۱۳۹۵ خرداد ۹, یکشنبه

بالاخره علی خامنه ای و حسن روحانی بر سر یک نام بتوافق رسیدند: "علی لاریجانی". نگاهی به انتخابات ریاست مجلس.

Image result for ‫علی لاریجانی و عارف در مجلس‬‎


1- انتخابات هیئت رییسۀ موقت مجلس - که معمولاً هیئت رییسۀ دایم هم شده و خواهد شد - انجام شد و طبق پیش بینی های چند روز اخیر علی لاریجانی با 70 رأی اختلاف نسبت به محمد رضا عارف برنده شد. موضوعی که اینک مطرح و مورد سؤال است این است که رییس شدن لاریجانی چه تبعات و پی آمدهایی را در صحنۀ سیاسی کشور به عرصه خواهد آورد. و آیا مثبت است یا منفی و بنفع یا ضرر کدام رویکرد سیاسی (شرعی گرایان خامنه ای یا عرفی گرایان هاشمی) تمام خواهد شد. برای رسیدن به پاسخ نزدیک بواقعیت سؤال بالا باید کمی عقب تر برگردیم و صحنۀ سیاسی ایران پس از انتخاب حسن روحانی را دقیق تر نگاه کرده و با ارزیابی گذشته پلی بسوی آینده بزنیم.

2- برای خوانندگان وبلاگ دلقک ایرانی روشن است که من در مقطع انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 بسیار سفت و سخت مدافع و مبلغ ریاست جمهوری قالیباف بودم و مخالف انتخاب حسن روحانی. شاه بیت استدلالم هم بر این گزاره استوار بود که "حالا که قرار است در هژمون رهبری و استراتژی آیت الله خامنه ای باقی بمانیم" بهتر این است که یک مدیر لایق تکنوکرات غیر سیاسی و امتحان پس داده را برگزینیم تا بتواند بدون ایجاد تنش های ایدئولوژیک اوضاع کارآمدی سیستم را تا حد ممکن بهبود بخشیده و از صحنۀ سیاسی ایران "سیاست زدگی زدایی" بکند. اگر خاطرتان باشد یا حوصله داشته باشید و مجدداً به نوشته های اردیبهشت و خرداد سال 92 وبلاگ - چه در پست ها و چه در کامنت ها - رجوع کنید خواهید دید که من موضوع مزبور را تحت عنوان "رأی سیاسی - رأی اجتماعی" بارها و مکرر عنوان نموده ام و گفته ام که اگر منتظر دعواهای سیاسی هستید به حسن روحانی رأی بدهید که رأیتان سیاسی خواهد شد - خواسته یا ناخواسته از سوی خود روحانی - ولی اگر دنیال حداقل کارآمدی و بهبود سریع شرایط اقتصادی و ایجاد شغل و تولید هستید به محمد باقر قالیباف رأی بدهید که رأیتان رأی اجتماعی نام خواهد گرفت.

3- اکثریت نسبتاً قاطعی از مردم اما تصمیم گرفت رأی سیاسی بدهد و حسن روحانی را رییس جمهور کند. خب بدیهی است که من هم که عملۀ شما مردم هستم از سویی و بخاطر مخالفت بنیادینم با جمهوری اسلامی و اینکه می دانم جز از راه استحالۀ ایدئولوژیک منجر بفروپاشی راه دومی برای خلاص شدن از چنبرۀ ناکارآمدی ذاتی جمهوری اسلامی نیست از جانب دیگر؛ پریدم پشت رأی شما و از انتخاب روحانی توسط شما استقبال کردم. بعد از ان هم بشهادت نوشته هایم جز در راه تشدید اختلافات داخل هیئت حاکمه و دو قطبی سازی جامعه تلاش نکرده ام. اما چیزی که در واقعیت اتفاق افتاد این بود که حسن روحانی آگاهانه رأی سیاسی مردم را گرفت برای عمل اجتماعی. زیرا هم خودش را در نقش اپوزیسیون نمی دید مثل اواخر اصلاح طلبان رادیکال دورۀ محمد خاتمی. و هم اگر هم تمایلی داشت - که نداشت - می دانست که حریف خامنه ای و مراجع قم نخواهد شد. لذا روحانی سه سال از فرصت جدید ایران را تلف کرد برای رسیدن به امروز که بنظر می رسد در حال تثبیت خودش است بعنوان معمار جدید "سیاست زدگی زدایی" از صحنۀ سیاسی ایران و رفتن بسمت "عمل اجتماعی" و رسیدگی به گرفتاری های روزمره و انباشتۀ مردم با اولویت نیازهای معیشتی و اقتصادی. در حالیکه اگر قالیباف رییس جمهور شده بود قطعاً نیاز نداشت این سه سال را مبارزۀ سیاسی بکند و از همان بدو انتخاب می توانست نیازهای مردم را بهتر پاسخگو باشد.

