دوست خوب و جوان و هنرمند بسیار خوانندۀ قدیمی ام راجع به اوضاع مصر پرسیده است. با اینکه من از همان ابتدای شورش های خاورمیانه در دو سال و نیم پیش نظرم را در مخالفت تام با این شورش ها گفته و نوشته ام و اینک با توجه به جو عاطفی و احساسی ناشی از کشتارهای تأسف برانگیز مصر ساز مخالف زدن زیاد راحت نیست اما به احترام ادوارد آلبی عزیز مطالب کوتاهی را می نویسم.
1- از نظر من ارتش قهرمان و ملی مصر درست و بموقع وارد صحنه شده و اقداماتش در جهت سعادت و پیشرفت ملت مصر است و اگر تأخیر می کرد محتمل بود که مصر تحت هرج و مرج ناشی از شبه دموکراسی "یک نفر یک رأی" بقعر تاریخ پرتاب شود و نتواند به این زودی ها خودش را از چنبرۀ انقلاب ضد مدرنیته نجات بدهد. بدیهی است که مرگ حتی یک انسان ناراحت کننده و تأثر برانگیز است. اما توجه به این نکته حیاتی است که تداوم حکومت اسلامیست های مصری مطمئناً خسارت های جانی بسیار بیشتری را به ملت مصر تحمیل می کرد در دو مسیر:
الف- مرگ سرخ ناشی از شورش ها و اختلافات دینی و مذهبی و اجتماعی ناشی از ماهیت رژیم های ایدئولوژیک بدون ایدئولوژی - حکومت دینی و مذهبی حکومت های ایدئولوژیک بدون ایدئولوژی هستند و مثل مارکسیسم قادر به تشکیل حکومت آهنین نظیر شوروی سابق و کرۀ شمالی فعلی نیستند - که باید هر روز و هفته و ماه شاهد در گیری های قومی و قبیله ای و مذهبی و دینی باشند.
ب- مهمتر از مرگ سرخ فوق "مرگ سفید" گسترده ای بود که بدلیل بی ثباتی و ناکارآمدی دولت اسلامگرای آنارشیک و از راه هر روز فقیرتر شدن ملت مصر انجام می شد. اگر به این نکتۀ کلیدی توجه کنیم که مصر کشور فقیری است و بیشترین درامدهای چرخش اقتصادی خودش را از حوزۀ گردشگریی انتظار دارد که توریست های مدرن و غربی تأمین می کنند. و بدیهی است که کشوری با محدودیت های پوشش و نوشش و خورش و تفریح و فان و زندگی کمترین جاذبه ای برای گردشگر پولدار غربی نخواهد داشت. و اسلامیست ها با هر درجه از تساهل و تسامح هم انسان هایی چرک و بی رنگ و بی فان و بی تفریح هستند و نمی توانند از ماهیت اصلی خود فراتر بروند. در نظر داشته باشیم که حتی در ایران نفتی و ثروتمند هم این مرگ سفید اتفاق افتاده و بسیاری از ایرانیان بدلیل فقر دچار مرگ های نارس و طول عمر کوتاه تر شده اند که اوج این کشتار سفید در جنین هایی است که بدنیا نیامده اند و آیت الله خامنه ای ناله اش بلند شده که چرا نه می گائید و نه می زایید!
2- برای فهمیدن اوضاع مصر و از آنجا خاورمیانه یک آدرس بسیار مهم می دهم بشما تا خودتان بهتر از هر تحلیل گری بفهمید که چه اتفاقی در حال افتادن است. آن آدرس اما نام یک سناتور امریکایی است بنام "مک کین" که برای شما بسیار آشناست. زیرا او نامزد نئوکان های امریکایی در انتخابات ریاست جمهوری 2008 بود و مواضع بسیار راست و خشن او بعنوان کهنه سرباز جنگ ویتنام در خاطرتان زنده است. سناتور مک کین در حال حاضر یکی از سرسخت ترین مخالفان ارتش مصر و حامی روند دموکراتیزاسیون اخوان المسلمین در مصر است و بارها و بارها از اوبامای دموکرات خواسته است که کمک های امریکا به ارتش کودتاگر مصر را قطع کند.
