۱۳۹۵ تیر ۲۸, دوشنبه

توصیۀ دکتر عباسی به فیلسوف مهرجویی تحت عنوان "مواد صنعتی را با سنتی مخلوط نکنید" دقیق ترین و زیباترین تعبیر است!


ماجرای مرگ شادروان عباس کیارستمی در حال تبدیل شدن به یکی از مهمترین خواسته های کیارستمی که "تقدیس زندگی و سرفرازی برای انسان ایرانی بود" است. و با همۀ رنجی که از مرگ شاهزادۀ سینمای ایران بردیم و می بریم امر مبارکی است. فیلسوف، شاعر و یکی از متفکرترین کارگردان های سینمای ایران داریوش مهرجویی و تحت تأثیر تألم ناشی از مرگ ناجوانمردانۀ عباس کیارستمی پاشنۀ دهانش را کشیده در مراسم بزرگداشت او و پزشکان معالج او را با اتهام قاتل بسختی نواخته است. بعد از این جریان و در حالی که مهرجویی داشت عصبانیتش را توضیح می داد و مخاطبش را نه جامعۀ پزشکی ایران بلکه فقط پزشکان معالج و سهل انگار کیارستمی تعریف می کرد؛ تعدادی از سینماگران - که اتفاقاً هنرمندان بنام و نازنینی هم بودند - رفتند جلو بیمارستان جم برای تجمع اعتراضی. اما جراح ارتوپد عزیزی از پزشکان بیمارستان این حرکت را برنتابید و با چند پلاکارد - دست نویس و زود پزی که معلوم بود کار خود آماتورش است - به این هجمه به پزشکان پاسخ داد؛ و با مخاطب قراردادن استاد مهرجویی او را از مخلوط کردن مواد صنعتی با سنتی برحذر داشت. دقیقاً نمی دانم منظور اصلی دکتر عباسی از این تابلو چه بود. اما هرچه بود دانسته و نادانسته بهترین و زیباترین طنز تلخی را که درد جامعۀ فروپاشیدۀ ایران امروز است را بنمایش گذاشت. بسیار سخت است که باور کنم دکتر عباسی شخص داریوش مهرجویی را معتاد خوانده باشد و منظورش از مواد صنعتی و سنتی اشاره به فساد اعتیاد در شخص فیلسوف باشد. اما شک ندارم که اشارۀ گزنده اش به اعتیاد - فراوانی نسبی در بین اقشار مختلف صنفی - در بین هنرمندان جزیی از منظورش بوده است و البته چرند هم نگفته.

2- بدون اینکه لازم باشد خودمان را درگیر مجادلات کلامی و مغالطات فلسفی بکنیم می توانم اینطور بگویم که دین - در معنای دقیق آن خداترسی - منشاء اخلاق جوامع و افراد سنتی است؛ و آگاهی و دانش منشاء اخلاق وجدانی جوامع و افراد مدرن. بهمین خاطر هم است که در جامعۀ سنتی انسان دوستی بمعنای همنوع دوستی نداریم. بلکه شخص و جامعۀ مذهبی همدین دوست و هم مذهب یاریگر است. در حالیکه فرد و جامعۀ مدرن انسان بماهو انسان دوست است. بعبارت ریزتر؛ مذهبیون و متدینان فقط همدینان و همذهبان خود را دوست دارند در حالیکه مدرن ها (اومانیست ها) هر انسانی با هر گرایش فکری و عقیدتی را دوست دارند و فرقی نمی کند که انسان مقابل همکیش و هم نژاد و همرنگ خودشان باشد یا نه. البته که بدیهی است من از دو نمونۀ ناب از دوطیف را گفتم و روشن است که در دنیای بشدت مخلوط شدۀ امروز بندرت می توان این هر دو انسان (کاملاً سنتی و یا کاملاً مدرن) را پیدا کرد و معمولاً همۀ افراد اولاً و همۀ جوامع بتبع اولاً مخلوطی از انسان های "سنتی - مدرن" هستند. اما این را می توان تدقیق کرد که جوامع پیشرفته و صنعتی امروزی با اکثریت اومانیست ها و اقلیت سنتی ها - چه در وجود یک شخص و چه در قالب افراد مختلف یک جمع - قوام یافته و دوام داشته و اداره می شوند. در حالیکه جوامع سنتی و عقب مانده با اکثریت سنتی ها و اقلیت مدرن ها - بازهم چه در قالب یک فرد و چه در وجود افراد مختلف یک جمع - دوام داشته و اداره می شوند. این اصطلاح "جوامع در حال گذار" که بسیار معروف است و شنیده ایم. یعنی همین: "چگونه و باچه شیب و با چه سرعتی می توانیم انسان سنتی متخلق به دین و مذهب را به انسان مدرن متخلق به وجدان و آگاهی عبور دهیم که کمترین خسارت خروج از اخلاق سنتی را از سویی و بیشترین بازده ورود به اخلاق مدرن را از جانب دیگر بدست بیاوریم".

3- جمهوری منحوس اسلامی ایران آمد و زد زیر میز طبیعت و بداهت این "پروسۀ گذار" و فرمول را از سر گشاد سرنا تعریف کرد. به این معنا که نه تنها گذر از سنت بمدرنیته را نپذیرفت. بلکه گذر از مدرنیته به سنت را دستور حکومتی خودش قرار داد. و چون بدلیل تعارض با بدیهیات زیست بشری این امر ناشدنی بود؛ خسته شد و بخش بزرگ در حال گذار جامعۀ ایران را رها کرد روی پل صراط عبور از سنت و ورود به مدرنیته؛ بدون آموزش، بدون مراقبت و بدون کنترل - کنترل گشت ارشادی برعکس تشدید کنندۀ عدم کنترل بود بدلیل مخالفت با روح زمانه - و جامعۀ ایران نه تنها اخلاق سنتی را رها کرد؛ بلکه بدلیل عدم جایگزین اخلاق وجدانی به خلاء اخلاقی و در حقیقت به بی وجدانی دچار شد. آنچه که در سال های اخیر از انواع جرایم جوامع مدرن و حرص و آز و بی رحمی طبقات ظاهراً متجدد ایرانی شاهد بودیم و هستیم مولود این رها شدگی در روی پل صراط "عبور از سنت به مدرنیته" بوده است. و اگر می بینید که من از موضوع فیش های نجومی چنین عمیق تخریب شده ام به این دلیل بدیهی است که من تصور می کردم الیت جامعه ام از این بی وجدانی مصون مانده تا کنون؛ و می تواند بدرمان جوانان از هویت در رفته و بی وجدان شدۀ ایرانم برسد. فیش های حقوقی اولین آاگاهی ثبت شدۀ من از سرایت بی وجدانی به الیت جامعه بود و لذا خیلی زیاد اذیت شدم. اما متأسفم که بگویم با حساس شدنم بموضوع و اتفاقات مرگ کیارستمی خبر از یک فاجعه پیدا کردم: "بی وجدانی الیت از حد تک آلوده ها گذشته و به سندرم بی وجدانی ارتقاء یافته است." دکتر میر جراح اصلی و اولی کیارستمی نمونۀ ترسناکی از این سندرم بی وجدانی است. زیرا فارغ از اینکه او کارش را درست انجام داده یانه؛ این دیگر قطعی است که او بیمارش را رها کرده و به تعطیلات خارج از کشور رفته و با اطلاع از فاجعه نیز حاضر به بازگشت نشده است. یا در نمونه ای دیگر در رابطه با تشییع جنازۀ کیارستمی از مقابل کانون در خیابان حجاب ما الیت تُنُکی را شاهد بودیم که به فراتر از چند صد نفر نمی رسید. در حالیکه تقریباً همۀ روشنفکران و هنرمندان مرجع فراخوان داده بودند برای تجمع و از سوی حکومت هم هیچ ممانعتی بعمل نیامده و حتی همراهی شده بود. آیا طبقۀ الیت - خیل دانشجویان و دانش آموختگان و طبقۀ متوسط - پایتخت ایران سه صد نفر است؟ که تازه بسیاری از اینان نیز با انگیزه های متفاوت از بزرگداشت کیارستمی در مراسم حاضر شده بودند.