4- انتخابات امروز هیئت رییسۀ مجلس در این بستر است که قابل بازخوانی است. بعبارت دقیق تر انتخاب علی لاریجانی بعنوان رییس مجلس بازی برد برد روحانی و خامنه ای بوده است. و روحانی توانسته از شرایط ایجاد شدۀ بیرونی - برجام با غرب و بی پولی نفت و ارادۀ ملک سلمان و خطر داعش - بالاخره خامنه ای را وادار به نوعی عقب نشینی ملایم بکند از حوزۀ ایدئولوژی و محیط را برای پروژۀ خوب و با ارزش "سیاست زدگی زدایی" مهیا کند. تا بتواند در یک سال باقی مانده و چهار سال محتمل بعدی "دولت کار" خودش را با سرعت بهتری برای بهبود اوضاع مردم بکار اندازد. درست است که انتخابات امروز مجلس نوعی وزن کشی سیاسی هم بود. اما این وجه سیاسی خیلی زیاد کمرنگتر است از وجه "مجلس غیر سیاسی" آن. بعبارت دیگر نه اصولگرای این مجلس در کلیت نشانی از اصولگرایی خامنه ای دارد و نه اصلاح طلب این مجلس آدرس نزدیکی از اصلاح طلبی تحولخواهانۀ حزب مشارکتی ها. اگر از لفظ خنثی استفاده نمی کنم برای معرفی اکثریت نمایندگان کنونی مجلس دهم بدلیل احترامی است که برای خیلی از آنان قائلم. زیرا غیر سیاسی بودن شان نه از باب "سیاست را نمی فهمند" است. بلکه از بابت "سیاست زدگی دردی دوا نکرده و نمی کند" است. و این دومی با ارزش است هرچند توقعات من تحولخواه مخالف جمهوری اسلامی را که برای فروپاشی اش عجله دارم برآورده نمی کند.

5- لذا همانطور که از انتخاب جنتی برای ریاست خبرگان برای باقی ماندن تنش و دو قطبی در حوزۀ ایدئولوژیک و نظری استقبال کردم؛ از همگرایی امروز مجلس شورای اسلامی هم استقبال می کنم. زیرا عدم انتخاب جنتی باعث غرور و غفلت عرفی گرایان می شد با این توهم که شریعت گرایان را پس زده اند؛ و عدم انتخاب علی لاریجانی هم دقیقاً باعث سیاسی ماندن فضای مجلس و دوقطبی شدن نظری آن و غفلت از کارآمدی حداقلی دولت در حوزۀ نیازهای بسیار وخیم اقتصادی و معیشتی جامعه. نه اولی را مفید می دانستم و نه دومی را قابل دوام و پیروزی آور. زیرا ایدئولوژی شریعت یک هیولای هفت سر است که برای زدوده شدنش از صحنۀ داخلی کشور با دعواهای زرگری روزمرۀ مجلس قابل دست یابی نبود و نیست. غیر از اینکه زندگی مردم داخل کشور هم صدمات بیشتری می دید. من البته نسبت به فامیل لاریجانی بدبین هستم و علی لاریجانی را هم در این کانتکست ارزیابی کرده و مخالفش بوده و هستم. و این یک داوری شخصی است و محتمل است عملاً اشتباه بوده باشد. و باید منتظر شش ماه آینده بود.

6- اینکه چرا عارف و اصلاح طلبان ملین از لاریجانی و اصولگرایان ملین - و مستقل ها - شکست خوردند هم حرف و گزاره زیاد است و متنوع. از جمله اینکه خود اردوگاه اصلاح طلب هم راجع بمفید بودن ریاست عارف همزبان و یکدل نبودند. و شخص عارف نتوانست فضای تبلیغاتی را درست مدیریت بکند و با اظهارات رنجانندۀ خود در مورد نسبت دادن خیانت به برخی از اعضای لیست امید که از روی ناچاری و در یک فرایند مصلحت اندیشی - و نه لزوماً همفکر و هم نظر بودن - وارد لیست امید شده بودند؛ و از همه مهمتر تمایل آشکار هم روحانی و دولتش و هم خامنه ای و هوادارانش بریاست لاریجانی به دلیل "خامنه ای چاره ای نداشت" و "روحانی بهتر از لاریجانی یاری نداشت". زیرا ما هم شاهد تعریف بنام و بی سابقۀ خامنه ای از علی لاریجانی در ریاست مجلس نهم و در پیام افتتاحیه اش به مجلس دهم بودیم و هم شاهد حمایت تمام قد روحانی در پشت پرده و نام بردن تأکیدی از علی لاریجانی در هنگام نطق افتتاحیه اش در مجلس دیروز. رییس شدن عارف در مجلس دهم قطعاً بضرر روحانی بود زیرا روحانی آمادگی ورود به گشایش فضای سیاسی و اجتماعی داخلی را ندارد و تلاش می کند که با تمرکز بر اقتصاد و روابط خارجی گشایش در فضای سیاسی اجتماعی داخلی پاداش طبیعی و بدیهی و خود بخودی آن گشایش اصلی در خارج و اقتصاد باشد. البته ادعای بی ربطی نیست و اگر روحانی بتواند در سیاست تنش زدایی با خارج - حالا دیگر با اولویت همسایگان - موفق شود و اقتصاد را یک تکان قابل ارزیابی بدهد بطور طبیعی اثراتش در حوزۀ اجتماعی و فرهنگی هم پدیدار خواهد شد.

