۱۳۹۶ بهمن ۱, یکشنبه

عصبی نباش آقای بهنود؛ من قصد ضربه زدن بشما را نداشتم. فقط دنبال عیار روشنفکر ایرانی بودم!

Related image

1- از اول که رفتم توئیتر قصدم نشست و برخاست با بزرگان و روشنفکران بود و استفاده از احتمال بحث در مورد دردهای میهن. بهمین منظور تعدادی از دم دست ترین روشنفکران فعال مثل بهنود و دهباشی و عباس میلانی و حسین باستانی و ابراهیم نبوی و نادر فتوره چی و خبرنگاران فعال بی بی سی و برخی خبرنگاران داخلی و ایرانیان خارجی را فالو کردم بدون اینکه انتظار فالوبک داشته باشم و خوشبختانه هیچ کدام هم فالوبک ندادند و کاملاً به عهد "خود بزرگ بین" روشنفکری خود وفادار ماندند. من هم معمولاً میرفتم و زیر برخی توئیت هایشان که بچشمم خورده بود منشن های بسیار بسیار مؤدب - و گاهی بندگانه حتی - میدادم و نظرم را - معمولاً انتقادی بود - میدادم. مدتها که هیچکدام اعتنایی نمیکردند و شتر دیدی ندیدی میکردند و من هم بنوشتن های یکسویه ام ادامه میدادم. تا اینکه اولین چراغ را حسین دهباشی روشن کرد و با احساس خطر از سوی من - بدون هیچ سؤال و جوابی - مرا شش قفله کرد و تمام. ابراهیم نبوی را هم که بعدم تعادل روانی دچار شده است خودم آنفالو کردم چون تعداد مزخرفاتش خارج از توان و تحملم شد. 

2- مسعود بهنود اما نه پاسخی میداد و نه اهمیتی میداد و من هم بنقد برخی از توئیت هایش ادامه میدادم. تا اینکه برسر توئیتی که راجع بنمایندۀ رباط کریم نوشته بود یک منشن یک خطی طنز دادم. بهنود اما دوباره توئیت رباط کریمش را ریت کرد و اضافه کرد که مخاطب توئیتش رأی دهندگان بودند و نه تحریمی ها. اینجا بود که باهم درگیری فکری و قلمی پیدا کردیم و نهایتاً منجر به بلاک کردن من از سوی بهنود شد. او اول سعی کرد مرا تحقیر کند که دیده بان را درست ندیده ام و ایراد مرا قبول نکند. سپس سعی کرد خودش را صریح و شفاف نشان بدهد و بگوید که نظرش را میگوید و مثل خیلی ها ریا نمیکند و بمن نصیحت کرد که باید خوشحال باشم از بی ریایی او. و دست آخر وقتی بازهم با از رو نرفتن من مواجه شد شروع کرد به ننه من غریبم بازی که او کسی نیست و چندتا آدم خواننده دارد و روشنفکر نیست و مرجع نیست و خلاصه هرچه تواضع بود بخودش نسبت داد و از من خواست که نخوانمش و مزاحمش نشوم. خب من از رو نرفتم و عین واقعیت را و مسئولیت روشنفکر را تکرار کردم و دز عصبیتش را تا بدانجا رساندم که کل لینک و گفتگو را که چون لکۀ ننگی بر دامنش شده بود حذف کرد و مرا هم شش قفله کرد مثل دهباشی. منشن های خودم این زیر هستند و چون حرف های بهنود حذف شده است - من هم اهل اسکرین شات و پرونده درست کردن نیستم - کل ماجرا را تعریف کردم که ارتباط بهتری بگیرید و بدنیست از اینطرف هم روشنفکران جامعه مان را بشناسیم.


1- مشکل ما خود شمایی با این تجاهل العارف که عجیب هم اصرار به تداومش داری. امشب که توی دیدبان دیدم ازشایعۀدیدارنمایندگان ازاوین ذوق زده شدی وگفتی فضا باز شده. درحالیکه ما همۀ جامعۀ مدنی را در88 باختیم وهرروز دارند بچه ها را خفه میکنند شکّم بردکه آیا تجدید چاپ کتابهایتان هم نقشی دارد!

2- من اگر هم جسارت داشته باشم که ندارم - بدودلیل نظامی جهان سومی بودن سابق و دلقک بودن لاحق - حتی اگرداشته بودم از ترس ابهت سالها تعقیب شما به خوشتیپی وخوشپوشی وخوشسخنی وخوشقلمی؛ نمی توانم منتقد فله ای شما باشم. چیزی را که من گفتم عین حرف شما در دیدبان بود که مریم را هم بدنباله آورد

3- من جعل نمیکنم و از اینکه هنوز روشنفکر پاسخگو هستید هم خیلی خوشحالم. اما مهم عین گفته تان هم نیست که معتقدم من دقیق شنیدم. و اصلاً من مهم نیستم. زیرا من توانایی تحلیل مستقل هم دارم تا اندازه ای. حرف من آن "حس"ی است که شما بمخاطب منتقل میکنید در خوشبینی افراطی تان. این اعتراض منست.

4- جسارت میکنم استاد و حالا که لطف کردید و با من همکلام شدید صریح عرض میکنم و زحمت را کم میکنم. حرف این است که شما - اغلب - در توئیتر صریح نمینویسید و حتی با نثر ادبی همیشگیتان هم نمی نویسید و یکی بنعل و یکی به میخ شما مرا اذیت و هواداران میلیونیتان را شرمنده میکند.

5- شما میفرمائید که معتقد به سیاست گام بگام و افتان و خیزان تاریخی از راه صندوق رأی برای رسیدن به دموکراسی هستید. بسیار خوب هرنوع اعتراض و شورش سیاسی را محکوم بکنید و با معترضان همراه نشوید. اما کمی هم زمان شناس باشید و در حالیکه تا دوسال دیگر انتخاباتی نیست و


6- فشار به معتدلان واصلاحطلبان شکل گرفته بیشتر جنبۀ تهدید به تحریک وحرکت روبجلو است. چه لزومی دارد که شما تیزی حملۀ درست جوانان و مردم ناراضی را کند بکنید که درهمین حد هم مطالبه محوری شکل نگیرد وکشور هر روز چند قدم عقب تر برود. آقای بهنود وضع کتاب و هنر و حجاب و دانشگاه آزاد و...آاخ

7- ادامه ندهم که خودم بیشتر حرص میخورم. درضمن از نظر من - و جامعه همینطور - شما "کسی" نیستید. بلکه شما روشنفکر مرجع هستید که هزاران نفر با شما هممشقی میکنند. همه که تحلیلگر نیستند و توده به مراجع خود مراجعه و موضع میگیرد. ببخشید و مرسی. یا...هو

8- شما 80 هزار نفر فالوئر همینجا دارید که رقم بالایی است وبخاطر شهرتتان است. شما در رادیو تلویزیونی کار می کنید که میلوین ها بیننده دارد ومرجع است. شما ده ها عنوان کتاب توصیفی -تخیلی -تاریخی -داستانی در دست و پشت ویترین دارید. پس شما هم روشنفکرید هم مرجع. میفرمائید لیاقتش را ندارید؟

9- محتمل است درست هم بگویید - حداقل دراین لحظه وبا این عصبیت درپاسخ قطعاً درست میفرمائید ولیاقت مرجع و روشنفکرنامیدن را ندارید - اما دست شما نیست وما برمبنای زمینۀ ذهنی ساخته شده در این 52 سال هم میاییم وهم میخوانیم وهم بچنین یاوه سراییها افتادن مرادمان را غصه میخوریم و تذکر میدهیم!

۶۶ نظر:

پشتیبان خاتمی بمانیم گفت...

جناب مدیر وبلاگ، اولا بنده نظر شما را قبول ندارم.

ثانیا بنده همچنان به نظریات و اندیشه های آقای بهنود و مهاجرانی و خاتمی و موسوی خوئینی ها (بنیان گذار مکتب دوم خرداد) عشق می ورزم.

به نظر بنده،
در مقطع حساس کنونی، شخصیتهای بزرگواری مثل سید عطاالله مهاجرانی (اندیشمند بزرگ) و جناب آقای مسعود بهنود (سیاستمدار بزرگ) و همفکران ایشان، در حقیقت تـئوریــســین‌های بزرگ اصلاحات بوده و هـسـتـنـد و خـواهـنـد. در ضمن ، بنده معـتـقـدم که عدم وجود اندیشــمندانی هـمچون مهاجرانی و بـهــنـود در لندن، همان‌قدر برای ملت سر در گم ایران، مصیبت بار خواهد بود که مثلا ما در شهر تهران از وجود اندیشمندانی چون سید محمد خاتمی و یا سید محمد موسوی خوئینی ها ، بی بهره باشیم.

من امیدوارم همه اصلاح طلبان و همه اعتدال گرایان، از یک سو قـدردان اندیشمندانی همچون آقایان خاتمی و موسوی خوئینی ها (رهبر جبهه دوم خرداد) در تهران باشند و از سوی دیگر ، سپاس‌گذار افکار و اندیشـه های """ما فوق بشری""" بهنود و مهاجرانی در لندن
و باز هم از جهتی دیگر ، از ابهت و عظمت مراجعی چون آیت الله صانعی در قم، تمام قد دفاع کنیم.

