۱۳۹۵ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

شلیک تک تیرانداز ماهر خامنه ای (شریعتمداری) به مغز معتدلان پخمۀ روحانی (صادق خرازی)!


1- خیلی تلاش می کنم که به احترام رأی دهندگان سکولار - از جمله حمایت ثانوی خودم از آنان - در مورد سقوط آزاد حسن روحانی چیزی ننویسم. اما مگر با ننوشتن من زمان هم متوقف می شود و روحانی بمدد امدادهای غیبی از ورطه ای که بدست خودش برای دولتش فراهم آورده نجات پیدا می کند. بدیهیست که نه. روحانی تنها و تنها از راه صداقت و اعتراف است که می تواند امید به بخشیده شدن و نجات نسبی - فقط بخاطر خالی بودن عرصه از لیبرال های وطنپرست ایرانی - داشته باشد در آینده. این روزها موضوعی که خیلی روی بوق است و خیانتکاران اصلاح طلب و معتدل سعی در جا انداختن ان دارند این است که با هر زور و زحمت ودغل و دروغی هم است مخالفان اریجینال روحانی در جبهۀ تحجر و تندرو را تنها ناراضیان و منتقدان و مخالفان روحانی معرفی و خواستار متوقف شدن آنان شوند. حتی کسان مزخرفی مثل منتجب نیا و انصاری و این تیپ ها از ادبیات "انتقاد از روحانی تخریب نظام است و سیاه نمایی محسوب می شود" استفاده می کنند. در حالیکه موضوع اصلاً و مطلقاً ربطی به مخالفان مزبور ندارد و سؤال کنندگان و منتقدان عمده و این روزهای روحانی طبقۀ مدرن رأی دهنده به او و رأی دهنده به لیست امید هستند که خواهان شفافیت مواضع منتخبان خود در مقابل اعمال بشدت زشت و خارج از کانتکست هرگونه مدرنیته و انسان عاقل و صالح هستند. زیرا روحانی علاوه بر اینکه قوزی از پشتشان برنداشته - و تحمل می کردند - بلکه قوز بدنام و بسیاز زشتی هم بر پشتشان افزوده بنام حرامخوار و فاسد.

2- صادق خرازی دارندۀ حزب ندای ایرانیان و ناشر روزنامۀ وقایع اتفاقیه نمونۀ بسیار کامل و قابل نشان دادنی است در بین ماله کشان جدید روحانی. زیرا صادق خان هم دقیقاً عین حسین خان فریدون مو بمو مثل هم رشد کرده اند و مثل هم به ثروت و موقعیت سیاسی رسیده اند. به این معنا که اگر حسین فریدون با حمایت و رانت بردار 15 سال بزرگتر از خودش حسن روحانی مکتب نرفته ملا شده و نیویورک آخرین سکوی پرش از جنینی به یک کرکس سیاسی اقتصادی کامل بوده و است. صادق خرازی هم دقیقاً همین مسیر را تحت رانت بردار بزرگش کمال خرازی پیموده است. و اگر فریدون دیپلمه سفیر شده خرازی هم دیپلم نگرفته به نیویورک رفته و نمایندۀ جمهوری اسلامی شده. اگر فریدون تلاش دارد تحصیلات قلابی اش را به دکترایی از همان نوع برساند در 53 سالگی؛ صادق خرازی اما زرنگتر بوده و عنوان دکترایش را هم کامل کرده از مدت ها پیش. فریدون اگر سرمایه گذاریش در بازار طلا و ارز و صرافی بوده؛ صادق خرازی هم دور از صرافی فریدون در خیابان فردوسی نبوده است و او سرمایه اش را در قاچاق و خرید و فروش عتیقه متمرکز کرده در تقاطع خیابان های فردوسی و منوچهری. پس خیلی هم هوشمندی نمی خواهد شکار کردن صادق خرازی از سوی تلویزیون خامنه ای و قرار دادنش در مقابل حسین شریعتمداری 1000 برابر هوشمنتر و تواناتر از صادق خرازی پخمۀ سیاسی.

