1- فوق العاده است موضوع "تظاهرات ضد سگ کشی در ایران" برای منی که اصرار دارم شما را متقاعد کنم که در اصلاح و مبارزه با حکومت های ضد مدرن و متحجر "امر اجتماعی" بر "امر سیاسی" هم ارجحیت دارد و هم مورد استقبال است و هم کم هزینه است و هم بسیار مؤثر است.
2- ترا خدا کمی دقت بیشتر بکنید: من نمی گویم که کسانی که در شیراز و در تهران و در هرجا؛ و این چند روزه به کشتن با زجر سگ های ولگرد اعتراض کرده و تظاهرات کرده اند و می کنند؛ کمترین انگیزۀ سیاسی یا مبارزاتی یا دهان کجی یا ضرب شصت به حکومت و از این قبیل مفاهیم را در نظر داشته اند؛ و رفته اند که حکومت روحانیان را براندازند. من می گویم این عزیز ترین عزیزانی که به سگ کشی های اخیر شیراز واکنش نشان داده و اعتراض کرده اند و می کنند؛ آگاه یا ناآگاه - البته همه با حس شهودی آگاه - بمبارزه با تحجر و سنت های غلط مورد پشتیبانی حکومت و حوزۀ مذهب پرداخته اند. و این شاخۀ مبارزات اجتماعی یکی از مهمترین حوزه های مبارزاتی قابل سرمایه گذاری و مفید است در عقب بردن شریعت از حکومت و زندگی عمومی.
3- و از نظر من این حادثه اگر در مورد حیوانی غیر از سگ اتفاق می افتاد این واکنش اعتراضی خشمگین و گسترده را بوجود نمی آورد. چون سگ تنها حیوانی است که پتانسیل بازنمایی دقیق و پررنگ بین سنت و مدرنیته، تحجر و تمدن، و قدیم و جدید و این قبیل ابتلائات دوگانه های متضاد جامعۀ امروز ایران را دارد. و بجز سگ هیچ حیوان دیگری نیست که بتواند چنین درشتنما مشکل ما با حاکمان شرعی را نشان بدهد. سگ نماد شرارت و نجاست در فرهنگ سنت اسلامی - سگ نگهبان باقی مانده از سنت قبل از اسلام ماست - و نماد مهربانی و پاکی در سنت جامعۀ مدرن است. تا جائیکه انسان دینی و مذهبی حتی درهنگام تماس ناخواستۀ موی خشک یک سگ با دست و لباسش؛ آن را ده بار کُر می دهد و آخرسر هم چون بدلش نمی چسبد آن را یا می سوزاند یا بکناری می اندازد. در حالیکه بسیاری از انسان های رشد یافته در تمدن مدرن - فارغ از عقیده و مشی زیست شخصی - سگ را هم رختخواب و هم غذا و هم بوسۀ خودشان می کنند. پس نمی توان این اعتراض را فقط به دفاع عمومی از حقوق حیوانات فروکاست - البته که این هم است - اما فراتر از آن نوعی اعتراض غلیظ تر به ایدئولوژی تحجر و ضد تجدد و ضد زیبایی و بی رحم و شفقت هم است. و این مهم است.
4- اما سؤال می تواند این باشد که چنین تظاهراتی که نه شعار سیاسی دارد و نه - بقول نویسنده - آگاهانه و بقصد مبارزه بوده است و نه هیچ علامت قابل تحلیل و تفسیر دیگری که بتوان با چشم غیر مسلح دید و نشان داد چگونه خواهد توانست و می تواند پیام "ما تغییر کرده ایم و تغییر می خواهیم" مورد ادعای تو (نویسنده) را به حاکمان منتقل و باعث عقب نشینی آنان خواهد شد. پاسخ من این است که همان ارتباط بدون کلام و حسی که ما با فرزندان مان داریم و از یک حرکت ساده و نامربوط شان می توانیم خواسته و حرف اصلی شان را متوجه بشویم و بفهمیم. همین مناسبات هم در جامعه و حرکات و پیام های اجتماعی صادق است و کار می کند. و روحانی متحجری که شاهد چنین تظاهرات پرشوری برای دفاع از مظهر شرارت (سگ در مذهب) است مو بر اندامش راست می شود از وحشت؛ و احساس خطرنا امنی دایمی بجانش می افتد. ضمن اینکه حرکت های این چنینی در آگاهی بخشی به بخش عقب نگه داشته شدۀ جامعه - اسمش را بگذاریم آنتی سگ ها - و آشتی آنان با مظاهر و نوع نگاه مدرن بسیار مؤثر و پیش برنده است. و می ماند ادای احترامم با درود بر سازمان دهندگان این تظاهرات بسیار مبارک خودجوش. یا...هو
۳۱ نظر:
عالی بود عالی
و واقعاً من هم چنین نظری را درباره سگ دارم که نماد کامل دوگانگی و تفاوت سنت و مدرنیته در جامعه ماست. جداً حیران ماندم که هنوز بخشی از جامعه زنده است و اعتراض میکند به چنین موضوعی. باورم نمیشه. واقعا بگم. از چنین جامعه مرده و فرسوده ای این چنین کاری برنمیامد. شاهکار کردند. آفرین بهشون.
این نشانه ها را بیشتر میخواهیم. باور کنید از خواندن این خبر تا حالا کلی امیدوارتر شده ام به زنده ماندن جامعه ایران. به نظرم خیلی مهم بود این موضوع سگ.. خیلی. اصلاً باورم نمیشه که برای سگ که نجس است و فلان و فلان این همه آدم بیایند در این شرایط امنیتی بیرون.
آفرین بر آنها و بر شما که روح زندگی میبخشید.
راستی میدونید که علاوه بر تحلیلگر اجتماعی و سیاسی از نقطه نظر نظامی هم مورد وثوق ما هستید.