3- اینک اگر این موضع سرسخت و سوپر دموکراتیک مک کین را در کانتکست مواضع او در قبال سوریه و ایران و سایر کشورهای منطقه قرار بگیرد دم خروس وقایع مصر و تونس و دیگران معلوم می شود. یاد آوری می کنم که مک کین یکی از تنها دو سناتور امریکایی هم است که چندماه پیش و در اوج جنگ های داخلی سوریه و از راه مرز ترکیه بمناطق تحت اشغال ارتش آزاد سوریه رفت و با آن ها اعلان همبستگی کرد. نقشۀ نئوکان های امریکایی برای خاورمیانه و شمال افریقا (حوزۀ انرژی) تعقیب استراتژی "ثبات در بی ثباتی" است. اینان معتقدند که مسلمانان منطقه را باید همواره در حال زد وخورد درون مذهبی و درون دینی رها کرد تا ضمن تضعیف یکدیگر از هر گونه ثبات پیشرفت و صعود به لیبرالیسم عاجز بشوند تا علاوه بر اینکه صنایع تسلیحاتی امریکا را پررونق نگه می دارند مردمان شان هر روز فقیرتر و محتاج تر از روز پیش بشوند. اگر مک کین جزو آندسته از سیاستمداران امریکایی است که مدافع حملۀ نظامی به ایران است فقط بخاطر جاه طلبی آیت الله خامنه ای در رسیدن به تسلیحات هسته ایست و الا اگر مطمئن شوند که خامنه ای دنبال ساختن بمب نیست رژیم دینی و بی ثبات و منزوی خامنه ای در ایران بهترین گزینه برای آنان است و کمترین مخالفتی با عقب ماندگی ایران و بدبختی مردم ندارند.
4- ارتش مصر در حال حاضر دست این ها را خوانده و می خواهد مصر را از خواستۀ نئوکان های امریکایی دور کرده و به ثبات و پیشرفت دورۀ حسنی مبارک برگرداند. و باید دعا کنیم که موفق بشود انشاءالله. در مورد موضع ایران و ظریف و روحانی نیز نظرم این است که همین سیاست کجدار و مریز بی طرفی دولت قبلی ادامه خواهد یافت با این افزوده که احتمالاً موضع اعلام نشده و زیر پوستی دولت میانه رو ایران بسمت ارتش مصر و بنفع آنان خواهد بود. زیرا اخوان المسلمین خطرات بیشتری از سکولارهای مصر برای شیعیان و جنگ های مذهبی راه افتاده در منطقه داشته و خواهند داشت و با توجه به ضعف کمی و کیفی شیعیان در مقایسه با سنیان ایران تمایلی برای تقویت دولت های مذهبی سنی ندارد و تجربۀ این دو سال اخیر ایران را متوجه اشتباه خود در حمایت از قدرت گیری سنیان سیاسی کرده است. یا...هو
توضیح ضروری:
هر توصیف منفی راجع به مسلمانان ناظر است بر اسلامیست های شریعت گرا و سیاسی. و الا مسلمانان عرفی گرا شامل هیچگونه صفت منفی نیستند چه سیاسی باشند یا نه و چه آخوند باشند یا نه. من خودم هم یک مسلمان عرفی گرا هستم و لاجرم سکولار.
۱۷ نظر:
دلقك عزيز، با نظرات شما كاملا موافقم، چه در مورد مك كين نئو كان كه از مدتها قبل چاره بيچاره كردن مردم خاور ميانه را در پروبال دادن مسلمانان سوپر سنتى كله خر طالبان صفت مى دانند. با شعار دمكراسى كه با هيچ معادله اى در دنيا با شريعت اسلام قابل جمع نيست. و چه با حركت ارتش مصر كه به اين موضوع كاملا واقف است و قبل از دراز شدن ژنرالهايش در پشت بام مدرسه رفاه ، د ست مرسى و نادانان دنباله رويش را خوانده و قصد دارد كه از ريشه اين علف هرزه را بخشكاند، اميدوارم كه موفق شوند. هميشه هم با حرفى كه قبلا در يكى از پستهايتان زديد موافقم خصوصا در كشورهاى عقب مانده جهان سومى " دمكراسى نخبگان ،نه دمكراسى هر نفر يك راى"
ارادتمند. افشين قديم
البته اسلامیستهای مصر دست تنها هستند اگر آنها هم یه حزب توده و جبهه ملی و چند صدتا گروه کنفدراسیونی و خلقی داشتند میتوانستند از پس ارتشی که باز نصفشان تودهای و مذهبی بودند برآیند.
