود نشدیم باید فکری کنیم بخاطر این چیز هاست.و اله ما هم مثه بقیه کاهی بخور راهی برو.لابد از نظر شما مردم باید قرص اصلاح را روزانه از توی لنگشان در بیاورند و مصرف کنند تا جامعه رو به اصلاح رود.گاهی اوقات دست بردن در یک چیز بهتر بحال خود رها کردنش هست. مثه کشف حجاب رضا شاه.اگر این کار را نکرده بود. هنوز زنها برقع می زدند.به هر حال باید فکری کرد. از من گفتن.
اصلاح طلب که مرتب روی نرو منی و قدرت رسانه ای تان را برخم می کشی و مرا با واقعیت وجودیتان تا کنون رنج می دهی. اینجا را هم آلوده کردی که بیخود زور می زنم و چهارتا کامنت گزار هم نمی توانم استخدام کنم و فقرم را توی سرم کوبیدی. حالا برو به اربابان بلبل کریه الاصواتت بگو که حداقل پولشان را بدهند چهارتا آدم خوشقلم استخدام کنند حالا که خوشفکر نیستند و زده اند به کاهدان بدجوری. ببین این کامران نجف زاده چه قلمی دارد که می ارزد بهمۀ لشکر سلم و تور زیاد می گیرند و خیانت می کنند شما. نجف زاده اینجوری نوشته:
ماه پشت إبر نمی ماند بعد از بیست سال خبرنگاری مستاجرم. نه اینکه وضعم بد باشد نه الحمدلله... فقط ادعای پاکدستی هم ندارم که ما خاطرات خوبی از بسیاری از اینهایی که ادعا و شعار پاکدستی داشتند نداریم.
اما کسی به ما خانه ای تحویل نداده و زمینی را هم از مردم نخورده ایم گرچه زمین خورده همین مردمیم..من خانه ای ندارم و نداشته ام چه برسد به اینکه نجومی باشد!
اصلا هر کجا هر خانه ای به نام من یا برای من بود عکسش را بزنید و منتشر کنید و من کلیدش را تقدیم کنم .
البته سه چهار سال پیش ما هم به شرط فاقد مسکن بودن رسما به تعاونی ای به امید رسیدن به آپارتمانی پنجاه یا نهایتا شصت متری معرفی شدیم .با شرایط تمام تعاونی ها و همه ما کلی پول دادیم و کلی قسط مانده و هنوز احتمالا کلنگش را هم نزده باشند.
بگذریم ...حالا دعوای سیاسی دارید دم انتخاباتی بزنید هیچ مشکلی نیست ولی یک کمی تحقیق کنید و ماجرا را کامل و همانطور که هست توضیح دهید .تیزی کشیدن هم اصولی دارد.چون ناخواسته اینجوری در حق من محبت می کنید اما صرفا جهت اطلاع عرض کنم:ماه پشت ابرنمی ماند.
پی نوشت:شرمنده شما مردمم ؛که صبورانه و با محبتی بی نظیر این چند روز را صبوری کردید.
جناب دلقک عزیز
لطفا از چگونگی تشکیل دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا در جمهوری اسلامی مرا آگاه کنید. متشکرم
یک نکته ای که خیلی شنیده میشه خصوصا در سایت بالاترین این است که گفتند باید تمرین دموکراسی کنیم، در صورتیکه به نظر آزادی خواهی یا دموکراسی نیازی به تمرین و ممارست! ندارد، بله مفهوم دموکراسی را می توان به مردم آموزش داد، ولی نحوه پیاده شدن دموکراسی را نمی توان به مردم عادت داد، حکومت ها سعی می کنند قواعد و قانون های خود را با عادت دادن جامعه، پیاده کنند. اما اولا دموکراسی چندان متکی به قانون نیست، دوما هیچ حکومتی راضی به سهیم کردن مردم در قدرت نیست! در نتیجه دموکراسی چیزی نیست که از بالا بتوان ان را اجرا کرد. چیزی که من خواندم و نظر شخصی من است، این است که دموکراسی نیاز به باور و ایمان تک تک افراد جامعه دارد! یعنی مشکل جوامع غیر دموکراتیک، این است که نیروهای اجتماعی و سیاسی این جوامع، دین و عقاید یا ایدئولوژی خود را مقدم بر اصول دموکراسی مثل آزادی و حقوق شهروندی قرار می دهند، اینکه ایدئولوژی مهم تر از آزادی و حقوق شهروندی باشد، مساله