۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۳, شنبه

دنیای مان را رها کنید تا دین تان را رها کنیم: زبان اصیل اسلام؛ زبان علم الهدی است!


1- علم الهدی امام جمعۀ مشهد مثل همیشه به کل عملکرد روحانی توپیده و در نوبت رسیدگی به نامۀ اعمال انفرادی وزرایش؛ این هفته واعظی وزیر ارتباطات را انتخاب کرده و با نام بردن از سمت حقوقی و اشاره به سوابق او با ادبیات توهین آمیزی مثل لب گور بودن از او پذیرایی جانانه ای کرده است؛ نسبت به خیال خام رفع فیلتر از شبکه های اجتماعی - علم الهدی فقط نام فیسبوک را بزحمت یادگرفته و بقیۀ اسامی را نمی تواند تلفظ کند - با نام کلی فیسبوک! گذشته از اینکه تنها واکنش وزیر تکذیب ادعای علم الهدی بوده و گفته من راجع به رفع فیلتر فیسبوک حرفی نزده ام و بروی خودش هم نیاورده اهانت تند امام جمعۀ مشهد را؛ عده ای هم از مسلمانان میانه رو اصولگرا و اصلاح طلب مبلغ اسلام رحمانی راه افتاده اند در رسانه های مختلف و با آوردن آیه و حدیث و گفتار و رفتار از پیامبر اسلام و سایر اسطوره های مذهبی علم الهدی را نصیحت می کنند که زبان مذهبی تو در تعارض با زبان پیامبر و رهبران مذهب شیعه است و همۀ آنان با زبان نرم و خوشرویی و اخلاق انسانی و جدل احسن با مخالفان خود روبرو می شدند.

2- من سخنم با این طایفۀ "آدرس عوضی" است و همانطور که اخیراً هم در جواب یکی از خوانندگان نوشتم زبان علم الهدی و خامنه ای و جنتی احمد و مصباح و ... زبان اصلی و گویای پیامبر و رهبران مذهب شیعه است و کسانی که با توسل به برخی آیه های بسیار معدود قران و حدیث ها و گفتارهای نرم و دارای ترحم می خواهند دین جدیدی استحصال کنند نه صداقت دارند و نه موفق می شوند. زیرا:

الف- همۀ حرف های مربوط بمدارا که بسیار بسیار محدود است - بویژه در قران - در مقابل حرف های تمامیت خواه و خشن و قتل و جهاد و کشتار در یکی از این حالت ها بیان شده است:

1)- قبل از تأسیس حکومت اسلامی و هنگام دعوت در مکه و مخالفت اعراب: از ترس و تقیه. مثل سورۀ مکی کافرون.

2)- بعد از تأسیس حکومت اسلامی و گستردن و استقرار حاکمیت پیامبر اسلام در سرتاسر شبه جزیره و سرکوب مخالفین: برای محافظت از ثروتمندان جزیه پرداز یهودی در مقابل مسلمانان پاپتی رادیکال. مثل آیۀ معروف لا اکراه فی الدین سورۀ مدنی بقره.

3- در هنگامه هایی که بدلیل سرکوب و هیمنۀ ترسناک حکومت اسلامی کسی را یارای ابراز عقیدۀ مخالف اسلام نبوده: برای روشنفکر بازی و پز حضرت محمد در داخل و بدام انداختن دیگر آدم های غیر مسلمان در خارج از قلمرو اسلام. مثل همان آیۀ  فبشر عبادالذین آمنو یستمعون القول و یتبعون احسنه.

4- همۀ بقیۀ نقل قول ها از شخص حضرت محمد در کانتکست بالا قابل ردیابی و اثبات است و نقل قول های منسوب به امامان و ائمه - اگر جعلی نباشد - همه در زمان ضعف و بی حکومتی و در عسرت و حسرت بوده است. مثل اینکه الان خاتمی از اسلام رحمانی و مداراگر حرف بزند وقتی نه قدرت تنبیه دارد و نه قدرت تشویق حرف او برای آزادی چه ارزشی می تواند داشته باشد. آرای امام صادق و باقر و حتی حضرت علی زمانی می تواند نافذ معرفی شود که آنان در قدرت بوده باشند و حکومت شان مثل جمهوری اسلامی متزلزل هم باشد؛ اما بازهم حرف از مدارا زده باشند.

5- ضمن اینکه بغیر از امام حسین - بناچار - هیچکدام از رهبران مذهبی شیعه حتی با حکومت های عصر خودشان وارد چالش و مبارزه و مخالفت عملی نشده اند که حداقل از راه و رسم مبارزاتی و مخالفتی آنان بتوان حرف بدرد خوری درآورد. لذا بنظرم ادبیات علم الهدی عین ادبیات اصیل اسلام است و دیگران در حال مصادرۀ شریعت شیعه هستند. البته من هم مخالفتی ندارم و لاجرم تا مردم تحت سرکوب و منفعلند از این دعواهای حیدری نعمتی بنفع مسلمانان رحمانی خوان حمایت می کنم تا بلکه شانس بیاورم و از وسط جربخورند. اما خواستم این را بگویم که ما چیزی بنام اسلام سیاسی رحمانی نداریم و گویندگانش هم فریب پژواک صدای داخل کله های خودشان را نخورند.

2- می ماند اینکه توضیح واضحات بدهم برای خودمان که: طبیعی است که من و ما با دین و آئیین - هرچه که باشد - نه سر دعوا و حق و ناحق داریم و نه می خواهیم کسی را بی آئین کنیم یا وادار و تشویق به دین و مذهبی دیگر. زیرا همۀ ادیان و مذاهب کارکرد یکسان و محتوای "ملاط جوامع پیشامدرن و قبل از تکامل عقل" را دارند و هیچ آئینی بر آئین دیگر نه کاستی و پستی دارد و نه فزونی و برتری. اما شرط اینکه ما هم مثل همۀ جوامع متمدن امروز کاری به ایمان و باورها و اعتقادات و دین همدیگر نداشته باشیم این است که دنیای مان را از داوری دین و سیاست را از شریعت جدا سازیم. ولمان کنید تا ولتان کنیم. چون پاچه گیری را شما شروع کرده اید و ول کن هم نیستید. یا...هو

۳۹ نظر:

رامیار گفت...

نوشته خوبی بود. دقیقا زدید به خال. ولمون کنید و بگذارید زندگی کنیم. ما هم کاری بهتون نداریم. تمام مشکل ما از همینکه زندگیمون رو به دین و باورشون چسبوندند شروع شد.

ناشناس گفت...

دعوا سر پول نفته شما بودی اجازه می دادی از دستت در بیارن؟ کاهنان معبد آمون هم دعوا بر سر پول می کردن

aliakbarrahmani گفت...

با سلام و عرض ادب
دلقک جان شما کاشکی به سیبیل علم الهدی انتقاد میکردی ولی از ادبیات توهین امیز این عزیز انتقاد نمیکردی شما از ادبیات توهین امیز صحبت نکن که سوابق خیلی بدی در این مورد داری

دلقک جان نظرم رو پس گرفتم شما در مورد ادبیات توهین امیز این عزیز صحبت بکن ولی از اسلام محمدی و قران ما دست بردار چرا که اصلا صلاحیتی در این زمینه نداری
چرا که اگه به اندازه یک ایه در قران تدبر میکردی میفهمیدی که از رسول اکرم به عنوان رحمه للعالمین نام برده شده
: «و ما ارسلناک الارحمة للعالمین
جهتش آن است که آنچه را موجب سعادت ابدی مردم است برای آنها آورده و این حتی برای کفار و مشرکان نیز رحمت محسوب می‌گردد، زیرا به‌مثابه سفره‌ای است از طعام گسترده برای همۀ جهانیان، اعم از مؤمن و کافر، ولی بعضی از مردم از غذاهای معنوی آن استفاده نمی‌کنند
که شما جزو این گروه اخری هستید
شما یه نگاه اجمالی به قران هم اگر مینداختی میفهمیدی که مدارا ورحمت خداوند بیشتر از عقاب در ان امده
با نگاه ساده به معنای بسم الله الرحمن الرحیم هم نشون میده از بین این همه اوصاف خداوندد چرا دوصفتی در ان امده که نشان دهنده رحمت عام وخاص خداوند میباشد که در ابتدای تمام سوره های قران امده و نشان دهنده این رحمت و مدارا باخلق قبل از هر چیزی است
اما در مورد ان جمله اخرتان باید بگویم اسلام ما اسلام سیاست اسلام فرهنگ اسلام حکومت است چه خوشتان بیاید چه نیاید فعلا که هستیم و خواهیم بود
شما هم چه کارتان با ما باشد چه نباشد اصلا مهم نیست چرا که ما کار خودمان رو میکنیم

دوره گرد گفت...

