۱۳۹۴ شهریور ۵, پنجشنبه

خامنه ای: "فقر مردم پریشانم نمی کند؛ این شادی جوانان است که خواب از چشمم ربوده است"!



تیتر ابتدایی این مطلب:
" خامنه ای: شکم گرسنه مهم نیست. زیر شکم جوانان خواب از چشمم ربوده!"


سخنرانی مفصل و جزیی نگر خامنه ای خطاب به روحانی و دولتش هیچ نکتۀ مثبتی نداشت. و برعکس تیتر رسانه های اصلاح طلب، نه تنها در حمایت و تقدیر از دولت نبود. بلکه نوعی تهدید مستقیم و خبر از روزهای سخت روحانی را هم در متن داشت. اینکه توی باد یک توافق انجام شده بمانیم و چون خامنه ای آن را پذیرفته و تمام شده دلیلی برای گذر از خباثت ایدئولوژیک نقشه های شیطانی و مخرب او نیست. و حداقل انتظار از رسانه های داخلی گذشتن از کنار این تهدیدات با بی اعتنایی بود و نه نادیدن آن ها و کردیت دادن بخامنه ای در تیتر اول.

خامنه ای دو سوم از وقت سخنرانی اش را به اقتصاد مختص کرده و با جزییات بخشی چرندیات همیشگی اش را تکرار نموده؛ مثل اولویت دادن توسعه در بخش کشاورزی به بخش صنعت و خدمات. در حالیکه هر کوری هم دیگر می داند و می فهمد که در کشور کم آب و خشک - حالا دیگر لم بزرع هم حاصل از رهبری های داهیانۀ خامنه ای - ایران صحبت از اولویت یکم بخش کشاورزی چه مقدار ابلهانه و ساده لوحانه است. طرفه اینکه هر وقت صحبت از مسئولیت خامنه ای در خرابی های کشور می شود او ادعا می کند که نه از جزییات خبر دارد و نه در امور دولت ها دخالت می کند. اما در همین زمینه هم بحداقل استاندارد لازم برای توسعه که خروج از انزوا و آشتی با جهان است پایبند نمانده و بقیۀ سخنرانی اش را رفته بسوی ایدئولوژی محبوب و استراتژی خرابکار خودش غرب ستیزی و فرهنگ ستیزی.

اما بنا ندارم وارد چرندیاتی بشوم که همیشه تکرار کرده و دست بردار نیست و نخواهد بود. زیرا نه حوصله اش را خودم دارم و نه صبرش را در شما انتظار. بلکه می خواهم به نکتۀ بسیار خطرناک و شرم آوری اشاره کنم که تیتر مطلب کرده ام و تا کنون به ین صراحت - و مقایسه ای - از زبان خامنه ای شنیده نشده بود. او بعد از مقدمه چینی های زیاد در حوزۀ تداوم جهان ستیزی و اخطار و هشدار راجع به راه های نفوذ غرب در جامعۀ ایران و توصیه به روحانی برای سکوت در مقابل تمامیت خواهان و اقتدارگرایان در قالب "حفظ وحدت جامعه خیلی مهم است". رسیده به جان کلامش و در یک گزاره کل سخنانش را جمع بندی کرده. او گفته است:
حضرت آیت الله خامنه ای فرهنگ را اولویت دیگر این برهه از زمان برشمردند و خاطرنشان کردند: مشکلات اقتصادی موجب پریشانی فکر نمی شود اما مشکلات فرهنگی، گاه خواب را از انسان می رباید. 

اینکه رهبر یک کشور بیاید و بگوید از شکم گرسنۀ امتش، ملتش، رعیتش یا هر کوفت و زهرماری که می شود مردم (محکومین) را نامید؛ پریشان نمی شود. اما جنبیدن زیر شکم گرسنۀ آن ها خواب از چشمانش می رباید؛ پررویی و وقاحتی محض است که فقط از یک فقیه وقیح مثل خامنه ای برمی آید. چرا منظور خامنه ای از فرهنگ زیر شکم گرسنگان بوده است هم لازم است توضیح بدهم تا گمان نکنید که خواسته ام حرف او را تحریف کنم. شکم گرسنه (اقتصاد) - که در فرض خامنه ای وجود دارد اما مهم نیست - یا مغز را بکل تعطیل می کند و یا چنان از کار می اندازد که گرسنه نمی تواند جز به غرایز طبیعی و بدیهی و نیازهای اولیه اش فکر کند. بنابراین اگر نگرانی فرهنگی خامنه ای را بعلامت نگرانی از اتفاقاتی که در مغز جوانان می افتد بدانیم نقض غرض کرده ایم. چون در مغز انسان گرسنه غیر از غرایز مشترکش با سایر حیوانات اتفاق دیگری نمی افتد. اما از سوی دیگر شکم گرسنه هرچقدر هم گرسنه باشد قادر به از کار انداختن غریزه و از جملۀ غرایز مربوط به زیر شکم نیست. و یک افریقایی قحطی زده هم در اولین فرصت بعد از یک تکه نان و یک جرعه آب می پرد روی جفتش و دوجین دوجین بچه درست می کند. در این توضیح شبه علمی و صد در صد درست تجربی از علاقۀ ذاتی و رسالت اختصاصی روحانیت در امور مربط به سکس و جوان و زن صرفنظر کردم. تا ببینید که حتی اگر زن ستیزی و تفریح ستیزی و لذت ستیزی (برای دیگری) آخوندها را ایگنور بکنیم؛ حرف خامنه ای در اولویت دادن فرهنگ به اقتصاد؛ جز نگرانی اش از لچک زنان و موسیقی و هنر چیز دیگری نیست. البته که او تصریح کرده و می کند که مخالف هرنوع کتاب و روزنامه و رسانه و آگاهی بخشی عمومی هم است. اما نگرانی او در این حوزه ها هم مربوط به آن کتاب و رسانه و آگاهیی است که انسان ها را سرخوش می کند. و چه کسی است که نداند انسان بمحض اولین سرخوشی دست بدامن انتقال شادی به زیر شکمش می شود!

 البته خامنه ای از این یک جمله پالس های متعدد و قوی را فرستاده است بشرح زیر:

الف- به مراجع و روحانیان ارشد الیگارشی و بخش ایدئولوژیک سپاه گفته است: من با همان شرایط خشکه مقدسی و تحجری که علت اصلی انتخاب و تداومم رهبریم در 25 سال گذشته بود باقی هستم و تا سر دارم سر خواهم شکست و نیازی به تعویضم نیست. توافق هسته ای یک ضرورت حکومتی بود و الا از نظر من نه خانی آمده است و نه خانی رفته است.

ب- به امت حزب الله و هوادران در حال هزیمت: فرزندانم پریشان نباشید که من عقب نشینی مصلحتی و موضعی کرده ام و از این پس نیز تمام هوش و استعداد و توانم را در پشتیبانی از شما و بستن رخنه های نفوذ دشمن بکار خواهم بست. پس مرا بخاطر تسلیم هسته ای ببخشید و از این حالت قهر و سر سنگینی بیرون بیایید. اما یادتان باشد که ثقل فعالیت و اعتراضتان را متوجه شکم گرسنۀ خودتان و فقرا نکنید چون هنوز آسیب پذیریم و ممکن است اعتراض های اقتصادی شما به دولت تاک و تک نشان را با هم بباد بدهد. لذا توصیه و دستور جدیدم این است که هرچه فریاد دارید بر سر زنان و مردان و جوانان مدرن بکشید و فرهنگ را در همۀ زمینه های شادی بخش (محرک زیر شکم) اعم از کتاب و رسانه و کنسرت و موسیقی و تئاتر و سینما و حجاب مورد هجوم متمرکز قرار بدهید.

پ- به دکتر فرهادی وزیر علوم: کارت در مورد ماست مالی کردن تقلب در بورسیه ها درست بود. اما این همۀ انتظارم نیست. درهای دانشگاه ها را بروی هر دگر اندیشی ببند. دانشجویان و استادان را تشویق به کپی کاری و تقلب علمی در زمینۀ تولید مقاله و انتشار در ژورنال های جهانی بکن تا رتبۀ علمی کشور بازهم افزایش یابد و مهمتر از آن اجازۀ کمترین تحرکی چه بشادی و چه به سیاست به دانشجویان نده. بویژه که در آستانۀ انتخابات هستیم و هرگونه تحرکی باعث بهم خوردن وحدت با من می شود.

ت- به علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد: کار تو هم بهتر شده در لغو کنسرت ها و جلوگیری از نمایش فیلم ها و تئاترها. اما تو راه درازی در پیش داری تا بتوانی خواب را بچشمانم برگردانی. زیرا مجوز کتاب ها و کنترل رسانه ها کاملاً نتوانسته این بخش را قفل کند ضمن اینکه هنوز هم تک و توکی کنسرت و موسیقی اجرا می شود. و نباید.

ث-  به رییس جمهور حسن روحانی: از تو هم تشکر می کنم که تسلیم مرا بعهده گرفتی و بجای شکست پیروزی مرا تبلیغ و جا انداختی. اما هر چه بود تمام شد و معامله در همین جا نقطه پایان گرفت. لذا خوب حواست را جمع کن که چنان حوزۀ شعار غرب ستیزی را تیز و حوزۀ فرهنگ و تمدن ستیزی را شعله ور نگاه خواهم داشت که هیچ سرمایه دار و سرمایه گذاری هوس نکند پا به ایران بگذارد و وعده هایت را محقق کند. پس رییس جمهور خوبی باش و بجای گول زدن من با گزارش های الکی - که امروز خواندید - برو یک ستاد قوی تشکیل بده و صدها نفر استخدام کن و مثل ستادهای جنگ مجهز دستور العمل "اقتصاد مقاومتی = تداوم فقر" بنویس و وظایف و ساعت سین همۀ تیپ ها و لشکرها و گردان ها و تا ردۀ نفرات تنظیم کن و بیاور ببینم و بعد از هر عملیاتی هم بمن گزارش بده."

ج- و بالاخره به مردم مدرن با الویت جوانان شهری و زنان آزاده: می دانم خوشحالی و همراهی های اخیرتان از سر بدبختی و بیچارگی است. اما هرچه هست و بود جای تشکر دارد که یکبار دیگر در تور من بازی کردید. اما یادتان باشد که مه مه ای را که وعدۀ مکیدنش را بخودتان می دهید لو لو برد و نه خانی آمده است و نه خانی رفته است و من همان خامنه ای عبوس سختگیر و دگم و جاه طلب و ابله هستم که بودم و نباید انتظار گشایشی در حوزه های زیست مدرن خود را داشته باشید. نه تنها بفکر آزادی های تکنونتان نباشید بلکه آماده باشید تا هر آنچه هم که تاکنون از دستمان در رفته در حجاب و کنسرت و فرهنگ (زیر شکم) را به آرمان های امام رضوان الله تعالی فروبکاهیم.

