1- محمد جواد ظریف مقالۀ مفصلی نوشته و در نشریۀ روابط خارجی امریکا منتشر کرده است (ترجمه اینجا). این مقاله که از نظر علمی و واقعیت های جهانی نوشتۀ بسیار خوب و پرو پیمانی است خطاب به غرب و بویژه امریکا نوشته شده است و علت آن هم ناشی از جدی شدن بروز نشانه های شکست مذاکرات هسته ایست تا جائیکه ظریف مقاله اش را اینطور به پایان برده است:
ضروری است با مدیریت شجاعانه از این فرصت تاریخی – که ممکن است دوباره فراهم نشود –بهره برداری شود. این فرصت نباید از دست برود.2- مقالۀ ظریف هرچند به انگلیسی و خطاب به امریکا نوشته شده و بفارسی برگردانده شده است؛ اما اگر همین متن بفارسی و خطاب به جناح ایدئولوژیک حکومت ایران - خامنه ای و مراجع مذهبی و سردار جعفری - هم نوشته می شد و به انگلیسی برگردانده می شد، غیر طبیعی جلوه نمی کرد. زیرا ظریف بسیاری از حرف هایی را که باید خطاب به خامنه ای بنویسد را هم در متن طولانی مقاله اش آورده و خواسته است هم امریکایی ها بدشواری های او در داخل توجه کنند و هم جناح ایدئولوژیک حکومت ایران بطور غیرمستقیم مخاطب حرف هایش باشند.
3- از آنجائیکه معتقدم رویکرد دولت روحانی در "ازکنار ایدئولوژی متحجر مذهب شرعی منجر به استراتژی ستیزه جو و هل من مبارز طلبیدن خامنه ای" گذشتن؛ و نه تلاش تئوریک و عملی برای بعقب راندن و جایگزین مذهب عرفی بجای آن؛ کمترین امکانی برای حل مشکلات انباشته و پیچیدۀ داخلی و خارجی ایران نداشته و ندارد و نخواهد داشت. لذا ضمن انتقاد از مقالۀ ظریف آن را تلاشی ابتر دانسته و بیشتر از اینکه قاتق نان ایرانیان (آشتی با دنیای مدرن) ارزیابی کنم قاتل جانشان (زمان دادن به بلاتکلیفی 35 ساله و استمرار توهم ایدئولوژیک خامنه ای) می فهمم. نه اینکه انتظارم این است که ظریف بصورت خامنه ای تف بیاندازد بلکه منظورم این است که حرف های لیبرال دولت های مدرن نازنین - فارغ از صورت بندی - را در دهان جمهوری اسلامی ایدئولوژیک متشرع بلاتکلیف و بلاتصمیم روحانیان متحجر نگذارد.
4- در یک ساده سازی تاریخی و اگر زمان را گم کنیم؛ نامۀ ظریف تداعی گر این است که گویا رژیم شاه سابق ایران با امریکا دچار مشکلی بنام ساختن بمب شده است و مقالۀ ظریف ترجمان حرف های شاه خطاب به امریکا از زبان و قلم مرحوم خلعتبری وزیر خارجه اش است. البته نامۀ ظریف حاوی نکات شکلی مثبتی هم است - که بلای جانش خواهند شد از فردا - مثل نام نبردن مطلق از نام منحوس خامنه ای. چه آنجا که از عدم باور و اعتقاد ایران به بمب و سلاح هسته ای می گوید بدون اینکه حتی اشاره ای گذرا به فتوای خامنه ای در زمینۀ حرام بودن شرعی آن بکند. در حالیکه رقبای پرزور و قدرتمند روحانی تنها مستمسک شان در قطعی تلقی کردن "بمب نخواستن ایران" به اعتبار و ارزش این فتواست و نه مسایلی که ظریف (عقل و سیاست) می گوید. همینطور ظریف در جائیکه از تحولات چند سال گذشتۀ کشورهای عربی صحبت می کند بدون اینکه نامی از مقام معظم رهبری بیاورد می نویسد که :
خیزشهای سیاسی در دنیای عرب از اوائل سال 2011 و وضعیتهای عموماً خونبار بعد از آن -- که در مراحل ابتدائی توسط برخی «بهار عربی» خوانده شد و دیگران آنرا «بیداری اسلامی» خوانده اند -- عنصر بی ثبات کننده دیگری را به منطقه افزوده است.درحالیکه کسانی نبوده اند که آن را بیداری اسلامی خوانده اند که حالا بشوند دیگران در مقابل برخی. بلکه مشخصاً آن را یکنفر ابداع واظهار و بجریان انداخته که نامش مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی ایران و رهبر بالقوۀ جهان اسلام حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای دامت برکاته است. و این هم باز جزو افتخارات جمهوری اسلامی خامنه ایست و کسی - آن هم وزیر خارجۀ دولت بی اختیارش - حق ندارد نادیده گرفته و با واژۀ غریبه ای مثل "دیگران" جایگزین کند. و بدتر اینکه ظریف حتی از سید محمد خاتمی نام می برد در مقاله اش؛ و به بهانۀ گفتگوی تمدن ها کسی را جزوی از سیاست ایران معرفی می کند که خودش ممنوع الخروج و ممنوع الفعالیت است و یارانش در حبس و حصر.
