۱۳۹۴ اسفند ۲, یکشنبه

انتخابات مجالس 94 واقعی ترین و زیباترین انتخابات جمهوری اسلامی و فقط و فقط معیار حقیقی بلوغ سیاسی ایرانیان خواهد بود!

مقدمه:

من از گروه تحریم کننده هستم. ولی‌ فکر می‌کنم که دلیل اصلی‌ تحریم انتخابات بیشتر عاطفی هست تا عقلانی. من به دلیل عاطفی و ذاتی نمیتوانم که به یک حرامزاده مثل رفسنجانی‌ رای بدهم. مشکله دیگر تحریم کننده‌ها هم به احتمال قوی مثل من هست. بهتر که سعی‌ نکنیم که همدیگر را متقاعد کنیم. متقاعد کردن کسی‌ که ذاتاً و عاطفاً با حرامزاده‌های مثل رفسنجانی‌ و ریشهری مشکل دارد، امکان پذیر نیست. به همین دلیل رای نمیدهم ولی‌ برای شما رای دهندگان آرزوی پیروزی می‌کنم. اگر که پیروز شوید، با شما جشن میگیریم، و اگر که شکست خوردید، با شما در نبرد بعدی همفکری و همراهی می‌کنیم. 

خطاب به تحریم کنندگان همفکر خودم: بگذارید که این مخالفینی که رای دادن را تبلیغ میکنند انرژی‌ خود را بیشتر در راه استراتژی و هدف خودشان بکار گیرند تا به متقاعد کردن من و شما. من و شما ضرر نمی‌کنیم.


1- مقدمۀ بالا کامنت خواننده ای است - در پست قبلی - که بنظرم درخشانترین و موجه ترین نظر از سوی یک تحریم کننده است. یک دلیل کاملاً منطقی و متکی بر عاطفه و احساس یک انسان که بدون این عاطفه و احساس؛ انسان یک هیچ است و نشانی از نه تنها انسان بلکه هرموجود زندۀ دیگری هم ندارد. زیرا انسان بخش مهمی از تصمیماتش را بخاطر رضایت روانی و عاطفی می گیرد. که در خیلی از مواقع ممکن است باعث باختش هم بشود و ضرر و زیان زیادی نصیبش بکند. اما انسان چنین موجودی است و تا دلش راضی بکاری نشود و فقط با مغزش نمی تواند همۀ تصمیمات ریز و درشتش را با چرتکه انداختن سود و زیان اتخاذ بکند. من به این نظر و این خواننده سرتعظیم فرد می آورم و چه بسا اگر هم خودم در ایران بودم و می خواستم رأی بدهم بزرگترین مانع پیش رویم راضی کردن دلم بود برای نوشتن نام هایی مثل ری شهری و موحدی کرمانی و دری نجف آبادی و کواکبیان و جلودار زاده و محجوب و ازاین قبیل.

2- این را گفتم که یادآور بشوم که تحریم کنندگان سیاسی - نه عاطفی - شاخ غول را نمی شکنند با شعار "روز جمعه همه زیر کرسی". زیرا چپیدن در خانه و حتی دیدن شهر و کوچه را برخود حرام کردن که کار مهمی نیست و فقط کمی مریضی و ناامیدی و تنبلی و تن لشی می خواهد و دیگر هیچ. بلکه کار سخت و بسیار سخت و بسیار بسیار سخت را رأی دهندگانی می کنند که عاطفه و احساساتی مثل این خواننده و من دارند. اما پا برقلب و احساس و عاطفه و نفرت و باخت های 37 سالۀ خود می گذارند و می روند با چه زجری اسامی دشمنان زندگی شان در این 37 سال را می نویسند روی برگ رأی فقط با این تفکر که اولاً بلکه بتوانند درنده ترین ها و سران متحجرترین ها را از چرخۀ قدرت یک گام دورتر کنند و ثانیاً امیدی هرچند کم سو برای فرزند خود و همسایه و فامیل و آشنا ایجاد کنند. تا بلکه آنان از سوختن و فنا شدن در جهنم خامنه ای ساخته در وطن رهایی یابند در آینده. چون می دانم اینکار چقدر سخت و طاقت فرساست لذا حسودیم می شود به کسانی که حتی قلبشان را هم له می کنند در راه کمترین گشایشی در کار وطن.

3- بخاطر همین هم است که من مرتب از اهمیت این انتخابات حرف زده ام و می زنم. زیرا این انتخابات یکی از واقعی ترین و زیباترین انتخابات جمهوری اسلامی خواهد شد بدلیل همین رأی های غیردلی. بعبارت دیگر انتخابات پیش رو فقط و فقط و فقط معیار حقیقی بلوغ سیاسی ایرانیان خواهد بود. زیرا نه نام ها تحریک کننده است و نه لیست ها رغبت انگیز و نه حزبی در پشت نام هاست و نه برنامۀ فریبنده ای و نه هیچ چیز و هیچ چیز. اینجا فقط یک امید بسیار کوچک است با هزینه کردن قلب و احساس و عاطفه. پس این خیلی زیاد معاملۀ جسور و شجاعت طلب است و اگر در ابعاد ملی به یک مشارکت حداکثری بیانجامد یک شاهکار بی بدیل خواهد بود از بلوغ ملتی که خودشان را فدا می کنند تا کشورشان - بلکه - راهی بنجات پیدا کند از دست تحجر مذهب تندروان و بچه ها نفسی بکشند و جوانان لبخندی بزنند. در فردای این انتخابات هیچ امتیاز نقدی در دسترس نخواهد بود و هیچ پاداش قابل مباهاتی در انتظار رأی دهنده نیست. حتی هیجان روزهای نوستالوژیک دوم خرداد هم بسراغ کسی نخواهد آمد غیر از یک احساس آرامش: "من در راه کمی بهبود شرایط کشورم خودم را و عاطفه ام را قربانی کردم."

4- اهمیت این انتخابات در این فداکاری آگاهانه و با تصمیم است و نه در رأی دادن و رأی ندادن. و همین جاست که من گفته ام 8 اسفند امسال هر نتیجه ای که انتخابات رقم بزند تصمیم با اراده و انتخابی یک ملت بالغ و عاقل خواهد بود. شرکت یا نه شرکت مسئله نیست. احساس مسئولیت و رسیدن و عمل به یک تصمیم واحد همه باهم مسئلۀ ایران است. یا...هو

بعد از تحریر: اینکه از دست آوردهای انتخابات نمی نویسم با این فرض است که خودتان مجتهدید و می دانید. اما اگر به آدم های ناشناس و عدول اصلاح طلبان به ائتلاف و از این قبیل موارد دلخورید باید شفاف کنم که ایران فعلی بین دو جبهۀ (خدا محور است و انسان در امتداد او" مربوط به شریعت که خامنه ای نمایندۀ آن است و (انسان محور است و خدا در امتداد او) مربوط به عرفیت است که هاشمی نمایندۀ آن است ایستاده و تصمیم خواهد گرفت. چیز بینابینی هم نداریم  بنابراین اعتدال و کمی از این و کمی از آن وجود خارجی ندارد. هرکس از گفتمان خامنه ای گسست لاجرم در گفتمان هاشمی است. لذا هرکس در لیست دوم است - درمورد مجلس شورا عرض می کنم - لاجرم دنیوی و زندگی خواه و مرگ گریز است. و مهمتر اینکه کنش واکنش هایش با جامعۀ رأی دهنده به تغییرات مثبتش سرعت خواهد داد.

۵۸ نظر:

ناشناس گفت...

دلقک جان یکی از بزرگ ترین حسرت های زندگیم در حوزه سیاست رای ندادن به معین در سال 84 بود که آن زمان جوان خامی بودم و مجذوب سخنان احساسی در محیط دانشگاه. دوستی داشتم که چقدر به ما اصرار می کرد که رای بدهید و اگر احمدی نژاد رییس جمهور شود باعث 8 سال عقب افتادگی کشور خواهد شد و حتی در دور دوم با اینکه از هاشمی متنفر بود عده ای را با خود همراه کرد برای رای دادن به او. چهار سال گذشت و عده ای از تحریم کنندگان پشت صندو ق های رای صف بستند برای کنار گذاشتن احمدی نژاد. در نهایت از معین با آن شعارها و سخنان آشکار در خصوص حکم حکومتی و انرژی هسته ای در سال 84 به حسن روحانی رسیدیم در سال 92 با کوله باری از تحریم و فضاحت. دلقک عزیز از جوان و نوجوآن خآم انتظاری نیست چرا برخی پا به سن گذاشته ها هم این گونه بازیچه ژست تحریم جوانان می شوند؟
با تشکر
امید

ناشناس گفت...

می خواهی به لیست صدای ملت رای بدهیم حالا که اینقدر با اصلاح طلبان مشکل داری؟
انگار، شما به ملاک وضع فعلی افراد است خیلی اعتقاد نداری، هاشمی فرق کرده در طول زمان و حروم زاده بهتری شده تازه یه پاش لب گوره و از چیزی نمیترسه دیگه.

ناشناس گفت...

سلام
بسيار زيبا بود البته من به دوستان عزيز توصيه ميكنم براي شركت در انتخابات در حاليكه حقيقتا يا نامها نااشنا هستند يا گزينه هاي مطلوبي نيستند بخصوص كاظم جلالي ولي پيروزي چنين ليستي با افراد درجه سوم در مقابل ليست حداد شديدا برايم لذت بخش خواهد بود

مهران گفت...

یکی از مشکلات ما این است که به کسی اجازه بازگشت به راه درست را نمی دهیم. مگر انتظار ما این نیست که افراد از خر شیطان پایین آمده و طرف مردم را بگیرند؟
الآن رفسنجانی مسیرش را تغییر داده و نظام هر جا توانسته به او ضربه زده که درس عبرتی برای دیگران باشد.
اگر رفسنجانی از طرف حکومت تحت فشار باشد و از این طرف مردم هم حمایتش نکنند، کدام آدم عاقل دیگری به فکر فاصله گرفتن از حکومت می افتد؟

شاگرد تنبل ته کلاس گفت...