البته این پالس های قوی این بار با حنجره ای بغایت ضعیفتر خامنه ای فرستاده شده است و معلوم نیست چقدر از سوی مخاطبان جدی گرفته شود. اما امیدواری ناچارمان بعد از امید به  ایستادگی حسن روحانی و نیک اندیشان موجود در حکومت؛ متوجه مهمترین هموطنان مان است در نافرمانی مدنی  - چه گروهی و چه انفرادی اما بدون هزینۀ زیاد و بدون خشونت زیاد - صنوف و هنرمندان و زنان و جوانان مدرن. تا ایلغار جدید خشکه مقدسان را باز هم باز پس برانیم یک گام دیگر. این تنها فرمول است تا مساوی کردن توازن قوا و اگر توازن قوا اتفاق بیفتد که زیاد دور نیست شتاب استحاله بیشتر و بیشتر خواهد شد. چنین باد. یا...هو

۶۸ نظر:

رامیار گفت...

باور کنید میخواستم همین یک تیکه را بیایم و زیر نظرتان بگذارم که دیدم خودتون با تیزهوشی آن را گرفته‌اید و چقدر هم خوب تعبیر کردید کل فرمایشات حضرت ماه را. راستش از وقتی خوندمش عمیقاً در فکر فرو رفته‌ام که آیا هنوز هم میشود توجیه کرد امید کسانی را که امیدوارند به ایشان؟
دلم برای همه ایرانیها میسوزد و بیشتر از همه برای خودم

ناشناس گفت...

ایران با این همه مشکل با تحریمهای کمر شکن غرب پذیرای چند میلیون مهاجر و پناهنده عراقی و افغانی هم می باشد!اقامت مهاجرین در 17 استان و از جمله اذربایجان ممنوع است. بین حداکثر 30 میلیون جمعیت 14 استان نیمه شرقی بیش از 5 میلیون مهاجر قانونی و غیر قانونی عراقی و افغانی جولان می دهند. آیا اینها مسبب بسیاری از مشکلات اجتماعی و اقتصادی و بیکاری و ناامنیهای اجتماعی نیست؟!
آیا نباید این مهاجران به نسبت عادلانه در سراسر کشور توزیع شوند؟
همین چند روز پیش خبر دستگیری 50 افغانی در بسطان آباد منتشر شد و در همان حال خبر ثبت نام رایگان مهاجران غیر قانونی در مدارس یزد و کرمان و ... منتشر شد!

ناشناس گفت...

یعنی به نظر شما جنتی ادم ریاکاریه و واقعا کارش لغو کنسرت بوده؟ اینکه ایشون یا وزارتش بی عرضه هستند یک چیزه اینکه بگید ایشون برای لغو کنسرت ها یا خر کردن مردم اومده یه حرف دیگست، البته مطلب از زبان خامنه ای بود مثلا ولی مگر گناه علی جنتی جز بی عرضگیش چیز دیگه ای هم بوده؟

ناشناس گفت...

من به شخصه بنا را بر این دارم که روحانی، علی جنتی و دولت و اصلاحات و ... واقعاْ قصد مدرن سازی ایران را دارند (البته یک طیف فکری نسبتاْ‌ بزرگ از مجید انصاری دارند تا خاتمی و تا امثال اکبرگنجی) و عاملی خودفروخته از طرف حکومت برای سرگرم سازی مردم نیستند و دعوای طیف هاشمی-خامنه ای جدی است و یک جنبه ایدئولوژیکی دارد که طیف هاشمی، نه فقط و فقط به خاطر منافع شخصی، بلکه به خاطر منافع ملی هم تا اندازه ای این دعوا را پی گیری می کند.
من معتقدم حرکت دولت تا بدین جا مثبت بوده و این صحبت های خامنه ای دقیقاْ برای این است که در حرکت صحیح دولت ترمزی زده باشد. متاسفانه قدرت حریف به مراتب بیشتر است. به نظر من انتظار اینکه مثلاْ جنتی یا روحانی بیاید و یک حرف تندی علیه طیف خامنه ای بزند و یا وزیر علوم محکم سر قضیه بورسیه ها بایستد، انتظار بی جایی است زیرا حکومت هم ابزار حذف آنها را دارد و هم بهانه اش را. من از مسیر کج دار و مریز دولت، که گه با عقب نشینی هایی همراه است حمایت می کنم.
هرگونه تندروی و حرکت بیش از قدرت واقعی دولت، موجبات حذف این لایه از جمهوری اسلامی خواهد شد (مثل لایه اصلاح طلب های سال ۷۸ و لایه های بعد از ۸۸) و لایه بعدی که در مقابل تحجر قرار خواهد گرفت، به نظر من طیف علی لاریجانی خواهد بود (الان کمدی به نظر می اید، ولی شاید واقعی شود). متاسفانه راه حلی مانند دعوت مردم به مبارزه (مثلاْ اعتراض مدنی خیابانی و غیر خیابانی) عملی نیست و جامعه حاضر به دادن چنین هزینه ای نیست. حکومت هم در ۸۸ نشان داد چگونه قابلیت سرکوب و حذف رقیب را دارد (هنوز داستان فتنه ادامه دارد) و همچنین در سوریه نشان داد که حاضر است کشور خراب شود اما حکومت بماند (تز نابودی کامل متقابل، ایده جنگی شوروی سابق). راه صحیح و عملی همین است و منتظر روزهای سخت تری هم هستیم.

ناشناس گفت...

چرا هر نظری که مخالف شماست سانسور می کنید؟
شما اگر پایتان به ایران باز شود و قدرتی داشته باشید معلوم نیست چه خفقانی درست می کنید.اجازه بده دو نفر هم حرف دلشان را بزنند.

ناشناس گفت...

منتظر یک نامه سرگشاده دیگر از طرف علی مطهری در کنایه به همین موضوع باشید. اگر چه او در مورد آزادی های اجتماعی دیدگاه تنگی دارد، اما نه به بهای انسداد و شادی جوانان تا این مرز.
از سوی دیگر او چند روز پیش نامه ای به جعفری نوشت بسی منطقی و دندان شکن در پاسخ به انتقاد بغض گونه ی جعفری به روحانی در باره جایگاه واقعی شورای نگهبان. در حقیقت توپی را که روحانی لاب ( پاس قوسی هوایی از روی سر دفاع حریف ) کرده بود علی استوپ سینه کرد و به خوبی در کنج دروازه رقیب قرار داد.
در مورد این که آیا علی جنتی نفوذی ست در کابینه یا بی کفایت: چه علی خواجه چه خواجه علی. یا به گفته انگلیسا: تفاوت شش و نیم دوجینِ.

ناشناس گفت...

یار محمدخان کرمانشاهی
رهبر فقط به اندازه ای که از گرداب توافق هسته ای و تحریم ها عبور کند به روحانی نیاز دارد و بعد او و دولتش را مانند یک دستمال کثیف دور می اندازد اولین تو دهنی را هم در انتخابات مجلس به بنفش ها و سبزها خواهد زد و قبل از آن دولت را با درگیر کردن با مجلس از طریق استیضاح و قوه قضاییه با بگیر و ببند حامیان دولت مهار می کند. سیاست خارجی هم با ایدئولوژی همیشگی دژمن تراشی و افزایش خصومت منطقه ای فرصت بهبود اوضاع را نمی یابد. حزب اللهی ها و اصولگراها کمی دیگر تحمل کنند تا کنگره آمریکا از توافق بکشد بیرون بعد از آن میدان باز و کره خر بدو و حمله به تعادل و اعتدال و اصلاح طلب و بنفش و سبز

ناشناس گفت...

بنظرم قضیه بر عکسه.
حکومت مردم و جوانها را بسوی بی خیالی و اعتیاد سکس و ولنگاری و دوست دختر پسر وخوشی های الکی سوق میده تا به سیاست و جامعه و منافع ملی کاری نداشته باشند.البته اخوندهای مرتجع حوزه
وفیضیه بس که احمقند همیشه دوزاریشون دیر میافته.
دارا

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس دوم. فائزۀ هاشمی رفسنجانی جملۀ قشنگی دارد. او می گوید:

"اصلاح طلبان و اصولگرایان تنها در یک موضوع وحدت کامل دارند. و آن نوع نگاهشان به زن و آزادی های اجتماعی است".

این جمله بغایت درست است و مذهبی های هر دو جناح تنها حوزه ای که دغدغه ندارند و یا دغدغۀ مشترک دارند نوع نگاهشان بفرآورده های مدرنیته در موضوع زیبایی شناسی و تفریح و آزادی زنان است. البته بدیهی است که این نگاه مشترک کاملاً منطبق بر هم نیست و خواه ناخواه در هنگام در قدرت بودن اصلاح طلبان و از قبل آزادی های مدنی در حوزۀ سیاست و مطبوعات مقداری هم آزادی های اجتماعی نشت می کند به جامعه. اما اینکه هر دو عبوس و ناموس پرست و بسته فکر می کنند شکی نیست. اما اینکه پرسیده ای جنتی ریا کرده است پاسخش نه است و من نقل قول مستقیم از زبان خامنه ای نوشته ام و اگر می خواستم غیر مستقیم بنویسم در مقابل جمله ها بدستور و به درخواست خامنه ای و الیگارشی تحجر را هم اضافه می کردم. بعبارت دیگر خامنه ای دوست دارد که جنتی عین خودش فکر و عمل بکند اما چون نمی شود به عقب نشینی اجباری و تحت فشار جنتی هم نمرۀ قبولی و صد آفرین می دهد و از او بخاطر قادر بمقاومت نبودنش در مقابل تحجر تشکر می کند.

دارا اگر چنین باشد که تو می گویی پس لزومی بربایش خواب از چشمانش نیست چون در جامعۀ 80 میلیونی با 50 درصد تحصیلکردۀ دانشگاهی که تیراژ کتابش زیر 1000 نسخه و روزنامۀ پرتیراژش 30 هزار نسخه و بدون کمترین اعتراض سیاسی و فکری و خموده نباید خوابش آشفته شود. ضمن اینکه باید دستور بدهد که کنسرت ها بیشتر ؛ فیلم ها سکسی تر ، کاباره ها دایر و تلویزیون سراسر تفریح و سرگرمی بشود. مشکلت را خودت گفته ای و آن هم نشناختن "چگونه قدرت را حفظ کرده اند" روحانیون نمی شوید. فرمول این است: مردم هر چه فقیرتر دیندارتر (بخوان خرافاتی تر) و حرف گوش کن تر. پایگاه آخوند در میدان غار است و نه در زعفرانیه. پس نه تنها نباید شمال تهران الگو باشد بلکه باید همه جا دروازه غار بشود. اینکه نمی توانند بحث دیگری است. اما نتوانستن دلیل نخواستن نیست. اگر جلو نمی توانند گرفت عقب که می توانند انداخت. مگر هر روز نمی شنوید که مرتب تکرار می کنند لچک ناموس و بنیاد امنیت ملی و نماد حکومت دینی است. یا...هو

ناشناس گفت...