ساز است. پس صرف وجود ایدئولوژی درد آزادی نیست، بلکه مطلق کردن ایدئولوژی درد آزادی است. وقتی افراد جامعه حقوق یکدیگر را به رسمیت بشناسند و همین طور ایدئولوژی به مثابه اصل بنیادین کنار گذاشته شود، به تحقق آزادی بسیار کمک می کند. البته حکومت ها می توانند نقشی در یادگیری مردم داشته باشند، اما با قانون جامعه نمی توان مردم را مجبور به پذیرش دموکراسی کرد! بلکه باید زمینه فرهنگی وجود داشته باشد. که همان حرکت از پایین به بالا است، بنابراین به نظر دموکراسی از بالا به پایین محقق نمی شود، نکته جالب این است که دموکراسی از پایین به بالا هم اعمال نمی شود! چون برای زمینه و چارچوب فرهنگی باید ابتدا ساختار های اجتماعی وجود داشته باشند، این ساختار ها به صورت گروه های موازی قدرت، به مرور و در زیر سایه ی حکومت ها و بدون خواست ان ها تشکیل می شوند و وجودشان مستلزم پیدایش آزادی خواهی است، بنابراین فراهم کردن زمینه آزادی نیاز به حرکت از بالا به پایین هم دارد! نتیجه یک تناقض است. چون خود زمینه های هشیاری جامعه پرورشی هستند، بنابراین در اینجا با یک رابطه دیالکتیکی ساختار در برابر باور برخورد می کنیم. برای ایجاد چارچوب های آزادی، نیاز به باور های آگاهی بخش داریم، خود این باور ها نیازمند چارچوب های پروش دهنده هستند. کلا تغییرات بزرگ مثل ایجاد و برقراری حکومت دموکراتیک بیشتر توسط نخبگان و افراد قدرتمند و باهوش جامعه انجام می گیرد، اما برای حفظ و پایداری این تغییرات نیاز به باور توده مردم است.
قضیه مشابه همان مثال مرغ و تخم مرغ تیمسار است. حکومت محصول جامعه و جامعه محصول حکومت است. این رابطه دوگانه است و همان طور که مناسبات حکومت فرهنگ جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد، فرهنگ جامعه مناسبات حکومت را تحت تاثیر قرار می دهد.
دوستانی که مردم ایران رو به بی فرهنگی یا ناآگاهی متهم میکنند, اصلا به نقش حکومت به عنوان مهمترین فاکتور فرهنگ سازی در هر کشور توجه نمیکنند. کشوری مانند آلمان (به ویژه در نیمه غربی) توانسته با فرهنگ سازی درست به یکی از پیشروترین کشورهای اروپا در زمینه احترام به عقاید و پذیرفتن گروه های تباری مختلف بشه! درسته که هنوز خیلی تا حالت بهینه فاصله هست و شاید ۲ نسل دیگه زمان نیاز باشه برای پیشرفت پایدار, ولی نقش حکومت در آموزش و فرهنگ سازی کاملا قابل ستایشه! در همه زمینه های دیگه مانند کتاب خوانی, روراستی و ... هم به همین صورته. حالا شما حدود ۴۰ سال گذشته ایران رو ببینید که حکومت اسلامی چه بلایی سر ایران آورده در ویران کردن فرهنگ مردم! اگر پایه های آموزش از زمان شاه نبود, الان حال و روز بسیار بدتری داشتیم.
به جای مرغ (یا) تخم مرغ بهتره که مرغ (و) تخم مرغ گفت! هم نیاز به مردمی هست که خواهان تغییر هستن, هرچند این تغییر به ظاهر مبتذل و ساده بیاد و هم نیاز به حکومتی هست که فرهنگ سازی و آگاهی بخشی به ویژه در زمینه های اجتماعی و ساده باشه! به نظر من, مورد نخست یعنی خواستن تغییر در مردم (چه مذهبی و چه غیر مذهبی) وجود داره و باید حکومت رو به سمت و سویی که نیاز دریم, هول بدیم!
کمی انصاف در برخورد با مردم بد نیست!
رومی
الان فرهنگ سازی اجباری طرح 16 بار بگایید و بزایید! انجام شده، ببینیم مردم چقدر به حرف مقام رهبری گوش می دهند؟ این ها فقیر می خواهند تا بروند روی مین و کارخانه مادر شهیدسازی تولید کنند.
