1- سید محمد خاتمی دیروز در انتخاباتی حضور پیدا کرد که سازمان سیاسی تحت رهبریش را از شرکت در انتخابات کنار کشیده بود. این رفتار فلسفی دیروز او در مقایسه با عمل سیاسی دو ماه پیش او تناقضی را نشان می داد که باعث شد خیل هواداران سیاسی او برآشوبند و بارانی از دشنام و لیچار و متلک و فکاهه بر سرش ببارانند. اما بنظر من هرچند کار سیاسی او در کنار کشیدن از شرکت در انتخابات و معرفی نامزد؛ عملی انفعالی و خطا بود و من در همان موقع ثبت نام کاندیداها هم این را گفته بودم. اما تصمیم انفرادی او را در رأی دادن دیروز صحیح می دانم.
الف- همانطور که بارها گفته ام هرگونه تغییر سیاسی در ایران اولاً از کانال اصلاح می گذرد و نه از راه شورش و انقلاب و کودتا و جنگ - انقلاب و شورش هزینه بر است و کمترین اقبال و میل عمومی را هم بر نمی انگیزد. و کودتا نا ممکن و جنگ خطرناک است - و تنها راه اصلاح هم از کانال زد و خورد درونی حاکمیت بالفعل و بالقوه می گذرد و بس. به این معنا که باید تلاش شود هر روز بیش از روز پیش حاکمیت دوقطبی "آیت الله خامنه ای و تندروان هوادارش" و "بقیۀ نیروهای با حداقل عقلانیت و میانه روی اعم از اصلاح طلب و اصولگرا و مستقل" شکل گرفته و تشدید شود. بنابراین هر عمل سیاسی فقط در همین یک چهارچوب مشخص است که می تواند مورد ارزیابی مفید و مضر قرار بگیرد.
ب- می دانیم که قبل از انتخابات مصباح یزدی بنمایندگی از تفکر ناب خامنه ای با ایجاد گروه پایداری مناقشه ای را آغاز کرد در مورد ساکتان فتنه. و مدعی شد که هر کسی که در مقابل وقایع خرداد 88 موضع بلافاصله و تند و هتاکی نگرفته است اولاً اصولگرا نیست و ثانیاً با خامنه ای زاویه دارد. کار تا آنجا بیخ پیدا کرد که نه تنها قالیباف شهردار تهران بلکه حتی اشخاصی مثل علی لاریجانی و محمدرضا باهنر و اعضای مؤتلفه و بسیاری دیگر شامل ساکتان فتنه شدند و حذف آنان از صحنۀ سیاسی بوجوب شرعی ارتقاء داده شد. تا جایی که اصولگرای نابی مثل فرزند معلم انقلاب شهید مطهری را عملاً هم حذف کردند. خب یکی از اتهامات مشخص اینان هواداری ضمنی ساکتین فتنه از تیپ اصلاح طلبی سید محمد خاتمی بود. آنان ضمن اعلان برائت از دو حزب اصلاح طلب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی؛ اصلاح طلبان میانه رو و تکنوکرات را جزیی جدایی ناپذیر از انقلاب و جمهوری اسلامی می دانستند و معرفی می کردند و معتقد بودند که باید از آنان دلجویی و به صحنۀ فعالیت بازگردانده شوند. باز تا جاییکه بسیاری از اصولگرایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی را هم جزو این دسته معرفی و تلویحاً خواستار بازگشت آنان به صحنه بدون عقبۀ حزبی بودند.
