۱۳۹۲ مهر ۲۶, جمعه

درد دل یک دختر 26 ساله با وزیر امور خارجه! تقدیم به نسل سوختۀ دهۀ 1360.



وقتتون بخیر 
امیدوارم حالتون بهتر شده باشه
من یه دختر 26 ساله ایرانی ساکن ایرانم (ببخشید که نمیتونم خودم رو کامل معرفی کنم)
امیدوارم کامنت منو کامل بخونید
من متاهلم ، سه ساله که عقد کردم اما به خاطر مشکلات مالی نمیتونیم عروسی کنیم، شوهرم دانشجوی دکتراست و کار پیدا نمیکنه ...بی پولی و بی کاری دمار از روزگار ما در آورده، پدرم یه بازنشسته ست و از پس خرید جهزیه بر نمیاد.
من اخیرا کارشناسی ارشد نوبت روزانه قبول شدم، یکی از دانشگاه های عالی تهران، یکی از بهترین رشته ها، هفته ای 3 روز میام تهران. شاید باورتون نشه اما من از پس کرایه اتوبوسم به تهران بر نمیام ...من نمیتونم هفته ای 40 هزارتومن برای غذا و کرایه و ... هزینه کنم... شوهرم توان حمایت منو نداره و از پدرم هم نمیتونم پول بگیرم، وام دانشجویی هم که به جایی نمیرسه و هنوز ندادن ...بارها به انصراف از تحصیل فکر کردم اما بغض گلومو میگیره، چون من برای قبولی خیلی زحمت کشیدم... نمیدونم شما بچه دارین یا نه ، نمیدونم خودتون و بچه هاتون چطور درس خوندین اما همه امکانات خودتونو بذارید کنار و درس خوندن تو بدترین شرایطو تصور کنید. مدام فکر میکنم اینایی که میرن دانشگاه بین الملل چقدر پول دارن؟؟؟ چطوری من نمیتونم هفته ای 40 هزارتومن پول بدم برای درس و اونا .... دیگه دارم افسرده میشم
همین برنامه رو برای جهزیه هم دارم...همیشه عقد کردن برای دخترا یعنی مهمونی، گردش، خوشی، خرج کردن، مسافرت... منم نوعروسم، اما از این زندگی فقط یه چیز بهم رسیده ، اونم حسرته
من نمیخوام بهم بگین " متاسفم". من خودمو معرفی نکردم چون ترحم کسی رو نمیخوام. من فقط حقمو میخوام...
من ایرانی ام، چرا تو مملکت خودم، جایی که کل طایفه ام بخاطرش شهید و جانباز دادن رفاه ندارم؟؟؟ چرا بی کارم؟؟؟ چرا تغذیه خوب ندارم؟؟؟ چرا بی پولم؟؟؟ چرا با این معدل و این رزومه باهام مثل یه تفاله برخورد میشه؟؟؟ این انرژی هسته ای کو؟ کجاست؟ چیش به من رسیده؟ منو تو انرژی اتمی استخدام میکنن؟؟؟ یا شوهر استعداد درخشانمو؟؟؟ قبضامون که مدام گرونتر و زیادتر میشه، تابستونا که برق مدام قطعه، پس کو تامین انرژی؟؟؟؟ حتی اگه واسه آینده کشورم خوبه چرا ما باید قربانی بشیم ؟؟؟ چرا آبادی های نسل بعد رو خاکستر ما باشه؟ مگه ما چه گناهی کردیم؟؟؟چرا مملکت من راحت از دزدی 3 هزار میلیارد تومنی میگذره ولی 24 ساعت بنده به دو ریال یارانه ی مردم؟؟؟ یارانه ای که بودنش برای آدمایی مثل من معنی حفظ آبرو رو داره. تو این وضع گرونی...
من به چه زبونی بگم آقا جان من انرژی هسته ای رو به قیمت جوونی و زندگیم نمیخوااااااااااااااااااااااااام ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من فقط یه بار زندگی میکنم... میخوام شاد باشم... دیگه بسمه غصه خوردن...
من این حق مسلممو میفروشم... یکی بیاد بخره!!! در عوض کار میخوام و پول و یه خونه نقلی با یه جهزیه ساده یه دفترچه بیمه
نمیدونید این آخری شده رویای من... من نمیدونم مشکل کمر شما چیه ولی درد شمارو خوب میفهمم. درد از کمر شروع میشه تا مچ پا میاد... انگار یه رشته داغ تو پای آدمه که کشیده میشه. من نمیتونستم برم دکتر اما علائم و دردامو تو اینترنت سرچ کردم و فهمیدم چه بیماری دارم. نه میشه ایستاد، نه میشه نشست، نه میشه خوابید... من اینجا به درد تسلیم میشم ... من میمیرم از درد اما نمیتونم برم دکتر ،نمیتونم ام آر آی بگیرم. چون بیمه ندارم، چون پول ندارم، هزینه های درمان سرسام آوره، سلامتی شده به قیمت خون آدم... خوش بحال شما که برای دردتون طبیب دارید (البته هرچی که دارید حلال و خوشتون. خدا به روزیتون برکت بده. انشاءالله که حالتونم خوب بشه.)، من از ترس اینکه شوهر و پدرم شرمنده م نشن به کسی نمیگم چقدر درد میکشم... میبینید ... فرق من و شما همینه... زندگی من به یه تاره مو بنده ولی شما مسئولین زندگی آروم و قشنگتونو بی استرس ادامه میدین. واسه همینه که شما با خیال راحت خبر از مذاکرات بعدی میدید و من اشک تو چشام حلقه میزنه که ای خدااااااااا پس کی تموم میشه؟؟؟
همه اینارو گفتم که بدونید کسایی مثل من هستند که فقط زنده اند اما بارها و بارها آرزوی مرگ میکنند.
کاری کنید که تحریما تموم بشه، یه کاری کنید ارزونی بشه ، کرایه خونه کم بشه ، مواد غذایی ارزون بشه، بازار کار رونق پیدا کنه، دارو و درمان به قیمت خون آدم نباشه، امنیت و رفاه داشته باشیم. کاری کنید که منه بچه درس خون، منی که تو زندگیم فقط تلاش کردم، صبر کردم و پامو کج نذاشتم، بخاطر فشار اقتصادی تو این سن وسال این همه مریضی عصبی نداشته باشم و فکرم مدام پی انصراف از تحصیل نباشه، یه کاری کنید جوونا راحت ازدواج کنن اینطوری فسادم کم میشه. فقط یکم سریع تر ... میترسم آخرش به عمر ما قد نده.
تو رو خدا... دیگه بسه تحریم...
یکی میگفت باید قبر دهه شصتیا رو گودتر بکنند چون آرزوهای زیادی دارن که باید با خودشون به گور ببرن...

***********************
این کامنت را از صفحۀ فیس بوک دکتر ظریف کپی کرده ام که دختری با آی دی "ایراندخت هموطن" گذاشته است. و این پاسخ همۀ آنانی است که مرتب می پرسند: "چگونه می شود بعد از سی و پنج سال "قربانی و ..." توی یک جوال بروند و حقوق بدیهی و طبیعی - حالا دیگر آرزوی محال شده - شان را در آشتی و یکی شدن با هم جستجو بکنند. یا...هو
********************
این هم پاسخ دکتر ظریف به این دختر:
سلام دخترم. می دانم که مسئولیت سنگینی بر دوش من و همکاران من است و گرچه در ایجاد شرایط کنونی نقشی نداشته ایم ولی به هرحال با پذیرش مسئولیت باید در جهت حل آن حرکت کنیم. امیدوارم با تدبیر ریاست محترم جمهوری و با حمایت همه مردم مشکلات انباشته اقتصادی به تدریج رفع شوند و زندگی برای شما و بقیه مردم راحت تر شود. باور کنید که در هر لحظه از کار اداری و مذاکرات، خودم را وام دار و مدیون تک تک شما می دانم و امیدوارم که بتوانم باری از دوش شما بردارم. به یاری خدا و به پشتیبانی شما، این کار را با صبر و با حفظ حقوق کشور انجام خواهیم داد. اما اطمینان داشته باشید که برای مذاکره جدی و رفع فشارها، بهترین روش تلاش برای رسیدن به تفاهم از طریق تعامل سازنده و عزت مند است. اندکی صبر، سحر نزدیک است.

