1- امروز هم جک استراو آمده به ایران بدعوت منصوری نمایندۀ کاشان که در زمان انتخاب شدنش می گفتند سرهنگ بازنشستۀ ارتش است - اگر راست باشد بد هم نیست بعد از همه جا سپاهی - و هم دکتر روحانی برای اولین بار با کل استاندارانش صحبت کرده از سیر تا پیاز. از آمدن هیئت پارلمانی انگلیس تنها خبر مهم، ترس و وادادگی نمایندگان مجلس - از رییس گرفته تا آبدارچی - است که نکند قرآن خدا غلط شود و انگلیسی های مهمان سرخر را کج کنند بسمت یاران فتنه! مثل همتایان اتحادیۀ اروپایی و سلام علیکی و احیاناً خوش و بشی بکنند با چند شهروند آزاد و آباد! و بدون جمهوری اسلامی و فقط ایرانی. لذا مرتب بهمدیگر هشدار می دهند و پروتکل می نویسند و مقررات وضع می کنند که جک استراو خطرناک است و به او نزدیک نشوید. و قبل از همه علی لاریجانی رییس شان را منع کرده اند از چنین دیدار خطرناکی! در حالیکه متوجه نیستند که ضربه را خورده اند از زنان هیئت پارلمان اروپا؛ که از ابتدا هم معلوم بود با مخالفان جمهوری اسلامی در خارج بده بستان های عاطفی داشتند - بویژه برخی شان - و انگلیسی ها که دنیا را سیاست می کنند و آداب و سنن دنیا را خودشان چنان سخت و غیرقابل خدشه نوشته اند که کسی دست بحرکات غیر دیپلماتیک نزند؛ نیاز به کنترل رسایی و کوثری ندارند و باید از محمد جواد لاریجانی آدرس بگیرند رفتار و گفتار با سیاستمداران انگلیسی را.
2- همزمان با دید و بازدیدهای سطوح نه چندان نامدار پارلمانی با هیئت بریتانیا و جک استراو، دکتر روحانی رییس جمهور هم سخنرانی مفصلی داشته در جمع استانداران که گویا بالاخره بعد از چهارماه از استقرار دولت جدید تکمیل شده اند و به دیدار رییس جمهور آمده اند. روحانی حرف های زیادی گفته است به استانداران و من قصد تجزیه و تحلیل سخنان ایشان را ندارم که بسیار خواهند بود در داخل و خارج که به آن بپردازند. من فقط به یک بخش از گفتۀ روحانی حساس بودم و یک کلیشه واژه ای بنام "اگر لازم باشد مسایل کشور را مستقیماً به مردم خواهم گفت". بخشی که می خواهم وارد بشوم مربوط است به تأکید روحانی به اعتدال و روند انتخاب استانداران و انتظار از آنان. روحانی گفته است که سعی شده استاندارانی با تعامل و تعادل همه جانبه انتخاب شوند که قدرت تعامل و تعادل با همۀ مراکز دیگر قدرت مثل امام جمعه ها و نماینده های استان ها و فرماندهان سپاه ها و نیروهای انتظامی و دیگر نهادها را داشته باشند و در عمل هم انتظارش را گفته که سعی در به تفاهم رسیدن با سایر مراکز قدرت در استان هاست.
3- حرف تفاهم و تعادل با همۀ مراکز قدرت متفرق در جمهوری اسلامی یک پیام خوشبینانه دارد برای هواداران معتدل دکتر روحانی و آن ها را خوشحال می کند چنین بینش وفاداری از رییس جمهور "روحانی مچکریم"! اما این توصیه پیامی بدبینانه ای هم دارد در برداشت فلسفی و البته تجربۀ سی ساله. و آن این است که وقتی قرار شده همه با هم هماهنگ شوند و تعامل کنند برون دادش جز این نخواهد بود که منتظر انجام کاری نباشیم. بویژه در جایی که دکتر روحانی از ابتدای ریاست جمهوریش وسواس عجیبی داشته برای پرهیز از بکار بردن واژۀ "قاطعیت". بعبارت دیگر هیچگاه نشنیده ام از روحانی که بگوید فلان و بهمان کنید برای تصمیم سازی و سپس خودتان تصمیم بگیرید؛ و مهمتر اینکه وقتی تصمیمی را گرفتید بدون توجه به نق و نوق این و آن تصمیماتتان را با قاطعیت اجرایی کنید؛ من هم مثل کوه پشتتان ایستاده ام.
