1- حسن روحانی بدجوری دُز مقام معظم رهبریش را برده بالا و حالا دیگر زبان نمی گشاید جز در تعریف از رهبری آیت الله خامنه ای و فریاد بر سر کوردلان که اختلافی عمیق در بین ایندو را نه با توهم و تخیل و توطئه که با استناد بعین جمله ها و موضع گیری های اخیرشان اظهر من الشمس معرفی می کنند. - نگاه شود به 11 مورد اختلاف دیدگاهی روحانی و خامنه ای (اینجا) - سید علی خامنه ای هم گویا قول داده که از تحریک هوادارنش برای مختل کردن کار دولت دست بردارد. زیرا او هم در سخنرانی سراسر پوچ و شعاری دیروزش تیفوسی ها را از حمله به روحانی برحذر داشت. البته خامنه ای ظرفیت بالقوۀ تیفوسی ها را تخلیه نکرد. بلکه فقط از آنان خواست که بدجوری توی مخمصه است و برای تجدید قوا باید کمی خویشتنداری کرد.
2- اما نکتۀ جالب در این آتش بس سرد و شکننده و مصنوعی؛ انفعال طرف قوی (حسن روحانی عرفی) است در مقابل فعالیت طرف ضعیف (علی خامنه ای شرعی). زیرا همۀ فاکتورهای مستند به انتخابات اخیر و ترکیب مجلس نشان از نزدیک شدن و به توازن رسیدن بخش دولت شاهنشاهی با بخش حکومت اسلامی است. لذا اگر روحانی به این عقب نشینی پایبند باشد و ادامه دهد؛ شکی نباید کرد که حکومت اسلامی انقلابی؛ دولت شاهنشاهی را بازهم برخواهد انداخت مثل از سال 57 تا اکنون. از حسن روحانی بعنوان شاه و از دولتش با عنوان شاهنشاهی یاد کردم و از سید علی خامنه ای و دربارش بعنوان حکومت اسلامی انقلابی. پس لاجرم باید یک توضیحی بدهم برای چرایی:
3- انقلاب ها وقتی پیروز می شوند معمولا یک شورای انقلابی تشکیل می دهند با نفرات محدود و ایدئولوگ و بلافاصله دولت را در دست می گیرند و شروع می کنند به پیاده سازی ایدئولوژی و رفتن بسوی اهداف. این شورای انقلابی محدود بسته به تصمیم رهبران از چندسال تا مادام العمر تطویل می شود. اما هیچگاه از محدودۀ چند نفر فراتر نمی رود و مسئولیت ادارۀ کشور در همۀ زمینه ها و جهات را دولت برامده از انقلابیون می پذیرد. آیت الله خمینی که یک اصلاح طلب رادیکال بود و قصد تخریب کامل دولت شاهنشاهی را نداشت. تصمیم گرفت خیلی سریع قانون اساسی بنویسد و حکومت را بوضع طبیعی آن برگرداند. لذا از هنگام رفراندوم قانون اساسی و انتخاب بنی صدر؛ شورای انقلاب را منحل کرد و خواست دولت شاهنشاهی با حکومت جمهوری اسلامی را ادغام و کارکرد دولت - ملت را احیاء کند. با اینکه جنگ شد و شرایط انتقال از انقلاب به حکومت مختل شد اما من شهادت می دهم که خمینی؛ دولت شاهنشاهی - بنخست وزیری میرحسین - را هم پذیرفت و هم حمایت کرد و هم تلاش کرد که حکومت موازی تشکیل ندهد. کما اینکه دفتر خودش را هم فراتر از یک هستۀ بسیار کوچک سی نفره گسترش نداد. اما غیر قابل تردید است که موضوع جنگ دوران گذار از انقلاب به دولت ملت را با تأخیر مواجه کرد و چون خمینی فرصت نکرد در شرایط صلح و ثبات چگونگی رفتارش را ثبت کند. لذا اصراری نباید کرد - من هم نمی کنم - در این می شد و آن نمی شد.
4- وقتی که خمینی در گذشت و آیت الله خامنه ای در 27 سال پیش و در چنین روزی رهبر شد. کل پروژه دولت - ملت سازی مدرن خمینی را بکناری نهاد و شروع کرد به ایجاد حکومت انقلابی خودش؛ بموازات دولت شاهنشاهی. او ابتدا دفتر سی نفرۀ خمینی را به یک دفتر 3 تا 4 هزار نفرۀ بسیار مجهز و متنوع ارتقاء داد و با استفاده از این نیروی سازماندهی شده حکومت اسلامی و انقلابی خودش را سازمان داد و مهره چینی کرد و قوام بخشید. هر آنچه نهاد های بوجود آمده در بعد از انقلاب بود مثل سپاه پاسداران و نمایندگان ولی فقیه در ریز و درشت کشور و امامان جمعه و مجلس خبرگان و شورای نگهبان و بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی و ... را مستقیماً در حکومت انقلابی خودش تعریف کرد. و هر آنچه را هم کم و کسر داشت مثل دادگستری و سازمان امنیت و اطلاعات و مجلس و شهربانی و ارتش را از دولت شاهنشاهی مصادره و منفک کرد. تا حکومت اسلامی انقلابی خودش را کامل کند وکرد. ته دولت شاهنشاهی هم ماند چند وزارت خانۀ زپرتی و غیر حاکمیتی و خدماتی که خامنه ای شروع کرد به براندازی آن ها. بعبارت دیگر خامنه ای یک حاکمیت شورای انقلابی میلیون ها نفری تأسیس کرد که کارش براندازی دولت خدماتی تعریف شده است. در حقیقت منظور خامنه ای از انقلابی بودن همین است که دولت مدرن را باید براندازیم. شما اگر دقت کرده باشید با اینکه در عرض 38 سال گذشته همۀ عناصر شاغل در دولت ها عوض شده اند و دیگر حتی یک مدیر یا کارمند باقی مانده از زمان شاه در وزارت خانه ها و بدنۀ دولت های بعد از انقلاب نمانده است؛ با این همه همۀ کسانی که در بخش دولت مدرن (شاهنشاهی) مشغول کار هستند، طاغوتی و غیر خودی شناخته می شوند و اصالت خودی و انقلابی بودن مشروط قطعی است به عضویت در حکومت موازی و مختار خامنه ای و بخش انتصابی.
