۱۳۹۵ تیر ۱۶, چهارشنبه

همسرایان کیارستمی و تک سرایی محمد کامفیروز! خمینی حداقل سمعک داشت؛ خامنه ای که مادرزاد کر است!




حالم اصلاً خوب نیست از دست خیانتی که دیده ام از دولت روحانی و اصلاح طلبان مذهبی در جریان فساد دریافتی های نجومی. مرگ بسیار تلخ و نابهنگام عباس کیارستمی هم مزید بر علت شده که دستم خشک شود در فشردن دکمه های کیبورد. بنابراین فعلاً این دو ویدئو را تماشا کنید - اگر ندیده اید - که اولی فیلم کوتاه همسرایان کیارستمی است مربوط به اوایل انقلاب؛ و دومی سخنان بسیار جسورانه و زیبای دکتر کامفیروز است در ملاقات اخیر دانشجویان با خامنه ای. انتظار دارم که برداشت تان را نظر بدهید در کامنت دانی تا بعد از مسابقۀ فوتبال بیل و رونالدو بیایم و متن مورد نظرم را بنویسم راجع به چرا انتخاب این دو ویدیو. یا...هو

خب برگشتم. هرچند مسابقۀ پرتغال و ولز چنگی بدل نزد در نیمۀ اول اما در وقت دوم هم خوب شد و هم رونالدوی محبوبم شکفت و پرتغال به فینال رسید. اما بازدید کننده ها از پست جدید تا اینجا هم چنگی بدل نزدند و آیا اصلاً فیلم کیا رستمی را هم دیدند یا نه. باز پدر آن خواننده ای را بیامرزد که نوشت پیرمرد خامنه ای است. بهرحال معرفی فیلم شاهزادۀ فقید سینمای ایران بماند تا بعد از تحریر و فعلاً لذتم از سخنرانی دکتر محمد کامفیروز در بیت خامنه ای را با شما به اشتراک بگذارم.

1- من برخلاف دوستان بدبینی که حضور و سخنرانی این جوان حقوقدان رعنا را برنامه ریزی شده از سیر تا پیاز می دانند. مطلقاً چنین حسی پیدا نکردم در هنگام شنیدن حرف های بسیار بسیار زیبای او. من هم معتقدم که گزینش دانشجویان ملاقات کنندۀ با خامنه ای قطعاً انجام می شود. همانطور که موافقم که از جنبۀ امنیت سخت افزاری با کمال دقت و وسواس مورد بازرسی های متعدد بدنی و تجهیزاتی قرار می گیرند. اما معتقد نیستم که از نظر عقیدتی هم مورد تفتیش دقیق و مولای درزش نرو انتخاب می شوند. بلکه معتقدم که دانشجویان سیاسی و نارضا - از نظر نوع فعالیت در دانشگاه - نه داوطلب می شوند و نه انتخاب. اما از سایر دانشجویان غیر سیاسی ناوابسته به بسیج و تشکل های حکومتی هم تعدادی را در بین دانشجویان قرار می دهند.

2- بچند علت اینکار را می کنند. اول به این دلیل که اصلاً دستچین کردن هزار دانشجوی بسیجی و سرسپردۀ ولی فقیه کاری اگر هم ممکن اما بسیار سخت است. چون این تعداد دانشجوی فعال در سطوح مختلف تحصیلی دانشگاه ها پیدا نمی شود! دوم به این دلیل که عدم انتخاب از دانشجویان غیر سیاسی اما موجه از نظر حکومت مثل فرزندان شهدا و امثالهم بازتاب خوبی در دانشگاه نمی یابد و خود دانشجویان حزب اللهی نیز به این تنگ گزینی رضایت نمی دهند. سوم به این دلیل که برگزار کنندگان این جلسات می دانند که جو جلسات کمتر جسارتی به دانشجویان می دهد که بخواهند از حکومت انتقاد تند بکنند. و چهارم هم به این دلیل بدیهی که پیدا شدن نامنتظر یکنفر منتقد حکومت و رهبری مشکلی را که تولید نمی کند بلکه چه بسا مفید هم باشد. زیرا حرف منتقدان نه در آن جلسه پاسخ مشخصی خواهد گرفت و نه اجازه داده خواهد شد که این حرف ها در سطح جامعه و مطبوعات و رسانه ها به بحث و کنکاش گذاشته شود. مضافاً به اینکه صورت تبلیغی خوبی هم خواهد داد به جلسه که حزب اللهی های هوادار رواداری و انتقاد پذیری خامنه ای را سوار این متن خواهند کرد و به مخالفان خواهند فروخت. 

3- پس بنظرم سخنان کامفیروز هماهنگ شده و بنابدستور و خواست خود خامنه ای و از این قبیل مهملات نبود. بلکه سخنان کامفیروز حرف های فروخوردۀ ملتی بود که هیچگاه  فرصت ابراز آن در مجامع رسمی را نداده اند. اما از اتفاق اتفاق افتاده هر کسی بهره برداری خودش را خواهد کرد. همانطور که من به احترام صلابت و روشن بینی و شهامت کامفیروز کلاه از سر برداشتم و سلیسی و بدون حتی کمترین تپق و لرزش صدا و تسلط به موضوع و استنادات قانونی و حقوقی او را به حسادت - من هفتاد ساله چنین جرأتی و شهامتی ندارم - و البته تحسین نشستم. خامنه ای هم بهره برداری خودش را خواهد کرد و پز دموکرات بودنش را بهوادارانش خواهد فروخت. نه خامنه ای برنامه ریخته بود که چنین شود تا او چنان کند. و نه من پیش بینی می کردم که چنان شود و من چنین کنم. در یک پروسۀ طبیعی یک اتفاق ناخواسته و بی ضرر برای خامنه ای و شگفت انگیز و روحیه بخش برای من بوقوع پیوسته و هم ما و هم خامنه ای راضی هستیم.

4- اما سخنرانی - باز تأکید می کنم مانیفست تحولخواهان - کامفیروز عزیز هرچقدر که برای پز دموکراتیک خامنه ای بهره داشته باشد - اگر داشته باشد - بهره های زیاد و فراوانی برای من و ما و جامعه داشت. اول اینکه حداقل سه چهارم از مستمعین حاضر در جلسه را بسیار خوش آمد و من در چشمان خیلی از دانشجویان - بویژه دختران و بانوان با مقنعه های رنگی - برق غرور و رضایت و تحسین را واضح می دیدم. و این خوب است که جرأت و شهامت در جامعه نمیرد و جوانان مثل رییس جمهور لکنت زبان نگیرند. دوم اینکه بهرحال این سخنان پخش شده و شنیده می شود و چون از زبان یک دانشجو و با وضوحی بسیار بالا بیان شده سطح آگاهی جوانان را بالا می برد. و چه خوب است که ویدیوی حرف های این دانشجو بارها بازنشر شود از سوی میهن پرستان. و مهمتر از همه اینکه: جلسات دانشجویی در حضور خامنه ای یکی از بهترین مواردی است که حزب اللهی ها و دانشجویان موافق خامنه ای را بفکر و بحث و مناظره با هم در دنیای حقیقی و در دنیای مجازی وامی دارد و بیشترین ریزش های عمیق در بین حزب اللهی ها نیز از درون بحث ها و مشاهدات این جلسات اتفاق می افتد.

5- بویژه اینکه خامنه ای به هیچکدام از سؤالات کلیدی سخنرانی دکتر کامفیروز پاسخی نداد و فقط در یک مورد که مربوط بود به مخالفت با خودش و نظراتش گفت که مخالفت با من و با نظر من جرم نیست. البته کمتر کسی متوجه شد که خامنه ای جواب سؤال حقوقی کامفیروز را با تمسک به پیچ و خم های کلامی فقهی پاسخ داد. به این معنا که منظورش از من در "مخالفت با من و نظر من جرم نیست شخصیت حقیقی خودش بنام سید علی را نیت داشت اما هنگام برخورد با مخالفان خودش نیت شخصیت حقوقی خودش را منظور می کند. و این شخصیت حقوقی که مساوی است با ولایت فقیه و آن هم مساوی است با نظام. پس او کسی را بخاطر مخالفت با سیدعلی داغ و درفش نمی کند بلکه بخاطر نظام داغ و درفش می کند که این هم بقول خودش بدیهی هر حکومتی است. خلاصه می خواهم این را بگویم که کثیری از دانشجویان حاضر در جلسه در پایان این دیدار دیگر همان دانشجویان قبل از جلسه نخواهند بود و دغدغه های جدی تری خواهند داشت. 

6- تکه تکه نوشتم و پست کردم و هر آنچه می خواستم بنویسم هم نشد. اما حال و روزی نگذاشته این حسن روحانی و دولتش و اصلاح طلبان حامی اش که در ماجرای فیش های نجومی بدجوری قافیه را و در مواردی حیثیت را باختند و نه تنها مارا شرمنده کردند بلکه بدتر از همه خامنه ای را براق کردند بسمت تحولخواهان و مگر دیگر می توان این رسوایی را از دست حسین شریعتمداری در آورد. که بعد از این هر مطلبی در کیهان بنویسد و بگوید یک نیشی هم به تحولخواهان خواهد زد و دزدان سرگردنه. کما اینکه امکان ندارد مطلبی بنویسد و یادش برود که مربوط یا نامربوط از فتنه و جرج سوروس و مایکل لدین چیزی نگوید. البته او استاد جنگ روانی است و می داند که تکرار چه تبلیغات مؤثری است. یا...هو

بعد از تحریر: خیلی تلخ بود مرگ شاهزاده عباس کیارستمی. من که نه وزنش را دارم و نه زبان و قلمش را که بخودم جرأت خدابیامرز گفتن بدهم. اما فیلم کوتاه 17 دقیقه ای همسرایانش را که در سال 61 ساخته گذاشتم تا بگویم که عباس کیارستمی چه تصویر دقیقی - حداقل از نگاه من هم - داشته از انقلاب 57 و آیت الله خمینی.
چنین می فهمم که آن درشکه ای که در شروع فیلم از یک لوکیشن گنگ راه می افتد در کوچه های تنگ و قدیمی شهر - و چه تند و سریع و ترسناک و زیر گیرنده - نماد انقلاب اسلامی واپسگراست. جالب است که در سرعت سرسام آور درشکه تقریباً شهر خالی و کوچه ها بی کس و درب ها بسته است و معلوم است که اهالی یا از ترس یا از غفلت عقب نشسته اند. تا اینکه درشکه می رسد به پیرمرد سمعک بگوش - آیت الله خمینی - و چیزی نمانده که او را هم زیر کند - اما درشکه ران هویت نامشخص با مهمیز بلندش سمعک پیرمرد را در می آورد و او متوجه شده و بسینه کش کوچه می چسبد تا انقلاب از رهبرش هم عبور کند. بعد پیرمرد قصه را می بینیم که در درگاهی کهنه ای می نشیند و ریگ کفشش را تکان داده و بیرون می اندازد. کیارستمی می گوید خمینی ساده بود و ریگی بکفشش نداشت. بعد که خمینی می آید و با مهربانی به کبوتر های حرم دانه می دهد و شادی در صورتش می دود بخاطر محیط و کبوترهای آشنا (مذهب و امام رضا). کوتاهش کنم که اگر قلمم را ول کنم دیگر حریفش نخواهم شد. پیرمرد جارو را امتحان می کند ولی دو دل نمی خرد چون قصدی برای پاکسازی ندارد  و با پرسیدن از قیمت چراغ پرنور می رود به کوخش و سمعکش را در می آورد و مشغول زندگی زی طلبه اش می شود. حالا حرف نهایی را دختر بچه (جوان - زن - مساوی دانش = مدرسه) خواهد زد هنگامی که از مدرسه برمی گردد و هر چه زنگ می زند و سنگ می زند و صدا می کند پدربزرگ - سنت و گذشته و کهنه - بی سمعک نمی شنود و در را باز نمی کند. دوستان نوۀ دختری پیرمرد بمثابه ملت مدرن همه می آیند کمک و زیر پنجره با همسرایی و سنگ اندازی به پنجره می خواهند پیرمرد متوجه شود و پنجره (حق زندگی معمولی و شادی) را باز کند. اما پیرمرد هنگامی متوجه قضیه می شود که سمعکش را در گوشش قرار می دهد و ناظر انبوه همسرایان همراه نوه اش می شود از پشت پنجره و لبخندی بر لبانش جاری می شود. حرف زیاد است از رنگ های مشکی آدم های بالغ در رفت و آمد در شهر و تنها رنگ باقی مانده که به انیفورم دختران نابالغ محدود شده است. و شاید بچه ها را هم دختر انتخاب کرده که بگوید صدای زنها شنیده نخواهد شد و نمی شود. اما امروز که کامفیروز را دیدم در حال تکسرایی در مقابل خامنه ای و همدانشکده ای هایش که نشسته بودند و حق همسرایی نداشتند گفتم عباس بالاخره رفتی و از رنج نشنیده شدن هموطنانت - حالا مردان هم - راحت شدی. چون تو حداقل به خمینی یک سمعک داده بودی ما چکار کنیم با خامنه ای که چنان طبیعی نمی شنود که گویی کر مادرزاد است. روحت قرین آرامش استاد. یا...هو

این مختصر برداشت من است از قصۀ کوتاه فیلم و هیچ قطعیتی ندارد. منظورم این است که هر فیلمی به اندازۀ بینندگانش می تواند مفاهیم متفاوتی را بدست بدهد. 

۶۹ نظر:

ناشناس گفت...

کیارستمی نامدارترین کارگردان سینمای ایران در جهان هست. او نگاه عجیب و غریبی به سینما داشت و او را کارگردانی توصیف کرده اند که زندگی را همانطور که هست به تصویر کشید. فیلم های او البته در میان ایرانیان تنها توجه بخش نخبه و روشن فکر را جلب کردند و این تفاوت اساسی او با کارگردانی مانند اصغر فرهادی است که فیلم هایش را به گونه ای می سازد که علاوه بر موفقیت در سطح جهانی در میان عامه مردم نیز پرطرفدار می شوند. این تفاوت به دلیل تفاوت در خلاقیت و نبوغ این دو گروه نیست بلکه به دلیل تفاوت در دیدگاه آنها هست.