۴۲ نظر:

غریب آشنا گفت...

مثلا دهه پنجاهیا یا دهه چهلیا بهترن؟؟!!! یکی‌ از یکی‌ بدتر ، دور از جون یکی‌ از یکی‌ گو...، هیتلر چند میلیون آدمو به کشتن داد و تموم شد همه چیز. ولی اینا ۷۰ میلیون آدمو یک عمر به اسارت گرفتن و روزی چند دفعه میبرنشون تا مرز مردن و نفس از کسی‌ هم در نمی‌آد. فکر کنم این سریال Walking dead رو از رو مردم ما ساختن.‌ای بسوزه این محافظه کاری زیاد و احترام گذاشتن بیش از حدّ و قلدر پرستی ما ملت که تمام بدبختی ما ریشه در همین فرهنگ گو... ما دارد.عزت زیاد تیمسار

شهروند گفت...

سلام دلقك عزيز
شما چرا هميشه به يكطرف قضيه مي توپيد ؟ يكبار هم لطفا به اين مسئله بپردازيد كه علت اينهمه آيه يأس خواندن آنان چيست ! همه -به قول شما " آنان "- كه جزء اپوزيسيون خوش نشين فرنگ نشين نيستند ،خيلي ها هم مثل حقير كه جزء عوام مصيبت زده مقيم اين خراب آباد هستيم ، به اين حكومت و دستگاه ديپلماسيه سر تا پا دروغگو بدبينيم
واعظان كاين جلوه در محراب و منبر مي كنند
چون به خلوت مي روند آن كار ديگر مي كننند
پدر ما رو آقايون در آوردند با اين غني سازيشون ، چند سال پيش عباس عبدي كه جزء دوستداران حكومت مي باشد ، مصاحبه اي كرد و گفت مشكل پرونده هسته اي ، مشكلي ست بين حكومت و قدرتهاي جهاني كه هر كجاي دنيا خواست ، برود و مشكلش را حل كند ! تاوان اين مشكل آقايان را چند نسل و فشار كشنده آنرا پدر و مادرهاي ما دادند
خيلي معذرت مي خواهم ، ولي ظاهرا داريم يه چيزي هم بدهكار مي شويم! امثال خامنه اي ، روحاني ، ظريف ، وظيفه شونه كه كار كنند كه مملكت در آشتي و يكي شدن و رو به پيشرفت قرار داشته باشد
علت اين وضع موجود كيه ؟ ما مردم يا حكومت زورگو كه در تمام سي و پنج سال گذشته از آشتي و دوستي با مردم فراري بود و خواهد بود
بايد زودتر ازين دست از گوه خوريه زيادي بر مي داشتند تا ميليونها نفر مثل اين سر كار خانم زجر و بدبختي نمي كشيدند
بعضي آدمهاي خوش خيال تو جامعه ما با آمدن خاتمي و حالا هم روحاني ، جوري حرف مي زنند كه انگار تاريخ جمهوري اسلامي سال ٧٦ يا ٩٢ شروع شده است
جناب دلقك ، ما مردم خيلي نجيبي هستيم ، از اولم قصد دعوا نداشتيم ، كداميك از فرزندان آقايان را كشتيم ؟ كدام شاعر يا نويسنده نظام را در بند كرديم يا كشتيم ؟ كدام تظاهركننده حكومت را به گلوله بستيم ؟
حقير نه براندازم ، نه جزء اپوزيسيون در حال چرت مرغوب ، نه مواجب بگير دولت و نظام ، فقط يكي از ميليونها قربانيه نظام هستم كه اين روزها نمي دانم خوشحال باشم از توافق آقايان يا خشمگين باشم به خاطر اينهمه زجري كه خاطر مديريت احمقانه حضرات كشيدم ، حتي فكر كردن به ميزان خسارتي كه به ايران از بابت فرار سرمايه و برباد دادن فرصتهاي سرمايه گذاري ، ديوانه كننده است
خيالتان راحت ، نظام آشتيي با مردم نخواهد كرد ، عقده حقارتي كه در خارج بايد تحمل كنند ، سر ما مردم خالي مي كنند
جنابعالي مذاكره با امريكا در پرونده هسته اي را نخستين گامي مي دانيد كه گامهاي بعدي را ناخواسته در پي خواهد داشت !
نخست بايد عرض كنم كه آقاي خامنه اي بر خلاف روساي جمهور پيشين ( هاشمي ، خاتمي ، احمدي نژاد ) اعتماد خيلي زيادي به روحاني دارد
بيست سال آقاي روحاني نماينده ولي فقيه تو شوراي امنيت ملي بوده از طرفي براي اولين بار فردي را كه رييس جمهور ( شمخاني ) بعنوان دبير شوراي امنيت ملي بهش حكم داد ، آقاي خامنه اي هم همان شخص را بعنوان نماينده خود در شوراي امنيت منصوب كرد
نظر آقاي خامنه اي بيش از همه امروز به نظر رييس جمهور نزديك است ، حل پرونده هسته اي با امريكا و عدم گشايش سياسي و ديپلماتيك با امريكا از طرفي و فشار و ادامه سركوب قربانيان داخلي ، براي اينكه يوقت روي مردم زياد نشود !
حقير مرده و شما زنده ، گذشت زمان مشخص خواهد كرد كه تغييري در اين نظام ارباب و رعيتي رخ خواهد داد يا خير
نرمش قهرمانانه براي خارجيهاست جناب دلقك و با شيپور پيروزي نظام نواخته خواهد شد
جامعه مدني اگر مي خواهد ازين نمد كلاهي براي خودش تهيه كند بايد فشار را روي اين مسئله متمركز كند كه چرا اينهمه هزينه به مردم تحميل كرديد كه امروز نرمش قهرمانانه كنيد ؟ به جاي خوشحالي به خاطر اين نرمش ، فشار را بر حكومت بگذارد تا در هنگامه فشار جهاني ، حكومت را وادار به نرمش در داخل كند ، همان كاري كه اين چند روزه هاشمي انجام داد با اين پرسش كه اصلا حكمت رياست جمهوريه فردي نامتعادل مثل احمدي نژاد چه بود و اگر نبود اين هشت سال ما الان در چه موقعيتي بوديم
اشتباه بزرگيست كه ما ممنون دار افرادي مثل ظريف يا روحاني باشيم ، پرسش اصلي اينجاست كه چرا حكومت ما را به اين حال و روز انداخته است و مجبور به پرداخت اينهمه هزينه در سايه سوء تدبير آقايان شده ايم
پاينده باشيد

ناشناس گفت...

