۱۳۹۴ فروردین ۵, چهارشنبه

اوباما و خامنه ای دست در دست هم در مقابل کنگره و اعراب و اسرائیل!

Image result for war modern art

1- مذاکرات هسته ای در حالی فردا مجدداً آغاز می شود که چشم انداز موفقیت؛ کمی کمتر از آخرین روزهای سال گذشته است. چنین می فهمم که بجای سرخ های روس و زرد های چین (دوستان خامنه ای) این یک رییس جمهور دورگۀ امریکایی است که با حدت و شدت در کنار خامنه ای و روحانی تلاش برای پیروزی شان دارد. بعبارت دیگر صحنۀ بازی علاوه بر پیچیدگی های زیاد یک سهولت ساده را هم عیان کرده است که اوباما و روحانی - با رضایت خامنه ای - در حال مبارزه ای نفسگیر با اعراب و اسرائیل و محافظه کاران امریکایی هستند. خبر نامۀ هشدار 367 نمایندۀ کنگرۀ امریکا به باراک اوباما به اندازۀ کافی شوکه کننده و مهم بود که نتوان با انشاءالله گربه است از کنارش گذشت. چون عدد نمایندگان امضاء کنندۀ نامۀ کنگره خیلی بیشتر از حد نصاب سه چهارم مورد نیاز برای وتو کردن وتوی اوباما است. البته که اهمیت نامۀ نمایندگان در مقابله با اوباما فقط محدود به بستن دست اوباما برای تعلیق یا لغو تحریم ها نیست. بلکه نامه از این جهت مهم است که امضای بسیاری از هم حزبی های اوباما در داخل کنگره را نیز پای خود دارد. و معنای بدیهی و هراسناک آن این است که اوباما در داخل حزبش هم در اقلیت قرار گرفته است. البته پرزیدنت اوباما بلافاصله با درز دادن اطلاعات جاسوسی اسرائیل از مذاکرات هسته ای توانست شوک متقابلی وارد کند و کمی صحنه را تعدیل کند. اما بنظر می رسد هنوز هم دست بالا با نمایندگان و سناتورهای مخالف توافق باشد. زیرا حالا شاهد هستیم که بغیر از فرانسه تردیدهایی هم در نزدیک ترین متحد امریکا (بریتانیا) پیدا شده است و کامرون هم تلویحاً گفته که ممکن است توافق با ایران بهترین نباشد هرچند او گزینه های جایگزین را هم فاقد جذابیت کافی معرفی کرده است.

2- فرصت نشد شب عید بنویسم که سقوط حداکثری قیمت دلار در بازار ایران - آن هم درست در شب عیدی که همواره منتظر افزایش تقاضای ارز مسافرتی است - نه ناشی از امید به توافق و این قبیل تحلیل های خوشبینانه بلکه ناشی از کمبود تقاضا در بازار بود بدلیل تحلیل رفتن شدید قدرت اقتصادی طبقۀ متوسط. که حالا دیگر همۀ اندوخته های سالهای رونق و ریخت و پاش های بی حساب را هم هزینه کرده اند و آه در بساط ندارند. اما اینک که با اخبار مستند و متواتر تهران شلوغ و شمال خلوت مواجه هستیم؛ شکی نمی ماند که کفگیر مردم بدجوری به ته دیگ خورده و این شوآف های تبلیغاتی دولت روحانی در مورد موفقیت های اقتصادی جز برای دعوت تحصیلکردگان به تحمل تا "توافق بزودی" نبوده و کاربرد و واقعیتی نداشته و ندارد. بهمین خاطر هم است که خامنه ای هم در پیام کوتاه نوروزیش و هم سخنرانی مفصل مشهدش عقب نشینی های قطعی و قابل رصد کردنی داشت تا مطمئن شویم که ایران غیر از رسیدن به توافق هسته ای دستانی خالی دارد و دیگر هیچ. اینکه خامنه ای نام گذاری مسخرۀ سالیانه اش را از موضوعات ایدئولوژیک و انتزاعی و ناشدنی و مزخرف به وحدت دولت و ملت و همزبانی و هم دلی تغییر داده و در سخنرانی مشهدش ثقل صحبتش را بر پند و اندرز به حزب اللهی ها و تیفوسی های خودسر متمرکز کرده که دولت روحانی را اذیت نکنند؛ نشانه های آشکاری است که شوری آش را خان هم فهمیده و متوجه شده است که بدون رفع تحریم ها به سختی های غیرقابل پیش بینی خواهد خورد و لذا تأکید کرده که حفظ نظام از اوجب واجبات است و همه نرمش می کنیم تا غرب نتواند مردم را در مقابل حکومت قرار بدهد. البته کسانی که سخنان خامنه ای را تند ارزیابی کرده اند شناخت خوبی از خامنه ای و مواضع گذشته و سالیان قبلش در این ایام ندارند و صرف اینکه او ناچار از ایدئولوژی و اقتصاد مقاومتی و توسعۀ درونزا هم حرف زده را بحساب شاخ و شانه کشیدن گذاشته اند. در حالیکه همانطور که گفتم اولاً این بخش های ایدئولوژیک و افسانه بناچار بوده است و ثانیاً بخش تمرکز اصلی را نداشته است و ثالثاً بالاخره خامنه ای یک رهبر بشدت ایدئولوژیک و با استراتژی تهاجمی است و نمی توان از او انتظار تحول بنیادین داشت.

3- در یک نگاه متفاوت به آنچه که در بند یک و دو گفتم حتی می توانم مدعی بشوم که تندتر شدن مواضع مخالفان اوباما چه در داخل امریکا و چه در بین اعراب و اسرائیل بخاطر همین ضعف و عقب نشینی خامنه ای است و نه ناشی از شاخ و شانه کشیدن های جدید او. در حقیقت مخالفان اوباما بر این باورند که جمهوری اسلامی به پیچ شکنندگی رسیده است و نباید فریب اعتدال و صداقت روحانی را خورد و رفت توی یک جوال با خامنه ای و شریعت خواهان ایدئولوژیک او. آنان مطلقاً - با تأکید بر مطلقاً - کمترین اهمیتی نه به سرنوشت مردم ایران می دهند و نه کمترین حساسیتی "به سر ایران بعنوان یک کشور چه خواهد رفت" دارند و اگر مواردی مثل حقوق بشر و آزادی های مدنی را لقلقۀ زبان شان می کنند مطلقاً جنبۀ سیاسی دارد و بدست آوردن حداکثر منفعت برای حکومت ها و کشورهای خودشان. اوباما و دولتش اما حکایت دیگری داشتند و حالا حکایت شان دیگرتر هم شده است. اول اینکه شخص اوباما و بتبعیت دولتش هم نگاهی "انسان فقط غربی ها و رفقایشان نیستند و دیگران هم (در اینجا ایرانیان) انسان هستند و باید به سرنوشت ایرانیان هم اهمیت داد" داشتند و اینکه بعد از یک و نیم سال مذاکره با دولت روحانی یک نزدیکی عاطفی هم پیدا کرده اند - نگاه کنید به شیرجۀ جان کری برای تسلیت به حسین فریدون بمناسبت مرگ مادرش - لذا خیلی راحت نیستند با خنجر از پشت زدن در ضعیفترین نقطه بدشمن بدون خلف وعده. زیرا امریکا و غرب دیده اند و آزموده اند که در تمام یک سال و نیم گذشته هر آنچه در توافق مقدماتی ژنو گفته اند ایران موبمو انجام داده و همیشه با جدیت و حداکثر حسن نیت بمذاکرات ادامه داده و جدیت بخرج داده است و کمترین بهانه تراشی و زیرآبی رفتن و فرار از معرکه نداشته است. این بخش اگر چه جانبدارانه بنظر می رسد اما عین واقعه است و چون بحث خیلی مفصلی است می گذارم به بحث در کامنت ها و خودم هم شرکت می کنم.

4- در جبهۀ مخالفان و منتقدان ایرانی جمهوری اسلامی هم اما همین دو نگاه کلی غالب ترین نگاه ها به آیندۀ ایران و جمهوری اسلامی و ایرانیان است. به این معنا که گذشته از ما پیران دارای نوستالوژی شاهنشاهی از یک سو و اغلب جوانان بشدت متنفر و زخم خورده از جمهوری اسلامی از جانب دیگر که حق داریم و حق دارند خواهان نابودی جمهوری اسلامی بهر طریق باشیم و باشند و زیاد هم مؤثر نیستیم و نیستند؛ فعالان اپوریسیون بدو گروه تقسیم شده ایم. گروه اول را که من دوست دارم فعالان سیاسی بنامم هوادار بی چون و چرای دیدگاه مخالفان اوباما هستند با این تفاوت که آنان این اتهام را که "بفکر چه بر سر مردم و وطن می آید" را قبول ندارند و معتقدند که سقوط جمهوری اسلامی بهر شیوه و راهی عین رهایی است؛ هم برای وطن و هم برای ایرانیان. گروه دوم را که من آن ها را فعال اجتماعی می نامم هوادار اوباما و توافق هستند و معتقدند که "اگر هم در شرایطی در گذشته؛ تغییر در ایران از راه های رادیکال مثل جنگ بیرونی یا شورش داخلی ممکن و مفید بود" اما در شرایط حاضر دنیا و منطقه - فارغ از اینکه به تقصیر و قصور چه کسانی و چه سیاست هایی بوجود آمده - این راه حل بازی با آتش است و محتمل یقینی است که هر گونه رادیکالیسمی هم تاک را نشانه خواهد رفت و هم تاک نشان را و افسوسی بر افسوس های بی پایان مان خواهد افزود.

5- برگردم به مذاکرات و امیدوار باشم که اوبامای ضعیف بتواند با استفاده از قدرت های بسیار زیاد ریاست جمهوری در ایالات  متحده امریکا بازی را ببرد و توافق با ایران را نهایی کند. اطلاعات دقیق حقوقی از سازو کار سازمان ملل ندارم. اما بنظرم می رسد که بردن توافق نهایی به زیر مادۀ 41 بخش هفتم منشور سازمان ملل یکی از مهمترین راه های تضمینی خواهد بود که دست کنگره را هم ببندد و آنان ناچار از اجرای توافق بشوند. این مادۀ 41 همان ماده ای است که باعث مجادلۀ بین ظریف و حسین شریعتمداری هم شد که شریعتمداری بدرستی معتقد است که بردن توافق نهایی زیر مادۀ 41 عملاً بمعنای اعتراف ایران بنظامی بودن برنامۀ هسته ایش در گذشته خواهد بود و ظریف هم درست می گوید که می خواهد پرونده ای را که احمدی نژاد به سازمان ملل برده از زیر ماده 41 در بیاورد. اعنقاد دارم که این سازمان مللی کردن توافق پیشنهاد تیم امریکا بوده در ابتدا که ظریف با تردستی هم آن را پذیرفته و هم طوری وانمود می کند که گویی این یک امتیاز برنده است که از سوی تیم ایران مطرح شده است. - شرح جزییات و چرایی اش بماند برای سؤال و جواب با شما - اما این سازمان مللی شدن توافق علاوه بر برتری دادن به اوباما در مقابل کنگره این تضمین را هم بغرب می دهد که اگر جمهوری اسلامی از توافق تمرد کرد بلافاصله تحت اجازۀ مادۀ 42 بخش هفتم منشور سازمان ملل مورد حملۀ نظامی نیروهای بین المللی قرار بگیرد.

6- سخت و سوگوارانه است برای من که اینک باید در کنار رژیم خامنه ای قرار بگیرم. اما من پیرتر از آنم که بتوانم بگویم "هرچه بادا باد"؛ و وطنپرست تر از آنم که اگر عقلم نتواند دلایل و مستندات کافی برای رادیکالیسم جور کند - که نمی کند با توجه به محاصره شدن ایران با حداکثر رژیم های بی ثبات و پرآشوب بویژه در افغانستان و عراق و پاکستان و هزار و یک گروه تروریست افراطی - بتوانم با گروه دشمنان جمهوری اسلامی - بنظر من ایران هم - هم آوا بشوم. من که بارها و بارها اعلام کرده ام یک دموکراسی خواه نیستم و دموکراسی "هر نفر یک رأی" را برای کشورهای اسلامی نشدنی می دانم - حتی برای ایران عزیز و مردم عرفی گرا و سکولارترش - اگر دموکراسی هم می خواستم بازهم مطمئن بودم که در شرایط فعلی استحالۀ گام بگام رژیم جمهوری اسلامی از راه ارتباط نقطه به نقطه و آهسته با جامعۀ جهانی صواب ترین و عاقلانه ترین راه است. متأسفم که به اینجا رسیده ایم. اما تأسفم نمی تواند باعث این شود که بگویم: "به اینجا نرسیده ایم". بلی دوستان ما در شرایطی نیستیم که با رادیکالیسم از خارج یا داخل رژیم عوض کنیم و آب هم در دل کسی تکان نخورد. و مهمتر از آن اینکه حتی به بهای خون ها و جانفشانی ها و خرابی های قابل پیش بینی که رادیکالیسم تحمیل خواهد کرد؛ ایران نجات پیدا کند. یا...هو

۱۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام پدر پیر و استاد عزیز
راست گفتی و با چشم خرد دیده ای هر چه گفته ای
همانطور که گفتی ما اکثریتی بدون قابلیت اثر گذاری هستیم
نکته به نظرم از همین جاست که فتنه ها بر می خی

ایرانی گفت...

کاملا به جا و درست گفتی دلقک عزیز

ناشناس گفت...

ممنون جناب دلقک ولی من جواب سؤالم رو در این متن خوب پیدا نکردم؛

با توجه به اینکه فقط چند روز تا پایان ضرب العجل (که باید طرف ها حداقل چهارچوب مذاکرات را شکل داده باشند) باقی مانده و از طرف دیگر، کنگره ممکن است به قول یکی از دوستان در صورت عدم حصول نتیجه ای ملموس ترمز ببرد. خب جدیدن هم که شواهد و قرائن (هرچند در ظاهر) نشان از سخت تر شدن مواضع برخی طرف های اروپایی میدهد.

آیا به این اوصاف، فکر می کنید احتمال دارد در این دور از مذاکرات، پیشرفت غیر منتظره ای اتفاق افتد که نشان از توافق در آینده ای نزدیک را به شدت افزایش دهد؟

شهریار

ناشناس گفت...

دلقک جان ضمن احترام به نظرت . نکاتی درخور تامل در این مورد وجود دارد.
1- وقتی بابام مرد بهم وصیتی که کرد این بود:
بابا جون کار زوردار نکن!

آخه بزرگمرد, توافقی که نیمی از دنیا با ان مخالف هستند و نیمی هم مشکوک بر فرض هم که سر بگیرد شما باید بهتر بدانی که این دختر با زور کتک به خانه شوهر خواهد رفت ولی به زور کتک بند نخواهد شد. می رود و دست از پا دراز تر با سه تا چارتا بچه وامانده برمی گردد. مصیبت خودش کم بود پرستاری بچه هایش هم روی آن آمد.این دیواری است که پایه و اساس ندارد حتی با وجود سیمان اوباما هم سقفی که بر آن زده شود فرو خواهد ریخت و ساکنان زیر آوار خواهند ماند.
2- موافقان توافق را دوستدار وطن نامیدی و ایضا مخالفان را نابود کنندگان ایران.حالا اگر بر عکس شد و توافقی صورت گرفت و خامنه ای جان تازه ای گرفت و بعد هم طبق عادت مالوف دست بزن بر سر مردم ایران را شروع کرد جواب بگیر و ببندها و اعدام ها و اعتیاد و فقر و دزدی ناشی از قوام خامنه ای را شما می دهی؟ هزینه ای که خامنه ای و دار و دسته اش بر ملت ایران تحمیل کرده اند از دهها جنگ تمام عیار بیشتر بوده است .
3- بر این باور هستید که سیاست سیاه و سفید است و عدم توافق یعنی قشون کشی فردا و نابودی ایرانی که قبلا از درون نابود شده است بظاهر توپ و ترقه.در صورتی که چنین اتفاقی قطعا رخ نخواهد داد.گر خداوند ز حکمت ببندد دری را گشاید ز رحمت صد در دیگری را. همین امروز نمیدانم رییس کنگره گفت که دوز داروی بالاتری باید به خامنه ای تجویز شود تا راه توافق هموار گردد این سخن به روشنی دوری از جنگ است و ادامه همان روندی که خامنه ای را به پای میز مذاکره کشاند و باز هم خواهد کشاند.نا امید نباش دنیا به آخر نمی رسد. مردم ایران یک اشتباهی را کرده اند و تاوان آن را بقیه مردم دنیا نباید بدهند.,عاقبت آن درود آنچه کشت.
امیدواریم که صلاح و خیر مردم ایران در آنچه پیش آید باشد ولی این توقع که بدون هیچ هزینه ای نه از بابت اعتراض های داخلی و نه از طریق جنگ و نه از طریق تحریم متحمل نشویم و به نشخوار همین پس مانده غذای خامنه ای مشغول باشیم و از بقیه دنیا هم توقع داشته باشیم تا ضعف و جبونی ما را پیشه سازند و به خامنه ای تمکین کنند تا در نهایت این سرطان منطقه و جهان را از هم بپاشاند توقع خود خواهانه ای است.نه خود خوری نه کس دهی بگندد و به سگ دهی.یه سوزن بخود و یک جوال دوز به دیگران. تنها در سایه عدالت و احترام به حقوق دیگر ملت ها ست که بازخوردی مناسب به ملت و کشور ایران بر می گردد. ماحصل و خلاصه تقاضای ما از دنیا به زبان ساده این است:
آقا تر و خدا ما دو ماهه حقوق نگرفته ایم این میلیاردها دلار را به خامنه ای بدهید تا بلکه حقوق ما را بدهند!
ضمننا ما اهل مبارزه و این حرف ها هم نیستیم و هر کاری که خامنه ای می کند به ما مربوط نیست و ما ملت شریفی هستیم با 2500 سال سابقه تاریخی می گویید نه ببینید چطور از روی آتیش می پریم!
علاوه بر آن مسئله بمب اتمی خامنه ای مشکل شماست و مشکل ما نیست ! اتفاقا این پروژه خیلی هم رزق و روزی رسان بوده و خود من روزی 4 ساعت اضافه کار نصیبم شد تا کرایه خونه عقب مانده را بدهم ولی ضمننا شما حق دفاع از امنیت خود را به بهای تحت فشار گذاشتن ملت شریف ایران را ندارید! دود این تحریم ها مستقیما توی چشم ملت ایران می رود پس ای خدانشناس های فلان نکنید با سرنوشت ملت ها!
نتیجه ما مردمی ...گشاد هستیم که فکر می کنیم مسئول اشتباهات خودمان نیستیم و چون خیلی هم پر توقع تشریف داریم دیگران باید با اشتباهات ما بسوزند و بسازند.

و در آخر اینکه دیگر از تاثیر گذاری ما گذشته است . چه موافق باشیم چه مخالف تاریخ تصمیم خود را گرفته است
بجای پیش بینی ها و فال بینی ها باید به واقعیت ها پرداخت.واقعیت بعدی این است که سال دیگر در دور بعدی مذاکرات چگونه موانع داخلی مذارکات را باید پس زد . گره مذاکرات در داخل است نه در دستان اوباماها

ناشناس گفت...

خیلی خوب بود



ناشناس چراغ اول

ناشناس گفت...

تیمسار ، به قول معروف :
ترحم بر پلنگ تیز دندان
ستمکاری بود بر گوسفندان
از دیدن این اراذل در گوشه رینگ احساس خوبی دارم ، لجن مال شدن در مواجهه با آمریکا، تمام وجاهت دروغینی که سالها به آن استناد میکردند را ، از هم خواهد پاشید. در داخل هم مردم حق خود را خواهند گرفت ، در جهان سوم ، هیچ چیزی تدریجی درست نخواهد شد و فقط باید شدت داشت و زبان زور ، غرب همم یک پکیج کامل از تسلیم شدن میخواهد از اینها ، والا در باب هسته ای که اینها خیلی وقت است که کوتاه آمده اند.

الف- خ گفت...

اینکه آقا گفته اند که تحریم ها باید یکجا برداشته شود و از طرفی میدانیم که طرف غربی هم ، خل و چل نیست که زیر بار این قضیه برود و اصولآ عملی هم نیست، لذا عملآ مذاکرات شکست خورده است ، مگر اینکه آقآ جام دیگری بنوشند.

ناشناس گفت...

دیگربان خبر از رفتن خامنه ای به مراسم ختم مادر روحانی داده است. این نشان میدهد که خامنه ای قصد زیر پایی کشیدن دولت روحانی را دارد. رفتار خامنه ای در سی سال گذشته نشان میدهد که هر وقت او گفت که من از فلانی حکایت میکنم ، به این معنا است که قصد کشتن او را دارد.
ب ب

غریب آشنا گفت...

جای نگرانی نیست از بابت نابودی زیر ساختهای اقتصادی توسط دشمن زبون !! ، با نگاه اجمالی به گذشته ، میتوان براحتی فهمید که آخوند کم کم زیر بار میرود ولی بار سنگین تر و مفتضحانه تر ، به قیمت نابودی زیرساختهای اجتماعی و اعتبار فروریخته این ملت.
اخبار داغ جنگ که حتی تا روز قبل از پذیرش قطعنامه ادامه داشت ، یا مصاحبه های آتشیین و غرای وزیر استخبارات صدام که حتی تا چند ساعت قبل از سقوط بغداد از صدا و سیمای ما پخش میشد ، همه و همه متضمن این نگرش غلط نظام به وقایعی است که سرانجام آنها براحتی قابل پیش بینی ست ولی آقایان منتظر میمانند شاید معجزه ای بشود که نمی شود و باز هم مملکت سنگ روی یخ می شود.

ناشناس گفت...

خوب بود دلقک صمیمانه ممنون.این عزیزان نمیدانند دور ورشان چه خبر هست دام بزرگی چیده شده تا خوان بزرگی به یغما برود .در این نمایش که بدلکار هم ندارد بهتر است که ادم خوبه باشی چون ادم بده حتما تیر میخوره و راستی راستی میمیره .سر بسته میگویم وقت بسیار بسیار تنگ هست و شب بسیار تاریک و مارمولکها از هر سوراخ به بیرون خزیده اند و دنیا را طعمه کرده اند و پازل قطعه به قطعه جلو میرود و از هرجا میروی به یک نقطه میرسی از این واضحتر نمیتوانم بگویم بشریت در آستانه در غلتیدن به یک تیوکراسی جهانی است .
حزب الله

ناشناس گفت...

ببخشید پس اگر دموکراسی نه پس چه مدل حکومتی برای ایران می پسندید؟ شما طرفدار دموکرات شدن اجتماعی به جای دموکرات شدن سیاسی هستید؟ چرا فکر می کنید دموکراسی در خاورمیانه و ایران جواب نمی دهد چون مردم هنوز مدرن نشدند؟

ناشناس گفت...

من هنوزم باور نمی کنم کنگره امریکا واقعا وکلا مخالف مذاکرات باشه، بیشتر به نظر دارن چونه زنی می کنند، تحریم های بیشتر ایرانو از میز مذاکره بیرون می کنه رهبر اومده که یه نفعی با نرمش ببره اگر قرار باشه در هر صورت تحریم بشه که باید برگرده به همون موضوع مرگ بر امریکای خودش و راه حل نچسب نظامی به میون میاد، روسیه و چین و اروپا هم به مدد اوباما و روحانی سکوت کردند، مخالفان واقعی همون اسرائیلی ها و اعراب هستند کنگره امریکا یه ذره از دست اوباما ناراحت هست که ان ها را دخالت نمی دهند وگرنه بعیده تمام این نماینده ها حتی دمکرات ها با مذاکره مخالف باشند، ایران افراطی هم به ضرر همه است هم غربی ها و اسرائیل و اعراب.

ناشناس گفت...