شما باور می کنید این مرتیکه مزدور مستاجر باشه؟ من عموم کارگره خونه داره! این مرتیکه حقوق یک بازیگر میگیره در بنگاه پروپاگاندا سازی جمهوری داعش، مستاجرم! حتما از بیت المال مردم مستاجر و با حقوق خودش 4 تا خونه داره.
مستأجر یک کلمۀ مظلوم نما هم است و خیلی از ثروتمندان در املاک استیجاری زندگی را ترجیح می دهند با عنوان تنوع و خوش نشینی. بنابراین استناد به اجاره نشینی هیچ ارزش و ضد ارزشی را ثابت نمی کند. البته نجف زاده هم گفته که وضع مالی اش خوب است و گله ای ندارد. گرفتن حداقل یک مسکن با تسهیلات تعاونی یک حق غیر قابل صرفنظر کردن در جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تا کنون بوده است و این بویژه در بین مدیران از کمترین رده تا بالاترین رده یک روش جاری 40 ساله است و ربطی به داشتن و نداشتن های افراد ندارد. بسیار بسیار معدودند مدیرانی در جمهوزی اسلامی چه در گذشته و چه حال که بدلیل عدم نیاز مسکنی را از طریق تعاونی - یا تک قطعه برای مدیران خیلی زیاد مورد نیاز - در اختیار نگرفته باشند. و اتفاقاً این تنها امکانی در جمهوری اسلامی بوده است که خیلی ایدئولوژیک تقسیم نشده و شامل همه شده است. یعنی خود قالیباف و علم الهدی و روحانی و فریدون و هر اصلاح طلب و اصولگرا و سکولاری هم که در جمهوری اسلامی صاحب خانه شده اند از این طریق بوده کما اینکه سنگ بنای شهرک غرب شدن شهرک غرب و توسعۀ سعادت آبد تعاونی و خانه ای خلبانان نیروی هوایی در زمان جنگ بوده است یا شهرک های بسیاری مثل امید در شمال شرق تهران و صدها از این نوع. حرف ما هم در مورد بی وجدانی مدیران روحانی این نبوده که آنان از چنین امکاناتی استفاده نکرده اند و عوضش حقوق بالا برای خودشان در نظر گرفته اند بلکه اعتراض به این بوده که صفدر حسینی یا کدیران بانک و هر کوفت و زهرماری - حتی روزنامه دارای مثل رحمانی در شرق و حضرتی در اعتماد و قس علیهذا - قبلاً که در میریت های جمهوری اسلامی بوده اند از این امکان استفاده کرده اند و حالا هم زیاده خواه و بی وجدان برای خود حقوق غیر متعارف در نظر گرفته اند. بخاطر همین هم است که من این ننه من غریبم بازی ها را سیاسی می دانم و الا کسی که در جمهوری اسلامی مدیر بوده باشد محال است از این امکان - حتی بگو رانت - حداقل یکبار استفاده نکرده باشد. کامران نجف زاده هم بطور طبیعی زرنگی اش را داشته که ثروت یا در آمدش را روی خرید مسکن برای خودش بکار نگرفته و بعنوان کسی که خانه ندارد - نه اینکه امکان خانه خریدن ندارد - از یکبار استفاده از امکان تعاونی استفاده کرده و ثبت نام کرده. حالا اینکه با تعاونی کارکنان و مدیران شهرداری چگونه ارتباط داشته را من نمی دانم اما در اینکه حق خودش می دانسته مثل سایر مدیران از این حق همگانی استفاده کند ایراد حقوقی و حتی اخلاقی ندارد. اصلاً یکی از جاذبه های محبوبت وصل شدن استخدامی به دولت در ایران این قبیل مزایای دولتی است که در بخش خصوصی نیست. حقوق در بخش دولتی خیلی کمتر از بخش خصوصی است اما در بخش دولتی کار کمتر و مسئولیت فشل تر و امتیازات بیشتر است. یا...هو
گفتگو رامبد جوان با بانو نازنین کیمیا علیزاده:
https://www.youtube.com/watch?v=9KHllYxAJwI
دوست قدیمی
اینکه همه رانت خواری میکنن باعث نمی شود زشتی این عمل از بین برود.
شما هم که خودتون از مدیران جمهوری اسلامی بودین و اینقدر تاکید به حتمی بودن استفاده از این رانت می کنید به صورتیکه حتی اون رو حق طبیعی مدیران میدونید، "حتما" و قطعا خودتون هم از این رانت استفاده کردید.