به امید پیروزی جبهه اعتدال و اصلاحات

ناشناس گفت...

سلام تیمسار جان
با اسم مستعار سوشیانت هستم ؛
متأسفانه جامعه ما ، دچار روشن‌فکرانی بر وزن روشن‌دلان شده است !
یکی توان دیدن ندارد ...
آن یکی توان اندیشیدن ...

ناشناس گفت...

ما تحريمى نبودیم !
فقط نگرانى فردا را در سكوت انديشه فرياد می‌زدیم ، شايد فكر شنوايى باشد براى فهميدن ها ...

همان سوشیانت مستعاری هستم

ناشناس گفت...

از همون اول عصبیت و بیم منطقی تو کامنتهای شما موج میزنه. ادبیات به هم ریخته که فقط نویسنده میخواهد به هر وسیله ای شده خودی نشان ندهد. بعد هم که لینک کامنتهات رو گذاشتی تو بالاترین که به وسیله پریدن به امثال بهنود نظر مردم رو به وبلاگت جلب کنی...

ناشناس گفت...

سلام بر پشتیبان خاتمی
ما هم بودیم پشتیبان و عاشق...رودست خوردیم. نیت افرادی که اسم بردید دیر یا زود برای شما هم روشن می شود. اندکی صبر سحر نزدیک است. مگر اینکه آقازاده باشید! که دیگر با شما حرفی نیست.

یکی از عوام

ناشناس گفت...

مسلما کسی که این همه سال اینجا را خوانده و از شما فراوان یاد گرفته قصد جسارت ندارد، اما نظرم این است که از وقتی توییتری شده‌اید، وبلاگ هم مبتذل شده. متاسفانه.

ناشناس گفت...

منشا اصلی فساد سیستماتیک حکومت ایران،‌ رهبر و دستورات فراقانونی (غیرقانونی) او هست.
با سخنان یکی از نمایندگان مجلس مشخص شده است که تنها رئیس قوه قضاییه نبوده که با دستور مستقیم رهبر و زیر پا گذاشتن قانون اساسی مجوز دریافت سود از محل سپرده های مردم رو دریافت کرده بلکه بسیاری از نهادها و سازمان های دولتی و حکومتی هم از رهبر مجوز دریافت کردند برای همین کار:
https://www.radiofarda.com/a/iran_majlis_banks/28990050.html

جالب هست که در قانون اساسی به صراحت بیان شده که تمام حساب ها و واریزهای دولتی باید به خزانه روانه شوند به عبارتی نباید هیچ دستگاه دولتی سپرده های مردم را در بانک گذاشته و سود دریافت کند. عملا حکومت قانون اساسی خودش را نقض می کند.
خامنه ای در موردی دیگر از نقض صریح قانون اساسی، رسما اعلام کرد که در انتصاب تعدادی از وزیران دخالت می کند در حالیکه در قانون اساسی به صراحت انتخاب وزیران بر عهده رئیس جمهور گذاشته شده.
در واقع با بی اعتبار شدن قوانین داخلی خود رژیم،‌ ما در ایران شاهد قانون رهبر یا همان قانون جنگل هستیم. فساد سیستماتیک دقیقا ریشه اش از همین نقطه یعنی از راس حکومت، جناب خامنه ای آغاز می شود.

Unknown گفت...

دلقک جان تو این بلبشوی حکومت بعد از غیبت نسبتن طولانی موضوع بهتر از این پیدا نکردی انگار، احتمالا دوست داشتی مقالهای در وصف خامنه ای بنویسی ولی هرچی با خودت کلنجار رفتی روت نشده و مثل کسایی که بحث رو عوض میکنن، گفتی بذار بجای اظهار نظر پر چالش طرفداری از رژیم و خامنهای این بحث رو پیش بکشی، هان؟

ناشناس گفت...

نادر فتوره چی شریف رو با این مواجب بگیرای به ظاهر روشنفکر توی یه کاسه نذار لطفا

Dalghak.Irani گفت...

درست میفرمائید. انگیزه ای برای رفرش کردن مرتب وبلاگ ندارم و هم متأسفم و هم پوزش میخواهم. البته حوصله کنم و خیلی خبر خوبی پیدا کنم خواهم نوشت. اما عمده جملاتم در توئیت هم جامیگیرد و صبر قدیم را هم در برابر اسپمرها و لیچارگوها و ابلهان فله ای ندارم. یا...هو

ناشناس گفت...

دلقک جان شما خودتی ناراحاند نکن. بهنود و امثال بهنود بد جور باختند. بهنود همان کسی است که در دوران انقلاب برای ۲ تن از همکاران خود مقاله نوشت و با کیفر خواست همان مقاله آنها اعدام شدند. گرچه من با شما اختلاف عقیده شدید دارم اما شما قطعا مثل بهنود نیستید. ای کاش بهنود فقط یک نان به نرخ روز خور بود. اما در مورد دهباشی چیزی نمیدانم. فقط میدانم که در مصاحبه با یزدی یک شنونده است و در مصاحبه با نوریزاد یک قاضی به تمام معنا.

ناشناس گفت...

بنظر من تفاوت بین بهنود و دلقک خیلی زیاده و جنسشون با هم البته خیلی فرق می کنه ولی یدونه از تفاوتا اینه که دلقک به جایی وصل نشد و نون بازوی خودش رو خورد تا برای خودش مخاطب دست و پا کرد و واقعا هم یه جایی به اوج رسید و داشت تاثیر گذار میشد.
متاسفانه مردم ما یه اخلاق خیلی بدی که دارن اینه که از آدم هایی که اعتبار پیدا می کنن انتظارات زیاد و نابجا پیدا می کنن و انقد به پروپاش می پیچن تا تمام توانش رو ازش بگیرن. این قضیه اسپمر ها و ابلهان فله ای که می گه من فکر می کنم واقعا انرژیش رو ازش گرفتن. بنظرم دلقک باید بدون توجه به بازخوردهای منفی مثل قبل کارش رو ادامه بده. ما ایرانی ها تخرب چی های خوبی هستیم و خیلی بی مسولیت میزنیم همه چیز رو درب و داغون می کنیم. بعد که طرف رو خسته و بی انگیزه کردیم می گیم یادش بخیر یه دلقک بود روزی چند بار میرفتیم تو وبلاگش سر میزدیم ببینیم پست جدید نذاشته ولی حیف معلوم نشد چرا دیگه زیاد نمی نویسه...

ناشناس گفت...

جناب " پشتیبان خاتمی بمانیم"
این سومین نوشتار ارزشمندی هست که با این عنوان از شما می خوانم
گو اینکه آن دو نوشتار را بیشتر لذت بردم و کلی طنز فوق العاده زیبا

باشی و بیشتر بنویسی اقلا دست خالی برنگردیم

ناشناس گفت...

سلام
من قبلا پیشنهاد کرده بودم که اگر پیامی ناراحتشون میکنه اونو منتشرنکنن. این نافی آزادی بیان نیست چون این وبلاگ مال تیمساره . اگر هم کسی معتقده که تیمسار نون حکومت میخوره یا مطالبش چرته یا اشتباهه یا هر چیز دیگه ای ، خب نیاد بخونه. اجباری که نیست. خب مسلما هر کسی ممکنه اشتباه کنه و یا نظرش بنظر من نوعی غلط باشه. خوبیش اینه که من میتونم بلافاصله خوندن مطلب رو قطع کنم ، مجبور که نیستم
ارادتمند- یزد

پاسخ به ناشناس ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰:۱۵ گفت...

بنده معتقدم در مورد افرادی همچون جناب آقای بهنود و جناب آقای سید عطاالله مهاجرانی و جناب آقای سید محمد خاتمی و سید محمد موسوی خوئینی ها و حضرت آیت الله صانعی ، باید با ادب و احترام فراوان سخن بگوییم.

بنده معتقدم که جناب آقای بهنود و جناب آقای مهاجرانی همواره پـشـتـیـبـان و حامی اصلاح طلبان و اعتدال گرایان بوده و هســتند. فراموش نکنیم که این دو اندیشمند بزرگوار (تـئـوریسن های مکتـب دوم خرداد) بیش از بــیــســت سال است که در حمایت از مثلث اصلاحات (خاتمی ، خوئینی ها ، صانعی) سنگ تمام گذاشته اند . پس اگر اصلاح طلب هستیم باید اصلاح طلب و اعتدال گرا بمانیم و از بهنود و مهاجرانی برای ادامه مسیر بیست ساله اصلاحات دفاع کنیم.

پـشـتـیـبـان خـاتـمـی بـمـانـیـم.....

ناشناس گفت...

"من قبلا پیشنهاد کرده بودم که اگر پیامی ناراحتشون میکنه اونو منتشرنکنن. این نافی آزادی بیان نیست چون این وبلاگ مال تیمساره . اگر هم کسی معتقده که تیمسار نون حکومت میخوره یا مطالبش چرته یا اشتباهه یا هر چیز دیگه ای ، خب نیاد بخونه. اجباری که نیست."

