۱۳۹۲ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

صادق زیبا کلام از مرام رقیب (رییس دانشگاه) و از بی معرفتی رفیق (دولت) می گوید و بغض دارد!


صادق زیباکلام روایتی کوتاه نوشته از ماجرای احضار و بازجویی اش (اینجا). و ضمن شرح مختصری که کِی و چگونه و برای چه احضار و بازجویی و با قرار کفالت 50 میلیونی آزاد شده است؛ از تلخ و شیرین این اتفاق به یک لبخند از رقیب و به یک تلخند از رفیق بسنده کرده است تا بعد:

لبخند زیبا کلام برای مرام رقیب:

زیبا کلام می گوید برای آمدن یک همکار و سپردن وثیقۀ 50 میلیونی طبق دستور بازپرس زنگ بدانشکدۀ محل تدریسش زده و در دسترس ترین همکار غیر رسمی اش دیر کرده و زیبا کلام ناچار زنگ زده به رهبر رییس دانشگاه تهران و به رییس دفتر او گفته ماجرا را. رهبر هم معرفت را تمام کرده و گفته همین الان خودم می آیم آنجا. و زیبا کلام اصرار کرده که نکند اینکار را. و نهایتاً رهبر یکی از معاونانش را فرستاده با کلی سیاهی لشکر فرهیخته برای آزادی زیباکلام. تا جایی که زیبا کلام می گوید شوکه شده است از زیبایی این استقبال پرشکوه در محوطۀ دادسرای محل بازجویی اش.

بغض زیبا کلام برای بی معرفتی رفیق:
زیبا کلام بعد از آنکه بغض می کند از واکنش اصلاح طلبان مذهبی نامدار؛ ولی آن را با آوردن چند اسم شخص و روزنامه رفع و رجوع می کند؛ در مقابل پرسشِ واکنش روحانی به اظهار نظر یک دانشگاهی در مورد پروندۀ هسته ای و گرفتاری بلافاصله اش چه بوده؟ چنین مرثیه می کند:
مرافعه بنده با آقايان شريعتمداری و جناب حميد رسايی خيلی پيش‌تر از امريه آقای روحانی خطاب به اساتيد آغاز شده بود؛ اما و عليرغم همه اين‌ها، من اگر جای آقای روحانی می‌بودم، نه به خاطر زيباکلام، بلکه به خاطر ارزش و احترامی که برای خودم و حرف خودم به عنوان يک رئيس‌جمهور قائل می‌بودم، به يکی از آبدارچی‌ها يا يکی از پيشخدمت‌ها يا يکی از باغبان‌های دستگاه رياست جمهوری می‌گفتم که يک تماسی با اين بابا (زيباکلام) بگيريد و يک دلجويی ازش بنماييد؛ اما آقای روحانی حتی اين مقدار را هم دون شأن و مقامشان دانستند. اتفاقاً اشتباه می‌کنند، خيلی هم اشتباه می‌کنند. چون به قول فروغ «تنها صداست که می‌ماند».

3- منظورم از بزرگ کردن این مطلب در اینجا این است که:

الف- اخلاق جزیی جدایی ناپذیر از مدرنیته است و سنتی های مذهبی که در اولین قدم در عبور از سنت بمدرنیته "بهترین سنت ها" - در اینجا صلۀ ارحام مثلاً - را قربانی می کنند؛ جزو خطرناکترین آدرس دهندگان به جامعه ای هستند که آن جامعه می خواهد و باید هم بروز باشد و هم متخلق به سنت های انسانی و کهن فرهنگ خویش.

ب- بازیادآوری این گفتۀ مکررم که در جمهوری اسلامی مطلقاً نباید دنبال قبیله و حزب و جناح بود در شناختن سره از ناسره و باید آدم ها را در تک صحنه هایی که دست به اقدام می زنند شناسایی و ارزشگذاری کرد.  

پ- به روحانی کمک کنم و برای چند دهمین بار یادآوری کنم که مشاوران و دست اندرکاران روابط عمومی اش سخت تُنُک و ضعیف هستند در هر مقوله ای و باید فکری بکند به این نقص مادرزادی! 

ت- و نهایتاً اینکه بخودم درس بدهم که مبادا بنام مدرن بودن؛ سنت های زیبای بشر عام مان را قربانی کنیم و نسبت به انصاف بدگمان بشویم. یا...هو

۱۳ نظر:

میرزا گفت...