عصبانیت را می فهمم تیمسار ولی خب وقتی می روی یک جاهایی که چیزی از آن نمی دانی حرفهایت ناجور سطح پایین می شود که انتظارش را ندارم شخصا!

کار به کار اسلام ندارم که شاید خیلی از چیزهایی را که می گویی درست باشد و حرفی در آنها نیست و اصولا به هیچ دینی؛ اما...
اما این "ملاط جوامع پیشامدرن و قبل از تکامل عقل" را که نوشتی دانستم که کلا در قرن نوزدهم سیر می کنی برادر، به عنوان یک فلسفه خوان (ادعای بالاتری ندارم) به شما عرض می کنم که این جور تحلیل ها دستکم یک قرنی هست که از میان مباحث درست و درمان علمی غرب رفته اند و دیگر هیچ احد الناسی( به جز شومنهایی مثل داوکینز و امثالهم) حتی آتئیست هم که باشند دین و باورهای مرتبط و پیونده خورده با آن را در هر معنا و هر آیین و هر مرام، "ملاط جوامع پیشامدرن و قبل از تکامل عقل" نمی خواند تیمسار عزیز، این تحلیلهای اگوست کنتی که از طریق رفقای مارکسیست وارد مغز ما شده اند ظاهرا به این زودیها رفتنی نیستند!
البته اگر می خواهی یک جوی راه بیندازی و خودت و بچه های سیرک (که همه را دوست دارم از صمیم قلب و همدردشان هستم در خراب شده ایران با تمام جان) فحش مادر و فضیحت نثار یک جریان و دین و حکومت که بدبختمان کرده اند بکنید، حرفی نیست... سیرک خودت است! ولی این جور جوسازی عوامفریبانه و پرطمطراق کار جماعت جمهوری اسلامی است و از شما که مخالف آنها هستی بعید است همانطور عمل کردن... حجم و قدرت و پول و تاثیر مهم نیست، مهم نفس عمل است که همانطور است...
جای بحث اینجا نیست البته و ما در شش و بش اولیه مان مانده ایم و حال خودم هم به هم می خورد از این نکته که می خواهم بگویم... ولی این حوامع متمدن شما در بسیاری از مسائل فردی بشری خرشان در گل مانده است و هر روز یک متفکر برجسته را می بینی که با کله فرو می رود در آخور دین... چرا؟ چون مدرنیته جوابی برای مرگ ، معنای زندگی و بسیار موارد دیگر ندارد....
البته می دانم... در جامعه ای که فردیتش را آخوندها خورده ند و اجتماعیتش را قی کرده اند نمی توان انتظار داشت که بچه ها( و خودم) از این دست حرفها بزنند، وقتی خود شخص من، این ماه مانده ام در گل این مملکت گند گرفته... اما به هر حال، انتظار هوچی بازی ندارم از شما! البته شاید انتظار بیجایی باشد در این شرایط!!!!!!!!!!

Dalghak.Irani گفت...

علی اکبر. شما درست می گویی اما محمد من و خدای شما همۀ رحمتش اولاً پسینی و ثانیاً مشروط و ثالثاً از موضع تحقی و رابعاً از موضع خدا و بنده و ارباب و رعیت و اوستا و شاگرد است. او می گوید بشرط اینکه عبد و زر خرید من (محمد تو بخوان خدا) باشی و از خودت انتخاب و اراده ای نداشته باشی مقداری هم از ارث زمین - شاید هم منظورش نفت بوده - که همه اش مال من است بتو می دهم. البته زنان زیبا و اسبان راهوار و شتران رام و چه می دانم صدها کوفت و زهرمار درجه یک مال خودم است و تو اگر کنیزی چیزی گیرت آمد در جنگیدن زیر بیرق من می توانی بکنی رها و بی منت. و الا بیار من ببینم زن و خواهر مادرت را و مس حلال بکنم. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

دوره گرد پاسخت را نمی دهم تا بروبچ بیایند و بحث بشود. اما بهتر نبود شما هم بجای کشف حالات روحی من و نشانی های نوشتۀ مرا در قرون ماضی دادن؛ خودت هم یک تعریف بهمان فشردگی "دین ملاط ..." من می دادی. تا هم بهتر دیدگاهت معرفی شود و هم متوجه باشی که وقتی می خواهی یک جمله با چند کلمه بسازی تا حداکثر بار معنایی از بحث مورد نظرت را انتقال دهد چه ریسک بزرگ و کار سختی می کنی. ضمناً گذشته نشان می دهد که من از شما خونسردترم و بندرت عصبانی می شوم. یا...هو

ناشناس گفت...

این اولین نوشته دلقک بود که بد نبود به جز قسمت اخر که اگه اسلامی ها هم ول کنند ما ول کن نیستیم تا این غرامت این هزارو چهارصد سال تصفیه نشه الان اسراییل می خواد غرامت کشتار بنی غریضه رو از مسلمان ها بگیره ما هم زمانی که دولت ملی بیاد سر کار باید بگیریم

رامیار گفت...

دلقک جان میدانی که من کم مطلب مینویسم چون نمی‌خواهم عقاید رادیکال خودم را -که مثل هر چیز دیگری در درستی عقایدم قطعیتی نیست برعکس دینداران که همه راستیها را قطعا از آن خودشان میدانند- ولی الان ناچار شدم دوباره بیایم و بنویسم، فقط و فقط به خاطر یک اشتباه خودم که اون بابایی که نمی‌خوندمش را به اشتباه تشخیص ندادم (دوستی نوشته بود دیگه نمیادش، فیلترم را از کار انداخته بودم) و از بد حادثه دو خطش را خواندم! بخدا شبم ساخته شد فقط با این جمله:
"چرا که اگه به اندازه یک ایه در قران تدبر میکردی میفهمیدی که از رسول اکرم به عنوان رحمه للعالمین نام برده شده"
به نظر من این جمله یک دنیا حرف و تحلیل و تفسیر داره و هر آدم عاقلی در دنیای غرب می‌تواند تمام اندیشه دینداران را با تحلیل همین جمله دریابد! حالا افراد رادیکالی مثل من میگویند مسلمان خوب مسلمان مرده است، اونها باز اسلام رحمانی را سمبل اسلام میدانند.
اینقدر این جمله پرمعناست، اینقدر جذاب است که الان بعد از کلی خندیدن و زنگ زدن به یکی از دوستان و کمی با هم خندیدن به تدبر در آیه و نتیجه قطعی تدبر (یعنی اگر تدبر کنی نمیشه نتیجه ای جز این اندیشه من بگیری. اصلا راه نداره) به نظرم اومد که این جمله را برجسته کنم و بعد اگه لازم باشه نظر دیگری بدهم. تکرار میکنم با عرض معذرت این جمله را، به دلیل فاخر بودن اندیشه ناب اسلامی:
"چرا که اگه به اندازه یک ایه در قران تدبر میکردی میفهمیدی که از رسول اکرم به عنوان رحمه للعالمین نام برده شده"
احسنت... احسنت...

