۱۳۹۶ فروردین ۶, یکشنبه

بخاطر نرگس کلباسی اشتری از همه سپاسگزارم. بویژه از آقای جواد ظریف. و روسیاهی ماند برای دولت بریتانیا!

Image result for ‫نرگس کلباسی اشتری‬‎


1- پدیدۀ کشتار کور و انتحاری "خالد مسعود" در حمله به شهروندان و گردشگران و پارلمان بریتانیا بسیار زشت و غیر انسانی و ناشی از تداخل مذهب و سیاست قرون وسطایی - با منشاء بدون تردید وقوع انقلاب مذهبی در ایران - محکوم است و هیچ عقل - غیر سلیمی حتی - آنرا تأیید نمی کند. اما دیدن جمهوری اسلامی و داعش و القاعده در بوجود آمدن این پدیدۀ "تحجر مدرن" مجوز کاملی بما نمی دهد که تقصیر دولت های غربی و دنیای پیشرفته در بوجود آمدن این پدیده های زشت را نادیده بگیریم.

2- زمانی است که ما صحبت از ادغام فرهنگی می کنیم و بطور بدیهی می پذیریم که ادغام چند فرهنگ مختلف با هم تا رسیدن به وحدت حداکثری - مطلق که ممکن نیست - چندین قرن و چندین نسل طول می کشد. زیرا هر انسانی بطور غریزی از ناشناخته های خود - در اینجا از انسان ناهمرنگ و نا همزبان و نا همپوش و نا همسلوک و نا هممذهب و غیره - می ترسد و با احتیاط های "خودی و غیرخودی" کردن اورا می پذیرد. اما زمانی است که ما صحبت از برسمیت شناختن حقوق برابر و رعایت آن از سوی دولت ها و حکومت ها می کنیم. در اینجاست که دیگر واگذاری برابری انسان های دارای تابعیت مشترک و دولت مشترک به طی پروسه های زمان بر وجه قابل استدلال عقلانی ندارد. بمعنای دیگر هر دولتی که تصمیم می گیرد - با هر مقررات سخت و آسانی - انسان هایی از فرهنگ و زبان و دین و پوشش و ... دیگر را - بهر دلیل از جمله پناهندگی یا مهاجرت - به تابعیت خودش بپذیرد؛ از فردای اعطای تابعیت کشور میزبان مسئولیت تام و تمامی دارد که از فرد پذیرفته شده مثل یکی از اعضای اصلی سرزمین خود دفاع و حفاظت کند.

3- من بعنوان یک رئالیست تمام عیار حتی قبول می کنم که در بین مأموران دولتی - مثل پلیس - مشکل "خودی غیرخودی" کردن شهروندان غیر سرزمین اصلی کم و بیش وجود داشته باشد. زیرا این مأموران هم خودشان جزو جماعتی هستند که ناگزیر باید شامل سختی "ادغام فرهنگی" - در ابتدای مقاله گفتم - باشند و هستند و گاهی این خصلت درجه یک و دو بودن شهروندان ثانوی را - ناخودآگاه - بروز هم بدهند. حرف من بر سر موضع رسمی این دولت ها و حکومت هاست که بام تا شام از برابری حقوقی همۀ شهروندانشان لفاظی می کنند. در حالیکه در عمل بسته به اینکه کدام دولت و کشور باشند و آیا شهروند دچار مشکل شده شان برای کشور میزبان کار می کرده یا نه؛ رفتارهای متناقض و متخالفی را بروز می دهند. بعنوان مثال مثلاً اگر دولت امریکا باشد احساس مسئولیت شان بیشتر و دولت بریتانیا باشد پذیرش مسئولیت شان کمتر و همینطور اگر فرد دچار مشکل شده مأمور پیدا و پنهان خودشان باشد احساس مسئولیت شان بیشتر و در غیر اینصورت کمتر یا هیچ می شود.