پ- خب انتخابات درست یا غلط؛ با شرکت خاتمی یا بدون شرکت او؛ با تقلب یا بدون تقلب، با مشارکت پرشور یا بدون مشارکت انبوه و... تمام می شد که شد. اما فردا چه! آیا بعد از انتخابات در هر شکل درست و غلطی قرار بود و است کشور تعطیل شود. یا عدم مشارکت خاتمی می توانست رژیم را عوض کند. یا حتی در رهبری آیت الله خامنه ای خللی ایجاد کند. قطعاً پاسخ همۀ سؤالات فوق منفی و خیر است. پس فقط با نگاه به بعد از انتخابات است که می توان داوری کرد که خاتمی کار درستی کرده است در رأی دادن یا نه! من در این نتایج مترتب بر شرکت یا عدم شرکت خاتمی در فردای انتخابات است که به او نمرۀ قبولی و دلسوزی می دهم:
1- شرکت خاتمی در انتخابات زبان تندروها و خود خامنه ای را کند و زبان میانه روها را تند کرده است. اگر خاتمی مشارکت نمی کرد حتی اگر همۀ دیگر دانه درشت های اصلاح طلبان رأی می دادند؛ روز عروسی شریعتمداری و خامنه ای و مصباح و حسینیان بود و روز عزای کل بلوک عقلانی تر حاکمیت در مقابل آنان. زیرا که تندروها مدعی می شدند که حق با ما بود و شما ساکتین فتنه از کسانی دفاع کرده اید که اصل نظام و انقلاب را هم قبول ندارند و حتی بر وصیت مقتدای خویش امام خمینی در مورد شرکت در انتخابات چشم بسته اند. خب در چنین حالتی دنیای مجازی و سایت بالاترین و وبلاگ نویسان خارج از کشور و سبزهای هرکسی از ظن خود شد یار من یک سوپر پیروزی بدست می آوردند و چشن اینترنتی مفصلی برپا می کردیم. اما سیاست در ایران و در بیرون از اینترنت جریانی معکوس می یافت.
2- شرکت خاتمی اما سبب می شود که اینترنت و دنیای مجازی دو روز افسرده و فحاش و هتاک بماند و در عوض سیاست در ایران زبانی اصلاح طلب پیدا کند بر علیه تندروان و خامنه ای. حالا دیگر مطهری با صراحت و لاریجانی با تلویح و باهنر با ترس بیشتر و دیگری و دیگری می توانند با قوت قلب بیشتری از درست بودن راهشان و دفاع شان از اصلاح طلبان میانه رو و تکنوکرات حرف بزنند و هتاکان را عقب برانند. و فراموش نکنیم که هر عقب راندنی لاجرم باید با جلو آمدنی توأم باشد و خواهد بود. یعنی باهنر مذبذب دیروز تشویق خواهد شد که دگم اصولگرایی متحجرش را کمی تعدیل کند بسمت عقلانیت منافع کشور! و این خوب است اگر حتی بپذیریم که خوب حداقلی است. زیرا که آن خوب حداکثری که من و تو می خواهیم در جایگزینی یکبارۀ رژیمی عرفی و سکولار و دموکراتیک و لیبرال و مدینه فاضله یک توهم بیشتر نیست. یا حداقل تا موقعی که کسی نتواند سرراست آدرس بدهد که "چگونه؟" عرض خود بردن و زحمت ملت تداوم دادن است. و بسیار حرف های خوب دیگر که می ماند برای مطالب بعد. یا...هو
۱۳ نظر:
دلقک عزیز سلام
خسته نباشید
شما یک کمکی به من درمانده بکنید که تناقض این دو پست اخیرتان را متوجه شوم
هر دو پست در یک روز منتشر شده است .
در یکی مداخله خارجی بطور ضمنی یکی از راههای نجاتبخش کشور در نظرگرفته شده
و در پست حاضر اصلاح طلبی و راه حال از درون کشور پیشنهاد شده
من که بخدا گیج شدم .
انتهای پست قبلی :
درست است که آمدن کِشتی اوباما همان و غرق شدن کِشتی کج همان. اما این امید هم هست که کِشتی اوباما یک کِشتی اقیانوس پیمای جدی و مجهز به صدها قایق نجات هم است بر عکس قایق فانتزی اپوزیسیون مسخره!
پست فعلی :
الف- همانطور که بارها گفته ام هرگونه تغییر سیاسی در ایران اولاً از کانال اصلاح می گذرد و نه از راه شورش و انقلاب و کودتا و جنگ -
-----
حالا اگر یک مشتری پر و پا قرص سایت دلقک یکی از این دو پست را تحسین و دیگری را تقبیح کند خیلی کار زشتی انجام داده ؟
خاتمی در حد یک رهبر سیاسی نیست.اگه نلسون ماندلا از این سیاسی بازیهای مسخره برای به دست اوردن ازادی انجام میداد و مثل ترسو ها تا دو نفر میترسوندنش گریه میکرد.هیچ وقت نلسون ماندلا نمیشد.خاتمی میگفت مردم باید از رهبری عذر بخوان.
