1- اگر مبارزۀ مدنی را مثل من تعریف کنید. و اگر امکان مبارزه مدنی مؤثر در ایران امروز را منفرد و در جزییات فلسفۀ زندگی بدانید. از این تیتر و این حرف من تعجب نمی کنید که این کیروش پرتغالی - خوداگاه یا ناخوداگاه - درحال هم مبارزه برای حقوق مدنی ایرانیان و هم آموزش مبارزۀ مدنی به ایرانیان است. و البته کارلوس کیروش یک ایرانی بدون شناسنامۀ و تابعیت ایرانی است - اشاره خواهم کرد به این ایرانیت -
2- مبارزۀ مدنی بهتر است و مؤثرتر است؛ اگر از راه تشکل های مدنی و احزاب و گروه های صنفی و سیاسی و ان جی او ها و هر نوع امکان همیاری و هم اندیشی پیشینی و تصمیم جمعی انجام شود. اما هنگامی که حکومت استبدادی و نیمه ایدئولوژیک مثل جمهوری اسلامی همۀ ابزارهای تشکل ها و همفکری های جمعی را سرکوب یا اجازه نمی دهد. چاره ای نمی ماند غیر از این که - بدون غلطیدن به نا امیدی - مبارزه ای مثل مدل کیروش را برگزینیم. و البته اعتقاد دارم که چون مبارزه در ایران قبل از اینکه از دو گانۀ "دیکتاتوری - دموکراسی" نشأت گرفته باشد از دوگانۀ "ایدئولوژیک - لیبرال" سرچشمه دارد؛ بنابراین مبارزۀ مدنی منفرد بسیار کارآمد و نتیجه بخش هم است.
3- قبلاً چندین بار نظرم را نسبت به کارلوس کیروش گفته ام که مهمترین گزارۀ مورد تأکیدم مدرن بودن او بوده است. و حالا تأکید می کنم که مرد پرتغالی ترکیبی است از نفع شخصی، نفع اجتماعی، احساس مسئولیت، مسئولیت پذیری؛ جاه طلبی، راست گفتاری و درست عملی، شفافیت، سماجت بر منطق، روحیۀ مبارزه، سازش ناپذیری، مهربانی و... که همۀ این صفات عالی را ریخته در یک شخصیت کاریزماتیک و دارد مفت و مجانی! در ایران درس روشنفکری و مبارزۀ مدنی و حتی میهن پرستی می دهد.
4- او یک مشت بازیکن معمولی - حتی می شود گفت بی کیفیت ترین مجموعه بازیکنان در میان همۀ تیم های طول تاریخ فوتبال ایران از 1970 تا کنون. با پوزش از بازیکنان - را از یک جامعۀ افسرده و نا امید و گسیخته - که حتی دلخوشی رفتن به استادیوم ها را هم ندارند - بیرون کشیده و معلوم نیست با چه معجونی از مدیریت و صداقت مدرن و چگونه از این بازیکنان تیمی چنان یک تکه و متحد و خوش روحیه و فداکار تا آخرین رمق ساخته که آدم وقتی بازی تیم او را می بیند گمان می کند تیمی از کشوری با حداکثر ملی گرایی و جامعه ای متحد و رژیمی مدرن را تماشا می کند. من فوتبال ملی بسیار شاداب زمان شاه را هم دیده ام. اما تیمی چنین متحد و مصمم و گوش بفرمان و فداکار در آنموقع هم ندیده ام. و این آن شاهکاری است که کارلوس کیروش در بعد فوتبالی انجام داده است.
5- برای پیدا کردن آن معجزۀ کیروش ناچار شدم رفتار بیرونی او را رصد کنم و ببینم می توانم راز "چه در رختکن ها و تمرین های او می گذرد" را کشف کنم یا نه! بنظرم رسید که فرمول کیروش خیلی خیلی ساده است. اولین خصیصه در کیروش ایرانی شدن از ته جان اوست. دیده و شنیده نشده است که او از تیمش با عنوان تیم شما یا تیم ایران و از این اصطلاحات معمول در بین مربیان خارجی - با کمال تأسف مربیان داخلی هم - استفاده کند. او پیوسته و با سماجت و تأکید از تیم ما و مجموعۀ ما استفاده می کند و به ناظر بیرونی هم حتی ایران دوستی و مسئولیت پذیری اش را منتقل می کند تا چه رسد بخود مجموعه و پسرانش. دومین خصیصۀ کیروش شناخت خوب از جامعۀ ایران و تشخیص فاصلۀ لیاقت های ایرانیان با مدیران حاکم بر آنان - در اینجا مدیران فوتبال - است. و او در این نقطه نوعی احساس مسئولیت مدنی هم می کند در مبارزه برای لیاقت شاگردانش در برابر بی لیاقتی مدیران شان. اینکه او فقط در محدودۀ فوتبالی خودش چنین می اندیشد و عمل می کند یا عمل خودش را نوعی آموزش مدنی هم برای کل جامعۀ ایران می داند؟ پاسخی نمی دهم و نمی خواهم بضرس قاطع بگویم که او قصد مبارزه در سطحی بالاتر را دارد. زیرا نمی خواهم برای او پروندۀ سیاسی درست کنم. اما چون او یک پروفسور جامعه شناس هم است من مطمئنم که نتیجۀ کارش بیشتر از فقط فوتبال را در بر می گیرد.