خدا کند مردم به هاشمی میلیونی رای بدهند تا حتی اگر هم که شاخ غول را نشکند، حداقل دماغش را بسوزاند
ممنون دلقک عزیز و دوست کامنت گذار،عالی و درمان بود

Dalghak.Irani گفت...

بدیهی است که این کامنت ادبیات مورد پسند مرا که پرهیز از هرنوع دادن صفت های منفی به شخصیت حقیقی افراد است را ندارد بویژه که آن صفت منفی دشنام رکیکی مثل حرامزاده باشد. اما توجه بکنیم که کامنت دهنده در حوزۀ احساسش صحبت می کند و نه حوزۀ عقل محاسبه گر و مصلحت سنج. در حالیکه هم ملاک وضع فعلی اشخاص است و هم باید دنبال تشویق جداشدگان از استراتژی خامنه ای و تحجر مذهبی باشیم - و هردو بشدت درست و شاه بیت جهت گیری های من در اینجا - هردو در حوزۀ تفکر و عقلانیت است. تیتری که من زده ام و در بالاترین هم به اشتراک گذاشته ام بشدت با موضع اصلی من در تضاد است. اما اعتقاد دارم که باید اجازه داد برخی حساسیت های درست عاطفی گفته و تکرار شود تا به تعدیل روحیات ما کمک کند. چون گفتن از رنجی که می بریم و همدلی دیدن از مخاطب خیلی زیاد در کم شدن رنج ما و تعدیل نفرتمان مؤثر است. مسئله این است که من با هموطنان تحریمی غیر ایدئولوژیک و غیر سیاسی بیشتر از هرکسی در داخل هیئت حاکمۀ این سی و هفت سال نزدیک و دوست و هموندم. بنابراین دوبرابر اینکه دلم می خواهد بریدگان نظام را تشویق و جذب کنم دلم در گرو از دست ندادن مخالفان رژیم عقب افتاده هم است. یا...هو

ناشناس گفت...

بابا دلقک تو دیگه سنگ تموم گذاشتی واسه تبلیغ سیرک حکومت اسلامی چه سینه ای به تنور می چسبونی که باز یه سریو خر کنی

ناشناس گفت...

شما قطعا و یقینا از جایی برنامه و خط و ربط میگیرید

اژدها گفت...

تلخک،

اینکه کسانی رای بدهند چاره کار شما نیست؛ اینکه چگونه رای بدهند هست.

این داستان مشتی اجق وجق آماری دارد که اینجا نوشتنی نیست. کوتاهش اینست که کسانی که به اصلاح طلبان رای میدهند تنها به بخشی از سیاهه آنها رای میدهند نه به همه آن. پس هر چه هواداران اصلاح طلبان بیشتر رای بدهند رای محبوب ترین اصلاح طلبان را بیش از رای دیگر اصلاح طلبان بالا خواهند برد، در نتیجه برای مثال یک دو اصلاح طلب در تهران بسیار رای خواهند آورد، و کمینه اصلاح طلبان به ته جدول هل داده خواهند شد چون محافظه کاران کمتر رای میدهند؛ ولی دستگاه رای جمع کنیشان برای همه در سیاهه شان رای جمع میکند. در نتیجه برای مثال در تهران رده های ۲۵-۶ را بیشتر محافظه کاران پر خوهند کرد تا اصلاح طلبان، و وقتی کار به ابطال صندوقهای اصلاح طلبان رای ناپلونی میرسد، شورای نگهبان به سادگی آنها را به آن دنیا خواهد فرستاد.

اگر این کمترین به جای اصلاح طلبان و شما بود به جای آنکه به آوردن رای دهنده بیشتر به صندوق رای بیندیشد به چگونگی رای دادن همانها که رای میدهند می اندیشید. اگر اصلاح طلبان یا هر گروه "بر خامنه ای نه با خامنه ای" در این انتخابات جدی وارد شده اند یا باید رای هوادارنشان را چنان ساماندهی کنند که بیشینه نامزدهاشان در حاشیه امن سطح رای قرار بگیرند یا باید سیاهه انتخاباتیشان را به شکلی ببندند که رای دهنده ای که با هزار جان و قربان به رای دادن آماده است دست کم تا میانه سیاهه شان رای بدهد.

چه میشد اینهمه برنامه نویس یک اپ برای رای دادن مینوشتند که با سرگرمی رای دهندگتان را بر می انگیخت تن لشی و من از سیبیل فلان و چادر بهمان لجم میگیرد را فراموش کنند و به همه سیاهه تان رای بدهند؟

ناشناس گفت...

دلایل رای دادن مردم از زبان حسین قاضیان
http://www.radiozamaneh.com/261866

تام

ناشناس گفت...

بالاخره با یک صحبت کاربر اژدها که خیلی هم بر کمتر بودن خود اصرار دارد، موافقم! بله اگر یک اپی برای انتخابات بود خیلی بهتر بود، نه فقط برای حمایت از اصلاح طلبان، چون زمان تبلیغات کمه و بعضی از مردم ممکنه که سیاست ایران حالشان را بد کند و کلا اخبار سیاسی را ایگنور کنند، ان اپ را بهتر بود ایرانی های خارج از کشور مثل ان طرح 100 روز اول روحانی درست می کردند تا حداقل نماینده ها و لیست ها مشخص شود برای مردم، البته که اصلاح طلبان گفتند باید به لیست رای داد نه فرد یا برنامه! فرد خاصی هم اصلا وجود ندارد که مردم بخواهند بهش رای دهند، باید دید در این فرصت کم صدای اصلاح طلبان منفور در نزد مردم چقدر به گوش خود مردم رسیده! شایداصلاح طلبان روی همان عقل مردم حساب کردند که مثلا خودشان متوجه قضیه خواهند شد.

ناشناس گفت...

سلام دوستان:
متحجرین ومرگ گرا ها برای بعد از انتخابات هم با فرض پیروزی اعتدالیون واصلاح گرا ها برنامه تدوین شده دارند.انگار وارد یک خیمه شب بازی شده ایم که همه نقش ها با جزییات تمام وبه صورت صفر ویک تعریف شده اند

ت گفت...

تیمسار گرامی، در مورد بعد التحریر نکته ای رو اضافه کنم.

غیر از این دو گروه که گفتید من حداقل یک گروه دیگر هم میشناسم که همه وجودش رو نفی میکنند. گروه سوم انسان را محور میداند به شرط توسعه پایدار و خدا را در هیچ امتدادی و هیچ جایی نمی بیند.این گروه را نه رفسنجانی نمایندگی میکند و نه هیچ شخصیت دیگری که خودی حساب شده و مجاز به فعالیت سیاسی باشد.

توضیح مختصر اینکه توسعه به نفع انسانها ارزشمند است به شرطی که از طریق تخریب وحشیانه محیط زیست و زجر کش کردن و نابود کردن سایر جانداران و تجاوز به حقوق عده ای و قربانی کردن کیفیت زندگی نباشد. این وسط خدا را نمیدانم کجای دلم بگذارم.

جعفر گفت...

من نه خیلی سیاسی نیستم، ولی فکر می کنم بر خلاف نظر دوستان تحریمی، شرکت در انتخابات به شرط رای اوردن میانه رو ها (چه اصلاح طلب و چه اصول گرا) پیام قوی تری برای غربی ها می فرستد تا تحریم.

با این فرض که دلیل عدم دخالت غرب در سوریه، ترس از ظهور افراط گرایان هست، در ایران مردم با رای بالا به میانه رو ها در انتخاباتی فیلتر شده توسط خود افراطی ها می توانند پیام محکمی به خارج هم بفرستند که تندروی در ایران دیگر خریدار ندارد.

در تحریم، مردم "به نظر" کاری نخواهند کرد، پس غرب هم کاری نخواهد کرد برای مردم.
چون نه سلبی و سکوت را راحت تر می توان تفسیر کرد ولی نه ایجابی یا تفسیر ناپذیر است و یا تفسیرش بسیار سخت است.

یعنی حتی اگر شما رای ندادن را هم یک نوع رای بر علیه وضع موجود حساب کنید، بخاطر ماهیت مبهم تحریم در ایران، فقدان رای لزوما به معنای رای نه به کلیت نظام برداشت نخواهد شد، فقدان رای را می توان تعابیر مختلف کرد، از نبود کاندیدای مطلوب بگیرید تا نبود وقت و تن لشی یا حتی راضی بودن مردم از وضع موجود! یعنی تحریم در ایران فقط به معنای نفی نظام موجود در نظر گرفته نخواهد شد حداقل از نظر ناظر بیرونی که سیاست در ایران را نمی شناسد،ایده تحریم همراه با مبارزات مدنی دیگر مثل اعتصاب سراسری و مداوم و تحصن است که معنای نفی نظام پیدا می کند و پیام می فرستد روی اخبار جهان، در حالیکه با رای سلبی بخاطر ماهیت ایجابی کمپین در عمل "دادن رای نه به تحجر به جای رای ندادن" و همچنین قرارداد این کمپین در آگاهی پیشینی مردم از سلبی بودن رای، می توانید همان پیام را به صورت تفسیر ناپذیری بفرستید، بدون اینکه هزینه های لازم را هم بدهید.

پس کمپین رای سلبی بر خلاف نامش می تواند عمل ایجابی مردم باشد، یعنی به جای اینکه همیشه مردم به حرکت غربی ها امیدوار باشند، اینبار غربی ها مجبور به دنباله روی از حرکت مردم خواهند شد، به نظر من بهتر است مردم بجای انخاب نکردن، نه را انتخاب کنند!

بهرام گفت...

بسیار عالی بود دلقک جان
اول یک نکته املای: بیزحمت مشکله را به مشکل تبدیل کنید چون این ه لامصب که معلوم نیست از کجا در نوشتار برخی سر درآورده است یک مشکل اساسی شده در خواندن و نوشتن. شما کپی کرده اید و ه اضافی را حذف نفرموده اید.

دوم اینکه بسیار نظر جالبی بود و من در مطلب قبلی که می خواندمش لذت بردم و آفرین گفتم. اومدم مطلب بعدی که دیدم به به خود شما هم آن را پسندیده اید. آفرین به نویسنده (منهای بدنویسی املاییش و استفاده از ه اضافی) و آفرین به شما.
درباره رأی غیردلی هم خیلی نکته خوبی را گفتید. مرا به فکر فرو برد. جداً شجاعتی میخواهد رای دادن به نامهای نفرت انگیز به امید کمی اصلاح.
خیلی خوب بود.