درود بر تیمسار بزرگ و دوست داشتنی

حال و احوال روحی و جسمی خوبه ان شالله ؟؟؟؟؟

روحانی با عدم جهت گیری مناسب و عدم برخورد مناسب در جایی که واقعا لازم هست ، به زودی خواب رو بر خودش حرام میکنه.واقعا دیگه جا داره بگم خاک بر سرش.وزیر صنعت هم که داره استعفا میده.امیدوارم به جایی نرسه که لازم شه بگم حیف اون رای که به روحانی دادم.

ناشناس گفت...

سلام دلقک دانا,

من با پست های اخیر (پس از بازگشتتان) که با نقدهای نافذ ارکان قدرت رو (به قول کامبیز حسینی در پارازیت) بد جوری قلقلک می دید موافقم اما -این اما مهم است - هر وقت میخواهم کامنتی بذارم احساس می کنم که دوباره موجب سوء برداشت شود به این شکل که: "آره دلقک دیدی گفتم این روحانی مالی نیست و اصلاحات لاک پشتی با حمایت از هر خر خوش خط و خالی در قدرت جواب نمیده و ما نیاز به برنامه ریزی و ایده های نو جهت تضعیف این سیستم بسته داریم و نباید معلول فراز و نشیب های سیاسی درون حکومتی باشیم و....و....".

در صورتی که هرگز قصدم تحقیر یا تحمیل عقیده ای نبوده و فقط نظراتم رو گفتم.

شهریار سیرک دلقک

ناشناس گفت...

دلقك جان، روحانى در هر صورت مورد تاييد رهبرى و ذوب در ولايت است، براى همين هم در هنگام انتخابات عجولانه مورد تاييد رهبر و رفسنجانى قرار گرفته و تنها داراى تاريخ مصرف مشخصى براى برداشت فشار اول از گرده رهبر، دوم فشار اقتصادى ناشى از تحريمها مامور شده . حالا اگر ما يا راى دهندگان كم كم مايوس من جمله دكتر زيبا كلام انتظار معرفت و مرام و تغيير اساسى دارند، زهى خيال باطل. من كه به شخصه اين درس را هنگام حرام كردن راى خودم در انتخابات اول خاتمى گرفتم، تازه او صد برابر روحانى معرفت داشت.
ارادتمند ، افشين قديم

ناشناس گفت...

دلقک گرامی.
در میان انبوه سایتهای ایرانی که همگی ادعای دغدغه سرنوشت میهن را دارند. شما تنها کسی بوده اید که به مسئله آقای زیباکلام پرداختید و بس و همین نوشتار شما میتواند تلنگری بر افکار آنان شود که شاهد این سیرک هستند.
امید واهی و فرار از واقعیتها در خون و سرشت ما ایرانیان عجین شده و همواره هر خفت و خواری را با این امید که انشاالله اوضاع بهتر میشود قبول کرده ایم و هر روزه بیش از پیش دستاوردهای خود را نیز به باد داده ایم.
بزرگترین مسئولیت در این میان بر عهده روشنفکر ایرانی است که هرگز به وظیفه خود عمل ننموده و او نیز به نحوی از انحا در به خواب بردن این ملت نقش داشته است.
امروز نیز در بر پاشنه سابق میچرخد و جناب روحانی به عنوان محلل نرمش قهرمانانه آدرس عوضی به این ملت می دهد و روشنفکر ایرانی نیز که قادر به تحلیل اوضاع نیست روزی وی را به عرش میبرد و روزی دیگر وی را به حضیض می اندازد.
بگذارید واقعیتها را مردم ما بدانند و خود را برای روزی آماده کنند که همگی برای دریافت سبد خواروبارشان به جان یکدیگر خواهند افتاد.
چنین به این ملت القا شده که با تخفیف و یا صرفنظر از برنامه هسته ای تمامی تحریم ها لغو و درآمد کشور تامین و اوضاع به روال سابق بازمیگردد و سخنان رذهبر بصیر و فرزانه!! نیز مبنی بر انجام نرمش قهرمانانه به معنای قبول شرایط غرب است و پایان سختی ها.
روشنفکر ایرانی نیز با کمال وقاحت بر این آتش میدمد و مردم را نا آگاه از واقعیتها به امیدی واهی وامیگذارد.
واقعیات چیز دیگریست و اگر ملت ما علاقه ای به مطالعه و یا کسب اخبار داشته باشند به خوبی به واقعیات پی خواهند برد.
بگذارید مردم بدانند که تحریم های ایران ناشی از سه مسئله مهم است که به قطعنامه های شورای امنیت مرتبط است.
اولین مورد آن به مسئله هسته ای مربوط است که شاید بتوان آنرا با نرمش قهرمانانه حل نمود.
دومین آن مربوط به جنگ افزارهای موشکی ایران به وبژه موشکهای بالیستیک است که حل آن با خودکشی قهرمانانه امکانپذیر است.
سومین مورد مرتبط با حمایت ایران از گروههای به قولی تروریستی منجمله حماس و حزب الله است که حل آن نیز نیاز به رقصی قهرمانانه دارد.
حال باید دید که آیا نرمش قهرمانانه منجر به رقص قهرمانانه و خودکشی قهرمانانه خواهد شد یا نتیجه آن مرگ قهرمانانه خواهد بود.

