۱۳۹۴ فروردین ۲۴, دوشنبه

اسکار سه ساله 56 ساله شد یتیم! و چه حیف شد که بابام گونتر گراس مرد.


1- تا سال 82 خورشیدی که سروش حبیبی نازنین را دیدم و طبل حلبی اش را قرض گرفتم که یک تنبکی هم من بزنم؛ همیشه فکر می کردم که من دوریان گری اسکاروایلد - نابغۀ ایرلندی - هستم. تازه در آن سال بود که متوجه شدم من خود اسکار گونتر گراس - نابغۀ آلمانی - هستم. البته بالاخره خودم را در دستۀ دلقک های لویی فردینان سلین - نابغۀ فرانسوی - یافتم در سرزمین هری پاتر جی کی رولینگ - جادوگر انگلیسی - با این امید که در لجن زدایی از سیاست مولود و مولد فاشیسم در میهنم نقش آفرینی کنم. شخصیت من بتبعیت از نویسندگانی که نام بردم و نویسندگانی - اعم از ایرانی و خارجی - که نام نبردم شکل امروزش را پیدا کرده است. اما اسکار وایلد در جوانی ام و گونتر گراس در انتهای میانسالی ام و فردینان سلین در شروع پیرانه سریم محبوب ترین کاراکترهای "همذات پندارم" را به بلوغ رسانده اند. جوان که بودم گمان می کردم که پیر نمی شوم و مثل دوریان گری شاهکار آقای وایلد این تصویر من است که پیر می شود و اوست که هرگاه بمیرد من هم تمام خواهم شد - البته یک علت بیرونی هم داشت که همواره جوانتر از سنم بنظر می رسیدم - هنگامی که به اسکار طبل حلبی گونترگراس رسیدم شک نکردم که من همان کودک فریز شده در سه سالگیم که دنیای بزرگان را دست می اندازم در حالی که خودم یک مسخرۀ کامل هستم از نگاه متعارف زمانه. اما دلقک های سلین بیادم آورد که من هم مثل دکتر سلین یک تکه تکه شده ام که باید تلاش کنم تکه پارگی خودم را تصویر کنم برای عبرت گرفتن از من و تکه تکه نشدن هموطنانم. بارها و بارها بخاطر قهرمانان این رمان ها - در حقیقت برای نویسندگان نابغه شان - از جا بلند شده ام و فریاد شوق کشیده ام و دست افشانی کرده ام در اتاقی تنها و خانواده ام را از زوال عقلم مطمئن کرده ام با: لبخند متعجب و مهربان "وا دیوونه شده ای؟!" و این فقط یک ادای احترام بود به گونتر گراس 87 سالۀ آلمانی که امروز در گذشت و مرا از شوق صحنه های معصومانه و اروتیک طبل حلبی اش به بزرگداشتش واداشت. روانش شاد که شادی بی نظیری بما داد. خانم رولینگ را هم بقرینه آورده ام. زیرا بغیر از یکی از کتاب های سری هری پاترش را نخوانده ام و بجز دو فقره از فیلم هایش بقیه را ندیده ام. اما او را بخاطر خلق آثار "رؤیا شدنی است" برای بچه ها و نوجوانان ستایش می کنم.

2- و اما بعد:
در صحنۀ لجنزار سیاست میهن خبرها هنوز سبز هر چند کمرنگ است بعد از عمرها زردی و پژمردگی. دکتر صالحی مصاحبه کرده و جزییات دقیقی از توافق با غرب را مطرح کرده که با روایت های امریکایی و ایرانی هردو هماهنگ است. و فاکت هایی که ریز کرده غیر از همان خلاصه ای که من برایتان نوشتم قبلاً چیز بیشتری نیست: 

"گروه مذاکراتی ما بمب نمی خواهیم رهبری را جدی گرفتیم. و همچنین خواست توسعۀ اقتصادی رییس جمهوری را هم جدی گرفتیم. و بهمین خاطر هر چه آن ها محدودیت تحمیل کردند برای راستی آزمایی از بی بمبی ما پذیرفتیم: ده ساله و 15 ساله و بیست ساله و عمری. و هر چه تحریم ضد توسعه بود را پاداش گرفتیم از تحریم شورای امنیت بگیر تا تحریم های اقتصادی اروپا و امریکا. والسلام".

دکتر صالحی این گزاره را در یک مصاحبه پخش کرده. اما صراحت لهجه اش و قابل فهم بودنش برای مخاطب ستودنی است. او چگونگی رفع تحریم ها را تیرگی زدایی کرده و گفته است که حرفش یکباره  خواهد بود و اجرایش گام بگام: هم برای ایران در اقدام به از کار انداختن تاسیسات و مواد غیر مجاز. و هم برای غرب مرحله بمرحله خواهد بود در رفع موانع حقوقی و قانونی و فنی و اجرایی تحریم ها. در مورد بازرسی ها عین واقعه را گفته که قرار نیست از هر سایت نظامی بازدید کنند. اما پذیرفته ایم که اگر به سایتی مشکوک شدند اجازۀ نمونه برداری از لوکیشن سایت را خواهند داشت. و حرف هایش صریح و ساده و مثل خودش راحت و لیبرال بوده و خودتان می توانید در یکی از سایت های داخلی یا خارجی منتشر کننده مطالعه کنید. اما یک نتیجه گیری از حرف هایش قطعی است که می نویسم: "توافق با غرب حتی در جزییات کلی یا کلیات جزیی اتفاق افتاده و فقط دیپلمات ها فرصت نوشتنش را پیدا نکرده اند. که قرار است در شروع دور جدید اینکار (نوشتن) انجام شود. و الا توافق برگشت ناپذیر است.

3- موضع گیری و دعوای سردار جعفری با هاشمی رفسنجانی هم بر سر خشکه مقدس ها نوعی تلاش عزیز جعفری برای ترمیم فاصله اش با تندروان است که بعد از پیام تبریکش راجع به تفاهم لوزان بدجوری گرا بسته بودند بسمتش که "سردار تو هم زرد کردی"! لذا خیلی عمق ندارد این جنگ های تازه و چون صحنۀ سیاسی ایران در حال پوست اندازی است بازیگران مختلف باید هم دچار تلاطم هایی شوند. تا مجدداً خودشان را بازتعریف کرده و جایگاه بگیرند. لذا از این جور برخورد ها و واگرایی ها و همگرایی ها در سه ماه آینده بسیار خواهیم دید و شنید. البته هاشمی رفسنجانی هم زیادی خودش را لوس می کند این روزها و مرتب متلک و تحقیر و تخفیف است که به شرکای سی ساله اش بار می کند آن هم با مدارک قلابی از مردگان فانی. دوست ندارم نامردی را اگر حامل الماس برای خودم هم باشد. پس من در اینجا حق را می دهم به شریعتمداری! یا...هو

۴۸ نظر:

ناشناس گفت...

جناب دلقک شما که خیلی به انجام توافق وابسته شده اید لطفا این خبر را هم(جان کری به لغو منع تحویل موشک های اس ۳۰۰ روسی به ایران اعتراض کرد)در این جهت تفسیر کنید...با تشکر

ناشناس گفت...

ارژنگ
خوب دلقک جان، نصیحتت را گوش کردم و اول آمدم برایت بنویسم:
فکر میکنم در مورد رفسنجانی یک نکته را جا انداختی. اگر یادت باشد، رفسنجانی توی یکسال ونیم گذشته گفته بود، که جمهوری اسلامی از سوریه و لبنان و غیره استفاده ای نمی کند غیر از ضرر. بهتره به عربستان نزدیک بشه و از نفوذ آن استفاده کنه( نقل به معنی). اما بعد از حمله عربستان به یمن، سفرش را لغو کرد و حتی موضع گرفت. به نظر من این تغییر موضع از این لحاظ مهم بود که ربطی به فشار به بچه اش نداشت. رفسنجانی هم به این نتیجه رسید که بسط قدرت جمهوری اسلامی توی منطقه از طریق شیعه گری ممکن شده و راه رفته را نمیتوان برگشت. از همه مهمتر متوجه شده که شیعه گری و بسط نفوذ جمهوری اسلامی هم بدون روحانیت ممکن نیست. این تناقض را جمهوری اسلامی با خود حمل خواهد کرد و تغییر موضع رفسنجانی نشان دهنده این است که این تناقض جمهوری اسلامی و بحرانش فعلا ادامه دارد.