ناشناس گفت...

ببر اگر ۲ دندان نیش نداشته باشد دیگر ببر نیست. احمد جنتی ۳۰ سال است که رد صلاحیت کرده و مصباح ۳۰ سال است که کادر تندرو تربیت کرده است. حتا دانشگاه امام صادق که متعلق به مهدوی کنی بود نتوانسته رسایی تولید کند. کادرهای مصباح خشکترین‌ها هستند. اینها را قسمتی‌ از مردم در این ۳۰ سال شناخته اند. البته هنوز هم خیلی‌ از مردم شناختی‌ از مصباح ندارند. اینکه بگوییم من از اول هم مصباح و جنتی را می‌شناختم گزاره کاملی نیست. در حقیقت یک عامل وقتی‌ شناخته میشود که اعمال او منتج به نتیجه شود. اکنون کادرهای مصباح دولت ۸ ساله احمدی‌ نژاد را پایه گذاری کردند و گروه پایداری از نتایج عملکرد مصباح است از طرف دیگر تمامی‌ رد صلاحیت‌ها از ناحیه جنتی بوده است تا شورای نگهبان چون میبینیم سخنگوی شورای نگهبان ابراهیمیان به‌‌‌ خاطر او استعفا میدهد و تنها اوست که در این ۳۰ سال در شورای نگبان بوده است و تغییر نکرده است خیلی‌‌ها آمده و رفته اند اما او باقی‌ مانده است. این یعنی اینکه این دو محور اصلی‌ یا دندان نیش قدرت خامنهای بوده‌ند. خوب این همه هزینه داده شده تا این محور‌ها شناخته و به سطح برسند و بعد از مدتها فرصت حذف این دو در رای گیری پیش آمده حال چه باید کرد؟ در دوران مدرسه وقتی‌ دعوا میشد گاهی‌ طرف ضعیفتر با هواداری دیگران پر رویی میکرد اما طرف پر زور به علت تنهایی نمی‌توانست کاری کند میگفت مگه تنها گیرت نیارم. الان بهترین موقعیتی است مردم برای حذف اینان گیر آورده اند. اگر به موقع نچسبانند تنور سرد شده و نان هیچ گاه نخواهد پخت. آخر اینکه در آمدن دندان نیش جدید زمان بر است.

ناشناس گفت...

شاهكار بود

ناشناس گفت...

دلقک روزی چند بار اصلاح طلبا تو تلگرام دارن میگن به همه لیست باید رای بدین. امروز هم روحانی و هم هاشمی همین حرف رو زدن.

ناشناس گفت...

این مقاله میگه اثر داز مدت این کار برای مردم فقط ضرره، شما که اینقدر سنگ حذف جیم را سینه میزنی، به این انتقادات اگر راست می گویی پاسخ بده.

http://www.bbc.com/persian/blogs/2016/02/160220_l10_nazeran_maleki_khobregan_janatti_yazdi_mesbah

ناشناس گفت...

درود برهمه ایرانیان . عدم اگاهی از توانایی خویش ، انسانرا به اینگونه توجیهات وامیدارد . اصلا اینکه چرا انتخابات باید باشد و هست از میان رفته . وگر نه ، کاریکه ازمعنا خارج است ، میشود بیهوده و سودی در ان نیست . بقیه توجیه است . من به سیستم فاسد حق نمایندگی خود در جامعه جهانی میدهم . ان سیستم فاسد پس از ان قدرتمند میشود ، حالا هروقت و هرگونه دلش بخواهد با من رفتار میکند . فرض که پس از شرکت در انتخابات ، دانشگاه بروم ، در دانشگاه هم باید خفه باشم . چون در صورت اعتراض ، همان سیستم فاسد که من به او قدرت داده ام ، زندکیم را مختل میکند ،، پس دانشگاه را ، مطیع تمام میکنم ، اگر کار پیدا کنم باز باید خفه باشم ، چون علت مشابه است و این استمرار ، تماما با شرکت من در انتخابات مربوط است و تنیدن تار بدور خویش است . در حالیکه تحریم انتخابات ( توجه جهانی ) را جلب میکند و نمیتوانند براحتی با حکومتی که توسط من بذیرفته معرفی نشده ، قرارداد ببندند و ابزار اسارتم را در اختیارش بگذارند .

ناشناس گفت...

تیمسار عزیز
اگر ممکن است در خصوص این بخش از مصاحبه ولایتی که تازگی انجام شده بعد یا در حین هیر و ویر انتخابات تحلیلت را بنویس :

ملاقات خصوصی پوتین با مقام معظم رهبری به چه صورت بود؟

این ملاقات که علاوه بر دیدار دو ساعته به صورت خصوصی انجام شد نشانگر عمق و اهمیت روابط ایران و روسیه است. پوتین قبل از اینکه در اجلاس شرکت کند به صورت مستقیم به دیدار مقام معظم رهبری رفتند. برای این جلسه رهبر معظم انقلاب و پوتین ارزش زیادی قائل بودند و زمان این ملاقات اهمیت آن را ثابت می کند. به یاد ندارم مقام معظم رهبری در دیدار با شخصیت‌های خارجی ملاقات دو ساعته داشته باشند و بعضا در جلسات حضور داشتند و بخش‌هایی از ملاقات‌ها اعلام می شد اما این ملاقات بدون تردید یکی از نقاط عطف سیاست خارجی در تاریخ انقلاب اسلامی بوده است چرا که ملاقاتی با این اهمیت در موضع سیاست خارجی اتفاق نیافتاده است.

این ملاقات تعیین کننده آینده سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود و مصداقی از نگاه به شرق مقام معظم رهبری است.

چرا که در ابتدای سفر به روسیه اعلام کردم این سفر در امتداد نگاه به شرق مقام معظم رهبری است و همچنین توسعه روابط استراتژیک با روسیه به حساب می آید.

ما به جز چین و روسیه با کشور دیگری روابط استراتژیک نداریم چرا که مقام معظم رهبری براساس قانون اساسی روابط استراتژیک را تعیین می‌کند، با هیچ کشور دیگری در این سطح روابط نداریم .

این هم لینک خبر :
http://www.yjc.ir/fa/news/5507937/%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%B5%D9%88%D8%B5%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%88-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%87-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%87%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-92-%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA

ارد گفت...

من هرچی تلاش میکنم باز نمیتونم حرف کسانی که انتخابات رو تحریم کردن بفهمم به نظرم حرفشون شبیه حرف ادم هایست که میگن امریکا و انگلیس توی ایران انقلاب کردن. ولی اینجا مینویسم مهم ترین دلیل من برای شرکت در انتحابات اینه که فردای مرگ رهبر فعلی وقتی خبرگان لاریجانی رو به عنوان دود سفید از دودکش داد بالا افسوس نخورم که کاش به لیست هاشمی رای میدادم، این انتخابات مهم ترین انتخابات توی 20 سال گذشته ست و نه تنها بر سرنوشت ما و فراتر از ما (مردم خاورمیانه) که حتی در سرنوشت میلیون ها ادمی که هنوز به دنیا نیومدن اثر مستقیم خواهد داشت پس لطفا فبل از تصمیم گیری کمی عمیق بشید و کمی فقط کمی فکر کنید

ناشناس گفت...

(ستاد "خبرگان مردم" در پاسخ به این حملات، اطلاعیه ای منتشر کرده و در آن نوشته است: "[آیا] سخن گفتن از لیست رسانه های بیگانه، بزرگترین جفا به اسلامف نظام و ارکان آن نیست؟"
در این اطلاعیه آمده است: "رسانه های بیگانه با پی بردن به پشتوانه مردمی فهرست خبرگان مردم، با شیطنت می خواهند موج سواری کرده و این محبوبیت را به خود نسبت دهند")

وقتی پدرام می گوید این اقا حروم زاده است، برخی متعجب می شوند.

ناشناس گفت...

من از سال ۹۲ دارم به دوستام این حرف رو میزنم که مردم شعور و بلوغ سیاسی شونو در رای به روحانی نشون دادن.
در واقع در ۹۲ من و هجده میلیون ایرانی که بعد ۸۸ اميدمون ناامید شده بود (فقط کسایی که تو ۸۸ به موسوی و کروبی رای دادن ميدونن اون امیدی که از مناظره موسوی با احمدی نژاد به وجود اومد رو طی یه شب تا صبح ناامید کردن ، چه اثر روانی بدی رو جامعه و تک تک افراد داشت ). و بعد از اون حوادث و ناراحتی ها ، پا روی دلمون گذاشتیم و رفتیم رای دادیم.
در وهله اول مساله خود رای دادن بود. این که به چه کسی رای بدی با اختلاف زیاد در رده دوم اهمیت بود.
مساله سر نهادن به قانون حکومتی بود که یکبار وقتی به امید اصلاح این کار رو کردی ، با مشت زد تو دهنت و دهانت پر از خون شد.
حالا وقتی دوباره میخوای به همون قانون گردن بزاری مثل این می مونه که داری به خودت فحش میدی ، در واقع دیگه هیچ شخصیتی برای خودت قائل نیستی .
ولی این توصیف بعد اول داستان بود که بعضی از دوستان من در همین بعد متوقف شدن و ترجیح دادن خودشون رو راضی کنن که کار خلاف اصولشون (کاری شبیه بردگی) انجام ندادن. و خوش به حالشون.

ولی کسی که علاوه بر احساس خوب خوب موندن ، یه چیزی به نام احساس "مسئوليت" در وجودش هست ، چه برای زندگی خودش چه برای مردمش چه برای وطنش ، نمیتونه دلشو به احساس خوب عدم قبول حرف زور (احساسی که کسایی که در ۹۲ رای ندادن داشتن) خوش کنه که من زیر بار حرف زور نرفتم، ولو اینکه کشور من بعد از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ ممکنه در معرض جنگ با قدرت خارجی و یا محاصره شدید اقتصادی تا نابودی تمام زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی و نابودی طبقه متوسط (که در سالهای احمديدنژاد شاهد شروع تمام این روندها بودیم) پیش بره .