منت میگذارید اگر چند خبر را برایمان تحلیل کنید. یا برای مطلبهای آتی، یا زیر همین نوشته
1) خبر بی بی سی درباره بودجه های نظامی غرب و شرق:
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2015/04/150419_l31_west_defence
2) این نمایشگاه نیروی نظامی ایران و به ویژه اون عکس زیردریایی پلیتی و هلیکوپتر صورتی سکسی که هنوز باورمون نمیشه کسی روش شده باشه نشونشون بده:
http://www.dw.de/%D8%AF%D9%88%DB%8C%DA%86%D9%87-%D9%88%D9%84%D9%87-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C/s-9993
ممنون میشوم که نظر تحلیلی بدهید در زمان مناسب.
سگ نماد جوامع غربی هست، هر غلطی غربی ها می کنند نقشه راه جامعه مدرن در بقیه کرات دنیاست؟!آنتی سگ نیستم ولی فرهنگ ما تفاوت دارد با فرهنگ غربی، قرار نیست و بهتر است نباشد که به بهانه مدرن شدن ما هم برویم سگ ماچ کنیم که امروزی به نظر برسیم!
این بسیار تحقیر امیز است که ایرانیان صاحب یکی از کهن ترین فرهنگ های دنیا دچار بی هویتی شوند و قبله شان به سمت غروب خورشید عوض شود، اگر بنابر تقلید است، دستکم از ژاپن تقلید کنید که سعی می کنند با حفظ فرهنگ خود مظاهر مدرن را ظاهر سازی کنند تا از قافله کرواتی ها و چشم ابی ها عقب نمانند!
تیمسار عزیز
نکته بسیار مهمی را مورد توجه قرار داده اید،
اما ضمن آنکه کاملا با تز اصلی شما «اولویت کنش اجتماعی بر سیاسی» موافقم اما این نکته را نیز باید به یاد داشت که کنش آزادانه تر اجتماعی هم در اثر وجود دوگانگی سیاسی در راس به وجود می آید.
جدای از این اعتراض، در ماه های اخیر شاید یک تجمع اعتراضی در هر روز، اعم از معلمان، کارمندان وغیره در برابر نهادهای حکومتی برگزار می شود که البته مطالبه اکثر آنها اقتصادی است،
این آزادی در اثر رقابت میان عناصر بالای نظام و تلاش مخالفان دولت های میانه رو برای آسیب زدن به وجهه آنها به وجود می آید.
بنابر این ضمن اینکه تز شما درست است؛ اما شاید برای توصیه عملی به نوعی «قضیه مرغ یا تخم مرغ» منجر شود. چون بدون گشایش سیاسی که در اثر کنش سیاسی یا دستکم تا حدودی سیاسی به وجو می آید، فضای لازم برای همین تحرکات مدنی هم وجود ندارد یا مردم جرات نخواهند کرد.
باز هم ممنون از نکته سنجی تان
الف
بدیهی است که فرمایش تان درست است. حرف من در توجیه منطقی بر تئوری مبارزۀ متناسب با ماهیت رژیم استوار است و در عمل معطوف به شرایط روز. مسئله این است که صحنۀ سیاسی اولاً خیلی در کنترل مردم نیست و ثانیاً فعالان سیاسی حوزۀ مبارزۀ سیاسی را باید پیش ببرند و می برند. حرف این است که بمحض ایجاد شدن کمترین فضاهای تنفسی می توانیم روی کدام دست از مبارزات مانور بدهیم و اقدام کنیم که مردم هم همراهی بکنند و باعث ترس ایدئولوژی هم بشود. نوعی کنش عقب جلو کردن از اجتماع برای گشایش سیاست و از سیاست برای حفاظت از اجتماع باید بهره برد و تکرار کرد تا هربار وسعت بیشتری از عرصۀ عمومی را از دست حکومت خارج کرد. یا...هو.
آنتی غرب. ما از غرب تقلید نمی کنیم بلکه این زندگی است که یک مسیر بیشتر نمی شناسد برای کوتاه ترین مسیر که خوب یا بد غرب زودتر از ما در آن پیش رفته است. اما در مورد سگ همانطور که گفتم بیشتر جنبۀ نماد مبارزاتی فرق دنیای قدیم و جدید دارد و خیلی به غرب و شرق ارتباط ندارد. اما حالا که اینقدر با هویت اصیل مانده ای و هستی پیشنهاد هم می دادی که کدام هویت از این دست را جایگزین سگ بکنیم. چه داخلی و چه کمتر بیگانه مثل ژاپن - بخاطر نزدیکی جغرافیای بما و پیرو یکی از آیین های ابراهیمی بودن مثل ما و شکل و قیافۀ شبیه ما مخصوصاً در چشم ها و البته نژاد زرد بودن شان درست شبیه ما! - البته نمادت کلاغ نباشد که خودمان قبلاً در تلفیق تمدن کهن مان با حجاب تمدن اسلامی مان چادر کرده ایم بر زیبایی و طراوت و لطافت زنان و آلردی ننمادمان هست یک کلاغ. و چهل کلاغش نکن مثل همین بدفهمی آنتی غربت. یا...هو
آنتی غرب ، کافیست به سگ ، به چشم یک جاندار نگاه کنی فقط ، وفاداریش پیش کش
دلقک زدی به کاهدان. سگ نجس است خون نجس است الکل حرام است مسواک صواب دارد و نظافت از ایمان است همه همه از طب سنتی بوده که به اسلام اورده شده تا جامعه دارای بهداشت باشد و طی قرون متمادی کارکرد مثبت خود را داشته و سگ در رختخواب نماد مدرنیته نیست .البته خداوند خیرشان دهد که نمیخواهند این حیوانات معصوم کشته بشوند و عقیم سازی را پیشنهاد میدهند ولی تصور ات بسیار بدوی از شئونات اداری داری و گویی اینکه حاکم شرع با ریش انبوه در متون فقه قور کرده و سپس سر بر می اورد و به اسس و داروغه میگوید سگها را بکشید در حالیکه من خودم سالیانی در یک شهرک صنعتی بودم که اصلا خودگردان به معنای واقعی بود و آن زنان و دخترانیکه شب هنگام خسته از مونتاژ کاری به خانه میرفتند در مسیر خود باید یک دو سرعت با سگها هم میگذاشتند و ناچارا با توجه به محدود بودن بودجه سر آخر درخواست معدوم کردن سگهای ولگرد را داده بودند .سگ داشتن و نداشتن اصلا تمدن و فرهنگ نمی اورد و اتفاقا این متن ات نشان میدهد که تا چه اندازه به توسعه انسانی و ملی می اندیشی و چگونه با مغز ایدئولوژیک زده ات حوادث را تفسیر و تاویل میکنی.وقت کردی فیلم نارنجی پوش را ببین تا اهمیت توسعه از پایین به با لا را درک کنی.