4- موضوع خانم نرگس کلباسی ایرانی بریتانیایی که در هندوستان کارهای عام المنفعه می کرد و دچار آن پریشانی مرگ ناخواستۀ کودک هندی در جریان اردوی آموزشی - تربیتی شد و تا پای احکام قضایی (قتل غیرعمد) هند هم برده شد؛ نمونۀ بسیار برجسته ای از رفتار تبعیض آمیز دولت های غربی - در اینجا بریتانیا - می تواند مورد استناد قرار بگیرد. در حالیکه حتی با معیارهای رفتار سیاسی هم شتافتن همه جانبه برای کمک به این شهروند بریتانیا می توانست ابزار تبلیغاتی بسیار زیاد کارآمدی بنفع دولت بریتانیا و دول غربی در زمینۀ رعایت برابر حقوق شهروندی بدهد. اما چون خصلتاً این دولت ها به هر آنچه تبلیغ می کنند اعتقادی ندارند. لذا کسی نتوانسته در دستگاه دیپلماسی عریض و طویل دولت بریتانیا این موقعیت را تشخیص بدهد و در نتیجه نه تنها خود دولت بریتانیا به یاری طلبی نرگس کلباسی وقعی نگذاشت و اقدامی نکرد. بلکه حتی از سرنخ دادن به جامعۀ مدنی بریتانیا و غرب هم - جهت کشاندن مؤثر موضوع نرگس به افکار عمومی - واماند و دخترک ایرانی بریتانیایی را تنها گذاشت.

5- نرگس اما شانس آورد که در میهن رانده شده اش دولتی برسرکار آمده بود که هم خصلتاً گرایش های ملی و لیبرال داشت و دارد و هم وزیر خارجه ای - هم انسان و هم زیرک - داشت که به پشتیبانی از عضو جداافتاده از جامعه اش برود و در یک پروسۀ کوتاه و مفید و مؤثر نرگس کلباسی را به رأی تبرئۀ قاضی تجدید نظر برساند. بدیهی است که موضوع روز شدن گرفتاری نرگس کلباسی در افکار عمومی ایرانیان و کمک های مؤثر جامعۀ مدنی اعم از روشنفکران و هنرمندان و فعالان اجتماعی در شبکه های مجازی سهم مؤثری از رهایی نرگس عزیز را داشت و دارد. اما بی انصافی است اگر قبول نکنیم که اقدامات سیاسی و دیپلماتیک وزارت امور خارجۀ ایران نقش اصلی ختم بخیر شدن این پرونده را داشت. و تازه همان بسیج افکار عمومی هم هنگامی ممکن شد که جواد ظریف سریع به کمک نرگس رفت و جامعۀ مدنی و رسانه های داخل ایران جرأت ورود به گرفتاری ناخواستۀ نرگس کلباسی را پیدا کردند.

6- رهایی نرگس کلباسی از اتهام قتل غیرعمد در هند بهترین عیدی بود که در سال نو دریافت کردم و از صمیم قلب برای این خانم زیبا و باوقار و نیک نفس بهترین ها را آرزو می کنم. و از هر کسی که در حمایت از او و رفع گرفتاریش دخیل بوده سپاسگزارم. ضمن اینکه از دولت روحانی و بویژه وزیر امور خارجه اش جناب محمد جواد ظریف تشکری ویژه می کنم. و در همین جا به آن دوستان دنبال "چرا استحاله طولانی شد" هم عرض می کنم که یکی از مهمترین دلایل دیگرش همین رفتار تبعیض آمیز دولت های دموکراتیک و سکولار در غرب از سویی و وجود "هنوز"ِ امکان رفتار ملی و ایرانی در جمهوری اسلامی از سمت مقابل است که باعث می شود نه جهنمی در کار باشد و نه بهشتی قابل باور؛ و انسان ها مطمئن می شوند که برزخ تنها تعریف درستِ بودن در روی کرۀ زمین است! یا...هو