شما نقش مردم امریکا و بقیه دنیا رو نادیده نگیر شاید برای عده ای در حکومت امریکا مذاکره یا تحریم و جنگ مهم نباشه ولی توی نظر سنجی cnn هفتاد درصد مردم امریکا موافق حل مسئله از راه صلح امیز و مذاکره بودند. به عبارت دیگه تندروها هنوز در اقلیت هستند ولی تعدادشون هر روز داره بیشتر میشه!

ناشناس گفت...

مجلس آمریکا ارسال سلاحهای پیشرفته به اوکراین را علیرغم مخالفت اوباما تصویب کرد. اینهم یک تو دهنی دیگر به اوباما بود و این مصوبه دستگرمی برای مصوبه دیگری برای افزایش تحریم های خامنه ای است.اولین تاثیر تحریم های جدید بر بعد سیاست خارجی خامنه ای خواهد بود.کمبود بودجه برای اداره چاه عمیق و پر خرج جنگ های منطقه ای.آنوقت شاید همین اسد و نصر الله دنبال لله دیگری بگردند و شاید هم بسوی آمریکا و یا عربستان بعنوان لله های پولدار چرخش کنند.

تا پول داری رفقیتم
قربون بند کیفتم

از بازگشت خامنه ای به رفتارهای تند افراطی و از سر گیری برنامه اتمی نباید ترسید. قلدری هم احتیاج به دلار دارد.

آنچه شیران را کند روبه مزاج
احتیاج است احتیاج است احتیاج!

ناشناس گفت...

باز که انداختی تو شوونه خاکی جاده ، حزب الله !! کدوم تئوکراسی جهانی برادر ؟؟ همین ها که توش هستند ، میخوان یه جوری ، بدون سرشکستگی زیاد ، ازش بیان بیرون ، اونوقت تو گسترش جهانی می بینی ازش ؟؟!!
قضیه ، قضیه چپاول این سرزمینه ، با همین فرمونی که داریم میریم ، اگه ادامه بدیم ، صاف رفتیم سینه قبرستون ، دلت خوشه تو ...حقآ که خیلی روحیه داری.

Dalghak.Irani گفت...

شهریار عزیز. من خودم هم پاسخ متقنی برای سؤال شما ندارم. فقط آرزو می کنم که توافق هرچه زودتر به سرانجام برسد. اوضاع بیش از آن پیچیده شده که تصور می رود. غرب اعلام کرده که چهار راه دسترسی ایران به بمب را باید ببنندد. در مورد سه راه اول که فردو و نطنز و راکتور اراک است به توافق رسیده اند و ایران هم شرایط غرب را پذیرفته است. اینک بحث اصلی بر سر راه چهارم است که از آن بعنوان "یک راه مخفی" نام برده اند. غرب برای اطمینان از راه مخفی خواهان نظارت های فراتر از پادمان و فراتر از پروتکل الحاقی است و می خواهد هر زمان اراده کرد از سایت های نظامی ایران بازدید کند. ایران حاضر به این گشاده دستی نیست و آن را مغایر با حداقل استقلال ملی خودش می داند. مسئله اینجاست که این عدم پذیرش این گشاده دستی تحویل همۀ سوراخ سنبه های کشور به غرب بدرستی هم مغایر با استقلال ملی است و نه تنها در میان پوزیسیون بلکه در بین اپوزیسیون هم حساسیت بالایی دارد.

2- واقعیت تلخ یا شیرین دیگر این است که ایرانیان همه تغییر کرده اند و کرده ایم. بقول مسئول ایرانیان خارج کشور در وزارت خارجۀ ایران 5 میلیون ایرانی مهاجر در خارج از کشور داریم که تنها 3 درصد آنان را مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی تشکیل می دهند. حتی من ادعا دارم که این آمار هم بسیار خوشبینانه وبنفع خارج نشینان گفته شده و الا من مطمئنم که تعداد مخالفان پای کار جمهوری اسلامی در خارج از کشور بسیار کمتر از همان 150000 نفری باشد که قشقاوی گفته است. مورد دوم این است که بسیاری از ایرانیان مهاجرت کرده بخارج اولاً از بودن در خارج راضی نیستند و جوامع میزبان شان آن مدینۀ فاضله ای که به آواز آن مهاجر شده اند نبوده و نیست. اینان اما اینک دیگر بزندگی غمگین در خارج هم عادت کرده اند و قادر به مهاجرت معکوس نیستند و دلخوشی شان ارتباطات مسافرتی به ایران و حفظ ارتباط با ایران است. اینان که نسل اول شاهنشاهی را هم مرده می بینند دیگر آن تصویر وحشتناک از داخل را فراموش کرده اند و با ظهور و بروز انواع حیوانات وحشی ایدئولوژیک در منطقه جمهوری اسلامی را قابل تحمل می دانند. و در کل تنها خواست شان مثل اکثریت قریب به اتفاق مردم داخل کمی بهبود وضع کسب و کار است برای داخل و تسهیلات زندگی برای رفت و آمدهای خودشان و زندگی وابستگان شان در داخل کشور.

مسئله اینجاست که غرب و امریکا بارها و بارها اعلام کرده اند که بتوافق نهایی نزدیک هستند و ایران با صداقت برخورد کرده است. ترس اینجاست که بعد از اینهمه کش و قوس اگر شکست مذاکرات اعلان شود بسیار معدودند ایرانیانی که تقصیر را متوجه جمهوری اسلامی بکنند و چه بسا بسیاری از مخالفان دیروز در صف همراهان امروز قرار بگیرند و این بهترین حالت برای خامنه ایست که شعارهای رادیکالش را از سر بگیرد و هژمونی ملی را هم بر هژمون مذهبی گره بزند.

درست است که بدون دلار و ارز نفتی ایران دچار مشکلات زیاد شده و می شود. اما اولاً در اعمال تحریم های بیشتر بر چهرۀ ایران بعد از انتخاب روحانی تردیدهای جدی وجود داردو ثانیاً در صورت حفظ انسجام جهانی برای بازگشت به تحریم و افزایش ان هم احتمال بسیار کمی وجود دارد که جمهوری اسلامی بزودی در حد سقوط رژیم دچار مشکل شود.

افزایش موفق تحریم ها در کنار تصویر تعدیل شدۀ جمهوری اسلامی در بین مهاجران که گفتم و افزودن بر همبستگی ملی ناشی از بیگانه ستیزی تاریخی ایرانیان تنها دست آوردش فقر بیشتر مردم خواهد بود و یاوه گویی های بیشتر خامنه ای. این ترکیب فقر مردم و یاوه های ایدئولوژیک خطر بسیار بسیار مهم و خانمان براندازی است. زیرا من با احتمال قریب به یقین می دانم که مردم هرچقدر فقیرتر بشوند بیشتر به مذهب و خرافات و آخرت اندیشی سوق پیدا می کنند و بجای اعتراض به حاکمان بخود زنی های ایمانی و اعتقادی روی می آورند. در چنین حالتی بهترین زمینه برای تندروان داخلی فراهم خواهد شد که فضای داخلی را بیشتر ببندند و نیروهای مدرن را بیشتر تحت فشار قرار بدهند. خسته شدم اما این مواردی که گفتم جدی است و باید روی آن فکر کرد هرچند توضیحات ریز بسیاری دارد که اگر لازم شد باز هم می نویسم. یا...هو

الف گفت...

دلقک عزیز و گرامی

و سایر دوستان مخالف دلقک از جمله آن دوست ناشناس طولانی نویس

مسیر بازی خیلی پیچیده تر از آنی است که شما فکر می کنید چون اتفاقی که دلقک از آن نگران است و هر کس که دلش با مردم ایران و خاورمیانه است هم در مورد آن نگرانی دارد در نهایت اتفاق خواهد افتاد. برنامه ویران کردن خاورمیانه از جهات بسیاری آغاز شده است. غرب روز به روز بنیاد انرژی خودش را بیشتر از این منطقه جدا می کند و روز به روز خاورمیانه را بیشتر رها میکند. نگاه کنید که از لیبی تا کشمیر چه وضعیتی بر پا شده است. ممکن است گروهی از دوستان بگویند که بله این سیاهی از گند شریعت است؛ که هست. اما سوال من این است که چطور پنجاه سال پیش وضعیت این طور نبود؟ یک مقاله بی نظیری نوشته تیمسار به نام «ایران آزاد نشود جهان نابود می شود» که اگر کسی همین یک مقاله را هم از او ببنید به تیزی و نکته سنجی اش گواهی می دهد. فکر می کنم زمان رسیده که دلقک برای بار سوم مقاله را آپلود کند تا دوستان ببینند!
آنطوری که نگاه کنید خواهید دید که ساقط کردن مرحوم شاه (من اصلا هوادار سلطنت نیستم رفقا) و مهمتر روی کار آوردن خمینی با همراهی و همفکری غربی ها برای چه بود.

اما این وسط راه حل ها برای اجرای نهایی نابودی منطقه متفاوت است. یک گروه می گویند که بگذار فشار را چنان زیاد کنیم که از درون تکه تکه شوند، یک گروه دیگر اما تهاجم مستقیم را توصیه می کنند. البته اوباما نشان داده که این وسط موضع مستقل و قابل ستایشی دارد، اما چه سود که زوری ندارد و یکی دو سال دیگر می رود.
اینها را نوشتم که بگویم چه توافق بشود و چه نشود، در نهایت ایران را نابود و تجزیه می کنند. البته برای اینکه تجزیه طلبهای عزیز هم زیاد خوشحال نشوند بگویم که بدون ایران مستقل و با ثبات خاورمیانه دهه ها در چنان و حشتی فرو خواهد رفت که فکرش هم مو بر تن آدم راست می کند!

ناشناس گفت...

تیمسار با بعضی از حرفهایت ، حرف دارم :
اولآ مهاجران قدیمی ، اکثرآ در کشور میزبان جا افتاده و گسترش خانواده و ارتباطات دوستانه آنها را زمین گیر کرده در کشور جدید . مهاجران جدید هم که جهنم را تجربه کرده و با طیب خاطر مهاجرت کرده واکثرآ مایل به بازگشت نیستند. اکثر قریب به اتفاق این مهاجران هم همانطور که گفتی اصلآ سیاسی نیستند و رفت و آمد دارند به مملکت. به فرض بهبود کامل اجتماعی و سیاسی در کشور از این پنج میلیون مهاجری که گفتی ، شاید ده در صد هم برنگردند و اصولا اینها در آینده ایران نقش مهمی نخواهند داشت بجز عده قلیلی تریلیاردر که ممکن است بخشی از تجارت خود را به ایران منتقل کنند از جهت کسب منفعت و خود در همان قربت که گفتی سکنی گزینند. در حقیقت مهاجران ربطی به سبک و سنگین کردن این توافق ندارند !!!!!
دومآ اینطور نیست که در صورت شکست مذاکرات ، ایران تبرئه شود ، ایران هنوز هم ابهامات را برطرف نکرده است ، همین دیروز آمآنو اینرا گفت. ضمن اینکه همانطور که خودت قبلآ بارها گفته ای ، ایران با ورود به مذاکرات ، رسیدگی به اتهام را پذیرفته و اینکه برگردد به شرایط قبل از مذاکرات ، شدنی نیست.
سوم اینکه ادامه تحریم ها ، برای طرف ایرانی کشنده تر است تا طرف غربی و اصولآ ادامه وضع حاضر، برای ایران میسر نیست و ربطی به اینکه روحانی باشد یا احمد یا محمود ندارد، مملکت در آستانه ورشکستگی است. بخصوص حالا که مشخص شده که روحانی و دولتش فقط آدمکهای خیمه شب بازی بیش نیستند.
چهارم اینکه ما در ایران نیروی مدرن نداریم که تحت فشار باشند، بلکه تقریبآ کلیه آحاد مردم تحت فشار هستند ، چون فقط و فقط میخواهند مثل آدم زندگی کنند و برای حکومت هم اعمال فشار بیشتر مقدور نیست چون اگر سد بشکند ، دیگر نه از تاک نشانی میماند و نه از تاک نشان.
آخر اینکه ، ماجراجوئی ، هزینه هم دارد. به نظر من اینکه به دروغگوی بالفطره اعتماد نکنیم ، گزینه درستی است ولذا سرکشی به سوراخ و سنبه های او به هیچ نکوهیده نیست ، بلکه شرط عقل است و هیچ تناقضی با منطق ندارد.
با خواندن این کامنت تو ، فکر کردم وبلاگت هک شده است .
۱۲۰ درجه تغییر مسیر داده ای برادر.

پراگماتیست گفت...

با درود بر دلقک برای تحلیل خوب

در زمینه توافق خوشبین هستم. حتی اگر در زمان مقرر به نتیجه نرسد، همگرایی ایران و آمریکا جدی تر از آن است که از بین برود، گرچه مدتی جنگ سرد بر آن حاکم شود.

پیام و سخنرانی نوروزی خامنه ای بیشترین نزدیکی و تطابق را با خط مشی روحانی داشت و او در حقیقت در این سخنان از سپاه خواست تا با روحانی درگیر نشود. در این سال روحانی در زمینه آزادی ها ی مدنی گام هایی به جلو خواهد برداشت.

ناشناس گفت...



دلقک
اعتماد سرمایه گرانبهایی است که هر کسی باید مراقب باشد که آن را از دست ندهد. یکی از دوستانم اعتماد 100 درصد به خانمش داشت. تمام خانه و زندگی و رفت و آمدهایش را کلا در اختیار او نهاده بود. او به زنش " اعتماد" داشت. تا اینکه حرکتی از او دید که اعتمادش از او سلب شد. از آن موقع او را به سلابه کشید سلفون و کامپیوتر و تمام دوستانش را از او گرفت و از خانه برایش یک زندان ساخت تمام رفت و آمدها و تلفن های او را کنترل می کرد و گفت شرایط رفع تحریم همین است که هست یا بمان یا برو و زنش چاره ای بجز قبول زندان جدیدی که با دست خود ساخته بود نداشت. حالا کشوری که حکومتش بی اعتماد است سرمایه اعتماد بین المللی را از دست داده است. چرا بازرسان سوراخ سنبه های کشورهای دیگر را نمی گردند؟ چون اصولا راه دیگری برای راستی آزمایی وجود ندارد. خامنه ای هر چقدر هم که گردن کلفت باشد از صدام گردن کلفت تر و خایه دار تر نیست. بازرسان حتی اتاق خواب او را هم بازرسی کردند. (تصور کنید یک روز بازرسان کمد خجسته خانوم را بگردند!) ما هر چقدر هم که وطن پرست باشیم باز انگشت کوچیکه ژاپنی ها در غرور ملی نمی شویم ولی همین ژاپن بعد از اینکه در جنگ جهانی دوم تسلیم شد, سربازان آمریکایی تمام خانه های ژاپنی ها را یک به یک گشتند و دو میلیون شمشیر سامورایی اعم از آثار هنری و غیر هنری را جمع کردند و به کوره ذوب فلزات فرستادند. کسی که وارد جنگ می شود و مدام شاخ و شانه می کشد باید پی احتمال مغلوب شدن را هم به تنش بمالد. وای بر مغلوب!
کسی آمده 60 متر تاسیسات زیر زمین ساخته و دست به سرمایه گذاری عظیمی برای صنایع غیر لازم اتمی زده که نه نیروگاهی برای آن دارد و نه معدنی! این اورانیوم را برای چه کار می خواهد؟ این یعنی عدم اعتماد و نتیجه اینکه در صورت مغلوبیت بازرسان باید تمام سوراخ سنبه هایش را بگردند. وای بر مغلوب!
با انتخاب روحانی و وجود سیاستمدار منفعلی بنام اوباما فرصتی پیش آمد تا بلکه بگونه ای این مسئله حل شود . اعتماد سازی بین المللی شود و سفره حماقت اتمی برچیده شود ولی روحانی از این فرصت استفاده نکرد و بجای آن بدنبال منویات رهبرش رفت و فکر و ذکرش شد شامورتی بازی در مذاکرات اتمی.رفع مشکل ایران چندان مشکل نبود. خامنه ای باید می فهمید که دوران او به پایان رسیده است و یا با احترام خواهد رفت یا با اردنگی. همه چیز می توانست مسالمت آمیز حل بشود . محصورین آزاد می شدند سانتریفوژ ها قفل می شند و خامنه ای هم به مرخصی و عشق و حال بازنشستگی می رفت. کم کم فضای کشور جانی می گرفت. غرب هم که می دید که عملا روند خوبی در کشور ایجاد شده است در مذاکرات کوتاه می آمد و حتی کمک هم می کرد.ولی بجای آن آمار اعدام ها دو برابر شد.بر خلاف مفاد توافق نامه موقت به آزمایش سانتریفوژ های جدید دست زدند, ماکت ناو آمریکایی را آتش زدند و نامش را هم گذاشتند اعتماد سازی!شما خودت را بجای 5+1 بگذار برای ایجاد شفافیت در روند اتمی خامنه ای راهی بجز بازرسی وجود دارد؟ وای بر مغلوب!

ماکسیموس دسیموس مریدیوس

مانی گفت...

دلقک گرامی همه را گفتی و درست و به جا, اکنون نوبت ماست که از سیاه و سفید دیدن مطلق دست برداریم, و به جای شتاب در کامنت گذاری و کوبیدن بر طبل نقرت به راههای موجود برای ر هایی مان فکر کنیم .راههای موجود نه خواب وخیال پردازی.

Dalghak.Irani گفت...

من در متن هم دو نکتۀ کلیدی را گفته ام. اولی راجع به "به اینجا رسیده ایم" با تأسف شخصی و دومی "دنبال مقصر اوضاع فعلی خاورمیانه گشتن" فایده ای ندارد و باید متمرکز شد بر نتیجه که خاورمیانه در حال حاضر دارد. من نه هک شده ام و نه تغییری در مواضعم داده ام. اگر حرف خواننده ای را که پست "ایران آزاد نشود دنیا نابود می شود" را یادآوری کرده و نگاه استراتژیک مرا معرفی کرده ارجاع می دهم و می گویم که همانطور که در پست "داعش برای عرفی گرایی در ایران می جنگد" هم نوشتم الان اوضاع را بنفع ایران عرفی تر می بینم و مستندات قابل ارجاعی هم دارم. شما اگر سفر وزیر خارجۀ اردن به ایران را ببینید و بلافاصله به حوثی های یمن سربزنید و خبر بسیار مهم "ائتلاف علی عبدالله صالح رییس جمهور اسبق یمن با حوثی ها و انصار الله مرتبط با ایران" را مشاهده کنید متوجه می شوید که سنی های سکولار دارند اعلان می کنند که اگر از دخالت مذهب در سیاست گریزی نیست ترجیح می دهند الگوی شیعۀ ایران را تعقیب کنند تا اسلام سلفی عربستان را. این رویکرد جدید در کنار ناکامی های ناکارآمدی جمهوری اسلامی در 36 سال گذشته در داخل و سرخورده شدن بسیاری از مراجع غیر سیاسی از دخالت مستقیم شریعت در حکومت باعث این خواهد شد که ایران در تأثیر و تأثر با غرب و کشورهای میانه رو و سکولار منطقه بطور نرم افزارانه و با تلاش حکومت ایران برای گریز از داعشی معرفی کردن رفتارهایش بطور سخت افزارانه بسمت عرفی شدن بیشتر حرکت کند. لذا اگر کمی اقتصاد بهبود پیدا کند و قاعدۀ طبقۀ متوسط بالقوه بالفعل شود از جانب سوم دست بدست هم خواهند داد و ایران را عرفی تر خواهد کرد. می ماند این ترس که خامنه ای دنبال گسترش امپراطوریش برود و از موقعیت بوجود آمده برای تقویت رژیم بسته اش استفاده خواهد کرد هم اعتقاد ندارم که این نقشۀ جدید موجب گسترش هژمونی مذهبی او بشود که بحث چرایی اش مفصل است. اما این جبهۀ به رأس ایران این بار هژمونی ایران را - ونه جمهوری اسلامی دینی - تقویت خواهد کرد که ما مسلماً مخالف گسترش نفوذ کشورمان ایران در منطقه نیستیم. این موضوع ممکن است کمی خوشبینانه و در زمان نسبتاً بلند مدتی قابل محصول دادن بشود اما محدودیت بسیار واقعی ما این است که در مقابل این تحلیل آلترناتیوی که هم منافع ایران را تأمین کند و هم قابل حصول سریع و عقلانی باشد نداریم. غیر از اینکه در بهترین حالت می گوییم سقوط قدرت مرکزی در ایران باعث لیبیاییزه شدن و عراقیزه شدن و سوریه ای شدن ایران نخواهد شد چون مردم ایران خیلی آدم های گل و متمدنی هستند و پس از فروپاشی حاکمیت فعلی همه در صف واحد بسمت تشکیل دولتی دموکراتیک - کمتر از مدل غرب پیشرفته هم که راضی نیستیم - خواهند رفت و نه ترک و کرد و بلوچ خواهند کرد و نه عرب و عجم و شیعه و سنی در کار خواهد بود. در حالیکه من مطلقاً انسان ایرانی را جدا از بافت کلی منطقه باور ندارم و اگر هم در تا ده سال پس از انقلاب مدرنیتۀ زمان شاه نفس می کشید و می توانست نقطۀ ثقلی برای جمع و جور کردن اوضاع باشد ایران امروز مطلقاً توانایی غلبۀ خودجوش بر یک فروپاشی سریع را ندارد. البته که خودم مطلقاً دوست ندارم این پروسۀ سخت را پس از این همه خسارت های جمهوری اسلامی اما من که نمی توانم و نباید نوستالوژی خودم را بجای واقعیت هرچقدر تلخ بنویسم و اسمش را بگذارم تحلیل. یا...هو

ناشناس گفت...

شما طرفدار آریستوکراسی هستی؟ منظورشما از دموکراسی نخبه گرا چیه؟

Dalghak.Irani گفت...

درست می گویی من هوادار آریستوکراسی هستم. هرچند تعیین ساز وکار و بوجود آوردن یک نظام نخبه سالار امری بسیار سخت است. اما معتقدم بدون حکومت طبقه ای از شایستگان که بتوانند از راه پیشرفت اقتصادی و آموزش و بهداشت همزمان توده های مسلمان بشدت تحت تأثیر سنت مذهبی - با درجات متفاوت اما در همۀ کشورهای اسلامی بازدارنده - و عبور دادن با فشار نرم آنان از فرهنگ دین عبوس! به نقطۀ غیرقابل برگشت راه های دیگر پاسخ مؤثر یا نمی گیرد و یا با هزینه های شورش و هرج و مرج و ازدست رفتن فرصت ها و ثروت ها و تباه شدن نسل ها همراه می شود. من خیلی تحت تأثیر دموکراتیزه شدن مرحله ای غرب هستم و معتقدم که اجازۀ رأی برابر به انسان های معیشتی با نخبه های مرفه فرودستان را بحکومت می رساند و باعث عقب ماندن همان توده هایی می شود که به امید بهتر شدن زندگی شان رأی داده اند. البته من یک استثناء به رشد دموکراسی در غرب می زنم و ان قبول برابری زنان و مردان نخبه جهت شرکت در حاکمیت هستم و مدل مردانۀ قرون 17 تا 20 غرب را قابل تقلید صرف نمی دانم. می شود مدل هایی از انتخابات را طراحی کرد که نخبگان را پله پله به بالا آورد و در نهایت این نخبگان سطوح پائین باشند که نخبگان حاکم اصلی را انتخاب می کنند. مسمانان به دلیل عبوس و خشن بودن دین شان - قبل از مرفه شدن - شایستگی دموکراسی مستقیم - یک تا سه مرحله ای - را ندارند و انتخابات شان باید بیش از 4 مرحله طراحی و سازماندهی شود. یا...هو

ناشناس گفت...

ممنون جناب دلقک؛

پس شما هم دیگر امید چندانی حداقل به این دور از مذاکرات نداری.