بعد هم نجف زاده ی صدا و سیما چه ربطی به شهرداری دارد؟ چرا باید ایشان از شهرداری خانه بگیرد؟ مگر صدا و سیما خودش تعاونی مسکن ندارد. اصلا چرا از بین این همه خبرنگار فقط این با ایمان مراتی یعنی تندروترین ها و مورد تنفرترین های صدا و سیما باید خانه بگیرند؟
بقیه حرفهات هم ارزشی در حد کس شعر داشت و ماله کشی در حد بسیار نازل که توجیه کنی که خورد و برد مدیران روحانی حرام بود اما خورد و برد مدیران قالیباف از شیر مادر هم حلال تر! جالبه این خورد و برد رو هم "حق همگانی" دونستی؟ اگر قالیباف معصوم شما هم قرار است در این خورد و برد شریک و همراستا شود پس چه تفاوتی با بقیه دارد و چه تغییری ایجاد خواهد کرد و بالاخره کدام شیر پاک خورده ای قرار است این چاپیدن ها را متوقف کند؟ یک رئیس جمهور حداقل کاری که می تواند بکند (همانطور که در مورد روحانی گفتید) اینست که در دولت زیر دست و زیرنظر خودش چنین چاپیدن هایی را متوقف کند. شما به قدری از گند قالیباف عصبی شده اید که حق و ناحق رو گم کردید و کس شعرهایی که درباره صداقت و لیبرالیسم میگفتید رو بالکل فراموش کردین و از حب علی (قالیباف) دچار بغض معاویه (گیر دادن به اصلاح طلبان) شده اید. در حالیکه کسیکه به راستی و صداقت اعتقاد داشته باشد نباید براش اصلاح طلب و اصولگرا فرقی داشته باشد.
اینقدر هم با حمایت های احمقانه ات از جانورانی مانند نجف زاده و شریعتمداری و قالیباف و کس شعر گویی هات که جدیدا از حد گذشته روی نرو ما راه نرو و حداقل تو بالاترین لینک نکن تا مزخرفات ات جلوی چشم مان نباشد.
جالبه یک سابقه اپوزیسیونی و کار و عمل اپوزیسیونی درست و حسابی مثل آدم نداری تا حداقل دلمان به همان خوش باشد. کل سابقه وبلاگت همین حرف های جنجالی ات و حمایت از آدم های همین نظام بوده از احمدی نژاد بگیر تا برو قالیباف و روحانی و ظریف و... مثل تمام اپوزیسیون فشل ایرانی هم اهل هیچ وحدت و یکرنگی نیستی و فقط خودت رو قبول داری و بقیه رو احمق. رضا پهلوی رو تمسخر کردی. کروبی رو تمسخر کردی. موسوی رو تمسخر کردی. کلا کون لقت رو تو لندن به سمت بقیه کردی و گفتی فقط اون چیزی که من میگم درسته و بقیه شما یه مشت احمق و نفهم هستید.
آیتالله هاشمی:
قبل از آمدن روحانی میدانستم رهبری میخواهند مسئله هستهای حل شود / روحانی در دور بعدی شجاعتر کارهایش را انجام میدهد/ عربستان را خاضع کردن خیلی سخت نیست.
این را می گویند رانت. تعریف رانت این است که کسی اطلاعی یا پولی یا امتیازی را که دیگر همپالکی های او - اعم از نامزدهای انتخاباتی یا کارمندان همپایه یا سرمایه گذران مشابه یا ... - دارند او محروم شده باشد و بواسطۀ این محرومیت از حقوق اجتماعی یا سیاسی یا اقتصادی خود برخوردار نشده و متضرر شده باشد.
