1- در همین ابتدا بگویم که سربازان گروگان گرفته شده از سوی گروه تروریستی مسلمان جیش العدل بزودی آزاد خواهند شد. زیرا نه جیش العدل به نفعش است که سربازان معصوم ایرانی را بکشد و نه جمهوری اسلامی می تواند دست به معاملۀ حداقلی نزند برای آزادی آنان. علت هم کاملاً معلوم است. زیرا گروگان ها سرباز وظیفه هستند و نه بخشی از سپاهیان ایدئولوژیک. و در مورد تهدید جانی آنان جیش العدل نه با جمهوری اسلامی مورد نفرتش بلکه با واکنش کل ایران مواجه بوده و شده است. ضمن اینکه جیش العدل بیشتر از انتظاری که داشت هم از این گروگانگیری استفادۀ تبلیغاتی کرده است. و حالا با ژست انسان دوستی و ایران دوستی آنان را آزاد و وجهۀ کسب مشروعیت خودش قرار خواهد داد. جمهوری اسلامی هم بهمین علت که این سربازان مورد حمایت قاطبۀ ایرانیان - فارغ از وابستگی های سیاسی - قرار گرفته است نمی تواند نسبت به سرنوشت آنان بی تفاوت باشد. کما اینکه دیدیم که نمایش فیلم دستگیری ریگی در تلویزیون - دیشب 4 اسفند - را به این دلیل کنسل کرد که باعث تحریک جیش العدل نشود. اما بعد:
2- من با اینکه در شعب ابی طالب نبوده ام. اما حتم دارم که در 1400 سال پیش و لشکر عرب های بیابانگرد پیامبر هم به این فضاحت از مدیریت و فرماندهی و امکانات نبوده اند در هنگام محاصره توسط مؤمنان به آئین مشابه. و چه می گویم من حتی جنگ های با منجنیق و فلاخن انسان های اولیه را هم چنین بی ساز وبرگ و بینوا و آزرده و بلاتکیف و بی انضباط ندیده ام تا کنون در هیچ فیلم و روایتی از آن دوران. و براستی سوگند می خورم که من در طول 28 سال خدمتم در ارتش در هیچ کدام از نیروها و سازمان های نظامی چنین فلاکتی را که فیلم جیش العدل نشان می داد ندیده ام راجع به سربازان. پنج نفر جوان خوابیده در چادری گروهی در شیار تقاطع خط الرأس جغرافیایی دو تپه که زیراندازشان چند تکه پاره زیلوی مندرس است و گرمابخش شان سطلی از نوع دوران اول زمین شناسی که تویش معلوم نیست چه چیزی دود می کند. این ها آنجا چه می کنند؟ اگر قرار بوده از حطی یا مرزی یا معبری دیده بانی کنند محل دیده بانی کجا بوده است. مگر نه اینکه محل پست دیده بانی نمی تواند خوابگاه گروه باشد که لاجرم باید در شیار پنهان باشد بجای خط الرأس جغرافیایی. و پست دیده بانی لاجرم باید مسلط به خط الرأس باشد برای پایش معبر وصولی. اگر چنین بود که باید بود حداقل یک نفر باید بیرون از چادر در فاصله ای معقول دیده بانی می داد حتی اگر در سر پست خواب بود. و ده ها اما و اگر دیگر که نیازی به تشریحش نمی بینم و نمی خواهم از جنبۀ مشکلات خاص نظامی به موضوع بپردازم. زیرا هر سربازی نکرده ای هم می تواند آن ها را بفهمد و بداند.
