۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

در هیاهوی زشت مسلمان دیوث جوادی آملی و بهایی نجس علی خامنه ای. دیدار فائزه و فریبا گل کاشت. درود بر هر دو بانو!


دیدم که بعد از آنکه جوادی آملی بدکتر عارف گفته بود وابستگی داشتن و ارتباط با جهان و غیر برای زندگی بهتر (بخوان همۀ لیبرال ها و عرفی گراها و مدرن ها و از جمله خود عارف) دیوث هستند. بعد که دنیای مجازی واکنش سریع و خوب و نکته سنجی را نشان داد و دفتر جوادی آملی با تمسک به بهانه های فرق بین دیوث فقهی و دیوث عرفی خواست از گاف زشت زبان هرز آخوندی شبهه زدایی کند و موفق نشد. امروز خود جوادی آملی هم بمیدان آمد و در درسش زنهار داد به پخش کنندگان دیوثی اش و آنان را از آتش جهنم ترساند. در ورژن فقهی دیگری خامنه ای دستور داد که فتوای نجس بودن بهائیان از فتوای او (اینجا) را رسانه ای کنند تا عقب افتادگی غافلگیرانه اش از سوی دختر هاشمی رفسنجانی را جبران کند و پالس سیاسی جدیدی هم بفرستد بعرفی گرایان که من همان کثافتی هستم که بودم و بخاطر موقعیت حقوقی - سیاسی ام در مقام رهبر همۀ ایرانیان بودنم هم کینه های مذهبی ام را وانخواهم گذاشت. و چقدر حالم را بد می کند این اخبار قرون وسطایی در قرن بیست و یکم میلادی اگر در کنارش شاهد دنیای واقعی (ملاقات فائزۀ هاشمی شیعه با فریبا کمال آبادی بهایی) نبودم؛ محتمل اینقدر شاد و سرحال نبودم که همۀ این ماوقع را بهانه ای کنم در ستایش از فائزه خانم هاشمی که یکبار دیگر در یک بزنگاه دیگر خون آخوندهای متحجر را توی شیشه کرد و نشان داد که اولاً ایران نجات خواهد یافت بزودی و ثانیاً زن ها نقش اصلی را خواهند داشت در آزادی از دگم و تحجر مذهبی. اما گفتن در مورد فائزه را هم موکول کردم بزبان و قلم خودش و نامه ای را که در چهار سال پیش از زندان نوشته است و من آن را در تاریخ 26 آذر 1391 منتشر کرده ام را مجدداً بازنشر کنم و خودم به احترام فعالیت حقوق بشری اش بایستم به کف زدن. با درود به او و فریبا خانم کمال آبادی.


فائزۀ هاشمی برگ زرینی بر تارک جنبش همیشه پویای زنان ایرانی! نامه ای از اوین.



فائزه هاشمی اول مهر ماه سال جاری ساعت ۱۲ شب به طور ناگهانی در منزل مسکونی اش بازداشت و نیمه شب به بند زنان زندان اوین منتقل شده بود.
حکم شش ماه حبس و پنج سال محرومیت از عضویت در احزاب و گروه ها و فعالیت های رسانه ای وی که به اتهام اهانت به جمهوری اسلامی صادر شده بود، در فروردین ماه سال جاری از سوی دادگاه تجدید نظر مورد تایید قرار گرفته است.
نماینده دوم تهران در مجلس پنجم، در مصاحبه ای که منجر به محکومیت او شد، گفته بود: از «ملتی سرکوب شده، پر از خشم و احساس مظلومیت» می گوید؛ «مردمی که خود را هر چه بیشتر با دروغ‌ها، سوء مدیریت‌ها، عوامفریبی‌ها، زورگویی‌ها، اوباشگری، ظلم‌ها، نابودی منابع و ثروت ملی، از دست رفتن فرصت‌های بین‌المللی، تخریب بیشتر کشور از طرف جریان حاکم روبرو می‌بیند.»
دختر دربند رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام پیش از این در نامه ای ضمن تاکید بر عدم استفاده از مرخصی گفته بود که اگر دادستان مرحمت دارد، با مرخصی زندانیانی موافقت کنند که ماه‌ها و بلکه سال هاست با دلایل واهی در زندان به سر می‌برند. نه من که با محکومیت شش ماهه فقط دو ماه است در زندان هستم و خود را اساسا مستحق استفاده از مرخصی در مقابل این زنان ستم دیده نمی‌بینم.

متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

اینجا زندان است، با فشار‌ها، محدودیت‌ها، سختی‌ها و دشواری‌هایش. جدایی مادران از کودکان، جدایی همسران از یکدیگر، جدایی خواهران و برادران، خانواده‌های متلاشی. نوعروسانی که طعم زندگی مشترک را نچشیده روانه زندان شده‌اند. نوزادانی که از بدو تولد و یا کمی بعد از آن از نعمت مادر و پدر و یا هر دوی آن‌ها محرومند. دختران جوانی که از پشت میز و صندلی دانشگاه به زندان آورده شده‌اند. مادران سالمندی که به دلیل داشتن فرزندانی با گرایش سیاسی خاص و یا دیدار با آن‌ها اکنون اینجا هستند. زنانی که مرگ عزیزانشان را با بغض فروخورده در اینجا تحمل می‌کنند و اجازه ندارند که در آخرین دقایق زندگی چشمان منتظر آن‌ها را روشن کنند.
به این‌ها اضافه کنید مجازات خانواده‌ها به خاطر زندانیان و مجازات زندانیان به خاطر خانواده‌ها، قطع ملاقات‌ها، قطع تلفن‌های ضروری و تحمیل شرایط سخت‌تر و فشار بیشتر با هدف سخت‌تر کردن و غیر قابل تحمل‌تر کردن زندان به بهانه‌های مختلف و تصمیم‌های عجیب و غریب و دور از عقل مدیران با هدف ایجاد تنش و کنترل بیشتر.
ولی با وجود این محرومیت‌ها زندانیان سیاسی زن اوین سختی‌ها را به جان خریده و در راه آرمان‌هایشان آن‌ها را تبدیل به فرصت می‌کنند و با تمرین دمکراسی در محیط کوچک خود آزادی را نوید می‌دهند.

اینجا آزادی حاکم است: کارهایی که بیرون از زندان در شرایط فعلی تقریبا شدنی نیست در اینجا جزء امور معمولی و عادی است. برگزاری جلسات درباره موضوعات روز و در حیطه‌های متفاوت، جلسات برای برنامه ریزی آینده، برگزاری جلسات برای اداره بند و تصمیم گیری در مقابله با فشار‌ها و محدودیت های حاکم در زندان، دادن بیانیه‌های اعتراضی، حرکت های اعتراضی و جمعی، سرودخوانی و شعار برای بیان اعتراض.

اینجا دموکراسی حاکم است: تصمیم‌ها در اینجا جمعی است، هر کسی یک رای دارد، همه به طور مساوی و با انگیزه‌های قوی در تصمیم گیری‌ها مشارکت می‌کنند و رهبر و قیم وجود ندارد و هر کسی آزادانه نظر خود را بیان می‌کند.

اینجا گفت و گو حاکم است: گفتگوی ادیان در بحث های سیاسی همه گونه مذهب و جریان های فکری و سیاسی حضور دارند. مسلمان، مسیحی، بهایی، لائیک، جنبش سبز، مجاهدین، چپ و… اینجا همه به عقاید هم احترام می‌گذارند در ضمن اینکه به اعتقادات خود نیز پای بند هستند فرصت صحبت به یکدیگر می‌دهند و بحث می‌کنند.