3- مناظره شان را دیدم. یک روزنامه نگار عملیات روانی و ایدئولوژیک برجسته و مؤمن - منظورم ایمان سیاسی است - در مقابل شخصیتی با رانت بزرگ شده و با رانت مقام گرفته و با رانت موقعیت یافته و بی ایمان به هرگونه پرنسیپ حرفه ای. نتیجه معلوم است: فیتیله پیچ شدن صادق خرازی تودماغی و در حالت خماری و بی هیچ حرف و سند و آمار و مدرکی در مقابل شریعتمداری حراف و درست گوی درشتگو و مورد حمایت بخش خشکه مقدسی ایران برانداز. با کمال سوگواری چنان آشفته و منفعل بود صادق خرازی که آدم دلش نمی خواست حتی در کابوس هم قبول کند که او پشتیبان روحانی منتخب دختر و پسرهای جوان بدنبال یک لقمه زندگی بدون سرخر کمتر است. اما متأسفانه بود و با چه حرارت فس فسی هم داشت تلاش می کرد که بگوید روحانی خط قرمز ندارد و از دریافتی های نجومی خبر نداشته و دارد با فساد مبارزه می کند. در حالیکه خود روحانی هیچکدام از این حرف ها را نه قبول دارد و نه عمل کرده یا می کند. روحانی و معاون اولش و البته آن نوبخت نگون بخت مرتب هذیان های خودساخته را می گویند و از دادن حتی یک آدرس دقیق از رانت دریافتی در دولت قبل و در سایر ارکان حکومت و با پمپاژ بر یک بابک زنجانی مرده اصراری مشکوک اندر مشکوک دارند. خود روحانی می گوید 300 الی 400 نفر ویژه خوار داشتیم و جهانگیری می گوید از 2500 پرونده که خودش چک کرده کمتر از 50 نفر نجومی بوده اند. در حالیکه اگر او 2500 پرونده را دقیق گفته از نظر ریاضی دیگر حدود لازم ندارد و باید بتواند که بگوید 49 یا 45 یا یک عدد مشخصی و مهمتر بگوید که چه کرده است با همین چهل نفر.


4- از معتدلان اسفناک تر اوضاع اصلاح طلبان است. هر روز در روزنامه هایشان می نویسند که از روحانی حمایت می کنیم و در صفحه ای دیگر می نویسند حمایت مشروط می کنیم و در صفحۀ بعدی می نویسند حمایت نمی کنیم. یا عارف بی عرضه که رأی ما را سوزانده تا اینجای زمان گذشته از دولت روحانی؛ می فرماید فراکسیون امید از نامزد اصلاح طلبان حمایت خواهد کرد و از این دست خزعبلات و مزخرفات تا دلتان بخواهد زیاد است در فرار بجلو این آدم های قلابی! اما طنز قضیه این است که اصلاحطلبان بروی خودشان هم نمی آورند که شما دیگر چه شغال هایی هستید که لاف در غربت می زنید. از کدام حمایت و از کدام تصمیم و از کدام هوادار و از کدام مردم و از کدام جمعیت داد سخن می دهید و خودتان را تخلیه می کنید روی کاغذ. زیرا اگر اصولگرایان تندرو و هوادار خامنه ای و جلیلی و مصباح 4 میلیون تیفوسی هستند و آمادۀ نبرد و حمایت. اصلاحطلبان سیاسی - برند معروف در ایران - حتی یک میلیون رأی سازمانی هم ندارد در بین مردم ایران. 90 درصد حمایت کنندگان و رأی دهندگان به اصلاح طلبان مردمان سکولار و مدرنیته خواه و زندگی خواه ایران هستند که با کل موجودیت شریعت در سیاست مخالف قطعی هستند و فقط از ناگزیری و امید بستن به صداقت و شعارهای فریبای اصلاح طلبان است که به پشت آن ها می روند. و اینک این اعتماد حداقلی کلاً زایل شده بعد از مسألۀ حقوق ها و بویژه در صدر بودن نام صفدر حسینی بدون کمترین عذرخواهی و موضعگیری از سوی اصلاح طلبان شاخص و سازمانی در مورد او.