6- چالش های پی در پی او با مجموعۀ ورزش ایران و کوتاه نیامدن حتی یکقدم در تصحیح مدیریت اعمالی بر فوتبال ملی شکی برایم باقی نمی گذارد که او قصد آموزش غیر مستقیم مدیریت مدرن به مدیران باری بهر جهت و سوء استفاده کن و نابودگر هر پروژۀ بهبودی بخشی را هدف دارد. با سماجتی که او عقب نشینی نمی کند و مرتب و مرتب بارها و بارها نقطه ضعف های مدیران ورزش را برخ آنان و جامعه می کشد ممکن است حتی کسانی را که من نامشان را می گذارم آدم های مهمل به این گزاره سوق دهد که او از بالا نگاه می کند و قصد تحقیر کسی را دارد. اما رفتار او با مجموعۀ بچه هایش و عشقی که فوتبالیست ها به او دارند تردیدی باقی نمی گذارد که او جز به نفع جامعه و مجموعۀ بزرگتر جامعۀ ایران - بشدت ایران را دوست دارد بخاطر همان لیاقت هایی که در مردم تشخیص داده - هیچ عامل دومی و از جمله خودخواهی و منافع شخصی را وارد داوری و اعتراضات پی در پی اش نمی کند.
7- و همۀ اینهایی که گفتم و کم گفتم از این شوالیۀ موزامبیکی - پرتغالی برای همین چند سطر باقی مانده بود. که رفتار کیروش الگوی بسیار کاملی است برای مدیران مدرنی که در جامعۀ ایران کار می کنند. اما از مدیریت های بخشی و فرابخشی سازمان و اداره و وزارتخانۀ خود - بدلیل مدیریت های غیر علمی و هیئتی و رفاقتی - ناراحتند و دلشان می خواهد آن را اصلاح و کارآمدتر کنند. زیرا روش کیروش بسیار مؤثر است و نه تنها باعث تصحیح مدیریت های بخش مربوطه می شود. بلکه ایجاد موج کرده و به مدیران ارشد تر و فرابخشی هم اثر می گذارد. البته منظورم این نیست که همه قدرت کیروش را دارند و خواهند داشت. یا قصدم این نیست که مدیر جوانی را شیر کنم که بضرر شخصی خودش با مدیرانش گلاویز شود. منظورم این است که هر آدم مدرن میهن دوستی می تواند تا مرز نشکستن خودش را خم و راست کند و بایستد و مدیریت ها را اصلاح کند. تجربۀ شخصی خودم در ارتش که بر همین استراتژی "تسلیم نشو" و تاکتیک های سماجت و تکرار و گاهی یک قدم عقب و بلافاصله دو قدم بجلوی کارلوس کیروش مبتنی بوده؛ خاطرات خوب و نتایج ملموسی یادم است و یادم نمانده که در مقابل ندانم کاری های پرقدرت ترین نهادهای انقلابی ارتش واداده باشم و اجازۀ تخریب مدیریتم را داده باشم. البته این را هم ناگفته نگذارم که تبار موزامبیکی کیروش در گرایش عاطفی او به یکی از مدرن ترین جوامع جهان سوم اسلامی (ایرانیان) - اما گیرافتاده - تأثیر ناخودآگاه، و روی کار آمدن دولت حسن روحانی و مذاکره باغرب تأثیر خودآگاه؛ و البته رفتار کفاشیان تأثیر جسور شدنش را فراهم کرده است. یادمان باشد کیروش قرار بود قبل از تظاهرات 25 بهمن 89 سرمربی ایران شود که با دیدن آنروز عقب نشست و بعداً دوباره حاضر به آمدن شد. منظورم از یادآوری این نکته تأکیدم بر پرفسوری او در جامعه شناسی بود و فاکتورهایی که در نظر می گیرد در رفتارش. یا...هو
بعد از تحریر: برای راستی آزمایی از تشخیص و شناختم از کارلوس کیروش می توانید مفهوم کلی حرفم را برای او ترجمه کنید اگر دسترسی دارید. و نظر خودش را بپرسید. البته منتظر پاسخ "دلقک درست می گوید. من در حال نوعی مبارزۀ مدنی هستم" نباید باشید بهزار دلیل. اما اگر کیروش چشمانش برق زد و گفت: "WOW" مطمئن بشوید که شناختم دقیق بوده است.