و به خدا اگر این دختر یک نمونه بود میگفتیم باشد عیبی ندارد. شما ای مجاهدین و سلطنت طلبان و کمونیست ها و صدها گروه دیگر داخل و خارج(البته که به قول دلقک خطابم با چیزفهم هایمان است و تکلیف شریعتمداری و . . . از روز ازل روشن بوده)، که هزاران کشته دادید در گذشته، بیایید و از کشتن صدها هزار نفر دیگر در حال حاضر صرف نظر کنید، به خدا این شرح حال میلیون ها نفر به هر سن و سالی در ایران هست، و در صدرشان و ناامیدترینشان جوانانی که تازه به سن زندگی رسیده اند. و اشتباه نکنید، هیچ کس کاستی های فاحش این سیستم را نادیده نمی گیرد ولی تو را به خدا به هر راه کاری که فکر می کنید زندگی "واقعی" 70 میلیون ایرانی را هم در نظر بگیرید. الان من نمی دانم واقعا مجاهدین چه فکری در سر دارند برای بر هم زدن مذاکرات هسته ای؟ باور کنند که مانند نتانیاهو خودشان را فقط منفور می کنند بین مخصوصا جوانان ایران که هیچ تعلق خاطری هم نسبت به مجاهدین ندارند، برای اینکه اولا آنها را یک طیف اسلامی دیگر می دانند و در عمرمشان هم یک مجاهد ندیده اند و نداشته اند به عنوان دوست و هم کلاسی و غیره، در ضمن دولت ایران هم خیلی خوب از حمایت مجاهدین از صدام بر علیه آنها استفاده کرده، به طوری که خیلی از سکولارترین دوستان من از مجاهدین متنفر بودند. این را فقط برای خودشان میگویم که این سازمان که میراث مردانی بزرگ بوده است را اینطور به لجن نکشند.

مخلص نگاه ظریف شما دلقک،
سه چرخه، یک ده شصتی که واقعا افسرده شدم و یاد خیلی چیزها افتادم با این مطلب، اما دنیا اینطوری نمی مونه، نمیذاریم که بمونه. . .

مستانه گفت...

من از ترس اینکه شوهر و پدرم شرمنده م نشن به کسی نمیگم چقدر درد میکشم... میبینید ...
************************
جمله ای نه چندان هم نااشنا که قلب ادم رو به درد میاره..و بقول دوستان کم نیستند امثال ایراندخت و دختران و پسران ایرانی که زاویه به زاویه زندگی شون بخاطر زندگی در کشوری چون ایران و در زیر سایه جمهوری بی عدالتی،مشحون از این نوع و حتی فراتر ازین نوع سوز و گدازهاست..
مسوول تمامی اشک های پنهان و شبانه این مردم،والیان دزد و غارتگریه که کورکورانه تنها و تنها به مصلحت دین و بقاء موقعیت خودشون فکر میکنن و صد افسوس که اکثریت این ملت هم چوب عقاید دینی خودشون رو میخورن!
که اگر ملتی ازاد بودند و به فکر ازادی هرگز با چنین حاکمانی از در اشتی برنمی اومدن تا شاهد این مصیبت ها باشن!...
و این تعارض و تضاد بین مطالبه حقوق انسانی و حفظ ریشه های دین،روح و روان این مردم رو تحلیل برده و باز هم صد افسوس که خودشون بی خبرن...

چه بگویم که ناگفتنم بهتر است.....

فدای قلب مهربون دلقک.......

مستانه گفت...

البته اگه من جای این خانم بودم ترجیح میدادم که ارزو به دل بمونم اما هرگز این وصلت سر نگیره که دیدن درد فرزند بسی سخت تر از درد خویش است!
اخه گناه چشمای معصوم و پرسگر کودکان مظلوم نسل بعدی چیه که باید شاهد این فقرها و فلاکت ها باشه؟!
همون بهتر که به دنیا نیاد!...

ناشناس گفت...

داشتن یک کودک دو ساله را به شرایط این خانم اضافه کنید و مستاجری می شود من. الان کودک من 2 سال و 5 ماهه است و من در 18 ماهگی آخرین بار دکتر بردم و واکسن زدم دیگر پول برای دکتر بردن و چکاب و سایر بیماریها ندارم. در این اوضاع تنگدستی چندی پیش یکی از ارازل محل سر ایجاد مزاحمت با همسرم بحثش شدو ساعت 2 بعد از نیمه شب در خانه ما را شکست و وارد خانه ما شد دو بار پی در پی شکایت کردیم خودش هم اعتراف کرد وارد خانه ما شده اما با قاضی ساخت و پاخت کرد حالا برای کبودی بازوش که مردم گرفتن نیاد تو خونه ما باید 2.5 میلیون هم دیه بدیم من الان شام و نهار بچه ام رو نمی تونم تامین کنم جور یک قاضی فاسد رو هم باید تحمل کنم

ناشناس گفت...

مورد ایراندخت نمونه‌ای از میلیونها ایرانی‌، چه جوان، چه سالمند و چه میان سال ‌ست. اما تا زمانی‌ که تخم آگاهی‌ در جامعه ما رشد و نمو نکند در بر همین پاشنه خواهد چرخید ولو اینکه در قضیه هسته‌ای گشایشی حاصل شود. همچنان که در صده اخیر به کرّات تاریخ را تکرار کردیم و در سیکل معیوب آزمون و خطا افتادیم آنهم به رهبری و هدایت به اصطلاح روشنفکران عمد‌تاً خارج نشین که همیشه از دور برایِ این ملت شور بخت به امر خطیر نسخه پیچی‌ مشغول بوده و هستند. این نادانی‌ بسیار دردناک و غم انگیز تا بدانجاست که این مردمان به اصطلاح نجیب به طور مستمر و روزانه به حمد و ثنا و تمجید و تعریف از این تیم دیپلماسی جدید که صرفاً بنا بر وظیفه حرفه‌ای خود مشغول انجام مذاکرات می‌باشد تا شاید بتواند بخشی بسیار بسیار کوچکی از خسرانی که به دست سلف نادان خود به وجود آمده را جبران کند، مشغولند. این نادانی‌ تا بدانجاست که جملگی ذوق مرگ گشته و به سپاس از فلاکتی که دولتمردانشان به سرشان آورده‌اند مشغولند! تو گویی مسئول این همه خسران و ویرانی بنیان‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی‌ و علمی‌ در کشور موجودات فضایی بوده اند ... باشد تا عقل و دانائی و خرد در این سرزمین حاکم گردد ...

ناشناس گفت...

شما آی دی اون دختر رو هم بزار ، کسانی که میخواند کمک کنند ، بتونند برای کمک با ایشون ارتباط برقرار کنند

فرزاد گفت...

این بلای جان ایران فلات نشسته در خون سرزمین هزار و یکشب مذهب است و بس ولی مژده هموطنان که دیگر چهره کریه مذهبیون بعد از فقط ۳۳ سال بر همگان کاملا آشکار گشت و ابهام ۱۴۰۰ ساله در این مرز و بوم رفع شد چرا که اگر زور را از سر ایرانیان برداریم دیگر کسی به چیزی جز حق و انسانیت باوری ندارد و اسلام هزاران فرسخ با ما فاصله گرفت و چه خوب شد که اختیار کامل دست این مرتجعین دروغگوی و قوم غضب افتاد ۳۳ سال در مقابل یک تاریخ هزاران ساله چیزی نیست هموطنان تمام رنج و محنت ایرانیان تمام اشک و آه مادران تمام گلهای خاوران همه دزدیهای میلیاردی همه و همه در مقابل این آگاهی عظیم لازم و ضروری بود چون نسلهای متوالی مملکت ما گرفتار خرافات و افکار عنکبوتی تشیع قربانی شد ولی اینبار تمام شد آینده ایران روشن است ما تنها کشور خاورمیانه هستیم که از افیون دین گذر خواهیم کرد و این یک رویا نیست بلکه مانند شوروی کمونیست یک حقیقت است که با ورشکستگی تمام عیار حکومت میسر شد و باور کنید برای ما نیز اتفاق خواهد افتاد و دیری نخواهد پائید که در ایران قوانین سکولار و غیر دینی معقول حاکم شود پاینده باد ایرانزمین
فرزاد

خ.آ گفت...

