۱۳۹۵ آبان ۱۳, پنجشنبه

رأی نمایندۀ لبنانی به ریاست جمهوری خانم میریام کلینیک خواننده و مدل؛ تنها علامت درست علاج درد جامعۀ ما هم است!

Image result for ‫میریام کلینک‬‎

1- دیروز مجلس جمهوری اسلامی به هر سه وزیر پیشنهادی حسن روحانی در حوزه های فرهنگی و اجتماعی رأی مثبت داد و موجی از پروپاگاندای ساختگی از سوی رسانه های دولتی را باعث شد که چنان ذوق زده و سرمست تیترهای اغراق آمیز زدند که گویی قلعۀ خیبر را فتح کرده اند و عنقریب است که ایران بدروازه های سعادت و زندگی برسد. در حالیکه رأی مثبت نمایندگان به سه وزیر پیشنهادی تحصیل حاصل بود و همه می دانستند که وزن مخالفان تندرو و ایدئولوژیک روحانی در مجلس دهم بسیار ضعیفتر از آن است که بتوانند در مقابل ائتلاف روحانی - لاریجانی دست بالا را پیدا کنند. لذا بدیهی این بود که من نیز هم در تیتر و هم در متن به انتخاب وزرای جدید می پرداختم و رأیی که چنین با استقبال ساختگی هواداران دولت روبرو شده است. اما بجهت داشتن دو محذور و دو ضرورت فلسفی و دو نتیجۀ سیاسی زیر من ترجیح دادم که تیتر مطلب را از انتخابات ریاست جمهوری لبنان انتخاب کنم:

الف- دو محذور:

الف1- شخصیت حقیقی "خود معرف و پروپاگاندای" حسن روحانی - در مقاطعی خود من هم در توجیه او مشارکت کرده ام - در فکر و نظر من فرو ریخته و ایشان را در منش ناصادق و در روش کم اثر به نتیجه رسیده ام. بنابراین اگر بخواهم راجع به کارهای او - از جمله ترمیم کابینه - مطلب بنویسم لاجرم باید در مخالفت با او بنویسم و متمرکز بشوم بر رفتار 1- تحقیر و تهدید پیاده نظام خامنه ای و روحانیت سنتی بجای در آویختن با خود خامنه ای و مراجع واپسگرای قم - نه تنها روحانی عملاً کمترین تعرضی به رهبران و مراجع واپسگرا نمی کند بلکه فاجعه بار اینکه آنان را خیرخواه و همراستا با منافع ملی هم اصرار دارد - مثل دروغ بین و آشکار "انکار حاکمیت دوگانه در جمهوری اسلامی و فرافکنی کثیف آن به ادعای ضد انقلاب خارج از کشور". و 2- هیچ انگاری و بیچاره انگاری و ایگنور منتقدان اصلاح طلب - حتی شرکای سیاسی خود مثل اصلاح طلبان مذهبی نظیر عارف و فراکسیون امید مجلس - و همۀ منتقدان لیبرالی که روش های او را آب در هاون کوبیدن می دانند. نشان به آن نشانی که در همین جلسۀ رأی اعتماد نیم ساعت بعمد تأخیر کرد بدون عذرخواهی و دلیل آوری، و حتی یک اطلاع رسانی و مشورت هم نکرده بود با فراکسیون امید راجع به وزرای پیشنهادی. تا جائیکه الیاس حضرتی روز قبل از رأی گیری در روزنامه اش اعتماد نوشت که تحقیر شده اند. اما چون چاره ای ندارند! بوزرا رأی خواهند داد و انتقام شان را در سال 96 و کابینۀ بعدی روحانی خواهند گرفت! و البته عارف هم بعداً همین را گفت. بگذریم از اینکه امثال عارف و حضرتی خودشان هم قابل تحقیر هستند با آن دستمال دست عارف که از یکطرف مصرف پاچه خواری دولت را دارد و از سوی مقابل قهر و ناز شتری به بهانۀ سرماخوردگی.