5- بگذارید یک آدرس بدهم تا لاف نزده باشم بدون سند. هرچند خود شما افکار عمومی را می بینید و موضع گیری های مهمی مثل یادداشت بسیار دردناک حمیدرضا ابک انیشه ورز نامی حوزۀ فلسفه - در کامنت رامیار قبلاً منتشر هم شد در کامنت دانی - را مشاهده کرده اید. اما آن آدرس جدید: روز شنبۀ گذشته و در برنامۀ دیده بان تلویزیون بی بی سی فارسی مسعود بهنود برای اولین بار از نشان دادن هرگونه کارتون و طنز مطبوعاتی خودداری کرد و خودش معترف شد که این عمل در اعتراض به کارتونیست ها و طنزپردازان روزنامه هاست که اخیراً [بعد از ماجرای فیش ها] هیچ کارتون و طنز قابل ارائه ای قلمی نکرده اند. بدیهیست که بهنود از چرایی ها نگفت و اگر هم می دانست نمی گفت. اما من بشما می گویم که چرا چنین اتفاقی افتاده است: از اول دولت روحانی تا مقطع فعلی طنز و کاریکاتور در همۀ حوزه ها بسخره و فکاهی و طعنه و کنایه و گریه دورۀ احمدی نژاد می پرداخت و هدفگیری مشخص بود. اما بمحض برون ریزی کثافت مدیران روحانی هنرمندان طنز و کاریکاتور همه وارفتند و مثل مردان و زنانی که زلزله زندگی بر سرشان را آوار کرده باشد از نفس افتادند. آن ها دو راه بیشتر نداشتند. یا باید همان سوژه های مرسوم و مربوط به گندکاری های ادعا شده از سوی دولت تدبیر و امید در صدارت احمدی نژاد را کار می کردند که خب امکان حسی نداشت. چون هنر حتماً باید بحس هنرمند برسد که بر قلم جاری شود. و گفتم که این حس را شکسته بود اخبار مدیران نجومی. راه دوم این بود که سوژۀ جدید - قلابی در آمدن تدبیر و امید - را بقلم و طرح می سپردند که این هم به دلیل بازی در زمین دشمن و مخالف با اعتقادات خودشان خیلی عصبانی و سیاه در می آمد که ترجیح دادند قلم در نیام بکشند و از آرزوهای برباد رفته نگویند و نکشند. نتیجۀ بدیهی هم این شد که مطبوعات از کارتون و طنز دارای حداقل استانداردهای مورد رضایت حرفه ای بهنود خالی باشند. یا...هو

بعد از تحریر:  نوشته را با نقل قولی از مسعود پزشکیان نایب رییس مجلس و نمایندۀ اصلاح طلب تبریز می بندم آنجائیکه گفته است:

پزشکیان: روحانی هوای حامیان را داشته باشد


نماینده مردم تبریز در مجلس شواری اسلامی در مصاحبه با خبرنگار عصر ایران ادامه داد: در همه حوزه های سیاسی و اقتصادی قدم اول برای موفقیت این است که هوای مشتری را داشته باشیم، مشتری کسی است که در دکان ما آمده است و می خواهد از ما جنس بگیرد و این یعنی ما را قبول دارد و باید هوای این مشتری را داشت،کسی که در دکان ما نمی‌آید و ما را قبول ندارد دلیلی ندارد خودمان را بکشیم که وی ما را قبول کند.
وزیر بهداشت دولت اصلاحات خاطر نشان کرد: دولت آقای روحانی اگر می‌خواهد موفق باشد باید هوای کسانی را که دولت وی را قبول دارند و برای این دولت مایه گذاشتهو کار کرده اند داشته باشد و این یک قاعده است که باید رعایت شود.
وی با بیان اینکه دولت آقای روحانی در خیلی جاها هوای افرادی را که از وی حمایت کرده‌اند نداشته گفت: در واقع اگر ما هوای مشتری را نداشته باشیم همان مشتری بعد از مدت‌ها در دکان ما نمی‌آید ،اولین قدم آقای روحانی برای موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری آینده باید این باشد که هوای کسانی را که از وی حمایت کرده اند داشته باشد و در گام بعدی می توانند با کسانی که وی را قبول ندارند بنشینند و بحث کنند.

۱۹ نظر:

ناشناس گفت...

#نه_به_جمهوری_اسلامی

خواهش میکنم به این موضوع فکر کنید
اگر واقعا باور داریم که رای مردم تائین کننده هست، خیلی خوب همین مردم هم میتونن مقبولیت و مشروعیت این سیستمو زیر سوال ببرن... خیلی مدنی و مدرن ، پائین آودمن مقبولیت نظام از مسیر عدم شرکت در رای گیری های نظام.