4- همانطور که گفتم محتوای نامۀ ظریف حرف های خوبی است بغیر از برخی بصحرای کربلا زدن های اجباری مثل "انتخابات بشدت رقابتی" یا الگوی جدیدی از حکومت مردمسالار بومی (دینی)" و از این قبیل. اما در مجموع حرف ها پخته و بر مبنای واقعیت جهان امروزی است. منتها - این منتها مادر همۀ مشکلاتی است که به ظریف امکان نباید بدهد چنین نامۀ انتزاعی را بنویسد - هرگاه ظریف بتواند در مقالۀ حال حاضرش، تمام اسامی "حسن روحانی" را به "علی خامنه ای"؛ و همۀ کلمات "ریاست جمهوری ایران" را به "رهبر جمهوری اسلامی"؛ و همۀ واژه های "دولت ایران" را با "حکومت جمهوری اسلامی" تعویض و جایگزین کند. تا خواسته ها و آرزوها و امیدهای بر شمرده اش در مقاله را خواست و تمایل و سیاست خامنه ای قدر قدرت هم معرفی کند. زیرا خود ظریف بهتر از همه می داند که غرب و امریکا مشکلی با روحانی و احمدی نژاد و خاتمی و دولت های تحت ریاست اسمی آنان ندارد و بن بست های فی مابین - از جمله خطری که مذاکرات هسته ای را تهدید جدی می کند - را در حکومت ایران برهبری خامنه ای و استراتژی تهاجم تخریب سه طرفۀ - هم برای ایران و هم برای منطقه و هم جهان - او می داند و به نتیجه رسیده است. پس گفتن اینکه به پر طاووس حسن روحانی نگاه کنید و به خرامیدن کبکی چون من! مشکلی را حل نخواهد کرد؛ و امریکا و غرب حواسشان به پاهای زشت شریعت خامنه ای بر روی خاک منطقه و جهان است و باید باشد. یا...هو
۱۷ نظر:
راستش اون مقاله دکتر رنانی و این نتایج به دست آمده که نوعی رفراندوم اعتماد به دولت تلقی میشود و روحانی عجب قمار بدی کرد به قول شما، آنقدر ذهن مرا گرفته که نمی تونم به سوژه دیگری در سیاست خارجی فکر کنم، از بس بی تدبیریها و بیسلیقگیها توسط دولت و سخنگوهاش و معاونهاش و وزیر اقتصاد و معاونانش و بقیه عوامل اجرایی به عمل آمده که دارم حجم این همه بی تدبیری را میسنجم که آیا ممکن است واقعأ؟ یعنی میشود یک بدنه اداری و اجرایی این همه ضعف و ایراد و مشکل و چالش را برای مردم و خودش نبیند؟ ضمنأ نتایج را در چارچوب همان مقاله دکتر رنانی دارم بررسی میکنم و به نظر میاد کلی راه داریم برای رسیدن به سال صفر اقتصادی
مرسی از این مطلب، ولی اینقدر بیتدبیری این دولت ناامیدم کرد در این بحث یارانهها که کل بقیه موارد انگیزهای برایم ایجاد نمیکنم :(
کاش نظرات مفصل شما را هم بدانم که ریزبینی و تیزبینیتان همیشه جذاب است و خواندنی
با سلام و عرض ادب
برداشت کلی که من از مقاله اقای ظریف میکنم
این هست که گوشزدی با نگاه ملتمسانه داشته باشه به دستگاه دیپلماسی امریکا که در مذاکرات اینده دقت بیشتری کنه
چرا که موقعیت استراتزیک ایران و تاثیر گذاری ان در منطقه چیزی نیست که قابل تردید یا چشم پوشی باشه لذا ایشون در مقاله خود بارها به این نکته اشاره کرده
دوم ایشون با بیانی عاجزانه این نکته رو به اونها گفته که وضعیت درون جامعه و فشارهای سیاسیون که حاکم بر دستگاه دیپلماسی ایران هست دیگه این فرصت را به امریکایی ها نمیدن که بخوان موضوع هسته ای رو با این مذاکرات حل کنند
سوم به اونها با زبان بی زبانی گفته که مواظب حرف ها و فعالیتهای خودشون باشند به خصوص بیانات اتحادیه اروپا و تحریم مجدد ایرانیان و تسخیر بنیاد علوی و..