3- اما ماجرا چه بوده است: فرماندهان شکم گنده و راحت در ستاد های خویش در تهران و منطقه دستور نوشته اند برای پوشش چشمی مسیرها و معبرهای وصولی مرز. همین نوشته را بدون ارزیابی های ستادی جهت تأمین نیازها و تجهیزات مورد نیاز دست بدست داده اند تا پایین ترین رده. و تنها امکان بدون هزینه و گوشت قربانی که سربازان وظیفه بوده اند را هم در حداقل تعداد تأمین کرده اند. یک چنین مأموریتی از مبداء صدور بیشتر به یک جوک و شوخی شبیه است تا مأموریتی خطرناک در منطقه ای خطرناکتر. بنابراین مجری دستور که فرمانده دسته ای بوده قریب به یقین او هم وظیفه. شوخی مرگبار فرماندهان پخمه را با همان بی خیالی القاء شده در خود دستور بی کمترین دانش و حساسیت نظامی؛ با شوخی و خنده به سربازان و گروهبانان وظیفه ابلاغ کرده است و سپس آنان را فال فال کرده به گروه های 4-5 نفره؛ و به هر کدام یک چادر مندرس داده و چند تا تفنگ و با فواصل چند کیلومتری چیده است در بالا و پایین تپه ماهورها و گفته همین جا باشید و خبری هم نیست.
4- و سربازان وظیفه و بدون کمترین آموزش و انگیزه و احساس خطر این مأموریت را نوعی پیک نیک ارزیابی کرده اند و بدون کمترین خواسته و اعتراض و حرف و حدیثی دلخوش بوده اند و شکرگزار؛ از فرماندهی که زیاد سخت گیر نیست، درست است که امکانات نمی دهد. اما مهمتر آن است که وظیفه ای هم نمی خواهد. و چه کسی است که نداند و با سوگواری تمام چنین تنبلی های ناشی از اجباری بودن سربازی - در ازای دزدی و بی عرضگی فرماندهان - چه زیاد خریدار دارد در بین سربازان. با این توجیه که: بما چه که چه گهی می خورند یا نمی خورند بالایی ها. همین که بما گیر ندهند و وظیفه ای از ما نخواهند هر چه می خواهند بکنند دمشان گرم و ... مخلص کلام اینکه آن سربازان با آن تجهیزات و با آن تسهیلات فقط به این دلیل آنجا بودند که همۀ فرماندهان پخمه بتوانند با جابجا کردن چند سوزن رنگی در روی نمودارها و نشان دادن آن به شریکان دیگرشان که پول پخش می کنند بگویند که ما مرز را صد در صد پوشش داده ایم و پول بیشتری می خواهیم برای بازهم زیادتر چاپیدن رفقا.
5- من بیشتر از جان سربازان که خودشان هم کاملاً بی تقصیر نبودند در این گروگان شدن؛ دلم برای چهرۀ ایرانم هم می گیرد که ببین ما از کجا به کجا رسیده ایم. و رویم نمی شود اولاً بگویم ما سرزمینی ثروتمند داریم و مردمانی هوشمند و غنای فرهنگی به قدمت جهان. و از همه بدتر در انظار عمومی بگویم من هم سرباز بوده ام.
6- چهار تا انسان اولیه از دل اعماق تاریخ برخاسته اند با پرچم لا اله الا الله محمداً رسول الله؛ و پنج نفر انسان برگردانده شده به اعماق تاریخ از سوی همان پرچم محمداً رسول الله را گروگان گرفته اند. نه گروگان گیران شباهتی به انسان ایرانی قرن حاضر دارند و نه گروگان ها کمترین شباهتی به همان انسان ایرانی. نه آن فلاکت چادر گروگان ها آدرس ارتش ایران را دارد و نه آن پوشش و زبان گروگانگیرها. آیا خدا مرده است! یا...هو
۱۳ نظر:
سلام تیمسار
تحلیلت خیلی مشخص بود که از روی تحلیل نظام جلالی کپی شده بود و خیلی دلم گرفت از این حرکتت. در ضمن تفسیرت از خداحافظی مقتدا صدر هم غلط از آب درآمد چرا که مقتدا صدر برای خودش جانشین انتخاب کرد واونم به احتمال زیاد به این دلیل بود که دشارژ شده بود و خواست خودش و حزبش رو رفرش کنه. با این حال چیزی از اعتقادم بهت کم نمیشه و منتظر جوابت میمونم.