اینجا دانشگاه است: دانشگاهی که در هیچ زمان و مکانی در بیرون از زندان شکل نمی‌گیرد چیزهایی می‌بینی و می‌شنوی و یاد می‌گیری که در هیچ کلاس و جمع و جلسه و همایشی قابل مشاهده و لمس و درک نیست. تجاربی می‌اندوزی که مشابه آن را در صحبت های زندانی‌های آزاد شده و یا در کتاب های تاریخ و خاطرات دیگران نمی‌بینی و در ذره ذره وجودت جای نمی‌گیرد.

اینجا محل خود سازی است: از بوق سحر تا پاسی از شب چنان زمانت پر است که برای بسیاری از کار‌ها وقت کم می‌آوری. کتابخوانی‌های فردی و گروهی، کلاس های آموزش زبان، ترجمه، نویسندگی، سرودن شعر و شعر خوانی، کلاس های فرهنگی و ورزشی، کارهای دستی که هر کدام یاد آور شرایط سخت زندان است و پر از خاطره‌های زیبا، همه از هم می‌آموزند، هر کس دانسته‌هایش را نثار دیگران می‌کند، اینجا احساس پوچی و بیهودگی رخت بر می‌بندد.

اینجا مدرسه عشق است: دوستی‌های عمیق اینجا شکل می‌گیرد، حس مشارکت و کمک به دیگران، ایثار و فداکاری، همدردی و همکاری، مهربانی و عطوفت، شفافیت و زلال بودن، احساسات رقیق و نازک دل، از بین رفتن منیت‌ها، عشق و محبت. هر چه داری جانا و مالا بی‌دریغ در اختیار دیگران می‌گذاری. همه یکی می‌شوند، مرخصی رفتن و آزاد شدن با اشک و غصه جدایی و فراق از یاران همراه است. از شادی هم شادیم و از غصه هم دردمند. هر چه فشار‌ها و محدودیت‌ها و سختی‌ها بیشتر می‌شود همبستگی و اتحاد و عشق و محبت نیز بیشتر.

اینجا گنجینه انسان های ارزشمند است: حضور زنان متفکر و اندیشمند و تحصیلکرده، دارای مطالعه و آگاه، با هدف و با مرام، با اراده و مصمم، ثابت قدم و استوار، شجاع و رشید، مدیر و مدبر، مبنکر و خلاق در اینجا غنیمتی است برای زندانیان و فرصت از دست رفته‌ای است برای اداره و سازندگی کشورمان ایران که از این ظرفیت‌ها و استعداد‌ها محروم است.
تا زمانی که به زندان نیامدی نگران هستی که به کجا می‌روی؟ آیا عمرت تلف خواهد شد و ممکن است رعایت چیزهایی را بکنی تا پایت به زندان باز نشود. ولی وقتی آمدی و علی رغم بودن در قفس این همه تاثیر گرفتی نه تنها رنج زندان را به راحتی تحمل می‌کنی بلکه بعد از آزادی مصمم‌تر و محکم تر به راهت ادامه خواهی داد. چرا که زندان دیگر ترسی ندارد و حتی گاهی برای تجدید خاطرات و دیدن یاران روزهای سخت دلتنگ هستی.
شاید بد نباشد همه کسانی که آرمانی دارند و هدفی و برای آن مبارزه می‌کنند برای مدت کوتاهی هم که شده به زندان بیایند، البته شاید آمدنتان را بتوانید برنامه ریزی کنید ولی خروجتان از اینجا را خدا می‌داند.
فائزه هاشمی
زندان اوین – بند زنان
۱۵ / ۹ /
می خواهم برای تعمیرات زمستانی سیرک را مدتی تعطیل کنم. دنبال یک زیبایی می گشتم برای تابلوی تعمیرات که از زبان خشن و تند خودم نباشد. فائزه را پیدا کردم در کلمه و زیباتر و امید آفرین تر از این نه گمانم ممکن باشد در این برهۀ حساس. بعنوان دختر هاشمی نخوانید اگر تحمل آخوند ندارید. فائزه عضو برجسته ای از تالار افتخارات سیرک هم است از گذشته ای که جنمش را شناختم. پس فائزه را و نامه اش را بعنوان نسل جدید زنان ایرانی مطالعه کنید تا دلقک را تعمیر کردم برگردم. انشاء الله یا...هو

بعد از تحریر: دریغم آمد که نگویم فائزه در نامه اش از کلماتی استفاده کرده است کهاستقلال رأی در خانوادۀ پدرش را پررنگ می کند مثل مجاهد، بهایی یا لائیک. لذا این نامه نه تنها برای امروز و فردای ایران بسیار مفید خواهد بود ضمناً هم پدرش و هم برادر زندانی اش را نیز از زیر فشار روانی نامردی ها رها خواهد کرد تا هر کسی مسئول اعمال خودش باشد. البته من استنباط شخصی ام را گفتم و از اینکه فائزه هم چنین هدفی داشته یانه خبر ندارم و در اصل موضوع هم تفاوتی ایجاد نمی کند و بسیار نامۀ مبارکی است.

۴۵ نظر:

مانی گفت...

درود بر دلقک عزیز که مینویسد و خوب مینویسد. و درو بر فائزه خانم شجاع
این خانم نه تنها از سایه پدر بیرون آمده بلکه در روشنگری فکر پدر و آمدن آهسته آهسته اش به سوی مردم و عرفی گرایی هم اثر گذار بوده استِ.زنانی اینچنین در خانواده مذهبی و روحانی بسیار با ارزش است وجودشان را قدر بدانیم.
باز هم درود به دلقک و زمان سنجی و نکته دانی اش.

ناشناس گفت...

درود و تقدیر.
جالب اینکه امروز عصر ایشون مصاحبه کردن با یورونیوز و ضمن تایید و عادی خواندن آن دید و بازدید رسما آفتابه مسی را بر سر رقبا خالی کرده اند. سایت های تسنیمی و فارس مسلک خیس شده و همزمان بدجور آتش گرفته و به خود می پیچند... صحبت های بسیار جسورانه ای را در این مصاحبه مطرح کرده اند و احتمال دارد که برخوردی با ایشان صورت بگیرد که اعلام کرده اند آماده هستند و "باید هزینه داد".

البته به دلیل نسبت فامیلی خیال ایشان کمی راحت بوده و می دانند هزینه با تخفیف ویژه حساب خواهد شد ولی به هر حال ، دل و جرات می خواهد گفتن و انجام این کار ها در این دوران وانفسا.

(جوان پیر)

دوست قدیمی‌ گفت...

مصاحبه فائزۀ هاشمی با یورونیوز:
http://persian.euronews.com/2016/05/15/faezeh-hashemi-says-she-has-done-no-wrong/

سپاس از تیمسار برای این پست زیبا
دوست قدیمی‌

مازیار وطن‌پرست گفت...

کامنت‌های ذیل پست اصلی «فائزه هاشمی ...» خیلی جالبه هنوز چهار سال نشده چقدر بوی کهنگی و کوررنگی سیاسی گرفته‌اند.