4- بنظرم دکتر عباسی شعار این پلاکاردش (آقای مهرجویی موادر سنتی را با صنعتی مخلوط نکن) را خطاب به مهرجویی خیلی زیاد دقیق انتخاب کرده  است. - امیدوارم و معتقدم که آگاهانه هم بوده باشد - زیرا می دانیم که مهرجویی فلسفه ای پست مدرن دارد و مضمون اغلب فیلم ساخته های جدیش مثل هامون و پری از علاقۀ او به دست یابی به ترکیب سنت و مدرنیته اطلاع موثق می دهد. هرچند که خود فلسفۀ پست مدرن در زادگاهش در غرب هنوز نتوانسته فرمول چگونگی این ترکیب را پیدا کند و فعلاً هم در حال هزیمت است. به باور من دکتر عباسی به مهرجویی طعنه می زند که تا حالا آب در هاون کوبیده و اتوپیایش نه تنها تحقق پیدا نکرده بلکه با مخلوط کردن غلط سنت و صنعت جامعه را هم بنوعی خلسۀ روشنفکری از سویی و ماندن در گرداب سنت مخرب از سوی دیگر آدرس داده است. زیبایی انتخاب شعار دکتر عباسی در این هم است که همۀ دوگانه های مشکل امروز کشورمان را پوشش می دهد. شما هر دوگانه ای از سنت (در اینجا مذهب و بویژه تئیسم) و مدرنیته (در اینجا صنعت و دانش و لیبرلیسم) را در نظر بگیرید این شعار پاسخ می دهد. بعنوان چند مثال راهنما: اگر سنت را احساس بگیرید و صنعت را عقل. یا سنت را خرافات بگیرید و صنعت را علم. یا سنت را گذشته بگیرید و صنعت را حال و آینده. یا سنت را اخلاق مذهبی بگیرید و صنعت را اخلاق وجدانی و ... او می گوید - امیدوارم بگوید - مخلوط کردن بدون نقشه و بدون حساب کتاب سنت و مدرنیته از طرف حاکمان متحجر به اندازۀ کافی آب را گل آلوده و جامعه را بلاتکلیف و خراب کرده است و لزومی ندارد که روشنفکران و مراجع مدرن هم بیایند و این مخلوط بی تناسب را تشدید بکنند. و در مصداق مشخص این پرونده منظور او این است که بکجا چنین شتابان! ما هر دو در یک سنگر هستیم که دیروز یکی از شما خطایی کرده و امروز یکی از ما و فردا نوبت دیگری است. هیچ می دانی که بخاطر این خطاهای انسانی ممکن در هر جامعه ای هم نباید سنگر مشترکمان را تخریب کنیم. با نتیجۀ دست افشانی آنانی که هردوی ما را زده اند و حالا از دعوایمان لذت می برند! و بنظر من درست هم می گوید. زیرا پروندۀ کیارستمی در حال رسیدگی خوبی است و احساساتی شدن کارگردان متفکری بسن مهرجویی درست نبود. تازه دیگر اردوکشی سینماگران به مقابل بیمارستان جم نمک بزخم "سندرم در حال گسترش بی وجدانی الیت" بود.

5- اما چرا می گویم پروندۀ پزشکی عباس کیارستمی در حال رسیدگی خوبی است؟ دلایل و شواهد زیادی می توان از اخبار این روزها و روند رسیدگی آورد. اما من به آنها کاری ندارم و فقط یک دلیل می آورم. آن هم دستور وزیر بهداشت دکتر قاضی زاده هاشمی برای رسیدگی و اقدامات نظام پزشکی است. چرا باید همه و از جمله بهمن عزیز فرزند کیارستمی و همینطور مهرجویی استاد مسلم به صداقت و مسئولیت پذیری دکتر هاشمی اعتماد کرده و لام تا کام حرف نمی زدند؟ برای اینکه وزیر بهداشت بمحض اطلاع از بیماری و وضع وخیم کیارستمی بر بالین او حاضر شده و یکی از معاونین خودش را با همۀ تمهیدات پرسنلی و تجهیزاتی بر بستر بیمار مستقر کرده است. زیرا دکتر هاشمی بعد از این دستورات سریع و کافی پنج بار دیگر هم - جمعاً 6 بار - شخصاً به ملاقات عباس کیارستمی رفته؛ و حتی بعد از رفتن او بمنزل هم از ویزیت او خودداری نکرده است. و ایا می دانید این حرکت چه زیبایی خیره کننده ای دارد؟ این امر بطور قطع در هیچ حکومتی و کشوری در دنیا نه اتفاق افتاده و نه می افتد که نفر اول سیاسی یک وزارت خانه بملاقات و ویزیت شش بارۀ شخصیتی - هرچقدر هم هنرمند و معروف و محبوب - برود که بیماریش هم تخصص پزشکی وزیر نیست. طرفه اینکه در جمهوری اسلامی نکبت ملاقات - حتی یکبار - کیارستمی ها هزینه های سیاسی غیر قابل تقویمی با خودش دارد. اما قاضی زاده بی واهمه از این هزینه ها کیا رستمی را پرستاری کرده است.

6- اما در مورد اصل ماجرا که منجر به مرگ بسیار تلخ شازدۀ عزیز سینما شد؛ بغیر از تقصیر و خطای دکتر میر جراح اولیۀ کیارستمی که محرز است حداقل بدلیل ترک بیمار و عدم احساس مسئولیت سوگند حرفه ای و از آن مهمتر مسئولیت اجتماعی - بهمان دلیل ابتلاء به سندرم بی وجدانی که گفتم - برای سایر قصور و تقصیرها باید منتظر نظریۀ نظام پزشکی شد. و گمان می کنم که دکتر عباسی هم در این نقطه جوش آورده؛ زیرا تبلیغات منفی اخیر که کیارستمی را نمی شناختند و تحویلش نگرفته اند و قاتلان کشتند و ... بسیار گران آمده بر همۀ پرسنل بیمارستان - بغیر از دکتر میر - که هم عباس کیارستمی را می شناختند و هم با همۀ توان و علاقه و عشق شان به کیارستمی سرویس های اداری و فنی داده اند. و دکتر عباسی ترجمان شکایت این پرسنل زحمت کشیده و سرخورده هم شده است. بنظرم اما غیر از اینکه قبول دارم نباید چنین اتفاقی می افتاد. اما پر بی ربط نمی دانم که بگویم که یکی از عوامل کمک کننده به این تراژدی نوع زیست کیارستمی و نوع اقدام شخص خودش در این مورد بوده است. می دانیم که کیارستمی یک مرد تنهای - حتی می شود منزوی هم گفت - خود انتخاب کرده بود. و ما خیلی کم از نوع زندگی و علایق و دقایق شخصی اش - در حد شهرت جهانی که دارد - خبر داشتیم و داریم. انتخاب این نوع زندگی تنها - فارغ از چرایی و خوب و بد آن - باعث شده که کیارستمی اولاً عمل پلیپ روده اش را بسیار کم اهمیت بداند - نگاه کنید بمراجعۀ او به بیمارستان در اواخر اسفند و آستانۀ نوروز - و بهمین علت هم کسی را همراه خودش - منظورم طیف دوستان نزدیک چنین آدم هایی - نکرده و نه با کسی مشورت کرده و نه از کسی کمک خواسته و نه حتی به کسی اطلاع داده. در حالیکه اگر کیارستمی استیل زندگی اجتماعی تری داشت قطعاً متوجه می شد که هر نوع جراحی در سن 76 سالگی هرچقدر هم کم اهمیت مهم است و ثانیاً احتیاط در از آزمون گذراندن چنین جراحی از مجمعی از متخصصان - وسع مالیش را داشت - یک واجب علمی و عقلی است. خدا به بهمن و احمد فرزندانش صبر و برای ما توفیق قدرشناسی بدهد در غیاب جان جانان مان. اما به بهمن هم توصیه می کنم که از اظهار غلط بودن انتقال پدر به فرانسه نیاشوبد و تند نشود و بگذارد برای بعد از معلوم شدن نتیجه! یا...هو

۵۱ نظر:

ناشناس گفت...

دلقک ضمن اینکه تفسیری که از کار این دکتر کردی قابل تامل و ارزشمند هست. ولی به نظرم تنها فیلمنامه نویسی کردی و از کاه کوه ساختی. این دکتر (که حیف نام دکتر) واقعا منظورش این بوده که مهرجویی معتاد هست و به خاطر مصرف بیش از حد هذیان گفته است. خیلی قشنگ تر بود که به جای دفاع از عمل زشت این پزشک متن خوبی که از تضاد بین سنت و مدرنیسم نوشتی رو مستقلا یک پست میکردی. جالبه که در پست قبلی از تفسیر و تحلیل اعمال جوانان طفره رفتی و گفتی من کی باشم که جوانان رو تحلیل کنم ولی حالا اینجا دقیقا برعکس برداشتی کل جامعه رو تحلیل کردی منتها از یک راه اشتباه و اون توجیه یک عمل بسیار زشت از طرف یک قشری که چنین اعمال سخیفی اساسا در شان شون نیست. قابل تصور نیست که یک پزشک متخصص به جای پاسخگویی پلاکارد به دست بگیرد با محتوایی تحقیرآمیز و تمسخرآمیز. قشر پزشک ایران تاکنون کاملا به قول شما ترکتازی کرده و پاسخگو به هیچ کس نبوده و کمترین انتقادی رو با بدترین واکنش ها پاسخ داده. وقتش هست که کمی هم پاسخگو باشه. دکتر و پزشک یعنی کسی که بالاترین درجه علمی و مسلما بالاترین درجه اخلاقی رو باید داشته باشه. پزشک قسم میخوره که به تمام بیماران حتی دشمنانش کمک و یاری پزشکی برسونه و جانش و نجات بده و به هیچ عنوان هیچ نوع عمل خیراخلاقی و حتی سخن تند (چه برسه به توهین و تمسخر) بر پزشک مجاز نیست. پزشک در ازای چنین تعهدی، امتیازات بسیاری از جامعه میگیره که شامل پرستیژ و احترام بسیار بالا و درآمد و زندگی مرفه هست.