البته من بسیار باید سختگیر باشم با کسی که از من و دخترم رأی گرفته پایگاه آرای مدرن - نسبت به کسی که از سردار قاسمی - پایگاه رأی سنت - رأی گرفته. چون منتخب قاسمی هرکار کوچک مثبتی برای من - مدرنیته و شفافیت و مسئولیت پذیری - بکند هدیه هم است در حالیکه منتخب خودم هرکار کوچکی که بضرر من - تحجر و فساد و فرافکنی و مسئولیت ناپذیری و ... - بکند خیانت مطلق است. بدیهی است که باید اولی را تشویق و دومی را بشدت تنبیه کنم. شما هم باید همینطور باشید. و الا ما همیشه در چنگال خائنانی که از ما رأی می گیرند و خواسته ما - مهمترینش فرهنگ مدرن و لیبرالیسم - را فراموش می کنند و تازه فساد هم می کنند و آبروی ما را می برند دست و پا خواهیم زد. روحانی و برادرش و نوبخت و جهانگیری بما خیانت کرده اند. البته اصلاح طلبان هم با عدم اخراج صفدر حسینی و عدم عذرخواهی بزرگان اصلاحات از ما وضع افتضاحی دارند. یا...هو
بمن هم توهین نکنید مگر خود شما چه هستید جز یک آیدی بی هویت که از من شناخته شده آدرس شلاق های روی تنم و زخم های همیشه تازۀ روحم را نمک می پاشید اگر دوست و همسنگرید.
"روحانی در دور بعدی شجاعتر کارهایش را انجام میدهد"
این احتمالا یعنی من می دونم که روحانی رای نمیاره! ولی میگم که بشه.
حالا معلوم هم نیست ایشون راست بگه و واقعا می دونسته، شاید یه حدسایی زده، می خواد بگه منم مثلا هنوز خطم به بیت متصله! همون موقع هم یه عده حدس می زدند که ایران محکوم به توافق هست، وبلاگ شما یکی از اونا بود.
روحانی هنوز هم احتمالا رای خواهد اورد، چون نقش دولت تدبیر و امید در ناامید و گرفتار کردن مردم بیشتر از مجموع قالیباف و احمدی نژاد بوده است! و از این نظر اگر رهبری می خواهند مردم را دچار ضعف روانی و یاس مفرط مایل به خودکشی کند، همین روحانی وظیفه را انجام می دهد، حالا که دیگر معرکه زنجیر پاره کردن هم نمیگیرد. واقعا موفقیت سیاست های روحانی و به طور کلی سیاست مداران کارکشته و حکیم ایرانی در چهره مردم چنان موج می زند که آدم می ماند چه بگوید. دلقک را تحسین می کنم که هنوز گرفتار نشده و پیگیر مسائل هست، خدا حفظت کنه! ما که همش فکر شکم و نون آب و نیاز های اولیه شدیم در وطن، مثل گوسفند.
چرا کسی در اینجا در مورد FATF صحبت نمی کند؟ به نظر من بحث خیلی مهمی است. سکوت روحانی و ظریف هم خیلی جالب است.
یک کلاغ چهل کلاغ کردن موضوع و حضور برخی اصلاحطلبان در فهرست متّهمان باعث شد که عدّهای برای نشاندادن تفاوت یا شجاعت وارد میدان شوند و تقاضای برخورد کنند آن هم پس از اذعان دولت و استعفا و غزل برخی مدیران یعنی ارائهی جواب مسئله پس از حلّ آن.
تمام این حاشیهها به کنار، برخورد دولت در اعتراف به وجود این فساد و تلاش برای رفع آن را مقایسه کنیم با برخوردها با ابهام در ویژهخواری در شهرداری. اصلاً بحث مقایسه نفس فساد نیست چه با گذشته و دولت احمدینژاد و چه با حالا که هرگونه فسادی مردود است امّا نحوهی برخورد با آن چرا، مهم است. آنچه در این میان از همه عجیبتر است ردّ تقاضای تحقیق و تفحّص از شهرداری در شورای شهر تهران بود. تحقیق و تفحّص به معنای رسیدگی است نه محکومیّت. اتّفاقاً آن که میپندارد در حقّش جفا شده و به ناحق متّهم انگاشته شده است باید از این تحقیقات استقبال کند تا برائتش آشکار شود نه اینکه با احضار افشاگران و بستن سایتها و ممانعت شورای شهر از ایفای وظیفه از آن جلوگیری کند.
http://imayan.blogspot.ca/
برای تشویق تیم ملی مقابل قطر رفتم ورزشگاه آزادی.
میزان نفرت از عرب های حاشیه خلیج فارس بین جوانان و نوجوانان شگفت انگیز است. رکیک ترین فحش ها را به زبان فارسی! نثارشان می کنند اما وقتی تیم نتیجه نمی گیرد شروع می کنند:یا علی مدد! یا زهرا. اگر قرار به نزدیکی قومی و هم خونی و همزبانی باشد که این دو بزرگوار اول باید بروند به یاری قطر و عراق و عربستان و...