اینجا بعد دوم قضیه خودشو نشون میده که رای به چه کسی بود. در واقع اگه روحانی و عارف در رقابت نبودن ، عملا رای دادن یا ندادن فرقی نمی کرد . اونجا شاید حتی رای ندادن ارجح بود.

ولی ۲ روز قبل از انتخابات ، حمایت همزمان خاتمي و هاشمی از حسن روحانی و انصراف عارف(با اینکه اصلاح طلب اصلی اون بود ولی بهتر شد که انصراف داد چون یک دهم کاری که روحانی داره پیش میبره رو توانایی پیش بردنشو نداشت، هرچند بهتر و آزادیخواه تر از روحانی باشه که هست) بود که تکلیف مردم رو روشن کرد.

اینا رو توضیح دادم که بگم مردم ایران از جمله ی خودم در انتخابات ۹۲ دو کار بزرگ کردن:
۱- پا گذاشتن روی دل زخم خوردشون و رفتن پای صندوق های رای
۲- به حرف رهبر حزبشون (خاتمی) گوش کردن و به حسن روحانی که براشون ناشناخته بود رای دادن. این یعنی کار حزبی.

من پختگی سیاسی در حد اعلا رو در این دو مورد به وضوح دیدم.

عسکر گفت...

. . . . . . .
پاسخ به جناب ناشناس ساعت ۲۲:۲۲
ما با جان و دل
از آیت الله هاشمی و جناب روحانی و ری شهری و دری نجف آبادی حمایت
می کنیم. من و خانواده ام در انتخاب خود تردیدی نداریم . شما هم
هر چه دلتان می خواهد به ما نسبت دهید و هر جور که صلاح می دانید
به ما ناسزا بگویید . من و خانواده ام تصمیم خود را گرفته ایم .
. . . . . . .

شهروند گفت...

همه جاي دنيا راي ميدن تا كانديدايي كه ميخوان وارد مجلس بشن ، ما اينجا راي ميديم كه يه مشت رواني وارد مجلس نشن ، به خاطر رنجي ميكشيم

ناشناس گفت...

سعید بشیرتاش: اگر شنیدن خبر دزدی‌ها و اختلاسهاى نجومى حساسیت برخى از مردم ایران را نسبت به امر فساد مالى به شدت پایین آورده است، دعوت از مردم براى رأى دادن به جنایکارانِ حاضر در لیست اصلاح طلبان در مجلس خبرگان نیز منجر به کاهش حساسیت در برابر قتل و جنایت خواهد شد. آینده ى چنین جامعه اى چیزى جز سقوطِ هر چه بیشتر نیست. بى تفاوت کردن جامعه در برابر جنایت هاى ضدبشرى، با رأى دادن به برخى از بزرگ‌ترین جنایتکاران تاریخ معاصر ایران، یکى از نتایج دعوت به انتخابات هفتم اسفند است.

ناشناس گفت...

سلام، به شما توصیه میکنم برنامه صفحه آخر صدای امریکا با اجرای مهدی فلاحتی در مورد آقا زاده ها را ببینید. بعد این همه صغری کبری نمیچینید که آهای ملت برید رای بدید. ببینید که این چه اصلاح طلب چه اصولگرا چه کار کردند با این ملت بیچاره.ببینید چطوری این آقازاده ها حق من و امثال من را چطوری دارند چپاول میکنند. ببینید چطوری ملت به دریوزگی افتادند برای یه لقمه نان. من برم به سگ زرد رای بدم که شغال رای نیاره؟ من برم رای بدم بگم بیشتر جیب ما رو خالی کنید؟ همین آقای عارف که شما دنبال رنگ مانتو زن و دخترشی میدونید چند تا از فک و فامیل و پسر و اقوام ایشان به واسطه ایشان به ثروت های نجومی دست پیدا کردند؟ به کی رای بدیم؟ به فک و فامیل آقایان رای بدیم بیان بیشتر ببرند؟ این دعوای حقیقی دعوا بر سر آزادی و معیشت مردم نیست این دعوا رقابت بر سر منافع شخصی خودشون هست. این ها را نمیدانید یا خودتان را به نادانی زدید؟ از کجا ماموریت دارید؟ قبل اینکه بخواهید انگ وابستگی بنده را به هر گروهی بزنید بدانید من جز هیچ دسته و گروه و حزب نه در ایران و نه خارج از ایران نیستم. من یک جوان آواره ایرانی خارج کشور هستم که برای ی لقمه نون مجبور شدم جلای وتن کنم و امثال شما رو مسبب بدبختی خود میدانم.

ناشناس گفت...

با کمال احترام به همه نظرات موافق و مخالف شرکت در انتخابات، چند پرسش اساسی ذهن منو به خودش مشغول کرده و از دلقک نازنین که دیر زمانیست مشتری پروپاقرص سیرک دلچسبش هستم و این اولین باریست که افتخار حضور در روی صحنه سیرک ایشان را یافتم....تقاضا دارم بنده را روشن بفرمایند.
اینکه در راس ارکان قدرت سیاسی کشور اختلافات شدیدی وجود دارد،شکی نیست ولی این را هم میدانم که حاکمیت متحجر به جهت حفظ وجهه جمهوریت (که زمانی از سر استیصال یا جبر حاکم زمانه وصله ناجور شکل و شمایل حکومتی اسلامیون شد)مجبور است همواره حریف پهلوان پنبه ای به نام اصلاح طلبان را از آستین خود بیرون آورد و به این وسیله هم تنور بازار مکاره اش را گرم نگه دارد ، هم با به رخ کشیدن اوپوزیسیون خود ساخته در قامت اصلاح طلبی،سعی در کنترل اصلاح طلبان واقعی و خاموش کردن صداهای مخالف در داخل و خارج کشور کند و... من از کسانی بودم که بعد از خرداد 76 باور خود را در نظام توتالیتر مذهبی حاکم به کارکرد صندوق رای از دست دادم ولی به دلایل عدیده ای که از حوصله این مقال خارج است و با تمام پیشینه سیاسی که از میرحسین موسوی میدانستم در خرداد88 عهدم را شکستم و پای صندوق رای حاضر شدم و به خاطر خیانت کثیف و رذیلانه ای که به آرای میلیونها ایرانی صورت گرفت تا پای جان در مبارزات بعد از انتخابات شرکت کردم و... و باز توبه کردم و دریافتم رژیم دیگر در شرایطی نیست که تحمل دوم خردادی دیگر را بکند و صدالبته لزومی هم نمیبیند که بازی را تا آنجا پیش ببرد که مجبور شود اینچنین مدیریت کند!!(چه بسا به مانند سال 88 ممکن است بازی ازقاعده خارج و کنترل آن بسیار پرهزینه شود، که شد!) بر اساس همین بلوغ (البته به زعم خودم)سیاسی بود که در انتخابات 92 اطمینان داشتم رژیم طالب روی کار آمدن شخصی به مانند روحانی است و اساساً با جانوری به نام جلیلی ویا امثال او اموراتش نمیگذرد به ویژه با حجم خرابی که تیم احمدی نژاد ایجاد کرده بود، رژیم به یک معمار کاربلد نیاز داشت تا یک عمله تخریبچی!! ولی اگر به مانورهای سیاسی آن زمان برگردیم و کمی دقت کنیم متوجه خواهیم شد جناح حاکم با به رخ کشیدن کاندیدای مورد وثوق خود و البته دادن چراغ سبز به حریف (دراصل ایده آل حاکمیت) در دادن شعارهای انتخاباتی و تهییج افکار مردم سرخورده از 8 سال نکبت و نگونبختی احمدی نژاد،اولاًمعرکه اش پر رونق شد و در ثانی این حس در جامعه برانگیخته شد که واقعاً بازی را برده و کاری کرده کارستان!! واقعاً از خودمان پرسیده ایم جناب روحانی به غیر از وعده حل مناقشه هسته ای با قدرت های جهانی که این روزها به عنوان یک پیروزی بزرگ برای دولت روی آن تبلیغ میشود(که البته این مهم خواست 100 درصدی جناح حاکم بوده و در غیر این صورت دولت18میلیونی که سهل است ،دولت 50میلیونی هم نمیتوانست کاری صورت دهد)آیا وعده دیگری را محقق کرده؟؟ لطفاً در مورد مهار تورم و... هم چیزی نفرمایید که بیشتر به جوک میماند، برای کسانی که در داخل مملکت روزگار میگذرانند و واقعیات را با جان و روح خود حس میکنند، لاف کنترل تورم از طرف دولت آنهم به قیمت رکودی مرگبار در اقتصاد برایشان خیلی دردناک است ! بیشتر ادعاهای اقتصادی دولت به مانند کسی است که در یک مسابقه 3 نفره شرکت کند و سوم شود و مردم هم مجبور باشند به این مدال برنز افتخار کنند و شاکر از اینکه چهارم نشده!! به هر حال پرسش این است: آیا فکر نمیکنید حکومت بیش از حد معمول و خیلی مصنوعی روی انعکاس پیام کمپین های مخالف خود در داخل و خارج حساسیت نشان میدهد؟!و در واقع جامعه بی تفاوت و در گیر معیشت روز مره را هم حساس و آگاه میکند که انگار راس راسی یه خبرایی هست!! آیا با توجه به کمرنگ شدن اقبال عمومی از بابت عدم تحقق وعده های انتخاباتی تیم روحانی ، حکومت جهت رونق دادن به بازار انتخابات،به ویژه پس از توافق هسته ای و با توجه به شرایط وخیم منطقه نیاز به یک عامل برانگیزاننده متفاوت تری از آنچه در تیر92 رخ داد ندارد؟! و از همه مهمتر رژیمی که در جریان انتخابات بین 4 نفر در سال 88 با دستکاری میلیونها رای وکشتن و حبس و شکنجه هزاران نفر تقلب کرد،چه و شرم و شرافتی دارد که در انتخاباتی بسیار پراکنده با تعداد زیادی شرکت کننده که بعضاً با دستکاری چندصد رای نتیجه رقابتشان تغییر میکند،اینکار را نکند!!؟؟ زیاده گفتم و حوصله سر بر شدم و از این بابت عذر میخواهم، اما از دوستان عزیز میخواهم قبل از اتهام زدن به همدیگر،سعی در آگاه کردن هم داشته باشیم و از هیجانات کور بپرهیزیم، شاید این قبیل سوالات در ذهن بسیاری از تحریم کنندگان باشد از جمله بزرگوارانی چون (دکتر محمد ملکی و آقای نوریزاد و..) پاینده ایران

ناشناس گفت...