ناشناس گفت...

اجتماعیات ما از دین آسیب دیده است بدجور. دو راه در پیش داریم یا دین ستیز شویم و یا قائل به قرائت جدا بودن دین از سیاست. اولی کار دشواری است و احتیاج به سالها کار و کوشش محققانه برای تعیین حقانیت دین دارد. هر چند که بسیاری از مردم دیگر کاری به مباحث نظری ندارند و عملا دریافته اند که از گوشت دین آبگوشتی بار نمی شود و آن را از زندگی خود کنار گذاشته اند ولی راه دومی دم دست تر است و طرفداران پر و پا قرصی در میان خود روحانیون نیز دارد.جدا کردن دین از سیاست یعنی اینکه کاری به این نداشته باشیم که دین حق است و یا تحریف شده, هر چه هست دین برای دخالت در سیاست فاقد استراتژی و اهداف روشن است. اگر هم هست هنوز به پختگی لازم تئوریک برای دخالت در سیاست نرسیده است و رفتار زودهنگام می تواند به اصل دین ضربه بزند که زده است.از طرفی حدود و ثغور دین روشن نیست. دین امری مبهم است نمی شود گفت که چه کسی پرچمدار دین است. همه خود را محق می دانند و به حرف هیچ یک نمی توان اعتماد کرد. تنها راهی که فعلا هم طرفداران دین را راضی می کند و هم مخالفان دین را جدا کردن آن از سیاست است. و البته طرفداران دلاری دین قطعا ناراضی خواهند بود چون کاسبی آنان برچیده خواهد شد.
غریزه دفاع از خود گفت

aliakbarrahmani گفت...

با سلام و عرض ادب
دلقک جان مثل اینکه شما این جمله دیباچه گلستان رو فراموش کردی
منت خدای را عزّ و جلّ که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می‌رود ممدّ حیات است و چون برمی‌آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب

از دست و زبان که برآید کز عهدة شکرش به درآید

دلقک جان اگه خدای من خدای دیکتاتوری بود و اهل منت به بندگانش نفست رو میگرفت و فقط به کسی نفس میداد که شکر نعمتش رو بکنه نه به هر کس و ناکسی که قد جلوش علم کنه خدای من مثل بعضی افراد نیست که وقتی یه نفر باهاش مخالفت کنه بگه مواظب خودت باش تا نفست رو قطع نکردم

رامیار گفت...

حالا که قدردانی سزاواری شد از این جمله اندیشمندانه آن برادر دینی - و البته من گلایه دارم که خوانندگان این صفحه چرا در حق این اندیشه های بزرگ اسلامی کمتوجهی میکنند و این نوشته ها را استخراج نمیکنند بلکه کوکب هدایت شود برای برخی، یا حداقل بساط خنده و سرگرمی ما را فراهم کند از کوچک بودن مغز این موجودات متفکرنما- حالا میخواهم دفاع کنم از گفته آقای دلقک عزیز که اتفاقا اسلام عینا همانی است که علم الهدی میگوید و شخص مقام عظمای ولایت میفرمایند و بن لادن فقید و ایمان الظواهری میگوید و همه این موجودات زشت پلید نمونه آنند. ما بیشتر اسلام را میشناسیم یا آنها؟ کی گفته اسلام اونی است که ما بهش اعتقاد داریم؟ واژه بسیار قشنگ دلقک که "پژواک صدای داخل کله» را به کار گرفته خیلی گویاست. آنچه را که دوست داریم، مثل همه چیزهای خوب و مدرن می‌خواهیم نسبت بدهیم به کسانی که دوستشان داریم، در این مورد خاص پیامبر و امامان برای باورمندان به اسلام رحمانی. ولی اسلام همانی است که طالبان اجرا کرد. همانی است که خامنه ای اجرا میکند و همانی است که بن لادن و ظواهری دنبال آنند. اسلام یعنی اگه قدرت نداری تصویر قشنگی بساز مثل مالزی و تایلند و ترکیه و بقیه جاهایی که قدرت کامل دستشون نیست یا مثل اروپا که همه‌اش گل و بوسه میدهند و کارهای خوب می‌کنند. وقتی قوی شدی یعنی بتاز و خرد و خاکشیر کن هر کسی را که جلویت است. مثل هند که گاو مقدس هندوها را جلوی چشمون قربانی می‌کنند (آخر احترام به عقاید دیگران است، حتی نمی روند یک جای دیگه که این بندگان خدا اذیت نشوند، اون هم در کشوری که مال این هندوهاست و بنگلادش و پاکستان را هم همین مسلمانها با ادعای جمعیتی از خاک اصلیش بریدند. این اسلام است. همه هم محتوای اصلیش رو میدونیم. هیچکس بهتری از روحانیونی که عمرشان را صرف اسلام پژوهی کردند بهتر نمیشناسد.
من با همه اختلاف نظرم با آقای دلقک این مطلب را میستایم و موافقت کامل دارم.
راستی یک جمله قشنگ از اون آقایی که فیلتر شدنش از دستم در رفت و نگاهم آغشته شد به آنچه از ذهنش تراویده:
"شما هم چه کارتان با ما باشد چه نباشد اصلا مهم نیست چرا که ما کار خودمان رو میکنیم"
یعنی همونی که در نظراتم در آن مطلب دوتای قبلی نوشتم (ببینید چه خوب میشناسم این تفکر را) که اینها را کاری هم نداشته باشی کارت دارند، چون وجود اینها با آزار دادن شما معنا پیدا میکند. مثل مگسی که بدون پریدن سمت شیرینی و آلوده کردنش نمیتواند زنده بماند و ماموریت وجودیش این تعریف شده اینها هم جان مایه شون همین است: ما بهتون کار داریم. هر کاری میخواهید بکنید، بکنید. تا ما هستیم از دست ما آسایش ندارید. این آفرینش ماست.
باز هم میگویم: مسلمان خوب مسلمان مرده است (مسلمانان عرفی را کلا مسلمان نمیشماریم، چون اسلام، اسلام سید علی است و بن لادن و ظواهری. اینها فکر میکنند مسلمانند)

رامیار گفت...

وای این سومین مطلب امروزم است و فقط میخواهم تشکر کنم از ناشناس نویسنده نظر هفتم که نوشته:
"گه اسلامی ها هم ول کنند ما ول کن نیستیم تا این غرامت این هزارو چهارصد سال تصفیه نشه الان اسراییل می خواد غرامت کشتار بنی غریضه رو از مسلمان ها بگیره ما هم زمانی که دولت ملی بیاد سر کار باید بگیریم"
موافقم کامل. ما در روش مثل همین بسیجیها و مسلمانانیم. روششون روش پیروزمندانه ای است. تو اون مطلبم هم نوشتم که ما حریفشونیم. اهل لفظ قلم صحبت کردن و دلیل و برهان نیستیم. همون اول میخوابونیم تو گوششون که خدا و پیغمبر و امامت کیه؟ کی قبولشون داره. با معقولات بامون صحبت کنید ببینیم. اینجا هم همون بساط جواب میده. من که هیچوقت هیچکدومشون رو ول نمیکنم. این همه سال به ناموس و جان و مال زندگیمون آتش زدند، بعد بهشون بگوییم دیگه کاری نداشته باشید و کارتان نداریم؟ اون برنوی شیرمحمد را من خودم دستم میگیرم و یکی یکی زجرکششون میکنم. این همه سال هر کاری میخواهند بکنند، بعد ولمون کنند ما هم ولشون کنیم؟ اینکه میشه مثل همون توبه مسلمانها که با یک توبه گناههایت پاک میشه و خداشون میبخشه. ما نمیبخشیم و من نمیبخشم. کارمون هم تموم نمیشه با این اینها. از کوچک و از بزرگ.
دلقک و بقیه خوانندگان دموکراسیخواه و آزاده خیلی محترمند. دل نازکند و انسان. افرادی مثل من رادیکالند و تندرو مثل خود این بیسجیها. روش عملی را از آنها آموخته ایم. وقتش که بشه، آنچه را که کردند ده برابر میکنیم تا نشونشون بدهیم که آنکه توبه احمقانه تان را بعد از هزار بار آتش زدن مردم قبول میکنه و انگار هیچ نکردید، خدای نابخرد خودتان است. ما ذره ذره اش را از وجودتون میکشیم بیرون.
امیدوارم دیگه نظر ننویسم و خراب نکنم سیر طبیعی نظرات این وبلاگ را. مطالب ارزشمند بودند و شایسته نوشتن. نشد با وسوسه ام کنار بیایم.

aliakbarrahmani گفت...