کلنل گفته
من این آدم را نمی شناسم که معرفی کرده ای. اصولاً هم من زیاد دنبال تحلیلگران اینجا و آنجا نمی روم و وقتش را ندارم و قبولشان هم ندارم. مگر گاهی تلویزیون بی بی سی فارسی - فقط - را ببینم ان هم معمولاً بعد از نوشتن خودم است. این است که حدست اشتباه است و اگر شباهتی بین نوشته ام با نوشتۀ این آقا وجود دارد کاملاً تصادفی و البته طبیعی است چون هزارتا تحلیل از یک موضوع در یک امهاتی شبیه خواهند بود. در مورد مقتدا صدر هم خبر ندارم از آنچه گفته ای و جقدر به اصل خداحافظی صدر لطمه می زند. اما اگر هم خود صدر هم مجدداً برگردد منظور من از آن تیتر و نوشته را خدشه دار نمی کند که می خواستم ناتوانی اسلام سیاسی را برجسته کنم. یا...هو
سلام دلقک عزیز
یک ـ من در یوتیوب چند ویدئو از سایر عملیات این گروه تروریستی را دیده ام. در همه ی عملیاتی که انجام داده اند، بدون استثناء، از بمب کنار جاده ای استفاده کرده اند. کمین کرده اند و پس از انفجار بمب کنار جاده ای سلاح و مهمات همراه نفرات کشته شده را به غنیمت برده اند. این گروه تروریستی فقط از شیوه ی کمین و غافلگیر کردن نیروهای در حال عبور استفاده می کند.
دو ـ همانطور که نوشته اید محل استقرار چادر روی خط الراسی است که نسبت به ارتفاعات مجاور پست تر است.
در فیلم دیده می شود که تروریست ها هنگام نزدیک شدن به چادر در ارتفاع بالاتری قرار دارند و مشرف به چادر هستند.
سه ـ سربازان و به ویژه سربازان غیر حرفه ای معمول است که ترک پست کنند و یا هنگام نگهبانی بخوابند، ولی فقط و فقط در داخل پادگان های درون شهرها و یا داخل پایگاه هایی که در آن ها احساس امنیت برای خودشان می کنند و فقط از پاسبخش ها می ترسند و نه از از دست دادن جانشان.
جهارـ آوازه ی ناامنی استان سیستان و بلوچستان و به ویژه مناطق نزدیک به مرزهای پاکستان و افغانستان سراسر ایران را فرا گرفته است. امکان این که این پنج سرباز از این موضوع بی خبر باشند یک درصد هم نیست.
پنج ـ سازنده ی این فیلم هالیوودی از استعداد های درخشان کارگردانی و تدوین هم هست. دوربین دومی هم برای پوشش دادن این حقارت تئاتری ارتش ایران تصویر برداری می کند.
شش ـ سربازان درون چادر پوتین به پا ندارند. یکی از آن ها شلوار خود را هم در آورده است و در حالی که مهاجمین مسلح تهدیدش می کنند که به رو بخوابد، تهید آنان را نادیده می گیرد و اصرار دارد که شلوارش را بپوشد. سر انجام مهاجمان را مغلوب خواست خود می کند و به او اجازه می دهند که شلوارش را بپوشد. آوازه ی خشونت این گروه تروریستی به این سرباز نرسیده است؟ این سرباز نمی داند که عدم اطاعت از دستور این تروریست ها برای خوابیدن به رو، منجر به شلیک بدون تردید آن ها می شود؟
شش ـ یک گروه از سربازان که مامور مرزبانی یا دیدبانی هستند در ساعات اولیه ی شب به اسارت در می آیند. آیا امکان دارد که این سربازان که مامور دیدبانی در شب در این منطقه هستند بی سیم و دوربین دید در شب که در هر شهر ایران در فروشگاه های شکار و ماهیگیری هم در دسترس همه است نداشته باشند و با این وضع اسف بار اقدام به خود کشی کنند؟
هفت ـ سربازانی که دیدبانی می کنند حتی اگر یک روز هم آموزش نظامی ندیده باشند نمی دانند که اولین وظیفه شان دیده نشدن است؟ آیا آنان نمی دانند که هیزم انبار کردن و سوزاندان در کنار چادر آنان را از کیلومتر ها دورتر انگشت نمای کوهستان می کند؟
هشت ـ تمامی این پنج سرباز پوستی تیره و آفتاب خورده دارند. بدن هایی ورزیده دارند و کاملاً روشن است که از جوان های شهری بی خبر از موقعیت خطرناک منطقه نیستند. از لهجه ی درجه داری که از حکومت آخوندی درخواست کمک می کند معلوم است که بومی منطقه و احتمالاً زابلی هستند.
