1- خودم هم نمی خواهم مرتب به روحانی و دولتش گیر بدهم بدلیل مهم احترام به رأی دهندگان تحولخواهش. بنابراین خودم هم سخت می نویسم سخت تاختن هایم به روحانی رییس جمهور معتدل را. از سوی دیگر اغلب نوشته هایم برای خوانندۀ تازه و معمولی خیلی جا نمی افتد که "به کجا چنین شتابان و بی رحم و منتقد". زیرا من از پیچش مو حرف می زنم و خوانندۀ جوان و بی حوصله فقط مو را می بیند. حالا اما موضوعی پیش آمده که می توانم با پرداختن به آن و بزبان ساده تر و مصداقی بگویم که منظورم از این همه نوشتن و گفتن از ریشه ها بجای شاخه ها چیست و چه می خواهم بگویم.
2- امروز آیت الله العظمی مکام شیرازی مرجع بسیار متحجر و سنتی حوزۀ قم اظهار داشته است که رفتار حسن روحانی با سنیان (تا اینجا فقط گماردن یک بخشدار و یک فرماندار زن در بلوچستان) توقعات آنان را افزایش می دهد - بخوان رویشان را زیاد می کند - و آن را بسیار مضر و خطرناک دانسته است (اینجا) عین بخش مهم اظهار او این است:
آیتالله مکارم شیرازی در خاتمه با تاکید بر اینکه اساتید شیعه باید در دانشگاههای ما عضو هیئت علمی باشند عنوان داشت: روشی هم که اخیراً دولت در برخی امور به دنبال آن است راه به مقصد نمیرساند و تجربه نشان داده اگر در حد معمول کار کنیم توقعات هم محدود میشوند ولی اگر به توقعات دامن بزنیم، بیشتر شده و فردا به دنبال وکیل و وزیر و رئیس جمهور هم خواهند بود.این روحانی مرجع قبلاً هم بسیار اظهار وحشت کرده بود از بچه دار شدن سنیان در مناطق سنی نشین ایران و آن را خطر و نقشه ای هولناک به تشویق و پول عربستان وهابی دانسته بود جهت تغییر مذهب اکثریت در ایران. - ضمناً قابل توجه خامنه ای که چند روز پیش به مداحان شیعه سفارش می کرد که حرف اختلاف افکن مذهبی نزنند. و اعتراف می کرد که کسی گوش نکرده و نخواهد کرد این ظاهر سازی سیاسی اش را. و اصلاً مداح شیعه اگر نتواند از مظلومیت اهل بیت بگوید در ستم رهبران مذهبی سنیان مثل یزید و معاویه و عمر و عثمان و خالد و... دیگر چه لزومی و نیازی برای مداح شیعه بودن و داشتن است -
3- باری برگردم به خواسته ام از حسن روحانی که مخاطب امروز مکارم شیرازی بوده است. و در همین ابتدا و در نزد شما خوانندگان سوگند یاد کنم و قول بدهم که اگر روحانی خواسته ام را عملی کند دیگر مرید او بشوم و تا آخر عمرم جزیی و کلی از او انتقادی نکنم. اما حرفم با روحانی رییس جمهور.
جناب آقای رییس جمهور؛ آیت الله مکارم شیرازی یک مرجع مذهبی است و کمترین مسئولیت و اختیاری در سلسله مراتب فقهی (قانونی شده) جمهوری اسلامی ندارد. بنابراین شما نمی توانید متمسک به دلایلی شوید که با استناد شکلی به آن دلایل در برابر آیت الله خامنه ای مطیع و تسلیم هستید. زیرا می گویید خامنه ای از نظر قانونی شخص اول کشور است و لاجرم شما ناچار از تبعیت هستید. بنابراین از حضرتعالی می خواهم و انتظار دارم که طی اطلاعیه ای رسمی خطاب به مکارم شیرازی و یا در یک دیدار حضوری و چهره به چهره در برابر دوربین ها و نظارت عامه به او جواب بدهید و همین گفتۀ ایشان را که مغایر با کشورداری مورد نظر شما هست بچالش بگیرید و پاسخ مستدل و قانونی بدهید. بدیهی است که نظرم پاسخ مستقیم شما به مکارم شیرازی بعنوان مخاطب مفرد است و نه سخنرانی ها و گله و شکایت ها و ناله و نفرین های بدون مخاطب خاص و روی هوا و مردم فریب همیشگی سیاستمداران جمهوری اسلامی؛ و از جمله شما. یا...هو
۳۵ نظر:
جناب تيمسار اين را متاسفم ولى بايد بگويم اقليتهاى ايرانى حالا چه تحت عنوان سنى ويا كرد وعرب وبلوچ راهى جز استقلال طلبى ندارند واخوند جماعت واقعا همه راهها را بسته اند در چنين شرايطى ديگر تجزيه طلبى نه يك انگ منفى كه بسيار هم داراى بار مثبت وقابل ستايش است.
سلام دلقك عزيز
آقاي روحاني دچار دو شخصيتي شده است ، از يكطرف ميخواهد خاتمي سال ٧٦ باشد كه با محبوبيتي حسد برانگيز ، مجوز نشر روزنامه ها و مجلات و چاپ كتابهاي زيادي را صادر كند تا روزنامه نگاران و نويسندگان برايش هورا بكشند ، فيلمسازان با احترامي زياد از وي نام ببرند و توده مردم دوستش داشته باشند و دانشجويان كف زنان به سخنراني هايش واكنش نشان دهند ، اما حكومتي كه اين روزها از سايه خودش هم ميترسد ، اجازه خاتمي شدن به وي را نمي دهد
براي هاشمي شدن هم خزانه خاليست و اقتصاد هم به قول خودشان توسط احمدي نژاد مين گذاري شده است
از سوي ديگر ، مردم هم ديگر صبر و تحمل و حوصله ، اول توسعه سياسي يا اول توسعه اقتصادي را ندارند ، همه بي تابند تا زودتر اين فشارهاي اقتصادي ازروي مردم برداشته شود .
به نظر حقير كه در ايران هستم ، تنها چيزي كه مردم از روحاني ميخواهند ، سرعت عمل است ، آنهم از رييس جمهوري كه پس از ٩ ماه هنوز با خودش درگير است و وزراء محافظه كاري كه تنها چند سالي از مراجع تقليد حكومت جوانتر هستند ، خيلي بعيد به نظر مي رسد
جناب دلقك گرامي ، احتمال اينكه دلار بشود ٩٠٠ تومان بيشتر از اينست كه روحاني با كيفيتي كه شما خواسته ايد پاسخ مكارم شيرازي را بدهد
پاينده باشيد
دلقک جان
هر موقع که وارد جزئیات می شوی و می خواهی یک امر کلی را از آن استخراج کنی مقاله ات آبکی می شود.مهم نیست همیشه شعبون یکبار هم رمضون! این همه مقاله خوب می نویسی این یکی را بی خیال می شویم ولی از باب یک تماشاچی سیرک باید بگویم که چرا او را رییس جمهور معتدل نامیدی؟ چه اعتدالی در او دیده ای که او را با این صفت گرانبها مزین می کنی؟ به یک راننده معتدل می گویند وقتی که با سرعت کافی در حرکت است. حالا اگر یک راننده اصلا از جایش تکان نخورد باز به معنای اعتدال است؟! آیا سکوت کردن و خود را به کوچه علی چپ زدن و عکس العمل نشان ندادن نشانه اعتدال است. خاتمی خود را معتدل می دانست و یکی از منقدین او گفت او از رانندگی با ماشین اصلاحات فقط ترمز کردن را بلد است! نکند واژه اعتدال نیز همچون واژه های اصلاحات و انقلاب و عدالت و آزادی و ... در جمهوری اسلامی به لجن کشیده شود اینبار توسط شخص روحانی! خدا کند واژه تدبیر و امید به این وضعیت دچار نشود که تنها همین برایمان مانده است فقط کافی است که اینها هم از توسط روحانی از محتوای خود خالی شوند تا دیگر تا سالها مردم به سیاستمداری که حرف از تدبیر بزند اعتماد نکنند!