۱۳۹۵ اسفند ۲۶, پنجشنبه

سال 95 سال ترحیم ما بود؛ سال 96 را سال کنسرت (ترحیم آنها) بکنیم! نوروز مبارک

Image result for ‫عکس های جوانان بازداشتی چهارشنبه سوری‬‎


1- هنوز هم بر اعتقاد اولیه ام مصرم که تغییر حاکمیت در ایران جز از راه "استحالۀ ایدئولوژی و فروپاشی از درون" راه حل دیگری ندارد و حداقل من تجربه ای از تغییر دموکراتیک در کشورهای انقلابی اعم از رژیم های ناشی از انقلابات توده ای مثل اتحاد جماهیر شوروی سابق و کودتاهای انقلابی چپ مثل رژیم های ناصر و اسد و قذافی و صدام؛ ندارم. با این افزوده در مورد رژیم ایران که ریشه اش را بر خرافات بسیار سخت و سمج خرافات مذهب در نزد اکثریت توده ها استوار کرده و نوعی قداست ماورایی هم به آن بخشیده است. شخصاً پیش بینی می کردم که جمهوری اسلامی تا قبل از چهل سالگی - حداقل تا حداکثر سال 1400 خورشیدی روند استحاله را تکمیل کند و فرو بپاشد. اما اینک نه اینکه کاملاً نا امید شده باشم اما بنظر می رسد که عواملی این استحاله را با تأخیر مواجه کرده که مهمترین آن وقوع بسیار بسیار مضر جنبش سبز توسط مهندسی جناح چپ احمق رژیم - اصلاح طلبان و بطور مشخص سردمدران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و علی الخصوص مدیر اجرایی پروژه هایشان مصطفی تاجزاده - بوده است.

2- این جنبش بی موقع و بسیار مضر باعث قلع و قمع نیروهای تحولخواه از سوی رژیم شد. و تقریباً تمام دارایی های مدنی انباشتۀ سالیان جمهوری اسلامی چه در مورد اشخاص - مثل هزاران روشنفکر و روزنامه نگار و فعال حقق بشر و فعالان عرصه های غیر سیاسی - و چه در مورد ان جی او ها - مثل جنبش زنان و جنبش دانشجویی و از این قبیل - را از عرصۀ جامعه زدود. ده ها صد نفر زندانی و ده ها هزار نفر مهاجر و تبعیدی و فراریان موج سوم و بستن همۀ سوراخ سنبه های تنفس نیروهای مدرن - نگاه مقایسه ای بکنید به عرصه های حجاب رسمی در تلویزیون و سینما و برخورد با مهمانی ها و موسیقی و هنر و از این قبیل در قبل از جنبش سبز و پس از شکست آن - را بستند و از شکست سیاسی رقیب شریکشان برای سر بریدن مدرنیتۀ در حال نضج و رسوخ کرده در عرصه های رسمی؛ بالاترین و بهترین سوء استفاده را کردند. تا جائیکه امروزه نه از خرده جنبش های مدنی اثری مانده و نه حتی نیروهایی که جامعه به اتکای آنان خودش را بازسازی کند. بهترین فرزندان تربیت شده بین سال های بعد از جنگ تا سال 88 را آوارۀ غربت کردند که هم زندگی شخصی این نخبه ها را سوزاندند و هم از تأثیر گذاری آنان در فضای رسانه ای و عرصه های عمومی راحت شدند. تا جائیکه امروز اگر بخواهیم دنبال یک روزنامه نگار خوش نقش و پر وپیمان بگردیم در بین مطبوعات دچار سختی پیدا کردن سوزن در انبار کاه می شویم.