در ضمن شمایی که تازه دو ریالی ات افتاده که مشکل این جامعه گم کردن هویت و گیر کردن در دوگانه سنت و مدرنیسم هست بهتر هست کلا یک تجدید نظری در تجلیل نویسی و وبلاگ نویسی خود بکنید چون این مشکل رو الان سالهاست که تحلیل گران هم بیان کرده اند هم بررسی کرده اند و هم راهکار ارائه داده اند ولی شما سرت را مثل کبک در برف فرو کردی. مردم را تقدیس کردی جوانان را بر عرش اعلا گذاشتی مشکلات و نقطه ضعف های مردم رو ندیدی و حالا تازه داری میای میگی من تازه در قضیه فیش ها شیرفهم شدم که مشکل چی هست. همونطور که قبلا گفتم شما خودت یک نمونه کامل و بی نقض از تناقض و دوگانه سنت و مدرنیسم هستی. و بارها تذکر دادم که متناقض عمل می کنی. چیزی را میگویی و بعد برخلاف اون عمل میکنی. سنت و مدرنیسم را تحلیل کرده ای و آمده ای از یک عمل به شدت غیراخلاقی از سوی فردی که باید در بالاترین درجه اخلاقی باشد دفاع کردی و جالب هست که مردم را هم دقیقا به دلیل بی اخلاقی و بی وجدانی نواختی. قبلا هم در کامنتی در پست های قبلی گفتم که شتر سواری دولا دولا نمیشه. شما اگر میخواهی مردم را مدرن کنی اول از خودت شروع کن و تناقض هایت را رفع کن بعد بیا درس مدرنیسم بده.

Dalghak.Irani گفت...

پاسخ شما در مورد هر کدام از مواردی که گفته ای مفصل است بویژه در مورد اتهامت به جامعۀ پزشکان که می گذارم برای حوصله ام در بعد. اما فقط این را مجدداً تکرار مکررات است که بگویم. من برای جذب خواننده های غیر جدی و جدی کردن آن هم با عمدی مسئولانه از تیترهای جنجالی - معروف بزرد - که عنصر تعلیق داشته باشد استفاده می کنم. و انتخاب بحث سنت و مدرنیته زیر این تیتر و این موضوع مقدس تر از همۀ پزشکان و هنرمندان است و قطعی صد درصد می دانم که هم پروفسور مهرجویی و هم دکتر عباسی از اینکه به بهانۀ آنان برای جامعه ام روشنگری کرده ام هم راضی و هم مشوق هستند. بویژه اینکه نثر من سرتاسر ستایش است از عظمت هر دو عزیزان. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

ببخشید نیمۀ دوم کامنتت را مطالعه نکرده بودم. لذا در همین ابتدا بگویم که تو بی جا و غلط می کنی که بمن تذکر بدهی. تو یک خوانندۀ ناشناسی و من یک نویسندۀ نامدار. سعی کن ابتدا یاد بگیری که با چه کسی طرفی و چه ادبیاتی باید بکار ببری. یا...هو

ناشناس گفت...

سلام
من معمولا کم در مورد نوشته ها اظهار نظر میکنم چون حرف قابل توجهی برای گفتن ندارم. در مورد نوشته شما برداشت من اینست که پزشک مزبور دقیقا کنایه به اعتیاد مهرجویی زده و گفته چند تا چیز با هم مصرف نکن که اینطوری قاطی بکنی و چرند بگی ولی از نوشته شما بعنوان دید متفاوت- مثل همیشه- به موضوع لذت بردم
علت واکنش پزشک مزبور ناراحتی بیش از حد از هجومی است که اخیرا به جامعه پزشکی میکنند. منتشر کردن این اخبار کمی بیشتر از حد انتظار و یک طرفه است. منکر بی وجدانی در برخی از پزشکان نیستم ولی این بی وجدانی فقط در پزشکان نیست و به فرمایش خودتان در همه هست منجمله پزشکان.
پلاکارد مزیور دفاع در برابر فحش مستقیم مهرجویی بود به همه که حتما تایید می فرمایید نمی توان گفت تمام پزشکان بی وجدان شده اند بلکه در صد بی وجدانها در جامعه زیاد شده از جمله در پزشکان.
اشتباه هم در همه جا هست. مشکل عدم رسیدگی منتج به نتیجه است که در تمام موارد در ایران به این شکل است از جمله مسئله قصور پزشکی.
پارسال در اخبار شبکه سی بی اس آمریکا عنوان شد که خواهری قرار بوده به برادرش کلیه اهدا کند و هر دو به اتاق عمل می روند. پس از به هوش آمدن خواهر متوجه میشود که عمل روی وی انجام شده ولی روی برادرش عملی انجام نشده. در نهایت معلوم شد که کلیه از بدن خواهر خارج شده ولی توسط پرسنل اتاق عمل بعنوان بافت ارسالی به بخش پاتولوژی داخل فرمالین انداخته شده که کلیه فیکس شده و از بین رفته.

ناشناس گفت...


برخلاف تصور مردم که ایران که فکر میکنند ایران جهنم است و خارج از ایران بهشت با اطلاع نسبتا دقیق عرض کنم که:
1- در ایران خیلی بیش از حد به خواسته بیمار توجه می شود. امکان ندارد بیماری خواستار انجام ام آر آی یا سی تی اسکن باشد و کسی مخالفت کند در حالیکه انجام چنین اقداماتی بدون تاییدو خواست پزشک در کانادا انگلستان و یا استرالیا غیر ممکن است
2- دارو براحتی در دسترس همه است در حالیکه در کشورهای فوق امکان ندارد شما براحتی ایران داروی دلخواه تهیه کنید
3- در ایران براحتی می توانید هر روز هر آزمایشی دلتان خواست انجام بدهید ولی در کشورهای بالا نه
4- در ایران براحتی و به دلخواه به هر دکتری مراجعه می کنید و در حقیقت خودتان تشخیص می دهید که ناراحتی شکمتان به دکتر گوارش مربوط است یا متخصص کلیه ولی در کشورهای مزبور این تصور که خودتان بتوانید براحتی آب خوردن به متخصص دسترسی داشته باشید جوک است
و خیلی تفاوتهای دیگر.
ساختار بهداشت و و درمان کشور از نظر چیدمان و پروتکلها اشکال دارد ولی فرد فرد افراد شاغل در آن اینطور نیستند. سیستم است که غلط است
ارادتمند- یزد.
مطلب قبلی هم از من بود که امضا فراموشم شد

Dalghak.Irani گفت...

من خودم با سیستم درمانی بریتانیا زندگی می کنم و با اینکه یکی از غبطه انگیز ترین سیستم های درمانی غرب در اینجاست اما گفته های دوست عزیزمان از یزد را تأیید می کنم. و اینجا خیلی سخت است به پزشک و متخصص دسترسی داشتن بدون برنامه ریزی دقیق و زمانبر. یا...هو

ناشناس گفت...

پس اون حمله ها به حافظ و سعدی بالاخره جواب داد. چه خوب گفت طرف دو روز دیگه میگند اینا را ما خودمون میدونستیم.
نون

ناشناس گفت...

