1- بالاخره از لندن مه آلود همیشگی اما آفتابی در امروز کَندم و پرکشیدم به سال 1359 خورشیدی در پایگاه ششم شکاری بوشهر در میدان صبحگاه که پشت میکروفون بودم با خطابه ای شور انگیز - نوشتۀ خودم - در بارۀ دفاع از همقطارانم در مقابل متحجرانی که در بحبوحۀ جنگ هم دست از تخریب افسران ملی برنمی داشتند؛ و مرتب در صدد ایجاد تفرقه در بین پرسنل در حال جنگ بودند. الان درست بخاطر ندارم نام و متن سخنرانیم را. اما مطمئنم که خطابه ای سنگین و آهنگین و فاخر بود که کل پرسنل پایگاه در میدان صبحگاه را بشدت متأثر می کرد. قبلاً هم گفته ام که بسیار خطیب برجسته ای بودم در ایجاد شور و احساسات در مخاطب - می گویند و درست هم می گویند که علی شریعتی هم بیشتر از دانشش مدیون خطابه گویی اش بود. من هم همینطور - من در آن روز سرگرد بودم و تازه بعد از شروع جنگ بدستور شادروان سرتیپ مهدی دادپی که فرمانده بسیار بسیار خوب پایگاه ششم بود؛ معاون پشتیبانی ایشان شده بودم.
2- امروز که خطابۀ خوب و پرشور این سرگرد جوان را دیدم در دفاع از ارتش یاد آنروزهای خودم افتادم که هرجا چشم زخمی متوجه ارتش و نیروی هوایی بود بی ملاحظه ای از موضع گیری رسمی فرماندهان و رؤساء از جامعۀ مدنی ارتش (بدنه) می پریدم به وسط میدان و حساب بدخواهان ارتش را می رسیدم با خطابه های کوبنده و نفسگیر. سرگرد جوان امروز دیده ام که یونیفورم نیروی زمینی بتن دارد خیلی زیاد خودم را یادم انداخت که موظب بودم با انتخاب متن بی حرف و حدیث از جهت سیاسی و در قالب ادبیات موافق با جمهوری اسلامی - راستش آنروزها مثل اینروزها هم نبود نا امید. چون فقط کمتر از دوسال از انقلاب گذشته بود - حرفم را بزنم و منظور نهاییم را هم لابلای چهارچوب خطابه ام بگنجانم به طنز و کنایه و ایهام. لذا خوب درک می کنم که این افسر ارشد جوان چه هوشمندی فوق العاده ای دارد در این سخنان پرشور شفاهی اش. با این افزوده که اعتقاد یا عدم اعتقاد او بهر واژه از حرف هایش مربوط بشخص اوست و من ادعا ندارم که او در قالب یک همفکر من ضد انقلاب امروزی سخن گفته است. کیف من از منطق بسیار ساده و همه فهم اوست و البته از کنایه و تمثیل بسیار بسیار درخشان فراز پایانی صحبت او راجع به زندگی شیران.