7- در حالیکه ریاست عارف بر مجلس اصلاح طلبان را بتوهم "حالا نوبت ماست" می رساند و خواه ناخواه آنان روحانی را تحت فشار قرار می دادند که حوزۀ فرهنگی و اجتماعی و آزادی های سیاسی داخل را نیز همزمان با نگاه بخارج جلو ببرد و حسن روحانی چنین توانی را نه دارد و نه بمصلحت می داند. البته اینکه گفته شده رأی سید محمد خاتمی به ریاست عارف بوده است هم درست است. و آقای خاتمی نمی توانست موضعی غیر از این بگیرد اولاً بخاطر همراهانش و ثانیاً بخاطر بدنۀ اجتماعی رأی دهنده و ثالثاً به این خاطر که او مجبور بود وزن کشی اصلاح طلبان در مجلس را ارزیابی کند تا بر مبنای وزن واقعی طرفداران اصلاحات در مجلس سیاست گذاری کند برای انتقال آن بدرون مجلس و پیش بردن بازی سیاسی مورد قبولش. لذا بنظرم همه نقش شان را درست ایفاء کردند و بغیر از کمی جو زدگی شخص عارف و پمپاژ "جلب نظر از راه هیجان در بین نمایندگان" اشتباهی رخ نداده و این مجلس مجلس خوبی خواهد بود و از همۀ مجالس جمهوری اسلامی کارآمدتر نشان خواهد داد.

8- می ماند بحث عقب نشینی ایدئولوژیک که خلاصه می کنم. عقب نشینی ایدئولوژیک هم اتفاق افتاده و هم ادامه دارد و هم در همین مجلس هم کاملاً نمود دارد. اتفاق افتاده و ادامه دارد به این دلیل است که مسبب های عقب نشینی ایدئولوژی فارغ از اثر مهمی از بازیگران داخل کشور است. بعبارت دقیق تر عقب روی ایدئولوژیک حاصل جبری "توافق هسته ای ایران با غرب"، "بی اهمیت شدن مقولۀ نفت در مناسبات جهانی و قیمت پائین آن" و "اوضاع منطقه و سیاست های تهاجمی و ایدئولوژیک متقابل ملک سلمان و اعراب متحدش در قالب جنگ های فرقه ای" است و هیچکدام از این عوامل در حیطۀ اثر گذاری بازیگران داخلی نیست؛ چه بخواهند مثل خامنه ای تداوم ببخشند یا مثل روحانی و هاشمی بخواهند از خر شیطان 38 ساله پائین بیایند. لذا انتخابات مجلس کمترین اثری بر جلوگیری از این عقب روی سیاسی ندارد و چه بسا با "سیاست زدگی زدایی" از مجلس به سرعت عقب روی آن نیز کمک برساند. البته که سهم ناچیز روحانی و تیم وزارت خارجه اش در بخش "توافق هسته ای با غرب" از سه گانۀ فوق قابل کتمان نیست. اما هنوز هم معتقدم که اگر هم بجای روحانی قالیباف انتخاب شده بود این مسیر بهمین شکل طی می شد. بعلاوۀ کارآمدی مدیریتی و پرشوری جوانی او برای سه سالی که هنوز منتظر دست آورد ملموس روحانی است. اما چیزی که قطعی است این است که دیگر روحانی بهانه ای ندارد و حالا پازل همانطور چیده شده که او می خواست و باید بتواند در یکسال باقی مانده از ریاست جمهوری فعلی اش یک دست آورد ملموس اقتصادی برای مردم به ارمغان بیاورد. یا...هو 

۱۵ نظر:

دوست قدیمی‌ گفت...