یک نکته هم در مورد پاراگرف آخر جوابی که ظاهرن خطاب به من نوشتید دارم:

رشد فکری درصد قابل توجهی از جوانان ایرانی در دو دهه ی اخیر را دست کم نگیرید.....عده ای هم خواهند بود که زیر فشار های اجتماعی/اقتصادی (اگر توافقی در افق نباشد) به جای مذهبی شدن، دست به سازماندهی جنبش های مدنی - جهت مبارزه با منشاء مشکلات - خواهند زد.

خود من، هر پیامد بدی که این داستان هسته ای داشته باشد را به حساب جمهوری ولایت فقیه خواهم نوشت. با تحلیل شما که عدم توافق ممکن است برای همه ی ما خسارت بار باشد موافقم ولی اگر جای امریکا و اسرائیل بودم؛ حالا که حریف پلیدم رو گوشه دیوار گیر آوردم به این راحتی ازش نمی گذشتم....کاری باهاش می کردم که دیگه نتونه مرگ بر این و آن بگه. ده سال که چه عرض کنم تا روز تغییر رویه اش، تمام فعالیت هاش رو زیر ذره بین می گرفتم.......البته فکر میکنم این اتفاق تا روز برپایی جمهوری اسلامی و به بهانه هسته ای خواهد افتاد.....خودمونیم احمدی نژاد نیم وجبی (با پشتبانی پدر خوانده اش) عجب آشی برای اینها پخت :)

شهریار

ناشناس گفت...

تیمسار جان اگر مردم ایران لیاقت دموکراسی رو ندارن، در خاورمیانه چه مردم دیگه ای لیاقت دارن؟
دموکراسی برای کشورهای اسلامی خوب نیست؟ پس چطور دموکراسی در ترکیه، مالزی، تونس و لبنان خیلی هم عالی جواب داده؟
مردم ایران که به گفته ی خودتون خیلی جلوتر از سایر مردم منطقه از لحاظ فرهنگ سیاسی هستن و یک قرن پیش زمانی که هیچ دموکراسی درست و حسابی در آسیا نبود، مشروطیت و مجلس شورای ملی رو تاسیس کردن آیا شایسته ی دموکراسی نیستن؟
کشوری که 36 سال پیش برای آزادی و دموکراسی انقلاب کرد و سال 88 جنبشی رو به راه انداخت که الگوی سایر کشورهای دیکتاتوری شد و مردم اون کشورها با رفع اشکالات جنبش اعتراضی ایران تونستن دیکتاتورها رو به زیر بکشن؟ ایران همیشه سالها از سایر ملت های منطقه جلوتر بوده اونوقت شما میگید دموکراسی رو مناسب این مردم نمی بینید!...

همونطور که گفتم این حکومت طوری شل کن و سفت کن کرده و به قدری حرفه ای عمل کرده که تونسته حتی سطح توقعات منتقدینش رو هم در حد مثلا یک آزادی عرفی یا مثلا یواشکی برداشتن روسری یا یواشکی پارتی برگزار کردن جوانان که همینطوری الکی دور هم خوش و شاد باشن پایین آورده!...انصافا ساده انگارانه ست که با شاد کردن مردم قصد عوض کردن رفتار حکومت رو دارید شادی ای که خودتون شاهدید حتی در کوچکترین شکلش هم تحمل نمیشه، جوانان به جرم رقصیدن و کلیپ بیرون دادن دستگیر میشن به جرم آب پاشی دستگیر میشن...کنسرت ها لغو میشن روزی نیست که خبری از حمله بسیج و سپاه به فلان پارتی و مجلس خبر نشنویم...جدا چطور می تونید مثلا برگزاری پارتی رو به دموکراسی آزادی و آدم شدن حکومت ربط بدید!...

بعد مسئله فقط آزادی نیست تیمسار جان، در یک کامنت هم گفتم که اینقدر تک بعدی نگاه نکنید، این حکومت داره ثروتهای ملی رو غارت میکنه داره محیط زیست رو نابود می کنه این مشکلات هم به آزاد شدن رقص و پارتی ربط داره؟! الان مشکل حکومت اینه که به قدری دلار کم گیرش میاد که نمیتونه سهم همه ی باندهای مختلف حکومتی رو پرداخت کنه...مشکل اینجاست که پول برای خودشون هم کم اومده وگرنه پول برای مردم نباشه هم ایرادی نداره بالاخره با چند تا بسته ی غذایی و یارانه موقتا مشکل مردم رو حل می کنن...

از 100 میلیارد دلار درآمد متوسط سالانه نفتی پیش از تحریم ها حدود نصفش مستقیما به صورت قانونی به جیب آقایان، آقازاده ها و تازه به دوران رسیدگانی که با آقایان ارتباط داشتند می رسید. بیشتر این دلارها هم به صورت کاملا قانونی به شکل دلار دولتی به واردکنندگان دارو و تجهیزات مصرفی مردم داده میشد تمام شرکت های واردات و کله گنده های اینکار هم همگی وابستگان و نزدیکان حکومت هستن همونایی که برج های ویلایی در شمال تهران دارن و در حین حال هر از گاهی هم تشریف میبرن به اروپا و آمریکا جهت تعطیلات...

مشکل اصلی اینهاست اونوقت شما گیر دادی به آزادی عرفی مردم و نه حتی آزادی سیاسی، چون فعلا جنابعالی مردم ایران رو شایسته و لایق آزادی سیاسی نمی دونی! به عبارت دیگه شما میگی که این مردم به قدری نالایق هستن که فقط همون چند تا آزادی عرفی مثل کنسرت و موسیقی و ماهواره و پارتی براشون کافیه در واقع شما مردم ایران رو حد مثلا مردم یک قبیله آفریقایی از همه جا بی خبر می دونید...البته حتمن شوخی می کنید!...

وندتا

Dalghak.Irani گفت...

وندتای عزیز. فرق من و شما این است که شما آدم سیاسی هستی و من ادم اجتماعی. بنابراین نه عرایض من در ذهن شما باز می شود و نه گفتارهای مفصل شما مشکل ذهنی مرا حل می کند. اچازه بده کمی پیش تر برویم و سخنان بیشتری از دوستان بشنویم تا من هم بیایم و چند تضیح را عرض کنم. احساست را درک و ستایش می کنم اما با منطقت ارتباط نمی گیرم. یا...هو

ناشناس گفت...

تیمسار جان شما نگاه اجتماعی دارید یادمه یه بار در یکی از کامنتهام هم گفتم که تحلیل های اجتماعی شما خیلی قوی تر از تحلیل های سیاسی تون از آب در میاد...اینکه با منطق من ارتباط نمی گیرید هم دقیقا به دلیل همینه که فقط از یه دریچه و بعد استدلال های منو می بینید خب طبیعتا ارتباط نمی گیرید...من هم دید فقط سیاسی ندارم بلکه حداقل یک بعد دیگه رو هم در نظر میگیرم و نگاهم سیاسی-اجتماعیه منتها با مقدم دونستن سیاست...

کشور رو سیاستمداران اداره می کنن نه جامعه شناسان...توسعه سیاسی مقدم بر تمام انواع توسعه های دیگر هست یادم هست در زمان خاتمی، روشنفکران و متفکران اصلاح طلب یا غیراصلاح طلب مفصل در همین باره که چه نوع توسعه ای در کشور باید انجام بشه آیا آزادی بر عدالت مقدم هست یا عدالت بر آزادی؟ آیا توسعه سیاسی مقدم است یا توسعه ی اقتصادی؟ در نهایت همه متفق القول به این نتیجه رسیدن که آزادی و توسعه ی سیاسی مقدم هست اما هدف نهایی توسعه ی اقتصاد هست به همین دلیل بود که در زمان خاتمی نهادهای مدنی، احزابی مثل حزب مشارکت، ان جی او ها، نهادهای سیاسی دانشجویی مثل دفتر تحکیم وحدت و... تکشیل و توسعه داده شدن... و به این ترتیب درخشان ترین عملکرد "اقتصادی" جمهوری اسلامی در زمان "توسعه ی سیاسی" اتفاق افتاد، زمانی که هر بشکه نفت زیر 20 دلار فروخته میشد...زمانیکه 70 درصد اقتصاد کشور دست نهادهای زیر نظر رهبری بود...میخوام بگم با وجود تمام این مشکلات دوران خاتمی بهترین دوران از لحاظ عملکرد اقتصادی در عمر جمهوری اسلامی بود...

وندتا

ناشناس گفت...

خیالتان از تجزیه ایران راحت باشد که اتفاق نخواهد افتاد چون در دستور کار کشورهای غربی نیست. فروپاشی دولت مرکزی باعث ایجاد محیط مناسب برای رشد تروریسم خواهد بود که بطور آشکاری با سیاست غرب در تباین است.این را نوشتم که از هول جلوگیری از تجزیه به فکر حمایت از خامنه ای نیافتید! و تصور نکنید که تنها عامل وحدت کشور ما شخص ایشان است.اصلا شاید این سیاست تبلیغی خود خامنه ای باشد که با ترساندن مردم از تجزیه خود را تنها راه نجات مردم معرفی کند.

ناشناس گفت...

مشکل کشور ماتوسعه نیافتگی اجتماعی است در درجه اول. درکشوری که معدل سرانه مطالعه دو دقیقه هم در روز نیست(بطور مثال) چگونه میشود دموکراسی بر قرار کرد.

ناشناس گفت...

تشکر از تحلیل خوب شما و همینطور دوست خوب الف
شما نقشه خاورمیانه جدید را حتما دیده اید؟ نظم جدید به نفع اسرائیل
وقتی به عراق حمله میکردند گفتند صدام بمب اتمی دارد بعد که عراق را نابود کردند گفتند صدام بلوف زده بود بمب پیدا نکردیم. در دهان نظامیان و زندانیان در ابوغریب شاشیدند و از عمد عکسها را در جهان منتشر کردند تا خوب عراقیها را تحقیر کرده باشند. کدام الغی انتظار نداشت که عراق رادیکالیزه نشود؟ داعش را خودشان ساختند.
نسیم

الف گفت...

به دوستانی که خطر تجزیه را ساخته خود حکومت می دانند؛

من شخصا آنقدر پان ایران نیستم که از فکر تجزیه لرزه بر اندامم بیفتد، چون اصولا هر کشوری، مرزها و حدود و ثغورش فقط تا جایی معنا دارد که رفاه و امنیت و آسایش مردمش را تضمین کند، نه توهمات توسعه طلبانه ای که سرانجام همه آنها را می توانید در تاریخ پیدا کنید.
بیم دادن از تجزیه به خاطر مصیبت هایی است که در اثر آن به وجود می آید. اختلاط قومی-نژادی ایران به حدی است که هر شهری ممکن است علیه شهر دیگر وارد عمل شود، چون مثل عراق نیست که یکی دو زبان اصلی حاکم باشد یا یمن و لیبی و سوریه که دستکم همه طرفها زبان هم را می فهمند.
اینکه سیاست دولت های غربی چه هست و چه نیست را به نظرم نه در مواضع و حرف زدن بلکه باید در اولا عملکرد مستقیم آنها و دوما رسانه هایشان جستجو کرد.
به علاوه شما یک علت داخلی نمی توانید پیدا کنید که در نبود دولت مرکزی مقتدر و مرکزی اقوام نروند به سمت اتحاد با دولت های مرزی ایران یا استقلال. البته این فرآیند ساده نیست، قبول دارم و بهای آن را تمام کشورهای خاورمیانه پرداخت خواهد کرد.
حالا ما از ترس اینکه از قضا حرفمان با حرف حاکمیت یکی در می آید بگوییم که نه خیر ایران تجزیه پذیر نیست؟!
البته این حرف را می زنیم و امثال آن را هم. مثلا چون با جمهوری اسلامی مخالفیم، نقض استقلال و حاکمیت ملی ایران در پرونده هسته ای دیگر نقض حاکمیت ملی ایران نیست!
استدلال جالبی می تواند باشد!

ناشناس گفت...

تجزیه یک عامل داخلی می تواند داشته باشد یک عامل خارجی. مراد عامل خارجی بود و در جواب آن داداش که فکر می کرد کشورهای دیگر نقشه کشیده اند که ایران را تجزیه کنند . در مورد عامل داخلی شما راست می گویید ولی با این تفاوت که خامنه ای خود عامل تجزیه ایران خواهد بود . تجزیه بر اثر عوامل داخلی بخاطر ضعف مدیریت اتفاق می افتد لذا اگر می خواهید ایران تجزیه نشود باید بفکر منشا داخلی آن باشید.در این حالت اگر دور ایران را یک دیوار بکشند باز هم بخاطر عدم وجود مدیریت از داخل تجزیه خواهد شد.

Dalghak.Irani گفت...

وندتا
من با دیدگاه های شما در همۀ زمینه هایی که برشمردی مشکلات بنیادین دارم و چون برای یک بحث مستدل ابتدا باید بر تعاریف مشترک از الفاظ و مفاهیم مشترک دست یافت و امکانش در اینجا نیست - من کشش ندارم برای گفتگوی طولانی - لذا بصورت تلگرافی می گویم که برداشت شما از نهضت مشروطه و انقلاب های عربی و جنبش سبز و ... را قبول ندارم. من از ابتدا هم موافق بهار عربی نبودم و هوادار در قدرت ماندن مبارک و بن علی و صالح بودم. حالا هم دلم برای ملت های انقلاب کرده می سوزد و فقط مصر را نجات یافتۀ نسبی می دانم. دموکراسی را چون خیلی زیاد نزدیک به آنارشیسم می دانم دوای درد ملت های عقب مانده نمی دانم و در تاریخ حتی یک کشور هم سراغ ندارم در تاریخ معاصر که از آزادی سیاسی به رفاه و اقتصاد و خوشبختی رسیده باشد. کشورهای ایران قبل از انقلاب و ترکیه فعلی و مالزی را هم نه محصول دموکراسی که محصول رژیم های منضبط رضاشاه و آتاتورک و ماهاتیر محمد می دانم که هنوز هم استعداد نسبی برای بازگشت نشان می دهند که در مورد مالزی اختلاط نژادی و مذهبی و در ترکیه توسعۀ اقتصادی و چسبیده بودنش به اروپا بازدارنده بوده تا اینجا. سیاست و آزادی های سیاسی را دغدغه های بزرگنمایی شدۀ مزد بگیران فکری می دانم و نزدیک به 90 درصد مردم را مطلقاً غیر سیاسی و خواستار زندگی بی سر و خر و زندگی در آرامش طبیعی (اجتماعی) می شناسم. شادی زمینی را هم بابا و هم فرزند رفاه و پیشرفت می دانم و بدون شادی کار و بهره وری ممکن نیست بدون کار رفاه و رضایت و شادی تولید نمی شود. بویژه به آزادی های اجتماعی و گسترش حوزه های دلخوشی ها و آزادی های فردی از این جهت اصرار همیشگی دارم که مطرب! و علم الهدی مثل جن و بسم الله می مانند و هرچه عرصۀ عمومی بدست نشانه های لذت مدرن تسخیر شود آخوندها بیشتر و سریعتر عقب خواهند نشست. با همۀ بر شمرده هایت در مورد تلاش برای بستن همۀ حوزه های لذت مدرن در سطح شهرها از سوی حکومت موافقم و بخاطر همین هم است که نفرتم از حکومت دینی با تو یکسان است. منتها اینها با سیاست ورزی - تازه کی بورزد - صحنه را ترک نمی کنند و فقط بخطر افتادن عفت عمومی بتعریف آنان است که پشتوانۀ شریعت را از حاکمان برخواهد چید. پس هر کسی که شادی تولید می کند و این شادی را به صحنۀ عمومی می آورد مهمترین مبارز برای رهایی وطن از چنبر روحانیان مانده در تاریخ و افسانه است و من او را ستایش می کنم. آن خسارت های بنیادین را که بر شمرده ای هم می دانم اما طریق جلوگیری از آن را هم در آزادی زندگی و دلخوشی از دست آخوند ها می دانم.

ناشناس گفت...

دلقک جان، آیا تعجب نمی کنی که مواضعت مثل حزب الله شد. من توی تحلیل قبلی گفتم که راستها در ایران برنامه ای بهتر از جمهوری اسلامی ندارند. جمهوری اسلامی روی کار آمد تا کاری را که رژیم شاه نتوانسته بود، انجام بدهد یعنی:اول: سرکوب جنبش انقلابی مردم و خواسته های آنان، دوم گسترش نفوذ در منطقه برای حل بحران نظامی که از سال 1355 دچارش شده بود. بی جهت نیست که اکثر دست راستی های طرفدار شاه دارند سر براه میشوند، و با گرفتن دماغشان و پیف پیف کنان، نعلین خامنه ای را جفت می کنند. این راه حل راست در ایران است. قرار نبوده اینها برای مردم نه رفاه بیاورند نه آزادی. شمابا صداقت تمام( این صداقت منو کشته)، حتی مردم را لایق این آزادیها نمیدانی. شاه تحت عنوان ایران ، ایرانستان میشود ، شما هم تحت عنوان ایران سوریه میشود، همان ادعای ازادی خواهی را هم از مردم دریغ کرده ای. به نظر من توافقات هسته ای چه شکل بگیرد( که احتمالش بسیار است) و چه شکل نگیرد، قدرت گیری نظامیان در ایران بی بروبرگرد است. جمهوری اسلامی برای ادغام در بازار جهانی، از شر اسلامیت رژیم و روحانیت بایستی خلاص شود و امثال قاسم سلیمانی را بعنوان سیسی آینده برای همین در آب شور خوابانده اند. به نظر من هم عدم توافق هسته ای به معنای حمله نیست ، بلکه به معنای مذاکره با همین ژنرالهاست که امیدوارند شکست مذاکرات به قدرتگیری زودتر آنها منجر میشود. به هر صورت زهر طرف شود کشته، قرار نیست به اکثریت مردم در ایران چیزی بیشتر از بدبختی نصیب شود. به حداقل دستمزد نگاه کنید که یک سوم خط فقر است و دست راستی ها اشاره ای به آن نمی کنند. این آینده برای اکثریت مردم ایران رقم خورده است. راه حل ازادی و رفاه توی دست چپ در ایران است. این چپ اگر چه تا تبدیل شده به یک نیروی وسیع فاصله دارد، اما تنها راه نجات است. راستها بجز بدبختی و نکبت چیزی بیشتر در برنامه برای مردم در ایران ندارند. یادم می آید که زمان احمدی نژاد ، یکعده از سلطنت طلبان سایتی راه انداخته بودند به اسم کوروش بزرگ که با مخالفت با دمکراسی ، احمدی نژاد را قهرمان پنبه هدایت ایران به این جهت می خواندند. اینها که همان نظامیان پراگماتیست بودند، با از بین رفتن ارزش مصرف احمدی نژاد ، وی را با تیپا کنار گذاشتند، اما راه همان راه است. آلترناتیو راستها در ایران همه یک جهت را نشان میدهد. حزب الله و شما و بسیاری دیگر از راستها، آلترناتیوتان به یک جا ختم خواهد شد.

Dalghak.Irani گفت...

و این کوپن آخرم در این مطلب.
نگرانی من هم تجزیۀ خاک ایران را هدف نداشت در اولویت. من نگران کشتارهای انسان ها هستم. وقتی تهران را ترک کردم اگر اتوریتۀ قدرت حکومت مر کزی نبود در عرض چند روز حداقل ده هزار نفر قربانی انتقام کشی های انفرادی فقیر و غنی و شمال شهری و جنوب شهری و غارت و تخریب هرجا که دستت می رسد می شد. اگر آن جامعۀ ناهنجار و در کمین همدیگر هنوز هم ادامه داشته است ترسم به این لختی و سادگی است قبل از رسیدن به زد و خورد های نژادی و قومی و زبانی و جدایی. هراس من از بی رحمی مردم نسبت بمردم است و نه ابتداءً راجع به زد و خورد های با منشاء سیاسی. یا...هو

ناشناس گفت...

ﺍﻓﺸﺎﮔﺮﯼ ﻣﺪﯾﺮ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺳﺘﺎﺩ ﺣﺴﻦ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺗﯿﺮﻩ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺎ ﺑﯿﺖ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﻭ ﺳﭙﺎﻩ ﺩﺭﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﻧﻮﺭﯼزاده
https://www.youtube.com/watch?t=10&v=3vtPkfSxzX0

ناشناس گفت...


رهبر ایران اول کار بعد خوندن خبر زیر چه کیفی کرد چند سال جوان شد

البته وقتی کمی بیشتر فکر کرد آرزوی دستیابی به بمب هسته‌ای بر باد رفته دید

http://www.radiofarda.mobi/a/o2-kerry-on-iran-talk/26920735.html

ناشناس گفت...

تیمسار جان مردم ایران در زمان شاه این شادی مورد نطر شما رو داشتن پس چرا انقلاب کردن؟

ترساندن از تجزیه ی قومی هم یک پروپاگاندای تبلیغ شده از طرف همین جمهوری اسلامی هست...مگر مردم ایران اقوام آدم خوار هستند که بلافاصله پس از سقوط حکومت به جان هم بیفتند...مگر 40 سال پیش که انقلاب کردند مانند وحشی ها به جان هم افتادند چرا روستایی ها به تهران مرفه حمله نکردند تا ترتیبشان را بدهند اعدام هایی هم که شد اتفاقا توسط حکومت جدید انجام شد...اگر قرار به تجزیه بود در این یک دو قرن اخیر تاریخ ایران فرصت های بهتری برای تجزیه بود زمانی که حکومت مرکزی اصولا هیچ کنترلی بر ولایات خودش نداشت ولی تجزیه ای هم اتفاق نیفتاد...اقوام ایرانی به شدت در هم مخلوط و با هم مشغول به بده بستان تجاری و فرهنگی شدن...اصولا فرهنگ ایرانی برخلاف فرهنگ و اجتماع اعراب قبیله ای نیست بیشتر فامیلی هست که در همین فامیل ممکنه در اثر ارتباط و ازدواج اقوام فارسی و ترک و کرد هم باشه...

وندتا

ناشناس گفت...

"رهبر ایران اول کار بعد خوندن خبر زیر چه کیفی کرد چند سال جوان شد"
کرسی شعر بود! وقتی وزیر امورخارجه چنین تحلیلی داشته باشد تازه باید فهمید چرا خامنه ای ناز می کند. آمریکا هر زمان که بخواهد می تواند صادرات نفت ایران را به 500 هزار بشکه و یا حتی صفر برساند چه شرکایش بخواهند و چه نخواهند.یکی از نمایندگان مجلس به کری گفته بود ممکن است شما پدر خوبی باشید و این قابل تحسین است ولی اصلا مذاکره کننده خوبی نیستید!

ناشناس گفت...


ابعاد و گستره تحریم‌های آمریکا، غرب و جهان علیه ایران
....
در صورت شکست قطعی مذاکرات هسته ای، براساس پیش بینی های گزارش"سرویس تحقیقاتی کنگره آمریکا" تحریم های تازه ای بر علیه ایران اعمال خواهد شد. کشورهای دارای مجوز واردات نفت ایران، ظرف مدت یک سال خرید نفت خود از ایران را متوقف خواهند کرو بدید ترتبیب صادرات نفت خام ایران به صفر نزدیک خواهد شد.
در همین حال، بخش های دیگری از اقتصاد ایران مورد تحریم های جهانی قرار خواهد گرفت. تحریم نظام بانکی ایران شدت بیشتری خواهد یافت.
http://www.persian.rfi.fr/%D8%A7%D8%A8%D8%B9%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D9%87-%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D8%8C%D8%BA%D8%B1%D8%A8-%D9%88-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-20150325/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86


ایرانی گفت...

دلقک جان این پاسخی که نوشتی از بهترین تحلیلهای اخیرت بود

ناشناس گفت...