ما بریم رای بدیم و ظریف به قول شما مدرن در مصاحبه های خارجی بگه اگر مردم این نظامو قبول نداشتن در این سطح بالا در انتخابات شرکت نمیکردن

انتخابات ریاست جمهوری دیگه انتخابات مجلس نیست که بگیم مسائل قومیتی تعداد رای دهندگان را افزایش میدهد.

یک رئیس جمهور حداقلیِ تندرو و اصولگرا به نظرم بهتر از یک رئیس جمهور حداکثری میانه رو و ماله کش هست.... جمهوری اسلامی نشون داده که اهل انعطاف دوستانه نیست ، حتما باید فشار روی گردنش باشه.

مقبولیت این نظام باید به حداقل برسه

ناشناس گفت...

در محله ما فقط یک دکان بقالی است. همیشه میرم اونجا.

ناشناس گفت...

سلام
بدون اینکه بخواهم بحث اصلی منحرف شود یک سوال دارم اگر یک فرصتی پاسخ داده شود ممنون میشوم.
مگر تحریم افراد بدلیل مثلا نقض حقوق بشر چقدر اهمیت دارد و یا چه آسیبی به آنها میرساند که کشورهای غربی از این حربه استقاده میکنند و حکومت هایی هم که این ناقضین در انهاکاره یی هستند چانه زنی میکنند که این تحریم ها برداشته شود؟ مثلا سلیمانی و یا قاضی مقیسه چقدر براشون اهمیت دارد که به اروپا یا امریکا نروند و یا ثروتشان را لزوما در بانکهای اروپایی ذخیره میکنند؟

ناشناس گفت...

فرصت کردید نوار صوتی شادروان ایت اله منتظری در مورد کشتارهای سال ۶۷ را که اخیرا در وبسایت ایشان منتشر شده و یا وبسایت های دیگرگوش کنید.

م گفت...

دمت گرم تیمسار
هربار از این نوشته های تند و تیز مینویسی کلی روحم شاد میشود.
اصلاح طلبان نشان داده اند که تو زرد و قلابی هستند و بعد از اینکه خرسان از پل گذشت، هم با جناح مخالف ساخت و پاخت میکنند و رای دهندگانشان را به ثمن بخس میفروشند به یا اینکه شروع به چپاول اموال و عادت بیت المال میکنند برای پر کردن جیبشان و منافع شخصی از ترس اینکه مبادا دوره شان تمام شود و حظی نبرده باشند. کاملا موافقم که طرفداران اصولگرایان و منتخبان آنها وفادار تر هستند به حرفهایشان وطرفدارانشان و مومن تر هم هستند به آرمانشان حتی اگر به قیمت حیف و میل میلیارد ها دلاری هم باشد.
بیشتر بنویس تیمسار
عزت زیاد
م

ناشناس گفت...

واقعا که خیلی به خودت فشار میاری که علیه روحانی ننویسی. آقا اصلا راحت باش فشار نیار هر چی میخوای بنویس. نه اینکه تمام سه چهار پست اخیرت در انتقاد از روحانی بوده. البته از موضع حق بوده این صحبت های شما. ولی اعتراض من به شما این هست که شما انتقاد نمی کنی بلکه فقط نق میزنی و باعث افسردگی و ناامیدی ما میشوی. انتقاد باید همراه با راه حل باشه. اعتراض بدون راه حل رو نق زدن میگن. راه حل شما چی هست؟ و اگر راه حلی داری حتما نقشه راه و آینده و نتیجه نهایی راه حل ات رو هم بیان کن. من که فکر نمی کنم که دیگر هیچ راهی در اصلاح راه این حکومت باقی مونده باشه. ایران از مردان و زنان شجاع و خط شکن خالی شده. باقی مانده ها همینی هستند که در صحنه سیاست حاضر هستند و تازه همین ها هم باز تحت فشار حاکمیت قرار دارند. شما 10 رجل سیاسی که حداقل استانداردها و ارزش های مورد قبول شما رو دارند در ایران نام ببر که مردم بهشون امید ببندند. دیگه کسی باقی نمونده. تنها راه فقط سرنگونی و پاک کردن زمین از لوث وجود این خیانتکاران و فاسدان هست.

ناشناس گفت...

پدرام از آلمان.

از تحلیل شما و کامنت‌ها شاخ درمیارم. یادتان هست که در ارتباط با رأی دادن مینوشتید؟ و ما فریاد میزدیم که نروید به این‌ها رأی بدهید.