کار بزرگی که در این وبلاگ انجام می‌شود، دلیل تفاوتش با اغلب تحلیلگرها و چیزی که ممتازش کرده، نه سواد و تحصیلات بالای نویسنده‌اش، نه کرسی استادی علوم سیاسی در فلان دانشگاه، نه مکتب یا ایدئولوژی خاص نویسنده (ممکن است نویسنده واجد همه‌ی این‌ها هم باشد، اما) ویژگی ممتازه‌ی این نوشته‌ها در اصالت مشاهده و گزارش آن است.
بزرگترین نقیصه‌ی روشنفکری ایرانی نداشتن اصالت در نگاه مشاهده‌گر است. ممکن است بعضی از روشنفکران حتی مشاهده‌گران بهتری از صاحب این نوشته‌ها باشند اما هدفشان مقایسه‌ی مشاهدات خود با یک الگو یا مکتب دیگر است. چپ‌ها به دنبال اقتصاد سیاسی می‌گردند تا هر طور شده مشابهتی با آیات و سوره‌های کتب انبیاء چپ (از مارکس تا آدرنور و از انگلس تا ژیژک) پیدا کنند. راست‌ها و لیبرال‌ها هم همینطور. نواندیشان دینی بگونه‌ای دیگر (اتفاقا تحلیل‌های سیاسی این افراد به دلیل آنکه آیات و سوره‌هاشان بومی است غالبا درست‌تر از آنِ دیگران است).
تیمسار مرندی با شجاعتی درخور یک متفکر اصیل و بدون چارچوب‌های از پیش آماده‌ی دیگران، هنگام مشاهده هیچ عینک رنگی‌ای بر چشم ندارد. اصولش را هم (همان عیار و پیمانه‌ای که برای تحلیل دارد) از مطالعه‌ی عینیات همین جامعه استخراج کرده‌است. مربوط به جامعه‌ی اروپای قرن نوزدهم و بیستم نیست. اگر گاهی نقص -یا احیانا ناپختگی- در بعضی تحلیل‌ها به نظر می‌یاید، اتفاقا از همین منحصر به خویش بودن نظرات نویسنده است، از طراوت و تازگی و خانگی بودن آن است.
اما خواننده باید مراقب باشد -به عادت معهود ایرانی- دنبال رسول و پیامبر و موعود نگردد؛ به دنبال علامه نباشد؛ و باز از همه مهمتر عینک‌های رنگ و وارنگش را از چشم بردارد. اگر کسی موفق به این کار شد آن وقت تازه به آن مرحله می‌رسد که تحلیل‌های ایشان را با عیار خود او محک بزند و سپس اگر توانست انتقاد کند.

ناشناس گفت...

درود بر فائزه. حرف های امروز پدر او جای تحلیل بسیار دارد. حتی اصولگرایان هم تصور نمی کردند پدر این گونه علیه دختر موضع بگیرند. در حالی که هیچ ضرورتی نداشت به نظر من و هاشمی با این حرف دلی را به دست نیاورد. آیا هاشمی هنوز به چراغ سبز خامنه ای در آینده امید دارد یا حرف او برخاسته از باور تحجرآمیز قم در وجود او است؟

مازیار وطن‌پرست گفت...

در کامنت بالا عجله کردم و برخی کلمات را خیلی دقیق انتخاب نکردم. خواننده‌ی موشکاف ممکن است یکی دوجا در آن ناهماهنگی بیابد، ولی امیدوارم منظورم را -که آشکار است- متوجه شود.

ناشناس گفت...

آقای مازیار کسانی که دنبال موعود و بت و اینها می گردند اصولا این طرف ها آفتابی نمی شوند. خود من شخصا از کسانی هستم که صرفا برای عیار سنجی افکار و تحلیل های خود که بر اساس رسانه های داخلی و خارجی و در گوشی و غیره دریافت می کنم، به اینجا سر می زنم. جذابیت اینجا به قلقلک دادن ذهن ها برای تحلیل بیشتر و ژرف بینی در اوضواع است. اینجا سر نخ ها به هم وصل شده و از میان منشور چد وجهی افکار و زوایای مختلف دید، تحلیل ها و حقایق دیگری عیان می شوند.

در واقع ما به اینجا میاییم تا ببینیم بقیه چگونه فکر و تحلیل می کنند و خود چقدر به حقیقت نزدیک هستیم، نه به قصد زیارت عمارت دلقکیه و دلقکشاه. د این میان دلقک آن منشور را می چرخاند تا نور به زوایای مختلف تابیده و ذهن و تخیل ما به پرواز در آید.

با این حال، باز با تشکر از اشاره شما.

(جوان پیر)

ناشناس گفت...

اکبر هاشمی رفسنجانی: فائزه اشتباه بدی کرده و باید جبران کند

ناشناس گفت...

بسار زیبا بیان کردین جناب وطن پرست.
حیرون

رومی گفت...

به خاطر تلاش‌های خستگی‌ ناپذیر شما و به امید آزادی نور و روشنایی، این آهنگ زیبا شهرام ناظری به نام "به بند کشیده شدن ضحاک در کوه دماوند توسط فریدون ( نبرد نور و ظلمت)" رو به شما تقدیم می‌کنم.

https://www.youtube.com/watch?v=RKsxHe9bkuY

دوستدار پدر عزیز
رومی

ناشناس گفت...

درود به شما که همچنان یکی از صدها پنجره ی دانایی را از آن سوی آب ها به روی مردمان باز میکنی
تیمسار لذت ببر
از اینکه بخشی ار پروژه ی بزرگ دانایی هستید لذت ببرید
ایکاش میتونستم مثل شما باشم
به احترام شما ایستادن وظیفه ی من است
پیروز و موفق باشید

دوست قدیمی‌ گفت...

فائزه هاشمی‌ بدجوری آب رو در لانه مورچه‌ها ریخته! واکنش‌ها کاملا هیستریک شده. موندم اگر بخوان فائزه هاشمی‌ رو محاکمه‌ کنن، به چه جرمی‌ می‌شه؟
- عکس گرفتن؟ عکس رو که یکی‌ دیگه گرفته و آپلود کرده!
- رفتن به خونه بهایی ها؟ خوب توی قانون این کار منع نشده!

واکنش هاشمی‌ِ پدر هم بیشتر برای خنثی کردن حمله متحجرین به خودش و (به نظر من) باز گذشتن دست فائزه برای رویارویی علنی تر و تند تر با جبهه‌ متحجرین بود.

عمق این حرکت فائزه رو دوباره به درستی تشخیص دادید و برجسته کردید، تیمسار! عالی بود عالی.
دوست قدیمی‌

مازیار وطن‌پرست گفت...

نامه‌ی خانه‌ی موسیقی به قوه‌ی قضائیه از هر نظر جالب توجه است. "مطربان" به "علما" درس قانون می‌دهند! ای هرچه "علما" فدای یک تار موی گندیده‌ی مطربان:

«به نظر می‌آید توالی این رفتارهای مشابه در دوره زمانی کوتاه، نشان از رشد جریانی خزنده در کشور است که تلاش می‌کند با ایجاد شبهه در اعمال نهادهای قانونی و ذی‌صلاحیت به آشفته‌کردن فضای عمومی کشور و ایجاد بدبینی عمومی نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران دامن زند. این رفتار غیرقانونی و ضدامنیتی،علاوه بر آنکه موجب خسارات مادی فراوان به پیکر نحیف جامعه موسیقی کشور شده است ، بلکه علی‌الاسف ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به ساحت آبروی فرهنگی نظام و اعتماد عمومی مردم وارد کرده است.»
منبع سایت خبری کلمه

D گفت...

ممکن هست این تلاشی برای عادی کردن «تو خانواده ما هرکی یک باوری ممکنه‌داشته باشه» بوده باشه

دوست قدیمی‌ گفت...

فائزه هاشمی‌ بدجوری آب رو در لانه مورچه‌ها ریخته! واکنش‌ها کاملا هیستریک شده. موندم اگر بخوان فائزه هاشمی‌ رو محاکمه‌ کنن، به چه جرمی‌ می‌شه؟
- عکس گرفتن؟ عکس رو که یکی‌ دیگه گرفته و آپلود کرده!
- رفتن به خونه بهایی ها؟ خوب توی قانون این کار منع نشده!