کامفیروز هم فرزند شهیدی است که آنچنان که در اخبار آمده در دوره دکتری دانشگاه تهران مشغول به تحصیل است. بسیار کم پیش می آید که در جلسات خامنه ای با مسئولان یا مردم چنین اتفاقی پیش بیاید که فردی از او و سیاست هایش انتقاد کند. بنابراین میتوان این را تنها یک اتفاق ارزیابی کرد. در طول سالهای رهبری خامنه ای تنها موارد انگشت شمار (دو-سه مورد) چنین اتفاق هایی افتاده است. او فرزند شهید است و قطعا از مزایای این موضوع نفع بسیار برده است و دست پرورده و تحت الحمایه کامل جمهوری اسلامی است و احتمال زیاد به دلیل همین فرزند شهید بودن است که توانسته اجازه راهیابی به چنین جلسه ای را به دست بیاورد. به هر حال دانشگاه اثرش را روی این فرزند شهید گذاشته است و البته انتقادهای او به معنی این نیست که او همانند اکثریت مردم ایران دلش می خواهد سر به تن خامنه ای نباشد. انتقادهای او را میتوان از جنس اعتراض پسر نسبت به پدر دانست که از سرک کشیدن ها و قانون گذاشتن های بیش از حد پدر به تنگ آمده است. چنین علاقه و عشق پدرانه-پسرانه را میتوان از تصویر او که نزد خامنه ای رفته مورد تفقد مقام معظم قرار گرفته و دست خط او را روی قرآن که توصیه به در پیش گرفتن رفتار قرآنی است اخذ می کند. به هر حال پاسخ های بی ربط خامنه ای و نادیده گرفتن و پاسخ ندادن به بسیاری از بخش های انتقادات کامفیروز از جمله آن بخش که از هفت دولت آزاد بودن نهادهای زیر نظر رهبری می گوید آب سردی است بر تمام این جنجال ها و بزرگنمایی های خبری. نشانه دیگر بر اتفاقی بودن این موضوع واکنش رسانه شخصی خامنه ای یعنی سایت او است که در روزهای اول حتی کلمه ای از این دانشجو ننوشت ولی بعد از دو سه روز ناگهان فیلم کامل سخنرانی و نیز عکس های این دانشجو در حال دست خط گرفتن از خامنه ای در سایت های حکومتی منتشر شد. که تنها تفسیر آن این است که پس از پخش ناقص خبر و جلب توجه شدید افکار عمومی، تیم رسانه ای خامنه ای تصمیم به تغییر برخورد خود و مصادره به مطلوب کردن این اتفاق گرفته است.

جالب است در پست قبلی دیدم فردی نوشته است که تعجب کرده که خامنه ای کامفیروز را نخورده است! بله حتما هم همینطور است چرا که خامنه ای به قدر کافی باهوش است که واکنش های ابلهانه ای مانند خوردن یا گاز گرفتن کامفیروز را نشان ندهد. و همین هوش او بوده که مدت نزدیک سه دهه موجب ادامه حکومت او بر ایرانیان شده است. کیست که نداند زندان های ایران پر است از انتقاد کنندگان از رهبری و موارد بسیاری بوده است از زندانیانی که جرم آنها به صورت واضح در دستگاه قضایی توهین به رهبری عنوان شده است. آیت الله منتظری، آیت الله کاظمینی بروجردی و آیت الله نکونام یعنی کسانی از خودشان و از میان روحانیون در دوران خامنه ای روانه حصر یا زندان های جمهوری اسلامی شدند. صدها و هزاران منتقد غیر آخوند را هم فاکتور می گیریم.

ناشناس گفت...

اینقدر فیلمهای گوناگون دیده ایم که حقیقتا سخت است که تمیز دهیم یک فیلم تخیلی هالیوود را با یک مستند از ناخدا گووستو فقید

ناشناس گفت...

اینکه این متن سخنرانی را ندیده اند و یا از دستشان در رفته اصلا حقیقت ندارد چونکه بازرسی های چند لایه از مردمی که بدیدار دیکتاتور میروند در هیچ رژیم و حکومتی سابقه ندارد و تا فیها خالدون حاضرین را میگردندو کلا همه سخنراتان و صحبت های انهارا از قبل بر رسی میکنند.اینکه خامنه ای یکهو دمکرات شده هم مشخص است که بی ربط هست.اینکه خودشان ترتیب این متن و سخنرانی را داده اند هم نادرست است چرا که گرچه گلایه و نصیحت های مشفقانه فرزند به پدر مستبد خود است اما خامنه ای اصولا اهل این حرفها نیست.بنظرم باید در این کانتکست دید که چه فضا و یا سیاست خاصی در حال حاضر دارند که مجبور شده اند به این اجازه سخنرانی بدهند و بعد هم پخش شود.

ناشناس گفت...

دوست عزیز اینکه فیها خالدون حاضرین را بازرسی میکنند درست است اما این تنها شامل ابزارهای الکترونیک مانند گوشی موبایل و دوربین میشود. تیم امنیتی و رسانه ای خامنه ای معمولا از این لحاظ احتمال وجود سخنرانان منتقد را به صفر می رسانند که حاضران در جلسه را از قبل گزینش می کنند و تنها افراد عضو نهادهای نزدیک به حکومت مانند بسیج، فرزندان شهدا، فرزندان مقامات و... را به جلسه دعوت می کنند.

نمی توان سخنرانی ها را بازرسی کرد چرا که ممکن است شخصی سخنرانی اش را بدون نیاز به متن مکتوب انجام دهد. ضمن اینکه گاها پیش امده که در چنین جلساتی شخصی دست بلند می کند و از خامنه ای اجازه می خواهد تا سخن بگوید. این را سابقه همان دو سه مورد سخنان انتقادی حاضران در جلسات خامنه ای نشان می دهد. ضمن اینکه بی اعتنایی کامل خامنه ای به سخنرانی این فرد و پاسخ ندادن به سخنان او کاملا موید این هست که او انتظار چنین سخنرانی ای را نداشته وگرنه به تمام سخنان این جوان پاسخ میداد. بنابراین شما هم زیاد قضیه را شبیه به فیلم های جاسوسی هالیوودی نکنید. فقط یک اتفاق ساده افتاده است دانشجویی که انتظار انتقاد از او نمی رفته و فرزند شهید بوده و تیپ کاملا بسیجی هم داشته، برخلاف انتظار سخنانی انتقادی را مطرح کرده است. به همین سادگی.

ناشناس گفت...

پیرمرده خامنه ایه؟

ناشناس گفت...

انتقادات هماهنگ شده بود که یک "بسیجی" هم مثلا انتقاد دارد به سفره انقلاب!

ناشناس گفت...

این چندتا کامنتی که هست حال آدم را بد میکنه.
دکترای حقوق جزایی داره و حقوقی صحبت کرده. فقط از فرزند شهید بودنش عقده گشایی کردید که اونم به جای خود افتخار هست نه اشکال. چقدر سطحی فکر میکنید. خدا پدرش را بیامرزه و خودش را حفظ کنه.

بی نقاب گفت...

تاثیر بسیار زیاد شبکه های اجتماعی تو صحبتاشون کاملا مشخصه و این نشون میده طیفی از طرفداران بدون جیره و مواجب خامنه ای که صرفا بخاطر شرع خودشونو ملزم به اطاعت میدیدن حالا(با توجه به اینکه انبوه سوالات همچنان بی جواب و لاینحل خواهد ماند) دارن آروم آروم منفک میشن.

ناشناس گفت...

دوست عزیزی که گیر دادی به یک کلمه اشاره به اینکه کامفیروز فرزند شهید بوده است و به صورت سطحی نگرانه ای حجم زیاد تحلیل را نادیده گرفتی. مشخص است که شما نیز عقده های ناشی از فشار به حق جامعه بر این افراد که از مزایای فرزند شهید بودن به ناحق استفاده می کنند را تحمل میکنید. خود کامفیروز در طی سخنرانی اش بارها اشاره میکند که فرزند شهید است. درست است سربازی که در راه وطن کشته شده است بسیار شایسته احترام است و مورد افتخار است. اما این چه ربطی دارد به فرزندش؟ یعنی شما نمی دانید یا خودتان را به ندانستن می زنید که فرزندان شهید از قبل خون پدران خود چقدر سود و نفع می برند و چقدر امتیازات ویژه قانونی بیشمار برای آنها پیش بینی شده است؟ آیا نمی دانید که 25 درصد از سهمیه پذیرش کنکور به صورت مستقیم به این افراد اختصاص داده شده. متن برنامه پنجم توسعه را بخوانید تا ببینید چه امتیازاتی برای این افراد در استخدام در نظر گرفته شده. ادارات دولتی را گشتی بزنید تا ببینید که چند درصد از موقعیت های شغلی ادارات را فرزندان شهید پر کرده اند. این افراد و کلا خانواده شهدا در تمام طول عمر خود مورد حمایت مالی بنیاد شهید هستندو در تمام کشورهای دنیا سربازان کشته شده در جنگ مورد احترام هستند. در کشوری مثل آمریکا در صورت کشته شدن سرباز در جنگ یک بار برای همیشه دولت مبلغ بالایی را به خانواده بازمانده پرداخت می کند و جسد سرباز مورد نظر نیز با افتخار دفن می شود و همه چیز همینجا تمام می شود. اما هیچ دولتی نمی آید به صورت قانونی فرزندان آنها و فرزند فرزندان آنها و فک و فامیل درجه اول آنها را از لحاظ قانونی برتری دهد نسبت به سایر افراد جامعه. چنین کار بی خردانه ای فقط در ایران انجام می شود و همین باعث می شود تا افراد عادی جامعه احساس تبعیض کنند و حس نفرت نسبت به این افراد در آنها پدید آید. در این تحلیل هم توهینی از لحاظ فرزند شهید بودن او نشده است بلکه اشاره شده است که به دلیل فرزند شهید بودن ایشان امکان حضور در این جلسه را یافته است. همین واکنش عصبی شما به چنین اشاره کمرنگی نشان میدهد که خود شما به خوبی باور دارید که این افراد به صورت تبعیض آمیزی از مزایای مختلف و ناحقی در این حکومت بهره مند می شوند.

Dalghak.Irani گفت...

بحث راجع به شهید و غیر شهید انحرافی و خارج از کانتکست است و ادامه اش ندهید. اگر ایرادی به حکومت در نوع رفتار با فرزندان شهدا هم باشد - که حتماً هست - ربطی به خود بچه های شهید ندارد. مگر در دنیا نفعی هم است که برابر با ارزش وجود پدر بالای سر فرزند باشد.یا...هو

ناشناس گفت...

نظام هر جایی ممکن است گاف بدهد ولی انتقاد علنی در دیدار با رهبر و سپس پخش فیلم ان در همه جا ٬ تووی کت من نمی رود
اگر ناخواسته بود ٬ گند قضیه رو در حد همان افراد حاضر در جلسه جمع میکردند

ناشناس گفت...

عالي بود استاد، برداشت تيزبينانه از فيلم كوتاه همسرايان و سمعك خميني و كر بودن خامنه اي و ... همزمان با پرواز شاهزاده كيارستمي. يكي از پست هاي هنرمندانه سيرك. دستمريزاد

ناشناس گفت...

دلقک نازنین
اینقدر ساده نباش، شاید کسی پشت تریبون قرار گرفت که حرف بزند دیگر دهن او در کنترل نباشد ولی کامفیروز از روی نوشته میخواند و مطمین باش که نوشته ها قیلا بطور کامل کنترل میشوند. بی تردید این موضوع از قبل طراحی شده بود.و جواب ندادن خامنه ای ،یعنی این موضوعات را در حد پاسخگویی نمی بیند، چرا که مطالبه برای این دسته موضوعات در حال افزایش است، لذا خامنه ای آب پاکی روی آنها ریخت.مردم نیز از اینکه این موضوعات از زبان کسی در چنین جلسه ای طرح شد راضی شدند و مبارک است انشا ا...
خامنه ای اگر قرار است چیزی ببازد، به مردم و مطالبات ایشان نیست،بلکه به جامعه بین الملل است و در موضوع حقوق بشر و حمایت از تروریسم و ...
و چون دل به واگذار کردن بازی ندارد، لذا امتیاز خواهد داد و در این میانه مردم هم خواهند توانست کمی نفس بکشند.(تغاری بشکند، ماستی بریزد...)

مانی گفت...

دلقک گرامی لذت بردم از تحلیل همسرایان, هنر شناس و هنرمند ذاتی هستی. اصلا من از روز اول جذب همین خصلت شما شدم.در لابلای تحلیل های داغ روز و سیاست عبوس هنرمند و اندیشمندی را میددیدم که خود را به در و دیوار میزند تا کور سوهای امید را به دیگران نشان دهد. مرسی.
اما نطق انتقادی متین کامفیروزی نشانه زنده بودن جامعه ایران است, نشانه آن ترکهایی که
مژده اش را داده بودید شما , نشانه اینکه یک انقلاب فکری در تار بود هسته های وفادار به نظام رخ داده و دارد با گامهای آرام و سنجیده پیش میاید.قدرش را بدانیم و خوش آمد بگوییم.

ناشناس گفت...

ابوالقاسم عارف قزوینی:
گدای عشقم و سلطان حسن شاه من است
به حسن نیت عشقم خدا گواه من است
خیال روی تو در هر کجا که خیمه زند
ز بیقراریم آنجا قرارگاه من است
به محفلی که توئی صد هزار تیر نگاه
روانه گشته ولی کارگر نگاه من است
هزار برق نظر خیره سوی تو لیک
شعاع روی تو از پرتو نگاه من است
برای خود کلهی دوخت ز بن نمد هر کس
چه غم ز بی کلهی که آسمان کلاه من است
خرابه ای شده ایران و مسکن دزدان
کنم چه چاره که اینجا پناهگاه من است
اگر چه عشق وطن میکشد مرا اما
خوشم بمرگ که این دوست خیر خواه من است
ز تربت من اگر سر زند گیاه و ز آن
برنگ خون گلی ار بشکفد گیاه من است...

Dalghak.Irani گفت...