حالا در تحلیل شما و کامنت‌ها جملاتی می‌خوانیم از قبیل "تو زرد و قلابی هستند" - "عارف بی‌ عرضه ..." - ... "پخمه..." - "... قلابی درآمدن امید و تدبیر..." - "... امید بستن به صداقت..."

آنوقت که ما می‌گفتیم، اینها تو زرد و قلابی که هستند هیچ، پخمه و جانی نیز هستند. آقایانی که حالا اینجا و آنجا صدایتان درآمده است، شما رفتید به اینها رأی دادید.‌ای هموطن، حالا منی‌ که به آنچه که اینها بوده‌اند به آنها نگاه کردم، به شما که به اینها رأی داده‌اید، به چه چشمی نگاه کنم؟



واقعا درک می‌کنم که چرا صادق هدایت خودکشی‌ کرد.

چرنده گفت...

اتفاقا من هم این مناظره رو دیدم از شما تعجب نمیکنم که این جوری از مناظره برداشت کردید بالاخره این مسیر حمایت از شریعتمداری و کوبیدن روحانی به هر قیمتی دایره ای هست که شما درش اسیر شدید و از اون هم در نخواهید اومد اگر رفتار شما معطوف به انتخابات اینده هست که همینجور هم به نظر میاد باید بگم این درست که روحانی رای دهندگان خودشو مایوس کرده ولی از خوش شانسی یا بدشانسی رقیبی که چشمگیر باشه در مقابل نداره رقبای روحانی دو دسته هستن یا از نفراتی هستن که شانس خودشونو قبلا امتحان کردن و یا میتونن نفرات جدید باشن، از بین نفرات قدیمی محسن رضایی و ولایتی هر یک به دلایلی نخواهند اومد جلیلی و حداد و قالیباف هم که ول معطل هستن حالا شما به جای هفته ای یه بار ثانیه ای یه پست بذار و تو تکفیر روحانی دست شریعتمداری رو از پشت ببند هیچ امیدی به این نیست که رای قالیباف حتی با حمایت کامل و صددرصدی اصولگراها به ده میلیون برسه این وسط احمدی نژاد و قاسم سلیمانی میمونن که اومدن اونها بزرگترین دو قطبی انتخاباتی رو شکل میده به شکلی که امار حضور مردم از انتخابات 88 هم فراتر میره و اون موقع هست که ارای روحانی که به زحمت در حال عادی به 15 میلیون برسه به شکل جهشی میره بالا،وقتی چنین اتفاقی بیافته بسیاری از لایه های اجتماعی حتی با وجود تنفر از روحانی وارد معرکه خواهند شد چون ورود احمدی نژاد یا سلیمانی که نماد و آرم سپاه هست دیگه شوخی نیست و گسل های خفته رو فعال میکنه نفرات ناشناخته یا کمتر شناخته شده هم که هیچی ضرغامی و زاکانی و فتاح و امثالهم هم که دیگه صحبتشونو نکنید در ضمن کلینتون هم در امریکا پیش افتاده و چه کسی هست که ندونه این زن از بنیانگذاران برجام هست و از اون محافظت خواهد کرد قطعا در ماه های اخر دولت اول روحانی پول های فراوانی ازاد خواهد شد که صحنه رو به نفع روحانی به شکل چشمگیر تغییر خواهد داد اساسا یکی از دلایل این هجمه همه جانبه به روحانی هم همین هست که طرف مقابل دست روحانی رو خونده و قصد داره قبل از این که خیلی دیر بشه دولت روحانی رو بفرسته رو ویلچر،به کارکردهای دیگه خانم کلینتون مثل ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوریه که به معنی سقوط اسد هست که با وجود حمایت تمام عیار هوایی هم تو گل گیر کرده و قطع شدن ارتباط ایران و حزب الله که به مثابه پایان افسانه هلال شیعی هست میشه اشاره کرد که به طور طبیعی موضع روحانی رو تقویت خواهد کرد وقتی که اساسا دیگه نقطه ای برای مداخله جمهوری اسلامی وجود نداشته باشه و کشتی بان لنگ کشتی ما ناچار از انداختن طرح جدیدی باشه یا به قول خودش نرمش قهرمانه جدیدی رو بزنه

Dalghak.Irani گفت...