الف2- در طرف دیگر من اگر محذور اخلاقی خودم را کنار بگذارم و علیه روحانی و اقداماتش بنویسم این مشکل سیاسی را پیدا می کنم که اولاً با جبهۀ مخالفان تندرو روحانی هم موضع و هم نظر فهمیده می شوم که نیستم. و مهمتر اینکه بهرحال فعلاً تنها عنصر فعال ممکن برای عرفی تر کردن حکومت جمهوری اسلامی حسن روحانی است و حتماً تعدادی از هموطنانم هنوز به کارآمدی - هرچند کم و با کندی زیاد - دولت روحانی امیدوارند و من نباید بذر نا امیدی پمپاژ کنم به امید آن ها. ضمن اینکه خودم هم بدیهی می دانم برخی پیشرفت ها در حوزه های مختلف را و نباید با قطعیت حسن روحانی را طرد و از حیز انتفاع ساقط معرفی کنم. بنابراین بهتر این می بینم که بیش از "در قالب هشدار و تحریک روحانی" او را تضعیف نکنم تا همین روند لاک پشتی تغییرات هم با بن بست های بیشتری مواجه نشود. لذا هم بخودم و هم به روحانی و هم بجامعه فرصت می دهم که کمی بازهم جلوتر برویم و ببینیم این تغییر و تحولات بکدام سو تمایل خواهد یافت و در صورت احساس خطر نهایی وارد میدان رادیکالیزه کردن "نه به روحانی" شوم و شویم.

ب- دو ضرورت فلسفی:

ب1- این افتخار برای من و سیرک من قابل انکار نیست که من اولین فردی بودم که راه حل فروپاشاندن جمهوری اسلامی را شادی و زن و هنر و موسیقی و حجاب و سینما و ... زندگی طبیعی معرفی کردم. و هر آنچه در بعد از تأسیس و معرفی دکترین من اتفاق افتاده - حتی با جرأت تمام بنیان صفحۀ آزادی های یواشکی خانم علی نژاد - و بعد از طرح موضوع در وبلاگ من بود که تعدادی به سمت این راه حل فلسفی تمایل پیدا کرده و به تبلیغ آن پرداختند. توضیح بدهم که منظور من طرح موضوع در سطح خرد است و صورت بندی سیاسی و مبارزاتی آن. و الا پرواضح است که اصل و کلان نظریۀ "آزادی زن و شادی و زیبایی دوای همۀ دردهای عقب ماندگی جوامع قدیم است" مربوط به اندیشه مندان سترگ بوده و است. و من فقط احصاء کنندۀ آن در ذیل "راه حل سیاسی گذر از جمهوری اسلامی" بوده ام و به تعبیر روشن من حمال اندیشه و مغز بزرگان بعرصۀ مبارزات سیاسی ایران بوده ام و شأنی بیش از آن برای خودم قائل نیستم. با این مقدمه این تلنگر روز را هم علاوه کنم که طبق اعلان مجامع جهانی مردم ایران بعد از عراق دومین کشور ناشاد دنیا هستند - در مورد عراق که موضوع هم امنیتی و هم ایدئولوژیک است اما در مورد ایران قطعاً عامل درجه یک ایدئولوژی مرگ اندیش روحانیان حاکم در جمهوری اسلامی است - بخودم حق می دهم که بروم سراغ اتفاق نمادین و فلسفی پارلمان لبنان.