البته این فیلم کوتاه شامل مباحث بسیار بلندی است که می شود راجع به آن صحبت کرد و به "لذت تماشا" رسید. تقریباً هیچ نکتۀ عمده ای نیست که فیلمساز اشاره نکرده باشد. مثلاً آنجایی که قبل از رسیدن به کبوترها جوان واکسی را بیدار می کند در حالیکه توی بازار مسگرها خوابش برده. یا هنگامی که پیرمرد درخانه را می بندد اما اینقدر بی فکر نیست که نوه هایش را فراموش کند و خم می شود و سنگی را پای در می گذارد که در بسته نشود و با این امید در خانه اش سمعکش را کنار می گذارد و با آرامش به خوردن و خوراک می پردازد. غافل از اینکه بلافاصله بعد از ورود پیرمرد پسر بچۀ بالغی که - بنظر می رسد همسایۀ طبقۀ پایین پیرمرد باشد - در حال رفتن به مدرسه است سنگ بین لنکه و چهارچوب در را پس می زند و در حیاط را کاملاً شات داون می کند. آن پسر بچه که از نوع لباس و نوع کیف دستی اش می توان فهمید که روشنفکر است می تواند نماد خرابکاری های روشنفکران در بیراهه بردن خمینی باشد و یا نماد مردسالاری که حتی همان یک شکاف خمینی بروی زنان را تاب نیاوردند و در را کیپ کردند. در کل اما فیلم نگاه متنفری به پیرمرد پدر بزرگ ندارد و عوامل دیگری را نیز در سیر جامعه به انقلاب پس پسکی مؤثر می شناسد. یا...هو

ناشناس گفت...

یک تحکیمی

حتی در کنترل شده ترین شرایط سخنرانی های آقای خامنه ای ، بچه های دانشجو بنا به هوشی که دارند می توانند از سد های امنیتی بگذرند. نمونه اش آمدن آقای خامنه ای به دانشگاهی بود که خودم شاهد بودم که علیرغم آن که از بیرون دانشگاه (حوزه های علمیه خواهران و دانشگاه امام حسین و مشابه این ها) آدم با اتوبوس آورده بودند که شاید هشتاد درصد سالن را پر کرده بودند اما باز یک گروه کوچه توانستنند وارد شوند و حتی پوسترهای کوچکی در حد یک آ4 را در باره مطالب انتقادی روز به نمایش در آورند و حتی شعار بر خلاف موج مسلط سالن بدهند اما چون تمام دوربین ها متعلق به سیستم بود کسی بعدا خبری از آن نشنید.

همچنین یک خانمی که محقق و مخترع بود و در جلسه ای که آن دانشجوی شجاع دیگر از دانشگاه شریف در سال هشتاد و هشت برخواست و سخنان بس عتاب آمیزی به آقای خامنه ای گفت حضور داشت و آن جلوها هم نشسته بود برایم تعریف کرد که هنگام صحبت آن دانشجو چنان صورت آقای خامنه ای سرخ شده بود و خون به چهره اش دویده بود که این خانم برگشته بود و به بغل دستی اش گفته بود چرا آقا این طوری شدند !!!
گاهی از دستشان در می رود مثل این آقای کامفیروزی که هیج چهره شناخته ای در میان دانشجویان مدافع اصلاحات نبوده که هیچ بلکه گاهی هم قبلا ها بعنوان نویسنده بسیجی مطالبی علیه دانشجویان اصلاح طلب نیز می نوشته است اما آیا حال مثل مورد آن آزاده یعنی طبرزدی در این سال ها متحول شده است جای خوشحالی و خیر مقدم است و نه به زیر سوال بردنش .
در خصوص امکان استفاده از سهمیه شهدا برای دانشگاه نیز من به شخصه برخی را می شناسم که علیرغم امکان استفاده از سهمیه آن قدر مناعت طبع داشته اند که از سهمیه استفاده نکرده اند . همچنین با ذکر این نکته اداری که استفاده از سهمیه تنها برای ورود به یک مقطع تحصیلی مجاز است و ایشان سه مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری را دارند .

ناشناس گفت...

دوست تحکیمی من خودم هم از دوستانی که با دعوت نامه به این جلسات رفتند مشابه این قضایایی که شما گفتین رو شنیدم و حرفهای شما رو تایید می کنم. اغلب دانشجویان حاضر در جلسه از دانشگاه های نظامی آورده میشن. ولی فرزندان شهدا از سایر دانشگاه ها رو هم معمولا دعوت میکنن.
در مورد سهمیه هم طبعا مناعت طبع این افرادی که گفتین شایسته تحسین هستند ولی البته اکثریت این افراد از این سهمیه استفاده میکنند. موضوع این هست که اساسا چرا باید همچین سهمیه هایی وجود داشته باشه که حالا عده ی معدودی هم منت بر سر ما بگذارند و از آن سهمیه استفاده نکنند؟ این تنها سهمیه آنها هم نیست تقریبا در هر موضوعی سهمیه دارند. در هر کار اداری و غیراداری. در استخدام. این استفاده از امکانات و بودجه دولت (پول مردم) توسط تمام اعضای درجه اول شهید به مدت سالهای طولانی که اینها زنده هستند ادامه پیدا می کنه. تیمسار جمله زیبایی گفت که من هم موافقم: مگر در دنیا نفعی هم است که برابر با ارزش وجود پدر بالای سر فرزند باشد. درسته در دنیا نمی توان این ضایعه را جبران کرد مسئله این هست که حکومت اصرار دارد به قیمت ضایع کردن حق سایر جوانان، حق فرزندان شهدا را در همین دنیا پرداخت کنه در حالیکه چنین چیزی امکان نداره.

اما اینکه فکر و اندیشه غالب در میان عامه مردم در میان به اصطلاح قشر حزب الهی و مذهبی هم نفوذ پیدا کرده به طوریکه ما شاهد چنین اتفاقی هستیم که یک بسیجی دانشگاهی هم در حضور خامنه ای از او انتقاد می کند اتفاق کمی نیست و نشان میدهد که ما حتی میتوانیم به این قشر با وجود نفع و سودی که از حکومت میبرند امیدوار باشیم تا به ما (مردم) کمک کنند تا یا حکومت رفتارش را تغییر دهد یا حتی در روز موعود با کمک همین افراد بتوانیم کلا از شر این حکومت راحت شویم.

ناشناس گفت...

یک سری تئوری ها هست که در نظریات اقتصادی به عنوان هسته مرکزی و اساس نظریه اقتصادی عمل میکنه و اون داشتن فرصت های برابر در جامعه هست. داشتن فرصت برابر برای تمام افراد جامعه برای پیشرفت همون چیزی هست که باعث میشه گاهی مردم یک کشور فقیر هم احساس خوشبختی و شادی زیادی داشته باشن که می توان برخی کشورها آمریکای لاتین (به جز برزیل) را نام برد که با وجود فقر اقتصادی مردم شان شاد زندگی میکنند و به آینده امیدوار هستند.

فکر میکنید جریحه دار شدن احساسات مردم در همین قضیه فیش ها علتش چی بود؟ علت و ریشه اصلی چنین واکنش فراگیری از سوی مردم دقیقا همان احساس نابرابری و احساس پوچی پس از آن هست. مردم احساس کردند که کسانی در کشور هستند که حقوق های ده ها میلیونی میگیرند و وام های صدها میلیونی در حالیکه آنها در خانه چند جوان بیکار دارند و خود نیز به سختی از عهده تامین معاش خود برمی آیند و برای گرفتن یک وام ده میلیونی مجبور میشوند پیش کس و ناکس سرخم کنند. احساس تبعیض بود که باعث خرد شدن غرور و جریحه دار شدن احساسات مردم در مسئله فیش های نجومی شد. نمی توان مردم را به خوب و بد و خودی و ناخودی طبقه بندی کرد و برای عده ای از آنها امتیازاتی مطلق قائل شد بعد هم انتظار بهبود اوضاع و تغییر را داشت.

به هر حال اگر میخواهیم قدمی در راه تغییر برداریم باید همه چیز را تغییر دهیم نمی شود سوا کرد و گفت حالا این رو بی خیال بشیم. باید ریشه ای کار کنیم در سطح ایدئولوژی کار کنیم و ایدئولوژی این حکومت نیز چیزی جز طبقه بندی مردم بر اساس یک سری باید و نبایدها نیست و ما باید مقابل تمام ابعاد این ایدئولوژی بایستیم.

مازیار وطن‌پرست گفت...

دوستانی در فیس بوک، که اتفاقا به دلایل سیاسی ناگزیر به ترک کشور شده‌اند، دکتر بعد ازین کامفیروزی (آخر هنوز دانشجوست) را از دوره‌ی کارشناسی می‌شناختند که عضو بسیج دانشجویی بوده اما آدمی با شخصیت و اخلاق مدار و دوست داشتنی توصیفش کرده‌اند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در تعجبم که ملتی با اینهمه ظرفیت کشف توطئه در مقیاس بین‌المللی چرا وضع مان این است؟

ناشناس گفت...

خوب اگه نمی خواستن که قضیه به بیرون درز پیدا کنه که پس این فیلم حرفای دکتر به رهبر رو کی اورده بیرون و منتشر کرده ؟؟
عمه بنده ؟
خودشان خواسته اند که اعتراض دکتر و بی اعتنایی اقا ٬ علنی بشه
بابا جان اینا پخش مستقیم فوتبال رو با تاخیر نشوون میدن ٬ بعد یه ادمی از خودشوون میاد اقا رو به چالش میکشه ٬ اونا هم فیم hd مگیرند و پخش میکنند توو مردم ؟؟؟
یه ذره فکر کنین خوب

Dalghak.Irani گفت...

من یکبار تجربۀ خودم راجع به همافران نیروی هوایی را گفته ام. تکرار می کنم تا کمک کند به کج فهمی داوری برخی از ماها. همافران بیشتر از افسران حقوق می گرفتند من ازه از دانشکده آمده و فرمانده گروهان اولین سری استخدامی همافران بود. هنگامی که با سایر فرماندهان جمع می شدیم در دفتر گردان و احیناً هنرجویی - همافری - وارد می شد و درخواستی داشت و یا کاری به او محول شده بود تقریباً همۀ افسران گردان شروع می کردند به هجو او که فلانجایش کج است و بهمان جایش خراب است و فردا هم می خواهد بیشتر از من حقوق بگیرد وعقده گشایی. من همیشه به بچه ها - اغلب هم از من ارشدتر و مسن تر بودند - اعتراض می کردم که شما حق ندارید با هنرجویان همافری اینطور رفتار کنید چون حکومت (سیستم سیاسی) تصمیم گرفته بر طبق ضوابطی تعدادی دیپلمه را استخدام کند و این ضوابط و شرایط را که یکی هم حقوق و مزایاست در روزنامه آگهی داده و این بچه ها هم با انطباق آن با خودشان آمده اند استخدام شده اند. چه بسا اگر شرایط حقوق و مزایای بیشتر از افسران نبود نمی امدند همافر بشوند. پس این بچه ها کمترین تقصیری ندارند و شما اگر حرفتان منطق دارد و حکومت هم گوش می کند باید به استخدام کنندگان اعتراض کنید و نه استخدام شوندگان.
موضوع بچه های شهدا هم نه کاملاً - اما در ورژنی دیگر - از همین فرمول تبعیت می کند. اینکه حکومت به آن ها چه امتیازاتی داده به بچه شهیدی که استفاده کرده ربطی ندارد و باید حکومت را زیر سؤال برد که چرا بجای تشویق و قدرشناسی از شهدا به آنان رانت داده و انواع و اقسام تبعیضات را باعث شده که بسیاری از خود خانوادۀ شهدا از آن رنج می برند و البته بسیاری هم استفاده نکرده اند و نمی کنند. مشکل برخی از ماها در این است که چون بخر دستمان نمی رسد شروع می کنیم به پالان حمله کردن - با عذرخواهی از در مثل مناقشه نیست - و بدتر اینکه ذهن های طبقه بندی شده و ایدئولوژیک داریم و آدم ها را به "چون بسیجی است پس نوکر رژیم است" یا "چون اصلاحطلب است پس آدم خوبی است" یا "چون اصولگراست آدم بد و مزخرفی است" یا چون فرزند شهید است پس رانت خوار است" و اینطور طبقه باندی های تنبل و کلیشه ای و خودمان را از فکر کردن و ندیشیدن مستقل معاف می کنیم چون کار سختی است. بعنوان مثال همین دکتر کامفیروزی با آن استعداد و روشن بینی و آزاد اندیشی که دارد قطعاً بدون رانت وارد دانشگاه شده است و بدون چشمداشت مادی وارد بسیج شده است و همینطور می توان در مورد تک تک افراد خوب و بد ادامه داد... آقای کافیروز خامنه ای را رهبر انقلاب و آقای خامنه ای خطاب کرد و یک جملۀ بسیار بسیار زیاد درخشان فلسفی در جمع بندی حرف هایش زد که دقیقاً همان چیزی است که من هم دارم و خیلی از ایرانی های مخالف و موافق هم دارند. کامفیروزی این جمله را ختم سخنش قرار داد:

او بعد از اینکه مشخص می کند در کدام حوزه ها (سیاست مستقل خارجی) با خامنه ای اشتراک نظر و در کدام حوزه ها (سیاست های داخلی) اختلاف نظر دارد می پرسد:

"آقای خامنه ای لطفاً بفرمائید نوع تعامل با من و امثال من چگونه باشد". که در حقیقت باشدش در اشاره به تناقض مواضع خامنه ای حاوی "چگونه ممکن است" است.

بهرحال با انگ زدن و خود را تخلیه کردن مشکلی حل نمی شود و بهتر است هر کسی را در جایگاه خودش و فارغ از گروه و طبقه اش هم درست ارزیابی کنیم. یا...هو

چرنده گفت...

صحبت های خامنه ای در عید فطر جایی که گفت ما هیچ دخالتی در بحرین نکرده و نمیکنیم تو دهنی محکمی به شکرخوری های قاسم سلیمانی بود این بار خامنه ای با اگاهی از تبعات چنین حرکت هایی که باعث شعله ور شدن خشم ملک سلمان خواهد شد علاج واقعه قبل از وقوع کرد و به همه علامت داد که اماده سر کشیدن جام زهر دیگری هست و به همه نوکران پیام داد که این بار با طناب اون ها مانند ماجرای سفارت عربستان به چاه نخواهد رفت

ناشناس گفت...