اما بعد از این برداشتها
لازمه به اقای ظریف عرض کنم که
دوست گرامی استاد ارجمند
اقای ظریف
این گوری که بالاش نشستی مرده توش نیس
ببین داری رو دیوار کی یادگاری مینویسی
ادم نا حسابی یه نگاه به رفتار این اقایان و گذشته اونها نشون میده که رفتار انها با ایران خصمانه و از نگاه بالاست
استاد ارجمند بنده همان حرف و کلام مقام معظم رهبری رو که بارها تکرار کرده اند باز تکرار میکنم
(بنده خوشبین به این مذاکرات نیستم)
ظریف به نمایندگی از آخوندها می
خواهد قضیه اتمی را با " حرف" حل و فصل کند. یعنی همانگونه که اقتصاد را با حرف درست کردند, همانگونه که زندانیان سیاسی را با " حرف" آزاد کردند, همانگونه که موسوی و کروبی را با "حرف" رفع حصر کردندو... همانگونه نیز قصد دارند تا با "حرف" قضیه اتمی را حل و فصل کنند. چکیده نامه ظریف این است:
ترا خدا به من عاجز بی نوا رحم کنید!
من دارم از راه این مذاکرات نان می خورم, ترا خدا باعث نشوید که خانواده ای بخاطر سخت گیری های اتمی غرب بی سرپرست شود!
شما توافق را امضا کنید و بی خیال غنی سازی و موشک های دوربرد شوید من قول شرف می دهم که به ایران بروم و خودم این بساط را جمع کنم! خامنه ای من و اوستام را به این شرط رییس جمهور کرد تا تحریم ها را بدون کنار گذاشتن غنی سازی و بدون نگاه ناموسی به موشک های سپاه لغو کنیم , ما هم گفتیم باشه! از آنطرف هم شما گفتید که باید بساط اتمی را جمع کنید و موشک ها را خراب کنید و ما به شما هم گفتیم باشه! ایران می رویم به تند رو ها می گوییم پدر غربی ها را درآوردیم! به غرب که می ائیم به آنها می گوییم پدر تندرو ها را در آورده ایم! حالا ما به نمایندگی از دولت ایران حاضریم این توافق نهایی را امضا کنیم ولی نمی دانیم چطور آن ترجمه کنیم که خامنه ای نفهمد که قرار است غنی سازی را برچینند و موشک ها را هم اوراق کنند! اگر چه می دانم 6 ماه دیگر یک هیئت غربی برای نظارت بر نابودی سانتریفوژ ها و موشک ها خواهند آمد و خامنه ای خواهد پرسید که اینها اینجا چکار دارند؟ و دست ما رو خواهد شد ولی تا یکسال دیگر خدا بزرگ است . همانگونه که مردم را 4 سال سر کار می گذاریم و وعده می دهیم بزار یه یکسالی هم رهبر را سر کار بگذاریم! من امیدوارم که غربی ها آنقدر باهوش باشند که متوجه دو دوزه بازی های ما باشند و ما را به ادامه این بازی یاری کنند. آنها مطمئن باشند که من تهران که رفتم با حسن روحانی با فرماندهان سپاه و خامنه ای و حسین شریعتمداری و مصباح یزدی و همه بی کله های دیگر گفتگوی انتقادی خواهیم کرد و همه مسائل را با گفتگو حل خواهیم کرد, شما فقط امضا بفرمایید.می گویید نه می توانید از مردم ایران که می دانند حرف ما رد خور نداره! بپرسید.