از نقد روحانی نیز به بهانه رای دهندگان تحول خواهش شانه خالی نکن. سیاستمدار جماعت را نباید به حال خود رها کرد از او غفلت بکنی می رود ددر دست بوس اقا! نقد منصفانه بنویس و مطمئن باش که هم به صلاح روحانی است و هم به صلاح خامنه ای و هم صلاح مردم.مثل خاتمی نشود که به بهانه تقویت ولش کردیم و عاقبت هم ناباب شد!این کیش شخصیت باید شکسته شود. دو تا تقه انتقادی که به هیکل روحانی بزنی زنگ هایش می ریزد و دست و پایش را جمع می کند.چه کسی است که نداند که هم من و هم شما و خیلی های دیگر قلبا دوست داریم که روحانی در کار خود موفق باشد.پس انگیزه بی نهایت مثبت است در نوشتن نقد بی رحمانه برای او.
یک کاسه چینی پر از گل یاس گفت
با سلام
ناشناس عزیز اگر تجریه طلبی نتیجه داشت وهمه مشکلات مردم را حل میکرد حرفی نبود ولی ایا لهجه وگویش ونوع لباس پوشیدن مشکل مردم است ایا لرستان یا استان کهکیلویه که کلا در مرکز ایران هستند خیلی اباد هستند استانهای خراسان جنوبی حتی یزد خیلی از آذربایجان ترک نشین پیشرفته است من هم در استان خوزستان زندگی کردم وبیش از 5الا 6مسافرت کاری هم به اکثر نقاط استان سیستان وبلوچستان کردم برای شما دوستان که از زاهدان فقط مواد مخدر واقای جمشید هاشمپور را بیاد می اورید ویا کردستان مرکز ترور وکومله است باید بگویم که اینطوری هم نیست همان بدبختی که ما در تهران داریم اینان هم دارند ولی بدتر درسته که اب در زاهدان جیره بندی است ولی ایا میدانید در انور مرز دیگر حتی خبری از اب شیرین تصویه شده نیست ممکن است اربیل عراق شهر زیبای باشد ولی حتما مهاباد ما از نظر اب وهوا وامنیت خیلی بهتر وبالاتر از تمام شهرهای اقلیم کردستان میباشد شما عزیزان از خوشی اینچنین مینویسید اگر امکان مسافرت به عراق ووزیراباد افغانستان ویا بلوچستان پاکستان را داشتید قدر ایران عزیز را بهتر میدانستید درست است که حاکمان ما لیاقت حکومت را ندارند ولی حتی اگر از تیمسار عزیز هم بپرسید هوای لندن را بیشتر دوست داری یا تهران را من میدانم که چه جوابی میدهد.موفق باشید وبدلیل نکبت یک عده کشور عزیز خود را تکه تکه نفروشید
حاجی خیلی نمک نشناس تشریف دارند زمان شاه که دریوزه ودرچابهارتبعید بود همین سنی ها بی منت به او جا ومکان وخوراک دادند. اینهم از قدرشناسی آخوند شیعی ؟؟؟
کاسه جان متوجه نشدم با محتوای این مطلب ارتباط نگرفتی و آن را شعبون رمضون کردی یا با شکل و نثرش بتفاهم نرسیدی.
1- اگر با محتوای مقاله ام مشکل داشتی شدیداً متأسفم چون در اینصورت با بنیان تفکر من و مشکل ایران که مشکل "تئوریک در حوزۀ دین از تاریخ مصرف اجتماعی" افتاده است تنازع داری و کل حرف مرا در این سیرک تخطئه می کنی. البته این ایراد را اگر در پست قبلی راجع به وزارت کشور می گفتی عذرخواهی هم می کردم و می پذیرفتم که مطلب ضعیفی است و همینجوری نوشتم. لذا اگر با محتوا مشکل داری باید کامنت می گذاشتی که: "استاد متوجه منظورتان نشدم بازهم ریزتر توضیح بدهید".
تا من هم با فرزندم شروع می کردم و بیشتر باز می کردم منظورم را.
2- اما اگر با شکل (نثر) مقاله مشکل داری و داشتی این دیگر چاره ای ندارد. زیرا بارها گفته ام برای ارتباط با نثر من حتماً باید با ادبیات محض هم آشنایی داشته باشید. و اتفاقاً هنر من و خواندنی بودن نوشته های من و شیرین بودن تلخی های سیاسی من در همین شکل و نثر قلمزنی من است. به این ترتیب که برای برجسته کردن و حک کردن جان مطلب در جان خواننده آن را در تذهیب ها و ادب آرایی ها و واژه ها و فراز و نشیب هایی از جنس غرور یا تواضع و از این قبیل از هر طرف محاصره می کنم که خواننده اولاً به اعتماد می رسد که من دغدغۀ مخالفت با اشخاص و حب و بغض ناشی از منفعت شخصی و ... ندارم و ثانیاً ناخود اگاه و غیر مستقیم جان مطلب را در جان خودش رسوب می دهد و در فرصت مناسب راجع به آن فکر می کند و خودش هم بنکات جدیدی پی می برد و متن را تکمیل می کند و ارتقاء فکری ماندگار و تثبیت شده ای پیدا می کند. لذا نه رییس جمهور معتدل زیادی است و نه آمادگیم برای مریدی بیخودی است و نه زخمه هایی که به نقل قول از خود مکارم و خامنه ای آورده ام بیجا مصرف شده است و نه حتی یک واو و نقطه در متن و تیتر بدون فکر و تفکر قبلی نوشته شده و اغلب - در 90 درصد نوشته هایم - نوشته می شود. البته حرف های سیاسی شما و پندهای چنان و چنین کنم همه درست است و چشم اطاعت می کنم. اما خواستم متوجه باشی که قسمت شعبون رمضونت مطلقاً غلط بود. یا...هو
من با کمال تاسف باید آب پاکی را روی دست کسانی که فکر می کنند روحانی می تواند وضعیت اقتصادی را بهبود بخشد بریزم. خواستن همیشه توانستن نیست. روحانی حتی اگر بخواهد و روزی 24 ساعت هم کار بکند باز نخواهد توانست که نخواهد توانست.یعنی می تواند ولی نه با این شیوه بازی! مثل یک تکه سیب زمینی آب پز وارفته در پاستور نشستن و ظریف را با هزار دروغ و وعده مانند یک کارچاق کن به ژنو فرستادن, کاری از پیش نخواهد برد. اولین کار او بسط قدرت و هیمنه نفوذ خود است یعنی کاری که اکنون عملا بر خلاف آن در جهت شکل گیری است.زیر گوش او به زندانیان اوین حمله می کنند و خبری از اقا نیست!این اتفاق در هر کشور دیگری افتاده بود و محافظه کار ترین رییس جمهور دنیا هم که باشد بلافاصله استعفا می دهد! استعفائی که امکان قبول آن توسط حکومت وجود ندارد. این یعنی هیمنه قدرت!یعنی جلوی چشم 70 میلیون نفر تسق مخالفان را بکشی و آنها را سکه یک پول کنی و تنبان هایشان را بادبان کنی !یعنی ایجاد فضای تنفس سیاسی, یعنی موفقیت در امور اقتصادی در آینده یعنی باز شدن فضای گفتگوی اتمی! یک استعفای ساده دارای چنین معجزاتی است.محشر است, دموکراتیک است! عصاره تدبیر است! منشا امید است! باز بابا خدا رحمت کند احمدی نژاد را که با همه دیوانه بازی هایش این را خوب فهمیده بود و گاهگاه قهر می کرد وی رفت خونه باباش تو نارمک و بچه ها را می انداخت سروکول آقا تا مقام معظم رهبری یکی توی سر خودش بزند یکی توی سر بچه ها! می دانی چرا احمدی نژاد می توانست این کار را بکند و روحانی نمی کند چون احمدی نژاد هر چه بود آخوند نبود! آخوند جماعت بی غیرت است به هر خفت و خواری تن می دهد تا با تزویر خود را به قدرت بچسباند.غیرت در این جماعت نایاب است.