3- سال 95 سال بسیار بدی بود و خوب است که تمام شود تا ببینیم آیا سال 96 هم همۀ مرده هایش را از بین نخبگان مدرن و سیاستمداران عرفی تر انتخاب خواهد کرد یا ملک الموت عنایتی هم به متشرعین خشکه مقدس ایدئولوژی تحجر خواهد کرد. در سال 95 علاوه بر اخبار مرگ عزیزان مان که از ابتدای فروردین با ماجرای عباس کیارستمی نازنین کلید خورد و در اسفندماه با مرگ علی معلم و افشین یداللهی به پایان رسید؛ سایر عرصه ها هم همه غصه دار بود. در سیاست با اینکه سرتاسر سال خامنه ای گیج می زد و استراتژی مخرب خارجی اش را فریز کرده نگه داشت. اما همۀ فشار شکست های منطقه ای اش را بداخل و سرکوب جامعۀ مدنی انتقال داد و شادی و لذت از زندگی برای جوانان را بازهم به تنگناهای بیشتری آلود. و با کمال تأسف رییس جمهور روحانی هم جز چند حرافی دروغگو نتوانست از پایگاه رأی خودش حفاظت بکند و اجازه داد عرصه های جنب و جوش جوانان در ایجاد هنر و سرگرمی و تفریح و روحیه بخشی زیر ضرب امامان جمعه و متحجران قم و بخش تصمیم گیر سپاه له تر شود. نگاه کنید به حرف های جدید عزیز جعفری در مورد مأموریت سپاه جهت حفاظت غیر محافظه کارانه از انقلاب که وقتی به مصداق اقدامات پیش رو وارد شده گفته است یکی از بهترین راه ها "اجرای حدود الهی" در سطح جامعه است. 

4- در سال 95 روحانی موفق به استفاده از گیجی خامنه ای نشد و نتوانست او را وادارد که تعامل با جهان و منطقه را بپذیرد و با استفاده از جو بوجود آمده در پسابرجام سرمایه های خارجی - اعم از سرمایه های ایرانیان مقیم خارج و دولت ها و کشورهای صاحب سرمایه و فن آوری - را جذب کرده و ضمن محقق کردن بخشی از وعده های اقتصادیش؛ بازگشت ایران به انزوای 38 ساله و رفتن بسوی آرزوی خامنه ای (اقتصاد مقاومتی = خوداتکایی و خود کفایی فقر مطلق مثل کرۀ شمالی) را ناممکن کند. لذا هم مردم فقیرتر شدند و هم این خطر باقی ماند که با وجود ترامپ در کاخ سفید رویکرد تعامل با جهان ایران - اگر هم باقی بماند - با دشواری های باز هم بشتری مواجه شود.

5- سال 96 را اما با انتخابات ریاست جمهوری آغاز خواهیم کرد که بنظر می رسد انتخاباتی بی رونق و بدون شروشورهای مرسوم خواهد بود. بدیهی است که اصولگرایان بهیچ وحدتی نخواهند رسید و استراتژی شان از ابتدا هم وحدت نبود زیرا ناممکن بود. بلکه اصولگرایان با انبوهی - هرچه بیشتر بهتر - از نامزدها وارد انتخابات خواهند شد تا اینقدر تفرقه در آراء ایجاد کنند که حسن روحانی بحداکثر 50 درصد بعلاوۀ یک آراء نرسیده و انتخابات بدور دوم کشیده شود. بدیهی است که وقتی انتخابات بدور دوم کشیده شود فقط یک کاندیدا از اصولگراین خواهد ماند و بسیج احزاب و افراد متفرق و بدنه اصولگرایان پشت این یک کاندیدای باقی مانده براحتی امکان خواهد یافت و چه بسا انتخابات را هم ببرند. بنظر خودم البته اگر قالیباف وارد انتخابات نشود - که در صورت ورود او با روحانی بدور دوم خواهد رفت - احتمال اینکه کاندیدای دیگری از اصولگرایان چه در دور اول یا حتی دور دوم حریف روحانی شده و برنده شود بعید است.

