۱۳۹۲ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

پایان اسلام سیاسی در جهان: در مصر توسط نظامیان. در ایران توسط "روحانی" یان!


1- تقارن مبارک پیروزی جنبش تمرد در مصر و به همت و یاری نظامیان با پیروزی جنبش سبز در ایران به همت و پایمردی ایرانیان و البته هاشمی و روحانی و قاطبۀ روحانیان همراه نشان می دهد که دنیای اسلام در راه پوست اندازی بسمت حکومت های عرفی و کارآمد است و در یک پروسۀ کوتاه مدت چهار تا 8 ساله بساط اسلام سیاسی بکلی برچیده خواهد شد از جهان.

2- جنبش تمرد در مصر و جنبش سبز در ایران تنها دو واقعه ای در مهم ترین دو کشور اسلامی با دو مذهب غالب متفاوت بودند و هستند که بشدت همپوشان و شبیه و می شود گفت منطبق بر هم بودند. در جنبش تمرد مصریان مدرن و شهری بنمایندگی از قاطبۀ ملت زندگی خواه مصر - خاصیت غالب بشر چه آگاه باشند مثل لیبرال ها و چه نا آگاه باشند مثل اسلام گراها - عمدتاً در پایتخت کشورشان به میدان تحریر آمدند و خواستار رهایی خود از دست محمد مرسی بی عرضه و نامتعادل و پیروان واپسگرایش شدند؛ همانطور که در جنبش سبز ایرانیان مدرن بنمایندگی از قاطبۀ ایرانیان زندگی خواه عمدتاً در تهران پایتخت کشور به خیابان و میدان آزادی آمدند در 25 خرداد 88 و خواستار رهایی از دست محمود احمدی نژاد نامتعادل و هواداران واپسگرای او شدند.

3- در مصر اما رهبر مذهبی در قامت شیخ الازهر با تیزهوشی و موقعیت شناسی و با دریافت قربانی شدن قطعی و بزودی دین و مذهب مردم در دست های بی کفایت دین سیاسی اخوان المسلمین در کنار نظامیان ایستاد و علاج واقعه قبل از وقوع کرد. در حالیکه در ایران رهبر مذهبی که رهبری سیاسی را نیز برعهده دارد و خودش آتش بیار اصلی معرکه بود تصمیمی معکوس با شیخ الازهر گرفت و لولۀ سپاهیانش را بسمت مردم و نخبگان خیرخواه ملک و ملت و دین و مذهب گرفت. قبلاً گفته ام و باز تأکید می کنم که مصر و ملتش برنده شده اند و ارتش مصر عمیق نگرتر از آن است که اجازه بدهد جامعۀ مصر دو قطبی و احیاناً وارد جنگ داخلی بشود. و اتفاقاً علت تامۀ دلایل دخالت ارتش مصر در برکناری مرسی جلوگیری از همین دو قطبی شدن بسیار خطرناک جامعۀ مصر بود و است که مرسی و هم حزبی هایش تدارک دیده بودند.

4- در ایران اما که رهبر مذهبی و سیاسی مطلق تصمیمی وارونه گرفت و آن سخنرانی بسیار خطرناک نماز جمعۀ 29 خرداد را انجام داد باعث تشدید عامدانۀ دو قطبی شدن جامعه شد و چهار سال تمام از بهترین سال های ایران ثروتمند را بپای تقلب خویش اولاً و اصرار و لجاجت بر این تقلب ثانیاً را نه تنها هدر داد بلکه مسبب فروپاشی بنیان های انسانی و اخلاقی و زیر ساخت های معرفتی ایرانیان هم شد. لذا بنظر من اینک که ماجرای مصر رو به اتمام سریع بنفع مصریان است؛ مصر توانسته با کمترین خسارت جانی و مالی ممکن از این دام خطرناک افتادن در چرخۀ واپسگرایی و فقر مضاعف و بی ثباتی نجات پیدا کند. در حالیکه خسارت های وارده به ایران در چهار سال لجاجت آیت الله خامنه ای چنان سنگین و از شماره خارج است که ایران بسختی خواهد توانست بزودی این آسیب های همه جانبه را جبران نماید.

5- ناموس خلقت است که آب نمی تواند بخودی خود سربالا برود مگر در مواقع محدودی که با ابزار تکنولوژی به ارتفاعی پمپاژ بشود. لذا بدیهی بود که وقتی پمپ های ایدئولوژی فرسوده شوند جنبش سبز قطعاً پیروز خواهد شد و کشور از گرداب مصنوعی به جریان زلال طبیعی بازخواهد گشت. و انتخاب حسن روحانی اگر چه نمونه ای از تصادف ابر و باد و مه و خورشید و فلک بود اما نتیجه بطور کاملاً دقیقی پیروزی مطلق جنبش سبز هم بود. به صدای رسا و شمردۀ حسن روحانی گوش کنیم که علاوه بر ترجیع بند همواره اش "صدای رأی ملت" را بشنویم و بشنوید؛ حرف های کلیدی دقیقی هم می زند بمناسبت. او به کارشناسان زبدۀ وزارت خارجه گفته است که "نظر کارشناسی مستقل تان را بوزیر بدهید چه وزیر خوشش بیاید یانه" این حرف در ورژن ریاست جمهوری اش این معنا را دارد که "من نیز حرفم را مستقیم و بی رودربایستی به آیت الله خامنه ای گفته ام و خواهم گفت فارغ از اینکه او موافق یا مخالف باشد و بر آن ایستادگی خواهم کرد". یا روحانی به جمع گردانندگان سیاست داخلی اش در وزارت کشور گفته است که "من یک آدم معمولی هستم و نه پدیدۀ قرنم و نه با آسمان ها تماس دارم". این سخن هم فریاد این گزاره است که نه من و نه احمدی نژاد و نه آیت الله خامنه ای و نه هیچ بشر دوپایی در هر موقعیتی قدسی و آسمانی و دارای کرامات و الهامات خاص نیستیم و ادعای منصوب بودن فقیه از سوی شریعت یاوه ای بیش نیست". زیرا او بلافاصله اضافه کرده است که قدرت سیاسی فقط بمیل و اراده و رأی مردم تفویض می شود و بغیر از آن پوچ و ژاژ خوانی است.