ناشناس گفت...

اگر چه اوباما در هم آوردن سر و ته موضوعات اشتیاق دارد ولی این رشته سر دراز دارد!به یک بچه که تازه رفته بود مدرسه هر چی می گفتند بگو الف , نمی گفت! به او گفتند آخه الف که کاری نداره بگو الف و خودت را راحت کن! گفت اگر بگویم الف تازه اول ماجراست و بعد هم باید بگویم ب و بعدش هم بگویم پ و .... پس از همین حالا نمی گویم و جان خود را راحت می کنم!
حالا هم دارد کم کم بحث موشک های بالستیک میان می اید . البته بخاطر این هفت میلیارد دلار یک مقدار دو باره قلدر شده اند و ناو جنگی برای آمریکا می فرستند ولی وقتی این پول تمام شد دو باره بادشان خالی خواهد شد.تیمسار موشک بالستیک را عشق است!

یک موشک بخت برگشته بالستیک گفت!

تبریزی گفت...

سلام بر دلقک عزیز
خبر رفتن ولاسکو از تیم والیبال ایران در این اخر سال خیلی برام سنگین بود او که به تنهای هم مادر وهم پدر ورزش زیبای والیبال بود وبا امدنش به ایران مردم ایران را با ورزشی به نام والیبال که زمانی میگفتن به دلیل گروهی بودن این ورزش ایرانیان که فقط خود را در ورزشهای انفرادی موفق میدانستند شروع به غول کشی در این ورزش کردن .
نمیدانم کسی مثل آقا می اید وکشور بزرگ وثروت مند ایران را به این فلاکت می اندازد ویک آرژانتینی چنان ارتباطی با بازیگران ومردم کشور برقرار میکند که من از رفتن اش اشکم در آمد خدا کند بچه ها بتوانند در سال اینده که در سطح اول جهان میخواهند بازی کنند موفق باشند دلقک جان دعا کن واگر مطلبی داری بنویس

دوره گرد گفت...

دمت گرم

واقعا یک نفر باید به ما یاد بده خارج از این جنگ مسخره حیدری - نعمتی به مسئل نگاه کنیم.. هرچند رهبر واقعا آدم بیخودیه و شخصا از نزدیک کارهاش رو تو دانشگاه تهران لمس کردم اما خب به هر حال کار درست کار درسته دیگه!

Dalghak.Irani گفت...