3- اما ماجرا این است که حسن عباسی - یکی از پرسروصدا ترین و مهمترین تئوریسین های استراتژی "امپراطوری اسلام جهانی بر ضد امپراطوری جهان لیبرال" در جمهوری اسلامی و تأثیر گذارترین تفکر در تربیت هادیان سپاه و کادرهای ایدئولوژیک - سخنرانی داشته در قالب تدریس به سال 1389 و در یکی از آن ها سخت به غیر سیاسی بودن ارتش و به عدم موضعگیری آن در مقابل جنبش سبز تاخته و ارتش را بی خاصیت و مورد آرزوی آمریکا قلمداد کرده؛ و در مقابل سپاه و بسیج را ستایش کرده و تمام قدرت های مادی دنیا بسرکردگی امریکا را در هراس از 100 هزار سپاهی و بسیجی نمایانده و ... گفته های عباسی خیلی طولانی و متعدد است در این مورد و قصدی برای بازنشر مزخرفات او ندارم. و دوستانی که علاقه مند و عمیق یا شنیده اند و یا می توانند با جستجویی ساده پیدا کنند و بشنوند. من موضوع را امروز متوجه شدم از تیتری که برخی سایت های ایرانی زده بودند با عنوان "شکایت ارتش از حسن عباسی". و وقتی پی گیر شدم متوجه شدم که امیر سرتیپ پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش در مشهد و در جمع مجروحان ارتشی جنگ عنوان کرده که سخنان حسن عباسی بسیار تأسف بار بوده راجع به ارتش؛ و بهمین خاطر از او شکایت کرده اند. اما بلافاصله که دنیای خبر تشنۀ کمترین خبر از ارتش ایران ترکید با این خبر و دنیای مجازی پر شد از انعکاس این کنش و واکنش؛ متوجه شدم که این سخنان عباسی مربوط به شش سال پیش بوده است. ولی انعکاس خبر واکنش پوردستان و همینطور همین ویدیوی سخنرانی سرگرد جوان نشان از کهنگی این حرف عباسی نمی داد و نمی دهد و گویی عباسی همین دیروز و امروز این حرف ها را زده است. و چون این زمان خیلی مهم است ناچار دو فرضیۀ احتمالی در این باره را می نویسم:
الف- فرضیۀ اول این است که این ویدیو طبقه بندی بالایی داشته و تاکنون منتشر نشده بود و قرار بر انتشارش هم نبود. منتهی مثل همۀ موارد دیگر که در جمهوری اسلامی "هیچ چیز دلیل همه چیز است و همه چیز دلیل هیچ چیز" این ویدیو هم درز داده شده به بیرون با قصد و انگیزه های سیاسی و روکم کنی و اختلاف اندازی و تسویه حساب های باندی و ده ها از این هرج و مرج و بی انضباطی ها. و امروز منتشر شده و بلافاصله هم واکنش فرماندهان و بدنۀ ارتش را باعث شده است. این سناریو از این جهت قویترین احتمال است که امکان ندارد و نداشته که ویدیویی در شش سال پیش ضبط و پخش شده باشد؛ و با این ولنگ و وازی دروازه های اطلاع رسانی تاکنون بگوش و چشم ارتش نرسیده باشد. تا جائیکه سرگرد خطیب در ویدیو بالای صفحه حتی از عباسی راجع به وقایع کودتای اخیر ترکیه سؤال می پرسد و این نشان می دهد که او کاملاً مطمئن بوده که حرف عباسی مربوط به همین روزهای اخیر است.
ب- فرضیۀ دوم و کم احتمال اما این است که این ویدیو در شش سال پیش منتشر شده و ارتش هم خبرداشته و عکس العملی نشان نداده تا الان. و اینک عامل جدیدی مثل اختلاف در درون حاکمیت و موارد تحقیر و تخفیف تازه ای نسبت به ارتش از سوی سپاه و غیره صبر و بی تفاوتی و بی غیرتی فرماندهان ارتش را لبریز کرده و رفته اند سراغ این پروندۀ قدیمی و آن را بروز کرده اند. خودم شخصاً آرزو داشتم که سناریوی دوم درست باشد. زیرا بروز شکاف در بین حاکمیت - آن هم علنی در بین نیروهای مسلح - بسیار خبر خوبی می تواند باشد از نظر تأثیر بر توازن قوای سیاسی و یک شاخۀ جدیدی از گسترش گسل ها اتفاق می افتد. اما همانطور که گفتم این سناریو بسیار ضعیف است و قویترین احتمال همان نشر ویدیوی کهنه در حال حاضر از طریق یک خادم یا خائن است.
4- اما فارغ از اینکه کدام عاملی باعث این کشمکش جدی بین ارتش و تئوریسین سپاه و استراتژیست خامنه ای شده است؛ نفس این کشمکش بسیار با ارزش و مبارک است. زیرا علاوه بر مطرح کردن نام ارتش سبب روحیۀ تازه ای در نزد فرماندهان و بدنۀ تحقیر شدۀ ارتش ایران می شود و آنان را به تحرک بیشتر و سهم خواهی مناسب تر و در خور شأن و جایگاهشان از سیستم سیاسی ترغیب و روحیه مند می کند.