5- حکومت خامنه ای کاملاً بسنده و مسلط است. زیرا علاوه بر داشتن همۀ عوامل امنیت و سرکوب و اطلاعات و... در همۀ وزارت خانه ها و دانشگاه ها و استان ها و شهرها نیز افرادی در کسوت نمایندۀ ولی فقیه گمارده است که همان نقشی را در مقابل استانداران و رؤسا و فرماندهان بازی می کنند که خودش در مرکز و در مقابل رییس جمهورها و دولت ها بازی می کند. دخالت و مختل کردن امور تحت عنوان اسلامی نیست کار این حکومت انقلابی است بدون اینکه مسئولیتی بپذیرند یا حداقل بتوانند بگویند اسلامی چیست. خاطره ای یادم آمد که روزی در سفر هاشمی رفسنجانی به پایگاه همدان در جلسه ای - خودم یا توسط فرمانده پایگاه - مطرح کردیم که بهتر است فرماندهان پایگاه و استانداران و سایر عوامل مسئول اجرا از روحانیان تعیین شوند تا این کشمکش فرساینده بین نظر و عمل یکبار برای همیشه برچیده شود. اما نه آنروز زمینۀ پذیرش چنین پیشنهاد مفیدی بود و پیشنهاد ما بعنوان مزاح تلقی شد و نه مهمتر از آن این است که خامنه ای حاضر به چنین عملی است و می شود. زیرا همانطور که گفتم او 27 سال است که در حال براندازی دولت طاغوتی است و چون خودش قادر به ادارۀ کشور با ذهنیات فسیلی مذهبی نیست بهترین گزینه را انتخاب کرده است. دولت دست دانشگاه باشد و حکومت دست حوزه. حوزه هم بکوشد که دانشگاه را براندازد مثل نقش مخربش در طول تاریخ و معترض و انقلابی بماند.
6- البته من وارد جزییات نشدم و الا بدیهی است که برخی سازمان های طاغوتی - مثل ارتش - را هم از این جهت مصادره کرده است که آن ها را عملاً مضمحل کند و از تأثیر گذاری در صحنه بنفع دولت مدرن جلوبگیرد. در مورد مجلس هم تلاش می کند که افسارش را کماکان در دست داشته باشد اما اگر زمانی غفلت کرد و نمایندگان کمی مستقل رفتار کردند؛ با مجالس موازی که در اختیار دارد مثل شورایعالی انقلاب فرهنگی و شورایعالی فضای مجازی و از این قبیل بتواند براندازی کند و می کند. حتی نگهداری دادگاه های انقلاب هم از این جهت است که کل دادگستری مصادره شده از رژیم طاغوت مورد اطمینان و اعتماد نیستند و باید تهدیدی هم بالای سر آرای آنان باشد.
7 نتیجه اینکه جمهوری اسلامی 38 سال است که هنوز نتوانسته رژیم شاه را براندازد و خامنه ای کماکان در وضعیت انقلاب قبل از 57 است و می خواهد دولت مدرن را ساقط کند. اما چون می داند که جایگزینی برای دولت مدرن ندارد و این وضعیت غیرخودی بودن دولت بهترین حالت و مفیدترین وضعیت برای او و الیگارشی روحانیت است؛ لذا او معتقد است که باید همواره در حال براندازی دولت کوشا باشیم و موضع بگیریم اما هیچگاه هم آن را برنیاندازیم و کاملاً ناکارآمد نکنیم. زیرا در آنصورت ملت زندگی شان را از ما خواهند خواست و ما هم که جز مرگ کالایی در بساط مذهب نداریم. و نتیجه این شده که خودش و روحانیان وابسته به حوزه همۀ قدرت را دارند بدون حتی یک اپسیلون مسئولیت. و دولت طاغوت همۀ مسئولیت را دارد بدون کمترین اختیار. جالب این است که در ایران همیشه شیخ برتر از شاه بوده در طول تاریخ شیعه. اما در قبل از جمهوری اسلامی اختیارحوزه در حد موعظه و برانگیختن توده ها بود و انذار و زنهاری به پادشاهان و این اندازه کون سوزی نداشت که حالا هم خدا را دارند و هم خرما را؛ و همیشه هم در حال له کردن خرمای ملت هستند.