منم نفهمیدم ده هزار نفر چطوری کشته میشدند! منظورتون جنبش سبز هست؟ یعنی اگه مردم رژیم را وادار میکردند رای اشون را درست بشماره ده هزار نفر از مردم هم را میکشتند؟!
من به این شدت که از انقلاب میترسید فکر نمیکنم ولی اینطور میفهمم که در جامعه ایران جمعیت تیفوسیها بعلاوه خیلی متدین ها احتمالا بالای 30 درصد هست و هر راه حلی برای ایران باید این قشر را هم در نظر بگیره. حتی در جوامع غربی با درصد خیلی کم از این افراد مشکل دارند این همه جهادی داعشی از اروپا و کانادا و استرالیا و آمریکا بیرون میاد. علتش به نظر من بر خلاف تحلیل شما سکس حلال نیست چیزی که من اینجا میبینم اینه که مسلمونها به شدت منزوی هستند و احساس ایزوله بودن و عدم داخل آدم حساب شدن باعث رادیکال شدن میشه. توجه داشته باشید اگر فردا ایران به ناگهان دموکرات ترین کشور دنیا بشه جمعیت تیفوسیها رها شده و سرخورده یک داعش جدید درست میکنند.
نسیم

الف گفت...

سلام دوباره و چند نکته؛

1. اتفاقا مثالهایی که در مورد تجزیه نشدن زده می شود خودشان بحث را اثبات می کنند!
شما تصور می کنید که سال پنجاه و هفت یک گروه سی چهل یا هزار نفری آمدند و انقلاب کردند و بعد هم خیلی منظم حکومت تشکیل دادند؟ نه اینطور نیست. اتفاقا جدای از برنامه قدرتهای جهانی، یک بخشی از مساله مربوط به همین انتقام گیری بود. طبقات پایین دست شهری که از اواسط دهه چهل سرازیر شدند در شهرها، اکثر به لحاظ فکری مذهبی بودند و از نظر اقتصادی ضعیف تر از مدرن ها. بنابر این انواع و اقسام اصطلاحات و عناوین تمسخر آمیز علیه مدرنیسم شهری از همین دوره رواج پیدا کرد (کیمیایی را ببینید). انقلاب پنجاه و هفت انتقام گروه های اجتماعی از یکدیگر بود. وگرنه خمینی و آخوندهای دور و برش که انقدر قدرت نداشتند. دستگیرکنندگان و اعدام کنندگان چه کسانی بودند؟
به علاوه در همان دوران هم تلاش برای تجزیه شد، در کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، خوزستان و جاهای دیگر و برخی از آنها هم بسیار خونین بود. اگر به جایی نرسید به خاطر این نبود که ما ایرانی ها با اعراب فرق داریم! (هنوز هم این ناسیونالیسم کور و بی مزه وجود دارد؟) بلکه به خاطر شرایط جنگ سرد بود.
در واقع شانس آوردیم و ابر و باد و مه و خورشید و فلک باعث شدند که ما از انقلاب قبلی جان سالم به در ببریم و انقام گیری و کشتار در قالب «یک حکومت» اجرا شود. اما بار بعدی یقین داشته باشید که اینطور نخواهد بود. آن وقت خواهید دید که «کشتار حکومتی» با «جنگ همه علیه همه» چه فرقی دارد.

2. در مورد اینکه کشورهای خارجی به دنبال چه هستند هم به نظرم بخش عمده ای از تراز قدرت در جهان می خواهد ایران را تجزیه کند و با تجزیه ایران منطقه را هوا بفرستد.
شما به خط رسانه ای اینها نگاه کنید. در کردستان ایران شش نفر را اعدام کردند چند وقت پیش که کار ظالمانه و جنایت آمیزی بود. شبکه های عزیز فارسی و این عاشقان آینده ایران با عنوان «اعدام شش زندانی سنی» به استقبال این اقدام جمهوری اسلامی رفتند. اما از قضا این نوبت اعدام به سبب سنی بودن نبود. این بندگان خدا عضو پژاک بودند که گروهی مسلح است و از قضا وابسته به پ ک ک با گرایشات چپ که چندان انگ اسلامی و سنی به آنها نمی چسبد!
یا به نحوه اعلام اخبار مربوط به عراق دقت کنید. طرح تجزیه و تکه تکه کردن خاورمیانه قطعی است. اما آن دوستمان درست می گوید، اگر داخل کشوری سست نباشد، ممکن نیست تجزیه شود.

3. در فقه شیعه یک قاعده وجود دارد. می گویند اگر تمام شرایط احکام میان دو حکم برابر بود شما نگاه کنید ببینید فقیه سنی چه می گوید، برعکس آن حکم کنید!!
حالا ظاهرا برخی دوستان هم در مورد اوضاع کشور همین نگاه را دارند. یعنی ما ببنیم حکومت چه می گوید، عکس آن بگوییم. مثلا از خطر تجزیه بیم می دهد (البته مستقیما که ما تا حالا نشنیده ایم و اصولا هم اینها برای ایران اهمیتی قائل نیستند که از تجزیه اش نگران شوند) ما بگوییم نه خیر این طور نیست، می گوید حقوق ما در هسته ای پایمال شد، بگوییم به درک، می گوید عربستان و ترکیه پشت داعش هستند، بگوییم نه!
خب این هم یک روشی است، اما من زیاد نمی پسندم.

Dalghak.Irani گفت...

در ضمن طوری بحث کنیم که اگر غریبه ای هم آمد دید به توهم و خجستگی ما نخندد. حرف من خیلی مختصر این بود که در صورت فروپاشی کامل قدرت مرکزی در ایران مردم همدیگر را می خورند. حالا شما با زیرکی این فروپاشی را بردید زیر یک انقلاب فراگیر و شروع کردید تز صادر کردن که چرا 57 چنین نشد و چرا جنبش سبز بهمان نشد و ما خیلی هم ماه هستیم و دلقک به ملت تهمت می زند و ... الاماشاءالله. انقلاب 57 یک انقلاب بی نظیر در تاریخ جهان بود که سازمان دهی داشت و مسجد داشت و دانشگاه داشت و رهبر کاریزماتیک داشت و بسیار اخلاقی و مذهبی مثبت (قبل از انقلاب مذهب بسیار عالی مؤدب و مهربان بود و باعث وحدت وجذب) بود و هزارها فاکتور مثبت داشت. آن وقت شما آن جامعۀ متعادل و مهربان و باگذشت و مذهبی و مدرن را مقایسه می کنید با جامعۀ دست پخت اخوندها که همینجوری هم در خیابان های خلوت تهران نمی شود راه رفت بی دغدغه. تازه در همان انقلاب باشکوه و بی نظیر از نظر درصد مشارکت و بدون خشونت - تا هنگام پیروزی - غارت ها و انتقام کسشی ها کم نبود اما بیشتر غارت از اموال خارجی ها و ثروت مندان فرار کرده بود و اتفاقاً بخشی از مردم محروم هم که بخاطر اعتقداتشان در غارت ها و انتقام های انقلاب 57 شرکت نکردند و بعد مغبون شدند چون همۀ رفقا و همسایه های دزد و قاتل شان به همۀ آلاف الوف ها رسیدند حالا خودشان و فرزندان شان یاد گرفته اند که تا تنور داغ است نان را باید می چسباندند.
این بحث انقلاب یک بحث انحرافی است. و بحث فروپاشی یکبارۀ قدرت مرکزی بدون نیروی کنترل کننده (حتی نیروی اشغالگر) بود. از الف هم ممنونم که توضیحات خوبی داده است. یا...هو

در ضمن ایرانی عزیز بخش نقل قول کامنت شما در هنگام انتشار حذف شد بدلیل کمرنگ بودن نسبت به متن اصلی.

ناشناس گفت...

تیمسار نظرات را مسخره نکن که همین چند وقت پیش به چن نفر گفتی سه کله پوک و الان خودت با آنها هم نظر شدی. یعنی چهار کله پوک

بهروز - س گفت...

متآسفانه این خطر همیشه وجود دارد که در جوامع مسلمان ، اقلیت، بجای تمکین از اکثریت ، شروع به کارشکنی میکند و چون بهشت هم در دسترس است ( بخصوص اهل تسنن ) ، لذا اقلیت جامعه را به هرج و مرج میکشد و برای همین است که دلقک میگوید در برخی جوامع کنونی ، دموکراسی جواب نمی دهد . البته در مورد شیعیان هنوز این قضیه کاملآ اثبات نشده که اقلیت کارهای انتحاری بکند ، چون در کل شیعیان متساهل تر از سنی ها هستند.

ناشناس گفت...

هراس من از بی رحمی مردم نسبت بمردم است

Dalghak.Irani گفت...

کله پوک چهارم گفت:
ائتلاف سریع "عربی - سنی" در حمله به یمن - قبل از مزاحمت بازدارندۀ ائتلاف احتمالی غرب و سازمان ملل - نشانه ای وحشتناک از یک درگیری احتمالی "عربی - ایرانی" و "شیعه - سنی" در منطقه را می دهد. شیعه علیه سنی در تکریت و سنی علیه شیعه در عدن می تواند با کمترین اشتباه محاسباتی ایران تبدیل به جنگی مستقیم از سوی اعراب بمحوریت عربستان با ایران شود. اوضاع شکننده تر از آن است که نفرت ما از آخوندها بتواند سرپوش بگذارد. اینک شیعۀ در اقلیت نیاز شدیدی به همپیمان نانوشتۀ گردن کلفتی مثل غرب و امریکا دارد. در غیر اینصورت جنگ نیابتی فعلی در تکریت و عدن به رویارویی مستقیم سوق خواهد یافت و پناه برخدا. این است فرق من با حزب الله - با عرض معذرت از لقب کله پوک سوم - که خواب امپراطوری شیعه را توی بوق می کند و من می گویم خامنه ای قاچ زین را بچسبد که سواری پیش کش. علامت بسیار وحشتناکی است که از مصر و سودان گرفته تا کشورهای عرب منطقه رسماً علیه یمن اعلان جنگ داده اند. حوصلۀ نوشتن ندارم و الا ماجرا خطرناک تر از آن است که فقط آخوندها را نشانه رفته باشد. یا...هو

ناشناس گفت...

بگذارید دو تا مساله را عنوان کنم.

پازل اول .حوثی ها یمن را گرفتند عربستان در تله ایران گیر کرد .عربستان در هر دو صورت بازنده این جنگ هست اگر حوثیها مقابله کنند که عربستان وارد یک جنگ تمام عیار طولانی میشود و ضربه سختی میخورد در صورت دوم حوثیها در هم شکسته میشوند کشور بی قیم و بدون کمترین امکانات به جا میماند میلیونها انسان گشنه به سمت عربستان هجوم میاورند و هیچ نیروی نظامی قادر به جلوگیری از ورود آنها نیست و عربستان درگیر مهاجرتها از یمن میشود در هر دو صورت عربستان بازنده این جنگ هست .

دوم پازل بزرگتر و اصلی .عربستان با افزایش تولید نفت بسیاری از سرمایه گذاری را در امر اکتشاف. و تولید نفت در ماههای گذاشته را غیر اقتصادی. کرده و بسیاری از پروژه ها متوقف شده و گروهی از تولیدکنندگان از مدار خارج شده اند ..حال تاسیسات نفتی عربستان اسیب خواهد دید در نتیجه به طور مقطعی دنیا وارد بحران انرژی میشه و افکار عمومی در کنار حملات تروریستی و تصویر داعش وطالبان از خاورمیانه به عنوان مرکز نفرت انگیز استفاده خواهد کرد و جنگهای صلیبی جدید در راه است .پلات دقیقی چیده شده که موبه مو در حال تحقق است .بحران اقتصادی مصنوعی جهانی .جنگهای اتمی به روسیه سر کریمه .بیماری ابولا .امادگی افکار عمومی برای پایان دنیا با مساله تقویم مایا و اخر زماندر سال ۲۰۱۲ .سقوط دلار در امریکا و اینکه علم اقتصاد دیگر جوابگو نیست و کپیتالیزم به پایان دنیا رسیده .اجرای فاز دوم یازدهم سپتامبر اینبار با ایجاد سونامی شدید توسط دستگاه هارپ که چند سال پیش در یکی از کشورهای امریکای لاتین تست شد قرار هست بخشهای از نیویورک غرق بشود . اعلام حکومت نظامی و فرستادن افراد ناراضی به کمپ فما . اعلام سیستم کمونیستی در امریکا و متحدان آن ثروتمندان اصلی همچون استالین در کرملین زندگی بهتری خواهند داشت جنگ ارماگدون وًبازگشت عیسی سیاه پوست در قالب اوباما و تیوکراسی جهانی .

جدی نگیرید اینها توهمات من هست .

حزب الله.

الف - خ گفت...

از ابتدا هم جدی نمی گرفتیم تو را ، حزب الله ، ولی خوب آزاد هستی به هر اظهار نظری.

Dalghak.Irani گفت...

حزب الله شرو ور بگی بلندگوت را از بیخ می کنم. در ضمن اینجا لینک دانی نیست که هرچه به ذهن آشفته ات حال می دهد را شیر کنی. کامنت لینک های واقعاً بی ربطت را هم الان حذف می کنم. اینجا سیرک معتبری است و سعی نکن به افسانه سرایی های خودت آلوده اش کنی. خدا امام خامنه ایت را نیامرزد که منطقه را به گه کشیده و تو را هم بر سر تئوکراسی جهانی دیوانۀ رسمی کرده است. هر وقت حالت خوب نیست کامنت نگذار تا داروهایت اثر یا بی اثر کند. یا...هو

الف گفت...


ذائقه استراتژیک تیمسار را جدی بگیرید بچه ها.
من شخصا شک دارم که ایران آنقدرها که در بوق کرده اند در ماجرای یمن دخیل باشد، و هرچه هست قطعا با میزان دخالتش در سوریه و عراق اصلا قابل مقایسه نیست.
به نظرم سعودی ها این را بهانه کرده اند تا اولا سر زیدی ها را در یمن بکوبند و ثانیا یک گام دیگر برای اتحاد سنی های خاورمیانه زیر بیرق خودشان بردارند. وضعیت ناجوری است واقعا! خبر را ببینید:

خبرگزاری دولتی عربستان همچنین گفته است که علاوه بر پنج عضو شورای همکاری خلیج فارس، کشورهای مصر، مراکش، اردن، سودان، تشکیلات خودگردان فلسطینی، ترکیه و پاکستان آمادگی خود را برای حمایت یا مشارکت در عملیات توفان قاطع اعلام کرده‌اند.

ولی خب اگر توافق شود (که شخصا فکر نمی کنم) آب سری روی منطقه ریخته می شود, دستکم موقتی!

ناشناس گفت...

تیمسار جان من هم نتونستم با استدلالهای شما کنار بیام به این دلیل که در مقابل شواهد و گزاره هایی که مطرح میشه استدلالها خیلی ضعیف هستن و نمی تونن شواهد رو توجیه کنن و دوم اینکه تناقض هم زیاده در حرف های شما.

از یک طرف جامعه ی ایران رو بالا می برید و میگید خیلی جلوتر از بقیه ی کشورهای منطقه ست از طرف دیگه دموکراسی رو شایسته اش نمی دونید که علی رغم کتمان شما واقعا این موضوعی که مطرح میکنید (برای مردم ایران) توهین آمیزه شما مردم رو به عنوان یه عده افراد کم شعور می بینید که با چند تا اسباب بازی (شادی، رقض، پارتی و...) میشه دنبال نخود سیاه فرستادشون...از طرف دیگه کلا دموکراسی رو زیر سوال می برید و به این ترتیب موفق ترین مدل حکومتی بشر رو به همراه ده ها و صدها تئوریسینی که روی دموکراسی و مدلهای مختلف حکومتی سالها کار کردن رو زیر سوال میبرید و از خودتون بدون هیچ پایه و اساس علمی مدل حکومتی "شادی عرفی" زیر نظر آخوندها در حالیکه سرمایه داران سپاهی و بسیجی به ریش مردم میخندن، اختراع میکنید...
دموکراسی های موفق در سراسر جهان رو نادیده می گیرید دهها نمونه اش در اروپا هست چندین نمونه در آسیا...در عین حال به صورت غیرمستقیم از دیکتاتوری حمایت می کنید...شما که از من مثال می خواید میشه لطفا چند نمونه دیکتاتوری موفق که سرانجام موفقی هم داشتن نام ببرید؟

اما در مورد تز شادی شما...من سوالم اینه که چرا این جامعه ی ایرانی زمان شاه و به قول شما مهربان و متعادل که حتی مذهب مثبت رو هم داشت (البته من دقیقا نمی دونم مذهب مثبت یعنی چی) انقلاب کرد؟
اگر برای مذهب بود که مذهب رو در بهترین و بالاترین شکلش داشت. پس این انقلاب برای مذهب نبود...
اگر جامعه سال 57 ایران همه ی این چیزا رو داشت (بعلاوه ی شادی: تز مورد علاقه تیمسار) چرا انقلاب کرد؟

اما از جمله استدلال های ضعیف اینه که غربی ها از تجزیه ایران حمایت می کنن!...غرب و در راس اونها آمریکا از ده ها سال پیش تا الان حامی حکومت های عرب منطقه بودن و در ضمن پیرو یک تئوری که همیشه باید یک کشور قوی در منطقه جهت حفظ امنیت منطقه وجود داشته باشه به همین دلیل ارتش ایران زمان شاه رو به جدیدترین سلاح ها مجهز کردن سلاح هایی که حتی گاهی به جز خود آمریکا و ایران کشور دیگری نداشت...آمریکا به دو کشور افغانستان و عراق در این منطقه با پشتیبانی بین المللی جهت نابود کردن طالبان و سقوط صدام حمله کرد اکنون چرا باید آمریکا حامی ناامنی در منطقه ای باشه که با تک تک شون قرارداد حمایت نظامی و امنیتی استراتژیک داره و در ضمن آبروی بین المللی خودش با از دست رفتن امنیت در دو کشوری که به همه ادعا کرده درشون دموکراسی و امنیت برقرار میکنه به خطر بندازه...

تیمسار شما به درستی اشاره کردین حکومت ایران مادر تمام این اختلافات سنی و شیعه در منطقه ست ایران الان حداقل به 4 کشور عراق یمن سوریه و لبنان تجاوز نظامی کرده (علی رغم ادعاهای حکومت که میگه ما هیچ وقت در دهه های اخیر به کشوری تجاوز نظامی نکردیم)...حتی آمریکا هم با اون قدرت نظامی هیچ وقت در 4 کشور به طور همزمان درگیر نبوده...عامل اصلی شکل گیری داعش ایران بود...ایران با حمایت از یک نخست وزیر نزدیک به خودش که سنی ها رو سرکوب میکرد و با حمایت از بشار اسد و گروه های وحشی شبه نطامی شیعه در سوریه فضا رو مستعد شکل گیری داعش کرد بعد هم کشورهای فرصت طلب مثل عربستان و اسرائیل با استفاده از فضای مستعد فراهم شده توسط ایران استارت شکل گیری داعش رو زدن...حالا برخی هی بگن آمریکا داعش رو در عراق شکل داد تا هم حکومت عراق به خطر بیفته و هم چاه های نفتی که آمریکا برای تصرفشون صدها میلیارد دلار خرج کرده بود و هزاران سرباز آمریکایی کشته شده بود آمریکا هیچ وقت حماقتی نمی کنه...

بگذریم تیمسار جان این تز شادی ترساندن مردم از تجزیه نتیجه ای جز دهه ها استمرار این حکومت وحشی نخواهد داشت...

وندتا

ناشناس گفت...

مخلص تیمسار هم هستیم. مثل همیشه خوب

ناشناس گفت...

دلقک به دل نگیر اینها تئوری توطئه هست من هم مدافع اش نیستم ولی شابلونی هست که به ظاهر خوب پردازش میکند وبحران اقتصادی و ظهور احمدی نژاد و موعود گرایی و داعش و بقیه را توجیه میکند به هر حال اینهم زاویه دیگری از تحلیل اوضاع است .گفتم اینها همه توهم من هست وهر انسانی حداقل یکبار در زندگی بر ای ثانیه ای ممکن هست دچارش شود وقایع اخیر خصوصا ظهور مرموز داعش با نام خدای خورشید ایسیس و ادامه حملات تکریت با رمز چشم آسمان قدری توهم انگیز است .
حزب الله

ناشناس گفت...

الف (بدون خ)

من به آن میزان عقل و انصاف دارم که تفاوت حرف منطق و غیر منطق جمهوری اسلامی را بدانم و تنها به مخالف خوانی صرف نپردازم اگر چه این حرف منطق در سخن ایشان کم و یا حتی نایاب است و اغلب روزها و بلکه ماه ها و سالها چیز دندان گیری نمی شنویم.
من به رویه شخصی خودم یک استدلال را فارغ از آنکه چه کسی گفته است و در کجا گفته شده است به پردازش آن می پردازم ولی اگر دیدم حزب الله بر ان پافشاری می کند با شک بیشتری به آن نگاه می کنم! چه عاملی باعث شده که خامنه ای و یا حزب الله روی آن حساسیت داشته باشد؟ توافق اتمی چه چیزی دران هست که خامنه ای و حزب الله برای ان التماس می کنند؟ سهم من از رفع تحریم ها یک حقوق کارمندی ساده است که سر ماه و بموقع به من بدهند! فقط همین ولی سهم حزب الله میلیاردها دلار است!پس جو زده نمی شوم و در زمینی که حزب الله میلیاردها سود در انتظارش است بازی نمی کنم!
مثالی از یکی از حرف های حق جمهوری اسلامی در مورد "حقوق هسته ای" آوردید که تیر خلاص را به این سخنتان شلیک می کند. مضمون حرف شما این بود که این حرف حقی است که از زبان جمهوری اسلامی خارج شده و نباید با آن به مخالفت پرداخت! امروز قریب به اتفاق کارشسناسان هسته ای این صنایع را با این حجم سرمایه گذاری که می شود با ان یک کشور ساخت را برای ایران غیر مفید و غیر لازم می دانند ولو حقی بین المللی در آن نهفته باشد.امروز ژاپن در حال جمع کردن راکتورهای اتمی خود است و نیز کشورهای پیشرفته دیگر.چطور شده حقوق اساسی دیگر را فراموش کرده ایم و تنها به به یک حق نیم بند هسته ای چسبیده ایم؟ حق دیگری نبود تا بدنبال گرفتن آن باشیم؟ نان شب بود؟ قبل از انقلاب بدون این حق زندگی خوشی نداشتیم؟
با تشکر از نظر شما

ناشناس گفت...

درود بر مدیر توانای سیرک که از نمایش رقص خر چسونه ها جلوگیری می کند تا نمایش پر طرفدار رام کردن شیر مشکلات ادامه داشته باشد.

عصبانی گفت...

اگر ممکنه در مورد وضعیتی که در یمن پیش آمده بیشتر بنویس و یک مقدار بیشتر از دید نظامی خودت نسبت به مساله بگو.
ممنون

ناشناس گفت...

منظورم برنامه رقص بی مزه خرچسونه ها بود ! لطفا اصلاح فرمایید.

آیت‌الله گفت...

حزب‌الله را کاری نداشته باش دلقک. بگذار با لینک‌هایش خوش باشد. همینها هستند که اسلام را زنده نگاه داشته‌اند.

ناشناس گفت...

یارمحمدخان کرمانشاه
درود
1 سال نو مبارک
2 تندرو ها در حال بازی کردن با کارتهای خطرناک برای به شکست کشاندن توافق هستند سعودی ها در این راه پیشگام شدند و با حمله به یمن ضمن یک اءتلاف بی سابقه به خط زدند آیا سرکوب حوثی ها فقیر اینقدر اهمیت دارد؟ قطعا خیر لذا هدف تحریک ایران است
2 وضعیت نظام و به تبع آن ایران همانند شخص درمانده ای است که از لبه پرتگاه آویزان است و با خواهش و التماس و توبه و پشیمانی خواهان کمک است اوباما با جوانمردی دست شخص درمانده را گرفته و می خواهد نجاتش بدهد با اخذ تضمین شداد و غلاظ اما تندروها به شدت فشار می آورند که بگذار سقوط کند که توبه گرگ مرگ است ... باید دید که چه پیش میآید

ناشناس گفت...

