۱۳۹۴ تیر ۱۴, یکشنبه

بالاخره خامنه ای هم موضع گرفت: مهمترین فساد کشور افشای دستور من برای بورسیه کردن "کودن ها" بود!


مقدمه: هنگامی که در فروردین 90 اختلاف احمدی نژاد با خامنه ای بر سر وزارت اطلاعات مصلحی به اوج رسید و باعث تحصن 11 روزۀ احمدی نژاد شد؛ کابینۀ احمدی نژاد به دو شقه تقسیم شدند. وزرایی که طرف احمدی نژاد و مشایی را گرفتند و وزرایی که طرف خامنه ای و روحانیت متحجر را ترجیح دادند. کامران دانشجو وزیر علوم دولت دوم احمدی نژاد یکی از وزرای کلیدی بود که طرف خامنه ای را گرفت و حاضر نشد از خط مشی "لیبرالیسم امام زمانی" مشایی و احمدی نژاد پیروی کند. لذا احمدی نژاد بسیار تلاش کرد که کامران دانشجو را برکنار و از دولت اخراج کند اما موفق نشد. مهمترین اختلافات رسانه ای شدۀ آن زمان بین احمدی نژاد و دانشجو مربوط بود به عدم اجرای دستور احمدی نژاد در برکناری رهبر رییس وقت دانشگاه تهران، چالش رودرو در مورد طرح تفکیک جنسیتی و حذف و محدودیت تحصیل دختران در بسیاری از رشته های فنی و کاربردی که مخالفت احمدی نژاد مؤثر واقع نشد، اخراج فله ای استادان خوشنام و لیبرال و مدرن تحت عناوین بازنشستگی های اجباری و غیره، حذف و محدودیت های شدید برای رشته های علوم انسانی تحت عنوان اسلامی کردن این دانش های جهانی و همینطور موضوع حذف رفسنجانی و تیمش از دانشگاه آزاد که با اینکه احمدی نژاد جدید از پیگیری آن منصرف شده بود افاقه نکرد و کامران دانشجو پروژه را پی گیری و نهایتاً برادر خود فرهاد دانشجو را بریاست دانشگاه آزاد رساند. همۀ مواردی که گفتم مستند قطعی است و در اخبار و تحلیل و تفسیرهای مربوطه در زمان وقوع قابل ردیابی است و من هم چندین مطلب راجع به این موارد نوشته ام. پر واضح بود که این ترکتازی های کامران دانشجو در دو سال آخر ریاست جمهوری احمدی نژاد جز با حمایت قاطع و پشت پردۀ خامنه ای از ایشان قابل انجام نبود.

1- دیروز جمعی از دانشگاهیان دستچین شده و در مراسم کلیشه ای هر ساله به دیدار خامنه ای رفته اند تا بتعبیر من از گلایۀ صادق زیبا کلام در جلسۀ پارسال که ترجمه کرده بودم به: "زیبا کلام گفت: مزخرف گفتیم و مزخرف شنیدیم. خوش گذشت" بازهم مزخرف تر بگویند و مزخرف تر بشنوند. و در این جلسه بوده که خامنه ای از راز بزرگ بورسیه های غیرقانونی کامران دانشجو به کودن ها و حزب اللهی ها و فرصت طلبان پرده برداشته و با اعتراف ضمنی بدستور خودش در مورد بورسیه کردن بدون ضابطۀ وفاداران به نظام از افشای تقلب عظیم در واگذاری بورسیه ها بشدت انتقاد کرده و آن را "بازی رسانه ها" عنوان کرده است. این اعتراف همراه با اعتراض خامنه ای بموضوع افشای بورسیه های غیرقانونی از این جهت بسیار مهم است که او معمولاً در اختلافات و فسادها و بچاپ بچاپ ها و انواع فسق و فجور و آمارهای اختلاس و فساد و فحشا و اعتیاد خانمانسوز کمترین موضع گیری علنی نمی کند و همواره مثل ضرب المثل "نه خانی آمده است و نه خانی رفته است" خودش را بجهالت و کر و کوری می زند. تا جائیکه حداکثر موضع گیری علنی او بر می گردد به اختلاس 3000 میلیاردی در پروندۀ مه آفرید خسروی مرحوم که آن جملۀ معروف "کش ندهید" را گفت. و البته کش هم ندادند و بعد از اینکه با نیرنگ و فریب و قول بخشش مه آفرید بدبخت را تخلیۀ اطلاعاتی کردند و تا قران آخر دارایی هایش را گرفتند اعدامش کردند. بدون اینکه به سایر شرکای پرونده که حداقل سه نفر دیگرشان به اعدام محکوم شده بودند کاری داشته باشند؛ و پرونده را مختومه کردند. و خوب است یک حاشیه ای هم بزنم به آدم زرنگ محبوبم بابک زنجانی و یک دستمریزاد هم به او بگویم. زنجانی که از جنس خودشان است و اینها را خوب می شناسد می دانست و می داند که اگر اعتراف بکند و مهمتر از آن جای پول ها را نشان بدهد بلافاصله اعدام خواهد شد. بنابراین تا کنون از هرنوع همکاری سرباز زده و مطمئن است که تا پول ها مخفی است او هم کشته نخواهد شد.