6- خبر جهانی وحشتناک سال 95 انتخاب ترامپ بریاست جمهوری امریکا بود و او را مضرترین اتفاق بنفع خامنه ای و دار و دسته اش هم می دانم که بسیاری از چراهایش را هم قبلاً یا من یا دیگران گفته ام و گفته اند. حتی دلبستگان به حملۀ نظامی امریکا به ایران هم نباید کمترین امیدی به ترامپ داشته باشند. چون علاوه بر همۀ عوامل بازدارندۀ جنگ با ایران در خود غرب و امریکا این عنصر مهم را نباید فراموش کرد که ترامپ مشروعیت ملی کافی در داخل امریکا و مشروعیت بین المللی بسنده در نزد دوستان غربی امریکا ندارد و بسیار بعید است که چنین شخصیت متزلزلی از نظر سیاسی بتواند تصمیماتی مثل وارد کردن امریکا در جنگ بیهودۀ دیگری را بگیرد. نگاه کنید بهمین ماجرای اخیر اتفاق افتاده در خلیج فارس: امریکائی ها ادعا کردند که قایق های سپاه بطرف ناو آن ها نزدیک شده و تا 550 متری آن پیش آمده اند و اضافه کرده اند که ناو امریکایی مسیرش را عوض کرده و دور شده است و این حرکت قایق های سپاه را نا ایمن خوانده اند. در حالیکه سپاه ادعا کرده است که این ناو امریکایی بود که راه کج کرده و به آنان نزدیک شده و تا 550 متری آنان آمده و بعد از اعتراض آنان ناو امریکایی برگشته بمسیر درست و دور شده است. امریکا به این پاسخ سپاه پاسخی نداده و من تقریباً مطمئنم که روایت سپاه درست تر از ادعای امریکا بوده است. این نمونه را گفتم که معیار دست مان باشد که این موش و گربه بازی ها کارهای سیاسی است و نه ترامپ و نه خامنه ای دست بتحریک یگدیگر نخواهند زد.

7- یک جمع بندی بکنم از اوضاع سیاسی و اقتصادی پیش رو در سال 96 تا برگردم بموضوع مورد علاقه ام و راه حل استحاله از درون. دونالد ترامپ اگر رییس جمهور بماند وضع ایران را در حالت فعلی قفل و فریز خواهد کرد و نه تحرکی برای نزدیک شدن به ایران خواهد داشت و نه رفتاری رادیکال نسبت به ایران. و بطور طبیعی خامنه ای هم وضع ایران را در همین حالت فریز سیاسی و اقتصادی نگه خواهد داشت و بیش از پیش به ترهاتی مثل اقتصاد مقاومتی فوت خواهد کرد و عملاً هیچ گشایشی را اجازه نخواهد داد. بدیهی است که فریز ایران در وضعیت فعلی - بدون استراتژی - برای امریکا کمترین ضرری نخواهد داشت چون مراوده ای با ایران تنها ندارد. اما فریز ایران در موضع کنونی ایران را با روزهای سخت تری مواجه خواهد کرد. زیرا ایران به تعامل و رابطه با جهان از نان شب بیشتر نیاز دارد و بدون موافقت امریکا این تعامل نه با اروپا و نه حتی با چین و روسیه امکان پذیر نخواهد بود. مگر زمانی که معجزه ای رخ بدهد و رییس جمهور جدید ایران اراده کند خامنه ای را به چالش جدی در نزد افکار عمومی بکشد!

8- ویدیو و عکسی که بالا گذاشته ام مربوط است به یک جشن دلپذیر در یک کافی شاپ در تهران و جارو کشی خیابان های تهران توسط جوانانی که بدلیل هنجار شکنی در شب چهارشنبه سوری تنبیه شده اند. از نظر خود من جوانانی که در حال جارو کشی خیابان هستند همان جوانانی هستند که در کافی شاپ ساز می زنند و می خندند و قهوه و بستنی می خورند. جوانان در حال جارو کشی بدون هیچ خجالتی و تلاشی برای مخفی ماندن در حال هزینه دادن و تاوان دادن به تفریحی که کرده اند هستند. در حالیکه می توانستند این کار را نکنند و تنبیه دیگری - از زندان تا جریمه و.... - را ترجیح بدهند. اما اینان یک تنبیه مدنی و مدرن را که از نظر قاضی تحقیر کننده ارزیابی شده گردن گذاشته اند که فریاد بزنند از کاری که کرده اند پشیمان نیستند و روز دیگر و ماه و سال دیگر هم در همان کافی شاپ و در همان جمع دوستان در چهارشنبه سوری تفریح خواهند کرد و تمیزی شهرشان را نوعی از فعالیت مدنی و مدرن خویش تاوان خواهند داد.