شیر ممد از تنگسیر گفت
شیر محمد با حرفت 1000 درصد موافقم و آن کمبود درصدش تا یک میلیون درصد هم بخاطر این است که می گویم کاشکی حداقل یک دوخط بیانیه میاد خطاب به لاریجانی قضا و قدر! مرسی. یا..هو
فرمودی:
"من مرید روحانی خواهم شد اگر "فقط " پاسخی مستقیم به سنی ستیزی مکارم شیرازی بدهد!"
این عصاره مقاله است.متاسفانه از ان برداشت بد می شود . یعنی اگر فردا روحانی یک جواب خشک و خالی به مکارم داد می توانیم بی خیال انبوه مسائل دیگر روحانی بشویم. راستش را بخواهید حکمت ,کمال ادبیات است و ادبیاتی که راهی به حکمت و خرد نبرد ولو مزین به انواع و اقسام آرایه های ادبی و کنایات شیرین هم باشد باز مانند گردوی پوسیده خواهد بود. این جملات با احساس نوشته شده و استقرای یک معنی از جزئ به کل است.شخصا این تکه نوشته سیاه را همچون خالی بر لبان شیرین شما می بینم! نگران نباشید.
ارادتمند
یک کاسه چینی پر از گل های یاس خوشبو برای تیمسار گفت!
دلقك جان، من كه هر چه بيشتر مى گذرد به اين نتيجه مى رسم كه روحانى يك رييس جمهور اتفاقى است كه از آستين رهبر بيرون آمده و رفسنجانى و اصلاح طلبان هم چاره اى جز قبول آن نداشته اند چون بهترين گزينه اى بوده كه رهبر هم تاييد كند، هر چند كه در ظاهر انتخاب روحانى را پيروزى خودشان جلوه داده اند ولى فكر مى كنم الان در جلسات خصوصى خودشان هم فكر مى كنند عجب برگى از رهبر خورده اند. در واقع با شعار اعتدال تنها يك كارگزار كار چاق كن پرونده هسته اى انتخاب شده براى گول زدن دنيا و ديگر هيچ.
ارادتمند ، افشين قديم
با سلام و عرض ادب
شیر ممد دادا باید خدمت انورتان عرض کنم که بد خدمتتان رسیده اون موقعی که
احمدی نزاد خونه نشین شدو از دولت قهر کرد هیچکه نیومد بگه بابا سیری چند این ناز و اداها زمان احمدیش خریدار نداشته الان هم نداره
مطمین باش اگه این اقا یک درصد احتمال میداد با خونه نشینی کارا درست میشه این کارو میکرد فقط کافیه استفا بده و مجلس پشت سرش بی کفایتی رییس جمهور رو صادر میکنه اون موقع میفهمید کار دست کیه
کاسۀ گل سرخ و نشانه ای از عشق آتشین من به شما.
چیزی را که از روحانی خواسته ام محال عقلی و محال قطعی است که اگر بتواند اتفاق بیفتد بطور قطع همۀ مشکلات بعدی حل خواهد شد. به اندازه ای بیشتر از استعفای پیشنهادی شیرممد. بنابراین مطمئن باش که چنین اتفاقی هیچگاه در جمهوری اسلامی پیش نخواهد آمد. و در غیر این اتفاق - آمدن مانع اصلی به عرصۀ افکار عمومی - خود آدام اسمیت و کنز و جان هایک از آن طرف و مارکس و لنین و چه گوارا و کاسترو از این طرف هم وزیر وکیل های وضع فعلی بلاتکلیفی ایدئولوژیک بشوند اب از آب تکان نخواهد خورد. مرسی بخاطر نقد پذیریت. یا...هو
اما علی علی اکبر.
دو کامنتت را ذخیره کرده ام و منتشر نکرده ام و حاضرم بمانی و کری هایت را بخوانی اما باید قسم جلاله بخوری که تا راه افتادی و اولی بدومی نرسیده به جمع ما توهین نکنی و دشنام ندهی. اینجا چون یک وبلاگ کیفیت نویسی از ماده است؛ جای تو که اعتقادی به دنیا و انسان و زیبایی و هنر و عضق و سکس و سینما و نقاشی و عرق و رنگ و زندگی نداری اینجا نیست چون تو از کمیت کیفیت های غیر مادی و غیر قابل اندازه گیری و وعدۀ سرخرمن و افسانه های دین ساخته و مسایلی که به باشندگی این جهان ما ارتباطی ندارند حرف می زنی و چون مرادهایت - در رأس همه حضرت آقا - هیچگونه - با تأکید بر هیچگونه - دست اورد مادی و کمی و قابل مقایسه با کشورهای دیگر ببار نیاورده حکومتش؛ و ایران در آستانۀ توسعه را - همسان و جلوتر از کرۀ جنوبی و ترکیه در سال 57 - به قهقرای عقب ماندگی کشانده نمی توانی در بحث ها مشارکت بده بستانی داشته باشی لذا خیلی زود مجبوری برگردی به توهین مگسان و جاسوسان و از این گفته های تهوع اور رهبر و سایر روحانیان متحجر لذا اعتمادی بر نمی انگیزی. و الا من خوشحال هم هستم که تو خوانندۀ وبلاگ من هستی و دیر یا زود زندگی خودت و زن و بچۀ آینده ات را نجات خواهی داد از دست رجاله های زالوی پناه گرفته در زیر قبا و عبای دین مثل همان دکتری که ریحانه را بخاک سیاه نشاند. اما اگر قسم بخوری؛ یکبار دیگر برای آخرین آزمایش به نوشته هایت شامل هرچقدر کری مؤدب هم باشد راه خواهم داد. شرط و شروط و گفتن از اینکه دیگری هم مؤدب نبوده مسموع نیست. زیرا اگر کسی بشما توهین کرد و من جلوش در نیامدم می توانی بهمان شخص خاص جواب بدهی و نه با افعال جمع و مخاطب عام. یا...هو
به aliakbarrahmani
دادا ممنون از اینکه لب زاینده رود بی آب نشستی و نظر سیاسی می دهی. اتفاقا تا آنجا که می دانم قهر کردن احمدی خیلی هم جواب داد! و اتفاقا چون چند بار جواب داد احمدی نژاد هم چند بار تکرار کرد دادا! اینقدر جواب داد که هنوز که هنوز است نتونسته اند چوب تو آستینش کنند دادا! احمدی نژاد گرگی بود که بازی گرگ ها را خوب بلد بود دادا! متاسفانه ما را هم درید دادا!