به نظر من، مهمترین دست آورد رقابت بین لاریجانی و عارف همون وزن کشی‌ بین اصلاح طلب‌ها و غیر اصلاح طلب‌ها بود. مستقلی وجود نداره و گذشتن بیشتر اونا از صافی شوری نگهبان هم همین گرایش به اصول گرایی بوده. البته این به معنی نفی نمایندگان جدید نیست. چه بسا که مطهری‌های جدید از دل‌ همین تازه واردین متمایل به اصول گرایی بیرون بیاد که خیلی‌ هم مبارک و نیکوست! با در نظر گرفتن همه شرایط (شورای نگهبان، خامنه ای، سپاه، ‌قم و ...) باید گفت‌ که بهترین مجلس ممکن رو داریم.

دوست قدیمی‌

پینوشت: من هم خواهان تغییرات بنیادین و سریع در ایران هستم، ولی‌ راه دیگه‌ای جزا این مسیر آهسته کنونی به ذهنم نمیرسه!

مازیار وطن‌پرست گفت...

به نظر شما اینهمه بی‌توجهی به اقتصاد کشور از سوی خامنه‌ای و ایدئولوژیک‌ها -غیر از سخت گرفتن به روحانی- آیا انتقامی از طبقه‌ی متوسط نیست؟ همان طبقه‌ی متوسطی که با کمتر از یک دهه (1368 تا 1376) بیرون آمدن از رکود زمان جنگ و توجه هرچند نسبی و ناقص به اقتصاد، خیانت کردند؟ می‌گویم خیانت چون در مجلس چهارم علیه چپ‌ها رای دادند ولی در 2 خرداد مجددا به سمت آن‌ها رفتند؛ و فقط با یکدوره ریاست جمهوری وفق میل رهبر (احمدی‌نژاد) به خیابان ریخته و شورش کردند. این بی‌اعتنایی به رکود و سختی معیشت، تعمدی نیست؟

البته این را از دید وفاداران به ایدئولوژی من درآوردی انقلابی/اسلامی می‌گویم.

ناشناس گفت...

من همیشه با تحلیل شما موافق بودم اما این یکی را چندان موافق شما نیستم. به نظرم نگاه شما بسیار کلی ولو نادرست بود و نکته اصلی را از دست داده اید. به نظر من نکته اصلی هئیت رییسه خبرگان و مجلس ضرب شست نشان دادن به مردم، علی الخصوص مردم تهران و خاتمی بود که: دیگر از این غلط ها نکنید.

همه می دانیم که چقدر سخت بود آوردن مردم به پای صندوق های رای در ۷ اسفند. از تکرار می کنم و مثلث جیم تا حضور در پای صندوق و لیستی رای دادن. حاکمیت خطر را در به خوبی احساس کرد که اگر قرار باشد مردم ایران به مانند اروپا (و جلوتر از آمریکا) طبق لیست و حزب رای بدهند که این طوری حکومت داری نمی شود (از نگاه آنها). تنها کسی از اصلاح طلبان که این را فهمید که حاکمیت خامنه ای به چه فکر است حجاریان بود که گفت: اگر قرار باشید بعد از این در انتخابات مردم فارغ از رد صلاحیت ها به لیست رای بدهند آنگاه بنیان انتخابات در ایران از طرف حاکمیت مورد سوال خواهد بود و این بزرگترین خطر است. یادمان باشد خامنه ای رفسنجانی را رد صلاحیت کرد. بعد نفر درجه سه ای مانند روحانی (که صرفاْ‌ تایید کرده بودند تا پز دهند تنوع جناح هایی هم هست) با تشویق خاتمی و هاشمی و بقیه رای آورد. او یک بار از سوراخ گزیده شده بود.

خامنه ای خوب نقشه ای کشید تا هم انتخابات اساسا از بین نرود و هم دیگر مردم از این کارها نکنند. او از ابزارهای خود در خبرگان و مجلس استفاده کرد تا ضرب شستی به مردم نشان دهد. یکی اول کردن جنتی آخر بود. یک حرکت کینه ای که به نظرم در نهایت به ضرر خودش تمام شد. اما در مورد مجلس، به نظر من بیشتر از ریاست هیئت رییسه مهم بود که بیشتر از اصول گرایان شد و به غیر از پزشکیان خنثی، بقیه بیشتر اصولگرا هستند و حتی چند تا از آنان عضو جبهه پایداری. شکست عارف (می شد ازش جلوگیری کرد با راهکار زیباکلام) درست است که تا میزانی تقصیر خودش هم بود اما آرای پایین او (حدود ۵۰ لیست امیدی به وی رای ندادند) پیامی روشن بود به رای دهندگان که: دیدید تحریمی ها درست می گویند. ما دستمان همه در یک کاسه است. بعد از این برای تغییر رای ندهید. بخصوص با شما هستم بچه قرتی های مدرن!