یاد آقا خوششان بیاید افتادم! یعنی ما یا باید جوری حرف بزنیم که دلقک خوشش بیاید یا حرف نزنیم؟ دیکتاتوری توی فکر و ذهنمونه کلا هر کسی چهار نفر میشناستنش زود خودشو گم میکنه و فکر میکنه خبریه.

اینجا محلی برای گفت و گو و مباحثه ست. من مخصوصا توی این چند ماه اخیر بیشتر از این که به خاطر پستهای دلقک بیام اینجا بخاطر بحثایی که توی کامنتا میشه میام. آدم اگه تحمل و جنبه شنیدن حرف مخالف و انتقاد و حتی بد و بیراه (حتی اگه به نظرش چرند باشه) نداره اصلا نباید خودشو جای یک انتلکچوال و روشنفکر جا بزنه.

برای من نوعی که خودم رو فیلسوف (دوستدار دانایی) و انتلکچوال میدونم "خود" فرعه و مانع از رسیدن به هرگونه شکوفایی ذهنی. "من" مهم نیستم همونطور که تو مهم نیستی و اون مهم نیست. آدمی که اینهمه منیت و غرور و خودبرتر بینی داشته باشه اصلا نمیتونه درک درستی از اطرافش داشته باشه چون اولین مرحله دانایی نقد بی رحمانه و مداوم "خود" هست. و آدم خودمحور و خودبرتر بین همه چیزو سعی میکنه جوری تفسیر کنه که خودش پیروز و قهرمان و سربلند ازش بیاد بیرون. و از اعتراف به اشتباه واهمه داره.

به نظر من این ننر بازی ها و بر خوردنا و سانسور کردنا مال آدمای حقیر و مغزهای میانمایه است. هیچ ذهن بزرگی از لجن پرت کردن بقیه نه میترسه نه آشفته میشه بلکه یا پاسخ میده و روشنگری میکنه و یا نادیده میگیره.

ارادتمند
مازیار.

ناشناس گفت...

‏‎محمد خاتمی:"جوانانی که شعار "ساختارشکنانه" دادند برانداز نبودند فقط اعتراض داشتند". موجودیت امثال محمد خاتمی نه تنها به لحاظ سیاسی خطرناک تر از امثال احمد خاتمی و علم الهدی است بلکه نوع اپورتونیسم و پوپولیسم به لحاظ اخلاقی هم رذیلانه تر و توهین آمیز تر است. ‎

ناشناس گفت...

‏‎ادامه کامنت قبل:
مسعود بهنود و حیات حرفه ایش بیش از هر چیزی من را یاد شخصیت آقای پواسونار در فیلم جاودانه ی ادواردو مولینارو (au bon beurre) می اندازد. پواسونار به اپورتونیسم خودش مفتخر بود. برای دهه شصتی ها این فیلم و شخصیت آقای پواسونار در کشاکش اشغال فرانسه هرگز فراموش شدنی نیست.

ناشناس گفت...

سعيد حجاريان در روزنامه اعتماد نوشت:
دستاورد اعتراضات اخير، تعليق شعار «عبور از روحاني» نزد جناح راست بود. چرا كه آنها به‌صورت غريزي نتيجه گرفتند، بديلي در مقابل روحاني ندارند و بايد به هر روش او را حفظ كنند چون دريافتند با معادله‌اي‌ چند مجهولي مواجهند. جناح راست شاهد بود كه در برخورد با اين اعتراضات چهار عمل اصلي به كار گرفته شد؛ بعضي را جمع (بازداشت)، بعضي را ضرب (كتك)، بعضي را تفريق (تفرقه انداختن) و بعضي ديگر را تقسيم (تفكيك معترضان به معيشتي‌هاي بر حق و سياسي‌هاي ناحق) كردند اما بنياد اعتراضات همچنان پابرجا ماند.

ناشناس گفت...

بعد از ۴ عمل اصلی حجاریان دارم فکر میکنم که حکمت و استمرار طلبان در اوج رذالت با هشتگ تحول خواهی میخواهند براندازان را اول تقسیم به تحول خواه و برانداز کنند و در مرحله بعد تفریق (تفرقه) کنند.

Unknown گفت...

تیمسار عزیز، سلامُ علیکم و رحمة الله

○ خود برتر پنداری افرادی که اسم بردید و ایضا بقیه این آقایون یکی از دلایل اصلی هست که امروز بخش قابل توجهی از مردم به مرز تنفر از اصلاح طلب، اصولگرا و اپوزسیون رسیدن.

○ به آخوندها میخندن و طعنه میزنن که اهل گفتمان نیستن و به پامنبری علاقه دارن و اتفاقا خودشونم شبیه روحانیون علاقه دارن افراد فقط لایک و به به و چه چه بزنن.

○ هرچند از اکبر گنجی خوشم نمیاد ولی در این زمینه صبر و تحمل خوبی داره ، با مخاطب بحث میکنه و از تند ترین نقد و انتقاد هم به بلاک کردن نمیرسه. نمیدونم در توئیتر هست یا نه، من در فیسبوک خیلی باهاش سروکله زدم، تند صحبت میکردم، اما انصافا صبر و تحمل خوبی داشت. نه اهانت کرد و نه بلاک. بین کامنتها میدیدم دیگران هم تند صحبت میکردن

○ و یه مورد کوچیک بگم، توئیتر ظرفیت تحلیل و گفتگو نداره، علاوه بر این متاسفانه شبکه های اجتماعی بر خلاف وبلاگهای زمان قدیم به محل یکه تازی سلبریتی ها تبدیل شده، از سلبریتی سینما و موسیقی تا سلبریتیهای سیاست و روزنامه نگاری.

○ اکثریت هم پا منبری هستن، این وسط بدا به حال آدمی که نه سلبریتی هست و نه خلق و خوی پامنبری بودن داره :)

ناشناس گفت...

من فکر میکنم دلیل کم کار شدن دلقک (غیر از دلایل شخصی که ما خبر نداریم) میتونه این باشه که اساسا حکومت در حال تغییر آرایش و ورود به فاز کودتای نظامی است. و خب میدونیم که در یک حکومت کاملا یکدست یا کودتایی، صحبت از اصلاحات یا استحاله از درون موضوعیت منطقی ندارد چون منطق، منطق اسلحه است. از اینرو حکومت رو یکدست فرض میکنیم که پس از اعتراضات اخیر مشخص شد که تمام جناح های حکومت حتی اصلاح طلبان مخالف هر گونه اصلاحی هستند و معترضان نیز از دیدگاه آنها یک مشت آشغال یا اغتشاشگر هستند.

از آنجایی که تمامی ابزارهای درون حکومتی برای پیشبرد استحاله یا اصلاحات برخلاف تمام پیش بینی ها (هر چند دلقک پیش بینی کرده بود که اصلاح طلبان به خواست های مردم پشت خواهند کرد ولی فکر هم نمیکرد که خیانت و پشت کردن اصلاح طلبان با این شدت و حدت و غلظت باشد.)، تو زرد از آب در آمدند و در واقع اکنون هیچ ابزار و نیرویی جهت پیشبرد اصلاحات در حکومت وجود خارجی ندارد، به همین دلیل ارائه تحلیل و تفسیر یا نوشتن مطلب و زحمت دادن به خود و قلم فرسایی و در واقع گریه کردن بر سر قبری که مرده ندارد، کاری کاملا بیهوده و عبث هست. دلقک هم دقیقا به همین دلایل است که موضوعی برای نوشتن و تحلیل ندارد.

من قبلا هم نوشته بودم که حکومت تصمیم خودش را گرفته است و میداند که چه کار خواهد کرد و برنامه اش را هم ریخته است. حکومت قصد هیچ اصلاحی ندارد چون اصلاح را برابر با عوض شدن کلی ماهیت حکومت می داند. بنابراین میخواهند تا جایی که ممکن است منابع ملی را چپاول و غارت کنند و رهبر جدید را هم میخواهند یک آدم کاملا خنثی و بی اختیار و دشمن غرب انتخاب کنند تا مشکلی سر راه غارت شان ایجاد نکند. حالا اگر مردم معترض نشدند و کاری نکردند که هیچ. اگر هم اعتراض کردند به شدت سرکوب می شوند. اگر هم سرکوب جواب نداد با پولها به جای امن می گریزند. این خلاصه برنامه رژیم است. تمام مقامات و روسای رژیم هم سرانجام کار را میدانند به همین دلیل هم هست که فساد از سر و روی مملکت میبارد از دون پایه ترین کارمندها تا مدیرکل ها و روسا، از شهرداری ها گرفته تا ادارات مالیات و وزارت ها و سازمان ها و سپاه و ارتش همگی مشغول چپاول اند به قدری که خودشان و خانواده شان که هیچ، تا هفت نسل بعدی شان هم با پول های غارت شده مردم ایران در رفاه و ثروت بتوانند در اروپا و آمریکا زندگی کنند.

با ته کشیدن پول ها و بودجه رسمی کشور، آخرین پول های ذخیره این کشور یعنی صندوق توسعه ملی را هم با کمک و دستور خامنه ای دارند غارت میکنند. با کمک دولت روحانی هم مشغول وام گرفتن از دولت های خارجی به شکل فاینانس و... هستند با این هدف که نه تنها ثروت حال حاضر کشور رو به یغما ببرند بلکه ثروت آینده کشور را نیز از پیش مصرف کرده و نسل های آینده این کشور رو هم بدهکار بکنند.