دادا ریاست جمهوری با گدایی لب پل خواجو فرق می کنه! مثل اینکه داداش خوب من الفبای سیاسی را هم بلد نیست. سناریویی که گفتی را یک دفعه دیگه بخون تا ببینی کجاش غلته دادا! گفتی که :
"فقط کافیه استفا بده و مجلس پشت سرش بی کفایتی رییس جمهور رو صادر میکنه اون موقع میفهمید کار دست کیه"
مو به تنم راست شد! خوبه که تا حالا روحانی رو دستگیر نکردن و نکشتندش دادا!بریم یک صدقه چیزی بدیم! دادا مثل اینکه توی باغ هسته ای و تحریم ها نبوده ای و تازه رسیده ای و نمی دانی که خزانه خالی است دادا! مگر نمی دانی که روحانی جام زهر رهبر است که اتفاقا نوش دارو از کار در آمده. بزار برات بگم که چطور می شه. روحانی چادرشو سر می کنه و میره خونه باباش و کسی هم دنبالش نمی اید. مجلس همیشه در صحنه هم با یک تکبیر محکم طلاق غیابیشو می ده و بنی صدر دوم از کار خلع می شه و .....ولی از اینجا به بعدشو نخوندی دادا! اینجا به بعد همون چیزیه که می گویند بردار قدرت! بطور خلاصه علی می مونه و حوض خالی از دلارش! یعنی ئوباره باید یک رییس جمهوری را طبق مذاکرات مخفی اش روی کار بیاره تا بتونه تحریم ها رو بشکنه! یعنی باید دوباره یکی بدتر از روباه بنفش که فیته اینکاره پیدا کنه و دوباره با این وضعیت اقتصادی یک انتخابات پر از دعوا و درگیری و پر هزینه راه بیاندازه تا تازه برسه به جایی که امروز رسیدیم. چند ماه این پروسه طول می کشد و چقدر هزینه بر می دارد؟ خدا عالم است . فقط باید بدانی داداش من که وقتی روحانی روی کار آمد بیشتر از 3 ماه بودجه جاری برای مملکت نداشتند. معنی آن را می دانی یعنی چه؟ و تازه دوباره می رسند سر جای اول با هزاران خطر.برای همین هم دادا اگر این وبلاگ را تعقیب کرده بودی می دیدی که قبلا گفته شده بود روحانی باید این مطلب را روشن کند که خامنه ای محتاج اوست یا او محتاج خامنه ای؟ اگر او محتاج خامنه ای است پس چرا خامنه ای او را انتخاب کرد که می خواست سر به تن او و دار و دسته اش نباشد! گربه محض رضای خدا موش نمی گیرد! خامنه ای هم یک مرتبه دموکراتیک نشد. دلار و تحریم علت این قضیه بود. شاید بگویی اقتصاد مال خر است و خر هم مقاوم است! ولی دادا بی پولی نمی دانی که چه بد دردی است بخصوص برای آخوند جماعت که تن کار کردن هم ندارد لش و بیعار و مفتخور است. تا زمانی که پول یامفت نفت هست شعارهای انقلابی اش گوش فلک را کر می کند ولی همچین که بی پول شد مثل بادکنکی که بهش سوزن زده باشند بادش خالی می شود و می نشیند پای میز مذاکره.سپاه هر ماه کوهی از دلار نیاز دارد, حزب الله لبنان هر ماه کوهی از دلار نیاز دارد, بشار اسد هر ماه کوهی از دلار نیاز دارد, دزدان جمهوری اسلامی هر ماه کوهی از دلار نیاز دارند,...آخه این خامنه ای آخر عمری از دیوار کی بره بالا تا بتونه خرج این ایل وول را بدهد دادا! پس می بینی که اگر مجلس بخواهد همچین غلتی بکند مانند این است که یک گوله تو مغز خودش خال کرده باشد دادا!
دادا همون لب پل خواجو کاهو سکنجبین ات را بخور یک فکری برای بی آبی زاینده رود کن و کاری به سیاست نداشته باش که اصفهانی زرنگ بودی نمی گذاشتند یزدی ها جلوی چشمت آب زاینده رود رو بدزدند. کاهو سکنجبین ات را بخور . نوش جان!
شیر ممد از تنگسیر گفت
کلنل گفت
سلام تیمسار
تیمسار: روحانی که در قدرت است نباید با حرف و ناله و ننه من غریبم بازی سر ما را شیره بمالد باید عمل کند و حرفش را در عملش متجلی.
کلنل: در مقام شاگردی عرض میکنم استاد خوب بیا اینم عمل.
تیمسار: این مورد فرق میکند. اگر جواب مکارم را بدهد از جز به کل رفته و دست سود شدن این نظام ایدئولوژیک را اراده کرده
کلنل: درسته مشهدی حسن از جز به کل میره اگه این حرف رو بزنه اما با این عملش از مبدا به مقصد میره. این کار همش پالسه کده نشانه است. اتفاقا سکوت بهترین جوابه در اینگونه موارد و من اگه این کارو تو حوزه های مختلف و با میدانی وسیع تر انجام بده مریدش خواهم شد (البته در بیعتت خواهم ماند تیمسارجان بی مداهنه) خواه جواب مکارم و غیرمکارم را بده خواه نه.
بقیه اش تیمسار؟
دلقک عزیز!
آقای مکارم، کلاً ضد شیعهی عثنی عشری ستیز هستند و نه فقط سنی ستیز!
کلاس سوم دبیرستان بودیم،مدرسه تصمیم گرفت برای ماها که سن تکلیفمان را رد کردهایم، کلاسهای مرجع تقلید شناسی بگذارد. در آن کلاسها رسالهی مراجع مختلف را برایمان می خواندند و درس میدادند تا آخر سال ما بتوانیم مرجع را انتخاب کنیم.
در بحث کافر، وقتی داشتیم بین مراجع مختلف در تعریف کافر مقایسه می کردیم، دیدیم این آقای مکارم، غیر شیعهی عثنی عشری را کافر میداند! هرچند که جرات نداشت بگوید نجساند ولی خوردن دستپختشان را بنابر احتیاط ممنوع کرده بودند!!
زیادی دلت را خوش نکن!
دلقک چان جواب من به کسی بود که توهین کرد نه شما و دوستانی که محترمانه حرف میزنید
البته فکر نکنم گفتن مگس در مقابل گفتن گرگ و کفتار و ..دوستان موردی باشد شما چرا به اونها تذکر نمیدی و فقط به بنده تذکر میدی
اگر بده برای همه بده نه فقط برای اون کسی که عقایدش با شما یکی نیس
سلام دلقك عزيز
حرفي كه خيلي در چند سال اخير تبليغ شده است اين است كه دشمنان نظام ميخواهند نشان دهند يا وانمود كنند كه جمهوري اسلامي در اداره كشور ناكارآمد است !
