1- کاملاً بدیهی می نماید که کپ کردن روحانی در پشت نام دبیر جدید شورای امنیت ملی کشور ناشی از چالش سهمگینی است که روحانی با نظامیان و بویژه با سپاه دارد. زیرا:
الف- طبیعی بنظر نمی رسد که رییس جمهور روحانی که برای تعیین و چینش کابینۀ خود آن همه شتاب و حساسیت سرعت - و درست هم - داشت برای تعیین یکی از حساس ترین پست های دولت (دبیر شورای امنیت ملی) که اتفاقاً دریچۀ اصلی اصلی ترین مأموریت روحانی هم است در مورد اولویت پروندۀ هسته ای؛ این همه تأخیر غیر موجه داشته باشد. غیر از اینکه مطمئن باید بود که روحانی در صدد ارجاع پرونده به ظریف در وزارت خارجه است، و می خواهد بعد از قطعی شدن پاسخ این سؤال فرد مناسب را تعیین کند. چون اگر قرار به ماندن پرونده در شورای امنیت ملی باشد قطعاً باید دیپلماتی کارکشته این سمت را بعهده بگیرد و در غیر اینصورت نیازی به سخت گیری نخواهد بود.
ب- تعیین جواد ظریف به عنوان وزارت خارجه و رأی اعتماد بالای او در مجلس نشان می دهد که روحانی توانسته بود رأی اولیۀ آیت الله خامنه ای را بگیرد در انتقال پروندۀ هسته ای بوزارت خارجه. زیرا یکی از دلایل رأی به ظریف استناد معتبر به موافقت خامنه ای با ظریف بود.
پ- حسن روحانی که گمان کرده بود با اخذ موافقت خامنه ای در مورد انتقال پروندۀ هسته ای به وزارت خارجه کار را تمام کرده است؛ داشت براه خودش ادامه می داد و می خواست محمد شریعتمداری را که کمترین سابقه و تبحر سیاست خارجی و دیپلماسی بین المللی را ندارد دبیر شورای امنیت ملی قرار بدهد. در حالی که اگر از انتقال پرونده مطمئن نبود هرگز آدمی چنین نامربوط با حوزۀ دیپلماسی خارجی و بویژه پروندۀ سنگین و پاشنۀ آشیل دولتش برنامۀ هسته ای را به او نمی سپرد و نمی سپارد و اصولاً بعنوان نامزد مطرح نمی کرد.
2- اینک اما بنظر می رسد که همین تصمیم روحانی که با موافقت ضمنی - یا ظاهری و زبانی - خامنه ای هم بوده است بچالشی بزرگ تبدیل شده و روحانی سخت در تلاش برای حل این چالش است. این چالش جدید نیز قطعاً با اکثریت نظامیان عضو شورای امنیت ملی - بویژه با سپاهیان پرقدرت آن - است. زیرا اگر پرونده بوزارت خارجه برگردد هنوز هم خامنه ای امکان تأثیر گذاری مؤثر را خواهد داشت با توجه به اعتمادی که به روحانی و ظریف دارد - و البته نوعی اجبار هم که بدلیل ضعفی که در رأی ملت به تغییر به خامنه ای تحمیل شده است در پذیرش خواست روحانی دخالت دارد - اما با رفتن پرونده به وزارت خارجه تنها گروهی که عملاً از چرخۀ تصمیم گیری هسته ای حذف می شدند و می شوند سپاهیان تشکیل دهندۀ رأی غالب شورای امنیت ملی بودند و هستند.
3- بنظر می رسد می توان در آینده ای نزدیک به نتیجۀ ابتدایی رسید که آیا روحانی و دولتش خواهند توانست کاری بکنند کارستان یا نه. چه اگر پروندۀ هسته ای به وزارت خارجه منتقل شود نشان از برد روحانی و جای امیدواری است. اما اگر روحانی این چالش را ببازد و پرونده کماکان در دست سپاهیان باقی بماند و با توجه به اینکه رأی باطنی خامنه ای هم با آنان است نباید منتظر شق القمری راهگشا بود. چند روز آینده برنده را و سمت و سوی ایران روحانی را توضیح خواهد داد. یا...هو
۴ نظر:
اکنون ۵+۱ دیگر مساله نیست. اوباما هم مثل ایران در سوریه و عراق گیر کرده و میدان را به اعتلاف اسراییل و عربستان با طیفی از تند رو های آمریکا واگذار کرده است.
ایران باید هر چه سریعتر با اسراییل و عربستان مذاکره مسثقیم کند.
به هر حال ایران متاسفانه در موضع ضعف اسث و کارت مهمی در دست ندارد...
برای اولین بار دلقک از یک غیر نظامی در برابر نضامیان دفاع کرد. مبارک است!
دلقک عزیزم. بسیار معقول نوشته اید و ارزیابی شما از مسئله پرونده هسته ای کاملا درست است. ولیکن نکته مهمی را فراموش کرده اید و آن اینست که شرایط مذاکره کاملا عوض شده و شروط غرب برای ایران به موارد جدیدی بدل شده که پذیرش آنها عملا به مفهوم به کنار گذاشتن سپاه و تقلیل بسیار واضح قدرت بیت رهبری خواهد بود و نپذیرفتن آنها نبردی که عافیتی در آن نیست.
رفسنجانی و روحانی به مثابه یک گروه واحد مسئله را بخوبی درک کرده اند و سعی دارند که دخالت رهبر را در تصمیم گیری در مذاکرات به حداقل خود رسانند و سخنرانیهای اخیر رفسنجانی در مورد تندروی و لزوم عقلانیت و اعتدال در تصمیم گیریها مزید این نظر است.
ولیکن چه روحانی و چه رفسنجانی این بار نیز از واقعیتی غافل مانده اند و آن غلبه سپاه بر تمامی ارکان تصمیم گیری و اجرایی کشور است.
زنده بودن آنها منوط به وجود کشمکش در منطقه و کشور است و تصور میکنند که با چند صد موشک مونتاژی و چند صد قایق تندرو و چند صد هواپیمای بی سرنشین و عده ای جان بر کف قادر به مبارزه ای نابرابر خواهند بود و تصور می نمایند که این بار نیز با صدام مواجه هستند و جنگی به مانند عراق که جز خیر برای آنها و تیره روزی برای ایرانیان نداشت.
رفسنجانی و روحانی بخوبی میداند که این بار در یه پاشنه سابق نمیپرخد و مذاکره و تن دادن به شرایط را تنها راه نجات حکومت فعلی میدانند ولی کو گوش شنوا و بصیرت در میان جناحهای دیگر.
جناب م. ر عزیز !
به تیمسار قول داده ام که بخندم ! و بخندم آنقدر که تصویر هولناک روزهای پیش رو و ترس مشترک ، در بیقراری چشمها با طغیان اشکی محو شود .
کاش ترسمان بیهوده باشد و ما به بزدلی این روزهای خود هم بخندیم ! آنقدر . . .
ارسال یک نظر