کاش میشد این کامنت ها رو برای دکتر ظریف کپی پیست کنین.

ناشناس گفت...

دهه شصتيا واقعا نسل سوختن

ناشناس گفت...

عزیزم فقط یادت باشه تا زندگیت سرو سامان نگرفت بگه دار نشی نزار یکی دیگه هم این بدبختی هارو تجربه کنه عین یه مادر دلسوز نزار اینده یکی دیگه هم عین ما بسوزه من هم 12 ساله ازدواج کردم درس خوندم دکتری گرفتم ولی بیکار. با چندر غاز حقوق معلمی همسرم داریم زندگی میکنیم تا حالا که روی خوشی از زندگی ندیدیم. ولی بهترین تصمیمی که با هم گرفتیم و از ته دل راضیم اینکه بچه دار نشیم . و نزاریم فرزند اینده ما هم همین دردها رو بکشه. به نظر من یه مادر دلسوز باید اینده نگر باشه چون دیدن بدبختی فرزند خیلی دردناکه. پدرو مادرهای ما نفهمیدند نزاریم این واقعه تکرار بشه

س12 گفت...

درد حاکم است.
دلقک میدان دار
من در این میانه درد نادانی حاکمم ،رابه دوش میکشم
لبخنده فهمیدن را دلقک ارزانی من داشته ،بر میدارم وچشیده ونچشیده باز مشغول دردم میشوم
باغبان آگاهی ،معمولا باغبانها پیرند ،دل خوش باش لختی درد را فراموش کردم و کهربای امید را از جیبم به در اوردم و چشمانم برقی زد و با ز دست در جیب دردم را به دوش گرفتم
ها...راستی باغبان بی مزد مباد مزد دلقک بوی نان تازه ایست که شاید روزی در دست پدران رنج کشیدی سرزمینم جای خوش کند

ناشناس گفت...

سلام و ولکام بک رفیق جان
داستان غم انگیزی بود با تاکید بر داستان بودنش. زن و شوهری هر دو استعداد درخشان باشند و هر دو دانشجوی دکتری و ارشد دانشگاه های تهران و در دوره روزانه تحصیل کنند بعد لنگ 40 تومان پول باشند که الردی 45 تومانش ماه به ماه به حسابشان واریز میشود؟!!!!!! رفیق جان من و تو در وطن نیستیم درست ولی زمانی در وطنمان بوده ایم که، نبوده ایم؟! دانشگاه خوابگاه دارد شام و نهار دارد کار دانشجویی دارد کیست که نداند اکثر دانشجویان دکترا آسیستان اساتیدشان هستند آنقدر در می آورند که از عهده شام و نهار سلف دانشگاه برآیند. تا آنجایی که بنده می دانم اکثر دانشگاه های درجه یک تهران طبیب هفتگی یا مختصر درمانگاهی دارند مضاف بر اینکه دانشجوی دانشگاه روزانه تهران بیمه دانشجویی هم دارد. پول ندارد بخورد بپوشد برود بیاید درمان کند خلاصه این نابغه استعداد درخشان دانشجوی دکترای روزانه دانشگاه تهران آنقدر پول ندارد که زنده بماند ولی برای سرچ در اینترنت و کامنت به وزیر خارجه در فیس بوک! دارد!!!!! نمیدانم متوجه منظورم شدید یا نه اما، و این اما مهم است، یک جای کار ایراد دارد، ندارد؟!
در ضمن منکر گرفتاران و درماندگان در وطن غرق در ثروتم نیستم ولی "عاقلان دانند".

عمو دلار

ناشناس گفت...

jalebe ke in dokhtar javan mige har chi darid halaeton va khoda rooziton ra bishtar bekone akhe dokhtare khobam an roozi ke to bishtar baraye in vazir dozd arzoo mikoni yani roozi to va melate ke az shoma dozdide beshe va be jibe in khonasham ha bere va nasihate man be in dokhtare javan ine azizam hag dadni nist gerftanie va ta vagti ke eltmas baraye gerftan hageton mikonid hallo rooz az in badtar ham khahad shod va ino bedon to kabab hasti va inha atash harch to bishtar kakab beshi az to ke misoozi gaterhaie joonet rooie atash rikhte khahad shod va atash bishtar sholehvar khahad shod pas yad begirim kabab nabashim daryaie khorshan bashim va atash ra nist bekonim

تبریزی گفت...

سلام بر دلقک عزیز
فکر کنم این خانم بهتر بود این متن را به رهبر مینوشت چون این درد نامه مطعلق به کلیه هموطنان کشور میباشد چه دارا یا ندار حتی از نظر مالی میتوان گفت که پولدارها چون مقدار دارای بیشتری داشتند پس بیشتر هم متضرر شدن وتنها پاسخگوی این بی تدبیری همانا رهبر فرزانه میباشد که فعلا به کلی گوی افتاده و اواو میکند

ناشناس گفت...

داستان مردم اروپا در قرون وسطى هم همين بود تا رنسانسى شد و دين را جامه اى فاخر پوشاندند و در ويترين واتيكان به نمايش گذاشتند، به اميد رنسانس ايران باشيم و تا آنوقت ايراندختان زيادى فدا خواهند شد، متاسفانه.

ارادتمند. افشين قديم

دلقک جان ، یک چکی وب سایت رو بکن ، توی این چند روز هرچی کامنت در پستهای قبلی از طریق iphone گذاشتم در فضای مجازی گم شد . خلاصه شادی من به دسته شما نرسید، قبلا هم یک بر این اتفاق افتاده بود و شما درست کردید. ارادتمند . افشین قدیم

ناشناس گفت...

عمودلار عزيز
من خودم دانشجو بودم تا همين اواخر

اسيستان استاد ترمي كلا صد تومان هم ازش در نمي آيد، دوست من كه ليسانس بود ( صرف المپيادي بودنش) و تي اي استاد تو ايران ترمي چهل تومان ميگرفت، حالا دكتري و فوق نمي دانم چقدر زياد ميشود. درمانگاه دانشگاه شريف هم كه يادمان مي آيد بيشتر يك آمپول خانه بود كه طرف نميرد و يك آمبولانس كه به جايي برسانند مريض را. اين خيلي فرق مي كنه با ام آر آي .با پذيرش دانشجوي زياد اخيرا به خيلي از بچه ها حتي از كرج براي شريف خوابگاه نمي دادند چه رسد به شهرهاي كوچك حوالي تهران مانند اسلامشهر و . . . سيستم آموزش هم تو اون مملكت طوري هست كه اين بيچاره ها عمرا توانايي شروع كاري از خودشون رو ندارند چون فقط بهشون "درس خوندن" رو ياد دادند. نه عمو دلار نازنين براي مني كه داغ داغ از اونجا ميام خيلي باور كردن اين "داستان" سخت نبود.

Dalghak.Irani گفت...

فعلاً که همۀ کامنت های مربوط به این کامنت از فیسبوک ظریف پاک شده. اما قصۀ این دختر یک قصۀ تلخ و واقعی و همگانی است. من رفتم چک کردم او حتی فیسبوکش را هم فقط برای همین تک کامنت ایجاد کرده و صفر کیلومتر بود. ندیدم ایشان مدعی شده باشد که شوهرش پزشک است یا خودش رشته اش چیست. اینکه چرا به اینترنت دسترسی دارد ولی پول غذا و رفت و آمد ندارد هم از آن حرف های کلنگی است. خوب است که خودش هم گفته دنبال ترحم و دریوزگی نیست و می خواهد صدای طبقه اش و جوانان گرفتار بدیهیات زندگی باشد.