با سلام و عرض ادب
رامیار گرامی بنده با خواندن مطالب شما یاد اعراب جاهلی می افتم که به هنگام تلاوت قران انگشت درگوششان میکردند تا این مطالب را نشنوند تا گمراه شوند
دوست گرامی بنده با نظر شما شدیدا موافقم که

امیدوارم دیگه نظر ننویسم و خراب نکنم سیر طبیعی نظرات این وبلاگ را

بنده هم امید دارم شما بر عهد خود راسخ باشید و دیگر نظم سیرک رو بهم نزنید

ناشناس گفت...

به دوره گرد؛
تو درد دین داری پس با مغلطه نوشته ی دلقک را زیر سؤال نبر!....

به "غریزه دفاع از خود" که گفته جدایی دین از سیاست دم دست تر است تا برکندن بساط دین؛
من مخالفم, زیرا ما با یک حکومت اسلامی بی رحم و شارلاتان طرف هستیم که بدون خشکاندن ریشه هایش, برکندنش بسیار سخت خواهد بود. گریز فقط یک پنجم ایرانی ها از زندان دین, سونامی وار تبدیل به یک جنبش فراگیر خواهد شد که در آن یک جوان تاریخ طبری خوانده, قادر خواهد بود ماله کشی های صد آخوند مبلغ اسلام رحمانی را بی اثر کند.

من در مورد پلیدی ها و تناقضات اسلام با افراد زیادی از همه سن و صنفی (حتی در قطار با یک آخوند) بحث کرده ام. یک نفر را هم پیدا نکرده ام که در مقابل روشنگری های من (برگرفته از چند مقاله و کتاب و یا پیگیری برنامه های افرادی همچون استاد بهرام مشیری) جواب قانع کننده ای داشته باشد.

با موهومات به بدیهیات من پاسخ می دهند و چون قادر به اثبات موهوماتشان نیستند, در آخر مرا به دنیایی دیگر حواله می دهند.

من از اینکه از زندان فکری مذهب نجات پیدا کرده ام, احساس خیلی خوبی دارم زیرا زمینه ی موفقیت های زیادی را در زندگی برایم فراهم کرده است. سعی می کنم دیگران را هم روشن کنم, چون معتقدم تا زمانی که به درد اصلی جامعه نپردازیم راه گریزی از این رژیم اسلامی سفاک نیست.


از دلقک به خاطر این پست بسیار سپاسگذارم و از او میخواهم به اینگونه روشنگری ها ادامه دهد. باشد که در آینده ای نزدیک, اثر سونامی وارش تن هر دین فروشی را در این سرزمین جاوید بلرزاند.

شهریار

یک نفر آدم گفت...

جناب علی اکبر ؛ اگر 5000 سال پیش در مصر می گفتند چه کسی را می پرستید قطعا همه جواب می دادند " آمون" دو
گروه می دانستند که این آمون مزخرفی بیش نیست 1- خود کاهنین 2- کسانی که دارای علم و عقل بودند. اگر 2000 سال قبل در یونان می پرسیدید آفریدگار شما کیست همه می گفتند " زئوس " باز هم دو گروه می دانستند که حرفشان مزخرفی بیش نیست 1- کاهنان معابد 2- دانشمندان و اندیشمندانی مثل سقراط که جان بر سر افشاگری هایش داد. امروز اگر به کسی بگویی من پرستنده زئوس و آمون هستم به تو می خندند و به عقلت شک می کنند. 100 تا 1000 سال دیگر اگر انسانی بر کره زمین باشد، جای الله تو کنار همان آمون و زئوس است. اما در مورد نحوه بحث تو ، کاملا یاد یک آخوند بی سواد می افتم . در مباحثه ، ارجاع به خود باطل است . مثلا من می گویم من عاقل ترین فرد روی زمین هستم ؛ تو می گویی دلیل، من می گویم چون خودم می گویم . تو می گویی محمد عامل همه خوبی هاست ؛ من می گویم دلیل ؛ تو می گویی در همین کتاب محمد که گفته شده از زبان محمد است بیان شده !!! اگر چنین است عامل همه خوبی های جهان من هستم دلیلش هم همین نوشته من در این ویلاگ .مشکل ما این است که 1000 سال زود به دنیا آمده ایم و گیر این الله شما ( بخوان یهوه یهودی ها و جیسس مسیحی ها ) افتاده ایم . لکم دینکم ولی الدین

ناشناس گفت...

دیدی رامیار عزیز

بحث کردن بر سر حقانیت دین, راهی طولانی و دشوار است. مذهبیون خود دین را دلیل حقانیت دین می آورند! مثل اینکه بگوییم این ساختمان روی چه چیزی بنا شده است و پاسخ دهند روی خودش! یا بپرسیم شما روی کجا ایستاده ای و بگویی روی پاهی خودم! وقتی بگوییم پاهای شما روی کجا قرار دارد بگویند نه شما ایمان نمی آوری!
برای همین هم عرض کردم بهترین کار سکولاریسم است . دین یک مقوله اثباتی نیست. یک نفر معتقد است و یک نفر معتقد نیست. من هم می توانم معتقد باشم که که در مریخ آده های شش پا زندگی می کنند و قسم هم بخورم و راهی هم برای اثبات آن نداشته باشیم . حال اصولا بحث کردن بر سر معتقدات بی امکان اثبات بی فایده است و بهتر است هر کس را بحال خودش گذاشت. موسی به دین خود و عیسی به دین خود. به مرور زمان نسل های بعدی که می ایند اندیشه های خود را اصلاح خواهند کرد.
مذاهب سامی اصولا از نظر معنوی استیگمات هستند. یعنی معنویت را می بینند ولی چپکی! خدا وجود دارد ولی آنها یکجور دیگر آن را تشریح می کنند . زندگی پس از مرگ وجود دارد ولی آنها برایش نکیر و منکر می تراشند. همه چیز یکجور دیگر است برای آنان.بهترین راه بی تفاوتی مذهبی و یا لائیسیته است.

ادوارد البی دوم گفت...

یكی از بهترین راههای شناخت، و به نظر برخی بهترین راه شناخت، تجربه است. اسلام 1400 سال (سایر ادیان بسی بیشتر) فرصت داشته كه دنیای گلستان مدعای خود را پیاده كند، اما نتوانسته چیزی كه مدعی است خوب و به صلاح همه است را درست كند. گیرم طرح خوبی است. وقتی عملی نیست، به چه درد می‌خورد؟ من هوادار تفكر خاصی نیستم. اصولا چسبیدن به تفكر خاص كه می‌شود همان ایدئولوژی اشتباه است. چرا كه دانسته‌ها رو به فزونی است و ایدئولوژی مدعی كمال.

مانی گفت...