آرش سبحانی

پیش از هر چیز باید (بیشتر به خودم) یادآوری کنم این چند خط‌ صرفاً برداشت من به عنوان یک ناظر است. فعالیت‌های من به عنوان کسی‌ که در باره زندگی‌ ‌ایرانی ترانه می سازد و می نویسد، به من یاد داده که نگاه کنم، از همین‌جا که نشسته‌ام که شاید دور است، که شاید کج است، که شاید همه چیز را نمی بیند، شاید چیز‌هایی‌ را می بیند که دوست من، تو از آنجا که نشسته ای، نمی‌بینی, ولی‌ همان چیز‌هایی‌ که می‌بینم را باید بازگو کنم، آن طور که می‌بینم. اینجا که نشسته‌ام هر چقدر دور و نزدیک، کنار گود نیست. من فرهنگ ایران و سرنوشت این فرهنگ را "گودی" نمی‌بینم که مرز جغرافیایی بشناسد. اگر فرهنگ ایرانی‌ مرز جغرافیایی داشت، از مولانا و هدایت تا جمالزاده و امین الله حسین بیرون این "گود" بودند. فرهنگ و وجود ایران امروز متأسفانه به شدت سیاست زده شده و تمام شوون مرتبط به آن متاثر از اتفاقات و تصمیمات سیاسی است و به همین خاطر است که همه احساس خطر می‌کنیم. چون فرهنگ دست سیاست است و سیاست دست ...، بگذریم!

اما بهانه نوشتن این چند خط درباره انتخابات، به خصوص انتخابات خبرگان است، در این انتخابات، لیست و تاکتیک مورد حمایت اصلاحطلبان آنقدر نا امید کننده بود که مرز بین کمدی و تراژدی را از بین برد.

من کلاً اکبر هاشمی رفسنجانی‌ را حتّی به معنی غلط و ساختگی امروز رایج ایران "اصلاح طلب" نمی دانم، خود اصطلاح "اصلاح طلب" اصولا در تقابل با سیستم هاشمی ابداع شد، اصلاح طلبان وجود خود و تعریف خود را در مفهوم "اصلاح" سیستمی‌ که هاشمی‌ بنیان گذاری کرده بود، یافتند، حالا ایشان بدون هیچ تغییری شده اند "رهبر" اصلاحات!

ناشناس گفت...

آرش سبحانی

من هم معتقدم انسان ها عوض میشوند و باید فرصت دوباره به ایشان داد، مثل کروبی، تاج زاده، عبدی، و میرحسین ولی‌ هاشمی‌! غیر از ادعای اطرافیانش و تبلیغات رسانه‌ای عظیم در داخل و خارج هیچ جا حرفی‌ نزده و اقدامی نکرده که منافع مردم در آن به منافع خودش یا نظام ارجح باشد. حرف زیاد زده ولی‌ از همین حرف هایی که می‌زند و فردا در دیدار با یک سری دیگر دقیقاً بر عکسش را می‌گوید.

من باور دارم که اگر در آن جلسه هاشمی‌ رهبر می شد و خامنه‌ای، نقش هاشمی را به عهده می گرفت، امروز خامنه‌ای به عنوان "اصلاح طلب" مطرح بود ولی‌ اینها مهم نیست اینها فرض است، حرفم این است که هاشمی‌ به خاطر مردم و دموکراسی نیست که با رهبری در افتاده، به خاطر شکست خودش است و احتیاج به مردم دارد وگرنه چه کسی‌ یادش رفته که همین خامنه‌ای را هاشمی‌ به مردم تحمیل کرد، تغییر قانون اساسی‌، ورود سپاه به اقتصاد قتل دگر اندیشان، قطع روابط اروپا...اینها را چه کسی‌ فراموش کرده؟ مثل این که خیلی‌ ها!
اما سرگذشت یهودیان اروپا در دوران جنگ دوم پر است از قصه‌هایی‌ که هزار بار شنیدن شان، هزار درس دارد. عشق، مرگ، انسانیت، خیانت، ضعف‌های انسانی‌، شجاعت، نوع دوستی‌ و همه چیز‌هایی‌ که می توان دربارهٔ ش کتاب نوشت، فیلم ساخت و یاد گرفت. چون در نهایت همه قصه‌های "مهم" تکرار یک قصه هستند.

در دورانی که سردمداران آلمان نازی تصمیم به پاک کردن اروپا از وجود یهودیان می‌گیرند، کشور‌های بسیار دیگری در اروپا، چه به خاطر ترس از هیتلر و چه به خاطر علاقه حکومت همان کشور به "پاکسازی نژادی" در این اقدام همراه آلمان می شوند.

نسخه کلی‌ روایت این است که نازی‌ها با بزرگان قوم یهود جلساتی می گذارند و به آنها تصمیم "یهودی زدایی" اروپا را ابلاغ می‌کنند و از آنها می خواهند تا با آنها در زمینه "کوچاندن" یهودیان با مقامات آلمان همکاری کنند. بزرگان قوم یهود و سازمان‌های یهودی ثروتمند در آلمان اقدام به همکاری می‌کنند. عده‌ای به خاطر این که مقصد این "کوچ اجباری" را نمی دانند و از آشویتز (اردوگاه های کار اجباری آلمان نازی) و غیره خبر ندارند، به عبارتی خوش باورند. عده‌ای به این خاطر که خود و خانواده را نجات دهند، مانند یهودی‌های ثروتمند که با پرداخت هزینه‌ای گزاف می توانستند به آمریکا یا کانادا بروند، در حالی که یهودی‌های فقیر به ناکجا آباد فرستاده می شوند. عده‌ای جهت به تأخیر انداختن "اقدام نهائی"، حاضر به قربانی کردن همکیشان فقیر خودشان می شوند، ولی‌ نتیجه یکی‌ است، تقریباً بیشتر بزرگان و سازمان‌های یهود در کار یهودی زدایی -دانسته یا ندانسته - با نازی‌ها همکاری می‌کنند. نه‌ به خاطر باورشان به نازیسم، بلکه به خاطر این برداشت که در تعامل با نازی‌ها می توان راه میانه‌ای پیدا کرد! آیا این تفکر آشناست؟

گمانه زنی‌های بسیاری در مورد اینکه اگر بزرگان یهود محکم اقدام به اطلاع رسانی یا بسیج عمومی‌ می‌کردند آیا هولوکاست همین قدر قربانی می گرفت یا نه،‌ منتشر شده ولی‌ همه اینها گمانه زنی‌ است، واقعیت این است که بسیاری از "بزرگان" قوم یهود، چه از روی مصلحت، چه از روی نفع شخصی‌ و چه از روی نادانی نه‌ تنها نظاره کردند بلکه در بسیاری موارد با نازی‌ها در کوچاندن اجباری همکیشان خود به اردوگاه‌های مرگ همکاری کردند.

سرنوشت یهودیان در کشورهای تحت اشغال آلمان یا تحت حوزه نفوذ آلمان اما از این هم آموزنده تر است. همکاری مقامات و بزرگان یهود در "پاکسازی نژادی" تقریباً تابع مستقیمی‌ است از وضیعت فرهنگی‌ آن کشور و میزان حساسیت وجدان جمعی‌ به تبعیض و خشونت.

ناشناس گفت...

دلقک جان اب رودخانه تیمز بهت نساخته و بدجور افکارت رو مغشوش کرده راستی شیتیلت رو احتمالا تا حالا نگرفتی درسته؟این خبر رو هم داشته بیشتر حال کنی

دیگربان: ناکامی اصلاح‌طلبان در بسیج نیرو‌های اجتماعی خود٬ برائت نامزد‌های محافظه‌کار از فهرست هاشمی٬ دولتی‌ها و اصلاح‌طلبان٬ علی لاریجانی را نیز در معرض یک شکست بزرگ انتخاباتی قرار داده است.

اصلاح‌طلبان و نیرو‌های حامی دولت که در انتخابات هفتم اسفند با فراکسیون رهروان ولایت و علی لاریجانی ائتلاف کرده‌اند تاکنون نتوانسته‌اند نیرو‌های حامی خود را قانع به شرکت در انتخابات کنند.

ائتلاف اصلاح‌طلبان٬ حامیان دولت و لاریجانی پوستر‌های جدیدی با تصاویر حسن روحانی منتشر کرده‌ و تصویر اکبر هاشمی رفسنجانی را به حاشیه برده است.

لاریجانی که در فهرست نامزد‌های مورد حمایت اصلاح‌طلبان قرار گرفته اعلام کرده به طور مستقل وارد انتخابات شده است.

در صورتی که نام لاریجانی از فهرست اصول‌گرایان به طور قطعی حذف شود و اصلاح‌طلبان نیز نتوانند نیرو‌های خود را قانع به شرکت در انتخابات کنند٬ احتمال شکست رئیس کنونی مجلس در انتخابات هفتم اسفندماه افزایش خواهد یافت.

شهاب گفت...