با سلام
فرمودید که حکومت اسلامیست ها در منطقه حاصلی جز مرگ سرخ و یا سفید ندارد . به نظر حقیر ایران بهترین استفاده را از چنینی منطقه ای می برد چرا که امنیت و رفاه منطقه حاصلی برای ما ندارد و بلافاصله آن ها را در معادلات منطقه ای برعلیه ما قرار خواهد داد
لذا فکر می کنم دولت فعلی همان موضع نزدیک به اخوانی ها را بگیرد بهتر است . چند عبارت "بیداری اسلامی " هم بگویند و خود را در این حوزه در برابر خامنه ای قرار ندهند و در عوض نیرو خود را در داخل ایران مصروف نمایند .
ارتش قهرمان و ملی مصر درست و بموقع وارد صحنه شده و اقداماتش در جهت سعادت و پیشرفت ملت مصر است.
ختم کلام!
سپاس بیپایان
ارادتمند، ادوارد البی دوم
سلام دلقك عزيز
مشكل اصلي كشورهاي جهان سوم وجود اسلام گرايان نيست ، مشكل اصلي در ايران و كشورهاي اسلامي اينست كه ، قانون ، محور و فصل الخطاب نيست
گيريم كه ارتش مصر توانست اسلام گرايان را تارومار كند و دستشان را از نهادهاي قدرت كوتاه كرد ، آيا قادر است تفكر انها را هم از بين ببرد ؟
ده سال ديگر اخوان المسلمين مي گويد ، اگر به ما اجازه مي داديد كه دوره قانوني زمامداري خود را به پايان مي برديم ، شما مردم امروز وضع بهتري داشتيد ، ما طرحهاي زيادي براي اقتصاد و معيشت شما داشتيم كه با كودتاي ارتش ، فرصت انجام انرا از دست داديم ، باز هم عوام فريبي و كسب راي و بازگشت به قدرت .
اروپاييان سيصد سال حكومت كليسا را تحمل كردند و با تلاش متفكران و نخبگان جامعه ي خود ، مذهب را به كنج خانه ها فرستادند( شخصي كردن اعتقادات ديني ) ، امروز ديگر هيچ كشيشي نمي تواند ادعا كند اگر به ما فرصت مي داديد ، ما فلان و بهمان مي كرديم ، چون روند گذار جامعه اروپا از مذهب رسمي به سمت مذهب عرفي روندي طبيعي بوده است ، امروز ازين دستاورد گرانبها و پرهزينه خود ، با تمام وجود ، حفاظت مي كنند .
كاري كه اينروزها ارتش مصر انجام مي دهد سزارين يك نوزاد نارس مي باشد كه معلوم نيست از دل آن چه چيزي بيرون مي آيد ، به نظرم احتمالا شاهد گروههاي تروريستي نفرت پراكن خواهيم بود
حقير با اينكه سالهاي جواني خود را در نظام نكبت بار جمهوري اسلامي بر باد رفته مي بينم ، ولي به هيچوجه علاقه اي به اينكه مثلا ارتشيان سال ٥٧ دخالت مي كردند ، نداشته و ندارم ، به روندي كه طي سالهاي گذشته طي كرديم ، خوشبينم ،
شايد به عمر ما كفاف ندهد، ولي پس از ما ديگر هيج اخوند پفيوزي نمي تواند ادعا كند : ما دنيا و آخرت شما را آباد مي كنيم ، ديگر مردم ساده دل گول ريش و دستار نخواهند خورد احتمالا ،ديگر دزدان ريا كار راحت سوار احساسات عمدتا خرافي مردم نخواهد شد ، ديگر شيفتگان قدرت ، تشنگان خدمت نخواهند شد ، ديگربا روضه و به دشت كربلا زدن ، جوانها روي مين نخواهند رفت ، ديگر به اسم مذهب تجاوز و غارت نخواهيم ديد
فقط اميدوارم نخبگان و روشنفكران پر ادعا و از دماغ فيل افتاده مان ، اين سالها و روزهاي سياه را ثبت كنند و سالهايي كه ما ديگر نيستيم ، يادآوري مستمر كنند و همچون انديشمندان اروپايي به رسالت خود عمل كنند ،
خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان تا سيه روي شود هر كه درو غش باشد