ب2- در چنین اوضاع درهم برهمی است که لبنان بعد از دو سال و نیم بلاتکلیفی دارای رییس جمهور شده که علت و نتیجۀ سیاسی آن را در بخش بعدی خواهم گفت. اما آنچه که برای من بسیار بسیار مهم و دلپذیر بود در جلسۀ انتخاب رییس جمهور میشل عون؛ این بود که یکی از نمایندگان مجلس لبنان رأی به ریاست جمهوری خانم میریام کلینک خواننده و مدل بسیار سکسی لبنانی داده است. این عمل نمایندۀ لبنانی باعث شگفتی و خنده و فکاهه و تمسخر و تفریح هم جلسۀ پارلمان لبنان شده و هم موجی از واکنش های مجازی و رسانه ای در دنیا و بویژه سایت های ایرانی را سبب شده است. نماینده ای که رأی به ریاست جمهوری خانم کلینک داده را نمی شناسم. و لاجرم از انگیزۀ او در نوشتن نام میریان خانم بر برگۀ رأی ریاست جمهوری لبنان را هم نمی دانم. اما انگیزۀ او هرچه بوده باشد - و من حدس می زنم که برای مسخره بازی و خنده و تفریح نبوده - پیام عمل او یک پیام فلسفی کامل و راهگشا برای نه تنها لبنان بلکه برای کل خاورمیانۀ مسلمان و کل بشریت دارد. و آن پیام فلسفی این است: "گره کور سرنوشت بشریت و در رأس آن خاورمیانۀ نفرین شدۀ مسلمان با ریاست ژنرال ها و سلطان ها و ولی فقیه ها و خلیفه ها و در یک کلام مردان زور و شمشیر و سیاست و عبوسی بازشدنی نیست؛ چه نامش عون باشد یا سلمان و یا خامنه ای و یا بغدادی و .... لذا اگر راست می گویید و دنبال راه سعادت انسان ها می گردید تنها و تنها گزینۀ درست تان ریاست - هژمون - زن و زیبایی و شادی - بر جامعه است". البته که من اگر بجای نمایندۀ پارلمان لبنان در پارلمان ایران بودم! بدیهی است که رأیم را به خانم کلینک نمی دادم که یک سوپر مدل سکسی است و ممکن است بسیاری از ما مردان مسلمان را وسوسه کند و در همان حال بترساند. بلکه من رأی فلسفی و نمادینم را تقدیم خانم زیبای هموطنم"سپیدۀ رییس سادات" می کردم!

پ- دو نتیجۀ سیاسی:

پ1- به نتیجه رسیدن انتخاب رییس جمهور لبنان و تعلق گرفتن آن به ژنرال میشل عون بعنوان یک افسر میهن پرست و لیبرال لبنانی هم امر بسیار مبارکی بوده بعد از دو و نیم سال بلاتکلیفی. زیرا نشان دهندۀ این است که کلاف سیاست پیچیده در خاورمیانه از یک مکانی (لبنان) شروع به بازشدن کرده؛ هرچند کند و نه رادیکال و اثر گذار فوری. برای ما ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی خامنه ای انتخاب میشل عون یک حساسیت منفی ویژه هم دارد و آن به این دلیل است که حزب الله لبنان هم از مؤتلفین سیاسی میشل عون است و انتخاب او را به دست برتر داشتن خامنه ای و حزب الله در صحنۀ سیاسی لبنان و باخت سیاسی عربستان ارزیابی می کنیم. البته فقط پیروزی خامنه ای برای ما ناگوار است و الا باخت عربستان در منطقه خواست ملی ما هم است و خدا را شکر می کنیم که رهبر جریان تکفیری - سنی جهان در سراشیب باخت بیفتد.