با کمال احترام به همه نظرات موافق و مخالف شرکت در انتخابات، چند پرسش اساسی ذهن منو به خودش مشغول کرده و از دلقک نازنین که دیر زمانیست مشتری پروپاقرص سیرک دلچسبش هستم و این اولین باریست که افتخار حضور در روی صحنه سیرک ایشان را یافتم....تقاضا دارم بنده را روشن بفرمایند.
اینکه در راس ارکان قدرت سیاسی کشور اختلافات شدیدی وجود دارد،شکی نیست ولی این را هم میدانم که حاکمیت متحجر به جهت حفظ وجهه جمهوریت (که زمانی از سر استیصال یا جبر حاکم زمانه وصله ناجور شکل و شمایل حکومتی اسلامیون شد)مجبور است همواره حریف پهلوان پنبه ای به نام اصلاح طلبان را از آستین خود بیرون آورد و به این وسیله هم تنور بازار مکاره اش را گرم نگه دارد ، هم با به رخ کشیدن اوپوزیسیون خود ساخته در قامت اصلاح طلبی،سعی در کنترل اصلاح طلبان واقعی و خاموش کردن صداهای مخالف در داخل و خارج کشور کند و... من از کسانی بودم که بعد از خرداد 76 باور خود را در نظام توتالیتر مذهبی حاکم به کارکرد صندوق رای از دست دادم ولی به دلایل عدیده ای که از حوصله این مقال خارج است و با تمام پیشینه سیاسی که از میرحسین موسوی میدانستم در خرداد88 عهدم را شکستم و پای صندوق رای حاضر شدم و به خاطر خیانت کثیف و رذیلانه ای که به آرای میلیونها ایرانی صورت گرفت تا پای جان در مبارزات بعد از انتخابات شرکت کردم و... و باز توبه کردم و دریافتم رژیم دیگر در شرایطی نیست که تحمل دوم خردادی دیگر را بکند و صدالبته لزومی هم نمیبیند که بازی را تا آنجا پیش ببرد که مجبور شود اینچنین مدیریت کند!!(چه بسا به مانند سال 88 ممکن است بازی ازقاعده خارج و کنترل آن بسیار پرهزینه شود، که شد!) بر اساس همین بلوغ (البته به زعم خودم)سیاسی بود که در انتخابات 92 اطمینان داشتم رژیم طالب روی کار آمدن شخصی به مانند روحانی است و اساساً با جانوری به نام جلیلی ویا امثال او اموراتش نمیگذرد به ویژه با حجم خرابی که تیم احمدی نژاد ایجاد کرده بود، رژیم به یک معمار کاربلد نیاز داشت تا یک عمله تخریبچی!! ولی اگر به مانورهای سیاسی آن زمان برگردیم و کمی دقت کنیم متوجه خواهیم شد جناح حاکم با به رخ کشیدن کاندیدای مورد وثوق خود و البته دادن چراغ سبز به حریف (دراصل ایده آل حاکمیت) در دادن شعارهای انتخاباتی و تهییج افکار مردم سرخورده از 8 سال نکبت و نگونبختی احمدی نژاد،اولاًمعرکه اش پر رونق شد و در ثانی این حس در جامعه برانگیخته شد که واقعاً بازی را برده و کاری کرده کارستان!! واقعاً از خودمان پرسیده ایم جناب روحانی به غیر از وعده حل مناقشه هسته ای با قدرت های جهانی که این روزها به عنوان یک پیروزی بزرگ برای دولت روی آن تبلیغ میشود(که البته این مهم خواست 100 درصدی جناح حاکم بوده و در غیر این صورت دولت18میلیونی که سهل است ،دولت 50میلیونی هم نمیتوانست کاری صورت دهد)آیا وعده دیگری را محقق کرده؟؟ لطفاً در مورد مهار تورم و... هم چیزی نفرمایید که بیشتر به جوک میماند، برای کسانی که در داخل مملکت روزگار میگذرانند و واقعیات را با جان و روح خود حس میکنند، لاف کنترل تورم از طرف دولت آنهم به قیمت رکودی مرگبار در اقتصاد برایشان خیلی دردناک است ! بیشتر ادعاهای اقتصادی دولت به مانند کسی است که در یک مسابقه 3 نفره شرکت کند و سوم شود و مردم هم مجبور باشند به این مدال برنز افتخار کنند و شاکر از اینکه چهارم نشده!! به هر حال پرسش این است: آیا فکر نمیکنید حکومت بیش از حد معمول و خیلی مصنوعی روی انعکاس پیام کمپین های مخالف خود در داخل و خارج حساسیت نشان میدهد؟!و در واقع جامعه بی تفاوت و در گیر معیشت روز مره را هم حساس و آگاه میکند که انگار راس راسی یه خبرایی هست!! آیا با توجه به کمرنگ شدن اقبال عمومی از بابت عدم تحقق وعده های انتخاباتی تیم روحانی ، حکومت جهت رونق دادن به بازار انتخابات،به ویژه پس از توافق هسته ای و با توجه به شرایط وخیم منطقه نیاز به یک عامل برانگیزاننده متفاوت تری از آنچه در تیر92 رخ داد ندارد؟! و از همه مهمتر رژیمی که در جریان انتخابات بین 4 نفر در سال 88 با دستکاری میلیونها رای وکشتن و حبس و شکنجه هزاران نفر تقلب کرد،چه و شرم و شرافتی دارد که در انتخاباتی بسیار پراکنده با تعداد زیادی شرکت کننده که بعضاً با دستکاری چندصد رای نتیجه رقابتشان تغییر میکند،اینکار را نکند!!؟؟ زیاده گفتم و حوصله سر بر شدم و از این بابت عذر میخواهم، اما از دوستان عزیز میخواهم قبل از اتهام زدن به همدیگر،سعی در آگاه کردن هم داشته باشیم و از هیجانات کور بپرهیزیم، شاید این قبیل سوالات در ذهن بسیاری از تحریم کنندگان باشد از جمله بزرگوارانی چون (دکتر محمد ملکی و آقای نوریزاد و..) پاینده ایران

عصبانی گفت...

در پاسخ به ناشناس ۱:۱۶ سوم اسفند:
به نظر من جناب بشیرتاش درست گفتند اما مساله اینجاست که این بیمار هم اکنون در وضعیت وخیمی به سر میبرد و توجه و بیم داشتن از عوارض جانبی دارو از قبیل گودی زیر چشم و بی اشتهایی و یبوست و از بین رفتن تعدادی از سلولهای سالم، فقطط باعث از دست رفتن زمان و آلوده تر شدن سلولهای سالم میشود.

ناشناس گفت...

آقای متیو فرانکیل یک تحقیق بر روی ۱۷۱ مورد تحریم انتخابات انجام داده اند و نشان داده اند که تحریم همیشه به شکست گروه تحریم کننده انجامیده است.

متن کامل پژوهش انجام شده در موسسۀ بروکینگز پیرامون
تحریم انتخابات در ۱۷۱ مورد در سه دهۀ اخیر

http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/60119/

ماهور گفت...

توی انتخاباتی که جمهوری اسلامی برگزار کمه چیزی به اسم رای ندادن وجود نداره؛ یا رای رو خودت می دی به نامزدی که برای خامنه ای تحملش سخت تره، یا با رای فیزیکی ندادن در واقع به نامزدی کمک می کنی که خامنه ای ترجیحش می ده

ناشناس گفت...

دیگربان: ناکامی اصلاح‌طلبان در بسیج نیرو‌های اجتماعی خود

روزی چن تا چهره سرشناس دارن از مردم دعوت میکنن به لیست اصلاج طلبان رای بدن. اونوقت مینویسن ناکامی! ایراد نداره هرچقدر زور دارین بزنین. میبینیم مردم به کدوم طرف میرن.

شهروند گفت...

دوستان علاقه مند به تحريم انتخابات ، لطفا خودتان را خسته نكنيد ، چون ملت اصلا حال ندارد كه بخواهد به رأي دادن و ندادن فكر كند ، يكسري رأي دهنده تكليفي و منفعتي و مجبور داريم كه در هر صورت پاي صندوق خواهند رفت ، منظور از مجبور ، كارمندان دولتي يا منتظران يافتن شغلي دولتي ست ، اكثريت مردم از آن چيزي كه شما فكر مي كنيد ، خسته تر و داغون تر هستن ، آقا دلقك ( با طرز بيان علي پروين ) مردم جون ندارند به مولا

ناشناس گفت...

اره، بنده یک لیست آماده کرده بودم از دلایلی که شما 10 اسفند خودکشی مجازی نکنید! ولی پرید و من حوصله تایپ مجدد ندارم دیگه اینقدر برام ارزش نداری :) خلاصه میگم، دلقک نماد شده در ذهن ما و اگه بشکنیش اون نماد جالب و عجیب و اسرار امیز هم از بین خواهد رفت!
دلالیل دیگر بسیار داشتم مثل عریان بودن وبلاگ، دستکم در سایتی مثل اسکایپ یا چیزی موقتی برای چند دقیقه خودکشی در جمع عشاق و دوستان کافی بود، نه اینکه روی پست اخر لخت شوید جلوی چشم نامحرم که تا ابد پاشنه در را بکنند! البته من می دونم الان روحیه نظامیت گل می کنه، میگی داری به من دستور میدی؟! من خودم دارم از کنجکاوی میمیرم که صحنه خودکشی را ببینم، ولی شما گفتید صادق باشید، منم صادقانه میگم که خوشم نمی آید، اگر می خواهی بروی ،برو ولی چرا اینجوری؟

ارد گفت...

طرفداران شرکت در انتخابات حرفشون مشخصه: رای میدیم تا در بزنگاه انتخاب رهبر بعدی اهرم فشاری در خبرگان داشته باشیم حالا مخالفین شرکت در انتخابات لطفا بگن از تحریم انتخابات دقیقا دنبال چه دستاوردی هستن؟

عسکر گفت...

. . . . . . .
برخی از تفرقه افکنان و اختلاف افکنان که فـقط در صدد هـسـتـنـد که مردم غیور ایران
را از شرکت در انـتـخابات منصرف کنند به تازگی به حربه جدیدی متوسل شده اند.
تفرقه افکنان این شبهه را مطرح می کنند که بـســیاری از نامزدهایی که ادعای اعتدال
و اصلاحات دارند و برخی از آنها مولتی میلیاردر نیز هسـتند چطور حاضرند صدها میلیون
و بلکه میلیاردها خرج هزینه های تبلیغاتی خود در این روزها کنند ولی حاضر نیـسـتند
که یک دهم این مبلغ را خرج خانواده های زندانیان و محرومین بکنند؟
. . . . . . .

ناشناس گفت...