نه ـ تئوری توطئه در این ماجرا کاربردی ندارد. این که پنج سرباز بی خبر را به قلمرو گرگ ها ببرند و آنان آسوده و بی دغدغه درون چادر بخوابند تا گرگ ها آنان را بخورند و آخوند ها بگویند: چه گرگ های بدی، سربازان بی گناه را خوردند، و مردم ایران بگویند: گرگ ها که دشمن آخوند ها هستند بد هستند و آخوند ها خوب هستند. چنین سربازانی در ایران پیدا نمی شوند.
نتیجه گیری: این فیلم یک نمایش ساده لوحانه برای تحقیر ارتش ایران و نمایش شجاعت و توانمندی یک گروه تروریستی است. من یقین دارم که این فیلم را در مناطقی در داخل پاکستان و بسیار دورتر از مرز ایران ساخته اند با هدفت تحقیر و تضعیف روحیه ی ارتش ایران ساخته اند. به احتمال قوی این پنج سرباز در هنگام عبور در کمین این تروریست ها قرار گرفته و دستگیر شده اند و سپس بازیگران سناریوی تحقیر سرباز ارتش ایران شده اند.
این فضیحت محصول همکاری تروریست های اسلامی در هر دو سوی این این معرکه است. قربانی ایران و ایرانی است. وظیفه ی ما هم دقت نظر و خنثی کردن این نمایش تراژیک است.
حمید نمی توانم حرفت راتأیید یا رد کنم. اما آن نکتۀ بامزه را من هم دیدم و شاخ درآوردم که سربازی در حال تهدید از سوی تروریست تفنگ بدست و آمادۀ شلیک شلوارش را می خواهد و نهایتاً هم حرفش را به کرسی می نشاند و بی خیال گروگانگیر شلوارش را می پوشد. البته بقیه هم زیاد وحشت زده نیستند در صحنه و خیلی جدی نمی دانند تهدید تروریست ها را. یا...هو
اینکه مجاهدین بلوچ را عقب مانده نامیدی ، نشان از بی خردی تو دارد
همین بلوچ ها یکبار به همراه افغانها، صفوی ها را در اصفهان نابود کردند
اینطور ایران ایران می گویی که گویا افغانها و بلوچ ها و کردها و سنی عای فارسی زبان و ترکمن ایرانی نیستند!!
سرباز وظیفه هم راه را بر بلوچان میبندد و ظلم میکند خب فرار کند از سربازی.... شیرنی پایان خدمت را میخواهد پای لرزش هم بنشیند
یک احتمال نسبتاً قوی هم می تواند این باشد که گروهبان گروه یا سربازی که از اهالی محل است یا نفوذی باشد و یا خریده شده باشد و همکاری قبلی او باعث این سهولت و بی خیالی باشد. و چون نهایتاً از جند و چون رهایی شان جز اخبار دولتی کلی جزییاتی نخواهیم شنید معلوم نخواهد شد که کسی از این ها به تروریست ها پیوسته و خواهد ماند یا نه. البته زبانم لال اگر اتفاق بدتری هم بیفتد جیش العدل آدمش را معرفی نخواهد کرد. اما تصویر من از نوع نگاه فرماندهان بی عرضه و خائن به مسئولیت هایی که دارند یک تصویر کاملاً رئال و برمبنای تجربۀ شخصی است. یا...هو
تیمسار بر خلاف شما فکر می کنم یک چادر دائمی بوده است! یعنی از ظواهر پیداست که مدتهای مدیدی است که دارند از ان استفاده می کنند و کار از اینکه چند سرباز ساده از روی بی اطلاعی انجام داده باشند بدور است . همین گناه فرماندهان را دو چندان مینماید.