8- روحانی قطعاً اشتباه وحشتناکی کرد در تبلیغ "بوحدت رسیدن شیخ علی با خودش". چون این محال قطعی است و حکومت همواره در حال براندازی دولت است و این یعنی انقلابی ماندن. البته منتظر اولین جرقه های دوبارۀ این جنگ بی پایان هستم و بروحانی انذار می دهم که خودش را مضحکۀ عام و خاص نکند و دست از این "با محبت خارها گل می شود بازی" بردارد . خامنه ای یک ایدئولوژیست بشدت ضد امپریالیست ضد مدرنیته و دانش است و جز در مقابل هجوم عقب نشینی نمی کند. اگر فعلاً صلاح برویارویی نمی بینی! لطفاً از باسن و اندام رأی دهندگانت حراست کن؛ بی غیرت! خامنه ای با هدف درست دستور به پروپاگاندای شلاق به زندگی خواه ها را صادر کرده. چون شلاق تنبیه نیست بلکه تحقیر است و از شخصیت تهی کردن جوانان. خامنه ای قصد مرعوب کردن مدرن ها را دارد و سلب آرامش روانی آن ها. آقای روحانی حسن اگر خدا داری بترس که این جوانان شلاق خورده اگر از محرومان باشند بصف مجرمان و زورگیران خواهند پیوست و اگر از مرفهین باشند دست بخودکشی و مهاجرت خواهند زد. که خود مهاجرت هم نوعی خود کشی است. اما در هر دو حالت دست کشور از طبقۀ متوسط و کارآفرین و بهره ور و مبتکر خالی خواهد شد. یا...هو
۲۵ نظر:
روح تمام شاهان ایران تو گور لرزید از مقایسه سید حسن روحانی با شاه، به نظر روحانی خودش رو کاره ای نمیدونه و سیاست بمن چه داره نسبت به مشکلات اجتماعی و فرهنگی و فعلا فقط فکر این "برجام یک" هست که از هم نپاشه. ولی نکته جالب روحیه کارگری مسئولین دولت بود که 150 تا دانشجو را شلاق زدند که این ها ممکنه اینده سازان ما باشند ولی کسی اعتراض نکرد که ارزش دانشجو از بین رفت یا نه، چند تا کارگر را شلاق زدند ولی همه مثلا منزجر شدند، خب نادان هااون دانشجو ها بچه های همون کارگر ها بودند دیگه.
جناب دلقک منظورتان این است که رئیس جمهور و دولت یک عده تدارکات چی هستند؟
خوب این را که سالها پیش خاتمی اعتراف نمود.
اصولا چرا ما باید در انتخاباتی شرکت کنیم که یک عمله گروه حاکم را انتخاب کنیم؟
می خواهید بگویید که اگر از این کوچک ترین حق دخالت و تاثیر گذاری استفاده نکنیم، آیا چاره دیگری داریم؟ من در جواب شما می گویم نمی دانم.
ولی من می دانم که این راهی که می رویم به ترکستان ختم می شود. به گفته من و شما قدرتهای بزرگ سیاست های خود را تعیین ویا تغییر نمی دهند ولی همان طور که جورج بوش پدر را سرزنش کردند که در جنگ اول خلیج فارس صدام را از بین نبرد و این رسالت را پسرش انجام داد، از هم اکنون رسالت رئیس جمهور بعدی آمریکا یعنی دونالد ترامپ تصحیح خطای رئیس جمهور فعلی است. آن وقت است که تاوان خطای دیگران را ملت ایران باید پرداخت کند.
پروپاگاندای شلاق خیلی توصیف دقیقی بود برای این وضعیت :)
پیشنهاد چیه؟ دکتر روحانی بعد از اون همه درگیریهای علنی و پاسخ دادن به حرفهای خامنه ای به این روند ادامه میداد؟ توازن قدرت اونقدر یعنی به نفعشه که وارد چنین بازی ای بشه؟ واقعیت اینه که نه. بخش عمده قدرت دست خامنه ایه. ابزارهای قهری و قانونی بسیار وسیعی در اختیار داره و اگه بنا به پایین کشیده شدن و تضعیف موقعیتش باشه ابایی هم نداره که کل کشور رو هم دچار مشکلات حادی بکنه. روحانی توی این شطرنج با گوریل درسته هی کتک میخوره ولی حداقل قوه مجریه و وجود حداقل عقلانیت در سطح مدیریت کلان کشور رو داره ازش حراست میکنه که همین آب باریکه قوه مجریه و 100 و اندی کرسی مجلس هم از بین نره و 4 تا کار به نفع این مردم رنج دیده و محنت کشیده بتونه بکنه. این جوون های بیکار و سرخورده رو یا بعضی مشکلات مردم رو که من میبینم دلم کباب میشه. باید به فکر اینا بود. مناقشه سیاسی در سطح سران اون هم بین شخص اول و شخص دوم نظام خطرناکه. وضع رو بدتر میکنه. برنده چنین دعوایی روحانی نمیشه که به چنین چیزی دل خوش کنیم. برنده کسیه که دست بالاتر رو توی مناسبات قدرت و توازن قوا رو داشته باشه و اون شخص خامنه ایه. در وضعیت عدم توازن ضعیف نباید بهانه تجاوز به قوی بده و روحانی هم که علی رغم توی گوشی خوردن ها از خامنه ای هی سکوت میکنه و هندونه هم زیر بغلش میده برای همینه که در موقعیت ضعف مفرط (در قیاس با خامنه ای) هست. باید صبوری کنیم و دندون روی جیگر بذاریم تا دست طبیعت از این وضعیت نجاتمون بده. تنها منجی مون طبیعته. نه روحانی نه هیچکس دیگه کاری در این زمینه نمیتونه بکنه. خامنه ای بسیار قدرتمند و زیرکه. هم ابزارها دستشه هم مخش کار میکنه. خدا این ملت رو نجات بده
دلقك جان ، تمثيلى عالى زديد با اين نوشتارتون.
واقعا كه دوباره عقبگرد كرديم به در جا زدن هميشگى در جمهورى اسلامى دوباره شلاقها بيرون كشيده شد. خاك بر سر روحانى كه اين ملت خام اعتمادش كردند.