ناشناس گفت...

خدا وکیلی متنهاتو سخت و با خصاصت در علایم نوشتاری مینویسی؛ حداقل تیترها رو اینجور کلیله دمنه ای ننویس!

Dalghak.Irani گفت...

درست می فرمائید دوست عزیز. این پاراگراف تنها یک واگویه با خودم بود که دوست دارم گاهی هم خودم با خودم حال کنم. و قابل استفاده برای کسی نیست حتی ادبیاتی هایی اگر هنوز گاهی به من سر می زنند. اما با همین نیت دو بند سیاسی هم نوشتم از امیدی که دلم میخواهد جوانه هایش زودتر بروید در کهن سرزمین وطنم قبل از تبدیل شدنش به کویر. اما توصیه ات برای همه نوشته ها قابل اجرا نیست و من توانایی و سواد ساده نویسی را ندارم که گاونر می خواهد و مرد کهن و بارها اعتراف کرده ام. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

در ضمن خواننده هایی هم که مثل این خواننده از فشرده نویسی من گلایه دارند باید لطف کنند و زحمت بکشند و از منابعی که آدم حسابی های ایرانی - بویژه در داخل کشور - به موضوعات طرح شده و سیاست روز می پردازند بهره برداری کنند و متن های ظفاف روشنفکران مرجع را بخوانند. درست است که من قبل از همه می نویسم و مرجعی را اسناد نوشته ام استفاده نمی کنم - چون هنوز کسی نظرش را ننوشته قبل از من - اما بالاخره نگاه من و توان من هم از مطالعات و مشاهداتم از همین نخبگان تشکیل شده و می شود. امشب دو تا نوشته دیدم از دکتر ناصر فکوهیان انسن شناس برجسته که در قالب مصاحبه در روزنامۀ اعتماد کار شده بود و نوشته ای از استاد هرمیداس باوند در شرق که به موضوع عربستان پرداخته بود. در چنین نوشته هایی شرح و بسط گزاره های کلی مرا براحتی می توانید ساده شده بیابید. حالا دیگر اینقدر دیرهم کردم در مورد مقاله ای که قول داده بودم بعنوان مادر تحلیل ها - با اینکه یک پاراگراف پایانی اش مانده چند روز است - که همۀ اساتید وارد شدند و بسیاری از گزاره های مقالۀ منتشر نشده ام را بروشنی بیان کرده اند که می ترسم مقاله ام نوعی کپی پیست از فرمایشات این سروران استادم بیشتر جلوه نکند. خواستم فقط بگویم که اگر علاقه دارید باید وقت و فسفر هم بسوزانید و منتظر نباشید که من هم کوتاه بنویسم و هم جزییات بدیهی را جویده در ذهن شما بگذارم. یا...هو

کلیله گفت...

جماعت مریض محتاج حکیمند. گله از بد خطی طبیب اگر میکنند؛ انصاف نیست حواله دادنشان به تماشای نستعلیق استاد خطاط. که هر دو گلاب و عشقه مینوسند بر صفحه کاغذ؛ این کجا و آن کجا!

Dalghak.Irani گفت...

بهتر دیدم که به پرسش معصوم خواننده ای که از من راجع به مذهبی بودن یا نبودنم پرسیده بود در ذیل این پست جواب بدهم -هرچند که خیلی راحت نیستم با این قبیل سؤال ها - اما به این دلیل در اینجا به چند نکته اشاره می کنم که با مرگ مؤلف - در اینجا نه بمعنای هرمنوتیک آن بلکه بمعنای سادۀ مرگ حقیقی گونتر گراس همه فن حریف در عرصۀ هنر و زندگی - ارتباط تناتنگی دارد. بگذار از اینجا شروع کنم که حداقل از زندگی اسکار وایلد این را قطعی می دانم که او یک آدم کاملاً غیر متعارف در زمانه اش بود و حتی در اواخر قرن نوزدهم علناً یک همجنسگرا بود. یا سلین فرانسوی یک آنارشست بود که حتی تا محکومیت به اعدام هم پیش رفته بود. یا همین گونتر گراس که عضوی از ارتش نازی بود در جوانی و مثال ها زیاد است. لذا گشتن دنبال شخص نویسنده و علایق و عادات و طرز زندگی و سلوک اجتماعی اش نه تنها کمکی به بهتر فهمیدن متن نویسنده و اثرش نمی کند بلکه با وارد کردن داوری پیش از متن به ذهن خواننده او را از آزادی تفکر در مقابل گفتار مؤلف هم باز می دارد. این فقط یک مثال عام است و معتبر در مورد الماس های درشتی مثل کسانی که نام بردم و خزف بی ارزشی مثل حقیر؛ و معلوم است که قصد اینهمانی کردن خودم با مرادهایم را نداشتم. بنابراین فهمیدن اینکه من مذهبی یا غیر مذهبی هستم در حالی که خود مفاهیم هم سیال و قابل تعریف و تحریف از سوی پرسشگر و پرسش شونده است مشکلات را دوچندان می کند. اما اگر به منظور سؤال کنندۀ خاص از من برگردم بنظرم می رسد که سؤال او ناظر به قرائت رسمی و عام از مذهب بعنوان یک پکیج فکری ارائه شده از سوی یک نبی یا یک فیلسوف یا هرچه است و پرسش مشخص او منحصر به اعتقاد من به دین اسلام بروایت روحانیت شیعه در داخل ایران است. پس می گویم که من ضمن باورمند بودن به برخی گزاره های فراعقلی - کشف نشده و تأیید نشده از سوی عقل - آدم مذهبی بمعنای متعارف نیستم. اما با مذهب و دین عامه هم سرجنگ ندارم - اگر بخواهم هم نشدنی و امری محال و بیهوده است - و حتی بسیاری از مؤمنان غیر سیاسی را انسان های بهتری از خداناباوران و لامذهبان می دانم. البته خودم بشدت خداباورم و اصولاً انسان خداناباوری را نمی شناسم در جهان و ادعای خداناباوران را همانقدر بی اعتبار عقلی می دانم که ادعای خداباوران را. زیرا خداناباوران به همان "هیچکس و هیچ چیزی" باور ندارند که خداباوران بهمان "هیچ چیز و هیچکس" باور دارند و چون هیچکدام قادر به نشان دادن آن "خدا چیست" نیستند لذا ادعای هیچکدام منطق عقلانی و ریاضی ندارد. و مهمتر اینکه خداباوران در هنگام عجز و نیاز همانقدر به مبدائی متوسل می شوند برای بازگشت و نیرو گرفتن و امید که خداناباوران هم بطور واکنسی و غیر ارادی چنین می کنند. یا...هو

ناشناس گفت...

آقایان و بانوان خسته نباشید به یمن و برکت جمهوری اسلامی ایران واردات پایاپای نفت یا گندم و لوبیا و سیمان روسی در قبال نفت کلید خورد باز باید تخمهای پوتین را بوسید که انقدر مرد هست یه اس 300 و گندم و سیمان بهشون بده ایران کره شمالی نشه احتمالا وضعیت خیلی قرمز و اینها خبر نداشتند ولی پوتین راسا مداخله کرده .متاسفانه تمام زیرساختهایی که هویدا درددهه 40 در ایران بوجود اورد همه براثر زمان فرسوده و ناکار امد شدند .ایرانی که در دهه 70 میلادی سرامد خاورمیانه بود میتوانست در کشورهای در حال توسعه به جرگه کشورهای پیشرو جهان سوم در بیاد به چه خاک سیاهی نشسته .ارتجا سرخ و سیاه کار خودش را کرد و ایران ویران وکلنگی شد کشوری که میخواست المپیک برگزار کنه و ابرویی برای خودش دست و پا کنه به مذلت افتاده .اخوندهای بی سواد تحت تاثیر مشتی خایه مال ما را هر روز زبونتر میکنند فکر کنم ظرف چند ماه اینده گندش دربیاد و گزارش بره که کفگیر بدجوری ته دیگ خورده .یکسری هم که نه از اقتصاد نه از امنیت نه سیاست خارجی و نه از جغرافیا سر در میارند مثل رایفی پور و جنتی و سعید قاسمی رجال این مملکت شدند و ول کن معامله نیستند فکر میکنند دهه شصت که با ارز و اذوقه محمد رضا پهلوی دوام اوردند و هویدا را با احمدی نژاد یکی میدونند .داریوش بزرگ چه خوب گفت خدایا وطن منرا از دروغ و جنگ و خشکسالی دور بدار .الان باید از اپوزسیون ایران یکی بلند بشه و با صدای بلند بگه ای مشهد ای تبریز ای اصفهان ای شیراز ای تهران ای اهواز من اعلام خطر میکنم جای این صحبت الان است نه خرداد 42 .دوستان به جای بافتن حرفهای بی سروته و تحلیلهای استراتژیک به فکر جمع اوری اذوقه و حبوبات برای مدت شش ماه باشید دوستانی هم که خارج هستند سعی کنند به داخل کمک کنند و مقداری پول به نزدیکان درجه اول برسانند اوضاع بد خراب است و سر رشته امور از دست در رفته خدا کند شورش گرسنگان شروع نشود .