4- اما حرف ترسناک روحانی در همان ترکیب واژۀ "مستقیم به مردم خواهم گفت" است. زیرا که مردم ایران این کلیشۀ متعفن را بارها و بارها از دهان هر دولتمردی مکرر شنیده اند از خاتمی گرفته تا احمدی نژاد. اما هیچگاه نه کسی حرفی بمردم گفته و نه کسی حرفی داشته که به مردم بگوید. علت هم کاملاً معلوم است. زیرا اگر حرفی قابل گفتن بمردم باشد احتیاج بمانور تهدیدی "بمردم خواهم گفت" ندارد و رییس جمهور آن حرف را هم مثل همۀ حرف های الکی و دلخوش کننده اش بمردم می گوید و نیاز به تبلیغاتی کردن آن نیست. پس آن حرفی که خاتمی و احمدی و حالا روحانی ادعای گفتنش بمردم را دارند - بدلیل ورود به حیطۀ قدرت بی مسئولیت خامنه ای - اصلاً قابل گفتن نیست. توضیح روشنتری بدهم: موانع پیش پای رؤسای جمهور با یا بی واسطه به مراکز قدرت انتصابی و در اختیار رهبری مربوط است. و کسی نمی تواند مثلاً از تندروان یا خشکه مقدسان یا رانت خواران یا اقتصادهای خارج از ادارۀ دولت یا قوۀ قضائیه و یا مقننۀ منصوب رهبر حرفی بزند؛ بدون اینکه به رهبر مستقیم یا غیرمستقیم این همه یعنی آیت الله خامنه ای و مراجع روحانیت نشت نکند یا مربوط نباشد. خب کسی که از هر چند سخنش یکی اشارۀ وارد یا ناوارد به تدبیر و رهنمودهای رهبرمعظم انقلاب باشد چطور می خواهد و می تواند بمردم بگوید ساختار مشکل دارد. و راه حل هم این است که یا رهبر همان رییس جمهور هم باشد و امام جمعه ضمناً استاندار. و یا برعکس رییس جمهور باید خودش هم رهبر باشد و استاندار خودش هم امام جمعه!
5- این حرف ها را به این دلیل زدم که روحانی اصرار داشته که نقدش بکنیم و الا من هم مثل خیل خوشبینان، لاجرم می گفتم انشاءالله گربه است. اما با همۀ این احوال - چون می دانم که دکتر روحانی با جک استراو علقۀ عاطفی هم دارد و الحق که استراو هم هم در تعریف از ایران و هم از روحانی سنگ تمام گذاشته این چند وقت - به رییس جمهور می گویم بی خیال گزارش - همیشه نسیه و نشدنی - مشکلات به مردم شود و یک دیدار چنیم و چرب و چیل رسمی بکند با هیئت بریتانیایی و ماچ و بوسۀ غلیظ با نمایندۀ پارلمان لاحق ووزیر خارجۀ اسبق بریتانیا؛ که هم پالس خوبی خواهد بود برای مخالفان داخلی اش و هم برکات زیاد خواهد داشت در مناسبات اروپایی و جهانی! یا...هو
۲۹ نظر:
تیمسار عزیز !
شما به تضاد شدید منافع ، بخصوص در خاور میانه میان اروپای کهنه _ تعبیر فرهاد جعفری _ و ایالات متحده ، تا جایی که حتی به جنگ های نیابتی آگاهانه یا ناآگاهانه در سوریه و مصر و . . . منجر شود/شده است ، اعتقاد دارید . تا الان تحلیلی مستدل در رد تحلیلهای جعفری نخوانده ام که از دو حالت خارج نیست ؛ یا اساسا کسی جدی نمی گیرد و به توهم نویسنده ربطش میدهد و یا واقعا نمی توانند آن را رد کنند .
کنجکاوم نظر شما را بدانم اگر قابل بدانید .
گل گفتی تیمسار
حالم از این جمله به هم می خورد، به مردم خواهم گفت، دوست گرامی، حقوقدان، معتدل گرمسیری، آخوند زبان باز، بس است دیگر... خر فرض کرده اید ما را برادران.. البته خر هستیم قطعا ولی نه تا این حد... برو حسابت را به بالا پس بده مردم را چکار داری... واقعا باید روی اینطور جملاتی استفراغ کرد.. هرچند حقوقدان معتدل ما انقدر سرش گرم اعتدال گستری در کشور است که فرصت خواندن این جملات را ندارد و حرف های من و تو بیشتر به عقده گشایی شبانه می ماند تا کنشی موثر... ولی تو بگو، در داخل ایران چه کنش موثری می توان کرد جز به مانند پیرزنان نفرین کردن چرخ؟
ای بابا از دیروز تا حالا فقط دو نظر داده شده چرا؟ شاید چون که همه با همه بندهای این نوشته موافقند. آخوند جان حقوق دان به مردم بگویی که چه بشود؟ بیایند خیابان تا خودت اول از همه به دست وپا بیفتی که جلویشان را بگیری وبگویی اینها را دشمن تحریک کرده و فرستاده خیابان و سربازان گمنام هم بیافتند به جان مردم و بزنند وبکشند. شاید خیلی آشنا با مردم هم نیستی و نمیدانی که مردم هوشیار تر از آنند که برای آخونداز حقوقدان بگیر تا هیچی ندان به خیابان بیایند.
مانی من هم کمی تعجب کردم مثل شما از بی تفاوتی دوستان به این مطلب. حداکثر اگر هم موافق بودند می توانستند یک به به بنویسند مگر چه اشکالی دارد دستمریزاد گفتن به خادم سیرک و جاروکش مدرسۀ همریش ها!