شیر ممد از تنگسیر گفت
دلقک جان سلام
چه پیشبینی ای برای آینده ی ایران داری؟
تکلیف ما چه می شود؟
چند ماه پیش همه ی زندگی ام را فروختم-حتی طلاهای همسرم را- و به پیشنهاد رئیس جمهور وارد بورس شدم!
بورس ویران شد و من 40 میلیون از 60 میلیون سرمایه ام را به باد فنا دادم!
این هم از عواقب اعتماد به رئیس جمهور!
گور بابای 40 میلیون اما به من بگو اینها کی میروند!؟
دلقک گرامی
خواندن مقاله جناب ظریف به هر دو زبان . هرچند ترجمه فارسی آن لحنی آبرومندترانه ای را به مقاله داده است. بی اختیار مرا به یاد "گدایی نامه" و یا "تضرع نامه" انداخت. گدایی از غرب که تماما در دو جمله اصلی خلاصه میگردد " ما حاضریم در منطقه غلام حلقه به گوش شما باشیم و دیگر به دنبال روسیه و چین راه نیفتیم و در عوض شما پولی به ما بدهید تا با آن شکم این ملت را سیر کنیم و در ضمن کاری نیز به سیاستهای داخلی ما نداشته باشید."
در این مقاله رذالت آشکار هردو باند رهبری و روحانی نمایان است و مشخصا نشانگر این نکته است که هردوی آنان فقط به فکر جلوگیری از سقوط جمهوری اسلامی هستند و برایشان این مردم و منافع این آب و خاک هیچ ارزشی ندارد.
نامه ظریف از سوی دیگر نشانگر این واقعیت است که پایه های این حکومت در حال فروپاشی است و اقتصاد متلاشی به سمتی روان است که ترس را بر دل تمامی این آقاها و آقازاده ها مستولی ساخته است.
ظریف در این مقاله سعی نموده که از سویی با ترساندن آمریکائیان از سقوط روحانی و استیلای سپاهیان. مشاورین اوباما و نمایندگان سنا و کنگره را راضی به دادن امتیازاتی نماید که بارزترین آنها سکوت آنها در برابر دموکراسی اسلامی در داخل کشور است که به بیانی دیگر چشم بستن آنها بر سیاستهاس سرکوب داخلی رژیم است و از سویی دیگر در قبال این امتیاز آمادگی خود را به دادن همه گونه امتیازی در سیاستهای خارجی رژیم و تعامل با غرب در مسائل منطقه ای اعلام می دارد.
این مقاله نه برای تحت تاثیر قراردادن مشاوران اوباما بلکه جهت تعدیل درخواستهای سیاستمداران آمریکایی و مردم آمریکا به خصوص در راستای حقوق بشر نگاشته شده است و مستقیم و غیر مستقیم این ایده را ابراز می دارد که "اگر با ما به توافقی نرسید ما مجبوریم جای خود را به تندروها در ایران دهیم" و " اینکه ما آماده هرگونه تنازل در اصول سیاستهای خود چه در زمینه اتمی و چه در زمینه خارجی هستیم ولیکن داخل را به خود ما بسپارید و چشم به روی سیاستهای سرکوب داخلی ما ببندید".
این مقاله به خوبی نشاندهنده این واقعیت است که خیمه شب بازی خامنه ای و روحانی برای تعدیل تحریم ها و اعاده درآمدهای نفتی با شکست مواجه شده و اینکه بیش از نود درصد از مردم ایران نیز نه به سیاستهای اقتصادی رژیم باور دارند و نه به بهبود اوضاع اقتصادی و سیاسی داخلی.
طلایه های ورشکستگی اقتصادی حکومت از محتوای این نامه به خوبی آشکار است و جنگ زرگری مابین بیت رهبری و گروه روحانی-هاشمی نیز افاقه ای نکرده و بیمار هر روز بیش از روز پیش به سمت مرگ پیش میرود.
ظریف با زبان بی زبانی و در لفافه جملات آمادگی هر دو جناح را برای دریوزگی به هر قیمتی اعلام می دارد به شرط آنکه غرب فقط به دموکراسی اسلامی آقایان باور کند و یا به عبارت دیگر در برابر فروختن تمامی منافع ایران و ایرانی به آقایان اجازه داده شود تا در داخل هرچه خواهند کنند.