واکنش هاشمی‌ِ پدر هم بیشتر برای خنثی کردن حمله متحجرین به خودش و (به نظر من) باز گذشتن دست فائزه برای رویارویی علنی تر و تند تر با جبهه‌ متحجرین بود.

عمق این حرکت فائزه رو دوباره به درستی تشخیص دادید و برجسته کردید، تیمسار! عالی بود عالی.
دوست قدیمی‌

مازیار وطن‌پرست گفت...

آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی، از مراجع تقلید قم دیدار فائزه هاشمی با یکی از مدیران جامعه بهایی را به شدت محکوم کرده و گفته است این کار از نظر او "جرم شرعی و قابل تعقیب" است.

همزمان صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه ایران، این دیدار را "هنجارشکنی" خوانده و هشدار داده است که "اگر این هنجارشکنی به حد عناوین مجرمانه برسد برخورد قاطع خواهیم کرد".

منبع بی‌بی‌سی

حالا این رو داشته‌باشید: قاضی پرونده، تعرض جنسی به یک دختر 9 ساله توسط معلمش را "رابطه‌ی نامشروع" تلقی کرده.
خلاصه‌اش یعنی دختر راضی بوده ولی چون محرم نبوده‌اند هردو، زانی و زانیه باید حد زده شوند. حالا طبق قانون همین مملکت اگر دختر باکره‌ی 40 ساله بی رضایت پدر یا جد پدری بخواهد به میل و رضایت خودش شوهر کند ازدواجش قانونا باطل است چون قانون ما صلاحیت آن دختر 40 ساله را برای این تصمیم به رسمیت نمی‌شناسد.

شاید مردم در این جور مواقع بفهمند حکومت بر اساس شرع یعنی چه؟

ناشناس گفت...

به خوبی نشان داد که علمای ما روی چه موضوعات مسخره ای حساس هستند! تازه میشه فهمید که چرا سنی ها سر شیعیان رو می برند! خوب وقتی رفتار شیعیان با بهایی ها اینطور هست این انسان ها نجس هستند، قابل درکه که سنی ها باور داشته باشند که اگر سر 5 تا شیعه نجس رو ببرند لابد به بهشت هم می روند، انتظار نمی رفت که اقای هاشمی دخترش را اینطور بندازد زیر اتوبوس!

ناشناس گفت...

مصاحبه فائزه هاشمی با یورو نیوز سیستم را به یک بازی دوسر باخت برده
برخورد کنند باختند برخورد نکنند باختند

ناشناس گفت...

دوست قدیمی، دنبال قانون تو این مملکت نباشید. اینا موقعی که لازم باشه قانون اختراع میکنن یا تفسیر میکنن.
صدها مثال درباره بی قانونی در این مملکت است اینم روش
تشویش اذهان عمومی، تهدید امنیت ملی و...
امید کوکبی دانشمند فیزیک فقط به این دلیل که بورس دانشگاهی گرفته متهم شده به ارتباط با دولت متخاصم! و الان تو زندانه.
با همین استدلال ظریف هم چون با جان کری مدام ارتباط داره باید زندانی بشه چون با دولت متخاصم ارتباط داره!

مازیار وطن‌پرست گفت...

امیدوارم من رو بخاطر پر حرفی ببخشید ولی هر کاری کردم نتونستم کامنت آقای DanI MicraS رو نادیده بگیرم.

تمام مشکلات ما از به رسمیت نشناختن فردگراییه. روحانیت نمی‌تونه فردیت (هر انسانی از جمله) یک بهایی رو مستقل از اعتقاداتش به رسمیت بشناسه.

دوست ما هم فردیت شخصی بنام فائزه هاشمی رو مستقل از خانواده (و گیرم دستگاه اعتباریش) به رسمیت نمی‌شناسه.

ناشناس گفت...

متاسفانه در این روزها هم هاشمی پدر (به غلط) و سپس معاون روحانی آشنا به فائزه حمله کردند. این یکی از بهترین فرصت ها برای به چالش کشیدن ایدئولوژی بود که چرا باید یک سری انسان را به خاطر اعتقاد نجس بدانیم و طهارت بر دیدارکنندگان با آنها واجب هست و ... آشنا و هاشمی نشان دادند که تا جایی می توانند عرفی باشند و ایدئولوژی فاشیستی فعلی را تا جایی قبول دارند.
از ان طرف درود و صد درود به حرف های استاد زیباکلام، مرد دانای ایران ، که با بهترین کلملت از فائزه دفاع کرد.

ناشناس گفت...

عالی بود متن تان در کارامدی نقش فایزه ...ممنون ازروشنگری تان

ناشناس گفت...

امیدوارم که با وجود تهدیدات امروز اژه ایِ قاتل فائزه خانم کوتاه نیاید. بالاخره اینها با آن سابقه خانوادگیشان باید حاضر به پرداختن کمی هزینه باشند. مردم عادی که دارند در زندانها میپوسند و هیچگونه پوشش خبری هم ندارند. با سپاس از صاحب وبلاگ.

ناشناس گفت...

شما نمونه یک نظامی واپس خورده وطن فروش هستید. شده حتی یک بار مقاله ای برای اتحاد طبقات و گرایشات مختلف جامعه ایران انتشار بدهید؟ دلقک انگلیسی برای شما سزاوار تر است. ببینم انقدر جسارت دارید این پیام را منتشر یا پاسخی به آن بدهید.هر چند جسارت متعلق به جوان مردان و آزاد مردانی است که پای تمامیت ارزی این آب و خاک از جان خود گذشتند. نه بوف کوری که کنج پستویی نشسته و ....

ناشناس گفت...

ناشناس ۲۳:۵۱ عزیز
مزخرف نگو. دلقک به نظر من یکی از وطن پرست ترین ایرانیانی است که سرش به تنش می ارزد. در ضمن تمامیت ارضی نه ارزی. ارز به دلار می گویند نه خاک میهن.

ناشناس گفت...

ارز را که خوردند رفت عزیزم. شما برای چی داری جوش میزنی؟ اگر منظورت ارض بود به معنی سرزمین که اون جوان مردان و ازاد مردانی که برای خاک کشور کشته شدند در حقیقت باعث تمامیت "ارزی" مملکت شدند چون در حال حاضر ارز و دلاری باقی نمانده که کسی بخاطرش ناراحت باشه.همه را خوردند و رفت . شما لطف کن چند خط در باره طبقات و گرایشات مختلف بنویس متوجه بشیم منظورت بررسی این مطلب از چه نظریه.
با تشکر
ارادتمند- یزد

Unknown گفت...

جناب دلقک شما چقدر انسان شریفی هستید. آدم لذت می بره از خواندن عمق صداقت و شرافت نوشته های شما. خیلی گوهر نایابیه در این زمانه.

ناشناس گفت...