ارادت، افشين قديم
"آیت الله خمینی ... تصمیم گرفت خیلی سریع قانون اساسی بنویسد و ... شورای انقلاب را منحل کرد...جنگ شد..."
شما این موارد رو مثبت می بینید؟ از نظر من اینها همه اش نشانه دیدگاه خودمحورانه و رفتار دیکتاتورمابانه خمینی بود. جنگ هم با تحریکات خمینی شروع شد و صدام قبل از شروع جنگ قصد داشت با ایران مذاکره کند. قانون اساسی هم حداقل باید 1 الی 2 سال بعد از شروع حکومت موقت به رای گذاشته میشد تا مردم فرصت بررسی و فکر پیدا میکردن.
"من شهادت می دهم که خمینی؛ دولت شاهنشاهی - بنخست وزیری میرحسین - را هم پذیرفت و هم حمایت کرد"
ببخشید جسارت نشود ولی از نظر تاریخی مقام شما آنقدر مهم نبوده که شهادت شما تایید یا رد اتفاقات تاریخی باشد. خمینی جنگی را که خودش بانی اش بوده رو حتما هم مجبور بوده که بنشید کناری و تمام مسئولیت ها رو به گردن دولت میرحسین و مقامات نظامی بیندازد. یعنی شما انتظار داشتید در زمان جنگ خمینی اقدام به متزلزل کردن دولت میکرد؟ خمینی دیگر آنقدر احمق نبود که اینکار را بکند هر بچه ای میداند که در زمان جنگ باید از دولت هر چی که باشه حمایت کرد. و خمینی هم به ناچار اینکار را کرد. کارنامه پر از دروغ و به قول خودش خدعه خمینی سیاه تر از آنست که با چند خط بتوان آن را پنهان کرد.
"...پروژه دولت - ملت سازی مدرن خمینی..."
کسی که بدعت جدید ولی فوق العاده عقب مانده و ضد مدرن "ولایت فقیه" را اختراع کرده باشد قطعا نمیتواند به دولت مدرن اعتقاد داشته باشد.
"ته دولت شاهنشاهی هم ماند چند وزارت خانۀ زپرتی و غیر حاکمیتی و خدماتی که خامنه ای شروع کرد به براندازی آن ها."
"...حکومت خامنه ای کاملاً بسنده و مسلط است..."
آفرین احسنت. من قبلا هم خواستم همین رو به شما بگم و گفتم ولی مث اینکه شما تا خودتون نتیجه افکارتون رو نبینید به اطلاعاتی که دیگران میدن یا عقاید دیگران اصلا توجه یا دقت نمیکنید. حرف من هم این بود که در ایران اساسا 90 درصد قدرت خارج از حیطه اثرگذاری رای مردم هست. یعنی مردم با رای خودشون فقط میتونن رئیس جمهور و نمایندگانی رو که قبلا از فیلتر تنگ شورای نگهبان گذشته انتخاب کنن و این رئیس جمهور و نمایندگان هم به هیچ عنوان قدرت اثر گذاری بر بخش های تحت سلطه خامنه ای رو ندارن و در تاریخ 37-8 ساله جمهوری اسلامی هیچ رئیس جمهوری نتونسته این اثرگذاری رو داشته باشه تا حداقل ما از اون به عنوان نمونه تاریخی یاد کنیم. اکنون سوالی که ایجاد میشه اینه که با این اوصاف (عدم تاثیر چندان رای مردم و عدم امکان اصلاح پذیری حکومت و قرار داشتن بخش عمده قدرت خارج از حیطه رای مردم) تکلیف ایده عرفی سازی و عقب راندن ایدئولوژی شما چی میشه؟ آیا این ایده امکان دارد؟ شواهد قطعی میگوید که نه. مگر اینکه شما با شواهد زمینی کاری نداشته باشی و بر امدادهای غیبی و ظهور امام زمان تکیه کرده باشی!
"شاه حسن روحانی با شیخ علی خامنه ای بوحدت رسیدند"
من این تیتری رو که برای مطلب جدیدت انتخاب کردی در ادامه مطلب قبلی ات می بینم که چیزی شبیه به این نوشته بودی که: "روحانی منبعد قصد دارد تمرکز کند بر امور اقتصادی"
روحانی برای اینکه بتواند اینکار را بکند به خیال خودش با تسلیم در امور اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خامنه ای را گول زده است که کاری به بخش اقتصاد نداشته باشد تا او بتواند اقتصاد را سروسامان ببخشد. پس تا اینجا یک ایده دیگر شما هم زیر سوال میرود که عقیده داشتین که: با بهبود اوضاع اقتصادی اوضاع اجتماعی و آزادی های داخلی مردم هم ناگزیر بهبود پیدا خواهد کرد. شما متوجه نبودی که چنین اتفاقی در ایران که حکومت آن وضعیت خاص و یگانه ای در دنیا دارد در ایرانی که زیر چنگال قدرتمند نیروهای نظامی، نهادهای غیرپاسخگو و خامنه ای هست امکان تحقق ندارد. پس این ایده دوم شما هم با توصیفات خود شما به تاریخ پیوست.