دمت گرم دلقک
اما گنده تر از این دیکتاتور و دیکتاتوری هم وقتی برای باقی ماندن خودش اولین گام را به پس گذاشت، زوال و ناپایداریش شروع شد (نیم نگاهی به شوروی کمونیست و تاریخ هفتاد سالش). بنابراین این حرفا به نظرم درسته که اگر بتواند اجرا شود خیلی شوم و نابود کننده است، ولی هر چه تهدیدات و اولدورم بولدورم علنی تر و بی پرده تر و گستاخانه تر، علامتی قوی تر برای تزلزل بیشتر و سرعت گرفتن شکست اقتدار دیکتاتور است. فعلاً به نظر تحول خواهان دارند با این آیت الله دیوانه و امثال اون ها بازی کج دار و مریز رو پیش می برند و یه جایی و یه روزی و یه نقطه ای از تاریخ (به نظرم خیلی دور نیست) بازی یک بار برای همیشه کار رو تموم می کنه و البته امیدوارم این وضعیت با کمترین هزینه و بازگشت سریع به تعادل اتفاق بیفته.

روزبه گفت...

موضوع حجاب و مهار زنان مهمترین و آخرین سنگر استراتژیک "اسلامیت" نظام است. همه جنبه های دیگر کنترل آزادی های فردی و اجتماعی (موسیقی، هنر، جوانان و ...) در صورت صدمه دیدن این سنگر استراتژیک خود به خود دستخوش تحول شدید می شوند. این موضوع استراتژیک الان شاید تنها وجه تمایز جدی ایران با سایر کشورهای هم قد و قواره جهان سومی است. مطمئن باشید حکومت با همه توان در حفظ این تمایز استراتژیک تلاش می کند (حتی اگر لازم باشد مثل سال 88 به خشونت متوسل شود).

ناشناس گفت...

" اما امیدواری ناچارمان بعد از امید به ایستادگی حسن روحانی و نیک اندیشان موجود در حکومت؛ متوجه مهمترین هموطنان مان است در نافرمانی مدنی - چه گروهی و چه انفرادی اما بدون هزینۀ زیاد و بدون خشونت زیاد - صنوف و هنرمندان و زنان و جوانان مدرن."

شما که همین یکی دو ماه پیش می‌گفتید "کی جین شارپ میخواند؟!" و باید به همین نیک اندیشان داخل اکتفا کرد. حالا توصیه جین‌شارپی میکنید!

مهرداد

ناشناس گفت...

ناشناسی گفتند: "من به شخصه بنا را بر این دارم که روحانی، علی جنتی و دولت و اصلاحات و ... واقعاْ قصد مدرن سازی ایران را دارند"

ایران با دعا و ندبه، انتظار آقا امام زمان امپریالیست بزرگ و حلال مشکلات!!!، قرآن، توسل شرک‌آمیز به امامزاده و امام، امید به بابابزرگ آسمانی و غیره مدرن نمیشود. یک استثنا هست و آن هم آمریکاست و بعید است ایران آن شود، چون بهرحال استثنا است، اسلام پروتستانیسم نیست و تفاوت‌های دیگر. خیال خامی است که اصلاح‌طلبان و میانه‌روان را نجات دهندگان ایران بدانید. آنها فقط برای این خوبند که بطور موقتی جلو انداخته شوند و از آنها سواستفاده کرد برای مدرن کردن ایران، با توجه به اینکه حکومت آنها را کمتر سرکوب میکند و غیره.

ناشناس گفت...

این موضوع استراتژیک الان شاید تنها وجه تمایز جدی ایران با سایر کشورهای هم قد و قواره جهان سومی است. مطمئن باشید حکومت با همه توان در حفظ این تمایز استراتژیک تلاش می کند (حتی اگر لازم باشد مثل سال 88 به خشونت متوسل شود)....شوخی نمی فر ما یید؟ کدام موضوع استراتژیک؟ بغیر از عرلستان سعودی هیچ کشور اسلامی به اصطلاح باحجا ب تر از ایران نیست.ایران کدام سنگر را می خواهد بشکند.نگا هی به پا رلمان های کشور های اسلامی بکن.اکثرا بی حجا بند.می تونی بیشتر توضیح بدی؟

ناشناس گفت...

البته اگر منظورتان از مدرنیته فقط برداشتن حجاب، آزادی دیسکو، اتوبانهای تر و تمیز، آزادی رقص و مشابه آن باشد شاید به آن برسید. برای توضیح بگویم که مثلا دموکراسی یک تکنیک نیست که همینطور آنرا بگیرید و در ایران نصب کنید. دموکراسی چیزهایی را میخواهد که با ذهن دین‌خو و قرآنی ما نمیخواند. اول باید آنها را ضعیف کنید گرچه ظاهر مذهب بماند. و این کار با آخوند و اسلامگرا که از نان مذهب ارتضاق میکنند، امکان پذیر نیست.
مهرداد

ناشناس گفت...

ناشناسی گفتند: "بنظرم قضیه بر عکسه. حکومت مردم و جوانها را بسوی بی خیالی و اعتیاد سکس و ولنگاری و دوست دختر پسر وخوشی های الکی سوق میده"

بنظرم شما تا حدی درست میگویید، ولی نظر دلقک هم درست است. حکومت مشکلی با ولنگاری، اعتیاد و شادی‌های خوب ندارد، فقط اگر در صحنه عمومی نباشد. نمونه‌ها و برخورد‌ها در این زمینه هم هست که به پلیس زنگ زده‌اند و گفته اند پشت خانه ما محل به هم ور رفتن جوانان با هم در ماشین شده، و پلیس جواب داده: کاری نداشته باشید، جایی ندارند بروند. یا آن وبلاگ نویسی که در زمان جنبش سبز توسط دو مامور امنیتی دستگیر شده بود و دو مامور به دختربازی و ترک سیاست ارشادش کرده و آزادش کرده بودند.

در بالا وقتی گفتم که رژیم مشکلی با اعتیاد ندارد، منظورم این نیست که خودش هرویین وارد میکند یا جلو قاچاقچی را نمیگیرد. بلکه منظور این است که اعتیاد جوانان از لحاظ سیاسی مشکل اساسیش نیست که اتفاقا بسودش هم هست.

روزبه گفت...

""ایران کدام سنگر را می خواهد بشکند.نگا هی به پا رلمان های کشور های اسلامی بکن.اکثرا بی حجا بند.می تونی بیشتر توضیح بدی؟"" دوست عزیز ناشناس
.
.
حکومت ایران داعیه رهبری جهان اسلام را دارد (گاهی با صدای بلند و گاهی یواشکی!). در حالی که بدنه جامعه روز به روز وضعیت سکولار بیشتری به خود می گیرد. کوتاه آمدن از موضوع حجاب و کنترل زنان یک زنجیره دومینوی قدرتمند ایجاد می کند که همه محدودیتهای اجتماعی و فردی که به نام "اسلامیت" نظام ایجاد شده فرو خواهد ریخت. فرض کنید مثلا شکل ترکیه، مالزی یا اندونزی بشویم (کشورهای عرب را عمدتا اسم نمی برم چون بافت فرهنگی ما شبیه آنها نیست). آنوقت دیگر پسوند "اسلامی" در دنباله اسم حکومت را چه کسی جدی می گیرد؟ کار و کاسبی متولیان دین چه خواهد شد؟ این علت همان نگاهی است که دلقک در آخرین جمله کامنت بالا می گوید: "لچک ناموس و بنیاد امنیت ملی و نماد حکومت دینی است."

ناشناس گفت...

دلقک جان من از شما تعجب میکنم چطور زندگی در لندن به کسالت میگذرانید با توجه به روحیه شما شهرهای کاراکاس و یا کشور کوچک امریکای جنوبی ایده ال است پرتوریکو حتی کوبا هم بد نیست.دلقک اصلا به اقتصاد امنیت و استقلال ملی صنعت فکر نمیکند و کلا پریز را ب
سالیان است از برق کشیده ایشان رهبری مانند چاوز را دوست دارد مردم بیایند رقصی بکنند دخترکان لخت لب آب مگر ندید چطور خودش را برای مشایی دزد چاک چاک میکرد .کلا گفتم لباس رنگیی خال خال پشمی ابجو کاباره دختر اینها دغدغه حضرت سیرک است.فیدل کاسترو هم بد نیست این پس کله توده انقلاب ۵۷است .
حزب الله

ناشناس گفت...

توی سیاست بین الملل آمریکا خامنه ای رو اخته کرده. توی خاورمیانه عربستان خامنه ای رو اخته کرده. اما حیف توی سیاست داخلی هنوز مردم نتونستن اخته کننش.

ناشناس گفت...

روزبه!خوب اگر موضوع فقط داعیه اسلام هست که مرحوم محمد رضا پهلوی شا هنشاه ایران هم می توانست این ادعا را بکند.در حا لی که کشورش هم بی حجاب داشت و بیشتر حجاب دار.اردوغان هم اگر بند را پرتر باد بدهد می تواند ادعا بکند . همین که زنش لچک بسر کرده کافی است.انتخاب لچک برای دیگران با خودشان هست.تازه ما امروز یک برداشت اسلامی از حکومت اردوغان داریم.و بهمین دلیل نتوانسته با اروپا مج شود.این برداشت در صورتی است که نزدیک به هفتاد-هشتاد سال حکومت غیر دینی و تقر یبا لاییک با شادروان اتاتورک استارت خورده بود.به زعم من ادعای اسلامی بودن هیچ ربطی به لچک ندارد.ایران تا امروز کشوری شیعی و اسلامی بوده.و بی حجابی زمان شاه هم او را غیر اسلامی نکرده بود.پس موضوع حجاب عنصری اساسی و کاملا لازم برای مدعای کشوری اسلامی داشتن قطعیت ندارد.اینجا البته نمی خواهم وارد این بحث بشوم که حجاب یک بی حجابی خطر ناک را با خودش حمل می کند و عوارض بسیار مخرب و وحشتناکی دارد و مثل سایر توهمات اغایون سرابی بیش نیست.و در عوض این عنصر بی حجابی است که مشکلات را حل می کند و درد سر هم درست نمی کند.عنصر حجاب است که کاردار یا نمی دانم سفیر ما را وادار می کند دختر برزیلی را در استخر گاز بگیرد.نمی خواهم وارد این مقوله مفصل بشوم.این بحث ها یا از مغز اخوند فراتر است یا خودش را به ان راه زده تا دکانش را رونق دهد.و اما این حزب الله باز هم امد و مزخرف بافت.منظور حزب الله این است که تمام زنان بروند در حوزه درس بخوانند و لچک بسر کنند و تمام مردان هم باز به حوزه بروند و اخوند صفت شوند.خوب پس چرا دم از اقتصاد-سیاست-امنیت و پیشرفت می زنی؟ یعنی خدا این جهان بزرگ را برای حوزه و مسجد خلق کرد.البته تقصیری ندارد . وقتی امامش فرمود اقتصاد مال خر است.منظور خمینی این بود که اصل حوزه و مسجد است. اقتصاد دیگر چه صیغه ای است.اینهاخدا را هم به تمسخر گر فته اند.اما عمرشان سر امده. مردم به خیا بان بیایند یا نیا یند. توافق بشود یا نشود. کارشان تمام است.راستی جوان هم جوان 57. اگر جوانهای امروز جوا نهای 57 بودند این اخوندا این همه به انها زور نمی گفتند.با کوکتل ملوتوف وچاقو فلانشان را پاره می کردند.چنان هراس و ترسی در اخوند و اعوان و انصارشان می انداختند که معنی حجاب را فراموش می کردند.

Dalghak.Irani گفت...

مهرداد.