دلیل شرکت خاتمی در انتخابات چیزی نیست جز سیاست تسامح و که ان شاالله شاید 10000 سال دیگه یواش یواش شرایط برای ازادی فراهم بشه.
ایران رجل سیاسی واقعی کم داشته.ادمهایی مثل امیرکبیرو مصدق کجا تا این ها که واژه ی سیاست رو حقه بازی برای خودشون تعریف کردن.فقط یه لحظه تصور کن امیر کبیر از شاه زمان خودش میترسید و مسامحه میکرد...اونوقت اسم این ادم تو تاریخ میموند. ازادی رو باید رک وشفاف به دست اورد.
سلام- با شما موافقم و الان حدود ده سال است که اکثر دوستان به خاطر اینکه من رفتار خاتمی را عاقلانه و منطقی میبینم از وارد شدن به بحث سیاسی با من خودداری میکنند. البته باید گفت که در برخی موارد خودداری آنها برای من هم موهبت است و از آنها ممنونم.
به هرحال اصلاحات باید هم در سطوح بالای حکومت و هم در ریشه جامعه جریان داشته باشد تا بتوانیم روزی (شاید نه چندان نزدیک) ایرانی آزاد و آباد و به معنای واقعی مردمسالار داشته باشیم و این عملی نخواهد بود مگر مردم یعنی من و شما و دیگری و دیگران بتوانیم کم کم به نقطه ای از تعادل در دسترسی عادلانه به خواسته هایمان برسیم. تعادلی که برای اکثریت قابل پذیرش باشد و مگر تعریف دموکراسی و مردمسالاری غیر از همین تعادل است؟
یاد میگیریم ولی امیدوارم زودتر یاد بگیریم تا دیرتر... که گرگان خفته در راه سعادت مردم بسیارند هم خارجی هم داخلی.
سلام
کلا زیاد اهل نظر دادن نیستم اونم نظری ک بخوام طوش تعریف کنمو از اینجور حرفا ولی نوشتت عالی بود ...
فقط می خواستم بگم خیلی باهات موافقم خیلی ... بند شماره 2 رو بسیار می پسندم
دلقک جان اینبار گند زدی!چقدر یک ملت باید ساده و بدبخت باشد که صد بار از یک سوراخ گزیده شود!ما از موش آزمایشگاه کمتر نباید باشیم! موش وقتی دو دفعه آزمون و خطا کرد عاقبت راه درست را انتخاب می کند و به پنیر می رسد!
این کار خاتمی ,خداحافظی با اصلاحات بوده.این دستاورد و نتیجه بزرگی برای اصلاح اصلاحات است و کمتر از نتیجه عدم شرکت مردم در انتخابات نیست.این پیروزی مضاعف مردم است.
سلام Ali
پاسخ این کامنت را اختصاصی و زود بدهم که ذهن های دیگران هم در گیر تناقض نشود تا برسم به کامنت پست قبلی.
من خودم تناقضی نمی بینم زیرا دو نوشته با دو سبک متفاوت است و هرکدام راوی و مخاطب جداگانه ای دارد.
1- نوشتۀ قبلی که شما انتهای آن را سند آورده ای یک گزارش است نمادین که من فقط منشی و دبیر نویسنده اش بوده ام و الا راوی مردمی هستند که در داخل کشتی سوارند و از آنچه که می بینند حرف می زنند. و آن جمله ای که شما نقل کرده ای حس بخشی از مردم است در مقابل قضاوت کل مردم نسبت به اپوزیسیون. یعنی بخشی از مردم بجان آمده به کشتی اوباما دیدی مثبت تر دارند تا قایق تفریحی اپوزیسیون. و من فقط با چینش کلمات حق را بمردم مستأصل داده ام و نه بیشتر.