حرفي كه احتياجي به تبليغ ندارد ، مثل روز ، براي همه روشن است كه نظام ناكارآمد است و توان اداره دنياي مردم را ندارد
حالا آقاي هاشمي هم از همين روش استفاده كرده اند و ميگويند ، ميخواهند القاي كنند كه دولت بي خاصيت است !
اگر بي خاصيت نيست ، پس چيست ؟
چند روز از حمله به زندانيان گذشته است ، جناب روحاني با خاصيت چه كار انجام داده يا اصلا حرفي زده ! دولت بي خاصيت هست ، احتياجي به نشان دادند نيست ، در آينده به همه ما بيشتر ثابت خواهد شد ، در حاليكه اين كتكي كه زندانيان خوردند هشدار مستقيم سپاه به روحاني به خاطر حرفهايش در روز ارتش بود
در تأييد حرف تنگسيري نازنين كه آخوندها رو بي غيرت ناميدند ، آقاي حسينيان تهديد كرده فيلم مهماني خانم رييس
جمهور را منتشر ميكند ، واكنش روحاني دليل محكمي بر حرف ميتواند باشد ، اساسا آخوند جماعت اگر غيرت و مردانگي داشت كه با اينهمه توهين ، تحقيري و فحشي كه از ناحيه مردم مي بينند و مي شنوند ، صد سال عمر نمي كردند
فكر كنم براي انتخابات رياست جمهوري سوريه چند تا ازين اصلاح طلبان را آقاي خامنه اي بفرستد سوريه تا تنور انتخابات فرمايشي اسد را گرم كنند
پاينده باشيد
قسمت دوم دلنوشتهٔ ریحانه :
https://www.facebook.com/savereyhanehjabbari/photos/a.1396077340670135.1073741828.1396072207337315/1406583489619520/?type=1&theater
دلقك گرامي
بار ديگر گرداننده سيرك زيبايمان بر قبري مي گريد كه مرده اي در آن نيست و هنوز حاضر نيست بپذيرد كه همه ما بازي خورده اي بيش نيستيم. روحاني مار غاشيه بود و جليلي افعي و خامنه اي چنان بازيمان داد كه اين بار از ترس افعي به مار غاشيه پناه بريم.
روحاني خود از پايه هاي ثبات اين رژيم است و شما از وي انتظار كاري را داريد كه هرگز در ذات و اندازه هاي وي نيست.
وقايع اخير از حمله به زندانيان سياسي در اوين گرفته تا حكومت نظامي اعلان نشده در شهرها. از افزايش شديد قيمت دلار گرفته تا ورشكستگي اقتصادي حكومت. از تهديدهاي سران سپاه گرفته تا از ناز و كرشمه هاي ظريف. تماما براي اينست كه آخرين بارقه هاي اميد را در دل اين ملت به خاموشي كشانند تا بتوانند به وظيفه اصلي خود كه ايران زدايي است جامه عمل بپوشانند.
جنگ زرگري ميان خامنه اي و رفسنجاني نيز به دور از نقشه هاي پليد آخوندي نيست. روحاني شكست خورده در برآورد خواسته هاي ملت وليكن پيروز شده در برآورد خواسته هاي رهبر. آنها سوارند و ملتي نگران در برابر آينده اي مبهم و حال چنان بازي مي كنند كه اين ملت به همين بدبختي ها و در زير سايه دولتي منحوس بسازد و بسوزد مبادا دولتي منحوس تر از اينان به رهبري آدمخواراني چون مصباح و دارودسته اش بر سركار آيد وليكن ملت ايران همواره اين ضعف را دارد كه درك نمي كند سگ زرد برادر شغال است.
دیشب تا الان که بنزینو گرون کردن هرجا میری ملت راجع به موج جدید تورم حرف میزنن
خداییش هیچ ملتی به بدبختی ما نیست. عوض اینکه زندگی کنیم مجبوریم همش راجع به وضعیت اقتصادی حرف بزنیم.
خب، حالا بنزینو دارین به نرخ جهانی میرسونین؛ باشه...اما چیزای دیگه هم جهانی بشه!
چرا قوانین جهانی نداریم؟!
چرا حقوق بشر جهانی نشه؟!
چرا دولتمردای به روز و جهانی نداریم؟!
چرا اقتصاد جهانی نداریم؟!
چرا اگه بنزینو گرون میکنین گمرات خوردو رو مثل همه ی جهان حذف نمیکنین که لااقل خودروی خوب سوار بشیم؟!
.....
عملا دارین ما رو...
با اجازه دلقک (اگر بد برداشت کردهام لطفا تذکر دهید)،
به نظر من منظور دلقک از این نوشته بیان یک امر نا ممکن است نه اینکه واقعا امیدی و انتظاری در این مورد داشت باشد.
مثل وقتی که شما میگویید اگر فلان چیز اتفاق افتاد من اسمم را عوض میکنم
در این مورد که روحانی باید به مکارم شیرازی جوابی درخور بدهد ولو اینکه در جلسه ای خصوصی شکی نیست ولی به نظر من روحانی در عمل این کار را کرده تا جایی که مرجع مرتجعی چون مکارم لب به انتقاد از دولت باز کرده که این خود گواه درستی حرکت روحانی است
همچنین به دوستانی که روحانی رو مهره خامنه ای میدونند و بحث خامنه ای و هاشمی رو دعوای زرگری میپندارند باید چند یادآوری کوچک انجام بدم اولی به سخنان ضد زن خامنه ای برمیگرده که دقیقا فردای اون روز روحانی در جهت گیری کاملا متفاوت حرفهای خودش رو زد و یا در مورد دیگر در روز رژه ارتش که باز روحانی به سپاه که مافیایی بس عظیم تشکیل داداه تیکه ای انداخت که " ارتش از دولت سهم خواهی نکرده و در سیاست دخالت نمیکنه"
تذکر این دو مورد از اون جهت مهمه که حواسمون باشه در دو دوره احمدی نژاد فعالیتهای سپاه در تمامی عرصه ها از اقتصاد گرفته تا سیاست و فرهنگ و... اونقدر وسیع بوده که امروز دل کندن از آن خوان نعمت به شدت برای اونها سخته
همونطور که سران سپاه زمان خاتمی به او نامه مینویسند و عملا تهدید به کودتا میکنند امروز هم فرمانده سپاه صحبت از تذکر به دولت میکنه
در بحثها و صحبتهای بین هاشمی و خمنه ای هم که دیگه تفاوت تفکرات این دو اظهرو من الشمس هست و علنی شدن این موضوع در صحبتهای خامنه ای در نماز جمعه سال 88 سر باز کرد حالا دوستان با تفاسیری مثل این مورد که چون هردو آخوندن پس دعوا هم زرگری هست به نظر بنده خیلی ابتدایی با قضیه برخورد کردن
در انتها هم از دوستان خواهش دارم که اینقدر احساسی و عجول در باره مسائل سیاسی بحث نکنیم
پسر حاجی ممنون از لب کلامی که گفتی و بقول ملکه الیزابت خودمان Exactly
اما با ناشناسی که راجع به سر و ته یک کرباس صحبت کرده موافقم و من هم هاشمی و روحانی را سر یا ته خامنه ای نمی دانم. منتها اختلاف من با ناشناس در آن تذکر یوایشکی و بدر بگو دیوار بشنود و دفاع از سر عجز و محافظه کاری غیر قابل هضم است که مطمئنم با توجه به قدرت خامنه ای و تحجر طرف مقابل جز به ناکامی برای ملت دست آوردی نخواهد داشت و همۀ تلاش من و ما این است که بلکه با تشویق گاهی و با نهیب گاهی دیگر تقابل این دو تفکر را رادیکالیزه کنیم و به فروپاشی منجر به حکومت عرفی تر کمک بکنیم. یا...هو
یادم می آید سالها پیش نوجوانی بودم و اخبار سیاسی را پیگیری می کردم. در آن سالهای اواخر دهه 60 و اوایل دهه هفتاد صحبت بر سر جامعه مدرسین حوزه عملیه قم و مجمع روحانیون مبارز بود و من فکر می کردم این دو گروه تنها نقش دو حزب با گرایشات متفاوت را بازی می کنند و جهت سرگرم کردن مردم از طرف حکومت هدایت می شوند ولی حالا پس از سالها به این نتیجه رسیده ام که ظن من بی اساس بوده و این دو گروه ماهیتا با یکدیگر در تضاد هستند. بنابراین در مورد روحانی هم بهتر است سریع قضاوت نکنیم. گروه مقابل منتظر کوچکترین فرصت هستند تا روحانی را بکوبند نشانه آن پیدا شدن سر و کله احمدی نژاد در آستانه فاز دوم هدفمندی و در آن مقطح حذف تعدادی از مردم از گردونه یارانه بگیران است.