حالا شما خودکشی نکن سیاست که ارزش این همه نومیدی و یأس را ندارد. ما البته باشما خیلی تفاوت داریم چون ما کنش انجام می دهیم شما اهل غرغر و انفعالید. من همین نوشته ام هم کنشی است که دارم با جامعۀ هدفم از سویی و سیاستمدارانی که انتظارات را برنیاوردند از جانب دیگر حرف می زنم. چون با کنش رأی دادن آنان را در مظان خطابه و منت خویش نگه داشته ام. اما شما مثل گرامافونی هستی که سوزنش گیر کرده باشد و هر از گاهی که برق می آید یا باطریش را تجدید می کنند کلیشه ات را تکرار می کنی و با این فکر که چه کشف شگرفی کرده ای می روی بکما تا باز من یک کنشی بکنم و محیط آماده باشد برای "من آنم که رستم بود پهلوان" تو. اما خاطرت جمع باشد که از کنش من واکنشی بیرون خواهد آمد که باز من فعال خواهم بود برای مرحله ای تازه و این کنش واکنش را اینقدر ادامه خواهیم داد که خواهیم رسید به خلوصی قابل قبول و آزادی وطن. خبرت می کنم که شما هم چمدانت را ببندی از قبل کنشگری ما و انشاء الله وطنت را بی کمترین هزینه ای - در حد نوشتن یک وبلاگ هم - پس بگیری و برای نوه هایت تکرار کنی که "من می دانستم" با صدای دوبلور کاراگاه کارتون نتسی تاکسیدو! یا...هو

ناشناس گفت...

تیمسار ٬ بعد از روحانی ٬ نقشه راه چیه ؟
گیج کردی ما رو به مولا

Dalghak.Irani گفت...

پاسخ شما را در فرصت بعدی خواهم داد. اما همه بدانند - از جمله چرنده که من متوجه نشدم چطور تفکیک قائل شده بین خامنه ای و روحانی این روزها - که من بشدت اصولگرا هستم و آدم کسی نیستم و مزخرف است چسباندن من به این و آن. من شناخته شده و سرافراز و سرباز و میهن پرست هستم و جز بنام ایران پشت قبالۀ هیچ شخص و شخصیتی سینه نزده ام و نمی زنم و نخواهم زد. اصولگرایی من بمن کمترین اجازه ای برای عدول از معیارهای انسان مدرن و لیبرال و پاکسرشت و با وجدان نمی دهد. اصلاً مگر می شود با آدم آشغال که به اصول اولیۀ مسئولیت پذیری مدرن - شفافیت و پاسخگویی - پایبند نباشد راه به دهی برد. پالان روحانی کج شده بدجور و مرا از پشتش انداخته پائین و دارد یورتمه می رود به جهنم خامنه ای. من بزودی سوار شکاف بعدی شما را بقبله هدایت خواهم کرد. مگر نمی بینید کار تا زدن خمینی از طریق حرف های 27 سال در انبار ماندۀ منتظری صعود کرده است. پس چیزهایی یا تغییر کرده و یا درحال تغییر است که صدایش درخواهد آمد مثل ساز زدن ملانصرالدین. یا...هو

ناشناس گفت...

با سلام خدمت جناب تیمسار و دوستان
اتفاقا دیشب چند بار خواستم راجع به نوار سخنرانی که تازه منتشر شده سوال کنم ولی گفتم خارج از موضوع تیتر است.
الان که کامنتدانی را خواندم و خودتان اشاره کردی به این موضوع سوال من اینست:
منتشر کردن این نوار برای بردن نام ابراهیم رئیسی نبود؟
چون خود مطلب که کهنه ست. ولی بخاطر بحث نوار تقریبا یه تمرکزی شد روی موضوع 67 و البته بردن چند نام از جمله ابراهیم رئیسی
ارادتمند- یزد

ناشناس گفت...

سیاوش از آمریکا خطاب به پدرامِ عزیز از آلمان

۱- احتمالا وسط شلوغی‌های ۸۸ تیتر وبسایت‌های منافقین و سلطنت طلب‌ها رو یادت هست که مینوشتند "تظاهرات با شکوه ملت قهرمان ایران"، "پایه‌های رژیم لرزید" و تیتر‌هایی‌ از این قبیل.

۲- اون "ملت قهرمان" همونایی بودن که با رأی دادنشون و بعد به خیابون ریختنشون "پایه‌های رژیم لرزید".