دوره گرد. من من و تو را در یک ردیف قبول ندارم. زیرا چنین می دانم که وبلاگ من مورد استفادۀ خیلی از روزنامه نگاران و روزنامه های داخلی قرار می گیرد در گرفت سوژه و استفاده از ایده و از این قبیل. و برای من همینقدر کافی است دیگر در سن بازنشستگی. من که از ابتدا گفته ام نظریاتم را ده ها هزار بار! چارۀ حکومت انقلابی یا فروپاشی است از داخل یا جنگ است از خارج. و مردم کاری نه می توانند بکنند و نه می کنند. البته استحاله از درون ممکن است باعث شود که انقلاب به حکومت تبدیل شود و یا حالش خوب شود یا تازه بشود قابل براندازی. والا تا روزی که حکومت تشکیل نشده و انقلاب جریان دارد و ثباتی نیست ناچار باید فضا امنیتی اداره شود و انقلاب - ضدانقلاب و در چنین فضایی هم نطق کشیدن با سرب مذاب مواجه خواهد شد نهایی. یا...هو
دوست عزیزی هم که از من راجع به اروپای کهنه و فرهاد جعفری و این ورژن های فسیلی در گذشتۀ دور تاریخ پرسیده عرض می کنم که هیچکدام یادم نمانده و الان بخاطر نمی آورم. از تاریخ های نزدیک تری بپرس بلکه توانستم نظری هم من بدهم. یا...هو
درود عزیزجاان..خسته نبااشی اقاایی دوسداشتنی م...دلم براتون تنگ شده بوداا....
خب صد البته که دوصد گفته چون نیم کردار نیست..و ادعاهایی در نهایت مورد پذیرش خواهد بود که بر زین عمل سوار بشه و در میدان پیشرفت پا به تاخت.
چقدر خوبه که دست از کل کل های صد من یه غاز و بی سر و ته بردارن و بیشتر مرد عمل باشن نه دنبال مسائل حاشیه ای و خاله زنک بازی دراوردن!
درست مثه قضیه "کی بود کی بود که اول زنگ زد" در دیدار و مذاکرات ابتدایی با اوباما..
فکر کنم تیمسار بایستی در فونداسیون کارت "" تغییراتی ایجاد کنی، ظاهرا به خطا رفتهای در اینکه مشکلات ما کوچک است، شاید منظورت این است که مشکل ظاهراً کوچک ما تشکیل شده از بینهایت مشکلات کوچک که خود در نهایت تشکیل مشکلی عظیم الجثه به نام ج . ا . ایران را میدهد که دنیا را به هیچ قبول دارد و ما اهالی آن به قول آن سریال تلویزیونی چند سال پیش"در سرعت آنرا حسّ نمیکنیم"، فکر میکنم این سرطان پیشرفته تر از آن است که بتوان آنرا با جراحیهای موضعی و کوچک درمان کرد، قطعا میماند جراحی بزرگ یا همان جنگ که ظاهراً خودشان هم دنبال آن هستند و عنقریب حاصل خواهد شد، پس، از تفاسیر اینگونه در مورد جزیاتی مثل موضوع این پست کسی استقبال نخواهد کرد چون درد پیشرفته تر از این جور قصه هاست، فقط همین یک جمله کافیست که بدانی گوینده آن از چه منظری به ۷۵ میلیون آدم نگاه میکند و آنها را به هیچ میبیند:
آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، امروز ۱۹ دی (۹ ژانویه) گفت: "یکی از برکات مذاکرات این بود که دشمنی آمریکا با ایران و ایرانی و اسلام برای همه روشن شد." او به مقامهای دولتی توصیه کرد که هرچند برای حل "مسائل بیرونی" تلاش میکنند نباید "چشم به بیرون" بدوزند.
آیتالله خامنهای گفت: "توصیهام به مسئولان این است که برای رفع مشکلات کشور به نیروی درونی کشور توجه کنند. امید ما به درون کشور باشد، این است که کشور را بیمه میکند.او تاکید کرد که ایران به خاطر تحریمها پای مذاکرات نرفته است، بلکه "ما قبلا هم اعلام کردهایم در موضوعات خاص که مصلحت بدانیم با این شیطان برای رفع شرش مذاکره میکنیم."
گمگشتهای در تاریخ گفت:
یادم رفت جمله قصار تو را بگویم که ایراد بر آن وارد است " اینجا یک منطق گاه فلسفی است. بدون اینکه منطق ریاضی را منتفی بداند. دلقک با جزئیات کشتی می گیرد. تا کلیات را نمایان سازد. درد ایران را مشکلات کوچک می داند که رفع آن باعث تغییرات مثبت بزرگ می شود ونه برعکس! "
گمگشتهای در تاریخ گفت :
دلقك عزيز، ا قديم هم گفته اند، سكوت علامت رضاست.
ارادتمند. افشين قديم.
من یک بیست و صد آفرین به این پست میدهم که حرف دلم را زده که حرف دلم را زدی.
اعتقادی به روحانی ندارم تیمسار !
و اعتماد هم .
در مورد فرهاد جعفری هم حدس میزدم که جدیش نمی گیری اما تلاش و پیگیری شبانه روزاش در حقنه کردن آن قابل فهم نیست . یقینش به آن چیزی که میداند رشک برانگیز است در این واویلای سردرگمی .