"شیر ممد از تنگسیر" عزیز، با اجازه از دلقک ایرانی (که به راه اصیل خود برگشته است) می توانم بپرسم آیا وبلاگی دارید یا در بالاترینی جایی اکانت دارید؟ فراوان علاقمند به نوشته های شما شده ام، به منطقتان و البته سبک نوشته هایتان.
درود
سلام , سوال اینست که شما این همه توقعات از روحانی دارید آیا به همان اندازه آقای قالیبافی که شما تبلیغش را می کردید , می توانست براورده کنند؟
تسیمار جان ممنون از نوشته ات!
اگر این آدم جربزه چنین حرفهایی را داشت، و اگر امثال او داشتند کارمان به اینجا نمی رسید...
اما در خصوص شیعه و سنی، من که اساسا مسلمان بودنم درست و درمان معلوم نیست و طبیعتا نمی توانم در بحث شیعه و سنی به صورت اعتقادی وارد شوم چون نقض غرض است!! ولی شخصا اعتقاد دارم که مسلمان بودن و به طور مشخص در ایران، شیعه بودن یک وجه هویتی دارد که اتفاقا کاملا سکولار و دنیوی است و مساله "تئوریک در حوزۀ دین " محسوب نمی شود... این را به نظرم شما و رفقای سیرک مورد توجه قرار نمی دهید چون همه از نگاه مدرن به مساله نگاه می کنید ... به هر حال ما در فرانسه زندگی نمی کنیم و هویت خاص خودمان را در ایران داریم که شیعه هم بخشی از آن است و اساسا ربطی به دین و معنویت و اینها ندارد... از این جهت هم هست که سعودی ها و سایر سنی های منطقه از حماقت حاکمان ما سوء استفاده می کنند و سعی می کنند که به هر شکل شده به قول شاهزاده بندر "سر مار" را بکوبند.... آنها هم یقینا حجه الاسلامهای معتقدی نیستند که به دنبال تحقق جامعه اسلامی باشند!! آن هم بحث هویتی است و جنگ بر هژمونی منطقه است و نفت و چیزهایی که شما بهتر می دانی... این را هم به نظرم مدنظرتان باشد... تشیع بسیار پیچیده و چندلایه تر از آن است که صرف مخالفت با خدا یا اسلام یا معتقدات شیعه بتواند ما را از آن خارج کند... من و شما به هر حال بخشی از ایرانی بودنمان با این تشیع به نحو جدایی ناپذیری مخلوط است... سنی های منطقه هم این وجه را می زنند، همین وجه هویتی را و قطعا اینکه ما در ایران به چه چیزهای اعتقاد داریم یا نداریم برای کسی اهمیت ندارد!
دوره گرد حرفت درست است در مورد جزیی از هویت سکولار ایران بودنش. و تا آنجا هویت مهم است که من بارها نوشته ام راجع به "جهان نابود می شود اگر ایران آزاد نشود" را بازنشر کرده ام. اما آن هویت با نوع نگاه مکارم ها فرق می کند و ان هویت حداکثر در جملۀ همیشگی "تنها کشور شیعه در جهان" آخرین پادشاه ایران می شد بازخوانی کرد. تازه بگذریم از اینکه هویت برگرفته از مذهب - و نه حتی دین - بالاخره باید از تابو بودن دربیاید. خلاصه اینکه سنی ستیزی مکارم در مقوله ای که در قاب برداشت شما است نبوده و نیست. یا...هو
هرمز عزیز پاسخ شما را نه بارها اما چندین بار مفصل و مجمل داده ام. مرتب سر بزن به بحث های گذشته برنگرد. قالیباف نشد و تمام شد اگر هم می شد این نمی شد و می توانستیم در حالت اتفاق افتاده بحث کنیم. لذا خیلی به اینکه من چرا نقد می کنم روحانی را و چرا از قالیباف حمایت می کردم فکر نکن. ببین حرفم درست است یانه و اگر درست نیست بگو چرا. در مورد موردی که پیش نیامده گفتگو بی فایده است. یا...هو
سلام دلقك عزيز
لطفا براي حقير كه مثل آقاي دكتر رئيس دانا فكر مي كنم و همه كارگزاران نظام را يك گروه دويست سيصد نفره ميدانم كه به نوبت پستهاي مختلف را بين خودشان ردوبدل ميكنند و اصطلاحا همه آنها را سر وته يك كرباس ميناميم ، توضيح دهيد چه فرقي بين آقايان وجود دارد كه كه ما درك نمي كنيم ؟
لطفا جناب دلقك و ديگر دوستاني كه قائل به تفاوت هستند با ذكر نمونه عملكرد در حوزه هامختلف زندگي ما عوام ، نظير : تورم ، گراني ، اشتغال ، امنيت شغلي ، رفاه و خدمات دولتي ، آزادي نوع خوراك و پوشاك ، مسكن ، تفاوتها را بيان كنيد تا حقير سراپا تقصير هم آگاه شوم
تا زمانيكه موارد عمده اي مثل رعايت حقوق شهروندي ، پايان يافتن ارعاب و سركوب ، رعايت حقوق بشر ، تعامل با جهان ، عدم حمايت از تروريسم ، خصوصي سازي واقعي ، برگرداندن اموال و دارائي هاي مصادره ، شفاف سازي درآمدها و هزينه ها كشور ، آزادي عقيده ، آزادي بيان ، كه تمام وكمال در حوزه اختيارات ولي فقيه است ، حل نشود
ما بايد دلخوش به آخوندهاي عرفي تر باشيم كه هر ٨ سال يكبار براي گشودن بعضي از گره هايي كه دوستان متحجر شان زده اند باشيم
با اين دلخوشي بچه گانه ره به جايي خواهيم برد تا هزار سال ديگر ؟
جناب دلقك ، حقير كلافه تر از آن هستم كه راهكاري ديگر داشته باشم ، فقط اينقدر ميدانم كه اين راهكار هم جوابگوي عمر بنده نيست
پاينده باشيد
تیمسار عزیز و گرامی