ناشناس گفت...

متاسفانه مردم ما سرخوش هستند و در نا اگاهی مطلق بانکها کاملا ورشکست شده اند بانک ملی ایران که زمانی پولدارترین بانک خاورمیانه بود در اثر وامهای بی رویه و وصول نشدن وام به فاک رفته احمدی نژاد ستون پنجم اسراییل تمام بودجه و سیمان و اهن ایران را در پای مسکن مهر در جاهای بی آب و بدور از شهرهای بزرگ به صورت ناتمام و با کیفیت بد حرام کرد .مردم سرخوش ما بدنبال این هستند که کیروش در ایران ماندنیست لابد قرار است حقوق ایشان با لوبیا چیتی وارداتی از روسیه پرداخت شود بروید مرحوم دهداری را از گور در بیاورید با چند تا چوب به نیمکت ذخیره ها ببندید شاید افاقه کند که حتما بهتر خواهد بود .شرط میبندم چند روز دیگر میرحسین را هم با سلام و صلوات از حصر در میاورند و به عنوان معاون اول روحانی به کار میگیرند تا مثل زمان جنگ حبوبات و تاید و صابون گلنار و سیگار بهمن و چای جهان را بین مردم تقسیم کند .اوضاع انقدر خراب است که جعفری بابت این توافق تبریک میگوید که بابا درسته ماتا حالا با خایه مالی کم نمی اوردیم اوضاع خراب است تا همین جا هم بس است دم ظریف گرم با خنده و شوخی دل طرف را به رحم اورده کمی پا را از خرخره بالا ببرد تا نفس بکشیم طرف گفته چه تبریکی. یاد ان ماجرا افتادم که طرف بچه ای بدنیا اورد واسمش را گذاشت رستم ولی میترسید صدایش کند .عزیزان این اغاز دردناک یک پایان خاکستری و سلام به سیاهی است .بعد از 10 سال مذاکره طرح نفت در برابر غذا با همکاری روسیه کلید خورد مثل سال 1990 صدام .

همنشین بهار گفت...

گونتر گراس Günter Grass، نویسنده، نقاش، و مجسمه‌ساز زبردستی که برای بسیاری از روشنفکران آلمان نماد «وجدان ملت» بود، به غبار پیوست. این بحث بعد از اشاره به شعر جنجال برانگیز «آنچه باید گفته شود» به مصاحبه گزارشگر کانال ای. آر. دی (کانال رسمی تلویزیون آلمان) با وی می‌پردازد که ۵ آوریل ۲۰۱۲ روز بعد از انتشار شعر انجام شده‌است.
گونتر گراس و «آنچه باید گفته شود»
Was gesagt werden muss
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=255
...
سایت همنشین بهار
http://www.hamneshinbahar.net

ناشناس گفت...

دلقك جان خداباورى محض( دگماتيسم دينى) و خدا ناباورى محض ( دگماتيزم علمى و ايدئولوژيك) دو انتهاى چوبى هستند كه بشريت را تنبيه كرده و زجر ميدهد.
ارادتمند، افشين قديم

ناشناس گفت...

افشین حرفت درباره دگماتیسم دینی درسته، دین نقش مستقیم در بدبختی بشر داره ولی حرفت درباره دگماتیزم علمی عجیب ترین حرفی بود که در عمرم شنیدم. علم اصولا بی طرف هست. برخلاف مذهب برای مثال دستور مستقیم ذبح، مثله کردن، سنگسار، قصاص و این جور چیزا نداره. اوضاع الان دنیا به خصوص خاورمیانه رو نگاه کنید. اصولا علم چه نقشی در سربریدنها، زنده زنده سوزاندن ها، تجاوز کردنها و هزاران نمونه وحشیانه دیگه داره؟ اتفاقا نبود آگاهی و علمه که این بلا رو سر مردم منطقه آورده. در ضمن چیزی به نام دگماتیزم علمی نداریم چون اصولا علم زایا و دینامیک هست همیشه خودش رو اصلاح میکنه نظریه پشت نظریه ابطال میشه و فرمول پشت فرمول میاد.
من فکر می کنم شما زیر رها شدن خودتون از بار ایدئولوژی مذهبی و احساس خلایی که می کنید سعی کردین با اختراع دگماتیزم علمی یک تعادلی رو در ذهن خودتون ایجاد کنید. این یه واکنش طبیعیه وقتی یه آدم از دگماتیزم مذهبی رها میشه.

ناشناس گفت...

البته افشین اگر منظورت از علم "ایسم" ها بود مثلا کمونیسم، مارکسیسم و... اینها بیشتر از اینکه علم باشن زیرشاخه همون دین و مذهب قرار میگیرن چون دقیقا مثل مذهب تشکیل شدن از یه سری باید و نبایدها. همه این مکاتب فلسفی و فکری و ذهنی هستن و هیچ پایه و اساس علمی ندارن. علم به آزمایشات و تحقیقات تجربی میگن. بقیه چیزا یا در شاخه فسلفه قرار میگیره یا مکاتب فکری یا در شاخه مذهب و دین.

ناشناس گفت...

این ناشناس طرح نفت در مقابل غذا با همکاری روسیه را از کجا در آورد ؟ من جائی نخواندم هنوز

ناشناس گفت...

تیمسار این یا...هو که آخر نوشته هات مینویسی معنیش چیه؟
احتمالا باید یک کلمه عربی باشه. یه پیشنهاد دارم به جای اون مثلا بگو پاینده ایران یا جاوید ایران که هم قشنگه هم به شما هم میخوره که تیمسارید. البته فقط پیشنهاد کردم وگرنه که شما حتما خودتون خیلی بهتر تشخیص میدین.

ناشناس گفت...

یا هو یه تکه کلام مال درویش هاست و منافاتی با تیمساری ایشون نداره

ناشناس گفت...

ناشناس گرامى ساعت ٢١:١٦، كلمه اى كه من بكاربردم دگماتيسم علمى است، نه علم كما اينكه دگماتيسم مذهبى را بكار بردم نه مذهب به هرشكلى كه خدا باورى يا باور به ناشناخته ها يا ماوراست. دگماتيسم آنجايى است كه عده اى خود را پيرو آيينى مى دانند و ميخواهند كه ثابت كنند كه اين آيين اينان راه درست است و سفيد و بقيه را سياه ميبينند. حالا بسيارى هم هستند كه دستاوردهاى علم را تا كنون تبديل به آيينشان كرده اند تا جايى كه تبديل شده به مذهبشان ، اگر شما اينگونه اشخاص را نديده ايد ، دليل به عدم حضورشان در جامعه نيست. اين از منظور من. اين اشخاص فرضيه هاى علمى را حجت فرض ميكنند و كاسه داغتر از آش خود دانشمند طراح فرضيه مى شوند، همانند مذهبيون كه آيات و احاديث برابشان حجت است.( البته همه مذهبيون دگم هم آدمكش نيستند)
اما مساله اينجاست كه چگونه با خواندن يك جمله از يك آدمى كه نه ديده ايد و نه ميشناسيد حكم روان شناختى ميدهيد و خلا وجودى طرف را پيدا ميكنيد؟ اين نمونه واضح دگماتيزم در علم روانشناسى توسط حضرتعالى است.
فرض غلطى را صورت مسئله ميكنيد( در اينمورد حتما من رها شده از دگماتيزم مذهبى هستم) و بعد قضيه روانشناختى خود را به سرعت ثابت مى كنيد كه :طبيعى است كه من اين را به علت خلا وجوديم اختراع كرده ام.)
كمى فكر كنيد ، بزرگترين مشكل ما ايرانيان اين است كه در مباحث به جاى صحبت در مورد موضوع چه آنرا را بفهميم چه متوجه منظور گوينده نشويم، فورى گوينده را زير سوال ميبريم نه موضوع را. به هر حال نه من قصد ثابت كردن چيزى به شما دارم و نه حوصله آنرا، موفق باشيد
افشين قديم

ناشناس گفت...