2- اما مطلب دوم یک تحلیل سیاسی است که من از باورهای خودم در مورد در میدان عمل چه داریم و چه صلاح است و چه بکنیم نوشته ام و مخاطبم مشخصاً کسانی است که مبارزه می کنند برای مبارزه. مخالفت می کنند برای مخالفت. و بدون توجه به صحنۀ واقعی و داشته ها و توانائی ها عربده می کشند و شلوغ می کنند. و...
لذا این دو نوشته چون جنس متفاوت دارند لذا خوانش متفاوت هم می خواهند اولی در حوزۀ فلسفی تر و کلی تر و دومی در حوزۀ سیاست و جزئیات. یا...هو
سلام دلقک ، من با این نوشته تو هم موافقم و هم مخالف ، موافقم چون خاتمی برای اینکه بتواند کاری انجام بدهد بایستی اولا در گردونه کار باشد دوما به به یک جمعبندی رسیده باشد با اطرافیانش ، لذا اینکه رفت و رأی داد درست بود . مخالفم برای اینکه در سیاست آنهم از نوعی که ما داریم صراحت میتواند خیلی کمک کند به مردمی که حیران هستند و منتظر جریانی که به او اقتدا کنند، لذا باید خط خودش را جدا میکرد از جریان حاکم، حاضرت امام که نگفته اند رأی بدهید ولو در هر شرایطی. البته انتخاب راه درست در شرایط فعلی واقعا سخت است . ضمنا قهوه را فراموش نکن، اینرا گفتم مثل اینکه ۲ تا بهروز داریم، در سیرک . مرسی
سلام بهروز با سین اضافه.
اولاً که هر کس توی سیرک دلقک می آید بالفعل "بهروز" است. - برو تو ژرفای خودشیفتگی - ثانیاً آن بهروز بالایی هم خیلی ادبیات و منش تورا داشت نوشته اش و اگر نمی گفتی متوجه نمی شدم تو نبودنش را.
اما در مورد این خاتمی نامۀ بی خاتم و بی ختم برای ایرانیان عرض می کنم که من خودم یکی از منتقدان تا حد مخالف خاتمی هستم و بودم و خواهم بود. و کم پست های نزدیک به توهین - حتی - ننوشته ام در رد سیاست ورزیش. اما اولاً من تابع شرایط روز می نویسم و در امروزی که شریعتمداری کیهان زمین را گاز می گیرد که این شرکت در انتخابات را دیگر بدم کدام جورج سوروس و جین شارپ و مایکل لدین بچسباند و یک مشت آدم پهن کله توی بالاترین راه افتاده اند با بدترین ناسزاها و دیدید گفتیم های مجاهدینی و... خوبی های خاتمی را بر می شمارم. و نهایتاً اینکه خاتمی خاتمی است و هیچ کاریش نمی شود کرد او یک بنیادگرای صالح است و از خر شیطان هم پایین بیا نیست و البته مردم جوان هم هرکاری می کند بالاخره دوستش دارند. و با علاوه کردن این واقعیت که خاتمی اگر از جمهوری اسلامی بیاید بیرون ایران ضرر می کند چون طبقۀ متوسط و مدرن پای کار هزینه دادن های تیفوسی نیستند و تودۀ مردم که اصلاً همراهی نمی کنند در حال حاضر. لذا آمدنش بیرون از نظام همان و تبدیل شدنش بمن و نوریزاد همان. لذا من ترجیح می دهم هر بندی بازی می کند نافش را از نظام جدا نکند بلکه کمی خون رساند به جفت در حال مرگش که ما باشیم. یا...هو
درسته که یکی از مهمترین مزایای رای دادنش ضدحال زدن به رفیق شفیقت شریعتمداری هست اما نشون دهنده اینه که اوضاع خرابتر از اونیه که نشون میده.