ناشناس گفت...

تیمسار جان رفتار امروز جامعه معترض ایران که عمدتا جوانان هستند (مراد من میل به اعتراض خشونت آمیز است) نتیجه موضعگیری های امثال خاتمی و بهنود است، جامعه خواهان گذر از تبعیض حاکمیتی ایت در حالی که این آقایان مشوق سیستم ارباب رعیتی هستند، جوانان هر روز بیستر به سمت ابراز اعتراض های خشونت آمیز میروند،

ناشناس گفت...

توئیترت بویی از استحاله گری نمیده.
پوست اندازی کردی انگار
مبارکه

ناشناس گفت...

جدیدا در توتیتر خیلی به ری استارت و حسینی حمله میشود حتی یکی میگفت جمهوری اسلامی براحتی میتواند از طریق پلیس بین الملل حسینی را دستگیر کند. اما در نظری دیگر میتوان گفت: اگر میتوانست حتما اینکار را میکرد. نمی تواند چون او در آمریکاست. در جمهوری اسلامی ما با یک طیف از بازجو ها و شریعتمداری تا مثلا خاتمی مواجه هستیم. چرا باید مخالف وجود ری استارت بود؟ ری استارت منتها الیه طیف براندازی است. برای براندازی این حکومت تنها حرکت های صلح دوستانه کافی نیست. وقتی بسیج با لباس مبدل داخل تظاهرات است, وقتی پروپاگاندای رژیم در خارج از کشور تئوری سوریه سازی و عدم امنیت میبافد وقتی تئوری تقسیم و تفریق از جهت نرم افزاری و جمع و ضرب از طریق سخت افزاری در جریان است وقتی پیشرفته ترین تئوری ها و افزارهای سرکوب توسط رژیم استفاده میشود و سالهاست که با همین روش جنبش های مردمی ایران سرکوب شده است. چرا از ری استارت حمایت نکنیم؟ در زمان گاندی این حجم تئوری و افزار سرکوب موجود نبود یا ماندلا با این حجم سرکوب مواجه نبود. ما برای پیروزی نیاز به روش های نرم و سخت مخصوص خودمان داریم. فکر نمیکنم آتش زدن پایگاه های بسیج عنوان حرکت خشونت آمیز داشته باشد وقتی بسیج در روز روشن, مردم را با تیراندازی میکشد آیا آتش زدن چند پایگاه بسیج میشود مصداق خشونت. میگویند خشونت حربه میدهد دست رژیم برای خشونت بیشتر , براستی جمهوری اسلامی میتواند خشونتی بیشتر از این داشته باشد؟؟؟؟؟ چرا درنظریه و زمین آنها بازی میکنیم؟ امثال گنجی صدها مقاله در مورد تحریم مینویسند دریغ از یک مقاله در مورد قیام دی ۹۶. ان ۲ مقاله هم بیشتر در جهت تخفیف و حقیر جلوه دادن این قیام بود. حالا افرادی از طیف براندازی در جهت حرکت رژیم حسینی را میکوبند. وقتی جوانی میرود پایگاه بسیج را آتش میزند حرکت او شدیدا تقبیح میشود اما امثال مرتضوی راست راست میچرخند. بیاد داشته باشیم وجه خشونت توسط رژیم تحمیل میشود و سالهاست که اعتراض مدنی (آبکی) گنجی جواب گو نبوده چون کوچکترین اعتراض ها با شدیدترین روشها سرکوب شده اند. کوچکترین رهبری از این مردم با شدیدترین سرکوب سلب شده است. اگر از حسینی حمایت نمیکنیم لااقل به رژیم هم کمک نکنیم. خود را عقل کل پنداشتن و حسینی و طرفدارانش را بی عقل دانستن , اولین سنگ بنای دموکراسی آینده را شدیدا میلغزاند.

پشتیبان خاتمی بمانیم گفت...

پاسخ به کامنت ۶ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۷

اولاً: متاســفم برای شما و ثانیاً متاســفم برای طرز تفکر شما و ثالثاً متاســفم برای نوع تحلیل شما و رابعاً متاسفم برای خود شما

و اما پنجم:
پنجم اینکه: شما مشاهده کردید که در انتخابات اردیبهشت ماه امسـال (اردیبهشت ۱۳۹۶ خورشیدی)، مردم غیور ایران با لبیک به ندای ملکوتی حضرت حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی (دامت افاضاته) با حضوری کم نظیر در پای صندوقچه های آرا و نوشتن نام و نام خانوادگی شیخ حسن روحانی در برگه رأی خود، ندای حضرت حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمد خاتمی را یکبار دیگر تــکــرار کردند. (خدا رو صد هزار مرتبه شکر به خاطر این تکرار). ولی آنچه بسیار عجیب است این است که ، شما از رویـگـردانـی مردم غیور ایران به اصلاح طلبان و دوم خردادی ها صحبت می کنید؟؟؟؟

و اما دلیل ششم. دلیل ششم اینکه: بنده معتقدم نه تنها آن ۲۴ میلیون نفری که به آقای حسن روحانی به صورت تکراری رأی دادند ، به شدت طرفدار شیخ حسن روحانی و آقای سید محمد خاتمی هستند، بلکه آن ۱۵ میلیون نفری که در انتخابات شرکت نـکردند و همچنین آن چند مـیـلـیـون نفری که رأی باطـلـه به صـندوق ها ریـخـتـنـد ، مـطـمـئـن باشـیـد که آنـهـا نیز پشـتـیـبان مکتب دوم خرداد و بنیان‌گذاران مکتب دوم خرداد (سید محمد خاتمی و مسعود بهنود) بوده و هستند و خواهند بود.

به امید تداوم با شکوه و با هر چه عظمت ترٍ مـسـیـر بـیــســت ساله '''اصلاحات دوم خردادی''' و تکرار مجدد همین مـسـیـر در بـیـسـت سال آینده.

ناشناس گفت...


به عنوان کسی که امیدهایش در کودکی، نوجوانی، جوانی و حالا میان سالی نابود شد برای داشتن جایگاه استحقاقی ایران و ایرانی، میگویم که زمانی حل مشکلات را دستان ملی مذهبی ها، زمانی در ید قدرت اکبر شاه، دوره ای اصلاح طلبان می دیدم. حال من جز اعتماد به آگاهی مردم ایران و عطش آنها برای رسیدن به آینده ای روشن، امیدی ندارم. امیدوارم کانون های قدرت که نقش تقریبی آنها در کشور منظم و یکپارچه عمل کرده اند؛ در مقابله با موج مردمی از داخل و قدرت های جهانی از خارج، فرو بپاشد با کمترین هزینه.
ایران در حال حاظر با ابر چالش هایی روبروست که از دست بزهای حکومتی چه اصولگرا و چه استمرارطلب بر نمی آید.
کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر می خواهد و مرد کهن
متأسفانه ویران کردن بسیار سهل تر از آباد کردن است و حرف زدن و عمل کردن هم به همان نسبت.

ناشناس گفت...

در پاسخ به حامی خاتمی باید بگم که دوست عزیز درصد بالایی از مردمی که به روحانی رای دادن (از جمله خودم و خانوادم و تمام اطافیانم در محل کار و زندگی) رای دادیم که هزینه کمتری داده باشیم برای گذر از حاکمیت ارباب رایتی و کمی نزدیکتر بشیم به آزادی های اجتماعی و گشایش های اقتصادی، اما زهی خیال باطل؛ در مورد اون سید خندان هم باید بگم که مطمئن باشین جادوی جمله تکرار میکنمشون دیگه باطل شد با دادن اون بیانیه سرشار از دورویی و توهین به ملت قیام کرده در مقابل جور و فساد؛ انتخابات اردیبهشت آخرین فرصت نظام حاکم بود برای دلجویی از ملت و تمرین حرکت در مسیر ساخت جامعه ای پویا و شاد که به هدر رفت ، آدرس غلط ندهید که دیگر کلاهتان پشم ندارد. ملت در حال گذر کامل از نظام است اما گردنه ای بس خطرناک پیش روست و البته اگر هوشیار نباشیم دوباره به دام انتخابی اشتباه خواهیم افتاد شاید اینبار از جنس کت و شلوار و کراواتی. دوست عزیز اصلاح طلب تا فرصت هست به صف ملت بپیوند، وگرنه در فردای آزادی ایران سرافکنده می مانی.

ناشناس گفت...