در مورد قالیباف و روحانی هم چندان موافق شما نیستم. اولاْ قالیباف هیچ گاه رییس جمهور نخواهد شد. (او صرفاْ در شمال شرق کشور و تهران رای دارد. برای مثال در سال ۹۲ قالیباف در تبریز پنجم شد). قالیباف مدیر بالاتر از متوسط (ولی پایین تر از امثال کرباسچی) است که اتفاقاْ به سبب پیشینه نظامی اش و رفاقت با اصولگرایان سپاه و مشهد، اصولگرا است ولی بدنه حزب اللهی هیچگاه او را اصولگرا نمی داند. داستان کلاه بزرگی که در سال ۹۲ بر سر قالیباف رفت را بعداْ خواهم نوشت.

روحانی فردی کاملاْ سیاسی است و نیامده صرفاْ ۱-۲۰ درصدی به کارآمدی سیستم اضافه کند و برود. درد ایران فقط و فقط ایدئولوژی سیاسی است (در این مورد با شما کاملاْ موافق هستم) ولی روحانی این سه سال را تلف نکرد. چاره ای غیر از این نبود. این یک سال آینده بسیار مهم خواهد بود. مردم تا اندازه ای نا امید هستند و احتمال شورش های کور فقرا وجود دارد. بحث طولانی می شود.

سهند

ناشناس گفت...

در مورد قالیباف، شخصا با جنابعالی مخالفم
چون از روش مدیریت استبدادی و مسئولیت ناپذیری ایشان کاملا اگاهم.
نمونه های ظاهر شده اونهم واضحه.

در اصل در نظرات شما، ی جور خوش بینی ایمان محور به عقایدتون دیده میشه که مصداق همون اشتباه ۳۸ سال پیشه

ناشناس گفت...

تیمسار باز هم تحلیلت علاوه بر اینکه چندان منطقی نیست تناقض منطقی هم دارد به دلایل زیر:
کل تحلیل شما بر اساس این فرض هست که: روحانی میخواهد از نظر اقتصادی کار کند و بعد از سه سال به این نتیجه رسیده که وارد عرصه سیاست زدگی نشود. بعد در ادامه کل متن تحلیل تون حول همین فرضیه و برای توضیح بیشتر بوده.
در بخش پایانی تحلیلت که نتیجه گیری و مهم ترین بخش هم هست این جمله جالب رو نوشتی:
"مسبب های عقب نشینی ایدئولوژی فارغ از اثر مهمی از بازیگران داخل کشور است"

اول اینکه فرض شما ممکن است غلط نباشد و روحانی واقعا قصدش این باشد که بچسبد به اقتصاد. نشانه های درستی این فرض شما هم وجود دارد روحانی این اواخر چندین قرارداد مهم میلیارد دلاری با شرکت ها و کشورهای خارجی در فاصله کوتاه بست که این حجم از قرارداد در این فاصله زمانی کم حتی در زمان خاتمی هم سابقه نداشته. و البته مردم هم چندان خبردار نشدند و یا توجهی نشان دادند. مهم ترین قرارداد برای توسعه چابهار بود که بسیار بسیار قرارداد مهمی است چراکه دو کشور همسایه ایران رو برای سالهای طولانی به نوعی وابسته به ایران میکند و در عین حال این دو کشور رو از لیست کشورهای مزاحم احتمالی ایران خارج و به لیست کشورهای متحد تاکتیکی وارد میکند. این قراردادهای بی سابقه اگر به نتیجه برسند و پول وارد کشور شود نقطه درخشان کارنامه روحانی خواهند بود. اما یک امای بزرگ در این میان هست. آیا سپاه و خامنه ای اجازه ادامه و اجرایی شدن این قراردادها را خواهند داد یا مانند زمان خاتمی که بعضی قراردادها کلا لغو شد (قراداد فرودگاه امام خمینی) در بعضی قراردادها سهم مفت خوری سپاه رو مجبور شدن بدن و در کار شریکش کنند (قرارداد ایرانسل-ام تی ان) و بعضی قراردادها اصلاح شد و شرایط سختی در آنها وارد شد که موجب کاهش میل شرکت خارجی شد (قرارداد مونتاژ ال-90 با رنو فرانسه)
همین الان هم سپاه احتمال بسیاری هست که واکنش شدید و خارج از عرف و قانون از خودش نشون بده. سخنرانی های خامنه ای با موضوع "نفوذ" و "اقتصاد مقاومتی" بیشتر از اینکه محتوای ایدئولوژیک داشته باشند هدف و قصد اقتصادی دارند و هدف اصلی خامنه ای حفظ منافع اقتصادی سپاه در پوشش ایدئولوژی هست. پس این فرض شما احتمال بالایی دارد که تحقق پیدا نکند و بنابراین اساسا تحلیل شما به احتمال زیاد روی یک فرض غیرقابل تحقق بنیان گذاشته شده است.