با به آتش کشیده شدن یمن توسط جمهوری اسلامی حالا حرف اوباما مبنی بر اینکه کرامت این رژیم باید حفظ شود را بهتر درک می کنم.

Dalghak.Irani گفت...

وندتا در کامنت قبلی هم گفتم که خط ارتباطی من و تو کمی نویز دارد و الا ما در امهات مسئله اختلافی نداریم. آنچه که در مورد تئوری توطئه راجع به غرب نوشته ای من هم موافقم و معتقدم که غرب نقشۀ نابودی خاورمیانه و تجزیۀ کشورها و نسل کشی مسلمانان و از این خزعبلات را ندارد و اصولاً دیگر خاورمیانه اهمیت سابقش برای امریکا را ندارد. من یک زمانی در بنیان نوشتم که انگیزۀ امریکا از حمله به عراق قطعاً دموکراتیک کردن حکومت های منطقه بود. او امیدوار بود که با انتخاب عراق که کشوری با جمعیت متوسط و دارای همۀ فرق اسلامی و داشتن زیربناهای نسبتاً خوب و عرب بودن هم بلافاصله عراق را وارد چرخۀ
دموکراتیزه شدن بکند و چون ایران را هم در حال پوست اندازی و مستعد دموکراسی از درون می دیدند مدل عراق امریکایی و ایران متحول از داخل بتواند حداکثر در یک دورۀ 5 تا 10 ساله کشورهای مسلمان را به حکومت های دموکراتیک تر سوق بدهد. منتها اشتباه کرده بود و فکر اختلافات مذهبی و قومی و قبیله ای اعراب و مردم و منطقه را درست اریابی نکرده بود. بویژه اینکه ایران هم بلافاصله از چهرۀ خاتمی به چهرۀ احمدی نژاد و خامنه ای سقوط کرد و غرب فهمید که گاف بزرگی مرتکب شده و نباید رژیم های سنتی را دستکاری زیاد کرد و دموکراسی با جنگ شکل نمی گیرد. پس بوش عقب نشست و به وضعیت موجود رضایت داد و همۀ توانش را گذاشت روی کشورهای اشغال کرده اش تا حداقل از هرج و مرج و کشتار جلوگیری شود که بقیۀ داستان هم معلوم است.

اما خط ارتباطی من و تو در آنجایی نویز دارد که من در مورد شادی از جنبۀ فلسفی حرکت می کنم اما تو نزدیک آیت الله علم الهدی از جنبۀ مطربی. فلسفۀ دین اسلام عبوسی و نمونه ترین انسانش مرگ محور و آخرت گراست. هرنوع گسترش دنیامحوری که شادی انسان مهمترین آن است حجج اسلام را بکمای تاریخی می برد. این مغایرتی با مبارزۀ اجتماعی یا سیاسی ندارد و اتفاقاً مقوم آن هاست. آدم های خیلی جدی مطلقاً انسان های مزخرف و بسیار بی عرضه و بی عملی هستند و انسان چه فقیر و چه غنی تا شاد و شوخ نباشد خودش و جامعه اش و خانواده و اطرافیانش را نابود می کند. یا...هو

ناشناس گفت...

سلام کاش یمن را بیشتر تحلیل میکردی در حال حاضر در ایران خیلیها از حمله عربستان شکه شده اند تقریبا احساس جنگ ایران با عربستان دارد همه گیر میشود شرایط بسیار بغرنج شده

Dalghak.Irani گفت...

گذشته از منشاء اولیۀ "چرا خاورمیانه اینطوری شد" را در انقلاب ایران و سقوط شاه می دانم و کارتر مقصر مهمی بود. در حوادث اخیر یمن دست عمدی از ایران قابل ردیابی نیست و اشتباه اوباما مثل کارتر عدم حمایت از علی عبدالله صالح شکل گرفت همانطور که در مصر عدم حمایت از مبارک باعث فاجعه شد. حوثی ها بعد از سرکوب شدن شورش هایشان در سال های گذشته به یک نوع همزیستی با صالح تن داده بودند و در انقلاب سقوط صالح هم عملاً نقش مهمی بازی نکردند. رییس جمهور بعدی یمن با بی عرضگی و عدم توان ایجاد ثبات در یمن باعث این شورش های جدید شد و حوثی ها حاضر بودند و هستند که یمن را با معیارهای مدرن و با مشارکت همه اداره کنند و تا کنون حتی یک جنایت سازمان داده شده - مثل کارهای سلفی ها - از آنان سرنزده و کمترین تندروی را داشته اند. بنابراین وقایع یمن جدید زیر سر خامنه ای و ایران نیست و عربستان بیشتر از همه در حال موش دوانی برای جلوگیری از یکپارچگی یمن است و الا شخص میهن پرستی مثل عبدالله صالح با حوثی ها هم پیمان نمی شد علیه کشور خودش. صالح معمار نیک بختی مردم فقیر یمن بوده و همۀ عمرش را صرف مبارزۀ ابتدایی با کمنیست های یمن جنوبی (به پایتختی عدن) کرده و یمن متحد را شکل داد و از یک کشور تکه پاره یمن متحد و قابل قبول را بوجود آورد. الان هم قطعاً عربستان فرصت را غنیمت شمرده و برای تحت تأثیر قرار دادن نزدیکی ایران بغرب می خواهد عنصر مذهب سنی را با عنصر پان عربیسم بسیار قوی و اخیراً کمرنگ شده را گره بزند و از دو جبهۀ سنی - شیعه و عرب - عجم ایران را تحت فشار قرار بدهد. یا...هو

محمد محبی گفت...

من یونس ام!!!!!
حالا به حرف دکتر اباذری رسیدید؟ وحشت این استاد به ظاهر «بددهن» را درک کردید؟ اگر نکردید . با عرض معذرت ، در شعور خود شک کنید!
جامعه ای که در سوگ یک خواننده متوسط پاپ (که خدایش بیامرزد و در حد خود محترم است ) ان واکنش عظیم را از خود نشان میدهد . ولی با دیدن خودسوزی و مرگ یک شهروند میوه فروش خرمشهری ، خود را به کری و کوری میزند ! خفه خون میگیرد ! از روشنفکر و مرتجع گرفته تا بالاشهری و پایین شهری! همه انگار مسخ شده اند .
حالا حتما ان دختر خانمی که جیغ کشید و بر سر دکتر فریاد زد که : «من هر کی رو که دوست دارم انتخاب میکنم . به هر کی که دوست دارم گوش میدم» باید به این نتیجه رسیده باشد که او به طرز تحقیرآمیزی انتخاب میشود ، فکر میکند که انتخاب میکند! . او تحقیر میشود ، تحقیری که «ابله» خواندن او توسط اباذری ، در مقایل ان تحقیر ، تقدیس و نوازش است!!! . چون اگر الان با دختر کوچولوی معصوم و نازنین یونس ، ابراز همدردی نمیکند ، دلیلش از دو حالت خارج نیست ، یا اینکه این تحقیر را پذیرفته است . ویا باید در انسان بودن خود شک کند!
قضاوت اخلاقی درباره عمل خودکشی این شهروند ، نیاز به ظرایف و حساسیت های ریزی است که موضوع این نوشتار نیست . بلکه سوال اینجاست ، چرا جامعه نسبت به این مرگ دلخراش ، ساکت و بی تفاوت است ؟؟؟!!
برخی ها توجیه میکنند که جامعه به دلیل ، بالا رفتن هزینه فعالیت سیاسی ، از عرصه سیاسی به عرصه اجتماعی کوچ کرده و در این عرصه ، لنگر انداخته . حرف به ظاهر درستی است . ولی ایکاش در همین عرصه ، فعالیت جدی اجتماعی بی هزینه یا کم هزینه انجام دهد . ولی این جامعه نشان میدهد که به همه چیز به عنوان تفریح و سرگرمی نگاه میکند . یا دنبال فعالیت هایی هستند که هیچ هزینه ای نداشته باشد .
اتفاقا فاشیسم ، نتیجه سیاست زدایی در جامعه ، نتیجه مسخ شدن جامعه ، بی تفاوتی جامعه ، جدی نگرفتن همه فعالیت های سیاسی و اجتماعی و نگاه به ان به عنوان شوخی و سرگرمی ،، عافیت طلبی و دنبال فعالیت های بی هزینه بودن و در نهایت ، ابتذال در سلایق و علایق و ذایقه های اکثریت مردم است.
شوربختانه ، صدای پای فاشیسم ، بدجوری به گوش میرسد . وقتی که خواننده نسل ان دختر خانم یعنی امیر تتلو ، درباره یک نظامی (هرچند محترم) مدیحعه سرایی میکند ، باید به اینده این جامعه ، حساس شویم . خیلی طنز تلخی است . ما دهه پنجاهی ها یا دهه شصتی ها که خواننده های محبوب مان ، بنان و داریوش و شجریان و ناظری بودند ، شدیم این !!!!! . وای بر این نسلی که خواننده هایش ، پاشایی و تتلو و ساسی مانکن و ... هستند !!! اینها دیگر چه خواهند شد ؟ خدا میداند!!!!.
باید فکری به حال این جامعه کرد . وگرنه فردا دیر است . سه سال اینده(94 و 95 و 96) در ایران ، از لحاظ جامعه شناختی ، وضعیتی دارد که جامعه شناسان به ان «وضعیت سلطانی» میگویند (ماکس وبر) . وضعیت سلطانی یک وضعیت گذار است که جامعه میخواهد یا به سمت یک حکومت سلطانی (شبه فاشیستی) حرکت کند؟ یا به سمت یک حکومت دموکراتیک؟ باید به جامعه بفهمانیم که این دیگر شوخی نیست . سرنوشت نسلهای بعد از شماست .
ضمیمه : هرگز در ذهن نگارنده ، همسان سازی با بوعزیزی تونسی نبوده است . دغدغه بنده این است که چرا جامعه تا این حد نسبت به سرنوشت و وضعیت هم میهن خود بی تفاوت است؟؟؟ هرگز به واکنش های توام با شور انقلابی و امثالهم اعتقادی نداشته و ندارم . مگر واکنش به مرگ مرحوم پاشایی ، یک واکنش انقلابی بود؟؟؟ من میگویم که چرا این جامعه به بقیه مشکلات و مسایل جامعه ، واکنش نشان نمیدهد؟؟؟!!! اینجاست که به این نتیجه میرسیم که جامعه همه نوع فعالیت را به شوخی و سرگرمی و لذت ، تنزل داده است . یعنی اگر واکنش به یک پدیذه ای ، برای جامعه ، لذت و سرگرمی نداشته باشد ، نسبت به ان بی تفاوت و ساکت است . حتی اگر ان پدیده «مرگ یک استان از این مملکت» باشد . و این بسیار خطرناک و نگران کننده است.

Dalghak.Irani گفت...

من ان دختر خانمم.
نظر مستوفایی می توانم بنویسم که چرا من به مرگ جوان خرمشهری واکنشی (چه واکنشی) نشان ندادم. اما دوست دارم لینک عکس واکنش خود شما که "من یونسم" هستی را اینجا بگذاری تا ببینم منظورت چطور حرکتی بود. عکس از پشت کیبوردت نمی خواهم عکس در حال عمل واقعی و نه لنگش کن مجازی! متشکرم. "یا ...هو" هم ندارد. چون من آن دختره ام.

ناشناس گفت...

وقوع هر پدیده‌ای در ایران نیاز به " جو گیر شدن " دارد و بدون این پیشنیاز ، هیچ اتفاقی نمیافتد. ولی‌ وقتی‌ هم جو گیر شوند، خدا میداند سر از چه سرنوشتی دراوریم.

ناشناس گفت...

آقای محمد محبی؛

وقتی میگی "......در شعور خود شک کنند" مانند همون اباذری داری به جامعه توهین می کنی.......من علاقه ای به سبک و آهنگ های پاشایی ندارم ولی برای آدمهایی که با آهنگ هاش حال میکردند و از جوان مرگ شدنش متاثر شدند، احترام قائلم.

درد ما در دوران معاصر بیشتر از ناحیه ی "خود نخبه پندار" هایی بوده که گذشت زمان ثابت کرده به بلوغ کافی جهت هدایت جامعه ایران (با شرایط و مقتضیات خاص خودش) نرسیده بودند.

شهریار

Dalghak.Irani گفت...

از واکنشم نارحت نشوید و به بحث هایتان ادامه بدهید. می دانید که خط قرمز من "هیچکس نباید از موضع خودمرجع پنداری حرکت کند است" اینجا و در کل مطالب بمشق من موردی پیدا نمی کنید که من خطاب به کسی گفته باشم چکار کند. چون من و همۀ ما یکی از همان هایی هستیم که خطاب می کنیم و نه بیشتر. اگر رهبر حزب من؛ استاد مرجع من، رهبر انقلاب من یا هر سمتی که من خودم انتخاب کرده و بتو و دیگری اجازۀ "بگو من چکار کنم" داده باشم می توانی مرا خطاب کنی. پس تا آنروز تو و من و همه آزادیم که هر انتخابی را خودمان انتخاب کنیم. اگر من انتخاب شده ام تو هم انتخاب شده ای که بمن بگویی من انتخاب شده ام. پس هیچ کس - مطلقاً - حق ندارد خودش را در جایگاه صدور فتوای عام قرار دهد آن هم خطاب به یک شخص حقیقی غایب. بشدت مخالف آدم های "من بیشتر می فههم هستم" و فقط مخلص به اشتراک گذارندگان فهم هستم. بدون دستور و بدون تعیین تکلیف و بدون چون من منم پس هر حقی را دارم! یا...هو

ناشناس گفت...

جنگ چهارم جهانى ؛
جنگ ٧٢ ملت با كد رمز R 2 p
Responsibility to Protect
به اين معنى كه مجوز دخالت نظامى
به بهانه حمايت وازادسازى اقليتى
در بندو ستمديده !!

سامانتا پاورز نماينده كنونى دولت
اوباما ابداع گر طرح بود كه بهنگام
وقوع كشتار هاى رواندا در افريقا كه او
بعنوان خبر نگار و گزارشگر شاهد ان
بود و در نوشتارى نظريه
نياز دخالت نظامى
براى نجات اقليت هاى ستمديده
را مطرح و ارايه داد.

پوتين با همين مجوز و به بهانه
در خواست روس تبارها مقيم كريمه
به اشغال ان دست زد .

سپاه قدس به منظور دفاع از
حكومت اقليت شيعه در دمشق
نيرو به سوريه فرستاد و به
بهانه مقابلگى با داعش در
عراق نيرو مستقر كرد !!!

حال عربستان و مصر بامجوز
دفاع از اهل سنت در برابر
حوتى هاى شيعه به يمن
حمله كرده و با لشكر كشى
حساب شده و تاكتيكى
به تهران سيگنال دادند كه
دوران توسعه گرايى هلال شيعه
در سرزمين هاى عربى به پايان
رسيده و جهان عرب اماده
مقابلگى با انجه كه امپراتورى
شيعه خوانده مىشود ؛ را داراست !!!

حال بايد ديد ؛ پس از ناكامىً
جا اندازى پروژه اخوانيزه كردن
منطقه كه درروند بهار هاى گلخانه اى
عربى اجرا مىشد تا انكه ژنرال
ال سيسي ظهور كرد و بازى را بهم زد
ايا پروژه جا اندازى خليفه گرى شيعه
ان هم در قالب وچارچوب دكترين
ام القراى اسلامى كه توسط
اليستر كروك ؛ سر جاسوس انگليس
در لبنان بشدت پروموت شده و مورد
علاقه تيم اوباما نيز بود؛ با بن بست
تاكتيكى روبرو خواهد شد؟؟؟

طنز تاريخ در اين است كه حاصل
گشادهً گويى هاى رهبران دكه
جماران در روند ازاد سازى و
فتح قدس ان هم از طريق كربلا
همين شد كه جهان عرب كه تا ديروز
عليه اسرايىل گارد گرفته بود ؛
حال ناچارا ايران و ايرانى را
دشمن شماره يك خود بر شمارد؟!

بنابراين حال كه سوت بازى فوتبال
مرگبار ميان ايران و اعراب زده شده
نه بايد در سكوها بى تفاوت نشست
و تماشاگر بود و نه اجازه داد كه
ملتى كه در افسايد ايستاده ؛
مثل برف اب شود !!!نابود شود
بلكهً بايستى به دشمن شماره يك ملت كه خود رژيم ملاتارياست گل زد !!!

وقتى ديپلمات خندانى كه بيشتر به كمدين ظريفكار و شومن
سياسي ميماند ؛ تا سياستمدار وبه دلايل خاصى سكاندار تيم
ديپلماسى ايران است. و
قاسم بسم اله سردار سردارها
بايد به حال اين ملت گريست. !!!

ناشناس گفت...

تعجب از حمایت امریکا و کشور های غربی از حمله عربستانه، غربی ها هنوز نمی فهمند که تندرو ترین شیعیان را در عربستان به جرم روشنفکری گردن می زنند؟ حالا که امریکا نیاز نفتی هم کم دارد نیازی ندارد اینقدر از عرب های داعشی پشتیبانی کند.

جمهوری اسلامی هم که فعلا شلوارش پایینه و احساس اسیب پذیری داره، بهتره که دست از تفرقه افکنی برداره و به همون تاکتیک معروف شیعیان مظلوم نمایی حسینی بسنده کنه.

با این جنگ های داعش و یمن حالا شاید خامنه ای بیشتر عقب شینی بکنه و دست از ماجراجویی برداره ولی معلوم هم نیست عثب نشینی بیشتر خامنه ای برای ایران خوب باشه. ولی بهتره قبل از اینکه دیر بشه و همه رو دیوانه کنه دست از دیوانگی برداره.

خدا رو شکر دستکم یکی از شعار های انقلاب کاملا محقق شد و ما صاحب استقلال کامل شدیم، اینقدر به لطف اخوند ها مستقل و ایزوله شدیم که بقیه دنیا به ما به چشم مریخی ها نگاه می کنند.

ناشناس گفت...

دلقک هر چقدر هم که بگویی که ایران دستش با حوثی های یمن توی یک کاسه نیست باور کردنی نیست.سیاست کلی جمهوری اسلامی حمایت و تقویت از تمام فرقه های اسلامی بویژه شیعه در تمام نقاط دنیا اعم از آفریقا و آسیا و اروپا بوده است و در این راه پول های سرسام آوری خرج کرده است. برای نمونه بر خوشگذرانی به پاتایا رفته بودم. در وصف پاتایا همین بس که شعار مردمی که آنجا می روند این است: آدم های خوب به بهشت می روند و آدم های بد پاتایا! سرت را درد نیاورم یک روز پس از کلی خوشگذارانی شبانه و می گساری با ساقیان سیمین ساق صبح در صبحانه هتل با مهندس سن و سال دار اهل ترکیه دوست شدم که مسلمان سنی بود و برای خوشگذرانی از نوع اسلامی اش به آنجا آمده بود ولی همیشه همراه دوست دختر تایلندی اش بود.یک روز دعوتم کرد که بیا برویم نماز جمعه پاتایا!! ابتدا جا خوردم بعد پیش خودم گفتم چرا که نه توی روز که کاری نداریم بگذار برویم با این جماعت اهل سنت یک استخوانی سبک کنیم تا بلکه گناهانی که در این شب های نورانی مرتکب شده ایم بخشیده شود! هم فال است و هم تماشا.خلاصه روز جمعه با او به نماز جمعه رفتم مسجدی بود بزرگ و چند طبقه با شبستانی بزرگ با سنگ مرمر و امام جمعه آمد و جمع زیادی از مسلمانان تایلندی و توریست و به همراه این بنده خطاکار به نماز با دستهای بسته ایستادیم! پس از پایان نماز و وزیدن نسیم آمرزش و تجدید قوای مجدد برای شب بعد! با مهندس ترک در گوشه ای از شبستان بر روی سنگ های مرمر خنک نشستیم و گپی زدیم. به او گفتم عجب مسجد بزرگ و خوبی اصلا فکر نمی کردم در پاتایا مسجد هم باشد آن هم به این بزرگی .با تعجب دیدم گفت این مسجد را احمدی نژاد ساخته!باور می کنی ؟ احمدی نژاد برای اهل سنت در پاتایا مسجد ساخته است.شما تا ته کار را برو.
در مثالی دیگر در سوریه بودم و یک تور یک روزه لبنان هم رفتم در سر راه برای صبحانه در مرز لبنان اتوبوس نگاه داشت. امامزاده ای بود عظیم و بتونی و نیمه ساز که از نظر اندازه با شابدولعظیم برابری می کرد ولی نیمه کاره بود. در آنجا ضریحی موقت نصب شده بود تا مردم از همان موقع پول ریختن را شروع کنند.با کنجکاوی از راهنما پرسیدم اینجا کدام یک از امامزاده ها خاک است؟ گفت می گوینداینجا دختر امام حسین خاک است. با تعجب پرسیدم دختر امام حسین اینجا چیکار می کرده؟ گفت وقتی امام حسین داشت از مکه به کربلا می رفت سر راهش دختر خردسال یکساله اش اینجا فوت می کند! گفتم مرد حسابی چرا قاط زدی مکه کجا کربلا کجا مرز لبنان کجا؟مگر امام حسین قطب نما نداشته؟!

ناشناس گفت...

یادم رفت بگویم که ...
این امام زاده عظیم بتونی نیز به همت جمهوری اسلامی ساخته شده بود!

الف گفت...

خطاب به آن دوست ناشناس عزیز که کاش برای خودش اسمی انتخاب کند که گفتگو در این ظلمات امکان پذیر شود :

1. من خدای نکرده به شما نگفتم که انصاف ندارید، اما خودتان حرف مرا تایید کردید که تا حدودی نگاه می کنید حزب الله و رفقایش چه می گویند!

2. قطعا انرژی اتمی برای ایران هزینه داشته و شاید امروز همه بگویند این هزینه ها برای چه بود. ولی شما بهتر از من می دانید که حتی مرحوم شاه هم با تمام نزدیکی به غرب در مورد اتمی شدن ایران گرفتاری داشت. اران نباید اتمی شود، فرمول این است. دلایلش طولانی است و با این گندی که زده شده دفاع از آنها سخت شده است.
اما به هر حال، توافق اتمی آتی با ایران طوری خواهد بود که غرب هر لحظه بخواهد می تواند برود داخل مستراح رییس جمهور ایران را هم برای بمب جستجو کند (به این مثال نخندید، آنها در عراق واقعا چنین کارهایی کردند). با این اوصاف، مثلا آمریکا می گوید باید برویم فلان پادگان استراتژیک ایران را بازدید کنیم، نکند بمب در آن ساخته شود. تیمسار از همه ما بهتر می داند که این شکلی واقعا باید در نیروی نظامی و اصولا کشور را گل بگیریم! نقض حاکمیت که گفتم منظورم این بود. با مزه آنجاست که جمهوری اسلامی همین را هم پذیرفته ولی طرف مقابل دیگر «پا» نمی دهد!