حزب الله
یک نماد یک نماد است. جغد در فرهنگ ما شوم و در فرهنگ غربی نماد حکمت است (یا بالعکس). حالا نه باید ما به کشتن بی رحمانه جغد ها مشغول شویم، نه غربی ها جغدها را استاد دانشگاه کنند.
نجاست سگ هم در فرهنگ اسلامی (که آنهم تنها در شیعه است و سنی ها به نجاست قائل نیستند) یک نماد است، نه سگهای نگهبان و شکارچی و ... در شریعت منع شده اند، نه دستور به کشتن سگ داده شده، و بالعکس بر لزوم رحمت و مهربانی به تمام حیوانات و... تاکید هم شده. حیوان آزاری در شریعت حرام است.
اینست که من وقتی چنین مقاله ای را از انسان فرهیخته ای مثل شما می خوانم باز هم می فهمم که هنوز ایران با "مدرنیته ادعایی" هزاران فرسنگ فاصله دارد چرا که هنوز در یک مقاله تحلیلی دوغ و دوشاب قاطی شده و هیچ کلمه ای در جای خودش استفاده نشده که حداقل تعریف مدرنیته اینست که زبان از شعار زدگی و استفاده نابه جا و گنگ از کلمات به دور باشد.
رفتار چند سودجوی از خدا بی خبر احمق که برای در آمد
چندرغاز چند سگ بدبخت را آنچنان زجرکش کردند را به حساب "سنت اسلامی" گذاشته اید. حالا اگر ما بگوییم که پدران سنتی اسلامی ما برای ذبح یک گوسفند چقدر رعایت حال حیوان را می کردند و این را مقایسه کنید با رفتار جوامع مدرن که چگونه حیوانات را در کشتارگاه ها
ی ماشینی و بدون هیچ توجهی به احساسات آنها قتل عام می کنند، لابد گذشته پرست و نادانیم. یا اگر بگوییم که اصلا اسید یک محصول سنتی و مدرن است و کشتن سگ با تزریق اسید یا اسید پاشی به عقل جن هم نمی رسید چه برسد به عقل آدمیان سنتی، لابد مدافع حکومتیم.
ولی اینرا هم در این نظرات داشته باشید که راسالغول اینجا نوشت که او هم حکومت جمهوری اسلامی ایران را یک پدیده "مدرن" می داند و هم این داستان سگ کشی با اسید" را، و بر این اعتقاد است که اگر ما هنوز هم سنتی بودیم و وفادار به سنت ها ی ایرانی و اسلامی، هیچکدام از این دو پدیده شوم به دنیا نمی آمدند.
غربیها مدرن شدند ولی بی عقل و بی منطق و شلخته نویس نشدند.
مشکل اینجاست که ما مدرن شده ایم ولی چون شلخته نویس و شلخته فکریم، هنوز درمان دردمان را در حمکه به سنت و اسلام می بینیم. چه سنتی و چه اسلامی؟ اسلام مرد! مثلا آقای خامنه ای سنتی و اسلامی است؟ زرشک!
آنتى غرب، كسى نگفت بپريم سگ ماچ كنيم، داعش وار آنها رو قتل عام نكنيم ماچ كردنشون پيشكشمون، كل حرف هم اينجاست كه حالا اگر هم كسى خواست ماچشون كنه، به منو و تو و آخوند مسجد محل و قصاب سر كوچه نبايد ربطى داشته باشه و برچسب غرب زدگى و نجس شدگى رو در آريم و نهى از منكر كنيم.
افشين قديم.
رآس الغول حرفهایت را در مورد سنت و تجدد از زاویۀ نگاه منتقدان بخشونت و عریانی بی واسطۀ مدرنیته را قبول دارم. و انسان متجدد در گذز شتابناک و مصرف محور از طبیعت و خود باعث بی رحمی ها و نابودی های بیشتری می شود. اما ضمن اینکه گریزی از این اشتباه در مسیر توسعه نیست و الا باید کل توسعه را بی خیال شد؛ خود همین دنیای مدرن هم سخت در تلاش برای راهی به "پست مدرن" است اما راهش را ماندن یا بازگشتن به سنت های بی ظرفیت این زمان نمی داند - چون عملی نیست -. بنابراین هیچ کدام از مدرن مدرن کردن های ما و تعریف و تمجیدهای ما برای چک سفید دادن به "هرچه در داخل جوامع غربی اتفاق می افتد نیست". اما برای جلوگیری از سوء استفادۀ متحجران و نابودگران زندگی بدرستی مدرنیته را ستایش می کنیم. زیرا هر یک کلمه ای که از دهان یک انسان مدرن (در اینجا بیشتر غربی) خارج شود که نقد مدرنیته باشد بلافاصله مورد سوءاستفاده متحجران جهت توجیه ضد مدرن بودن شان واقع می شود - رجوع کنید مثلاً به برخی سخنرانی های ازغدی یا شاگردان فردید. و قصه دراز است و ... منظورم بحث بر سر معلوم کردن کدام تجدد و کدام سنت نیست که بحث فربهی است. بیشتر خواستم بگویم که من آگاهانه از کلیت مدرنیته - خوب و بدش - بصورت ایدئولوژیک (متعصب!) دفاع می کنم. به این دلیل که راه طبیعی پیشرفت و توسعه و خواستۀ انسان رو بجلو امروزی است. و هر نوع تشکیک در راه روبجلو را آب در آسیاب مدافعان عقب گرد بسوی مدینةالنبی می دانم و نمی کنم.
حزب الله.