سلام دلقك عزيز
ضمن سپاس از مطلب جامع و كامل جنابعالي كه تقريبا اضافه كردن يا نقدي بر آن سخت است
جناب دلقك گرامي شايد تنها براي حقير اين مسئله بوجود آمده است كه به طرز عجيبي اين روزها تداعي كننده دوران آغازين رياست جمهوري آقاي خاتمي است برايم ، باز هم همان دعواهاي لفظي اصولگرايان و منتسبين بيت با دولت و اعمال فشارها از طريق مجلس و قوه قضايه ، سپاه هم كه تمام و كمال اقتصاد را براي خود مي خواهد توسط سرداران نماينده مردم شده در مجلس ، وزيران را تطميع و تهديد مي كند
از طرفي ديگر به نظرم پرونده آقاي زنجاني و دوستانش از جهت گستردگي فساد و زد وبند در حاكميت آقاي خامنه اي ، براي دولت فعلي همان نقش پرونده قتلهاي زنجيره اي در دولت خاتمي را مي تواند داشته باشد
به شرطي كه دولت شهامت استفاده از آن را داشته باشد بر خلاف دولت خنثي و بي عرضه خاتمي و دوباره شاهد فرصت سوزي براي عقب نشاندن خامنه اي نباشيم
متأسفانه جناب تيمسار دوباره شاهد پهن شدن همان بساط دوران اصلاحات هستيم ، دعواهاي لفظي بين آقايان براي رسيدن به منافع بيشتر و مردم هم بايد دوباره دلخوش باشند به اينكه ديديد رييس جمهور چي گفت ؟!
لفاظيهاي دموكرات منشانه از طرف رييس جمهوري كه توان اصلاحات اساسي و بنيادين در جهت منافع مردم را ندارد يا شايدم اصلا رغبتي ندارد در باطن
پاينده باشيد
جناب دلقک؛
دوری نخواهد پایید به آنچه من (جوان ایده آل گرا) در گچ سفید دیوار دیدم و (تو پیر روشنفکر نکته بین و پرمخاطب) در خشت خام ندیدی. آن را بارها به اشکال مختلف گفتم و باز اینجا بازگو میکنم:
دوری نخواهد پایید که روحانی را "بی عرضه, هدر دهنده ی فرصت ها و کسی که به پیشبرد اهداف حاکمیت بیشتر کمک کرد تا رای دهندگان تحول خواهش" بنامی.
من به تو گفته ام که راه آزادی فرسخ ها با آنچه امثال هاشمی و روحانی برای جمهوری اسلامی مناسب میدانند فاصله دارد. فریب واق واق کردن تندروهایی همچون رسایی, کوچک زاده, حسین بازجو, روح الله حسینی, و.....را نخور.
نور افکندن بر جزییات بازیهای سیاسی این کج اندیشان خوب است به شرط اینکه خمیر مایه اش "روشنگری ایرانی ها به آنچه محقند" باشد نه دستیابی به جامعه ای عرفی انهم با توسل به هاشمی و روحانی که برخی سوابقشان حال آدم را به هم می زند.
باید ملتی روشن اندیش ساخت تا برای نسلها در مقابل دیکتاتوری بیمه شود.
شهریار
شهریار.
من اگر بجای شما بودم جملۀ اول کامنتم را نمی نوشتم. چون دافعه ایجاد می کند در مخاطبی که من باشم و بوی تحقیر می گیرم وقتی نفهمیدنم را علنی می کنی. شما که بزرگوارید و در گچ سفید حقایق را می بینی باید بدون آزار مخاطبت طوری حرفت را بزنی که نتیجه اش آن جامعۀ آگاه روشن اندیش شود. انسان ها بدلیل حب ذات خیلی دوست ندارند مستقیم مورد سرزنش قرار بگیرند بدلیل نفهمی هایشان. در ضمن "من بتو گفتم" بعدی هم تهدید کننده است. حالا تکلیفی که برای من مشخص می کنی چیست؟ دست از نوشتن وبلاگ بردارم یا هر روز صبح منتظر باشم که شما دستور روز را ابلاغ کنی و چه نوشتن و چگونه نوشتنش را هم ضمیمه. تا اطاعت امر کنم و به جامعۀ روشن اندیش مورد انتظار شما یاری برسانم. راستی چرا خودت مستقیماً با جامعه ات حرف نمی زنی تا بفهمند که در سیرک یک دلقک پیر وقت تلف کردن بازماندن از وظیفۀ اصلی روشن اندیشان است. یا...هو
دلقك جان، متاسفانه اين دوست ما شهريار جوان از همان مشكلى رنج مى برد كه اكثر ايرانيان به طور كما بيش به آن گرفتاريم و آن اين است كه به سرعت و بدون فكر راحت ترين راه را انتخاب كرده و به جاى نقد موضوع به نقد شخص گوينده مشغول شده. نقدهاى سينمايى به سرعت از نقد فيلم تبديل به ايراد گيرى از شخص كارگردان و غيره مى شود. حالا همانطور كه در اكثر كامنتهاى سيرك هم مى بينيم به جاى نقد مطلب اكثرا توپ و تشر به شماست، البته اين هم ريشه در خود بزرگ بينى فردى در فرهنگ ما به علاوه ٣٥ سال سرخوردگى در اختناق جمهورى اسلامى دارد كه اكثر ما را تبديل به انسانهاى تلخى كرده كه فقط زورمان به همديگر مى چربد.