3. ببنید من فکر می کنم اصولا ریشه و گیر اصلی ما دیدگاه ایدئولوژیک-دینی است. حالا فرقی نمی کند که آن بالا به عنوان بت چه چیزی را بپرستیم، دموکراسی، آزادی، رهایی طبقه کارگر. من فکر می کنم حتی خدا را هم می توان به بت تبدیل کرد و پرستید (شخصا با معنای خاصی که برای خودم مفهوم است خداباورم) که در جمهوری اسلامی همینطور است. اما در سیاست تنها چیزی که اهمیت دارد رفاه و آسایش و امنیت مردم است. اگر یک عده از متفکران غربی هم دموکراسی را توصیه کرده اند، به این دلیل بوده که بهتر از دیگر الگوها این امکانات زیستی را برای بشر فراهم میکند؛ نه اینکه از آسمان نازل شده باشد.
اما متاسفانه شرقی ها و از جمله خود ما از دموکراسی یا سایر ایده ها بتی ساختیم و با همین بت مسخره شاه را ساقط کردیم و امروز هم می خواهیم جمهوری اسلامی را ساقط کنیم. نه غرب فرشته و بت قابل پرستش است نه این طرف حکومت دیو تمام عیار. همه اینها بر مدار منافع، یعنی آسایش و امنیت و رفاه جامعه معنی پیدا می کنند. به همین دلیل اگر رهبران ایران کوتاه بیایند، باید رفت کنار آنها و از منافع مردم دفاع کرد.
اتفاقا جامعه ایران چون تجربه بیشتری دارد، اندکی از این بت پرستی دست برداشته و معقول تر از هر جای دیگری در خاورمیانه عمل می کند. به همین دلیل است که در بیست سال گذشته حتی در بدترین شرایط و تجزیه طلب ترین مناطق هم آمده اند پای صندوق تا شرایط را باثبات نگه دارند و حداقل ها را حفظ کنند.
این را اگر پیوند بزنیم به تحلیل درست تیمسار در مورد بعد اجتماعی و عرفی اصلاح در ایران و آن را به نیاز غرب به متحدی معتدل (یا دستکم کمتر افراطی)آنوقت کورسوی امیدی درست خواهد شد.

4. هرچند اصولا این بحث ها بردی ندارد، اما برای آنکه خودمان بازی خودمان را جدی گرفته باشیم، گردن ما از مو هم باریکتر است. اگر یک نفر پیدا شود و راه حل شدنی ارائه کند، بدون جمهوری اسلامی، من شخصا مریدش خواهم شد. اما این راه حل اولا باید سیستم جایگزین را بگوید که چیست و تجزیه ایران هم یا در آن نباشد یا اگر باشد بدون فلاکت و تباهی مردم منطقه باشد. به علاوه بگوید راه حلش بر مدار چه فرد یا گروهی می گردد، چون دموکراسی هم بالاخره یک رهبر می خواهد، چه برسد به انقلاب. مهمتر از همه اینها نشان بدهد که راه حلش شدنی است. اگر واقعا چنین راهی وجود دارد بگویید تا ما هم از گمراهی بیرون بیاییم!

ناشناس گفت...

دلقک :
اینکه راستها، در ایران مدتهاست ملت را لایق دمکراسی نمیدانند، چیز جدیدی نیست. اما تعجبم این است که بعد از این همه سال از انقلاب مشروطیت ، چرا راستها( بجز دکتر همایون که فوت کرد)، همشان اینهمه فناتیک هستند. با نظر شما در مورد اینکه قرار بود از طریق دمکراتیک کردن عراق بصورت صادراتی در خاورمیانه آرامش برقرار کنند، موافقم. اما به نظر من ، خاورمیانه بدون داشتن رنسانسی که بتواند از شر این اسلامیت خلاص شود، قادر به جذب در بازار جهانی و خصوصا جلب سرمایه در دراز مدت نخواهدشد. به ترکیه نگاه کنید، پس از آتاتاتورک با آنهمه ادعای سکولاریسم، دیدید که به اروپا راهش ندادند و مجبور شد دروغگویی را کنار گذاشته وبه اردوغان پناه ببرد. اما نگاه کنید چرا در خاورمیانه استبداد یک ضرورت است. به نرخ سود سرمایه در ایران نگاهی کنید. از 100 در صد شروع شده و به 700 تا 800 درصد میرسد. این سود فقط با دستمزدهای یک چهارم خطر فقر میسر است. برای اینکه بتوان ملتی را مجبور به قبول این شرایط کرد، دیکتاتوری لازم است. اما چرا خاورمیانه و ایران فقط میتواند با یک جنبش چپ قوی و رادیکال به آرامش برسد؟ نگاه کنید به آمریکای لاتین. موقعیکه که آمریکا خواست بیرون برود، قدرت را به راست ها نداد. اتفاقا گوش تمام همان پاراملیتاریستها را گرفت و خلع سلاحشان کرد. توی برزیل اجازه داد بزرگترین رهبر کارگران معدن حزب تشکیل داده و رئیس جمهور شود. به اروگوئه، نیکاراگوئه، آرژانتین، شیلی و ونزوئلا و ... نگاه کن. آمریکا فقط با قدرت گرفتن چپها توانست این کشورها را به نسبتی آرام نگاه دارد، وقتی که تصمیم به کشیدن نیروهایش به بیرون گرفت. این اتفاق در خاورمیانه نیز خواهد افتاد. اگر جنبش چپی مترقی در خاورمیانه از قدرت برخوردار شود، من اطمینان میدهم، که غرب با دودستی به آن چسبیده و تقویتش خواهد کرد. راستها در ایران بدلیل شرکتشان در کسب این نرخ سودهای بالا، نمیخواهند دست به ترکیب دیکتاتوری بزنند. همیشه از همان صدر مشروطیت، یک دستشان توی گردن آخوندها بوده است، یک دستشان توی دست نظامی ها. این سیستم را فقط با مذهب و سرکوب میتوان نگاه داشت. توجیه شان هم یا این است که مردم صغیرند و ولایت فقیه میخواهند یا عقب مانده اند و نخبه لازم دارند. اما اصل قضیه چیز دیگری است. به نظر من قرار نیست در آینده خاورمیانه ، ایران تجزیه بشود. آینده خاورمیانه را اسراییل، کردستان( کشوری که بوجود خواهد آمد)، ایران، مصر، اردن(جمهوری فلسطین) و ترکیه رغم خواهد زد. بقیه بصورت ضمیمه ها و یا کشورهای کوچکی خواهند بود. عربستان و کشورهای خلیج نقشی در آینده خاورمیانه نخواهند داشت. اما بدون یک رنسانس اجتماعی که اسلام را به گوشه مساجد برگرداند، جلب سرمایه به خاورمیانه امکانپذیر نیست. اگر بیشتر میخواهید بدانید بایستی به جنگهای صلیبی و تاریخ گذشته برگشت که چرا غرب به خاورمیانه اسلامی اعتماد نخواهد کرد. اینهم یکی دیگر از دلایلی است که راه نجات خاورمیانه یک جنبش چپ است نه امثال مبارک و ... یادتان باشد شاه که شاه بود، به محض وارد شدن به بحران، کنار گذاشتنش. از سرنوشت مبارک و ... نیز خبر دارید. غرب اگر بصورت پراگماتیستی از اینها حمایت می کند، به معنی دراز مدت نیست. بهم خوردن مذاکرات اتمی که خواست اسرایئل است نه برای حمله به ایران، بلکه برای قدرت گیری نظامیان می باشد که به نظر من در دور بعدی قرار است قدرت را در دست بگیرند. فعلا مشغول باد زدن قاسم سلیمانی هستندو معلوم نیست شاید کاندید بعدی ریاست جمهوری شود. اما همه اینها برای مردم ایران چیزی نخواهد شد بجز بدبختی بیشتر و سرکوب شدیدتر. نگاهی به آمریکای لاتین بیندازید، امیدوارم بتوانیم با درس گیری از آن، از این خلائی که با رفتن آمریکا بوجود میاید بتوانیم با شکل دادن به یک جنبش چپ قوی ، آزادی و رفاه بیشتر برای مردم درست کنیم و آرامش را به منظقه برگردانیم.

ناشناس گفت...


دوست من الف

می توانی مرا ب بنامی .اهداف شاه از انرژی اتمی کاملا متفاوت از جمهوری اسلامی بود او نیروگاه اتمی ساخت و نه تاسیسات غنی سازی 60 متر زیر زمین.او هم در زمانی کرد که ساخت نیروگاه اتمی در دنیا مد شده بود و بنده خدا برای اینکه مردم ایران از این لحاظ هم عقب نمانند در پی اینکار رفت.
راه حل ایران کمی بغرنج است. اولا تضمینی برای نجات نیست. یعنی نظام هستی سند ششدانگ منگوله دار برای حفظ و حراست ایران و ایرانی نزده است و شاید هم تجزیه بشود که امری کاملا طبیعی است همانگونه که دولت عثمانی شد. همه چیز به برایند همت همه ایرانیان دارد و البته نه فقط چهارتا مثل من و شما و دلقک.منظور همه ایرانیان است.تا چه حد دارای فهم سیاسی باشند و تا چه حد اهل رفتارهای متحد اجتماعی باشند.فرار از سیاست در نزد برخی از هموطنان یک نوع زرنگی محسوب می شود در صورتی آنها به پای خود بسوی مهلکه می روند. ما به سیاست کار نداریم ولی سیاست به ما کار خواهد داشت.شاید حال روز امروز مردم ایران نقصیر کسانی باشند که در جریان جنبش سبز این جنبش را همراهی نکردند. وقتی که اعلام کردند که تقلب شده است همه یعنی بدون استثنا همه بخصوص در شهرستان ها باید می ریختند بیرون. با این موج جمعیت سرکوب امکان نداشت همانگونه که دیدیم که همین تعداد محدود را نیز خامنه ای بسختی سرکوب کرد , و هر سال سالگرد کابوس آن را می گیرد.از ماست که بر ماست. و البته این حق انتخاب یک ملت است و البته مردن و تجزیه هم حق طبیعی ما! .
و اما اینکه چه باید کرد را چیزی نمی گویم چون دیوار موش دارد و موش هم گوش دارد فقط بگویم که مردم ایران در راه تنها انتخاب موجودشان هستند که شاید به رهایی و شاید هم به شکست بیانجامد. زمان خیلی از مسائل را حل خواهد کرد این نظام استحاله خواهد شد و قدرت جابجا خواهد گردید و البته راهی طولانی است ولی اینجا یک ضد حال هم وجود دارد و آن پروژه اتمی خامنه ای است که باعث به خطر افتادن امنیت دیگر کشورهاست این مطلب چرت ما را پاره می کند. یعنی قبل از آنکه زمان بتواند خود شروع به استحاله رژیم کند دیگر کشور ها مجبور هستند دخالت کنند و این شمشیر دو لبه است از یک طرف خطراتی دارد ولی از طرف دیگر می تواند بنفع مردم تمام شود اگر بدانند که چگونه از این نیروی سوم برای اهداف داخلی استفاده ببرند. یکی از این کارهای واجب فشار برای گنجاندن آزادی زندانیان سیاسی و حقوق بشر در سر میز مذاکرات بود که متاسفانه مثل اینکه دوباره خواب تشریف داشتیم و این فرصت هم دارد از دست می رود.و البته خلایق را هر چه لایق. دوباره فردا و پس فردا کاسه چه کنم نباید دست گرفت و آه و ناله و فریاد از بیداد زمانه.این انتخاب تک تک ماست. اگر زرنگ بودیم زنده می مانیم و اگر نشستیم منتظر دست امثال اوباماها تا با یک پیام نوروزی ما را گول بزند که آره مثلا من خیلی بفکر مردم ایران هستم! نه همیشه همین آش و همین کاسه است تا زمانی که ایران ایرانستان بشود.راه روشن است رونده می خواهد!

ب

ناشناس گفت...

دلقک عزیز و گرامی

این پنهان سازی راه حل از سر نخوت و غرور نیست بلکه از سر هشیار نکردن حکومت است در فراهم آوری تمهیدات بدل زدن! درواقع این راه حل عملا در حال انجام است و نیازی به بیان نیست و جمهوری اسلامی هم قدرت فرار از آن را ندارد.از عشقی که به وطن دارم از بیان آن خود داری می کنم تا مبادا آب به آسیاب دشمنان وطن بریزم. همیشه دوستت دارم.

ب

Dalghak.Irani گفت...

الف درست می گوید اما از ناشناس بی نام سر در نمی آورم که چندروزی است نزول اجلال فرموده و مرتب ما را چپ و راست می کند و اول هم نمی گوید چپ کدام است و راست کدام. ما را فناتیک و خودش را پیش رو معرفی می کند در حالیکه خودش هنوز تز ادبیات 30 سال پیش را استفاده می کند. دموکرات های امریکایی را راست می داند و همۀ اروپا و جهان را و مرتب مرحوم چاوز را برخ ما می کشد و پرزیدنت مادورو که رانندۀ چپ دست اتوبوس های کاراکاس هم بوده. درست است که در سیرک باز است اما سخنرانی در سیرک هم آدابی دارد که اولینش تعریف راست و چپ است و نشان دادن چپ ها و راست ها در دول مترقیه و آیا اصلاً بعد از مرگ کمونیسم این عناوین مصداقی هم در بیرون عینی دارد یا فرق اولاند و سارکوزی حتی باندازۀ فرق دو طرف سکه هم قد نمی دهد تا چه رسد به کامرون و بلر و هکذا در برزیل و آرژانتین و اسپانیا و پرتقال. جناب ناشناس - آخر چرا ناشناس مگر من کسی را گاز می گیرم مگر یک آی دی مجازی چقدر محافظه کاری چپ لازم دارد - سخنرانی هایت بی سر و ته و اتهام نزنم که ناشی از بی تریبونی است. اما با مثال و نام کشور و آمار بگو ببینیم چه می گویی! لا اله الالله! یا...هو

ناشناس گفت...

اوضاع یمن با آنکه قابل پیش بینی بود ولی در ایران کمی شوک آور بود جالبی مساله این بود که عربستان این همه متحد را به زور دلار های نفتی جور کرد تا شاخ و شانه ای هم به ایران نشان بدهد ولی متاسفانه در دام بازی ایران افتاد نیروی زمینی عربستان نمی تواند با نیروهای حوثی و ملتی که تنها وجه مشترکشان تنفر از عربستان است( این را من در یک سایت عربی دیده ام )در بیافتد گیریم که هزاران نفر را هم بکشد که البته در این صورت وجهه اش را به عنوان ام القرای اسلام از دست خواهد داد.
در هر حال حوثی ها فعلا از بندر عدن عقب نشستند ولی در عوض 30 مرزبان عربستانی را به گروگان گرفتند یعنی مرزهای عربستان و یمن کشک است و بس!!!
در مورد دوستان ناشناس من گاه فکر می کنم افرادی مثل مانی با دیدگاه های تند و البته گاه تجزیه طلبانه به نفع کردستان!!!!! هستند که دوست دارند چراغ خاموش نظرات تندشان و دیدگاه هایشان را به ما قالب کنند و البته با اعتراض در خیابان آزادی مخالف هستند !!!! چون به پول بلیتش نمی ارزد دوست ناشناسمان هم که چپ و راست می کند هم از همین دوستان تجزیه طلب کرد هستند که تریبونی مجانی برای خودش پیدا کرده !!!
به امید به توافق رسیدن در مساله هسته ای و این آرزوی همه ایرانی های ساکن ایران و اکثر ایرانیان بیرون از ایران است.
پری سا

ققنوس گفت...

با درود،

از چند وقت پیش تو اخبار و تحلیلهای مختلف میخوندم که جمهوری اسلامی تا بهار وفت داره ووو... از هرکی میپرسیدم قراره چه اتفاقی بیوفته جواب درستی نمیگرفتم. بعضبها میگفتن که قراره تو مذاکرات ج.ا. را تحت فشار قرار بدن ووو... ولی با حمله عربستان و رفقا!("اینها از کجا پیداشون شد یهویی" خامنه ای از خودش داره الان میپرسه)همه چی برام روشن شد که همه این اتفاقات!!! 2 سال اخیر فقط یه نقشه بوده تا پای خامنه ای(تا گردن) را به باطلاقی بکشونن که نتونه با این سادگی ازش بیاد بیرون(و آقازاده خوشخیالش و بعضی از فرماندهان سپاه). نظر شما چیست؟

الف گفت...

دوست عزیز و محترم

صادقانه بگویم، چیز چندانی از حرف های شما سر در نیاوردم.اگر ناراحت نمی شوی در این نوبت آخر اندکی به سیاق علمای عظام خودمان حرف زدی و لقمه را دور دهان ما گرداندی و آخر گذاشتی دهان خودت!
در ضمن اینهمه تمهیدات امنیتی را هم خیلی درک نمی کنم. بابا راحت باش، درست است که مباحث این سیرک از خیلی مصادر حکومتی جدی تر و بدردبخور تر است، اما به هر حال ما که در مرکز تصمیم گیری ننشسته ایم! به علاوه در ایران امروز چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد!

به همین جهت با اجازه شما تا اینجا نتیجه می گیرم که راه حلی نداری و صرفا مخالف جمهوری اسلامی هستی و اگر همینطور ادامه بدهی در این نتیجه گیری راسخ می شوم. ایرادی هم ندارد. آدم می تواند مخالف باشد و راه حل نداشته باشد. راه حل من رام کردن جمهوری اسلامی است؛ حالا شد در سطح خاتمی، نشد در سطح رفسنجانی، نشد در سطح روحانی، نشد در سطح قالیباف و...
میدانی چرا؟ چون روش دیگری به ذهنم نمی رسد که خون جاری نشود. در مورد اهمیت خون و جان مردم در قیاس با آرمان های آسمانی مثل آزادی و دموکراسی هم در کامنت قبلی به قدر کفایت روده درازی کردم.
نمی دانم حرف من کجاها با هم نوشته اخیر تیمسار یکی است و کجا تفاوت دارد. اما به هر حال من حرف ایشان را این طور می فهمم.

ضمنا توجه به واژه من داشته باشید: «راه حل»
با همان ملاک هایی که گفتم که تازه ملاک های حداقلی است و می توانم حجم آنها را چند برابر کنم.
این سوال را نه فقط از شما که از تمام دوستانی که اینجا کامنت های رادیکال «بترکانیم» و «ساقط کنیم» می گذارند هم می پرسم.
صادقانه دنبال یک جواب هستم که شاید به ذهن کسی برسد و به ذهن من نرسد.

مسیر نجات ایران بدون جمهوری اسلامی چیست؟
با این ملاک ها:
1. شدنی باشد (با خیالات که زندگی نمی کنیم)
2. یا ایران را تجزیه نکند یا اگر تجزیه کرد منطقه را دویست سال در خون غرق نکند.
3. رهبری آن با چه شخص یا گروهی است؟ قیام سرنگون کننده حتما رهبری یک گروه و قطعا یک نفر را نیاز دارد. اگر سراغ دارید به ما هم معرفی کنید.

اگر کسی راه حلی دارد و این سه ملاک را منطقی برآورده کرد شخصا رهبری انقلاب آینده ایران را به او پیشنهاد خواهم کرد، چون از نظر من محال است!

ناشناس گفت...

الف جان
نظریه فشار از پایین چانه زنی از بالا شاید یک راه باشد. تغییر دهنده سیستم یا رهبر ممکن است از دل خود سیستم بیرون بیاد. من فکر میکنم کسانی هستند داخل همین رژیم که خواهان تغییر اند. فقط در زمان مناسب مردم باید فشار مضاعف بیاورند برای حقوق مدنی شان
نسیم

غریب آشنا گفت...

ای بابا ، بچه‌ها یک لحظه این بادکنک‌های بالای سرتون رو بترکونین ، برم یه چایی بریزم بیارم دور هم بنوشیم و حال کنیم، سیاست پدر و مادر نداره ، اینقدر محکم از یه سری چیزا دفاع نکنین. هیچ اتفاق خاصی‌ قرار نیست بیفته ، تمام این فیلمای درام مال اینه که میخوان یه چیزی رو که قراره بره تو پاچه ملتها ، طبیعی جلوه بدن و بهترین راه، همین

ناشناس گفت...

پریسا خانوم! با عرض سلام و تحیت

: مختصری در مورد امپراطوری برایم توضیح بده. خیلی دلم هوای امپراطوری کرده! اگر هم نمی توانی، از دوستمان حزب الله کمک بگیر.راستی از اقای یونسی چه خبر؟ دادگاهی اش نکردند؟ طفلک مگه چی گفته بود.حرف حق تلخ است. چهارچوب امپراطوری را برایم توضیح بده. در کامنت بعدی اوضاع و احوال را کامل برایت تشریح خواهم کرد. مانی

ناشناس گفت...

فکر کنم سلیمانی سفت زن ننه بهنود و قوچانی و نبوی و برزگر بوده واگر نه برای یک مرتیکه تروریست که دوست های پاسدارش ایران و سوریه را غارت و ویران کرده اند این جوری مشروعیت کاذبی درست نمیکردند . بهتر است بروند در ایران برایش بلو جاب بزنند. که میزنند آخر رای دادن به روحانی و تشویق یک مشت احمق به اینکار همینه.

ناشناس گفت...


الف

شما از حرف های من سر در نیاوردید ولی من از حرف های شما کاملا سر در آوردم . روش شما روش خواجه نصیر الدین طوسی است در حمله مغول به ایران! خزیدن به دستگاه حکومتی برای استحاله کردن آن.روش دیگر دوستان روش سلطان جلالدین خوارزمشاه است در مقابله رویاروی با مغول با شمشیر دلاوری.در این روش شاید احیانا لازم باشد از ارتفاع 10 متری با اسب بداخل رودخانه سند هم پرید. روش شما هم بد نیست ولی ملاحظاتی را باید در نظر داشت
.
1- تا زمانی که سلطان جلالدین ها هستند اولویت در پشتیبانی از آنهاست. نه اینکه سلطان جلالدین ها را رها کنیم و به امید خواجه نصیر ها بنشینیم تا شاید تاکید می کنم شاید در کارش موفق شود. در موفقیت خواجه نصیر هم شک و تردید زیاد هست. شاید این ضعف سازمان اجتماعی مردم ایران از زمان حمله مخرب مغول رخ داده باشد که خواجه نصیر هم نتوانست کاری بکند.در مثال عصر حاضر اولویت با تقویت موسوی ها و کروبی هاست تا خاتمی ها

2- حتما مطمئن باشیم که شخص مزبور حتما خواجه نصیرالدین طوسی باشد و احیانا خود یک مغول رنگ کرده نباشد مانند روحانی! دایناسوری که لباس خرگوش بپوشد بسیار خطرناک تر است.چون دایناسور بدون لباس تکلیفش معلوم است و همه جانوران از او پرهیز می کنند ولی لباس خرگوش می تواند از آنها لقمه لذیذی برای دایناسور گرسنه بسازد.

3-خواجه نصیرالدین طوسی باید حتما نقش ترمزی داشته باشد نه اینکه خود روی مغول را سفید کند! یعنی باسم نفوذ , خود نیز به جمع مغولان بپیوندد و چنان دمار از روزگار مردمدر آورد که مردم آرزو کنند که ایکاش همان مغوله روی کار بود! اگر اعمال خواجه نصیر بجای تعدیل حکومت به تشدید قدرت مغولان منجر شد دیگر نام او خواجه نصیر نیست و نام او "خائن" است! در مثال امروزی اگر عملکرد خاتمی به تحکیم پایه های قدرت خامنه ای منجر شد و او را تثبیت کرد نامش دیگر اصلاح طلب نیست.

4-روش خواجه نصیر ها متعلق به زمان استیصال است و زمانی که هیچ راه دیگری نمانده است.باز این مجوزی برای همکاری با مغول نمی تواند باشد .ممکن است عده ای از روی ضعف و یا طمع به همکاری با مغول ها بپردازند و بعد هم بگویند ما داشتیم به روش خواجه نصیرالدین طوسی عمل می کردیم! و تازه دوقورت و نیمشان هم باقی باشد که چرا از آنها تقدیر نمی شود.خائنانی که منتظرند مدال لیاقت هم به گردنشان آویزان کنند! هم خر را داشته اند و هم خرما را! هم از مزایای خوش خدمتی به مغولان بهره برده اند و مال و زر اندوخته اند و هم از این طرف مدال لیاقت و وطن پرستی بر گردنشان آویزون است! این دسته خائنان نقاب دار هستند.