من عکس تظاهرات را برای امثال تو گذاشته ام تا ببینید که تظاهر کننده ها متن مرا تأیید می کنند از این اعتراض و نه افسانۀ تو را در رحمت و مغفرت. نه گارگر صنعتی تویشان است و نه آخوند و پشمدان و بسیجی و حزب اللهی. اینها اغلب شان از همان سگ گردانان تهرانی هستند که فرهنگ دوستی با حیوانات را از مدیا و دانشگاه غربی گرفته اند و نه از منبر رحمت و مغفرت آخوند شیپیشو. کمی دقت بکنید و هر متنی را در زمینۀ اصلی و "حرف تظاهرکنندگان چیست" بخوانید اینقدر دچار گنگ فهمی نمی شوید. یا...هو
دوستت دارم
این سگای کوچیکو دخترا عاشقشونن و هیچ آزاری ندارن. اما آخوند می گه سگ نجسه!!!
با تشکر از دلقک گرامی بابت این پست وزین که به اعتقاد بنده بهترین پست دلقک در این سیرک بوده است و آیینه تمام نمای مانیفیست آن بزرگوار بر ضد تحجر زنگ زده و ایدیولوژی واپسگرای ناشی از یثرب و صحرای حجاز است و خط کشی مدرن از جبهه نیروهای مدنی و مدنیزم در برابر سنتگرایان عبوس با نعلین خشن میگذارد و شبه روشنفکران هرگز نمیتوانند این نقشه راه میانبر تیمسار را به مدرنیته درک کنند و در زیر و زبر بسم الله مانده اند و از بابت غرور حاضر نیستند به روشنگریهای دلقک گردن نهند . بی تردید ارتجاع آخوندها انقدر نفوذ دارد که از طریق افغانستان. به شرق دور هم نفوذ کرده اند و در بسیاری از کشورهای این سامان از جمله کره جنوبی سگها را ذبح میکنند و به عنوان مواد غذایی استفاده میکنند و این روی دیگر تحجر. اسلامی است که نفوذ خود را بدین شکل در قالب فتاوای تحجر به عیان رخ مینماید .
رژیم واپسگرای جمهوری اسلامی چنان از این اقدام بر آشفته شد که برای کمرنگ کردن این تجمع مدرن مشتی بسیجی را در قالب معلم را اجیر کرد تا به مطالبات صنفی در اقصی نقاط کشور بپردازند تا مردم را از قدرت خویش غافل کنند ولی دلقک تیزبین و زیرک و با فراست با پرش از این اقدام حاکمیت ساخته به اصل موضوع پرداخت و سپهر غبار گرفته سیاست ایران را با تلالو پست خوبش روشنتر از گذشته نمود .
غربدوست.
غربدوست. داشتم کامنتت را می خواندم و با هر کلمه و جمله اش کاخی از رؤیای "دلقک در بهشت روشنفکران" می ساختم که خراب کردی اساسی! و زدی چرتم را پاره کردی. تجمع معلمان یک حرکت مدنی قابل دفاع و افتخار و برخاسته از شعور معلمی است و کمترین و کمترین شائبۀ حکومت سازی و جعلی بودن برآن وارد نیست و من فقط بدلیل "طبیعی دانستن و طبیعی نشان دادن آن" به آن نپرداختم. زیرا که چنین تجمعاتی را بدیهی و حق طبیعی می دانم و هیچ اعتراض مسالمت آمیزی را فارغ از پیام سیاسی - گفته یا ناگفته - به ناکارآمدی حکومت شرعی نمی دانم و استقبال می کنم. بقول رأس الغول عزیز شلخته نویسی و من اضافه می کنم بها دادن به تئوری توطئه - آن هم بسیج معلمان برای اعتراضات سراسری مثل روزهای اخیر - قبل از اینکه آگاهی بخش باشد ترسناک است برای فعالان مدنی از توانایی های رژیم و نا امیدی است برای بارهم فعالان مدنی که بدفهمیده می شوند و انگ می خورند. پس هنگام گفتن یا نوشتن هر کلمه باید اثرات آن بر هدف نهایی را سنجید. یا...هو
این، نوشته ای است برای دلقک و غربدوست و دیگر ظاهربینان که این قدر سنگ شکل و ظاهر غرب را به سینه می زنند: http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/-643d8732e6.html
مقالۀ امین بزرگیان فرهیخته در روزآنلاین در کانتکست انتقاد از مدرنیته - بدون تأیید سنت - نوشته شده است و بحثی فراروشنفکری و شیک و قابل پز دادن - با حفظ لغت به لغت آن - در بین اهالی بخیه است. اما ضمن اینکه حقایق یا واقعیت های ترسناکی را از قلم کوندرا و نیچه و سایر متفکران بیان می کند. اما در انتها نمی گوید که برای طبیعی ندانستن طبیعی کنونی چه کار باید کرد و از کدام راه باید رفت و ... که اینقبیل نوستالوژی های فلسفی - ادبی همواره بوده است و خواهد بود و تذکر داده و خواهد داد و مفید بوده و مفید خواهد بود. اما - این اما مهم است - اصل انسان خودخواه و زیاده خواه و لذت جوی را تغییر نخواهد داد - چون دنیا متوقف می شود - و تا انسان بر مبنای این داده های انسانی اش - یعنی تا قیامت - تغییر نکند همین آش است و همین کاسه:
"انسان جلو خواهد رفت. برای آباد کردن و لاجرم کمی خراب هم خواهد کرد. و برای جلوگیری از گسترش تخریب هایش مجدداً خودش خرابی هایش را بازنگری و ترمیم خواهد کرد."