پ2- اما آماده ام و آمده ام که مژده بدهم تا متوجه شوید که ریاست ژنرال عون در لبنان نه تنها پیروزی خامنه ای و استراتژی هلال شیعی و حزب الله لبنان نیست بلکه برعکسش هم است. زیرا اگر قرار بود خامنه ای پیروز صحنه باشد باید در دوسال و نیمی که این ماجرا ادامه داشته اتفاق می افتاد و نه حالا که خامنه ای در حضیض سیاست ایدئولوژیک خودش در منطقه است. بنابراین اگر سعد حریری بعد از دو سال حاضر به پذیرش میشل عون شده باید دست امریکا و تغییر سیاست ایران در منطقه را پشتش دید. و این امر مبارکی است هرچند خیلی بطئی بنظر برسد. منظورم این است که وقتی امریکا متقاعد شده که نه حزب الله لبنان آن حزب الله بلامنازع لبنان مانده و نه خامنه ای ظرفیت و مقبولیت و جرأت آن خامنه ای پیش از برجام را دارد - نقش نسبی دولت حسن روحانی در تعدیل اجباری خامنه ای هم اینجا قابل ذکر است - و نه روسیه و اسد جایی برای خامنه ای رادیکال در آیندۀ سوریه و لبنان رزرو کرده اند؛ و البته خطر عربستانی که هیچ کاری نکند هم یک تهدید بالفعل اسلام گرایی افراطی است در منطقه و جهان بدلیل نوع دین باوری عرفی هم سران و هم مردمانش؛ میشل عون را یک قدم بجلو تر از عون قبلی متقاعد کرده و سعد حریری را یک قدم بعقب تر از حریری قبلی راضی کرده و روحانی که از طریق ظریف اطمینان داده به کری و اوباما که ناله های خامنه ای را بحساب قدرتش نگذارید و جمهوری اسلامی هم از مواضع خامنه ای کلاً عقب کشیده؛ انتخابات ریاست جمهوری لبنان به نتیجه رسیده و علامت خوبی است از افول ایدئولوژی اسلام سیاسی. یا...هو 

۱۳ نظر:

بردیا گفت...

این تحلیل در مورد روحانی کاملا درسته. چاقو دسته خودش رو نمیبره. روحانی اگه گاهی یه اهن و تلپی میکنه به نفع جامعه و عرف پشت بندش سریع یه چشمک به اخوندای متحجر میزنه که این صرفا به خاطر رای و ساکت کردنشونه و نگران نشین. روحانی و هاشمی فقط به فکر حفظ این نظامن. میدونن اگه خامنه ای رو ول کنن این نظام رو به باد میده. برای همین من از روحانی و هاشمی و اصلاح طلبا بیشتر از خامنه ای بدم میاد. اینا باعث حفظ نظامن. نه میذارن عقلانیت ؤزیم به قدری پایین بیاد که به فنا بره نه میتونن (یا اگه بتونن میخوان) این عقلانیت رو به حدی برسونن که جامعه یه نفسی بکشه و عرف و نزاکت و اخلاق مدرن و مدنی و انسانی اصول حکمرانی خوب در حد ماکسیمم و این چیزها بر کشور حاکم بشه چون در این صورت میدونن خودشون هم دیگه جایگاهی نخواهند داشت. در برابر بی عقلی شدید آخوندای متحجر این اصلاح طلبهای مغزفندقی یکی به نعل یکی به میخ برای خودشون شوکت و برو بیایی دارن و مردم از ترس اونا به اینا پناه میبرن وگرنه که خودشون هم محلی از اعراب نداشتن. داستان روحانی هم همینه. فقط میخواد هشت سالش رو به خوبی و خوشی و با حفظ کردن نظام و سر دوندن مردم و جوونا با یه سری شعارای پوشالی سر کنه و بعدش هم باد به غبغب بندازه بگه جمهوری اسلامی در آستانه سقوط بعد از دوره احمدی نژاد رو من بودم که نجات دادم و حالا خودم رو مثل بچه آدم بذارین رهبر جمهوری اسلامی نه صادق و محمود و ابرام رو! این خط این نشون.

ناشناس گفت...

البته انتخاب سعد حریری به نخست وزیری روشن کرد که چه معامله ای در پشت پرده انجام شده تا طرفین راضی به ریاست جمهوری میشل عون شوند.

ناشناس گفت...