من رای می دم ولی به قول اون کامنت، خون بالا خواهم اورد، اگر اصلاح طلبان بخواهند بعد از انتخابات بگویند ما پشتیان مردمی داشتیم! ان ها سوار ما نیستند ما سوار ان ها هستیم!
مگر این ها چه غلطی برای مردم کردند؟ اقای روحانی چه کار کرده؟ جلوی فساد را کدوم نماینده می خواهد بگیرد؟ اخوند محل ما دختر چادریش را فرستاده انگلیس برای تحصیل و زندگی، بنده ندارم بچم رو شوهر بدم! به خدا چه کسی تاوان این ظلم را خواهد داد؟

Dalghak.Irani گفت...

این را در بالاترین نوشته ام:

این چیزهایی که کاربران بالاترینی موافق تحریم این زیر نوشته یا می نویسند همه اش چرت و پرت است. اما برخی هم که توانایی دو کلمه نوشتن را دارند؛ نشخوار گر چند فعال سیاسی ورشکسته هستند که در پرونده های همه شان خواستن جنگ از بیرون و تجزیۀ ایران ثبت و ضبط است. حتی اسنخواندارترین اپوزیسیون مجاز - البته ناچار هم - به تحریم آقای رضا پهلوی هم حاضر نشده با قوت تحریم اعلام و آن را بسازمان سیاسی تحت رهبریش تسری بدهد. لذا مانده اند چند آدم تاریخ مصرف سپری شده که منظورشان از تحریم "ترس از وزن کشی اولاً و قطع شدن بنفیت های دول غربی ثانیاً است - اگر غیر از این است چهارتا آدم درشت را نام بیاورید که سازمان رأی و طرفداری داشته باشد و خودش و سازمانش را در فهرست تحریم کنندگان قرار داده باشد - منظورم از ترس از وزن کشی هم این است که می خواهند موضع سلبی بگیرند تا فردای انتخابات همۀ افراد رأی نداده را اعم از مریض و دیوانه و ذلیل و ضغیر و کبیر و مسافر و غایب و ... - در بدترین حالت 20 تا 25 درصد واجدان شرایط رأی دادن را شامل می شود در هر انتخاباتی و در هر جامعه ای - را بحساب "دیدید مردم هوادار ما هستند و این درصد تحریم کردند" بگذارند و بهمین پیاده نظام مفت الذینه شان در بالاترین و سایر فضاهای مجازی بفروشند. من با بزرگان تجزیه طلب و جنگ خواه اینان اختلاف استراتژیک دارم و آب مان در تاکتیک بهم نمی پیوندد: خلاصه اش هم این است که آنان جمهوری اسلامی را حاکمیت یگانه و منسجم می دانند و یا حداقل مثل خامنه ای می خواهند چنین انسجامی را قلابی نمایش بدهند. در نتیجه می گویند بگذارید حکومت بسمت ویرانی بیشتر ایران برود تا مردم از گرسنگی و فقر و بدبختی بجان بیایند و یا انقلاب کنند و یا خامنه ای یک کاری دست خودش بدهد تا ما بتوانیم رفقای فرنگی مان را متقاعد کنیم که به ایران حمله کنند. اما استراتژی من و ما بر دوگانگی حاکمیت در جمهوری اسلامی بنا شده و ما معتقدیم که هرعملی باید به دوقطبی کردن جامعه کمک کند تا این دوقطبی که تاکنون بنفع قطب مسلط شریعت عمل کرده با توازن قوا بدست قطب عرفی تر بیفتد و اصلاحات راهش را بازکند تا فروپاشی
اینکه گسل حاکمیت دوگانه در اختیار اصلاح طلبان است انتخاب من و ما نیست بلکه این واقعیت امروز جامعه است و هر فعال صحنۀ سیاسی ایران ناگزیر است که با دست اصلاح طلبان بازی کند. اینکه کاشکی نبودند یک کسشعر است حالا که هستند و زدودنی هم نیستندکه سکولارهای خالص "این ماییم طااوس علیین شده" نزول اجلال فرمایند و نقش اپوزیسیون واقعی را بازی کنند. چرا آلت دست یک چند آدم ورشکسته می شوید. ببینید همۀ دنیا و داخل و خارج و تجربه و دانش بشری مشارکت را فریاد می زند. یک نمونه از یک کشور هست در جهان در کل تاریخ نمونه بیاورید که رژیمی دیکتاتوری یا توتالیتر با تحریم انتخابات سرنگون که نه بلکه فقط خراشی برداشته باشد. یا...هو

ناشناس گفت...

امیدوارم که که همچون انتخابات گذشته انتخابات مجلس کم فروغ باشد. کشور به امثال رسایی احتیاج دارد هر چند خود او را رد صلاحیت کنند.

ناشناس گفت...

حالا شما چرا اینقدر گیر دادی به بالاترین؟ نمی خواهند رای بدهند، زور که نیست، شما که می گویی هر رفتارم دلیلی دارد منطقی، منطق خراب کردن خودت در ان خراب شده چیست؟ بزودی معلوم خواهد شد که بین جامعه واقعی در ایران و جامعه بالاترین چقدر فرق است.

مازیار وطن‌پرست گفت...

1- جمعی از زندانیان سیاسی بند 8 زندان اوین که علیرضا هاشمی دبیرکل سازمان معلمان ایران و سراج‌الدین میردامادی از آن جمله‌اند، حمایت خود را از لیست ائتلاف اصلاح طلبان اعلام کردند.

2- حداد عادل: آمریکا می‌خواهد با بالا بردن مشارکت مردم در انتخابات نفوذ خود را تسهیل کند (نقل به مضمون)

3- من برای محمد نوریزاد و دکتر ملکی احترام ویژه‌ای قائلم. اما آقای نوریزاد به اذعان خودشان سیاسی نیستند و بسیاری از عملکردهاشان توجیه سیاسی (به معنای تحلیلی) ندارد. ایشان خود را آموزگار "گرفتن حق خویش" می‌داند و من می‌افزایم همانطور که نسرین ستوده و بسیاری از دیگر بزرگان چنین بوده‌اند.

4- آنچه را گروهی از مخالفان انتخابات نمی‌دانند اینست که "صندوق رای" یکی از چند راه موجود پیش پای ملت نیست. صندوق رای تنها گزینه‌ی پیش روی ما است. ملتی که بیاموزد راه حل همه‌ی مشکلات خویش را باید محافظه‌کارانه در صندوق رای بجوید، بسیار سریعتر از راهی که رادیکال‌ها پیشنهاد می‌کنند به صلاح و منفعت خویش دست خواهد یافت.

انقلاب، حتی به شکلی که در اوکراین و چکسلواکی اتفاق افتاد بدون تلفات نبود: هر دو بخش‌هایی از سرزمین خود را از دست دادند، و کیست که نداند ایرانیان با آن ذهنیت امپراطوری زده‌شان به راحتی با این موضوع کنار نخواهند آمد.

ناشناس گفت...

چند نفر اینجا واسادن هی‌ دم از تحریم میزنن بعد به رای دهندگان هم بطور غیر مستقیم نسبت خیانت میزنند. تا کنون چندین دلیل علمی‌ و عملی‌ برای رای دادن داده شده. مثلا تجربه ۱۷۱ تحریم در دنیا، آزمون فیصله بخش، مقاله دکتر رنانی و ... حالا شما یک دلیل علمی‌ از تحریم بگو!!!! خداییش بس که کسشعر میگن آدم سرسام میگیره. اما باید گفت وقتی‌ تحریم می‌کنید کسانی مثل رسایی یا بذرپاش در تهران با ۲۰۰ هزار رای بالا میا‌‌ن بعد می‌رن چهار تا قانون عوضی‌ تصویب می‌کنن بعد همین تحریمی‌ها هی‌ میا‌‌ن زار میزنن ننم غریبم در میارن. خوب بابا جون همون موقع که تحریم میکنی‌ احمدی‌ نژاد هم ببین. بعد اگه اومد بالا نیا هی‌ زار حکومت دینی بزن. اگه نجنبی همیشه گشنه هستی‌. اینا باید دو تا جاشونو ببند‌ن اول زبون بعد ماتحت اونوقت بیان رای بدن.

ناشناس گفت...

یکی‌ میگفت فرق مطهری با رسایی چیه گفتم وقتی‌ فرقش رفت تو چشات اونوقت میفهمی.

ناشناس گفت...

انتخابات
سروش دباغ

حدودا یک هفته به برگزاری دهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی و پنجمین دورۀ مجلس خبرگان باقی مانده است. سؤالات مهم و تامل برانگیزی که این روزها در محافل سیاسی و شبکه های اجتماعی پرسیده می شود، از این قرار است: با توجه به اتفاقات سیاسی در هفته های اخیر، خصوصا رد صلاحیت های معنادار و گسترده، آیا شرکت در انتخابات وجهی و محلی از اعراب دارد؟ در چنین شرایطی، آیا رای دادن به کاری می آید و فایدتی بر آن مترتب است ؟ اگر رای دادن و رای ندادن علی السویه است ، بهتر نیست در انتخابات شرکت نکنیم و رای ندهیم؟

نگارندۀ این سطور، در دو هفتۀ اخیر به تفاریق با پرسش های فوق مواجه شده است. در سطور ذیل می کوشم از منظرخویش به این سؤالات مختصرا پاسخ دهم.