سیستم دقیق انگلستان بعلت در نظر گرفتن هزینه - فایده است. امری که حتی به زبان آوردن آن در ایران بلافاصله با واکنش منفی مردم مواجه می شود.
رشته ای داریم بنام اقتصاد درمان. شنیدن آن برای ما ممکن است حالت گارد ایجاد کند:
چی؟؟ پای جان آدم درمیان است! پول چی معنی دارد؟؟ ولی واقعیت اینست که درمان خرج دارد. دارو خرج دارد. تعمیر دستگاه سی تی اسکن خرج دارد. بیمارستان خرج دارد. پول آن باید از جایی بیاید. جیب مردم؟ بیمه ها؟ هر دو؟ بودجه عمومی؟ پول نفت؟ تصور اینکه فلان دکتری ویزیت نمیگیرد مال قدیم است. الان درمان و پاراکلینیک خرج دارد.
بهر حال انگلستان با بودجه کمی سیستم بهداشتی خود را اداره میکند. یعنی به نسبت جمعیت و کیفیت پول کمتری خرج میکند. این مسئله مورد غبطه است نه درمان بیماران.
یکی از اقوام ما در انگلستان در بخش آزمایشگاه یک بیمارستان شاغل بود. دچار کمر درد شد. یکسال تمام درد و تسکین آن با مسکن. در خود بیمارستان. بعد از یکسال یکروز در سر کار زمین میخورد و دیگر نمیتواند از جا بلند شود. حالا تازه عکس و سی تی اسکن. نتیجه تومور پیشرفته پانکراس با متاستاز به کمر. شش ماه بعد هم رحمت ایزدی.
کدام یک ازما دو روز بعد از شروع کمر درد سی تی اسکن نشده ایم؟ آنهم به درخواست خودمان.؟
اگر ایران بود لابد آقای مهرجویی می فرمودند:
یکسال کمر درد داشت این دکترای احمق یه عکس نگرفتن که ببینن چرا
در انگلستان احتمال بروز یک بیماری را با توجه به سن و جنس و .... حساب میکنند و بعد تصمیمی مبتنی با منطق اتخاذ می کنند. برای تک تک مسایل گاید لاین یا خط مشی وجود دارد
بسیار بسیار از روده درازی عذر می خواهم
ارادتمند- یزد

چرنده گفت...

و همینطور در آلمان هم که من زندگی میکنم همچنین.پزشکان به شدت از دادن دارو تا جایی که مقدور هست پرهیز میکنن به واسطه شغلم که مترجم بودم برای یه مدتی با یه دکتر آلمانی صحبت میکردم تو یه کمپ پناهنده ها از من پرسید که چرا شماها فکر میکنید که هر دکتری به هر مقداری که بیشتر دارو بنویسه بهتره و من حقیقتش جوابی براش نداشتم ولی باید گفت که رفتار مجموعه عوامل درمانی از پزشک تا پرستار و حتی کارمندان موسسات پزشکی واقعا بهت آور هست که این البته همه گیر و همه جایی هست و اختصاص به صنف خاصی نداره ولی خب اینروزها نمود بیشتری پیدا کرده

ناشناس گفت...

دلقک که واقعا هم دلقکی بیش نیستی و حیف نام تیمسار.
شما غلط کردی و گه خوردی که مردم رو نقد میکنی و میگویی بی وجدان هستند. بیجا میکنی که به مهرجویی تذکر میدی بیجا میکنی که به جای سرزنش این پزشک نفهم (مانند خودتان) به کیارستمی تذکر میدهی که چرا از دست این پول پرست ها فرار کرده است به فرانسه.

آدم نفهم را نمی شود فهیم کرد. نرود میخ آهنین در سنگ. اصلا شعور و جنبه تذکر را نداری. حیف تذکر که برای شما حرام شود.
من به ندرت فحش استفاده میکنم و آخرین بارش را یادم نمی آید. آنقدر کم که الان که علیه شما دشنام دادم از خودم خجالت کشیدم که سطح خودم رو در حد احمقی مانند شما پایین آوردم.

ولی چون نیاز به تلنگر داری تشخیص دادم که شمای نویسنده نامدار!!! (با این طرز نوشتن مطمئن شدم که شما مشکل روانی هم داری وگرنه هیچ شخصیت بزرگی در طول تاریخ چنین از خود متشکر نبوده و نیست چه برسه به شما که شخصیت تان در حد گروهبان است که هیچ گوهی برای بشریت نخوردی) را باید مهمان چند فحش در حد شخصیتت بکنم.

ناشناس گفت...

دلقک عوض اینکه مانند یک آدم باشخصیت جواب سوال ها رو بدی آمدی در حد یک لات چاله میدونی فحش میدهی.
تو که اینقدر خودشیفته هستی چرا سطح خودت رو آنقدر پایین میاوری که یک نفر رو به راحتی راضی کنی که فحش بارانت کند؟

قسمت اول کامنت بنده که از مطلب شما تعریف کردم چنان شما رو مدحوش کرده که بدون دیدن قسمت دوم کامنت من بلافاصله یک کامنت روشنفکر مابانه دادی و کلمات قلمبه سلمبه را ردیف کردی. بعد از بیرون آمدن از مستی و کیف و لذت تازه قسمت دوم کامنت را که انتقادی بوده خواندی و بعد با یک کامنت احمقانه کل شعور و شخصیت ات را زیر سوال بردی

کامنت من آزمایش خوبی برای شخصیت شما بود که کاملا نشون داد که شما شیفته کامنت های تعریف کننده هستی و در مقابل تحمل انتقاد رو به هیچ وجه نداری. شما سن ات بالا هست و من متاسفم که به بزرگ تر از خودم فحش دادم و الان پشیمان هستم. و از طرفی هم امیدی به اصلاح روحیه و رفتار شما به دلیل سن بالا نیست.

ناشناس گفت...

دو کامنت آخرم رو فقط خطاب به شما نوشتم بنابراین میتواند پیام خصوصی محسوب شود و میتوانی منتشرشان نکنی تا فضای مطلبت را منفی نکند. اگر مافوق ات بودم تمام درجه هایت را میگرفتم و از ارتش اخراجت میکردم چون سربازی که خودشیفته باشد نمی تواند ایرادات واحد تحت فرماندهی اش را ببیند و حتما یک جای کار هم به خودش هم به سربازان زیرنظرش و هم به وطن اش گند میزند.

Dalghak.Irani گفت...

بر عکس نظر برخی از دوستان من فکر نمی کنم که منظور دکتر عباسی خود مهرجویی باشد. و چون مهرجویی حمله اش را متوجه جامعۀ پزشکی کرده بود در داد و بیداد اولیه دکتر عباسی هم بصنف مهرجویی نظر داشته. به این دلیل هم که خود دکتر عباسی با هنرمندان دوست است و حتی مدعی شده که بخود کیارستمی هم چند توصیۀ ارتوپدی داشته است. مضافاً اینکه دکتر عباسی ذوق هنری بالایی هم دارد و همین طراحی پاسخ با پلاکارد از مغز بشدت هنری - فانتزی او سرچشمه گرفته و من مطمئنم که چنین آدم های فرهیخته ای اعمال لمپن انجام نمی دهند. ضمن اینکه مهرجویی به دکتر عباسی اهانت نکرده که او بخواهد در دفاع از خودش بشخص مهرجویی حمله کند. درست است که مهرجویی کار عباسی را دلقک بازی نامیده اما شک ندارم که خود استاد هم ایول اورده به شیوۀ پاسخ و متن پاسخ عباسی. چون هیچ روشی دیگر بغیر از این نمی توانست بموج فراگیر مورد نظر دکتر عباسی تبدیل شود. در ضمن من هم معتقدم که جامعۀ پزشکی ایران چه از نظر سطح مهارت و درمان و چه از جنبۀ تجهیزات و امکانات فنی - در کیفیت - قبل از انقلاب بهترین بوده در خاورمیانه و بعد از انقلاب هم کمتر از هیچ کشور خاورمیانه ای نبوده است. علت هم این است که پزشکی هم رشتۀ عبوسی است مثل نانو و هسته ای و هم مورد نیاز بسیار زیاد روحانیان کهنسال است و در توسعه و بهبودش نه تنها سنگ نیانداخته اند بلکه توجه ویژه هم کرده اند. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

اینجا اسماً مال من است اما رسماً مدرسۀ عشقی است بعشق ایران. و من ترجیح داده ام تا کنون که همه چیز روی صحنه و جلو تماشاچیان بنمایش گذاشته شود. من هیچ حساسیت خاصی به دشنام بخودم ندارم اما از عدم رعایت پرنسیپ های مدرن بشر عام نمی توانم بگذرم چون بداموزی دارد. لذا ترجیحم این است که دیالوگ ما در جلو خوانندگان گشوده باشد تا خودشان دست به انتخاب درست و نادرست بزنند. یا...هو

ناشناس گفت...

بعد از چندین سال زندگی در کانادا و دیدن ایرانی های تحصیل کرده ونکرده، به شما میگم که:

آسایش دو گیتی، تفسیر این دو جمله است. با شرقی و غربی داشته باش رابطه، ولی از ایرانی قطع کن رابطه

بابک

ناشناس گفت...