۱۷ نظر:
دلقک تا بچه گریه نکنه بهش شیر نمیدند و اگر هم بخنده و دست و پاش را تکون بده انتر و منتر بزرگترها میشه. نگاه کنید اعراب و فرانسه و اسراییل هرکدام تکه تکه سهم خود را از توافق میگیرند. نتانیاهو با هر مخالفتی و با چهار تا کلمه ساده مثل بد ،ما می ایستیم، سهم میگیره ولی طفل ملت ایران چه سهمی میگیره آیا زنان ایرانی نباید الان یک آکسیون ضد حجاب راه بیاندازند . آیا جوانان سبزپوش نباید هرچند در قامت یک لشکر شکست خورده برای حتی یکبار هم که شده توی میدون هفت تیر جمع بشوند و خواستار آزادی رهبران بشوند .کسی نخواست فروپاشی کند. آیا کارگران نباید برای حق تشکیلات صنفی نیم بند حرکتی کنند .وقتی بیاییم برقصیم خوب اوباما. وغیره هم میگوید افکار داخلی خوشحال هست و قانع و چه بسا یک نیشگونی هم از گونه طفل ایران بگیرد.نظام در یکراه بی برگشت افتاده و حالا ما تا تیر ماه فرصت اندکی داریم باید این دغلکاران را وادار نه به شکست بلکه عقب نشینی کنیم .
تیرداد
تیرداد
منتظر انتقاد شدید از این مطلب بودم با توجه به اینکه قرارداد کیروش هم منتشر شده امشب و دست مخالفان با تحلیل بسیار مثبت من از کیروش پر و پیمان به اعداد و ارقام و دلار و یورو هم است. اما اولین چراغ را شما روشن کردی با یک کامنت سیاسی که حداقل مناسب پست قبلی بود تا این مطلب اجتماعی - ورزشی. اما فرمایش شما در مورد چه انتظاری از کدام قشر از جامعه چه می کرد بهتر بود نه موافقم و نه مخالف. چون من تحرکات جمعی جامعه را متأثر از فاکتورهایی می دانم که ایجاد آن در دست و ارادۀ هیچکس اعم از روشنفکر و سایت وبلاگ نیست. این قبیل حرکات قبل از هر چیز به تشکل های سیاسی و مدنی جامعه نیازمند است و هماهنگی و عوت به اعتراض از سوی چنین نهادهایی. لذا گفتنش در قالب کاشکی غیر از افزودن بر ناامیدی حاصل مثبتی ندارد. آره کاشکی ولی بغیر از آن که چی! در ضمن من خیلی موافق هرکس سهمش را گرفت برداشت شما نیستم و اینکه نتانیاهو خودش برای خودش پپسی بازکند که نمی شود مستند. همه تحلیلگران معتقدند که کنار آمدن اوباما و کنگره و سنا قبل از اینکه بضرر اوباما و توافق باشد بنفع توافق نهایی و در راه مانع زدایی از حصول توافق است. یا...هو
دلقک جان اشتباه نکن فکر کردی زنان بیرون بریزند حجاب غیر اجباری میشود ما میخواهیم نظام به تب راضی شود و قدری عقب بنشیند. جمع شدن سیصد چهارصدنفر کفایت میکند الان افکار عمومی دنیا روی ایران و توافق زوم شده است و جمهوری خواهان نمیخواهند کردیت این توافق را به آسانی به اوباما بدهند .فرصت طلایی برای باز شدن نه تونل که روزنه هست . عزیزان وبلاگ نگار و فعالان در صحنه اکسیون جدید بزنند به نام سهم من از توافق و با هشتک در شبکه های اجتماعی دامن بزنند و خیلی جدی وارد صحنه بشوند و فرصت سوزی نکنند .