همپوشانی برخی گزاره ها در نزد اندیشمندان مختلف امر غریبی که نیست بلکه بسیار هم آشناست. و این همپوشانی اندیشگی لزوماً بمعنای گرته برداری یکی از دیگری نیست. مضافاً به اینکه من نسبت به جین شارپ این برتری بینشی را هم دارم که او فقط از راه مطالعه و دانشگاه و تحقیق به دکترن جهان سومی اش رسیده در حالیکه بعنوان یک جهان اولی هیچگاه خودش شرایط گذار را زندگی نکرده است. آن هم در جامعه ای مسلمان. آن هم مسلمان شیعه. آن هم در کشور کهن فرهنگی چون ایران. شما که دیر آمده ای لابد خبر نداری که من از ابتدای شروع پروسۀ آگاهی بخشی ام از راه تأسیس این سیرک. یک در میان در مطلب اصلی یا کامنت ها "آوردن هیجان به عرصۀ عمومی" (شادی) را تنها راه تغییرات پایدار و عقب راندن عبوسی و جدیت مسخرۀ آخوندها معرفی کرده و اصرار کرده ام. و حتی قبل تر از این در تمام طول ایران بعد از انقلاب زندگی کرده ام در ایران شاهد تبلیغ و تبیین این تئوری از سوی من در محدوده های مورد مرجعه و در دسترسم بوده است. اما چطور یادت رفته که من - و فقط من - بودم که چند روز پیش در نقد خندوانه مطلب نوشتم و از اینکه رژیم دارد حتی شادی کردن و هیجان درست کردن را هم کلیشه می کند هشدار دادم. و آیا هشدار غیر مستقیم نمی تواند دعوت به مردم نگذارید دارند کلون را می اندازند باشد. تمام شهرها و انرژی های انباشتۀ پیشرفت تمدن جدید از امواج خروشان و لطیف گیسوان بانوان جوان (در غرب فعلی زیر 60 سال و در ایران فعلی زیر 50 سال) تأمین می شود و بدون حضور مبارک این گیسوان تمدن لذیذ در عرصۀ عمومی نه موسیقی تولید می شد و نه رنگ به جامعه می آمد و نه رِنگ بترنم می نشست و نه کمری می چرخید و نه دستی بهم کوفته می شد از هیجان. یعنی همۀ مراحل تمدن از نحوۀ پوشش زنان به بعد اتفاق می افتاده و می افتد. با مقنعه و چادر و روسری و بی حجاب شما جوامعی بدوی و نیمه وحشی و رو به تمدن و متمدن می توانید انتظار داشته باشید. بعبارت دیگر مقدار آزادی زنان تنها شاخص "شما چقدر متمدن و پیشرفته هستید" است و انتظار اینکه با زنان در نقش ناموس مردان و مایملک روحانیان و زمین کشت نسل آدم (مرد) جامعه ای سالم و مرفه و پیشرفته داشته باشید مثل انتظار از مرغی است که شیر بدوشید.

Dalghak.Irani گفت...

حزب الله چرند گو. من اگر در کوبا یا ونزوئلا بودم بعنوان یک اندیشمند کوبایی یا ونزوئلایی "علت تامۀ" ناهنجاری سیاست جامعه ام را پیدا و معرفی می کردم. اما حالا که ایرانیم و در چنگال بدویت آخوندی گیر افتاده ام می گویم که علت تامۀ مشکلات کشورم ورود مستقیم شریعت (بخوان کثیف ترین ابزار ممکن در دست روحانیان) بحکومت است. و جز در بیرون کردن آن از حکومت انتظار پیشرفت و زندگی آیرومندو جامعۀ سالم خیالی عبث است. شریعت هم یعنی تاریکی و جهل و عبوسی و مرگ. و تا این از عرصۀ عمومی سترده نشود هیچ راه فلاحی درکار نیست. و برای اینکه این سترده شود هیچ ابزار سیاسی اعم از زندان رفتن و خود را جرو واجر کردن و پند واندرز و قربان صدقه رفتن و طلب رحمت کردن و کشت و کشتار راه انداختن و از این قبیل مؤثر نیست. تنها و تنها از راه زن (بانوانی که با خودشان هوای تازه و موسیقی و هنر و سینما و رقص و شادی و زندگی و زایندگی و هیجان و لذت) می توان به این مهم دست یافت. با این فرمول که با آوردن زنان به خیابان و پخش شادی و سرود و هیجان در فضای عمومی آخوندهایی مثل وحید خراسانی و صافی گلپایگانی و احمد جنتی و از این قبیل را ترساند تا آن ها هر چه بیشتر از عرصۀ سیاست به حجره های قدمت عقب بنشینند و قدرت معنوی شان را از ردۀ دوم متحجران - هم متحجر و هم سیاسی - مثل مصباح یزدی و محمد یزدی و احمد خاتمی و کعبی و هزاران از این آشغال ها - بردارند تا اینان هم که خودشان از ناموسیان هستند شل شوند و از پررویی بیفتند تا ولی فقیه هم از برپایی بهشت چلاق ها و زشت ها و بوگندو ها و فقیران و دریوزگان و طفیلی ها و ناتوانان و بی استعدادها و خلاصه هرچه آدم بیخود و تنبل و بی عرضه است کوتاه بیاید و دین از حکومت عقب بنشیند. البته که خیلی وحشت نکنید از این پروسه. چون اگر موازنۀ قدرت بین مدرن ها و سنتی به 50 50 برسد بلافاصله مدرن ها پیروز و سنت عقب خواهد رفت. و ما در زنان بموازنۀ قوا رسیده ایم و الان برتریم - اما متأسفانه در حوزۀ مردان پیشرفت چندانی نکرده ایم و هنوز در برخی زمینه عقب هم نشسته ایم مثل ناموس پرستی. و در برخی از زمینه ها بسیار عقب هستیم مثل علایق هنری و پوششی و جسارت ابراز هویت و خیلی فاکتورهای دیگر. اما آن پنجاه درصدی که پیش هستیم:

می دانید که این روزها بیشتر از همۀ سی و هفت سال نکبت گذشته حکومت بفکر محدودیت زنان از راه قانون افتاده است و دارند در مجلس هم قانون مجازات های مختلف را تصویب می کنند. این مورد به این دلیل نیست که تاکنون چنین فکرهای شیطانی به ذهنشان نمی رسید. بلکه به این دلیل قطعی است که تا کنون موازنۀ قوای زنان مدرن و سنتی بنفع سنت بود و احساس خطر برای حکومت نمی کردند و فقط برخوردهای ارشادی و صوری و گاهی بگیر گاهی نگیر می کردند. اما حالا فهمیده اند که در سال های اخیر موازنه قوای زنان مدرن و سنتی بنفع مدرن ها در حال جابجایی است. لذا تصمیم گرفته اند که با وضع قانون و خشونت و اجبار بیشتر این تغییر موازنه قوای بین زنان را متوقف کنند. چون از دست رفتن افسار - خانم ها ببخشند - زنان همان و سقوط آزاد شریعت عبوس همان. چون زن زندگی است و دین مردگی. یا...هو

ناشناس گفت...

احمد خاتمی، یکی از “امامان جمعه” تهران (((رهبر آینده!))) می‌گوید «اگر از انقلاب اسلامی پاسداری نشود، فرصت‌طلب‌ها از فرصت استفاده کرده رحم نمی‌کنند و بنیان‌گذارها و دلسوزان را به چوبه دار می‌برند».

ما که منتظریم هرچه زودتر بهتر. گردن کلفت تو هم سهم من.

Dalghak.Irani گفت...

از آنجائیکه اعتقاد دارم ما مردان خاورمیانه ای مسلمان موجودات جالبی نیستیم و برای آنانیکه مباحث را جدی تر دنبال می کنند چند توضیح را اضافه کنم.

اول اینکه من گزاره ای ظاهراً پارادوکسیکال نوشته ام در آنجائیکه همزمان از پیشرفت و جلو امدگی و جلو افتادگی زنان ایران نوشته ام و در همان حال از عقب رفتن مردان در حوزۀ ناموس پرستی گلایه کرده ام. در حالیکه منطقاً جلو آمدگی زنان باید با رضایت و کمتر شدن حساسیت ناموس پرستی مردان اتفاق افتاده باشد. ماجرا این است که زنان با اراده و مبارزه خودشان را جلو کشیده و آزادی های خودشان را بمردان تحمیل کرده اند بدون اینکه مردان باورمند هم با رضایت عقب نشسته باشند. بعبارت روشنتر زنان جلو آمده و مردان را منفعل کرده اند بدون اینکه مردان چنین حقی را برای زنان برسمیت شناخته باشند. البته نتیجه خوب خواهد بود و محتمل یقینی است که مردان از راه تداوم در عادت دیدن زنان شجاع خانواده ها بالاخره تسلیم واقعیت شوند و خواهند شد. اما بهتر بود و است که مردان خودشان پیشتاز مبارزه برای حقوق زنان و دختران خود می شدند.

مورد دوم هم سوء تفاهمی است که معمولاً واژۀ ناموس پرستی متبادر می کند و اغلب لغت مقابل ناموس پرستی را بی ناموسی معنا می کنیم. در حالیکه ناموس بمفهوم وفاداری به قرارداد ازدواج فی مابین هیچ رابطه ای با ناموس پرستی ندارد و در همۀ جوامع وفاداری زناشویی امری بشدت مهم - در حد تقدس - است و هنوز هم بیشتر مردان به عدم وفای بعهدزوج جنسی خویش حساسیت زیاد و قوانین سختگیری دارند. ناموس پرستی را می توانید در حوزۀ دختران تان تست کنید و ببینید ناموس پرست هستید یانه. به این معنا که اگر تن دخترتان را جزیی از مایملک خودتان بدانید قطعاً یک ناموس پرس فناتیک قابل ترحم هستید.

و این کوبیدۀ اضافه که آزادی زنان هیچ ربطی به ولنگاری جنسی و هرزگی و این قبیل بهانه های سخیف ندارد و هرجا من صحبتی از آزادی زنان می کنم در حد عرف غالب جامعه یک قدم به پیش است و نه وادادگی همۀ حوزه های اخلاق عرفی و تمدنی جامعۀ ایران. یا...هو

ناشناس گفت...

سپاس خدای را عزوجل ببین کریمی قدوسی چی گفته
(((سند هسته‌ای بنابر تعبیر برخی موجب تیز شدن چاقوی استکبار جهانی زیر گلوی مقاومت است)))
خیلی خبر خوبی بود.

ناشناس گفت...

دلقك جان، اين دو كامنت آخرتان راجع به پيشرفت زنان و انفعال مردان در جامعه بسيار دقيق و هوشمندانه بود، مردان اندكى در جامعه هستند كه پا به پاى زنان پرچم مبارزه مدنى را برداشته اند، در واقع مبارزه زنان به تنهايى از همان روزى آغاز شد كه لمپنها در خيابان شعار يا روسرى يا تو سرى را فرياد زدند و مردان تا ديروز به ظاهر مدرن هم با سكوت آنرا تاييد كردند و با آن همراه شدند.
ارادت ، افشين قديم.

روزبه گفت...