با عرض پوزش خواستم تذکری بدهم. آقای کامفیروز دانشجوی دوره دکتری هستند و هنوز دکتر نشده اند لطفا در دادن عنوان دکتر به افراد دقت فرمایید. ممنون

ناشناس گفت...

دلقک شما در ذهن خودت یک فرضی رو در نظر میگیری بعد حتی اگر غلط باشه شروع می کنی بر اساس همون فرضیه به داستان سرایی.
باید احتمال این رو بدی که کل فرضیاتت غلط باشه.
کسی آقای کامفیروزی رو سرزنش نکرد. ولی شما هم در ذهن خودت فرضیه بی دلیل و مدرک در مورد ایشون نساز.
اونچه که اعتراض بهش شده رفتار حکومت بوده نه این افراد. حالا شما اومدی از چی دفاع می کنی؟ هر چند از نظر منطقی واکنش مردم نسبت به این افراد کاملا صحیح و درسته. پس مردم به چه چیز باید اعتراض کنن؟ با این استدلال شما که مردم هر بلایی که حکومت سرشون میاره رو باید تحمل کنند. در قضیه فیش ها هم با همین استدلال افرادی که حقوق نجومی گرفتند رو میشه تبرئه کرد چون کارشون کاملا قانونی بوده. مردم باید دست این مدیران رو هم ببوسن مبادا این مدیران ناراحت و افسرده بشن. این مدیران کاملا از اجازه ای که قانون بهشون داده استفاده کردن. معلوم نیست بالاخره موضع شما چی هست از این شاخه به اون شاخه می پری از فلان رفتار حکومت دفاع می کنی از فلان شخص خوشت میاد از فلان مقام بدت میاد از یک رفتار حکومت خوشت نمیاد میای انتقاد می کنی اون هم بی رحمانه. بعد از رفتار مشابه حکومت در قضیه ای دیگر میای و موضع دفاع می گیری. شما بالاخره با خودت چند چندی؟

مانی گفت...

یک ذره خوب فکر کردم و دیدم که حتی اگر انتقاد کامفیروزی با توافق بوده باشد نشان آنست که این انتقاد ها در میان بسیج و حزب الهی ها هم رواج و خریدار دارد و دیگر نمیتوانند نادیده اش بگیرند پس چه بهتر که اجازه تخلیه در حضور رهبر بدهند و از ریزش بیشتر نیرو بکاهند. اما نتیجه ای که میخواهند بدست نخواهند آورد خیلی دیر است دیگر . سال 56 و 57 و انتقاد با اجازه از اعلیحضرت یادتان هست؟ البته نه از خود خودش , از اطرافیانش مثلا,و از نخست وزیر بدبخت و وزیران بی اختیارش.

Dalghak.Irani گفت...

این رسم هر تحلیل نویسی است که نشانه های مؤید تحلیل خودش را برجسته می کند و بر استدلال آن ها می کوشد. غیر از این هم راهی نیست مگر اینکه در آینده رباتی اختراع شود که بجای مغز من با مغز تو تحلیل بنویسد. خب وقتی من با مغز خودم تحلیل می نویسم بدیهی است که گزاره های منطقی مغز تو را نمی نویسم. چون منطق مغز من آدرسی را که مغز تو می دهد قبول ندارد همانطور که تو هم مغز مرا قبول نداری. چرا تو حق داری بگویی حرف من منطقی نیست اما من حق ندارم بگویم مغز توست که منطقی نمی اندیشد. ان مثال مدیران بانک و رانت فرزندان شهید مثال گوز و شقیقه است اما با این همه من بغیر از اینکه آنان را بی وجدان می دانم که رذیلت اخلاقی است کاری به آنان نداشته ام و همۀ حرف من به دولت روحانی و وزرایی است که روحانی انتخاب کرده و مدیران بی وجدانی که آن ها انتخاب کرده اند. من راهم مستقیم بسوی هدف است. تشدید استحاله در ایدئولوژی از راه تقویت شکاف ها در حمایت از عرفی ها در مقابل شرعی ها. اما فعلاً ابزار دستم که این روحانی و دولتش باشد زنگ زده و پوسیده و فاسد از آب در آمده و من هم کونم را کرده ام بسمت شان و مرتب لعنت شان می کنم و منتظرم ببینم چطور از گندابشان در میایند تا تصمیم بگیرم که می شود به اینان امید مجددی بست یا نه. یا...هو

اژدها گفت...

تلخک،

"این رسم هر تحلیل نویسی است که نشانه های مؤید تحلیل خودش را برجسته می کند و بر استدلال آن ها می کوشد."

این که نوشتید نشانه تحلیلگر خوب نیست؛ نشانه تحلیلگری است که آموزش ندیده است یا نشانه کسی که تحلیل نمی‌کند بلکه کنش سیاسی‌اش را به نام تحلیل به خلق‌الله می‌چپاند.

به تحلیلگر بی‌تربیت که چنین میکند به فرنگی می‌گویند confirmation bias دارد. شما بفرمایید به کنشگر سیاسی که زدن این و بالا بردن آن را به نام تحلیل به خورد آدمها می‌دهد چه باید گفت.

ناشناس گفت...


* منابع شوم


- سالهاست در دنیا پدیده ای به نام شومی منابع یا Resource Curse مورد توجه قرار گرفته است. دقت کنید که «شومی منابع» یک بحث متافیزیکی نیست که بگوییم همینکه زیر زمین در کشور شما سرشار از منابع بود شما روی زمین بدبخت خواهید زیست. این یک بحث مشخص استراتژیک و اقتصادی است. زمانی که منابع طبیعی شما استخراج می‌شوند و به درآمد ملی تبدیل می‌شوند، بدبختیها شروع می‌شوند. خصوصاً اگر این منابع تجدیدناپذیر باشند.

- برخی از نتایج وجود «منابع زیرزمینی قابل فروش و صادرات» به این شرح است:

- تزریق پول حاصل از منابع زیرزمینی، «رشد کاذب اقتصادی» و «سرمایه‌ی در گردش» ایجاد می‌کند. این رشد اقتصادی به معنای رشد واقعی «تولید» و «خدمات» نیست. بلکه به معنای باز شدن بیشتر «سوراخ‌هایی به زیر زمین» است. در کشورهایی که «منابع زیرزمینی» وجود دارند و صادر می‌شوند، اکثر «شاخص های اقتصادی» معنای واقعی خود را ندارند.

- استقلال دولت از منابع مالیاتی یا وابستگی کمتر به درآمد مالیاتی و تکیه بر درآمد نفتی، باعث می‌شود «دولتها» عملاً خود را به مردم پاسخگو ندانند. واژه‌ی «مالیات دهندگان» که در بسیاری از کشورها معادل «ملت» به کار برده می‌شوند، صرفاً به معنای «افراد بی دست و پایی خواهد بود که توانایی فرار از پرداخت مالیات نداشته اند!».

- «مدیریت کلان» در این چنین کشورهایی دیگر یک «شغل غیر جذاب پر مسئولیت» با «درآمدی بسیار کمتر از میزان مسئولیت» نخواهد بود. بلکه به معنای «داشتن کلید صندوقچه‌ای» است که متعلق به نسل های بعد است و هر چه از آن بردارید، مشکلی پیش نخواهد آمد چون «نسل آینده» هنوز «نیامده» است.

- «ساختن امپراطوری» به یک عادت تبدیل می‌شود. اگر آغاز هر پروژه‌ی جدید، منوط به اتمام پروژه‌های قبلی و کسب درآمد از آنها باشد، نحوه‌ی مدیریت پروژه‌ها فرق خواهد کرد. اما اگر بودجه‌ی پروژه‌های جدید از زیر زمین تامین شود، شما به عنوان مدیر ترجیح می‌دهید به جای «تکمیل پروژه‌های مدیر قبلی» که در نهایت بخشی از اعتبار آن برای فرد دیگری خواهد بود، آن پروژه‌ها را نیمه کاره رها کنید و پروژه‌های جدیدی را با بودجه‌های جدید شروع کنید تا «نام خودتان» ماندگار شود!

- وقتی که درآمد سازمان شما از زیر زمین است، لازم نیست بهترین کیفیت کار را ارائه دهید. یا بهترین محصول را. یا بهترین خدمات را. مشتری و ارباب رجوع هم قطعاً اهمیت خاصی ندارد. چون حتی اگر مشتری و ارباب رجوع نباشد، باز هم سازمان شما درآمد و بودجه خواهد داشت! پس با خیال راحت به جای انتخاب نیروی انسانی توانمند، ترجیح می‌دهید بستگان و دوستان خود را در سازمان خود مشغول کنید. به این شکل هم بستگان شما را به عنوان «انسانی خیرخواه» که «خودش را گم نکرده» و «هنوز به خویشاوندان فکر می‌کند» می‌شناسند و هم محیط کار مطمئن تری خواهید داشت. به هر حال اگر روزی عاملی شما را به ترک شغل و سمت وادار کند، این عامل مدیریت ضعیف و عدم ایجاد درآمد نیست. بلکه «تخریب‌ها»ی اطرافیان است و با بودن خویشاوندان این احتمال کاهش می‌یابد.

- اشتباه نکنید. مشکلات صرفاً به بخش دولتی محدود نیست. بسیاری از شرکتهای خصوصی هم عملاً تامین کنندگان همان سازمانها هستند و درآمدشان بیشتر از کیفیت کار و محصول و خدمات، به «کیفیت ارتباط با مدیران سایر سازمانها» است. پس مدیر بخش خصوصی نیز دغدغه‌ی چندانی در خصوص نیروی انسانی کارآمد نخواهد داشت.

- چنین می‌شود که برخی از کشورهای صاحب منابع زیرزمینی، ترجیح می‌دهند برای همیشه آن منابع را فراموش کرده و برای آیندگان ذخیره کنند و خود از اول یک اقتصاد جدید بسازند مطالعات امروز در اقتصاد جهان نشان می‌دهد «منابع خدادادی» واژه‌ی علمی و درستی نیست. مگر اینکه فرض کنیم خداوند ملتی را به نفرین خود گرفتار کرده است…

ناشناس گفت...

خوب تیمسار ٬ حالا که روحانی را کنار مبزنی ٬ بجای او باید به ریسمان چه کسی چنگ بزنیم تا این عرف زورش بر شرع لچربد ؟؟

ناشناس گفت...

دلقک:

تشدید استحاله در ایدئولوژی از راه تقویت شکاف ها در حمایت از عرفی ها در مقابل شرعی ها.

از نظر من اینجوری بهتره:

تشدید استحاله در ایدئولوژی از راه تقویت عرفی ها در مقابل شرعی ها.

Dalghak.Irani گفت...

نظر اژدها مثل همیشه مزخرف است. چون او اگر اسمش را می گذاشت پری دریایی هم همین مزخرفی را می نوشت که با نام اژدها می نویسد. کما اینکه من چه دلقک باشم و چه تیمسار همان مهملاتی را می نویسم که در مغز مشترک همۀ نام های بیرونیم است. زر مفت تحلیلگر تربیت شده و دلقک بی تربیت - فهمیدم که می خواستی توهین بکنی - هم از همان سنخ مغالطه است و تحلیلگر را کسی تربیت نمی کند بلکه معمولاً روشنفکران و روزنامه نگارانی که دروس علوم انسانی از جمله روزنامه نگاری خوانده اند تحلیل های از جهات مختلف می نویسند. حداقل من دو ترم روزنامه نگاری گذرانده ام بقیه و از جمله اژدها چی. پرداختن به اینکه بمن بگویید چه بنویسم یا از چه بنویسم و یا چگونه بنویسم گه خوری اضافه است. چون من طبق تشخیص خودم و بسمت نتیجه ای که دلم می خواهد می نویسم. تنها کاری که شما می کنید می تواند دادن نظر متفاوتتان و استدلال بر مبنای نگاه خودتان باشد تا خواننده ها هم استفاده کنند. نشانه رفتن مؤلف بجای تألیف یعنی درخواست خفه شو و دیکتۀ ننوشتن به من. که مطلقاً بضرر همین حمله کنندگان است و بلافاصله خواهند آمد و کامنت خواهند داد که دلقک جان چرا نمی نویسی. چون اولاً نوشته های من به آنان معرفت اضافی - و معمولاً هم بدیع - می دهد که بدیگران پزش را می دهند ثانیاً به آنان فرصت می دهد که با توهین به من و نفی من شخصیت حقیرشان را تسکین بدهند. این از این.

اما رفیقی که پرسیده با بریدن از روحانی بچه کسی آویزان بشویم در دوگانه سازی عرفی و شرعی عرض می کنم که خود وقایع نقشه را ترسیم می کند و من هم می نویسم که چگونه راه ادامه خواهد یافت. ماجرای روحانی با همۀ تلخی هایش میوۀ شیرینی هم داشت و معلوم شد که همۀ فعالان مجازی دارای ادبیات مدرن مثل من روحانی و اصلاح طلبان را وسیله نمی دانند بلکه هدف می دانند و از آنان در هر موقعیت مثبت یا منفی حمایت می کنند. در حالیکه ما تحولخواهان و من بعنوان یکی از فعالان و سخنگویانش حمایت از عرفی ها را فقط در موارد مثبت و منطبق بر آرمان هایمان (صداقت و اخلاق و شرافت و وجدان و قانون با منشاء انسان) که پنج عناصر اصلی مدرنیتۀ از نظر من هستند حمایت می کنیم و اگر یکی از این عناصر غایب باشد یا فراموش شود یا مورد حساسیت کافی قرار نگیرد حمایتمان را با خطای انجام شده تعدیل یا قطع می کنیم. این موضوع از این نظر حیاتی است که هواداران توده ای ما - منظورم فکر استحاله و تحول تا سکولاریسم است - بشدت روی عناصر صداقت و شرافت و وجدان حساس هستند و در صورت عدم رعایت این دو از سوی هرکس (اینجا روحانی) بسرعت واکنش نشان می دهند و اگر من هم همراهشان نباشم مرا با مزدور خواندن - صحیح هم - نه تنها از پیشاهنگی خود بلکه حتی از صفوف خود طرد می کنند. یا...هو

ناشناس گفت...