دریغ است که ایران ویران شود :(
ابتدا از شنیدن خبر حضور خاتمی بسیار شوکه شدم و کلی فحشش دادم ,ولی بعد از اینکه کمی فکر کردم دیدم کار بدی هم نکرده چرا که:
اولا راه را برای نامزد شدندش در سال آینده را باز گذاشته و میتواند روزنه ایی باشد برای نجات کشور دوما به خامنه ای اعلام بیعت کرده که میتواند تاکتیکی باشد و موجب انعطاف (پایین آمدن از خر شیطان) خامنه ای شود
در حالت دوم فکر میکنم مهربان شدن خامنه ای ضامن سقوط قطعی اش خواهد بود که میتواند بدست خودش کشیده شود و در حالت اول اصولا رای خاتمی میتواند موجب شود در انتخابات دور بعد ریاست جمهوری رای بخش زیادی از طرفداران نظام را هم بدست بیاورد
در کل بنظرم باید از امروز واقع بین و منطقی باشیم و آن اینست که مردم ظاهرا همه مثل ما فکر نمیکنند و دوم اینکه پیش بینی بیت خامنه ای همیشه به واقعیت نزدیکتر میباشد و یا اینکه به زور هم شده واقعی میشود!!
اماممکن است برخی هم فکران من از این نوع تحلیل من ناراحت شوند ولی تا الان معلوم شده ما هستیم که همیشه بیشتر اشتباه میکنیم و بهتر است از الان برای ریاست جمهوری منفعل نباشیم و سعی کنیم که اوضاع را از دست اصولگرا ها خارج کنیم و شاید خاتمی هنوز هم بهترین شخص باشد .
البته متاسفانه خامنه ای هم همین حرف من را میخواهد یعنی حضور بی نظیر مردم در دور بعدی ریاست جمهوری از ترس آدم های عوضی تر از احمدی نژاد و رای بی نظیر تر به خاتمی!! اما راهی هم نداریم جز تن دادن به همین خفت تا اینکه اوضاع بیشتر از این از دست مردم باسواد تر خارج شود.اصولا احساسم اینست که این رژیم با تقلب و تبلیغات براحتی عدم حضور مردم و تحریم را به نفع خودش تمام میکند .همانطور که درباره تحریم آمریکا هم میگویند این اوباش تحریم شدنشان برایشان فرصت ایجاد میکند و بنظرم تمام این باختهای ملت از استعفا مجلس ششم آغاز شده و فرار شاه و بنی صدر و... این آخوندها را نمیتوان با قهر از صحنه بیرون کرد این ها با مشارکت واقعی متلاشی میشوند مانند انتخابات 88 امیدوارم توانسته باشم اصل فکرم را منتقل کنم.
مشكل مهم راي دادن يا ندادن خاتمي نيست مشكل اينست كه اگر قرار بود راي دهد بهتر بود مردم را به عدم مشاركت ضمني تشويق نميكرد. اكنون اين مشكل وجود دارد كه درخواستهاي ديگر ايشان چندان جدي تلقي نشود
دوم اينكه مشكلي كه ما اعم از مخالف يا طرفدار داريم اينست كه هر عملي را توجيه ميكنيم. اكنون طرفداران خاتمي راي او را موجه ميدانند و آنرا توجيه ميكنند. مسلما در صورتي كه راي نميداد هم همينطور بود. يعني هركاري خاتمي ميكرد موافقانش تمجيد و مخالفانش تقبيح ميكردند... يعني همان منطق 1 و صفر و حق و باطل كه در جناح اصولگرا هم شاهدش هستيم
دلقک جان از خاتمی بعنوان صالح یاد کردی نمی دانم کدام رفتار او مبین این نظر شماست؟! صرف یک مشت حرف که دلیل نمی شود. خمینی هم حرف های خوب زیاد زد.بر عکس من هر چه می بینم کاستی است و دو رویی و حقه بازی. از طرف دیگر عقل جمعی مردم هیچ وقت اشتباه نمی کند. یک نگاه به نظرات روشنفکران بیانداز احثرا او را فاقد صلاحیت برای اهراز رهبری امری خطیر و دشوار مانند یک جنبش اجتماعی می دانند . درست مانند اینکه از یک بچه توقع داشته باشیم یک تریلی را براند! هر چند که خود او هم مدعی باشد که می تواند!از طرف دیگر ما باید اینقدر خام باشیم که فکر کنیم اقتدار گرایان به همین راحتی به او اجازه باز پس گیری ریاست جمهوریی که با بی عرضه گیری از دست داد را خواهند داد؟!به همین سادگی! حقیقتَش نوشته های اخیرت از آن ژرف اندیشی های همیشگی دور شده است به خیال بافی نزدیک تر است. کمتر بنویس ولی نمره بیست بنویس. قرار نیست که روشنفکر هر چه را که فکر می کند بر روی عرصه کاغذ بریزد.