5- روش خواجه نصیر ها بسیار مبهم و خطرناک است و علاوه بر آنکه تضمین زیادی هم درموفقیت آنان نیست.

6- بنظر می رسد شاید یک روش ترکیبی ایده آل باشد . اولویت اصلی بخصوص عوام و روشنفکران و هنرمندان حمایت از سلطان جلالدین هاست و حالا اگر شخص مدبر و زیرک و وطن دوستی هم پیدا می شود که کاری از او بر نمی آید ولی می تواند زیرجلکی به حکومت بخزد و از درون آنها را نرم کند چه بهتر. ولی تاکید می کنم قرار نیست تحت لوای خواجه نصیرطوسی , پشت سلطان جلالدین خوارزمشاه را خالی کنیم و حتی بر روی او همراه با مغولان شمشیر بکشیم! روشی که برخی از اصلاح طلب نما ها کردند و بعد از روی کار آمدن روحانی از موسوی اعلام برائت کردند! پرونده سال 88 را پاک کردند! مخفیانه در دماوند رای دادند! اینها خواجه نصیرالدین طوسی نیستند بلکه هم خدا و هم خرماخواهانند. بنظر من مصداق خواجه نصیرالدین طوسی تا اندازه زیادی در زمان حاضر علی مطهری است.که اکنون در حال پیوستن به لشکر سلطان جلالدین خوارزمشاه است.تا جایی که توانست در دستگاه عروج کرد و تعدیل های خوبی نیز در زمان نمایندگی مجلس انجام داد و ترمزی شد برای خامنه ای و وقتی هم که دید دیگر کارایی ندارد حساب خود را آشکار کرد و بعد هم با اسب از رودخانه سند پرید و حق رهبر معظم را کف دستش گذاشت! او یک وطن پرست واقعی است! نه او که زمانی که همه انتخابات را تحریم کرده اند علیرغم نهی موسوی در دماوند مخفیانه و قایم کی رای می دهد و انکار هم می کند! این دقیقا مشخص است که لباس خرگوش پوشیده است!

اگر این سخنان برای شما مفهوم نیست زیاده جسارت نمی کنم.

ب

ناشناس گفت...

مانی جان

مزاحم اوقات امپراطور نشوید. فعلا سر امپرطور گرم است به تکریت و یمن. داعش با 150 نفر در تکریت جلوی لشگر 20 هزار نفره او را گرفته است.

ناشناس گفت...

حزب الله کجا رفت؟ فرار کرد؟ اقا یان مثه اینکه دست به فرار شان خیلی خوب است. بابا تمام دلخوشی ما به امپراطوری بود.اندکی در باب ان قلم فرسایی کن. منتظریم. مانی

ناشناس گفت...

یکی از دوستان پیش بینی کرده بود که همه چیز برای مذاکرات رو براه است ولی عربستان در دقیقه نود دست به تعویض خواهد زد و گل طلایی را به ثبت خواهد رساند.درست پیش بینی کرد.

ناشناس گفت...

این مصاحبه جدید حسن داعی با میبدی را هم ببینید.جالب است.

https://www.youtube.com/watch?v=8w0BZymIwa8

پراگماتیست گفت...

و اما یمن:

1. نخستین برنده این جنگ غافلگیرکننده البته اسراییل است. پارتی ها و جشن های متعدد برای کادر نظامی،اطلاعاتی و امنیتی این کشور برگزار می شود و سفرهای تفریحی آنها به سواحل قناری افزایش چشمگیر می یابد؛ خود درگیری جهان اسلام مجددا عود کرد و شیعه بار دیگر نقش تفرقه افکنانه خود را به نحو احسن ایفا کرد. یک راه نابودی جهان اسلام همین است که اقلیت مصمم تر و تواناتر آن به جان اکثریت آن بیفتد و همه ثروت خاورمیانه بر اثر آن دود شود.

2. عربستان ممکن است بازنده یا برنده این جنگ باشد.

الف. بازنده:

رفتارشناسی افراد و کشورهای ثروتمند و مرفه البته این است: "آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه." یک فرد/کشور مرفه دارایی بسیار دارد و می بایست تا حد امکان از هر نوع درگیری بپرهیزد تا دارایی ارزشمند خود را در معرض از دست دادن قرار ندهد. به خصوص هنگامی که طرف مقابلش فرد/کشوری گرسنه است و چیزی برای از دست دادن ندارد.

کارد به استخوان عربستان رسید وگرنه درگیر شدن با کشور فقیر و همسایه یمن برای عربستان یک ریسک ابلهانه است. قدرت گرفتن حوثی ها در یمن عمق استراتژیک عربستان را به شدت کاهش داد و حضور "دشمن" را مرزهای آن رساند. اکنون با بروز جنگ رسمی هر لحظه امکان کشیده شدن درگیری به داخل خاک عربستان می رود و فرسایشی شدن جنگ و بروز نامنی پایدار در یمن عربستان را از صدر فهرست کشورهای مناسب برای سرمایه گذاری به پایین می راند.

اکنون خاک یمن در اختیار ایران و آسمان آن در اختیار عربستان است. شلیک شدن موشک های بسیار برای زمانی طولانی از خاک این کشور به طائف، مکه و مدینه عربستان کار دشواری نیست؛ مورد مشابه اسراییل/غزه را مرور کنید.

ب. برنده:

کارآمدی ائتلاف به رهبری عربستان در مهار و محو جنبش حوثیها می تواند شیعه را از موضع تهاجمی به موضع تدافعی براند، صدور انقلاب از سوی جمهوری اسلامی را در منطقه مهار کند و موقعیت آن را به عنوان رهبر جهان سنت تثبیت نماید.

3. جمهوری اسلامی ممکن است برنده یا بازنده این جنگ باشد.

الف. بازنده:

شکست در یمن می تواند مهر ابطال بر بلندپروازی های منطقه ای ایران بزند و جهان سنت را علیه آن بسیج کند. در صورت بروز چنین حالتی سایر ایالات ایران از جمله سوریه، عراق و لبنان نیز فشار بسیاری برای جدایی احساس خواهند کرد و دست کم تا حدودی تضعیف خواهند شد.

برنده:

شیعه در صورت پیروزی در یمن، هژمون منطقه خاورمیانه خواهد شد و قدرت بی رقیب جمهوری اسلامی در یارگیری از میان شیعیان سایر کشورهای منطقه افزایش خواهد یافت. سنی ها (به استثنای ترکیه و پاکستان) به اکثریت سرکوب شده خاورمیانه تبدیل می شوند. به استثنای آمریکا تنها جمهوری اسلامیست که می تواند گروه های پایدار همسو با خود در منطقه شکل دهد. جهان سنی به نمایندگی ترکیه و عربستان در این زمینه تلاش کردند اما داعش ایجاد شد و علیه خودشان چرخید. (حماس میان شیعه و سنی تقسیم شده است.) کسی ترکها یا سعودیها یا پاکستانیها را نمی خواهد و هیچ گروهی مشابه حزب الله لبنان، انصارالله یمن، سپاه بدر و شبیحه های سوری که به آنها وابسته باشد تشکیل نشده است.

پراگماتیست گفت...

و اما یمن:

1. نخستین برنده این جنگ غافلگیرکننده البته اسراییل است. پارتی ها و جشن های متعدد برای کادر نظامی،اطلاعاتی و امنیتی این کشور برگزار می شود و سفرهای تفریحی آنها به سواحل قناری افزایش چشمگیر می یابد؛ خود درگیری جهان اسلام مجددا عود کرد و شیعه بار دیگر نقش تفرقه افکنانه خود را به نحو احسن ایفا کرد. یک راه نابودی جهان اسلام همین است که اقلیت مصمم تر و تواناتر آن به جان اکثریت آن بیفتد و همه ثروت خاورمیانه بر اثر آن دود شود.

2. عربستان ممکن است بازنده یا برنده این جنگ باشد.

الف. بازنده:

رفتارشناسی افراد و کشورهای ثروتمند و مرفه البته این است: "آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه." یک فرد/کشور مرفه دارایی بسیار دارد و می بایست تا حد امکان از هر نوع درگیری بپرهیزد تا دارایی ارزشمند خود را در معرض از دست دادن قرار ندهد. به خصوص هنگامی که طرف مقابلش فرد/کشوری گرسنه است و چیزی برای از دست دادن ندارد.

کارد به استخوان عربستان رسید وگرنه درگیر شدن با کشور فقیر و همسایه یمن برای عربستان یک ریسک ابلهانه است. قدرت گرفتن حوثی ها در یمن عمق استراتژیک عربستان را به شدت کاهش داد و حضور "دشمن" را مرزهای آن رساند. اکنون با بروز جنگ رسمی هر لحظه امکان کشیده شدن درگیری به داخل خاک عربستان می رود و فرسایشی شدن جنگ و بروز نامنی پایدار در یمن عربستان را از صدر فهرست کشورهای مناسب برای سرمایه گذاری به پایین می راند.

اکنون خاک یمن در اختیار ایران و آسمان آن در اختیار عربستان است. شلیک شدن موشک های بسیار برای زمانی طولانی از خاک این کشور به طائف، مکه و مدینه عربستان کار دشواری نیست؛ مورد مشابه اسراییل/غزه را مرور کنید.

ب. برنده:

کارآمدی ائتلاف به رهبری عربستان در مهار و محو جنبش حوثیها می تواند شیعه را از موضع تهاجمی به موضع تدافعی براند، صدور انقلاب از سوی جمهوری اسلامی را در منطقه مهار کند و موقعیت آن را به عنوان رهبر جهان سنت تثبیت نماید.

3. جمهوری اسلامی ممکن است برنده یا بازنده این جنگ باشد.

الف. بازنده:

شکست در یمن می تواند مهر ابطال بر بلندپروازی های منطقه ای ایران بزند و جهان سنت را علیه آن بسیج کند. در صورت بروز چنین حالتی سایر ایالات ایران از جمله سوریه، عراق و لبنان نیز فشار بسیاری برای جدایی احساس خواهند کرد و دست کم تا حدودی تضعیف خواهند شد.

برنده:

شیعه در صورت پیروزی در یمن، هژمون منطقه خاورمیانه خواهد شد و قدرت بی رقیب جمهوری اسلامی در یارگیری از میان شیعیان سایر کشورهای منطقه افزایش خواهد یافت. سنی ها (به استثنای ترکیه و پاکستان) به اکثریت سرکوب شده خاورمیانه تبدیل می شوند. به استثنای آمریکا تنها جمهوری اسلامیست که می تواند گروه های پایدار همسو با خود در منطقه شکل دهد. جهان سنی به نمایندگی ترکیه و عربستان در این زمینه تلاش کردند اما داعش ایجاد شد و علیه خودشان چرخید. (حماس میان شیعه و سنی تقسیم شده است.) کسی ترکها یا سعودیها یا پاکستانیها را نمی خواهد و هیچ گروهی مشابه حزب الله لبنان، انصارالله یمن، سپاه بدر و شبیحه های سوری که به آنها وابسته باشد تشکیل نشده است.

الف گفت...

من قصد جدل کردن دوطرفه را ندارم، که نه حال و حوصله اش هست و نه فایده ای دارد. اینکه ادامه می دهم به این دلیل است که به نظرم می رسد این بحث برای همه جمع مفید است. اگر اینطور نیست دوستان یا تیمسار بگویند تا سر بحث را هم بیاورم و روده درازی نکنم.

شما برخلاف اینکه می گویید حرف من را متوجه شدید اما در واقع اینطور نیست:

1. تمثیل از جمله روش های بسیار خوب در استدلال است که در برخی موارد راهگشا هم هست. اما متاسفانه استفاده از مثال در بسیاری اوقات باعث ابهام می شود و ما را می رساند بر سر همان داستان مصادره به مطلوب. یعنی شما یک مثالی زده اید، عناصر آن را به نفع خودتان مصادره کرده اید و بعد نتیجه گرفته اید که بله! این طور است!

2. وارد ربط مثال شما با شرایط جاری و مقایسه انقلاب با حمله مغول و اینکه آن دوران کجا و این دوران کجا و غیره و غیره نمی شوم، چون احتمالا شما می گویید که مگر خسارت اینها کمتر از مغول بوده و من می گویم نبوده و اساسا بحث می رود یک سمت دیگر.
فقط بدانید که سلطان مورد نظر شما هم در اصل با روش های نه چندان مسالمت آمیز اجدادش بر خراسان بزرگ و بخش های زیادی از ایران حاکم شده بود. به علاوه تاریخ گواهی می دهد که روش او شکست خورد. بماند که اساسا مغولان قصد حمله به ایران را نداشتند و بریده شدن سر فرستاده آنها منجر به حمله شد و ....
اما بحث تاریخی ندارم، چون دیگر واقعا بی ربط می شود و فرض می گیریم که شما کاملا درست می گویید.

3. بر می گردم به همان سه سوال که پاسخ آنها را مطالبه کردم و شما از جواب صریح طفره رفتید؛
شما پاسخ سوال سوم را داده اید، رهبر تحول ظاهرا میر حسین موسوی است. من هم در سال 88 به او رای دادم و بسیار دوستش می دارم. البته به نظرم سیاستمدار بسیار بد و کارنابلدی است.
حال می روم بر سر دیگر سوالات؛
اول اینکه این میرحسین شما بنا است ما را از این جمهوری اسلامی به کدام نظام ببرد؟ یک جمهوری اسلامی بهتر؟ یک ولی فقیه بهتر؟ یک جمهوری کامل؟ مرکزی؟ فدرال؟ تجزیه؟ ترکیبی از اینها؟ هیچ کدام از اینها؟! قول می دهم که خود او هم درست نمی داند تا چه برسد به من و شما. بنابر این من پاسخ سوالم را در مورد نظام جایگزین و تجزیه و غیره اساسا نمی توانم از او بخواهم.
دوم و از همه مهمتر، بنا بود روش شما شدنی باشد. آیا واقعا الان معتقدید که موسوی در موقعیتی است که نظام را تغییر بدهد؟!! اگر این را واقعا اعتقاد دارید بگویید تا بحث را تمام کنم و بیش از این مزاحم جمع نشوم. چون چنین پاسخی انقدر غیرمنطقی است که جایی برای بحث استدلالی نمی ماند. باید ایمان آورد اما من اصولا سست ایمانم؛ مخصوصا به سیاستمداران.

ادامه...

الف گفت...

ادامه...

4. حالا برویم سر میر حسین.به نظرتان او خودش مغول نیست؟ در دهه اول انقلاب تشریف نداشته است؟ هیچ کاره بوده است؟ نمی دانم سن شما چقدر است، اما اگر به یاد داشته باشید سیاهی و عمق تباهی دهه اول انقلاب با هیچ یک از دوره های بعدی حتی همین الان هم قابل مقایسه نیست و اتفاقا این دوست گرامی در همان دوران نفر دوم سوم کشور بوده اند، نور چشم فرمانده اصلی آن دهه و به همین دلیل هم هست که دوران سیاه دهه شصت را، که کودکی و نوجوانی ما را آتش زد، دوران طلایی نامیده اند. می گویید عوض شده است، باشد شده است. پس سیاهی و سفیدی ذاتی نیست، بسته به شرایط است. حالا اگر دیگران هم تغییر جهت بدهند، نمی توانیم قبول کنیم؟

5. در مورد شدنی بودن راه حل موسوی هم به نظرم توضیح زیادی لازم نیست. موسوی با اشتباه 88 نه تنها خودش را کاملا از بازی بیرون انداخت بلکه نزدیک به دو دهه تلاش برای محدود کردن قدرت را هم هوا فرستاد. البته این از ذات عمل اصلاح طلبانه این چنین بر می آید. برادر میر حسین باید تکلیفش را با خودش روشن می کرد که نکرد. اگر اهل انقلاب بود باید به راهی می رفت که انقلابیون می روند، شمشیر می کشید و مردم را هم به شمشیر دعوت می کرد (خدا را شکر که نکرد!) اما اگر اصلاح طلب بود، باید چارچوب را می پذیرفت.
انقلاب یعنی زیر و رو کردن چارچوب قدرت؛ اصلاح یعنی بازی کردن در چارچوب موجود. واقعا فکر می کنید اگر خامنه ای در سال 88 عقب می نشست، دیگر می توانست سر جایش بماند؟ این یعنی انقلاب. بنابر این موسوی شعار اصلاح می داد اما نتیجه عملش انقلاب کاملی بود. این تناقض روشی از پیش محکوم به شکست است.

البته من نمی گویم باید انقلاب یا باید اصلاح، من می گویم تکلیف روشن!

6. اینها را همه گفتم تا برگردم بر سر نکته اولیه ام. سیاست ذات ندارد، حقیقت ندارد (البته من در سطحی دیگر به سیاست حقیقت معتقدم، ولی جای بحثش در این زمینه نیست)، وجه آسمانی ندارد، فرشته و دیو ندارد، سیاه و سفید ندارد، مغول و خورازمی ندارد. هر چه هست تلاش گروهی برای تصاحب قدرت بیشتر و تلاش گروه مقابل برای مقاومت است. حال این میان باید طرفین به راه حل های بدون خون ریزی و هزینه برسند که این جنگ و دعوا بدون خون جلو برود. این یعنی دموکراسی.
زیاد در بند صندوق رای نباشید دوست من. از صندوق رای سال 58 ایران، دو سال پیش مصر و ... چه بیرون آمده است؟

پراگماتیست گفت...

با پوزش کامنت اول ویرایش نشده بود اما کامنت دوم ویرایش شده است.

ناشناس گفت...

الف

عجیب است که من سوالی که شما در مورد موسوی از من پرسیده اید را در کامنت هایتان نمی بینم نکند دلقک کامنتی را از شما حذف کرده و حالا مدعی طفره از سوال شده اید؟

در باب موسوی عینا جمله خود شما را نقل می کنم:

"راه حل من رام کردن جمهوری اسلامی است؛ حالا شد در سطح خاتمی، نشد در سطح رفسنجانی، نشد در سطح روحانی، نشد در سطح قالیباف و."

بالخره ما نفهمیدیم شما می خواهید براندازی کنید و یا اینکه جمهوری اسلامی را رام کنید؟! به دامن خاتمی و رفسنجانی و قالیباف آویزون می شویدولی تا به موسوی می رسید نق و نوق شما شروع می شود آیا موسوی در حد خاتمی و رفسنجانی و یا روحانی و یا قالیباف هم نبود؟
ایا این جماعتی که از آنها نام بردید در دهه اول انقلاب تشریف نداشته اند؟ ایا این اقایان تکلیف خود را نسبت به اینده جمهوری اسلامی روشن کرده اند که بر فرض به قدرت رسیدن چکار خواهند کرد؟ کاشکی افراد دیگری را معرفی می کردید که لاقل با معیارهای خودتان جور در می امد! کاشکی لااقل آقای رضا پهلوی را بعنوان کاندید خود بر می شمردید که مطمئنا افق های قابل انطباق تری نسبت به اینده دارد.
یادم می اید سال 67 بود و داشتم از دانشگاه بر می گشتم.تازه بحث متمم قانون اساسی را ساز کرده بودند.در جلوی پیش خوان یک روزنامه فروشی ایستادم و ناگهان دیدم که روزنامه اطلاعات سخن موسوی را تیتر زده است که:
"نباید تغییر قانون اساسی به ظهور خودکامه بیانجامد"!!

و دقیقا هم همانطور شد و پیش بینی موسوی درست از کار درآمد و چند ماه بعد هم از کار برکنارش کردند.با تحرکات همین بت محبوب رفسنجانی شرط مرجع تقلید را از رهبر برداشتند و نظام پارلمانی را به نظام ریاست جمهوری تغییر دادند تا مسیر قبضه قدرت خود را هموار سازند وموسوی این نقطه را دیده بود.نمی توان انکار کرد که در صورت حضور موسوی در ریاست جمهوری شرایط به نفع بارزتری طبق نظریه رام کردن تدریجی نظام پیش می رفت. او خاتمی نبود و این مقاومتی که در پنج سال حبس بر سر حقوق مردم کرده است به روشنی نشان می دهد که او در موضع عمل هم خاتمی نمی توانست باشد.موسوی ایده ال نبود و نیست ولی برای کسی که قرار است بدامان قالیباف و رفسنجانی و سردار سلیمانی آویزان شود قطعا بهتر و یا حتی قابل مقایسه نبود. در شهر کوران آدم یک چشم پادشاست!

ب

آرسین گفت...

الف گرامی،

صحبت های شما بدلیل شفافیت، اختصار و موجز بودن جذاب و البته صحیح است اما در این کامنت آخر خلط مبحث کرده ای که احتمالا ناخواسته بوده و تنها جهت تذکر عرض کنم که:

حضور و یا عدم حضور خامنه ای ربطی به جمهوری اسلامی ندارد. همانطور که بزودی با مرگ خامنه ای خواهیم دید که جمهوری اسلامی برقرار خواهد بود. پس اگر با فشار مردم و به تحریک موسوی در سال88 خامنه ای مجبور به ترک قدرت میشد. هیچ انقلابی رخ نمی داد و بیرون کشیدن این مطلب وقوع انفلاب از مساله اصلاحات از شما عجیب بود!

دوم، طبق تعاریف اصلاح طلبان -که تا حدودی درست است بدلیل خلا های قانونی- جمهوری اسلامی موجودی گشاد تعریف شده که با عمل به بخشی اش جمهوری اسلامی فعلی از آن استخراج می شود و با عمل به قسمتهای دیگرش میتواند یک حکومت نیمه سکولار دموکرات شود! همان ترسی که خامنه ای دارد و تعریفش از دین حداقلی و حداکثری، در چندروز مانده به عید. اینان -موسویون- در اسم همان جمهوری اسلامی را می خواهند منتهی با عمل به دخالت حداقلی دین در اوضاع مردم، و در نتیجه آسایش و آزادی و... مورد تعریف شما. و خط مشی شان از مهاجرانی تا موسوی مدت بسیاری است که شفاف بوده و اتفاقا میزان ترس خامنه ای از این گروه به این دلیل است که در مقام مقایسه با براندازان جمهوری اسلامی که -به نظر من- بسیاری از آنها یا خودساخته است، یا خط بگیر و هیچ وزنه و اقبالی در میان مردم ندارند، تنها در زیر پوستین جمهوری اسلامی می تواند/می توانست آن تغیرات -بخوانید اصلاحات- رخ دهد، که در تعاریف انقلاب نام ندارد، گرچه ممکن است موجب تغیرات گسترده شود.

علاوه بر آنکه سیستم "تکلیف روشن" چندان در سیاست جواب نمی دهد، چون رقبای سیاسی هم بیکار نیستند و مقابله می کنند. این حداقل تجربه ای است که حتی مجموعه مذاکرات هسته ای هم گرفته اند و با عدم شفافیت باعث شده اند که هیچ مخالف و موافقی نتواند هیچ حرفی بزند تا زمانی که شرایط از نظر روانی مورد پذیرش همه قرار گیرد.

از نظر من موسوی مجری جریانی نبود و تنها بر اساس آرمانهایش تصمیم می گرفت و این چاهی که امروز در آن افتاده با فشار مردم جو زده ای بود که بدنبال قهرمان مرده می گردند تا بر سر مزارش از وضعیت نابسامانشان فقط گریه کنند.

برقرار باشید.

ناشناس گفت...