هیچ مقاله و هیچ تحلیلی بهتر و روشنتر از این مقاله ظریف نمیتوانست تیره روزی های رژیم جمهوری اسلامی را در شرایط فعلی به تصویر کشد.
به خوانندگانی که به مطلب ریحانه جباری در "جنگ خدای بکارت با خدای شرافت" معترض یا ناباور یا افراط دلقک و از این قبیل بودند توصیه می کنم که مصاحبۀ قاضی صادر کنندۀ رأی اعدام ریحانه با روزنامۀ قانون را - در برخی سایت ها هم بازنشر شده - بخوانند و ضمن خاک ریختن روی شصت دلقک که تمام واقعیت را از حسم درست نوشته ام ملاحظه کنند که چطور قاضی و قضات ایران فقط با تکیه بر شخصیت طرف (ریحانه) و بدلیل زندگی سبک دیگر و مدرن بودن حکم اعدام داده و می دهند و حتی یک کلمه از استدلال حقوقی و ادلۀ قانونی در کار نیست. ای وای به ریحانه ها. یا...هو
کم پیدا :
در خصوص ریحانه - فکر میکردم که مطالب شما بعد از مطالعه مصاحبه بازپرس پرونده بوده است . . .
در هر حال ، بازپرس در پایان بررسی پرونده قتل اعلام کرده که هیچ انگیزه ای برای قتل پیدا نکرده است . یعنی قتل فاقد انگیزه بوده است . یعنی تنها عاملی که میشود یکنفر را بعنوان قاتل دستگیر و حکم داد انگیزه است که این پرونده فاقد آن است . . جای تاسف فراوان و وای به حال بحانه ها
کم پیدا :
از علی آقا تشکر میکنم بخاطر نظرات و کامنتش - داری از ترول بودن خارج میشی . و کامنت شما( چه درست و یا غلط ) در خصوص موضوع مستقیم تیمسار است .
و اما فتوا :
یادمان باشد که فتوا توسط مرجع تقلید اعلام میشود و نه رهبر ( ولایت فقیه ) و اصولا فتوا ناظر و عامل به شخص است و نه تشکیلات و یا دولت .
یعنی حرام بودن تولید بمب هسته ای از طرف مرجع تقلید اعلام شده و فقط ناظر و عامل به افرادی است که مقلد ایشان هستند .
درنتیجه ، فتوا در امور دولتی ( شخصیت حقوقی ) هیچگونه تعهدی ایجاد نمیکند و فقط مقلدین ایشان هستند که نباید بطور شخصی بمب هسته ای بسازند . به این معنی که اگر من مقلد آقای سیستانی باشم و ایشان تولید بمب هسته ای را برای دفاع از کشور ( که امری درست و قرآنی است ) مجاز بداند میتوانم بمب هسته ای بسازم .
اگر رهبر فتوا به حرام دادن کرده است باید این امر( حکم حکومتی ) به مجلس برود و قانون شود که دولت ها مجبور به اجرای آن باشند . در قضیه جنبش تنباکو هم مرجع تقلید اعلام حرام بودن تنباکو و قلیان کردند ( استفاده ابزاری از دین و مرجعیت ) و مقلدین ایشان ( اشخاص حقیقی ) این موضوع را رعایت کردند و جنبش پیروز شد .
سلام
برنامه ی روحانی عملا شکست خورد و از فرداست که مورد هجوم قرار بگیره. خبر رو ببینین:
سخنگوی دولت: انصراف 2 میلیون و 400 هزار نفر از دریافت یارانه/ با انصراف این تعداد خانوار از دریافت یارانه نقدی، 1200 میلیارد تومان در اختیار دولت قرار میگیرد.
.........................
یعنی عملا هیچکس انصراف نداده!
..................
پرزیدت 4 تا مشاور حسابی هم نداره. من نوعی هم میدونستم این طرح شکست میخوره!
امضا: پدر هاچ زنبور بدون عسل!