درویش ها یا صوفی ها همان افراد الکی خوش و عالم هپروت و نسخه باستانی هیپی ها نیستند؟ آیا ایده اصلی ملت بیایید خوشحالی کنیم در حد افراطی ربط به همین ایده ندارد؟
دوستی که گفته برای فامیلهامان پول بفرستیم ایران والا ما خیلی وقته داریم این کار را میکنیم. زندگی و مخارج ایرات به مداخل نمیخوره. حالا یک عده میگن ده هفتادیها در حال و هول و خوشی غرق اند شما یک قشر پولدار را در نظر میگیرید اکثرا با مشکل بیکاری دست به گریبان هستند و آنهایی هم که کاری دارند همان شندرقاز را هم دیر به دیر دریافت میکنند.
واقعا دلقک تو اپوزیسیونی؟ من باور نمیکنم تیمسار بوده باشی ولی شدیدا خداباوریت را باور میکنم!

نسیم

مانی گفت...

راستش دیگه کاسه صبرم لبریز شده از این خورده فرمایشیهای خوانندگا ن . دلقک چه کند با اینهمه فرمایش که از چپ راست بر سرش میبارد. یکی میگوید ساده بنویس ,دیگری میگوید هیجانی ننویس آن یکی میگویدمستند بنویس و دیگری میگوید کوتاه ننویس,و,و,و این آخری هم میفرماید نگو یا هو چیز دیگری بگو.آخر جانم ! اینترنت پر است ساده نویس کوتاه و بلند نویس خشک و عبوس نویس و دلقک از خیلی ها سر است به دلیل اینطور نوشتنش که من یکی از روز اولی که خواندمش با اینکه نظرش آن زمان به احمدی نژاد بودشیفته اش شدم چونکه در درجه اول زیبا مینویشت و مینویسد و دوم زیبا میاندیشد .دوستان نظر بنویسید, مخالفت بکنید بحث های تلخ و شیرین و پر جار و جنجال راه بیاندازید ....فقط لطفا فرمآن ندهید که دلقک چطور بنویسد و چطور نوشته اش را پایان دهد.راستش میترسم دلقک وسوسه شود و طور دیگری بنویسد. فرم به اندازه محتوا مهم است دوستان...

ناشناس گفت...

.فقط لطفا فرمآن ندهید که دلقک چطور بنویسد......... وقتی دلقک به دیگران فرمان می دهد و تشر می زند باید هم ظرفیت فرمان گرفتن و تشر پذیرفتن را داشته باشد.مگر شما اینجا تمرین دموکراسی نمی کنید. .. که من یکی از روز اولی که خواندمش با اینکه نظرش آن زمان به احمدی نژاد بودشیفته اش شدم..... خوب مثلا دلقک چه نور رستگاری در جبین این دلقک احمدی نژاد دیده بود که شیفته اش شده بود و نظرش به نظر او نزدیک بوده؟ عالم و ادم این دلقک احمدی را از فاصله پنج کیلومتری شناخته بودند. دلقک شما نشنا خته بود؟ پس از همین جا معلوم هست که هیچکس همه چیز را نمی داند. همه چیز را همگان دانند که همگان هم هنوز زاییده نشده اند. پس کسی بر کسی منتی نداشته باشد. سر تسلیم من و خشت در میکده ها.

ناشناس گفت...

تیمسار نظری در مورد تهاتر نفت ایران با غلات و برق روسیه نداری فکر میکنم در پس هیاهوها اوضاع بدجوری قمر در عقرب است و کار به روز و هفته افتاده نه به ماه و سال ظاهرا سیلوها خالیست وگرنه روسیه نفت ایران را میخواهد چه کار زیره به کرمان است .
در ضمن ظاهرا قرار هست چین برای اولین بار نیروگاه هسته ای بزند انهم پنج تا انهم در ایران خدا ما را بیامرزد نفت میگیرند وسایل خودکشی دسته جمعی برایمان میسازند

ناشناس گفت...

چه سریع جبهه میگیری شما افشین قدیم !!!!!!

ناشناس گفت...

مانی کاسه صبر شما چرا لبریز شده؟ چرا منتظر نمیشی خودش جواب بده؟ تیمسار دختر آفتاب مهتاب ندیده نیست که نشه گفت بالای چشت ابروئه تیمسار مملکته با کلی آدم سر و کله زده به اقتضای شغلش با خیلی از آدما از همه رنگ برخورد داشته چه عیبی داره یه نفر اونم با لحن متین یه چیزی رو بهشون بگه با بپرسه دلیلش چی هست پرسیدن که عیب نیست نپرسیدن عیبه وقتی نشه به یه شخصیت ناشناس با نام مستعار اینترنتی حرفی گفت چه انتظاری داریم مثلا خامنه ای که قدرت رو تمام و کمال قبضه کرده حرفای مردم رو حتی گوش بده چه برسه به اینکه عمل کنه بعدش تا جایی که میدونم اینترنت یه فرصتیه برای دیالوگ نه اینکه یه نفر بشینه واسه خودش مونولوگ تعریف کنه.

Dalghak.Irani گفت...

در مورد اس 300، تهاتر نفت و کالا بین ایران و روس، ساختن نیروگاه توسط چین و هر خبر معامله و بده بستان دیگری که این روزها اعلام شده یا می شود یک نظر کلی دارم می گویم تا دیگر تحت فشارم نگذارید:
همۀ حیات و ممات جمهوری اسلامی و ایران بستگی به توافق با غرب و امریکا را دارد. اگر این توافق به سرانجام برسد هیچکدام از این اخباری که شما نقل می کنید مهم نیستند. اما اگر زبانم لال کنگرۀ امریکا - تنها مانع جدی - این توافق را بهم بزند دیگر فرقی نمی کند که چه می شود. زیرا در آنصورت هم جمهوری اسلامی و هم ایران هر دو سرنوشت رقت باری پیدا خواهند کرد. و خدا نکند. این نظرم بهیچ وجه ناظر به اقتصاد و گشایش تحریم ها نیست. بلکه نفس آشتی با غرب مد نظرم است و تنفسی که به امنیت و ثبات ایران می دهد که نتیجۀ بلافاصله اش تقویت موضع مدرن ها در مقابل سنتی هاست. آن مواردی که می نویسید به این دلیل مهم نیستند که همه در حد طرح و حرف و داریم رویش کار می کنیم و از این قبیل هستند و شما می دانید که اینجور بده بستان ها و توافق ها و قرار داد ها از شروع به حرف زدن تا نهایی شدن و اجرا ماه ها و در برخی زمینه ها سال ها وقت و چانه زنی و این قبیل مسائل وقت می برد و اینطور نیست که یکی گفت کن فردایش فیکون بشود. و بنظر می رسد که همۀ این بحث ها و بالا پائین ها هم اقدامات بازیگران مختلف در جهت اثر گذاری به توافق ایران و غرب است. پس هدف مستقیم من توافق نهایی است. و حتی از اینکه تندروان داخلی ریل عوض کنند و مثلاً با هاشمی دعوا کنند و از هسته ای دست بکشند را ترغیب و تشویق می کنم. چون بندناف اصلی هم آن ها منفی و هم ما مثبت به "ایران داخل جامعۀ جهانی" است و این توافق با غرب را لازم دارد. یا...هو

ناشناس گفت...