بر اساس آرشیو وبلاگ شما از سال 2010 داری مطلب مینویسی
سالهاست میگی که من امیدوارم فلان بشه و بیسار بشه و همه چی درست بشه.
هر بار یه چیزی رو علم میکنید و مدتی همه رو مشغول نگه میدارید.
کلا 5-6 نفر هم هستن که همیشه میان زیر پست ها تعریف و تبلیغ میکنن
حالا یا این آی دی ها خود شما هستین
یا افرادی هستن که شما دستچین کردین و بقیه رو یا سانسور میکنید
یا احتمالا باهاشون برخورد میکنید تا دیگه این طرفا پیداشون نشه.
من در پستهای اخیر آدمی رو ندیدم که درست و حسابی با شما بحث قوی و انتقادی داشته باشه
خیلی از پست های عجیب و غریب در سابقه وبلاگ هست
که اگر کسی ادعاهایی که مطرح کردین و به وقوع نپیوسته رو پیگیری کنه
میفهمه که این وبلاگ بر اساس توهم داره نوشته میشه
شما چیزی رو در این وبلاگ عرضه میکنی که آرزوی محال ایرانی هاست و نه تحلیل واقعیتها
و بنابراین یه عده خوششون میاد و میان شروع میکنن به به و چه چه
دهها پست درباره قرارداد هسته ای نوشته شده و اعلام کردین که بعد از این قرارداد ایران فلان میشه و بهمان میشه
در بعضی از پست ها طوری تعریف کردین از قرارداد که
آدم احساس میکنه عنقریب بعد از قرارداد خامنه ای رو دست و پا بسته به محکمه کشونده
و حکم اعدامش رو صادر میکنن و از فردای قرارداد کاباره ها بازگشایی میشن!
دقیقا برعکس خامنه ای دست و پای دولت رو بسته
و عنقریب هست که با یک تیپا روحانی رو به زباله دانی تاریخ بسپاره!
هاشمی هم که 5 سال پیرتر از خامنه ای هست و ساده لوحان امیدوار به تعیین یک رهبر مهربان! توسط او هستند،
فرزندانش رو یک به یک به زندان میاندازند در خیابان و نمازجمعه به خودش فحش میدن
به زودی حکمش در مصلحت نظام هم به پایان میرسه یا به نحوی مجبورش میکنن خودش کنار بره
و از آنجا هم شوت میشه بیرون و به طور کامل تبدیل به یک خاطره گوی صرف بی هیچ مقام و قدرتی میشه
شاید هم آقا تصمیم بگیرن یک مدتی هم بفرستن شون تو سیاهچال آب خنک بخورن
و مردم ایران به قول حاتمی فیلمساز ایرانی در فیلم هزاردستان: جماعت خواب، اجتماع خواب زده، جامعه چرتی!
منتظر هستند اول خامنه ای بمیرد بعد هاشمی یک رهبر مهربان بیاورد!
در حالیکه خامنه ای سالم و سرحال و قبراق که هر هفته کله سحر از کوه چند هزارمتری بالا میرود
خودش راسا یک رهبر جوان و قبراق و آماده جهت 50 سال مبارزه با "دشمن" تعیین خواهد کرد
و سپس به تخت خود در مشهد جلوس فرموده و هر هفته هنگام اسب سواری به ریش ملت "چرتی" خواهد خندید
چندین پست از جمله در پست های قدیمی و پستهای جدید نوشتین ایدئولوژی ترک خورد و به زودی میترکه
اگر از اون زمونیکه گفتین ترک خورده بود که تا حالا باید جر میخورد پس چی شد این ترک؟
تا کی میخواهی وعده بدهی که ایدئولوژی به گا رفت و مردم رو خوش نگه داری

https://www.youtube.com/watch?v=hJA6Zs1PXH4

یار قدیمی گفت...

"مزخرف نگو. دلقک به نظر من یکی از وطن پرست ترین ایرانیانی است که سرش به تنش می ارزد."

البته من هم مثل شما با نظر ناشناس ۲۳:۵۱ مخالفم اما چون اینجا مدرسه مدرن اندیشیدن و رفتار کردن است خواستم تذکر بدهم پاسخ شما هم با عرض پوزش چندان منقطی به نظر نمیاید. اینطور برداشت میشود که چون نظر شما بر وطن پرست بودن دلقک است پس آن ناشناس مزخرف گفته. به عبارت دیگر نظر شما فصل الخطاب است و آنچه مخالف نظر شما باشد پس مزخرف است!

ناشناس گفت...

نظرات سانسور میشه
متاسفانه امیدی به این جناب تیمسار پرادعا نیست

مازیار وطن‌پرست گفت...

«آدم احساس میکنه عنقریب بعد از قرارداد خامنه ای رو دست و پا بسته به محکمه کشونده ...»

نویسنده جملات فوق صادقانه از احساس خودش هنگام خواندن تحلیل‌های این وبلاگ حرف زده.
اسباب تعجب من اینستکه واقعا ایشان از خواندن این وبلاگ چنین احساسی داشته و بعد به خواندن ادامه داده؟ امیدوار بود پیامبری جسته که ادعای معجزی داشته و با خلف وعده‌اش همه را مغبون کرده؟

بیخود نبود که "هخا" تا همین امروز پر نفوذترین و جریان سازترین اپوزیسیون حکومت بوده.
دوست ناشناس، شما نه تحلیلگر، که مبشر و ناجی و امام زمان می‌خواهی.

اگر به نظر من هم نوشته‌های اینجا مطابق احساس شما بود من یکی دفعه‌ی دومی مراجععه نمی‌‌کردم.

ناشناس گفت...

متاسفانه امیدی به این جناب تیمسار پرادعا نیست!! همان اول هم نبود! با عرض معذرت اقای دلقک ایران را با ممالک غرب عوضی گرفته و انتظار دارد توازن قوا به نفع عرف بچر خد و امورات درست شود. خودش می گوید شتر گاو پلنگ. اما به ان ایمانی ندارد.من در گذشته با ایدی مشخص با او کل کل داشتم. ولی زیر بار نمی رفت. هر روز از عمر این حکومت بگذرد عرف نابود تر می شود.همچنان که از مردم ایران هم چیزی باقی نمانده.مردم باید در مقابل اجحا فات مسخره و بی مانند و وحشتناک این حکومت احمق هیچ نفهم با یستند. معنی ندارد که یک عده عصر حجری یک ملتی را تا به این حد تحقیر کنند.بحث بر سر انقلاب نیست . بحث بر سر زیر بار نر فتن نکبت بار است.اینگونه زندگی بدرد مردم نمی خورد. دستکم این ملت مذهب زده که پیرو حسین عربند مگر نمی گویند حسین گفته مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. پس کو؟.این ایت الله شکر انصا فا ادم است که برای ملت کهنسالی مثل ایران تصمیم بگیرد و حرف بزند.خیلی وقت است که دوران شعار و مزخرف گویی و ارزش اخوند تمام شده.ما در کجای تاریخ و در کجای جهان ایستاده ایم؟ دلقک با تمام احترامی که برایت قایلم و طبعا روش و. نظرت هم محترم است و البته نیتت نیز خیر است ولی همه این حر فها وعده گوز مرده است.و ان حساب کتا بایی است که کوره با ... می کرد. لابد این کامنت را هم سانسور خواهی کرد.

ناشناس گفت...