در مورد ریحانه این را بخوانید ظاهراً از زبان خودش است :
https://www.facebook.com/savereyhanehjabbari/photos/a.1396077340670135.1073741828.1396072207337315/1405636413047561/?type=1&theater
گریستم پسر حاجی. گریستم سخت. بخاطر دختری که بزرگش گرده ام گویا مثل سه دختر خودم بی هیچ کمک و آسیستانی. و دو نفر از آنان را شش سال است که ندیده ام. ریحانه همان بود که در تخیلاتم جسته بودمش. قدیس و هنرمند و شیطون و زندگی خواه و رعنا. مرسی بخاطر جلو انداختن این گریۀ سخت و شفابخش بعد از مدت های مدید آوارگی. و چه دردناک این همه پلشتی و بی خدایی انسان طراز جمهوری اسلامی. یا...هو
در شطرنج بحثی وجود دارد بنام "گشایش در شطرنج". یعنی همین 4 یا 5 تا حرکت بظاهر بی اهمیت در آغاز بازی تکلیف برد و باخت در تمام بازی را روشن می کند. یک شطرنج باز حرفه ای تنها با یک نگاه به حرکات اولیه انجام شده تا آخر خط بازی را ارزیابی کرده و برنده و بازنده را مشخص می کند. دولت روحانی نیز ابدا گشایش خوبی پس از استقرار خود انجام نداد و می توان براحتی پایان بازی او را پیش بینی کرد. او حرکات سیاست خارجی خود را بدون پشتوانه حرکات داخلی انجام داده است و این مشخصا به شکست خواهد انجامید. همانگونه که قبلا نوشتم بحث توسعه سیاسی در داخل و آزادی زندانیان یک بحث تفننی برای دولت روحانی نبود وبرای پیش برد سیاست خارجی الزامی بود.حالا بین دو منگنه گیر افتاده است . شکم گرسنه ملت و پایین نیامدن تندروها از خر بمب اتمی و موشک های دوربرد.نه یارای آن را دارد که به خامنه ای بگوید نه, و نه یارای آن را دارد که جواب شکم گرسنه مردم را بدهد. بد هندوانه ای زیر بغلش گذاشتند این آقای سیاستمدار را.
این هرج و مرج کنونی در ایران دارد بسمت مراحل خطرناکی پیش می رود. بنظر من این بسیار ضروری است که هر ایرانی مانند مردم آمریکا در پی یافتن اسلحه ای برای روز مبادای خود باشند. این شوخی نیست . من با مبارزات مسلحانه سازمانی بشدت مخالف هستم ولی با مقاومت انفرادی مردم ایران بسیار موافقم. حکومت باید برای این بازوی زوری که بر سر مردم گذاشته است هزینه بدهد. اینکار یعنی مقاومت انفرادی مردم در برابر حکومت باعث بازپس نشینی کادر های اجرایی و به بیان ساده قسمت اجرایی سرکوب مردم خواهد شد. یک چماقدار از ترس جانش هم که شده لاقل دست و پای خود را جمع خواهد کرد. می ماند سران نظام که که در حلقه امنیتی محکمی بسر می برندکه احتیاجی به شکستن این حلقه امنیتی نیست. واقعا باید مرحبا گفت به کسی که قانون اساسی آمریکا را نوشت تا از دیکتاتوری دولت عملا جلوگیری کرده باشد.در فیلم هارولد لوید شهردار جمله جالبی گفت:
"وقتی دشمن می خواهد ترا از پرتگاه به پایین پرت کند و تو راه فراری نداری بهتر است با دو دست او را بچسبی تا باهم سقوط کنید و انتقام خودت را گرفته باشی!"
ولی در مثال فوق وقتی دشمن این وضعیت را ببیند عملا برای نجات جان خودش هم که شده است از هول دادن تو خوداری خواهد کرد. اگر حکومت ببیند که این جمعیت مستاصل و دیوانه, دارد تک تک عواملش را می کشد مسلما ناگهان چهره عوض خواهد کرد . اینها همه از برکت مقاومت انفرادی مردم خواهد بود. جالب است که بدانیم که دزدان و قاچاقچیان در این زمینه از بقیه باهوشتر بوده اند و بسیاری از آنها سالهاست که خود را مسلح کرده اند و این امر برخواسته از شم غریزی آنان است. چرا بقیه مردم درستکار چوب نجابت و سر به راهی خود را بخورند؟ وقتی اپوزیسیون متحدی وجود ندارد,وقتی رییس جمهور کلید بدست "تو زرد" از کار در می آید باید زار ممدی را کنار گذاشت و شد شیر ممد! به من نگو زار ممد, بگو شیر ممد!شیر ممد! شیرممد!