جناب تیمسار اگر توافق اتفاق نیفته به هر دلیلی فکر می کنید در نهایت کار ایران و آمریکا به قول شما زبانمان لال به جنگ بکشه یا نه فقط تحریمها رو تشدید می کنن؟ احتمال توافق رو بالای 50 درصد میدونید یا فکر میکنید روز به روز این احتمال کمتر میشه؟

Dalghak.Irani گفت...

شلاقی تر و هیجانی تر و یک نفستر می نوشتم تا نفس خواننده را ببرم از هیجان و لذت بدون وقفه و نقطه خواندن. یا...هو برای بیرون دادن یکبارۀ نفس جبس شدۀ خواننده - خودم - بود در پایان هیجان و تک نفس خوانی و بی وقفه خوانی. نوشته ها اولیه و کمتر تحلیلی ام چنین خاصیتی داشت و یا...هو می طلبید. بعد هم که افتادم به مزخرف نویسی جدیتر و رئالیسم را جایگزین سوررئالیسم کردم یا...هو دیگر هم عادت شده بود و هم شناسنامه ای از قلمم. ممکن است ابتدا یاد درویشی هم بودم کشکول بدست هنگام صدای خدا. اما بارها جواب داده ام و این هم یکی از آن بارها.
"مانی" که از حریم خصوصی من دفاع کرد هم قابل دفاع است. او می گوید حرفتان را راجع به متن و حرف بزنید و از جستجوی دلقک و چرا تو اینجوری هستی و بهتر است اونجوری باشی و اینجوری نباشی دست برداریم که فایده ای هم ندارد. و الا او مدافع مونولوگ بجای دیالوگ نبود. و خواست او را بارها خودم هم تذکر داده ام. اما نه حرف خودم و نه حرف مانی و نه هیچ چیز و چیچ چیز دیگر قادر به مدیریت کردن این فضا نیست. زیرا فضایی در خلاء است که اولاً همیشه جدیدهایی هستند و ثانیاً از اکابرخوانده تا اصاغر! دانسته در آن جاریند فراوان! یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

توافق انجام شده و فقط نوشتنش مانده. پس امید من بالای 90 درصد است. آن ده درصد هم به اوباما و گروه 5+1 و ایران و خامنه ای ربطی ندارد چون ایران - بهردلیل - قطعاً توافق می خواهد و تمام پل های پشت سرش را به این امید یا تخریب کرده یا دینامیتش را گذاشته برای بازگشت به عقب تاجای ممکن و خواست غرب. اما بخشی از مخالفان مهم کنگره و سنا و اسرائیل همانطور که قصد تحقیر اوباما را دارند قصد تحقیر ایران را هم دارند برای مخالفت با توافق. این آن حس مهمی است که اگر جاری شود توافق را نابود خواهد کرد. اوباما چه خامنه ای و چه ایران - هرجوری دوست دارید بخوانید - را تسلیم کرده اما تحقیر نکرده است. محافظه کاران امریکایی ضمن اینکه خودشان اوباما را تحقیر می کنند از او می خواهند که ایران را تحقیر کند. فهمش براحتی قابل انتقال نیست و نوعی حس است که از شناخت همه جانبه نشئت می گیرد و من قصد بلندتر نوشتن از این را هم ندارم. چون وقت و انرژیش را ندارم. لذا مشکل بر سر هم تسلیم هم تحقیر نئوکان هاست در مقابل تسلیم محترم اوباما. اگر قرار بر تحقیر باشد چون حس را توده راحت می گیرد ایران قبول نخواهد کرد و ایرانیان هم بحساب جمهوری اسلامی و خامنه ای نخواهند نوشت. این خطر بزرگی است و البته من کماکان 90 در صد هم به بی نتیجه بودن این ده درصد شکم راجع به کنگرۀ امریکا خوشبینم و توافق نهایی را بالای 95 درصد بدست آمدنی می دانم. یا...هو

غریب آشنا گفت...

احتمالا سنبه کنگره از این بابت است که از طرف ایرانی‌ مطمئن نیستند و میخواهند حریف را تا سوراخ نهایی هم تعقیب کنند ، که نکند یکباره پشیمان شده و بزند زیر میز بازی .

ناشناس گفت...

دلقک چرا از تحقیر میترسی آیا این تحقیر باعث تقویت مدرنها نخواهد شد. آیا اگر مثلا نتانیاهو ایران را تحقیر کرد و مرگ یکبار شیون یکبار اسراییل را به رسمیت شناخت آیا ایدیولوژی جمهوری اسلامی یکبار وزن کشی نمیکنه . اتفاقا حرف نتانیاهو بد نبود حالا که دارند عقب مینشینند چرا انقلاب تبدیل به حاکمیت مسیولیت پذیر بین المللی نشه .جمهوری اسلامی انقدر انعطاف داره وقتی سمبه پر زور باشه باج را بده . هرچند میشه از منظر دیگه هم نگاه کرد که نتانیاهو میدونه ایران اهسته اهسته سعی دارد متحد منطقه ای غرب بشه و میخواد هزینه این تعدیل را انقدر بالا ببره که جمهوری اسلامی زیر بار نره ولی بعید میدانم توان اینکار را داشته باشه. من اگر الان جای خامنه ای بودم دست به یک اشتی داخلی رادیکال میزدم تا غرب عقب نشینی کنه . فرصت طلایی برای خامنه ای فراهم شده تا رخت عافیت بپوشه که کمتر شاهی در تاریخ معاصر جنبن شانسی داشته کاش مشاوران اش دوز بیشتری از این اشتی و عقب نشینی داخلی را تجویز میکردند.هرچند اعتقاد دارم عاقبت دست به اینکار خواهد زد و از جوانان جنبش سبز حلالیت میطلبد .

ناشناس گفت...

یار محمدخان کرمانشاهی
1 مجلس سنا سنگ بزرگی بر سر راه توافق نهایی انداخت و حداقل می توان از عدم حتی تعلیق تحریم های وضع شده کنگره تا مدت مدیدی مطمئن بود
2 دلقک عزیز ایرادی که بر شما وارد می دانم این است که قدری در نوشتن تحلیل عجله می کنید و در این فقره خاص شما هم پابرهنه به صف تبریک گویان پیوستید اما وقایع 3 ماه آینده می تواند تاثیرات مخربی بر حصول توافق داشته باشد چراغ اول را امروز شیوخ آمریکایی مجلس شنا روشن کردند نظام مقدس هم که غالبا سیاست انفعالی و عکس العملی دارد تازه باید بنشیند وببیند که این سنگ بزرگ را چطور می تواند دور بزند
3 قبلا هم عرض کردم و شما با عتاب وخطاب جواب دادید اینکه نوشتن آرزوهای دور و دراز به جای تحلیل نمی تواند شرح و بسط درست و درمانی از محیط سیال سیاست باشد
والسلام علی من اتبع الهدی

Dalghak.Irani گفت...

خطاب به همه: من هم قبلاً عرض کرده ام و برای ده هزارمین بار تکرار می کنم. فقط نظر خودتان را بنویسد و تمام. با من محاجه و جدل نکنید چون من خیلی از شماها را در حد خودم نمی دانم برای جدل فکری و بیشتری از شما را اصلاً خارج از کانتکست می دانم. من سیاست را ساده و ایدئولوژی را پیچیده می دانم در حالیکه اکثریت بزرگی از شما درکی از ایدئولوژی و جان سختی اش و تصلبش ندارید و سیاست را پیچیده تر می خوانید. من به شما نمی گویم چه بکنید یا نکنید. من منت بر شما می گذارم و در جایگاه مشخصم با ادرس مشخص و شناسنامۀ مشخص برای شما محترمانه می نویسم نظرم این است. آرزوهایم را می نویسم یا با عجله می نویسم یا کند و تند می نویسم بخودم مربوط است و تشخیص خودم. شما یا دوست دارید می خوانید و دوست هم ندارید نمی خوانید. اگر خواندید و فهمیدید و نظر دیگری داشتید فقط مجازید - اخلاق رسانه و قاعدۀ بازی را آموزش می دهم - برداشت و تحلیل خودتان را کامنت بدهید بدون اینکه مجاز باشید بگویید دیگر غلط است یا درست. چون خواننده خودش شعور دارد و نظر شما را می خواند و اگر منطقی تر از نوشتۀ دیگر "چه متن من و چه کامنت دیگران" باشد تشخیص داده و انتخاب می کند. اینکه من هی خودم را با اسکار طبل حلبی و ادیوت ها مقایسه می کنم و اغلب فروتنی نشان می دهم در برابر عدم درک شما نه برای گستاخ تر کردن تعرض شما بلکه برای آموزش مدنیت و مدرنیت بشماست. یا...هو

بی خدا گفت...