جناب منتقد ناشناس لینک یو-تیوب گذار،
اگر همه را به یک چشم و طرفدار کسی و غیره می بینید که هیچ، ولی اگر تحمل دو کلمه حرف حساب دارید می خواهم بپرسم، زیرا نظیر این حرکت را تقریبا هر روز و همه جا شاهد هستم و بسیار کنجکاو دلایل آن:

1. آیا کسی یا چیزی شما را به مراجعه به این وبلاگ و مطالعه آن، آن هم به این شکل که از جزییات آدرس می دهید و معلوم است مدت مدیدی خواننده آنها بوده اید، مجبور و یا محکوم کرده است؟ اگر به نظرتان مطالب آن مزخرف است چرا باز هنوز به اینجا آمده و حتی کامنت می گذارید؟ من بسیار وبلاگ ها و مطالب پرت دیده و خوانده ام و واقعا دیگر گذرم به آنها نیافتاده است. چرا باز سراغشان برم و کامنت اعتراض بگذارم؟ چه چیزی می تواند انگیزه این کار عبث را به من بدهد؟

2. آیا جایی در این وبلاگ و یا جای دیگری تابلو و یا نوشته ای وجود دارد که این مطالب را وحی منزل و حرف آخر و قطعی علام کرده باشد؟ یک نفر افکار و نظرات خود را در صفحه ای می نویسد و بقیه موافق یا مخالفند. آنها نیز هر یک وبلاگ ها و صفحاتی دارند و همین اتفاق تکرار می شود. آیا اقای دلقک اصرار یا اعلامی بر برترین و درست ترین نظر داشته اند؟ آیا بقیه حکم به این موضوع داده اند؟ آیا خوانندگان این وبلاگ انتظار وقوع همه این تحلیل ها را مو به مو دارند؟

3. اگر سانسور کامنتی مورد نظر شما همیشه بر قرار بوده، آن بحث ها و کامنت های داغ گذشته چگونه سر از این جا در می آوردند؟ یا تکریم و تمجید صرف که بحثی به راه نمی افتد. سیرک بعد از مدت ها دوباره راه اندازی شده و ضمن خلوت بودن، فعلا رفقا و دوستان به اینجا سر زدده و نظرات بیشتر در جهت تشویق و دلگرمی دلقک برای ادامه دادن است.

زیرا (در همین صفحه اعلام کرده ام) که شخص خود بنده برای دریافت وحی منزل و زیارت مراد خود به اینجا نمی آیم، بلکه برای محک زدن افکار و تحلیل های خودم از اوضاع و نیز بالانس شدن با نظرات بقیه خواننده این وبلاگ هستم. ضمن احترام به تیمسار، برای من واقعا مهم نیست شخص حقیقی و قابل لمس در پشت این افکار چه کسی با چه مشخصاتی است. من "حرف" را می شنوم و تحلیل می کنم، نه گوینده آن را. از این نظر کامنت شما علاوه بر توهین به شخص صاحب صفحه، به سایر خوانندان نیز تسری پیدا می کند، کهآن را به حساب چیزهای دیگری که خود می دانید و می دانم می گذارم.

(جوان پیر)

مازیار وطن‌پرست گفت...

تیمسار مرندی عزیز، اگر به تئوری‌های اقتصاد سیاسی علاقمندید، تعقیب نظریات "مهرداد وهابی" را غنیمت شمارید. برای شروع دیدن ویدئوی زیر را توصیه می‌کنم:

https://www.youtube.com/watch?v=KARqahbOnmE

شناخت و علاقه‌ی من به "مهرداد وهابی" از نشست «نقش وجایگاه سپاه پاسداران در ساختار اقتصادی واجتماعی جمهوری اسلامی » که توسط "انجمن گفت و گو و دموکراسی - پاریس" (علی کشتگر) برگزار شده، آغاز شد. سخنرانی اخیر نیز عینا با عنوان داخل گیومه در یوتیوب موجود است.

به ظن اینجانب در آینده نام "مهرداد وهابی" را بسیار خواهیم شنید.

ناشناس گفت...


راشد غنوشی: حزب "النهضه" تونس به اسلام سیاسی پشت می‌کند.
«ما حزبی را می خواهیم که به مشکلات روزمره مردم رسیگی کند، به زندگی افراد و خانواده‌ها توجه کند، و نه حزبی که در مورد روز قیامت با مردم سخن می‌گوید»

http://fa.rfi.fr/%D8%B1%D8%A7%D8%B4%D8%AF-%D8%BA%D9%86%D9%88%D8%B4%DB%8C-%D8%AD%D8%B2%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%86%D9%87%D8%B6%D9%87-%D8%AA%D9%88%D9%86%D8%B3-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%BE%D8%B4%D8%AA-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF-20160519/%D8%A2%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%82%D8%A7?ns_campaign=lien&ns_source=news_gooya&ns_mchannel=acquisition&ns_linkname=editorial&aef_campaign_ref=gooya_rfi-persan&aef_campaign_date=2016-05-19

ناشناس گفت...

ای بابا! اینجا تا یکی نظر متفاوت اظهار می کند یک عده می ریزند روی سرش!گویا دلقک پیامبر نو ظهور است و مر یدان متعصب وظیفه دهن کجی و لو چه پیچک را بعهده دارند. همه اش هم صحبت دمو کراسی ازادیخوا هی و مدارا است. خیر سر وبلاگ ،قرار است اینجا تمرین دموکراسی شود.دلقک خودش به اندازه کافی هم چماق دارد و هم سانسور می کند. شما دیگر چه می گویید.در گذشته دلقک کار خوبی که انجام می داد کا منت ها را سانسور نمی کرد. ولی از زمان نشان دادن قیافه خودش سانسور را هم ضمیمه کرد.کاری زشت که دور از شان و هیبت ازادی و دمو کراسی خواهی است.یک پر فسور بیان می دارد که اگر وبلاگ خلاف احساس من می نوشت دیگر مراجعه نمی کردم. پرفسور دیگر می نویسد که :از این نظر کامنت شما علاوه بر توهین به شخص صاحب صفحه، به سایر خوانندان نیز تسری پیدا می کند، که آن را به حساب چیزهای دیگری که خود می دانید و می دانم می گذارم.!!اقای پرفسور وطن دوست اظهار می فر مایند :
دوست ناشناس، شما نه تحلیلگر، که مبشر و ناجی و امام زمان می‌خواهی.!!! و خلاصه دلقک هم فقط کا منت های نور چشمی ها را انتشار می دهد. بجای پا سخ های متین و محتر مانه باران تهمت و اهانت گرم است.در جبهه مخالف دلقک هم کا منت های نسبتا تند وجود دارد اما این دلقک است که اولا باید با پاسخ احترام امیز هم به انها درس صبوری و برد باری و دمو کراسی بدهد و هم با انتشار همه کامنت ها وجود ازادی و نبود ترس از بیان نظر که واقعا هیچ نتیجه بدی را هم در بر ندارد به همگان بدهد.اما او هم از تعریف و تمجید خوشش می اید که خودش به صراحت گفته و هم روحیه کاملا نظامی!!؟ دارد که کاملا با چیزی که بدنبا لش است منا فات دارد.اگر قرار است ما از اخوند جما عت انتقاد کنیم و مشی انها را زیر سئو ال ببریم ، اینجوری که از انها بدتر می شویم.دلقک و سایر دوستانی که در خارج از کشور سابقه زندگی دارند باید از روحیه تحمل و برد باری بیشتری نسبت به دوستانی که احیانا از داخل کشور در پست ها کامنت می گذارند برخوردار باشند. همه می دانند در ایران روحیه افراد بسیار ضعیف هست و سطح پر خا شگری و بروز احسا سات هم شدید.بنا بر این این جبهه گیری ها علیه نظرات متفاوت نه منطقی است و نه با هدف وبلاگ همسو.

ناشناس گفت...

اول خواستم بگم که متاسفم که برخی خوانندگان اینقدر نمک نشناس هستند و نمی فهمند که شما از کار و زندگی می زنید و برای ما می نویسید در حالیکه می توانستید بروید پی کار و زندگی خودتون و بی خیال مشکلات ایران شوید.