5- و بی اشاره به فراز پایانی گفتار سرگرد جوان که یک کنایۀ بسیار زیبا و حرف تمام است؛ شب سیاهم بروز روشن وصل نمی شود؛ و کیف و لذتم ناکام در گلویم می شکند: در جائیکه جناب سرگرد نازنین بعد از شیرفهم کردن حسن عباسی با مثال ها و گزاره های ساده و جدی و مستقیم مثل علت عدم دخالت ارتش در سیاست و دلایل عدم ورود ارتش به اقتصاد و اجتماع و سایر شؤون جامعه می رود سراغ کنایه و می فرماید: جناب عباسی بگذار با یک مثال استراتژیک - کنایه به ادعای استراتژیست بودن عباسی - پاسختان را بدهم. و ادامه می دهد: " در طبیعت و در نزد شیرها وظیفۀ شکار بر عهدۀ شیر ماده است و شیر نر مأموریت حفاظت از فرزندان و حدود و ثغور قلمرو در تصرف را انجام می دهد. اما هر وقت شیر ماده کم بیاورد از خستگی یا ناتوانی یا جراحت و امثالهم؛ نوبت به شیر نر می رسد که برای شکار وارد صحنه می شود" پایان سخنرانی سرگرد بی نام آشناتر از خودم و نزدیک تر از رگ گردنم بخودم. متشکرم سرگرد شبم را ساختی. یا...هو
۱۶ نظر:
جناب مرندی شاید این مطلب کوتاه برای شما جالب باشه
https://www.facebook.com/ali.rx/posts/10157191555785471?pnref=story
تیمسار گرامی درود,
سخنران؛ جناب سرگرد فرشاد فروزش نام دارد و از راه کانال ایشان در سایت آپارات میتوان سخنرانی ها و گفتار بیشتری از او دید و شنید:
http://www.aparat.com/foroozesh
و اما مایل هستم نظر شما را در یک مورد بدانم: آیا فکر نمی کنید که کلیپ "مزخرف رانی!؟" عباسی بوسیله خود جریان های اطلاعتی سپاه انتشار یافته باشد تا در این وانفسای نارضایتی های عمومی بتوانند صدا ها و عناصر بالقوه درون نیروهای مسلح که ممکن است سر بزنگاه دردسرساز شوند را پیشاپیش شناسایی کنند؟ یعنی اینکه اگر روزی روزگاری شهر شلوغ شد از همین الان بدانند هر کسی کجای کار است و حواسشان باید به چه کسانی باشد.
البته این تنها و تنها یک گمان است اما خوشحال خواهم شد اگر نظر خودتان را بگوئید.
با سپاس - تماشاچی رهگذر
احساسات شما را درک می کنم و احترام قائل هستم ارتش در قلب ملت ایران جای دارد.
من سال ها پیش خدمت سربازی را در سپاه گذراندم ولی باور بفرمایید بعضی از کادر رسمی، سربازان وظیفه را نه سرباز که کارگر بی جیوه و مواجب می دانستند.
من در کامنت شماره 39 پست قبلی شما مطلبی را عرض کردم که بی ارتباط با سخنان این افسر جسور نبود. مشتاق هستم در صورت تمایل پاسخ شما را بدانم. با تشکر.
سلام
واقعا جالب بود. چقدر هم بنده خدا مواظب بود در هر جمله یه مقام معظم بگه.
انشالله که کاریش نداشته باشن.
ارادتمند- یزد
در موقعیت مناسب که سپاه گیر بیاورد کاری که اردوغان با ارتش ترکیه کرد با ارتش ایران خواهد کرد.
چشم در مقابل چشم: همه چیز خوب پیش می ره، افشاگری هزارتوهای قدرت در سطوح مختلف گسست بین بخش اقتدارگرای حاکمیت با مردم را افزایش می دهد. فیش های حقوقی شروع ماجرا بود و بهانه و توجیهی برای افشاگری های بیشتر و به درد بخور تر. الان نقش ارتش به عنوان حافظ کیان ملک و ملت و سپاه به عنوان غارتگر مال و عرض و ناموس مردم واضح تر شد و توسط این افشاگری به موقع تأئید شد. حالا باز هم منتظریم برای افشاگری هایی از جنس ویکی لیکس که ماهیت هزارتوهای مخوف قدرت ایدئولوژیک را برای مردم آشکار تر از پیش نماید.