اما در مورد جمله ای که در بخش پایانی نوشتی. این جمله عملا به این معناست که شما تاکنون در این وبلاگ مردم رو دنبال نخود سیاه "عقب نشینی ایدئولوژی" فرستاده بودی و منظورت از عقب نشینی ایدئولوژیک تنها تحت فشار قرار گرفتن سیاست های "خارجی" خامنه ای در منطقه بوده. در حالیکه چیزی که مردم میخواهند عقب نشینی ایدئولوژیک حکومت در سیاست های داخلی اش است چرا که همین سیاست ها هستند که در تماس مستقیم با زندگی مردم هستند. عملا با این جمله شما به ما می فهمانید که ایده های شما فقط به درد کمی عقب نشاندن خامنه ای در سیاست های خارجی اش آن هم با کمک ملک سلمان می خورد. و عملا به ما می فهمانید که اصولا دنبال بازکردن فضای فرهنگی و توسعه سیاسی رفتن سیاست زدگی است و کار بدی است و باید فقط به کار اقتصادی چسبید. در واقع شما مدل اقتصاد زمان حکومت ژنرال پینوشه در شیلی رو پیشنهاد می کنید. پینوشه کاخ ریاست جمهوری شیلی را بمباران کرد و آلنده رئیس جمهور منتخب را کشت و سپس حکومت با را کودتا به دست گرفت. اقتصاد شیلی در زمان حکومت او نسبتا موفق بود و وضعیتش بهتر شد ولی خفقان سیاسی و فرهنگی و اجتماعی در زمان او بی سابقه بود و هزاران شیلیایی بازداشت و ناپدید شدند. آیا این مدل را برای ایران پیشنهاد می کنید که یک ژنرال مانند قالیباف را بیاوریم و بخزیم در خانه های خود تا او برایمان برای مثال سد بسازد؟

ناشناس گفت...

اما تناقض منطقی تحلیل شما کجاست؟ شما تکلیف ما را مشخص کنید که بالاخره از کدام راه میتوان از شر این حکومت راحت شد. از یک طرف مدام در حال تبلیغ عقب راندن ایدئولوژیک و در نتیجه بهتر شدن اوضاع زندگی و توسعه اقتصادی مردم هستید و از طرف دیگر میگویید که روحانی شاید بتواند از حیطه توسعه اقتصاد که اتوماتیک منجر به عقب راندن ایدئولوژی خواهد شد می تواند این کار را انجام دهد که دقیقا برعکس راه اول است. قالیباف را مثال میزنید که آدم غیرسیاسی است درحالیکه او بیشتر یک سیاستمدار البته نه چندان ماهر است تا مدیر خدماتی و توسعه گرا. او اخیرا در جلسه ی سازمان رسانه ای سپاه که برای یک برنامه اینترنتی سراسر تمسخر و توهین برگزار شده بود شرکت کرد و به سیاست های روحانی با نیش و کنایه و نه با نقد علمی حمله کرد که نشان میدهد با سیاست تنش زدایی و ارتباط با جهان روحانی مخالف است و نیز ارتباط نزدیک او را با بخش های تندرو سپاه نشان میدهد. یا جلسه ای که برای نمایندگان مجلس نهم تشکیل داد و به آنها شام داد در حالیکه چند روزی بیشتر به پایان نمایندگی اینها نمانده بود اینها همه سیگنال است که او سیاسی است و بدتر از آن به بخش های تندرو حاکمیت متمایل است. پس مثال شما برای یک مدیر غیرسیاسی غلط است و اگر فرض کنیم شما یک مدیر غیرسیاسی را مثال زده باشید سوالی که به ذهن می آید که پس تکلیف ایده شما درباره عقب راندن ایدئولوژی و عرفی سازی چه میشود؟ مدیری که فقط فکر و ذهنش کار اقتصادی باشد اصلا دنبال عقب راندن ایدئولوژیک حکومت و بازکردن کمی جای تنفس و زندگی بهتر برای مردم می رود یا فقط می رود دنبال افتتاح سد و تحقق اقتصاد مقاومتی از طریق قرارداد بستن با قرارگاه های سپاه؟

ناشناس گفت...