خیلی ناراحت کننده است که هر اتفاقی در ایران می افتد، کسی به عهده نمی گیرد، تازگی ها کشور های غربی دوباره تجارت با ایران را تشویق کردند ولی تجارت "مشروع" و "قانونی" که اصلا معلوم نیست یعنی چه؟ چرا کشورهای غربی کل تحریم های ایران را برنداشتند؟ اگر نگران فعالیت های تروریستی بودند از راهی غیر از تحریم مردم می توانستند با این فعالیت ها مقابله کنند.

Dalghak.Irani گفت...

خوانندگان محترم از کامنت های انتقادی و یا تخطئه و جهت دار بهر دلیل و علتی بر نیاشوبند. زیرا من اگر بخواهم صدای این ناشناسان به صحنۀ نیاید کامنت های شان را تأیید نمی کنم. پس تأیید و انتشار هر نوع سخنی بعنوان "این نظر هم هست" نشانه ای بر تکثر نظرات و برداشت های خوانندگان اعم از استحاله خواهان و اصلاح طلبان و براندازان اینترنتی و حزب اللهی ها و هواداران جمهوری اسلامی است. هر کدام از اینان نه تنها برداشت های متفاوتی از اوضاع دارند بلکه دریافت های متفاوتی هم از متن ها - ازجمله نوشته های من - دارند. و اگر این را هم اضافه کنیم که همین خوانندگان در مقاطع مختلف و با تأثیر از شرایط روحی و زندگی شخصی خود هم نظرات متفاوت تر از قبل با نظر ابراز شدۀ خودشان دارند خواهیم قبول کر که موضوع چقدر پیچیده می شود و نظرات از شخصی به شخصی و از موضوعی به موضوعی و از حال فعلی شخص نسبت به حال قبلی همان شخص و ... چه مقدار متنوع و گاهی متضاد خواهد شد. بنابراین خودم آگاهانه همۀ نظرات مخالف و موافق را تأیید کی گنم که بدریافت بهتر و بیشتر شما کمک کند. زیرا من خودم در این بین هیچ نفعی - بغیر از ارضاء انتشار نحوۀ نگرشم - ندارم و مسئولیتی هم. البته حرف های ایشان پاسخ های مصداقی هم دارد که یا ادعایش دروغ است و اگر دروغ نباشد برداشت ایشان اشتباه بوده و یا پاسخ مستدل دارد. حالا به ایشان پیشنهاد می کنم که خودش بعنوان یک کسی که بحث واقعی و مستدل را می شناسد بیاید و با کامنت نوشتن مرا به یک بحث مستدل در هر موضوعی که او انتخاب می کند فرابخواند تا دیگران هم استفاده کنند. یا...هو

ناشناس گفت...

دروغ چرا می گی. سه چهار کامنت مرا تا حا لا نذاشته ای.

ناشناس گفت...

هاشمی گفته بابا من از اول مخالف انقلاب فرهنگی بوم! بعدش ما میگیم این بابا دیوثه جناب دلقک ناراحت میشه، شما به این مادر به خطا دخیل بستی که یک روده راست توی شکمش نیست و جعل حقیقت می کنه؟ سگ خامنه ای سلفی شرف داره به هاشمی دودوزه باز!

ناشناس گفت...

دلقک عزبز میشه دربارهٔ حجتیه و این امکان که تا چه حد رسوخ پیدا کردن و ایا خامنه ای هم تابیدشون کرده یا نه و.. صحبت کنید.

ناشناس گفت...

شما در ظاهر منو دعوت به گفتگو کردین ولی من میدونم شما چه خواهید گفت و
اساسا شما راهتون رو از همون روز اول مشخص کردین و همون رو تا حالا اومدین
حالا چه نتیجه گرفته باشین چه حتی نتیجه معکوس گرفته باشین و
کاری هم ندارین که در ادامه هم اصلا این راه شما به بن بست بخوره و
جواب نده مرغ شما یک پا داره و بعد از کلی بحث و جدل شما خواهید گفت اصلا راهکار شما چیست؟
من هر راهکاری هم بگم شما به کت شما نخواهد رفت. به همین دلیل من
بیشتر دوست دارم راهکار شما رو زیر سوال ببرم
تا بیهوده راهکاری ارائه بدم که برای هر کدوم جواب از پیش اماده دارین
کسانی که دنبال سرنگونی و انقلاب توسط خود مردم هستن رو که اصلا آدم حساب نمیکنین
کسانیکه دنبال جنگ هستن رو که اصلا باهاشون حساب نمیکنین
و کسانیکه دنبال سرنگونی از راه مسالمت آمیز مانند اعتصاب و تحریم انتخابات هستن رو هم بچه سوسول حساب میکنین
حکومت ایران ویژگیهایی داره که اون رو کاملا خاص و یگانه میکنه
ایران تنها حکومت مورد قبول در سازمان ملل هست که حجاب اجباری برای همه زنان وضع کرده
اگر حکومت های غیررسمی رو هم در نظر بگیریم ایران در کنار حکومت اسلامی شام (داعش)، طالبان و بوکوحرام
سه تا گروه وحشی عصر حجری قرار میگیره که حجاب رو برای زنان اجباری کردن.
اقتصاد ایران هم با تمام دنیا فرق داره. تنها اقتصاد دنیا هستیم که حدود نصفش در سایه قرار داره که
مالیات نمیده و اصلا مشخص نیست در این نیمه پنهان چه میگذره.
این نیمه پنهان رو هم بنیادهای وابسته به خامنه ای و سپاه اداره میکنن
تنها اقتصاد دنیا هستیم که با این حجم عظیم از رانت و دلالی اداره میشه (حدود نصف اقتصاد کشور)
ویژگی دیگر این هست که تنها حکومت دنیا هستیم که
دو ارتش نظامی و حتی میشه گفت سه ارتش داره: ارتش، سپاه و بسیج
البته بسیج زیرمجموعه سپاهه و مانند سپاه تقسیم بندی معمول ارتش ها مانند نیروی زمینی و هوایی و دریایی رو نداره
اساسا قدرت در ایران فقط دست حکومت نیست که ما بخواهیم از راهی که پیشنهاد میکنین اصلاحش کنیم
قدرت در ایران در چند جا تقسیم شده که خارج از حیطه کار دولته
و بنابراین خارج از دسترس مردم هست برای اصلاح
سپاه برای خودش امپراطوری اقتصادی و سیاسی ساخته،
بیت خامنه ای هم همینطور و گروه های کوچکتری مثل موتلفه هم همینطور
البته موتلفه فعلا بیشتر یک قدرت اقتصادی هست ولی با این وضعی که پیش میره
احتمال زیادی هست که با ائتلاف با سپاه و خامنه ای قدرت سیاسی هم به موتلفه منتقل بشه

ناشناس گفت...