با عرض پوزش از همه، ارادتمند دلقك،
افشين قديم
دلقک جان,
زبان تند من را بی احترامی تلقی نکن که نه قصد توهین داشتم و نه ناراحت کردن شما....چگونه تعیین تکلیف کنم در حالی که تا همین سال گذشته همه ی پست هایت را میخواندم....این روزها هم وقتی پستی را دوست داشته باشم تشکر می کنم.....کاش به جای ایراد به لحن جوانی که درد مردمش را دارد به نوشته ام جواب میدادی....من دیدگاه خاصی از نوشته ها را به نقد کشیدم و شما طوری وانمود کردی که من کل سیرک را زیر سوال بردم....از کجا میدانی من با جامعه ام حرف نمیزنم. مگر حتمن باید در قالب وبلاگ باشد...ما همه وظیفه داریم....اکثر آدمهای اطراف من یا نا آگاه هستند و یا در قبال رفع فلاکت ها مسولیتی برای خود قائل نیستند....از این منظر من و شما در اقلیت هستیم.
پس به کارت ادامه بده ولی لطفن کامنت اول من را دوباره بخوان, شاید ایندفعه برداشت کنی آنچه را که باید.
شهریار
شهریار اینجا یک مدرسه است و من آداب حرف زدن را بشما یاآوری کرده ام. اگر شما نمی توانید ارتباط با من و نوشته هایم بگیرید دلیل نمی شود که گنده گوزی کنید که "من بتو احمق بارها گفته ام به امثال هاشمی و روحانی دل نبند" ولی تو پیر خرفت حالیت نمی شود. دیدی حالا بهمان تشخیصی رسیدی که من شهریار مدت هاست می دانستم و می گفتم و تو دلقک گوش نمی کردی.
اینجا همه جور مطلبی من می نویسم و همه هم در راه هدف ایرانی بهتر کاربردی اند چه بحث های نظری باشد و چه بحث های سیاسی - نقد و ستایش - آنجائیکه نقد می کنم قصد هشدار و آموزش توأمان دارم و آنجاییکه همراهی و ستایش است ناچاری بی چاره. به این معنا که وقتی به سیاست روز و تغییر در ایران می رسم حتی یک حرکت کوچک بهبود بخش از سوی هرخری را که در قدرت است را قدرمی دانم و تشویق می کنم زیرا غیر از آن که فعلاً درصحنه است امکانی برای تأثیر گذاری ندارم.
مطلقاً به جامعۀ "آگاه قبل از آزاد" اعتقادی ندارم و ان را شوخی مزخرفی می دانم. جامعه عقب مانده یا بیخودی انقلاب می کند یا هم که فقط حاکمان در قدرت می توانند به بهبود جامعه اهتمام کنند. غیر از این دو راه که اولی علاوه برخسارت بار بودن معلوم نیست که چگونه و در چه زمان و در چه مکان و چرا اتفاق می افتد و لذا دومی تنها راه باقی مانده در اختیار است راه دیگری بنظرم نمی رسد و اعتقدی هم ندارم. یا...هو
دلقک جان,
پاراگراف دوم کامنت آخرت میتوانست جواب مناسبی برای اولین کامنت من در این پست باشد. بقیه آنچه نوشتی برایم مفهومی ندارد.
من نیازی به درس آداب ندارم.....احمق, پیر خرفت, نفهم, گنده گوزی را شما گفتی نه من!!!
و اما در مورد پاراگراف سوم کامنت آخرت هم نظرم این است که این الاکلنگ بازی در تقبیح تندروی و تشویق فیلسوف نما های جمهوری اسلامی, کار ما را روز به روز پیچیده تر می کند چون موجب سرخوردگی و استیصال بیشتر در جامعه میشود....نسل من در خرداد ١٣٧٦ فریاد زد آنچه را که امروز روحانی و هاشمی در لفافه میگویند....ولی به جایی نرسید....و دیگر هم دستاورد قابل لمسی از پروژه ی اصلاح طلبی در قالب چنین سیستم بسته ای در نخواهد آمد....این نظر من است نه تعیین تکلیف برای شما.....من این حرف ها را روزی که جناب سه چرخه (خوشحال از رییس جمهور شدن روحانی) وسط سیرک بی دست تک چرخ میزد گفتم.
پاینده باشی,
شهریار
درود بر عمو دلقک
کاربرد "پیر" در اینجا کنایه از دانایی و تجربه بود خصوصا اینکه با صفات "روشنفکر نکته بین" نیز همراه شده بود و همراستا با اون ضرب المثل معروف بود که میگه: "دود از کنده بلند میشه".
ولی لحن شهریار گرامی نیز- با اشراف به حسن نیتش- میتونست بهتر ازین باشه؛ شاید کاربرد ضمایر مفرد در مخاطب قرار دادن شما یکی از ایرادات باشه و حالتی حق به جانب گرفتن و مهر قطعی و آسمانی دادن به نظرش یکی دیگر از اشکالات باشه
....
بنده ی حقیر، معمولا سعی میکنم نظراتی قطعی و آسمانی صادر نکنم و معمولا در اول جملاتم از قیدهایی چون: "شاید" "به گمان من"؛ "من فکر میکنم" و... استفاده میکنم...
ضمن اینکه جالب و زیبا نمیبینم که به عمودلقک بگم: "تو" یا "من به تو گفتم" و... البته اگر بفهمم مخاطبم با خودم هم سن و سال است احتمالا بتوانم از کلمه "تو" هم استفاده کنم(ابوالفضل گفت)
یاابوالفضل!