پاورقی
با عرض پوزش از دلقک این کامنتها را زیر این پست گذاشتم من اصلا هفده سال است که به استادیوم نمیروم و حتی بازیهای ملی را نصفه و نیمه دنبال میکنم و اسامی این فوتبالیستهای جدید را نمیدانم و کلا از فوتبال به صورت حرفه ای سررشته ندارم که بخواهم مخالف امدن و رفتن کیروش باشم فقط همینرا میدانم برانکو بسیار حرفه ای است و اکر بتواند سه سال در پرسپولیس دوام بیاورد در سطح آسیا حرفهای خوبی برای زدن خواهیم داشت در پایان سه سال
تیرداد
تیمسار خیلی سریع به وعده ت عمل کردی فکر میکردم میذاری برای آخر هفته بعد. نمی دونستم کیروش جامعه شناسه این واقعا نکته مهمیه. بخشی از رفتار کیروش ناخودآگاهه و ناشی از تربیت بر اساس دیسیپلین و کار و تلاش تا آخرین حد. اکثر مربیان خارجی کلاس بالا که ایران اومدن موفق بودن برای مثال در فوتبال ایران یک زمانی ایویچ اومد که کلاس کارش چند درجه بالاتر از مربیانی دست دومی مثلا برانکو بود موفقیت ایران در جام جهانی 94 رو به کار اصولی اون ربط میدن هر چند اخراجش کردن و اون هم بلافاصله مربی تیم ملی کرواسی شد که با اون تیم هم خوش درخشید. یا میشه از مربیان خارجی والیبال نام برد. باید موشکافی کرد و فهمید که این خارجیا ذهن شون از چی و چه عناصری ساخته شده! و چطور فکر میکنن. بخش دیگر موفقیت کیروش و شاید بخش زیادش هم ربط داره با تحصیلاتش و به قول شما یه تعداد ژن جهان سومی که بهش رسیده. فکر خوبی بود که گفتین مطلبتون ترجمه شه و به کیروش رسونده بشه البته ترجمه هم نمیخواد چون مترجم داره فقط کافیه یه نفر یه پرینت بگیره ببره بده دستش بگه این رو تیمسار نوشته نظرت چیه احتمال اینکه WOW بگه هم زیاده.
خيلى عجيب است كه من و دوستم ديشب در حين تماشاى مسابقه قهرمانى باشگاههاى اروپا بين اتلتيكومادريد و رئال مادريد دقيقأ به همين موضوع و موارد ذكر شده اشاره و گفتگو كرديم. به نظر ميرسد كه مردم ايران هم با همين ديد به كيروش نگاه كرده و از همين منظر پذيرا و شيفته سبك مديريت پاك و مدرن و همينطور شخصيت پاك مسئول و مبارز اين مرد بزگ شده و به او راى اعتماد داده اند. اين پاسخ كيروش به راى اعتماد مردم به اوست. درستى و شفافيت در عمل و حس مسئوليت و تلاش در جهت وظايفى كه طبق قرارداد به او محول گرديده است. كيروش در مسير اين راه درسهاى بزرگ.و گرانبهايى را در سطوح و ابعاد مختلف به ما و مديران ما مياموزد كه بهايى بس بالاتر از مبلغ قراردادي دارد كه به او پرداخت ميشود. به راستى حركتى را كه كيروش در اين راه اغاز كرده را ميتوان به عنوان سراغاز فصلى نو و اينده اى روشن براى جامعه از هم گسيخته ايران ناميد.
گفتم که من این مطلب را سه روز پیش نوشته بودم. اما نمی خواستم منتشرش کنم چون حساسیت های مثبت و منفی زیاد است در مورد این قبیل شخصیت ها و ممکن است باعث سوء تفاهم از سویی و دردسر برای خود سوژه از جانب دیگر بشود. اما امروز که دیدم اغلب تیترهای رسانه های داخلی از به به کیروش به اه اه کیروش تغییر کرده شصتم خبردار شد که گویا می خواهند بدنام و ضایعش کنند و بعد هم بیرونش بکنند. بنابراین گفتم حالا که جنگ شده بگذار من هم نوشته ام را منتشر کنم. اتفاقاً حدسم درست بود و روزنامۀ اعتماد قرار داد کیروش را منتشر کرده و معلوم است که کسانی در فدراسیون و وزارت ورزش این قرارداد را که معمولاً محرمانه می ماند - حتی در کشورهای پیشرفته - درز داده اند برای خراب کردن کیروش. چون افکار عمومی جوامعی مثل ما به اعداد و ارقام و دلار و یورو حساسیت دارد و معمولاً مسئولان هم اعم از نماینده و وزیر ووکیل از این حساسیت ضد ثروت فقرا حداکثر سوء استفاده را می کنند. مثلاً دستمزد فوتبالیست ها را با درآمد استادان دانشگاه مقایسه می کنند و قس علیهذا و افکار عمومی را می شورانند. در حالیکه در همه جای دنیا این عدم تناسب دستمزد بین ورزشکاران