اما افشین خبر ندارم چه شده که کامنت های زیبایت گم شده. و چقدر تله پاتی داریم راجع به آن قرون وسطی و من وارد می شوم به نسخه های انقلابی و سرزنش مردمی که دوستان سوپر نخبه مرتب صادر می کنند. چون می خواستم در همین جا بنویسم که اگر من راجع به بن علی و مبارک و صالح و دیکتاتورهای ممالک عربی آنجور عاشقانه نوشتم و برای ایران خودم فقط دست بدامن تدریج و فشردن دست هر کس - خدا یا شیطان - در راه کمک به یک گام بجلو قانع لاجرم هستم به همین فرمول که یادآوری کرده ای برمی گردد. و فشردۀ فرمول این است:

مسلمانان تلاش کنید به قرون وسطی پرتاب نشوید. اما اگر غفلت کردید و پرتاب شدید. دیگر از قرون وسطی با انقلاب نمی شود در آمد. چارۀ کار بعد از پرتاب شدن به قرون وسطی فقط و فقط رنسانس است و بس. شرحش مفصل است و از جمله اینکه اصلاً انقلاب مفهومی مدرن و مربوط به بعد از قرون وسطی است.

و نامۀ این دختر را در متن روشنگری باید خواند و نه چرا سی و پنچ هزارتومان را چهل هزارتومان گفته مثلاً! یا...هو

ناشناس گفت...

دلقك جان، اگر هم كامنتها گم شده مهم نيست، همانكه شما اينجاييد و دلهامان نزديك است براى من كافيست،
به عمو دلار عزيز هم مى گويم حتى اگر قصه ايراندخت هم خيالى باشد اصلا دور از ذهن نيست ، نمى دانم كى آخرين بار به ايران رفته ايد ، بايد بگويم اوضاع بسيار ناگوار تر از اين است كه من قبل از سفر چند ماه اخيرم فكر مى كردم.
ايراندختان بسيارند و من به عينه چند مورد را ديدم كه با سيلى صورت را سرخ نگه مى دارند از ترس از دست رفتن تنها دارائيشان "احترام" و بسيارى هم در خفا در حد توانشان مشغول كمك به ايناند ولى شماره ايراندختان بسيار است و دستان يارى رسان كم. به قول معروف خانه از پاى بست ويران است
.به قول دلقك هر قدم هر چندان كوچك از طرف هر كس كه مى خواهد باشد در بهبود ريشه اى اوضاع نابسامان مورد تشويق است.
ارادتمند، افشين قديم

ناشناس گفت...

مقدمه: حرف کلنگی آنست که کسی‌ نابغه باشد ولی‌ از تامین نیاز‌های اولیه اش عاجز باشد.
متن: اولا کسی‌ مدعی نشده که طرف پزشک است یا دانشجوی پزشکی است بلکه گفته شده در مقطع دکترا تحصیل می‌کند اصطلاحا!!!
ثانیا هیچ احمقی با یک اکانت هیستوری دار برای وزیر خارجه از این دست نامهٔ‌های فدایت شوم نمی‌‌نگارد!
ثالثاً تنها در داستان‌ها و فیلم‌ها می‌توانی شخصیتی‌ را پیدا کنی‌ که تمام محسنات نابغه بودن و استعداد درخشان بودن و دانشجوی دکترای یکی‌ از بهترین دانشگاه‌های تهران - تو بخوان ایران - بودن داشته باشد و از آن سو با انواع و اقسام گرفتاری‌ها و بی‌ پولی‌ و نداری و مریضی لا علاج وعروس بی‌ جهاز و پدر پیر باز نشسته و گرسنگی دست و پنجه نرم کند و خلاصه ژان والژان!!
رابعاً زمانی‌ که این کامنت ثبت شده است دو سه هفته بیشتر از شروع سال تحصیلی جدید نمی‌گذشته است حالا این بنده خدا چطور هنوز شروع نکرده زنجه موره می‌کند آن هم برای وزیر خارجه چیزی است که باید چک شود!
مثال: فرض کنید یک نفر با لامبورگینی بیاد داخل پمپ بنزین میرداماد شروع کنه به داد و بیداد که من پول ندارم بنزین بزنم! البته درخواست کمک ندارد و دریوزگی هم نمیکند فقط می‌خواهد در جریان باشید که لامبورگینی دارد ولی‌ پول بنزینش را نه!
تاکید: بنده منکر گرفتاریهای هموطنانم نبوده و نیستم ولی‌ هدف از این داستان چیز دیگری بوده است که شنونده باید عاقل باشد!
تذکر:نه این داستان که هر متن و کلامی ابتدا باید راستی‌ آزمایی شود و متناسب با صداقتش سینه چاک دهیم و عربده بزنیم وگرنه روشنگری را گهی لاف لاف خوری گه دانه دنه.
پی‌نوشت: بنده زمان دانشجویی در دانشگاه تهران کارگر لوله کشی‌ صنعتی بودم البته جهت رفع نیازهای یومیه! وقتی‌ می‌گویم لوله کشی‌ صنعتی یعنی‌ عایق کاری لوله ۲۰ اینچی‌ حامل بخار آب با پشم شیشه در یک سوله ۵۰ کیلومتری شهر، یادم نمی‌رود وقتی‌ به یکیشان گفتم تهران درس می‌خوانم چگونه نگاهم کرد.این را گفتم که نگویید بیرون گود نشستی و می گویی لنگش کن.

عمو دلار

ناشناس گفت...

معلوم است که عمو دلار از اوضاع بی خبر است؛ این که طرف به اینترنت دسترسی دارد دلیل نمی شود که؛ خود من هم وضعی تقریباً مشابه دارم. در دانشگاه در دورۀ ارشد فقط دو چیز برای همه رایگان است: اینترنت و کتابخانه و چیزهای دیگر را فقط شما گمان کرده اید!

ناشناس گفت...

حرف درستی است با بسیاری نوابغ و تحصیلکردگان باسواد ـواقعاًـ مثل تفاله برخورد می شود.

Dalghak.Irani گفت...

از عمو دلار عزیز عذر خواهی می کنم. کامنت من فقط در پاسخ کامنت ایشان نبود. زیرا اصلاً متوجه محتوای کامنت ایشان و بویژه امضای معتبرشان نشده بودم در تعطیلات شلوغ این روزهای سیرک هر چند که کامنت را دیده بودم! بیشتر مخاطبم انواع هزلیات و هجویاتی بود که در بالاترین نوشته بودند و قصد تخطئۀ استدلال قابل تأمل عمو دلار را نداشتم. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

این شعر از الیاس علوی شاعر افغانی در ستایش صلح است که خانمی آن را در همین مقولۀ مطلب اخیر ظریف منتشر کرده. حس خوبی می دهد به آدم و دوست داشتنی است این صدای زیبای شاعر. گفتم اینجا باشد یادگاری و ملاطفتی هم بشود یا دوست ادیب و شاعرمان عمو دلار:


خدا كند انگورها برسند ،جهان مست شود ،تلوتلو بخورند خیابان‌ها، به شانه‌ی هم بزنند رئیس‌جمهورها و گداها، مرزها مست شوند و محمّد علی بعد از 17 سال مادرش را ببیند و آمنه بعد از 17 سال، كودكش را لمس كند . خدا كند انگورها برسند، آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد هندوكش دخترانش را آزاد كند . برای لحظه‌ای تفنگ‌ها یادشان برود دریدن را ،كاردها یادشان برود بریدن را، قلم‌ها آتش را آتش‌بس بنویسند . خدا كند كوهها به هم برسند دریا چنگ بزند به آسمان ماهش را بدزدد، به میخانه‌ شوند پلنگ‌ها با آهوها . خدا كند مستی به اشیاء سرایت كند ،پنجره‌‌ها دیوارها را بشكنند و تو همچنانكه یارت را تنگ می‌بوسی مرا نیز به یاد بیاوری . محبوب من محبوب دور افتاده‌ی من با من بزن پیاله‌ای دیگر به سلامتی باغ‌های معلق انگور

الیاس علوی شاعر دوست داشتنی افغان

ناشناس گفت...