من با حتی ناخودآگاه "من مرکز هستی جهان هستم" که همان "من می دانم" و "من می دانستم" و "من گفته بودم" و... کارآگاه کارتون تنسی تاکسیدو را تداعی کند مشکل دارم. نه اینکه دیگری را آزار بدهد بلکه به این دلیل که خود شخص را متوهم و بیمار می کند تا جائیکه اکثر اطرافیان خودش را نادان و جاهل و غافل بحساب می آورد. اگر کسی بتواند ادعا کند که کنه این ناسیستم جمهوری اسلامی را و سخت جان بودن دین و آخوند را در مقابل اصلاح و تمدن پذیری بهتر از حتی خود آخوندها می شناسد من هستم به استناد چهارسال کیبورد زدن به تخم چشم و وقت و زندگی ام. در پشت کامنت اول شهریار نوعی احساس خطر خودشیفتگی مشهود بود که ممکن است ناخودآگاه هم بوده اما چون خیلی خطرناک است دچار "من می فهمم" شدن خواستم که آرامتر باشد در استبداد رأی. و الا من چه خری هستم که شأنی داشته باشم در مقابل هر انسان دیگری مثل خودم که بخواهم کرنش کسی را جلب کنم برای ارضای جهالتم. او باید فقط نظرش را می نوشت بدون پز ارجاع به فهم پیشینی خودش. آن هم طوری که گویا او کاشف ناکارآمدی دین و آخوند در حکومت داری است. البته همیشه ممکن است من هم با توجه به روحیۀ آن لحظه ام تند و کند شده باشم. مهم این است که نمی توانم بگذارم جوانان به استبداد رأی دچار شوند زیرا وقتی چند بار با جملۀ "من درست می گفتم" شروع کنی خودت را دچار "من بهتر می فهمم" می کنی و این خوب نیست. یا...هو
یعنی مشکل سر جمله ی "من قبلن گفته بودم" و یا استفاده از ضمیر " تو" بود!؟......دلقک, اگر در دنیای واقعی مرا میشناختی پی به فاصله ی آنچه نوشتی تا شخصیت اجتماعی من میبردی. اگر گفتم "قبلن گفته بودم" که واقعن گفته بودم و اگر از ضمیر تو استفاده کردم چون احساس نزدیکی و وجود چنین ظرفیتی می کردم وگرنه در دنیای واقعی من جلوی پایتان هم بلند میشوم و سلام میکنم.
من فکر میکنم مساله ای که دلقک را برافروخت چیز دیگری است......دلقک منصف و بیطرف که از درک سیاسی خوبی هم برخوردار است، پی برده که از این به بعد باید توپخانه را به طرف کرنش ها و ضعف های بیشمار روحانی بگیرد و کامنت من یادآور طعم تلخی بود که تکرارش آزار دهنده....... اتفاقن همه ی حرف من این است که من کشف بزرگی نکرده ام.....نگاهی به تاریخ سی و چهار ساله ی معتقدان به جمهوری اسلامی به سادگی می توانست ما را به این نتیجه برساند که حسن روحانی (مشاور امنیتی خامنه ای) نخواهد توانست قدم قابل اتکایی در جهت پیشبرد ایران به سمت دموکراسی بردارد.
به هر حال من باز سر میزنم....پس پشت سرم غیبت نکنید :)
شهریار
الان دقیقا چیزی که به ذهن من تداعی شد عصبانیت یک بابای مقتدر و دوسداشتنی خونه نسبت به مثلا خبط پسر بزرگش بود(البته با این فرض که اقا شهریار جوونتر از شما باشه):-)
خودمونیم بابا تیمسار پسرا گاهی گوشمال لازمم میشناا!(چشمک)
اما اروم باشین اقا جوونم...سیرکتون همیشه باید شاد باشه و امیدوار..
حتی اگه تو این بیابون بی اب و علف و برهوت ازادی،همه امیدها ناامید بشه و همه ابهای زلال و درخشنده سراب!
اروم باشین عزیزانم و اجازه ندین سختی ها و سنگلاخهای این بیابون پاهاتون رو خسته و از ادامه مسیر منحرف کنه..که کوچکترین اختلافات همیشه دشمن شاد کن بودن..
فراموش نکنیم اینجا چیزی که مهمه هدف و رسیدن به مقصده و داشتن انسجام و همکاری در طول این مسیر و رعایت اداب محاوره و متانت و صبوری بیش از هر چیز ضروری.
دوستدار همگی:مستانه
==============================
یک: "من بارها و بارها بتو گفته بودم، همین چن روز پیش هم یکبار دیگه به شکلی دیگر به تو تاکید کردم ...
من مگه بتو نگفته بودم فریب اینهارو نخور؟! من چن بار و به چند شیوه باید به تو بگم؟ تا کی تو همش میخوای فریب بخوری؟؟ من تا کی باید همش راه و چاه رو به تو نشون بدم؟؟ "
=====================
دو: ولی در ناآگاه بودن و بی تفاوت بودن اکثریت اطرافیان، حق با شهریار است؛ کم آدم پیدا میشه که درد و دغدغه داشته باشه و بیاد اینجور جاها این مطالب رو بخونه و کامنت بذاره!
چندی پیش سالروز شهادت ستار بهشتی بود و من با هزار زحمت تونستم مراسم بزرگداشتش رو و سخنرانی نوریزاد رو با سرعت لاک پشتی اینترنت و با فیلترینگ و قط و وصل شدن اینترنت در ایران پس از دوساعت دانلود کرده، تماشا کنم و اشک بریزم...