هیچکس راه حلی ندارد که بگوید انسان از چه راهی باید می رفت یا برود که همۀ نیکی ها و لذت ها را بدست بیاورد اما کمترین خرابکاری در سر راهش اتفاق نیفتد. پس گوز را به شقیقه ربط نده که خود امین هم یک تبعیدی تحجر است که در مدرنیته پذیرفته شده و زندگی می کند. یا...هو
در ضمن این توضیح ضروری را هم بدهم که من در پاسخ به رأس الغول و دیگر معترضان به خشونت مدرنیته بحث اندیشگی کردم وکلی و وارد مصادیق نشدم. در حالی که اگر مثلاً وارد مصداق کشتار صنعتی و کشتار سنتی که مورد اشارۀ راس الغول بود می شدم و بشوم؛ کشتار صنعتی بسیار بسیار مهربان تر از کشتار سنتی است. درست است که مغز تحلیلگر انسان ناظر بر هولناکی گردن زده شدن حیوانات گوشتی در یک کشتارگاه صنعتی فشار بالایی از خشونت را القاء می کند اما این فقط از چشم ناظر دارای مغز تحلیلگر انسان است و نه فهم خود حیوان. فرض بر این است که حیوان بیشترین رنجش و حس دردش از لحظۀ شروع به کشته شدن است - چاقو بر گلو - تا لحظۀ کامل شدن پروسۀ کشتن و مردن. لذا هر چه این پروسه کوتاه تر و سریعتر انجام بگیرد حیوان کشته شده زجر کمتری را تحمل می کند. و این مدعای مورد ادعای مدرن هاست. ضمن اینکه محصور بودن کشتار صنعتی به کشتارگاه های بشدت حفاظت شده از هر گونه نشت تصویری آن به جامعه کجا و کشتن در برابر چشمان ناظر کودکان و انسان های کوچه و بازار کجا. یا...هو
خر حزبل نفهم. آخوند شیپیشو با عروگوز سر منبر رو فرهنگ جامعه اثر میذاره تا ... هایی مثل تو زیاد بشن توی جامعه. فلان مدیر یا مسئول ازگل هم تحت تاثیر این فرهنگ به گه امثال تو آغشته شده موقع کار اداری باعث این توحش میشه. حیف که عقل و درک نداری بفهمی چی میگم بهت. اگر داشتی این حرفهای احمقانه رو نمیزدی.
چقدر من بدبختم که فضولاتی مثل این خرحزبل با من هموطن هستن.
سگ نجس نیست، تو نجسی. دوری از تو باعث سلامت میشه نه دوری از سگ.
حزب الله معذرت می خواهم. اما ناگزیر بودم که کامنت توهین ناشناس بشما را منتشر کنم تا بهانه ای باشد که بگویم ایشان از جنس ما مخالفان نیست و در یک توهم تئوری توطئه ای می تواند عامل سایبری بخش منفور و متحجر رژیم باشد برای بی اعتبار کردن مخالفان و تحکیم به ماندگاری حکومت. پس بدان و آگاه باش که تو که حزب اللهی متعارف نیستی اما اگر هم بودی ما همه هموطنیم و ایران برای همۀ ایرانیان را آباد می خواهیم. و کسی از آحاد مردم را جز کسانی که خون ریخته اند و سرکوب کرده اند مستند از خودمان می دانیم و مخالفت ما با شریعت در سیاست است و بس و به ایدئولوژیست ها و مراجع قم محدود و محصور است. ضمن اینکه ما طرف قویتر ماجرا هستیم و نیازی به چماق نداریم چه دستی و چه زبانی و چه آپولوبازی. یا...هو
شما دلقکی دیگه! و مسخره کردن جزئی از هویت بامزه تان هست، ولی منظور از تقلید خود فرهنگ نبود، بلکه تلاشی که زرد پوستان برای حفظ سنت خود در کنار پیشرفت داشتند، مشکلی نمادینی با سگ ندارم و نیازی نیست از کسی تقلید کنیم در این کشور عریض و طویل ما، حتما یک جک و جانوری پیدا خواهد شد که بشود نماد ما پیشنهادش هم به عهده نماد شناس ها و ذهن های سمبلیک بماند.
مقصد ما با غربی ها یکی هست ولی از راه مختلفی آمدیم، فراموش نکنید که از کجا آمدیم که از پشت کوه نیامدیم، گول این سیاه بازی های غربی ها در "مدرن شدن" را که تا دیروز قانونا توی سر حیوانات می زدند حالا انگار پوست انداختند و یک شبه انسانیت و مدرنیته آوردند و ما از زیر بوته آمده ایم در آغوش نجات بخش غربی ها که به ما یاد بدهند سگ حیوان نجیبی است! معلوم است که به من بر می خورد.
دلقک عزیز، می گویید:
" فرض بر این است که حیوان بیشترین رنجش و حس دردش از لحظۀ شروع به کشته شدن است - چاقو بر گلو - تا لحظۀ کامل شدن پروسۀ کشتن و مردن. لذا هر چه این پروسه کوتاه تر و سریعتر انجام بگیرد حیوان کشته شده زجر کمتری را تحمل می کند."
فرض شما اشتباه است. حیوانات هم عقل ناقصی دارند و اینطور نیست متوجه آنچه در اطراف می گذرد نباشند، این مسئله به شدت در کشتارگاه های صنعتی که این مسئله به صورت انبوه انجام می پذیرد صادق است.
گویا نه گذارتان به کشتارگاه تهران افتاده بود که گوسفندان بدبخت از ترس خود را خیس می کردند نه فیلم های در دسترس روی اینترنت را دیده اید که چگونه با حیوانات در کشتارگاه های صنعتی برخورد می شود و چگونه آنگاهی که بوی مرگ را در اطراف خود آحساس می کنند متوحش می شوند. پروسه مرگ یهودیان در اتاقهای گاز نازی ها هم کوتاه و سریع بود، پس لابد کشتار جمعی نازی ها از گردن زدن مجرمان در جوامع سنتی انسانی تر بوده (در حضور ناظران خارجی هم انجام نمی شده!).
اینکه حرف از سنت باعث سو استفاده امثال ازغدی بشود، دلیل بر نادرست گویی نیست. ما بدون شناخت اینکه کجاییم و چگونه به اینجا رسیدیم از این باتلاق بیرون نخواهیم رفت، آنچه شما می گویید همان : هدف (جلوگیری از سواستفاده از کلمه سنت توسط ازغدی ها و مقابله با مقابله غیر عقلانی آنها با مدرنیته) وسیله (حمله بی حساب و کتاب به "سنت" و ستایش بی ربط و باربط مدرنیته) را توجیه می کند است که اگر به جایی برسد ما را به باتلاق دیگری خواهد کشاند: ازغدی و آخوندهای امثال او از کلمات سنتی برای اهداف مدرنشان سو استفاده می کنند و شما هم به جای آنالیز درست مطلب و رو کردن شارلاتانیسم آنها، می گویید باید این اسلحه را از دست آنها گرفت و به "سنت" حمله می کنید، نتیجه این می شود که معنی کلمات مخدوش می شوند و وقتی پایه این بنایی که می ریزید این باشد تا ثریا کج خواهد رفت.