9- تاریکی را با نور؛ سیاهی را با رنگ؛ عبوسی را با خنده؛ عربده را با موسیقی و ... پاسخ می توان گفت فقط. خشونت در مقابل خشونت؛ اخم در مقایل عبوسی؛ نعره در مقابل عربده بدویت گروه حاکم را درمان نخواهد کرد که هیچ بلکه مدنیت گروه محکوم را هم به بدویت رهنمون خواهد شد. طبقۀ متوسط فرهنگی و جوانان برخوردار از رفاه نسبی و بالانشین های شهری کلید حل معمای 40 ساله هستند و باید سال 96 را به سالی تبدیل کنند که ما هر روز شاهد خبرهای خیلی زیادی از یورش به مهمانی ها و حمله به کافی شاپ ها و دستگیری گروه های گردشگری مختلط و حجاب های بی حجاب و محکومان جاروکش باشیم. تا جائیکه نماز جمعه ها فرصت پیدا نکنند جز چس ناله های فرهنگی (حجاب رفت و ایمان رفت و لاابالی گری گسترش یافت و اباحه گری تا کجا و موسیقی را بگیرید و کنسرت را تعطیل کنید و امام زمان گریه کرد و از این مزخرفات) به چیز دیگری بپردازند. طبقۀ متوسط و برخوردار نسبی در ایران تفریح می کنند و می خندند و در برخی موارد حتی هنجارهای جوامع مدرن را زیاده روی هم می کنند. اما بیشتر این کارها را زیر زمینی انجام می دهند. اما مسئول هستند که تحرکات زیست مدرن خودشان را به کوچه و خیابان و دریا و جنگل و ... هم بیشتر تسری بدهند. روحانیان سنتی خیلی خیلی زیاد ترسیده اند. اما برای فراری دادن شان بحوزۀ "دین سکولار" فشار علنی بیشتری مورد نیاز است. این فرمول از آن جهت هم باید مرکز ثقل رفتارهای جوانان بشود که هم هزینه هایش سنگین نیست و هم بشکل دیاپازنی اقشار دیگر جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد و حداقل این است که لبخندی بر گوشۀ لب کودکی و نوجوانی و پدریا مادر بزرگی می نشاند.

10- سال خوبی را برایتان آرزو می کنم. اینکه در سال 96 خودم هم با شما خواهم ماند و کی و چگونه اش معلوم نیست. یا...هو

بعد از تحریر:
ویدیوی بسیار زیبای علی رضا عصار را هم بعنوان عیدی تقدیم شما می کنم.

۱۳۹۵ اسفند ۲۰, جمعه

درود و سلام خدا بر استاندار محترم خراسان جنوبی که امامان جمعۀ استان را به اعتصاب کشاند!


Image result for ‫پرویز کلانتری‬‎

این دردانه پرویز کلانتری نقاش و هنرمند است.
عکس هنرمند را گذاشتم که احترامی هم به استاندار کرده باشم.

1- حتی آن شاهکار 7 دقیقه ای نیمار بارسلونا در مقابل پاری سنت ژرمن هم نتوانسته بود به اندازۀ کار بی نظیر استاندار خراسان جنوبی در مقابل امامان جمعۀ استان به هیجان و آفرینم وادارد. با درود و سلام به او و نقطه عطفی که برای اولین بار در عمر جمهوری اسلامی ایجاد کرده و جز این راه هرنوع تلاش و کوششی برای نجات ایران مذبوحانه و بی حاصل خواهد ماند.


2- ماجرا این است که امامان جمعۀ استان خراسان جنوبی در یک حرکت جمعی از خواندن نماز جمعه های شهرهای مختلف استان مربوطه استنکاف کرده و اعلام کرده اند که تا برکناری استاندار استان از بازگشت به نقش امام جمعه خودداری خواهند کرد. نام استاندار خراسان جنوبی را نمی دانم. منشاء اختلاف او با امامان جمعه را هم خبر ندارم. حتی از نوع تفکر استاندار مزبور هم کمترین اطلاعی ندارم. اما فارغ از هر حرف و حدیثی اقدام او در بور کردن امامان جمعه و وادار آنان به خودزنی داوطلبانه یک شاهکار مسلم است و در تاریخ اصلاحات در ایران بیادگار خواهد ماند.