جالبه ایشون برادر همون روحانی معروف (فرزاد فروزش) آمر به معروفن که زدن چششو درآودن !!!
این هم نوشتۀ فیسبوکی علی دادپی پسر بزرگوار تیمسار خلبان مهدی دادپی که کامنت اول آدرسش را داده بود و چه خوب.
وقتی ارتش بسم الله گفت
یکی از چیزهایی که پدرم داشت این بود که زندگی نظامیش مال بیرون خانه بود و هرگز در خانه از آن صحبت نمی کرد. با اینحال هرازگاهی یکی دو خاطره ای از دوران جنگ از دیوار سکوتش می گذشت. ما بچه های خانواده های ارتشی که در جو تبلیغاتی بزرگ می شدیم که نقش ارتش و پدرانمان در آن همیشه کمرنگ جلوه داده می شد٬ همیشه تشنه این خاطرات بودیم. سالهای جنگ برای بسیاری از خانواده های ما سخت گذشته بود. دوری پدران و از سوی دیگر نگاه پر از سوء ظنی که همیشه ارتش را زیر نظر داشت و هیچوقت کاملا به این نهاد که یادگار دوران پهلوی دانسته می شد اعتماد نشد.
یکی ازاین خاطره ها مال روز اول جنگ بود. او فرمانده پایگاه ششم شکاری بوشهر بود. یگانها این پایگاه اولین واحدهایی بودند که به تجاوز نیروهای عراقی پاسخ دادند و ظرف کمتر از دوساعت بعد از حمله به پایگاه، پایگاه هوایی بصره را بمباران کردند (لینک به مستند شبکه چهارم). یکی از خاطرات درباره اولین جلسه بریفینگ بعد از شروع جنگ بود که برای عملیات کمان – ۹۹ تشکیل شده بود.
وقتی در پست فرماندهی بریفینگ شروع می شود و پدر شروع به صحبت می کند یکی از افسران حفاظت اطلاعات به او می گوید:
– جناب سرگرد یادتان رفت بگویید بسم ا… الرحمن الرحیم
پدر جواب داده بود:
– من بسم ا… الرحمن الرحیمم را چهار صبح گفتم که شما خواب بودی
سالها بعد متوجه نقش عقیدتی این بسم الله گفتن شدم. کتاب «حمله به الولید» تیمسار مهرنیا را٬ که درباره حمله دلاوران نیروی هوایی شش ماه بعد از شروع جنگ به پایگاه های معروف به اچ – ۳ در عمق خاک عراق بود٬ را بخوانید. وقتی خلبانان از ماموریت برمی گردند و در پایگاه نوژه به زمین می نشینند از طرف صداوسیمای استان همدان با آنها مصاحبه می شود. وقتی این مصاحبه پخش نمی شود از پایگاه تماس می گیرند تا دلیل عدم پخش را جویا شوند. جواب صداوسیما به کسانیکه برای دفاع از ایران یکی از شگفت انگیزترین عملیاتهای نظامی را انجام داده بودند٬ ساده بود:
..جناب سرهنگ شما یادتان رفته اول مصاحبه بسم الله الرحمن الرحیم بگویید٬ قابل پخش نیست
ارتش و ارتشیان هرگز آن تصویر قراردادی را نداشتند که بشود در رسانه های دولتی تبلیغشان کرد. در کنار دلایل امنیتی و رعایت آنها از سوی این نهاد در طول جنگ بعدها سانسورها و خودسانسوریها برای حفظ آن تصویر رسمی به بعضیها القاء کرد که گویا ارتش غایب بوده است. امروز فیلم آقایی را دیدم که می گفت ارتشیان در پادگانهایشان خواب هستند. یاد این بسم الله الرحمن الرحیم گفتن افتادم. ارتش برای دفاع از ایران وقتی بسم الله گفت و می گوید که بقیه خوابند. شاید برای همین دیده نمی شود…. و شاید برای همین در دل مردم جای دارد.
دلقک خوبه که متوجهی که برای چی مردم از ارتش کینه ای به دل ندارند و بلکه در مقایسه با سپاه، ارتشی ها را از خودشان میدانند.