از شما توقع نداشتم بی خدایان را مسخره کنید و با خداباوران برابر بنامید انگار که پیامبر بی خدایان بوده که فساد و حماقت 1400 سال پیش را جاودانه کرده!

اینکه ما انسان ها وقت سختی دنبال دست آسمانی می گردیم در مورد همه درست نیست_ من که نمی گردم مهم نیست چقدر عاجز باشم_ حتی اگر هم اینطور باشد فقط نشان می دهد که دروغ گفتن به خود و خوشبینی احمقانه به بقای انسان ها کمک می کند، همین. معلومه کسی نمی تواند علیه وجود یک موجود اثبات نشده، برهان و دلیل عقلی بیاورد بدون انکه گرفتار بازی های زبانی مسخره بشود! شما می گویید جامعه ما انقدر عقب مانده است که به خرافات برای رعایت اخلاقیت نیاز دارد؟ یا چون بیشتر ایرانی ها شیعه هستند ما هم باید روشنفکر شیعی بشویم؟ کار روشنفکر اینکه دنبال واقعیت باشد نه اینکه همرنگ جماعت دین زده شود!
امیدوارم و فکر هم می کنم که منظور شما رو درست نفهمیده باشم با این ادبیات رندانه زیبا و نامفهوم شما. مقایسه ما با انها اوج بی انصافی شماست.

Dalghak.Irani گفت...

بی خدا
درست فهمیده ای و حرف هایت هم غلط نیست. اما به یک نکته توجه نکرده ای. که مهمترین است:
هر نوع تلاش فکری و عملی باید در جستجوی متن (کامیابتر شدن انسان ها - در اینجا تودۀ انسان ایرانی - نسبت به لحظۀ قبل) باشد. چه تلاش روشنفکر باشد و چه تلاش سیاستمدار و هر که. بنابراین هیچ گزاره ای از "روشنفکر باید چنین باشد" صادق نیست مگر اینکه "بهبود وضع انسان موجود به وضعی بهتر - نه ایده آل روشنفکر بلکه خورند توده گیر افتاده - و مهمتر از همه "ممکن بودن" را شامل و حاوی باشد. غیر از این چرند و مالیخولیا و پز دادن است و هرچه هست نامش روشنفکری نیست. یا...هو

ناشناس گفت...

در مورد خبر تحویل سامانه پدافندی اس 300 از روسیه به ایران به نظرم روسیه برای به هم زدن بازی ایران و غرب این کار را کرده است و البته بازی روسیه ی کثیف را ایران هم خوانده است در نتیجه به نظرم حدف مفت می اید
در حال حاضر معامله تهاتری ایران و روسیه هم که از یک سال پیش حرفش بود هم از آن بازی های روسیه است در واقع روسیه گمان دارد در این بازی سخت باخته است و ایران هم کم کم به بازوی غرب در منطقه تبدیل می شود در عین اینکه روسیه را از کل بازارش عقب خواهد راند. خبر امروز راجع به باز شدن شعبه لوک اوبل در ایران هم در این راستاست.
به هر صورت اوباما هم به کنگره اجازه دخالت در برداشته شدن تحریم ها را داد و اگر سم افشانی اسراییل تاثیر نگذارد دخالت کنگره شاید برداشته شدن تحریمها را محکمتر هم کند من هم مثل تیمسار به روند وقایع خوش بینم
پری سا با یادی از مقاومت پابرهنگان یمن در مقابل دریدگان سعودی

ناشناس گفت...

خوب شد امروز کامنتهای این وبلاگ را دیدم تازه فهمیدم مشکل ما چیه مشکل ما اینه که فکر میکردیم خدا وجود داره عجب اسگل بودیم. بابا جان گوش کنید این دلقک بیچاره چی میگه مگه نمیبینید کشور روی لبه تیغه و به پیسی افتاده به جای اینکه یکخورده تلمذ کنید مدرک لیسانس زاقارت اون را که توی دانشگاههای جمهوری اسلامی با سرفصلهای شصت سال پیش و با کمک از استاد و نمره روی نمودار و تقلب و پاس کردن تاریخ و معارف و متون و وصیت نامه و قران گرفتید اینجا جار میزنید .حالا تا پریروز پای منبر شیخ شیپیشو محل و اقا پرورشی بودید یه تقی به توقی خورد چار تا پادکست از فرضیه تکامل شنیدید بی خدا شدید بعد هم لابد میخواهید اونرا به پیرمرد سنتی ساکن فلان استان ایران بقبو لونید. به جای اینکه تمام هم و غمتون را بگذارید به حرفهای این دلقک وطن پرست گوش بدید به نثرش گیر دادید.مملکت ما اسیر مشتی بیسواد عقب افتاده معتاد. خالی بند است اونوقت ما داریم توی پوست روشنفکری و جهانهای موازی ذره بوزون هیگز و بیگ بنگ و نظریه ابر ریسمانی است که صفحه اول بالاترین را پرکرده غوطه میخوریم
مگر یکبار دلقک با زبان ساده نگفت که اعتقادات ادم تحت تاثیر شرایط ثابت نیست و انسانهای بیخدا هم اگر مستاصل بشوند به خدا و خرافات هم چنگ میزنند و این عین واقعیت هست
دلقک جان حرفهای این جوانان شما را دلسرد نکند به حساب باد جوانی و غرور بگذارید من معتقدم همه تلاش شما این هست که حداقلهای زندگی مدرن و پیشرو که در هجوم ایدیولوژی متوهم سرگردان در بیابانهای سال یک هجری شق القمر حجاز حفظ بشه.
بهروز باشید مسعود

ناشناس گفت...

پریسا خانم احتمالا شما پان ایرانیست هستید .ایرانیها از زمانهای قدیم خودشون را مرکز دنیا میدونستند و این بدور از واقع نگاری است حتی شاهان قاجار که مملکت به تساوی تحت تسلط دولتین روس و انگلیس بود خود را قبله عالم و شاه جهان میخواندند .به قول تیمسار ما حالا حالا ها باید مونتاژ و کپی کنیم و آنچه از علوم جدیده هست وارد این مملکت کنیم بلکه بتوانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم . ایران راهی ندارد جز یا با سیاست پهلویها یا با همان راه امثال خاتمی و روحانی به غرب دست دوستی دراز کند وگرنه کلنگی خواهد شدوگرنه با جمعیت جوانی نکرده پیر شده بیکار و عمدتا معتاد و تحصیل کردگان گرفتار ریتالین و سیگاری شب امتحان و باتولید ناخالص داخلی نازل و پراید و جاده های نا امن و اف چهار و پنج عهد فسیل و سرداران معتادو بنگی و رجاله هایی چون علم الهدی و پناهیان و ازقدی و نقدی که نمیشود به مدیریت جهان و خاورمیانه پرداخت
یادش بخیر زمانی میخواستیم. ژاپن باشیم بعد کره جنوبی بعد تر ترکیه و دوبی و حالا اخر عاقبتمان را بخیر کند .
بهروز باشید مسعود

Dalghak.Irani گفت...