سلام جناب تیمسار
فکر کنم برای اینکه رییس جمهور از این تله فرار کند خیلی دیر شده. جامعه بشدت حساس شده . راه فراری هم نیست چون مدیران همه دارند حقوق بالا میگیرند. اینکه مدیران سایر بانکها را زیر نکشیده اند احتمالا منتظر حمله موج دوم هستند.
ایا شما هم فکر میکنید روحانی دور دوم رای نیاورد؟
ارادتمند- یزد

ناشناس گفت...

واقع باور می‌کنین که مثلا این انتقاد کوچک بدون هماهنگی‌ صورت پذیرفته؟ میخوان نشون بدن که نظام انتقاد پذیر هست.کلا هماهنگ شده بوده. اینجور انتقاد‌ها دقیقا مثل سوپاپ اطمینان عمل میکنه.

Dalghak.Irani گفت...

دوست عزیز و یزدی
من و یا هیچکس دیگر نمی تواند بگوید در ایران فردا چه اتفاقی می افتد تا چه رسد پیش بینی یک سال دیگر و انتخابات ریاست جمهوری. اما آنچه که مسلم است روحانی این دور بازی را بدجوری باخته و ه گمانم براحتی از تیزبینی شریعتمداری جان بسلامت در ببرد. او اگر سلاحی از نوع مالی و پولی و فساد داشت باید در همین مرحله رو می کرد و چنان پاتکی می زد از مجموع ادعاهایش راجع به فساد دولت احمدی نژاد که همه را شوکه می کرد. اما متأسفانه ندارد و تنها سندی که توانسته اند با هزار زور و زحمت جور کنند دوستان رسانه ایش فیش حقوق زیر 15 میلیون تومان سعید مرتضوی بود. که بامزه این است که وقتی فیش بالاتر پیدا نمی کنند شروع می کنند به اینکه مثلاً ده میلیون تومان زمان احمدی نژاد الان می شود 30 میلیون تومان و از این مهملات مذبوحانه که بدتر روحانی را بگوشۀ رینگ می برد تا آبرویی برایش بخرد. ماجرا این است که تمام فسادهای دورۀ احمدی نژاد از جنس حیف کردن بیت المال بوده اما فساد های رو شده در دولت روحانی از جنس میل بیت المال است. به این معنا که در حیف بیت المال از بین می رود یا اختلاس و دزدی می شود یا بی برنامگی معلوم نمی کند که فلان پول در کجا و چگونه هزینه شده است. اما کسی از کارگزاران متهم نمی شود که برای این حیف بیت المال میلی هم در اعضای دولت بوده و بالاکشیده شده است. در حالیکه در میل بیت المال توسط حقوق های نجومی بالاکشنده مأمور و مقام دولتی اس و اوست که بیت المال را میل کرده است و نه حیف. بدیهی است که اثرات زیانبار حیف زیاد بیت المال از نظر مبالغ قابل مقایسه با ارقام کم میل بیت المال در دولت روحانی نباشد. اما در دولت احمدی نژاد کسی از ارکان و کارگزاران نصیب مستقیم و قابل اثبتی نبرده است. و حداکثر این است که هزاران میلون تومان بیت المال حیف شده است. بنظر می رسد که روحانی باید در همان فردای موارد بیمه وزیر اقتصاد و برادرش حسین فریدون و برخی نزدیکانش که می دانست پشت این سوء استفاده ها - بعمد یا سهو - هستند معلق می کرد و خودش را بی خبر و شوکه وناراحت نشان می داد بلافااصله با مردم حرف می زد و عذرخواهی می کرد و در کمتر از 15 روز همۀ زیر 1000 نفری که در این چرخه بودند منتظر خدمت می کرد. الان دیگر ولش نمی کنند و با آبرو بری بیشتر وادارش می کنند که تاوان رفتار - در بهترین داوری - سهل انگارانه اش را هرچه سنگین تر بدهد. یکی از اولین پیامدهای این رسوایی مشغولیت ذهنی . عملی روحانی و دولتش خواهد بود و از هر نوع برنامه ریزی برای پسا برجام و مهمتر از آن بکرسی نشاندن حرفشان پیش خامنه ای عقب خواهد ماند و اوضاع اقتصادی وخیم تر خواهد شد. که البته اگر نگویید بدبین می گویم که آتش سوزی بسیار زیاد خراب کار و با میلیاردها دلار ضرر نقد و میلیاردها دلار ضرر تعطیلی تولید پتروشیمی در ماهشهر یکی از همین تبعات فیش های حقوقی هم بلحاظ بهم خوردن تعادل روحی مدیران صنعتی و نفتی و سهل انگاری در سکوریتی پالایشگاه و انجام خرابکاری و هم بلحاظ فشار مضاعف به درآمدهای ارزی دولت خواهد بود. البته من نمی توانم قبول کنم که آتش سوزی چیزی در حد تخریب نیروگاه فوکوشیما در ژاپن بمناسبت حادثۀ طبیعی سونامی در پترو شینی ماهشهر بدلیل بروز مشکل فنی بوده باشد. چون کارخانه ای بعضمت ماهشهر حداقل 10 رده امنیت فنی تعریف شده دارد که امکان ندارد از رده های یک و دو به بالاتر برسد چون بمحض کمترین مشکل فنی در بیرونی ترین لایه های فنی همۀ دستگاه ها از کار می افتند و خودشان را از مدار خارج می کنند. یا...هو

ذینفع نبوده اند گفت...

بخش اصلی آخرین نامه جهانگیری به حسن روحانی (حسن فریدون) در خصوص پرداختهای نجومی به شرح ذیل است

در مواردی هرچند بسیار محدود!! که پرداختهای غیرمتعارف با تخلف از قوانین و مقررات جاری حاصل شده، تصمیم کمیته بررسی به شرح زیر است:
الف) افرادی که در تصمیم‌گیری غیرقانونی!! نسبت به پرداخت‌های غیرمتعارف ذیـنفع بوده‌اند!! ضمن برکناری از مسئولیت و معرفی به هیأت تخلفات اداری جهت رسیدگی به تخلف، موظف شوند نسبت به مسترد کردن کلیه وجوه دریافتی غیر قانونی اقدام نمایند.

بدیهی است که در بند الف این نامه، به جای اصطلاح ذیـنفع بوده اند
باید از واژه دخالت داشته اند
استفاده میشد

ناشناس گفت...

دلقک دوباره شروع کردی به نوشتن تحلیلهای مزخرف. البته تو که هوادار بزرگترین دزد تاریخ ایران و شاید جهان بودی معلومه که از درستی و درستکاری مالی چیزی نفهمی و برتری چشمگیر روحانی بر دزدی که می پرستی یعنی احمدی نژاد را متوجه نشوی. اما مطمئن باش این بار هم در خماری تحلیلهای مزخرفت بافی می مونی و نه دزد بزرگ راه به جایی می بره نه خالیباف.

اما خب فرصتیه که عقده ای رو که از پیروزی روحانی در دور قبل داری خالی می کنی.

ناشناس گفت...

تیمسار اگر خمینی سمعک داشت و اگر خامنه ای کر مادرزاد بود شما که اساسا گوش ندارید! و شاید هم حتی هوش ندارید! (البته نه هوش به معنای معمول آن بلکه بیشتر منظورم هوش سیاسی هست بنابراین برداشت توهین آمیز از حرفم نکنید)

اصلا استراتژی و هدف تون مشخص نیست و به شدت ضد و نقیض حرف میزنید. که در پست قبلی و بحث هایی که شد و در همین پست هم معلوم شد که شما فقط بر اساس حب و بغض شخصی عمل میکنی و نه بر اساس یک هدف مشخص. فقط یه سری تحلیل های احساسی و دور از منطق ارائه میدی و با قلقلک دادن احساسات خوانندگان اونها رو جذب و سرگرم میکنید. با خواندن تحلیل های احساسی شما خوانندگان کمی از فشارهای درونی تحمیل شده را در قالب کلمات احساسی شما بیرون میریزند. همونطور که گفتم شما استاندارد دوگانه دارید گاهی از خیر هدفی که تعیین کردید میگذرید و گاهی هم برمیگردید سر دفاع از هدف تون. این ره که شما میروید به ترکستان هست. شما فقط یک سیرک برای سرگرمی تاسیس کرده اید. این چند سال که وبلاگ داشته اید هم همینکار رو کرده اید. گاهی پست های جنجالی مانند دفاع از احمدی نژاد و دفاع از ایده مکتب ایرانی او یا پستی در رد تقلب انتخاباتی می زنید و مردم را در زیر پست های خود به جان هم میندازید گاهی هم آدرس اشتباه میدهید و مردم را تشویق به رای دادن به جنایکاران و افرادی مانند فاطمه حسینی میکنید تا یک چند سالی هم همینطور بگذرد.

اتفاقا برخلاف حرفی که گفتید من فکر میکنم شما برای رسیدن به هدف تون از هر وسیله ای استفاده میکنید در حالیکه وسیله هم خود هدف هست. شما به شدت ظاهربین هست و سطحی و به عمق کاری ندارید. همین که فردی در لیست امید قرار گرفته باشد کافی است تا شما مردم را تشویق به رای دادن به او بکنید. همین که احمدی نژاد ایده به شدت متظاهر و دوروی مکتب ایرانی را ارائه داد کافی بود تا از او طرفداری کنید. همین که خامنه ای گفت مگر می شود ده ها میلیون رای را جا به جا کرد کافی بود تا شما باور کنید و بگویید که در سال 88 تقلب نشده است. همین که قالیباف خیابان و مترو و پارک و سینما ساخت کافی بود تا شما با قربانی کردن هدف تون در راه مبارزه با ایدئولوژی ضدآمریکایی و ایده ارتباط با جهان از این سرسپرده رهبری که به شدت ضدغرب هم هست طرفداری بکنید. شما به شدت ظاهربین و سطحی هست.

چند سال پیش هم میگفتید چند سال آینده حتما اتفاقی اساسی در ایران خواهد افتاد امروز هم آدرس 10 سال آینده رو میدید! و البته با این سیرک سرگرمی شما دقیقا 10 سال دیگر هم مردم سرگرم خواهند بود بدون اینکه اتفاقی بیفتد. واقعا یه خورده بیشتر فکر کنید آیا 10 سال آینده فکر میکنید ایران تبدیل به ژاپن شده است؟ حتی اگر خامنه ای بمیرد تغییر زیادی ایجاد نخواهد شد. چون استبداد در این حکومت پایه های قانونی دارد که مشمول مرور زمان نمی شود. همان شورای نگهبان را داریم همان مجلس خبرگان و همان رهبر و همان سپاه و همان قوه قضاییه. در طول این نزدیک به 40 سال هیچ نشانه ای از بهبود اوضاع نبوده حتی شاید وضع بدتر هم بشه خامنه ای قبل از مرگش حکم حکومتی دهد یک شورایی تشکیل شود یا مجلسی تشکیل شود و رای به حذف ریاست جمهوری بدهد. شما یک پست بنویس و به صورت مصداقی بهبود اوضاع رو لیست کن. اگر تونستی 10 مورد رو لیست کنی من از حرفم برمیگردم. واقعا فکر میکنید آنها از سر این سفره نعمت که پر از دلار و زندگی خوش و شیرین برای شان است به این راحتی بلند می شوند؟

بقیه در کامنت بعدی...

ناشناس گفت...

ادامه...

شما اگر میخواهی اثر گذار باشی و وبلاگت بیشتر از 500 کلیک در روز بخورد باید اولا استراتژی مشخص داشته باشه دوما استاندارد دوگانه نذاری و سوما اشخاصی که در راه این استراتژی ازشون دفاع میکنی واقعا آدم هایی باشن که افکارشون منطبق با تحقق این استراتژی باشه. برای مثال شما گاهی از احمدی نژاد دفاع کردی و گاهی از تقلب و گاهی از قالیباف و ده ها پست عجیب دیگر. اینها رو ما کجای دلمون بذاریم. در مورد قالیباف میای و میگی او قول نداده برای گسترش آزادی و توسعه سیاسی و باز شدن فضای اجتماعی و... کاری بکنه. خب این دقیقا برعکس و ضد استراتژی تعیین شده توسط شما هست حالا هر چقدر هم ماله کشی کنی و توجیه کنی که قالیباف اگر فلان کند بهمان میشود و استراتژی من محقق میشود. توجیهات شما قابل قبول نیست چون منطقی نیست. شما ثابت قدم در راه اهدافت نیستی و اهداف و استانداردهایت را کم و زیاد میکنی و به همین دلیل هم موفق نخواهی بود و تنها موجی کوچک خواهی بود روی یک مرداب و لجن زاری به نام جمهوری اسلامی.

من همونطور که گفتم از روحانی طرفداری کردم ولی از عملکرد مدیران در گرفتن حقوق های نجومی انتقاد کردم و از عملکرد جهانگیری هم به شدت ناراضی هستم. حدود 950 نفر از مدیران ارشد حقوق نجومی گرفتند در حالیکه جهانگیری گفته تعداد محدودی از "مدیران" بودند. او با زیرکی این 950 نفر رو در میان تمام مدیران دولت حساب کرده و گفته محدود بوده اند. درحالیکه تعداد مدیران ارشد بسیار محدود است. مگر ما چند مدیر ارشد در کشور داریم. مگر چند مدیرکل در هر وزارتخانه هست و چند مدیرکل در هر شعبه استانی؟. کلا فکر نمی کنم بیش از 1000 نفر بشن. اونوقت 950 نفر یعنی 95% این مدیران ارشد مشغول غارت بوده اند و جناب جهانگیری گفته است محدود بوده!. من فکر میکنم وزیران و معاونان روحانی افراد ایده آلی نیستند و البته از طرفی دیگر مدیرانی بهتر از آنها در جمهوری اسلامی موجود نیست و کل استعداد جمهوری اسلامی همین هست. همونطور که قبلا هم گفتم اساسا این حکومت تولید کننده فساد هست و هر گوشه ای رو که بگیریم و شروع به فساد زدایی کنیم از گوشه ای دیگر فساد را تولید میکند. مبارزه با چنین حکومتی استراتژی محکم و از اون مهم تر، اپوزیسیون ثابت قدم نیاز دارد.

ناشناس گفت...

کجا دلقک طرفدار احمدی نژاد بوده؟1
ارادتمند- یزد

بهرام گفت...

ممنون بابت این کامنت حیف و میل. واقعاً کامنت درستی است.