همان دهان های پر از فحش جنسی و نژادی در یک دقیقه مومن و دیندار می شوند. شک ندارم خیلی از همین بچه ها اسم نوشته اند که امسال پیاده بروند کربلا.
من فکر می کنم نه آن فحاشی های هوشیارانه است و نه این التماس دعاها. بعید است اصولا" خدا و ائمه خودشان را قاطی بازی فوتبال و درگیر آفساید و پنالتی بکنند. تازه مگه اونا خدا ندارند اتفاقا همون خدایی را می پرستند که ما می پرستیم. اما اکثر جمعیت در ورزشگاه با چنان الفاظی عرب ها را خطاب قرار می دهند که تن آدم می لرزد.
از طرف دیگر رویای خیلی از همین طبقه سفر به دبی است برخی از این ها یا خانواده هاشون برای چندنین بار به مکه و کربلا و سوریه و مشهد رفته یا خواهند رفت. حتی به قیمت لخت کردن شان در فرودگاه و رفتارهای شماتت بار با مجوس جماعت! چطور می شود مدام به ننه و بابای بازیکن عرب اشاره کرد بعد با ولع مشتاق سفر به آنجا بود؟
چند نفر پلاکاردی با عکس سردار قاسم سلیمانی آورده بودند با نوشته: القطریون الفراارررر! تلفیق سیاست و جنگ و فوتبال با همدیگر از طرف کسانی که عاشق افسانه ها هستند و تشنه داشتن قهرمان.این کار حمایت از مرد میدان جنگ نیست. تخفیف دادنش تا سر حد یک نزاع چاله میدانی است. چرا کسی جلوی این رفتارها را نه تنها نمی گیرد بلکه احتمالا" یواشکی می گویند: ایول! دمتون گرم بروبچ!
ما برای پیروز شدن هر کاری کردیم و می کنیم. فحش جنسی می دیم. توهین نژادی می کنیم. به چشم دروازه بان شان لیزر انداختیم. موقع پخش سرود ملی شان هیاهو می کنیم، در رسانه هایمان آنها را بی هویت لقب می دیم و...اما هنوز اصرار داریم که مرام فقط جهان پهلوان تختی و "تفو بر تو ای چرخ گردون تفو" که به عرب جماعت رفاه مادی داده. اگر همین برخورد را در دیدار برگشت با ما بکنند آنوقت ناله و شیون می کنیم که "ز شیر شتر خوردن و سوسمار" ببین کارشون به کجا رسیده که دارند ما فرزندان کورش را تحقیر می کنند. چون ما فرق داریم. ما نژاد آریایی هستیم!! گل سرسبد آفرینش که کیروش را هم شبیه خودمان کرده ایم!
اگر می خواهیم دنیا به ما احترام بگذارد باید به دنیا احترام بگذاریم. خندیدن به ابعاد جغرافیایی جیبوتی، منوی غذایی عرب ها و قیافه رنگ پریده مردم سریلانکا و بالا رفتن از دیوار سفارت این کشور و آن کشور دقیقا" نشان می دهد ما هنوز برای متمدن شدن نیازمند "تمرین" هستیم. با پوزش و سپاس
سازمان بازرسی زیرمجموعه قوه قضاییه هست. امروز رئیس قوه قضاییه که خودش اصولگرا هست گفته که سازمان بازرسی درباره یکسری افراد استعلام کرده. پس تا اینجا وجود این گزارش و آن اسامی که در سایتها افشا شد رو رئیس قوه قضاییه هم تایید کرده. منتها گفته که نباید اسامی منتشر میشده و ما مخالفیم با انتشار اسامی. سازمان بازرسی هم که بی دلیل و بدون وجود شواهد و مدارکی علیه افراد از سازمانی که اون افراد مشغول به کارند استعلام نمی کنه. وقتی هم رئیس قوه قضاییه بیاد و بگه که درباره موضوع قاطع برخورد خواهیم کرد معنای سخنش اینست که آن موضوع را ماست مالی خواهند کرد. همانطور که قبلا گفته بود با حمله کنندگان به سفارت برخورد قاطع خواهد کرد اما هنوز بعد از مدتها حتی یک حکم زندان 1 ماهه هم نداده اند علیه حمله کنندگان. جالب است که به دستور قوه قضاییه سایتی که فساد یک مقام سازمان تعزیرات حکومتی رو افشا کرده بود بعد از گذشت تنها 1-2 روز از افشاگری هم فیلتر شد. منظورشان از قاطعیت همین است که افشاکنندگان را با سرعت و قاطعیت خفه می کنند!