سلام ای آخرین ناشناس.
من از خاتمی بعنوان صالح یاد نکردم. بلکه از او بعنوان صلج کل یاد کردم. و منظورم دقیقاً این بود که او می خواهد دعوا نشود و فکر می کند با همه آشتی است و همه هم با او آشتی هستند و اعمال بد دیگران را بحساب نفهمی و کم اندیشی می داند. در مورد سیاستمداری او هم شک ندارم که او نه تنها سیاستمدار ضعیفی است بدتر یا بهتر اصلاً سیاستمدار نیست و همینجوری قاطی این جماعت شده و ول کن هم نیست. اما - این اما مهم است - یک کاریزمای روشنفکرانه ای دارد که جوانان بسیاری را دنبال خودش راه می اندازد بخاطر عدم بدجنسی و صداقت و آدم خوب بودنش. و تا موقعی که خودش از خر شیطان بیاید پائین و به این جوانان عاطفی بگوید که برای سیاست اشتباهی است لاجرم من هم حرمتش را نگه می دارم و از او در مقابل گرگ هایی مثل شریعتمداری دفاع می کنم. منتها از نقطه نظر سیاسی حق با شماست و ... و متأسفانه مثل لقمه ایست که سرراه سیاست در ایران را سد کرده است که نه فرو می رود و نه بیرون می آید تا رهروانش هم یک فکری بحال خودشان بکنند. کسی توان برکنار کردنش را ندارد از پایگاه حداقلی توده ایش - و تنها اوست که با موسوی و کروبی تا اندازه ای این خاصیت را دارند - لذاست که من هم وقتی می بینم نه خودش تمام می کند و نه من می توانم اورا تمام کنم سعی می کنم که التماسش کنم حالا که می خواهی نقشی بازی کنی و کاری انجام بدهی و سیاست ورزی کنی ترا خدا پس یک کاری بکن هرکاری! کوچک یا بزرگ. اما یک عمل سیاسی معنی دار باشد. از رأی دادنش هم چون یک کار سیاسی است استقبال کردم بلکه روزنه ها را نگه دارد برای نه ورود خودش که ورود سیاستمدارانی که از پنجرۀ بازنگه داشته توسط او استفاده کنند. البته حرف پرگویی و ورگویی ات در مورد خودم را قبول دارم که یکی از دلایلش هم این است که ظاهراً ما خیلی ضعیف تر از خامنه ای شده ایم و باید تاکتیکی عقب نشینی کنیم که همۀ سنگرها را خالی نکنیم تا بزودی که زد و خورد جناح راست در درونش فرصت را تأمین کرد مهره حداقلی داشته باشیم برای شروع بازی. فردا احتمالاً پست متفاوتی را راجع به خاتمی منتشر خواهم کرد ضمن اینکه من قبلاً هم کم بنقاط ضعف خامنه ای اشاره نکرده ام و وبلاگم پر از بغض های بچه هایی است که خاتمی اولین بانی آوارگی شان است.اما تأکید می کنم که ما مهره نداریم بغیر از خاتمی برای نفوذ دادن بدرون حاکمیت و خودمان هم زور نداریم برای براندازی مستقیم خامنه ای. که یکی از دلایلش هم وجود اصلاح طلبان معلق و بلاتکلیف است. ولی آنان هستند متأسفانه و نه می روند و نه می آیند مثل اسب عصاری می چرخند و جامعه را هم می چرخانند و جامعه هم از ما قبول نمی کند که اینان مانعند و قاتق نان نیستند و قاتل جان هستند. تو باشی چکار می کنی مجبوری تحویل شان بگیری که بلکه دست بکاری بنفع ملت بزنند حداقل مثل رأی دادن خاتمی. یا...هو
ارسال یک نظر