همانطور که دوست خوبمون به صورت ساده گفتند تمام این اتفاقات برای این هست که چیزی را در پاچه ملتها بکنند .
و آن چیز جدید Nwoیا نظم نوین جهانی هست.حالا این نظم نوین جهانی چی هست به طور خلاصه یک تیوکراسی جهانی هست با دوشاخه اولی اسلامی و دومی قرایت مسیحی بر اساس کتاب عهد قدیم که تورات میباشد و عیسی مسیح را یکی از پیامبران زیر مجموعه دین یهود مثل دانیال نبی تعریف میکندو انجیل را کتاب عهد جدید میداند. برای این مدعا که قرار است تیوکراسی جهانی به دوشاخه اسلامی و یهودی تشکیل بشه میتوانم کامنت منصفانه و با رفرنس به شما بدهم ولی اول از همه باید دلقک اجازه انرا به من بدهد . نقد من منصفانه خواهد بود و بسیار راه گشا و وقایع اینده و گذشته را راحت میتوانید تحلیل و پیش بینی کنید هر چندحول این مبحث مطالب سنگین و خرافاتی و علم و تخیلی هست ولی من سعی خواهم کرد از مباحث علمی تخیلی و خرافی ان که خودم هم در انمورد تخصصی ندارم و شاید در نظر اول خنده دار بیاید گذر کنم که اگر بخواهید وارد ان بشوید انقدر صحنه غبار الود است که زندگیتان را از ریشه تباه میکند ولی با علمی و رفرنس عینی دادن مطلب را ساده میتوانم در چند پاراکراف شرح دهم .
حزب الله

بهرام گفت...

اومدم که شماره 100 باشم! واقعاً ماشالله به این وبلاگ و خوانندگانش :)
ماجرای یمن جالب شد و واقعاً تماشا داره.
دلقک جان یک خواهش: میشه تخفیف بدهی و دو بار در هفته بنویسی؟ حیفه به خدا تو این پرخبری خمار بمونیم.
من از حرکت عربستان خیلی خوشم اومد. نشون داد دوران نشستن و انتظارش به پایان رسیده و دیگه شده یک بازیگر فعال. به نظرم بدجوری بتونه دست خامنه‌ای را بگذاره تو پوست گردو. از نظر من سعودی تو یمن حتی اکر ببازه هم برده. چون نشون داد به همپیمانانش که اگر آمریکا ضعیفه، ما دیگه روی پای خودمون باید بایستیم. بعد از این سیاستهای منطقه‌ برمی گردند.
من واقعاً فکر میکنم مثل بچه‌ها که گولشون میزنند جمهوری اسلامی را هی باد کردند و اون قاسم سلیمانی را که فکر کنند برای خودشون کسی هستند. به قول خود ما شدند (کون لخت و شمشیر بازی). حالا در چندین جبهه باید بجنگند. سلیمانی هم تو تکریت مونده. سه هفته است دارند زور میزنند و خودشون رو میترکونند به قول دوستان 150 تا داعشی سپاه بیست هزارتاییشون رو متوقف کرده.
فکر میکنم اوضاع بدجوری به ضرر ایران و این دولت اوباما بچرخه. البته اینطوری نیست که سریع کار یکسره شه. همون زجرکش شدن است و آخرش هم یک جنگ اساسی. مقاله های اخیر جمهوریخواهان رابخوانید. آغاز پایان جمهوری اسلامی است ولی با هزینه بالا برای ایران :(

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

((حضور وزرا ! ))

به نظر می رسد تحلیل های اشتباهی در مورد تفسیر حضور تمام وزرای خارجه در مذاکرات را شاهد هستیم :
تا پیش از این و در مراحل قبلی ی مذاکرات ؛ به درستی میشد با خبر از حضور وزرا ، در مورد پیش آگهی ی مثبت توافقات احتمالی ، نظر داد اما این بار اساسا موضوع متفاوت است !
در نوبت های پیشین مذاکرات ؛ توافقات پشت پرده قبلا انجام شده و وزرا می آمدند تا امضاء کنند و بروند !
اما چه چیزی را ؟
تمدید نامه را !
و نه هر چیز دیگری از جمله توافق نامه یا تفاهم نامه را .
اما این بار قضیه کاملا متفاوت است !
ایران و آمریکا مشخصا در پی توافق هستند ؛ و می دانند امکان توافق جامع تا 11 فروردین میسر نیست ، پس روی 3 ماه بعدی تا 10 تیر زوم و تمرکز کرده اند اما لازمه ی خرید این فرصت سه ماهه ؛ فرار رو به جلو از تحریم های تازه ی کنگره است . پس در نهایت ایران و آمریکا می خواهند هر طور شده پای یک برگه ای را صرف نظر از محتویات ! ( حتی اگر سفید باشد : مثال زدم) امضا کنند تا فرصت بخرند برای ادامه ی مذاکرات تا 10 تیر .
اما موضوع فرانسه و بعد انگلیس و سپس المان و این اواخر ( حتی روسیه !!!!) فرق می کند :
فرانسه مدت هاست پیشنهاد های چشمگیری از دول متمول سنی ی منطقه در یافت می کند ، پیش نهاد های پولی ی آنها کجا و بازار ما کجا ؟ طفلی حق دارد منافع ملی ی فرانسوی ها را پاس دارد !
انگلیس هم بین منافع همراهی با آمریکا و و منافع حمایت از دول سنی و ترکیه و اسرائیل ، بلا تصمیم مانده و یحتمل می خواهد در آخرین لحظات ببیند کدام کفه ی ترازو سنگین تر است !
المان ؛ موضع اش همراه تر است با ایران و آمریکا اما باز هم مثل دو رقیب اروپایی ، نیم نگاهی هم به بازار اعراب دارد .
اما روسیه !
امان از این روسیه که هر چه می کشیم از دست آمریکاست !
باور کنید !
روس ها تا وقتی موضوع منحصر به مو ضوع هسته ای بود ؛ خوب و خوش و خرم از حل و فصل مساءل دفاع می کردند اما مدتی است که علائم یائسگی را نشان می دهند ! حوصله ی درست و حسابی ندارند ، کم حرف شده اند ؛ زود گر می گیرند ، عرق می کنند ؛ که چه ؟
هیچ !
رگ غیرت و حسادت شان ورم فرموده !
چرا ایرانی ها با آمریکایی ها اینقدر صمیمی شده اند ! نکند ناگهان همه چیز به وصلتی تازه و جدایی نادر از سیمین ( ایران از روسیه ) منجر شود !
هرچه نباشد قیاس با خودشان می کنند که متحدین شان را به سادگی و ارزانی می فروشند .
اما نگرانی شان بیهوده است . ما قبلا انتخاب های استراتزیک مان را کرده ایم .
خوب تمام این ها را گفتیم که بگوئیم ؛ این بار وزرا نمی ایند چون کار تمام شده ؛ این بار می ایند تا تصمیم بگیرند کار را چگونه تمام کنند : به خیر و خوشی یا سنگ اندازی و ناخوشی ؟

اما به نظر شخصی ی من چنانکه 24 اسفند در مطلبی عرض شد ؛ تفاهمی صورت خواهد پذیرفت تا فرصت برای 3 ماه مذاکره ی دیگر ایجاد شود ؛ اما به شخصه نسبت به نتیجه ی نهایی تا 10 تیر خوش بین نیستم ! بد بین هم نیستم اما اینقدری می دانم که توافقی که رابطه ی ما را در تاملات و تعاملات با جهان پیرامونی عادی کند ؛ اصلا و ابدا قابل تصور نیست :
باید به گشایش نسبی در بعضی زمینه ها دلخوش داریم تا ببینیم تاریخ آبستن چیست ؟

الف گفت...

متاسفانه شما یا کامنت های مرا نمی خوانید و یا اساسا من در انتقال مطلب مساله دارم.

1. اینکه از موسوی پرسیدم به این دلیل بود که پاسخ به سوال «رهبر کیست؟» را ضروری می دانم. منتها شما مطلب را دقیق نخواندید و می گویید من در مورد موسوی نپرسیدم. وقتی شما می گویید موسوی رهبر است، طبیعتا شامل سوال کلی من می شود!!

2. در مورد اینکه «بالاخره ما نفهمیدیم...» معلوم است، پس تا این لحظه داشتم قصه حسین کرد می گفتم!؟
اولا اینکه من به دامن احد الناسی آویزون نیستم و شما هستید که چهار سال پیش آویزون پاچه موسوی شدید و آن پاچه هم پاره شد و رفت.
دوم اینکه وقتی من می گویم با سقوط جمهوری اسلامی آینده و امنیت مردم ایران و تمام منطقه به خطر می افتد، معلوم است که با براندازی موافق نیستم!
موسوی تکلیفش با خودش معلوم نیست، برانداز است یا اصلاح طلب؟
مثال رضا پهلوی که دیگر شاهکار بود و نمی دانم چطور مطلبم را نوشته ام (اینهمه روده درازی کردم که مفهوم باشد) که شما او را با معیارهای من منطبق دانسته اید!
ظاهرا خیلی علاقه ای به خواندن نکات من ندارید و به سه سوالی هم که مطرح کردم بی تفاوت هستید و صرفا به بحث خودتان ادامه می دهید.
لذا این آخرین کامنت در این بحث خواهد بود از طرف من؛ البته همچنان از نکات شما استفاده خواهیم کرد.

الف گفت...

اما در مورد نکته ای که آرسین عزیز گفتند،
مقصود من این نبود که اگر خامنه ای عقب نشینی می کرد به معنای مارکسیستی کلمه انقلاب می شد. منظورم این بود که جابجایی آنچنان وسیع می شد که دیگر در چارچوب اصلاح وضع موجود نمی گنجید.
به علاوه، کسی که می گوید قانون اساسی فعلی را قبول دارم، باید بداند که در همین قانون اساسی تمام اختیارات تفویض شده است به رهبر. بنابر این اتفاق غیرقانونی نیفتاده است. شما درست می گویید، یک جور دوپایگی و ابهام در قانون هست، اما در آنجا که حقوق و اختیارات رهبر را تعیین کرده، عملا این دوپایگی نیز برطرف شده است، به سود رهبری.
بنابراین اصلاح طلبی که می گوید قانون را قبول دارم، باید در چارچوب همین قانون حرکت کند، یعنی هرچه رهبر گفت در نهایت بگوید چشم!
منتها دوستان سالهاست که دارند بازی در می آورند، از این طرف با ایده های انقلابی و قهرمانی گری لاس می زنند و جماعت جوان را تحریک می کنند و از آن طرف می گویند ما اصلاح طلبیم.. اگر اصلاح طلبی بگو چشم و تمام.
اتفاقا من با توجه به همین نکته هم می گویم که اصلاح طلبی بهتر است.
چون اولا نیروی انقلابی وجود ندارد،
دوما جایگزینی وجود ندارد،
سوما با این حیواناتی که در منطق ول شده اند آینده انقلاب هم معلوم نیست.

پیروی موسوی از مردم را هم انصافا درست می گویید و بنده خدا خودش هم این را اعتراف کرد. و این خیلی بد است برای یک رهبر که او دنبال حامیانش راه بیفتد، این یعنی فاتحه آن جنبش را باید خواند.

در مورد «تکلیف روشن» هم درست می گویید اما حرف من با شما یک فرق کوچک دارد، اگر فرد یا نیروی سیاسی درون خود تکلیفش با خودش معلوم باشد، می تواند در «سیاست اعلامی» هر مزخرفی را بگوید، ایرادی ندارد.
اما آقای موسوی و امثال ایشان درونا تکلیفشان با خودشان روشن نیست، یا دستکم در 88 نبود.
این باعث تناقض سیاست و شکست حرکت می شود.
اتفاقا خاتمی که او هم سیاستمدار بسیار بدی است و امروز فحش به او مد روز شده است، در این زمینه تکلیفش با خودش روشن تر است. می گوید اصلاح طلبم، هر چه آقا گفت در نهایت می گویم چشم، رای هم می دهم. این یعنی نیروی درون حکومت!

پس : 1) اگر برانداز هستیم استراتژی و رهبری و مسیر و آلترناتیو را روشن کنیم و یا علی. یا شکست می خوریم یا پیروز می شویم
2) اگر اصلاح طلب دورن سیستم هستیم باید در چارچوب قواعد داخلی بازی کنیم.

این تصمیم را اگر به دلایل تبلیغاتی اعلام نمی کنیم، دیگر توی کله خودمان که باید تکلیف روشن باشد.

Dalghak.Irani گفت...

1- بهرام.
بمناسبت نوروز بی عید در غربت کمی مرخصی داده ام بخودم و زیادی می پلکم در اینجا. و الا فعلاً قصد و امکان همواره بودنم نیست و نوشتن های مکرر. این شکل از کامنت گذاری انبوه هم تجربۀ بدی نیست. زیرا در خیلی از موارد حرف های شماها خواندنی تر و نکته دار تر از اصل نوشته های من است. مثلاً نکتۀ نغزی که خود تو گفته ای راجع به ائتلاف اعراب و محوریت عربستان که "امریکای اوباما هم نشد زانوی غم در بغل نمی گیریم و خودمان وارد صحنه می شویم". فارغ از اینکه عربستان یا ایران برندۀ بازی یمن شوند این خود مردم فلک زده و کشور فقیر یمن است که نابود خواهد شد. جالب است که بنظر می رسد حتی ایران و خامنه ای هم بهانه ای شده است در دست مخالفان امریکایی سفید اوباما و می خواهند اوباما را زمین بزنند بهر قیمتی. یعنی اگر همین موافقت با ایران و با همین شکل و شمایل از سوی همراهان جمهوریخواهان بود نوش بود اما الان تبدیل به زهرمارش کرده اند.

2- حزب الله.

من حرفی برای هر حرفی ندارم غیر از خط قرمزهای همیشگی. اما از شما می خواهم که بحث های فرا زمانی و آخرالزمانی خودت را در اینجا طرح نکنی که به مشتریان سیرک لطمه می زند و آنان دنبال نگاه نزدیک و قابل رصد عقلی و امیدی برای خودشان هستند و برایشان مهم نیست که در یک ملیون سال بعد از سال عام الفیل چه اتفاقی خواهد افتاد. مرسی.

3- کژدم.

نه اسمت و نه رسمت و نه حرفت و نه وبلاگت و نه ادبیاتت با سیرک من همخوانی ندارد و بشدت ترساننده و نامقبول است از نگاه خوانندگان. شما وبلاگ پرو پیمانی داری یا داشتی که به اندازۀ کافی جاذبۀ عام پیدا نکرد و من بیم فرار تماشاگران خودم را هم دارم. پس نه مطالبت و نه آدرس وبلاگت را تأیید نخواهم کرد.

4-الف.

حرفت با ب درست است و هرکسی باید اول با خودش تعیین تکلیف کند تا بتواند قاعدۀ بازیش را طراحی و بر مدار هدفش حرکت کندو البته ب مطلقاً هیچ حرفی برای گفتن ندارد و فقط برای ازمیدان بدر بردن حرف تو موسوی را سوار اسب جلال الدین می کند و شمشیر کند تاریخ را در کفش می نهد. و الا هوادار احتمالی موسوی و کروبی امکان ندارد با نفرتی که ب از روحانی یاد می کند آشتی باشد. چون راه حل خواسته بودی و دوستان برانداز راه حلی ندارند می روند پشت موسوی بدبخت نخست وزیر امام قایم می شوند و توهم می زنند که این هم راه حل براندازی. در حالیکه موسوی در اکنون زمانه یک مردۀ سیاسی است و بعد از بیرون امدن احتمالی - کی - هم فقط هواداران براندازش را مأیوس خواهد کرد. حصر موسوی و کروبی بنفع خامنه ای، خودشان و از همه بیشتر بنفع هواداران نماهای رادیکال شان است.

و بالاخره:

اینجا سیرک و وبلاگ و مدرسه و پاتوق و مسخره و جدی و تحلیل و نظر و ... مجموعه ای از خود زندکی است و هیچ اندیشۀ رادیکالی را اعم از رحمانی (سید محمدخاتمی) و شیطانی (همۀ ایدئولوژیست های دینی و ملی و شاهنشاهی و چپ و راست و معتدل و نظامی و انقلابی و... و در یک کلام هر چیز مطلق شده) را برنمی تابد و می خواهد همان سیرک امیدوار و خوشمزه و نیش دار بماند. یا...هو

ناشناس گفت...

تیمسار شورای همکاری خلیج فارس ظاهرا تصمیم گرفته اند از این پس نسبت به مسائل خاور میانه راسا اقدام کنند! بدون هیچ هماهنگی با شورای ملل. این یعنی چه؟ انوقت عوارض اش چه می تواند باشد؟ فکر کنم اسراییل در مجموع از این وضعیت احساس خطر کند.بطور کلی هما هنگی ده دوازده کشور منطقه در جریان یمن فکر کنم احساس خوبی را به نتا نیاهو منتقل نکرد. البته اعراب مشکلی واقعی نیستند. ولی خوب به هر حال می توانند در اینده تهدیدی بلقوه باشند. از انطرف هم بین ایران و امریکا وضعیت خاصی ایجاد شده. و بنظر می رسد به یک هما هنگی و توافق و حتی استرا تژی رسیده اند. بطور کلی وضعیت بشدت غبار الود است.ولی احساس من این است که اعراب بشدت دارند دست و پا می زنند. به شکلی بسیار عصبی. البته با این تا کید که ممکن است امورات که برای همه و از جمله خود اعراب غبار الود و کامل در ابهام است،نتیجه عکس دهد و چیزی که از توی این قوطی امریکا قرار است بیرون بیاید برگ برنده برای انها باشد. شما چه فکر می کنید. مانی

غریب آشنا گفت...

چنین می پندارم که در آینده ای نزدیک دو بلوک اصلی در خاور میانه شکل خواهد گرفت که در تعادلی نیمه پایدار با هم خواهند زیست بدون هیچگونه رویاروئی فیزیکی ، ولی سخن پراکنی سیاسی شاید ،
بلوک اول ، شامل ایران و عراق و افقانستان و سوریه و یک فلسطین جمع و جور شده و سترون به اضافه همراهی آمریکا.
بلوک دوم ، الباقی ملل عرب منطقه به اضافه ترکیه
لازم به ذکر است که اسرائیل در وضعیتی بین این دو بلوک به پایداری و ثبات ایده آل خودش خواهد رسید.
البته من ذاتآ انسانی مثبت گرا و شاد هستم و ممکن است تصوراتم از وقایع بیش از حد خوش بینانه باشد ولی به هر صورت معتقدم که غرب دیگر، نه توان مالی و نه توان روانی آنرا دارد که خاورمیانه را بحرانی و لنگ در هوا نگهدارد که اگر این منطقه بحرانی باقی بماند ، نا امنی آن ، دامن غربیها را بیشتر خواهد گرفت .
شاید اگر خاور میانه با ثبات و ایمن شود ، خیلی از مهاجرانی که از این کشورها در غرب حضور دارند ، به موطن اصلی خود بازگشته و زمینه های بالقوه بی ثباتی و ناامنی نیز از غرب رخت بربندد و غرب بشود همان که در گذشته بود ، علی الخصوص اواخر دهه شصت و تمام دهه هفتاد میلادی.

آرش گفت...

وضعیت ایران در عراق و یمن نابسامان است. حمله قاسم سلیمانی به تکریت شکست خورد و در یمن هم که از عربستان توگوشی خوردیم و فقط توانستیم جیغ سیاسی بکشیم.

مذاکرات هر نتیجه‌ای داشته باشد ایران دیگر آن نقش منطقه‌ای که دنبالش بود را نخواهد داشت.

این حاجی اوباما هم رفتنی است و باز ما می‌مانیم و جمهوری‌خواهان و اسراییل و عربستان، بقیه‌اش هم خود گول زدن است.

ناشناس گفت...

ارژنگ
دلقک جان من مشتری قدیمی سیرک شما هستم ولی بیشتر تماشاگر سیرک بوده ام بجز یکی دو مورد که اظهار نظر کرده ام. مبحثی را که در مورد راست و چپ مطرح کردم نیز از آنرو بود که در میان اظهار نظر کنندگان ، بندرت از دیدگاه چپ تحلیلی دیدم، به همین دلیل برای تنوع دادن به نظرات، وارد سیرک شدم. متاسفانه در دو نوشته قبلی، اسمم ثبت نشده است. نمیدانم چرا برای همین اولش نوشتم.
در مورد راست و چپ، خودت بهتر میدانی، که توی همان انگلیس، حزب کارگر چپ، حزب محافظه کار راست است. یا حزب سوسیالیست فرانسه و آقای اولاند چپ و یا سرکوزی راست است. اینکه احزاب چپ زمانی براست گرایش پیدا می کنند، به معنی نفی چپ نیست. در مثلا یونان شما دیدید وفتی حزب سوسیالیست براست چرخید، بلافاصله حزب جدید که بقدرت هم رسید بالا آمد و از موضع چپ قدرت را هم گرفت. در تمام نشریات و مدیای غرب نیز اینرا اعلام کردند که چپها قدرت را در یونان دردست گرفتند. جپ صرفا یک اسم نیست.برنامه چپها همیشه با تاکید روی بالا آوردن حداقل دستمزدها، بهتر کردن بیمه های بازنشستگی، مقابله با ریاضت کشی های اقتصادی و بالا بردن مالیات روی ثروتمندان و ... میباشد. درهمین اروپا، حزب به پیش در اسپانیا توانسته با خواسته لغو ریاضت کشی و تامین اجتماعی، به یک قدرت بزرگ تبدیل شود. به نظر من در هر جامعه از جمله ایران، احزاب سیاسی به چپ ، راست و مرکز براساس برنامه شان تبدیل میشوند. در مورد آمار و استناداتم که اشاره کرده بودم. شما را رجوع میدهم به سایت آی ام اف دات ارگ که تمام گزارشات مربوط به جلب سرمایه به کشورهای مختلف را میتوانید پیدا کنیدو فکر نمی کنم از سایت صندوق بین المللی پول جایی بهتر بشود این آمارها را پیدا کرد. در مورد نرخ سود سرمایه در ایران، بدلیل نبودن آمار در ایران، درک من بر اساس آمارهایی است که شخصا با صحبت با ایرانیانی که یا شرکت مشاوره ساختمانی در ایران دارند و یا کارخانه تولیدی داشته اند می باشد. اخبار اقتصادی که رژیم نیز منتشر میکند، بخوبی تاییدی است برنرخ سودهای چند صددر صدی در مقایسه با غرب که زیر 10 در صد بطور متوسط برای سرمایه های بزرگ است. در مورد کشور کردستان و تشکیل آن، شما را ارجاع میدهم به سایت سازمان سیا و گزارشی به اسم دنیا در سال 2020 که در قسمت خاورمیانه آن ، از استقلال کردستان پیش بینی کرده است. به نظر من در مورد جلوگیری از تجزیه ایران، باز بهترین آلترناتیو یک جریان چپ است. احزاب چپ بدلیل برنامه های رفاه اجتماعی، قادرند مردم مناطق محروم مثل بلوچستان و خوزستان و ... را متحد با بقیه نگاه دارند. بطور مثل اگر به مردم خوزستان حتی یک در صد از در آمد نفت اختصاص داده شود که صرف عمرانی آن استان شود و به مردم استان رفاه و کار داد، ناسیونالستها بشدت منزوی میشوند. راست در ایران بدلایلی که ذکر کردم، همیشه متوسل به زور و اسلحه را تجویز کرده است. نگاهی به کبک در کانادا و مساله ملی در اسپانیا نشان میدهد که با افزایش بودجه های رفاهی در مناطق محروم ، میتوان ناسیونالیستهای افراطی را منزوی کرد. این راه حل چپ گرایانه بمراتب بهتر از سرکوب در دراز مدت کار کرده است. برای مثال شما را ارجاع میدهم به همان کشورهای آمریکای لاتین و جنوبی که در سایه قدرت همین احزاب چپ بوده است که با وجود زمیته های تجزیه طلبی خصوصا از جانب احزاب دست راستی، چپ تا کنون موفق بوده است و توانسته است از این جنگها جلوگیری کند. بهر صورت امیدوارم با طرح این مباحث بتوانیم راهی برای آینده ایران پیدا کنیم که از این دور تسلسل کشتار و دیکتاتوری بیرون بیاید. این یافتن راه حل در نتیجه بحث و ارائه نظرات مختلف یافت میشود نه با تعصب و از قبل بصورت ایدئولوژیک چیزی را قبول کردن و بر سر واقعیات زدن برای گنجاندن آنها در آن ایدئولوژیها.