ناشناس ساعت ۲۳:۳۳ فکر می کنم منظور تیسمار این است که چون توازن قوا بین جناح ها فعلا وجود ندارد، عدم سیاسی کاری به عقب راندن ایدئولوژی زده ها کمک می کند، دعوای اقای روحانی بخاطر عنوان "اصلاح طلب" ایشان است و روابط ایشان با اکبر کبیر! به طور کلی نماینده های مجلس در هر دو مجلس دنبال قدرت رفتند، خوب طبیعی است که وقتی رهبر قبل از رای گیری دخالت کرده و سفارش جنتی و لاریجانی (رذل خدوم) را می کند، بقیه نمایندها شاخک هایشان سیگنال را میگیرد و بادبان ها را به جهت باد موافق باز می کنند! اگر روحانی موفق شود از نظر اقتصادی و روابط خارجی فقط ایران را به جامعه جهانی برگرداند، با بهتر شدن وضع اقتصادی مردم، وضع فرهنگی و اجتماعی نیز خود به خود بهتر خواهد شد، یعنی استراتژی عقب راندن تندرو ها یکی است ولی تاکتیک ها بسته به موقعیت عوض خواهند شد، البته بهتر بود که روحانی موفق به بردن بازی سیاسی شود مانند انتخابات 7 اسفند یا ایستادگی بیشتری بکند ولی طرف مقابل هم کینه ای است و هم متظاهر و اینها از هر باختی حتی اگر نمادین و نمایشی هم باشد در حوزه سیاسی وحشت دارند و نابودی اقتصاد ایران و فقر و بدبختی مردم هم برایشان مهم نیست، خوب برای روحانی باید مهم باشد. تغییرات بزرگ ایران زمان بر خواهد بود ولی اجتناب ناپذیر به نظر من فعلا هنوز زمان تغییر فرا نرسیده است، فقط دوست داشتم نظر تیمسار را در مورد احتمال کاندید شدن اقای سلیمانی برای پست ریاست جمهوری بدانم؟ ایا این خبر واقعی است؟ و فکر می کنید اگر کاندید شود، رای می اورد؟

ناشناس گفت...

گره کور حکومت، تحریم ها بود که فقط تا حدی از راه اعتماد سازی با غرب قابل باز شدن بود. پالس این اعتماد را از جمع نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، تنها روحانی بود که به غرب می فرستاد. عنصری مانند قالیباف با آن سابقه کادری آشکار قابل هضم برای غرب نبود. هنوز پس از سه سال از ریاست جمهوری و مذاکرات با غرب و اجرای چند ماهه توافق، شرکت ها موسسات غربی از تعامل با ایران واهمه دارند و تحریم سپاه هر لحظه می تواند بنیان سرمایه گذاری احتمالی آنها را بر باد دهد.
تمامی دعواها بر سر منافع اقتصادی است و هر زمان که قرارگاه ها و افراد وابسته به آن رضایت دهند که کار را به بخش خصوصی دهند، آنگاه شاهد تغییرات خواهیم بود. ولی آنها نیک می دانند ظهور طبقه سرمایه دار غیر وابسته و طبقه متوسط دارای رفاه، پایان ایدئولوژی خواهد بود. البته ثروت اقتصادی به دنبال فرصتی برای قدرت سیاسی هم خواهد بود. پوتین در روسیه مجبور شد این قدرت خواهان ثروتمند جهت حکومت دیکتاتوری خود نابود کند.

ناشناس گفت...

غرب با توافق اخیر فرصت محدودی را به حکومت داده است تا حسن نیت خود را ثابت کند و ببینید برآیند حرکت به سمت دولتی مسولیت پذیر است و یا این تنها نرمشی قهرمانانه!
این فرجه طبق برجام، هشت ساله و اگر بچه خوبی باشد می تواند کوتاه تر هم باشد.
آن چیزی که تاکنون انجام شده تنها یک سری موافقتنامه اقتصادی است و نه قرارداد.

ناشناس گفت...

سلام
ممنون بخاطر مطلب.
مطلب قبلی خیلی نگران کننده بود. با این مجلس امیدی به تنش زدایی با عربستان هست؟ حل نشدن مسئله ی حج نشان می دهد احتمالا طرف عربستانی بسیار سخت گیر و غیر قابل انعطاف است. چون حل نشدن مسئله ی حج بیشتر به ضرر طرف ایرانی است
ارادتمند- یزد

ناشناس گفت...

Pedram az Alman
با سلام. با تحلیل‌های شما تا اندازه‌ای مخالفم. برای جمع‌بندی:

۱) قالیباف هیچوقت رئیس جمهور نمیشود

۲) اینکه اقتصاد ایران در ۲ ساله آینده بهتر شود محال هست. این اصلا هیچ ارتباطی‌ به این ندارد که چه شخصی‌ رئیس جمهور هست.

۳) رئیس شدن لاریجانی هم هیچ معنا و تعبیری ندارد. طرف مقابل زورش نرسید، کوتاه اومد.

استدلال:

۱) ا) من خودم شخصا بصورت اتفاقی در حضور ۳ سپاهی بلند پایه بودم، که به تمام محافل قدرت رفت و آمد دارند. در این نشست من بصورت اتفاقی بحث ریاست قالیباف را مطرح کردم. هر سه‌ همزمان شروع به خندیدن کردند و با لحن تمسخر گفتند که "خوابش رو ببینه". ب) دارو دسته عزیز جعفری با قالیباف خوب نیستند. آنها نمی‌گذارند که قالیباف رئیس بشود، چونکه همدیگر را قبول ندارند. پ) قالیباف شخصیت دو رو ای دارد و فوق‌العاده‌ جاه‌طلب هست. آنهایی که با او نزدیک هستند اینرا می‌دانند. دارو دسته رهبر هیچوقت قدرت را دست شخصی‌ جاه‌طلب و نسبتا مدیر نمی‌دهند، چونکه کار خطرناکی هست و پسگرفتن قدرت از اینجور آدم‌ها سخت می‌باشد.