صددرصد درست می گویی و کاملا موافقم... اما می خواهم چند نکته را بگویم و بحث را زیاد «کش» ندهم!! یکی اینکه منظور من از هویت نوعی تابو نیست، می توان هر گونه تابویی را شکست و همچنان هویت سرجایش باشد.. مثلا در کنار ازدواج مدنی آخوند شیعه بیاید بچه ها را عقد کند، زمان مرگ و میر بیاید نوحه بخواند، حتی فرائض سنتی را هم مشخص کند... در غرب هم در بسیاری جاها همین است، مسیحیت تابو نیست اما به هر حال در لایه های آشکار و پنهان جامعه حضور دارد، بماند که مثلا در آمریکا در لایه های بسیار آشکار هم خودنمایی می کند... البته همانطور که اشاره کردی با تاسف تمام این نوع از زندگی که چند قرن در جریان بود، در سال 57 نابود شد... منظور من از هویت وجوه استراتژیکی است که «مای» ایرانی شیعه را (ولو آنکه من و تو شیعه، مسلمان و اصلا خداپرست هم نباشیم) در برابر عرب سعودی(یا قطری یا مصری یا ...) سنی قرار می دهد(ولو آنکه ملک فلان و بهمان هم سنی نباشند)... و باز هم درست می گویی که اینها گند زده اند به این هویت تاریخی ما و اصولا هم همینطور است دیگر، وقتی یک سنت یا دیدگاه به ایدئولوژی و مهمتر از آن ابزار قدرت تبدیل شود، گور اولین کسی را که می کند گور پدر خودش است! و این را می توان بارها در تاریخ دید... اما با تمام اشمئزازی که از شیعه، سنی، بهایی، یهودی، بی دین و غیره ستیزی دارم به هر شکلش، و اساسا ستیز با یک تفکر یا روش زندگی را نمی توام بفهمم چه جور مزخرفی است، و ضمن اینکه اصلا و ابدا با دیدگاه رمالهای اصطرلاب به دستی چون آیت الله قند و شکر(همان مکارم شما) موافق نیستم، و ضمن اینکه قلبا احترام عمیقی قائلم برای مولوی عبدالحمید که واقعا موجود بزرگ و بسیار صبوری است، اما می خواهم بگویم که متاسفانه نزاع شیعه و سنی بر خلاف آنچه شما می گویید فقط عقیدتی نیست... به هر حال سنی های ایران به خاطر فشارهای نظام و از آن مهمتر حمیت و تعصب دینی که دارند( شما به شیعیان نگاه نکن که حتی مذهبی هایشان هم آخر مدرنیته و سکولاریسم هستند جلوی سنی ها و اصلا شیعه یک جور گریز از اسلام خشک سنی عربی است!) نگاهشان به عربستان و قطر و غیره است و همه اینها تمامیت ما را تهدید می کند و می دانم که شما هم از این امر خوشحال نخواهید بود، یعنی از درهمشکستن نام ایران... ما چه شیعه باشیم و چه نباشیم شیعه با ایران پیوند خورده است، اگر تشیع را از زمین دربیاوریم ایران را هم درآوردیم، صرفنظر از حق یا بالطل بودن آیین شیعه.... نشانه بارز چنین امری هم تبلیغات وسیع سنی ها در خوزستان است... چون شیعه بودن عربهای خوزستان یک مانع ولو روانی(شما بخوان هویتی از دید من) است که جلوی کنده شدن این منطقه را می گیرد... ولی اگر به لیست سرکوبها و اعدام ها و زندانی ها در چند وقت اخیر در اهواز و خوزستان نگاه کنی، بسیاری از اینها سنی شده هستند و این در زمره جرائمشان ذکر می شود... یا به بحرین که نگاه کنی باز ماجرا را به وضوح می بینی... من با آنکه تقریبا کل بحث شما را قبول دارم ولی دعوت می کنم که زیاد فانتزی و روشنفکری به قضیه نگاه نکنید.. این یک جنگ تمام عیار است... منتها فرماندهان مقابل ما افرادی زیرک و کاربلد هستند و حاکمان ما جمعی عقب مانده ذهنی!!
اگر جوابگوی عمر مبارک حضرت عالی نباشد بطریق اولی من هم امیدی برای چند سال باقی مانده ام - در حالت طبیعی - ندارم. در حالیکه شما و استاد رییس دانا هم بطور تلویح و تصریح معتقدید که اینان در حرف بسیار و در عمل هم کمی سر و ته یک کرباس - عین هم - نیستند با توجه به گفته ها و عملکردشان؛ و جامعه نیز اینرا باور دارد برگشتن به مغلطۀ "مرغ یا تخم مرغ" هنگامی وجاهت دارد که بفرمایید این راه حل نه و آن راه حل آری. در حالیکه شما می فرمائید این راه حل نه ولی آن راه حل را هم ندارید و نمی توانید نشان بدهید. می ماند یک راه باقی مانده که پس بساطمان را جمع کنیم و سیرک را تعطیل کنیم و برویم پی کارمان تا روزی که لشکر آماده شود و ما بیاییم و فرمان حمله صادر کنیم برای برچیدن قطعی این سیصد نفر. اما شما را نمی دانم ولی من معتقدم که باید حرکت کرد و جلو رفت و بلکه در پیچ دیگر این کوره راه دشت سبزی نمودار شد. لذا ما با شما اختلافی نداریم غیر از اینکه شما جاده ای آسفالته و درجه یک با چشم انداز زیبا نداشتن را دلیل قطعی حرکت در کوره راه ما نمی دانید ولی ما حرکت را اصالت می دهیم قبل از توقف به امید شاهراهی که نیست و شما هم معترفید. اینکه خیلی ساده است شهروند و بارها و بارها و بارها و میلیون ها بار گفته ایم و شنیده ایم در همۀ این سی وپنج سال نکبت. یا...هو
سلام دلقک عزیز، از سیرک وزینی که داری لذت میبرم با پستها و کامنتهای معنا دار و پخته . از کامنتهای اخیر دوره گرد و شهروند لذت بردم ، در باره بحث بین شما و دوره گرد ( اگر درست به ریشه اختلاف نظرتان پی برده باشم) من فکر میکنم که برای آدمی که در یک جزیره دور افتاده گم شده است و ۳۵ سال است که کشتی از اطراف این جزیره عبور نکرده است، بهترین کار این است که به جزیره برگردد و بنیان زندگی جدیدی بر اساس شرایط حقیقی که دارد را بنا کند تا اینکه هر روز کنار ساحل بنشیند و چشم به دریا باشد که شاید کشتی ببیند به احتمال تقریبا غیر مکن. در این مثال حکومت ما مصداق گم شدن و جزیره نیز مصداق فضای جدید زندگی است. نمیشود عمر خود را که فقط یکبار از آن نصیب میبریم به انتظار آن باشیم که از اگر و مگر چیزی به ما برسد. من خودم شخصا فکر میکنم که برای ساماندهی بهتر زندگی ( به مفهوم جهانی آن ) باید هجرت کرد و از صفر شروع کرد هر چند که ما بکاریم و دیگران بخورند. مرزهای جغرافیائی مهم نیست، مهم این است که تعداد احمقها از فهیمها بیشتر نشود چون با هر فرمولی که حساب میکنم برای ما ایرانیانی که بیش از ۳۵ سال سنّ داریم و در داخل کشور زندگی میکنیم دیگر بازگشت به زندگی از نوع آن که باید باشد دیگر دیر است فی الواقع حتی اگر همین امروز هم حکومت عوض شود. چون بیرون ریختن تمام آن مهملاتی که ۳۵ سال مدام از طریق رادیو و تلویزیون و مدرسه و اجتماع در تک تک سلولهای مغزی ما تزریق شده کار آسانی نیست .