اولین بار قضیه FATF رو من در این وبلاگ طرح کردم و بعد هم هشدار دادم که این قضیه به صورت بالقوه یک خطر مهم برای ایران هست. بار اول که دلقک گفت از نظرش قضیه چندان مهمی نیست! بار دوم هم حرفی نزد که احتمالا باز براش مهم نبوده.
FATF بحران بعدی جمهوری اسلامی خواهد بود بعد از بحران هسته ای.
غرب فعلا کاری با این مسئله نداره. ولی بعد از اوباما و در صورتیکه یک دولت اصولگرا در ایران روی کار بیاد غرب از راه همین FATF ایران را تحت فشار شدید قرار خواهد داد. فعلا منتظر هستند چون یک دولت میانه رو در ایران سرکار هست. و اسرائیل هم منتظر است تا اوباما برود بعد دولت بعدی آمریکا را تحت فشار قرار دهد. از همین الان یک بحران ده ساله دیگر و یک نسل سوخته جدید دیگر را هم کنار بگذارید برای FATF. خوبی FATF برای غرب اینست که مکانیسم وتو ندارد و تقریبا تحت سلطه کامل کشورهای غربی است و از همه مهم تر: تصمیمات این کمیته تضمین اجرایی دارد. به این صورت که هیچ بانکی در دنیا با کشوری که در لیست سیاه این کمیته قرار داشته باشد مراوده بانکی انجام نمی دهد همانطور که هم اکنون با وجود برجام هیچ بانک بزرگی در دنیا با ایران معامله نمی کند چون در لیست سیاه این کمیته است.
نشان می دهد ما هنوز برای متمدن شدن نیازمند "تمرین" هستیم.
امیدوارم منظور شما از تمرین مانور نقش مترسک اصلاحطلبان نباشد. ما زمان خاتمی و هاشمی به اندازه کافی تمرین "وقت تلف کردن" کردیم، با تمرین چیزی درست نمیشه، حکومت اگر اخلال ایجاد نکند مردم ما متمدن می شوند، تمرین و نبود امادگی و فعلا ولش کن و بعدا خودش خشک میشه می افته. اسم رمز عملیات اصلاح طلبان برای معطل کردن مردم و وقت خریدن برای نظام محکوم به سقوط اسلامی است. توان اصلاح ندارید، بروید کنار بگذارید اهلش وارد شود.
خدمت دوستان عزیز تجربه سی ساله ای را برايتان بازگو می کنم. وای خدای من سی سال گذشت.... ولی خوب به قول شاعر
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این چند روزه دریابی
خیلی از دوستان شاید خاطرشان نباشد ولی من در دهه شصت هر زمان که مصاحبه هاشمی رفسنجانی با خبرنگاران خارجی و به ویژه آمریکایی از صدا و سیما پخش می شد با اشتیاق فراوان پای تلویزیون می نشستم تا این مرد همه کاره آن دوران کلمه ای در رابطه با عادی سازی روابط ایران و آمریکا بگوید و هر دفعه شاهد چهره ذوق زده او از اینکه رسانهای آمریکایی او را تحویل گرفته بودیم و تکرار همان سخنان که امروز هم می شنویم که کودتای 28 مرداد و اموال بلوکه شده ایران. در همان مصاحبه ها خبرنگار از وجود طیف میانه رو در ایران می پرسید و رفسنجانی می گفت در مسائل داخلی اختلاف سلیقه وجود دارد اما در سیاست خارجی هیئت حاکمه یکپارچه تحت لوای امام است.
این بحث میانه رو و تند رو در رادیو های فارسی زبان به خصوص بی بی سی بازگو شد و کم کم پس از اتمام جنگ، در غیاب احزاب، شبه احزابی چون کارگزاران سازندگی بوجود آوردند که هم تمرین حزب کنند و هم در خارج از کشور بگویند در ایران چند صدایی است. البته تحمل همین حد از احزاب را برنتافتند و جریانات سیاسی هفتاد و هشت به بعد موجب انسداد سیاسی شد.
کرمانج.