به ناشناسی که تحقیر را باعث عقب نشینی متحجران و بنفع مدرن ها فهمیده. اول اینکه منظورم از تحقیر کل ایرانیان بود که تحت تلفظ ایران لقلقۀ زبان محافظه کاران است. ضمن اینکه آن ها تقسیم بندی ترا ندارند و ملت و حکومت را اینهمان می دانند و دغدغه ای هم برای هیچ ایرانی اعم از مدرن و متحجر ندارند غیر از منافع حداکثری برای خودشان و بقیۀ دنیا به تخمم هستند. اما موضوع مهمتر این است که هر گونه فشاری به ایدئولوژی بقصد وادار کردن آن به عقب نشینی حتماً شکست می خورد. زیرا ایدئولوژی قابل معاملۀ عیان روی میز سیاست نیست. عقب نشینی سیاسی را می توان با ابزار ایدئولوژی توجیه کرد و جا انداخت. اما عقب نشینی ایدئولوژیک را نمی شود با ابزار سیاست توجیه کرد. یک حرف این است که خامنه ای فقط بخاطر تحریم ها تن به مصالحه داده است. اما روایت دقیق این است که وجه مهم این سازش خامنه ای از تضمین امنیت و شناسایی رسمی جمهوری دینی از سوی امریکا و اوباماست. البته که سازش در حوزۀ سیاسی لاجرم بر نرم شدن تدریجی ایدئولوژی اثر می گذارد اما مسئله این است که عقب نشینی رسمی و علنی از ایدئولوژی یعنی ترک قدرت توسط روحانیت. و چه کسی خودش خودش را ساقط می کند. مخالفت با اسرائیل در خارج یک فکت ایدئولوژیک و مستند به قران است و مخالفت با موسیقی و بی حجابی در داخل همینطور. لذا اینجور شرط ها که جمهوری اسلامی از هویت باعث موجودیت خودش دست بکشد که توافق حاصل شود یعنی توافقی نمی خواهیم. همین. یا...هو

ناشناس گفت...

من معتقدم همه تلاش شما این هست که حداقلهای زندگی مدرن و پیشرو که در هجوم ایدیولوژی متوهم سرگردان در بیابانهای سال یک هجری شق القمر حجاز حفظ بشه.
بهروز باشید مسعود اقا مسعود خوبه والله.معقول ما گمان می کردیم که بعد از چهل سال تو سری خوردن از چهار تا اخوند ریشو با افکار سال یک هجری شما ،باید کم کم دست بکار شویم و فکری برای خودمان بکنیم. معلوم نیست در این دلقک خانه چه می گذرد. و یا با چه چیز شبه روشنفکران ایرانی را چیز خور کرده اند، که محتوای متعفن فرهنگ جاری را قاشق قاشق سر می کشد و با لذتی وافر وبا رقص موج مکزیکی به به و چه چه می گوید.متا سفم که در س خوانده های ایرانی که مثلا یکی اش دلقک است دنده عقب گر فته اند و باز هم باید به روشنفکران عصر مشروطیت میرزا کرمانی ها و ملکم هاو... و به شاعران ان دوره از ایرج و عشقی و عارف و...درودی یگانه فرستاد که خیلی بیشتر می فهمیدند. و هم ذات پنداری بسیار موثر تری با ریشه خود داشتند.واقعا ما را چه شده که اینگونه وا داده ایم. حد اقل های زندگی مدرن چیه؟ داستان زندگی ما برای بعضی ها حکایت ان ایرانی با مغو لهاست. که برایش دایره کشیدند. ناموسش را باخت . ولی در این اثنا پایش را چند سانتی از دایره بیرون گذاشت. و به همان کار تا اخر عمرش می بالید! امروز هستند کسانی که با تلاش وافر در جهت زدودن اوهام و خرافات مبارزه می کنند و بسیار هم موفق بوده اند. نسل جوان ایرانی خیلی دانا شده و خیلی چیز ها دستگیرش شده و می رود که پوزه خرافات را به زمین بزند. انوقت خرافات پرست های این سیرک می خواهند ما را به سمت اخوری ببرند که چهل سال است ذهن و روان و جسم ما را سمی و الوده کرده است. ناسلامتی ادم وقتی به مشکلی برخورد می کند بدنبال راهی می گردد نه اینکه در ان هضم می شود که این کار ادمهای ضعیف و سانتی مانتال است. توافق بشود ،نشود وضعیت همین است. انها که دل به این توافق بسته اند مردان خوش خیا لی هستند که فکر کنم برای هنر نی لبک استعداد هنگفتی داشته باشند. و باری ما عادت کرده ایم که همه روزه بیاییم و نی لبکی گوش کنیم. هر چند مدتهاست که گوشمان از صدای نی لبک ها کر شده است. و سوی چشممان هم از شما چه پنهان ضعیف . و عقلمان هم که خیلی وقت است که ذائل شده است. سلامت

ناشناس گفت...

من معتقدم همه تلاش شما این هست که حداقلهای زندگی مدرن و پیشرو که در هجوم ایدیولوژی متوهم سرگردان در بیابانهای سال یک هجری شق القمر حجاز حفظ بشه.
بهروز باشید مسعود اقا مسعود خوبه والله.معقول ما گمان می کردیم که بعد از چهل سال تو سری خوردن از چهار تا اخوند ریشو با افکار سال یک هجری شما ،باید کم کم دست بکار شویم و فکری برای خودمان بکنیم. معلوم نیست در این دلقک خانه چه می گذرد. و یا با چه چیز شبه روشنفکران ایرانی را چیز خور کرده اند، که محتوای متعفن فرهنگ جاری را قاشق قاشق سر می کشد و با لذتی وافر وبا رقص موج مکزیکی به به و چه چه می گوید.متا سفم که در س خوانده های ایرانی که مثلا یکی اش دلقک است دنده عقب گر فته اند و باز هم باید به روشنفکران عصر مشروطیت میرزا کرمانی ها و ملکم هاو... و به شاعران ان دوره از ایرج و عشقی و عارف و...درودی یگانه فرستاد که خیلی بیشتر می فهمیدند. و هم ذات پنداری بسیار موثر تری با ریشه خود داشتند.واقعا ما را چه شده که اینگونه وا داده ایم. حد اقل های زندگی مدرن چیه؟ داستان زندگی ما برای بعضی ها حکایت ان ایرانی با مغو لهاست. که برایش دایره کشیدند. ناموسش را باخت . ولی در این اثنا پایش را چند سانتی از دایره بیرون گذاشت. و به همان کار تا اخر عمرش می بالید! امروز هستند کسانی که با تلاش وافر در جهت زدودن اوهام و خرافات مبارزه می کنند و بسیار هم موفق بوده اند. نسل جوان ایرانی خیلی دانا شده و خیلی چیز ها دستگیرش شده و می رود که پوزه خرافات را به زمین بزند. انوقت خرافات پرست های این سیرک می خواهند ما را به سمت اخوری ببرند که چهل سال است ذهن و روان و جسم ما را سمی و الوده کرده است. ناسلامتی ادم وقتی به مشکلی برخورد می کند بدنبال راهی می گردد نه اینکه در ان هضم می شود که این کار ادمهای ضعیف و سانتی مانتال است. توافق بشود ،نشود وضعیت همین است. انها که دل به این توافق بسته اند مردان خوش خیا لی هستند که فکر کنم برای هنر نی لبک استعداد هنگفتی داشته باشند. و باری ما عادت کرده ایم که همه روزه بیاییم و نی لبکی گوش کنیم. هر چند مدتهاست که گوشمان از صدای نی لبک ها کر شده است. و سوی چشممان هم از شما چه پنهان ضعیف . و عقلمان هم که خیلی وقت است که ذائل شده است. سلامت

ناشناس گفت...