شما در پست قبلی در یکی از کامنت هایت نظامی ها را افراد صاف و ساده ای دانستی که حق شان است حکومت را در دست گیرند. اما در این پست سخنرانی کسی را گذاشته ای که می گوید ارتش سدسازی راه سازی و کار اقتصادی نمی کند به همین دلیل مردم دوستش دارند.
از نظر سیاسی هم از کسی طرفداری می کنی که قرارداد 20 هزار میلیاردی با سپاه بسته و بنا به ادعای خودش مسائل کلان کشور (که میتوان آن را ترجمه کرد به قراردادهای کلان و نان و آب دار) را واگذار کرده به مقام معظم! و به عبارتی سپاه.
نظامی فقط کارش دفاع از کشور هست. اصلا معنا و تعریف نظامی همین است و در هیچ لغت نامه ای غیر از این تعریف دیگری نیست. اگر نظامیان وارد قدرت و مسائل اقتصادی شوند مورد نفرت مردم قرار میگیرند. و اگر فقط به کارشان یعنی دفاع از وطن بپردازند در میان مردم محبوب خواهند بود.
http://www.bartarinha.ir/fa/news/360687/%D9%88%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%B4-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B5%D8%AF-%D8%A7%D9%88-%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%DB%8C
حسن عبّاسی (۱۳۴۵ در ازنا) سخنران سیاسی اهل ایران و عضو رسمی سپاه پاسداران [۷] است. شهرت او به دلیل سخنان عجیب و جنجالی در حوزههای مختلف از جمله سیاست، سینما، اقتصاد، تاریخ و فلسفه است. او تخصص آکادمیک و سابقه روشنی در هیچکدام از این زمینهها ندارد.[۸]
گفته میشود که وی در سال ۱۳۸۳ شمسی در مقطع کارشناسی رشته فلسفه مشغول تحصیل بوده و تا بهمن ماه آن سال، مدرکی بیش از لیسانس نداشته است.[۹][۱۰] حسن عباسی دکتر بودن را در داشتن مدرک دکترا نمیداند بلکه در دادن نظریه و ارائه دکترین میداند و خود را به دلیل ارائه دکترینهای مختلف دکتر میداند. وی همچنین معتقد است کسی که رانندگی میکند راننده یا کسی که بیماران را معالجه میکند پزشک است و نیازی به داشتن مدرک (گواهینامه رانندگی یا پروانه پزشکی) نمیباشد.[۱۱][۱۲]
نظرات
دیدگاه های سیاسی اصلی عباسی اتخاذ رویکرد تهاجمی در مقابل غرب ، عدم سازش بر سر مسائل هستهای ، مبارزه با گرایشهای لیبرالیستی و سکولاریستی در ایران ، تاکید بر “تهاجم فرهنگی” غرب و “جنگ نرم” ، و لزوم بازنگری در آموزش علوم انسانی در ایران هستند[۵][۶].
جنجال ها
حسن عباسی علیرغم نداشتن تحصیلات و تخصص مرتبط در موارد متعددی از جمله سیاست، مذهب، اقتصاد، ورزش، فرهنگ و تاریخ اظهار نظر کرده است [۸]. به عنوان مثال، گفته است: شکست نیروهای آمریکایی در صحرای طبس، نه به دلیل طوفان شن که بلکه به علت فرسودگی هلیکوپتر آمریکایی ها بوده است [۱۳] او معتقد است دشمنان با ساختن انیمیشن یوگی و دوستان به نوح پیامبر اهانت کردهاند.[۱۴][۱۵] او اعتقاد دارد که گفتگوی تمدنها در نظر آمریکا بیمعنی است و آنها در همان سالی که سال گفتگو تمدنها نامیده شد نظریهٔ برخورد تمدنها را مطرح و از آن دفاع کردند. وی همچنین نابودی ایران توسط انگلیس و بلعکس را برنامه هر دو کشور خوانده است و از نابودی تمدن آنگلوساکسون در آینده به دست خود خبر داده است.[۱۶] عباسی می گوید کوروش به تعبیر امروزی صهیونیست بوده و تلقی کوروش به عنوان ذوالقرنین را یک اشتباه از سوی اساتید قدیم حوزه علمیه میداند.