یک مطلب دیگر اینکه من فکر می کنم آنهایی که به تظاهرات حمایت از سگها آمدند نه در اکثریت "ریشو ها" و قشر متعصب مذهبی یا حامی حکومت بودند نه سگ گردانها. همان مردم عادی ایرانی بودند که همیشه قربانی عزا و عروسی اند در این دعوای حیدری نعمتی. احتمالا با سگ گردانها مشکلی ندارند ولی از داشتن سگ در آپارتمان خود و ... رویگرداندند چون آنرا پاک و بهداشتی نمی دانند. بر همین سیاق هنوز هم در ایران با کفش به داخل خانه نمی رویم، بر عکس غربیها. و این هم سنت ایرانی و اسلامی است و ایرادی بر آن نیست. در ژاپن مدرن هم همینگونه است.
دلقک نیازی به معذرت خواهی و پیچیده اندیشی و تئوری توطئه و از این قسم مزخرفات نیست . در جواب آن ناشناس که انتقاد داشت و منرا نجس دانست توصیه میکنم متن لینک زیر را از سایت محبوب من بورژوا که خود نیز از دور دستی بر آن دارم بخواند چون اعتقاد دارم جوامعی مثل ایران چاره ای جز این ندارند و این هست جامعه ایده آل من نقل است از وسلی کلارک(اگر اشتباه نکنم) که خاورمیانه بدون نفت آفریقایی بیش نیست و تمدنهای قدیمی اعم از ایران مصر ترکیه عربستان وحتی پاکستان چاره ای جز اینراه ندارند و تزریق هرگونه تمدن و ایدئولوژی راه به جایی نمیبرد و دور باطل است و سقوطً بسیار مهلکی در انتظار خاورمیانه مهد تمدن است و خاورمیانه سقوطً کند دنیا فرو میریزد زیرا پایه های دنیا بر اساس خاورمیانه میچرخد و اگر از ایران شروع نشود محال است زیرا ما ناخود اگاه اموزگاران این بخش از گیتی هستیم مقاله زیر با نام جامعه متن باز یکی از زیباترین و پویاترین مقاله هایی است که در این سالیان اخیر کسی در ایران نگاشته است .مقاله اگر چه کمی طولانی ولی بسیار روان و امروزی است و مخاطب جوان و جویای حقیقت را حتما جذب خواهد کرد و توصیه میکنم این مقاله ارزشمند را حتما بخوانید
جامعه متن باز
http://bourgeois.ir/%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87-%d9%85%d8%aa%d9%86-%d8%a8%d8%a7%d8%b2/
حزب الله
دلقک درست میگوید. نجس دانستن سگ از فرهنگ عربی اسلامی است. فقط کافیست به این بیت از سعدی، که بنا بر شنیدهها سنی هم بوده توجه کنید.
اصل گوهری چون بود قابل تربیت را در او اثر باشد
هیچ صیقلی نکو نداند کرد آهنی را که بد گوهر باشد
سگ به دریای هفت گانه مشوی چون که تر شد پلید تر باشد
خر عیسی گر به مکه بری چون بیاید هنوز خر باشد.
در ضمن بار منفی کلمه نجاست همیشه با سگ قرین بوده و زندگی با سگ در داخل خانه یک امر مدرن هست که در تقابل با زندگی سنتی و مذهبی است.
شیرین
یک نکته خیلی جالب در روزهای اخیر اسامی بی نظیری است که دوستان برای خودشان انتخاب می کنند، مثل غرب ستیز، غرب دوست و یا راس الغول.
1. اما در خصوص نقد مدرنیته، نکته ای که باید به آن توجه کنید یوروسنتریسم و اروپا-غرب محوری متفکران غربی است که تا همین اواخر ادامه داشته و هنوز هم رویکرد غالب است. ما در هیچ یک از استفاده هایی که از نقد غربی های می کنیم به این رویکرد نظری نداریم. چه می گویم؟
فی المثل کسی که در پاریس نشسته است و نقد دموکراسی می کند، این حرف را سراسر در نسبت با جامعه خودش می زند، چون اصولا یک ذهنیت «دیگران آدم نیستند» در غرب بوده و هست ( که البته منتقدان جدی دارد ولی نشانه هایش را می توانید روزانه ببینید). بنابر این اگر دقت نکنیم به این نکته کلاه گشادی سرمان می رود.
2. نکته دیگر اینکه در تمام طول یکی دوقرنی که مدرنیته به ایران آمده (یا آورده شده)هیچ کدام از منتقدان وطنی آن جایگزینی ارائه نکرده اند که خب غرب بد است و خشن است، درست (بماند که همین ذهنیت انتقادی را هم ما بیشتر از خود آنها وام می گیریم) چه کار باید کرد به جای آن؟
3. من شخصا سگ دوست نیستم و اساسا رابطه عاشقانه ای با حیوانات ندارم و بیشتر از منطق دوری و دوستی با آنها پیروی می کنم! با این حال می گویم که این جور حرکات فوق العاده است، چرا؟ نگاه کنید به رفتارهای حاکمیت. خود آنها در طول دوران محمود (افغان،غزنوی، احمدی؟) سگ داشتن را به مساله تبدیل کردند. یادتان رفته تابلوهای عمومی و اخبار علنی در ممنوعیت سگ گردانی را؟ بنابر این مواجهه با سگ کشی مواجهه با پیامی است که خود حاکمیت می دهد: سگ هم مثل حجاب مساله ناموسی است. حالا اگر کسی دنبال مقابله با ناموس نظام باشد، بی خونریزی و هزینه، راهش همین است.
4. نکته آخر هم در خصوص حقوق حیوانات و ظلم و اجحافی است که به این موجودات می شود که دیگر دوستان در اینجا و جاهای دیگر نوشته اند.