افشین گلایه ات رو قبول دارم درباره بخش دوم کامنتم راس میگی. ولی من که خیلی ملایم گفتم امیدوار بودم یه جوری ازش بگذری البته انتقاد هم همیشه باید باشه انتقاد ارزش بالایی داره. اگر قرار باشه از گل نازکتر به همدیگه نگیم و هر از گاهی یکی با حرفش یه ضربه ای یه تکانی بهمون نده که کل زندگیمون یکنواخت و خسته کننده میشه ولی در کل چون من شما رو نمیشناختم نباید در همون برخورد اول ازتون انتقاد میکردم.
پاسخی هم که درباره بخش اول کامنتم دادید بخش اعظمش رو موافق هستم و منظورتونو کاملا متوجه هستم. اما درباره اون بخش که میگید بعضیها علم یا دستاوردهاش رو دین یا حجت قرار دادن همونطور که خودتون گفتین من واقعا تا حالا همچین آدمایی ندیدم اگر هم باشن تعدادشون خیلی کم باید باشه و اگر هم همچین آدمایی باشن واقعا شرف دارن به مذهبی های دگم چون فکر نمیکنم اعتقاد به چند تا فرمول یا نظریه علمی ضرری برای بقیه داشته باشه؟ (آیا سابقه داشته یک دانشمند به دلیل تعصب روی نظریه خودش جنگ و کشتار راه بیندازه؟) چون در کل علم بی طرفه و عاری از هرگونه جهت گیری. ولی به هر حال کار این آدما هم اشتباهه این آدما باید بدونن که در علم هیچ چیز حجت نیست همیشه صحبت از احتمال هست نظریات ممکنه باطل بشن و من در عجبم که چطور میشه مثلا یه نظریه ابطال پذیر رو پرستید یا تبدیل به دین کرد؟ حتی نظریاتی که اثبات شدن هم شایستگی پرستش ندارن چون بعد از مدتی بدیهی و پیش پا افتاده میشن.

ناشناس گفت...

تیمسار این کامنت آخرت دوز ناامیدی اش زیاد بود یه خورده حالمون رو گرفتی به نظرت چطور میتونیم به طور کامل از شر ایدئولوژی جمهوری اسلامی خلاص شیم؟ آیا روزی رو پیش بینی میکنی که در همین جمهوری اسلامی مثلا حجاب اختیاری بشه؟ اگر آزادی موسیقی و حجاب و خیلی چیزای دیگه باعث تهی شدن حکومت از هویت میشه پس اصولا تلاشهای چه بسا از جان مایه گذاشتن های شما، اپوزیسیون مخالفان فعالان زندانیان سیاسی و مردم بیهوده ست. چه راهی پیشنهاد میکنی برای اینکه این حکومت رو با هزینه کمتر اصلاح کنیم و مجبور نشیم کل مملکت و حکومت رو کامل بکوبیم از اول بریم بالا.

غریب آشنا گفت...

اگر قرار باشد ایدئولوژی عقب نشینی نکند بطور محسوس و علنی طی این توافق درراه ، من یکی دعا میکنم که هیچ توافقی نشود که آب به آسیاب روحانیت روان شود. چون اگر نتوان این حضرات را در این پیچ تند ، گیر انداخت ، متآسفانه تا مدتهای مدید این فرصت تجدید نخواهد شد و از عمر ما و تو بدر خواهد بود احتمالآ.
ادامه تحریم ها به همان اندازه که فشارش بر مردم تحمیل میشود ، چندین برابر خطر شورش عمومی را به پشت گوش نظام خواهد آورد ، پس نظام به توافق محتاج تر است تا ما ، ولذا باید پوئن بدهند به ملت ( عقب نشینی از افکار تاریخ گذشته ).
من هم فکر میکنم که غرب در این توافق ، امنیت نظام را تضمین کرده و ما به تخم غرب بوده و خواهیم بود ، به همین دلیل نمی دانم چرا باید خوشحال باشیم از این توافق و حقیقتآ حیرانم از این احساسات کاذب و انفجاری که بر اکثریت جامعه غالب است.

غریب آشنا گفت...

اگر قرار باشد ایدئولوژی عقب نشینی نکند بطور محسوس و علنی طی این توافق درراه ، من یکی دعا میکنم که هیچ توافقی نشود که آب به آسیاب روحانیت روان شود. چون اگر نتوان این حضرات را در این پیچ تند ، گیر انداخت ، متآسفانه تا مدتهای مدید این فرصت تجدید نخواهد شد و از عمر ما و تو بدر خواهد بود احتمالآ.
ادامه تحریم ها به همان اندازه که فشارش بر مردم تحمیل میشود ، چندین برابر خطر شورش عمومی را به پشت گوش نظام خواهد آورد ، پس نظام به توافق محتاج تر است تا ما ، ولذا باید پوئن بدهند به ملت ( عقب نشینی از افکار تاریخ گذشته ).
من هم فکر میکنم که غرب در این توافق ، امنیت نظام را تضمین کرده و ما به تخم غرب بوده و خواهیم بود ، به همین دلیل نمی دانم چرا باید خوشحال باشیم از این توافق و حقیقتآ حیرانم از این احساسات کاذب و انفجاری که بر اکثریت جامعه غالب است.

Dalghak.Irani گفت...

این شورش گرسنگان برساخته ای از ادبیات مارکسیستی اینقدر که خوش آهنگ است برای گوش های غیر مسئول واقعیتی ندارد مستند به فاکت های تاریخی. بویزه ایرانیان که ابداً اهل "گرسنه مبارزه کردن" نیستند و هر دو نهضت مدرن معاصر ایران اولی با روشنفکران برخوردار و دومی با طبقۀ متوسط مرفه نسبی بوقوع پیوسته است. من راهی برای شکست ایدئولوژی بطور سخت افزار از بیرون - چه شورش توده ای و چه حتی جنگ خارجی - نمی شناسم و ایدئولوژی فقط با استحاله از درون وذره ذره و گام بگام اینقدر عقب رانده می شود که فروبپاشد در نهایت. مردمی که خوشحالی می کنند از توافق در پیش یا بجان آمده اند از گرفتاری های بیکاری و فقر و اقتصادی و یا حسی دارند که توافق با غرب باعث گشایش نسبی در مدرن تر شدن ایران را بشارت می دهد. حتماً کسانی هم مثل شما هستند که این حس و آن گرفتاری را نداشته باشند و معتقد باشند به تخمم. اما شماها در اقلیت مطلق هستید و از جامعه اخراج خواهید شد. و البته خودتان هم بیشتر غصه خواهید خورد و تعادلتان بهم خواهد خورد. تغییر یکبارۀ رژیم در ایران حتی با یک جنگ از بیرون در حد بمباران زیربناها امکان پذیر نیست. تنها راه خلاص شدن از دست آخوندها بطور دفعی عراقیزه شدن کامل ایران است با یک جنگ تمام عیار هوایی و زمینی و اشغال ایران. مسئله خواست من و شما و ترجیح ما نیست. مسئله واقعیت ریاضی است. تنها راه بعدی استحالۀ گام بگام ایدئولوژی است که فقط از راه مقاومت مردم بر المان های ضد ایدئولوژی - مثل همۀ سال های بعد از انقلاب - در داخل و رونق اقتصادی و هضم شدن گام بگام در جامعۀ جهانی متأثر از هزمونی مدرنیته در غرب است. روشنفکران و مدرن های مرجع و مؤثر در داخل هم باید رفتارهایی مثل کارلوس کیروش پرتغالی در پیش بگیرند و مبارزۀ سمج بکنند برای جا انداختن مدرنیته در مدیریت های دولتی. راجع به رفتار کی روش مطلبی نوشته ام که ممکن است منتشرش کردم. یا...هو

ناشناس گفت...

نگرفتی مطلب رو و باز زدی به صحرای کربلآ دلقک ، اصلآ ولش کن حوصله کل کل ندارم ،

Dalghak.Irani گفت...

اینقدر جسارت نداری که حداقل بگویی از چه معرکه ای داری فرار می کنی. یعنی چه "نگرفتی مطلب را دلقک". من بجهنم خوانندۀ موافق تو و پی گیر نظرت از کجا بفهمد که تو کی هستی و به کدام مطلب اشاره می کنی که دلقک نگرفته و تو چون حوصلۀ کل کل نداری دلقک را در جهل مرکبش رها کرده ای به امان خدا. شماها مثل ترول ها می مانید و می خواهید سیرک مرا به جهل تان آلوده کنید. یا...هو

ناشناس گفت...

یار محمدخان کرمانشاهی
چشم

غریب آشنا گفت...

احتمالا این ناشناس در حمایت از من اظهار عقیده کرده ، چون کامنت قبل از کامنت شما ، مال من است، به هر صورت ، به روح پاک شازده بزرگ من بی‌ تقصیرم ، ضمنا از هر چی‌ جنگ و انقلاب و خونریزی و خربازی که فکرش را بکنی ، بیزارم و اعتقادی ندارم و در مقابل از رهاسازی بی‌ افسار احساسات و گسیل کردن آن به هر سمت هم متنفرم.