حرفه ای با سایر بخش ها طبیعی است و دلایل خودش را دارد و پذیرفته است. ضمن اینکه افکار عمومی محک و معیاری هم ندارد که بتواند بسنجد که قرارداد گران در مقابل کدام قرار داد ارزان را مدنظر دارد زیرا معمولاً او تا حالا قراردادی از این قبیل مربیان را ندیده که بتواند مقایسه و نتیجه گیری کند. بنظرم می رسد که نخواهند گذاشت کیروش کارش را انجام بدهد و هرطور شده عذرش را خواهند خواست. من هم از فرصت استفاده کردم که وجه آموزشی رفتار کیروش را برجسته کنم تا ادای احترامی باشد به مردی که فارغ از دنبال نفع حداکثر شخصی رفتن که مشخصۀ اول هر انسانی است - مدرن ها در علن و سنتی ها در خفا و با کلک - یادآوری کنم که مهم رفتار و سلوک شخص بعد از قرار داد و انجام درست تعهداتش است و نه مبلغ کم وزیاد قرارداد. چون یک آدمی با توجه به همۀ شرایط معامله کالایش - اینجا تخصص و تجربه و شهرت - را قیمت گذاری می کند و خریدار است که یا می خرد و یا نمی خرد. اما بعد از انجام معامله است که کالای فروخته شده باید با استاندارد معامله شده همخوان و هم ارزش تحویل شود و قلابی نباشد. می خواستم تأکید کنم که کیروش خود جنس است. یا...هو
دلقک در مورد جنبه اجتماعی این رویداد نظری ندارم ولی وزن تاکتیک را در فوتبال بزرگ نمیدانم و در درجه اول عامل قدرت بدنی و تکنیک و کارکروهی و کمی تاکتیک را موجد موفقیت فوتبال میدانم. فوتبال ایران با هزار هزار کیروش و بهتر از کیروش درست نخواهد شد و هر چه بشود گلخانه ای و با هزینه زیاد و کوتاه مدت است، راه واقعی فوتبال ایران بیرون کشیدن پول و شهرت و مطبوعات و قطع کردن نود و پخش مستقیم جام های داخلی و اروپایی است .تا سو د جویان پول و محبوبیت دست از سر فوتبال بردارند و علاقه مندان واقعی وارد عرصه تیمداری بشوند و رفته رفته استعدادهای واقعی بدون پارتی و پول بازیگردان اصلی بشوند هرچند با یک لیگ بسیار سرد ده تیمه چیزی شبیه والیبال ایران وگرنه کیروشها می ایند و در حکم بزک این عفریت پولی میگیرند و میروند. نقل است استانکو وقتی مربی تیم ملی و بعد پرسپولیس شد لیستی از بازیکنان درجه یک ایران به او دادند او همه را به تست دعوت کرد و گفت چرا اینها همه شکم دارند و سنشان بالای سی و پنج هست بعد شروع به دواندن طولانی مدت کرد و پس از مدتی تکنیک های پایه در حد استپ سینه را به آنها یاد داد همان تیم و ترکیب سوم تیم جام باشگاههای اسیا و با سرمربیگری مایلی کهن و با دعای ندبه تیم سوم جام ملتها شد .
کیروش و قلعه نوعی و مایلی کهن و دایی و غیره همه چهره های پوپولیست فوتبال هستند و در حد مسکن عمل خواهند کرد .
حزب الله
گفتيم در سال ٢٠١٥ دماغ رژيم
را به خاك خواهند ماليد !!
ما هرگز گول فرستاده هاى يواشكى
را نخورديم و در معادلات بازى بزرگ
به حساب نياورديم ...
و افسانه ابكى قاسم گل را باور نكرديم ...
و حالا ديديد كه
يمن شده واترلوى خمينى ايسم !!!
اين
رژيم از تاريخ درس نگرفت و در
منزلگاه عدن نظير شوروى
اچماز استراتژيكى شد!
در لبنان هم ديگر كسي. خط
ولايت فقيه.تحميلى را نميخواند
و به گفته وزير كشور لبنان:
دماغ اقا را بايد به خاك ماليد!!
العربيعه از قول حزب الله مهمترين
پارتنر سپاه خبر از غقب نشينى
تاكتيكى. پس از چند شكست به
پشت ديواره هاى. دمشق را ميدهد
كه بسار حاىز اهميت است .
در عراق هم دارند. دم رژيم را مى برند
در پى ملاقات. نخست وزير عراق. با
اوباما ؛ ريىس جمهورى امريكا از
دخالت هاى نارواى رژيم تهران در
امور داخلى عراق ابراز ناخوشنودى
كرد و تلويحا اولتيماتوم داد
در صحنه.بازى چند جانبه اتمى
هم رژيم با دو حركت كنگره امريكا
و ناتانيهو يكشبه اچماز شد و داد
شيخ كليدار درامد كه ؛
ما با دنيا طرف هستيم نه با كنگره
امريكا ...
به اين كمدين ها بايد گفت فعلا با
كنگره و ان ٤٧ رونين امريكاي
طر ف هستيد و بد جورى باختيد !