[۱۷][۱۸] حسن عباسی اعتقاد دارد که ۸۰ درصد از اقتصاد ایران بر پایه ربا است و این اعتقادش را از عبدالله جوادی آملی گرفته است. وی خواستار اقدام و همکاری مجلس شورای اسلامی، دولت، مجلس خبرگان رهبری، علما برای ربازدایی است. او معتقد به پوچی فلسفه اقتصاد غرب و رسیدن به نقطه پایانی آن میباشد و در این زمینه تدوین طرح جایگزینی برای اقتصاد ایران را ضروری میداند. او توجه و اقدام جدی مسئولان اقتصادی ایران و دانشکدههای اقتصاد را لازم و سکوت آنها را در این زمینه غیرقابل قبول و توجیه ناپذیر میداند. عباسی همچنین از این که سرمایه مردم در زمینه تولید هزینه نمیگردد و از این که هر روز بانکها، آسمان خراشهای جدیدی به موارد قبلی میافزایند گله مند است.[۱۹] حسن عباسی میگوید:برخلاف تصور آنان که فکر میکنند فوتبال یک ورزش است، فوتبال ابزار سیاست است. در واقع، پشت فوتبال سپ بلاتر نیست بلکه دکتر هنری کسینجر است.[۲۰] وی همچنین فوتبال را قمار دانسته و تماشای آن را معادل تماشای نبرد گلادیاتورها اعلام کرده است.[۲۱]
حواشی
وی در ۱۶ خرداد ۱۳۸۸ در پی سخنرانی در دانشکدهٔ فنی دانشگاه تهران با عنوان «۲۰ سال خامنهایسم و جمهوری دهم» و مصاحبه با روزنامه وطن امروز در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۸۸ با عنوان «چرا میخواهند احمدینژاد نباشد؟» و سخنرانی در تالار سید الشهدا تهران با عنوان «مهندسی افکار عمومی»[۲۲] بنا به شکایت دفتر اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی بازداشت شد که بعد در دادگاه رفع اتهام و تبرئه شد.[۲۳][۲۴][۲۵] وی همچنین مدعی شده که حسن روحانی و برخی دیگر از مسئولین جمهوری اسلامی از وی شکایت کردهاند و هنوز (تا سال ۹۴) با قید وثیقه آزاد است.[۲۶] علی شمخانی گفته است: «اگر حسن عباسی و عباسیهای دیگر به جبهه میآمدند و ما کمبود نیرو نداشتیم، مسئله فرق میکرد. ایشان در جبهه حضور نداشتند».[۲۷] عباسی این ادعا را رد کرده و خبرگزاری فارس هم چند عکس از او با لباس نظامی منتشر کرده است.[۲۸][۲۹]
کامنت بالا را گذاشتم با این نیت که بگویم گوینده فوق ارزش و سخنش اعتباری ندارد اما هدف از برجسته سازی مثبت یا منفی این سخنان مهم است.
انگار بوی توطئه میاد تیمسار.به گوه خوردن افتادن اردوغان مقابل پوتین و چرخش یهویی ایشون به سمت روسیه و بعدش هم این شعبده بازی کودتا
البته کودتا درست بود منتهی کودتای اردوغان. چرا که مخالفای خودشو خوب شناخت و شروع کرد به پاکسازی. حالا انگار قراره این اتفاق اینجا هم بیفته. یک نقشه روسی که میتونه کمک کنه ارتشیایی با پتانسیل اعتراض رو شناسایی کذرد
درودها
بنده از همقطاران این افسر جوان هستم!
پست بنده را می توانید مطالعه نمایید:
http://karneme.ir/about_our_army/
جناب تیمسار، نوش...
دو پالس بسیار مهم:
۱) کنایه تمثیلی و تصویری به "شیر نر" با چاشنی اینکه "فعلا! ولایت مداریم..."
کیست این شیر نر؟!
۲) زنهار و واغیرتا اگر که ما، ارتشیان ایران، به خیابان شویم و آنچه بر سر سربازان ترک در خیابان ها رفت، برما روا شود!!
ما شیر نریم!
سلام پیاله چی عزیز. رسیدنتان بخیر نبودی مدتی. چند روز پیش توی بالاترین دیدمتان خوشحال شدم. نوش متقابل! یا...هو
ارسال یک نظر