یک ایده دیگری داشتین که بر این عقیده بودین که برخی مدیران تکنوکرات و عملگرا برای مثال قالیباف میتوانند موجب رشد و بهبود وضع ایران بشن که البته باز هم در راستای همان ایده دوم شما یعنی بهبود اوضاع اجتماعی و عقب رفت ایدئولوژی در نتیجه بهبود و گشایش اقتصادی بود. که این ایده سوم نیز با توصیفات شما از ساختار قدرت در ایران و به خصوص این جمله "حکومت خامنه ای کاملاً بسنده و مسلط است" باطل شده و به تاریخ می پیوندد مگر اینکه بخواهید کمی با الفاظ بازی کرده و لفاظی کنید و قضیه رو بپیچانید که مهم نیست البته.
مناسفانه فراموش کردم این را در کامنت خودم تصحیح و مشخص کنم که قالیباف از نظر شما یک مدیر تکنوکرات و عملگرا هست از نظر بنده قالیباف یک اسب تروای ایدئولوژی هست که در صورتی که این خبط تاریخی رو مردم ایران انجام بدن و این اسب تروآ رو به درون قلعه (ایران) راه بدهند ته مانده ی زندگی و مدرنیستم ایرانیان هم به دست او کشتار و سربریده خواهد شد. شما تنها ظاهر او را که یک اسب زیبا و بی خطر و کاری به نظر میرسد می بینید.
احسنت!
شما چکونه می فهمید که یک راوی تاریخ باید در چه مقامی باشد که بتواند شهادت بدهد بر مقطعی از تاریخ کشورش که زندگی کرده است. تا بنظر شما ببخشید جسارت نشود ولی شما در مقامی نبودید که بتوانید شهادت بدهید نشود". البته عنایت نفرمودید به عرایضم که نوشته ام:
نقل قول از "غیر قابل تردید است که موضوع جنگ دوران گذار از انقلاب به دولت ملت را با تأخیر مواجه کرد و چون خمینی فرصت نکرد در شرایط صلح و ثبات چگونگی رفتارش را ثبت کند. لذا اصراری نباید کرد - من هم نمی کنم - در این می شد و آن نمی شد." پایان نقل قول.
در مورد بقیۀ مطالبی هم که گفته ای که علت جنگ باشد و خوبی خمینی در جلو انداختن قانون اساسی و از این قبیل من اظهار نظر مثبت و منفی نکرده ام. و در همین وبلاک دارم نوشته ای که علت اصلی قانون اساسی غیر مترقی را تعجیل خمینی برای تشکیل دولت متعارف معرفی کرده ام. ضمن اینکه من هیچکدام از نوشته ها و نظراتم را پس نگرفته ام و کماکان معتقدم که این قبض و بسط اتفاق افتاده و در حال تکرار تنها راه شکست ایدئولوژی است و فعلاً هیچ گزینۀ دیگری در دسترس نیست. این عقب رفتن ایدئولوژی منافاتی با بسنده و مسلط بودن حکومت خامنه ای ندارد و ایدئولوژی اول عقب می رود تا در ثانی حاملان ایدئولوژی قدرت مدخوذ از ایدئولوژی را از دست می دهند و فرومی پاشند.
اما پری بلنده من هم اگر بیشتر از تو نباشد کمتر هم نیست که می دانم روحانی چرا چنین رفتارهای بی تفاوتی را می کند. اما من هم وظیفه دارم که درنقش نگاهبان ناظر بر رفتار سیاستمدار به او نشان بدهم که زیر ذره بین است و اینطور نیست که هر غلطی خودش خواست می تواند انجام دهد. در متن هم گفته ام که روحانی اخیراً پیاز داغ مقام معظم رهبریش را از دز معمول و ناچار بالاتر برده و نزدیک به چاپلوسی رسانده که نباید. ضمن اینکه من از روحانی مطالبه ای دارم که برای قول به آن مطالبه رأی گرفته. او گفته از فرهنگ و حقوق شهروندی مراقبت می کنم من هم از او همین را طلب کرده و پرسیده ام. برفرض مثال اگر قالیباف رییس جمهوری می شد من هیچکدام از این سؤالات را از او نمی پرسیدم. اما حتماً به او گیر می دادم که 300 هزار شغلی که فقط در حوزۀ آی تی قول داده ای چرا محقق نکرده ای. بنابراین خیلی نگران نباش که روحانی تضعیف بشود با نوشتۀ من و از فردا بفکر عمل بوعده هایش بیفتد و اقتصاد از دستش در برود! اما با این دست فرمان تنها وعده ای که محقق خواهد کرد همان شعار همیشگی چهارساله اش است که "من بوعده های خودم پایبندم!". تضعیف ایدئولوژی اسلامی روندی جهانی و ریشه در منطقه و جنگ شیعه و سنی دارد و ارتباطی با خواست و نخاست خامنه ای ندارد. البته که تنها و تنها و تنها تضعیف ایدئولوژی است که راه چارۀ رژیم های ایدئولوژیک - از جمله جمهوری اسلامی - است. اوضاع خوب است در ریشه ها اما خامنه ای زور می زند که روبنا را کنترل کند و حرف من بروحانی این است که الان وقت عقب نشینی تو نیست. چون هم خارج و هم داخل مشی عرفی تو را هم می خواهند و هم پشتیبانی می کنند. یا...هو
این رویارویی که شما انتظار داری بشرطیست که روحانی بخشی از یک سیستم دیگر با منافع منفک باشد در حالیکه روحانی و مجالس از زیر مجموعه های خامنه ای هستند و هیچ چاقویی دسته اش را نمی بررد
همانطور که خود شما فرمودید حکومت های ایدئولوژیک از دو راه نابود می شوند. استحاله از درون یا مداخله خارجی. با توجه به اینکه از لحاظ هوش اجتماعی در جهت سواری گرفتن بر روی گرده ملت روحانیت دهها سال از مردم جلوتر است و حتی در انقلاب پنجاه و هفت از نخبگان ملت هم دیدیم که بسیار جلوتر هستند و با شرایط جنگی منطقه همانطور که خود در کامنت قبلی اشاره کردید و با حضور گروه حامی جنگ در آمریکا، احتمال فشار نظامی بر حکومت در سال آینده محتمل تر می شود.