پرفسور مهرجویی ؟! عجب !
پرفیور مهرجویی نازنین یک کم زیاده روی کرده و دکتر عباسی که ایشان هم نازنین تشریف دارند خوب گفته اما او هم کمی زیاده روی کرده و مردم بی وجدان شده اند و مردم مردم مردم .
تیمسار جان ! اگر بگویم که اکثریت مطلق در هر دو صنف نه تنها نازنین نیستند بلکه شیادانی پول پرست و بی همه چیزانی به همه چیزند ! ناراحت میشوید .
همه مشکلات و ادبار و بدبختی ما مربوط میشود به جمهوری منحوس اسلامی ! خب ! این سقف بر روی کدام ستون استوار بوده ؟
هنرمندان به زعم شما نازنین و فیلسوف پایه گذاران سیستم خودی و غیر خودی در این شتر گاو پلنگ بودند .
هر کی خره ما پالونیم هر کی دره ما دالونیم .
تیمسار ! دوستت دارم و همچنان از شما خواهم آموخت اما در شما ذوب نخواهم شد در تعریف و تمجید از این مجسمه های بیشرافتی و کسانی که مستقیم و بیواسطه در انحطاط اخلاقی جامعه نقش حداکثری داشته اند .

ناشناس گفت...

در همان گردهمایی که آقای مهرجویی آن سخنان آتشین را بیان کرد و گفت قاتلین در میان ما هستند بگیریدشان، عده ای یا کسی به وی متلکی انداخته بود که "می دونیم که دیرت شده.. بهت نرسیده..الان میری" و روی جمله دیرت شده مانور داده بودند. فکر می کنم این پلاکارد این اقا هم در ادامه همان داستان هاست.

اصولا در ایران همه (حتی حکومت) به محض مورد حمله یا نقد قرار گرفتن، برای متوقف کردن حریف و عوض کردن جبهه ، اگر طرف مرد باشد به وی برچسب معتاد و کلاهبردار و اگر زن باشد برچسب فاحشه و هرجایی می چسبانند تا علاوه بر ایجاد خشم و عصبیت زیاد در طرف مقابل ،وی انرژی و وقت خود را صرف مبری کردن و رد این صحبت ها کند و جالب است که اینگونه حمله ها در میان مردم نیز بسیار اثرگذار بوده و می تواند واقعا دید آنها را عوض کند (از آنجایی که هر انسانی نقاط حتی کوچک شخصی و خصوصی و تاریک خاص خود را دارد، به هر صورت ابا مواجح با اینگونه برچسب ها کمی عقب کشیده و برای حفظ تصویر اجتماعی خود بیمناک می شود...). بسیاری از اتهامات سیاسی دهه 60 ایران همیشه همراه با اتهامات فساد اخلاقی و اعتیاد و فحشا بود، زیرا به این شکل جامعه حساس و درگیر این مسائل، ناخودآکاه حق را به گوینده میداد.

با توجه به اینکه صنعت سینما و موسیقی در ایران سال ها مورد انگ وجود اعتیاد و فحشا بوده اند، اینگونه حملات نیز اولین دست آویز منتقدان هستند. حتی اگر طرف صنعتی/سنتی کار هم باشد، جواب انتقاد و سوال او با این حرکات داده نشده و فراموش نمی شود. نگاه نکن "کی" میگه، ببین "چی" میگه.

دیالوگ ها و جواب هایی که این روزها می شنویم به شدت مرا به یاد کل کل ها و سیستم روکم کنی دوران دبیرستان و مدرسه می اندازد!!

(جوان پیر)

Dalghak.Irani گفت...

همۀ مستندات ذهنی و تاریخی شما ها با ارزش است و قطعاً بخشی از واقعیت را پوشش می دهد. من برآنم که خیلی زیاد در انگیزه هایم پشت نوشته ها ریز نشوم و پز ندهم. زیرا هرچیزی که بزبان بیاید اثرگذاری مورد نیازم که قطعاً از طریق غیر مستقیم و ناخودآگاه بهتر است را مختل می کند. لذا مکان این هم است که نویسندۀ این متن قصد ترمیم جبهۀ الیت (پزشکان و هنرمندان) را داشته است. و خواسته بگوید که اینطور هم می شود قضیه را دید و از بار تخریبی ناخواسته جلوگیری کرد. چون اگر اصرار بر سوء نیت دو طرف باشد جز از طریق جرخورن رابطه - حتی در کوتاه مدت - ختم به خیر نمی شود. هیچکس نباید خراب شود در این دعوا. نه هنرمندان و نه پزشکان. تنها پزشک متخلف باید تنبیه انضباطی یا حداکثر جنحه ای شود. اصرار نکنید ده ها انگیزه ام از هر نوشته را ریز کنم. یا...هو

ناشناس گفت...

شما مثل اکثر ما و هموطنان امروز فقط نق میزنی و ایراد میگیری از هر چیزی.حداقل اینها همه حرفی زدند،درست یا غلط نظرشون رو گفتن.شما چه چه چیزی عرضه کردی غیر بی ادبی به نویسنده؟

Dalghak.Irani گفت...

کامنت اخر از ناشناس خطاب به ناشناسی است که می خواهد مرا حلع درجه کند - مثلاً داشته فضا را تلطیف می کرده! - و چون نقل قول آنبولد در کامنت دانی بنمایش در نمی آید لذا مخاطبش که بخشی از کامنت رفیقمان بود اتوماتیک حذف شده است. از جهت مشخص شدن مخاطب برای سایرین گفتم. یا...هو

ناشناس گفت...

من شنیدم که توی یک جلسه ای در صدا و سیما نتایج یک تحقیق رو بررسی کردند که نشون می ده مردم آخوند چماعت رو به عنوان مرجع رده چهارم خودشون هم قبول ندارند. یعنی اگر یک زمانی آخوندها گروه مرجع مردم بودند الان کسان دیگه ای جایگزین شدند. حالا یک پروژه ای توی صدا و سیما هست که تلاش می کنه جایگاه آخوندها رو برگردونه. آخوندها میان توی تلویزیون مشاوره روان شناسی و غیره می دهند. از اون طرف هم به هر بهانه ای گروههای مرجع دیگه تخریب می شوند. نمونه اش هم همین جامعه پزشکی هست که صدا و سیما از موضوع مرحوم کیارستمی استفاده کرد تا هرچه بیشتر پزشکان رو بکوبه. نظر شما چیه؟

ناشناس گفت...

دلقک مثل اینکه مهرجویی چندان از دلقک بازی پزشک چندان خوشش نیومده:
https://www.balatarin.com/permlink/2016/7/18/4243999

ناشناس گفت...

سلام
من با دیدگاه ناشناس ساعت سه و چهل و سه موافقم. اخبار تخریبی و بعضا راست و دروغ قاطی بر علیه پزشکان زیاد شده. مسخره ترین و معروفترین آن قضیه بخیه زدن و بعد کشیدن بخیه بچه ای بود که پدرش پول نداشت. قضیه بهیچ عنوان انطور نبود. ولی کسی هم دفاع نکرد و دفاعیه منتشر نشد.
اینکه برای چه اینکار رو میکنند برام مکاملا معلوم نیست. شاید به این علت باشه که دزدی زیاد شده و می خواهند در ذهن مردم جا بیندازند که دزد ما نیستیم که 3000 میلیارد می خوریم بلکه ان شخصی است که 100 میلیون در ماه در آمد دارد
ارادتمند- یزد
( در ضمن فحاشی کامنت گذار بسیار مسخره و بی ادبانه بود. اگر حرفی داری بیا بزن. فحاشی یعنی چه؟اگر هم ناراحتی نیا بخون. کل کلیک این سایت در طول مدت راه اندازی یک میلیون خورده ای بوده. شاید ده هزارتاش خودمم که گاهی روزی چند بار سر میزدم به امید مطلب جدید)

ناشناس گفت...

این متن مربوط به سال 91 است.

حدود دو ماه پیش نیمه‌های شب، یکی از بستگانم مشکلی براش پیش آمد و رفت اورژانس. و متخصص قلب تجویز کرد: آنژیوگرافی. نتیجه: 20 درصد گرفتگی قلبی. تجویز: درمان دارویی.

چند هفته گذشت و قرعه‌ی کار به نام پدر و مادر خودم افتاد. تجویز: آنژیوگرافی.

تنها شانس ما این بود که پسرخاله‌ام از آمریکا آمده‌ بود ایران. نسخه ها رو دید و گفت «مشکل که دارد، ولی چرا آنژیوگرافی؟ توی ایران مگر سیتی‌آنژیو ندارید؟». این اصطلاح جدید ِ نجات‌بخش را پی گرفتیم و رسیدیم به بیمارستان قلب و دی و بیمارستان ‌امام خمینی. آمار گرفتیم از این‌طرف و آن‌طرف که فرق‌اش را ببینیم با آنژیوگرافی، که پزشک‌های قلب همگی گفتند «به دقت آنژیوگرافی نیست، نکند گول بخورید ها!»

ناشناس گفت...