برای و به احترام آنتی غرب و رأس الغول عزیز. یک تیتر می گویم تا وقت کنم چند ساعت بعد بیایم غیرقابل توضیح ترین توضیح را توضیح بدهم.
"من با سنت مبارزه می کنم که سنت را احیاء کنم یا از مرگ آن جلو بگیرم".
اما چون این تیتر جز در قالب مبارزه با سنت قابل قالب گیری و ارائه به توده نیست ناچار از انتخاب آن هستم. یا...هو
ارژنگ
دلقک با این نوشته ات صد در صد موافقم. در خاورمیانه ، بعلت حکومت اسلامی، شاید بتوان گفت ایران نزدیکترین کشور برای ایجاد رنسانسی اجتماعی و سیاسی علیه اسلام سیاسی است. نکته ای را که خواستم اشاره کنم و خوب است از طریق فیس بوک دنبال کنی، فعالین این جنبش است که بسیاری را میتوان در چپ جامعه دید. از این بیشتر نمی گویم که گوش های رژیم تیز نشود، اما خوب است حالا که علاقمند شدی، بقیه اش را هم ببینی. برای تاریخچه هم می گویم در ایران جنبش علیه اعدام ( که به نظر من بسیار مدرن است)، جنبش حقوق کودکان، جنبش اعتراض علیه حجاب، جنبش لغو مذهب رسمی (برای اطلاعت حتی سلطنت طلبان سفت و سخت نیز حاضر نیستند لغو مذهب رسمی را در برنامه شان بگنجانند) و جنبش سخره گرفتن مذهب، جنبش برسمیت شمردن حقوق همجنس گرایان وجنبش افزایش دستمزدهاو ... همگی بخشی از جنبش جپ در جامعه بوده است و راستها همیشه با احتیاط و با هزار اما و اگر و پس از سالها وارد آن شده اند تا با هزار سنگ به پایش بستن ، انرا کند کنند. اینرا از این لحاظ می گویم که اگر امیدی هست ، به این جنبش هاست. به نظر من جلب سرمایه غرب و اعتماد غرب به خاورمیانه و خصوصا ایران، بدون یک رنسانس عظیم اجتماعی علیه مذهب سیاسی غیر ممکن است. تا آنوقت فعلا بایستی به همین دیکتاتورهای نظامی و سرمایه های چینی و روسیه و مافیاهای وابسته به آنان دلخوش کنیم. بعضی وقتها چیزهایی مینویسی که به نظر من نشاندهنده این است که تضاد بین رشد جامعه و موانع این رشد، اقشار بیشتری در جامعه را متوجه خود خواهد کرد. به نظر من اگر با عینک ایدئولوژیک نگاه نکنیم و از منافع مردم حرکت کنیم، بهتر میتوانیم این را ببینیم و کمک به رشد این جنبشها کنیم.
ارژنگ.
مطلقاً ایده ات مزخرف است و من مطلقاً نه به چپ و راست تو و نه زاویۀ دید تو و نه سایر مهملاتی که از ترس تیز شدن گوش های رژیم - برای جستجو در کامنت دانی یک وبلاگ فکسنی برای شناسایی ایده های مبارزاتی مخالفان و جلوکیری از آن - توهم و خودشیفتگی تا کجا! - نمی گویی! اعتنا و باوری ندارم و بهمین خاطر هم است که وارد بحث با تو نمی شوم. ضمن ذکر چندبارۀ اینکه با من آمرانه و بعنوان مخاطب در انتظار راهنمایی حرف نزنید چون من خودم امیر بوده ام و فرمانده این سیرک فقط خود منم. پس بعد از این نگو چه کنم یا چه نکنم. کما اینکه من هم مطلقاً امر و نهیی نمی کنم که که چه بکند یا نکند و فقط ایده ام را خام و بسوی مخاطب "ناخاص" مطرح می کنم و به بحث می گذارم بطریق اولی بتو هم چنین مجوزی که دستورالعمل اجرایی صادر کنی نمی دهم؛ برای روشن شدن ذهنت توضیح می دهم که من چه گفته ام و تو چقدر پرت برداشت کرده ای:
من در متن "مقدم دانستن امر اجتماعی به امر سیاسی جهت مبارزه با تحجر حکومت اسلامی" پیشنهاد مشخصم این بوده که "فقط و فقط در حوزه های زیبایی شناختی مدرن مثل همین دفاع از حقوق حیوانات یا محیط زیست یا هنر و موسیقی و سینما و ... و حجاب اجباری" سرمایه گذاری جواب می دهد. و این کمترین ربطی به جنبش همجنس گرایی و تمسخر دین و اسلام ستیزی و اعدام نه و سایر مسایل این چنینی که تو نام برده ای ندارد. و نه تنها ندارد بلکه من با هرگونه حرکت از این انواع را مخرب مبارزه و به نفع تحجر می دانم. و برای تدکید بیشتر و فهم درست تر فکر من باز هم می گویم که: "هر اقدامی که بجای ترساندن آخوندها و ایدئولوژی باعث ترس و وحشت مردم و عرف حاکم در جامعه بشود - مثل همۀ نمونه هایی که تو برشمردی - مردم بیشتر بدامن روحانیت پناه می برند با این ترس که مخالفان می خواهیم دین و ایمان آنان را بگیریم و کشور را تسلیم لاابالی گری و همجنس بازی و تمسخر اعتقادات شان بکنیم". باز هم تأکید می کنم بر جنبه هایی از المان های مدرن که "زیبایی شناسی" مدرنیته را حمل می کنند و معارض و مخالف جدی در عرف جامعه ندارند و تحمیل شده از سوی تحجر سیاسی بعرف هستند. یادت نرود که کامنت های بعدیت فقط راجع بعقیده و نظر خودت باشد و از تعیین تکلیف برای هر شخص حقیقی دیگر جداً پرهیز کن. این اداب ورود در چنین محیط هایی است. یا...هو
و اما ادامۀ پاسخ به انتی غرب و راس الغول مهربان و عزیز.