این یادداشت را قبلا فرستادم، که به چاه ویل اسپم رفت یا هرکجا (شاید به دلیل فیلتر شکن مورد استفاده) بدیهی است انتشار یکی از آنها کافیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تصویری مؤجز و در عین حال تمام نما. این نوشته از بهترین متون در توصیف وضع و حال ماست. یادم است بازرگان مینالید: «نخست وزیر و وزرای جمهوری اسلامی بخشی از نظام هستند. چه لزومی به گماردن نمایندگان امام؟ مگر کمیسرهای سیاسی حزب کمونیستند؟» البته منظورم تخطئهی تصویر شما از خمینی نیست که خودم در کامنتی با این دشوار روبرو شدهام: دشواری ترسیم چهرهی پارادوکسیکال مردی که بزرگترین منادی اسلام ایدئولوژیک و حکومتگر بود، اما از "حکومت" درکی غیرایدئولوژیک داشت. همین تناقض است که بخشی از سخنانش را دستاویز اتحاد متحجر/انقلابی میکند و از بخشی دیگر رفسنجانی و خاتمی آویزانند.
تیمسار مرندی عزیز، استادی تمام شما در ترسیم این طرح/نقاشی فوقالعاده مؤجز و همزمان گویا (بلیغ)، آدم را بیاد طرحهای شیطانی "فراچسکو گویا" میاندازد. زمانی که کلیسا از وهم و هول شیطانی نقاشیاش رنجید او گفت: "من کابوسهایم را ترسیم کردهام"؛ و لابد این را نگفت که "واقعیت شما نه فقط سبب کابوسهای من است بلکه به مراتب از آن شیطانیتر است".
این فیلم با عنوان "Goya's Ghosts" از آخرین شاهکارهای استادی دیگر (میلوش فورمن) است، دیدنش را از دست ندهید: http://www.imdb.com/title/tt0455957/?ref_=nv_sr_3
تیمسار درود
http://www.bbc.com/persian/iran/2016/06/160604_l13_carter_khomeini
برداشت بنده از این نوشته این بود که آرتش شاهنشانی توپ و تانک و هواپیما داشته اما بصیرت نداشته
فکر میکنم همین مسئله باعث شد که آقایان خمینی و خامنه ای تا این حد روی آموزش های عقیدیتی و سیاسی کار بکنند
فرصتی اگر بود مایل بودید در این زمینه و در مجموع پیرامون مجموعه مقالات کامبیز فتاحی که در بی بی سی فارسی شده مطلبی بنویسید
"تضعیف ایدئولوژی اسلامی روندی جهانی و ریشه در منطقه و جنگ شیعه و سنی دارد و ارتباطی با خواست و نخاست خامنه ای ندارد"
من امیدوارم که حق با شما باشد ولی اعتمادی هم به این روند جهانی ندارم! این اسناد منتشر شده بی بی سی فارسی را حتما خوانده اید مشخص است که خود امریکا در مذهبی شدن حکومت در ایران نقش سازنده ای داشت، کشور های جهان معلوم نیست که ااز تروریسم اسلامی و جنگ شیعه و سنی بدشان می اید یا نه؟ من نمی دانم ولی شک دارم که واقعا همه کشور ها به این نتیجه رسیده باشند که از تحجر اسلام سیاسی استفاده سیاسی دیگری نکنند، مثلا برای تضعیف حکومت عربستان.
غرب فریب خورد و در زمان خطر کمونیسم از اسلام سیاسی بعنوان آلترناتیو براندازی دشمن اصلی استقبال کرد. چون شناخت کافی از اسلام سیاسی نداشت - مثل خود ایرانیان - ان را نتوانست در قالب ایدئولوژی تشخیص بدهد و در دام بی تفاوتی و تشویق انقلاب برامد و حتی خودش در افغانستان از آن برضد شوروی استفاده کرد. اما بعد که متوجه خبط بزرگش شد دیگر دیر شده بود و امام خمینی از نظر عملی و فکری مسلمانان را تحت تأثیر قرار داده و جنگ با لیبرالیسم را برده بود. حالا اوضاع بسیار متفاوت است و غرب اسلام سیاسی را خطری جدی نه تنها برای لیبرالیسم می بیند بلکه امنیت فیزیکی خودش را هم بشدت در خطر می بیند و میلیاردها دلار هزینه های اضافی برای هرروز بهتر کردن سیستم های امنیتی خود صرف می کند. لذا نه تنها از جنگ های خاورمیانه بهره ای نمی برد بلکه تا همینجا هم ده ها هزار میلیارد ضرر کرده است. نمونه اش مخارج امریکا در عراق. تنها دولتی که جنگ های فرقه ای را بسیار دوست دارد اسرائیل است و نه غرب یا متحدان غربی او. ضمن اینکه غرب متوجه شده است که با دستکاری از بیرون فرهنگ ها تغییر نمی کند و بعنوان مثال عربستان آمادگی ایجاد یک دولت عرف جهانی - بر مبنای فلسفۀ لیبرال - را ندارد و نباید انگشت توی لانۀ خرمگس ها کرد. از سوی دیگر افراطی گری اسلام سیاسی راه دومی ندارد غیر از اینکه اعراب سنی برهبری مذهبی عربستان بخواهند به بخش داعش خود پایان دهند. و پرواضح است که شرط عربستان برای پایان دادن به داعش بازی دست برداشتن ایران از حزب الله بازی است و لاغیر. نتیجه اینکه اگر خامنه ای عقب نشینی نکند غرب حتماً بشدت - نه حملۀ نظامی مستقیم تا زمانی که خامنه ای خطر اتمی ندارد - جمهوری اسلامی را با انواع تنبیهات و تهدیدات تحریمی و اقتصادی و سیاسی تنبیه خواهد کرد و این محتوم است. اینکه در یک بازۀ کوتاه تاریخی - تا 1400 خورشیدی - اسلام سیاسی شکست کامل خواهد خورد شکی نیست. اشکال در اینجاست که خامنه ای تا دقیقۀ آخر فرصت ها را می سوزاند و آنوقت که سنبه به زور آخر رسید تسلیم می شود و هم چوب را می خورد و هم خرما را نمی برد. یا...هو
احسنت. ما بعد از انقلاب استاد فرصت سوزی بودیم.