سلام
ضمن تایید فرمایش ناشناس 9 بهمن 11:21 من شخصادیگه در هیچ انتخاباتی تحت نظارت شورای نگهبان شرکت نمیکنم و تا اونجا که بتونم هم افراد دو دل رو منصرف خواهم کرد. مسلما هر بار یک کلک تازه برای کشوندن ما خوشخیالها پای صندوق پیدا خواهند کرد: اسحاق جهانگیری - شایدم فوکولی مثل هوشنگ امیر احمدی و شاید یک آدم تندتر که یک هفته ازاد باشه دهنشو باز کنه که ما فکر کنیم به به چقدر حرفهای جالبی میزنهو گوشامون دراز شه بریم رای بدیم. من بهیچ وجه در چنین سیستمی نه رای به شورا میدم نه مجلس نه ریاست جمهوری. منتخب من در شورای شهر یزد سپنتا بود که حذف شد. برای چی باید رای بدم؟
حرکت حکومت هم کاملا مشخصه: قبضه کردن همه چیز برای غارت صد درصدی. اگر کسی چیزی نگه که خب طبق روال سابق میچاپن، اگر یه عده اعتراض کردن که میگیرن و میبندن و میکشن، اگرهم سنبه مردم پر زور تر از این حرفها باشه که بساطشون رو جمع میکنن و میرن به جاهایی که پولها رو توش پس انداز کردن و اقامتهاشون رو ردیف کردن.
من و شما فقط رای میدیم و دلمون خوشه که سید خندان برامون غمزه اومد و بیانیه داد. ایشون 8 سال رئیس جمهور بود و خودش گفت من تدارکاتچی هستم.
ارادتمند- یزد

ناشناس گفت...

مهمترین نقطه ضعف نامه کروبی, حملات کروبی به شخصیت حقیقی خامنه ای است. او به جایگاه حقوقی خامنه ای حمله نمیکند. او حتی عمام راحل را میستاید. وقتی مردم گفتند "مرگ بر خا منه ای" نامه کروبی نه جایگاه ضرورتی و نه جایگاه کفایتی دارد.

ناشناس گفت...

سلام
جناب تیمسار، راجع به این حرکت نه به حجاب اجباری چیزی ننوشتید. فکر میکردم جزو مطالب مورد علاقه تون باشه
ارادتمند- یزد

مانی گفت...


دلقک گرامی, احتمالا خودتان این نوشته را خوانده اید ,گفتم بگذارم برای دوستان حالا که شما نمینویسید. البته میدانم که نظر خودتان هم به مردیها نزدیک است یا در گذشته بوده است. بنا بر این چندان آزرده نخواهید شد..
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/72887/

ناشناس گفت...

مانی ممنون که مطلب را گذاشتی.

ولی با عرض معذرت ...شعر محض بود از جنس همان نوشته های طولانی و بی سر و ته و آسمون ریسمون بافتن های گنجی که سعی میکند به هر ترتیب و روشی حتی اگر شده ثابت کردن اینکه ماست سیاه هست بگوید که حرف من درست است.
بهترین مثال نقض ...شعر بودن این نوشته آقای مردیها، انقلاب های عربی و خود انقلاب ایران در سال 57 بوده و انقلاب مشروطه و قضیه عاشورای سال 88 هست. والسلام.

ناشناس گفت...

آقای مردیها اول گفته تاریخ پر از شورش ها و سرکوب شون توسط حکومت هست ولی هیچ نمونه ای ذکر نکرده. بعد گفته انقلاب های عربی هم مهم نیستن و نمونه محسوب نمیشن بعد بر اساس همین فرضیاتش و اینکه حکومت حتما شورش مردم رو سرکوب خواهد کرد سه صفحه داستان سرایی کرده!

این جور داستان سرایی ها دیگه روی مردم اثر نداره. سوریه ای شدن و عدم امنیت و جدا شدن کردها و اعراب خوزستان و... هم دیگه اثری نداره. حنای اصلاح طلبان هم دیگه رنگی نداره. این مثلا روشنفکران حکومتی بیخود به خودشون زحمت میدن و مثلا تحلیل از خودشون بیرون میدن. مردم راه خودشونو میرن. بهترین و محترمانه ترین کار برای اصلاح طالبان (درست خوندید) و منورالفکران این هست که مزاحم نشده و فقط کناری بایستند.

ناشناس گفت...

مانی محترم،
چون شما نوشته بودید "برای دوستان" من قبل از دلقک پاسخ میدهم.
اشکال این نوشته یک پیشفرض غلط است و آن اینکه براندازان با این واقعیات و دشواری مسئله آشنا نیستند. شما این پیشفرض را به کنار بگذارید و سپس سعی کنید پیام این نوشته را در چند سطر خلاصه کنید، ببینید چه باقی میماند.
انچه من میتوانم به شما اطمینان دهم این است که در میان براندازان متخصصین طراز اولی وجود دارند که پارامترهای کلیدی بازی را حتی بهتر از کل حکومت میشناسند. اگرانهافعال شده اند دقیقا به این خاطر است که صحنه را آماده دیده اند. راستش را بخواهید اینکه کسی بخواهد به ما یادآوری کند که اوضاع ابتدا میتواند بسیار بدتر شود بدون اینکه چشم انداز روشنی در دید باشد کمی مضحک است.
اجازه بدهید یک مثال تاریخی بزنم: من گاهی با خودم فکر میکنم اگر قراربود بازیگران صحنه جنگ جهانی دوم روحیات بسیاری از هموطنان ما را داشتند چه افتضاح محقری روی میداد!

بودجه سال ۱۳۹۷ خورشیدی گفت...

بودجه سال ۱۳۹۷ خورشیدی ، مجموعا برابر است با 368 هزار میلیارد تومان که 300 هزار میلیارد تومان آن به هزینه‌های جاری دولت اختصاص یافته و 60 هزار میلیارد باقیمانده به بخش عمرانی اختصاص داده شده.

از آنجا که دولت و سازمان برنامه و بودجه در وهله اول، بودجه کشور را صرف هزینه های جاری دولت می کـنـنـد و سپس اگر چـیـزی بـاقـی ماند آن را صرف پروژه های عمرانی ایران خواهند کرد. بنابراین از همین حالا ، تکلیف پروژه های عمرانی ایران در سال ۱۳۹۷ خورشیدی ، مشخص و معلوم است.

ناشناس گفت...

نامه کروبی سه نکته مهم دارد:

اول اینکه درست در هنگام مطرح شدن زمزمه های رفع حصر، این نامه را نوشته است که نشان از شجاعت او و ایستادنش بر سر مواضعش (حالا درست یا غلط) دارد. موضع او روشن است: برگشت به آرمان های اصلی انقلاب 57 که البته در ایران امروزی میان مردم چندان طرفدار ندارد. با این وجود بر اساس شخصیت متینی که از کروبی می شناسیم میدانیم که اگر مردم به جمهوری اسلامی بگویند نه، قبول خواهد کرد.

او مانند نامه قبلی اش که تلویحا خامنه ای را خطاب قرار داده بود این بار هم او را خطاب قرار داد اما به صورت مستقیم و عملا او را مسئول اوضاع افتضاح کنونی کشور دانست. این در ادامه فشارهای سنگین احمدی نژاد به خامنه ای بوده و خامنه ای برای اولین بار خودش بیان کرده که مسئول این وضعیت کشور هست.

درباره انتخابات ریاست جمهوری سال 84 افشاگری کرد و روشن شد که در آن سال اصلاح طلبان در وزارت کشور چشم مان را روی دستکاری انتخابات توسط سپاه و بسیج به نفع احمدی نژاد بسته اند. اینکه علت چه بود را باید در صراحت بیان و مواضع تقریبا مستقل کروبی نسبت به اصلاح طلبان در آن زمان دانست.

Dalghak.Irani گفت...

خوب شد یادم انداختید تا مقالۀ استادم مردیها را ببینم. مثل همیشه عالی نوشته و عین واقعیت و البته مثل شاگردش که من بشم و معلوم است که شاگرد خوبی بوده ام. منتها یک مشخصۀ اصلی مردیها که من هم مثل او هستم. نقدی است که تنها کامنت زیر مقاله اش بدرستی اشاره کرده است. و آن این است که دکتر مردیها مقاله اش را با مغزی و ذهنی سرد نوشته است که اعلب خود من هم همینطورم وهنگامی که جیغ شما در میاید زمانی است که بعنوان ناظر بی طرف عین واقعه را مینویسم. البته هم مردیها و هم من همیشه هم بخش هیجان و گرم مورد دلخواه خوننده را فرونمیگذاریم که بعد از نوشتن واقعیت بند آخر را به "هراتفاق ناگهانی و دفعتی هم میتواند برخلاف نظر من اتفاق بیفتد و در لحظه ای اوضاع دیگر بشود"
نظر خودم که درستی نظر مردیهاست اما اعتقاد ندارم که حالا که اینجور است باید دست روی دست گذاشت و معتقد به پویایی و تحرک و اعتراض مدنی هستم و رژیم را در آسودگی رها نکردن.
مردیها با طنز ظریفی لویاتان مطلق بودن رژیم را مورد اشاره قرار میدهد و از من و ما میخواهد که اگر میخواهیم کاری انجام بدهیم با گول زدن خودمان به "رژیم پوشالی" و "حاکمان احمق" و از "همه جا بی خبر" و در حال سقوط و محتاج اصلاحطلبان و ده ها از این فروکاهی های توهم زا نکنیم و بدانیم که با رژیمی مستقر و در اوج تجربه و سرکوبگر و دارای پایگاه حداقلی اجتماعی مصمم - منفعتی یا مصلحتی - است و هرنوع کنشی از سوی ما باید قوی و در حد توان واکنش رژیم باشد. لبته که حرف زیاد است و کشش نمی دهم و فعلاً با تحرکات موردی جامعه همراهم در توئیتر و برمیگردم بزودی. یا...هو

مانی گفت...