1- آنتی غرب درست می گویی و من هم منظورت را گرفته بودم و خواستم شیطنت بکنم و پوزش. راس الغول شما هم درست می گویی و من قصد صدور حکم نداشتم و فقط گفتم که فرض دیگری هم در مقابل استدلال شما مطرح است و معلوم است که من هم غریزۀ تشخیص خطر حیوانات را برسمیت می شناسم و قابل انکار نیست. و البته ربطش به کوره های ادم سوزی و این قبیل مثال ها را هم نمی پسندم. هرچند که اگر مدرنیته خشونتش را هم یا پنهان می کند و یا درقالب های کمتر مشمئز کننده ای اعمال می کند در مقابل خشونت عریان سنت بازهم در نتیجه که نفع و تأیید مدرنیته است تردید ندارم.
2- اما حرف من در مبارزه از طریق سنت برای براندازی شریعت سیاسی اتفاقاً برای نجات سنت - بمعنای هویت - است و اعتقاد دارم که رها شدگی جامعۀ ما از سوی حکومت - در بخش های مدرن - بیشترین تخریب و سنت زدایی خطرناک - منجر به بی هویتی - را دامن زده و می زند و چون قبلاً بارها گفته ام و شما تشریف نداشتید تکرارش ملال آور است. بویژه که شما دو نفر توان گرفتن فرحزاد من از ف هم هستید. همانطور که در پاسخ ارژنگ هم گفتم من معتقدم که روحانیان سیاسی - و نه سیاسیون روحانی مثل هاشمی و روحانی و خاتمی - را فقط می توان با ترساندن؛ از حکومت عقب نشاند. ترس روحانیت هم فقط در گسترش سنت شکنی انبوه جامعه در سنت هایی که هم از عرف جامعه عقب تر و بنوعی منسوخ بین عامه هستند و هم جزیی از المان های اصلی قدرت و حساسیت مذهب رسمی هستند. مثل حجاب مثل موسیقی مثل سینما و از این قبیل. بعبارت دیگر من می گویم بیاییم با سنت شکنی تعمدی - حتی - در حوزه های "سنت های تغییر یافتۀ عرف پذیرفته" روحانیان را از ازدست رفتن دین و جایگاه - حتی - غیر سیاسی آنان بوحشت بیاندازیم. چون روحانیان بدون حکومت هم دارای قدرت و منزلت کافی بودند و خواهند بود و بسیاری شان حاضر نیستند با اصرار بر ماندن در قدرت به هزینۀ خروج از جایگاه قبل از انقلاب شان هم تهدید بشوند.و عملاً هم اتفاقی که شما از آن می ترسید - من خودم هم مثل شما فکر می کنم - نمی افتد چون سنت - حتی بگو خرافات - بمعنای عرف قابل براندازی نیست. و تغییر تدریجی آن (سنت های مضر) هم فقط باید از راه آموزش و توسط یک دولت مدرن انجام بشود. و از طریق مدیا و روشنفکر و سخنرانی و از این قبیل اقدامات مدنی - بدون حضور و پشتیبانی آموزشی دولت مدرن - انجام شدنی نیست. من نگران نقش تخریبی مدیا و ماهواره و زیر زمینی شدن جوانان بدون نظارت راهنما هستم اما چون راهی برای عقب راندن سیاسی روحانیان نمی شناسم و ممکن هم نمی دانم. در نتیجه از همان سنت هایی کمک می گیرم که تغییرش اتفاق افتاده چون عرف جامعه تغییر را پذیرفته و فقط حاکمان هستند که مقاومت می کنند. و چون اعتقاد دارم که جز راه فراری دادن متحجران از حوزۀ قدرت راهی برای غلبه بر آن ها نیست. لذا بر ذائقۀ تغییر یافتۀ جامعه سوار می شوم و می گویم علنی و توی چشم حکومت بکنیم این تغییر را. بعبارت دیگر من می گویم "قدرت سیاسی استحصال شده از سنت توسط روحانیان و مسلط شدن بر ما" را جز ترساندن شان با همان سنت - بخش تغییر یافته اش در عرف - نمی شود با درخواست های حقوقی و دموکراسی و مفاهیم مدرنی که حتی ادبیاتش حالشان را بهم می زند از دست آنان خارج کرد. و اینجاست که می گویم من برای نجات سنت بمعنای هویت جز ابزار بخش استحاله شدۀ سنت در عرف جامعه وسیله ای نمی شناسم. بحث بسیار دراز دامنی است و در عین سادگی توضیحش پیچیده است و امیدوارم همین مقدار کمک کرده باشد در توضیح خودم. یا...هو
رامیار عزیز.
ببخشید فرمایش شما را فراموش کردم پاسخ بدهم. راستش من علاقه ای نه بدیدن و نه داوری کردن و نه نوشتن از ارتش ایران را ندارم. و اعصابم کش می آید. چون اگر بد بنویسم دلم آشوب می شود و اگر خوب بنویسم صداقتم زیر سؤال می رود. ضمن اینکه ارتش نوین ایران را غیر سیاسی ترین و مطلوم ترین و نجیب ترین ارتش های جهان سوم می دانم. اما این صفات خوب در ارتش های چهان پیرامونی تعریف "بی عرضه بودن" را هم القاء می کند. این است که معذورم. یا...هو
مقصد ما با غربی ها یکی هست ولی از راه مختلفی آمدیم، فراموش نکنید که از کجا آمدیم که از پشت کوه نیامدیم، گول این سیاه بازی های غربی ها در "مدرن شدن" را که تا دیروز قانونا توی سر حیوانات می زدند حالا انگار پوست انداختند و یک شبه انسانیت و مدرنیته آوردند و ما از زیر بوته آمده ایم در آغوش نجات بخش غربی ها که به ما یاد بدهند سگ حیوان نجیبی است! معلوم است که به من بر می خورد...... ای بابا ما ایرانی ها چقدر متکبر و زیر بار حرف حق نرو هستیم. همیشه خودمان را یک سر و گردن بالاتر از بقیه می بینیم و این خیلی خطر ناک و گمراه کننده است. گویا جزو فرهنگ این ملت شده. عزیز برو سگ و لگرد صادق هدایت را بخوان جوابت را می گیری. به هر حال قهرمان زنده را عشق است. بودم بودم حساب نیست. هستم هستم هستم حساب است.
ارسال یک نظر