یادداشت کوتاه وحید یامین پور روزنامه نگار و مجری تلویزیونی با استعداد و بسیار خوب تندرو - از معدود خوب های اصولگرا - را بطور ویژه و با احترام به ایشان در اینجا بازنشر می کنم. زیرا من هم دقیقاً معتقدم که رأی تهران در بخش غالب و تعیین کنندۀ آن رأی فرهنگی- اجتماعی و سبک زندگی بود و نه رأی سیاسی. بعبارت دقیق تهرانی های اینبار بیشتر آمده بپای صندوق های رأی آزادی های اجتماعی و فرهنگی می خواهند و آزادی های سیاسی - بمعنای آزادی بیان و روزنامه و ... - دغدغۀ اولویت دار آنان نبوده و نیست. یا...هو
یادداشت یامین پور را در ادامه می خوانید:
«اصولگرایان در تهران شکست خوردند؛ به طور مطلق. ولی این شکست بیش از آنکه سیاسی باشد فرهنگی و تمدنی است. تهران شهری است با انبوهی از جمعیت متعلق به طبقه متوسط جدید شهری، پیچیده در سبک زندگی شبه مدرن با مطالبات شبه روشنفکرانه. چه بر مبنای مفهوم «طبقه و قشر» تحلیل کنیم و چه مبتنی بر مفهوم «سبک زندگی»، آنچه روشن است اینکه رای بخشی از مردم تهران عموماً قداست زدایی شده و عرفی و حامل ارزش های غربگرایانه است.
به خصوص جوانان رای اولی و زنان به عنوان پیش قراولان تحول در ادراک هویتی و فرهنگی، ترجیح می دهند همواره اصلاح طلب باشند تا اصولگرا. اصلاح طلبی برای آنها نه یک گرایش سیاسی که مجموعه ای از نشانه ها و معانی فرهنگ نوگرایانه و مدرن است. شرکت در انتخابات برای این گروه از مردم نه یک کنش سیاسی که یک «فضا-رسانه» است؛ یک حرکت نمادین برای ادای پاره ای از دلبستگی ها و علاقه مندی هایشان وگرنه عموم کسانی که به لیست مشهور به امید رای داده اند نه منتخبان خود را می شناسند و نه حتی تفاوت آنها را با رقبا می توانند بیان کنند ولی این انتخاب برای آنها ابراز یک تمایز در سلیقه ها و خواست ها و نوعی تشفی خاطر به حساب می آید.
برخی ممکن است برای این رخداد زمینه و اسناد امنیتی پیدا کنند. مثلا به نقش شبکه های اجتماعی، تلگرام یا ماهواره ها بپردازند. ولی این مساله اصل ماجرا را تغییر نمی دهد. بر فرض اینکه پیام های ساخته و پرداخته شده ای از خارج از کشور به داخل ارسال شده باشد، چرا گوش این جماعت شنوای این حرف هست ولی شنوای انبوهی از پیامهای رسمی درون نظام که از رسانه ها منتشر می شود، نیست؟! من نتایج انتخابات در تهران را از جنس واکنش جوانان به فوت مرحوم پاشایی درک می کنم. آنها نیاز داشته اند بواسطه ی یک رای متفاوت، تفاوت های خود را ابراز کنند و از اینکه «دیگری» منسجم به حساب می آیند، لذت ببرند. در عصری که هویت ها زایل می شود، این پشت گرمی ناشی از با هم بودن و در عین حال متفاوت بودن، ایجاد هویت می کند. هرچند که این هویت هیجانی، زودگذر و قابل جهت دهی است.
بنابراین هشدار اصلی این است که اصولگرایان از یک رقیب سیاسی شکست نخورده اند بلکه این کنش سیاسی تجلی یک سبک زندگی است. تفاوت معنادار رفتار سیاسی مردم قم با مردم تهران در این انتخابات به فهم این اتفاق کمک می کند.»
پی نوشت: عکس این جوان خوب را هم گذاشتم زیرا درست است که همۀ اصولگرایان می دانند چرا محبوب نیستند و چرا می بازند و تا مدرنیته را قبول نکنند امکان برنده شدنشان هم نیست. اما - این اما مهم است - علنی گفتن آن از سوی جوانان حزب اللهی با استعداد و واقع بینی همچون یامین پور این خوبی بسیار عالی را دارد که متحجران بدانند نه تنها امکان بازگشت شان بقدرت انتخابی نیست بلکه اگر بهمین تحجر و سبک زندگی اعراب بادیه نشین اصرار کنند محتمل یقینی است که بتدریج قدرت خود در نهادهای انتصابی را هم از دست بدهند. و چون قدرت خیلی شیرین است و هیچکس - بویژه آنانی که ادعای لله کار کردن و تکلیف شرعی می کنند - نمی خواهد قدرت را از دست بدهد. لذا سیاستمداران اصولگرا مجبورند به حوزۀ ایدئولوژی فشار بیاورند که دست از تعقیب جوانان بردارند و اجازه بدهند اصولگرایان نیز از مانتو و کراوات و فان مدرن استفاده کنند برای کسب قدرت. و این یعنی پایان ایدئولوژی و عرفی شدن حکومت. یا...هو