وقتى هنرى كيسنجر فتوا مى دهد
و جورجً شولتز. گادفادر محافظه كاران
ان را تاييد مى كند ؛ بازى تغيير
مى كند هيچ پاى ناتو هم به وسط
ميايد .
ادميرال استاورادوس ؛ فرمانده پيشين
ناتو در Fox news در پاسخ. به
پرسش شپرد اسميت كه احتمال
زدن هست يا نيست ؛ با ظريفكارى
خاص از خط ما بين حرف زدن و
زيركانه زدن گفت و رفت ...
رژيم ام القراى اسلامى زياده خواه؛
بد جورى. رو دست خورد مثل روسها كه در تله افغانى به دام افتادند و در
گدانسكً لهستان در حياط پشتى
كرملين توسط جنبش سوليداريتى
فيتيله پيچ شدند ؛ رژيم گلخانه اى
ملاتارياى تهران هم دارد خاك ميشود
به هذيان نويسى هاى گنجى گاف
و شيرين كويى هاى يواشكى
فرستاده ى شناخته شده
را ناديده بگيريد ؛
اين ها دارند مى بازند ...
ان روزى كه نوشتيم
باى باى خمىني ايسم و
خداحافظ. رژيم تهران شايد
كمى به زود باورى ميماند اما
درس تاريخ را خوب اموخته بوديم
و اينكه. بى دليل نبود كه خمينى
از وسوسه شيطانى مى ترسيد
و وارثانش را از نزديكى به
به اصطلاح او شيطان بزرگ
بر حذر مى داشت !!
حاصل. ظريفكارى خندان همين
است ؛ هياهوى براى هيچ. ...
مانوک خدابخشیان
مانوک عزیز شما خیلی باهوشی بزودی سلسله خمینیان تمام میشه و سلسله مانوکیان شروع خواهد شد شما هم از همین الان به فکر مراسم تاجگذاری باش فقط بفرمایید کاخ مرمر یا سعد اباد تا زودتر بچه ها اب و جاروکنند
یادش بخیر اوایل که اومده بود ایران فقط به خاطر اسمش می خواستم برم استادیوم شعار بدم :) بعدشم که گفت به من بگید کوروش می خواستم فکش رو خورد کنم مرتیکه پررو! ولی الان واقعا بهش میگم کوروش فوتبال ایران.
ناشناس گرامی با سرکارامدن سلسله مانوکیان(چرا که نه!! وقتی که با یک هیچ بزرگ از کره ماه می توان بر ترک یک ملت تاریخی نشست )هم در اولین مرحله باید کوخ نشینان به جایگاه قبلی خود بر گردند و کاخ نشینان واقعی زمام امور را بدست گرفته که شاید این رخوت و ننگ تاریخی که با ملاتاریا بر این کشور فلک زده تحمیل شد کمی التیام بگیرید
خب خوشحالم که مانوک اینجا نظر گذاشته اگر خود مانوک عزیز بوده باشد. نسل من فوتبال را بدون مانوک و تحلیل و تفسیرهایش غذای بی ادویه ای می دیدیم که به افراد مریض تحت رژیم نسخه می شود. تا قبل از آمدنم به لندن هم مانوک را یکی از معدود تحلیلگران سیاست در ایران می شناختم که جمهوری اسلامی را از بعد فلسفی - ایدئولوژیک تحلیل می کرد و گاهی بشدت هم درخشان. اما 5-6 سالی می شود که از مانوک خبر خاصی ندرم و برنامه ها و تفسیرهایش را ندیده ام. نوشتۀ کامنتش هم چیز مشخص زیادی دستگیرم نکرد که بتوانم وارد بحث بشوم. اما اشاره اش به اکبر گنجی نشانه ای را معرفی می کند که گویا مانوک عزیز هم دچار تئوری توطئۀ اپوزیسیون قابل ترحم سیاسی شده و بجای اثر مؤلف را آماج تخریب قرار می دهد. چون ضمن داشتن تحفظ جدی با تأیید موضع گیری های بعضاً "امروز نفی دیروز خودش اکبر گنجی" با تحلیل های ضد جنگ اخیرش کاملاً موافقم و درست می نویسد. پس اگر مانوک نظرش بر برافتادن رژیم از راه جنگ خارجی بزودی است. باید در سلامت دماغی امروز او شک کنم. هر چند که برای من و او - بازنده ها - در این سن و سال اینجور خبط های دماغی طبیعی است و جوانان به دل نگیرند. مانوک همیشه خدابخشیان است. یا...هو
دلقک میخوام یه قسمت از نوشته ت رو مهم کنم: حکومت استبدادی و نیمه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی این جمله مهمیه. برای اینکه بتونیم کار موثری علیه این استبداد و ایدئولوژی بکنیم لازمه اول حکومت رو دقیق بشناسیم و دوم مردم ایران رو بشناسیم:
1. بله مردم ایران همونطور که گفتی (لااقل در قرن اخیر) از رو شکم گرسنه انقلاب نکردن.