حالا حسن سیتی‌آنژیو این بود که تیغ نمی‌زدند رگ کشاله را پاره کنند و یک دوربین بفرستند توی رگ‌ها. یعنی خون نمی‌پاشید تا سقف اتاق آنژیوگرافی. بعد هم یک کیسه‌ی شن نمی‌گذاشتند روی پای آدم که خون نزند بیرون. یک ماده‌ی رادیواکتیو تزریق می‌شد و با یک دستگاه شبیه ام‌آر‌آی همان کار انجام می‌شد. بدون هیچ ترس و اضطرابی. بدون ریختن یک قطره خون. فقط گیر کرده‌بودیم سر آن «به دقت آنژیوگرافی نیست، گول نخورید ها».

حالت واضح و مشترکی که توی چشم‌های همه‌ی آن متخصصین قلب دیدم «جاخوردن بود». نمی‌دانستند از کجا فهمیده‌ایم اسم سیتی‌آنژیو را. به پدرم گفتم بیشتر مشورت کند، که بوی پول دارم حس می‌کنم! . تحقیق انجام شد و نتیجه جالب بود. «سیتی آنژیو» نه تنها دقت‌اش کم‌تر از آنژیو نبود، که مقایسه‌شان شبیه بود به مقایسه‌ی فلاپی‌دیسک و دی‌وی‌دی. تفاوت تکنولوژی‌ها بالای بیست‌سال بود. دل‌مان قرص شد و هردوشان جمعا با هزینه‌ای حدود هشتصدهزار تومان سیتی‌آنژیو را انجام دادند و شکر خدا مجموع گرفتگی هردوشان روی هم 20 درصد هم نبود. آن شرافت گم‌شده کجاست؟

ناشناس گفت...

عرض می‌کنم.

هزینه‌ی آنژیوگرافی (که تیغ دارد و ترس و خون) حدود یک تا یک‌ونیم میلیون تومان برای هر نفر است ، و هزینه‌ی سیتی‌آنژیو حدود چهارصدهزار تومان. زمانی که صرف آنژیوگرافی می‌شود با احتساب یک تا دو شب بستری بودن بعد از آن (جدای از وقت‌های پذیرش و نوبت‌دهی و...) حدود دو روز است، و وقتی که صرف سیتی‌آنژیو می‌شود (باز هم جدای از پذیرش و نوبت‌دهی و...) حدود نیم‌ساعت. ترس و اضطراب‌شان را هم مقایسه نکنم که لابد می‌دانید. پس گیر این پزشک‌های متخصص قلب کجاست؟

مشکل خیلی پیچیده نیست. آنژیوگرافی را فقط متخصص قلبی که دوره‌ی مخصوص آنژیوگرافی را دیده‌باشد می‌تواند انجام بدهد، ولی سیتی‌آنژیو را یک رادیولوژیست (که البته او هم باید دوره دیده‌باشد) می‌تواند انجام دهد.

یعنی انحصار آنژیوگرافی دست صنف خودشان است و انحصار سیتی‌آنژیو دست دیگران. چون طبیعتا یک مرکز پزشکی ترجیح می‌دهد برای انجام کاری مشابه، حقوق خیلی کم‌تر یک رادیولوژیست را بدهد تا حقوق بالای یک متخصص قلب را.

خوب تجارت کثیف متخصصین قلب (که فرق می‌کند با جراح قلب) را که می‌بینید، اما حالا عمق فاجعه کجاست؟

ناشناس گفت...

عمق فاجعه این‌جاست که این جماعت نخورده و ندار نیستند. هشت‌شان گرو نه‌شان نیست. خیلی راحت می‌توانند ماهی شش هفت میلیون تومان دربیاورند (وخیلی هم بیشتر از این‌ها). اما باز چشم‌شان دنبال درصدی است که از هر آنژیوگرافی به‌جیب می‌زنند، بی‌این‌که به فکر سلامتی و راحتی بیمار باشند. حتی تمام تلاش‌شان را به‌کار می‌گیرند برای پشیمان کردن بیمار از دست‌یابی به راه تشخیص جدیدتر و کم‌هزینه‌تر و آسان‌تر، تازه اگر بگذریم از هماهنگی برای «ناشناخته ماندن» این تکنولوژی.

بعد از پدر و مادرم دایی‌م هم رفت سراغ چک‌آپ. ده سال پیش آنژیوگرافی کرده‌بود و حالا باید دوباره تست ورزش می‌داد. مشکل داشت تست‌اش. تجویز: آنژیوگرافی. پیش چهار-پنج‌تا از بهترین متخصصین قلب تهران رفت (که اگر هر شخصی فکر می‌کند صداش به جایی می‌رسد خواست اسامی را به‌اش می‌دهم) و همه گفتند آنژیوگرافی. آنقدر چرب‌زبانی و بازاریابی کرده‌ بودند برایش که ما هرچه می‌گفتیم بیا اول برو سیتی‌آنژیو، -با این‌که می‌ترسید از آنژیوگرافی- قبول نمی‌کرد و استدلال پزشک را پذیرفته‌بود به این توجیه که اگر رگ‌اش گرفته‌بود همان‌جا یک‌باره برایش بالن می‌زنند یا استنت می‌گذارند و چه و چه. تاکید هم کرده‌بودند «اورژانسی»‌ست و حتا از سفر با ماشین یا هواپیما یا هر وسیله‌ی دیگری منع‌اش کرده‌بودند و نوبت اضطراری هم بهش داده‌بودند «همین فردا صبح».به هر زحمتی بود راضی‌ش کردیم برود سیتی‌آنژیو و رفت و نتیجه: گرفتگی جزیی. درمان: یکی دوتا قرص فقط.

این فریاد را کجا باید زد؟ به کی باید گفت پزشک‌های مملکت تبدیل‌شده‌اند به حساب‌های بانکی ناطق؟ جالبی قضیه می‌دانید کجاست؟ کمی بیشتر تحقیق کردیم، قیمت دستگاه سیتی‌آنژیو کمتر از سه‌میلیون دلار است. پولی که یعنی هیچ! ولی فقط سه‌تا توی ایران داریم. چرا؟ چرا؟ چون آن‌ها که باید تایید کنند خودشان متخصص قلب‌اند و بازارشان به‌خطر می‌افتد.

«... سوگند یاد می‌كنم كه: از تضییع حقوق بیماران بپرهیزم و سلامت و بهبود آنان را بر منافع مادی و امیال نفسانی خود مقدم دارم...»

بگذارید این پیام در راه خود گره گشای مشکل مردم گردد.

ناشناس گفت...

شرافت در جامعه ایرانی رخت بر بسته است. در فیلم گزارش کیارستمی، پیشنهاد پرداخت رشوه به کارمند دارایی سوژه انحطاط اخلاقی می شود و بعد از سی سال کیارستمی می گوید در جامعه ما رشوه آنقدر عادی است که من اگر اکنون می خواستم چنین فیلمی بسازم به دنبال سوژه دیگری می باید بگردم.
خانه از پای بست ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است
به علت اینکه اندک اندک در این کثافت و انحطاط غرق شده ایم، متوجه عمق آن نیستم.

ناشناس گفت...

ارادتمند از یزد
پزشکان متعهد جزو استثنا شده اند. پزشکی که ضمن ویزیت بیمار مشغول رتق و فتق امور بساز و بفروشی خویش است را چه بنامیم.
همسر دکتر میر فرانسوی است و هر سال در ایام عید نوروز به فرانسه تشریف می برند. دکتر معروفی است و نشان می دهد کیارستمی حداقل به این وجه درمان توجه داشته است. ولی جهت اطلاع دوستان درمان پزشکی غیر اورژانسی را در تعطیلات طولانی مدت انجام ندهید. در طول هفته هم سعی کنید روز شنبه یا یکشنبه را در نظر بگیرید

ناشناس گفت...

اگه اجازه بدهید من هم نظرم که خیلی برام محترم هست رو بگم .
ببینید تیمسار شما از این زاویه به ماجرا نگاه کنید که من نگاه میکنم . از نگاه من در این بیغوله ای که ما هستیم و وسط این همه سر و صدا یک عوضی بی وجدانی به یک عوضی بی وجدان دیگه گفته قاتل ! بعد یک عوضی بوجدان دیگه این حرف رو به خودش گرفته و به عوضی بی وجدان اولی گفته معتاد !
خب ! موضوع خیای ساده ست . ما یک عوضی لی وجدان قاتل داریم و یک عوضی بی وجدان معتاد و یک عوضی بی وجدان فضولی که به زندگی خصوصی عوضی بی وجدان معتاد سرک کشیده . به همین سادگی . اینجا همه چیز به همین سادگی قابل تحلیل و تفسیره . راه دور چرا میری تیمسار . خود من شاید از نظر شما عوضی بی وجدانی باشم که به طبقه الیت توهین میکنه اما اولا مرجع نیستم و کسی به من کاری نداره و دوما بعد از ظهرها میرم تو خیابون زباله جمع میکنم ! پس از بقیه بهترم .