سيه رويي آخوندها نزد مردم اگر چه با هزينه گزافي حاصل شد ولي تا ابد در حافظه تاريخي مردم سرزمينم خواهد ماند ، چه باك اگر نسل من و ما سوختيم و نابود شديم
اتفاقي كه اي كاش در مصر هم اجازه مي دادند ، تكرار شود ولي با يك تفاوت ، ارتش مصر و سكولارهاي مصري به جاي انتخاب روشهاي غيرقانوني ، مي گذاشتند كه مرسي دوره قانوني خود را به پايان ببرد ، تا بهانه اي براي مظلوم نمايي و ادعاي كارآمدي به شرط پايان قانوني دوران خود نداشته باشند و با دستاني خالي و زباني كوتاه قدرت را ترك مي كردند
اگر در سال ٥٧ نخبگان و روشنفكران و گروههاي سياسي جلوي آقاي خميني ايستادگي مي كردند و اجازه اعمال غير قانوني به ايشان را نمي دادند تا ايشان خيلي راحت پيش نويس اوليه قانون اساسي را به زباله دان بياندازد ، اينهمه بدبختي سر ما نمي آمد ، امثال خميني ، مرسي ، حتي رجب طيب اردوغان ، وقتي كه بر سر كار مي آيند روشي مشابه دارند ، اينست كه گام به گام ديكتاتوري خود را از طريق دخل و تصرف در قانون و تغيير آهسته و پيوسته درآن ، نهادينه مي كنند
ترسي كه جمهوري اسلامي از حقوقدانان و وكلا دارد ، خود گواهي ست بر اين مدعا ، ايرانيان كه از پيش نويس اوليه قانون اساسي خود حفاظت نكردند و تاوان عظيمي داديم و مي دهيم ، ولي ايكاش ديگر كشورهاي جهان سوم از قانون اساسي خود هوشيارانه محافظت كنند و در مقابل تغييرات يكسويه توسط حاكمان سكوت نكنند ، و خود راهم ملزم به رعايت قانون بدانند .
گمشده كشورهاي جهان سوم ، قانون است ، عمل به قانون و پايبندي به آن از هر دوسوي قضيه مي باشد ، حاكمان و مردم
پاينده باشيد
شهروند گرامی می خواستم پاسخ کوتاهی برای نظر شما بنویسم که دیدم خودت در فراز آخر کامنتت بدرستی نوشته ای. همانطور که گفته ای معلوم نبود که اگر ارتش مصر به حمایت از جامعۀ مدرن مصر دخالت نمی کرد در سه سال بعد از تاک و تاک نشان اثری مانده بود برای پایین کشیدن مرسی و اخوان. زیرا مرسی در همین یک سال به حوزه هایی دست انداخته بود که اگر فرصت پیدا می کرد همۀ نهادهای مدرن را از هویت تهی می کرد و در اختیار شریعت خودش قرار می داد. در ضمن اصلاً وضعیت دنیا با قرون وسطی قابل اینهمانی نیست. اروپایی ها در قرون وسطی مجبور از صبر و تحمل وتدریج بودند زیرا باید چرخ را اختراع می کردندو اما الان چرخ که سهل است دموکراسی و لیبرالیسم هم از بلوغ گذشته اند. تنها راه جهان سوم اولاً و بویژه کشورهای اسلامی ثانیاً این است که با رژیمی منظبط و متکی بر دموکراسی نخبگانی ملت های خود را از کهنگی به تازگی هدایت کنند و تا آدم ها لیبرال نشده اند اجازۀ مشارکت در سیاست مدرن را به انان ندهند. انسان دارای حقوق بشر عبارت از انسانی است که نیازی به نیازهای اولیه نداشته باشد. کمی بی رحمم ولی ناچاریم عریان و بدون تعارف باشیم. یا...هو
چرا هیچ کس به نقش اقتصاد در این فاجعه اشاره نمیکند؟ هیچ ارتشی خواهان دموکراسی نبوده و نیست ونخواهد بود.آنچه ارتش مصر را به کودتا واداشت کم شدن سهمش در اقتصاد و کمک های اهدایی آمریکا بود و اکنون هم با تیر وتفنگ از سهمش نگهداری میکند برای سکولاریسم و دموکراسی تره هم خورد نمیکند. از مک کین بعید نیست که طرفدار خونریزی و کشت و کشتار باشد اما از دلقک و برخی خوانندگانش و این خوشحالی از به قول خودشان قهرمانی ارتش مصر باور کردنی نیست.