تبریزی. والیبال ایران را ولاسکو به موفقیت نرسانده. بلکه پیشرفت والیبال حاصل کار خوب یزدانی خرم بود در طول بیست و اندی سال که داورزنی هم ادامه اش داد و خوب بود. اما چنین می فهمم که کل ورزش های مدال آور و تازه شکفتۀ ایران به این زودی به دورۀ این چند سال اخیر نخواهد رسید زیرا بیشترین سهم در پیشرفت مقطعی برخی رشته ها در دورۀ احمدی نژاد حاصل پول بی زبان و یا مفت نفت بود که سرازیر بود بی حساب و کتاب به حساب های رییس و مربی و بازیکن و ورزشکار در سال های 800 میلیارد دلاری؛ که تقریباً همۀ ورزشکاران ملی میلیاردرهای چند ده میلیاردی شدندو می دیدی که چگونه همدیگر را می دریدند - وهنوز هم - برای بازهم دلارهای بیشتر. البته ممکن است برخی تصحیح مدیریت ها کمی کمک کند اما از جماعت جمهوری اسلامی که بهترین هنرشان مفت خوری و دزدی و زد وبند و کثافت کاری است اعم از مدیر و رییس و ورزشکار و شوربختانه حتی ملت - نگاه کن به حرص شان جهت بدست آوردن یک کاسه برنج هندی گدایی - نباید انتظار داشت که بخاطر پرچم و وطن و ملی و از این قبیل آستین همت بالا بزنند. البته بطور طبیعی شیب نزول خیلی تند نخواهد بود یکباره چون پول های مصرف شده در سال های همه خوردند و همه بردند نتایجش تا مدتی ادامه خواهد داشت. اما دیگر آن از یقه پاره کردن های "بخاطر ایران و پرچم و این شعبده بازیهای بدلی" خبری نخواهد بود. حتی فوتبال هم که تنها رشته ایست که می تواند خودش را خود کفا کند و پولی هم که از جام جهانی خواهد گرفت قابل ملاحظه است هم نخواهد توانست سرپا و قبراق بماند و برای یک آدم چلاق یا پیر سنی و ضعیف فنی رقم های نجومی میلیاردی بدهد. البته ولاسکو مرد بزرگی بود که پول بزرگی می گرفت و در نامدار شدن والیبال ایران مؤثر بود. فقط خواستم تاریخچه را بگویم و جامعه شناسی ورزشی را تا شما که رشته ات تراختور نازنین است به دنباله ها هم نگاهی بیندازی! یا...هو

ناشناس گفت...



آخوند انصاریان: بعد از 1500 سال، حکومت، اسلحه و بیت المال رو گرفته ایم و نباید پس دهیم

ویدئو:

https://www.youtube.com/watch?v=6MxXZGGotTY

شهریار

سه چرخه گفت...

مرسی دلقک عزیز برای این پستت و اینکه توجه ما را به نامه زیباکلام معطوف کردی و رفتم خواندمش اتفاقا.

اما از بی معرفتی رفیق و مرام رقیب که بگذریم باز یاد آن پست شما به نام '' درسی از مدرسه روشنفکری صادق زیباکلام'' افتادم.

اینکه این مرد چطور خود را وقف جامعه اش کرده و در پایین ترین سطح ممکن علی رغم سواد علمی اش به بحث و جدل برای روشنگری میپردازد. نکته مهم این نامه آخری اش یا درد دل آخرش به نظرم این بود که نشان داد، نخیر نشان نداد کاری کرد که شما با پوستت لمس کنی چه اتهامات بی پایه و اساسی در این مملکت به عنوان تشویش اذهان عمومی و امنیت ملی به این و آن نسبت می دهند. استاد پراید سواری که از سر استیصال و بی کسی و نداشتن رابط های گردن کلفت در نهایت دست به دامان ریس دانشگاه علی رغم تضاد عقیده هایشان می شود و در نهایت خیلی معصومانه جلوی کارمندان دادگستری از این همه تحویل گرفتنش از طرف مقامات دانشگاه در دل احساس خوشحالی می کند چیزی جز ننگ واقعی برای دستگاه قضا باقی نمی گذارد. و جالب تر و زیبا تر این بود که تمام ارتباطاتش برای وثیقه به داخل همان دانشگاه محدود شده بود. پس حس میکنی این بشر هر حرفی هم که زده ذره ای منفعت از نهاد خاصی نمی برده و صرفا از سر دلسوزی و جایگاه علمی اش برای مملکت بوده.

خلاصه صادق زیبا کلام با زیبایی و صداقت و سادگی کلامش عنصر گم شده ای است حتی به نظر من در بین تمام روشنفکران و اصلاح طلبان و پدیده ای که امیدوارم خدا امثالش را زیاد کند. اینکه دردل هایمان را هم به راحتی بر زبان آوریم خودش موضوع گم شده ای است میان ارباب قدرت و سرشناسان، شاید میان آنها حتی یک هم درد از حتی طیف رقیب پیدا کردیم.
و خلاصه این درسی بود که از مدرسه دکتر پیرو نامه اش می شد که گرفت به گمان من.