2- اما اینکه خامنه ای اینقدر حساس است به دانشگاه که ناچار می شود رویۀ سکوت بی اعتنایش راجع به همۀ موارد فساد و تباهی ناشی از استراتژی غلطش را وا نهد و فساد زدایی از دانشگاه و دانش را فسادزایی معرفی و علنی می کند؛ به این دلیل بدیهی است که او هم می داند و هم تصمیم دارد و هم تا اندازه ای موفق شده است که دانشگاه را از عناصر مدرن پاک کرده و هژمون حوزه علمیه را به دانشگاه مسلط کند. البته که کار بسیار سختی است چون جنس دین و دانش از یک ملات نیست و ترکیب ایندو محال عقلی است. اما درست کردن مخلوط نزدیک به ترکیب از دین و دانش - که نه خاصیت دین داشته باشد و نه مشخصات دانش - ممکن است و نشانه هایی از موفقیت های خامنه ای هم قابل مشاهده در دانشگاه هاست. سیاست گزاری کلانش هم ناچار از فرمول زیر پیروی کرده و خواهد کرد.

3- مهمترین نکات دستورالعمل نمادین خامنه ای به دانشکاه چنین است:

الف- با استعداد ها و نخبگان را رها کنید. چون اکثریت قریب به اتفاق مستعدان و نخبگان تعهدی به شریعت و حکومت ما ندارند.

ب- حزب اللهی ها و کم هوش ها و متعبدان و فرصت طلبان را انتخاب کنید و فرصت های رشد علمی شان را چه در قالب پرداخت های بی حساب و کتاب - تحت عناوینی چون تحقیق و پژوهش و از این قبیل - و چه در قالب پرداخت هزینه های تحصیلی و اولویت دادن در بورسیه ها و تحصیلات تکمیلی فراهم کنید.

پ- این قبیل متعهدان مدرک دار را جایگزین هیئت های علمی و سایر مقاطع نیازمند دانش و اندیشه بکنید و بتدریج استادان و اندیشمندان متشخص را پاکسازی کنید.

4- اما از این دستورالعمل علاوه بر حزب اللهی های کودن و بی علاقه به دانش و فرصت طلبان نان به نرخ روز خور و آفتاب پرست؛ دو گروه دیگر هم تغذیه می کنند:

الف- بخشی از همان فرصت طلبان آفتاب پرست هستند که خودشان را متعهد و تابع نشان می دهند و کمک ها و بورس ها را می گیرند اما قصدشان خیانت و تداوم کمک به بدبختی کشورشان نیست. بلکه فرصت را غنیمت می شمارند و تحصیلاتشان را تکمیل می کنند و یا از بازگشت بکشور خودداری می کنند و یا راهشان را با حکومت جدا می کنند. این ها فرصت طلبان زرنگند و بارک الله دارند. بر عکس دسته ای از فرصت طلبان که خودشان و استعداد و نبوغ و دانش شان را با حکومت قرون وسطایی معامله می کنند و برای همیشه از رانت و رفاه فوق العاده بهره مند می شوند. و این فرصت طلبان هستند که خائنند.

ب- اما یک عده فرصت طلبان دریوزه و دست دوم هم از این ترفند خامنه ای برای بسخره گرفتن دانش استفاده می کنند. و اینان نخبگانی هستند که خودشان مستقیم از حکومت رانت نمی گیرند. بلکه از رانتی که کودن ها و فرصت طلبان دیگر گرفته اند دستمزدهای کلان می گیرند و برای این کودن ها مقاله و مدرک جعل می کنند. اینان البته نه خائنند و نه زرنگ. بلکه انسان هایی هستند که لاجرم در یک چرخۀ باطل قرار گرفته اند و بمقتضای تقاضای بازار مهارت هایشان را نقد می کنند. یا...هو

بعد از تحریر: و البته در این زد و خورد کلان گاهی پیشرفت های بطئی هم در حوزه های دانش - بویژه دانش های عبوس: مثل پزشکی و نانو و هوا فضا و اتم و شیمیایی - اتفاقی بدیهی است که بخش بزرگی از این پیشرفت ادعایی هم در حد مقاله های خریداری شده یا دزدیده شده باقی می ماند و تبدیل بدانش جاری در کشور یا جهان نمی شود.

۲۰۱ نظر:

‏«قدیمی ترین   ‏‹قدیمی تر   ‏201 – 201 از 201
ادوارد البی دوم گفت...

پیشنهاد من برای شروع مطالعات شبگرد، اگه که دنبال اسم خاصی است که برود و بگیرد بخواند، کتاب "ایران بین دو انقلاب" یرواند آبرهامیان، نشر نی، است. خواننده به درک بسیار خوبی از ایران بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی می‌رسد. چیزی که به امروزمان ختم شد.
کتاب جامعه‌شناسی آنتونی گیدنز هم به عنوان یک منبع کلاسیک درسی بسیار به درد این دوستمان می‌خورد. مفاهیم بیسیک به زبان ساده برای دانشجوی تازه‌کار را در خود دارد.

‏«قدیمی ترین ‏‹قدیمی تر   ‏201 – 201 از 201   ‏جدیدتر› ‏جدیدترین»