ناشناس گفت...

به نظرم نويسنده پاسخ اول بي خوبي نوشته، كه از كاه كوه ساخته. خيلي توضيحات داده شده و اصل مطلب و برخي جملات بسيار زيبا در أنبوهي از كلمات گم شده. بحث نق زدن نيست. تحليل خوبي است اما رشته كلام گم شده.

ناشناس گفت...

درود بر شما جوان پير. جان كلام را ادا كردي.

ناشناس گفت...

پزشكان متهعد استثنا نشده اند ولي كم شده اند. منظورم اين است كه بيشتر از حد ي هستند كه شما فكر ميكنيد. تمام اين مسائل زاييده نظام ناكارامد و رابطه پولي مستقيم بين پزشك و بيمار است. نبود گايد لاين يا همون خط مشي كشوري. هزينه هاي بيجا و هدر رفتن منابع مالي بيمه ها براي ازمايشات و و عكسهاي تكراري و به در خواست خود بيمار يا درخواست نابجاي بزشك بخاطر كرفتن كارانه. نظام مبتني بر كارانه يا pay per service مدتهاست منسوخ شده بخاطر ايجاد نياز القايي در پزشك و بيمار. در سيستم معيوب و غلط تك موردها هم كمتر از واقعيت به چشم شما مي ايند. در ضمن وقتي كشوري بي نظم و مبتني بر فساد است ايجاد جزيره پاكيزه در وسط ان غير ممكن است و فقط تكه سنگهاي كوچك در وسط اين لجنزار هستند كه چشم من و شما انها را نميتواند ببيند. اكر سنگي در داخل يك تشت اب بيفتد موجهاي ان به همه حاي تشت خواهند رفت و نميتوان جايي را بيدا كرد كه نوسان به انجا نرود
ارادتمند- يزد

ناشناس گفت...

نظر ناشناس 15/37 ظاهری بد و باطنی خیلی خوب دارد.درست می گویند.فاجعه خیلی عمیق تر از اینهاست. تازگی دیدم یک مهد کودک را بخاطر اختلاط دختر -پسر تعطیل کرده اند!! شما نگاه کنید به کار این مردکان مرگ! خودشان دارند فساد و کثافتکاری را رونق می دهند.کار ان مهد کودک بسیار درست بوده.اما اخوندا عمدا با فاصله انداختن و تابو ساختن جرم جنسی را رواج و به افلاک می رسانند.گاه از خود سئوال می کنم این دلقک با چه امید و با چه توجیهی این وبلاگ را راه انداخته.و دیگران با چه توجیهی اینقدر بهم می پرند و بر سر مسایل بحث می کنند!به نظر من اصلا موضوعیت ندارد.اگر در کشور ایران مردم و حتی انها که جزو بدنه به اصطلاح نظامند دست بدست هم ندهند و این ساختار احمقانه ای که شکل گرفته را ویران نکنند ان مملکت کارش ساخته است و مردم بی هیچ تردید هیچ اینده ای ندارند. و نه دین و نه مذهب و نه هیچ چیز دیگری نمی تواند بهانه شود.اگر موضوع دین و مذهب است که دیگر چیزی از ان باقی نمانده.پس مذهبی های معتقد!! به چه چیزی دلخوشند؟ اگر راست می گویند که مومنند!به نظر من زمان به خیابان ریختن مردم فرا رسیده.بالاتر از سیاهی رنگی نیست.گیرم چند هزار نفر هم کشته شوند. انها که می خواهند سالیانه نزدیک به یکصد هزار نفر بمرض سرطان و سکته و تصادفات جاده ای بمیرند چرا در راه ازادی میهنشان نمیرند.متا سفانه این بازی عرف و شریعت مشکلی را حل نمی کند.اوضاع دارد روز بروز بدتر می شود.

Dalghak.Irani گفت...

هر کسی بجای تألیف مؤلف را نقد - نه حتی حمله و تعیین تکلیف و تذکر و این مزخرفات - بکند آدم احمق و کودنی است.
متدولوژی نقد: من با این بخش از این نوشته موافقم.... من با این بخش از نوشته مخالفم و دلایل مخالفتم هم اینهاست... من این بخش از نوشته را متوجه نشدم و نفهمیدم خواهش می کنم اگر ممکن است نویسنده بیشتر توضیح بدهد... من در حدی که بتوانم چیزی را تحلیل کنم نیستم و کامنت هم نمی دهم... از نویسندۀ این وبلاگ هم تشکر می نم که معلمی کرده و می کند و مرا آموزش داده و می دهد و الا اگر غیر از این بود من وقتم را تلف نمی کردم بیایم نوشته هایش را بخوانم... من بهترین چیزی که از این وبلاگ یاد گرفته ام این است که کامنت دادن وظیفه نیست و کسی دنبالم نکرده که هر مزخرفی بذهنم می رسد بنویسم. یا...هو

تکمله: من مریضم و مأموریت دارم که روی نرو نویسنده و خواننده های این وبلاگ بروم و اعصابشان را خرد کنم. من یک اسپمر بی جیره مواجب احمق هستم!

ناشناس گفت...

من کامنت عوضی بی وجدان رو نوشتم و تا کسی نیاید و این قاعده رو نقض نکنه همچنان بر این عقیده ام .
اتیمسار ! اگه این کامنت بالا خطاب به من است که نیازی به تشر نیست . یک کلمه بفرمایید میرم اونجا که نادر رفت .
خسته تر و نا امید تر از این حرف ها هستم .
یه خدا حافظی و تمام . شاید خودم هم معرفی کردم .
سوال ؛ منظور کامنت تیمسار "عوضی بی وجدان زباله جمع کن" بود ؟

ناشناس گفت...

پاسخ به فرد ناشناس در مورد تفاوت آنژیوگرافی و سی تی آنژیو:
http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/22536300
این یه متا آنالیزه در این مورد(امیدوارم حداقل در حد لیسانسی چیزی سواد داشته باشی که اعتبار متاآنالیز رو بدونی و اگه نداری یعنی مجموعه نتایج چندین تحقیق در این مورد)
بطور خلاصه اینکه اپروچهای علمی و کلینیکی از روی سالها تحقیق و مقالات استخراج میشن نه صرفا تجربه عمه و خاله شما!
برای بعضی سی تی آنژیو و برای بعضی آنژیوگرافی عروق کرونر بعنوان خط اول پیشنهاد میشه...بر اساس علائم بالینی تست ورزش نوار قلب و...
این که اینقدر بیکار هستید که میاید تو صفحات اینترنت از کشف بزرگ علمیتون سخن میگید،پیشنهاد میکنم برای اثر بیشتر و آشنا شدن بیماران با وجود گرانبهاتون صبحها و بعداظهرها رو هم به این اختصاص بدین که شخصا به درب کلینیک پزشکان مراجعه کنید و پس از ویزیت انها رو از سرنوشت شومی که دکتر براشون رقم زده آگاه کنید ....موفق باشید.

شاگرد تنبل ته کلاس گفت...

خیلی درست و حسابی و ریشه ای بود این تحلیل. از این دست سهل انگاری هاو خطاهادر جامعه پزشکی کم نیست در همه جای دنیا. اما اینیکی گل درشت از کار درامد و سر و صدای فراوان بخاطر از دست رفتن یک هنرمند بزرگ و ارتیست بی بدیل، گریبان جراحان را گرفت.اما ماجرای بی وجدانی جامعه تنها در این نمونه خلاصه نمیشود. الگوی رفتاری مردم بوضوح نشان از بی تفاوتی و منفعت طلبی شخصی از هر راه و روشی اعم از نامشروع و حتی بازی باابرو و مال و جان دیگران را دارد که نتیجه اش میشود عدم امنیت. منفعت طلبی بخودی خود رذالت نیست بلکه عامل پیشرفت است بشرطی که کنار احترام به حق دیگران و وجدان عملی در یک پکیج قرار بگیرد. گذار از سنت به مدرنیته با تعریف غلطی که از مدرنیته در جامعه وجود دارد، درحال ایجاد فاجعه است و متولیان سنت با علم بر این سوتفاهم، بر تنور ان میدمند تا هرچه بیشتر مدرنیته را پس بزنند.
احسنت دلقک عزیز که درد را از ریشه میشناسی و شرح و بسطش میدهی.

Dalghak.Irani گفت...