دلقک عزیز مرسی برای این نوشته عالی , من مدتهاست به این باور رسیده ام ایرانی ها در این 1400 سال کارشان تلطیف اسلام بوده تابتوانند خشونت ذاتی آنرا تحمل و هضم کنند. جنبشهای گوناگون عرفان و صوفی گری و درویش و بهایی همه در این راستا بوده اند و موفق هم شده اند. اسلام ایرانی شده اسلام مردم, ایران اسلام نرم است, اسلام از صافی فرهنگ ایرانی گذشته از غربال منصور حلاج وعطار و سعدی ومولانا و حافظ رد شده.البته تا حالا, دراین 35 سال آن پوشش ایرانی اسلام ترک برداشته و دارد ذات اصلی اسلام را هویدا میکند. این است که نه فریاد های علم الهدی و مصباح از ایرانی ها القاعده و داعش میسازد نه لبخند ها و نرمش های اسلام رحمانی آن طرفی ها کسی را فریب میدهد " اسلام رفتنی است " علی اکبر جان!

خُسن آقا گفت...

آنها که می‌گویند اسلام رحمانی است یقینا از نژاد و طایقه عمام خمینی هستند او هم تا قبل از پیروز همیشه خیلی آدم رحمانی بود. تا اینکه پیروز شد و بر خر مراد سوار، آنگاه بود که شمشیر از رو بست و سرها برید!

ادوارد البی دوم گفت...

اين گفته منتسب به آل پاچينو ست:
وقتی بچه بودم،دعا میکردم که خدا به من دوچرخه بده،بعد فهمیدم که تخصص خدا در دادن چیزهای دیگه س،بخاطر همین یه دوچرخه دزدیدم و از خدا تقاضا کردم که منو ببخشه.

ناشناس گفت...

خطاب به اون ناشناسی که فلسفه خوانده و گفته یا باید دین ستیز شویم یا دین را از سیاست جدا کنیم باید گفت حرفش مانند این است.که بگوییم یا دروغگویی رو نفی کنیم و بد بدونیم و حالا که نمیشه دروغگویی رو نفی کنیم راستگویی ر از دروغگویی منفک کنیم.
خب جناب فلسفه خوانده مشخصا دین اسلام که دروغ هست و محمد عقاید مرخرف خودش را به خدا نسبت داده است. چگونه میخوای با دروغ رو قبول کنی با شرط اینکه قاطی سیاست نشود اما همین دروغ وارد اجتناع بشود و بخش مهمی از فرهنگ اجتماعی و تربیت فرزندانت بشود!!?
جناب ناشناس یا من احمقم که نمیفهمم با درغ هم میشه به رستکاری رسید یا تو خیلی گیجی

ناشناس گفت...

دوره گرد مگه قرار است هر نظامی پرچم دمکراسی را بلند کرد و دین ر از دولت تفکیک کرد دیگه همه مشکلاتش حل بشه!!!?
در عیب و نقص دمکراسی همین بس که حدود چهارصد شهروند فرانسوی در سوریه دارن برای بنیادگراها و سلفی ها میجنگند و دولت لائیک فرانسه هیچ غلطی نمیتونه بکنه بجز اعتراف به این مشکل.
دیگه بدبختی از این بزرگتر میشه که در جامعه دمکراتیکی همچون فرانسه حدود چهارصد نفر با استفاده از حفره های امنیتی دمکراسی اشکارا بر ضد دمکراسی دست به اسلحه ببرند?
البنه برای شماها این حفره های امنیتی دمکراسی خیلی خوب هست که باعث میشه قاتلان دمکراسی رشد کنند.
حالا شما تصور کن جامعه ای که امنیت نداشته باشه چه فایده دیگر مزایای دمکراسی

رامیار گفت...

ای کاش این ناشناسی که دو مطلب بیست و یک و بیست و دوم را نوشته یک اسم مستعار مشخصی برای خودش انتخاب کنه تا من بتونم به طور خاص ازش تشکر و تقدیر کنم.
خطاب من هم مثل ایشان به خواننده ای است که نوشته اگر صبر کنیم اسلام خودش به سمت اعتدال و عقلانیت پیش میره و افراط گرایی تمام میشه. آنچه دنیای واقعی ما نشان داده این است که اسلامگرایی و افراطی گرایی علف هرزی است که در زمینهای حاصلخیز رشد میکنه. هر چه فضا مناسبتر باشه علف هرز غذای بیشتری داره. تنها ره مبارزه با علف هرز از ریشه کندنشه نه اینکه بگی بذار علفهای هرز هم باشند گلها هم باشند. علفهای هرز کارشان تغذیه و تخریب گلهاست. ویروس کارش بیمار کردن است. اگر آزادش بگذاری تمام سلامتیت رو میخوره.
نابود کردن ویروس و میکروب تنها راه است. تنها راه. هیچ آدم عاقلی انتظار ندارد علف هرز کنار گلها نابود بشه یا به گل تبدیل بشه. یا میکروب کنار اعضای سالم بدن تبدیل به یک موجود بیخطر بشه. این اندیشه ها که همه را خوب میپندارد باورهای ساده ای است که بچه ها باورشون میکنند و بعد در دنیای واقعی میبینند که همه چیز برعکس شده و آنچه بهشون یاد داده اند کار نمیکنه. این همه مسلمان که خیلیهاشون هم دارند تو کشورهای آزاد بار میایند نمونه مشخصی هستند از اینکه بدی را باید نابود کرد، نه اینکه گذاشتش کنار خوبی.
باز هم مرسی از این ناشناس آخر.

Dalghak.Irani گفت...

بخاطر مغز کلام منتسب به آل پاچینوی دردانه آمدم که هنرمند دوستم ادوارد آلبی نوشته و علی اکبر باید روزی ده صفحه جریمه بنویسد از آن جمله و زندگی خودش و اعقابش را نجات بدهد:

"وقتی بچه بودم،دعا میکردم که خدا به من دوچرخه بده،بعد فهمیدم که تخصص خدا در دادن چیزهای دیگه س،بخاطر همین یه دوچرخه دزدیدم و از خدا تقاضا کردم که منو ببخشه."

و به علی اکبر بگویم که دزد دوچرخه فیلمساختۀ فاخر ویتوریو دسیکای ایتالیایی است و آل پاچینو یک هنرمند "همه چیز تمام" سینماست و بدزدیدن دوچرخه هم نیاز ندارد. بلکه منظورش انسان است و عقل و زانویی که تنها عاملان وشاهدان کامیابی هایش می توانند باشند و لاغیر.

اما گفتم یک تشکری هم بکنم از همۀ عزیزان که حرف های خوبی زدند و یک جملۀ تکمیلی هم با دوره گرد خوب داشته باشم که گویا در کامنت های بقیه خیلی برجسته نبود بغیر از یکی. دوره گرد گویا شما دین را با معنویت خلط کرده و با اینهمان کردن این دو معناگرایی انسان مدرن در قالب پسا مدرن را بازگشت به ادیان قبیله ای فهمیده ای. در حالیکه این دو کاملاً از هم متمایز هستند و جالبی اش اینجاست که این خود مدرنیته است که بستر بازگشت به معنای جدید را فراهم آورده است. من خداباور و معنا گرا و مدرنم و ادیان پیشا تاریخ و قبیله ای را زمان سپری شده و خرافات مطلق می دانم. یا...هو

پ.ن: خیلی وقت است ننوشته ام من یک دموکراسی خواه نیستم. لذا برای کسانی که فکر می کنند من دموکراسی خواهم می گویم که من برای کشورهای اسلامی بطور عام دموکراسی خواه نیستم تا زمانی که لیبرالیسم به اندازۀ کافی رشد یافته و آموخته شود.

فرزاد گفت...

به دلقک و همه ی کامنتگذارانِ غافل از خودی خود:
با این همه، "وَاللهُ مُتِمُّ نورِه ولَو کَرِهَ الکافرون": "و البتّه که خداوند ظاهرکننده و کمال بخشنده به نور دین و کلام خود است و خواهد بود هرچند که کافران را خوش نیاید".

aliakbarrahmani گفت...