۳- اون "ملت قهرمان" همونایی بودن که اون وبسایت‌ها تا چند ماه قبلش بهشون میگفتن "احمق"، "گوسفند"، و "فاقد حافظهٔ تاریخی‌".

سیاه و سفید ندیدن فکر بدی نیست: کروبی یکی‌ از افرادیست که بهش میگید "پخمه و جانی". من رأیم رو به عمامهٔ کثیف یا دین سیاهش ندادم. من رأیم رو به تخم بزرگش دادم که تو یه میتینگ گفت انسان بی‌ خدا هم باید به اندازهٔ دیگران در این کشور حقوق داشته باشه.

از کنار گود نظر دادن آسونه: همیشه فک می‌کردم خیلی‌ شجاع و استوار هستم. بعد از یه هفته تو اوین فکر می‌کردم خیلی‌ ترسو و بدبخت هستم. ولی‌ نه اینم و نه آن‌.

علی گفت...

دلقک اگه مثل همیشه که یه نفر ازت تعریف میکنه پاچشو میگیری

پاچه من رو نگیری میخوام ازت تعریف کنم ,ادم شجاعی هستی دقیقا زمانی

که متوجه میشی یه تحلیلت اشتباه بوده یا یه کسی که ازش حمایت کردی

اون چیزی که میخواستی و باید از اب درنیومده در اولین فرصت حسابشو

میدی دستش که خدای نکرده فکر نکنن هم سیاسیون و هم مخاطبات که

میتونن ازت بار بکشن واین "شجاعت" قابل تحسینه ,میمونه یه موضوع

چرا اصلا دیگه امید تو نوشته هات نیست برا کسی که اهل نگاه به

سیاست از زاویه کنشگری فعال است نه انفعال این در تعلیق رفتن نوشته

هات که اون ور که تکلیفش معلومه این ور طرف اعتدال رو هم که دیگه

نمیپسندی میخوای با این وضع تعلیقی همش خبر بد بدی اینده چی میشه

استاد ؟

شنگو گفت...

این روحانی و اصلاحلت تیمسار ناامید کردن دیگه راه چاره داره خطرناکتر میشه
به نظرم ایران به سمت خطرناکی میره به خصوص بعد اینکه روحانی و اصلاحات ملت رو ناامید کردند... پس چی راه چاره چیست ؟
ملت در انتخابات شرکت نمیکند (البته اگر اصلاحات و بی بی سی ملت رو دباره گول نزنن) و یک اصول گرا ریس جمهور میشه و راه احمدی نزاد ادامه میده و در آخر نارضایتی شدید مردم و تظاهرات و انقلاب .... چون دیگه راهی نیست ملت همه راهارو امتحان کردند ...
برای اینکه ملت بتونن با هم هماهنگ شن به یک رهبر نیاز دارند یک رهبر نترس (مثل خود خمینی - ماندلا) نه فرد ترسو مثل خاتمی و موسوی که ملت رو به مبارزه به تظاهرات فرا بخونه وگر نه ملت همین جوری بدون رهبر چیکار میتونن بکنند

ناشناس گفت...

تیمسار جان.کمال خرازی عموی صادق است نه برادش.

Dalghak.Irani گفت...

مرسی از تصحیح اشتباهم در نسبت کمال و صادق خرازی. خودم هم مطمئن نبودم اما نرفتم تحقیق کنم. زیرا مطمئن بودم که بدون وجود یک بزرگتر در آبدارخانۀ اصلی رفتن از راهنمایی به نمایندگی سازمان ملل ممکن نیست. البته آنهم در جمهوری اسلامی و شادی هم پادشاهی های قبیله ای در دورافتاده ترین کشورهای چند نفرۀ دنیا. یا...هو

یک اعتدالگرا گفت...

ما که از نزدیک شدن مواضع و دیدگاه های حضرت حجت الاسلام روحانی به حضرت آیت الله خامنه ای خوشحالیم و امیدواریم که اختلافات بین جناح ما با جناح اصولگرایان، هر چه سریع تر حل و فصل گردد.

به امید تشکیل یک جبهه متحد و منسجم از اعتدالگرایان و اصولگرایان

ناشناس گفت...

salam jenab e dakhghak
aghay e kamal kharrazi amoy e aghaye sadegh kharrazi ast va bardare eishaan