ناشناس گفت...

تیمسار البته اینکه میگویی افراد احمدی نژاد میل اثبات شده ندارند درست نیست. رحیمی معاون اول احمدی نژاد به 5 سال زندان قطعی محکوم شده و به سه میلیارد و 850 میلیون جریمه. معمولا میزان جریمه نسبتی است میزان دریافت رشوه و بالاکشیدن پول. این جریمه بزرگ خبر از بالاکشیدن عظیم پول میدهد. اطرافیان احمدی نژاد پول های عظیمی رو شخصا بالاکشیدند ولی متاسفانه با دستور کش ندهید رسیدگی به اونها متوقف شد. خیلی از پرونده ها رسیدگی نمی شود و خیلی از بالاکشیدن ها اساسا تبدیل به پرونده نمی شود. دزد حرفه ای میداند چگونه دزدی کند که ردی ازش نماند بنابراین شما دنبال دزدی های اطرافیان احمدی نژاد در فیش حقوقی شان نگردید.

ناشناس گفت...

تیمسار یکی دیگر از آن پست های عجیبت درباره دکمه سردست ظریف بود. ما آمدیم گفتیم این چه پستی است و منظورت چیست. گفتی دکمه سردست ظریف موجب عقب رفتن ایدئولوژی می شود! و من این کار او را بزرگنمایی میکنم تا هر چه بیشتر مظاهر مدرنیسم در حکومت رسوخ کند! اینکه دکمه سردست چقدر توانایی رسوخ در ایدئولوژی را دارد رو واقعا باید بهش شک کرد. البته بخشی از دلیلی که می آوردی آنجایی که میگفتی دکمه سردست نشانه مدرنیسم است و خوب است و زیبایی و شیک پوشی است درست بود و ما هم قبول داشتیم. منتها کار را جایی خراب میکردی که میگفتی دکمه سردست ظریف گامی در جهت عقب راندن ایدئولوژی است. حالا ما با اغماض همین را هم قبول کردیم از شما. ولی بعدها کار را از بیخ در آنجا خراب کردی که ظریف نه یک بار نه دو بار بلکه بارها در مصاحبه هایش با خونسردی تمام و رو به دوربین وجود زندانیان سیاسی در ایران را انکار کرد و شما یک پست هم اختصاص دادی به توجیه این حرکت ظریف. اکنون ما هاج و واج مانده بودیم در میان تناقض دفاعیات شما از مدرنیسم و صداقت و راستگویی از طرفی و توجیه آوردن های شما برای وقاحت و دروغگویی ظریف از طرفی دیگر. شتر سواری دولا دولا نمیشه. بالاخره باید شما تکلیف خودتون رو با خودتون مشخص کنید و در اتفاقات مختلف واکنش یکسان داشته باشید نه اینکه رو به توجیه بیارید.

مازیار وطن‌پرست گفت...

سال‌ها پیش یک دانشجوی نخب‌ی دانشگاه شریف (متأسفانه همه‌ی اطلاعاتش را فراموش کرده‌ام اما با کمی جستجو می‌شود پیدا کرد) در دیداری رودررو اعتراض کرد و به همین دلیل به زندان محکوم شد. نگویید فرقی نکرده و نمی‌کند، یا همه‌اش خیمه شب بازی است.
اصولا خیمه شب بازی دانستن امر سیاسی به مرگ تحلیل می‌انجامد و به تحلیل‌های باسمه‌ای و کلیشه‌ایِ ایدئولوژیک از قبیل مجاهدین یا ج.ا. که همان روی دیگر سکه‌ی "مرگ تحلیل" هستند.

Dalghak.Irani گفت...

برخی از شماها مرا دق ندهید دست بردار نیستید! دوست داشتم یکنفر از شما هم پیدا می شد و می نوشت:
دلقک من فکر می کنم که جوان واکسی که در بازار مسگرهای در حال کار خوابیده بود و پیرمرد بیدارش کرد داشت توضیح می داد که کاسبی اش خیلی کساد است و دیگر کسی کفشش را واکس نمی زند در سیستم خاکی! جدید. یا
دلقک فکر می کنم کارگری که داشت آسفالت پیاده را می کند در مقابل مردانی با تخم های رو به آفتاب داشت راه بچه ها و زن ها را پرچاله چوله می کرد که زنان و بچه ها راحت نتوانند عبور و مرور کنند. یا
دلق من برداشتم این است که هدف اصلی کارگردان نشان دادن مهجوری زنان و نشنیده شدن صدای آنان بود. چون بغیر از نشانه هایی که تو و سایر دوستان گفتند اگر دقت کنیم ناظم مدرسۀ ابتدایی دخترانه هم یک مرد است که انان را از در مدرسه بیرون می فرستد.

وقتی شماها دچار چنین انجماد فکری هستید که عشق تان نفرت سیاسی است خب بدیهی است که با ذهن چند وجهی و فلسفی من ارتباط برقرار نکنید و بعد از شش سال تلمذ در مدرسۀ عشق (سیرک من) بیایید چرت و پرت هایی بنویسید که ربطی به گفته های من ندارد. چون اصلاً شما از ابتدا سوراخ دعا را گم کرده اید که من از چه کسی و در چه موقعیتی حمایت کرده ام و دقیقاً مبتنی بر استراتژی استحاله از درون تا رسیدن به شگاف و شکست ایدئولوژی.
از احمدی نژاد حمایت کرده ام در جربزه اش برای شکستن شاخ آخوند و کار اشتباهی نکرده ام. اولین حمایت پررنگ من از احمدی نژاد سر اجازه دادن به زنان برای ورود به ورزشگاه ها بوده. و درخواست کرده ام از اصلاح طلبان و روشنفکران که بیایید برویم و در این مورد احمدی نژاد را حمایت کنیم. اما دریغ از یک موقعیت شناسی. البته تا حالا گمان می کردم که روشنفکران و اصلاح طلبان از جنبۀ لطمه دیدن به پرنسیپ های الیت شان استنکاف می کردند ولی بعد از دیدن توجیهات کثیف شان در ماجرای اخیر فیش ها متوجه شدم که از پفیوزی شان بوده که از ذائقۀ اجتماعی - "منطبق بر معیارهای مدرن در سبک زندگی" - احمدی نژاد پشتیبانی نکردند. تمام حمایت های من از احمدی نژاد جز راجع به آزادی های اجتماعی و مخالفت قطعی با روحانیت متحجر نبوده است.
از قالیباف حمایت کرده ام و می کنم تا روزی که بتوانیم تشت رسوایی اش - اگر دارد - را در آفتاب پهن کنیم و من اولین سنگ را خواهم انداخت. منتها شما اگر درک نمی کنید که من از کارآمدی قالیباف در متن یک مدیر شهری (تاکتیکی) دفاع کرده ام و بدرستی هم دفاع کرده ام و مولای درزش نرفته تاکنون. ربطی به انتقادم به حسن روحانی ندارد که بعنوان یک مدیر کشوری (استراتژیک) نتوانسته کمترین دستاوردی ملموس داشته باشد در وعده هایی که داده و رأی گرفته و قالیباف چون آن وعده ها را نداده رأی هم نگرفته و بجای رییس جمهور شدن به شهردار ماندن بسنده کرده. این مزخرفات برجام و فرجام هم وعدۀ محقق شده نیست بلکه نتایج برجام اگر محقق بشود در سفره ها و کسب و کار مردم تازه می شود انجام وعدۀ اقتصادیش. اصلاً حوزۀ کاری قالیباف چه ارتباطی با اهمیت حوزۀ کاری روحانی دارد.
برمی گردم برای ادامه اش ... یا...هو

ناشناس گفت...

دلقک جان تو از اساس تو یک دنیای دیگه زندگی می کنی. هر آدم عاقل تحصیلکرده ای می تونه متوجه بشه که روحانی خیلی از احمدی نژاد کمتر دزدی کرد و خیلی بیشتر از اون مدرن هست و خیلی بیشتر از اون در کشور نقش مفید ایفا کرد. همینطور نسبت به قالیباف.

البته من ازت خیلی چیزا یاد گرفتم اما در این زمینه ها یا تعمدا چرند می گی یا شایدم مستی.

ناشناس گفت...

سلام عزیز؛
ماههاست از طریق یک رابط پستهای شما را میخوانم. از جهان بینی گسترده ات به وجد میایم و بحثهای سیاسی را بهانه ای برای تمرین با تو فک کردن میدانم.
نتوانستم متن مورد نظرم را به طریق دیگری برایت ارسال کنم ، این شد که از این مسیر (نظر وبلاگی) برایت میفرستم. فک میکنم این متن را نیازی نیست در بین نظرات بگذارید هرچند هرجور خود صلاح میدانید. اینجا برای با تو اندیشیدن نظرم را در مورد موضوع کامفیروزی از زاویه دید خودم بیان میکنم:
سالهاست بخاطر علاقه ام به بحثهای اجتماعی-سیاسی ، و همچنین خاستگاه من که دقیقا از مسیر حاکمیت فعلیست ، تمام سخنرانی های رهبری را دنبال میکنم که بنظرم میتوان بهترین تحلیل و سنجش دیدگاه حاکمیت را در آن یافت. به جرات میگویم شاید در این ده سال یکی دو مورد بیشتر از دستم در نرفته باشد. تحلیل خود را از هر سخنرانی بارها و بارها با جزئیات یادداشت کرده ام. جذابیت اینکار ، گذشته از موشکافی در حرکات چشم و رنگ پریدگی و حتی عصبانیت او ، نحوه حرکت دوربین ، نحوه نشستن حضار (خیلی از حضار را از نزدیک میشناسم و دیدگاه فعلیشان و عقبه اشان را میدانم) ، مدت زمان نشان دادن یک شخص و دیگر آرایشهای بکار رفته برای چنین تئاترهائی ، است.
در این مدت صدا و سیما با وسواس جلسات سخنرانی او را بعد از رتوش بروی آنتن میبرد (از مصداقهایش در اینجا میگذرم چون مجالش نیست).
خیلی از سخنرانی ها برای دادن روحیه به اوست.
در سخنرانی ها حتی تکبیر گفتن کنترل میشود و به حضار تذکر داده میشود که تکبیر را فقط یک شخص مشخص خواهد گفت و در زمان پخش از صدا و سیما آن کلمه تکبیر هم حذف میشود تا عظمت جلسه و یکپارچگی امت او به تصویر کشیده شود!
برای جاساتی مثل مرقد امام خمینی نمیتوانند آن آرایشها را بطور کامل انجام دهند چون از شهرستانهای مختلف میایند ولی با یک گروه حدودا 500نفره که موقعیتشان با دوربینهای تلویزیونی هم هماهنگ میشود تا حدی مهندسی میکنند ولی گاهی هم از دستشان در میرود که نمونه اش مراسم امسال است.
جلساتی از قبیل جلسه گفتگو که داستانی جالب دارد. افراد گلچین میشوند ، متنهایشان کنترل میشود و برای نمک جلسه هم یکی دو مورد نفد نصفه نیمه هم میگذارند تا حضار حس آزادی بیان پیدا کنند و البته که اگر احساس کنند آن متن برای عموم جامعه مناسب نیست در رتوش برای پخش در رسانه ملی! حذف میشود. پس ایستگاه کنترلی اصلی را دارند. ولی داستان آقای کامفیروزی رودستی بود که او به صدا و سیما زد و بسیار متفکرانه برای هر مرحله اش برنامه داشته.
طبق روال عادی او حرفهائی دارد که خب بزند و در مرحله بعد حذفش میکنیم (یقینا خامنه ای هم از متن او مطلع بود و غافلگیر نشد و برای آیتمهای او پاسخ لازم را برای توجیه حضار آماده کرده بود ولی داستان آنجائی جالب میشود که کامفیروزی رودست جالبی زد و بلافصله بعد از جلسه متن خود را در رسانه های اجتماعی نشر داد و صدا و سیما را کیش مات کرد. با این حرکت دیگر نمیشد صحبتهای او را از برنامه حذف کرد. ضمن اینکه در حین صحبتهای او چند بار حضار احسنت احسنت گفتند و عمق تو خالی بودن و بی فایده بودن حتی در قلعه امن آنها را اثبات کرد. بند بند حرفهای کامفیروزی از روی تدبیر انجام شد و روحیه ای تازه و امید در من زنده کرد(نمیخواهم جوگیر شوم و رفع مشکل موجود را پرهزینه تر از این کارها میدانم ولی اضمحلال خانه عنکبوتیشان برایم جالب بود). بدون لکنت و با قاطعیت حرف زد که شما به چنین قسمتهائی بخوبی پرداخنه اید. نکته ای هم در آخر اتفاق افتاد که آنهم جالب بود اینکه در انتها رفت نزد رهبر و از او امضاء برای مستندتر شدن نوشته اش خواست ولی خامنه ای آمادگی این نکته را نداشت و با پرخاش استنکاف کرد و گفت مگر قران است که پشت نویسی کنم.
نکته دیگر اینکه صدا و سیما زمانبندی پخش را طوری انتخاب کرد که حداقال اثر را داشته باشد و در نهایت ساعت12و ربع شب صحبتهای او پخش شد که مطمئنا 90درصد کسانی که دنبال میکردند هم نتوانستنند ببینند حتی من یکی دو دفعه داشت خوابم میبرد که بزور خود را بیدار نگهداشتم تا ببینم این گروه دیگر چه هنرهائی دارند!
البته که خدا خیر بدهد به سازندگان شبکه های اجتماعی که رسوا کننده مدیران خفقان هستند.

ناشناس گفت...

دلقک عزیز تحلیلت از کامفیروزی خیلی خوب بود ممنونم.

ناشناس گفت...

سلام. کلمه شلاق اونم به مستضعف!!! از هیچ فیلتری قابل عبور نیست!!! پس واقعی بوده کارش!!!گو...گل

kalaghesizdah گفت...

عذر. به مطلب بی ربطه.اما این پارک جنگلی و قرق و قالیباف چی میگن؟

Dalghak.Irani گفت...