بعد از دیدن فیلم، با شوق وشعف این فیلم رو آوردم و به هم اتاقیام گفتم ببینین این فیلم چه فضایی رو نشون میده! ضجه های مادر ستار رو ببینین! درد و سوزی که تویه سخنان نوریزاد هست رو نگاه کنین! و...
ولی وقتی این دوستام فیلم رو نگاه کردن، آخرش خندیدند!!!
دلیلش اینه که این جور آدما درد و دغدغه این مسائل رو ندارن! آدمای بیخودی ان! آرمان هاشون سطحیه! با مسائلی سرگرمند و با چیزایی خوشند که برای من قابل فهم نیست! در عوض این بی اطلاعی از شرایط مملکتشون، اسم تک تک بازیکنای مثلا میلان رو و هم چنین فک و فامیل های این بازیکنان رو و تعداد ازدواج های موفق و ناموفقی که توی زندگیشون داشته اند رو از حفظند! و بزرگترین آرزو و آرمانشون اینه که مثلا با مالدینی در ورزشگاه آزادی عکس بندازن!
عمو دلقک برام سواله که چرا اینا اینجورین؟ چطور میشه که آدم میتونه اینقد بی تفاوت باشه؟ (ابوالفضل گفت)
=============================
سلام دلقك عزيز
با عرض سلام به دوست گرامي جناب شهريار
فكر مي كنم كمي از جاده انصاف خارج شده ايد ، در همين مطلب بالا جناب دلقك به خاطر مراعات حال خيل خوشبينان به دولت روحاني به گفتن انشالله گربه است ، افتاده اند ، از طرفي ديگر ايشان از همان اول انتخاب آقاي روحاني را انتخابي هيجاني مي دانستند و جناب قاليباف را انتخاب خوب و منطقي براي شرايط حال حاضر مي دانستند ، پس چرا بايد به خاطر اينكه مجبور شوند توپخانه انتقاداتشان را به سمت كرنش ها و ضعف هاي بسيار روحاني بگيرند ، ابايي داشته باشند ؟!
اتفاقا به خاطر ضعفهايي كه دولت روحاني از زمان انتخاب وزراء و نحوه تعامل با ديگر مراكز قدرت داشته است ، جناب دلقك يكبار هم در مطالبشان پس از روي كار آمدن روحاني ، اشاره اي نكردند كه من از اول گفتن كه قاليباف بهتره ، اگر هم مي گفتند حقشان بود در بعضي مواقع ،زيرا انرژي زيادي صرف پاسخگويي به شيفتگان روحاني يا مخالفان قاليباف كردند
در حاليكه اگر من و شما جاي ايشان بوديم به خاطر جواني و ناپختگي ، جور ديگري رفتار مي كرديم
حقير در اين سيرك و از جناب دلقك و دوستان ،درسهاي زيادي آموختم و با اينكه بعلت كم سوادي و كند ذهني ،با بعضي از مطالب ارتباط بر قرار نمي كنم ، ولي رفتار جوانمردانه دلقك در مقابل ضعفهاي روحاني برايم آموزنده بود و هست ، حقير اينقدر فهم شده كه جناب دلقك گرفتار هواي نفس خويش نيست ،دل در گروي نجات ايران و ايراني دارد ،ولو با هر خري
پاينده باشيد جناب دلقك گرامي و شهريار نازنين
سلام به همه دوستان
با نظر شهریار از پایه مخالفم و دلیل پیگیری نوشته های دلقک هم همین است که با نظر امثال او مخالفم از بن و بنیاد و کم هم نیستند کسانی که چون او می اندیشند... اما تیمسار هم مثل اینکه یک مقدار عصبانی است این روزها و کم طاقت.. چون من هم یک کلمه نوشتم که حرف من و شما چندان اثری ندارد( حرفی که خود تیمسار بارها در پاسخ به نقدها می گوید که مگر این بلاگ چه بردی دارد که گیر داده ای به من) و فوری نوشت که تو که با من هم سطح نیستی، چه حرفی می زنی که من و تو! تو کجا و من کجا، من مورد توجه و ایده برداری هستم و تو که اصلا عددی نیستی و چه کاره ای که می گویی حرف ما مثل آه و ناله است که راه به جایی نمی برد، بی آنکه بداند اصلا این دوره گرد ژنده پوش کیست و چه کاره است، اما خب ایرادی ندارد، این زبان اندکی تند می ارزد به خواندن خروار خروار تحلیل های صد من یک غاز اپپپپپپوزوسیون ...
اما جدای از عصبانیت تیمسار، حرف شهریار چندان منطقی نیست.. دلقک حامی روحانی نبود و چند ماه تلاش کرد به نفع رقیب اصلی اش و ما هم کلی مغزش را خوردیم که در اشتباهی، حالا هم با پذیرش رای مردم( که خلاف نظرش است) نقد می کند عملکردها را به درستی و نکته سنجی خاص خودش... اینکه برخی نکات از پیش معلوم است را همه یا لاقال خیلی ها می دانیم و می دانستیم ... همه می دانستیم که از روحانی چیزی در نمی آید ولی رفتیم رای دادیم(رای دادم) و اصلا هم پشیمان نیستیم(نیستم) چون به خودمان و این کشور گیر افتاده در گِل یک فرصت دیگر دادیم.. فرصتی که البته فکر نمی کنم حضرات قصد داشته باشند از آن استفاده کنند..