درود به شرفت . خوب گفتی .

دو سه روزیه دارم خود خوری میکنم جواب این عمو دلار رو بدم ، دیدم فایده ای نداره و وقتی کسی نمیخواد " آفتاب آمد دلیل آفتاب " رو قبول کنه .
فشار از پایین و بالا جای چونه زدن نگذاشته .

دوره گرد گفت...

دهه شصت...
نمی دانم تیمسار جان چند سالت است ولی من متولد سال 60 ام، ابتدای همین دوره، نسل اول دهه شصتی ها... نسل دهه شصت گندیده است، تمام شده است،آرزو کجا بود برادران من... آرزوهای دور و دراز برای آزادی، برای رهایی، برای چه؟ زمانی که احمدی نژاد آمد 24 ساله بودم و حالا که رفته 32 ساله... بهترین دوران و گلِ زندگی من و امثال من با دیدن قیافه ی کریه احمدی نژاد و کشور رو به فروپاشی مان گذشت... آرزویی هم نداریم، یا لااقل من ندارم. شما بگو الان کشور شد گلستان و بوستان عین آمریکا، به حال ما چه فرقی می کند، نه دندان کباب خوری داریم و نه ...، پیر شده ایم دیگر دلقک! خیلی پیر، پیرتر از پدربزگهایمان، پیر از اجدادمان،این را جدی می گویم، واقعامی گویم، می فهمی؟ نمی دانم این همه تعجب و حرف و حدیث و غیره برای صحبت های این خانم برای چیست، اصلا فرض کن خود ظریف اینها را نوشته که خودشیرینی کند حالا که چه؟ در اصل ماجرا تغییری ایجاد می شود؟ این پیگری در سیاست را هم که می بینی به خاطر آرزو داشتن نیست، یک جور مرض است، یکی از امراض مادرزادی متولدان پس از 57.
نمی دانم چند سالت است ولی از میان هم نسلانت - که بد کردید با فرزندانتان و آن کشور تر و تمیز را به گند کشیدید(البته منظورم نسل توست و نه خودت )- فقط تو می فهمی ماها چه مرگمان است... ما نمی خواهیم انقلاب کنیم و آرمان های دوستان هم نسل تو را برآورده کنیم... قول می دهم و حاضرم شرط ببندم که بیشتر آنها که شعارهای تند می دهند همان ها هستند که سال 56 شعار تند می دادند.. بی بی سی را ببین... فرخ نگهدار چریک فدایی را ببین که امروز مثل پوپر حنجره برای لیبرالیسم پاره می کند.. حالت تهوع عمیقی ایجاد می کند... همان ها که شاه را ساقط کردند امروز عربده می زنند که این نظام را هم ساقط کنند.. ما نمی خواهیم ساقط کنیم سال 76 80 و 88 نشان دادیم و امسال هم... اصلا معنای این رای ها، نه به حاکمیت نبود، نه به ساقط کردن بود!
پدران و پدربزگانِ با اعتماد به نفس من، که حالش را بردید، این را بفهمید! یکی از دوستان نوشته نسل های قبلی هم همینطور بودند، شما خدایی متولدین دهه 30 و 40 را با ما مقایسه می کنید؟ از رفاه و نظم و دانشگاه و امکانات و زندگی در یک "حکومت" که استفاده کردند و بعد هم لذت ساقط کردن یک حکومت که بزرگترین لذت هاست را چشیدند، و هنوز هم می کوشند دوباره همان لذت عظیم را تجربه کنند.
چند بار باید حرفمان را بزنیم؟ نسل حکومت ساقط کنی که مبتلا به مرض انقلاب کردن است چند بار می خواهد خودش را روی کشور ارضا کند.. یک بار به کشور تجاوز کردید بس است دیگر...
هرچند گفتم، برای ما - یا نمی دانم شاید برای من - فرقی نمی کند، گلِ عمرِ ما با محمود گذشت ...
شب سمور گذشت...
لب تنور گذشت...
هرچند ما که لب تنور خوابیده بودیم...

دوره گرد گفت...

راستی عمو دلار گفت که دانشجویان با استعداد آسیستان اساتید میشوند... آنوقت می گوییم از داخل خبر ندارید ناراحت می شوید! اگر کسی را می شناسید که آسیستان می خواهد به ما هم اطلاع دهید... البته خودم را نمی گویم که اگر استعدادی هم داشتم - که نداشتم - دیگر ندارم و کلا مالیده شد، برای برخی از دوستانم در دانشگاه تهران و بهشتی و علامه می گویم، استعدادشان را تضمین می کنم هر طور بخواهید. راستی اگر دو دانشجو متاهل باشند، دانشگاه خوابگاه می دهد و غذا و عیره؟ در جریان نیستید پدرجان! به خدا در جریان نیستید.
شرمنده، روده ام دراز شد!

میرزا گفت...

سلام تیمسار بزرگ.
تیمسار یه چیزی میگم،الله وکیلی نه نگو.
در مورد این جریانی که رهبر اومده حکم خودش برای فرمانده نیروی انتظامی بودن رو تفویض کرده به وزیر کشور ،یه تحلیل اساسی بنویس.اصلا هیچ رقمه مشخص نیست چرا این کار رو کرده.فقط تو میتونی تحلیل کنی.یچیزی بنویس بفهمیم جریان چیه.
ممنون.

میرزا گفت...

تیمسار جان ؛ مثل اینکه این جریان تقویض همیشه بوده ، عذرخواهی میکنم.تو ویکیپدیا خوندم الان.

Dalghak.Irani گفت...

میرزا جان.
گویا این سؤال را یکبار دیگر هم پرسیده بودی. اما تحلیلی ندارد این موضوع چون یک عرف رهبری در ایران همواره همین بوده و تا یادم می آید بغیر از دورۀ کوتاهی در وزارت کشور عبدالله نوری در دولت خاتمی خامنه ای همواره این تفویض اختیار را میکرده و کرده است. بغیر از این حتی قبلاً هم گفته ام که آیت الله خامنه ای معمولاً - تا اینجا - حتی فرماندهان نظامی و انتظامی در رده های اول را هم با تغییر دولت ها و برمبنای ذائقۀ نزدیک بدولت جدید تغییر می داده است. لذا باید منتظر تغییرات در رده های فرماندهی نیروهای مسلح بطور عام هم باشیم. یا...هو

اما دوره گرد من خوم بجای یکبار سه بار دهۀ شصتی هستم چون هر سه دخترم در این دهه بدنیا آمده اند. و نه تنها تورا می فهمم بلکه با همۀ جزئیاتی هم که گفتی حس دردناک می کنم. و ممکن هم است که انتشار این نامه از سوی من هم نوعی کشش پنهان به رنج های خودم هم بوده است. یا...هو

ناشناس گفت...