با سلام و عرض ادب
خدمت دوستان محترم عرض کنم که
بنده به این نتیجه رسیدم که مشکل اکثر دوستان در زمینه توحید و مباحث خداشناسی است لذا از دلقک عزیز خواستارم که مطلبی در این مورد بزنه شاید که باعث هدایت دوستان شود و ثوابی که از این باب حاصل میشه برسه به اجداد دلقک

کلنل گفت...

سلام تیمسار
مدتی دچار زوال شده بودم. زوالی که باعث شده بود جسدم از نامرادی های دولت فریدونی بوی نا بگیرد.
دوستان به نظر من دین شیعه زاده شرعی و غیر شرعی ادیان دیگر است و از خرمن هر دینی خوشه ای چیده انعطاف پذیرترین دین در میان ادیان اسلامی است نمیدانم حسن است یا قبح ولی به هرحال این انعطاف تورنوسولی مذهب شیعه را زنده و تا حدی پویا نگاه داشته است. پس هم میتوان برداشت رحمه للعالمینی از آن داشت هم شمشیر آخته آن را بر گرده عالمیان دید. شیعه به دلیل به وجود آمدن از بته ادیان دیگر صبر میکرد تا دعوای دو طرف طناب تمام شود و ماحصل این نزاع و تضارب آرا، اصول و فروع دین شیعه را بازشناخت. «کاروانی زده شد، کار گروهی سره شد» در ایدئولوژی شیعه سنت همان نو است اگر جوهرش کمی مستحیل شود. در این مذهب هم میتوان رادیکال بود هم محافظه کار. هم انقلابی دوآتشه و هم تقیه کار در کمین. پس تیمسار حساب شیعه را با ادیان همچون چوب نیم سوخته دیگر یکی نکن.
حالا تیمسار در راستای صحبتهای یونسی این هم از شعبده و بولعجبی این مرد ببین که چه میکند.
http://www.entekhab.ir/fa/news/159750
ایدون باد ایدون تر

دوره گرد گفت...

تیمسار عزیز

در این که شرایط زندگی ما در ایران، اعصابمان را آورده روی سطح بدنمان و من هم مستثنا نیستم از این قاعده شکی نیست ولی تیسمار عزیز، کجا انقدر عصبانی شده ام که یادتان مانده است؟ :-)
( کاش این بلاگ اسپات اسمایلی داشت که می شد احساسات را منتقل کرد، چون متن مستقیم سو تفاهم برانگیز است)
آن دوستی که نوشته تو درد دین داری، خنده ام گرفت... درد دین؟؟! اگر طعم نوشته ام این بود اصلاح می کنم...
قطعا و حتما حرف من ناظر به خرافات ماقبل تاریخ و دین گرایی به معنایی که ما در ایران می فهمیم نیست و حرف تیمسار را کاملا قبول دارم... خلط معنا هم نکردم میان دین و معنویت، هرچند شاید از نوشته ام این بر بیاید که منظورم نیست... اما حرف من این است که به هر حال همین جریانات اسپریچوال جدید هم( انگلیسی نوشتم چون نمی دانم اگر ترجمه کنیم همان که ما واژه اش را می گوییم می شود یا نه!!!)ریشه در خوانش دوباره و هزار باره متونی دارند که متعلق به همان ادیان قدیمی است و این معنای دقیق قرائت است، نیست؟ البته حتما ما اسلام "سیاسی" رحمانی نخواهیم داشت و دلقک دقیق نوشته است... می توان اتئیست و بی خدا بود و این به شخصیت افراد بر می گردد... فحش دادن هم مجاز است قطعا.. بیش از این هم وارد این بحث نمی شوم با رفقای عصبانی(!) چون جایش اینجا نیست و بچه ها زیاد در فضای حرف من نیستند و آدرس را عوضی می فهمند و جوابهای بی ربط می دهند!
از یک طرف هم از جهت اجتماعی با بسیاری از دوستان مخالفم (نظر تیمسار را دقیقا نمی دانم)... حقانیت دین به کنار، راست و دروغش به کنار، کثافت حکومت هم به کنار، تاریخ گهربار یا لجن بار دین اسلام هم به کنار، اما راه اصلاح ایران قطعا از مکانیزمهای اصلاح دینی (هم) می گذرد... حتی اگر دینگرا نباشید(که شخصا نیستم)... و اتفاقا با قدرت تمام قائلم به اینکه سیستم فکری اسلام شیعه بسیار با این امر سازگار است.. روایت خمینی از تشیع کاملا یک استثنا در تاریخ شیعه است، منتها این استثنا چنان در ماتحت مردم فرو رفته که گذشته یادشان نمی آید و جوانها هم جای خود(ما هم خوانده ایم و ندیده ایم متاسفانه)... شیعه به خاطر رویکرد آخرالزمانی خود، تمام حکومتها را در دوران غیبت نامشروع می داند و فرقی هم نمی کند... این حرف، حرف اکثریت مطلق فقهای شیعه پیش از مشروطه و اکثریت نسبی فقها در دوران مشروطه تا انقلاب کوفتی 57 است... از این نگاه تا سکولاریسم یک قدم بیشتر باقی نیست و راستی هم تا پیش از خمینی بسیاری از فقهای شیعه( این اواخر خویی و شریعتمداری بیچاره که پوستش را کندند و دیگران) با حکومتها همینطور نساخته اند؟ درست مانند کلیسای انگلیکان که با حکومتهای پیشین(پیش از این دوران جدید) انگلیس ساخت ؟
من آنقدرها که از حرفم در میاید و دوستان فکر می کنند متدین نیستم!! ولی معتقدم خطای استراتژیک خواهد بود جنگدین رودرو با دین و به خصوص تشیع( که قطعا و حتما از جهت اجتماعی-فرهنگی چیزی بیشتر از یک دین یا مذهب است)... این خطا را رضا شاه مرحوم شروع کرد و فرح( و نه شخص شاه) ادامه داد...آخوندهای سیاسی پایگاهی نداشتند میان مردم شیعه و حتی جریانات اصلی فقها مثل بروجردی(که داستان مخالفتش با خمینی مشهور است)... این باعث شد یک دوقطبی کاذب به وجود بیاید که اساسا دو قطبی تاریخ شیعه نیست... این دوقطبی جریانی را به راه انداخت، یک دور باطل،مدرنهای دین ستیز قدرت را به دست بگیرند و بخواهند دمار از روزگار مذهبی ها دربیاورند(خیلی ملایم) و بعد متدینین قدرت را به دست بگیرند و بخواهند دمار از مدرنها دربیاورند(خیلی غیرملایم!)... نگویید مدرنها قبل از انقلاب کوفتی کار نکردند ، قبول دارم... منظور من محصول روانی و اجتماعی داستان است و در کادر همین تحلیل می گویم که دین در ایران حذف شدنی نیست.. امیدوارم منظورم را دوستان درست دریابند، موافقت و مخالفت البته بحث دیگری است!
راستش خودم هم می توانم در کامنت بعدی تمام اینت بحث را برعکس برایتان تعریف کنم!

دوره گرد گفت...

تا یادم نرفته!

من با این علی اکبر مخالف بودم و حتی کامنت گذاشتم که دلقک حذف کن دیگر... ولی الان تشکر می کنم که نگهش داشته... واقعا پدیده بی نظیر و عجیب مفرحی است! به کامنت قبلیش نگاه کنید! واقعا در حد یک داتسان مینیمال طنز کارکرد دارد!!!

ناشناس گفت...