2. مردم امروز ایران: نسلی که نسل موثر و پر انرژی فعلی ایران هست اگر جوانان 18 الی 25 ساله رو به عنوان قوی ترین موتور محرک جامعه در نظر بگیریم در حداکثر رفاه و فرزندسالاری بزرگ شدن و حتی اگر بیکار باشن هم بازم هیچ مشکلی از لحاظ رفاه و خوشی ندارن چون از طرف خونواده حمایت میشن. الگوی این جوونا حداکثر چن تا خواننده رپ و پاپ همسن خودشون و حداکثر خیلی بخوان به مغزشون فشار بیارن آدمایی مثل خاتمی هست. به عبارت دیگه ما با یه نسل بچه سوسول طرف هستیم که نمیشه ازشون انتظار داشت مثلا انقلاب کنن. اینا با یه سیلی خودشونو خیس میکنن چه برسه به انقلاب.
3. جوونایی هم که سوسول بار نیومدن (درصد خیلی کم) و خودساخته هستن به طور کامل غیرسیاسی هستن و اصلا در سیاست دخالت نمیکنن چرا که در درس و مشق یا در کار خودشون غرق شدن.
4. برخلاف جوانان سال 57 یا حداکثر جوانان تا زمان خاتمی که تربیت شون زمانی بود که هنوز اینترنت و رسانه ها اینقدر گسترش نیافته بود و پدر و مادرانشون هم هنوز کمی از تربیت زمان شاه رو در ذهن شون داشتن، اکثر این جوونای جدید کل تربیت شون در پروپاگاندای شدید رسانه ای و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بوده (که قطعا موثر بوده حتی اگر جو و محیط خانواده برخلاف جو ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بوده باشه). بنابراین الان با جوانانی طرفیم که گیلاس شامپاین یا عرق سگی میرن بالا و هر آخر هفته یه دختر بلند میکنن و همزمان عاشورا هم تو هیات ها سینه میزنن سگ امام حسین هستن و عاشق روحانی و خاتمی. این جوانان در ظاهر کاملا از ایدئولوژی و مذهب جدا شدن ولی در باطن چیزی بدتر از مذهب یعنی ظواهر و سطحیات مذهب در عمق جانشان رسوب کرده.
5. واکنش این جوانان به تحولات سیاسی و اجتماعی فقط در همان موج های احساسی و جوگیری های کوتاه مدت اینترنتی و موبایلی خلاصه میشه.
6. این جوانان به شدت سطحی نگر و جوگیر هستند. همونطور که گفتم هر اتفاقی رو در جامعه تبدیل به موج احساسی کوتاه (حالا با هر دلیل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی هنری، ورزشی) مدت میکنن و بعد از یک هفته بالکل فراموش میکنن قضیه رو. در واقع به نوعی با این واکنش احساسی و جوگیری احساس مسئولیت رو از خودشون سلب میکنن.
این از مردم یا جوانان ما. اما درباره حکومت همونطور که گفتی این حکومت کاملا ایدئولوژیک نیست در واقع حتی شاید یک سوم خاصیت این حکومت هم ایدئولوژیک نباشه. دو سوم خاصیت این حکومت شامل سه بخش دیگه ست: نظامی گری و نظامیان، دیوان سالاری و کارمندان (ایران به نسبت جمعیت بیشترین کارمندان رو در دنیا داره تقریبا میشه گفت یک سوم نزدیک به نیم جمعیت ایران نان خور حکومت هستن) و یک نوع خاص سرمایه داری ایرانی: شامل بازاری های سنتی و مذهبی و نزدیکان فامیل ها و وابستگان دولتی و نظامی.
این سه تا پایه های اصلی این حکومت هستن. شما باید رو این سه پایه هم کار کنید هر وقت این پایه ها شروع به لرزیدن کردند میشه گفت که پایه های جمهوری اسلامی نیز سست خواهد شد وگرنه که با بریدن یا سست کردن تنها یک پایه (ایدئولوژی) هیچ اتفاقی نخواهد افتاد چرا که حکومت رو پایه های باقیمانده استوار خواهد ماند.
اینکه چطور میشه برای مثال نظامیان یا کارمندان یا بازاریان سنتی رو راضی به اقدام علیه حکومت کرد وظیفه همچون شماها و مخالفین و اپوزیسیون هست.