تصور می کنم شرکت در انتخابات پیش رو و رای دادن به فهرست اصلاح طلبان و اعتدالیون، دست کم از میزان درد و رنجِ اکثریت شهروندان می کاهد و از اینرو امری اخلاقی و موجه است

بد نیست از یک «شرطیِ خلاف واقع»[۱] آغاز کنیم: اسفند ماه سال ۸۱. سومین دورۀ انتخابات شورای شهر و روستا، به اعتقاد کثیری از تحلیل گران سیاسی، از آزادترین انتخاباتِ پس از انقلاب بهمن ۵۷ بود. اگر مردم به سبب تحلیلی که از ناکامی های رئیس جمهوری وقت، سید محمد خاتمی داشتند، با صندوق های رای قهر نمی کردند و نظیر انتخابات مجلس ششم، شورمندانه در انتخابات شرکت می کردند، آیا محمود احمدی نژاد شهردار تهران می شد؟ پس از آن، در سال ۸۴ شمسی رئیس جمهور می شد و لطمات بسیاری به کشور وارد می شد؟ به احتمال قریب به یقین، پاسخ این پرسشها منفی است؛ کما اینکه در دو دهۀ اخیر، هر وقت مردم مشارکت جدی در انتخابات کرده ، افراد اصلاح طلب و میانه رو انتخاب شده اند.[۲] بر همین مبنا می توان استدلال کرد ، با توجه به این امر که علی ای حال مجالس بهارستان و خبرگان معطل عمرو و زید نمی مانند و پس از برگزاریِ انتخابات ، در بهار سال ۹۵ پر می شوند و شروع به کار می کنند، در صورت عدم مشارکت ِشهروندانی که به مشی سیاسیِ اصلاح طلبان و اهالی اعتدال و تدبیر تمایل دارند، اصول گرایان تندرو دست بالا را در دو مجلس خواهند داشت. ازاینرو باید در انتخابات شرکت کرد و به فهرست اصلاح طلبان و اعتدالیون رای داد.

ناشناس گفت...

می توان مسئله را به نحو دیگری صورتبندی کرد. شهروندانی که به اصلاح طلبان و اعتدالیون تعلق خاطر سیاسی دارند ( حدودا ۱۸ملیون نفر)، قویا خواهان تغییرات در مناسبات و روابط سیاسی داخل کشور اند. در عین حال، باید به خاطر داشت که «روش» تحقق بخشیدن و دست یافتن به تغییرات سیاسی به اندازۀ نفسِ تحقق تغییرات مهم است. می توان با روش انقلابی، این تغییرات و تحولات را در کشور محقق کرد؛ از سوی دیگر می توان با شیوۀ غیر انقلابی و بکار بستن روش « مهندسی گام به گام» بدان تحقق بخشید. تجارب دهه های اخیر به ما آموخته که اتخاذ شیوه های انقلابی که مستلزم صرف هزینۀ بسیار است، نهایتا راهی به جایی نمی گشاید و آنچه ماندگار است و رهگشا، اختیار کردن و بکار بستنِ شیوه های مدنی، تدریجی و غیر انقلابی است. تامل در وضعیت سیاسیِ تلخ و تاسف برانگیز کنونیِ کشورهای خاور میانه نظیر سوریه، عراق، افغانستان و مصر، مؤید این مدعاست که حرکات دفعی و زیر و زبر کننده اصلا کارآمد نیست و چه بسا بر اثر این تغییر و تحولات، دولت ناکارآمدی از میان رخت بر بندد ؛ اما به جای آن حاکمان و دولتمردانِ ناکارآمد تری بر تخت زعامت و صدارت تکیه زنند؛ امنیت متعارفِ شهروندان نیز ستانده شود و نصیب شان در این تحولات سریع و ناگهانی که بسان آواری بر سرشان فرود آمده، تنها درد و رنج و بلا تکلیفیِ بیشتر باشد.

هر چند در دو انتخابات پیش رو، رد صلاحیت های بسیاری رخ داده و کسانی چون سید حسن خمینی و محمد سروش محلاتی در انتخابات خبرگان از گردونۀ رقابت به ناحق حذف شدند؛ همچنین کاندیداهای اصلاح طلب متعددی در انتخابات رد صلاحیت شده اند؛ اما چون تحریم کردن و رای ندادن دستاوردی به همراه ندارد، می توان انتظار خود را تعدیل و تحدید کرد و در انتخابات شرکت نمود. در واقع، در غیاب برنامه و طرح بدیلِ قابل تحقق و رهگشایی در سپهر سیاست ، گریز و گزیری از مشارکت در انتخابات نیست.

نیک می دانم نه تنها «دموکراسی حداکثری» که متضمن پاسداشتِ حقوق اقلیت های دینی، قومی، جنسیتی…است، که «دموکراسی حداقلی» که متضمن لحاظ کردنِ «حق انتخاب شدن» برای تمام شهروندان است، در فضای سیاسی کنونیِ کشور وجود ندارد. در عین حال، از آنجایی که در وادی سیاست به « فایده گرایی – قاعده محور»[۳] باور دارم، مکتبی که حداکثری شدنِ فایده و حداقلی شدن درد و رنجِ اکثریت شهروندان را قوام بخش کنش اخلاقیِ موجه می داند؛ تصور می کنم شرکت در انتخابات پیش رو و رای دادن به فهرست اصلاح طلبان و اعتدالیون، دست کم از میزان درد و رنجِ اکثریت شهروندان می کاهد و از اینرو امری اخلاقی و موجه است.[۴]

ناشناس گفت...

چنانکه در می بایم، دستاوردهای ملموس و عینیِ مشارکت در دو انتخاباتی که با همۀ محدودیت ها و تضییقات در روزهای آتی برگزار می شود، از این قرار است:

۱- با رای دادن به فهرست اصلاح طلبان و اعتدالیون در انتخابات مجلس، احتمال تصاحب تعداد بیشتری از کرسی های بهارستان توسط اصلاح طلبان و نمایندگانی که با دولت « تدبیرو امید» بر سر مهر اند، بیشتر می شود.
۲- با رای دادن به فهرست اصلاح طلبان ، احتمال تصاحب تعداد کمتری از کرسی های بهارستان توسط اصول گرایان، خصوصا اصول گرایان افراطی بیشتر می شود.
۳- مجلسی که در آن اصول گرایان، اعم از اصول گرایان افراطی و میانه رو دست بالا را نداشته باشد، کمتر با دولت روحانی در می پیچد. در چنین فضایی، آقای روحانی بهتر می تواند برنامه های خویش را تا پایان دورۀ نخست ریاست جمهوری پی بگیرد و پیش ببرد.
۴- با رای دادن به فهرست آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس خبرگان، احتمال اینکه روحانیون تندرویی نظیر آقای محمد تقی مصباح یزدی وارد مجلس خبرگان نشوند، بالا می رود.
۵- شهروندان با شرکت در انتخابات، به تقویت «جامعۀ مدنی» در ایران مدد می رسانند و به رای العین در می یابند که می توان تغییراتی محسوس را ازطریق صندوق های رای رقم زد و محقق ساخت.

تجربۀ زیسته در دو دهۀ اخیر به من آموخته، در وادی سیاست، در ساحت نظر با اندیشیدن و تامل کردن در ماهیت قدرت سیاسی و مقتضیات و مؤلفه ها و آسیب شناسی آن، بدانم چه می خواهم و چه نمی خواهم؛ به جستجوی آن برآیم. در عین حال، در ساحت عمل، مقدورات و ممکنات و امور شدنی را از آرمانها، ایده آلها و امور دور دست تفکیک کنم و انتظاراتم را حداقلی نمایم و از پی آن روان گردم.

شخصا بسیار دوست دارم و می پسندم کسانی از تبار بازرگان و سحابی و طالقانی و موسوی و کروبی نمایندۀ مجلس شوند؛ اما چه می توان کرد که آنچه اکنون در عرصۀ سیاست جاری و ساری است، فرسنگ ها با آرمانهای من فاصله دارد. در عین حال، مایوس و ناامید نمی شوم و دست از طلب برنمی دارم و به کسانی که نسبتی با ایده های من دارند، هر چند بر آن منطبق نیستند، در همین فضای محدود و مضیق رای می دهم.

صبوری کردن و انتظار معقول و حداقلی داشتن از مقتضیاتِ ساز و کار دموکراتیک است. در غیاب راهکارعملیاتی و رهگشای دیگری، در فضای سیاسی کنونی، به رغم بادهای ناموافق قوی ای که می وزد، می توان با مشارکت در انتخابات و رای دادن از خاموش شدنِ «شمع تغییرات تدریجی» جلوگیری کرد و به نهادینه شدن ساز و کار دموکراتیک مدد رساند. تصور می کنم، سید محمد خاتمی، رئیس جمهوری اسبقِ محبوب نیز با علم و عنایت به همۀ موانع موجود و با همین منطق مردم را به شرکت در انتخاباتِ پیش رو دعوت کرده است:

زین روش بر اوج انور می روی

ای برادر گر بر آذر می روی

ناشناس گفت...

نمی دونم چرا اونجایی که میگید "کار سخت و بزر گ رو اونهایی میکنند که با وجود نفرتشون از بعضی اسامی می روند و رای میدهند" یاد یکی از صحنه های دردناک فیلم پرتقال کوکی کوبریک افتادم....شخصیت اصلی فیلم را برای ازمایش درمانهایی که روش انجام شده به روی صحنه اوردند و ....

ناشناس گفت...

یکی‌ میگفت اونا ما رو ردّ صلاحیت کردن حالا نوبت ماست که ردّ صلاحیتشون کنیم.

جعفر گفت...

چه نوشابه ای هم برای خودشان باز می کنند کاربران بالاترین!
"بعضی از دوستان بدرستی نگران مشکلات امنیتی هستند. پس لطفا امضا نکنند"
امیدوارم این دوستان شوخی شوخی واقعا دستگیر نشوند! lol!

ناشناس گفت...

جناب تیمسار یک نفر در بلاترین سوالی از شما پرسیده بود راجع به درجه تیمساری شما. من هم کنجکاو شدم بدانم شما قبل انقلاب تیمسار شدی یا بعد انقلاب؟

ناشناس گفت...

یکی‌ میگفت اگه رای ندین اونوقت باید هر روز تو تلوزیون از دیدن کسی که اصلا خوشتون نمیاد لذت ببرین.

ناشناس گفت...

ایده نو است، ولی روش تبلیغات اصلاح طلبان کم و بیش تکراری است و شوری بر نمی انگیزد. چهره هایی که ابروی معنوی دارند یا سکوت کردند یا حمایت مردد. شاید هم آس را نگه داشتند برای روز اخر مثل 92 امیدوارم، بدون ایجاد شوک نمی توان به مشارکت تاریخ ساز رسید.

ناشناس گفت...

این سخن سعدی را به کسانی که هنوز مردد هستند، تقدیم می کنم به نظر من در مورد این انتخابات مصداق داره.

"ای برادر! حرم در پیش است و حرامی در پس، اگر رفتی بردی و گر خفتی مردی"