پاینده باشید دلقک عزیزم و سپاس مجدد برای تیتر کردن موضوعاتی که علی رغم کلی ولگردی در وب به چشمم نیامده بود :-)

پسر حاجی گفت...

اگر ممکنه در ادامه "روز سخت روحانی" تحلیلی بر آنچه در آن روز گذشت و نتیجه آزمون بنویسید.

ممنون

تبریزی گفت...

دلقک عزیز باید بگویم شما هم زیبا کلام هستی واز توجه ای که یه من تراختور سوار داری ممنون دیدی که تراکتور با تمام مظلومیت در شرقی ترین نقطه ایران قهرمان حذفی شد وحتی جشن قهرمانی اش را هم جویدند وپخش نکردند.اما در خصوص پول یا مفتی که استا محمود به شوهر خواهراش علی آبادی ودیگران داد باید بگویم شاید بهترین محل برای خرج کردن این پول همانجا بود بقیه 800تای که شما گفتی در سوریه وعراق وخرید سانتری فیوژهای دست دوم ویا توسط امثال زنجانی وخاوری هاپولی شدن بس بهتر است که پول برود جای که حداقل یک جو افتخار هم به نام کشور ما باشد
نمیدانم که مربیانی مثل کی روش یا ولاسکو چقدر حقوق میگیرند ولی فکر نمی کنم حتی یک پنچم یک سانتری فیوز بدرد نخور که ما حالا افتخار داشتن ده ها هزار تایشان را داریم هزینه برای کشور ایجاد کند .بعد از انقلاب مربی به نام واسیلی کچا به تبریز امد که پایه گذار تیم نوین تراختور بود قبل از او اگر تیم ما میباخت مثل سایر شهر ها تمام افرادخانواده بازیکنان ومربیان مورد لطف ومرحمت تماشا گران قرار میگرفتن بطوری که اگر خدانکرده تیم میباخت همه دنبال لانه موش بودن تا نشنوند !او آمد وگفت که چه بخواهید چه نخواهید این تیم به اسم شما ثبت شده وفحاشی شما گریبان خودتان را میگیرد واز آن به بعد اگر تیم تراکتور میباخت یا گل میخورد مردم میگفتن عیبی نداره وتشویق میکردند دیدیم که در همین دیدار مس هم طرفداران پلاکارد برای تشویق تیم مس باخود برده بودن ودر حالی که خود تماشا نما های کرمانی شعار علیه تیم خود میدادند معدود طرفدار فاناتیک تبریزی انان را تشویق میکردند .پس آمدن مربیان با فرهنگ همواره هم دور ریز پول نیست
دوباره قهرمانی تیم محبوب تناختور را به همه فوتبال دوستان در رشته تراختور !تبریک می گویم یاشاسن!

Dalghak.Irani گفت...

تبریزی تبریک می گویم و راست می گویی.

پسر حاجی. دیگر تازگی اش را از دست داد. اما اگر هم می خواستم بنویسم نمی توانست مستند و مطابق با واقعیت باشد زیرا:

الف- هیچ منبع مستقلی مستنداتی از عکس و فیلم نشان نداد مخصوصاً در نمای دور از بالا و نمای نزدیک از میدان آزادی هنگام سخنرانی روحانی. و همه هم یک جورایی مبلغ شلوغ بود بودند در جهت "بخاطر ما". و نمی شد تشخیص داد که بالاخره اگر معتدلان و اصلاح طلبان اینقدر زیاد بودند چرا صدایی ازشان در نیامد نه در راهپیمایی و نه در قطعنامه و هرچه شنیدیم و دیدیم دار زدن بود و "عاشق روی میز خارج و زیر میز داخل"تم حزب اللهی های مخالف.

2- خب من هم که خبرنگار در سطح شهر نداشتم و همۀ آنان سببی و نسبی و وبلاگی هم که با ما حال می کنند عمراً اهل در صحنه بودن نیستند که از آن ها می پرسیدم.

3- در مجموع اما حس کردم که خود رژیم هم خیلی روی قضیه مانور نداد بعد از راهپیمایی و امروز در جمعه ها. بهر حال داوری قاطعی ندارم. اما در اینکه بدنۀ اصلی رأی دهندگان بروحانی آنجا نبودند شک ندارم. یا...هو