دل از حریف گرفت
لب از رقیب گرفت
ره از رحیل گرفت
پیاده وام دار شد

غم از ازل گریست
می از پیاله ریخت
ماه تا سحر گریخت
ستاره تاج دار شد

خون به چشم و دل روان
دل به خشم و خون دوان
نوبهارمان خزان
اراده داغ دار شد

کلام بینمان یتیم
تخیلاتمان عقیم
با امید و آه و بیم
سوار ره سپار شد

دل اسیر زمهریر
سر به داری از حریر
خاک آرزو به زیر
امید ریشه دار شد

نوبت بهار رفت
فرصت قرار رفت
رنگ مرغزار رفت
فصل انتظار شد

آسمان نظاره کرد
ابر سینه پاره کرد
بر زمین اشاره کرد
بذرگل به بار شد

عمو دلار




ناشناس گفت...

من که دیگر اعصاب چانه زنی با عمودلار دوست گرامی با امضای خیلی خیلی خیلی معتبر!!! شما را ندارم دلقک. ایشان که نمی دانم واقعا کدام دوران از تاریخ مملکت را دانشجو بوده اند و با پول شغل پاره وقت لوله کشی خرج یومیه اشان در می آمد که اگر قبل از انقلاب بود باید بگویم خیلی پرتوقع بودند چون مادر و پدر من از پول کمک دانشگاه در آن زمان به خواهر و برادر خودشان هم خرجی می دادند. ایشان که حرف چند نفر که صبح تا شب بین خیلی از این نخبگان بودند و حال زارشان-در قیاس با مطلوب- را میدیدند و حرف این دختر را مانند یک قصه معمولی روزمره باور می کنند قبول ندارند- که اصلا این دختره بیچاره چیز زیاد بدی نگفت، اصلا در حد ژان والژان نبود، به نظرم اصولا اوضاعش هم بدک نیست که تا حالا درس را کنار نگذاشته!- و با یک خاطره لوله ای تو سر هوش و استعداد خیلی ها می زنند. در ضمن دلقک عزیز و عمودلار گرامی زیاد نگران نباشید، اونها دیگر نیاز به دل سوزی من و شما و آقای ظریف ندارند، خیلی هایشان. هرچه آدم در هر دانشکده ای که می شناختم با کمترین توان مالی هم که شده بساطشو جمع کرده رفته خارج. حجمش "وحشتناک" و نگران کننده است. دیگر دیر شده عزیز من که شما و نسل های قبل "اونها رو باور کنید" و خیلی هایشان دیگر گدایی توجه شما را هم نمی کنند. نمی گویم که در خارج حلوا حلوایشان میکنند و از این دست مزخرفات، اما از همان ابتدا زندگی بس شرافتمندانه تری دارند که این هم طنز روزگار است که در جایی که به عنوان نیروی کار درجه دو-اففانی های نازنین خودمان در ایران- حساب میشوی شرافتت بیشتر حفظ است شاید از کشور خودت که صاحبش هستی. نخبگانش بمانند که مثال دم دست دارم که برای خانواده ضعیفش در ایران پول هم میفرستد فقط از فاند دانشگاهش نه کارهای پاره وقت! بله دیگه اصولا مهم نیست شما آنها را باور کنید، ولی تاوانش را در چند سال آینده مملکت خواهد داد، هیچ قصد بی احترامی به کسانی که در داخل مانده اند را ندارم که یک مسئله هم در صدا و سیما و این شارلاتان هایش باب شده که این حرف شما توهین به کسانی است که مانده اند، ولی باورش برای من سخت است که این حجم از نخبه از مملکت خارج شوند و هیچ مسئله ای در آینده برای کشور به وجود نیاید. بله عمو دلار، اوضاع آنقدر بی ریخت است که اگر حتی یک دانشجوی نخبه یا غیر نخبه با پیاز داغ اضافه وضعش را هم تعریف کرد بهتر است ما نیز با پیاز داغ اضافه از آنها دفاع کنیم، نه اینکه سر این بیچاره گان که رسید شمشیر عدالتمان برنده تر از تیغ علی شود و مو را از ماست بکشیم بیرون و یاد خاطرات لوله ایمان بیافتیم.


غرض از مزاحمت اینکه دلقک جان، اگر ممکن است، یک پست جدید بگذار، یک چیزی بنویس، اصلا ننویس، صفحه اول کیهان را میخواهی بگذار، فقط کاری کن که هر سری سری به وبلاگت میزنم چشمم به این نامه و کامنت های شاهکارش نیفتد که سوزشی عجیب سر تا پای وجودم را می گیرد و هر بار از توبه شکستن خود در پی ترک سیاست و میاست و سیرک و میرک به گ. .. خوردن میفتم. از این پست شما متنفرم، از کامنت های عمودلار که با شعرهایش حال میکردیم متنفرم. از خودمم الان متنفرم که تحمل حرف یک نفر دیگر را هم که در عین حفظ ادب گفته بود ندارم. جان من نه، جان عزیزت یک کاری با این پست بکن. دیگر اینجا سیرک نیست، شکنجه گاه است. هر بار که تیترت رو میبینم خیلی چیزها به ذهنم نه، جلوی چشمم می آید. عمودلار جان یکدفعه بگو تمام ایرانیانی که ناراضی هستند و چه و چه از بی عرضگی خودشان است، البته با استقراهایی شاید به این موضوع هم برسیم، اما از اول بگویید حرفتان را که ما راحت تر درکتان کنیم.

عذر میخواهم که حرفهایم تیز است. اما چند بار نوشتم امروز و دیروز و پاک کردم، گفتم این نیز بگذرد، شاید این را هم باید پاک می کردم!!! واقعا تحمل صدای مخالف را نداریم شاید، این جمهوری اسلامی ما را هم یک کثافتی مثل خودش بار آورده.
سه چرخه. من دیگر چیزی در اینجا نمی نویسم، لااقل تا مدتها برای تنبیه، برای اینکه واقعا از لحن نوشته خودم هم بدم می آید در تخطئه حرف یک مخالف ولو ملایم، آن هم با شلوغ بازی و ننه من غریبم بازی که آی وضع ما بد بود و اینها، اما اگر این آخرین حرف هایم هم باشد باید بگویمشان. درکل اشکال ندارد، این بدبختی ها، چه روحی چه مادی پوست ما رو کلفت کرده برای همین هست که میگم نمیذاریم اینطور بمونه.

ناشناس گفت...

عمو دلار عزیز
من خودم استاد دانشگاهم ولی گویا شما واقعا مدتهاست به ایران نیامده اید
دستیار(به قوا شما آسیستان) یا همکار استاد شدن در ایران معنی ندارد نخبه ترین دانشجوها فقط می توانند برای اینکه رزومه شان را پر کنند مجانی برای استاد کار کنند.
استادهای خوب تازه یک پولی هم بابت گذراندن تز از دانشجوها می گیرند و این به خاطر تولید انبوه دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترا هست.
بیکاری دانشجوهای دکترا یک پدیده ی استثنایی نیست بلکه به یک عادت تبدیل شده و البته شاید این هم به دلیل این باشد که دانشگاههای زابل و شهرکرد و قم و... که تا قبل از این بزور دانشجوی کارشناسی را تربیت می کردند الان دارند دانشجوی دکترا می دهند. رشته هایی که حداکثر 3 دانشجوی دکترا در سال داشتند الان سالی 40 تا 50 دانشجوی دکترا دارند و البته به اینها دانشگاه آزاد را هم اضافه کنید.
داستان این دختر اصلاغیر واقعی نیست چون ما به عنوان استادان دانشگاه تنها چیزی که به این بنده خداها می توانیم یاد بدهیم درس خواندن است نه کار آفرینی. حتی این دانشجوها متاسفانه عرضه کار بدنی را هم ندارند چون کارگران افغانی به وفور جایشان را گرفته اند و خودشان هم از این کارها عار دارند!
به هر حال شرایط خودتان را با متولدان این دهه مقایسه نکنید

ابوالفضل گفت...