یه سری نکانی رو هم میخوام در تکمیل حرفام بگم
سرمایه داری خاص ایرانی که گفتم کاملا وابسته به رانت یا کمک های مستقیم یا غیرمستقیم دولتی هست. از نظر من حتی رانتها یا کمکهای غیرمستقیم حکومت به این سرمایه داران باعث وابستگی اونها و در نتیجه حمایت شون از حکومت میشه.
اما درباره کارمندان که گفتم یک سوم جمعیت ایران نان خور حکومت هستن منظورم شامل خانواده های کارمندان هم بود.
اگر کمی در تاریخ همین اواخر ایران دقت کنید میبینید که همیشه مانع اصلی و سنگ اندازی های عمده سر راه اصلاح گران از یک طرف و رفرمیستها و تحول خواهان از طرف دیگر، این سه بخش (نظامیان، سرمایه داران رانتی، وابستگان حکومتی: مانند کارمندان) بودن. بخش ایدئولوژی کمتر دخالت داشته برای مثال زمان خاتمی رو در نظر بگیرید چه کسانی بیشترین مشکل و بحران رو سر راه وی ایجاد کردند؟ آیا کسانی غیر از نظامیان و بخش های وابسته به آنها یعنی نیروهای امنیتی و بسیجی ها بودن؟ آیا کسانی غیر از بازاریان و سرمایه داران سنتی مانند موتلفه اسلامی، نزدیکان به حکومت و رانت خواران بودن که با به خطر افتادن منافع شون سر راه برنامه های مهم خاتمی مانند شفافیت اقتصادی، توسعه سیاسی و توقیت نهادهای مدنی ناظر و دیده بان حکومت و... ایستادن. کی شما دیدین برای مثال چند مرجع تقلید از خاتمی انتقاد کنن. در واقع ایدئولوژی به خودی خود در جمهوری اسلامی هیچ استفاده ای نداره غیر از اینکه مانند لباس برای پوشش این سه بخش عمل کنه.
حالا انقلاب شاید نه ، ولی شورش و هرج و مرج چی ؟ اونهم احتمال نمیدی ناشناس ؟ تمام فرمایشات شما متین فقط شما بفرما دلیل سقوط پهلوی پس چی بود؟ ثانیا مردم ناراضی امروز چه قشری هستند پس؟
اقا علت حمله عربستان به یمن رو میشه تحلیل کنی؟ امریکا چرا داره پشتیبانی می کنه؟ اینها نمی فهمن که نتیجه کار عربستان به رشد القائده در یمن کمک می کنه؟
شورش و هرج و مرج هم حتی با این جوانان امکان نداره.
اگر اعتراضاتی باشه هم همون پدران و مادران این جوانان شاید شکل بدن که اون هم به صورت اعتصاب یا اعتراض ملایم و صنفی و کاری خواهد بود و نه سیاسی. مردم ناراضی اکثرا از همین قشر هستن. ناراضی بودن صرف هم فایده خاصی نداره مسئله اینجاست که به ندرت صدایی از مردم درمیاد و اگر هم صدایی باشه بسیار ضعیف هست و کوتاه مدت و مربوط به مسائل شغلی و صنفی.
سقوط پهلوی دو دلیل داشت: اول توسعه نامتوازن و سریع و بیشتر از حد تحمل مردم بود مردمی که قرنها و بلکه هزاران سال به شیوه سنتی با کشاورزی و تبادل کالا و با سرعت آرام زندگی کرده بودن به یکباره با زندگی مدرن، سریع، صنعتی و کارمندی روبرو شدن روشی از زندگی که باید سر ساعت معین سرکار حاضر میشدن و برای به دست آوردن پول باید ده ها و صدها متغیر رو در ذهن شون در نظر میگرفتن و به عبارتی برای اولین بار باید مغزشون رو به کار میگرفتن و تمام سنت های پیشین رو به فراموشی میسپردن این رو ذهن مردم پس میزد.
دومین دلیل انرژی باقیمونده از انقلاب مشروطیت و عدم وجود دموکراسی و آزادی بود تا مردم حرفشون رو بزنن. مردم در اون زمان حرفهای زیادی داشتن ولی نهاد یا تریبونی نبود که بتونن حرفشون رو بزنن.
همه این انرژی ها جمع شد و باعث انگیزش مردم برای انقلاب شد.
مردم در زمان شاه همه چیز داشتن از خوشی و آزادی اجتماعی و آموزش باکیفیت گرفته تا پول و رفاه و حتی محیط زیست سالم اگر چند سال دیگر زمان پهلوی ادامه پیدا میکرد ایران تبدیل به یکی از مرفه ترین کشورهای دنیا میشد ولی متاسفانه شاه اشتباهات مهلکی مرتکب شد که بالا اشاره کردم.
ارسال یک نظر