گاهی دلم برای استالین تنگ می شود. و شدیداً به ایشان حسادت و حسرت دارم. زیرا با اینکه خودش ژنرالی بغایت خشن و کشنده بود با اینهمه توانسته ادبیاتی تولید کند با واژۀ "میلیتاریسم" که 25 سال بعد از دفن قطعی مارکسیسم لنینیسم هم کماکان می درخشد و نضامیان را بهر صفت منفی ممکن متصف می کند الا اینکه حتی یکنفر جرأت کند و بگوید نظامیان هم می توانند مغز داشته باشند و از همه مهمتر میهن پرست باشند. طرفه اینکه ادعای اغلب نظامیان در مورد لباس سربازی پوشیدن بالا بودن دُزِ میهن خواهی و فدا کاری برای وطن شان است. اما ادبیات استالین می گوید میلیتاریسم قطعاً بدون مغز و فهم هستند و مطلقاً نباید در خائن بودن آنان نسبت بکشورشان تردید کرد. نوشتۀ مانی عزیز هم جز همین فرمول را تعقیب نمی کند که بگوید نظامیان هرجور پستی و منفعت طلبی دارند غیر از یک جو شرافت و میهن پرستی. فاعتبرو یا اولی الالباب. یا...هو
http://goo.gl/96B3Gh
لطفا در انتشار این نامه ما را یاری دهید
دلقک عزیز
شخصا اسلامیست نیستم و چوب اسلامیست ها را سی و چند سال است که در کشور تحمل می کنم... اما با اینکه مدعی هستی که به دنبال ایده ها نیستی و صرفا در پی رفاه و آرامش مردمانی اما موضع گیری هایی که می کنی خلاف این است... سیل حمایت کامنت گذاران ایرانی هم - نه تنها در اینجا که در سراسر اینترنت - به سود ارتش قهرمان و آدم کش مصر قابل فهم و تهوع آور است... به هر حال کودتایی شده که در ابتدا آرام بود و رفته رفته به سیلاب خون تمام عیاری تبدیل شد که به نظر من تازه ابتدای کشتار است و تا زمانی که ریشه ی این مفسده ی دموکراسی! در مصر خشکانده نشود ادامه خواهد داشت... عصبانیت ما بعد از 35 سال زندگی تحت لوای اسلامگرایان فهمیدنی و به حق است ولی بدان که شما و تمام اپپپپپوزوسیون! با هواداری از کودتای خونین مصر جامعه و افکار عمومی ایران را بی بنیاد می کنید... این استدلال تو را در طول تاریخ خیلی ها کرده اند... رییس جمهور عزیز آمریکا هم مدعی بود که چند صد هزار نفر را با بمب اتمی در ژاپن کشته تا جلوی کشته شدن چند ملیون نفر را بگیرد... جمهوری اسلامی، هیتلر، استالین و امثالهم هم زیاد از این استدلال ها دارند که انسان ها را وزن می کنیم و هر گروهی که وزنش کمتر بود ولو چند گرم - که در مصر چنین است به نظرم- را قربانی دیگری می کنیم، دستت درد نکند با این تحلیلیت... چند سالیست که وبلاگت را می خوانم و انصاف و انسانیت را در آن می دیدیم ولی تو هم فرو رفته ای در مبارزه کور با اسلام گرایی، ولو آنکه جماعت بسیاری که وابستگی و فهمشان از اسلام درست مانند وابستگی و فهم مدرن ها از مدرنیته است ( و هر دو نفهم مطلق هستند)توسط ارتش های سرخ و سبز و زرد و سپاه پاسداران های قهرمان! کشورهایشان رنده شوند.. روشنفکر حوزه عمومی دغدغه اش باید حقیقت باشد خودت این را گفته نه؟ واقعا بر خلاف تمامی مطالب این سالهایت، مطلب تهوع آوری بود و حالمان را به هم زدی تیمسار...واقعا این را می گویم!!!