آقای عمو دلار
حقیر-دهه شصتی- و رتبه تک رقمی کنکور ارشد هستم و حرف های این خانم رو با گوشت و پوستم احساس میکنم و مواردی بیشمار ازین نمونه را در اطرافیانم میبینم...
کار دانشجویی!!؟؟ از آن حرفای خنده دار بود... سال 86 برای کار دانشجویی مراجعه کردم گفتن ساعتی 200 تک تومان! مبلغی توهین آمیز!
در حال حاضر هم دانشگام داره تموم میشه بدون هیچ چشم انداز روشنی...
ضمنا اینترنتم مال دانشگاست و رایگان...

ناشناس گفت...

دهه شصتي ها اولين نسل بچه هاي لوس و نازپرورده ايران... فوفول هايي که يه پاشون توي آرايشگاهه يه پاشون سر قرار با بي اف و جي اف ..نصف يا تمام صورتشون عمليه و از صبح تا شب پلاس فيس بوکند . کار هم که بي کار . همه شغل آنچناني با حقوق زياد و زحمت کم مي خواهند که نيست !! سي ساله شون ميشه ولي هنوز بچه اند و موقع ازدواجشون نيست چه برسه به بچه دار شدن !! برعکس پنجاهي ها که به خاطر جنگ و بدبختيهاي انقلاب اسلامي زود بزرگ شدند ،اين ها در سي سالگي هم بچه و بي مسئوليت اند . نه دوره جنگ رو درک کردند نه گراني هاي بعد از جنگ رو . نه کميته نه رياضت کشي نه ننه باباي مستبد نه ازدواج زورکي ... با اين همه امکانات و آزادي که نسل هاي پيش در خواب بايد مي ديدند باز نک و ناله مي کنند . درد بزرگشون يه مدت کنکور بود !!!! انگار بقيه مردم ايران مردند فقط اين ها دارند از تحريم رنج مي برند !! حق هم دارند مثل نسل هاي پيش شون رياضت نکشيدند و حنگ و بدبختيهاش رو درک نکردند که .نسل سوسول پرتوقع. در دهه 70 بحثي در گرفت که بچه سالاري جاي پدرسالاري رو گرفته . اين ها همون بچه ها هستند !!! خودخواه هاي ننر زياده خواه سختي نکشيده .سوخته کجا بود ؟! سوخته که این همه هیاهو نمی کنه .

ناشناس گفت...

دهه شصتي ها اولين نسل بچه هاي لوس و نازپرورده ايران... فوفول هايي که يه پاشون توي آرايشگاهه يه پاشون سر قرار با بي اف و جي اف ..نصف يا تمام صورتشون عمليه و از صبح تا شب پلاس فيس بوکند . کار هم که بي کار . همه شغل آنچناني با حقوق زياد و زحمت کم مي خواهند که نيست !! سي ساله شون ميشه ولي هنوز بچه اند و موقع ازدواجشون نيست چه برسه به بچه دار شدن !! برعکس پنجاهي ها که به خاطر جنگ و بدبختيهاي انقلاب اسلامي زود بزرگ شدند ،اين ها در سي سالگي هم بچه و بي مسئوليت اند . نه دوره جنگ رو درک کردند نه گراني هاي بعد از جنگ رو . نه کميته نه رياضت کشي نه ننه باباي مستبد نه ازدواج زورکي ... با اين همه امکانات و آزادي که نسل هاي پيش در خواب بايد مي ديدند باز نک و ناله مي کنند . درد بزرگشون يه مدت کنکور بود !!!! انگار بقيه مردم ايران مردند فقط اين ها دارند از تحريم رنج مي برند !! حق هم دارند مثل نسل هاي پيش شون رياضت نکشيدند و حنگ و بدبختيهاش رو درک نکردند که .نسل سوسول پرتوقع. در دهه 70 بحثي در گرفت که بچه سالاري جاي پدرسالاري رو گرفته . اين ها همون بچه ها هستند !!! خودخواه هاي ننر زياده خواه سختي نکشيده .سوخته کجا بود ؟! سوخته که این همه هیاهو نمی کنه .

ناشناس گفت...

به امید روزی که بحثها در مورد بهتر زیستن فرزندانمان باشد نه زنده ماندن هموطنان.

Palirose گفت...

حرف های این خانم تا حد زیادی درست است و واقعیت های جامعه را بازتاب می ده. اما یه بحثی اینجا هست که همه این چیزها که ایشون بیان کردند صرفا به علت وضع جامعه و شرایط اقتصادی نیست. ایشون خودشون و همسرشون را کنار کشیدند و همه تقصیرها را انداختند گردن کسان دیگه.
خواهر من اگه شما دانشجوی یکی از بهترین دانشگاه های تهران هستی، به راحتی از راه تدریس یا انجام پروژه های دانشجویی می تونی خرجت را دربیاری و اینکه این کار را نمی کنین دیگه مقصر جامعه و وضع اقتصادی نیست.
در ضمن آخه پسری که زن گرفته و حتی پول کرایه راه زنش را هم نداره بده، برای چی بایستی بره دکترا بخونه؟
به قول معروف یه سوزن به خودتون بزنید یه جوالدوز به مردم

سه چرخه گفت...

خب palirose ميدوني چرا به ما ميگن نسل سوخته؟
اتفاقا در كامنت اول خودم هم گفتم، جامعه و سيستم آموزشي وتوقعات كاذب جامعه نود درصد اين نسل رو به يك موجودات بي خاصيت تبديل كرده. گو اينكه اعتقاد دارم اگر كار پيدا نكنيد بهترين راه براي "وقت تلف كردن" درس خواندن و ادامه تحصيل است، اما اون بنده خدايي كه در سازمان استعدادهاي درخشان بزرگ شده فكر كردي به چيزي غير از تحصيل هم ميتونه فكر كنه؟ يا ماكزيمم استخدام شدن است كه الان خدايي استخدام تو سازمان دولتي با مدرك دكتري حقوق و مزاياي بهتري داره، چون الان تو سر سگ بزني دكتر در مياد. خيلي عمرت حيف ميشه كه با فوق يك دانشگاه خوب بري زير دست كسي كه دكتري داره از ازگل آباد! اينها هم در نهايت وضعشان خوب ميشود اما فعلا تا مدتي با مشقت بايد ادامه دهند. باز هم مي گويم كه اينها بهترين سناريوهايي است براي كساني كه قدرت توليد شغل را ندارند كه متاسفانه سطح خلاقيت در نسل ما در حد نخود است. دوستي كه ميگن مشكل بزرگشون يك مدت كنكور بود خبر ندارند كه همين كنكور چه نخبگاني را وارد وادي المپياد كرد(از دوران راهنمايي) چه استعدادهايي را كشت و غيره، البته كه ماها جنگ نرفتيم ولي اگر قرار بر مقايسه با شرايط بد باشد حدي براي اين جور مثالهاي مزخرف مانند جنگ و انقلاب وجود ندارد، فردا هم حتما بايد در مقايسه با كودكان سوري كه دل انسان از ديدن عكس هايشان كباب ميشود خودمان را خوش بخت بدانيم.

ناشناس گفت...

,Gharib Ashena
Az inja ta abadiyyat
fadatam
kheyli salari

ناشناس گفت...

دهه شصتی یعنی‌ تمام مردان و زنان و جوانان و خردسالانی که این دهه نکبت بار را تجربه کردند. همه سوختند و برخی‌ که توانستند ساختند. ولی‌ کامنت‌های این سایت نشان میدهد که این دهه سیاه هیچ گاه و هرگز تکرار نخواهد شد.

Ehsan