در قضیه فیشهای حقوقی روحانی هیچ کس را به توطئه متهم نکرد، از هیچ رسانه ای شکایت نکرد، از مردم و رسانه ها تشکر کرد. مسئولیت این ماجرا را پذیرفت. مقصرین را مجبور به استعفا با عزل کرد. قالیباف اما در اولین فرصت پس از جنجال املاک نجومی از رسانه ها شکایت کرد. پیرو شکایت قالیباف تاکنون چند سایت فیلتر شده و احتمال احضار و دستگیری افرادی که در افشای املاک نجومی دست داشتند وجود دارد
باتوجه به رفتار طرفین سال دیگه هم باید به یک حقوقدان رای بدهیم
با سلام و درود بر شما دوست و هم حزبی عزیز جناب کرمانج
بنده فقط این نکته را اضافه کنم که حجت الاسلام والمسلمین روحانی، علاوه بر آنکه حقوقدان هستند و رساله مقطع فوق لیسانس و دکترای غیر حضوری ایشان مرتبط با حقوق از دیدگاه اسلام بوده، ایشان نقاط قوت بسیار بزرگ دیگری نیز نسبت به دیگر کاندیدا ها داشتند از جمله: تحصیلات حوزوی ایشان در فقه شیعه جعفری. ضمنا آقای روحانی در فقه شیعه به درجه اجتهاد رسیده اند و به همین دلیل شورای نگهبان صلاحیت ایشان را تأیید کرد و در حال حاضر آقای دکتر روحانی علاوه بر آنکه رئیس جمهور ما هستند، نماینده ما هم هستند در مجلس خبرگان رهبری برای تشخیص فقیهی عادل و آگاه و مدیر و مدبر.
بدیهی است که فقط مجتهدان چنین توانایی را دارند و نه عوام الناس.
از اینها که بگذریم ایشان به مدت 16 سال نماینده مردم تهران و به مدت 4 سال نماینده مردم سمنان در مجلس شورای اسلامی بودند و در آن دوران برای ریشه کن کردن جریانات انحرافی و ضد انقلاب، لیبرال ها، توده ای ها، سوسیالیست ها، لیبرال دموکرات ها، دار و دسـته جبهه ملی و نهضت آزادی زحمات فراوانی کشیدند که من همین جا از زحمات حجت الاسلام روحانی و یاران همراه ایشان همچون حجت الاسلام ناطق نوری و آیت الله هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام محلاتی سپاسگزاری می کنم.
از همه این نکات مثبت که بگذریم، آقای روحانی در دوران فتنه کثیف 78 دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند و در آن مقطع تاریخی با سیاست و ذکاوتی کم نظیر توانستند آن فتنه کثیف را مهار و جریانات ضد انقلاب را به سزای اعمالشان برسانند.
به امید همکاری و هماهنگی با بزرگوارانی مثل شما (کرمان ج) برای انتخابات سال 1396
...پس تا اینجا وجود این گزارش و آن اسامی که در سایتها افشا شد رو رئیس قوه قضاییه هم تایید کرده. منتها گفته که نباید اسامی منتشر میشده و ما مخالفیم با انتشار اسامی. سازمان بازرسی هم که بی دلیل و بدون وجود شواهد و مدارکی علیه افراد از سازمانی که اون افراد مشغول به کارند استعلام نمی کنه... پایان نقل قول از کامنت دوست ناشناس
کاملاً فالج شده ام بدجوری در مقابل استدلال های محکم و مولای درزش نرو شماها هواداران محترم دولت تدبیر و امید روحانی. فقط نفهمیدم این سازمان بازرسی که بی دلیل هیچکاری نمی کند همان سازمان بازرسی است که تحت نظر و زیر دست همان قوۀ قضائیۀ اصولگراست یا از سازمان بازرسی دیگری حرف زده اید. زیرا بلافاصله فرموده اید که "وقتی هم رئیس قوه قضاییه بیاد و بگه که درباره موضوع قاطع برخورد خواهیم کرد معنای سخنش اینست که آن موضوع را ماست مالی خواهند کرد." خب چگونه آن بازرسی بی دلیل به کسی گیر نمی دهد و این رییس ارشدش که ماستمالی می کند باید جمع بندی کرد. چرت و پرت ننویسید مثل این صفدر - می خواهد مرا با شما دعوا بیاندازد مواظب باشید هی از خوبی های روحانی می نویسد که همۀ مارا آچمز کندو متأسفانه راست هم می گوید - و سعی کنید سطر بسطر نوشته هایتان یا کپی پیست از مهملات دیگران خداقل خودش خودش را نقض نکند. یا صفدر
ارسال یک نظر