کلا سر از کارت درآورده ام دیگر... انقدر نظامی هستی که نمی توانی با نظامیان مخالفت کنی... ارتش قهرمان مصر را حالا می نویسی ، در انتخابات قالیباف را می خواستی بچپانی به ملت که نشد، احتمالا از پینوشه و ژنرال های خونخوار آفریقا هم با عشق حمایت می کردی، انور سادات و مبارک و خلاصه هر کس که ژنرال باشد و اگر توانست با دموکراسی حکومت کند و اگر نتوانست با اسلحه و فرمان نظامی، تبریک می گویم به خودم... شما هم هوادار جمهوری اسلامی از آب درآمدی که! می بینی چقدر شباهت روشی دارید باهم؟ اگر مرسی رای نمی آورد ارتش کودتا نمی کرد، اگر میرحسین رای نمی آورد سپاه کودتا نمی کرد، تقصیر مردم است که که زمانی که برای تیمسارها ایست می کشند، به خط نمی شوند و خبردار نمی ایستند و حرفشان را گوش نمی دهند وگرنه نیازی به کودتا نیست! مصالح عالیه ایجاب می کند دیگر! حالا یا با کودتا یا مسالمت... اینها را دوستانه نوشتم چون فکر می کنم نیاز به یک خانه تکانی ذهنی داری تا از حسرت اینکه چرا سال 57 کودتا نکردید دربیایی و مسائل را واقعی ببینی ..
دوره گرد عزیز سلام و متأسفم که باعث ناراحتی و عصبانیت شما شده ام. اما من مطلب کوتاهی را از یک پروسۀ دو سال و نیمۀ منجر به وقایع اخیر مصر است را نوشته ام و مطلقاً جنبۀ آرمانگرایی ندارد بلکه در راستای همان تعهدم برای زندگی بهتر برای توده های محروم و گذر آنان از دگم واپسگرایی به فهم تغییر و پیشرفت و جلو روندگی است. مطلقاً خودم را از نفرت و تعصب به هر کس و هر گروه و هر دسته ای اعم از تا نظامیان بری می دانم و فقط اندیشه ام را راجع به وقایع می نویسم و صد البته ممکن است غلط هم باشد مثل هر اندیشۀ مشابهی از جمله برداشت شما. البته که من از اتهام صنفی گرایی شما هم ناراحت نیستم و از هیچ اتهامی تا کنون ناراحت نشده ام زیرا وقتی خودم می دانم که نه مزدورم و نه نوکرم و نه نظامیم و نه روشنفکرم و نه بالاترینی ام و نه سیاسی ام و نه ... من فقط یک نفر آدمم که وقایع پیش رو را با فهم محدود خودم تحلیل می کنم و برای هر تحلیلم هم صغراهای لازم را معرفی می کنم و از منتقدان هم انتظار دارم که به خطا بودن استدلالم با استدلال متقابل پاسخ بدهند تا به تصحیح و پیشرفت تفکرم بیانجامد؛ دیگر ناراحتی و رنجش مجالی نمی یابد. یا ...هو
خوند محمد مسجد جامعی در خبرآنلاین منتشر کرده و من تصادفاً بعد از کامنت شما با آن برخورد کردم. بخشی را کپی پیست می کنم و مطلب کامل هم قابل استفاده است. و تأکید می کنم که در هنگام نوشتن آن مطلب تحت تأثیر هیچ عامل منفی نبودم و مطلقاً از جو غالب تبعیت نکردم. یا...هو این هم بخشی از آن نوشته مسجد جامعی روحانی متشرع:
1- نکته مهم در فهم کنش و واکنش بین مرسی و مخالفانش این بود و هست که او در جریان انتخاباتی آزاد به ریاست رسید، اما از آن پس عملاً به هیچ یک از ضوابط مدیریت دموکراتیک ملتزم نبود. مدیریت او به مراتب بیش از مدیریت ایام مبارک، حتی در سالیان آخر حکومتش، انحصارگر و دیکتاتورمنش بود. مسئله در اینجا شخص مرسی نبود، او شخصاً فاقد ظرفیت و خصوصیات لازم برای چنین کارهایی بود این مرکزیت اخوانی بود که چنین میخواست و چنین میکرد و او عامل اجرایی این همه بود. این مرکزیت خواهان تصفیه تمامی نهادهای دولتی، رسانهای، مطبوعاتی، نظامی، قضایی، آموزشی و دانشگاهی و حتی دینی بود. اینان در طی مدتی کوتاه هزاران سمت مدیریتی را به اخوانی تغییر دادند.