کاندلیزا رایس در مصاحبه اختصاصی با مجله فرهنگ اندیشه
سؤال : اکنون هم انتقادات زیادی در این رابطه به شما می شود. یک عده(حتی در میان شرکاء آمریکا) آن را غیر منصفانه می دانند و عده ای می گویند شما نوعی الهیات سیاسی را که با روح لیبرالیسم منافات دارد مجددا باب کردید....
جواب: بله، اکنون هم علی رغم انتقادات زیادی که به من شده همچنان به این انتخاب خود اصرار دارم و فکر می کنم در زمان خودش بهترین گزاره برای نامیدن ایران بود. حتی خیلی ها به من ایراد گرفتند که شاید این گزاره اثرات خوبی در اجتماع نداشته باشد، من هم این را می دانم، ولی حقیقت را نمی توان کتمان کرد. ما خیلی تلاش کردیم در طول تاریخ با مذهب و رویکرد ایرانی ها کنار بیاییم و در کنار آنها و دوشادوش آنها حرکت کنیم، ولی نشد و حال رویکرد و سیاست ما در مواجهه با این کشور چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه های دیگر مانند مذهب باید تغییر کند. چارهای جز این نداریم. به نظر من جورج بوش هیچ وقت سیاست ایران را درک نکرد و این کشور را آن طور که باید نشناخت. همین موجب شد تا آمریکا در مواجهه با ایران در عرصه های مختلف آن طور که باید، نتواند عمل کند. بوش باید می دانست مذهب از سیاست ایران جدا نیست و باید برای مذهب ایرانی سیاستی تعریف می کرد. بوش هیچ گاه مسئله را از این روی ندید و نخواست بپذیرد که می توان با جنگ مذهبی بنیان های سیاسی کشوری مانند ایران را لرزاند.
سوال : در واقع شما مذهب را عامل قدرت ایران می دانید و به آن اصالت می دهید؟
جواب : اگر امروز ایران در جغرافیای سیاسی پیشرفت هایی به دست آورده، همه به این دلیل است که به بنیان های مذهبی و ایدئولوژیکی خود معتقد است و به آنها باور دارد. شاید اگر ایران کشوری مانند آلمان یا فرانسه بود، نقشه منطقه ای به شکل دیگری چیده می شد. برای فهم سیاست ایران باید رویکرد مردمی و داخلی این کشور را با تصمیمات و عملکرد های خارجی و بینالمللی آن، دو مقوله مختلف دید. این دو باید جدا از یکدیگر مورد مطالعه قرار بگیرند. ایران در سی سال اخیر در بسیاری از تصمیمات خود در عرصه بینالمللی اصل رئالیسم و واقع گرایی را دنبال می کند و هرگز خود را غرق در توهمات و تصورات از منطقه و رقیبان نکرده است. این چیزی است که رئیس جمهور فعلی و پیشین آمریکا درک نکرده اند.
یک پیشنهاد:Campaign رهبر پاسخگو
جناب تیمسار عزیز،
اولا از مقاله خوب و نگاه عمیقتان مثل همیشه لذت بردم.
در همین راستا پیشنهادی داشتم. همانطور که می دانید فضاهای مجازی در ایجاد موجهای اجتماعی بسیار موثر است. از سوی دیگر جنابعالی بهتر از من می دانید که خامنه ایی تنها رهبر سیاسی است در دنیا که خود را از پاسخگویی افکار عمومی دنیا برتر می داند، به این صورت که برخلاف شاه، و حتی سلفش خمینی در این 27 سال حتی یک مصاحبه با یک خبرنگار خارجی نداشته است.آیا بنظر شما بد نیست که این نقطه ضعف بزرگ بصورت یک Campaignمورد مداقه قرار گیرد تا افکار عمومی عامه مردم به ابعاد متفاوت خودکامگی وی بیشتر معطوف شود و با ایجاد یک مطالبه کاملا مدنی رهبر ایران برای اولین بار توسط عامه مردم مورد فشار اجتماعی قرار گیرد تا قدمی دیگر بقول شما در جهت عرفی سازی حکومت برداشته شود؟
ممنون
چه استحاله ای ؟؟!!