سیم خاردار گفت
بنظر من خود این افتضاح از اصل گروگانگیری برای جمهوری اسلامی بدتر بود. نشان می داد که جوانان این ابو خاک با چه رفتاری روبروهستند. اینها نمیدانم دستشویی چه کارمیکردند؟ هر چه گشتم افتابه ندیدم! دوش حمام هم که نگو. غذا؟ بنظرم روزهای متوالی گشنه بودند و فقط چای در پیتی می خورده اند با یک کیسه پلاستیک قند!
صفحهی ویژه «مقاومت» آغاز به كار كرد
http://farsi.khamenei.ir/
من کمترین اشاره ای هم به قومیت افراد نکرده ام و حتی یکبار هم نام قومی ایرانی را در نوشته ام نمی بینید. بنابراین رگ گردن قیمه قیمه کردن ملت ایران به قومیت های مقابل هم را فروگذارید لطفاً. درمورد مدت زمان گذشته از اجرای این طرح هم من اظهار نظر نکرده ام و می تواند طرحی نه چندان قدیمی یا جدید باشد. من فقط خواسته ام چگونگی تصمیم گیری اولاً و نوع آماده سازی سربازان برای مأموریت های خطرناک را بررسی کنم. یا...هو
تيمسار گرامي
من نه متخصص نظامي هستم ونه حتي سربازي رفته ام كه بتوانم در مورد اين باصطلاح عمليات نظامي اظهار نظر كنم و شما مطمئنا در اينمورد صاحب نظرتر از امثال من.
پس از ديدن اين فيلم در مورد صحت آن شك كردم وليكن وقتي با سكوت مقامات ايراني مواجه شدم مطمئن شدك كه اين فيلم درست است. چون اگر درست نبود جمهوري اسلامي به عادت معمول از آن پيراهن عثماني علم ميكرد.
با ديدن اين فيلم بي اختيار به ياد عربده كشي ها و داد و هوارهاي فرماندهان سپاه افتادم كه صحبت از نابودي آمريكا و اسرائيل و آمادگي براي حمله به تمامي منافع آنها و قدرت افسانه اي بازدارنده و قدرت اول بودن منطقه و ...و... ميكنند.
با خود گفتم كه اگر سربازان رشيد اسلام آنهايي هستند كه در اين فيلم ديده ميشوند و در برابر گروههاي مبارز اينها هستيم كه ما ميبينيم بايد گفت هردوي آنها هم قدرت نظامي جمهوري اسلامي و هم قدرت نبردهاي پارتيزاني اين گروهها چيزي بيش از كارتون بچه ها نيستند و باخود گفتم اگر سربازان رشيد اسلام اينها هستند پس قدرت هوايي و موشكي و دريايي مدنظر فرماندهان عاليجاه سپاه نيز بايد چيزي در اين حدود باشد و به اين نتيجه رسيدم كه اين آقايان فقط با دروغپردازي و توهم در حال حكومت هستند.
در من به شخصه احساس دلسوزي عميقي چه براي سربازان به گروگان گرفته شده و چه براي نيروهاي گروگانگير بوجود آمد. هردو چيزي بيش از قرباني نيستند در مهلكه اي كه اين رژيم به دور از انسانيت و سراپا فساد براي آنها بوجود آورده است.
ظلمي كه بر مردم بلوچ و كرد و آذري و لر و تركمن ميرود نتيجه اي جز اين نخواهد داشت. نتيجه ااي كه جز قرباني بودن و مظلوم بودن گروگان و گروگانگير ندارد و در سايه اين دشمني فقط برادران قاچاقچي و آقازاده ها هستند كه بر دوش همه ما سوار شده اند.
با سلام به همگی
1. من یک برنامه نویس هستم و از طریق همین شغل , فرآیندهای اداری را ساختمند و کامپیوتری می کنیم . منظور اینکه در تمام لحظات کاری ام آنچه موج می زند همین ندانم کاری ها است . استاد جراحی قلبی را می شناسم که معتقد بود دستیار جراح اش قادر به گرفتن فشار خون بیماران نیست به کمک پرسناران این کار را انجام می دهد و یا در دانشگاه , از 40 نفری که با من فارغ التحصیل شدند تنها 4 نفر از عهده ی کار کامپیوتر بر می آیند و دیگران حتی ادعایی هم ندارند و . . .