""روزبه!خوب اگر موضوع فقط داعیه اسلام هست که مرحوم محمد رضا پهلوی شا هنشاه ایران هم می توانست ..."" دوست ناشناس عزیز
.
.
از قضا من با بخش زیادی از آنچه گفتی موافقم. من دارم نگاه متولیان حکومت را توصیف می کنم و کاری به درستی و نادرستی و منطقی و غیرمنطقی بودن آن ندارم. یکی (مثل به قول تو اردوغان) لچک را موضوع خانواده خودش می داند و یکی هم به زور کتک و باتوم به همه جامعه تعمیم می دهد و می خواهد همه را ببرد بهشت. محمدرضا شاه بیشترین صفتی را که از "اسلامیت" در تبلیغاتش بهره برده بود "شاه اسلام پناه" بود. الان ماشالله همه چیزمان یک پسوند "اسلامی" دارد و داعیه رهبری جهان اسلام را داریم. حالا آقایان اگر همین موضوع حجاب را هم وا بدهند، همه مثل من و شما خواهند پرسید: پس انقلاب "اسلامی" آخرش همین بود؟؟!!

شاگرد تنبل ته کلاس گفت...

دلقک جان عزیز به نظر میرسه روحانی عقبه معنوی خودشو به جنگ با انتصابی ها فرا خونده.نامه "آیت...دست غیب" به خبرگان و شورای نگهبان رو چطور ارز یابی میکنی.
ببخشید اگر به مطلب رابط ندارد.

ناشناس گفت...

روزبه!اولا که داعیه جهان اسلام را داریم حرف مزخرفی است!چه کسی این داعیه را دارد.پس با این حساب من کامنت گذار هم یک فیلسوف بزرگ هستم.باور نمی کنی؟چرا؟لابد ایمانت ضعیف است! عزیز هر کسی می تواند در توهمات خود خویشتن را ان کسی تصور کند که دوست دارد.این توهم است.دنیای واقعیت با خواب و خیال و شعار فاصله زیادی دارد.هیئت حاکمه ای که 95 درصد مردم ایران انها را قبول ندارند و از انها متنفرند. داعیه جهان اسلام!!؟ کدام جهان اسلام؟ چه کشوری در سرتاسر جهان هستی این ملا ها را قبول دارد؟ نام ببر.در همین لشکر کشی اخیر اعراب به یمن و هما هنگی کامل و صد در صدی کشور های منطقه بر لج ایران و علیه او، این داعیه جهان اسلام بهتر روشن می شود.البته نه اینکه بعد از این ما جرا این را فهمیدیم.سی سال است که این را می فهمیم.زمان خمینی با ان برو بیایش کسی برای اینا تره خرد نمی کرد حالا که دیگه...ببین عزیز نوشته ای : حالا آقایان اگر همین موضوع حجاب را هم وا بدهند، همه مثل من و شما خواهند پرسید: پس انقلاب "اسلامی" آخرش همین بود؟؟!! نه من هیچوقت نمی پرسم انقلاب اسلامی اخرش همین بود؟ انقلاب اسلامی از سر تا ته مزخرف-مسخره- و خیمه شب بازی بوده.و اینا را همان سالهای اول انقلاب فهمیدیم.بنابرین جای تعجبی دست کم برای من و خیلی ها نداشته و ندارد.دیوار کج مستقیم نمی شود و پس از پیشرفت واژگون می شود.مگر که از اساس ویران و دوباره بازسازی شود.بگمانم در ذهن شما انقلاب اسلامی معنای خاصی داشته است.اما من از شما سئوال می کنم. انقلاب اسلامی که بنیان ان بر استکبار ستیزی و مبارزه بود. در سی و هفت سال عمرش چه ضربه ای به امریکا-اسراییل و دژمن-دژمن زد.هردو کشور را ایران فربه تر کرد.و اسم و رسمشان را بیشتر.و قدرت و پولشان را هم بیشتر.اخیرا هم رفسنجانی بعد از سی سال حرف قشنگی زد.که قرار نیست به بهانه مبارزه هر روز خودمان را فقیر تر کنیم.یک همچو چیزی.چه مبارزه ای؟ مبارزه با کی؟ لابد با سگ؟من نمی دانم اینا در این مدت بغیر از مردم ایران با کی مبارزه کرده اند.بطور کلی مبارزه اینها در این مدت حکومتشان با نقشه گربه مانند کشور بوده.به طبیعت و محیط زیست و و.. نگاه کن.نفت و گازی که معطل مانده اند.ابی که نیست. با مردم بوده. فقر -اعتیاد-بیسوادی یا کم سوادی-سقوط اخلاق-فحشاء-ریاکاریو چاپلوسی-دروغ-دزدی-زندان-سانسور-نابودی هنر-بی اعتمادی عمومی وووو. خوب قربون شکل ماهت بروم همه اینها را ما نا دیده بگیریم و همین چادر را پیراهن عثمان کنیم.که اگر حجاب رفت اسلام هم می رود؟ بگذار برود به انجا که عرب نی اش را انداخت.اصلا قرار بود برود.

Dalghak.Irani گفت...

در مورد نامۀ دستغیب به خبرگان و شورای نگهبان گمانۀ سازماندهی از سوی روحانی را نمی دهم. زیرا اینان نیازی به صدا کردن همدیگر ندارند و هر کدامشان در موقعیت خودشان فرصت ها را می شناسند و صدای هنوز هم ضعیف شان بلند می کنند کما اینکه حرف های حسن خمینی هم در این جهت مهم است ونوعی اعلام نامزدی احتمالی در خبرگان رهبری را می دهد. اما متأسفانه در بین روحانیان مؤثر و مورد قبول در حوزه خیلی برد و فراوانی لازم را ندارند. این تحرکات حتماً روبفزونی هم خواهد گذاشت و با نزدیک شدن به انتخابات فضای کشور بسمت دوقطبی پیش خواهد رفت. هر چند هنوز هم بزرگترین مشکل روحانی در حوزۀ رکود اقتصادی است که استخوان مردم را سوزانده و اگر نتواند بزودی تحرکی به بازار بدهد چه بسا محرومان اکثریت تمام نقشه هایش را نقش برآب هم بکند. باید کمی دیگر منتظر باشیم ببینیم بعد از 17 سپتامبر و قطعی شدن توافق نیروها چه آرایشی می گیرند. یا...هو

ناشناس گفت...

حق با روزبه است .ایران شیعی پرچم اسلام است و خامنه ای واقعا رهبر مسلمین جهان است.ااکر ایرن بشکند اسلام بار دیگر میشکند.برای همین مسیحیت سفید پوست از هر دری وارد میشود تا ایران را به زانو در اورد ولی هر
بار که ضربه میزنند ضربه با بسامد بالاتر بخود بر میگردد. البته من دین مسیحیت را پرچم نژاد پرستی از نوع انگلو ساکسون میبینم .نگاه کنید به فیلمهای روبوکاب و سیصد یک و دو به در و تخته میزنند حداقل در هالیوود ایران را زخمی نشان دهند .نژاد سفید به رهبری امریکا و نژاد سفید پس از حدود پنج قرن دارد عین بستنی وا میرود .نیوزلند بزودی از کشورهای مشترک المنافع انگلستان خارج میشود و این دو مینو ادامه دارد کشور استرالیا با داشتن چهارصد میلیارد دلار بدهی به چین با قرار داد تجاری یک طرفه با چین عملا به صورت کلونی چین در امده .آمریکا وارد مدار سقوط شده و با داشتن ۵۴تریلیون دلار بدهی که عمدتا به چین است در حال سقوط رجز میخواند اوباما دارد با پاراشوت فرود می اید مشتی نو محافظه کار میگویند بپر تو بال میزنی من تضمین میدهم اگه دونالد ترامپ املاکی رییس جمهور شود این سقوط آزاد فوری است . البته انگلستان از غارت قرون گذشته همچنان در همین مدار میماند و عکس چرچیل را قاب دستمال میگیرد و با نوستالژی جان گوز ملکه ویکتوریا روزگذار خواهد گذراند .

ایران پرچم اسلام. است .خاورمیانه حالا حالا ها از سرمشق ما رج خواهد زد .و شکل یک نیشن اسلامی مهم است عربها بزور میخواهند ما را برادر خودشان جا بزنند البته امام خامنه ای فرزند برومند ایران زمین است و هیچ کس چون او اعراب را خوار نکرده نشانه ها بسیار است از هر چه با شکوه تر برگزار کردن نوروز باستانی احیای سنت بار عام نوروزی هخامنشی .خامنه ای هر ساله در روز یک فروردین در مشهد بار عام میدهد و پرشور ترین سخنرانیش را که غالبا جنبه بین المللی دارد در اینروز برگزار میکند .از انطرف هر جا توانسته عید فطر را سر بریده از عمد و بهانه استهلال اورده تا بزرگترین عید اعراب را رسما به گاه بدهد او انقدر دردانه است که شیعیان هر کجای عالم با ماه تهران فطر میکنند . انقدر اریا مهر است که امپراطوری پارس را با کمترین قطره خون شهروندان پارسی احیا میکند و در این بیست و شش سال تا توانسته صنایع پایه دفاعی را پوش کرده تا خودشان بسازند و اماده خور نباشند .البته برای ظاهر انگاران این چیزها به چشم نمی اید و قادر به خواندن پسه کله نیستند و شهنشاه پارسی را در عبا و عمامه تشخیص نمیدهند و صد حیف گوهر تابان را نمی بینند و دنبال قهرمان سازی رنباره ای چون ناصر الدین شاه سگ سبیل هستند .

ما ملت پادشاه مرده را عشق هست هستیم
حزب الله

Dalghak.Irani گفت...

باز این حزب الله یک چتول عرق خورد و افتاد به هذیان گویی. این مصداق کامل ترول است که از حرف درست روزبه که منظورش ادعای خامنه ای بود و نه اوری خودش و آن ناشناس هم نظر درست روزبه را شهید کرد حزب الله ترول از نوع سوپر پست مدرن و عاشق جلوه گری در پسلۀ سیرک هم سوء استفاده کرد و ترهات مغز معیوبش را خالی کرد اینجا. عید فطر هم دو روز تعطیل است مجید جان. زیاد معرفت درنکن چشم می خوری خدای ناکرده. فقط برای اینکه باعث تفریح وبلاگم شده ای کامنت غیرمجازت را منتشر کردم. یا...هو هم ندارد.

خدا گفت...

این پیر خرفت میخواهد شکست خودش در مقابل غرب و ابرو از دست رفته پیش هوادارانش رو به به شکلی بازسازی کنه، که مثلا بگه من هنوز هستم، واسه همین تنها جایی که میخواهد خودش رو نشون بده تو ضمینه فرهنگ ، حجاب ، ... این حرف هاست، واسه همین جنتی تنها فسیل متحرک روی زمین رو فرستاده جلو برای این کار ، چون کسخل تر این نیست که به پسر خودش هم رحم نکرد،
ولی دلقک عزیز ، میدونم، چقدر حرص میخوری برای بیدار کردن این مردم از کما، حرص نخور عشقم، چون نمیخام به تیمسار نیرو هوایی سکته کرده )زبونم لال( بمونه رو دستمون، ایجکت نکنی وسط راه 😉.
این پیر مرد متحجر هم از تقدیرش و سرنوشتش نمیتونه فرار کنه ،
همون میشه که باید بشه،




ناشناس گفت...