خیلی زمان برد برگشتنم و حالا هم وقت خواب است برای کسب انرژی برای تشویق اندی ماری جهت بردن دوگانه اش در فینال تنیس ویمبلدون و البته هورا برای رونالدوی بسیار بسیار محبوبم برای بردن فینال یورو 2016 - شما هم دعا کنید - پس قبل از کوتاه کردن حرفم با وقت و حوصله ندارم ابتدا به سؤال این رفیق مان در رابطه با عروسی دختر قالیباف پاسخ بدهم که به این دلیل شایعه است که اگر چنین چیزی صحت داشت دشمنانش در هردو سو - اصولکرایان دشمنشند که چرا به اندازۀ آنان کودن و متحجر نیست و اصلاح طلبان دشمنشند که چرا در اردوی مانیست به این دلیل و مهمتر مثل خیلی از ما ریاکار و فاسد نیست - خبرش را درز نمی دادند که عروسی راه بیفتد و سر بزنگاه مچش را بگیرند و هیاهو راه بیاندازند. همینکه قبل از عروسی شایعه اش را ساخته اند نشان از این دارد که اینبار هم زده اند به شانه خاکی و نتوانسته اند سرباز چشم ابی را به اسارت بگیرند. البته که گفته ام قالیباف هم خیلی باهوش است و هم خیلی پاک و تن به چنین دام هایی نمی دهد.
اما دوست محترمی که نامۀ سرگشاده اش به رهبر اپوزیسیون را بجای هخا و سرلشکر خلبان روحانی (عقاب) یا در بدترین شرایط به رضا پهلوی برای من نوشته و نقشۀ راه چگونه اپوزیسیون را رهبری کنم را برایم ترسیم کرده عرض می کنم که با تشکر از حسن ظن ایشان من مطلقاً در قواره های رهبر اپوزیسیون بودن نه بوده ام و نه هستم و نه ادعایی کرده ام. من دلقک تیمسار یا تیمسار دلقکی هستم که تنها توانم همین سیرک مسخره است که گاهی هیجانی و فراموشی دردی و رویش امید کاذبی و از این دست را - همانطور که تصدیق فرموده اید - می نویسم برای کسانی که می خواهند اگر شده فریب بخورند بخورند اما از سوی امید آفرینان و تبدیل لحظه ای تلخ به شیرینی شیرین عقلی دلقک و نافهمی تیمسار - چناکه افتد و دانی. دلقک عقل ندارد و تیمسار جهان سومی مفز -. من همزمان با عالیجناب جلیکات بریتانیایی مأموریتم را شروع کردم و بجای 2/5 میلیون کلمه ای که جلیکات در گزارش 7 ساله اش در بررسی جنگ عراق و نقش بریتانیا نگاشته 10 میلیون کلمه نگاشته ام برای شمایی که برخی هایتان بشدت نمک ناشناس و وقیح هم هستید. البته این هم تقصیر فروتنی و شکسته نفسی خودم است و الا بسیاری از شما در یک رویارویی دنیای واقعی ممکن است اسم خودتان هم یادتان برود در مواجهه بامن. و آخرین توصیه ام بشما این است که نقشۀ راهتان و مانیفست تان برای رهبری اپوزیسیون وبراندازی جمهوری نکبت اسلامی را پسندیدم و مطمئنم که اگر خوداتن قبول زحمت بکنید و اجرایش را هم شخصاً بعهده بگیرید من هم قول می دهم که بعنوان آبدارچی دربار رهبری تان انجام وظیفه کنم. رزومه ام هم حاضر است و قبلاً هم گفته ام من مدتی سرایدار برجی در زعفرانیه بودم و معمار صاحب کارم صحت و امانتم را تأیید می کند. یا...هو
برای کسانی هم که مرا عقده دار پیروزی حسن کلید می دانند برای این شعف از فساد برملا شده باید بگویم که این موضوع در مورد خود شما هم که بروحانی رأی داده اید و اینجوری توزرد از آب درآمده مصداق دفاع از نفس می تواند باشد و از فساد دولت دفاع می کنید که مجبور نشوید به وجدانتان پاسخگو باشید که انتخابش کرده اید. اما من این را هم نمی گویم و اهل سنت و خرافات و انگیزه خوانی و اینجور کثافت کاری ها نیستم و برایم نتیجه مهم است و حداقل به اندازۀ تعداد سال های عمر همه تان از اپوزیسیون برانداز اینترنتی بخاطر مطالب منتشر شده ام که مؤید دولت روحانی و لی لی به لالایش گذاشتن بوده فحش خورده ام. اما با فاسد و بی وجدان و پیرمرد و وامانده و بی عرضه و پشت هم انداز و غیرمسئول و شعار الکی و بی تحرک و منفعل کنار نتوانم آمد. والسلام.

ناشناس گفت...

اینو نمی خواد منتشر کنی.

دلقک تو دزد دوستی و هر دزدی ببینی تبلیغش رو می کنی. اون از احمدی نژادت اینم از قالیبافت که از اموال عمومی برای دخترش سوءاستفاده کرد و عکساش هم منتشر شد. اما چون تو ماده مخدر عجیبی پیدا کردی که تاثیرش از همه مواد مخدر شناخته شده بیشتره هی میگی اینبار هم به کاهدون زدن. نه خیر تو توی کاهدون زندگی می کنی و نمی فهمی چی راسته چی غلط. به هر صورت پیدات کردم کجا چرندیاتت رو منتشر می کنی تو بالاترین. برای دفاع از کشور و وطنم و برای این که دزدایی که سنگشون رو به سینه می زنی به جایی نرسن از این به بعد اشغالات رو جواب می دم خیلی هم از خودت پربیننده تر می شه. اندکی صبر. مردک چرند نویس چرند گوی دزد دوست اگه امثال تو نبودن ایران آباد تر بود.

این دزد جدیدی که سنگش رو به سینه می زنی خالیباف رو هم افشا می کنم. سرفرصت

چرنده گفت...

این خاله زنک بازی ها رو بذارید کنار .تاریخ برای ملت ایران به گونه دیگری نوشته خواهد شد قضیه فیش های حقوقی رو بیخیال شید.کنفرانس سازمان مجاهدین خلق و حضور قریب به یکصد هزار نفر و از همه مهمتر حضور رئیس سابق سازمان اطلاعات عربستان رو ببینید، آتش گرفتن میدان نفتی و همچنین فعال شدن گروه های مسلح مخالف نظام و همچنین اعلام ولایت خراسان و همچنین تحولات قفقاز نشانه های کوچیک از وقوع اتفاقات بزرگ هست و دیگر خامنه ای برگ برنده پرونده اتمی رو هم به که به مثابه ی کارت برای کنترل دشمنان منطقه ای در اختیار داشت رو هم از دست داده روزهای خوش سنگ انداختن از داخل خانه شیشه ای در حال تمام شدن و زمان مجازات فرا رسیده متاسفانه .سرنوشت ملت ما نه توسط قالیباف و یا روحانی بلکه در هنگامه جدال مشخص خواهد شد

ناشناس گفت...

من از دلقک عزیز عذر می خوام که یک کامنت گذار بی ادب به ایشون که جای پدر همه ما هستن بی احترامی کرده.

پدربزرگ من هم مثل بقیه پدربزرگها گاهی حرفایی می زنه که فقط خودش قبول داره و از چیزایی تعریف می کنه که کسی دوست نداره اما احترامش محفوظ می مونه.

به عنوان کسی که دلقک عزیز رو جای استاد می دونم درخواست می کنم که کامنت گذاران احترام ایشون رو نگه دارن.

ناشناس گفت...

چرنده واقعا چرنده ٬ لطفا واقعی تر بنویسید ٬

Dalghak.Irani گفت...

چرنده حرفت چرند نیست کمی دیگر جلوتر برویم ببینیم قابل شکل گیری است چنین مصیبتی یا نه. البته حزب دموکرات و مجاهدین ابزار زنگ زده ای هستند و بدلیل نداشتن پایگاه اجتماعی قادر به برآوردن آرزوی پشت سرشان نیستند. اما در اینکه تلاش های خطرناکی شروع شده است نظرت را تأیید می کنم. و همۀ فریاد من بر سر روحانی در همین جاست که جربزه و منفعت مقابل خامنه ای ایستادن را که ندارد اما با شلوار رنگی اگر هم روزی لازم باشد و بخواهد جلو خطرات تندروی خامنه ای بایستد نخواهد توانست چنین کند.
اما یک نکته هم در پاسخ به عزیزی که به سوء استفاده های رحیمی و احیاناً بقایی منجر به محکومیت قضایی شده اشاره کرده و آن ها را میل در دولت احمدی نژاد بحساب آورده بگویم که حیف و میل هیچکدام منجر به ورود قاضی نمی شود. زیرا حیف بیشتر زاییدۀ ندانم کاری است و بیشتر در حد بگومگوهای سیاسی و سلیقه های اجرایی بین سیاستداران رقیب مطرح می شود. مگر اینکه حیف از روی آگاهی و با هدف خیانت انجام شده باشد که در این صورت هم باید ادعا کننده به دادگستری شکایت و ادعای سوؤ نیت حیف کننده را اثبات کند. همینطور است میل که قابل تعقیب مستقل قضایی نیست و میل کننده با استفاده از سوراخ سنبه های قانونی قوانین بنفع خود میل می فرمایند. لذا جرم اقتصادی از جنبۀ حیف و میل نیست و باید سوء استفاده محرز و عنصر مادی جرم اتفاق افتاده باشد. پروندۀ رحیمی از نوع این جرایم است و به آن میل گفته نمی شود. میل کنندگان با گردن افراشته راه می روند تازه طلبکار هم می شوند که بدون اتهام مشخص و جرم به آنان انگ زده شده و خدمات شان نادیده و آبرویشان مخدوش شده است. دولت روحانی از اینهمه رجزخوانی علیه احمدی نژاد و دولتش حتی یک شکایت صوری هم نکرده اند به قضا. فارغ از اینکه رسیدگی می شد یا نه روحانی می بایست اگر تشخیص سوء نیت و سوء استفاده می داد باید ادعایش را در دادگستری ثبت و به افکار عمومی اطلاع می داد. یا...هو

ناشناس گفت...

حتی یک دونه از فسادهای مالی احمدی نژاد اونقدر بزرگ هست که عاقلانه باشه مردم افرادی رو با حقوقهای نجومی سرکار بیارن که اون بالاکشیدن ها اتفاق نیفته.

چرنده گفت...

من هرگز نگفتم این گروه ها توانایی سرنگونی حکومت را دارن حرف من این هست که دوره زیرسبیلی رد کردن گوه خوری های خامنه ای تمام شده نه عربستان دیگه تعارف سرش میشه و نه رئیس جمهور بعدی آمریکا .غایت نهایی حرف من این هست که بعضی از بی توجهی ها باعث بوجود آمدن کانون های بحران شده به عنوان مثال مساله ریزگردها در خوزستان مساله حقوق اقلیت ها در استان های کردنشین و همچنین سیستان و بلوچستان باعث ایجاد نگرانی هست و همچنین محیط امنیتی ما در مرزهای مجاور با افغانستان بسیار آسیب پذیر هست که این گروه های ورشکسته میتوانند به خدمت نیروهای بیگانه منطقه ای و فرا منطقه ای در بیایند و اساسا تضعیف داعش در عراق و سوریه جهت کوچ دادن این گروه به افغانستان و همسایه کردن این جماعت با ایران هست ماموریت داعش در حال تغییر هست و اون ها وارد دوره دیگری از ماموریت خودشون میشوند همین امروز به ماشین حشمت الله فلاحت پیشه نماینده مجلس شلیک شده و دو نفر مردن، پیش از این برگ برنده بسیار مهمی در دستان خامنه ای بود که حسن روحانی اون رو از دست خامنه ای قاپید اگر بخواهیم امنیت ایران رو یه الویت نسبت به باقی مسائل بدونیم حسن روحانی یه خائن هست و اگر بخاهیم مثل اپوزیسیون نگاه کنیم که نابودی جمهوری اسلامی اولویت اول او هست حسن روحانی یه قهرمان هست من اینجا فقط خاستم دو طیف از نگاه رو بازگو کنم این که کدامین درسته این مبحث دیگری هست شما گفتید روحانی بخواد هم نمیتونه جلوی خامنه ای بایسته خوب من میپرسم که قالیباف طبق گفته خود شما اصلا خودشو رئیس جمهور داخله میدونه و اساسا اعتقادی به دخالت در حوزه تخصصی خامنه ای نداره با این چه باید کرد
به هر حال مساله دیگه روحانی یا قالیباف نیست بلکه سطح نزاع به شکلی در حال بالا رفتن هست که بازیگران حاشیه ای به کنار میروند و خود خامنه ای باید وسط گود بیاد

ناشناس گفت...

شهرداری تا صبح 18 تیر ورودی های پارک جنگلی لویزان رو به دلیل آماده سازی برای برگزاری عروسی دخترش بسته بود حالا اینکه این کار درست بوده یا غلط قابل بحث هست ولی اینکه اینکار انجام شده یا نشده قابل بحث نیست چون مدارک غیرقابل انکار هست.
بعد از رسانه ای شدن موضوع و انتقادها در فضای مجازی، ماموران شهرداری ورودی ها رو باز کردند و از مردمی که وارد پارک شده بودند فیلم تهیه کرده و پخش کردند.
نمی توان همزمان نزدیک به ده تصویر بعلاوه فیلم رو که از مسدود کردن ورودی های پارک تهیه شده بود رو جعل کرد حداقل فیلم رو دیگه نمیشه جعل کرد فیلم چیزی که در لحظه فیلم برداری اتفاق افتاده بدون کم و کاست ثبت میکند و قابل جعل نیست. مگر اینکه ایران توانسته باشد به تکنولوژی جلوه های ویژه هالیوود دست پیدا کرده باشد.

Dalghak.Irani گفت...

اگر عروسی دختر قالیباف اتفاق افتاده بود می توانستم راجع به اینکه کار درستی بوده یا نه نظر بدهم. اما واقعه ای که بهردلیل اتفاق نیفتاده قابل استناد من موافق و توی مخالف نیست. بستن خیابان یا جاده ای که در دست تعمیر و مرمت است در غرب متمدن هم بهمان شکلی اتفاق می افتد که در ایران. چیز عجیبی نیست بستن جاده یا جاده های در دست تعمیر. فاکت بهتری پیدا کن. از تلاشت متشکرم اما جواب نمی دهد. باید بیشتر سعی کنی. یا...هو

صالح گفت...