میشل عون (۱۹۳۳، بیروت) رئیس جمهور لبنان از ۳۱ اکتبر ۲۰۱۶ پس از سی ماه خلأ منصب،[۱] رهبر جنبش میهنی آزاد و فرمانده سابق ارتش لبنان است. وی از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰ رئیس یکی از دو حکومت لبنان بود که برای به قدرت رسیدن با یکدیگر در جنگ بودند. وی در سال ۱۹۸۹ علیه نیروهای سوریه مستقر در لبنان «جنگ آزادیبخش» اعلام کرد و در سال ۱۹۹۰ پس از تصرف بیروت توسط ارتش سوریه به سفارت فرانسه پناهنده شد و بعداً اجازه یافت تا به فرانسه برود. ویکیپدیا فارسی

همین قدر در خاطرم هست در دهه شصت و هفتاد شمسی، میشل عون چهره منفوری در سیاست خارجی حکومت اسلامی و تبلیغات رسانه ای بود و او را وابسته به اسرائیل و غرب معرفی می کردند.
قصد من از نقل زندگی نامه عون این است که صحنه سیاسی لبنان می تواند کاملا برخلاف تصور عموم شود و متحد فعلی حزب‌الله در نقش رئیس جمهور لبنان متحدین جدیدی دست و پا کند.
به هر حال آمریکا با ترامپ، سوریه با اسد لائیک و لبنان تحت ریاست میشل عون مسیحی و روسیه نزدیک تر به غرب، عربستان فعال در منطقه، خواب را از چشم ولی فقیه بدون لباس و عریان در انظار خواهند ربود.

ناشناس گفت...

حقیقتش مطلب پخش و پلایی بود من اصلا نگرفتم چی شد و چی به چیه

ناشناس گفت...

بالاترینی بیدار است از دلقک ایرانی بیزار است

ناشناس گفت...

روحانی روحانی حمایتت میکنیم

ناشناس گفت...

مرگ بر رژیم ولایت فقیه

ناشناس گفت...

عقب نشینی حریری بر این مبنا بوده که رقیبی رو که در حال افوله مانع از جیغ های بنفش و دست و پا زدن های مخربش بشه

ناشناس گفت...

حرف جشن و سرور و شادى زدى. با ويدئو موزيك سپيده رئيس سادات هر چى غم و غصه و بدهكارى بود بيادمون آوردى.

ناشناس گفت...

خیلی سعی می کنید که نکته مثبتی در بیاورید از این اتفاق، شاید هم نکته مثبتی واقعا هست و من نمی بینم ولی این مسائل را که طرفداران بسیج نمی فهمند، این ها می بینند که حزب الله حامی رئیس جمهور لبنان است و گمان می کنند فتح حاصل شده! این مسائل که شما می نویسید بسته به نوع نگاه خودتان دارد، شاید حزب االله همان حزب الله باشد و امریکا ان امریکای سابق نباشد، این یک پیروزی دیده می شود در چشم طرفداران سیاست های مداخله جویانه ایران در منطقه، جمهوری اسلامی یک چندسالی دارد هنوز تا میوه سیاست های امروزش را بچیند. تازه امسال مرگ بر آمریکا را تشدید کردند در رسانه ها که کسی فکر استحاله یا بازگشت به عقلانیت و منافع ملی نکند.

Dalghak.Irani گفت...

موسیقی مربوط به سلیقه و ذائقه است و با اینکه حرف امروزی ها را در مورد غمگین بودن آوازهای اصیل ایرانی را قبول دارم اما موسیقی سنتی را بعنوان میراث گرانسنگ فرهنگ ملی گرامی می دارم. ویدیوهای سپیده خانم را هم بیشتر از جهت شناسایی خودش و وقارش و متانتش گذاشته ام که کسی معهمم نکند به مطرب نوازی! و مستهجن! دوستی. امیدوارم شوخی کرده باشی که این روزها شوخی و خنده کیمیاست حتی اگر به بهانۀ سپیده رییس سادات باشد. یا...هو

ناشناس گفت...

دلقک جان متولد چه سالی هستی؟

اژدها گفت...

تلخک،

"اصل و کلان نظریۀ "آزادی زن و شادی و زیبایی دوای همۀ دردهای عقب ماندگی جوامع قدیم است" مربوط به اندیشه مندان سترگ بوده و است."

لطف کنید از این اندیشه‌مندان سترگ ۱۰ تن را نام ببرید تا این کمترین و شاید دیگران اندیشه‌شان بخوانند.