1- از اول که رفتم توئیتر قصدم نشست و برخاست با بزرگان و روشنفکران بود و استفاده از احتمال بحث در مورد دردهای میهن. بهمین منظور تعدادی از دم دست ترین روشنفکران فعال مثل بهنود و دهباشی و عباس میلانی و حسین باستانی و ابراهیم نبوی و نادر فتوره چی و خبرنگاران فعال بی بی سی و برخی خبرنگاران داخلی و ایرانیان خارجی را فالو کردم بدون اینکه انتظار فالوبک داشته باشم و خوشبختانه هیچ کدام هم فالوبک ندادند و کاملاً به عهد "خود بزرگ بین" روشنفکری خود وفادار ماندند. من هم معمولاً میرفتم و زیر برخی توئیت هایشان که بچشمم خورده بود منشن های بسیار بسیار مؤدب - و گاهی بندگانه حتی - میدادم و نظرم را - معمولاً انتقادی بود - میدادم. مدتها که هیچکدام اعتنایی نمیکردند و شتر دیدی ندیدی میکردند و من هم بنوشتن های یکسویه ام ادامه میدادم. تا اینکه اولین چراغ را حسین دهباشی روشن کرد و با احساس خطر از سوی من - بدون هیچ سؤال و جوابی - مرا شش قفله کرد و تمام. ابراهیم نبوی را هم که بعدم تعادل روانی دچار شده است خودم آنفالو کردم چون تعداد مزخرفاتش خارج از توان و تحملم شد.
2- مسعود بهنود اما نه پاسخی میداد و نه اهمیتی میداد و من هم بنقد برخی از توئیت هایش ادامه میدادم. تا اینکه برسر توئیتی که راجع بنمایندۀ رباط کریم نوشته بود یک منشن یک خطی طنز دادم. بهنود اما دوباره توئیت رباط کریمش را ریت کرد و اضافه کرد که مخاطب توئیتش رأی دهندگان بودند و نه تحریمی ها. اینجا بود که باهم درگیری فکری و قلمی پیدا کردیم و نهایتاً منجر به بلاک کردن من از سوی بهنود شد. او اول سعی کرد مرا تحقیر کند که دیده بان را درست ندیده ام و ایراد مرا قبول نکند. سپس سعی کرد خودش را صریح و شفاف نشان بدهد و بگوید که نظرش را میگوید و مثل خیلی ها ریا نمیکند و بمن نصیحت کرد که باید خوشحال باشم از بی ریایی او. و دست آخر وقتی بازهم با از رو نرفتن من مواجه شد شروع کرد به ننه من غریبم بازی که او کسی نیست و چندتا آدم خواننده دارد و روشنفکر نیست و مرجع نیست و خلاصه هرچه تواضع بود بخودش نسبت داد و از من خواست که نخوانمش و مزاحمش نشوم. خب من از رو نرفتم و عین واقعیت را و مسئولیت روشنفکر را تکرار کردم و دز عصبیتش را تا بدانجا رساندم که کل لینک و گفتگو را که چون لکۀ ننگی بر دامنش شده بود حذف کرد و مرا هم شش قفله کرد مثل دهباشی. منشن های خودم این زیر هستند و چون حرف های بهنود حذف شده است - من هم اهل اسکرین شات و پرونده درست کردن نیستم - کل ماجرا را تعریف کردم که ارتباط بهتری بگیرید و بدنیست از اینطرف هم روشنفکران جامعه مان را بشناسیم.
1- مشکل ما خود شمایی با این تجاهل العارف که عجیب هم اصرار به تداومش داری. امشب که توی دیدبان دیدم ازشایعۀدیدارنمایندگان ازاوین ذوق زده شدی وگفتی فضا باز شده. درحالیکه ما همۀ جامعۀ مدنی را در88 باختیم وهرروز دارند بچه ها را خفه میکنند شکّم بردکه آیا تجدید چاپ کتابهایتان هم نقشی دارد!
2- من اگر هم جسارت داشته باشم که ندارم - بدودلیل نظامی جهان سومی بودن سابق و دلقک بودن لاحق - حتی اگرداشته بودم از ترس ابهت سالها تعقیب شما به خوشتیپی وخوشپوشی وخوشسخنی وخوشقلمی؛ نمی توانم منتقد فله ای شما باشم. چیزی را که من گفتم عین حرف شما در دیدبان بود که مریم را هم بدنباله آورد
3- من جعل نمیکنم و از اینکه هنوز روشنفکر پاسخگو هستید هم خیلی خوشحالم. اما مهم عین گفته تان هم نیست که معتقدم من دقیق شنیدم. و اصلاً من مهم نیستم. زیرا من توانایی تحلیل مستقل هم دارم تا اندازه ای. حرف من آن "حس"ی است که شما بمخاطب منتقل میکنید در خوشبینی افراطی تان. این اعتراض منست.
4- جسارت میکنم استاد و حالا که لطف کردید و با من همکلام شدید صریح عرض میکنم و زحمت را کم میکنم. حرف این است که شما - اغلب - در توئیتر صریح نمینویسید و حتی با نثر ادبی همیشگیتان هم نمی نویسید و یکی بنعل و یکی به میخ شما مرا اذیت و هواداران میلیونیتان را شرمنده میکند.
5- شما میفرمائید که معتقد به سیاست گام بگام و افتان و خیزان تاریخی از راه صندوق رأی برای رسیدن به دموکراسی هستید. بسیار خوب هرنوع اعتراض و شورش سیاسی را محکوم بکنید و با معترضان همراه نشوید. اما کمی هم زمان شناس باشید و در حالیکه تا دوسال دیگر انتخاباتی نیست و
6- فشار به معتدلان واصلاحطلبان شکل گرفته بیشتر جنبۀ تهدید به تحریک وحرکت روبجلو است. چه لزومی دارد که شما تیزی حملۀ درست جوانان و مردم ناراضی را کند بکنید که درهمین حد هم مطالبه محوری شکل نگیرد وکشور هر روز چند قدم عقب تر برود. آقای بهنود وضع کتاب و هنر و حجاب و دانشگاه آزاد و...آاخ
7- ادامه ندهم که خودم بیشتر حرص میخورم. درضمن از نظر من - و جامعه همینطور - شما "کسی" نیستید. بلکه شما روشنفکر مرجع هستید که هزاران نفر با شما هممشقی میکنند. همه که تحلیلگر نیستند و توده به مراجع خود مراجعه و موضع میگیرد. ببخشید و مرسی. یا...هو
8- شما 80 هزار نفر فالوئر همینجا دارید که رقم بالایی است وبخاطر شهرتتان است. شما در رادیو تلویزیونی کار می کنید که میلوین ها بیننده دارد ومرجع است. شما ده ها عنوان کتاب توصیفی -تخیلی -تاریخی -داستانی در دست و پشت ویترین دارید. پس شما هم روشنفکرید هم مرجع. میفرمائید لیاقتش را ندارید؟
9- محتمل است درست هم بگویید - حداقل دراین لحظه وبا این عصبیت درپاسخ قطعاً درست میفرمائید ولیاقت مرجع و روشنفکرنامیدن را ندارید - اما دست شما نیست وما برمبنای زمینۀ ذهنی ساخته شده در این 52 سال هم میاییم وهم میخوانیم وهم بچنین یاوه سراییها افتادن مرادمان را غصه میخوریم و تذکر میدهیم!