دوست خوبی که نوشته اید:"آنچه من میتوانم به شما اطمینان دهم این است که در میان براندازان متخصصین طراز اولی وجود دارند که پارامترهای کلیدی بازی را حتی بهتر از کل حکومت میشناسند"

بسیار خوشحال خواهم شد اگر یکی دو نام از این متخصصان طراز اول را بدانم و به آنها بپیوندم و آنچه از دستم بر میاید کمک کنم تا زودتر براندازی به نتیجه و البته نتیجه دلخواه ببرسد.

روشنگر گفت...

سلام علیکم

به جرئت میگم پست ترین گروه در جمهوری ناسلامی همانا اصلاح طلبان هستند که از گروه غالب و باند اصلی رژیم یعنی اصولگراها به مراتب پست ترند و باید به کسانی که خود جزو این گروه هستند یا به آنها کمک می کنند هشدار داد تا هرچه سریعتر توبه کنند و خود را از این منجلاب متعفن بیرون بکشند که خسر الدنیا و الآخرت خواهند شد. وظیفه این گروه اصلاح طلب همانا حفظ نظام گندیده و متعفن ولایت فقیه با رنگ کردن و معطر کردن ظاهری این مردار بدبو برای مردم ساده لوح و مفعولیت ذلیلانه در رکاب فاعلان نظام در ازای استخوان پاره و پولی کثیف از ثروت های دزدیه شده ملت ایران به عنوان مزد اصلاح طلبی و دریچه اطمینان نظام بودن. مثل امثال حسن خمینی که جیره چند میلیاردی سالینه اش را هر سال جلویش می اندازند تا نقش سوپاپ گونه خودش را به خوبی اجرا کند و نگذارد این کشتی فاسد و پوسیده نظام که همگی بر آن سوارند غرق شود که اگر غرق شود همگی غرق خواهند شد

ناشناس گفت...

به مانی:
"بسیار خوشحال خواهم شد اگر یکی دو نام از این متخصصان طراز اول را بدانم و به آنها بپیوندم و آنچه از دستم بر میاید کمک کنم تا زودتر براندازی به نتیجه و البته نتیجه دلخواه ببرسد."

متاسفانه تقریبا همیشه موقعیتهای طراز اول با یک ساز وکار معکوس اشغال میشوند: یعنی اگر شما نیاز به این داشته باشید که تقاضا بدهید در هر حال جایی دریافت نمیکنید;-)
و اما در مورد نتیجه: اگر کامنتهایی که من تا کنون از شما خوانده ام ملاک قرار دهیم نتیجه احتمالا دلخواه شما نخواهد بود. اگر نوشته مرا دو باره بخوانید متوجه میشوید که وعده «راحت الحلقوم» در آن یافت نمیشود. چون من سیاستمدار نیستم موظف هم نیستم (راست یا دروغ) چشم اندازی به مردم ارائه دهم، و کارهای تخصصی اصولا راحتتر پیش میروند اگرنسبت به انها حساسیت ایجاد نشود. البته این پاسخ نه دمکراتیک و نه رضایتبخش است، ولی نسبتا صادقانه است.

ناشناس گفت...

قابل توجه دلقک و دیگران (بویژه مانی):
چند روز پیش یک نشست در مورد وضعیت کشور و رویدادهای اخیربا مشارکت چند تن از اساتید دانشگاه برگزارو دران حرفهای جالبی زده شد. این ثابت میکند که متخصصین داخلی هم به حد کفایت از پارامترهای کلیدی بازی اطلاع دارند. اگر وقت کافی ندارید توصیه من حرفهای فاضلی (از ۳:۳۱) است:
https://www.youtube.com/watch?time_continue=215&v=TaXz-YahnPQ

پشتیبان خاتمی بمانیم گفت...

پاسخ به کامنت روشنگر ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۱

بسیار بسیار متاسفم از عقاید شما و بسیار بسیار متاسفم از طرز تفکر شما

ذکر این نکته ضروری است که اصلاح طلبان اندیشمند و اعتدال گرایان بزرگوار، از دوم خرداد ۱۳۷۶ تا کنون، نمایندگان حقیقی ملت ایران بوده و هستند و خواهند بود. شما دیدید که آقای روحانی در اردیبهشت سال جاری (۱۳۹۶ خورشیدی) حدود ۲۴ میلیون رأی بدست آورد، در حالی که ما در دوم خرداد ۱۳۷۶ برای آقای خاتمی حدود ۲۰ میلیون رأی جمع کردیم. بنابراین ما در ظرف بیست سال اخیر، ۴ میلیون نفر بیشتر طرفدار جمع کرده ایم. با عنایت به اینکه اصلاحات واقعی و حقیقی در ایران از دوم خرداد سال ۱۳۷۶ شتاب مضاعف گرفت، ولی با توجه به موانع موجود، به نظر من باید بیست سال دیگر به اندیشه های اصلاح طلبان و اعتدال گرایان و نیروهای آنها در سه قوه مجددا فرصت داده شود، تا به راهکارهای جدید بیاندیشند و سپس با عملیاتی کردن آن راهکارها، سرزمین عزیزمان ایران را اصلاح و معتدل کنند.

پشتیبان خاتمی بمانیم

قمارباز گفت...

دلقک مشکل اینجاست که علی رقم “دلقک” بودنت، بجای در سیرک پشتک و وارو زدن هایی که جوانان را سر ذوق می آورد و تمرین صورت بازی جلوی اینه در خلوت خودت، پا به عرصه کشتی گرفتن با گنده ها گذاشتی برای فکر بازی که پر واضح است فکر بازی را دوست داری اما -و بقول خودت این اما مهم است- فراموش کردی که خاستگاه اصلی تو همون صحنه سیرک بود و است که تنبان اخوندها رو جلوی چشم بچه ها پایین می کشیدی و سکه ای یک پولشان می کردی! بچه ها هم کلی ذوق میکردن و برایت کف و هورا میکشیدن. خسته شدن حق توست ولی دلیل لیچارهای فله ای را در عبوثی سال اخریت جستجو کن! واعلا دلقک هنوز برای من نازنین است و سیرک، کعبه امال.

ناشناس گفت...