یک خانم چینی در باره ما ایرانیان و مذهب شیعه چیزهای جالبی میگفت:
“… من این قدر فهمیدم که دو ژنرال از میان فاتحین سرزمین شما با یکدیگر بر سر قدرت جنگیدند. برنده این جنگ ژنرال یزید بود که ژنرال حسین را از میان برداشت. اکنون شما ایرانیان برای ژنرال حسین هر سال بر خود زنجیر و شمشیر میزنید.آیا اعراب هم برای شما چنین میکنند؟ آیا تا کنون هیچ ملتی برای فاتحین خویش جشن و عزا گرفته؟
آیا اگرمن چینی به تو بگویم که ماچینیها برای سرداران کامبوجی ۱۰۰۰ سال پیش امروز بر سرو روی خود میزنیم تو به ما نمیخندی؟
شما برای کشندگان نیاکانتان جشن و عزا میگیرید و پدران خویش را کافر خطاب میکنید. دین شما نیکی بوده, شما آن را با خون و شمشیر جایگزین کردید. شما ایرانیان نمیتوانید و نباید خوشبخت باشید. زیرا نیاکان تکه تکه شده شمااکنون در گور بر خود میپیچند که فرزندانشان در آیین کشندگانشان از ایشان آتشین ترند. این خانم چینی میگفت این ننگ تا ابد بر ما ایرانیان خواهد ماند. ما همیشه مردمی خواهیم بود که به نیاکان خویش پشت نمودیم و نام فرزندانمان را نهادیم غلام قاتلین پدرانمان(غلام – علی، حسن، حسین). او میگفت هیچ چینی هرگز نامی مانند غلام یک ژاپنی یا ویتنامی یا کامبوجی نداشته…
با اجازه تیمسار
غریب آشنای عزیز
همدردیم برادر همدردیم!
زمان از ما گذشته است... ما هم از زمان گذشته ایم.. به جوانان دهه 20 و 30 و 40 که نگاه می کنم می بینم یک صدم آنها شور زندگی در ما نیست... کار ما تمام شده است... به قول تو الان هم حکومت عوض شود به درد ما نمی خورد.. نه به خاطر مهملات و غیره... دیگر نه دندانی برای خندیدن داریم، نه پایی برای رقصیدن، نه کبدی برای شراب خوردن، نه حال و حوصله ای برای پول درآوردن... تمام است کارمان برادر... این حرفها هم برای این است که شاید برادران کوچکترمان تا جسمشان را دارند و از آن مهمتر روحشان هنوز زنده است بتوانند بفهمند که زندگی همین حیات طویله مانند ایران نیست و مردم جهان، حتی همین مردم عراق، دارند مثل آدم زندگی می کنند، زندگی که ما اصلا نمی داانیم چیست...
اما در مورد شیعه و سنی و به طور کلی اختلافات طایفه ای ایران، من هم مانند تو معتقدم که مرزها مهم نیستند... فلسفه خوانده ام و می خوانم و یاد گرفته ام که هرچه فکر می کنیم قطعی است در واقع قطعی نیست... امور بسیار اساسی تر هم امروز می دانیم که چندان قطعی نیستند، مثل زن و مرد بودن! حالا چه برسد به مرزهای بشرساخته کشورها... اما (و این امای مهمی است) یک اصلی که دلقک روی آن تاکید می کند و اصلا به خاطر همین خواننده نوشته هایش هستم، اصالت زندگی است... ببین! تنها راه حل ما برای نجات دادن زندگی مردم ایران(من ایران پرست نیستم و ارزشی برای ایران بدون راحتی مردم درون آن از هر طایفه قائل نیستم)از درون جمهوری اسلامی می گذرد... اگر این حرف به رگ غیرت کمونیستی دوستان چپ سابق یا چپ نمای فعلی بر می خورد اشکالی ندارد... جمهوری اسلامی هویت تاریخی، مذهبی، سیاسی، جغرافیای و خلاصه هر چه در ایران بوده را به خودش گره زده و تا ته مصرف کرده است... نگاه کن به جنگ هشت ساله، برخی از کارهای بچه های ایرانی(برخی کارها البته!) واقعا مایه مباهات است و اگر در کشوری دیگر بود سالها فیلم می ساختند از آنها، ولی انقدر مصرف شده است که جز تفاله ای از آن باقی نمانده! به همین دلیل رفتن جمهوری اسلامی یعنی تمام شدن کار ایران و تمام شدن کار ایران یعنی تمام شدن کار مردم داخل این مرز، گور پدر مفهوم ایران و سرزمین پاکی و غیره! یک مثال می زنم برایت تا درست منظورم را دریابی، مثالی ساده... فرض کن ایران تکه تکه شد... حالا آذری ها ( که اصل و نسب خودم هم به آنها بر می گردد) می خواهند آذربایجان جنوبی!! را تاسیس کنند... این کشور تا کجاست؟ از غرب تا همدان؟ زنجان؟ قزوین؟ تهران؟ تا کجا؟ وقتی حاکمیتی قوی وجود نداشته باشد، تنها ابزار تعیین این مرز اسلحه است، اسلحه! و این یعنی معنای دقیق حرف من که کار مردم ایران تمام می شود... ما باید به هر قیمت راهی از درون جمهوری اسلامی پیدا کنیم... همان کاری که امروز افسوس می خوریم کاش در زمان سلطنت کرده بودیم( و عذر می خواهم از محمدرضای مرحوم بابت این قیاس مع الفارق)... مهمتر اینکه یک وجه اصلی این حاکمیت تشیع است... باید تشیع را تغییر بدهیم و تبدیل کنیم به همان چیزی که قبلا بود، جریانی متشکل از دو وجه: یک طریقت باطنی و عرفانی نیمه مخفی و غیرسیاسی کامل(اینکه قبولش داریم یا نداریم بحث دیگری است) و سنتی تاریخی-اجتماعی که درونش پر است از عناصر اسلامی، زرتشیتی، مانوی،یهودی، مسیح و ... که در واقع به صورت نمادین تمام تاریخ ما را - خوب یا بد - در خود جای داده است و اگر بخواهی می توانم یک هفته تمام برایت از این موارد مثال بزنم... امیدوارم منظورم را رسانده باشم!
شرمنده تیسمار بابت روده درازی امروز، وارد مسائلی شدی که دغدغه ذهنی ام است و از این جهت زیاده گفتن بایدم!
تیمسار نظرت در مورد برهم زدن توافق با فک پملپ تاسیسات چیه؟
آیا این اتفاق میافته؟
یک تحلیلی در مورد نگرانیهای ظریف بنویسید ممنون
ارسال یک نظر