باتوجه به سابقه سوئی که نخبگان مصری از اخوان داشتند - خصوصاً از 1954 به بعد و طرح ترور نافرجام ناصر و انجام کودتا علیه او و نیز سوءاستفاده از آزادیهایی که سادات به هدف ناصرزدایی از 1970 به بعد به آنها اعطا کرد و به ویژه سوءاستفادههای کلان مالی- این همه برای آنان غیرقابل تحمل بود. مخصوصاً که آنان از ارتباط تنگاتنگ اخوانیها و سعودیها و آمریکا از دهه پنجاه قرن گذشته مطلع بودند، لازم به یادآوری است که رابطه اخوان و سعودی تا حدودی پس از حادثه 11 سپتامبر و عمدتاً پس از سقوط مبارک، به سردی گرائید. آنها پس از قدرت و محبوبیت یافتن ناصر نزدیکترین و صمیمانهترین روابط را با سعودیها داشتند.
2- دموکراسی یک فرهنگ و یک نظام است و نه یک حادثه. مسئله این نیست که رئیسجمهور صرفاً طی انتخاباتی آزاد برگزیده شود و سپس هرآنچه میخواهد انجام دهد. او میباید به آنچه لازم است ملتزم باشد و ملتزم بماند.
واقعیت این است که مرسی و اخوانیها چنین نبودند. آنها به مشروعیتی که صرفاً ناشی از انتخابات بود، تأکید داشتند. این سخن درستی است اما در جایی که جامعه با رئیس منتخب مشکل و یا لااقل مشکل حادی نداشته باشد. حال آنکه جامعه مصر از ماهها قبل در غلیان بود. غلیانی که جامعه را قطبی کرد. انسجام اجتماعی را شکست و رژیم حاکم قادر نبود به تنهایی این معضله را از میان بردارد. در چنین اوضاع و احوال بحرانی، مرسی با سماجت با تمامی طرحها و ابتکارات مخالفان برای خروج از بنبست مخالفت میکرد.
چنین موقعیتی و البته با شدت و عمقی به مراتب کمتر، برای کشورهای شرق اروپا و جمهوریهای غیرآسیایی استقلال یافته از شوروی سابق به کرات پیش آمد و رژیم حاکم به راه حلهای پیشنهادی تن در داد. این حالت بعضاً در کشورهای اروپایی، به ویژه در ایتالیا، پیش میآید و حزب حاکم به انتخابات زودهنگام و سایر راهحلهای میانی تن درمیدهد و جامعه را از بنبست میرهاند.
اصل در نظام دموکرات این است که گروههای مختلف به همکاری و تعامل متقابل و فعال ملتزم باشند. اعم از آنکه در اکثریت باشند و یا در اقلیت. مسئله این نیست که دموکراسی مصری همانند دموکراسی اروپایی باشد. این خلط مبحث است. مسئله این است که نظامی که صرفاً به مشروعیت ناشی از انتخابات دموکراتیک تکیه میکند میباید اصول اولیه مدیریت دموکراتیک را بپذیرد و در چارچوب آن، با دیگران تعامل کند.
3- مرسی با کمی بیش از 51% آراء انتخاب شد اما این درصد در قاهره و شهرهای بزرگ به مراتب کمتر بود. مضافاً آنکه در انتخابات مجلس مصر که حدود یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوی انجام گرفت، احزاب اسلامی بیش از 80% آرا را کسب کردند. این فاصله معنادار حاکی از آن بود که مصریان به سرعت از گروههای اسلامی فاصله گرفتند. اینان در طی آن مدت آنچنان رفتار غیرقابل قبولی از خود نشان داد و آنگونه در رسانههای خود سخن گفتند و نظر و فتوا دادند که ترس و بلکه تنفر بسیاری را برانگیختند. موهنترین و سخفیفترین این نظرات در آنجایی که به رابطه زن و مرد راجع میشود که نقل آن نیز شرم آور است. برای نمونه یک بار سخنان یک شیخ سلفی در مورد رابطه زن و مرد آنچنان وقیحانه و ضد زن بود که مجری زن برنامه از شرم کاغذی را که در دست داشت، بر روی صورت گرفت و به صحبت ادامه نداد....