۲) اقتصاد مثل فیزیک یک علم هست. بهبود اقتصادی مشابه یک جراحی می‌باشد. ابزار خودش را می‌خواهد. روش دارد. پروسه زمانی‌ بلند مدت نیاز دارد. پارامتر‌های اقتصادی و زیر سخت‌ها برای کنترل پارامتر‌ها باید موجود باشد، و، (این و خیلی‌ مهم هست) کنترل پارامتر‌ها باید دست رئیس دولت باشد، تا او بتواند به همراهی دولت خود و سرمایهگزاران درونمرزی این پروسه را هدایت کند. همه می‌دانیم که هیچکدام از موارد ذکر شده عملا نیست. پس اقتصاد فلان تعطیل میماند.

۳) لاریجانی چند سال در دورهٔ احمدی‌نژاد رئیس بود. چه گلی‌ بسرش زد؟ عملا طرف مقابل زورش نرسید که عارف را رئیس کند. برای بازدهی مجلس هم فرقی‌ نمیکند که چه شخصی‌ رئیس باشد. پس خیلی‌ بهتر که دو جناح سر ریاست مجلس با هم کشتی‌ نگیرند.

شهروند مشفق گفت...

بعد از حدود سه سال بی‌ وقفه نشستن در میان تماشاگران سیرک آقای مرندی، و با ارائه قسم نامه زیر از تیمسار و همگی‌ حضار رخصت ورود به جمع را می‌طلبم.

قسم نامه: از مرامنامه سیرک همواره تبعیت خواهم کرد و هرگز نظر خود را نه به صورت پیشبینی‌ نوسترادموسی بیان خواهم کرد، و نه قصد حقنه کردن نظراتم به مخاطبین حاضر در سیرک را پیش خواهم گرفت.

که اگر چنین کنم هدف اصلی‌ این جمع ، یعنی‌ پیشبرد یک دیالوگ متمدنانه در موضوع بسیار حیاتی منافع مردم ایران را خدشه دار، و جایگاه خود را گم کرده و ازدست داده‌ام.

ناشناس گفت...

زیبا کلام گفت: قالیباف به لاریجانی یاد داده که با خرج کردن از قاسم سلیمانی به ریاست مجلس برسد (نقل به مضمون)

ناشناس گفت...

تیمسار سلام .

بنده فکر میکنم که اتفاقا توازن قوا در میان جناح های حاکم به طور کامل وجود دارد . اگر کفه به یک طرف سنگینی میکرد شک نکنیم که طرف مقبل را بر طبق روال معهود در ایران به طور کامل حذف میکرد . سیاست و سیاست ورزی در ایران زمانی ظهور میکند که قدرت تقسیم شده باشد . رضا شاه وقتی قدرت را به طور کامل قبضه کرد تمامی رقبا را حذف کرد تا پیش از آن مثل یک سیاستمدار عمل میکرد و پسرش بعد از کودتای بیست و هشتم مرداد ماه به همین راه رفت .

م گفت...

تیمسار گرامی ، به نظرشما اگه قالیباف رییس جمهور شده بود (آنگونه که شما دوست داشتید)آیا قالیباف میتوانست برجام را به نتیجه برساند؟!
الیباف هرگز نمیتوانست با غرب به توافق برسد چون نه زبان دیپلماسی مناسب برای این کاررا دارد و نه حتی در تبلیغات انتخاباتیش هم هیچ حرفی و وعده ای برای برداشتن تحریمها نداد...
فقط روحانی بود که چنین وعده ای داد و مردم به خاطر همان وعده رفع تحریمها و برگرداندن مملکت به شرایط نرمال به او رای دادند
اما قالیباف کلا اینکاره هم نبود حتی اگر وعده اش را هم میداد.
به هرحال کیست که نداند که بدون رفع تحریمها هیچگونه گشایشی در بهبود اقتصاد مملکت نمی تواند اتفاق بیفتد.
به همین دلیل این جمله شما که "ولی اگر دنیال حداقل کارآمدی و بهبود سریع شرایط اقتصادی و ایجاد شغل و تولید هستید به محمد باقر قالیباف رأی بدهید" بدون در نظر گرفتن برجام و تحریمها اشتباه به نظر میرسد.
زیاده جسارت است استاد
عزت زیاد
م