احسان هستم
تصمیم گرفته ام آنقدر خارج از موضوع صحبت کنم تا تمیسار عزیز توی سرم زده و از وبلاگش اخرج کند :)
شاید بی مورد باشد اما بعضا که وب گردی می کنم، اگر موضوعاتی ببینم که احتمال بدهم برای دوستان خوب است اینجا خواهم آورد که البته اگر تیمسار مناسب نبینند لزومی در انتشار آن نیست:
اول - چند وقتی است گاه و بیگاه آگهی در کامپیوترم منتشر می شود، چند باری برای جلوگیری از آنها فایرفاکس را حالت default دادم که مشکل حل شد ولی الان دیگر حل نمی شود، کمی گشتم و این add-on را دیدم و نصب کردم، کاملا جواب داد، احتمال دوستان هم نصب کنند مفید خواهد بود.
https://addons.mozilla.org/en-US/firefox/addon/adblock-plus/
دوم - فیلمی می دیدم که موضوع آن کلا مسئله ای دیگری هست اما اگر دوستان می خواهند بدانند نُرم زندگی و فرهنگ بسیاری از آمریکایی ها چگونه است، این فیلم بسیار کمک خواهد کرد. مردمی زحمتکش با خدا، خانواده دوست و غیرتی نسبت به خانواده:
Take Shelter
فیلم را با این پی تو پی ها دانلود کردم، احتمالا باید یک پولی بدهم به اولین آخوندی که در اینجا می بینم تا حلالش کند.
سوم - و البته نامه عبدالکریم سروش که کاملا مرتبط با صحبت دوستان است:
http://bamdadkhabar.com/?p=32127
(توبه‌فرمایان چرا خود توبه کم‌تر می‌کنند؟ (پاسخ عبدالکریم سروش به حائری شیرازی) )
چهارم - و نهایتا خبر به این مهمی معمولا می تواند لابلای خبرهای روزانه پنهان شود:
هواپیمای شخصی؛ سرگرمی تازه ۳۰۰ میلیاردر
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/300-20.html
که مهمترین قسمت آن:
گفتنی ست، آسمان ایران در کنترل و تحت حراست نیروهای نظامی و مشخصا سپاه پاسداران قرار دارد و بر اساس گفته برخی آگاهان، هیچ نهادی به غیر از سپاه و ارتش قادر به فروش هواپیمای شخصی، آموزش خلبانی و صدور مجوز پرواز و... نیست.

نهایتا آنکه: ببینم من زودتر از رو خواهم رفت یا جناب تیمسار با لگدی عذر ما را خواهد خواست.

یک نفر آدم گفت...

یا حضرت یاجوج و ماجوج ؛ علی اکبر کم بود ، فرزاد هم اضاف شده. من می گم کلش کشکه این یکی واسه من قرآن می خواند . جان من بگو مگه عربی بلدی که هی قران عربی می نویسی ؟؟؟؟ تو ار ربان عربی صرف و نحو فعل در باب افتعال را هم بلد نیستی چه برسد به خواندن و فهمیدن متن . یک مشت اراجیفی که آخونده تو سرت کردن این جا بلغور می کنی . اما گذری بر تاریخ برای اون ها که فکر می کنند شیعه تافته جدا بافته است . قبل از حکومت صفوی شاخه های مختلفی از اسلام در ایران جریان داشت . مردم هر محل با ترکیب اسلام با دین ها و رسوم محلی هر یک دینی درست کرده بودند به نام اسلام . هر قدر فاصله با محل خلافت بیشتر تفاوت ها واضح تر . مثلا برای قرن ها مردم در مازندران و گیلان و آذربایجان با مخلوط کردن افسانه های محلی با دین اسم اسلام را بر آن اطلاق می کردند .شاه اسماعیل به خوبی دریافت که برای ساخت یک کشور ( قبلش ایران ملوک الطوائفی بود) لازم است علاوه بر قدرت چند مهم دیگر هم اتفاق بیافتد . زبان یکسان و متفاوت با دیگر همسایگان ، دین خاص و متفاوت و در انتها لشکری که با باور دینی عمیق برای پادشاه بجنگد . به همین دلیل شاه اسماعیل علی رغم ترک بودن زبان ایران را فارسی کرد ( تفاوت با ترکان ترکیه و اعراب همسایه) دین را هم شیعه کرد ( تفاوت با سنی های منطقه و چون لازم داشت که پیشوای مذهبی هم باشد بحث امامت و نایب بر حق را هم به شیعه 7 امامی باطنی ها افزود و آنرا تا 11 امام و امام غایب و نایب آن ارتقا داد . چون اولین گروندگان به این آیین جدید مردم شمال و شمال غرب ایران بودند پس سنت های محلی مانند سیاوش کشون و نذری هم با رنگ و لعاب اسلامی به داستان شیعه اضافه شد . برای همین می بینی مردم در جنوب و جنوب شرقی خیلی هم شیعه نشدند چون با باور ها و رسومات آنها به شدت متنافر بود . اگر درست تاریخ را بخوانی می فهمی محمد هم همین کار را کرده !!! زبان مختلف شبه جزیره عرب را عربی کرد ( زبان اولیه آنجا مخلوطی از عربی ؛ سریانی و مصری بود ) خطی برای زبان عربی وحود نداشت و مردم خدایان مختلف را می پرستیدند

Dalghak.Irani گفت...

من از علی و علی اکبر و فرزاد خواهش می کنمه ترول بازی در نیاورد و بخاطر حرمت مدرن ما با یک آی دی ثابت کامنت بدهد که دوستان دچار سرگیجه نشوند. چه فرقی می کند آیه را فرزاد بنویسد یا همان علی و علی اکبر نام قبلی. مهم این است که متکثر نشان دادن کامنت دهندگان مذهبی تفاوتی در تغییر مواضع دو طرف ما و شما نمی دهد. به این معنا که شما قلیلید و پول و قدرت و ریا دارید و ما کثیریم و معرفت و یکرنگی. و خود علی و علی اکبر قبلاً - حالا فرزاد - هم که با غرور حرف آخر را زده است که "همین هست که هست و ما آدم ها را خلاصی از نکبت الله و خامنه ای و علی نیست فعلاً" و راست گفته تا اینجا! یا...هو

ناشناس گفت...