شاید تکراری باشد و خسته کننده ولی دوستان توجه کنند که این سیرک یک جور تمرین در کنار هم بودن و یکدیگر را تحمل کردن هم هست.باید به یکدیگر در حد معقول احترام بگذاریم یعنی نه کم ، نه زیاد. اینجا یک مکان عمومی هم هست ضمنا ، لذا روان، مودبانه، صبورانه و دور از هرگونه تعصب نوشتن شرط اصلی حضور در یک چنین جمعی است.سرآمد چنین رفتاری هم بایستی خود دلقک باشد، اگر قرار باشد همه ما همان حرفهای دلقک را تکرار و باور کنیم کورکورانه و خلاف میل و نظر او چیزی نگوئیم پس از چندی این سیرک هم خسته کننده خواهد شد برای همه.نباید بیخودی ایراد بگیریم به حرف کسی در حالیکه نظر خودمان را بیان نمیکنیم.هیچکس خدا نیست، همه اشتباه میکنند، من ، شما ، دلقک.....همه. اشتباه را تصحیح کنید اگر میتوانید، والّا هر بچه دبستانی هم میتواند همین دلقک را ببرد زیر سوال بدون اینکه از خودش نظری ارائه دهد. اینها نظر من بود، میتواند غلط باشد قسمتی یا حتی تمامش، میتواند درست هم باشد. اگر من نظرم را در معرض دید عموم قرار میدهم بایستی تحمل نقد آنرا هم داشته باشم.
چی شد تیمسار، رفتی سه ماه تعطیلی؟ حرفهای مطهری خیلی هم فیلم حکومت نیست، یارو گیر داده به لاریجانیها یعنی به شخص خود آقا. نمیدونم چه جوری میتونند ساکتش کنند، ظاهراً محموت هم خوب خورده تو این ۸ سال، فقط زرنگ بوده با خیلیها تقسیم کرده ارث پدریش رو، گوه گرفته نظام رو ، اونوقت تو رفتهای تعطیلات؟
تعطیلات که حتمی است. چون روحم خراشیده شده و آن افسرده و خسته که دوستان اشاره می کنند واقعیت دارد. خیلی سخت است 35 سال در متن فاجعه زندگی کرده باشی که چهار سالش هم به هم زدن این کمدی - تراژدی تاریخ بشر از نزدیک و لحظه به لحظه گذشته باشد. لذا همین پست آخر که تصمیم دارم تا ساعتی دیگر راجع به مطهری بنویسم آخرین پست سیرک هم خواهد بود تا مدت ها که خودم هم نمی دانم چندماه طول بکشد و آیا بازگشتی هم خواهد بود یانه! یا...هو
تیمسار جون یه کم به خودت استراحت بده ولی کرکره سیرکو پایین نکش اگه به این حرفا باشه که همه باید بریم بمیریم و علی بمونه و حوضش
دلقك عزيز، هنر بزرگ سردمداران جمهورى اسلامى خراشيدن روح همگى ما بوده و با سياست ورزى كثيفشان ايجاد اميد واهى در دل مردم و جوانان و ناميد كردنشان به صورت متناوب تا جايى كه با خسته كردن مردم با دلمشغولى هاى كوچك و بزرگ آنها را به مرز بى تفاوتى رساندن. كه كما بيش همه ما ، كوچك و بزرگ چندين بار به اين نقطه در دوران حياتمان با جمهورى اسلامى رسيده ايم ، هدف رژيم هم اين است كه كسانى كه سرشان به تنشان مى ارزد و حرفى براى گفتن دارند با روحى خراشيده سر به بالين بى تفاوتى و نهايتا سكوت ببرند تا به خيال خودشان با ايجاد اين دورهاى باطل براى مردم از جوانى تا ميانسالى تا ابد حكومت كنند.
به هر حال اميدوارم روحيه خراشيده شما در سكوتى كوتاه مدت التيام يابد و شادابى دلقكى سيركتان بر زخمهاى دوران تيمساريتان در متن رژيم مرهمى باشد كه ما به سيرك براى التيام خراشهاى خودمان مى آييم
ارادتمند شما، افشين قديم
مرد ناحسابی!( یعنی حسابی روی کارهایت نیست!).... ما را اذیت نکن تو را ابوالفضل!
به خدا ما دوستت داریم...یعنی خود اینجانب اگر دختر بودم حاضر بودم --همخوابگی که نه...برای من زیادی پیر بودی!-- روزها با تو به کافه های آلامد لندن رفت و آمد کنم و حتی دستت را در دستم بفشارم!
تو را به جان علی مطهری نرو....
به خدا ما خمار تو ایم....
این نشئه را از ما نگیر...
هم یاد میگیریم و هم از داشتن مردی چون تو حال میکنیم....
خدایی ظلم است رفتن تو در این اوقات سخت به مام میهن و جوانانی که بلیطهای سیرک را آنلاین و حتی پیشتر از بلیطهای جام جهانی 2014 خریده اند!
دوست دار تو.....همان که بود!
ارسال یک نظر