دلقک مغز تو قادر به تجزیه امور نیست و در تعجبم از همه حواس پنجگانه چطور بینایی در این سنین در تو فعال است و فرق قرمه سبزی و گوشت کوبیده را فقط از راه بینایی درک میکنی و محتوا را در نمیابی چون مغز کوچکت شدیدا ایدئولوژیک زده است و قادر به سنتز و پردازش امور نیست و شما همه مشتی بیسواد بودید و توی جوب شنا میکردید و خامنه ای شما را با سواد کرد و حالا دارید به ولی نعمت تان دهن کجی میکنید
حزب الله

آدم سطحی گفت...

من فکر میکنم دوستان در پیشتازی زن ایرانی کمی راه رو به خطا رفتن و مبنای حرکات و طغیان اونها رو عقل و منطق و درک جمعی ارزیابی کردن در صورتی که احتمال میدم دلقک و بعضی دوستان شاید به دلیل دوری از وطن کاملا از جوانان امروز و خصوصا زنان و دختران شانخت محدودتری داشته باشن ( البته قصد جسارت ندارم ). به نظرمن تنها شباهتی که با جوانان کشورهای متمدن دارند، سرکشی و طغیان در مسائل ویژه دوران جوانی و بی تفاوتی مطلق به مسائل دیگری هست که دور وبرشون میگذره. لطفا سری به اینستاگرام بزنید و دغدغه هاشون رو دقیق تر ببینید.

Dalghak.Irani گفت...

"ایدئولوژیک زده" نه مجید دلبندم یا ایدئولوژیک تنها و یا "ایدئولوژی زده" درست است. یا...هو

ناشناس گفت...

خامنه ای و ایدئولوژیش داره دفن می شه. حزب الله اور دوز کرده تا بتونه واقعیت رو وارونه جلوه بده.

ناشناس گفت...

آیت الله سید حسن خمینی در دیدار با اصلاح طلبان: اگر روزی لازم شد که من کاری را انجام دهم، شانه خالی نمی کنم

روزبه گفت...

من می گویم "حکومت ایران داعیه رهبری جهان اسلام را دارد" دوست ناشناس عزیز می فرماید: "داعیه جهان اسلام را داریم حرف مزخرفی است" (من هم می فهمم که مزخرف است!). جناب حزب الله هم که تفسیر رمانتیک خودش را می کند. من دارم نگرش متولیان حکومت را بیان می کنم و نه نظر شخصی خودم را. لپ کلام من این بود که حکومت در مورد هر گونه اصلاح و تحولی مماشات کند، در مورد موضوع زنان و حجاب به این راحتی کوتاه نمی آید.

شورا گفت...

دلقک خوب مرسی که از زنان حمایت میکنی,دل پری از این مردان داریم ما. اصلا توهینی را که با این لچک به روح او روان ما میشود درک نمیکنند. وقتی اینهمه سال و ازکودکی در گرمای تابستان این لچک را چون طناب دار بر گلو و این روپوش مسخره را چون کفن بر پوست بی تاب برای یک ذره هوا تحمل کنیم خوب حق داریم طغیان کنیم به قول آدم سطحی گرامی. همه که نسرین ستوده و شیرین عبادی نمیتوانند بشوند. تازه حکومت با آنها که صبور ترند و شباهتشان به آدمهای متمدن بیشتر از ماست چه ها که نکرده.مردان ما به غیرتشان مینازند ولی به چشم ما خیلی بی غیرتند که هر روز درد ما را میبینند و همراهی و کمکی نمیکنند. همه مشغول مبارزه گفتاری و فحش کاری اند. از نوری علای فرهیخته گرفته تا همین آدم سطحی که چنین بر زخم نمک میپاشد.
مرسی که از همه زنان به خوبی یاد میکنی .گاهی به رویا میروم که شاید این ما باشیم که در روز واقعه به کاخها و بیغوله هایشان حمله کنیم و کشان کشان به دادگاه خیابانی ببریم و محاکمه ای در هوایی آزاد و پیش چشم همگان برایشان برپا کنیم. و مردان را بگذاریم به حال خودشان فلسفه ببافند و خط ونشان بکشند.

ناشناس گفت...

دلقك من شك ندارم كه امثال حزب الله و خشه مذهبها حداكثر تا ١٥ سال ديگه اسبهاشون از تك و تا مي افتن و فضاي جامعه براي كودكان ما كه تازه به دنيا اومدن باز ميشه، اعتراضهاي بزرگترهاي ما در ٧٨ و كتكهايي كه ما خورديم تو ٨٨ به اميد خدا در زمان جوانيه و نوجواني كودكانمون به ثمر ميشينه.

ناشناس گفت...

دلقک گرا نمایه! من تعریضی به حرف روزبه نداشتم.در حقیقت می خواستم متن او یا سئوال او را تشریح کنم که چنین نیست.نه برای او. برای معتقدین یا جوا نانی که ممکن است به گفته او این سئوال در ذهنشان بیاید.در سال 68 هم در شوروی سابق بعضی ها از خودشان سئوال کردند اینهمه زحمت و سوسیالیسم جهانی و مارکس و لنین و انگلس و استالین و مبارزه با امپریالیسم جهانی و اینها نتیجه اش همین بود؟ بله همین بود!چون همه اش دلقک بازی و خیمه شب بازی بود.خودشان هم دست اخر به خودشان خندیدند. خوب حالا حکایت ایناست دیگه!

ناشناس گفت...

زن ایرانی چیست؟
زن ایرانی موجودیست که پدر رضاشاه را در کشف حجاب و پدر جمهوری اسلامی را در حفظ حجاب در آورده است.

ناشناس گفت...

خامنه ای با شکستهای سنگین در خاورمیانه و در پرونده اتمی تاریخ مصرفش تموم شده. فقط برای ما شیره. توی عراق هم دارن شعار مرگ بر خامنه ای سر می دن و نوری المالکیش رو می گن باید اعدام کنن توی یمن هم که ملک سلمان با اون دماغ گندش حوثیا و سپاه و خامنه ای رو زیر نعلینش له کرد. خامنه ای مرده.

نصرالله گفت...

حزب الله جان نتیجه الکل طبی توی ساندیس همین میشه که میبینی. این جمعه که اومد یه دو لیتری عرق کشمش نایلونی از آلبرت بگیر امیدوارم حالت بهتر بشه. عوارضش هم کمتره.

ناشناس گفت...

روزبه تازه کامنتت را دیدم.توضیحم خطاب به دلقک فکر کنم کافی باشد.همان گونه که خودت هم اشاره کرده ای این جمله مزخرف است.چه ان که ان را جدی بگیرد. چه انکه به ان بیندیشد.به هر حال مزخرف به گفته شما بر نمی گشت. در ضمن این طنز نا شناس در مورد زن ایرانی هم جالب بود.و جمله ای که یک کامنت گذار قبلا راجع به زنهای مدرن ایرانی گفت. که انها شاید خیلی هد فمند مبارزه نمی کنند.در حقیقت گردش کیهانی است و انها نمی توانند تا ابد در گونی باشند.امیدوارم بی مایه فطیر نباشد.

Dalghak.Irani گفت...

آدم سطحی.
منظور من هم دقیقاً همان کاری است که زنان مدرن و دختران همه مدرن - بغیر از تعداد کمی در رودربایستی وزور خانواده یا در استخدام نهادها - دارند انجام می دهند وتو هم تأیید کردی چه در اینستاگرام و چه در خیابان. هیچ و هیچ مبارزه ای با حکومت دینی مؤثرتر از زندگی بسبک مدرن وکشاندن آن بفضای عمومی - اعم از واقعی و مجازی - نیست. و مطلقاً منظور من این نبود که زنان کار و زندگیشان را و تفیح و خنده شان را ول کنند و بروند از منظر مبارزۀ سیاسی مانورهای تجدد برگزار بکنند. نه من میگویم هر کس - بویژه دختر و زن - که در خیابان تازه است و می خندد و کرم ریز سنی می ریزد و چشم نواز و لذتبخش برای ناظرانش رفتار و گفتار می کند. یک چیک مدرن جنگ زندگی و مرگ است و هزاران خفاش ناظر رفتارش را کور می کند. یا...هو

مازیار وطن‌پرست گفت...

نیمهٔ دوم دههٔ 60 بودیم و اواخر جنگ، پدر دوستم با قیافهٔ قهرمان‌ها می‌گفت همین که ما در تعطیلات با خانواده به پارک می‌رویم و لباس خوب می‌پوشیم و بستنی می‌خوریم (آن موقع تفریح آخر هفته ها یا همین بود یا مهمانی منزل اقوام، و هنوز کسی به محض تعطیلی نمی‌رفت خارج از شهر) داریم به ریش حکومت می‌خندیم (خودش می‌گفت: مبارزهٔ منفی می‌کنیم). البته این که کارشان مورد پسند حکومت نبود را می‌شد درک کرد؛ اما نام "مبارزه" برآن نهادن را -برای ما کلهٔ کودکی و نوجوانی‌هامان پُر بود از "سرودهای کوهستان" و "آنها که شهادت را برگزیدند"- بیشتر به تمسخر مبارزه شبیه بود.

اکنون و در شرایط عینی جامعهٔ ایران، ظاهرا پدر دوستم یکقدم جلوتر هم بود: دست کم او در "مبارزه‌"اش خودآگاهی هم داشت، اما جوانان امروز به حکم غریزه "مبارز"اند و انگار "مبارزهٔ" غریزی موفق‌تر است!

Dalghak.Irani گفت...