رامیار جان
خشم شما قابل درک است . اصولا هر عملی را عکس العملی است و این تحمیل عقاید به جبر از طرف مذهبیون متعصب, می تواند به نتیجه طبیعی عکس العمل متقابل بیانجامد. یک نوع قصاص اتفاق می افتد. ولی یک نکته لازم است که شما دوست آگاه من و دوستان دیگر که علاقه ای به مذهب ندارند به آن توجه فرمایند. نیچه می گوید:
" باید مراقب باشی وقتی با یک دیو مبارزه می کنی خود تبدیل به یک دیو نشوی!"
در همین ستون کامنت ها دو نوع کامنت می بینی. یک سری استدلالی و یک سری برخوردی.بعنوان یک خواننده بی طرف کامنت های استدلالی را شیرین تر و دلچسب تر از کامنت های خشن برخوردی می یابی و مسلما خواننده بیشتری را هم جذب خواهد کرد.
حقیقتش را بخواهی مذهب در عصر جدید بخاطر دلار خطرناک شده است واگر دستش از سیاست کوتاه شود و منافع اقتصادی از آن نداشته باشد محدود به یک آداب معنوی عقب افتاده برای عوام بی سواد خواهد شد که مسلما خطر کمتری خواهد داشت. مراد از این سخن تعطیل کردن ذهن نقادانه نسبت به مذهب نیست. بلکه یافتن راهی برای همنشینی مسالمت آمیز با آن است تا آن را در یک مسابقه عادلانه در جو صلح و دوستی شرکت دهیم. منظوراین است به یک جو ضد مذهبی دست نزنیم. چون بعد از پیروزی متوجه می شویم که خود به نوع دیگری از تحمیل عقاید گرفتار شده ایم.مذهب تنها نیست ما در بسیاری از زمینه های دیگر از رعایت حقوق زنان و بشر و کودکان گرفته تا روش های اقتصادی و محیط زیست نیز با مشکل مشابهی روبرو هستیم ولی در مورد آنان کار را ذره ذره انجام می دهیم یعنی آموزش نسل جدید . در مورد مذهب هم همینگونه است بجای ایجاد جو ضد مذهب باید جو تحلیل و انتخاب آگاهانه مذهب را رواج دهیم. مذهب را به یک تابو تبدیل نباید کرد بلکه باید فرصت انتخاب آگاهانه را به نسل جدید داد. یعنی فرزند شما بجای اینکه با یک تابو روبرو شود که حق نزدیک نشدن به آن را نداشته باشد بجایش با یک انتخاب آگاهانه روبرو خواهد شد . یعنی یک مسابقه عادلانه کشتی بین مذهب و دیگر عقاید معنوی مانند بودیسم و یوگا و ذن و عرفان های مدرن و انسان گرایی و... بعید می دانم در یک چنین میدانی مذاهب سامی شانسی برای برنده شدن داشته باشند.برای همین هم هست که آنان از شرکت در چنین مسابقه ای می ترسند و بجای آماده کردن خود سعی در ترساندن مخالفین و پاک کردن صورت مسئله بجای یافتن پاسخ می کنند. یعنی عملا با اینکار یا مذهب باید خود را ارتقا دهد و بجای تخطئه طوطی وار دیگران و ترساندن از آتش جهنم و تکرار تکراری آیات کتب بزعم خود الهی , بطور منطقی بر سر میز استدلال بنشیند و عیوب خود را رفع کند تا شانس ماندن بر تشک کشتی عقاید را داشته باشد والا از گردونه علایق بشری حذف خواهد شد.این موضوعی مربوط به حال نیست. چشم بر هم بزنیم نسل جدیدی خواهد آمد که به این کامنت های من و شمای بزرگوار خواهند خندید! آنها خواهند گفت :
"ببین ببین! اون موقع ها سر چه چیزهای بچه گانه ای بحث می کردند!"
همین نسل شما که اینگونه بر مذهب می تازی تا 20 سال پیش اصلا قابل تصور نبودی. کمی صبر کن. با پیش گرفتن بی تفاوتی مذهبی همزمان با نقد عالمانه , عملا مذهب به حق خواهد پیوست چون حق نیست! فقط کمی زمان می خواهد.

"غریزه دفاع از خود"گفت

aliakbarrahmani گفت...

با سلام و عرض ادب خدمت دوستان
خدمت دلقک گرامی عرض کنم که بنده علی اکبر رحمانی همان علی سابق هستم و شما بنده رو همان علی بنامید همانطور که قبلا گفته بودم و ان دوست عزیز دیگر را نمیشناسم و اصلا برام مهم نیست که یار دیگری دارم یا خیر و اصلا از تنهایی در این وبلاگ نمیترسم چرا که هدفم عالی است و نیازی به تایید کسی ندارم
امادلقک جان ان مطلب قبلی رو جدی گفتم بالاخره چیزی به نام خدا مورد اعتقاد میلیاردها انسان هست و مطلبی در مورد خدا در این وبلاگ جاش خالی است شما هم از اعتقاداتت نسبت به خدا مطلبی بذار بدون اینکه نسبت به اعتقادات میلیاردها انسان توهین کنی فقط نظرت رو محترمانه بگو

ناشناس گفت...

بحث خدا بحث دور درازی است.مشکل این نیست که چرا مذهب خدا را می پرستد, بلکه مشکل اینجاست که چرا حرف دهان او می گذارد؟! تا جایی که شما به عنوان یک نمازگزار مشغول عبادت عالیترین مرتبه وجود باشی و سراسر عشق و حال باشی این خیلی هم خوب است و چه بسا دیگران هم لیوان مشروب خود را کنار بگذارند و به عشق و حال شما بپیوندند ولی از زمانی که از سر سجاده بلند شدی و خود را نماینده خدا معرفی کردی و از زبان او مطالب غیر علمی و غیر انسانی نقل کردی و قصد آن کردی که دیگران را سر کیسه کنی و احیانا سر او را هم قطع کنی حساب شما با یک نمازگزار واقعی جدا می شود. یعنی شما یک نمازگزار نیستی و عابد محسوب نمی شوی که عبادت همه عشق است و لطف و مهربانی! و کاری به ریاست فلان شعبه بنیاد مستضعفان ندارد! خدا پرستی آری ولی ذهن خوانی خداوند ممنوع!
می گویند روزی ملا نصرالدین داشت می رفت خانه دید که یک بچه چورش را در آورده و دارد دم خانه ملا می شاشد! ملا نصرالدین با تعجب پرسید بچه جان به چه حقی اینکار را می کنی؟!
بچه با پر رویی جواب داد:
می دونی من کی هستم؟
- نه کی هستی؟
- من "بچه خواهر خدا هستم"!
ملا عصبانی شد و بچه را بغل کرد و بدر یک مسجد برد و گفت حالا که می شاشی بیا در خونه دایی ات بشاش!
حالا برخی از مذهبیون که در خانه ما می شاشند خود را بچه خواهر خدا می دانند! آنها را باید به همان حوزه های علمیه برگرداند تا در خانه دایی اشان بشاشند!

"غریزه دفاع از خود" گفت

aliakbarrahmani گفت...

با سلام و عرض ادب
چه اسم جالبی داری یه خورده در مورد اسمتون هم توضیح میدید

ناشناس گفت...


"غریزه دفاع از خود" یعنی:
"برنوی منتظر زیر خاک برای روز مبادا که مباد"!
یعنی احتمال نواختن سیم آخر پس از اجرای تمام نت های موسیقی صلح ممکن!
"دفاع از خود" یعنی برداشتن بچه شاشو از در خانه خود و گذاشتن در خانه دایی اش!
یعنی بی نهایت اهل عشق و صفا و دوستی با دندان هایی آماده در دفاع!
یعنی شیری که با پنجه های سهمگینش تار عشق می نوازد!
یعنی زبانی آغشته به عشق و برنو کشی قهار برای روز مبادای باز پسین!
یعنی شناختن حد و حدود خود و احترام متقابل برای زندگی دیگران.


گفت مجنون من نمی‌ترسم ز نیش
صبر من از کوه سنگین هست بیش
منبلم بی‌زخم ناساید تنم
عاشقم بر زخمها بر می‌تنم
لیک از لیلی وجود من پراست
این صدف پر از صفات آن دراست
ترسم ای فصاد گر فصدم کنی
نیش را ناگاه بر لیلی زنی
داند آن عقلی که او دل‌روشنیست
در میان لیلی و من فرق نیست

شیر ممد تنگسیری گفت

aliakbarrahmani گفت...

با سلام و عرض ادب
چه اسم جالبی داری شیر ممد تنگسیری یه خورده در مورد اسمتون هم توضیح میدید

ناشناس گفت...

بسیار عالی‌ بود تیمسار عزیز، مطمئناً اگر این غار نشینان دست از سر مردم متمدن بردارند، مردم هم به کار و زندگی‌ خود خواهند رسید و کاری به این که فلان عرب ۱۴۰۰ سال پیش با کدام پا وارد مستراح شد نخواهد داشت و وقت ارزشمند خود را صرف امور مربوط به دنیای مدرنش می‌کند. در ضمن نگران ترول‌ها هم نباش، دستور رسیده رسانه‌ها و وبلاگ‌های غیر وابسته را بمباران تبلیغاتی کنند و از کار بیندازند ولی‌ به قول معروف عرض خود میبرند و زحمت ما می‌‌دارند. همانقدر که توانستند بالاترین و خودنویس و بقیه را از کار بیندازند، همانقدر هم خواهند توانست این وبلاگ را از کار طبیعی بیندازند.