اصولاً در جوامعی با میانگین در آمد 300 دلار در ماه انتظار بیش از این نمی توان داشت . به کارمند وزارت نفتی که اخیراً خودسوزی کرد نگاه کنید . خیلی از افسران عالی ارتش مشکل مشابهی دارند . پس از 30 سال خدمت در نواحی دورافتاده , در شرف بازنشستگی , باید خانه های سازمانی خود را ترک کنند و توان تهیه ی مسکن هم , به هیچ عنوان ندارند . در چنین شرایطی انتظار تدبیر و آرایش رزم از این افراد ظلم مضاعف است .
اگر بخواهم کمی زیاده روی کنم : اگر خامنه ای این 20 سال را به تقویت اقتصاد و اصلاح این ساختارها پرداخته بود امروز می توانست انقلابی باقی بماند و نیازی نبود سرپیری انعطاف و جانگولر به خرج بدهد . برای کمر همایونی هم بهتر بود . به عبارت دیگر در نهایت خود خامنه ای و نظریه ی ولایت فقیه هم از این زیرساختهای ضعیف آسیب می بیند
2. بعید می دانم فیلم ساختگی باشد . چون عوارض جغرافیایی را نمی توان جعل کرد و در صورت جعلی بودن مسئولین نظامی بلافاصله متوجه مسئله می شدند و اعلام می کردند. تنها می توان گفت جندی ها کاملاً به شرایط و پیروزی در عملیات مطمئن بوده اند . سربازان بیچاره هم از خیلی قبل اشهد خود را خوانده اند و سکوت آن ها به سکوت گله ی گوسفندان در حمله ی گرگ شبیه تر است . این بندگان خدا آن قدر بی کس و کارند که هیچ کس به عنوان والدین , فامیل و دوستان آنها در این مدت اظهار وجود نکرده است . معتقدم این سربازان به وجیع ترین حالت ممکن کشته خواهند شد . حداقل یک تکفیری با کشتن چند شیعه به بهشت نزدیک تر خواهد شد . سوریه , ژنو 2 و هزاران واقعه ی دیگر ثابت می کنند این تکفیری ها وحشی تر از آن هستند که در هیچ معادله ای بگنجند .
3. چند صباحی است ایده ی دوران پساخامنه ای بازار گرم تری پیدا کرده است . یک طرف این ایده آیت الله رفسنجانی قرار دارد . اخیراً یکی از سایت های راستی - صراط یا رجا - مقاله ی مفصلی در مدح رفسنجانی و به نقل از ساخت خود رفسنجانی زده بود که با نظریات راجع توضیح پذیر نیست ولی با این نظریه به شدت جفت و جور است .
نظریه معتقد است افرادی وظیفه ی آماده کردن افکار عمومی را دارند . آقای نوری زاده به عنوان یکی از این افرا مطرح می شود .
. فردی که در دوره ی 88 هر چه دلش خواست گفت و فیلمش را ساخت و هیچ کس عارضش نشد , امروز کمی نوازش شده است . اگر از من می پرسید , دیده اند آش دارد شور می شود کمی ظاهر سازی کرده اند .
آقای زیبا کلام هم همین فرمول را دارد . در دوره ای که روزنامه ی آسمان بابت یک کلمه توقیف می شود این آقا تمام خطهای قرمر و سیاه را رد کرده است . اسرائیل را به رسمیت می شناسد . اتم را تعطیل می کند . آخرش هم می گوید عمیقاَ به ولایت فقیه معتقد است . هیچ کی هم با او کاری ندارد .
تیمسار جان خوشحال می شوم نظر شما را بدانم
خیلی طولانی شد . می بخشید .
محمد
به نظر من کل قضیه مثل جریان داعش است .یعنی یک گروه ساختگی برای اهداف معین و آینده.
ارسال یک نظر