من نازنینتر و گردن کلفت تر و مدرن تر از آنی هستم که بخواهم غیرمستقیم به کسی توصیه یا تذکر و یا اخطار بدهم. کامنت اخر من یک مطلب مدرسه ای بدون مخاطب خاص است و هر کسی باید خودش را در فرمول نوشته ام بگذارد و خودش را داوری کند. بنابراین کامنتم با هیچکس نبود و با همه کس بود. خوب است که دیده اید از پاسخ های مستقیم و گاهی بشدت تندم به برخی کامنت ها. پس مطمئن باید که اگر کامنتی ارزش پاسخ داشته باشد - چه سلبی از نظر مزخرف گویی و چه ایجابی از نظر طرح یک مشکل یا سؤال - بطور مستقیم پاسخ می دهم اگر وقت و حوصله داشته باشم و روی مود باشم. یا...هو

الف گفت...

تیمسار سپاه و خامنه ای بد جور دارند پیشروی می کنند و اگر روحانی کاری نکند چنان ضربه ای به اعتبارش می زنند که دور بعد رای نخواهد آورد. به نظرم باید زودتر دست به کار شود و تنها چاره این است که آشکارا فسادها را بریزد روی دایره! منتها به قول شما خودشان آلوده تر از آنی هستند که بتوانند! بدا به حال این مردم.

ناشناس گفت...

آقاي دكتر ناشناس ساعت ١٦:٠٠
من از طرف تمام بي سوادهاي فوق ليسانس و به پايين از شما دكتر باسواد كه معني متا آنالیزه را ميدانيد عذر خواهي ميكنم.
چنين جسارت نابخشودني را بِه دكتري خودتون ببخشيد.
درضمن از فروتني حضرتتان متعجم كه وب سايت غير دكتر ها را مطالعه مي فرماييد.
از دوستان بي سواد هم خواهش ميكنم اول برن دكترا بگيرن، بعد بيان تجربه شخصي خودشون رو بنويسن.
از طرف يك بي سواد به نام عليرضا

ناشناس گفت...

شما نازنین هستید ، درست ، اگر نبود که شش سال از وقت و پولی که برنج کیلیویی دوازده و نیم _ این دوازده و نیم خیلی مهمه _ دمار از روزگارش درآورده ، نمیزدم بیام مطالب شما رو بخونم و با امید و یاس شما بخندم و اشک بریزم . من هم شما رو نازنین میدونم اما گردن کلفت رو دوست ندارم .
به خودم لقب عوضی بی وجدان دادم در صورتیکه نه عوضی و نه بی وجدان هستم و فقط به این دلیل که از زهر مطلب بکاهم قاطی عوضی ها شدم .
تیمسار جان ! از این جماعت آبی برای ما گرم نخواهد شد . سالها به دلیل بیماری همسرم مقیم مطب های آنچنانی پزشکان متخصص ریز و درشت بودم و خیابانهای بالای شهر رو گز میکردم . به ضرص قاطع میگم حتی یک انسان در میانشان ندیدم . بعضی مهربان و خوش رو و بعضی عبوس و جدی اما در یک چیز مشترک ، و آنهم پول پرستی . در این مورد اهل شوخی نبودند ، نیستند . ما که ندیدیم اما استثنا قاعده رو نقض نمیکنه . مثنوی هفتاد من خواهد شد گوشه ای از سالیان که بماند .
اما مهرجویی و مشتی از خروار ! اعتیاد مربوط به زندگی خصوصی اوست هر چند به عنوان مرجع باید سالم زندگی کنند . از این که بگذریم و زندگی شخصی پر از حرف و حدیثش ، باند بازی و طمع و زنباره گی ووو به کنار ، فیلسوف مورد نظر کارش این است که فیلنامه جوانان فلسفه خوانده و باسواد و با استعداد و امیدوار به حداقلی از شرافت در این جماعت را به ثمن بخس خریده و به اسم خود به خلق الله میفروشد . یک موردش برای من کافیست تا به طرف بگویم عوضی بی وجدان . اینها که دیگه کوفت غلط اند . در مورد فیش های حقوقی حرف درستی زدید و قابل تامل و آن اینکه دزدی به کنار ، امید مردم رو نا امید کردند و این یعنی سیاهی مطلق .
این آدمها هم با ما چنین کاری کردند . همه نامرد ! همه دزد ! همه دروغگو و دغلباز و سه نقطه .
به دامن کرامت چه کسی نثار کنیم اشک های از سر استیصال را .
یکی میگفت در گرماگرم خرداد هشتاد و هشت چند تا از جوانان معترض سر یکی از چهاراه ها از علی دایی پرسیدند آقا شما دلت به درد نیامد ؟ نمیخواهی حرفی بزنی ، اعتراضی بکنی ؟ گفت ، مگه اون موقع که من رو از تیم ملی انداختند بیرون شما اعتراض کردید ؟!
بعضی موقع ها آرزو میکنم کاش دو تا سر داشتم لا اقل یکیش رو از دست این حضرات میکوبیدم به دیوار .

ناشناس گفت...

شرمنده خودم و شما دوستان شدم با جواب هجوي كه به كامنت ناشناس ساعت ١٦:٠٠ دادم.
اگر فرد مدرني ميبودم، رك و مستقيم ميگفتم كه از كامنتش احساس تحقير و توهين بمن دست داد با وجود اينكه مخاطبش من نبودم.
از همگي عذر خواهي ميكنم
عليرضا

Dalghak.Irani گفت...

لطفاً هیچکس کهیر نزند. لینک سخنرانی امروز قالیباف در اجلاس جهانی شوراهای شهر و شهرداران را در بالاترین لینک کردم با افزودن ارادتم به قالیباف. گفتم نکند یکوقت چشم نامحرمی بیفتد و بیاید اینجا شلتاق بکند. پس خودم خبر دادم و البته من مثل همیشه به حرف هایش باور دارم و از شفافیت و صداقت و تفکر مدرن و عمیقش لذت می برم. بدیهی است که هرگونه کامنتی در این رابطه را جواب نخواهم داد به این دلیل که قصد بازگشودن بحث قالیباف را ندارم. یا...هو

ناشناس گفت...

جناب علیرضای عزیز
مخاطب ایشان من بودم و از شما متشکرم.
من از مطب سی تی آنژیو را پست کردم. تجربه شخصی دیگری بود که من هم در مورد چند نفر از فامیل و دوستان به آن برخورد کردم. در ضمن اشاره ای به زندگی خصوصی دکتر میر و همسر فرانسوی ایشان و عادت ایشان به سفر فرانسه نمودم که نقل دوست من بود از باب اینکه کوچکترین رفتار پزشکان مورد توجه بعضی اشخاص است و او هم که دایی ایشان در آمریکا پزشک است و به ایشان مشاوره می دهد همین تجربه مشترک توصیه آنژیوگرافی را در مورد مادرش داشت که دایی جان پزشک بعد از آگاه شدن از وجود دستگاه سی تی آنژیو آنها را از آنژیوگرافی نهی کرد. لازم به ذکر است که مادر ایشان دچار مشکل دیابت و ریتم نامنظم قلب بود و خودتان با سواد شاید اندک پزشکی حدس بزنید به خاطر پول قصد داشتند او را در معرض چه ریسک بالایی قرار بدهند.

ناشناس گفت...

الجبیر افزود: فرقه‌گرایی با آمدن خمینی در سال 1979، به منطقه آمد. ایران "حزب‌الله" را به عنوان اولین سازمان تروریستی فرقه‌گرا در منطقه به وجود آورد.

kalaghesizdah گفت...

برنامه روی خط با موضوع خطای پزشکی از دقیقه ۴:۳۵ ..... بی شرف چه وقاحتی داره ...سرپرست تیم درمان.....ببنین بدون هیچ اظهار تاسف...با لحن تهدید میگه پیگیری نکنیم..مدارک و سوابق رو به کسی نشون نمیدیم ..،اصلا بهتره خودتون تماشا کنین دوستان.......معلوم نیست یا به جایی پشتش گرمه..یا در دایره درک و فهمش نمیگنجه چه غلطی کرده.. https://m.youtube.com/watch?v=myS36FSbOQY

kalaghesizdah گفت...

با شما موافقم. بیشتر درگیر احساسات و شاعرانگی مینویسن در موضوعاتی که هیچ جای شاعرانگی و احساس نیست.احساسی که اینو دچار تناقض میکنه..!

kalaghesizdah گفت...

شرافت کجاست. شاید تو سیستم سختگیر المان و انگلستان و... .گم شده که دوستان در کامنتهای بالا فرمودن....

kalaghesizdah گفت...

این حرفا چیه اقاجان؟ این وصله ها به پزشکا به این "روشنفکران و مراجع مدرن" نمیچسبه! میخوان خرابشون کنن!

kalaghesizdah گفت...

ایشون بدون هیچ توهین تجربه خودشون رو گفتن اما شما توهین کردین با خودخواهی