3- تکرار مکررات خواهد بود گفتن از اینکه شترگاوپلنگی بنام حکومت جمهوری اسلامی محال ممکن است به کارآمدی یک حکومت متعارف برسد مگر اینکه دولت مختار نامسئول (ولی فقیه و دیوان انتصابی پرقدرت او اعم از امامان جمعه و نمایندگان ولی فقیه و سامانه های اقتصادی و سیاسی و نظامی و نظارتی و...) در دولت مسئول بی اختیار (قوۀ مجریه اعم از رییس جمهور و وزراء و استانداران و سامانه های مسئول زیست دنیوی مردم و ...) ادغام شده و حکومتی متشکل از مدیریت - هم مسئول و هم مختار - مدرن و پاسخگو تشکیل شود. 

4- این حرکت مبارک استاندار خراسان جنوبی طلیعه ای نمادین از "این درخواست ادغام" است و بدیهی است که به نتیجۀ بزرگی منتهی نخواهد شد و حداقل در حسن روحانی من چنین جنمی تشخیص نمی دهم که بتواند با حمایت از استاندارش امامان جمعه (نمایندگان و منصوبان شخص رهبر) را بعقب براند. اما چه به نتیجه ای برسد یا نه. این مشکل و اختلاف بنیادین 38 ساله - همیشه و از بدو تشکیل جمهوری اسلامی جریان مستمر داشته و در دور از افکار عمومی بسازش و خیانت می انجامیده - علنی شده و از این پس استانداران بیشتری جسارت خواهند کرد که در مقابل سلطنت امام جمعه ها قد علم کرده و آنان را بعقب نشینی واخواهند داشت.

5- این حرکت بدو علت دیگر هم بسیار مهم است. اول اینکه وزارت کشور روحانی دست اصولگرایان وفادار بخامنه ای اما عاقلتر - طیف لاریجانی - است و خامنه ای و امامان جمعه اش دستشان برای استفاده از سلاح فتنه در حمله به استاندار مزبور باز نیست و دوم اینکه بنظر می رسد حسن روحانی می خواهد شعار "یک کشور یک دولت یک مردم یک رهبر" اخیرش را از سطوح پائین در استان ها آغاز کند تا خودش مجبور از رویارویی مستقیم با خامنه ای نشود. و الا هر انسان ایرانی و ناظر متفکر بیرونی هم می داند که تا شخصیت حقوقی رهبر با شخصیت حقوقی رییس جمهور درهم ادغام نشوند جمهوری اسلامی بکارآمدی دولت های مدرن و متعارف نخواهد رسید. بعبارت دیگر نقطۀ شروع کارآمدی دولت در فردای روزی اتفاق خواهد افتاد که رییس جمهور بتواند رهبر را به نقطه ای بکشاند که تحصن کرده و خواستار استعفای او بشود. 

6- ایران 38 سال است با دو سلطان "حوزۀ شرعی مختار و دانشگاه عرفی مسئول" اداره می شود که مختارها (آخوندها) مسئولیت نمی پذیرند و مسئولان (دانشگاهیان) اختیار ندارند. این بن بست فقط هنگامی شکسته خواهد شد که رییس جمهوری پیدا شود که همین کار استاندار خراسان جنوبی در مقابل امامان جمعه را در مقابل رهبر به نمایش بگذارد و داوری را بملت واگذارد. بدیهی است که تا این گیر ساختاری قفل کنندۀ همۀ امور کشور برطرف نشود هرگونه بحث و فحص در اعمال و رفتار دولت ها و کارگزاران بی اختیار قوۀ مجریه آدرس عوضی دادن است و راه بجایی نخواهد برد. یا...هو

بعد از تحریر:
در ده روزی که نبودم اتفاقت خوب دیگری هم افتاده است که قابل اشاره خواهد بود. اما چون این هیجان تازه بسیار دلنشین بود برای خودم آن را جلو انداختم تا یک جمع بندی کلی هم از اتفاقات گذشته بنویسم برای مطلب بعد.