شما میگید با هدف قرار دادن ایدئولوژی در نهایت به نقطه ای میرسیم که حکومت چاره ای جز استحاله نخواهد داشت
اصلا گیرم که به این نقطه استحاله رسیدیم،
واقعا فکر میکنین که سپاه به راحتی اجازه استحاله حکومت رو میده؟
سپاه جهت جلوگیری از این استحاله حتی شاید نیاز نشه که کودتا کنه
چون روحانیون متحجری که در مجلس خبرگان هستن
کاری میکنن کارستان طوریکه سپاه حتی نیاز نبینه واکنشی انجام بده.
روشنفکر این روحانیون آیت الله آملی معروف به فیلسوف جهان اسلام بود که
موافقان ارتباط با جهان رو دیوث خطاب داد
یا آیت الله موحدی کرمانی که در نمازجمعه به صراحت گفت اصلا گروه خونی اش به اصلاح طلبی نمیخوره
یا مکارم شیرازی که اعتقاد داره خامنه ای با امام زمان ارتباط داره!
من میگم بله هدف قرار دادن ایدئولوژی ممکنه کمی باعث عقب رفتن و کوتاه آمدنش بشه
ولی این کوتاه امدن ها با نفرت همراهه
و در نهایت به نقطه ای میرسیم که بخشی که قدرت و ثروت دور از نظارت رو داره
جهت دفاع از خودش حکومت رو استحاله میده به یک حکومت فاشیستی و کودتایی
اکنون فرماندهانی در سپاه هستن که جهت دفاع از منافع خودشون حاضرن به راحتی مردم رو به خاک و خون بکشن
نمونه کوچکش رو در سال 88 دیدیم که مردم رو به رگبار بستن و نمونه اصلی زمانی فرا میرسه که
ما ایدئولوژی رو آنقدر تحت فشار قرار بدیم که در واکنش منفجر بشه و هزاران نفر رو قربانی کنه
فکر میکنید محسن رضایی بی دلیل برگشت به سپاه؟
رضایی برای حفظ منافعش هزینه سنگینی به بهای خون پسرش داده.
کسی که از خون پسرش گذشته تا منافع اقتصادی اش حفظ بشه قطعا راحت تر از خون مردم خواهد گذشت
و فرماندهانی رده بالای دیگر سپاه هم همینطور.
من نمیدونم کی این جریان رو تبلیغ میکنه که سپاه فرماندهان مهربانی هم داره
سپاه دو دسته و فلان هست. بله اکثر کادرها و درجه داران رده پایین ممکنه در حد طرفداری سیاسی چندان موافق
کارهای فرماندهان رده بالا نباشن ولی مخالفت شون از این حد بیشتر نمیشه چون از همین سپاه نون میخورن و
هرگز حاضر نمیشن تا حدی هزینه بدن که نون شون قطع بشه
و لازم باشه به روی مردم اسلحه هم میکشن همونطور که در 88 کشیدن

ناشناس گفت...

پس با این تفاصیل مشخص شد که شما این همه مدت در این چند ساله
فقط بخش کوچکی از حکومت رو هدف گرفته بودین و مشغول هدایت مردم به سمت یک حکومت کودتایی و فاشیستی بودین
من خودم طرفدار پرو پا قرص سرنگونی و انقلاب هستم ولی از طرفی هم میدونم که با این نسل بچه سوسول فعلی
این راه امکان تحقق نداره. ما با نسل اینستاگرام و تلگرام طرف هستیم نسلی که حداکثر اعتراض خودشون رو با حمله
و فحاشی و تمسخر به پیج های افراد ایرانی و خارجی بیان میکنن نسل دهه 50 و 60 که حاضر به هزینه دادن بودن
پیر شدن و از رده خارج شدن و زمان اعتراض هایی مانند اعتراضات سال 88 در ایران تموم شد
پس این راه یعنی انقلاب رو باوجودیکه تنها راه موثر میدونم، مجبور هستم خودم رد کنم
تحریم انتخابات هم مشخص شده که تنها نتیجه اش روی کار آمدن تندروها
و در شیشه کردن خون مردم توسط این تندروها پس از انتخاب هست
تنها راهی که میمونه و فکر میکنم تاحدی هم موثر هست فلج کردن ماشین اقتصادی حکومت است.
چرا که بسیاری از کانون های قدرت جهت حفظ قدرت اقتصادی خودشون نیاز مبرم دارن که این ماشین اقتصادی کار کنه
حالا برای تحقق این هدف راه های مختلفی هست.
از اعتصاب گرفته تا تحریم خرید محصولات شرکتهای وابسته به سپاه و نپرداختن قبوض،
ولی متاسفانه برای این راهکار هم مردم نشون دادن که رغبتی ندارن و هماهنگ عمل نمیکنن
که فکر میکنم علت اصلی اش نبود یک رهبر مخالف کاریزماتیک مورد قبول همه است.
موسوی و کروبی میتونستن این نقش رو ایفا کنن
به همین دلیل به جای وقت تلف کردن با اینکه مثلا با فلان امام جمعه یا فلان تصمیم خامنه ای خودمون رو درگیر کنیم
هدف اول باید این باشه که نهادسازی و رهبرسازی کنیم
برای زمانیکه که بر اساس همین نهادها و رهبرها مردم بتونن هماهنگ و یکدست
علیه حکومت عمل کنن. هدف اول باید آزاد کردن موسوی و کروبی از حصر باشه
و هدف دوم باید تشکیل یک اپوزیسون جدید نه بر اساس اصلاح طلبان رام شده
که بر اساس اصلاح ساختاری حکومت باشه
شما بیخود در حال تلف کردن وقت خودتون در این وبلاگ هستین
چون نتیجه مشخصی تا حالا نداده. آیا نتیجه ای داده که ما بیخبریم؟ اگر داده بفرمایید لیست کنید.
شما فقط نوک یک کوه یخ رو هدف گرفتین و نور آفتاب رو به سمتش تابوندین
با این روش شاید 100 سال طول بکشه تا کل کوه آب بشه و
تازه ممکنه کوه یخ بره به سمت قطب و دوباره بازسازی بشه و حتی بزرگتر بشه
اگر حال دارین 100 سال صبر کنین و در نهایت به نقطه ای برسین که شاید جواب بده شاید هم نده
خب همین روش خودتون رو پی بگیرین
اگر نه میخواین واقعا کاری موثر برای ایران بکنین راهش همونی هست که گفتم:
یا سرنگونی یا هر راه مسالمت امیز غیرمسالمت آمیزی که به سرنگونی ختم بشه.
غیر از این آب در هاون کوبیدنه

ناشناس گفت...

موسوی و کروبی فعلا تنها افرادی هستن که میتونن
هم خامنه ای، هم سپاه و هم تمام رانت خواران مانند موتلفه رو سرجاشون بشونن
موسوی از نظر اقتصادی بسیار آدم سالمی بود
او تنها فردی هست در جمهوری اسلامی که خامنه ای رو تونسته سرجاش بشونه
و از او تنها فردی هست که قاطعیت حذف سپاه رو از معادلات قدرت رو داره
و درست به همین دلیل هم بود که سپاه در سال 88 ناچار به کودتا شد
راه اصلاح و استحاله واقعی ایران اینه که هر سه ضلع مثلت قدرت در ایران
یعنی خامنه ای و نهادهایی مانند حوزه قم و مجلس خبرگان، سپاه و رانت خواران اقتصادی شبه دولتی
هدف گرفته بشن و از معادلات قدرت حذف بشن.
متاسفانه غیر از موسوی و کروبی گزینه دیگری نیست
که بین مردم شناخته شده و مورد قبول باشه
افرادی مانند رضا پهلوی هم هستن ولی بسیاری از مردم حتی نام او را هم نشنیده اند
چه برسد که دور او هم جمع بشوند.
این ضعف ما هست که اپوزیسیون هماهنگ و قوی بعد از 4 دهه از عمر جمهوری اسلامی نداریم
و متاسفانه اگر اوضاع به همین منوال پیش برود
و اصلاح طلبان رام شده و افرادی مانند شما که با زبان شیرین و وعده های خوش مردم رو سرگرم نگه میدارید
و به مردم میگویید که بشینید که ایدئولوژی ترک خورده است و به زودی خواهد ترکید
سرنوشت تاریک و شومی در انتظار ایران هست
و احتمال زیادی هست که پیش بینی هایی مانند پیش بینی آقای رنانی استاد دانشگاه اصفهان
که یک حکومت فاشیستی-نظامی را برای آینده ایران پیش بینی کرده، تحقق پیدا کنه.