شیر ممد از تنگسیر گفت
اگر زمان جنگ را یاد داشته باشید دولت مهندس موسوی سیاست هوشمندانه ای را برای کنترل تورم بکار برد و آن خارج کردن نقدینگی از دست مردم به هر نحو ممکن و ترویج کمک های غیر نقدی مستقیم از طریق بن های کارگری و کارمندی و نیز دادن سوبسید از طریق کوپن. همان موقع که احمدی نژاد قصد برداشتن کوپن و دادن پول نقدی به مردم را آغاز کرد. من با وجودی که اقتصاد دان نیستم و سرهنگ هم نیستم! متوجه شدم که اینکار چه فشار سنگینی را بر اقتصاد ایران وارد خواهد آورد و گفتم خدا خودش کمک این مردم بکند. روحانی نیز ظاهرا در ادامه این عمل پوپولیستی که اقشار فقیر و بی سواد را خوشحال خواهد کرد قصد ادامه را دارد ولی مسلما این چاره کار نیست. بنظرم برقراری نظام جیره بندی و تامین حداقل خوراک گذیر ناپذیر است. از طرف دیگر ریشه حل مشکلات اقتصادی در توسعه سیاسی است.و توسعه سیاسی با حرف امکان پذیر نیست.استفاده از اهرم های فشار الزامی است. کاری که در خون اصلاح طلبان نیست و بجز ناله و نفرین اهرم دیگری سراغ ندارند. همین قضیه اوین اگر در هر مملکت دیگری رخ داده بود رییس جمهور بی برو برگرد استعفا داده بود تا تکلیف دولت امید و تدبیرش روشن شود.
شاه کلید
تیمسار خواستم این صفحه را در بالاترین بگذارم دیدم نوشته مجاز نیست!
با بالاترین قهر کرده ای؟
این مقاله را نخوانده ام اما مگر کل داستان اصلاحات و تندرو و غیره و غیره برای سرکار گذاشتن دنیای خارج از ایران نیست؟ خوب، ظریف هم از این دریچه وارد شده است حالا حقه بازی بگیرد یا نگیرد نمی دانم اما تا حال که با همین کلمات 35 سال دنیا را مگر سرکار نگذاشته اند؟ مگر کل داستان آمدن حسن روحانی برای سر کار گذاشتن دنیا نبوده؟ خوب این آقا دارد از حربه قدیمی استفاده می کند (آنگونه که از نوشته شما حدس می زنم در رابطه با مقاله ظریف). مگر با خارجی ها که صحبت می کنم، نمی گویند که خوب شد آن تندرو رفت و آدم خوب آمد. مگر به اینها نباید توضیح بدهم که این "آدم خوب"، هر حقه بازی در این مملکت بوده یک طرف داستان بوده و هست، چطور این خوب است آن بد؟ حالا چرا احتمال ندهیم این حقه بازی بعد از 35 سال، یک چند سال دیگر هم ادامه پیدا نخواهد کرد؟ غرضم نهایتا همه اینها در اصل و اساس با هم مگر یکی نیستند؟
ها ملت سه هزار ساله (اه ببخشید، هفت هزار ساله... نه نه نه، ده هزار ساله!) گیج و ویج میخوری بابام جان. کوروش و داریوش و بهرام و شهرام رو دادی به جاش حسن و جواد و سید علی گدا آوردی. به به چه نوبری آوردی تو. حالا حالا ها باید بنشینی به پاش هی لرز کنی هی پس بدی. بخور بابام جان بخور که بخور بخوره. به قول صمد آقا: «هرجا بخور بخوره بعدش بزن بزنه. هر جا بزن بزنه بعدش بخور بخوره.». بخور بخور البته که هست اما نصیب تو چوب خوردنه.
کوروش جان تو هم بخواب که بیدار شدن به جز شرمساری چیزی برات نداره. آخه این هم ملت بود که تو پس انداختی؟ بیکار بودی بابا؟ خوب تو هم میومدی چند صباحی میتاختی و میدزدیدی و میرفتی پی کارت دیگه. بیخودی اومدی اسم در کردی برای ما دردسر آوردی. همه مردم دنیا فکر میکنن ما به خاطرتو باید دارای تمدن و صلح و آرامش و این جور سوسول بازیها باشیم. تمدن! برو بینیم با! پول، زور، سکس. همین.
خوب آقا جواد، شما هم که این وسط پولتو گرفتن، سکسی هم که نیستی. پس فقط میمونه زور. داری؟
ارسال یک نظر