مازیار وطن پرست. موضوع این است که وبلاگ من یک پدیدۀ منحصر بفرد است و هیچ مورد مشابهی - حتی نزدیک به وبلاگنویسی من - نیست. به این معنا که من - بهر بهانه ای -از مسایلی می نویسم که نه در پیشینۀ حرفۀ نظامی من می گنجد. و نه با تحصیلات و عنوان های درسی من همخوان است. نه با نام مستعار - آن هم نام مسخرۀ دلقک - هم پوشان است. و نه با سطح و انتظار و فهم غالب خوانندگان وبلاگم همراستاست. لذا اغلب فهمیده نمی شود و هر کسی با توجه به غنای فکری خودش تعبیر و تفسیر کج و معوجی را متوجه می شود. چون اغلب خوانندگان - بعادت مألوف - قبل از ورود به هر نوشته ای اول نویسنده را ارزیابی می کنند و اعتبار متن را با اعتبار نویسنده در زمینۀ نوشته اش سنجه می کنند. وگاهی تا حد دری وری گفتن هم ارزش نوشته را پائین می آورند. اما در موضوع حاضر و بحثی که مطرح کردی ناچار یکبار دیگر توضیح کوچکی می نویسم.
مبارزه با جمهوری اسلامی یک وجه سیاسی دارد و یک وجه مدنی. که به وجه سیاسی ان می توانیم وجه "پروژه ای" هم بگوییم و بوجه مدنی آن وجه "پروسه ای هم اطلاق کنیم. یا در ورژنی دیگر مبارزۀ سیاسی را محتوایی و مبارزۀ مدنی را شکلی بدانیم. - با این تذکار همیشگی که منظورم نسبی و وجه غالبی است. زیرا در علوم و پدیده های انسانی خط کشی ریاضی بین پدیده ها و تقسیم بندی مطلق آن ممکن نیست - بعنوان مثال اگر در موضوع حجاب بخواهیم مدنی و شکلی و پروسه ای مبارزه کنیم می شود رفتار و طرز زندگی مردم در زندگی های روزمره و شخصی. و در حالیکه کسی به این رفتار مردم مبارزه نمی گوید اما مبارزه بخودی خود اتفاق می افتد چون یکی از اصلی ترین پایه های ایدئولوژی حکومت دینی را بچالش فرسایندگی مدام فرا می خواند. اما اگر همین موضوع حجاب را بصورت اعتراض سازماندهی شده و گروهی انجام بدهیم می شود سیاسی و محتوایی و پروژه ای. در سایر زمینه ها هم این دونوع مبارزه قابل تعمیم است غیر از برخی حوزه ها که موضوع ارتباط با ایدئولوژی و جهان بینی حکومت ها ندارد - مبارزۀ پروژه ای و سیاسی و محتوایی هم بر مبارزۀ پروسه ای و مدنی و شکلی هم منطبق است مثل اعتراض به مسایل محیط زیست. و برعکسش هم صادق است مثل هنر های مدرن که چه پروسه ای یا پروژه ای باشد وجه سیاسی دارد. حرف من و ما باید این باشد که چه امکان اجرای مبارزات پروژه ای و سیاسی و محتوایی فراهم باشد یا نه. مبارزات مدنی و شکلی و پروسه ای نباید تعطیل شود. و معلوم است که در غیاب چنین امکانی - فضای کار سیاسی - در جمهوری اسلامی تشدید و آگاهانه کردن مبارزات مدنی و شکلی بسیار باید مورد توجه و تبلیغ هم قرار بگیرد. با این افزودۀ مهم که جمهوری اسلامی بدلیل واپسگرایی متصلب در حوزۀ شکلی و سبک زندگی از طرف مبارزات شکلی بسیار بسیار آسیب پذیر است.
اینکه اغلب کامنت گذاران از حرف های عرفی گرایی و مبارزۀ شکلی و شادی و موسیقی و هیجان در عرصۀ عمومی طرح شده از سوی من برداشت "دعوت دلقک به تعطیلی فعالیت سیاسی و بازی در خیابان هاست - می کنند فقط بدلیل عدم تعمیق در فکر و اندیشه و فهم صورت مسئله است. البته بعید می دانم که کسی از این قبیل خوانندگان قصد ترول داشته باشند. یا...هو

ناشناس گفت...

نمی خواستم وبلاگ فاخر و یکدونه دلقک رو با نظرات ضد زن خودم تخریب کنم ولی حالا بگیر که اومد! علت اینکه زن ها در جمهوری اسلامی پیشرفت بیشتری داشتند مربوط به ذات زن هاست که همگی استاد جنگ های نرم و مبارزات مدنی به صورت فطری هستند! و اصلا به همین دلیل هم هست که زن ها مذهبی تر هم هستند، ما مردا چون دچار سندرم استکهلم نمی شویم یا کمتر می شویم به مرحله مبارزات مدنی زن ها نمی رسیم! البته اینا همه ایده ذهن خراب منه و تحلیل هم نیست، یه علتش میشه همون هراس از بی ناموس خواندن و زندگی قبیله ای بین مرد های ایران باشه ولی کلا به نظر من زن ها چندین هزار سال تجربه مبارزه مدنی روی دی ان ای ان ها تثبیت شده است.

Dalghak.Irani گفت...

نکتۀ بسیار خوب و مکملی بود مورد ذاتی بودن مبارزات مدنی در زن ها. و خوب هم توضیح دادید. استفاده کردم. مرسی

ناشناس گفت...

روحانی بازهم توی دهن خامنه ای زد و گفت اگر صحبت از قانون‌گرایی حاشیه سازی است، متن، «انحصار» و «رانت‌خواری» است

مازیار وطن‌پرست گفت...

ترسیدم -مثل بسیاری از دفعات- منتشر نشده‌باشد، دوباره ارسال می کنم اگر اولی رویت شد این یکی را بسوزانید!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلقک بسیار بسیار عزیز، کاملا تو را درک می‌کنم. در واقع اگر موضوع سردار محبوب شما نبود، می‌توانستم به جرأت بگویم بیش از همفکری با شما همدلی دارم.
گاهی لازم است آدم در تغییرات خود دقیق شود. فرضا نگاهی که من، ما، همهٔ مردم ایران به مبارزه داشته‌ایم به هزار دلیل در حال دگرگونی است. دلیل هزار و یکم که جامع همهٔ دلایل است، عینیت نیافتن مبارزاتی است که تا کنون صورت گرفته و مبارزات از نوع دیگر نیز فاقد پیش نبازهای خود بوده‌است.
به عبارت دیگر یا استلزامات مبارزه موجود نبوده یا خود مبارزه به صورت‌های مختلف شکست خورده. ای بسا هریک از آن استلزامات یا روش‌ها همین فردا عینیت یابد. شخصا همچون شما، نه بدم می‌آید و نه مخالفم. اما در غیاب همهٔ آن راه‌ها، آنی که در دسترس همه بوده و مبارزین اصیل آن را نفی کرده -و دوستان چپ فیس‌بوکی- "دپولتیزه کردن جامعه" می‌خوانند، اتفاقا موثرترین راه برای خراش انداختن بر "حجرِ این قشرِ" قشریون متحجر از آب درآمده. کامنت قبلی بازبینی این تغییرات با عینک بیست و اندی سال پیش خودم بود.

یک نکتهٔ خیلی مهم که مطمئنم تا حالا -به نحوی- با این موضوع برخورده‌اید:
هر نویسنده، وبلاگ نویس یا کنشگر زن که بخواهد نکته‌ای را که شما در خصوص نقش زنان در مبارزه با تحجر برجسته کردید، بیان کند؛ مورد هجوم وحشیانهٔ مردان و زنان متجدد و بخصوص با ادعای سیاسی قرار می‌گیرد. مثال دم دستی‌اش صفحهٔ "آزادی‌های یواشکی" که از نظر من بزرگترین حرکت خانم مسیح علینژاد بود. و مثال‌های دیگرش وبلاگ‌هایی که از شدت حملهٔ آقایان و بانوان (حتی بعضا فرنگ نشین) خسته و ناگزیر به تعطیل شدند. هنوز خیلی مانده کانونی بودن مسئلهٔ آزادی زنان در مقابله با جمهوری اسلامی به سطح خودآگاه ما بیاید. من حجاب اجباری را به دیوار برلین نظام تشبیه کرده‌ام. کافیست کمی ترک بخورد تا سقوط دومینو وار آغاز شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
اما بعد ...

رژیم ایران کاریکاتور یک توتالیتر است. این موضوع بسیاری از تحلیلگران و ناظران، از جمله کامنت گذاران این وبلاگ را گاه، دچار اشتباه می‌کند. در یک دستگاه توتالیتر واقعی (چیزی که مثلا یاران مسعود و مریم تا درصد زیادی در اجرای آن موفق شده‌اند) جمع بعضی چیزها با هم محال است. ناچارم مثال بزنم:
فقط فرض کنید: چند درصد امکان داشته بخشی از افسران اس‌اس در آلمان نازی، بطور سیستماتیک در کار فراری دادن یهودیان در ازای پول بوده‌اند؟
چقدر محتمل بوده فرزندان اعضای پولیت بورو در زمان استالین -تنها در ازای پول- متولی رلهٔ رادیوهای غربی به داخل شوروی باشند؟
پاسخ: احتمال هر دو فرض 0٪ است.
اما در جمهوری اسلامی اینچنین نیست. آیا می‌شود فرض کرد واردات چندین میلیاردی مشروبات الکلی، تجهیزات گرفتن ماهواره، لوازم آرایش، لباس‌های مردانه و زنانهٔ آنچنانی، ... بدون دست داشتن بخش‌هایی از حکومت اتفاق بیفتد؟ ناشری در آمریکا پس از اقدام به باز نشر آثار ایرج پزشکزاد، ورشکست شد، زیرا سیل کتاب‌های قاچاقی که در داخل کشور به طور مخفیانه چاپ می‌شد با یکدهم بهای چاپ جدید، تمام کتابفروشی‌های آمریکای شمالی را تسخیر کرده‌بود. در حالی که چاپ حتی یک آگهی ساده در روزنامه‌های ایران از دید ارشاد مخفی نمی ماند، این چاپ و صادرات، نمی‌تواند از مبادی معمولی و بخش خصوصی صورت گیرد.
برخلاف دوستان، من معتقدم این کارها -یعنی سوق دادن جوانان به ماهواهره و مشروب و سکس و اعتیاد و خوشباشی- نه از سر طرح و برنامه بلکه بخاطر ماهیت کاریکاتوری و پیشامدرن دستگاه حاکمه و کاریکاتور بودن توتالیترِ حوزوی/شیعی/ایرانی است.

مازیار وطن‌پرست گفت...

واقعا حیف نیست حرف‌هایی با این تازگی و زیبایی (کاری به درست و غلطش ندارم که اغلب سال‌ها و دهه‌ها بعد درست و غلطشان ثابت می‌شود) با عنوان "ناشناس" مطرح می‌شود؟ اصولا ناشناس بودن در وبلاگی که نشانی ایمیل نمی‌خواهد چه معنایی غیر از تنبلی دارد؟ دست کم اگر نمی‌خواهید از خود یک کاراکتر مشخص ارائه دهید -و البته این از مسئولیت پذیری تجدد بدور است- برای هر بحث، یا ذیل یک پُست، یک شناسه، حتی یک عدد انتخاب کنید که بشود نظرات را تفکیک، پی‌گیری و پاسخ داد.

مازیار وطن‌پرست گفت...

دلقک گرامی، کامنت مطولی قبل از ساعت ۲۲:۳۵ نوشتم و جهت احتیاط دوبار هم فرستادم. امیدوارم به کلی گم و گور نشده‌باشد. لطفا کمی جست و جو کن در اسپم یا نظایرش نیفتاده؟

ناشناس گفت...

موردها:

- نزدیک به 60 نظر تا کنون هست که بخشی از آن در کنار زدن حزب اله می باشد. زمانی این ناموجود اندیشه ای تا این حد موفق به تحریف نوشتار شدست آیا می شاید که نظر او پخش شود. زمانی که بدهی آمریکا را از 16 به 67 تریلیون می رساند و و ، از دهان او، و یاوه گویی ( کار برد به جای واژه گان و نه دژنام ) از این دست چرا باید ما باید نظاره گر باشیم آن را؟ در یکی دو پاسخ حتی خود دلقک نیز به دام افتاد و به مانند، با پوزش، کودکی با دهان کجی پاسخ دهان کجی این نا موجود را داد. مطمئن هستم همراهان گفته مرا سانسور نظر های مخالف که بخشی، از، و یا همگی آن از دید نگارند و به ویژه داده های میدانی مستدل هستند، تعبیر نمی کنند. این احتمال نیز می باشد که ترول این ناموجود ( باز هم اندیشه ای ) هدف شناسایی از راه تحریک را نیز داشته باشد.