سخن روز
دوشنبه ١٦ بهمن ١٣٩٦
ملت ايران در ديماه در بيش از ٩٠ شهر بزرگ و كوچك در سراسرايران به خيابانها امدند . اين خيزش عمومى نه تنها رژيم كه بلكه رسانه هاى فارسى زبان خارج از كشور را غافلكير كرد. تمام دنيا از اين خيزش ملى سخن گفتند و نوشتند و فيلمهاى خروش مردم را همراه با شعارهاى ساختار شكن و بسيار پايه اى و مستقيم بر عليه كل نظام جمهورى اسلامى و قدر دانى از پادشاهان پهلوى و برگشت پادشاه به ايران را با وسعت فراوان منعكس كردند . شعار كليدى معترضين ، إصلاح طلب اصولگرا ديگه تمومه ماجرا ،مورد توجه بسيارى از به اصطلاح مبارزين خارج از كشور قرار گرفت .؛؛؛
بعد از دستكيرى تعداد زيادى از معترضين و كشته شدن تعداد بسيارى از جوانان خانواده هاى دستكير شدگان و زندانيان در مقابل زندان اوين تجمع كردند و فيلم خبر انها در همه جا منتشر شد و شعار مرگ بر خامنه اى و مرك بر روحانى بگوش ميرسيد كه به ناگهان پس از روزها تحصن يك شب در مقابل زندان اوين تعدادى از دراويش گنابادى كه پنج نَفَر از انها در ميان دستكير شدگان بودند در مقابل زندان اوين تجمع كردند و سخنگوى انها با اعلام إلهه و اكبر و شعار إلهه و اكبر به ناگهان شعارى را كه در تمام مدت اعتراضات ، حساب شده از بين مردم پاك شده بود را سر دادند و سخنكوى دراويش اعلام كرد كه با همين إلهه و اكبر به صلح و ارامش خواهند رسيد !!! دقايقى بعد از اين شعار پنج عضو دراويش كه چهار مرد و يك زن بودند در مقابل چشم خانواده هاى منتظر كه روزها و شبها را براى كرفتن حتى خبرى كوچك در مقابل زندان سپرى كرده بودند ازاد شدندكه مورد اعتراض خانواده ها قرار كرفت !!
دختر انقلاب مطرح شد و بعد از كذشت تقريبا يك هفته بيخبرى ناگهان مورد توجه خانم ستوده و خانم علينژاد قرار گرفت و بحث پايه اى سياسى در مورد گذر از كل نظام جمهورى اسلامى معطوف شد به بحث حجاب اجبارى . رسانه هاى فارسى زبان در خارج ، سايتهاى خبرى ناكهان تمام توجه و تمركزشان به بحث حجاب اجبارى و اعتبار بخشيدن به دولت و درخواست تصحيح قانون براى حجاب اجبارى شد . امارها بيرون امد ، ستاره رسانه اى پيدا شد و حركت انقلابى دختر خيابان انقلاب كه با حمايت تعدادى زنان شجاع در شهرهاى مختلف و با پارچه هاى رنگارنگ به چشم امد را منحصر به درخواست به تغيير قانون حجاب اجبارى كرد و ميز گرد و تجزيه تحليلها شروع شد در مورد قانون حجاب اجبارى ! اين تغيير برخورد مورد اعتراض نيروهاى برانداز قرار كرفت و مخالفتها ى بسيارى را در ميان مبارزين به حق إيجاد كرد و با هوشيارى سعى به متوجه كردن نيروها شد كه از مسير اصلى و خواست پايه اى مردم ايران يعنى شعار اصلى گذار از نظام جمهورى اسلامى و محكوميت كل نظام خارج نبايد شد.
دو شب پيش ناگهان در مقابل منزل رهبر دراويش گنابادى نيروهاى امنيتى ظاهر شدند و در بيرون خانه حتى به معترضين اجتماع كرده در خيابان وقتى شروع به شعار ، مرك به ديكتاتور ، شروع شد ، پيشنهاد شد شعار ندهيد كه مبادا شعارها خارج از كنترل شود . به ناگاه شعار ، يا على يا على برخاست ! بدين وسيله شعارهايى كه در تمام مدت اعتراضات مردمى كاملا محو شده بود و جاى خود را به شعارهاى سنكين و ساختار شكن داده بود دوباره توسط يك نيروى مذهبى اسلامى كوچك مطرح شد !!
اينبار نوبت دراويش گنابادى شد كه توجه تمامى رسانه هاى فارسى زبان را در خارج مخصوصا مانند حجاب اجبارى توسط سه مادر اصلى يعنى بى بى سى و راديو فردا و صداى امريكا قرار كرفت ! ! بله اطاق فرمان دستگاه امنيتى رژيم بيكار نه نشست و پس از بيرون آمدن از شوك سورپرايز مردم به حركت درامد !
در اين مدت اين سه مادر رسانه اى ،ديگر كلامى از شعارهاى سياسى پايه اى را حتى يكبار به زبان نياوردند !بطور واضح و بسيار شفاف تمام فريادهاى مردم صد شهر ايران سانسور شد و تبديل شد به شعار چند إصلاح طلب با سابقه در مورد تصحيح قوانين نظام اسلامى و دوباره خريد زمان براى بهتر شدن وضع ووووووو. ديگر كوچكترين خبرى در مورد شهرهاى متعددى كه در شبهاى كذشته به خيابان امدند ، در مورد اعتصابات روز افزون در ميان كاركنان موسسات مختلف و اعتراضات متعدد ادامه دار مردم در سراسر كشور نه منعكس شد و نه در هيچ ميز گرد و بحثى مطرح شد !!
ولى غافل از اينكه مردم داخل يعنى معترضين واقعى و ملت ايران ٤٠ سال تجربه اموختند و ٣٠ سال إصلاح طلبان را ازمون كردند و ديكر گول نميخورند و نيروهاى پنهان و غير ينهان و دستهاى امام زمان هم قادر به توقف انها نخواهد بود و حناى اين مزدوران و مزوران و نيرنگ بازان در ميان ملت ايران رنگى ندارد .
براى ياداورى چند شعار اصلى مردم دربند و بستوه امده و مصمم در رسيدن به هدفشان را اينجا براى باز كردن چشمهاى كور و گوشهاى كَر تكرار ميكنم .

إصلاح طلب اصولكرا ديگه تموم ماجرا
جمهورى اسلامى نميخواهيم نميخواهيم
حكومت اسلامى نميخواهيم نميخواهيم
رضا شاه روحت شاد روحت شاد

ناشناس گفت...

خیلی بدبختی که کارت کشیده به تشکر و قدردانی از رانت‌خواری به نام سید محمود رضوی، که غیر از رانت‌خوای (حرام‌خواری) بسیار هم آدم زن‌ستیزی هست در این سیستم. شما هم که ارادتمند به زنان! راست بگو. گیر برگشت به ایرانی؟ قدردانی از زالویی مثل رضوی فاجعه ست. قالیباف پیچیده ست و می‌شه توجیهش کرد. رضوی آخه؟! بدبختی به خدا. مفلوک.

ناشناس گفت...

جناب دلقک اگر خاطرتان باشد سال گذشته در کامنتی گفتم که شاهزاده رضا پهلوی گزینه خوبی برای دوره انتقالی است که موجب تعجب شما شد که پیش فرض آن تغییر رژیم است. و البته مقصود من هم همان بود. شما ضمن اینکه شخصیت معتدل ایشان را ستودید و به آشنایی در زمان خدمت در نیروی هوایی با ایشان اشاره کردید؛ رهبری ایشان را منوط به ابراز لیاقت این مهم دانستید. من هم با شما موافقم و مطمئن هستم که ایشان هم از خاکستر نسل سوخته برخاسته و تاکنون هم جز به سربلندی، عظمت، یکپارچگی وطن و گذار مسالمت آمیز نمی اندیشد. من مدافع نافرمانی مدنی ایشان هستم و اطمینان دارم هر چه زودتر این تغییر زودتر انجام شود، به نفع مردم است.
اندکی صبر سحر نزدیک است

ناشناس گفت...

دلقک عزیز
برایم سوپرایز بود که آغا در سخنرانی اخیرش مخصوص اسم تو را آورد. این یعنی تو را می خواند . این خیلی جالب است. امید است که رازگشایی بفرمایی

عطاالله بهنود و مسعود مهاجرانی گفت...

در دوم خرداد ۱۳۷۶ همگان شاهد بودند که سید محمد خاتمی و سید محمد موسوی خوئینی و سید عبدالواحد موسوی لاری با پشتیبانی دانشمندانی همچون عطاالله بهنود و مسعود مهاجرانی (تئوریسینهای اصلاهات و اعتدال) نهال درخت اصلاهات و اعتدال را در میهن عزیزمان ، ایران کاشتند (الحق والانصاف چه گلی کاشتند) و پس از بیست سال آبیاری این نهال و با انجام انتخاباتهای گوناگون ، هم اکنون شاهدیم که جریان اصلاحات و اعتدال به یک درخت تنومند تبدیل شده و مهره های کلیدی جریان اصلاحات و اعتدال در هر سه قوه در پست ها و مقام های حساس حضور دارند و در تصمیم گیری های خرد و کلان تاثیر خود را می گذارند.

متاسفانه مخالفان اصلاحات و اعتدال، که حسادت همه وجودشان را فراگرفته ، حالا و در برهه حساس کنونی به جای حمایت از اندیشمندان و فیلسوفانی همچون عطاالله بهنود و مسعود مهاجرانی، دوباره حسادت را شروع کرده اند و چشم ندارند که ببینند که درخت تنومند اصلاحات و اعتدال ، سایه خود را بر سر هر سه قوه گسترانده است.

این افراد حسود ، همانطور که پروفسور جلایی پور فرمودند: همچون کرکس هایی لاشخور ، قصد دارند به این درخت تنومند صدمه بزنند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بنابراین نتیجه می گیریم که:

باید همه ما مردم ایران هوشـیـار باشیم و بیدار و سپس با بذل مال و جان و آبروی خود ، از اصلاحات و اعتدال گرایان ، تمام قد دفاع کنیم.

به امید استمرار این مسیر بسیت ساله و پیروزی های بعدی در انتخابات های بعدی

ناشناس گفت...

با عرض سلام خدمت استاد محترم دلقک ایرانی
به شخصه چگونگی به عمق و کنه مسائل فکر کردن رو از شما یاد گرفته ام و از این بابت ازتون کمال تشکر و قدردانی رو دارم و اما موضوع اصلی: با راحت شدن خیال سدعلی از اتمام جنبش "دی ماه 96" و به اطمینان رسیدن ایشون از تکرار نشدن این گونه اتفاقات در آینده ( مگر در 4شنبه سوری اونم به صورت محدود که از طرف نظام مدیریت خواهد شد )، انتقام گیری رو از بدنه اجتماعی مدرن ایران شروع کرده و به زودی شاهد انتقام بسیار سخت ایشون خواهیم بود با تاکید بر انتقام بسیار سخت. در پایان ازتون درخواست عاجزانه دارم که بازم برامون بنویسید. توییترتون رو دنبال میکنم ولی توییت کردن با پرداختن به عمق مسائل در وبلاگتون تا حدودی فرق داره.
با تشکر فراوان

ناشناس گفت...

دلقک اینکه خامنه ای به زور سپاه و نیروی انتظامی و نیروهای امنیتی توانسته بارها اعتراضات مردم رو سرکوب کنه رو ربط نده به هوش سرشار این موجود حقیر. اگر او هوش سرشاری داشت می توانست هم دیکتاتور باشد و منافع مالی خودش و خانواده اش را تامین کند و هم کشور را توسعه و پیشرفت دهد. همانطور که رضاشاه و پسرش توانستند. این کرنش ها و لاس خشکه هایی که با خامنه ای میزنی تهوع آور هست و بدون دلیل. چیزی از این لاس خشکه ها گیرت نمیاد. اتفاقا اینکه وضعیت کشور چنین افتضاح شده و اداره حکومت به شیوه شتر گاو پلنگی و هر چه پیش آید خوش آید نشان از سطح پایین شعور و عمق حماقت و بلاهت این جماعت آخوند و رئیس شان خامنه ای است.