دلقک!! یعنی چه "اهل سنت... و انی کثافت کاری ها"؟!!

Dalghak.Irani گفت...

صلح
یعنی اینکه در دوگانۀ "سنتی - مدرن" آدم های سنتی بیشتر دنبال انگیزه یابی وقایع می گردند اما مدرن ها به این دلیل بدیهی که انگیزه یابی امکان رسیدن به حقیقت را ندارد لذا به نتیجۀ رویدادها متمرکز می شوند. به این دلیل سریع واکنش نشان دادم که ترسیدم اهل سنت را در مقابل اهل تشیع خوانده باشید. و الا در جمله م هم معنا کاملاً معلوم است. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

عروسی دختر قالیباف درست بوده و انجام شده است. این هم نظر حبیب کاشانی عضو شورای شهر و مدیرعامل سابق باشگاه استقلال و مدیر تیم ملی زیر 23 سال ایران است. اگر کسی خارج از این گفته ها مدرک و نوشتۀ معتبری دارد نقل کند ما هم آگاه شویم. البته این شمائید که ماجرای انحرافی کش دادن به قالیباف را ادامه می دهید. من اصراری ندارم. بغیر از اینکه ناجوانمردی را در مورد هیچکس قبول ندارم. و طبیعی است که قالیباف در رأس محبوب های من در مدیران داخل ایران است.

عضو شورای اسلامی شهر تهران با انتقاد از بداخلاقی های فضای مجازی گفت: برای ازدواج دختر شهردار پارک قرق نشده بود، در حالی که افراد با درجه بالای امنیتی در این مراسم حضور داشتند.

به گزارش انتخاب، واکنش حبیب کاشانی به بداخلاقی های برخی از کاربران فضای مجازی در خصوص ازدواج دختر شهردار تهران از جمله موضوعاتی بود که امروز یکشنبه 20 تیرماه سال 95 در شورای شهر تهران مطرح شد.

حبیب کاشانی عضو شورای اسلامی شهر تهران با انتقاد از بداخلاقی های برخی از کاربران فضای مجازی در استفاده از امکانات این فضا گفت: یکی از موضوعات مطرح شده در خصوص سالن برگزاری مراسم ازدواج بود.

وی تاکید کرد: علی رغم آنچه که در فضای مجازی منتشر شد این سالن از معمولی ترین سالن هایی است که حتی پایین ترین سطح از کارکنان شهرداری تهران نیز مراسم های ازدواج فرزندانشان را در آن برگزار می کنند.

عضو شورای اسلامی شهر تهران به زمان برگزاری این مراسم اشاره و تصریح کرد: در حالی نسبت های مختلفی به زمان برگزاری این مراسم وارد شد که این مراسم نیز به مانند تمامی عروسی ها که از قبل برای روز ازدواج برنامه ریزی می کنند؛ از یک سال قبل برنامه ریزی شده بود.

کاشانی در ادامه به جعلی مطرح شدن "قرق" پارک لویزان برای این مراسم اشاره کرد و گفت: به هیچ عنوان این پارک قرق نشده بود در حالی که در این مراسم افرادی با درجه امنیتی بالا حضور داشتند و لازم بود برای حفظ امنیت آنها تدابیری اتخاذ شود اما قطعا قرق محل های تردد به پارک ادعایی است که در فضای رسانه ای به آن پرداخته شد و گر نه در فضای باز پارک و آن هم در یک روز تعطیل همه شهروندان بهره کافی از فضا بردن و کسی گلایه ای نکرد.

بنا براعلام روابط عمومی شورای شهر، وی تصریح کرد: در زمان برگزاری مراسم در حالی میهمانان در این سالن حضور داشتند که شهروندان در کنار مجموعه و سالن در حال تفریح در پارک بودند.

کاشانی همچنین به موضوعات مطرح شده در خصوص غذای سفارش داده شده برای این مراسم اشاره کرد و گفت: در این مراسم - که ازدواج دختر شهردار تهران بود- همان غذایی سِرو شد که در مراسم فرزند من که یک معلم هستم سِرو شده بود.

وی در پایان از کاربران فضای مجازی خواست تا در مطالبی که در این فضا منتشر می کنند همواره به موضوع اخلاق توجه جدی داشته باشند.

اعتدال منش گفت...

. . . .
با سپاس از تلاشهای خستگی ناپذیر همه اعتدالیون
. . . .
من قبلا از این دوسـتان بزرگوار خواسـته بـودم، که توپ را به زمین قـالیباف بیاندازند و
خوشبخـتـانه با بزرگ کردن موضوع بـیـلبوردها ، گام اول را خوب برداشـتـنـد ، حالا باز
هم آمده ام اینجا تا دوباره تشکر کنم . این بار بابت مطرح کردن مسئله ای تحت عنوان
" عروسـی دخـتـر قـالـیـبـاف " که انصافاً برای فریب عوام الناس موضوع بـسـیـار خـوبی
است.
. . . .
آفرین بر من و آفرین بر همه ی اعتدال گرایان و اصلاح طلبان
. . . .
دوستان عزیز، لـطفا برای انـحراف افکار عـمومی از مسـئله فـیـش های نجومی و وامهای
4 درصدی و پاداش های نجومی، احتیاج به حجم وسـیعی از کامـنت ها بر ضـد قالیباف
اسـت و شـمـا عزیزان همچون من به این مهم پی برده اید. فریــب تیمســار را نخورید
و تا می توانید به قالیباف بتازید
. . . .
اجرکم عندالله

ناشناس گفت...

تبریک می گویم به دلقک برای برد پرتغال و از عسکر خواهش می کنم به نام قبلی خود بازگردند و برند خودشان را خراب نکنند با تغییر نام.

مازیار وطن‌پرست گفت...

https://www.facebook.com/reza.veisi/posts/1129703090406246

تجلیلی از بلند مرتبه‌ترین فرمانده نظامی ارتش ایران به قلم رضا (مراد) ویسی؛ به بهانه‌ی انتصاب سرلشکر حسین حسنی سعدی به جانشینی قرارگاه خاتم الانبیا.

ناشناس گفت...


منابع شوم
سالهاست در دنیا پدیده ای به نام شومی منابع یا Resource Curse مورد توجه قرار گرفته است. دقت کنید که «شومی منابع» یک بحث متافیزیکی نیست که بگوییم همینکه زیر زمین در کشور شما سرشار از منابع بود شما روی زمین بدبخت خواهید زیست. این یک بحث مشخص استراتژیک و اقتصادی است. زمانی که منابع طبیعی شما استخراج می‌شوند و به درآمد ملی تبدیل می‌شوند، بدبختیها شروع می‌شوند. خصوصاً اگر این منابع تجدیدناپذیر باشند.

برخی از نتایج وجود «منابع زیرزمینی قابل فروش و صادرات» به این شرح است:

تزریق پول حاصل از منابع زیرزمینی، «رشد کاذب اقتصادی» و «سرمایه‌ی در گردش» ایجاد می‌کند. این رشد اقتصادی به معنای رشد واقعی «تولید» و «خدمات» نیست. بلکه به معنای باز شدن بیشتر «سوراخ‌هایی به زیر زمین» است. در کشورهایی که «منابع زیرزمینی» وجود دارند و صادر می‌شوند، اکثر «شاخص های اقتصادی» معنای واقعی خود را ندارند.

استقلال دولت از منابع مالیاتی یا وابستگی کمتر به درآمد مالیاتی و تکیه بر درآمد نفتی، باعث می‌شود «دولتها» عملاً خود را به مردم پاسخگو ندانند. واژه‌ی «مالیات دهندگان» که در بسیاری از کشورها معادل «ملت» به کار برده می‌شوند، صرفاً به معنای «افراد بی دست و پایی خواهد بود که توانایی فرار از پرداخت مالیات نداشته اند!».

«مدیریت کلان» در این چنین کشورهایی دیگر یک «شغل غیر جذاب پر مسئولیت» با «درآمدی بسیار کمتر از میزان مسئولیت» نخواهد بود. بلکه به معنای «داشتن کلید صندوقچه‌ای» است که متعلق به نسل های بعد است و هر چه از آن بردارید، مشکلی پیش نخواهد آمد چون «نسل آینده» هنوز «نیامده» است.

«ساختن امپراطوری» به یک عادت تبدیل می‌شود. اگر آغاز هر پروژه‌ی جدید، منوط به اتمام پروژه‌های قبلی و کسب درآمد از آنها باشد، نحوه‌ی مدیریت پروژه‌ها فرق خواهد کرد. اما اگر بودجه‌ی پروژه‌های جدید از زیر زمین تامین شود، شما به عنوان مدیر ترجیح می‌دهید به جای «تکمیل پروژه‌های مدیر قبلی» که در نهایت بخشی از اعتبار آن برای فرد دیگری خواهد بود، آن پروژه‌ها را نیمه کاره رها کنید و پروژه‌های جدیدی را با بودجه‌های جدید شروع کنید تا «نام خودتان» ماندگار شود!

وقتی که درآمد سازمان شما از زیر زمین است، لازم نیست بهترین کیفیت کار را ارائه دهید. یا بهترین محصول را. یا بهترین خدمات را. مشتری و ارباب رجوع هم قطعاً اهمیت خاصی ندارد. چون حتی اگر مشتری و ارباب رجوع نباشد، باز هم سازمان شما درآمد و بودجه خواهد داشت! پس با خیال راحت به جای انتخاب نیروی انسانی توانمند، ترجیح می‌دهید بستگان و دوستان خود را در سازمان خود مشغول کنید. به این شکل هم بستگان شما را به عنوان «انسانی خیرخواه» که «خودش را گم نکرده» و «هنوز به خویشاوندان فکر می‌کند» می‌شناسند و هم محیط کار مطمئن تری خواهید داشت. به هر حال اگر روزی عاملی شما را به ترک شغل و سمت وادار کند، این عامل مدیریت ضعیف و عدم ایجاد درآمد نیست. بلکه «تخریب‌ها»ی اطرافیان است و با بودن خویشاوندان این احتمال کاهش می‌یابد.

اشتباه نکنید. مشکلات صرفاً به بخش دولتی محدود نیست. بسیاری از شرکتهای خصوصی هم عملاً تامین کنندگان همان سازمانها هستند و درآمدشان بیشتر از کیفیت کار و محصول و خدمات، به «کیفیت ارتباط با مدیران سایر سازمانها» است. پس مدیر بخش خصوصی نیز دغدغه‌ی چندانی در خصوص نیروی انسانی کارآمد نخواهد داشت.

چنین می‌شود که برخی از کشورهای صاحب منابع زیرزمینی، ترجیح می‌دهند برای همیشه آن منابع را فراموش کرده و برای آیندگان ذخیره کنند و خود از اول یک اقتصاد جدید بسازند مطالعات امروز در اقتصاد جهان نشان می‌دهد «منابع خدادادی» واژه‌ی علمی و درستی نیست. مگر اینکه فرض کنیم خداوند ملتی را به نفرین خود گرفتار کرده است…

ناشناس گفت...

یک نکته ای را روشن کنم برای همه ایرانی ها.
تمام پولهای برداشته شده قانونی است و کسی حق اعتراض ندارد.
پولهای بانک مال بانکه و پولهای دولت مال دولت.
هیات رئیسه تصمیم میگیره که پولها چگونه خرج بشه.
پس همه قانونی و حلاله.

بابک

ناشناس گفت...

دلقک عزیز!
با سلام، پیرو مطلب طرح شده توسط چرنده نظرتون راجع به متن و تحلیل ذیل چیست؟

دو سه کلام تحلیل به زبون ساده:
نشست و مانور نظامی اخیر ناتو البته به صراحت اسمی از روسیه نمی بره اما تقریبا همه تحلیل گرها و خبرگزاری ها بر این مساله تاکید دارن که فضای حاکم بر مانور نظامی فضای:"آمادگی برای مقابله با روسیه "است. نگاهی وجود داره که معتقده وقتی بحران وال استریت به اروپا رسید، تصمیم گیرندگان با مشاهده موج بزرگی از نارضایتی و عقده های فروخفته، این موج جدید نارضایتی و شورش رو با باز کردن درهای خروج و امکان مهاجرت به عراق و سوریه، سوق دادن به سمت خاورمیانه . درنتیجه؛ داعش تقویت شد و هرچی جوان سرکش و ناراضی بود، رفت یه کارد سلاخی خرید و عازم خاورمیانه شد!
از نظر این عده، اروپا بحران مالی رو اینطور از تهدید به فرصت تبدیل کرد اما داعش با انفجار در پاریس و بروکسل پیام داد:" زکی!". بعضی فیلسوفای سیاسی مثل"مایکل سندل" معتقدن غرب به جای مواجهه ریشه ای با بحران مالی و جلوگیری ازیاس مردم از سوسیال دموکراسی، اصلاح نظام مالی و اجتماعی رو به نظارت سطحی بر سرمایه داری تقلیل دادو فکرکرد می تونه برای مدت طولانی ملت رو گول بزنه، اما به این فکر نکرد که این کار باعث سرخوردگی میشه و تهش جلو افتادن ترامپ و راسیست ها و فاشیست ها و "پگیدا" در آلمان، "جبهه ملی" در فرانسه و "لگا نورد" در ایتالیا میشه در نتیجه برگزیت و"اگزیت" های بعدی هم تو راهن (از نظر بعضی ها این موج جهانیه و حتا در ایران هم فضا به سمت طیف تندرو و پوپولیست می ره). الان هم بعضی تحلیلگرها معتقدن بزرگنمایی ناتو در مورد خطر روسیه راه کار جدید غرب برای مواجهه با روند واگرایی بین کشورهای اروپاییه. تحلیل گرای اسراییلی اینو فهمیدن و وسط نگرانی های غربی ها تلاش دارن تا محور سنتی تشکیل ناتو (سپر در برابر شوروی، تضعیف آلمان و همراه کردن آمریکا) رو به سپر در برابر روسیه، تضعیف ایران و همراه کردن آمریکا تبدیل کنن. به هرحال این تحلیلیه که مثل هر تحلیلی نقاط قوت و ضعف داره اما قابل تامله. کارتون پایین هم اشاره به ایده بزرگنمایی روسیه برای به حاشیه بردن روند واگرایی در اروپا داره.
telegram.me/sahandiranmehr