- در مورد زن ایرانی بسنده تر این که واژه "زن" در تمامی موردها به کار رود، مگر آن جا که به عنوان پیشوندست - خانم میر شکار در مهمانی . . ، از روی مثال. در مورد مردها نیز "مرد."

- ". . و در همۀ جوامع وفاداری زناشویی امری بشدت مهم - در حد تقدس - است و هنوز هم بیشتر مردان به عدم وفای بعهدزوج جنسی خویش حساسیت زیاد و قوانین سختگیری دارند."، که اگر واژه به واژه آنچه را بیان کردید باور دارید، آن را مردود می دانم. نکته کلیدی واژه "جوامع" می باشد که تا آدرس کوچه و خانه اش داده نشود کُلی گویی ست. آنی که من می دانم در جوامع غربی به ویژه اروپا، و جوامع واسپارده به آن، ( با شدت و ضعف ) در موارد بسیاری آنی نیست که شما گویید، چه از منظر قانون و چه افراد. برای نمونه رابطه خارج از ازدواج در بسیاری از این جوامع کاری خارج از قانون نسیت، بلکه باید به درمانگر روانی مراجعه کنند و و . حجم بالایی از بودجه این کشورها صرف خانواده های تک سر پرست می گردد. کودکان الکل یک پدیده جا افتاده می باشد، و موردهای دیگر. شما دقت کنید که در رابطه با سایت Ashley Madison شماری نزدیک به 33 میلیون آمریکایی (10% کشور و در صد بسیار بالاتری از افراد بالای 18 سال کشور ) در آن لیست بودند، با اینکه تعدادی فقط برای کنجکاوی.

- ایرانیان با فرهنگی جا افتاده، بلکه آسیب خورده، و فرزندانِ کوروش و آتوسا سزاوار بیش از آنی هستیم که به مانند خیلِ بزرگی از مردمان غرب، پدر و مادر بیولوژیکی مان هم خانه ما نباشند. در غرب خانواده های با معیار خوب زندگی آدمی گونه زیاد هستند، اما نه آن مقدار که شما مبین آن هستید. باید نیز اضافه کنم که همان معیارها نیز از نقطه صفر اخلاقی آنان برابر با نقطه منهای 50 ما آن گونه که در دهه 40 و50 شمسی ایران بود، رشد رو بالا آغاز می کنند. یا خلاصه تر تا آن: آن چه نقطه آغازین اخلاقی آن خانواده های خوب غربی ست ( نقطه صفر )، منهای 50 ( گونه ای از بند و باری ) جامعه ایرانی 40 و 50 شمیس

- آری زنان و مردان باید شاد باشند، شاد و آنچه خواهند پوشند، شادی گویند و شنوند، برقصند و پایکوبی کنند، دوست یک دگر باشند، همیار هم باشند. از سوی دگر به بهانه آن چه گفته شد، جایز نیست ما راه غرب را دنبال کنیم، که این مقصد نا فرمانی مدنی مسیرِی بس زیباتر و ایرنی تر دارد و نمی بایستی کودک داخل لگن را، به اشتباه، با آب چرکین آن به بیرون پرتاپ کنیم. کودک نهاد ما می باشد، و آب چرکین آن چه بی رحمانه برآن سوار. که اگر این کنیم نهادی ایرانی دیگر نمی ماند آن زمانی که سواری دادن به پایان رسیده. پس می می گردیم ایرانی واسپارده شده به فرهنگی پیشرفته تکنولوژیک و از هم دریده شده از منظر آدمی بودن به برداشت مولانا. رنسانس غرب سکوی پیش رفت از دید مادی، تکنیکی ست، اما که سه پایه (tripod) نا متعادلی از خود به جا گذاشته، چراکه پای اخلاقی آن بسی کوتاه مانده. اشتباه نکنید، در این جا دین را به آگهی نگذاشته ام، بلکه عقل سلیم (common sense)، که چنین کیمیایی که در کوره فرهنگ چندین هزار ساله ما به شمشی وزین بدل گشته تواند روشنایی و امید بخش آینده مان گردد.

چون نمی خواهم نوشته به سوی های دورین کشیده شود به همین بسنده کرده شنونده می شوم. از نو اگر که نیازی بود در بازتاب دیگران به آن چه گفته شد، در بالا، شریک شده نکته های دیگر می افزایم. اما مهم این که از بحث دلقک دور نشوم.

در پایان نکته ای فکر مرا به خود مشغول کرده که با پوزش، از پیش، به میان می آورم. تیمسار در نوشته پیشین در لابلای گفته ای سن خود را هفتاد بیان کردید. آیا شما در سال 1979 در سن 33 یا 34 سالگی به دریافت این درجه مفتخر شدید. لطفاً توجه داشته باشید این پرسش یک کنجکاوی صرف نیست که ما در فضای غبارآلودی بسر می بریم. البته همیشه این امکان هست که شما هفتاد و اندی هستید و چون همه ما به خود تخفیف زیبا نمایی داده اید - بازهم با ارایه پوزش.

گمگشته گفت...

سلام

با اجازه تیمسار، آقا یا خانم مورد ها با آن ادبیات نچندان دلچسب و شیرینت، احتمالا تازه به جمع سیرک وارد شده اید. تیمسار این درجه خود را در سالهای انقلاب و قبل از رژیم پهلوی نگرفته اند بلکه آن را از حکومت جمهوری اسلامی دریافت کرده اند و برخی موارد دیگر و ایشان مدت زمان طولانی نیست که در فرنگ بسر میبرند. حالا من از شما سوالی میکنم این همه کش دادید خودتان را و فارسی غلیظ نوشتار فرمودید آن وقت فلسفه استفاده از سال میلادی به جای سال شمسی چیست؟ ذهن شما بیشتر غبار آلود است تا کسی که 5 الی 6 سال بی جیره و مواجب و از سرعشق مینویسد. سلامت و پایدار باشید تیمسار.

رامیار گفت...

به نظر می‌رسد در کنار حمله به زنان، حمله به حیوانات هم به فشارهای اجتماعی دیگر اضافه شده. وحشیگری شدید در برابر خانم هاله برومند که پناهگاه سگها را درست کرده بود و زخمی کردن دستش و غارت خانه‌اش، و حالا هم خانم شعله رئوفی و آتش زدن پناهگاه گربه هایش.
اینها نشانه‌هایی از همان چیزی است که شما به درستی اشاره کرده‌اید: در برابر باخت در خارج به تنها ابزاری که می‌توانند دست می‌زنند و آن سرکوب و منکوب کردن مردمی است که در برابرشان سلاحی ندارند. حتی فشار به کسانی که حامی حیواناتند. هر کاری می‌کنند برای گسترش ترس و وحشت. هدف وحشت آفرینی است که هیچکس هیچ نتواند بکند.
به نظر می‌رسد در این مرز مسموم غم‌آلوده هیچ جنبده‌ای به جز مگس و کرم آسایش ندارد. نه انسان و نه حیوان، نه آب نه خاک و نه هوا. هیچ هیچ هیچ از دست این بی‌همه چیزان در امان نیست. حتی نگاهداری و پناه دادن به حیوانات هم برای آنها مصداق نجاست‌بازی و سگ‌بازی است.
فشارها را ببینید که تا کجا به گرده این مردم می‌گسترانند. سخت غمگینم و از تصور آنچه در پیش خواهد بود در فشار آوردن بر زن و مرد و پیر و جوان.
لینکهای مربوطه:
http://iranwire.com/features/7965/
و
http://iranwire.com/features/7972/

ناشناس گفت...

چقدر حال میکنم با جوونهایی که به ازدواج سفید رو آوردن
همین حرکت به تنهایی خودش به اندازه جنبش سبز حکومت رو ترسونده
زنده باد به این جوونهای مدرن
تام

ناشناس گفت...

نحوه خبر رسانی در مورد این حوادث جالبه، به خانمی که برای سگ های بی پناه زحمت می کشید علنا حمله کردند و قمه کشیدند و دزدی کردند به نام اسلام عزیز و در راه خدا به سبک اخوان المسلین. کسی توجه نکرد چون این خانوم متاسفانه هنوز زنده هستند، اون یکی چون توی اتش سوخت با گربه هاش به یاد گربه ما ایران که داره میسوزه از دست اخوندا، برای این یکی از الان مراسم ختم و من میدونم کی کبریت زد و این بحث ها شروع شد. ما مرده پرستیم شوخی نیست، تازه اونایی که در ورامین حمله کردند به خانم سگ باز نجس، مردم ساده دل روستا بودند احتمالا به تحریک چند بسیجی مغز باخته و امام محل و همراهی لات ها و چاقو کش ها که صف اول نماز جمعه رو تشکیل می دهند.

ناشناس گفت...

"مردم ساده دل روستا"؟!
شما آخرین باری که به یک روستا رفتید کی بوده؟
سبک اخوان المسلمین؟! منظورتون داعشه؟

تو رو خدا از لس آنجلس اینطوری کامنت نذارین

ناشناس گفت...

" تیمسار این درجه خود را. . . از حکومت جمهوری اسلامی دریافت کرده اند"

گمگشته، در بازبینی نوشتار اندکی پیش پاسخ شما را دیدم. سپاس گزارم.

ناشناس گفت...

دلقک گرامی در مورد:
" تیمسار این درجه خود را. . . از حکومت جمهوری اسلامی دریافت کرده اند"
ویراستار سایت بار نخست پاسخ را از صفحه پاک کرد. اگر آن نوشتار از سوی شما دریافت گشته، عنایت نموده آن واین یادداشت مخاطَب به شخص خودتان ( فقط ) را حذف کنید. پاسخ دومین را برای بازتاب دادن منظور نمایید؛ با سپاس فراوان.

ناشناس گفت...

مثلا دزدی و چاقو کشی در اسلام حرام است ولی گروه اخوان المسلین اولین بار ایده دادند که ما طبق قاعده خوردن گوشت تن میت در مواقع اضطراری برای نجات و حفظ فرقه اسلامی خود، به صورت موقتی از دستورات اسلام سرپیچی می کنیم و بعد از به قدرت رسیدن کفاره اش را می دهیم شبیه داستان رابین هود! داعش و جمهوری اسلامی هم همین دیدگاه رو به شدت و ضعف دارند نمونه اش مصلحت نظام در ایران، داعشی ها هم خودشون میدونند که برخی اعمالشون حتی اسلامی هم نیست ولی بر اساس این قاعده مجاز می شمارند، همه ی بدبختی ما هم از این دین داران تجدد یافته است، صد رحمت به سنتی ها که اگر متحجر بودند حداقل بمب به خودشون نمی بستند.

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

آقا جان مادرتون , وقتی یک کامنت میگذارید اول خودتون بخونید میفهمید چی نوشته اید و منظورتون چی بوده بعد ارسال کنید .دیکته و دستور زبان فارسی بعضی ها در حد دبستان هست و این واقعا زشت هست .( منظورم به ویژه کسانی هستند که سعی میکنند مثل هگل و کانت فلسفه بافی کنند ).
فضول