کدام جدال ؟
تخیل تا کجا اخه ٬ بیش از نود در صد مردم در مقابل تهاجمات حکومت ٬ خیلی وقت است که منفعل شده اند و بی اراده
هیچ تهدید داخلی نظام را نشانه نخواهد رفت ٬ نه به این زودیها
هیچ تضاد بنیادینی بین حکومت و مردم نیست و در واقع هر دو از یک جنس هستند
حالا شما بنشین و بگو ان طرف پیشروی کرد و این یکی پسروی
بس کنید این تخیلات بیمارگونه را
مازیار وطپرست. من خودم متخصص فشردن مفاهیم کلان در جمله ها و نیم جمله های کوتاه هستم. و البته جاذبه و هواداران نثرم هم بیشتر به این جنبۀ استعدادم تزاید گرفته است. اما اعتراف می کنم که این جمله از کامنت اخیر شما بسیار بسیار دلنشین بود در تعریف دقیق و قطعی از شخصیت آیت الله خمینی:
"دشواری ترسیم چهرهی پارادوکسیکال مردی که بزرگترین منادی اسلام ایدئولوژیک و حکومتگر بود، اما از "حکومت" درکی غیرایدئولوژیک داشت."
آفرین و مرسی. یا...هو
به نظر اب پاکی را روی دستان رئیس دولت پاکدست ریختند، دیگه رد صلاحیت از این واضح تر نمیشد بکنند ایشان را.
قابل توجه ناشناس 17:08
http://www.khabaronline.ir/%28X%281%29S%28izogunmzhp3qyq3kjpapi1xx%29%29/detail/533489/World/europe
به گزارش خبرآنلاین به نقل از انتخاب، مجله «عصر اندیشه» در آخرین شماره خود با انتشار عکس کاندولیزا رایس بر روی جلد خود، متنی را با عنوان «ایران رئالیست است» منتشر کرده و آن را مصاحبه اختصاصی وزیر خارجه اسبق امریکا باآن نشریه خوانده است.
صاحب صادقی در صفحه شخصی خود در فیس بوک نوشته است: «پس از خواندن مصاحبه و حرف های عجیب خانم رایس» به صحت و سقم مصاحبه شک کرده و از طریق مسئول دفتر وزیر خارجه پیشین ایالات متحده،، متوجه شدم مصاحبه مذکور جعلی است.
گفتنی است مجله عصر اندیشه به سردبیری پیام فضلی نژاد که یکی از اعضای تحریریه روزنامه کیهان و یکی از نویسندگان دفتر پژوهش های روزنامه کیهان است منتشر می شود. فضلی نژاد همچنین سلسله کتاب های جنجالی «نیمه پنهان» را نوشته و کتاب «ارتش سری روشنفکران» یکی دیگر از آثار پر سر و صدای اوست در آن حملات زیادی متوجه برخی از روزنامه نگاران و سیاستمداران شده است.
___________________________________
تیمسار مرندی عزیز - من معمولا متکلف و پر تفصیل و بدور از ایجاز مینویسم؛ مختصر تفاوتی در یادداشت اخیر اگر هست، تحت تأثیر متون مؤجز شماست و اسباب مسرت من.
جناب مازیار وطن پرست عزیز.
من همیشه مطالب سایت های اینترنتی را اعتبار سنجی نموده و سپس باز نشر می دهم ولی در مورد مطلب مجله عصر اندیشه ، گر چه برایم عجیب بود مصاحبه اختصاصی مجله با شخصیتی همچون رایس که احتمال در دست گرفتن پست دولتی در آینده هم دارد، ولی در سنجش عیار و اعتبار کاهلی نمودم. از شما متشکرم جهت اطلاع رسانی .
دوست عزیز
تشخیص این کار کثیف (جعل یک مصاحبه با یک شخصیت سرشناس بینالمللی) نه برای شما و نه برای من، ممکن نبود. من هم اگر خبر جعل آن در فیسبوک منتشر نشدهبود متوجه نمیشدم. آقای صادقی مسئول نشریهی تخصصی سیاست بین المللی دیپلمات با امکاناتی که داشته رأسا از دفتر کاندولیزا رایس خواستار تأیید مصاحبه شد و حقیقت این چنین آشکار شد.
از قضا مصاحبهی جعلی نه تنها برادران حزباللهی بلکه اغلب چپهای سابق را هم هیجانزده کردهبود. همانهایی که هنوز هم خود را در دوران جنگ سرد تصور میکنند و برای سفر رئیس جمهور یونان به مسکو هورا میکشند. چون فیسبوک پر است از چپهای قدیمی که اغلب به کشورهای امپریالیستی مهاجرت کرده، حقوق و مزایای پناهندگی میگیرند و به سرمایهداری جهانی فحش میدهند؛ لذا این مصاحبه در فیسبوک به نحو عجیبی تکثیر شدهبود.
پس از خواندن مصاحبهی جعلی، خیلی افسرده شده بودم. با خودم میگفتم هرچه طی سالها مطالعه از سیاست ورزی غرب درک کردهام اشتباه بوده؟ پس رویکرد آمریکاییها به سیاست دقیقا همانطوری است که چپها و حزباللهیها (با سوادهاشان) میگویند؟ ولی حتی 1% به ذهنم نرسید که ممکن است جعلی باشد. انتشار خبر جعلی بودنش خیلی خیلی خوشحالم کرد و دوست دارم این خوشحالی را با همه شریک شوم! :D
. . . . . . .
جناب سرتیپ
. . . . . . .
بنده
هـم بـه رهـبـر عـزیـزمان آیــت الله خامنه ای اعـتـمـاد کامـل دارم و هـم
به رئیس جمهور محترم جناب آقای روحانی ، بنده شخصیتی اعتدال گرا
دارم
ولی متـأسـفـانـه شــما در صـدد اخـتـلاف انـداخـتن در مـیان صفوف امت
حزب الله هستید.
ارسال یک نظر