ناشناس گفت...

لاس خشکه هات با مقامات حکومت تهوع آور هست. ایراد اساسی تو که باعث شده علیرغم قدرت خوب نویسندگی ات مورد توجه قرار نگیری همین لاس خشکه هات با حکومته با افرادی مانند ظریف، روحانی، خامنه ای، قالیباف و هر کی که شانسی یا غیرشانسی یک کار به نظر تو مفید بکنه. تو هنوز نفهمیدی که این چنین حرکات به ظاهر مثبتی که تو با ذره بین میگردی پیدا میکنی مانند قطره ای سراب آب در بیابان هستند و هیچ تفاوتی در واقعیت خشک و بی رحم بیابان با این سراب ها ایجاد نمیشه. اینو سعی کن بفهمی. مردم هم بعد از دولت دوم روحانی اینو فهمیدن و کم کم داره جوانه های یک جنبش همه جانبه شکل میگیره. پس تو این وسط پارازیت ننداز چون اگر روزی این جنبش شکل بگیره و همچنان تو مشغول لاس خشکه باشی تو هم قربانی خواهی شد.

ناشناس گفت...

رفراندوم
جمهوری اسلامی
آخرین خدعه

ناشناس گفت...

‏اصولاً اکثریت نوشته های این اندیشمند جوان (فرنام شکیبافر) اغلب دقیقاً و در باقیماندۀ مواقع بسیار نزدیک به نظرات من هم است غیر از اینکه ایشان روان و سلیس هم مینویسند. مطالعۀ توئیتهایش را بهمه دوستان قلم و تحلیلم توصیه میکنم. یا...هو
‏علت اینکه تحول خواهان رادیکال بیش از ارزشی ها از شنیدن کلمه رفراندوم از زبان روحانی ترسیدند این است که نکند نظام مقولاتی مثل ساختار نظام، سیاست خارجی، نظارت استصوابی و ... را به ‎#رفراندوم بگذارد و این باعث تداومش شود. آنها فارغ از سرنوشت پسینی ایران صرفا خواهان کولاپس نظام هستند.
جناب دلقک. مدتهاست که شما را در شمار استمرار طلب ها قرار دادم.
من یک براندازم.
من کمی دلهره دارم. بیشتر از ارزشی ها. می دانید چرا؟
چون این طرح نظام است. یک مهندسی در راستای طرح سی ساله سرکار گذاشتن ملت. جامعه روحانیت مبارز در مقابل مجمع روحانیان مبارز. جناح تند رو و میانه رو . اصول گرا و اصلاح طلب. اصولگرا و اعتدالی... کمی دلهره دارم چون مردم همه جوره این اشغالگران را دیده اند.
این طرح پیش از آنکه کارکرد داخلی داشته باشد، جهت روی میز اتحادیه اروپا قرار دادن و جلوگیری از ایجاد اتحاد با آمریکا جهت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است. باتوم و تفنگ و انتحار دادن زمانی جواب می دهد که پول داشته باشی.

ناشناس گفت...

زمان به سرعت به ضرر حکومت در گذر است. رژیم پایگاه اجتماعی خود را به سرعت در حال از دست دادن است. خبر حمله داعش به ایران،طرح برگزاری رفراندوم، تحریک اسراییل به درگیری، همگی در یک بازه زمانی کوتاه نشانگر سردرگمی اتاق فکر رژیم است.
طرح رفراندوم و واکنش بسیار سریع جمع پانزده نفره، نه مصرف داخلی بلکه هدف آن اتحادیه اروپا است تا عراقچی و ظریف این متاع را در بساط آن ها پهن کنند و از اجماع آن ها با آمریکا جلوگیری کنند.

ناصر آملی گفت...

ناصر آملی مقدم، روزنامه نگار اصلاح طلب گفت:
تمام یاران امام خمینی(ره) اصلاح طلب هستند، ایشان همچنین افزودند: متاسفانه اصولگرایان طوری وانمود می‌کند که گویی اصلاح‌طلبان عده‌ای آدم غیرمذهبی و سکولار اند ، در حالی که حقیقت ، غیر از این است.

جـزیـیـات اتهام فرد دسـتـگیــر شده گفت...

آیت االله اژه ای (سخنگوی محترم قوه قضاییه):
اگر کسی دسـتگیر شود و بدون ذکر جزیـیـات اعلام نـشـود که به چه اتهامی دستگیر شده ، بـد است.

ششم اسفند ۱۳۹۶ هجری شمسی

مریم گفت...

مریم شریعتمداری، ٣٢ساله از دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر است که توسط یکی از ماموران نیروی انتظامی از روی یک سکو به پایین پرتاب شد. میترا جمشیدزاده، مادر مریم در اعتراض به بازداشت دخترش روز گذشته به کلانتری وزرا مراجعه می‌کند. او در کلانتری خواهان آزادی دخترش شده و به روند موجود اعتراض می‌کند که همین امر هم سبب بازداشت موقت او می‌شود. در نهایت مأموران مادر مریم را آزاد می‌کنند اما ظاهرا او به نشانه اعتراض در کلانتری باقی می‌ماند. با‌این‌حال به طور مشخص روشن نشده که مریم شریعتمداری هم‌اکنون در کدام زندان به سر می‌برد. به گفته دوستان مریم، زانوی مریم دچار آسیب شده است. گفته می شود که پس از بازداشت مریم و بخیه‌زدن پایش، او را مجددا به زندان منتقل کرده اند ولی آنتی‌بیوتیک هنوز به مریم نرسیده است.

ناشناس گفت...

این خانم و آقای در حصر آیا از چه اینترنتی استفاده می کنند؟ خانم رهنورد( از اقوام نواب صفوی تروریست) نقاشی از صحنه ای می‌کشد که تنها دارنده اینترنت با چاشنی فیلتر شکن می تواند به آن دسترسی داشته باشد.

صداقت گفت...

سلام وقت بخیر

خدا لعنت کند این توییتر را که تیمسار را از ما گرفت و دیگر هیچ...

صداقت گفت...


وبلاگ تیمسار اولین جایی بود که من در مورد ولیعهد جوان عربستان و انقلابی که شروع کرده؛ تحلیل کاملی خواندم. به مرور زمان سایر منابع نیز از این انقلابی عصر جدید منطقه تحلیل هایی ارائه دادند(کاش انقلاب 57 هم به همین سمت و سو می رفت). ببینید کار به کجا کشیده باهنر میگوید درخت حکومت عربستان پر شده است از بچه؛ چه زود 40 سال پیش را یادشان رفته! و مهمتر از حرف های بیهوده باهنر این مقاله امروز تابناک هست:
کمی به حرف های محمد بن سلمان و اصلاحات اش بیندیشیم!
بن سلمان به خوبی دریافته است که آل سعود تا ابد نمی تواند بنیان مشورعیت حکومت اش را بر ایدئولوژی استوار کند؛ لذا به دنبال مشروعیت سازی مبتنی بر «کارآمدی» است. چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید و چه بخواهیم یا نخواهیم، این مسیری است که بن سلمان آغاز کرده است. نمی توانیم با قاطعیت در مورد پایان این مسیری که بن سلمان آغاز کرده قضاوت کنیم اما می توانیم بگوییم که ولیعهد جوان سعودی می خواهد عربستان را از درون بسازد تا بتواند به راحتی در منطقه با دشمنانش نظیر ایران مقابله کند.

جای خالی تحلیل های شما حس می شود تیمسار ای کاش حداقل برای آن دسته از دوستانی که تشنه مقالات شما هستند بنویسید. که اینبار، ظاهرا واقعا در برهه حساس کنونی هستیم!!
ارادتمند شما
سلامت و شاد باشید.

ناشناس گفت...

تیمسار جان، دیگه نزدیک بهاره، بهتره از خواب زمستانی در بیایی.
البته من نسبت به نظرات شما و رخ دادن پیش بینی های نظری وار، اصلا خوشنود نمی‌شوم.
چرا که معنای چیزی که روی کاغذ وبلاگ ترسیم شده، درد و رنج و عذاب انسانهای بیگناه و معمولی جامعه است.

ناشناس گفت...

سلام
پیشاپیش عید شما و خوانندگان وبلاگ مبارک.
مدتی ست بدون مطلب جدید به شرط ادب به وبلاگ سر میزنم.
اون اشاره ای که به شیرازی های مقیم لندن کرده بودین همین طرفداران صادق شیرازی بودن که سفارت ایران رو گرفتن؟
ارادتمند - یزد

مانی گفت...

سال نو و نوروزتان شاد و پربار!

ناشناس گفت...

تیمسار جان بیا
واقعا منتظریم

صداقت گفت...

سلام
سال نو را خدمت تیمسار و دوستان گرامی تبریک عرض می کنم
امیدوارم رویه تیمسار در سال جدید به سالهای قبل از 95 برگردد و با انرژی مطالب جدیدی در سیرک منتشر کنند
به امید روزهای روشن...