b
دلقک عزیزنرنج , همانطور که همه مسلمانان مانند طالبان و خامنه ای نیستند همه نظامیان هم به کشتار مردم خودشان دست نمیزنند , ارتش ایران با خود داری از کشتار مردم در سال 57 نشان داد که ارتشی وطن دوست دوست است و در جنگ نشان داد که جانش را برای وطن میدهد , تازه این جدا از آن افسران بعدا نویسنده و مترجم شده ای است که از کودکی عاشق نوشته ها و ترجمه هایشان بوده ام و هنوز هستم احتیاج به نام بردن نیست. وممکن نیست یاد دریادار افضلی کنم و اشگ نریزم برای مضلومیت و دانایی ووطن دوستی اش.اما شما هم دارید بی انصافی میکنید. بکلی چشم بر علت اصلی بحران مصر بسته اید و همه کشتار هارا به بهانه دموکراسی و سکولاریسم توجیه میکنید مدال افتخار و نشان قهرمانی برای ارتشی که هرروز دارد مردم خودش را , هرچند نادان و بدام مسلمانان متحجر اقتاده, میزنیدو این سخت است پذیرفتنش .اگر فردا روحانی یا کس دیگر خواست دست سپاه را از اقتصاد ایران کوتاه کند و سپاه به کشتار دست زد شما همین مدال قهرمانی را که ارتش مصر تقدیم کردید به سپاه هم خواهید دارد؟
سلام استاد عزیز به نظر شما نسل جوانی که از دهه هفتاد به بعد دنیا امده و کودکیش رو نسبتا بدون فضای جنگی و غیر طبیعی و ... سر کرده وبه جاش عمو پورنگ و خاله شادونه دیده و شادی کرده.
خانواده سه چهار نفری داشته. دانشگاه براش بیش از ظرفیت بوده و عذاب نکشیده و کودکی تا نو جوانیش اصلاحاتو تجربه کره بعدش هم نفت 140 دلاری خورده و تجربیات مصر و لیبی و مهمتر جنبش سبز رو بدون این که هزینه ای براش کرده باشه کاملا تو ذهنش داره و در مجموع جوان پخته و بدون کینه هست ایا میتواند مشکلات فراوان ساختار اجتماعی ایرانو به عنوان یک نسل طبیعی حل کنه ومارو ازجهان سومی ارتقا بده ؟ کلا تحلیلتون درباره این نسل که به نظرم میتونه نسل طلایی ایران باشه چیست با تشکر. یک تماشاچی
سلام تماشاچی عزیز.
از لطف شما ممنونم و اینکه مرا قابل دانسته و سؤالی مهم و سخت پرسیده ای سپاسگزارم. خیلی فکر کردم راجع به سؤال شما و به دلیل گندگی و اهمیت آن خودم را صالح برای پاسخگویی نیافتم. زیرا نسل مورد اشارۀ شما و در هنگامی که من ایران را ترک می کردم کودک و نوجوان بودند و لذا شناخت درستی از این نسل طلایی ندارم. فقط می توانم باشما همراهی کنم در خوشبینی تان به نسلی که کمتر عقده دارد و کینه ندارد و واقعیت ها را بدون پیش زمینه های ذهنی مقایسه گر نسل های پیش از خود همانطور که هستند دریافت و تا اندازه ای قبول کرده است. بدیهی است که اینان بتوانند در گذار ایران از شرایط بسته به باز مؤثر باشند. فقط کمبود و خطری که این نسل را تهدید می کند نداشتن آرمان است. درست است که داشتن آرمان نوعی تعصب و خشکیدگی را هم همراه دارد ولی نداشتن آرمان هم ضررهای بیشتری دارد و آن غلطیدن به دم غنیمتی و بی تفاوتی و خوشباشی است. انسان بدون آرمان کمتر انگیزه برای اقدامات فیصله بخش و عمیق دارد و بیشتر در روبناها گرفتار است و همه چیز را بفان و مسخرگی برگذار می کند. البته ادعایم این نیست که جوانان فعلی چنین هستند بلکه منظورم این است که اگر چنین مشخصاتی بروز بدهند خیلی نباید خوشحال شد هرچند که زندگی را ساده گرفتن باعث پیشرفت و شکوفایی بسمت پیچیدگی ها هم می شود. یا...هو
سلام متشکرم از توجه شما به سوال بنده
درست است از این بر بام افتادن و نداشتن ارمان را می توانم در بسیاری از دوستان و هم سن و سالان خود حس کنم .
ارسال یک نظر