6- مستند زیاد دارم برای خوشحالی عمیق مان از اوضاع روز. اما چه کنم که وبلاگ دنیای مجازی روده درازی بیش از این را خوش ندارد و بالا می آورد. لذا فقط به دو مورد مهم و چشم انداز نوشین اشاره می کنم و شما را بدلشادی تان نوید و دلشاد می شوم:

الف- شریعتمداری کیهان علاوه بر اینکه هتاک ترین روزنامه نگار شریعت و نزدیک ترین تفکر به اندیشۀ آیت الله خامنه ایست؛ یک فیلسوف تمام عیار حکومت بر مبنای شریعت هم است. لذا او یکی از مهم ترین آدم های بازنده ایست که دقیقاً می داند چه اتفاقی افتاده است و پیروزی حسن روحانی پیروزی جنبش سبز است و چه خطرات مهلکی حکومت بر مبنای شریعت را تهدید کرده و می کند. او می داند که وقتی وزیری - حتی اصولگرا - می گوید حوزۀ فرهنگ یا اقتصاد یا ورزش یا ... از سیاست دور می کنم - این روزها بکرات شنیده می شود - منظور نهایی اش از سیاست همان شریعت است. زیرا مگر نه اینکه ادعا کرده ایم که دیانت ما عین سیاست ماست و برعکس. پس دوری از اولی بمعنای دوری بدیهی از دومی هم است و بالعکس. و ... امروز که به موضع گیری های تند و کند و تحبیب و تهدید و ... شریعتمداری می اندیشیدم که همه نیز از بیچارگی و استیصال "چه خاکی بر سرمان بریزیم" است و بروشنی می دیدم که حسین آقا به آخر خط رسیده و دیگر تهی شده از راه حل مؤثر - بدنه هواداران فروپاشیده و در رأس هرم کسی نمانده و خامنه ای هم بکما رفته - یکباره خنده ای عمیق و شادیی مالامال وجودم را گرفت که "تازه فقط کمتر از یکماه از ریاست روحانی گذشته است و بیشتر از 47 ماه بالفعل و 48 ماه بالقوه از حکمرانی اصلاح طلبان میانه رو باقیمانده است". و بدیهی است که وقتی نتوانسته اند برای یکماه درمان باخت مطلق شان را پیدا کنند با آن همه قدرت های مطلق انتصابی که دارند بدیهی است که از غصه دق خواهند کرد در 95 ماه آینده.

ب- و این تازه همۀ ماجرا نیست. درست حدس زده اید منظورم صفی است که عزرائیل تشکیل داده از نام های گنده برای 4 تا 8 سال آینده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، آیت الله احمد جنتی، آیت الله محمد یزدی، آیت الله مهدوی کنی، بسیاری از فسیل های خبرگان، عمده ای از مراجع و روحانیان پیر و متحجر و سیاسی، امامان جمعۀ شاخص همفکر خامنه ای و ... احتمال قریب به یقین خواهند مرد قبل از پایان ریاست جمهوری روحانی. در عوض ما فقط یک احتمال مرگ طبیعی داریم با نام هاشمی رفسنجانی. در حالیکه در جبهۀ مقابل آیت الله خامنه ای هم در نوبت نزدیک می تواند باشد با توجه به زخم های عمیقترش از ترور در جوانی. وقتی روحانی را با آن خطبه های مدرن و شمرده اش می بینم با انرژی زیاد و او را ارشدترین نسل انقلابی بعد از فسیل های برشمرده می فهمم بیشتر خوش خوشانم می شود که گویا بالاخره حکومت بر مبنای شریعت در حال زوال قطعی است. با تشکر از ژنرال سیسی در مصر و حسن روحانی در ایران! و دلخور نشوید اگر اضافه کنم پادشاه سعودی را! یا...هو

۴ نظر:

ناشناس گفت...

هرازچندگاهی در میان پست های خوبت یک پست خیلی خوب داری مثل این؛ روان، صریح، شادکن و انرژی بخش. به امید آن که پیش بینی ها درست از آب درآید.

hosein60 گفت...

حظ وافر برديم .اين پستو بايد كامنت كنم تو سايت اين حسين قدياني بي شرف نوچه حسين بازجوي بي شرفتر از خودش تا جيگرش بيشتر آتيش بگيره كه از وقتي رانت روزنامشو قطع كردنو و تعطيل شد هارتر شده. با يه مشت انصار بي مخاي كون سوخته جمع مي شن برا روحاني خط و نشون مي كشن و لاطائلات مي بافن كه مثلا كمي تسكين پيدا كنن از سوزش باختن تو انتخابات.
يه جوونمرد پيدا شه بزنه سايتشم هك كنه كه از غصه دقمرگ شه.

ناشناس گفت...

دلقك جان، اصلا هم روده درازى نيست ، اين پستت بسيار جالب و خواندنى است، هر چقدر خواستى ادامه اش بده و نگران تطويل مطلب نباش.
ارادتمند هميشگى، افشين قديم

ناشناس گفت...

وزیر اطلاعات: به تمامی کسانی که مرتکب خلافی نشده و از کشور رفته‌اند، تضمین می‌‌دهیم که در صورت بازگشت هیچ مشکلی نداشته باشند/ انشاءالله ترس‌های بی‌مورد را حل می کنیم